حتما شما هم مثل من زیاد شنیدید که از هرچی بترسی، سرت میاد، یا بدتر از اون، ترس برادر مرگ است.
لاغر شدن هم ترس دارد و ترس از لاغری مانع لاغر شدن می شود. درباره این موضوع مهم در جلسه اصلاح باور ترس از لاغری توضیح دادم اما نکته مهم این است که چرا ترس از هر موضوعی می تواند احتمال رخ دادن آن را افزایش دهد اما ترس از لاغری باعث افزایش احتمال لاغر شدن افراد نمی شود.
به عبارت ساده تر: چرا از هرچه بترسی سرت میاد ولی از لاغری بترسی سرت که نمیاد هیچ تازه چاق تر میشی!!!؟
تاثیر ترس بر جریان زندگی
در این سالهایی که در مسیر درک قوانین جهان هستی حرکت می کنم، بارها به این موضوع فکر کردم که چرا اگر از چیزی بترسی برات اتفاق می افته ولی اگه از چیزی خوشت بیاد و دوست داشته باشی برات اتفاق بیوفته یا اتفاق نمی افته یا اگر بیوفته انقدر دیر شده که دیگه رخ دادنش لذتی نداره.
ترس، یکی از ریشه ای ترین افکار اشتباه در ذهن ماست که تقریبا همه جنبه های زندگی ما را تحت تاثیر قرار می دهد.
ترس، رویدادی است که در واقعیت زندگی ما رخ نداده است اما در ذهن ما به شکل کامل و واضح بارها رخ می دهد.
وقتی ما ترس از شکست داشته باشیم در واقع در ذهن خود شکست خوردن را تجسم می کنیم، صحنه سازی می کنیم و در حالت پیشرفته حتی عواقب آن را بررسی و پیش بینی می کنیم و در تمام این حالت ها ما در حال جذب شکست یا فراخوانی تجربه شکست به زندگی خود هستیم.
وقتی ما از دست دادن رابطه عاطفی ترس داریم، در ذهن خود جدایی، شکست عشقی، رها شدن، ترد شدن، از دست دادن و خیلی موارد مرتبط با فردی که دوستش داریم را تصویرسازی می کنیم و در تمام این حالت ها ما داریم به جهان هستی درخواست تجربه شکست در رابطه عشقی را می دهیم.
با اندکی فکر کردن به مسیر زندگی خود می توانیم مثال های زیادی از این قبیل ترس ها را پیدا کنیم
ترس از بیمار شدن، ترس از ورشکست شدن، ترس از ضرر کردن، ترس از دست دادن، ترس از چاق تر شدن، ترس از لاغر نشدن و حتی ترس از لاغر شدن!
همه این ترس ها مشابه هم هستند و از یک فرمول یکسان برای وارد شدن به زندگی ما استفاده میکنند و آن قدرت ذهن ما در خلق خواسته هایمان است.
ترس از لاغر شدن
در فایل آموزشی (اصلاح باور ترس از لاغر شدن) به طور مفصل درباره اینکه چگونه باور ترس از لاغر شدن در ذهن ما شکل گرفته و میتواند تلاش ما برای لاغر شدن را خنثی کند و به راحتی مانع رسیدن ما به هدفمان می شود توضیح داده ام.
در قسمت نظرات این فایل یکی از اعضای سایت سوال بسیار خوبی را به شرح زیر مطرح کرده بود:
شرح سوال:
سلام استاد چرا ترس از چاقی یا ترس از خوردن باعث چاقی میشه ولی ترس از لاغر شدن مانع لاغری میشه؟
این سوال مشابه سوالی است که مدت هاست ذهن مرا مشغول کرده بود که چرا اگر به موضوعات منفی فکر کنیم یا در فرکانس منفی باشیم خیلی زود اتفاقات بد را تجربه می کنیم ولی اگر در فرکانس خوب باشیم و احساس خوب داشته باشیم به همان سرعت اتفاقات خوب را تجربه نمی کنیم.
دوستان زیادی پاسخ های عالی به این سوال دادند که پیشنهاد می کنم برای درک بهتر این مساله دیدگاه های مربوط به فایل آموزشی ترس از لاغر نشدن مانع لاغری می شود را مطالعه کنید.
شباهت سوال مطرح شده با موضوعی که مدتهاست ذهن مرا مشغول کرده بود باعث شد تا این فایل آموزشی را برای به اشتراک گذاشتن آنچه خودم درک کرده و مورد استفاده قرار میدهم با شما دوستان خوبم آماده کنم
درک این موضوع باعث می شود دید واضح تری نسبت به مسیر لاغری با ذهن و رسیدن به هر خواسته ای در زندگی داشته باشیم و مهمترین نتیجه این آگاهی رسیدن به آرامش بیشتر و لذت بردن از مسیر لاغری و زندگی است.
” چرا ترس از لاغری باعث نمیشه لاغر بشیم؟
کلمه ترس و ترسیدن از هر موضوع یا رویدادی در زندگی باعث ترمزی در در همان جنبه از زندگی میشود.
ترس یکی از ریشه ایی ترین افکار اشتباه در ذهن انسانهاست.
این افکار اشتباه از کودکی به ما تلقین شده و این مسعله ربط به افکار اشتباه والدین دارد که ترس از هر موضوعی را باعث حفظ و نگهداری از مشکلات نادیده آینده می پنداشتند.
مبحث ترس در روانشناسی مبحثی بس گسترده است که اکثر ناموفقیت های زندگی انسانها به آن بستگی دارد و این ترس داشتن از هر موضوع در زندگی بیشتر ازخود آن موضوع در زندگی عملکرد دارد.
ترس و اضطراب و نگرانی زنجیره های به هم پیوسته ایی هستند که در روح انسان باعث تشویش و دلهره میشود.
چه زمانی می شود بر ترس های درونی غلبه کرد؟
زمانی می توانیم بر ترس درونی غلبه کنیم که با آن ترس روبه رو شویم چون تا وقتی با آن روبه رو نشویم خود ترس از آن موضوع بزرگتر از خود موضوع در ذهن ما جلوه میکند آن هم به این دلیل که ذهن کلا بزرگنمایی را دوست میدارد و چون تشخیص ندارد نمیداند آیا این حس الان برای ما خوب است یا بد برای همبن بزرگتر از خود موضوع در ذهن ما جلوه می کند.
آیا ترسیدن خوب است یا مضر است؟
ترسیدن یک حس خدادادی است که در انسان نهاده شده تا در مواقع خطر انسان بتواند از آن حس برای حفظ جان خود و دیگر عوامل نزدیک به خود را بکار ببرد در این مواقع حس ترس برای انسان لازم است.
ولی انسان به دلیل نجوایی شیطانی که در ذهن دارد ازاین حس به درستی نمی تواند استفاده کند زیرا شیطان هم یک اسلحه بنام ترس را دارد که برای پیش برد اهداف خود که همانا نرسیدن آرزوها به دست انسان است بکار می برد.
ترس را تعریف کنید؟
ترس رویدادی است که هنوز برای ما اتفاق نیافتاده ولی ما بارها آن اتفاق را در ذهن خود به تصویر می کشیم و به واسطه تصویر سازی در ذهن به جهان هستی اعلام می کنیم که من طالب این واقعه هستم و جهان هستی هم به این خواسته ما جواب می دهد واز همان که می ترسیدیم به همان می رسیم در واقع از هرچه بترسیم به سرمان میایید.
چه مثالهایی در رابطه با ترس سراغ دارید؟
مثالهای گوناگونی وجود دارد ترس از بیمار شدن ترس از رابطه خوب را از دست دادن ترس از فقر ترس از آینده ترس از سرنوشت ترس از نگرانی برای فرزندان ترس از مرگ ترس از چاقی ترس از لاغر نشدن و غیره ………
ترس از چاقی و ترس از لاغر نشدن
ترس از چاقی و چاقتر شدن همیشه در افراد چاق وجود دارد و این ترس یک فکر بسیار بسیار ریشه ایی می باشد زیرا از زمانی که ما شروع به چاق شدن کردیم اولین حرف اطرافیان به گوش ما رسبد که ما را از چاقتر شدن ترسانیدن.
اولین حرفی که زدند این بود فلانی مراقب باش چاقتر نشوی و همین حرف اولین ترس را در ذهن ما بوجود آورد ترس از چاقتر شدن و توجه ما به سمت چاقی سوق داده شد و بیشتر مراقبت میکردیم.
با افکاری که توسط دیگران و جامعه و رسانه ها به ما دادند حالت یک مبارز جنگجو را به خود گرفتیم واز تمام سلاح ها مثل رژیم ورزش دمنوش قرص لاغری جراحی استفاده کردیم تا این دشمن نادبده نتواند باعث ترس مابشود و همین توجه به چاقی هر روز ترس ما را بیشتر میکرد و ما ناخواسته به سمت چاقی پیش میرفتیم.
شاید مقطعی مدتی براین چاقی پیروز میشدیم وترس امون کمتر میشد ولی چون ریشه ایی این ترس را از بین نمی بردیم بعد مدتی هم چاقی بر میگشت و هم ترس از چاقی بیشتر شدت میگرفت.
ترس از لاغر شدن:
خود این این ترس از لاغر شدن یک مانع بسیار بزرگ در ذهن ما ایجاد میکند چون این مانع و یا همان ترمزی است که باعث میشود تمام تلاشهای ما برای لاغر شدن بی نتیجه گردد.
برگردیم به زمانی که در مسیرهای اشتباه برای لاغر شدن بودیم درآن زمان هم ترس از لاغر شدن داشتیم.
- آیا این رژیم که گرفتم روی من اثر میکنه؟
- آیا من با این نوع ورزش لاغر میشم ؟
- آیا من جراحی کنم دوباره چاق نمیشم؟
و هزارتا آیا که پسوند ترسهای درونی ما بود که به شک و دودلی گره خورده بود و در ما وجود داشت وهمین باعث میشد که باور نکنیم لاغر میشویم. چرا چون بارها قبل آن روشهای مشابه اش را استفاده کرده بودیم و لاغر ی ما ماندگار نبود برای همین بیشتر در روش بعدی میترسیدیم.
در لاغری با ذهن راهکار مناسب برای مواجه نشدن با ترس از لاغر شدن چیست؟
اولین چیزی که در راه وروش لاغری ذهن مد نظر باید باشد این است که این روش متفاوت با تمام روشهایی است که در قبل انجام دادیم و باید این موضوع را کاملا برای ذهن خود شرح بدهیم تا ذهن ما قبول کنه که این روش راه بسیار بسیار درستی است.
با بودن در این راه میتوانیم به نتیجه دلخواه برسیم وقتی برای ذهن امون شرح بدیم که مسیر درستی انتخاب کردیم باید باورهای و فرمولهای درست را به جای باورهای اشتباه در ذهن بکاریم تا این فرمولهای مثبت رشد کند و بیشتر ذهن مملو از این فرمولهای مثبت شود تا جایی برای فرمولهای اشتباه باقی نماند در این صورت میتوانیم بر ترس از لاغر نشدن غلبه کنیم چرا چون افکار مثبت در ذهن بیشتر و همین افکار مثبت باعث غلبه بر ترس از لاغر شدن می شود.
چه باوری ترس از لاغر شدن را میتواند در ذهن کمرنگ کند؟
باور ایمان به مسیری که انتخاب کرده ایم وبه درستی این مسیر با تطبیق شواهد مسیر با پیروزی آن مسیر میتوانیم به راحتی بر ترس از لاغر شدن غلبه کنیم باورهایی مثل:
- لاغر شدن آسانترین کار دنیاست
- من ایمان دارم که به راحتی مثل آب خوردن در مسیر لاغری با ذهن لاغر میشوم
- من چه بخوام چه نخوام با تنظیم فرمولهای درستی که در ذهن ام جای میدهم لاغر میشوم
- من هیچ ترسی از لاغر شدن ندارم چون میدانم وایمان دارم که راهم درست است وصد درصد لاغر میشوم
- این افکار مثبت کمک میکند تا ترسی از لاغر شدن نداشته باشیم
بیایم دو کره را در ذهن خود تصور کنیم یک کره مثبت یک کره منفی این دو کره باید قابلیت ارتجاعی و کشش هم داشته باشند.
حالا ما بیایم افکار منفی را بیشتر وارد کره منفی کنیم این افکار منفی خودش از ترس ریشه می گیرد و هرچه افکار منفی را بیشتر وارد کره منفی بکنیم این کره به دلیل ارتجاعی بودنش بزرگ و بزرگتر میشود و حجم بیشری را در برمیگرید و کره افکار مثبت در مقایسه با آن کوچک میشود در نتیجه ترس ما به دلیل آن افکار منفی بیشتر میشود.
حالا اگر بیایم عکس آن عمل کنیم در کره مثبت فرمولهای درست و مثبت را پرکنیم افکار مثبت بیشتری را وارد آن کنیم تا این کره بزرگ و بزرگتر شود و کره منفی کوچک بماند حالا چه اتفاقی می افتد به واسطه افکار مثبت که بیشتر در ذهن جای گرفته ترس از لاغر شدن هم از بین میرود و ایمان به لاغر شدن در ما بیشتر می شود.
چرا ترس از چاق شدن باعث چاقی میشه اما ترس از لاغر شدن باعث لاغری نمیشه؟
وقتی فرکانس منفی ارسال می کنیم اتفاقات منفی باعث بروز همان اتفاق میشود خیلی سریعتر از اتفاقات مثبت رخ میدهد چون باور داریم و منتظر آن اتفاق هستم و این فکرها بستگی به اطلاعاتی است که در طی سالها کسب کردیم حالا به صورت تجربه برای خودمان یا تجربه دیگران
فرقی برای ذهن ندارد که این اطلاعات مربوط به چه کسی یا چه چیزی است و این مسیر از قبل در ما بواسطه این اطلاعات در ذهن ما وجود داره برای همین داده است که ما باور و انتظار وقوع افکار منفی را داریم و انباشتگی اطالاعات منفی این انتظار را برای ما بوجود میآورد و ما پاسخ ارسال منفی را از جهان هستی میگیریم
حالا در پروسه چاقی ولاغری هم به همین شکل ذهن عمل میکند و ارسال فرکانس ترس از لاغر شدن مانع لاغری می شود.
چون ما خاطرات و فرمولهای اشتباه را در ذهن ذخیره داریم و از قبل مسیرش در ذهن ما رسم شده ترس از چاقی هم مثل یک اهرم در این زمینه کمک میکند و جاقی را اول در افکار ما بیشتر میکند و بعدش در رفتار ما نشان داده میشود و در آخر جسم ما هم نمایشگر همان افکاری است که ترس از آن داشتیم و دارای یک جسم چاقتر میشویم.
پس این فرمول جدید را یاد بگیریم و وقتی در مسیر لاغری با ذهن هستیم نباید نگران چاقتر شدن باشیم و ترس از چاقتر شدن نداشته باشیم به بدن خود اعتماد کنیم وبه روش لاغری با ذهن اعتماد کنیم و هیچ ترسی از چاق شدن نداشته باشیم
باید فرمولهای چاقی را توسط فرمولهای لاغری جدید که اطلاعات جدیدی برای ماست کم رنگ کنیم تا فرمولهای لاغری پر رنگ شود.
زمانی که از ترس از لاغر شدن داریم چون اطلاعاتی در ذهن ما برای لاغر شدن درست وجود نداشته همیشه توجه ما به چاقی بوده و چاقتر نشدن حالا با تمرینات درست و آموزش صحیح لاغری با ذهن میتوانیم اطلاعات درست به ذهن بدهیم تا دیگر ترسی برای لاغر نشدن وجود نخواهد داشت و به راحتی لاغری را به سمت خود جذب میکنیم
باید توجه به لاغری داشت و اطلاعات صحیح را جمع کنیم تا این اطلاعات در ذهن ذخیره شود و بعد طبق این اطلاعات ذهن نقشه ذهنی خود را براساس لاغر شدن بکشد و جهان هستی پاسخ خوب لاغر شدن را به ما بدهد یاد بگیریم ترس برادر مرگه اگر از چیزی بترسیم هیچ وقت نمیتوانیم آن مانع را در زندگی خود رد کنیم”
نوشته عالی و تاثیرگذار خانم سهیلا از هنرجویان دوره های لاغری با ذهن
از خوندن نظرات شما دوستان خوبم لذت می برم و خوشحالم که در جمعی آگاه و صمیمی حضور دارم
✍️ تمرین آموزشی 📖
برای انجام عالی تمرین اصلاح ترس از لاغر شدن توصیه می شود ابتدا توضیحات مربوط به چگونگی ایجاد ترس از لاغر شدن در ذهن را با دقت مطالعه کنید، سپس ویدیوی آموزشی را تماشا کنید و بعد از آن به سوالات مطرح شده در بخش نظرات به صورت شرح انشایی پاسخ دهید.
- نگرش خود درباره ترس از موفقیت را بنویسید و چنانچه در زندگی خود مثال دارید آن را شرح دهید.
- به نظر شما چرا ذهن ما تمایل زیادی به مرور ترس ها دارد؟
- ترس از لاغر شدن چگونه در ذهن افراد چاق ایجاد می شود؟
- چه میزان ترس از لاغر شدن را در خود مشاهده می کنید و اگر مثال درباره اقدام نکردن برای لاغر شدن به خاطر ترس از لاغر شدن داشته اید شرح دهید.
- به نظر شما ترس از لاغر شدن چگونه مانع لاغری می شود.
- لاغری با ذهن چگونه به شما کمک می کند تا مانع ترس از لاغر شدن را در ذهن خود اصلاح کنید.
- از محتوای ویدیوی آموزشی برای خود تمرین ایجاد کرده و در بخش نظرات تمرینی که باید انجام دهید را بنویسید.
منتظر خواندن نوشته های شما هستم
همراه همیشگی شما: رضا عطارروشن
امتیاز 4.41 از 39 رای
با دیگران به اشتراک بگذارید تا امتیاز بگیرید!
بنام خدا
سلام خدمت استاد روشن و سایر دوستان همراه
چرا ترس از لاغری باعث لاغری نمیشود
چون ازقبل فرمول لاغری در ذهن ما نیست مثل چاقی که از قبل فرمول های چاقی در ذهن ذخیره هستن و منتظر یک تلنگر هستن که ما به آنها بزنیم و آنها را از خواب بیدار کنیم و فعالییت خود را شروع کنند و کافیه ما بترسیم از اینکه چاق نشویم ولی میبینیم که چه زود چاق میشیم من خودم بارها این ترس را در چاقی تجربه کردم و نتیجه همان چاقی شد مثلا رژیم میگرفتم اگه یکم رژیم بهم میخورد همش نگران بودم که چاق میشم و میشدم و همین طور این تجربه را در سایر جنبه های زندگی داشتم که از یک مسئله میترسیدم و سرم میامد اما از وقتی که دارم روی فرمول های ذهنم کار میکنم و متوجه شدم که جریان چیه هم در چاقی و هم در سایر جنبه های زندگی کمتر نه صد درصد با این ترسها مواجه میشم و هر روز دارم روی خودم کار میکنم و استمرار دارم .
یه جریانی از خودم بنویسم من هر روز باید روزی دوبار قهوه میخوردم که انرژی بیشتری بگیرم و بتونم با زندگی و مسائل آن کنار بیام و میدونستم اگه نخورم نمیتونم از پسش بر بیام تا اینکه معده درد گرفتم و تصمیم گرفتم قهوه نخورم امروز یک هفته است که نمیخورم و به طور عجیب هیچ مشکلی ندارم انرژی من بیشتر شده بهتر به کارم میرسم آرامتر شدم در صورتی که قبلا تا عصبانی میشدم بچه ها میگفتن برو قهوه بخور اما الان بدون قهوه هم بسیار عالی هستم چون من از ترک اون نترسیدم و کنار گذاشتم
و هر روز خدا را شکر میکنم برای این تغییر نمیگم قهوه بده ولی تاثیر خوبی رو من نداشت اذیت میشدم
من این تغییر را مدیون استاد روشن و خدای مهربانم هستم سپاس خدای زیبایی ها .
ما از هرچی بترسیم سرمون میاد چون خودمون آماده میکنیم برای اون اتفاق به نظر من باید به چیزای خوب فکر کنیم تا بدستش بیاریم
یه تجربه دیگه هم که خودم دارم در مورد این موضوع مطرح شده اینه که وقتی در مورد چیزی که میخواهیم فکر کنیم اول با خدای خودمون در موردش صحبت کنیم خودش راه درست جلوی ما میکذاره و باید ارتباط خوبی داشته باشی تا بفهمی که چطوری راه درست نشونت بده من به الهام از طرف خداوند خیلی معتقد هستم
به نام خدای هستی بخش
دریافتی من از این فایل اینه که بستر ذهن ما مثل یه زمین کشاورزی میمونه و ترس های ما مثل بذر در اون زمین کشاورزی پاشیده میشن . همون طوری که هر زمین کشاورزی برای کشت یک محصول خاصی مناسب هست مثلا میگن این زمین برای کشت گندم مناسبه و اگر گندم در اون کاشته بشه برداشت خوبی به صاحبش میده و برعکس اون زمین برای کاشت برنج مناسب نیست و ریسکش خیلی بالاست و امکان اینکه محصول بارور نشه هست چون این زمین امکانات مناسب برای رویش گندم داره و برای رویش برنج مناسب نیست . بستر ذهن ما هم با فرمول های ذهنی مون پر شده که هر بستری ذهنی واسه یه سری ترس جوابگو هستش به همین خاطر وقتی ذهنی که با فرمول های چاقی پر شده و انتظار چاقی از خودش داره یه ترس کوچولو از لاغر شدن باعث به وجود اومدن لاغری نمیشه چون این زمین مناسب رویش لاغری نیست این زمین برای رویش چاقی ساخته شده و تمام عوامل رشد دهنده چاقی رو داره . مثالی که استاد زدن مصداق بارز همین مسئله ست که اون دوست مون چون بستر ذهن ش مناسب رویش لاغری شده بود با بودن در سایت تناسب فکری ، ترس از لاغری شون باعث به واقعیت تبدیل شدن لاغری شده و حتی از اون چیزی که مد نظرشون بوده لاغرتر شدن چون بخاطر ایجاد فرمول های لاغری در ذهن شون انتظار لاغری به وجود اومده پس ذهن شون مناسب کاشت بذر ترس از لاغریه بوده و با مرور کردن این ترس که نکنه لاغرتر بشم چون تجربه شو هم داشتن پس اتفاق افتاده .
این جمله استاد که گفتن بازیگر سرنوشت خودتون نباشید بلکه کارگردان اون باشین خیلی جمله قشنگ و انگیزشیه که به جای اینکه بمونیم تا زندگی و جهان هستی زندگی ما رو رقم بزنه و ما فقط بازیگر صحنه هاش باشیم خودمون کارگردان زندگی مون باشیم و خودمون صحنه و تجربه های زندگی مون رو بسازیم.
موفقیت با مسئولیت همراه هست یعنی وقتی در موضوعی به موفقیت میرسیم ،مسئولیتهایی هم در رابطه با موضوع موفقیت مون برای ما بوجود میاد،مثلا در یادگیری رانندگی و راننده موفق شدن مسئولیت سلامت سرنشینان رو داریم ،مسئولیت نگهداری از وسیله نقلیه و درست رانندگی کردن و مواجه شدن با رانندگانی که بد رانندگی میکنن،تمام اینها برای شخص راننده مسئولیت زیادی هست و طرف ممکنه برای گیر نیافتند در این همه مسئولیت نتونه در رانندگی موفق بشه درست مثه خود من که واقعا از راننده شدن ترس دارم.
یا مثلاً ترس از رتبه بالا در کنکور داشتن و رفتن به یه دانشگاه درجه یک و دور از شهر زندگی و مواجه با انسانهایی که فکر میکنید درجه هوشی بالاتری از تو دارن ممکنه باعث بشه در کنکور موفق نشی.
ذهن ما برای مراقبت از ما ترسها رو مرور میکنه و وقتی ببینهما خودمون رو در منطقه امن قرار دادیم برای حفظ اون تلاش میکنه و هر عملی که خارج از نقطه امنیت ما باشه و برای ذهن چالش برانگیز باشه باعث ترس میشه.
و در مورد ترس از لاغر شدن در فایل قبلی که مربوط به همین بود هم کامنت گذاشتم ،که لاغر شدن چه ترسهایی ممکنه داشته باشه ،مثلا اگه من لاغر بشم کل لباسهای که دارم و تازه هزینه کردم و اونها رو خریدم برای من گشاد میشن و بلااستفاده می مونن ،پس ترس از اسراف و هزینه ی اضافی برای من همون ترس از لاغری هست،
. شاید خنده دار باشه اما من از اینکه بخاطر لاغر شدن و مثه متناسبها رفتار کردن ،بخوام در آینده کمتر غذا بپزم ،یا خوراکیها تو یخچال بمونه و خورده نشه هم ترس دارم ،چون بعنوان مادر دوست دارم همیشه غذا برای خوردن در دسترس بچه ها باشه و فک میکنم وقتی غذای بیشتری درست میکنی خونه حس و حال خوش بیشتری داره.
لاغری با ذهن چگونه به شما کمک می کند تا مانع ترس از لاغر شدن را در ذهن خود اصلاح کنید.
لاغری با ذهن به من آموزش داده با چاقی از در صلح وارد بشم و با چاقی دوست باشم و عاشق لاغری باشم تا بتونم چاقی رو از بین ببرم و اون رو تبدیل به لاغری کنم،
صلح،دوستی و عاشق لاغری بودن با ترس از لاغری منافات داره و نمیشه هم عاشق لاغری بود و هم ازش ترسید،عشق ترسها رو از بین می بره و بنظر من همین که بتونم عاشق لاغری باشم برای بدست آوردنش خودبخود ترسهام رو زیر پا میذارم.
به نام خدای هستی بخش
گام 72 : چرا ترس از لاغری باعث لاغری نمی شود
از گذشته تا به امروز به ما گفتن که از هر چیزی بترسی به سرت میاد و واقعا خودمون هم بارها اینو توی زندگی تجربه کردیم که از هر چیزی ترسیدیم و بهش فک کردیم برامون پیش اومده . حالا چطور این ترس باعث به وجود اومدن اون مسئله در زندگی ما میشه ؟ مطمئنا اگر ما از چیزی میترسیم اطلاعات مربوط به اون قضیه رو وارد ذهن مون کردیم و بارهادر موردش فکر کردیم و این فکر کردن انتظار ظاهر شدن اون مسئله رو در زندگی ما به وجود میاره و چون مطمئنیم و انتظارشو داریم که اون مسئله به وجود بیاد پیشاپیش از حضور اون در زندگیمون دچار ترس میشیم . مثلا در مورد چاقی وقتی اطلاعات اشتباه به مغزمون میدیم و این اطلاعات باعث انتظار چاق تر شدن در ما میشه با وجود اینکه انتظار ما از خودمون چاقی بیش تره پس قبل از اینکه چاق بشیم ترس از چاقی کل وجود مارو میگیره چون ذهن واقعی و غیر واقعی رو تشخیص نمیده . درواقع اگر ذهن مون مانند یه انبار باروت در نظر بگیریم که اونو با اطلاعات و انتظارات چاقی اشتباه پر کرده باشیم ترس از چاقی مثل یه جرقه عمل میکنه باعث میشه انبار خیلی زود منفجر بشه .پس اگر ترس از چاقی باعث چاقی میشه چون اطلاعات اون در ذهن مون نهادینه شده و مسیرش هست فقط به یه جرقه نیاز داره ولی ترس از لاغری چون هیچی پشتش نیست پس بدون نتیجه خواهد بود .
به نام خداوندم که فراوان نعمت میدهد
سلام خدمت استاد ارجمند و دوستان همگام
حل تمرینات چرا ترس از لاغری ما را لاغر نمیکند؟
به نام خداوندی که همیشه مراقب من است
سلام خدمت استاد ارجمند و دوستان همگام
چرا ترس از لاغر شدن باعث لاغری نمیشود؟
وقتی به سیستم جهان هستی با دقت نگاه میکنم میبینم خداوند جهان هستی را بر مدار خیر و خوبی آفریده و همه چیز را طوری با نظم و زیبا کنار هم چیده تا این انسان بتواند اشرف مخلوقات بودنش را به تمام خلایق پروردگار نشان دهد
اما ما انسانها آنقدر غرق در دنیای مادی شده ایم که یا کلا فراموش کرده ایم برای چه به این جهان آمده ایم و آمدنمان بهر چه بوده ؟
یا آنقدر خود شیفته شده ایم که کلا فراموش کرده ایم تکه گلی بیشتر نیستیم .
به نظر من ریشه تمام ترسها و نگرانی های ما بخاطر نداشتن ایمان به خداوند بزرگ و قدرتمندمان است.
در گامهای قبل آموختیم که هر آنچه در مغز ما به عنوان اطلاعات ثبت شده در ذهن ما ذخیره شده است.
و ذهن جایگاه شیطان است و کار شیطان وسوسه کردن و ایجاد ترس و نگرانی و روی کار آوردن باورهای منفی است .
شیطان با منطق با ما بازی میکند،ما طی سالیانی که از خداوند عمر گرفته ایم هر کدام از اطلاعات ذخیره شده در ذهنمان را بارها و بارها تجربه و تکرار کرده ایم و ذهن ما درباره هر موضوعی پر شده از یک یا چند مجموعه باورهای به هم پیوسته .
و همانطور که در درس قبل آموختیم جهان قانونمند است و بر طبق قانون های خاص کار میکند .
قانون جهان به ما میگفت هر باوری که قوی باشد و قابلیت تبدیل به تصویر را داشته باشد به اجسام تبدیل میشود
میخواهم سیری کنم در دوران کودکی و ترسهایی که داشتم
من در کودکی بسیار بیشتر از حد معمول به مادرم وابستگی داشتم و چون بیشتر دوستان من مادر نداشتند ،من همیشه ترس بزرگ زندگی ام مرگ و نبود مادرم بود
در همان دوران کودکی من هر شب بارها با حراص بیدار میشدم و تا مطمئن نمیشدم مادرم نفس میکشد نمیخوابیدم و این کار هر شب من بود ،حتی یک شب هر چقدر نگاه کردم دیدم شکم مادرم با نفس کشیدن بالا و پایین نمیشود،دستم را بردم جلوی صورتش نمیدانم چرا حس کردم نفس نمیکشد ؛
شروع کردم به گریه با صدای بلند و تکان دادن مادرم خیلی ترسیده بودم ،وقتی مادرم بیدار شد و مرا بغل کرد هنوز هم از ترس میلرزیدم و گریه میکردم و مدام میگفتم
“تو نباید بمیری، تو نباید بمیری ”
این ترس آنقدر در من قوی بود که برای مادرم همیشه دعای طول عمر میخواندم و از خداوند میخواستم من قبل مادرم بمیرم ؛
الحمدلله رب العالمین من اکنون در سن ۳۸ سالگی هستم و مادرم به شکر پروردگارم زنده و سلامت است .
پس نتیجه ای که میگیرم این است که خیلی از ترسهای ما پوچ و بی پایه و اساس است و هرگز اتفاق نمی افتند.
من با آن ترس مداوم کودکی ام ،فقط لحظات شیرین و زیبای کودکی ام را خراب کرده بودم ،هر بار که مادرم کنارم نبود حالم بد بود و از طرفی چون مادرم چند جا کار میکرد و حتی خریدهای منزل و امورات مختلف داشت، امکان همراه شدن من با او عملا وجود نداشت و تمام کودکی من با این ترس و تن لرزه گذشت .
به نظرم ۹۰درصد اتفاقاتی که ما نگران وقوع آنها هستیم هرگز اتفاق نمی افتند .
و آن ۱۰درصد باقی مانده به این دلیل اتفاق می افتند که ما به آنها قدرت میدهیم و آنقدر قویشان میکنیم که میشوند تجربیات زندگیمان.
تمام ترسهای ما بخاطر هجوم باورهای اشتباهی هست، که در ذهن ما ثبت شده و ما آنقدر این مجموعه باورها را قبول داریم و به آنها اعتماد داریم که طبق قانون جهان هستی حتی قادریم قبل وقوع تصورشان کنیم و آن وقت است که قدرت را داده ایم دست آن باورهای اشتباه و دیگر به سرعت آن اتفاقات به سمت ما جذب میشوند .
خوب در طی سالیان درازی بواسطه، خوراکهای منفی ذهنی که درباره خداوند به ما میدادند، ما خداوند را طوری تصور میکردیم که آن بالا نشسته و فقط منتظر است ما خطایی کنیم و سریع پدر ما را در آورد وعذاب کند و امتحانهای سخت بگیرد و …….و مدام برایمان حوادث مختلف بخاطر قدرت این باور اتفاق می افتاد و ما مطمئن تر میشدیم که خداوند با ما خصومتی دارد .
از طرفی در قرآن میخواندیم خداوند مهربان است و بخشنده از طرفی میشنیدیم، بهشت و جهنم برای چه گروهی از افراد ساخته شده و ما دچار یک تناقض و وحشت میشدیم و چون شنیده بودیم شیطان هیچ وقت دست از گمراه کردن انسان نمیکشد،خودمان را وسط یک گیر و گرفتاری و سرنوشت شوم تصور میکردیم که حالا هیچ راه فراری نداریم و این ترس های ما باعث میشد شیطان قوی تر شود و البته ایمان ما به خداوند هر روز ضعیف و ضعیفتر شود.و چیزی که حاصل این مجموعه به هم پیوسته بود اتفاقات بد سریالی بود که در زندگی ما بوجود می آمد.
دلیل ترسهای ما نداشتن همان ايمان به خداوند است ،آنها ما را از خدا ترساندن ،از شیطان ترساندند ،از بیپولی و فقر ترساندن ،از بیکاری و آوارگی ترساندند ،از چاقی ترساندند و…….و……….و……………
و تمام ذهن ما و وجود ما پر شد، از انواع و اقسام ترس و اضطراب ،و باورهای ترسناک، ما را احاطه کردند و تبدیل شدند به تجربیات زندگیمان و ما غرق در این همه ترس و تک و تنها و بدون یاور و خدایی که میخواهد ما را عذاب کند .
نتیجه این همه وحشت و استرس چیزی جز بدبختی و بیچارگی به همراه داشت؟!!!؟
من اکنون فهمیدم و آگاه شدم که خداوند بسیار مهربان و بخشنده است
او منتظر انتقام گیری از من نیست.
منتظر تنبیه کردن من نیست .
او رعوف و بی همتاست و حتی آنقدر به من قدرت داده تا اشرف مخلوقاتش باشم .
او گفت شیطان هست و مراقب وسوسه هایش باش
اما نگفت تو با شیطان تنهایی ،بلکه گفت بنده ی من نترس من از رگ گردن به تو نزدیکترم
او به من روحی داد که شعله ای از نور و روح خودش است و من با آن آرام و خوشحال میشوم او به من جسمی داد سلامت و زیبا و البته پر از شگفتی در آفرینش همین بدن وجود دارد ،او به من ذهنی داد با قابلیت پردازش و آپدیت شدن و یادگیری تا بیاموزم و تغییر کنم ،او ذهن مرا جایگاه شیطان کرد تا من با تفکرات خوب و سازنده شیطان را از پا در بیاورم و با قدرت کامل روحم بر جسمم پادشاهی کنم .
او گفت اگر شیطان هست ولی من خالق همان شیطانم و قطعا از او قدرتمندترم و من ای انسان به تو قدرتهایی داده ام که شیطان را راحت شکست دهی پس آگاه باش و به من ایمان داشته باش .
پس وقتی من خدایی به این بزرگی و زیبایی دارم آیا ترس معنایی پیدا میکند؟
خوب حالا بروم سراغ پاسخ به سوال
چرا ترس از چاق شدن باعث چاقی میشود؟
چون ذهن ما پر است از اطلاعات اشتباه و باورهای غلط چاق کننده ،و ما به شدت این باورهای چاقی برایمان بوسیله تجربه کردنهای مختلف منطقی شده است .و ذهن کلا بر اساس منطق و استدلال کار میکند و شیطان هم که شبکه های منفی را مدام روی کار می آورد ،حالا قدرت این باورها که ما البته خودمان به آنها قدرت داده ایم سبب میشود چاقی اتفاق بیفتد .یعنی وقتی باورهای ما با احساسهای تجربی ما از آن باورها همسو میشوند دارای ارتعاش قوی میشوند و آن اتفاق را جذب میکنیم.
مثلا ما باورهای قوی “پرخورم پس چاقم ،کم تحرکم پس چاقم ،و……”را داریم و تمام این باورهای منفی را با احساسمان تجربه کرده ایم و چون این باورها با احساس ما همسو شده بدلیل بارها تکرار شدن و تجربه شدن پس دارای ارتعاش قوی تری میشود و طبق قانون جهان هستی ما با ارتعاش قوی که تولید میکنیم این فرکانس را به کائنات میدهیم که من الان این خواسته را دارم و او هم میگوید درخدمتم سرور من ،بفرمایید سرور من ،و آن چاقی را برایمان به ارمغان می آورد
درباره تمام اتفاقات بد این قانون صادق است
حالا چرا ترس از لاغری باعث لاغری نمیشود؟
خوب ترس از لاغری جز همان ترسهایی است که گفتیم در نود درصد موارد اتفاق نمی افتد چون ما درباره لاغری اطلاعات و باورهای ذهنی تجربه شده نداریم و هیچ احساسی را هم درباره لاغری تجربه نکرده ایم پس ارتعاش آن بسیار ضعیف است و سریع از بین میرود .
چرا فکر کردن به اتفاقات خوب دیرتر انجام میشود؟
اکثریت آنچه ما در ذهنمان بصورت اطلاعات ذخیره کرده ایم اطلاعات و باورهای منفی و مخرب است و خیلی کم درباره باورهای درست در ذهنمان اطلاعات داریم و شیطان هم که کارش چوب لای چرخ گذاشتن است .
وقتی ما باورهای درست را احساس نکرده ایم فرکانس و ارتعاش ما ضعیف و گذرا میشود و آن اتفاق خوب یا نمی افتد یا نیاز به بارها و بارها تکرار دارد تا اتفاق بیفتد .
مثلا ما دوست داریم لاغر شویم اما اطلاعات و باورهای چاقی زیادی در ذهنمان داریم که تک تک آنها را با احساسمان تجربه کرده ایم و این یک ارتعاش قوی چاقی ایجاد میکند و کائنات به ما چاقی هدیه میدهد
یا مثلا ما دوست داریم ثروتمند شویم ،اما ذهن ما پر شده از باورهای منفی نسبت به ثروت و باورهای فقر
مثلا باور همه ثروتمندان دزد هستند ،ثروتمندان حق فقیران را خورده اند و خداوند آنها را عذاب میکند،چطور ممکن است با این همه گرانی و درآمد پایین ثروتمند شد و……….
و تک تک این باورها را با گوشت و پوست و خونمان احساس کرده ایم و کلی ترس از اتفاق افتادن فقر داریم.
پس یک ارتعاش قوی و قدرتمند از ما ساتع میشود و کائنات پاسخ ما را میدهد شما نیازمند فقر هستید سرور من ،بفرمایید فقر سرور من.
بله ما هر چه هستیم و در هر نقطه ای قرار داریم چون خودمان خواسته ایم آنجا باشیم.
اگر چاقیم ،اگر فقیریم، اگر بیماریم ،تمام اینها را خودمان درخواست کرده ایم .
چیزی که توجه من را جلب کرده در این مدت از زمانی که به علم قوانین جهان هستی کمی مطلع تر شده ام ،خیلی سریعتر از گذشته که چیزی نمیدانستم ،افکارم تبدیل به اجسام میشوند و این تجربه برایم بسیار جذاب بود .
انگار مثل یک کامپیوتر که ویندوز جدید باعث بالا رفتن سرعت پردازش اطلاعاتش میشود سرعت جذب خواسته هایم بالاتر رفته و این نشانه این است در مسیر درست قرار دارم و باید بیشتر مراقب افکارم باشم و بیشتر و با سرعت بیشتری جابه جایی باورهای ذهنی ام را انجام دهم تا سراسر مورد خیر و خوشی و خوشبختی واقع شوم .
استاد بسیار بسیار سپاسگزارم برای آگاهی امروز
خداوندا سپاسگزارم که امروز هم دریچه دیگری از جهان زیبایت را به رویم گشودی
خداوندا توفیق درک و پذیرش آگاهی ها را به ما عنایت بفرما
الهی به امید تو
سلام و درود
خیلی فایل آگاهی بخشی بود ممنون از شما .
سیستم لاغری بدن دقیقا مثل سیستم سالم سازی بدنه مثل سیستم ترمیم بدن از زخمه . اگه بهش کار نداشته باشیم خودش خود به خود لاغر میشه .
منتها به نظرم اراده ی ما در چاق کردن خودمونه . هر چی بیشتر سختی بکشیم بیشتر داریم خودمون رو چاق می کنیم .
هر چی بیشتر لاغری رو به خودمون تحمیل کنیم انگار که یه چاقو برداشتیم داریم هی زخم بیشتری در بدن تولید می کنیم .
ما با کارهایی که انجام میدیم در بدنمون زخم چاقی ایجاد می کنیم و طفلک بدن ما که همیشه داره ترمیم رو انجام میده ولی ما بازم هی زخمی می کنیم .
ما باید دست برداریم از لاغر شدن . دست برداریم از چاق کردن خودمون بوسیله ی همین خواسته . دست برداریم از فوکوس کردن روی انداممون . به آرامش روان برسیم .
غل و زنجیرها رو باز کنیم .
وقتی ما اطمینان به لاغری رو در خودمون ایجاد کنیم لاغری مطمئن جذبمون میشه یعنی پاسخ این فرکانس مطمئن لاغر شدنه .
در مورد ترس از چاقی و ترس از لاغر شدن و ترس از لاغر نشون چقدر عالی توضیح دادیم کاملا درک کردم .
در مورد تجربه ی هنرجوی لاغری با ذهن و لاغر شدنش خیلی خوب بود . ترس از لاغری چقدر جالب لاغرترش میکرد . علتش این بود دیگه از یه جایی به بعد لاغری رو نمیخواست . وقتی لاغری رو نخوایم لاغر میشیم . معمولا ما زمانی دیگه آرزویی رو نمیخوایم که دیگه بهش رسیدیم . ولی تا زمانیکه نرسیدیم میخوایمش
خب ما با تغییر تفکرمون میتونیم دیگه لاغر شدن رو نخوایم وقتی نخوایمش کاری براش انجام نمیدیم وقتی کاری انجام ندیم دیگه به خودمون آسیب نمیزنیم و کم کم جای تمام زخمها خوب میشه .
باور خودبه خود لاغر شدن خیلی باور خوبیه . خیلی راحت کارها خود به خود انجام میشه .
وقتی من با اشتیاق بشم و کارها رو بسپرم به همون نیروی لاغر کننده چقدر به آرامش میرسم و در نتیجه لاغر شرن رو رها می کنم وقتی رهاش کنم بدنمم هم چربیها رو رها می کنه .
من لاغری رو نگه داشتم که بدنمم چربیها رو نگه داشته وقتی رها کنم بدنمم هم رها می کنه .
خدایا چقدر به آگاهیهای خوبی در این فایل رسیدم . یه وقتایی اونقدر خوب درک می کنم نمیدونم چطوری بنویسم . خدایا شکرت .
من یاد میگیرم و تمرین می کنم . استعداد از عدد میاد . از تکثیر و تمرین و تکرار .
کسی که استعداد چیزی رو داره یعنی در نسل قبلی پدر و مادر این تکرار و انجام دادن و استعداد اون کار به طور خود به خودی به سلولهای بدن ما انتقال داده شده .
ما استعداد لاغری داریم . پس با تکرار و تمرین بیشتر این استعداد رو در خودمون بیشتر و بیشتر کنیم . استعداد یعنی تمرین مطالب آموزشی . تکرار مطالب آموزشی .
خدایا شکرت که من استعداد لاغری دارم .
بنظرمن هر چیزی طبیعیش زیباست ولاغری یجور طبیعت بدنه یجور رسالت بدنه انگار بدن موظف ب انجام این کار هس و من ب این ایمان دارم اصلا چشم گوش وهمه وهمه اجزای بدن اینکار رو میکنند وما از اول ذاتا متناسب بودن تو ژن مون هس تو وجودمون هس زمانی ک ما دست ب کار میشیم و تو کار این بدن دخالت میکنیم تو طبیعت بدن اختلال ایجاد میکنیم با فکرمون با تو جهاتمون با نظریاتمون با نظر دادن درمورد کار بدن اصلا ما حیوانات رو میبینم تو طبیعت متناسبند رشد میکنند بزرگ میشند اما متناسبند چن تو کار بدن دخالت نمیکنند کل صحبتهای تو جمعها الان شده درم ورد بدن درمورد کار بدن نظریه صادر کردن
حتی انسان در طبیعت وسرسبز بیرون میبینی ی خسارت هنگفتی میزنند من جای جای ایران میرم میبینم آشغالو ووسایلی ک بازیافتشون سالها شاید طول بکشه در حالی ک خودش دارن از اون طبیعته لدت میبره
ولی باز این طبیعت کار خودشو میکنه اسیبها ور جبزان میکنه
و بدن ماهم طبیعتش برقرار هس واون کارشو اون رسالتشو میکنه ولی ما با افکار با باورهامون این اجازه رو ب بدن نمیدیم هر لحظه داریم بهش دستور میدیم ک چاقی رو تولید کنه اصلا ب نظر من کارکرد بدن ب ذخیره نیس بلکه ب پاکسازی هس من این رو محال ممکن میدونم ب نطرم همانطور ک ی انسان سرطان رو میسازه چاقی هم ساخته خودش هس چاقی نیس ی چیز بیرونیه ی چیز ک نباید باشه در اون اصل بدن نیس ژنش نیس ب راحتی پس قابل حله کافیه باور کنی ک اصل بدن بر تناسبه اصل بدن بر دفع اضافات هس چاقی ی برنامه ی ویروس هس ک ب اصل اضافه شده چاقی اصل نیس
همه افراد متناسب هم غصه دارن غم دارند مشکل دارن اما نمیاند با خوردن اون درد رو سرکوب کنند اون درد رو میبنید ولی انسانهای چاق هی احساساتشون خودشونو رو خفه میکنند
در اصل خودشون دوست خودشون نیستند
همراه بودن با خودمون بهترین کمک میتونه تو مسیر لاعری باشه
من خودم میبینم هیجانی میشم یا ناراحت یا عصبی یا غمگین هی دنبال خوردنم وبعد احساسات بعدش وچرخه ادامه داره انگار باخودمون دشمنیم
من از نوشته های شما دوست عزیز خیلی خیلی درسها گرفتم ممنون از شما ک درسهای خودتون رو با ما ب اشتراک میزارید و ما واقعا از برداشت شما یاد میگیریم دوست داشتم از شما تشکر کنم
“به نام خداوند زندگی بخش بزرگ و مهربان ”
درود به هم مسیران عزیز و استاد گرامی ؛
گام هفتاد و دوم : چرا ترس از لاغر شدن باعث لاغری نمی شود ؟!!! ؛
امروز ۱۶ فروردین ۱۴۰۲ به لطف و یاری خداوند متعال توانستم گام هفتاد و دوم را بر دارم ، خدایا شکرت ؛
ما در این مسیر و روش آگاه شده ایم که ترس از چاق تر شدن ما را چاق می کند یعنی یک سری فکر و افکار که به باور ما تبدیل شده اند در ذهن ما وجود دارند مانند اینکه اگر برنج بخورم چاق می شوم و همین فکر در ما ترس از چاق تر شدن ایجاد می کند و باعث چاقی ما می شود .در این قسمت این سوال پیش می آید که چرا ترس از چاق تر شدن ما را چاق می کند اما ترس از لاغر شدن مانع لاغری ما می شود ؟! ابتدا می خواهم ترس را تعریف کنم ،ترس چیست ؟! ترس رویدادی است که اتفاق نیفتاده است اما ما بارها و بارها در ذهن خود آن اتفاق را تجسم می کنیم و به وقوع آن فکر می کنیم و با این کار به جهان هستی این پیام را ارسال می کنیم که من خواهان این اتفاق هستم و آن را می خواهم چون دائما در ذهن خود آن را تجسم می کنم و جهان هستی هم به ما پاسخ می دهد و آن ترس را در زندگی ما آشکار و پیدا می کند و برای ما رقم می زند .پس در ذهن و مغز ما یکسری اطلاعات و باورها وجود دارد که ما بر اساس آنها فکر می کنیم و در اثر توجه و تجسم در ذهن ما به مسیرهای واضحی تبدیل شده اند مثلا ترس از ارتفاع ، ترس از مرگ ، ترس از فضای بسته، ترس از چاق تر شدن و … که همه ی این ترس ها بر اساس اطلاعاتی که در مغز و ذهن ما از طریق دیده ها و شنیده های ما از اطرافیان ، رسانه ، جامعه و …به وجود آمده اند ، در ذهن ما به مسیرهای ذهنی ما تبدیل شده اند .زمانی که من از چاق تر شدن می ترسم چون در ذهن من مسیرهای زیادی برای این ترس از قبل وجود داشته است و بارها آن مسیرها را طی کرده ام پس حتما چاق می شوم ولی زمانی که از لاغر شدن می ترسم به دلیل عدم وجود مسیر مرتبط به این ترس در ذهن و مغز من ، ترس از لاغر شدن باعث لاغری من نمی شود چون این ترس را باور نکرده ام و برای من اثبات نشده است که اگر از لاغر شدن بترسم لاغر می شوم ولی چون از طریق باور کردن و اثبات این که اگر من از چاق تر شدن بترسم حتما چاق می شوم پس برای من این ترس به وقوع می انجامد .ما برای ایجاد باور در ذهن خود باید مثلا این گفته را که لاغر شدن آسان ترین و راحت ترین کار دنیاست را برای ذهن خود اثبات کنیم تا همین باور اثبات شده به مسیری جدید در ذهن و مغز ما تبدیل شود و با این کار ما به راحتی و آسانی لاغر می شویم .پس هر چیزی را که می خواهیم به آن برسیم باید برای ذهن و مغز خود آن را اثبات کنیم تا به باور ما تبدیل شود و ما از طریق این باور اثبات شده به خواسته ی مورد نظر خود برسیم. دوستان عزیز بیایید ما هم خالق سرنوشت و زندگی خود باشیم نه صرفا بازیگر آن تا به هر آنچه که در زندگی خود خواهان آن هستیم با شور و اشتیاق به آن دست پیدا کنیم و از آن لذت ببریم و اینگونه از خداوند متعال تشکر کنیم بابت تمامی نعماتی که به ما ارزانی داده است.
“لاغر شدن آسان ترین و راحت ترین کار دنیاست اگر من و شما به آن باور قلبی داشته باشیم .”
“یا حق ”
سلام روز ۵ افرودین ماهتون مبارک باشه
ترس از چاقی باعث چاقی وترس از لاغریی لاغر نمیشه
چرا افکارمنفی داریم زود جواب میگیریم ولی افکارمثبت سریع جواب نمیده
اول چون برای افکار منفی اموزش دیدیم تجربه کردیم مدام تکرار میشه زود جواب میده
افکارمثبت چون اموزش ندیدیم مسیر تاره است پس هنوز حواب گو نیست همسو نیست
وقتی از جاقی میترسم من منتظرچاقتر شدن هستم باورهایی که من حتما چاق میشم چون زمان زیادی وجود دا ره درخت کهن سالی است پس بهتر وزدتر چواب میده جون باوره هن دارم که میتونم ترس فقط یی چاشنی کوچک که ما رو نمتونه از چاقتر شدن جلوش بگیر
ترس چون یی محدویه مارو در نظر ما سخت میکنه .
وفتی ذهن در مسیر لاغریی قرار بگیر وترس از لاغرتر شدن باعث للاغریی بیشتر میشه واندازه و لاغتر شدن سرعتش زیاد میشه من حاضرم جای این خانم باشم خوشا به حالوشون
فرنولهای لاغریب بوجود بیاد وترس بهش اضافه میشه باعث لاغرتر بشیم
من تو رژیم یا ورزس امید داشم شاید لاغربشم ولی منتظرنه ولی تو این مسیرمن منتظرلاِغری شدن هستم منتظری جیزی یا کاری باشی به وجود اون چیز یا کار دیکه حتمی میدونی من همش به بچه ها میگم سال دیگه همین روزه خیلی از وزنم کم میشه وحتما لاغتر ازحالا هستم این خیلی قشنگه حتی دارم برای لباسهای نقشه میکشم لباس جدید نمی خرم
به دخترم میگم کارت درامده همه لباسمو باید تنک کنی جقد خرید پارچه بر ام راحت میشه بجای دونفر پارچه نمیخرم فقط برای یی نفر خرید میکنم چقدر زیباست این حس خداباشکرت که حتی حسش اینقدر زیباست چه برسهبه دست اوردنش اسون اسون هست فقط استمرا میخواد کاره زمان بری هست جسم من عجله نداره کاروشو ارام ارام انجام میده
من ترس از چاقی رو تو خودم کم رنگ کردم دیگه ترس ندارم که چاقتر میشم اون ترس در من داره از بین میره تو جنبه غذا عالی شده اون ترس از غذا هم از بین رفته تو جنبه حسرت هم بهتر عمل کردم حسرت هم بعضی زمان کامل از بینرفته
تا ابنجا خوب کار کردم شناخت بعضی ازموانع ذهنی خود که مانع لاغریی میشه اونجاهم تاحدودی موفق بودم وای خدای من دارم کارهایی روکه تاحالااصلا از وجودش خبر نداشتم
اشتباهت خودم دارم پیدا میکنم امید دارم شما نیز تا اینحا موفق عمل کرده باشید وفتی اشتباه پیدا کنی میتونی به خودت کمک کنی در بر طرف کردنش تا زمانی که از اشنباه خبرنداری که چی هست چطور انتظار درست کردنشو داشته باشیم مثل دکتر که مریضی رو خوب تشخیص میده وبعد دارو ودرمان خوب به مریض داده وخوب شدن مریض دیگه خیلی اسونتر هست
سالهایپیش دخترم یی پادرد شدید داشت هر دکتری میبردیم
جواب درستی به ما نمیدادن هرکسی یی دستور جدید میداد
بعضی انقدر دانش نداشتن میگفتن از کسی تقلید میکنه کهپادرد داشته
باره شب تو خواب هم درد داشت ودائم بایدپاهشو ماسارژ میدادیم تا خواب راختیری داشته باشه یی بار دیگه تحمل نکردم به دکتر گفتم تو خواب هم تقلید میکنه تا یی روز از مدرسه امد واحساس درد در قفسه سینی داشت بردیمش دکتر قلب وفتی دکتر دخترم دید با فقط صبحت گردنش گفت این بچه لوزه دلره وباید عمل بشه لوزش چرکی هست تو صحبتش معلوم هست خدا خیرش بده ما رو به دکترگوش حلق وبینی معرفی کرداتقدر درد بچه اذیت کرده بود که برای عمل داشت پراوز میکرد از پرستا جلوتر داشت میدوید که بره عمل کنه راحت بشه وزود عمل انجام شد ودختر دیگه درد نداشت این درد حدود ۹ سال داشت دخترم اذیت میکرد
تو هر قسمت اگه ادمهای دانایی گار رو درست انجام بدن دیگه مشکل کمتر میشه وزودتر به نتیجه میرسیم
تومسیر لاغریی با ذهن اموزش ودرست شدن فرمولهای لاغریی ودرنتیجه شگفتی برای لاغریر ایجادمیشه اگه ادمه داربشه لاغریی حتی سریعتر از چیزی که من منتظرش بودیم وبیشتر هم میشه این روز من میبینم دا رم تصویر ساری میکنم
موفق سربلند پیروز این میدان باشید یاحقحق نگه دارتوم
سلام به استاد عزیز و دوستان هم مسیر
خیلی عالی بود هم فایل و متن هم نوشته های دوستان
چقدر همه ما سختی دیدیم تواین راه
این همه ترس
چندین ساله با ترس زندگی میکنیم
ترس از چاقتر شدن
ترس از دوستداشتنی نبودن
ترس از جذاب نبودن
ترس از نگاه بقیه موقع خوردن چیزی
ترس از ، از دست دادن
ترس از مریضی
ترس از کم درآمدی و نبودن پول کافی
ترس از بچه دار نشدن
ترس از درست تربیت کردن فرزند
ترس از تمام مراحل زندگی فرزند
ترس از حاملگی مجدد
ترس از …
اما الان دیگه آگاهی مون خیلی بیشتره برای من نسبت به ۴ماه قبل،
دیگه تلاشم اینه که ایمان و آرامشی رو همیشه وارد ذهنم کنم و هر روز بیشتر بشه تا ترسهای قبلی کمرنگ و کمرنگتر بشن،
خیلی خوشحال و متشکرم از بودن تو این مسیر باارزش
به بدن خود اعتماد کنیم، به روش لاغری با ذهن اعتماد کنیم، و هیچ ترسی از چاق شدن نداشته باشیم .
باید همونجوری که نگران ترمیم دستمون نیستیم بعد بریدن که چندتا مثلا سلول در کدوم سمتش کمک میکنند به ترمیمش
یا
نگران تنفس فردا نیستیم
نباید نگران جسممون هم باشیم
خودش به درستی کارش رو انجام میده و ما به ایده آل خواهیم رسید .
تا اطلاعات وارد ذهن بشه ،
ذخیره بشه ،
استفاده بشه ،
و جهان به ما پاسخ بده ،
زمان لازم است
پس
صبور باشیم
و
ادامه دهیم.
❤️
روزی پر از برکت و احساس عالی رو براتون آرزو میکنم
❤️
ممنونم استاد گرامی
سلام
وقتی کامنت دوستان رو میخوندم متوجه شدم چقدر هستن افرادی که باهم یک مسیر زندگی رو پیمودیم .
ترس از پدر . ترس از خدا. ترس ازمعلم. ترس از دزد. ترس از کمبود . ترس ازقحطی. ترس از بیماری. ترس از نامردی . ترس از چاقی . ترس ازمسخره شدن و….
وچقدر ریشه داره این ترس درما .
ترس به قول قانون جذبی ها یع نوع تضاده تا نتونی بع اون روش یعنی ایمان برسی دنیا آنقدر روی سرت این احساس بد رو میکوبه یا اصلاح میشی یا میمیری . راه سومی نیست .
ترس ازچاقی
به خاطر سالیان سال توجهات و باورهای اشتباه ما بوده که در ذهن ما ریشه عمیقی داره و بایستی با اصلاح افکار وتوجهاتمون برای ذهنمون منطقی اثبات کنیم که این باورها اشتباه هست تا کم کم احساس خوب در ما نمایان بشه و این ترس بره .
ترس از چاقی یعنی فرمولهای اشتباه ذهنی که باعث چاقی ما شده و تا زمانیکه این ترس را داریم خوب چاق تر میشیم .
چون ترس ما رو هدایت میکنه به مسیرهای اشتباه وباعث میشه که ما تصمیمات اشتباه بگیریم .که منجر میشع به چاقی بیشتر .
مثلا ترس از غذا خوردن که باعث میشه رژیم بگیریم و درتمام مدت رژیم توجه ما به چاقی هست و عذاب .
وترس از لاغری
چون هدف ما لاغری هست ولی باز به خاطر فرمولهای اشتباه ذهنی ترس از لاغرشدن داریم که مخفی هست ما دوباره چاقتر میشیم .
ترس از زشت شدن چهره . ترس از ضعیف شدن سیستم ایمنی بدن . ترس از آویزان شدن پوست و…
وقتی کوچکتر بودیم و درمحیط خونه کار زشتی میکردیم و میترسیدیم از عکس العمل پدر ومادر . این حس ترس باعث میشد که دروغ بگیم . و وقتی والدین متوجه میشدن دروغ گفتیم بیشتر مورد سرزنش قرار میگرفتیم .
ترس کلا یک هشدار است برای ما . که کلی فرمول مخرب تو ذهنت داری . برگرد فرمولهای ذهنیتو درست کن بعدش ادامه بده .
منم یادم میاد اوایل دوره از خوردن بعضی غذاها میترسیدم که مبادا چاقتر بشم ولی بعد مدتی کار کردن در این دوره ترس جای خود رو به ایمان داد . ایمان به لاغرشدن که احساس خوبی هست و به ما نوید لاغرشدن و ادامه دادن دراین مسیر رو داد تا سرانجام تونستم کلی وزنم رو بیارم پایین .
جلسه ۸۰ تکرار
چرا ترس از لاغر شدن باعث لاغری نمیشود
سلام و درود خدمت استاد گرامی و دوستان همراهم ،خدارو شکر میکنم برای داشتن یک روز دیگه
ترس یکی از موضوعاتیه که از بچگی تا الان باهاش آشنا هستیم ،از همون دوران که برای هر چیزی مارو ترسوندن ،این حس در وجود ما پر رنگتر شد ،بستگی داره به نوع تربیت خانواده و الگوها ،هر زمان خواستیم اطراف خودمونو کشف کنیم مدام بهمون گفتن دست به اون چیز نزن میشکنه ،خراب میشه ،اونجا نرو میفتی و هزاران مثال برای هر کسی هست که موضوع ترس براش تداعی میشه
بزرگتر که شدیم ترس هامون هم بزرگتر شدن و هر چقدر بیشتر در اون ترس ها غوطه ور بودیم به ترس های بزرگتری هدایت شدیم و این چرخه ادامه داشت ،ترس از دست دادن ها ،ترس از شکست ،ترس از خوردن،ترس از تنهایی ،ترس از مرگ و پیری ،ترس از بیماری ،ترس از طرد شدن ووو
و هرچقدر بیشتر ترسیدیم بیشتر تجربه کردیم که بعد از مدتی ،بیس و زیر بنای افکاری ما پر شد از اضطرابهای نشات گرفته از ترس ها که اگر بخواییم در جزئیاتش خورد بشیم خیلی زمان بر و بد انرژیه ،فقط همینو بدونیم که تمام اون لحظاتی که داشتیم و داریم به ترس ها و اضطراب ها فکر میکنیم و اون افکار در ما احساسات ناخوبی بوجود میارن در حال ترشح و ساخت مواد شیمیایی در بدن هستیم که کم کم به اون ها عادت کردیم و حالا اون مواد هر روز در بدن ما تولید میشن که باعث بوجود اومدن حال بد در ما خواهند شد ،بلخره این مواد به مصرف کننده هم نیاز داره ،چه کسی بهتر از ما
و مهمترین ترسی که در افراد چاق بوده و هست ،ترس از چاقی بیشتر یا ترس از خوردن ،ترس از خوراکی های ممنوعه وووو
که هر بار که با اون مواد خوراکی یا با ازدیاد وزن روبرو شدیم همون مواد شیمیایی در بدن ما تولید شده و میشه که باعث اضطراب و دلهره خواهند شد ،حالا این دلهره ها به دنبال دلیل هستن ،چه دلیلی راحتر و قابل دسترس تر از چاقی بیشتر ،پس مارو در مسیر چاق شدن بیشتر قرار میدن و با هر بار چاقتر شدنمون و مضطرب تر شدن ما ،اون مواد شیمیایی بیشتر تولید میشن و این چرخه هر روز و هر روز تکرار میشه
روبرو شدن با ترس یکی از راه های کم اعتبار کردنشه ،دیگه وقتی ترس در ما تولید شده یعنی خیلی مراحل قبل در ما شکل گرفته و حالا نباید این احساس مهم درونیو نادیده بگیری و قایمش کنی زیر فرش ،قبول میکنیم که ترسیدیم و اونو به رسمیت میشناسیم
منم انسانم و پیش میاد که از خیلی چیزهاییکه در کودکی در من بصورت اصل و عقیده دراومده ،بترسم ،پس اول میپذیرم و میبینمش
مثلا من الان هم قبول میکنم که بعضی اوقات از روند لاغر نشدنم ترسیدم و به خودم گفتم چرا لاغرتر نمیشی ؟ در درون من پر از باورهای لاغر نشدنه ،طبیعیه که گاهی اون فرمولها عمل کنن ،مگه من روزانه چقدر باورهای جدید به خودم تزریق میکنم ؟ شاید یک ساعت ،در مقابل ۴۰ سال تزریقات کهنه قدیمی ،چیزی نیست و این ترس ها با بودن و تکرار کردنه که کمرنگتر میشه ،باید کفه ترازوی لاغری وجودم هم سنگین تر بشه که بتونه برابری کنه با کفه سنگین چاقی قدیمی
پس روبرو بشیم با ترسی که شاید گاهی بیاد سراغمون و بپذیرمیش ،اینها آفرینش های قدیمی خودمونه ،وقتی بپذیریم ،دیگه اذیتمون نمیکنن ،آره من قبول میکنم انسان هستم با تمام نواقصم با تمام ترس هام و خاطرات چاقی که داشتم ،من همینم
بعضی از ترس های واهی ما از تربیت و باورهایی که در کودکی تا بزرگسالی در ما ضبط شده برامون بوجود میاد ،مثلا ما به تکرار در ویدئو ها و آهنگ ها دیدیم و گوش کردیم که عشق یا وجود نداره یا اگرم باشه چندتا دونه است که اونها هم در آخر یا به مرگ ختم میشن یا به جدایی
و در ذهن ما ترس مخفی وجود داره که عشقی نیست یا اگرم باشه در آخر به جدایی و ناراحتی تموم میشه و این ترسه در درون ما هست برای همین ذهن مارو بسمت جاهای غیر امن نمیبره یا اگر ببره در انتها نتیجه میشه مثل همون ، ویدئوهاییکه دیدیم و یک عالمه ترس هست که وارد زیر بنای هر کدومش که بشیم یه عالمه باورهای مخرب ازش میریزه بیرون
یا ترس از موفقیت و پولدار شدن که زیر بنای ترسش این بود که هر کی پولدار میشه یه کسی یا یه چیزیشو از دست میده و بارها اینهارو ما شنیدیم و مثال هاشو عینا دیدیم ،پس ذهن پر از ترس هایی بر پایه و اساس باورهاشه که طبق همون ها تصمیم گیری و انتخاب میکنه
اینکه از هر چیزی بترسی تجربش میکنی که در قبل زیاد شنیدیم همینه ،اینکه ما مدام از هر چیزی میترسیم یعنی توجهمون مدام روی همون ترس هاست و جهان تصور میکنه ما دلمون اون اتفاقاتو میخواد و این دقیقا برعکس خواسته ی ماست
ولی چونکه بلد نبودیم و آگاهی نداشتیم مرتب در مدار جذب ناخواسته ها قرار میگرفتیم ،حتی همین الان هم که یاد گرفتیم بیشتر اوقات خام و محو همون ترس هامون هستیم و انگار خوابیمو هر بار باید بتونیم از این خواب مغناطیسی بیدار بشیم و از پیش نویس های کودکیمون بیاییم بیرون ،بودن در همین مسیرها و تکرار پادکست ها و یادآوری موفقیت ها ،کمک میکنه از اون خود قدیم خارج بشیم که با خروجمون میتونیم وارد دنیای بزرگتر و زیباتری بشیم
و حالا که میتونیم شناساییشون کنیم توانایی اینو داریم که از زیر یوق ترس های واهی بیاییم بیرون تا بتونیم آزادانه تر انتخاب کنیم
مثل زمانیکه از ترس های چاقی در اومدیم ،چقدر اون زمانها میترسیدیم که شب شام بخوریم ،چقدر میترسیدیم که بعد از غذا نخوابیم ،یا بعد از ورزش چیزی نخوریم ،یا ورزشمون کم نشه ،فراموش نشه
و حالا که دونه دونه شون شناسایی شدن ،ما از زیر فشار اونها خارج شدیم و دیگه مثل قبل رنج نمیبریم و بهتر و راحتر زندگی میکنیم
ترس از چاقتر شدن و لاغر نشدن یکی از معضلاتی بود که سالها درگیرش بودم ،هر روز بهم تاکید میکردن که مراقب باش داری چاقتر میشی ،اینو نخور ،اونو بخور ،شام نخور ،برنج و نون نخور ،زیاد نخواب ،سخت ورزش کن ،این قرصارو بخور و من میلیون ها بار شنیدم و گفتم چشم ،حتما این راهم امتحان میکنم ،ممنونم ،حتما این رژیمم میگیرم، باشه ،حتما از این به بعد رعایت میکنم وووو
و هر بار که داشتم بهشون گوش میکردم و به راهکارهاشون فکر میکردم ،در حال ساختن مسیرهای محکمتر عصبی در مغزم میشدم و ترس های من بزرگ و بزرگتر میشدن که با هر بار ترسیدن چاقی در درونم بزرگتر و لاغری دورتر میشد و در کل لاغر شدن به یک رویا و سراب در من ایجاد شد
یادمه ۱۰ سالم بود و شام منزل دایی م بودیم وقتی همگی سر سفره نشستیم ،پدرم توی جمع بمن گفت تو بلند شو برو تو اتاق ،از این به بعد اجازه نداری شام بخوری ببین مثل بچه خرس شدی ،خجالت نمیکشی ؟
اون شبو هنوز فراموش نکردم که چه به روز من اومد پیش اونهمه آدم ،که همگی میخواستن به من کمک کنن ،وساطت میکردن پیش پدرم و میگفتن حالا امشبو اجازه بده شام بخوره آخه مهمانه و از اون به بعد شام خوردن برای من شد یک مانع لاغری
و اون ریتم زندگی من ادامه داشت ،یعنی جوری پدرم مواظبم بود که انگار مجرم دستگیر کرده بود ،تمام اون لحظاتی که بر من میگذشت حکم ساختن یک سلول یا فرمول چاقی در من بود که مطمئن تر میشدم که من ناتوانم و لاغر شدن اصلا مال من و بدنم نیست
تمام اون تحقیرها ،سرزنش ها و تخریب هاییکه اول از طرف پدرم و بعد از دیگران و جامعه و در انتها خودم شدم ،دونه دونه افکار منو بسمت چاقی ساخت و پرورش میداد و من ناآگاهانه خودمو به دست سرنوشت و افکار اطرافیانم سپرده بودم و تصور میکردم اونها دارن درست میگن و من تمام اون مشکلاتو دارم و مستحق لاغر شدن نیستم
از اونجاییکه مدام بهم برچسب کودن ،احمق و نفهم وووو میزدن من باور کرده بودم ،منکه چیزی نمیفهمم ولی اونا خوب بلدن و میفهمن و از همون جا بذر* من ناتوان* من بی عرضه* در من کاشته شد ،دیگه پذیرفته بودم من بی تقصیرم و وجودم بی عرضه است ،خدا خواسته من چاق باشم ،خلقت من چاق بوده ،وقتی بهم محکم و قوی گفتن تو ارثی چاقی دیگه پرونده لاغریو برای همیشه در مغز من بستن و دور انداختن
و الان ۱۵ ماهه که دارم به خودم ثابت میکنم بابا فریده به خدا تو ارثی چاق نیستی ،خواست خدا چاقی نبوده ،تو بی عرضه نیستی ،چاقی و لاغری ربطی به توانایی نداره ، لاغری حق توست ،تو فقط ناآگاه بودی از حق و حقوق خودت ،همین
حالا باور کن که بیس بدن تو هم مثل همه افراد متناسب لاغر بودنه ،متناسب بودنه ،مثل مغزی که داری و طبیعیه ،مثل تنفسی که داری که طبیعیه ،مثل انرژی که داری که طبیعیه
تمام اون مسیرهایی که رفتیم مثل رژیم ،ورزش ،دم نوش و غیره ،باعث شدن که بذر نتوانستن بیشتر در ما شکل بگیره ،هر چقدر بیشتر در اون مسیرها شکست خوردیم بیشتر متوجه ناتوانی های خودمون شدیم
و حالا در مسیری هستیم که هر چقدر بهش ایمان بیاریم و باورش کنیم میتونیم ازش نتیجه بگیریم ،اصلا هر چیزیو که ما باور کنم برام پیش میاد ،همه چیز به پذیرش ما بستگی داره ،اگر این راه و مسیرو بپذیریم میتونیم ازش نتیجه بگیریم ،خیلی ها هستن که چاقن و حتی با این مسیرهای ذهنی هم آشنا شدن ولی چون قبولش ندارن ازش استفاده ای هم نمیکنن و این راه هارو مسخره میدونن ،پس همه چیز به باور کردن ما بستگی داره
مثل باور : لاغر شدن آسانترین کار دنیاست ،آیا من اینو باور کردم ؟ من قبلا باور داشتم که من کجا و لاغر شدن کجا ؟ لاغر شدن یک رویایی دست نیافتنی بود و حالا میخوام به خودم برای بار صدم بگم که اگر اون روزها لاغر شدن سخت بود چونکه مسیرم اشتباه بود ،اطلاعات اشتباهی وارد مغزم کرده بودم ولی الان دارم با دید دیگری به لاغری نگاه میکنم
اینکه لاغر بودن درسته ،صحیحه ،نه چاقی ،اتفاقا چاقی راه اشتباهی بوده که من به سختی گذروندمش وگرنه لاغر بودن که خیلی راحته ،من سالها خلاف جهت رودخانه شنا کردم ،من در مسیر چاقی بودم معلومه که قطره ای از لاغری اونجا نبوده که بخوام ببینمش
ولی الان میدونم که بیس بدنم لاغریه مثل همه آدم های متناسبی که باور کردن باید لاغر باشن ،عزت نفس یعنی من زیبا هستم و زیبایی ها مال من است و حق زندگی کردن دارم و میخوام از حقوق خودم لذت ببرم و الان اومدم که حقمو بگیرم ،حق لاغر بودنمو که ۴۵ سال نداشتمش
با انجام مراحل تنظیمات مغزی که جدیدا دارم فرمول ها و محتویات مغزمو تغییر میدم ،مطمئنم که به زودی لاغریو در آغوش میگیرم ،میدونم لاغر شدن مثل آب خوردنه چونکه بیس وجودی ماست و این افکار جدید من رو میبره به مسیرهای لاغر بودن ،فقط کافیه خودمو بسپرم به افکار و اطلاعات جدیدم و دست بکشم از اون ذهنیت های مخرب گذشته
همیشه این سئوال برام پیش میومد که چرا ۴ روز میرم مسافرت ۳ کیلو چاق میشم ولی ۶ ماه ورزش میکنم اون ۳ کیلو کم نمیشه ؟ و نمیدونستم چرا این اتفاق میفته تا اینکه اینجا متوجه شدم
چونکه وجود ما پر از مسیرهای منفی و چاقیه ،ذهن هم که بر اساس بیس اصلی توجهات ما برنامه ریزی میشه ،پس طبق اون تمرکزات ،مارو میبرد به مسیرهای چاقی بیشتر و چونکه اون مسیرها پررنگتر وجود داشتن ،دیگه نیازی به مسیر دیگه ای نبود و ما اتوماتیک وارد اون جاده میشدیم
ما دوتا مغز داریم مغز خزنده و مغز جدید ،مغز خزنده که همون مغزیه که مال زمان هایی بوده که ما در برابر شکارها قرار میگیرفتیم ولی مغز جدید ما ،جاییکه اطلاعات جدید در اون سیو میشه ،وقتی با اتفاقی روبرو میشیم ،اگر در مغز جدید ما اطلاعاتی نباشه ،بدن خودبخود از مغز قدیم استفاده میکنه که کارایی اون به درد الان ما نمیخوره
فرقی نمیکنه چه اطلاعاتی در مغز جدید ما سیو باشه ،قبلا اطلاعات چاقی سیو بوده و الان میخواییم اطلاعات لاغری حابگزینش کنیم که هر چقدر مغز جدیدو پر کنیم از اطلاعات جدید بجای اطلاعات قدیم ،اگاهی های جدید اجرا خواهند شد
با در دست داشتن اطلاعات لاغری که با گوش دادن به فایلها در ما ایجاد میشود ،دیگه جای نگرانی نیست ،چونکه به موقع مغز از اطلاعات لاغری استفاده میکنه که هر چقدر بیشتر تمرین کنیم بیشتر نتیجه خواهیم گرفت
خدارو شکر الان که در حال ضبط و دانلود اطلاعات جدید لاغری هستیم و ایمان داریم که به زودی درونمون پر میشه از خاطرات و مطالب و توجهات لاغری که مسیر و نقشه های ذهنی مارو میکشه و هدایت میشیم به زندگی پر آرامش تر
یعنی الان کسی حرفی از چاقی بزنه ،مغز جدیدم با باورهای جدیدم وارد عمل میشه ،اطلاعات جدیدم چی میگه ؟ هر آنچه که من در حال باور کردنش هستم رو اجرا میکنه ،پس نگران نیستم ،من درونمو درست میکنم ،بیرونم خودش درست میشود
خدارو شکر میکنم که همه چیز عالیه
چرا ترسانید ای کم ایمانان !؟..
سلام و درود بر الوهیت و باطن درونتان🤍
چرا ترس از لاغر شدن باعث لاغری نمی شود!…
چرا از هر چی بترسیم سرمون میاد …اما وقتی به چیزای خوب علاقه مندیم سریع اتفاق نمی افته و ممکنه زمانی بگذره که اصلا ما یادمون بره چی می خواستیم ؟!
ترس ریشه تمام مشکلات و گرفتاری های ما در زندگیمون هست و ترس رویدادی است که در زندگی واقعی ما رخ نداده ولی به شکل واضح و کامل در ذهنمون بارها مرور شده و باعث به وجود آمدن اتفاقی در زندگی ما شده است .
ترس از شکست و بیماری ویا ترس از دست دادن روابط عاطفی بارها با توجه به اطلاعاتی که در مخزن ذهنیمون از قبل داریم که از رسانه و جامعه و معلمین دریافت کردیم و البته ما از والدین خود این افکار و باورها را به ارث برده ایم ….بارها در ذهنمون مرور شده و تصویر سازی شده و از اونجایی که ذهن کارش بزرگنمایی کردنه ترس از موضوع را از خود موضوع در ذهنمون بیشتر پررنگ کرده و ما انتظار داشتیم اتفاقی برامون رخ بده و چون باور و اطمینان قلبی داشتیم این نکنه نکنه های ما اتفاقأ در زندگیمون رخ دادند…
ریشه تمام ترسهای ما در این بوده که خواستیم محافظت کنیم از خودمان در برابر پدیده ای در آینده که هنوز رخ نداده و شاید هم اصلا اتفاق نیفته …
خود ترس یک حسی است که خداوند در وجودما قرار داده برای اینکه بتونیم به طور صحیح ازش استفاده کنیم و در مواقعی احساس خطر کنیم و خودمان را نجات دهیم ولی از طرف دیگر چون اصلحه شیطان هم ترس هست ما نمی توانیم کنترل این حس را درست در دست بگیرم و البته شیطان با همان ترس آرزو ها و خواسته های ما را نشونه میگیره تا ما را از مسیر ایمانمون و موفق شدنمون خارج کنه و تنها راهش اینه که با ترسهامون روبرو بشیم و اونوقت متوجه میشیم فقط یک حباب توخالی بودند و آرام آرام مهارتشو پیدا می کنیم که ترسهامون را به ایمان تبدیل کنیم …الهی امین 🙏
🍃🍃🍃🍃🍃🍃
چرا ترس از لاغر شدن باعث لاغری نمی شود؟!
ترس از لاغری در ذهن ما به چند صورت وجود داره؟!..
۱)طی تمام سالهایی که چاق بودیم از روشهای مختلفی برای لاغری استفاده کردیم و با تلاش و رنج فراوان در مقطعی کمی از اضافه وزنمون کم شده و اما شکست خوردیم و ترسی عمیق در ذهنمون ریشه داره که نکنه با این روش لاغر نشم ؟!ما باید این موضوع را با دلایل منطقی برای خودمان حل کنیم اینکه این روش کاملا متفاوت از روشهای قبلی هست اینکه این مسیر صحیحه و اینکه ما انتخاب شدیم و زمانی که کاملا درمانده شده بودیم و به تسلیم بودن رسیده بودیم .
۲)گاهی هم فکر کردن به اینکه اگر لاغر بشم نکنه صورتم زشت بشه ناتوان بشم بیمار بشم پوستم شل بشه ریزش مو بگیریم مانع از لاغر شدن ما می شود و باید این را هم برای ذهنمون منطقی کنیم که ما هیچ دخالتی تو کار جسممون نداریم فقط آموزش ذهنی لاغری را یاد میگیرم و چون با سیستم ناخودآگاهمون داریم کار می کنیم بسیار هوشمند هست و ما را در حالت طبیعی و اورجینالمون قرار می دهد و خداوند هرگز اشتباه نمی کند ….
۳)در حالت دیگر با توجه به اطلاعات ذخیره شده که از قبل در ذهنمون وجود داره ترس از رنج و منع غذایی و ترس از سختی مسیر یا ترس از ورزش های اجباری مانع لاغری ما میشه ولی در این مسیر ما هیچ نوع محدودیتی نداریم کاملا آزاد هستیم و هیچ برنامه بیرونی برای ما چیده نشده و ما خیلی آسون مثل پلک زدن فقط داریم لاغری را آموزش میبینیم ….
اما زمانیکه چاق بودیم وقتی از چاق تر شدنمان می ترسیدیم شروع می کردیم کنترلش کنیم و مهارش کنیم و دائم به چاقی توجه می کردیم خودمون را وزن می کردیم و سایز می کردیم و بسیار نگران می شدیم و البته مسیر چاقی برای ما می شد ۴بانده و سریع تر چاق می شدیم و دلیلش این بوده که ذهن ما انباشتگی فراوانی نسبت به فرمولها و اطلاعات و تجربیات چاقی داشته و مسیر چاقی کاملا واضح و روشن در ذهن ما بوده و ما نقشه ی چاقی را در طی سالهای قبل در ذهنمون داشتیم و بارها هم در مسیرش حرکت کردیم و همین که شروع می کردیم خیلی آسون و سریع چاق می شدیم چون مسیری بود که کاملا نسبت به آن شناخت داشتیم اما نسبت به لاغری ما اطلاعاتی و تجربه ای به اون صورت در ذهنمون نداریم یعنی نقشه راهی در ذهنمون نداریم و اگر هم باشه نسبت به چاقی خیلی کمرنگ تر هست و نقشه ناقصه و به همین دلیل وقتی از لاغری میترسیم نمی تونیم در ذهنمون بارها مرورش کنیم یا تصویر سازی کنیم خط پایان برای ما نامعلوم و گنگه انگار جزیره ای ناشناخته است و به همین دلیل ترس از لاغر شدن ما را لاغر نمی کنه هیچ مانع لاغریمون هم میشه ..راهکار این هست که هرروز با دریافت آگاهی از فایلهای آموزشی به مرور زمان یک نقشه اصولی و صحیح در ذهنمون ترسیم کنیم و با توجه کردن به این اطلاعات و خواندن دیدگاه دوستان و دیدن آلبوم شگفتی سازان این نقشه و مسیر لاغری را در ذهنمون واضح و شفاف تر کنیم تا بتونیم در مسیرمون حرکت کنیم …اگر به سرعت جسم ما در این مسیر تغییر نمی کنه دلیلش همین نقشه ذهنی هست و البته یک دلیل محکم برای لاغری ماندگار تنها با روش ذهنی هم این هست یعنی زمانی که پس از مدتی این نقشه و مسیر لاغری در ذهنمون کامل و واضح و شفاف ثبت بشه و انباشته افکار و فرمولهای صحیح لاغری از حجم اطلاعات چاقی در ذهنمون بیشتر بشه انتخاب نهایی ما میشه لاغری یعنی قدرت انتخاب لاغری ما نتیجه ماندگار را رقم می زنه و شگفت انگیزه…😇🦋✨
من هم اوایل با خودم فکر می کردم اگر همینطور انقدر لاغر بشم که نتونم کنترلش کنم و از وزن ایده آلم پایین تر بیام دیگه باید چیکار کنم !…
دوستمون از ترس اینکه لاغرتر نشه به خاطر بودن فرمولهای ذهنی اشتباه چاقی در ذهنش سعی داشته بیشتر بخوره و یه جورایی بیاد لاغرتر شدن را مهار کنه و دقیقا روش اشتباه سالها رژیم برای چاقی را داشته تکرار می کرده و البته توجه به لاغری بیشتر شده لاغر ترشدن بیشتر ….بدن ما کاملا هوشمند هست و در حالت طبیعی خودش در نهایت سلامتی و زیبایی هست همانطور که برای پلک زدنمون یا نفس کشیدنمون یا ترمیم و بازسازی قسمتهایی از پوستمون که خراشیده شدند یا بریده شدند راهکاری به ذهن ارائه نمی دهیم و اعتماد داریم خودش کارشو بلده چه برای لاغر شدن و و چه برای ایده آل ماندنمون هم باید آرام باشیم و رها از افکار و نجوای پلید شیطان و اعتماد کنیم به هوشمندی ذهن و جسممون و آسوده و با باور و اطمینان قلبی در این مسیر سرسبز گام برداریم …🌱
اصلاح فرمولهای ذهنی در تمام جنبه های زندگی ما تأثیرگذارند…
اگر مهارتهای کنترل ذهن و شناسایی فرمولهای ذهنی ترس را یاد بگیریم و بتونیم در ذهنمون شناسایی کنیم در دیگر جنبه های زندگیمون هم مسائل مربوط به ترس را می توانیم به راحتی حل کنیم …
افرادی هستند که سریالهای دزدو پلیس بازی را دنبال می کنند و محتوای ذهنیشون مملو از افکار سرقت و قتل و خیانت و کلاهبرداری هست و ترس از ایجاد این اتفاقها در زندگیشون باعث میشه کنترل و توجه بیشتری در زندگی خود برای حفاظت از خودو خانواده خود اعمال کنند شبها دربها را قفل می کنند و در منازل دوربین مداربسته نصب می کنند به ماشین قفل فرمان می زنند ساعت رفت و آمد فرزندان را دقیق چک می کنند با سوظن معامله می کنند رفتار همسر خود را زیر نظر می گیرند یا گوشی همسر خود را چک می کنند و به دنبال اطلاعاتی هستند تا از بروز بیماری پیشگیری کنند و این افراد هرروز اتفاقات تلخ بیشتری را در زندگی خود تجربه می کنند و با ترسهای خود زندگی می کنند ! …..
سالهای سال بازیگر نقش اتفاقات زندگی خود بوده ایم ..و اما به لطف تنها پرورش دهنده کل عالم هدایت شدیم تا خود کارگردانی زندگی خود را به دست بگیریم با شناخت خود و افکار ذهنمون می توانیم امیر و فرمانده زندگی خود باشیم همان که خداوند فرمان داد هر آنچه در آسمان و زمین هست برش سجده کند و او را جانشین خود بر زمین قرار داد …
جام وجودتون سرمست از جرعه های ناب آگاهی
خدایا هزاران با شکر که انقدر فراوانی در رزق و روزی آسمانی و زمینی ام قرار دادی عاااااالشقتم یکدانه ام ❤️
سپاس دست روزی رسان خدا استاد ارجمندم شکر وجودتون🌷🌷🌷
دوستان متناسبم همواره در مسیر عشق و لذت باشید🍃🌸
سلام
ترس
یک عمر از خوردن برنج کیک شیرینی روغن و میوه نان کره خامه شکر ترسیدم
یک عمر از خواب زیاد از دیر بیدارشدن نخوابیدن ترسیدم
یک عمر ب خاطر ورزش نکردن پیاده روی نکردن ترسیدم
از بارداری ار غذا دادن ب بچم از غذا پختن از مهمونی تولدرستوران رمضان محرم عید ترسیدم
از خودم ترسیدم
از همه اینها ترسیدم ترسیدم چاقم کنن چاق شم
از چاقتر شدن ترسیدم
ترس همه وجود منو گرفته بود
اما اومدم اینجا و یاد گرفتم خوردن ورزش نکردن خوابیدن هیچ ترسی نداره همه اینها رو خدا برای استفاده و لذت انسان و کسب انرژی خلق کرده پس چرا بایدبترسم چرا کسایی هستن ک همه اینهارو انجام میدن ولی لاغرن
اینها برای من هستن برای زندگی کردن من برای ادامه زندگی
پس نباید بترسی دلیلی برای ترس وجود نداره
یک عمر از گفتن نظرم ب دیگران ترسیدم از اینک خودم باشم ترسیدم از قضاوت مردم از حرف مردم ترسیدم
من کلا خدا رو فراموش کرده بودم درحالی ک فک میکردم دارمش ازهمه ترس داشتم هیچ ازخدا نمیدونستم
اینها همه از خدا بودن اصلا بدون خدا قدرتی ندارن ک من بخوام بترسم
ترس کل وجود من گرفته بود باعث شده بود کل وجود من ریشه کنه و مریض و گوشه گیرم کنه اما الان من زندم و همه اینهارو قطع میکنم
و ریششونو با بودن تومسیر میخشکونم
یک عمر از همسرم ترسیدم ترس از راحتی از رفتن از حرف زدن هنوزم این ترسها هستن وای من همه انها رو درست میکنم
شاید باورتون نشه ک من حتی از رفتن ب خونه مامانم میترسیدم بخاطر مادرشوهر وپدرشوهرم
از رفتن ب همه جا میترسیدم از خیلی چیزها از اینک اهنگ گوش بدم از خوابیدن از تو خونم بودن
من الان ک نگا میکنم میبینم چقدر من خودم نابود کرده بودم از چی
از توجه
توجه کردن ب چرت و پرتها و انتظارات واحساسات دیگران
پس انقدر ک مریض میشم ریشش برمیگرده ب اینااحساسات و همه اینها حالت غیر طبیعیه من هستن من با بودن تو مسیر خودمو شامل شفای الهی میکنم درونم پاک میکنم تا دریافت داشته باشم
دیروز رفتیم گاز بزنیم همون لحظه بچم پرسید ک مامان چرا بابا ضبط خاموش کرد یاچرا
من قبلا در ی مسافرت ب مشهد هر جا ک پدرم میخواست گاز بزنه مارو پیاده میکرد ب خاطر اتشسوزی این حرفها ولی همسر من چنین اعتقادی نداره مسخرس براش
از اون موقع من ی ترسی در درونم داشتم ک با ی پرسیدن دخترم اونها برامن تداعی شد ک الان ک ما در ماشینیم احتمال ترکیدم اینها هس
ولی فریبا جانم این یک توهم هس توهم ذهن چنین اتفاقی قرار نیس اتقاق بیافته وقتی ب این حالت رسیدی ب خودت بگو اینهادروغه اگه چن بار تکرار کنی خاموش میشه
شایدتا صبح بنویسم باز انقدر ترس در درونم هس ک الان حس میکنم جرقش خورد و انگار حس میکنم دارم خفه میشم از همه این احساس ترسی ک در درونم هس
هر وقت رفتم دکتر گفتن استرس داری اظطراب داری من کلا تو این احساس بودم دیروز همسرم گف تو ک همیشه مریضی از حرفش ناراحت شدم بعدش ب خودم گفتم از این ب بعد حق نداری ب کسی بگی فلان جام درد میکنه
ی جوری شدم انگار ب یک گنجی دست یافتم ک باهاش میتونم رهاتر بشم پرواز کنم
یک لحظه حس میکنم هنگ کردم
اصلا نمیتونم بنویسم
به نام خدای مهربانبا سلام به استاد عزیز عطار روشن و دوستان پرتلاشم…چرا ترس از چاقی باعث چاقی میشه ولی ترس از لاغری باعث لاغری نمیشه؟
واقعا تا حالا به این موضوع فکر نکرده بودم ولی الان که توی این فایل مطرح شد خیلی ذهنم را به خودش مشغول کرد..دیدم دقیقا همینطوره من همیشه در برخورد با هر خوراکی یا غذایی با ترس و دلهره اون را می خوردم. البته این ترس و دلهره باعث نمیشد که از خوردنش منصرف بشم می خوردم ولی همش نگران بودم دلم شور می زد و با احساس بد می خوردم و ایمان و اطمینان داشتم که خوردنش منا چاق می کنه و دقیقا همین اتفاق هم می افتاد. بارها می گفتم و تکرار میکردم که من آب هم بخورم چاق میشم می گفتم من حرص هم که می خورم چاق میشم و همیشه نگران بودم در حالیکه بشدت مشتاق خوردن چیزی بودم اما در عین حال ترس و اضطراب چاقتر شدن را هم داشتم و خوردنم همیشه با نگرانی و استرس همراه بودم و همین نگرانی و ترس از چاق شدن خودش باعث چاقتر شدن من میشد و البته این حالت را در همه ی آدمای چاقی که در اطرافم بودن می دیدم، احساس ترس از چاقتر شدن با خوردن در همه ی افراد چاق مشترکه.ما با این ترس و نگرانی ناخواسته باعث چاقتر شدن خودمون میشدیم و این اتفاق به کرات می افتاد و خب حتما ذهن ما دیگه به این موضوع عادت می کرد که با هر خوردنی روند چاقی ما را بیشتر و بیشتر کنه چون ما با ترس مون پیغام پذیرش چاقتر شدن را به مغزمون و به کائنات می دادیم و چون این اتفاق خیلی زیاد می افتاد نقشه راه چاقتر شدن در ذهن ما ترسیم شده بود بنابراین هر بار که با ترس غذایی را می خوردیم چون ذهن کارهای تکراری را دوست داره، اینکار را تکرار میکرد و چاقتر شدن ما را رقم می زد و ما چاق و چاقتر میشدیم…اما چون هیچ وقت لاغر نمیشدیم و یا اگر هم مقداری وزن کم می کردیم باز هم همون ترس از چاق شدن دوباره در ذهنمون بود، بنابراین ترس از لاغر شدن اصلا در ذهنمون وجود نداشت و ذهنمون هیچ وقت این احساس را تجربه نکرده پس نقشه راه ترس از لاغر شدن اصلا در ذهنمون وجود نداره و حتی اگر از لاغر شدن بترسیم هم لاغر نمیشیم…..اوایلی که تازه در دوره شرکت کرده بودم و بعد از شنیدن اولین فایل های استاد وقتی ترسم از خوردن کم کم از بین می رفت، لذت عجیبی داشت اینکه غذا بخوری با آرامش بدون ترس و نگرانی شاید لذتبخش ترین حسی بود که تا اون موقع تجربه کرده بودم بطوریکه اولش قدری چاقتر شدم ولی دیگه نگران نبودم،بلکه حسابی ذوق زده شده بودم از این حس خوب و شیرین،وقتی که ترسم از چاقی باخوردن کم کم از بین رفت به مرور خوردن هام به روال عادی برگشت و حتی کمتر و کمتر شد…با شنیدن صحبتهای بیستری از استاد و گوش دادن مکرر به فایلها و رسیدن له شرایط روحی و روانی عالی دیگه کمتر به چاق بودن و چاق شدن فکر میکنم و مطمئنم که بالاخره به شرایط جسمی مناسب هم خواهم رسید و با این شرایطی که دارم هم کاملا اوکی هستم..
و اما دلیل چاق شدن من با ترس از چاقی، بخاطر اینه که مسیر چاقی بارها و بارها تو ذهنم ترسیم شده و با هر بار نگرانی و استرس از خوردن و چاق شدن این مسیر را در ذهنم آسفالت و آباد و پایدارترش کردم و به همین دلیل همیشه انتظارم از هر اتفاقی هر خوردنی هر عصبانیتی چاقتر شدن بوده و من همیشه فقط چاق میشدم ولی اصلا از لاغری تجربه ای نداشتم که مسیرش توی ذهنم ترسیم شده باشه و با فکر کردن بهش لاغر بشم اصلا تصوری از لاغری نداشتم انتظار لاغری را نداشتم خب معلومه وقتی ما تصور تجربه ای از موضوعی نداشته باشیم قطعا برامون اعمال نمیشه و من هرگز لاغر نمیشدم و اگر هم اتفاق می افتاد خیلی موقتی و زودگذر بود و من باز هم در رنج و اسارت چاقی می ماندم…با آموزش های عالی استاد عزیز ما به مرور افکار و باورهای چاق کننده را با افکار و باورهای لاغری جایگزین میکنیم مسیر را لاغری را در ذهن مون ترسیم می کنیم با تکرار آموزش ها این مسیر زیبا را زیباتر می کنیم و به لطف خدای مهربان و همت خودمون به آرزوی دیرینه مون که تناسب اندام هست میرسم.شاد و سلامت باشین🙏
بنام خدا
فایل ۷۲
چرا ترس از لاغر شدن باعث لاغری نمیشود
اول از سوال دوستی که پرسیده بود که واقعا سوال خیلی از ما بود که چرا ترس از چاقی باعث چاقی میشود ولی لاغری نه
ما از کودکی ویا هر سنی که شروع به چاقی کردیم از طرف والدین ،دوستان و اطرافیان که مثلا آدم به سن بلوغ برسه چاق میشه ،یا ازدواج کنه چاق میشه ،یا اینکه تو دوران بارداری و من خودم علاوه بر این میگفتم آب بخورم چاق میشم و خیلی عوامل دیگه که گفتن باعث چاقی میشه و اینها همه به صورت فرمول در ذهن ما ذخیره شده تا اینکه به صورت چاقی در جسم ما نمایان شده .اما برا لاغری ما که فرمول از قبل تو ذهن نداشتیم که ذخیره باشه ما الان با آموزش ذهنی داریم به ذهن یاد میدیم فرمول لاغری و صحیح را برا همین زمان میخواد چون ذهن تازه در حال جمع آوری اطلاعات درست دادن به مغز هست و این پروسه با یکی دو روز یا یک هفته انجام نمیشه و نیاز به زمان بیشتری داره و این کار در دیگر تغییرات زندگی هم همین طور است که ما وقتی احساسمان خوبه تو یک هفته یا یک ماه زندگی ما که تغییر نمیکنه ما باید احساس خوب پایدار داشته باشیم تا جهان هستی جواب احساس خوب ما را بده .
فایل بسیار آموزندهای از شما هم ممنون استاد .
سلام استاد گرامی و دوستان همراهم
چه فایل جالب و آموزنده ای بود و چقدر عالی توضیح داده شد
ما وقتی از چاق و یا چاقتر شدن میترسیم به راحتی به آن می رسیم چونکه مسیر رسیدن به چاقی را در ذهنمان داریم اما با نداشتن مسیر لاغری ترس از لاغر شدن ما را به لاغری نمی رساند
موضوع اعتماد کردن به جسم و ذهنمان که خودش میداند چطور ما را به تناسب اندام برساند همانطوریکه هر مشکلی برای جسم مان پیش بیاید مثل زخم شدن بدنمان ما اطلاعی از اینکه این زخم چطور ترمیم میشود نداریم و فقط اطمینان داریم که این زخم خوب خواهد شد پس نگران نیستیم و احتیاج به دخالت کردن هم نداریم
من در این مورد که ذهنمان خودش میداند چطور ما را به تناسب اندام برساند و چه قسمت هایی از بدنمان و به چه اندازه باید تغییر کند تجربه دارم
دو سال و نیم پیش که من وارد سرزمین زیبای لاغرها شدم و دوره ام را شروع کردم اولین قسمتی از بدنم را که دوست داشتم تغییر کند شکمم بود و بعد چربی های اضافی در پشتم
وقتیکه بعد از سه ماه تغییرات را در خودم مشاهده کردم از چربی های پشتم کم شده بود اما بیشترین تغییر را در باسن و ران هایم مشاهده کردم که اصلا به نظر خودم چاق نبودند ولی ذهنم این نظر را نداشت و در آنجا به هوش ذهنم آفرین گفتم
ناگفته نماند که ذهنم تغییری در شکمم ایجاد نکرده بود که باعث ناراحتی و نگرانی ام شده بود
همزمان با این تجربه به فایلی رسیدم که به ما آموزش داده شد که توجه به قسمت بخصوصی از بدن نکنید و برای لاغر شدنش آنرا زیر نظر نداشته باشید چونکه با توجه کردن به آن مثل این است که از آن قسمت عکس گرفته و به ذهنتان میدهید و ذهن این تصور را میکند که شما آنرا دوست دارید و در نتیجه آن قسمت از جسمتان را به همان حال نگه میدارد
چه اطلاعات ناب و عالی در زمانیکه به آن احتیاج داشتم به من داده شد
من به آن عمل کردم و توجه ام را از روی شکمم برداشتم و در آنموقع بود که شکمم هم شروع به تغییر کرد
آموزش دیدن در باره ذهن و عملکرد آن واقعا جالب و هیجان انگیز است
آموزشها را به عمل تبدیل میکنیم و نتیجه را می بینیم مثل این است که با ذهنمان یک بازی هوشمندانه و دوست داشتنی انجام میدهیم
سلام دوست عزیز
ب نظر من همونجا توجه کردنی ک استاد میگه این نیس ک شما از جسمت رو برگردانی منظورشان اینک درگیرش نشی رها کنی ب حال خودش چن اگر از روگردانی انگار تنفر خودتو نسبت بهش اعلام میکنی
نچسبیدن ب خواسته اینجا مد نظره اینطوری تو اصلا توجهی نداری و براتومهم نیس کی اون قسمت لاغر بشه ب نظر باید اون قسمت از بدنتو اول بپذیری وبعد ازش بخوای ک در روند کاهش قرار بگیره یا بگی من در مسیر درستم
سلام خدمت استاد گرامی و دوستان پر تلاشم .
من بعد از دو سال در سایت بودن و کار کردن روی خودم دیگه از چاقی نمیترسم یعنی ترس از چاقتر شدن ندارم ته ته اش به خودم میگم وای با این رفتار غذایی نادرستم جلوی متناسب تر شدن خودم رو گرفتم در واقع اگر در خوردن خطاایی داشته باشم میگم شاید این رفتار من مانع لاغری من بشه و یا میگم با این کار روند لاغری من کندتر میشه ولی فکرم این نیست که چاقتر بشم حالا بخوام موشکافانه تر به این قضیه نگاه کنم ببشتر اوقات این ترس رو ندارم خیلی کم یه جاهایی در موقعیتهای خاص شاید بترسم ولی به صورت زندگی روتینم همچین ترسی ندارم . من یاد گرفتم در مواقع گرسنگی هیچ ماده ی غدایی رو از ترس اینکه مبادا بخورم و چاق بشم رد نکنم چون این کار یه واکنش در مقابل فرار از چاقی هست که من رو گرفتار چاقی خواهد کرد در واقع با نخوردن اون ماده ی غذایی دارم بیشتر به چاقی توجه میکنم و چاقی بیشتری رو جدب میکنم
برعکس گذشته ی خودم که وقتی هر چیزی رو میخوردم ربطش میدادم به چاقی مثلا وای رفتم رستوران پس چاق میشم شام سنگین خوردم چاق میشم هله هوله خوردم چاق میشم ولی خدا رو شکر الان که در این مسیرم خیلی افکارم تغییر کرده و دیگه غداها رو به عنوان عاملی برای چاقی بدنم نمیدونم یه وسیله برای تامین انرژی جسمم میدونم و اما در گذشته اگر چاق میشدم برام طبیعی و درست بود و اصلا منتظر بودم هر ماه چاقتر بشم ولی حالا انتظارم اینه که چون در مسیر درستم و به درستی به نیاز جسمم پاسخ میدم و دارم لاغری رو یاد میگیرم و کفه ی ترازوی لاغری رو با رفتارها و باورهای درست سنگین تر میکنم پس هر روز لاغر تر میشم .
من در گذشته خصوصا چند سال اخیر قبل از آشنایی ام با این سایت کلی افکار چاق کننده داشتم (چون قرص هورمونی میخورم چون قرص تیرویید میخورم چون اشتهام زیاده )که واقعا انتظارم از خودم چاقی بود و هر ماه هم باوجود کلی تلاش ولی چاقتر میشدم و واقعا تسلیم چاقی شده بودم و اون کاملا بر من تسلط پیدا کرده بود و تمام این پروسه که گفتم در زمان خیلی کم من رو ۱۳ کیلو چاقتر کرده بود در حالی که قبل از اینکه متوجه این مشکلاتم بشم به هر سختی بود خودم رو لاغر میکردم و داشتم هنوز وزن کم میکردم و به سختی و فشار و رنج خودم رو در وزن ۵۹ کیلو قرار داده بودم ولی به محض اینکه اطلاع پیدا کردم این مشکلات رو دارم و بارها از طرف متخصصان به من گفته شد که شما از این به بعد چاق خواهی شد و دیگه من منتظر چاقی بودم و هر ماه چاقتر میشدم و واقعا تسلیم چاقی شده بودم و دیگه تبدیل به فرد تپلی شده بودم با کلی ترس و تنفر از چاقی که از هیچ چیز لذت نمیبردم و حال روحی و جسمی خوبی نداشتم چون همش ناراحت بودم و غصه میخوردم باید چی کار کنم که لاغر بشم آخه من هر کاری از دستم بر بیاد که انجام میدم پس چرا لاغر تر نمیشم حداقل ثابت نمیمونم ؟؟؟؟؟ و میدیدم در عرض چند ماه با سرعت زیادی تمام تلاشهای من برای لاغری داشت بر باد میرفت و انتظارم از خودم این بود که تا چند ماه دیگه دوباره من به وزن قبلی خودم برمیگردم چرا ؟؟؟چون اطمینان داشتم و باور داشتم دیگه چاقی من راحت در من اتفاق میفته و لاغری در من سخت هست .و اما این ترس از لاغر شدن اتفاق نمیفته چون باور و اطمینان ما این نیست که ما به راحتی لاغر میشیم .
چقدر داستان این دوستمون جالب بود و من با شنیدن این داستان از زبان استاد برای خودم این باور ها رو دوباره یاد اوری کردم که میشه از این راه( فقط از طریق قدرت ذهن) اینقدر زیاد لاغر بشم ،و یا اینکه لاغری با این روش آسان هست لاغری با قدرت ذهن به راحتی من رو متناسب میکنه . لاغری در این روش اتفاق میفته اگر به جسمم اعتماد کنم و مدام خودم رو در آیینه چک نکنم و یا …
پس بازم با اطمینان بیشتری میگم من مطعنم لاغر تر میشم و منتظر وزن دلخواهم هستم ولی نمیدونم چه طور و از چه راهی بدن این کار رو میکنه فقط میدونم انجام میشه و باید رهاش کنم و با حال خوب در مسیر باشم تا نتیجه ی عالی رو ببینم مثل بقیه اعمالی و فعالیتهایی که بدنم به خوبی از پس اونها برمیاد و اتوماتیک انجامشون میده و من در هیچ فعالیتی از جسمم نگران نیستم که مثلا دستم زخم شده حالا نیاز به چند سلول هست و یا حالا چه کنم ؟ ، و اما بدن خودش اتوماتیک مراحل رو انجام میده و میبینیم بعد از مدتی زخم ما جوش میخوره و خوب میشه پس لاغری هم به همین راحتی مثل ترمیم زخمها و یا گردش خون و یا سلولسازی در جسم ما اتفاق میفته اگر نگران نباشیم و رها کنیم.
اگر از چیزی در زندگی بترسی مثلا سرقت قطعا گرفتارش میشی ،اصلا چرا میترسی چون به ذهنمون اطلاعات دادیم و بارها کلیپ سرقت دیدیم و این شخص در مورد سرقت کلی با اطرافیان حرف میزنه و کلی اطلاعات به ذهنش میده و در نهایت شروع میکنه به یک سری واکنشها نشون دادن مثل قفل و دزدگیر زدن و … که مبادا منم گرفتار این سرقتها و حا دثه ها بشم ولی خبر نداره جهان هستی وقتی بخواد کاری کنه کاری به واکنش شما نداره و برای شما اتفاق خواهد افتاد.
عجب جمله ی خوب و پر انرژی به به ،پس بارها به خودم میگم منم خالق سرنوشت و جسم خودم خواهم بود نه بازیگر اونها چطور ؟؟؟ با درک قوانین الهی من خالق و کارگردان سرنوشت و جسم خودم میشم و از زندگی لذت بیشتری خواهم برد .
سلاااام
چه سوال جالبی بود سوال این بخش. منم بهش فکر کردم و جواب من برای خودم مشابه همون چیزی بود که شما توی فایل گفتید و توضیح دادید.
همیشه برای ما بستر ترس فراهم بوده ؛ هر وقت با دیگران برخورد داشتم بهم میگفتن چه کار هایی رو نکنم تا فلان اتفاق برام نیوفته . با فلانی نرو ، این کارو نکن ، اون چیزو نخور ، بیرون میری سرده مواظب باش سرما نخوری ، تنهایی بیرون نرو دزد هست ، با فلانی حرف نزن
اینا همش یعنی من وقتی میخوام یه کاری کنم دیفالت ذهنم بر اساس این ترس هاست ، یعنی حتی به این فکر نمیکنم که اون کاری که میخوام بکنم درسته یا منو شاد میکنه یا نه فقط و فقط به این فکر میکنم که نکنه یه اتفاق بدی برام بیوفته و این شروع یه زندگی با ترسه .
خانواده های ما بهمون یاد ندادن با ایمان یه تصمیمی بگیریم. همش مارو از عواقب یه کاری ترسوندن ، نگفتن فوقش میری زمین میخوری ولی برگرد و بلند شو و ازون تجربه یه درسی بگیر . هیچ وقت اینارو بمون نگفتن چون خودشونم همچین چیزایی نشنیدن و اگه قرار باشه ما هم راه و روش فکر کردن و زندگی کردن اونا رو ادامه بدیم هیچ وقت این زنجیره به پایانش نمیرسه .
تا یه جایی این ترس خوبه و مارو از خطرات احتمالی آگاه میکنه ولی نباید اجازه بدیم این ترس ارباب و صاحب ما بشه درست مثله الان . راهکارش اینه که با اون ترس روبه رو بشیم و بپذیریمش و بعد با ایمان کامل تو دل تاریکی قدم برداریم چون راه دیگه ای جز این نداریم ، دلیل نمیشه چون کسی به ما یاد نداده شجاع و با ایمان باشیم ما هم همه ی کارهامونو از روی ترس انجام بدیم و این نوع نگرش رو به نسل های بعد از خودمون انتقال بدیم ، تنها زمانی که ما تغییر کنیم جهان پیرامونمون تغییر میکنه پس وقتش هست که من با ایمان در این مسیر قدم بردارم و اون قدر اطلاعات زیادی درباره ی لاغری به ذهنم بدم که دیگه زمانی برای فکر کردن به ترس ها و مصیبت های چاقی نداشته باشم . باید مزرعمون رو پر از بذر های لاغری کنیم ، من یاد این مزرعه های ذرت افتادم که کلی این گیاهای ذرت بزرگ و بلند میشن و حتی قد گیاهشون از قد انسان هم بزرگ تر میشه ؛ حالا اگه این مزرعه ی پر از ذرت رو مزرعه ی لاغری در نظر بگیریم که گیاهاش کل ذهنمونو احاطه کردن ، دیگه یه علف هرز کوچولو که نمی تونه تمام این مزرعه رو زیر سوال ببره و محصولشو خراب کنه چون اونقدر این ذرت ها بزرگ شدن که دیگه اون علف هرزه به چشم نمیاد . امیدوارم شما هم همون تصوری که من توی ذهنم از مزرعه های ذرت دارم رو داشته باشید اگه تا حالا این مزرعه ها رو ندیدید لطفا سرچ کنید و یه عکس ازش ببینید چون اون موقعست که درک میکنیم وقتی به یه بذر بها بدی و ازش مراقبت کنی میتونه تا چه حد بزرگ بشه و تا چشم کار میکنه فقط همون بذرهایی که کاشتی رو ببینی .
چقدر فایل قشنگی بود این فایل . آخرش گفتید کسایی که به دزدی و این چیزا توجه میکنن این حالت ترس توشون به وجود میاد و همش مراقبت میکنن از خودشون که مبادا این اتفاق برای خودشون بیوفته و من دقیقا همین تجربه رو چند وقت پیش داشتم.
چند وقت پیش توی اکسپلور اینستاگرام یه دختری رو دیدم که میومد پرونده های جنایی و قتل رو بررسی میکرد و داستان اون آدم ها رو تعریف میکرد. منم حوصلم خیلی سر رفته بود و هیچ کاری انجام نمیدادم، گفتم بزار برم ببینم چه طوریه؟ و توی خونه هم تنها بودم. رفتم و حدود 10-12 تا پست داشت و همشون هم نیم ساعت یا بیست دقیقه ای بودن و پرونده های مختلف قتلو میگفت توی هر کدوم ، منم که حوصلم حسابی سر رفته بود و نشستم کل پستاشو از اول دیدم و خوشم اومده بود کلا از فیلم هایی که از این جور داستانای معمایی و جنایی دارن خوشم میاد ولی فرقشون با این پرونده ها این بود که این داستانا همشون واقعی بودن . بعد ازینکه یه چند تا پستاشو دیدم زنگ خونم خورد و یه بسته ای اورده بودن ولی من انقدر ترسیدم که برم بسته رو از پایین بگیرم که خودمم از خودم تعجب کرده بودم . همش به خودم میگفتم نکنه یکی ازین داستانا قتل برای من پیش بیاد؟ نکنه اینی که بسته رو اورده یه قاتل باشه و چون تنها هم بودم این ترس ها تشدید میشد و دیگه با هر مقاومت و ترسی که بود رفتم و بسته رو گرفتم ، اتفاقی هم برام نیوفتاد ولی این واقعا برام عجیب بود که با چند تا پست دیدن از انجام همچین کارای کوچیکی هم بترسم اما خب خیلی اهمیت ندادم به این احساس ترس ، و دختره رو فالو کردم و هر هفته که پست جدید میزاشت میرفتم و میدیدمشون ولی بعد از یه مدت دیدم که منی که آدم خیلی شجاعی بودم و مردمو دوست داشتم و احساسم در کل خوب بود به همه ، دارم تبدیل میشم به یه آدم شکاک که به هیچ کس اعتماد نداره و بعضا خیلی هم ترسو ئه!
و من اصلا نمیدونم نیاز آدما به دیدن و شنیدن همیچین اطلاعات ترسناکی از کجا میاد. یکم با خودم حرف زدم و گفتم تو فقط به خاطر اینکه احساس خستگی و حوصله سر رفتگی میکردی این دخترو فالو کردی و نه تنها چیزی به زندگیت اضافه نشده بلکه چیزای خوبی هم که توی ذهنت داشتی از بین رفته . حالا خود دختره میگفت بررسی این جور پرونده ها به روان شناسا و کسایی که رشتشون روان شناسیه کمک میکنه که وجه های مختلف شخصیت بقیه رو بشناسن ولی مگه چند درصد از فالوور های اون دختر ، رشتشون روان شناسی بود؟ مطمعنم 90 درصدشون نوجوونایی مثله من بودن که برای هدر دادن وقتشون فالوش کرده بودن و مطمعنم اونا هم احساسی که من تجربه کردم رو تجربه کردن یا در آینده میکنن و این چیز خوبی نیست. منم الان سه چهار هفته ای میشه که اون پیج رو آنفالو کردم و دیگه نرفتم پستای جدیدش رو ببینم . به این فکر میکنم که آخه چرا باید برم چیزی رو ببینم که اقتدار من رو زیر سوال میبره و فقط همون لحظه ی دیدنش یه هیجان کاذب پیدا میکنم؟
وقتی توی فایل این موضوع رو شرح دادین من یادم به این داستان خودم افتاد و دیدم که با اینکه مسیر اشتباه رو رفتم ولی برگشتم توی مسیر درست و دیگه هم اون حس هارو تجربه نکردم .
ترس از چاقی و یا ترس از لاغر نشدن هم همینطوره ، نیاز نیست ما کار خاصی انجام بدیم فقط باید دست از توجه کردن به چاقی برداریم دیگه بقیه کار رو میسپریم به روند بدن و اینکه چطور خاطرات لاغری رو جایگزین خاطرات چاقی میکنه خیلی شگفت انگیزه.
در مورد اون هنرجویی که گفتید خیلی لاغر شده بودن من واقعا برام جالب بود . _نه اینکه این دفعه از لاغری ترسیده بودن و به خاطر حرف های دیگران تلاش میکردن چاق بشن حالا_ ، این برام جالب بود که گفتید خیلی خوب تمرین ها رو انجام میداد و درک میکرد و به خاطر همین خیلی زود به عدد رویاییش رسید . این برای من خیلی جالب بود منم تصمیم دارم همه ی تلاشم رو بکنم و امیدوارم جز اون دسته از هنرجوهاتون باشم که درمورد من هم همین نظر رو داشته باشید و توی ذهنتون بگید این هنرجوی من خیلی خوب تمرینارو انجام میده و عالی درک میکنه .
خدایا شکرت
ازتون ممنونم استاد
روز ۳۶ تکرار
سلام وقت همگی بخیر
چرا ترس از لاغر شدن باعث لاغری نمیشود
در تمام سالهایی که چاق بودم ترس های زیادی داشتم ،بغیر از چاقی ترس های دیگه هم که از نوع زیادش همیشه همراهم بود
ولی ترس چاقی دوش به دوش من حرکت میکرد و منو رها نمیکرد، ترس از چاقی بیشتر ،ترس از لاغر نشدن ،ترس از خوردن،ترس از چجوری لاغر بمانم ؟ ترس از شام خوردن ،ترس از شیرینی ،نون برنج خوردن ،ترس از مسافرت رفتن،ترس از مهمانی رفتن ،ترس از رستوران رفتن
در واقع تمام وقت من در ترس های مختلف بودم ، روزی ۳ وعده باید غذا میخوردم ، چه رنجی میبردم از اینکه چی بخورم؟ چیارو نخورم ،چقدر بخورم ،آیا بخورم؟ اگر بخورم چاق بشم چی ؟
روزی ۳ وعده اینجور افکار ترس آلود وارد مغزم میشد ،حالا اگر مهمونی،مسافرت و رستوران میخواستم برم که از قبلش باید چند روزی برنج و غذاهای بقول خودم سنگین و چاق کننده نمیخوردم تا چند روز بعدشم باید تاوان پس میدادم بغیر از ورزش و پیاده روی که برای من بصورت تنبیه در آومده بود اگر یه شب شام مهمون بودم باید تا ۱ هفته خودمو رنج میدادم و ورزش های سخت انجام میدادم
در انتهای تمام اون برنامه ریزی های استرس آور من همچنان توپر بودم و ترسان ، هیچ لذتی از خودم و زندگیم نمیبردم و غذاهارو دشمن خودم میدونستم
یکی از مهمترین ترس هاییکه داشتم ترس از لاغر نشدن بود که اون چند سال آخر رژیمم که هر کاری میکردم دیگه لاغر نمیشدم به این نتیجه رسیده بودم که من توانایی لاغر شدنو ندارم و چربی هام سفت و کهنه شده و کاری از دست من بر نمیاد،بقول یه کارشناس ورزشی میگفت چربی شما قهوه ایه برای همین لاغر نمیشید ،دوست دارم پیداش کنم بزنم تو سرش بگم دیدی من با همین چربی هام لاغر شدم ،الکی اطلاعات غلط تو مغز مردم نکنید
اون زمانها ،تسلیم تسلیم چاقی شده بودم و قدرتو از خودم کامل گرفته بودم ، پذیرفته بودم که باید تا آخر عمر چاق باشم و این طبیعیه برای من ،اگر لاغر میبودم برام غیر عادی بود
الان که به اون روزا فکر میکنم حس میکنم درون افکار چاق کننده قوطه ور بودم ،حس آلوده بودن ،حس گنگ بودن ،آخه بدن و وجود ما کاملا معنویه و بیسش لاغریه ،وقتی اونهمه آلودگی و فرمول های مخرب بهش آویزون بوده ،حال خودشم بد میشده ،آخه از اصلش دور شده بوده و دست و پا میزده که بره بسمت ذات الهیش که سلامتی و تناسب و خوشحالیه
اینهارو اون روزا بلد نبودم برای همین در ترس های چاقیم و لاغر نشدنم غرق بودم و اون ترس ها هنوز هم در وجودم هست ،هر چند داره کمرنگ میشه ولی حسی که از ۸ یا ۹ سالگی با من بوده باید زمان بذارم تا اونها کم جون بشن
استاد مثال قشنگی زدن اینکه ما کره منفی مغزمونو پر کرده بودیم از چاقی ،ناتوانی،نشدن ها،ترس ها،زشتی،چربی ،لباس های تنگ ، بدن گوشتی ،غذاها هیولا هستن، بترس از شیرینی و فست فودها وووو
ما هم اون وقتا دل به دل منفی بافمون میدادیم و کره مثبتمون خالی خالی بود ،تازه تو این دوره ها یاد گرفتیم مخزن مثبتمونو پر کنیم
بماند که ما هم خودمون به منفی بافمون کمک میکردیم هم میرفتیم با دیگران فقط حرف چاقیمونو میزدیم و حرص میخوردیم ،نمیدونستیم داریم مخزن چاقیمونو پرتر میکنیم
الان که داشتم مقاله استادو میخوندم به خودم گفتم بیا مثل بعضی روزا که با خودت در مورد باور سازی های لاغری صحبت میکنی ،بیشتر در موردش صحبت کن ،یعنی فقط اکتفا نکن به فایل و نوشتن ،مثلا وقت هایی که حتی ۵ دقیقه آزادی، در مورد لاغری صحبت کن مثل همون وقتاییکه میری برای پیاده روی و با خودت صحبت میکنی ،هر چند من حتی لحظه خالی ندارم و گوشیمو با خودم در حین فایل گوش کردن تا سرویس بهداشتی هم میبرم
و باید مدام به خودم بگم که آره الان راه و روشم تغییر کرده ،اون وقتا جسممو تحت فشار گذاشته بودم الان ذهنمو دارم پر میکنم از لاغری و محاسنش ،در واقع کفه ترازوی لاغریو سنگین تر کنم یا همون کره مثبتمو قویتر میکنم وقتی این کره بزرگتر بشه کره منفیو منهدم میکنه مثل همون موقعا که کره مثبت منهدم شده بود
باید مدام منطق بیاریم برای ذهنمون که بپذیره این دفعه با روش های قبلی خیلی فرق میکنه ،الان داریم با نقشه میریم جلو ،قدم به قدم چک میکنیم و مسیر درستو پیدا میکنیم ،ایندفعه با مسیریاب داریم میریم ،گم نمیشیم ،نترسیم ، فقط همین راهو ادامه بدیم
بیاییم از محسنات این روش بگیم که ببین فریده الان نزدیک ۲ ساله داری کیف میکنی ،هر چی دوست داشتی خوردی ،رژیم نداری،براحتی مسافرت میری،لاغر شدی،رستوران میری،سایز ۴۲ میپوشی،سبکتر شدی ،اعصاب و روانت چقدر حالشون خوبه، ترس چاقی نداری،سواد لاغر شدنو بصورت آکادمیک داری میگذرونی ،آگاهتر شدی ،شخصیت افراد متناسبو بدست آوردی ،اعتمادبنفست بالاتر رفته ووو
پس صحبت کردن در مورد متد لاغری با ذهن بما کمک میکنه شک و تردیدها کم بشه و بتونیم راحتر ادامه بدیم ،هر چقدر در این مسیر صدای منفی باف کمرنگتر باشه بهتره ،حالا باید چند تا فکر جایگزین برای منفی بافمون داشته باشیم
مثلا منفی باف میگه ببین تو که خیلی وقته سایز کم نکردی ،ما بگیم اشکالی نداره تو مسیرش هستیم ،مگه میخواییم بریم سوپر مارکت محلمون از خونمون میپریم تا سوپر مارکت؟ نه لباس میپوشیم ،از خونه خارج میشیم یه مسیریو میریم و بعد میرسیم به سوپرمارکت ،الان هم در مسیریم
یا اگر گفت تو چرا تغییر نمیکنی ؟ بهش بگیم من مثل گیاه بامبو هستم یه مدتی توی زمینم بعد که مغذی شدم یدفعه رشد های متری خواهم داشت
یا بگیم ،سایز من سایز استاندارد جهانیه ،اصلا از این به بعد سایز استاندارد جهانو از سایز من اعلام میکنن ،خیلی هم عالی م و بی نقص
بلخره باید درونو آروم کرد تا مراحل لاغر شدن در ما انجام بشه و دست انداز هارو از بین برد
من چند وقتیه دارم به این فکر میکنم که من چه گنج هایی در درونم دانلود کردم و هنوز هم دارم این کارو انجام میدم ،حالا چه در لاغری با ذهن چه در جنبه های دیگه ، به خودم میگم فریده آدم ها نمیدونن که من یه گنجی هستم که دست و پا در آوردم و بزودی شخصیت های جدیدم یکی پس از دیگری رشد میکنند و مثل درخت بامبو نمایان میشن ، چقدر به مهم بودن خودم فکر میکنم ،اینکه افکارم چقدر خاص و مهم هستن و مدام به خودم یادآوری میکنم که من متفاوتم و من با گذشتم خیلی فاصله گرفتم
اینهارو مرتب به خودم میگم تا کره مثبت درونم پر و بزرگ بشه ،چونکه میدونم قبلا مخصوصا دوران کودکیم ،پیش نویسم ،پر است از انواع و اقسام القاب ناراحت کننده و مموری تضعیف کننده تو همه جنبه ها ،پس خودم هر روز به خودم میگم که تو بینظیری تو ارزشمندی،قدرتمندی،توانمندی
قبلا که از چاقی میترسیدیم و چاق میشدیم چونکه مخزنمون پر بود از چاقی ،از چاقتر شدن هم میترسیدیم ،اگر به لاغر شدن فکر میکردیم ولی نمیترسیدیم چونکه مخزن لاغری ما خالی بود ،از چیش میترسیدیم ،چاه خشک بود ، برای همین ترسی وجود نداشت ،ما دربدر دنبال لاغری بودیم ،معلومه ازش نمیترسیدیم ،تازه اگر میدیدمش بغلش میکردیم و قربون صدقش میرفتیم
حتی قطره ای از لاغری هم میتونست مارو سرمست کنه ،ترسی نداشتیم ،ولی تا دلمون بخواد از سر سوزن چاقی هم میترسیدیم و ازش فرار میکردیم ،اونم دنبالمون میدوید ،ما عاشق لاغری بودیم ولی وجود نداشت
مثلا منی که پر بودم از فرمول های چاقی معلوم بود که به چاقی که فکر میکردم میترسیدم و چاقتر هم میشدم ،چونکه من انتظاری جز چاق شدن نداشتم ، وقتی از بچگی مدام شنیده بودم فریده تپله ،چاقه ،ارثی و ژنتیک چاقه،استخون بندیش درشته ، شیر مادرشو زیاد خورده ،اشتهاش زیاده، چونکه سالمه زیاد میخوره
فکر نمیکنم اصلا جای خالی در مغز من وجود داشت ،پره پر بود ،کیپ کیپ ، من ۴۰ سال بود از یه مسیر چاقی رفت و آمد کرده بودم ،قشنگ بلدش بودم ،حفظ بودمش ،توی خون من بود ، فکر نمیکردم جور دیگری هم برای من میتواند اتفاق بیفتد
ما وقتی قبول کردیم که راهی نیست دیگه حتی بهش فکر هم نمیکنیم ،منم باور کرده بودم که برای من ( نمی شود )
در مغز ما پوشه ای به اسم لاغر شدن وجود نداشته ،مسیری نبوده که بخواییم بریم تو جاده ش ،برای همین برامون سخت بوده ،چونکه از قبل لاغر شدنو برای ما غیر قابل دسترس توضیح داده بودن ، پس ذهن ما حتی میترسیده که بهش فکر کنه
حالا داریم جاده لاغریو میسازیم ،این طبیعیه که اولش حتی تا مدت ها ذهنم جاده لاغریو به رسمیت نشناسه و بخواد از جاده قدیمی بره ،این دیگه به ما بستگی داره که مدام از جاده جدید برای ذهنمون تعریف کنیم ،از محاسن لاغر شدن بگیم ،لذتشو بیان کنیم تا ذهن ترغیب بشه بیاد تو مسیر جدید و حواسمون به منفی باف هم باشه
بصورت منطقی برای ذهنمون این متد رو توضیح بدیم و مطمئنش کنیم که این راه بهترین و آخرین ورژن برای لاغریه و ردخور نداره بدون برو برگرد لاغر خواهیم شد چونکه اصولیه ،تغییر محتویات ناخوداگاه ،ایمان داریم بهش و میدونیم برای رسیدن به هر آنچه دوست داریم اول باید برنامه شو در ذهنمون دانلود کنیم بعد اجرا خواهد شد
مسیرها در حال ساختن هستن و بزودی جاده جدید لاغری ما هم بصورت سفت و محکم افتتاح خواهد شد
خدارو سپاسگذارم برای این آگاهی عالی ،برای مسیرهای سلامت و تناسب
سلام استاد بزرگوار
من فقط این رو میتونم بگم که امروز داشتم با خودم فکر میکردم که من در ۴ ماه گذشته صرفاً برای لاغری دوره های آموزشی شما رو تهیه کردم،ولی به لطف بیکران رب جلیل الان تمام فونداسیون فکری ام تغییر کرده و شاید باور نکنید چقدر افکار و رفتار من نسبت به تمام سالهای زندگی گذشته ام دچار تحول اساسی شده و زندگی چه زیباتر بر من میگذرد،کلا من زندگی خود را به دو دوره قبل از آشنایی با آموزش ها و دوره های شما و بعد از آن تقسیم کرده ام ،و بابت این مرحله تکامل اول از خداوند متعال سپاسگزارم که من را به این راه هدایت کرد و دوم از شما بابت روشنگری من
گام ۷۲
ترس از لاغر شدن
با سلام: ترس مقوله ای آست که در ذهن همه ما وجود دارد
ترس رویدادی آست که در ذهن ما به شکل کامل و واضح بارها رخ می دهد. ترس از دست دادن رابطه عاطغی ترس از بیماری. ترس از ورشکستگی و نرس از
خیلی مسایله دیگر
شخصی را سراغ دارم که همیشه ترس داست که روابط عاطغی خود را از دست بدهد و همون ترس باعث شد که واقعا روابط عاطغی خود را دست داد از هر چی که بترسیم به ما بر می گردد چون عوامل منفی آن را مرتب در ذهن خود بررسی و شکوفا می کنیم و جهان هستی تمام خواسته هایی که ناشی از ترس در موضوعی داشته باشیم به ما بر می گرداند چون ذهن ما خوب و بد را تشخیص نمی دهد و نسبت به دادها به ما جواب می دهد
نرس از لاغر نشدن یک مانع بسیار بزرگ در ذهن ماهاست چون سالها برای رسیدن به تناسب اندام تلاش کردیم و هیچگاه به اونون اندازه ایی که می خواستیم نرسیدیم و این خود باعث شده که لاغر شدن در ذهن ما یک برنامه سخت و دشوار باشد قبل ازورود به این مسیر باور کرده بودم که لاغری به این سادگیها نیست ،چرا؟چون بارها از راه و روشهای مختلف به نتیجه نرسیدم. و مرتب در حال امتحان کردن روش های جدید بودم غافل از اینکه مسیر اشتباه است خدا را شکر که اکنون در مسیر درست قدم نهاده ام و باید آنقدر تکرار و تمرین داشته باشم که برای ذهن من کاملا واضح باشد که تنها راه لاغری ،فقط با ذهن میسر می باشد و فرمول و باورهای درست را جای باورهای اشتباه در ذهن خود پرورش دهیم. فرمول هایی مثل. چاقی ارثی است .فرمول اشتباه
سوخت و ساز باعث چاقی می شود. اشتباه
ازدواج باعث اضافه وزن می شه باز هم اشتباه
تولد فرزند. خوردن دارو. خوردن وینامینها و تیرویید باعث اضافه وزن می شود که این هم اشتباه آست
کاری که باید بکنیم به راحتی بر ترس از لاغر نشدن غلبه کنیم ! چگونه ؟باورهایی مثل تمام تغییراتی که در این مدت در ما ایجاد شده خود عامل بسیار منطقی و عملی است که خودمون شاهد آن هستیم و خودمون آن را تجربه کرده ایم . ودر حال تجربه کردن هر روز آن هستیم. :مثل :از وقتی که با این روش هستم هیچ گونه تحرکی مثل قبل ندارم هیچ گونه رژیمی نگرفتم. اصلا خودم را وزن نکردم خودم را از خوردن غذاها محروم نکردم و بیشتر وقتها احساس خوبی هم دارم
گاهی منفی نجوا می کند زود او را از خونه بیرون می کنم همه این تغییرات در این مدت ایجاد شد و شاهد آن هستم و آن را تجربه می کنم این تنها روشی است که می توانیم به این راحتی لاغر شویم باید صبور باشیم و مثل دورانی که در تناسب ایده ال خود بودهایم اصلا به چاقی فکر نکنیم من زمانی در وضع ایده الم بوده ام پس حالا هم می توان باشم
چرا ترس از چاق شدن باعث چاقی می شه اما ترس از لاغرشدن باعث لاغری نمی شه ؟چون ذهن ما انباشته شده از ترس از چاقی و جایی برای ترس از لاغری نمانده یا بهتر بگم چون از لاغری نمی نرسیم به آن فکر و اندیشه هم نمی دهیم اما چون از چاق شدن می ترسیم و مرتب در ذهن عوامل مختلفی که باعث چاقی می شوند مرور شده و مرتب تقویت شده و ذهن ما هم کارش را طبق فرمول ها انجام داده برای همین چاق شدیم
ترس یعنی اینکه توجه ما به سمت چیزهایی که دوستشون نداریم یعنی ما از چاق شدن می نرسیم و این مسله باعث می شود که فرمول های چاقی در ذهن پر رنگ شود و ما را در حالت تولید چاقی قرار می دهد و چاق می شویم. ترس به ابن معنا است که ما فکر می کنیم چیزی که می خوریمما را چاق می کند و دقیقا چیزی می شه که تجربه آش می کنیم نتیجه !؟ علت چاقی در ذهن ماست نه غذا و نه بی تحرکی هیچ کدوم علت چاقی نیستند بلکه ذهن ماست که باعث چاقی ما می شود همون ترس از چاقی ما را به سمت چاقی می برد چاقی زمانی ریشه کن می شه که نرس از چاقی ریشه کن بشه و ماها با آگاهی هایی که توسط استاد می گیریم باید نرس را در ذهن خود حل کنیم
انچه که اکثر مردم به آن توجه ندارند تاثیر افکار و رفتارها روی لاغری آست. به عبارتی روانشناسی لاغری چندان مورد توجه قرار نگرفته به همین خاطر بسیاری از افراد تصمیم می گیرند با ورزش و رژیم غذایی لاغر شوند و به جایی نمی رسند مثل همه ماها قبل از ورود به این دوره
ماها که به این سرزمین هدایت شده ایم باید طبق آموزش های استاد عادت های بد را شناسایی کنیم و عادت های خوب جایگزین آن کنیم. شناخت عادات بد ساده است ترک عادات مشکل آیت و زمان می ببرد
چگونه می شه ترک عادتهای بد کرد ؟باید ریشه یابی شود ؟چطوری؟خیلی ها عادت دارند بعد از غذا شیرینی بخورند و اعتقاد دارند به هضم غذا کمک می کند در صورتی که ابن فقط و فقط بک عادت بدی است و چون شیرینی است و می دانیم خوردش خوب نیست و خوردن آن هیچ حسنی ندارد آن را برای ذهن خود توجیح کرده آبم
چگونه ربشه یابی بشه ؟
متوجه باشیم که فقط بک عادت بد است و هیچ کمکی به هضم غذا نمی کند در عوض خوردش زیانهای زیادی به همرا دارد زیان های آن را بررسی کنیم و روی آن استمرار داشته باشیم نا در ذهن ما نهادینه بشه از خوردن خود را منع نمی کنیم بلکه روی عادت های بد شیرینی خوردن کار می کنیم.
بعضی ها عقیده دارند که بهتر ه شیرینی جلوی چشم نباشد !!!با نظر من از چشم آن را پنهان می کنید ایا از ذهن می شه پنهان کرد ؟مسلما نه !!؟؟؟چرا ؟ چون ذهن می داند کجاست و شما را بیشتر در مرحله حرص و ولع قرار می دهد. در حالی که اگر اگاهی لازم را داشته باشیم شیرینی جلوی چشم ما هم که باشد مشکلی با آن نخواهیم داشت و در مهمانی ها هم اگر تمایلی نداشتیم راحت آن را رد می کنیم و در خوردن آن حرص و ولع نخواهیم داشت .پس ترس از چاقی باعث چاقی می شود چون مرتب ذهن برای رهایی از چاقی در فکر چاقی زندگی می کند که با آموزش های استاد و همت خودمون می توانیم به آنچه که دوست داریم برسیم .سپاسگزارم استاد
به نام خدا
نترس طاهره نترس، تو لاغر میشی، خوش اندام میشی، تمام مشکلات چاقیت رو حل میکنی نترس قوی باش مطمین باش که میتونی خیلی چیزها رو اگاه شدی حالا کم کم باید عادت های اشتباهت رو حل و فصل کنی نگران باشی همه چی به ذهن ناخوداگاهت برمیگرده، باید روی ذهنت کار کنی، باید شیرینی خوردن های بی دلیل رو رفع کنی ممکن یه روز نتونی خوب عمل کنی اشکال نداره تو سی سال اشتباه رفتار کردی رفع اشکالات شدنیه ولی اگر هم خطا کردی خودت رو ببخش تو خودت بی عیبی این نه به بی ارادگیت ربط داره نه به شکمو بودنت و نه به ایراد داشتنت فقط داری یاد میگیری که بی دلیل نخوری وقتی سیری نخوری، نگران نباش امروز زیاد نخوردی درست خوردی بدنت احتیاج داشت وقتی راحت نمیتونی بی خیال شی نباید اصرار کنی نباید دوباره بخوای جلوش رو بگیری خوردی که خوردی.
اخه قبلن اینکارا رو کردم چاق شدم؟ اونموقع خودت هم میدونی درست نفهمیدی فکر میکردی هر چی بخوای میتونی بخوری چاقی تو از سفر به مشهد شروع نشد تو قبلش هم روند چاقی رو با زیاده روی در خوردن شروع کرده بودی الانم نگران نباش فقط سعی کن روی بی دلیل خوردن حساس بشی اگه دیدی بعد از گفتن به ذهنت که الان سیری و نیازی نداری دوباره اصرار کرد و حالش خوب نشد و بی خیال نشد بخور ،اون باید خودش بخواد که نخوره قراره دیگه با زجر نباشه، و کلا دیگه حق نداری تو ذهنت کالری مصرفی رو حساب کنی قراره روی خودت کار کنی، تو لایق خوش اندام بودن هستی، تو لایق محشر بودنی، تو لایق تناسب اندامی، تو لایقی.
سلام عزیز جان
در دیدگاه شما خوندم ک ب بی دلیل خوردنت حساس شو
حساس شو حس خوبی بهم نداد
حساس شدن یعنی چی
یعنی ازاون رفتار خوشت نمیاد و یعنی توجخ اه حساس بشی یعنی داری توجه میکنی ب نخوردن خوردن وبیشتر ولع میگیری
ب نظر این بهتر میشه ک بجای حساس شدن بیشتر رو فایلها تمرکز کنی وبنویسی
و خود ب خود این رفتار شما درست میشه
من خودم چن روزه این در خودم دیدم ک وقتی میخودم ب درد شکم میرسم احساس چاقی میکنم
و تصمیم گرفتم تا قبل درد شکم بخورم تا این احساس در من نابود بشه من ب دهنم یک الگو دادم یک تمرین
ولی شما بیشتر ذهنو در اجبار گذاشتی وهیجانی برخورد میکنی اول باید فروملها تغییر کنن تا تو نخوری والا با رژیم فرقی نخواهد داش واجبار میاد وسط من با تکرار اون کار ذهنم یاد میگیره وتکرار نمیکنه ولی تو هر دفعه فکرت میره ب چیزی ک نخوردی
نمیدونم ولی نظر من اینه چن منم قبلا خودمو ب زور میگفتم باید سیر شدی نخوری ولی همین باعث شکست واحساس بد در من میشد ولی من الان ک این تمرین تازه روشروع کردم هزار بار میگم خدا یا شکرت چقدر سبک بودن خوبه وب خودم میگم من میخورم ولی ب اندازه نیازم
سعی کن از هر چیزی ب اندازه ای بخوری ک احساست بد نشه
من قبلا زیاده روی میکردم وخودم از رفتارم راضی نبودم
واینو یک الهام از خدا میدونم ک موقع خوردن یکدفعه ی جرقه ای در ذهنم زده شد ک فریبا اینک تو میخوری احسات بد میشه واون احساس احساسه چاقیه
من این تمرین شروع کردم نمیدونم درست یا غلطه اما دلم میگه انجامش بده
اما نخوردن یه چیز باعث احساس بد ولع میشه اه اگه از روی حساسیت یا اجبار باشه
سلام
چقد زیبا بیان کردید واقعا حجم عظیمی از سوالهای مغز من پاسخ داده شد
من خودم تو فامیلمون یک نفر هس ک لاغر و از لاغرشدنش میترسه واقعا هر هفته ک مارو میبینه میگه باز لاغر تر شدم شما ک این حرفها رو زدید دقیقا انگار اون گفتید اون ترسه هس ک باعث لاغری بیش از حد اون میشه در حای ک ن خوردنش فرق کرده ن چیزی از همه هم بیشتر میخوره
واقعا چقد زیباس این ترسه😂
الان ک فک میکنم میبینم چقد من از چاقی میترسیدم هر لقمه اضافه ک میخودم خودمو میکشتم تو ذهنم
هر لحظه من میترسیدم الان میبینم ک چرا مندانقد چاق میشم در حالی ک ن غدام زیاده ن چیزی این اواخر دیگه کالری هم اورده بودم پایین ولی اصلا وزنم تغییری نمیکرد اونقدر حرصم میگرف ک پرخوری میکردم الانم ک همه اونها قطع شده میبینم ک اون ترسه هس باز
من هنوزم از خوردنه میترسم فک میکنم باید کمتر بخورم
من ب بدن خودم اعتماد دارم و منو۲۸ سال تفکرم این بوده و بهش حق میدم و درکش میکنم و ب خودم افتخار میکنم ک اشتباهاتمو میپذیرم و تلاش میکنم برا رفعشون و خدا کمکم میکنه
من هنوز دارم اگاهی و اطلاعات لاغری رو وارد میکنم ذهن من مثل ابی میمونه ک من با ابرنگ تو ش ک همون با افکار و باورها وترسهام ناخالص کردمش ورنگشو عوض کردم و باید اونقدر اب اضافه کنم ک اون رنگ کم و کمتر بشه و نترسم چن من اب دارم اضافه میکنم و باوردارم ک راهم درسته و نتیجه میشه اونی ک من میخوام ب طبیعت خودم نزدیک و نزدیکتر میشم
ممنون استاد
سلام
موقع خوندن عنوان فایل منم بهش فکر کردم و بعد از خوندن جوابهای دوستان به این سوال و قبل از دیدن فایل منم به همین نتیجه ای رسیدم که شما در فایل تصویری عنوان کردین
وقتی داشتین توضیح میدادین درباره اینکه این باورهای ریشه ای ما که از بچگی درباره چاقی درما شکل گرفته و انتظار ما رو شکل داده و اونو به مسیر تشبیه کردین مسیرهایی که از قبل ساخته شده به نظرم اومد این مسیر اینقدر قدمت داره و محکم کاری شده که مثل یه مسیر آسفالته که اینقدر رفت و آمد ردش شده که سطحش کاملا صیقلی شده و اگه یه گوی رو در ابتدای این مسیر رها کنیم خیلی سریع به انتها میرسه …حالا شما مسیر صیقلی رو همون باورها و فرمولهای چاق کننده در نظر بگیرین که به قدری روان شده که به راحتی همه ما انتظار داریم در ۶ ماه بعد و یک سال بعد چاقتر از الانمون باشیم(قبل از دوره منظورمه)خوب حالا ترس از چاقی رو مثل یه گوی فرض کنین که در ابتدای این مسیر صیقلی قل میدیم چقدر سریع و روان به مقصد که چاقی بیشتر هست میرسه؟؟؟؟!!! این یعنی ترس از چاقی باعث چاقی بیشتر میشه
ولی در مورد لاغر شدن ما اصلا هییییچ مسیری حتی خاکی و ناهموار هم در ذهنمون نساختیم برای همین هیچ انتظار هم از لاغر شدن از خودمون نداریم حالا اگه گوی ترس از لاغری رو رها کنیم همون جا ثابت میمونه چون اصلا مسیری نیست که توش حرکت کنه
با آموزشهای ذهنی ما کم کم داریم این مسیر رو میسازیم اول زیر ساختها رو درست میکنیم بعد شن ریزی میکنیم و قیر میریزیم و بعد آسفالت میکنیم و همه این مراحل زمان میبره و با تکرار و استمرار در مسیر آموزش این راه روان میشه یعنی هربار که ما این آموزشها رو تکرار میکنیم درک بهتری از آموزشها پیدا میکنیم و مثل این میمونه که روی این مسیر تازه ساخت رفت و آمد میکنیم تا مسیر کم کم روان و صاف بشه…
در مورد این دوستمون که در فایل مثال زدین که با لاغر شدن و رسیدن به وزن موردنظرشون و ترسیدن از لاغرتر شدن باز هم لاغر شدن اینه که اینقدر خوب مسیر لاغری رو ساخته بودن در ذهنشون (با انجام خوب تمرینات )که مسیر کاملا صیقلی شده و حالا گوی ترس از لاغری رو ابتدای مسیر که رها میکردن به راحتی و به سرعت به لاغری بیشتر میرسیده…و راهنمایی شما فقط این بوده که این ترس رو رها کنن و به ذهن و جسمشون اعتماد کنن که بهترین حالت رو براشون بسازه .
چقدر لذت بردم از درک این مساله و برام واضح شد که چرا اینقدر موضوعات منفی سریع الجوابن ولی موضوعات مثبت دیر پاسخن…ویاد گرفتم و برام مرور شد که با تکرار و استمرار در آموزش درست مسیر موفقیت هم ساده و اسون و روان میشه و جای هیچ نگرانی و ناراحتی و گله وشکایت نیست تنها وظیفه ما ادامه دادن و ادامه دادنه….
بنام خداوند بخشنده مهربان سلام ب استاد عزیز و دوستان همراه گام ۷۲ چرا ترس از لاغر شدن باعث لاغری نمی شود ،چرا ترس از چاق شدن باعث چاقی میشه ولی ترس از لاغر شدن باعث لاغر شدن نمیشه؟
ما خودمون باور داریم ک چاق میشیم ی جورایی منتظرشیم ،ذهن ما چاقی رو راحت تر از لا غری میدونه ،چون اطلاعات چاقی رو در ذهنمون ذخیره داریم ولی مسیر لاغری در ذهن ما وجود نداره،در مورد لاغری اطلاعاتی وجود نداره ک طبق اون عمل کنه و لاغر بشیم هر چی ام ترس از لاغری داشته باشیم باز نتیجه ای حاصل نمیشه .
به نام خداوند بخشنده و مهربان
روز ۱۲۴: روز سی و ششم تکرار ، سه شنبه ۱۴۰۰/۵/۲۶
سلام دوستان شجاع
ترس از لاغر شدن ، مانع لاغری می شود.
من کاملا موافقم که از هر چی بترسی به سرت میاد، البته بهتر بگم انتظار هر چیزی را داشته باشی و برای هر چیزی مشتاقانه لحظه شماری کنی بزودی ان را در زندگی دریافت خواهی کرد.
اینکه مشاهده می کنیم با فرکانس منفی و ترس و توجه به موضوعات منفی آنها را سریع دریافت می کنیم ولی توجه به موارد خوب و داشتن افکار مثبت دیرتر در زندگی وقوع می یابد، مربوط به باور خود ماست. ما تجربه ان وقایع منفی را داشته ایم و خود را لایق ان می دانیم و انتظارش را می کشیم ولی در زمینه مثبت ان خواسته را بسیار دور از خود تصور می کنیم و خود را لایق ان نمی دانیم. همین موضوع سبب می شود که زمان دریافت ترس ها و ناخواسته ها کوتاهتر از زمان دریافت آرزوها و خواسته های ما باشد.
من در زندگی خودم چاق شدن را براحتی زندگی کرده ام و هرگاه توجه را از خودم برمی داشتم و در دوران محدودیت رژیم نبودم چاق و چاق تر می شدم. ولی لاغر شدن را کاری سخت و آرزویی دور از دسترس می دانستم پس طبیعی است که هم اکنون با ترس از چاقی راحتتر چاق بشوم ولی با ترس از لاغر نشدن چون مسیر لاغری برایم شناخته شده نیست پس زمان بیشتری می طلبد.
باید برای خودم منطقی کنم که چاقی وضعیت طبیعی بدنم نیست و بدنم همانطور که یک زخم را ترمیم می کند توانایی از بین بردن چاقی و ترمیم بدنم را دارد فقط من باید مانع آن نشوم و به بدنم اطمینان کنم که می تواند مرا به تناسب اندام برساند.
وظیفه من در مسیر صعود قرار گرفتن است باید در ایجاد باورهای درست متناسب کننده در ذهن خود کوشا باشم و به توانایی خودم برای لاغر شدن ایمان داشته باشم و صبور باشم و چشم از جسم خودم بردارم تا بالاخره نتایج عینیت یابد و در زندگی من وار شود.
برای کسب موفقیت باید مواظب خوراک ذهنی و روحی خود باشیم. در چه بحثهایی مشارکت می کنم؟ چه کتابی می خوانم؟ چه اطلاعاتی را دنبال می کنم؟ چه سریالی و فیلمی را می بینم؟ چه افکاری دارم؟ همه این خوراک ها و مواد اولیه آینده مرا می سازد.
ای انسان تو توانمند هستی پس خودت را باور کن تا خالق سرنوشت خودت باشی نه بازیگر نقشی محتوم و نامطلوب در سرنوشت خود.
من به لطف ۴ ماه استمرار در این دوره هم اکنون باور دارم که من لیاقت متناسب شدن را دارم، من طبق قانون عدل الهی قرار دارم و من متناسب آفریده شده ام ولی با باورهای غلط خودم را به سمت چاق شدن سوق دادم ولی من خالق سرنوشت خودم هستم و می توانم خودم را از چاقی برهانم و من توانایی لاغر شدن و لاغر ماندن را دارم و همانگونه که براحتی در مسیر چاق شدن حرکت می کردم حال آموخته ام که من می توانم براحتی لاغر شوم . هم اکنون می دانم لاغر شدن آسان ترین کار دنیاست و در صورت رها کردن باورهای غلط و چاق کننده من می توانم بادگی آب خوردن لاغر شوم
مغز ما فرمانده بدن ماست و همیشه بما گفتن از کوزه همان تراود که در اوست تمام اطلاعات ورودی هایی که ما به مغز میدیم پس از تجزیه و تحلیل در اختیار ما قرار میگیره و ما از آنها استفاده می کنیم یک کامپیوتر همون چیزی رو بما میده که ما میخواهیم، قانون جهان قانون خواستن است چه این خواستن آگاهانه و یا از روی ترس باشه جهان به فرکانس ما جواب میده پس چه بهتره که خواستن ما آگاهانه باشه در مورد چاقی ما از سالهای دور افکاری رو به ذهنمون دادیم و همیشه میدونستیم و انتظار ما از خودمون چاقی بوده ،باور چاقی در ِذهن ما شکل گرفته مسیر اون ایجاد شده و ما از روی ترس چاقی رو تقاضا کردیم و پاسخش رو دریافت کردیم وقتی از لاغری مسیری در ذهن من نیست افکاری از لاغری رو ندارم نه با یک فکر بلکه باید مانند چاقی مجموعه ای از افکار لاغری در مغز ما باشه تا واکنشی به اون افکار داده بشه در لاغری با ذهن ما هرروز یک آگاهی به ذهن میدیم و تا زمانیکه این آگاهی ها به حد کافی نرسه جسم ما پاسخ نخواهد داد در مورد ترس از چاقی ما مطمئن هستیم چون بارها تجربه اش کردیم و باصطلاح در این کار استاد شدیم ولی در مورد ترس از لاغری نشدن مطمئن نیستیم لاغر میشیم منتظر نبستیم چون تجربهای نداریم ما در مورد لاغری آگاهی محدودی داریم و تا زمانی که در لاغری استاد نشیم ترس از لاغری باعث لاغری بیشتر نمیشه تمرکز و توجه به هرچیزی باعث بوجود اومدن اون موضوع خواهد شد ما خیلی سال هست که تموم توجه و تمرکزمون روی چاقی چون در تمام لحظات زندگی همراه ما هست و ما درک کاملی از چاقی داریم جنس چاقی رو می شناسیم در حالیکه با لاغری بیگانه هستیم و یا اطلاعات کمی از اون داریم برای از بین بردن ترس از هرچیزی باید با اون روبرو بشیم و خودمون رو از اون ترس بزرگتر ببینیم تا بتونیم براون ترس غلبه کنیم باید برای اینکه ترس از لاغر نشدن رو از بین ببریم به بدن خودمون اعتماد کنیم و بدونیم که بدن ما نمایشگر افکار ماست و با افکار و فرمولهای لاغری که کمکم جایگزین فرمولهای چاقی کردیم نتیجه رو در جسم خودمون ببینیم مسیر ما درست هست فقط باید میزان آگاهی که به ذهن میدیم به اندازه ای کافی باشه و هرروز پررنگ تر بشه و با تکرار و تمرین به نتیجه عالی دست پیدا کنیم
گام ۷۲ چرا ترس از لاغر شدن باعث لاغری نمیشود.به نام خدا
ترس یکی از ریشه ای ترین افکار اشتباه در ذهن ماست که تقریباً همه جنبه های زندگی ما تحت تاثیر قرار می دهد .ترس رویدادی است که در واقعیت زندگی ما رخ نداد اما در ذهن ما به شکل کامل و واضح بارها رخ میدهد .
وقتی ما ترس از شکست داشته باشیم در واقع در ذهن خود شکست خوردن را تجسم می کنیم صحنه سازی می کنیم و در حالت پیشرفته حتی عواقب آن را بررسی و پیشبینی می کنیم.
و در تمام این حالت ما در حال جذب شکست یا فراخوانی تجربه شکست به زندگی خود هستیم.
در سال ۹۹ نزدیک تناسب رسیده بودم خیلی سعی می کردم و وزنم رو کم کنم ورزش و رژیم را ادامه می دادم .ولی هیچ فایده ای نداشت بلکه دو یا سه کیلو اضافه می شد .در مهر ۹۹دیگه مطمئن بودم دارم چاق میشم دست و پا میزدم رژیم اینترنتی میخریدم بیفایده بود ۴ کیلو کم میکردم بلافاصله پنج کیلو اضافه می شد.خیلی نگران می شدم خودم رو وزن می کردم باورم نمیشد که فاصله ۷۲ تا ۸۰ را چگونه اضافه کردم .
هر وقت ترازو رو می دیدم زیادتر شده اصلا باورم نمیشد.ولی دیگه از باور نکردن گذشته بود .۷۲ من به سرعت ۷۵ شده بود ۷۵ به ۷۷ و دیگه نفهمیدم کی ۸۰ شد .
برای تلاشم برای پیاده رویم برای رژیم های سختم دلم می سوخت.شوهرم گفت با همین کنار بیا نمیبینی عمه ، عمو و دایی ات چاقن .اینقدر خودتو اذیت نکن . خیلی ناراحت شدم و غصه خوردم .
باتمام معنا ترس رودراین دو ماه احساس کردم.
چطوری این ترس سرعت اضافه وزن من را بالا برد وتلاش من بی فایده بود .
کلمه ترس و ترسیدن از هر موضوعی باعث ترمز درهمان جنبه از زندگی میشود .
ترس یکی از ریشه ای ترین افکار اشتباه در ذهن انسان هاست .این افکار اشتباه از کودکی به ما تلقین شده.
ترس از هر موضوعی باعث حفظ و نگهداری از مشکلات نادیده آینده می پنداشتند .
اکثر ناموفقیت هاو ناکامی های زندگی انسان با آن بستگی دارد .ترس داشتن از هر موضوع در زندگی بیشتر از خود آن موضوع در زندگی عملکرد دارد .
ترس ،اضطراب، نگرانی زنجیرههای هستند که باعث تشویش ودلهره روح انسان می شود .
زمانی می توانیم بر ترس درونی غلبه کنیم که با آن ترس روبرو شویم. ترسیدن یک حس خدادادی است که در انسان نهاده شده تا انسان در مواقع خطر از جان خود و دیگران محافظت کند.
ولی انسان به دلیل نجوای شیطانی که در ذهن دارد این حس را به درستی نمی تواند به کار ببرد زیرا شیطان هم یک اسلحه به نام ترس دارد که برای پیشبرد اهداف خود که همان نرسیدن آرزوها به دست انسان است، به کار میبرد .
ترس رویدادی است که هنوز برای ما اتفاق نیفتاده ولی ما بارها آن اتفاق را در ذهن خود به تصویر می کشیم.به خاطر این تصویرسازی در ذهن به جهان هستی اعلام میکنم که من طالب این واقعه هستم و جهان هستی خواسته ما را جواب می دهد .
چرا ترس از چاقی و ترس از خوردن باعث چاقی می شود ولی ترس از لاغر شدن مانع لاغری میشه؟
چون در مسیر چاقی مدتهای زیادی بودیم و به همه کوچه پس کوچه هایش آشنا هستیم راه رفت و برگشتش رو چشم بسته می رفتیم و تو این راه از چیزهای مختلف ترسیدیم
از کیک و شیرینی تولد وعید ازپیتزا و نوشابه از آدمهای چاق از اینکه فرزندانم مثل من بشونداز اینکه در جمع حاضرشوم از اینکه باعث سرافکندگی شوهرم بشوم
من هرچی در این راه تلاش می کردم فایده نداشت این ترس ها دوباره من را چاق می کرد ولی ترس از لاغر شدن در من وجود نداشت،اصلا فکر به این ترس برایم خندهدار بود با همه دوره ها و رژیم هایی که می گرفتم هیچ ترسی از لاغر شدن نداشتم.
همه ترس از برگشت وزن و چاقی بود و وقتی در این مسیر درست قرار گرفتم و باور دارم که به سایز مورد نظر میرسم چند وقت پیش این ترس در من ایجاد شده گفتم بدنی که اینقدر وزنم رو کم کنه خودش میدونی اونجا چه کار کنه و توضیحات استاد برام کامل شد که من فقط باید ادامه بدم اصلا نگران هیچ ترسی نباشم.ذهن من مرا به تناسب ایدهآلم میرسونه .
سلام بر همگی
همانطور که میدونیم سیستم جهان در موضوع چاقی لاغری طوری طراحی شده که به سمت تناسب اندام میره مگراینکه ما با ذهنمان جلوی اش رو بگیریم.
چی جوری ؟ با تکرار توجهات اشتباه . باورهای غلط . و رفتارهای غلط .
حال با این عمل اشتباه درمسیر نامتناسب بودن قرار میگیریم و خدای بزرگ هم آژیر احساس رو که در درونمان قرارداده به صدا در میاره. صدای ترس از چاقی .
که بهمون میگه مانع ذهنی داره برای رسیدن به تناسب اندام. برو شناسایی کن . کاش می فهمیدیم این ترس ها چقدر خوبند وباارزشند.
همانطور که یک ماشین وقتی آژیرش به صدا در میاد یعنی اینکه یه اتفاقی داره برای ماشینمون میافته وسریع میایم پیش ماشین و دور برش رو نگاه میکنیم که اتفاقی برای ماشینمون نیافتاده باشه. حالا چرا همین کار رو با چاقی نمی کنیم هممون یاد گرفتیم که اول احساس چاقی در ما شکل میگره وبعد روند چاقی رو طی میکنیم .
پس چرا وقتی آژیر ترس از چاقی در بدنمان صداش در میاد حاضر نیستیم بیایم یه نگاهی به ذهنمان بکنیم ببینیم چه آلودگی داخل هست .
خب پس خدای بزرگ به ما اطلاع رسانی کرده البته با احساس ترس از چاقی.
ما هم به جای اینکه تو ذهنمان آلودگی ها رو برطرف کنیم میاییم سریع غذامون رو کم میکنیم پیاده روی میکنیم ورزش میکنیم و…
و فقط روی جسممون کار میکنیم و غافل از اینکه آلودگی سرجاشه و هر بار بیشتر و بیشتر میشه وما هم چاق و چاق تر میشیم.
حالا ترس از لاغری هم همینطوره . نشون میده یه سری توجهات و باورهای چاقی ذهنمون رو آلوده کرده و ترس از چاقی در ما آلارم داده و ما با یه سری رفتارهای چاق کننده چاق شدیم و دوباره با آموزشها مسیر متناسب شدن رو طی میکنیم تا جایی که به وزن دلخواهمون می رسیم و اینجاست که نگران از لاغرتر شدن میشیم و آژیر ترس از لاغری صداش در میاد که بهمون میگه ذهنمان داره با یه سری فرمولها آلوده میشه که نکنه خیلی لاغربشم زشت بشم زیرچشمم گود بی افته و از این قبیل افکار. که باعث میشه یه سری رفتارهای از ما سر بزنه مثل خوردن زیاد . مثل توجه به چاقی برای چاق ترشدن و… که باعث میشه بازم چاق بشیم .
در مرحله اول ترس از چاقی داشتیم چون ذهنمان پربود از افکار چاقی و خواستیم با جسم لاغر بشیم چاق تر شدیم .
در مرحله دوم ترس از لاغری داشتیم خواستیم با ذهنمان یعنی توجه به چاقی چاق تر بشیم و خوب چاق میشیم .
دیگه وقتی کسی بتونه مهارت لازم رو به دست بیاره که از چاقی بتونه لاغربشه . دیگه روندکارمیاد دستش با ذهنش میتونه چاق بشه .
با سلام
گام ۷۲..چرا ترس از چاق شدن باعث چاقی میشود
ولی ترس از لاغر شدن مانع لاغری میشود؟
چرا وقتی به افکار منفی فکر میکنی زود اتفاق می افتد.ولی مدتها در افکار مثبت غوطه بخوری آب از آب تکون نمیخوره؟
برای اینکه هر مسیری در ذهن ما وجود داشته باشه انجام اون کار برای ذهن واقعی ومتطقی تر است.
وقتی در ذهن ما پر از فرمولهای چاق کننده وبعضا اشتباه وجود دارد….جاده که چه عرض کنم اتوبان در ذهن داریم که مثلا پلو ..نون ..ماکارونی…غذاهای سرخ کردنی..فست فوت و…و…
شب غذا خوردن…هله وهوله خواری…نوشابه همه اینا چاق کننده هستند.خوب پر واضحه که وقتی بترسیم با اون همه مسیر شسته رفته…آماده برای نگرانی وانتظار چاقی….نتیجه ایی غیر از چاقی نصیبمون نمیشه.
حالا میترسی از لاغری…در ذهنت فرمولی نداری که مغز بخواد به استناد اون عمل کنه.مسیری وجود نداره.در وجود ما اصلا انتظار لاغری نیست.شرایطی مهیا نیست پس این ترس مانع لاغری نمیشه.
یعنی این باوره که حرف اول رو میزنه.با تمرین وتکرار باید به این باور برسیم که لاغری آسونترین کار دنیاست…ولی چون سالیان طولانی باوری غیر از این داشتیم بیشتر.بیشتر باید تلاش به همراه انتظار وباور داشته باشیم تا به هدف برسیم.
به لطف خدا در مسیر صحیح ودرست قرار گرفتیم وبقول معروف….
دیر وزود داره…ولی…سوخت وسوز نداره
با این باور وبا افکار مثبت وتکرار زیاد به هدف که تناسب اندام است میرسیم به امید خدا
زیرا بدن ما هوشیار است واگر بهش اعتماد کنیم وکاری بهش نداشته باشیم مدام در حال چک کردن هیکل و…وزنمان نباشیم.همین اطمینان وباور ما را به هدف میرساند.
کما اون دوست همراه که با یقین وباور صد در صد به وزن دلخواهش رسید وتازه فراتر از اونم رفت.که دیگه مجبور به ترمز بود…که اونم با رها کردن ویقین به هوشیاری بدن واعتماد به نتیجه مطلوب به تناسب اندام همیشگی رسیدند.خدا رو شکر
وتبریک فراوان.به ایشون
وامیدواری زیاد که سایر عزیزان هم در این مسیر خیلی عالی پیش رفته وبه هدف برسند.
نشان های دریافت شده
گام ۷۲:
چرا ترس از لاغر شدن مانع لاغری میشود ؟
سلام
قبل از اینکه نظرم رو در مورد فایل بنویسم ازتون یه تشکر ویژه کنم بابت اصلاح قسمت ویرایش خیلی بهتر از قبل شده و ویرایش راحتتر انجام میشه . سپاسگزارم .
دوم اینکه روز دختر رو به دخترهای گلتون الینا جون و آیدا جون تبریک میگم . به امید خدا زیر سایه شما پدر و مادر گرامی سالیان سال زندگی خوب و خوش همراه با موفقیتهای روزافزون رو سپری خواهند کرد .
و اما موضوع گام ۷۲ : چرا ترس از لاغر شدن مانع لاغری میشه .
ترس یک واکنشه و علت ایجاد ترس برای حفظ جسم از یه اتفاق خطرآفرینه . ترس میاد که ما سمت چیزی که برامون نا آشناست نریم . وقتی از لاغری بترسیم خب یه زنگ خطره که از اون سمت نریم و به مسیری که برامون نقطه ی امنه برگردیم . اصل ترس به خاطر همین در ما وجود داره که ما رو از خطرات و یا راههای نادلخواه دور کنه . وقتی از لاغری بترسیم یعنی راهمون ناآشنا و خطرناکه و واکنش ذهن به این راه نا آشنا و خطرناک ایجاد احساس ترس هست .
✔پس نکته ی مهم : ترس یک واکنش است .
اما خب با این تفسیر یه سوال پیش میاد چرا ترس از چاق شدن مانع چاقی نمیشه . خب اینجا قضیه فرق می کنه . چاقی برای ذهن آشناست . ما سالها با چاقی زندگی کردیم . ذهن با چاقی به لذت رسیده به راحتی رسیده به ارامش رسیده . بعد کم کم ما از چاقی ترسیدیم ولی این ترس در ما وجود داره نه در ذهن ما . ذهن ما از چاقی نمیترسه . این آشنا بودن ذهن ما با مسیر چاقی ترس مارو خنثی می کنه و خود ذهن این ترس رو تا جاییکه بتونه پاکسازی می کنه و اگه ما باز ادامه بدیم اون رو در وجود ما تبدیل می کنه و به عنوان توجه دریافت می کنه . در حالت اول ما میخوایم لاغر بشیم و ترس از لاغری واکنش و عکس العمل ذهنه ولی در حالت دوم ترس عملیست که ما به ذهن وارد می کنیم تا ذهن مسیر قبلیش رو نره و اتفاقا بازمذهن واکنش نشون میده ولی اینبار پاکسازی ترس در مسیر هست . در حقیقت وقتی مدار ذهن روی چاقی هست و ذهن خیلی راحت داره راه چاقی رو که اتفاقا براش عادت لذتبخشی هم هست میره اون ترس ما رو هم تبدیل میکنه به توجه . نفرت مارو تبدیل می کنه به عشق و توجه و دوست داشتن . یعنی ما با احساسات منفی خودمون اتفاقا باعث میشیم ذهن در مسیر چاقی بیشتر تثبیت بشه . در حالیکه برای لاغر شدن اصلا اینطور نیست . مدار ذهن فعلی ما روی لاغری نیست . ترس باعث میشه همون نزدیک شدن به مدار لاغری هم که ما با ورود اطلاعات صحیح در ذهنمون داریم پرورش میدیم اتفاق نیفته و ذهن رو از این مدار دور کنیم .
چون درخت لاغری در ما جوان هست در حالیکه درخت چاقی به دلیل تکرار بیشتر در ما تثبیت شده تر هست .
اما نوید خوش اینه که وقتی با استمرار ریشه های لاغری نیز در تمام وجود ما گسترده تر بشه قطعا به جایی خواهد رسید که ترس از لاغری دیگه مانع لاغری نمیشه . اصلا ترسی ایجاد نمیشه . چون ما از مسیر صحیح داریم حرکت می کنیم که این مسیر همواره با احساسات خوب و لذتبخش همراهه .
اما با این وجود اگه باز ترسی هم ایجاد بشه وقتی ذهن در مدار لاغری باشه اون ترس مارو لاغرتر می کنه . من خیلی از لاغرهایی که دوست ندارن لاغر باشن رو دیدم اونا خیلی اوقات میترسن از لاغرتر شدن خودشون و اتفاقا لاغرتر میشن . چون اونا مدار ذهنشون روی لاغری هست و ترس از لاغر شدن در وجود اونها یعنی توجه بیشتر به لاغری و اتفاقا ذهنشون اونارو لاغرتر می کنه .
ما باید اونقدر لاغر شدن رو تکرار کنیم که مدار ذهنی ما تغییر کنه . مدار چی هست . مدار یعنی اون چیزی که به طور غالب در سرمون دور میزنه . همون تصاویری که مرتب در سر ما هست و طبق اون همه چیز و میبینیم . همون عینکی که به بصیرتمون زدیم و باهاش داریم دنیا رو میبینیم . برداشتهایی که در سرمون داریم و مرتب تکرار می کنیم . تحلیلهامون از وقایع روزمره . قضاوت کردنها و توجهات و نگرشمون و حتی نوع عملکردمون که واکنش این مدار ذهنیست و نشان دهنده ی این هست که ما روی چه مدار ذهنی هستیم ✔ عمل نمایشگر ذهنه .
وقتی مدار ذهنی تغییر کنه عملکرد تغییر می کنه .
برای تغییر واگویه های ذهنی تنها و تنها راه دادن اطلاعات و ورودیهای صحیح به خودمونه . وقتی ورودیها تغییر کنه خیلی آرام و در طی زمان کم کم تصاویر ذهنی که همون مدار ذهنی هست تغییر میکنه . کم کم همه چیز تبدیل میشه و ما تغییر می کنیم .
من جدیدا یه احساس خوب به غذا پیدا کردم که خیلی خوشحال شدم فهمیدم ذهنم یه تغییرات جدید کرده . من به خودم گفتم چرا باید غذایی که دارم مصرف میکنم منو چاق کنه . خب من دوست دارم این غذا رو بخورم غذا هم یه ورودیه . همونجوری که من دوست دارم چیزهای زیبا ببینم چیزهای زیبا بشنوم خب وقتی یه غذایی رو هم دوست دارم دلم میخواد بخورمش دیگه . چطور تصویر زیبایی که اونم یک ورودی هست منو چاق نمی کنه ولی غذای زیبایی که میخورم که اونم یک ورودی هست منو چاق میکنه . بعد فهمیدم این فقط یه فکره . من فکر می کنم غذایی که میخورم منو چاق می کنه . چون بعد از خوردن غذا انتظارم از خودم چاق شدنه . عذاب وجدان میگیرم چون انتظارم از خودم چاق شدنه . میترسم بیشتر بخورم چون انتظارم از خودم چاق شدنه . پس مدار ذهن من هنوز روی چاقیه . کانون توجهم هنوز روی چاقیه . ترس از چاقی هنوز با منه . ترس از خوردن هنوز با منه و این یعنی هنوز من چاقم . پس باید بازم استمرار بدم . در راه لاغری ذهن استمرار بدم . تکرار کنم . فایل گوش بدم بنویسم تا کانون توجه و نگرش من بازم بیشتر و بیشتر تغییر کنه . وقتی از خودت میپرسی واقعا چه دلیلی داره غذایی که من میخورم منو چاق کنه داریم منطقمون رو وارد عمل می کنیم تا این باور رو رها کنه . یا وقتی میگیم چرا فکر میکنم این غذایی که خوردم زیاده از حدم بود خب دوست داشتم خوردمش دیگه چرا اصلا تحلیل چاقی می کنم این رفتار رو . وقتی بگم خب دوست داشتم خوردم ذهن دستور خوردنش کم میشه .
یه مثال میزنم البته شاید مثالش یه مقدار دور از عفت باشه ولی برای اینکه مطلب برام جابیفته میگم . پیشاپیش عذر خواهی میکنم .
ببینید دوست دختر و دوست پسر به هم خیلی تمایل دارن چرا ؟ چون اونا از هم دورن . در فرهنگ فعلی ما معمولا این دوستی ها با ترس اتفاق میفته و محدودیت همراهشه هرچقدر این محدودیت و ترس بیشتر باشه تمایل به این دوستیها در وجود اون اشخاص بیشتره . حالا وقتی یه خانواده ای آزادتر باشه و حتی به بچه اش اجازه بده با شخصی که دوست داره دوست بشه میبینیم کم کم اون حریص بودن از وجود اون بچه میره و اتفاقا میل به فساد در وجود اون بچه خیلی کمتر میشه . حتی بیماری روحی روانی هم در این بچه ها کمتر هست . این بچه ها حواسشون به درس و مدرسه بیشتر هست . چون دیگه فکرشون مشغول و درگیر ترسها و محدودیتها و میل درونیشون نمیشه ولی وقتی اون محدودیت و ترس از والدین در وجودشون هست اون بچه میلش به فساد بیشتر میشه و حتی ممکنه مخفیانه خیلی کارهای دیگه کنه . درست مثل زمانهایی که ما رژیم داشتیم و یواشکی چقدر میرفتیم می خوردیم .
واسه همین شما بارها میفرمایید رژیم ، چاقی ذهن رو برطرف نمی کنه .
رژیم هم یعنی ترس . ترس از نخوردن . ترس از محدودیت . ترس از محرومیت و ذهن ما با همه ی اینا مخالفه . ذهن ما طالب آزادیه و وقتی آزاد باشیم و به خودمون اطلاعات صحیح بدیم که مسیر ذهنیمون رو به در مدار لاغری هدایت کنیم کم کم واکنشهای رفتاری دلخواه ازمون سر میزنه و جسممون آرام آرام لاغر میشه . یه لاغری دائمی که خود ذهن اون رو ایجاد کرده و تا ابد هم همراه ما هست .
خدایا سپاسگزارم .
استاد ازتون ممنونم .
فاطمه سپاسگزارم .
سلام دوست عزیز
از لطف و محبت شما بی نهایت سپاسگزارم
خدا رو شکر در سرزمین لاغرها همراهان عالی دارم
نوشته شما عالی بود مخصوصا مثال در زمینه روابط
با سلام تکرار روز۸به نام خالق لوح و قلم
سلام استاد بزرگوار و دوستان عزیز
خدا را شکر می کنم که به من توانایی داد در این لحظه بتوانم نظر خودم را و آنچه از این فایل فهمیدم را خدمت دوستان و استاد گرامی بنویسم.
واژه ترس اینکه ما از چیزی می ترسیم به این دلیل است که از قبل نقشه آن چیز را دارد مثلا ما اگر از چاقی می ترسیم چون از قبل نقشه مسیر لاغری را می دانیم.
بزارید ساده تر بگم
مغز ما اول بنا بر اطلاعاتی که داره پس…….. در مورد آن فکر می کنه فکر ما بعد می شه عمل ما ما اول فکر می کنیم بعد عمل می کنیم .
اگر در مغز ما اطلاعاتی نباشه نمی تونه فکر کنه یعنی وقتی در ذهن ما فرمولهای چاقی هست با ترس ما چون باور قوی داریم سریعتر در علم واقعی آن را تجربه می کنیم .
اما چرا این سرعت را در ترس از لاغری تجربه نمی کنسم چون مغز ما اطلاعاتی از لاغری در خودش نداره .
حالا راه حل
ما با انجام تمرین های دوره کم کم در لابلای فرمولهای چاقی اطلاعات لاغری را وارد ذهن می کنیم .
وقتی ما از چاقی می ترسیم در واقع منتظر آن هستیم آن را باور داریم .
ما داریم کم کم منتظر لاغری هستیم من باور دارم که لاغر می شوم و در روزهایی خیلی نزدیک لاغری را تحربه مژ کنم به امید چنین روز .
استاد بزرگوار بی نهایت از شما سپاسگذارم بی نهایت ممنونم
گام ۷۲،، چرا ترس از لاغر شدن باعث لاغری نمیشود ،،سلام استاد و دوستانم ،،، موضوع مهم ترس ،،، از بچگی با کلمه ترس آشنا شدم ، یادمه اون زمانها مارو از پدرم میترسوندن ، منم با تمام وجودم از پدرم میترسیدم ،وقتی شلوغ میکردم و به حرف مادرم گوش نمیکردم منو از دعواها و کتک های پدرم میترسوند ، یواش یواش ترس های من وسعت پیدا کرد ،من از تاریکی میترسیدم و هنوزم میترسم ،از حیوانات وحشی ،سوسک و بعضی حشرات میترسیدم و هنوزم میترسم ،از شکست مالی میترسم ،از جدایی و تنهایی میترسم ،از از دست دادن ها میترسم ،از چاقی میترسم ،از مرگ و بیماری خودم و عزیزانم میترسم ،از ترد شدن ،غم ،حوادث و خیلی چیزا میترسم ،،بیشتر این ترس ها بخاطر باورهای درونی ما هستند ،اگر عقاید درونی من بر پایه ترس ها بنا شده باشه ،من مدام خواهم ترسید و با شکست های بیشتری مواجه خواهم شد ، بعضی مواقع هم ترس ها ،حرف هایی برای گفتن دارن ،،،، و ترس از چاقی ،یکی از بزرگترین ترس های من بوده که همیشه ازش فرار کردم و خواستم که با رژیم ،ورزش،دارو،دم نوش ،عمل وووو خنثی ش کنم ولی به نتیجه ای که نرسیدم هیچ تازه ،حساستر هم شدم و جالبه هیچ وقت در اون دوران ،ترس من حتی کمتر هم که نشد بزرگتر هم شد و اون ترسه باعث شکست های پی در پی من در لاغر شدن و بیشتر کارهام شده بود ،از درون احساس ناتوانی داشتم و اون ترس به جنبه های دیگه زندگیمم آسیب زده بود ،مهم ترینش عزت نفسم بود که اعتماد بنفسمو تحت شعاع قرار داده بود و وقتیکه از درون احساس خوبی نسبت بخودم نداشتم و خودمو و توانایی هامو باور نداشتم نمیتونستم زندگی موفقی هم داشته باشم ،پس ترس از چاقی ،خودش به تنهایی کافی بود که منو ضعیف و ناتوان کنه ،حالا ترس های دیگه هم بهش لینک میشد که کارهارو برام سختر کرده بود ،،، بر اثر بودن در رژیم ها و متدهای متنوع ،ذهن من ترسو شده بود ، اتمام همه اونها هم که برگشت وزن بود ، پس مدام این سئوالها برای من تکرار میشد که آیا این رژیمه برای من اثر گذاره؟ نکنه لاغر نشم ،،دوباره چاقیم برنگرده ،،،یعنی من تا آخر عمر باید تو رژیم باشم ؟پس تکلیف تمام اون خوراکی هاییکه دوست داشتم بخورم و نتونستم چی میشه ؟ من چه ورزش هایی انجام بدم که زودتر لاغر بشم ؟ ووووو و یه عالمه سئوال که هر کدومش در مغز من هر روز میچرخید و من ناامیدانه به تکرار کردن رژیم ها ادامه میدادم ،،، دقیقا ما موظفیم برای ذهنمون مشخص کنیم که این روش لاغری با ذهن کاملا متفاوته ،من همین الان مجدد برای ذهن خودم برای چندمین بار شرح میدم که ذهن عزیزم،این روش با تمام اون رژیم ها فرق داره ،اینجا ما در حال ساختن ریشه ها هستیم ،یعنی داریم از بن و ریشه ،آلودگی های درونیمونو خالی میکنیم و بعد بذرها و فرمول های متناسب کننده رو میکاریم ،یعنی من و شخصیت من الان و بعد از این ربطی به گذشته من نداره ،فرمانهای مغزی من شکل فرمانهای مغزی یک شخص لاغره ،مگه یک شخص متناسب مدام از خوردن و لاغر نشدن و چاق شدن میترسه ؟ نمیترسه ،اصلا این افکار مال اونها نیست ،، کار کردن در این دوره داره بازدارنده های ذهنی مارو شناسایی میکنه ،داره حمله میکنه به سنگر دشمن و نابودشون میکنه ،وقتی فرمولهای چاق کننده در من نیست و کمرنگ شده ،آخه چرا باید مدام بترسم از چاق شدن ؟ پس باید کاملا هوشمندانه به خودم هر روز یادآوری کنم که من در حال ساخت خود جدیدی هستم که فرمولهای ذهنیشو خودم دارم میسازم پس نگران نباش و به راهت ادامه بده ،،، من مطمئنم که وقتی نقشه های ذهنیم ساخته بشه که همین الان هم ساخته شده فقط باید محکمتر بشن ،من بخوام نخوام لاغرو لاغر خواهم شد ،همونجوری که وقتی نقشه های چاقی در ذهن من ساخته شد من خودبخود چاق شدم و کار خاصی نمیکردم ،،من به این روش ایمان دارم ،چونکه کارایی ذهنو خوب میشناسم و چونکه من با کمک ذهنم در قسمتهای مختلف زندگیم تونستم جواب های قوی بگیرم (سلامتی ،روابط،پول،موقعیت های خوب ) میدونم برای لاغری هم جواب میده و جواب هم داده و من خودم یکی از بچه های شگفتی سازم ولی میخوام که بیشتر از این متناسب بشم و در این راه ادامه خواهم داد ،واقعا که لاغر شدن از طریق ذهن آسونترین کار دنیاست ، دیروز داشتیم با دوستم از جایی برمیگشتیم بهش گفتم ،ما چقدر خوشبختیم ،هر چیزیو میخواییم با کمک ذهنمون بدست میاریم ، الان چقدر راحتیم ،رژیم نداریم ،غم چی بخورم چی نخورمو نداریم ،لاغر میشیم ،از چاق شدن نمیترسیم یا حداقل خیلی کمتر شده ،هر وقت دلمون خواسته شام رستوران رفتیم ،نهار رستوران رفتیم ،هر چی دلمون خواسته خوردیم ،تو سفرهامون ممنوعیات و محدودیت غذایی نداریم ، اگر قبلا بود منکه شام تعطیل بودم ،غذام باید خاص و رژیمی و آبپز بود ووووو و چقدر خدارو شکر کردم برای آشنا شدنم با استاد عزیز و این روش ،،،باید انقدر با خودمون صحبت کنیم و تغذیه مناسب به ذهنمون بدیم که اون اطلاعات قدیمی در ما کمرنگتر بشه ،،دیروز که در موقع استراحت تمرینه یک اجرای رقص با دوستانم نسشته بودیم و چای و بیسکویت میخوردیم ،یکی از دوستانم بهم گفت فریده من تو رژیم سخت هستم و نیاز دارم حتما حتما ۵ کیلو دیگه اضافه دارم کم کنم ،بهم گفت تو چند کیلو لاغر شدی ؟ گفتم روش ما وزن کشی نداره ،فقط آرامشه و تغییر و لاغر شدنه ،،تعجب کرد گفت پس از کجا میفهمید چقدر لاغر شدید ؟ گفتم مهم رضایت من از خودمه ،در ضمن بر اساس تجربیات قبلی من از لاغر شدنم و سایزی که داشتم ،الان فکر میکنم ۱۵ کیلو رو کم کرده باشم ،،انگار داشتم داستان تعریف میکردم ،باور نکرد گفت نه من باید خیلی زود ۵ کیلو کم کنم 😊 اونجا بود که کلی از خودم راضیتر شدم ،،بنده خدا ناراحت بود میگفت چرا سالنمون ترازو نداره که ما مدام خودمونو وزن کنیم 😄 نمیدونه ما یکسالو نیمه کابوس ترازو برامون تمام شد و رفت ،،وقتی تو مسیر لاغری با ذهن هستیم باید مطمئن باشیم بهش ،مثلا وقتی میخواییم بریم اصفهان و از جاده ای که توش هستیم مطمئن شدیم ،دیگه مدام شک نمیکنیم ،مسیرو میریم و میدونیم چند ساعت دیگه اصفهانیم ، تو مسیر لاغری با ذهن هم باید قدرتمندانه ادامه بدیم به پشت سرمون نگاه نکنیم فقط بریم و جاده محکمی بسازیم ،مسیر ذهنی بسازیم مثل همون مسیر ذهنی چاقی ،،البته زمان میبره ،صبر میخواد ،آرامش میخواد ،اعتماد میخواد ،عشق میخواد و بدونیم که مادر تمام موفقیت ها تکرار و استمراره ،،در اصل ترس ما از چاقی بخاطر شکست های قبلیمونه ،انقدر قبلا شکست خوردیم که اعتماد نداریم ،ذهنمون میگه بازم لاغر میشه و برمیگرده ،هر چقدر تجربه شکست داشته باشیم ترس هامون بیشتره ،ولی باید هر روز به خودت بگی که من الان در مسیر صحیحی هستم که قبلا بوسیله هزاران نفر و همچنین خودم تست شده ،یعنی من خودمم نتیجه گرفتم ولی منفی باف من میخواد منو متوقف کنه از ادامه دادن و میخواد ناامیدم کنه ،نباید تغذیه ش کنیم ،تغذیه ش چیه ؟ دل به دل منفی بافمون دادنه ،بهش گوش دادنه ،تحت تاثیر منفی باف قرار گرفتنه ،باید با خودمون مرتب صحبت های خوب و مطمئن کننده داشته باشیم ،مدام موفقیت های قدیم و جدیدمونو به خودمون یادآوری کنیم ،بگیم که ما چقدر قوی بارها کارهای بزرگ انجام دادیم ،ما بارها لاغر شدیم حتی با روش اشتباه ،ما تونستیم رانندگی یاد بگیریم ،ما تونستیم ورزشیو یاد بگیریم ،ما تونستیم خونه دار بشیم ،ماشین بخریم،تونستیم دوچرخه سواریو یاد بگیریم ،تونستیم زبان دومیو یاد بگیریم ،تونستیم سفرهای عالی بریم ووووو و گفتن این موفقیت ها مارو به مسیر موفقیت های بیشتر هدایت میکنه ،،،باید به خودمون بگیم که ما همونی بودیم و هستیم که بارها شکست خوردیم و چاق شدیم ولی شجاعانه مجدد اقدام کردیم ،ما همونی هستیم که ۱۵ ماهه هر روز فایل گوش دادیم ،خوندیم ،نوشتیم و خواستیم که تغییر کنیم ،این نشون میده ما با ۹۰ درصد آدم ها تفاوت داریم پس جواب متفاوت مال ماست ،زندگی راحتر با قوانین عالیتر حق ماست ،ما اگر خودمونو و عملکردهامونو متفاوت ببینیم ،جهان هم مارو خاص میبینه ،اونوقت به موقعیتهای عالیتر هدایت میشیم ،ما که از همون مسیرهای قبلی نمیریم ،پس ما لایق رسیدن و تجربه کردن بدن زیبا هستیم ،اگر ما متناسب نباشیم کی باشه ؟ خدارو شکر میکنم که با هر بار گوش کردن و نوشتن ،این باورسازی ها در من محکمتر میشن و من قویتر با حال بهتر از مسیرم لذت میبرم ،،، اگر محتویات ذهنی ما بیشتر بسمت منفی ها باشه ،ما به همون سمت ،کشش بیشتری داریم ،یعنی مسیرش از قبل برامون وجود داره برای همین راحتر لیز میخوریم در مسیر شکست بیشتر ،قبلا راه چاقی برامون ساخته شده ،پس کار سختی نیست که بخواییم برگردیم به چاقی ،،در ما مسیر لاغری مسدود شده بوسیله افکار و شنیده و قبول کردنشون ، ،پس ما بسمت باورها و عقاید خودمون کشیده میشیم ،حالا افکار و مسیرهای قبلی خوب نیست و نبوده ،عوضش میکنیم و مجدد راه جدید برای خودمون میسازیم و در مسیر جدید ،خود جدیدی میسازیم و لذتشو میبریم😊
سلام استاد ودوستان گرامی
گام ۷۲ چرا ترس از چاق شدن مارو چاق میکنه اما ترس از لاغر شدن ما رو لاغر نمیکنه
چرا ادم وقتی ی فکر منفی ی فرکانس منفی میفرستهدی جورایی زود وارد زندگیش میشه اما وقتی فکر خوب داره اگاهانهوتصمیم میگیره به نکات مثبت فکر میکنه احساسشو خوب میکنه اون موضوع به سرعت اتفاق نمیافته
چرا چه دلیلی داره وقتی ما بخوایم فکرمونو تغییر بدیم در موضوع مثبت وارد بشیم احساسمونو بهتر کنیم چرا انقد زمان میبره تا اون اتفاق وارد زندگیمون بشه
چرا اتفاقات بد زود وارد زندگیمون میشن اما اتقات خوب زود وارد زندگیمون نمیشن
وقتی ما از چاقی میترسیم وخیلی راحتر چاق میشیم چرا چونکه ما از خودمون باورمون برامون منطقیه برامون باور پذیر ووقتیهم رخ میده اصلا تعجب نمیکنیم ی جورایی منتظریمدکه چاقتر بشیم بخاطر همین ترس از چاق شدنه مارو به سمت چاقی هدایت میکنه وما یجورایی منتطریم که چاق بشیم واینها مجموعه افکار مثلا ی فکرمون اینکه من خیلی راحت چاق میشم ابم بخورم چاق میشم تحرک ندارم چاقمیشم این افکار طی چند سال در ذهن ما وجود داشته وخیلی پرنگ شده بر اساس تکرار اون افکار واین باورهای چاقی در ما ایجاد کرده اصلا مسیرش از قبل مشخص بوده واین افکار وباورهای اشتباه همون مسیر چاقی هستند حالادوقتی ما از چاقیرمیترسیم مسیرشم که امادهست با هم هماهنگ میشن وحرکت میکنن وما انتظارمون اینکه چقدر چاق میشیم ۶ ماه بعد چقدرقرار چاق بشیم مسیرش در در ذهن ما از قبل بوده ترس هم میاد واون مسیر به حرکت در میارهدوما چاق میشیم اما ترس از لاغر شدن چرا مارو لاعر نمیکنه برای اینکه مسیر لاعری در ذهن ما وجود نداره برای اینکه ما انتظارمون از لاغر شدن به اندازه چاق شدن نیست یعنی فردیکه اضافه وزن داره انتظارش تصورش از خودش اطمینلنش از خودش باورش از خودش اینکه چاق شدن خیلی اسونه ولی لاغر شدن سخته چرا چون باورش چون باورش اینکه فکر میکنه اگر بخواد لاعر بشه باید ی سری محدودیتها داشته باشه برنج ونون شکلات اینارو نباید بخوره صب زود بیدار بشهدورزش کنه بنابراین ترس از لاعر شدن پیدا میکنه ولاعر نمیشه حالا ترس از لاعر شدن چرا باعث لاغری نمیشه چون باورمون انتظارمون الاغر شدن نیست وگرنه حتما لاعر میشیم مثل دوستمون که دوره شرکت کرده خیلم خوب عمل کرده به وزن ایده الشم رسیده در صورتیهکه غداش کمتر نشده ولی بخاطر اینکه از وزن ایده الش کمتر شده شروع کرده به یکم بیشتر خوردن که کار اشتباهی بوده چون نمیخواسته بیشتر از وزن ایده الش لاغر بشه ودیگرانم بهش میگن خیلی لاعر شدی بسته دیگه یواش یواش ترس از لاعر تر شدن در او ایجاد شده وروند لاغر شدنش بیشتر شده چرا از لاغر شدن ترسیده وباور کردهدبود که خیلی راحت میتونه لاعر بشهدودر مسیر ها وفرمولها در ذهنش خوب شکل گرفتهوبودهدتنها ترس از لاغر تر شدن باعث شده که بیشتر از انتظارش لاغر بشه وتنها چیزیکه در این شرایط باید بدونیم اینکه نباید بترسیم باید به جسمت وذهنت اطمینان داشته باشی همون جسمی که سلول سازی پلک زدن کنترل میکنهتاسب اندامم بسپار به اون وهیچ کاری نداشته باش باید فراموش کنی تا به نتیجه برسی وما هم باید اینجوری باور سازی کنیم در دهنمونوشما وقتی دستت میبره شما تایین نمیکنید اینجا چقدر سلول نیاز داره برای ترمیموکاری ندارید فقط مطمینی که جسمت خودش همه کار رو انجام میده ودست تو خوب میشهدر مورد جسمتم همین طور کاری نداشته باش اطمینان کن که جسمت از عهده لاغریم برمیاد همینجور که برای نفس کشیدنت نگران نیستی برای پلک زدنت نگران نیستی نگران تناسب اندامتم نباش وجسمت رها کن تا موفق بشی وچون این دوستمون از قبل فرمولهای ذهنش در مسیر لاعری قرار گرفته بودوکاملا باور داشت که میتونه لاعر بشه وبه وزن ایده الشم رسیده بود اما متاسفانه ترس از لاعر شدن انو به سمت لاعری بیشتری میبرد واین اتفاق برای افراد چاقم رخ میده اما به شکل برعکس یعنی افرادیکه اضافه وزن دارن از قبلم که مطمینن که چاق میشن چون فرمولهای ذهنیشون اینو میگه وچون مغز ی سری اطلاعات توشه که ما نمیتونیم خارج از اطاعات معز فکر کنیم ومغز نمیتونه به چیزی جز چاقی فکر کنه ووقتی دهنمون پر از اطلاعات چاقیه ما نمیتونیم به لاعرشدن فکر کنیم ومنم همینطورم تا حالا نتونستم به لاعری فکر کنم بنابراین زمانیکه ما از مطالب اموزشی استفاده میکنیم یواش یواش میاییم اطلاعات لاعری رو به مغزمون میدیم وباپررنگش میکنیم وذهن از اطلاعات جدید استفاده میکنه همون روندیکه در چاقی صورت گرفت حالا در لاعری صورت میگیره وبه همین دلیل که ترس از چاقی مارو به سمت چاقی میبره وترس از لاعری ما رو لاغر نمیکنه چون از قبل اطلاعاتش تو مغز مانیست وما نمیتونیم لاعر بشیم وچون تمیتونیم پس به لاعریم فکر نمیکنیم واطمینان نداریم که میتونیم لاعر بشیم واین ترس در تمام وارد زندگی صدق میکنه واگر در زندگی شما از هر چیزی بترسی چون اطلاعاتشم در دهنت هستدچرا میترسی چون از قبل اطلاعات به معزت دادی با نگاه کردن به کلیپ ویا از طرف خانواده بعصی از ما علاقه داریم که کلیپهای حوادث دنبال کنیم واینا دارن اطلاعات به معزت میدن واولین واکنش چیه ترس که نکنه این وارد زندگیمون بشهه وچون دهنم مملو از این اطلاعاته بعد چکار میکنه شروع میکنه از مراقبت از خودش قفل فرومون میداره دزدگیر نصب میکنه دوربین میدارهداما وقتی جهان بخواد اتفاقی وارد زندگیت کنه دیگه دوربین دزدگیر کاری از دستشون بر نمیاد وچون میترسی وهزاران کلیپم دیدی که به راحتی دزدی میکنن بعد میترسی واکنش نشون بدی راهکار برای جلوگیری ازش ارایه میدیراین بلا سرت میاد واون افرادیکه با قانون جدب اشنا هستند وومثبت نگری میکنن پس از یک هفته میکم پس چرا چزی نشد دلیلش اینکه شما هنوز مسیری در دهنت ایجاد نشدهدشما تازه داری شروع میکنی مسیر درست کردنواما اگر به چیزهای منفی فکر کنی از قبلم اطلاعات هست در دهنت وخیلی راحت وارد زندکیت میشه اما وقتی به چیز خوب فکر کنی از قبلم اطلاعات در دهنت نیست شما تاز ه داریر اطلاعات چمع میکنی وبه دهنت میدی پس انتطار نداشته باش که چرا خبری نشد یک هفته کلیپ ندیدی کنترل کرون خبر گوش ندادن اتفاقی نمیافته زمان میبره اطلاعات وارد بشه دخیره بشه وجهان پاسخ شمارو بدهد
فایلی که استاد چند روز پیش گذاشتن این عنوان رو داشت که :
ترس از لاغر شدن مانع لاغری میشود .
و اما سوال یکی از دوستان درمورد این عبارت :
چرا ترس از چاق شدن باعث چاقی میشود اما ترس از لاعر شدن باعث لاغری نمیشود ؟؟؟
کلا چرا وقتی یه فکر منفی داریم خیلی زود به واقعیت تبدیل میشه و تبدیل به اتفاق بد میشه اما اگر احساس خوب داشته باشیم و فکر مثبت داشته باشیم زود به واقعیت تبدیل نمیشه و باعث اتفاق خوب نمیشه .
فکر کردن به یک چیز خوب باعث اتفاق خوب میشه اما نیاز به کار کردن داره برای خیلیها و فکر کردن به چیز بد باعث اتفاقعای بد میشه و در خیلیها به راحتی اتفاق میفته (و اما اینجا هست که نتایج برای افراد فرد فرق میکنه و هر کس زندگی متفاوتی رو از بقیه تجربه میکنه و هر کس بستکی به محتوای ذهنیش نتیجه میگیره و به قول استاد از کوزه همان تراود که درون اوست )
وقتی ما از چاقی میترسیم راحت تر چاق میشم چرا ؟؟ چون برای ما باور پذیر و منطقی هست و اصلا یه جو رایی منتظرش هستیم که چاقتر بشیم پس همینکه ما منتظریم
و افکار و باورهای محکمی هم در مورد چاقی در ذهنمون داریم مثلا :
چاق شدن راحت هست
من آب بخورم چاق میشم
همه ی این افکار در کنار ترس از چاقی باعث چاقی بیشتر ما میشه (در واقع وقتی ما مسیری رو چندین بار رفته باشیم و در ذهنمون برامون باور پذیر شده باشه که ما میتونیم به راحتی به اون مسیر برسیم و در کنار اون کلی احساس هم به اون مسیر بدیم کار رسیدن به اون مسیر رو خیلی برای ما راحت میکنه پس تو جه کردن و یا همون احساس به خرج دادن برای هر مساله ای رسیدن به اون رو راحت تر میکنه پس تا میتونید به خواسته ها توجه کنید و به ناخواسته ها توجه نکنید .و منتظر هر چیزی در زندگی باشید همون برای شما به وحود میاد مهم نیست چی رو دوست داری مهم این هست باور شما چی هست در این زمینه یا همون انتظار شما چی هست در این زمینه :
من باور دارم به زودی به وزن جدیدم میرسم مثل آب خوردن چون لاعری با این روش حدید آسون هست چون به جسمم اضافه غدا نمیدم و دارم لاغری رو یاد میگیریم و ذهنم که چاق بوده داره لاغر میشه و پر از افکار لاغری میشه که لاغر شدن یه نیاز هست مثل بقیه نیازهای تو که تو داری اون رو با دست خودت تامین میکنی اما من مواظب تو هستم که صرف انرزی جسم تو بشن نه چربی و این خوردنها برای بدن تو نیاز هستن که تو زنده بمونی و سالم باشی که این خوردنیها باعث شادابی و جوانی تو میشن و … )
پس تمام باور ها و ا فکار اشتباه من در مورد چاقی، مسیر چاقی من هست و همینکه من میترسم از چاقی دیگه باعث میشه خیلی راحت این دو چفت بشن و اتفاق بیفتن و من قبل از اینکه از چاقی بترسم خوب میدونستم من دارم هر روز چاق تر میشم پس مسیرش از قبل در من وجو داشته با باورها و افکار محکم و ترس از چاقی یک چاشنی کوچیک برای اون مسیر بوده که من چاقتر بشم (من خودم در گذشته کلی افکار و باورهای چاقی داشتم که هر چی بخورم چاق میشم به راحتی چاق میشم و من هر روز دارم چاقتر میشم و اینقدر ترس و نفرت از چاقی در من به وجود اومده بود که باعث شده بود روند چاقی خیلی راحت برای من اتفاق بیفته و من هر ماه با کلی تلاش کردن و زجر کشیدن اما چاقتر بشم و این خیلی من رو اذیت میکرد و اما حالا باور دارم لاعر شدن آسان هست و پاسخ دادن به یکی از نیازهای جسمم هست و با فکر کردن به لاغری و توجه کردن به اون خیلی هم خوشحال میشم و با دیدن هر فرد لاعری به خودم میگم من هم دارم لاعری رو آموزش میبینم و کلی تو نستم مهارت پیدا کنم و وزن کم کنم و به زودی منم هم مثل ایشون در وزن ۵۹ کیلو و سایز ۳۸ قرار میگیرم )اما مسیر لاغری در ذهن ما وجود نداره یعنی فردی که اضافه وزن داره انتطارش از خودش این هست که لاغر شدن خیلی سخت هست و نیار به رنح داره ولی چاق شدن راحت هست پس در اونها انتظار لاغر شدن نیست .(بله منم قبلا بارها میگفتم چاق شدن راحت هست اما لاعر شدن سخته و نیاز به تلاش و محدودیت داره اما حالا بارها به خودم میگم لاعر شدن آسان و راحت هست و حالت طبیعی بدن من هست و بدن من تمام تلاشش این هست که من رو لاعر کنه و به سمت متعادل شدن حرکت کنه مثل نشست و برخاست من مثل راه رفتن من مثل نفس کشیدن من مثل ضربان قلب من ،من به راحتی لاغر میشم و من بدون هیچ فعالیت خاصی و کار خاصی مثل تمام متناسبهای اطرافم در وزن جدید ۵۹ کیلو و سایز ۳۸ قرار میگیرم و اتوماتیک به نیاز جسمم پاسخ میدم و انتظارم از خودم لاغری هست )
و اگر واقعا مسیرهای لاغری در ذهن ما باشه و ما باور و فرمولهای لاغری رو ایجاد کنیم با هر ترسی از لاغری بیشتر شاید ما لاغر تر بشیم .و افراد چاق دقیقا معکوس این قضیه هستن .(این اتفاق خیلی کم شاید رخ بده البته در مثالی که استاد زدن یکی از هنر جوها با ترس از لاغری لاعری بیشتر رو تجربه کرده بود ولی بازم در اینجور مواقع باید به جسممون اعتماد کنیم و ترسی نداشته باشیم )
باید به جسممون اعتماد کنیم و بگیم همین جسم ما که داره به راحتی فعالیتشها رو انجام میده پس میشه لاغری رو هم به اون سپرد و اون خوب از پسش،بر میاد
همانطور که وقتی دست ما میبره ما نمیاییم بگیم حالا چطور بدن من خوبش میکنه؟ احتیاج به چند سلول هست برای ترمیم ؟؟؟و فقط مطمعنم که بدن من ترمیمش میکنه و خوب میشه پس تو هم نگران نباش و اعتماد کن و همانطور که برای نفس کشیدن خودت نگران نیستی و یا برای پلک زدن و گوارش و سلولسازی خودت نگران نیستی نگران این قضیه هم نباش و کاری به چطورش نداشته باش فقط اطمینان کن و اعتماد کن به جسمت .(من فقط باید به هدفم فکر کنم و کاری به جطور رسیدنش نباید نداشته باشم که چطور بهش میرسم از هر راهی که میخواد برسه برسه کاری بهش نداریم فقط اعتماد کن و بهش فرصت بده خودش به خوبی کارش رو انجام میده تا حالا شده بگی من فردا چطور نفس بکشم و یا پلک بزنم و یا ….نه خیلی برای ما فعالیتهای عادی هستن پس لاغری هم به همین راحتی در ما به وحود میاد اگر به اون اطمینان کنیم و با فکر کردن به چطور لاعر شدن ما در این مسیر ؟ برای خودمون مانع درست نکنیم )
کلا مغز ما یه سری اطلاعات داره مثلا اگر مغز ما پر از اطلاعات چاقی باشه به چاقی می رسیم و نمیشه پر از اطلاعات چاقی باشه ولی به لاغری برسیم .(باید افکار ما با خواسته ی ما همسو باشن پس باید اطلاعات درست با خواسته به ذهن بدیم و ذهن و خواسته رو همسو کنیم تا نتیجه ی عالی بگیریم پس ورودی و اطلاعات مخزن خود مون رو باید کنترل کنیم و هر چیزی واردش نکنیم تا به خواسته ها برسیم و به هر چیز توجه کنیم زودتر میرسیم )
>ترس از چاقی ما رو به سمت چاقی میبره و اما ترس از لاعری ما رو به سمت لاغری نمیبره چون اطلاعات لاغری در ذهن ما وجود نداره و تازه مانع لاغری ما میشه .(اخه فرد چاقی که از بچگی چاق بوده و یا از سنی به بعد چاق شده و دیگه لاعری رو تجربه نکرده و یا هر فرد چاق دیگه که جسمش نشون دهنده ی افکار و اطلاعات مخزنش هست که اونجا چاق و پر از اطلاعات چاقی هست چطور ممکنه با ترس خالی به لاعری برسه ترس چاشنی راه هست اما به تنهایی در رسیدن به مقصد کمک ما نمیکنه و اول باید ذهن این فرد لاغر بشه با اطلاعات و فرمولهای لاغر کننده داشته باشه و بعد با توجه کردن و احساس به خرج دادن ما به لاغری برسیم و محال ممکنه ما فقط با ترس به لاعری برسیم من که بارها لاغر شدم و سالها به زور در لاغری خودم رو نگه داشتم یکم ذهنم مسیرهای بهتری برای لاغری داره و در دهنم چیز محالی نیست فقط ممکنه مانع هایی باشه که نزارن من برسم و باید اونها رو بر طرف کنم مثلا بارها به خودم بگم لاعری بسیار آسان هست و یا من در لاعری بسیار زیبا و جداب میشم مثل عکسهایی که از خودم دیدیم و یا روند لاغری رو من هر روز در جسمم تجربه میکنم و هیچ وقت روندش متوقف نمیشه همانطور که نفس میکشم هر روز و یا پلک میزنم هر روز پس هر روز هم لاغر تر میشم و همین ترس از لاغر شدن به خاطر هر دلیلی مثلا ضعیف میشم زشت میشم و یا بیمار میشم و … مانع رسیدن ما به لاعری هم میشن پس ترس الکی از لاعری نداشته باشیم و با حال خوب به اون تصویرهای لاغری خودمون که داریم نگاه کنیم اگر نداریم درست کنیم تا به لاغری برسیم من کلی عکس از خودم در وزن ۵۹ کیلو و سایز ۳۸ دارم و هر بار نگاه میکنم به جسمم و چهره ام لذت میبرم و میدونم دوباره به دستش میارم )
و حالا کسی که همش کلیپ سرقت و دزدی و بیماری و خیانت نگاه میکنه داره به ذهنش میگه من میترسم و در ذهنش کلی از این اطلاعات دخیره میکنه و با دیدن و در موردشون حرف زدن ذهنش رو پر از اطلاعات غلط میکنه و این فرد شروع به مراقبت از خودش میکنه و میخواد از این اتفاقات جلوگیری کنه اما ترس از اینکه مبادا من گرفتار بشم باعث میشه تو به دامش گرفتار بشی حالا نه صد در صد ولی پیش میاد از قدیم گفتن از هر چی بترسی سرت میاد .(کانون توجه ات و تمرکزت رو بر روی چیزهایی که دوست داری بزار تا همون جنس اتفاقها برای تو به وحود بیاد و تجربه اشون کنی و اگر خودت رو در گیر افکار و حرفها و کلیپهای بد و منفی کنی اول اینکه مدارت پاسین میاد چون احساست بد میشه و بعد اینکه تو با این کار ایمانت و توکلت کمتر میشه و از خدا دورتر میشی و تو اتفاقهای بدتر رو تجربه میکنی و از نعمتها دورتر میشی )گه تو به موضوعات منفی توجه کنی چون از قبل اطلاعات منفی داری راحت جذبشون میکنی ولی اگر به مو ضوعات مثبت توجه کنی چون از قبل اطلاعات نداری به راحتی جذبشون نمیکنی اتفاقهای خوب رو .
خالق سرنوشت خودت باش نه بازیگر زندگی خودت و به جای بازیگر بودن کار گردان زندگی خودت باش (خیلی که وارد این دوره های قانون جدب میشن گله دارن چرا این همه مراقبه میکنیم اما راحت به اتفاقهای خوب نمیرسیم چون هیچ راهی و مسیری از اون افکار خوب که داری در ذهن شما وجود نداره چون اطلاعات شما در اون خصوص کم هست چون دیده ها و شنیده های ما در اون خصوص کم هست چون با کسی در موردشون حرف نمیزنیم و جایی چیزی نمیشنویم و نمیبینیم پس تا میتونید در این سایت برای لاعری خودتون بنویسید و بخونید و اگاهی کسب کنید تا زودتر موفق بشید البته با احساس خوب داشتن و عمل کردن که دو ابزار مهم در رسیدن به خواسته ها هستن من دوست دارم اول خالق جسمم باشم بعد خالق بقیه ی زندگیم با شم من با خلق کردن هر چیزی حالم و احساسم و ایمان و توکلم و ارامشم و شادیم ببشتر و بیشتر میشه و ادامه ی زندگی برای من بسیار راحت تر میشه و من میتونم یک زندگی عالی رو تجربه کنم فارغ از تمام اطرافم و دنیای پیرامونم و شرایطم و من الان دارم با این سبک زندگی میکنم و هر روزم رو برای خودم طوری که دوست دارم خلق میکنم و میسازم و لدت میبرم پس من همین الانم خالق و کار گردان زندگی خو دم هستم )
سلام🙂
فایل فوق العاده ای بود و خیلی درکش برای من لذت بخش بود
من قبلا این فایل رو دیده بودم و وقتی به سوال مربوط به فایل رسیدم که چرا ترس از چاقی باعث چاقی بیشتر میشه ولی ترس از لاغری باعث لاغری نمیشه
این جواب در ذهنم مرور میشد که چون مسیر چاقی از قبل در ذهن ما وجود داره
با توضیحات عالی شما باز هم بیشتر درک کردم که اره درسته
خوب حالا بعنی چی که از قبل مسیرش وجود داره؟ یا اصلا مسیر چاقی چطوری در ما بوجود اومده؟
در جواب باز هم میرسیم به همون اطلاعاتی که در مغز ما وجود داره و این اطلاعات از طریق دیده ها و شنیده ها و سایر حواسمون که همون ورودیهای مغزمون هست وارد مغز و ذهن ما شده
میبینیم که باز هم موضوع ورودیها چقدر مهمه و اینکه ما تمرکزمون در طول روز روی چه موضوعاتی هست چقدر حائز اهمیته
ساعتها و لحظه های زندگی ما چطوری دارن سپری میشن وما هر لحظه چه چیزی رو داریم به عنوان خوراک به ذهنمون میدیم
همین برآیند توجهات ما هست که داره احساسات و عواطف رو در ما بوجود میاره و باز خود اون احساسات فکرهای مشابه رو شکل میده و در واقع در یک سیکل قرار میگیریم که این دو همدیگه رو تقویت و تشدید میکنن
فکرهای ما از کجا میان؟
افکار مرور همون اطلاعاتی هستن که در ذهن ما ذخیره شدن همون هایی که ما با توجه و تمرکزمون وارد مغزمون کردیم
پس به هر چیزی توجه کرده باشیم دیده باشیم و شنیده باشیم مخصوصا اگه تکرار شده باشه یا به نوعی احساسات ما رو درگیر کرده باشه در مغز ما هم به عنوان فرمول ذخیره میشه و مرور اونها میشه افکار روزانه ما
بیخود نیست که میگن ۸۰ درصد افکار ما همان افکار تکراری روزهای قبله
چون ما اونا رو وارد کردیم و مرتب هم تکرارش کردیم به طوریکه حتی اگه در اون لحظه چیزی رو نمیبینیم و نمیشنویم داریم در مغزمون همونا رو مثل یه فیلم تکراری به صورت فول اچ دی مرور میکنیم
اون افکار هم اگه خوب باشن و مثبت احساس خوبی هم در ما بوجود میارن و احساسات خوب افکار خوب بیشتری رو بوجود میارن و اگه افکار منفی باشن احساسات بد مثل ترس و نگرانی و احساس گناه خشم و….رو بوجود میارن و باز همون احساسات سطح پایین منجر به افکار منفی بیشتری میشن
خوب اکثر ما اطلاعاتی رو از بچگی به مغزمون دادیم که همگی منفی بوده چه در مورد چاقی چه در موارد دیگه مثل اینکه چاقی ما ژنتیکی هست ما هر چی بخوریم چاق میشیم غذاها ما رو چاق میکنن شیرینیها ما رو چاق میکنن غصه ما رو چاق میکنه غذاهای چرب و شور چاق میکنن چرب و شیرین چاق میکنن چاقها ناتوانند چاقها اراده ندارن هیچ روشی نمیتونه برای همیشه لاغر کنه خدا برای ما اینجوری خواسته تیرویید چاق میکنه داروها چاق میکنن بی تحرکی چاقی میده خواب زیاد باعث چاقی میشه یا صورت تپل خوشگلتره ادم هیکلی هر چی بپوشه به تنش قشنگه و…… هزاران دیده و شنیده ای که از بچگی از مزتبگیای چاقی و علتهای چاقی و آه و ناله ناشی از چاقی ما وارد مغزمون کردیم خوب همینا شده مسیر چاقی که ما در مغز و ذهنمون ساختیم حالا ترس از چاقی هم که خودش یه احساس قوی هست که همراهش یه عالمه فکر چاق کننده هم هست اضافه میشه و سوار میشه برموج چاقی که در ذهن ما است
خوب نتیجه جز چاقی بیشتر چی میتونه باشه؟؟؟؟!!!!🤨🤨🤨😮😮😮
خوب حالا لاغری در ذهن ما چقدر مسیر داره؟ معمولا هیچی یا یه جاده به باریکی نخ مو
همینه که ترس از لاغری روی این جاده باریک کاری از پیش نمیبره
خوب حالا لاغری با ذهن چیکار میکنه؟ داره با دادن اطلاعات درست که اتفاقا با احساسات مثبت مثل شادی اعتماد به نفس ایمان حال خوب و امید هست کم کم یه مسیر میسازه و اینه که ساخت این مسیر زمان میبره هر چه زمان بیشتری برای قرار دادن ذهنمون در مسیر لاغری بذاریم و هرچه جلوی ورودی های منفی و اطلاعات بدرد نخور و منفی از محیط و جامعه که ۹۰ درصدش هم به ما مربوط نیست رو بگیریم این جاده بهتر و محکمتر ساخته میشه و به مرور افکاری که در ذهن ما مرور میشه بیشتر حال و هوای لاغری رو میگیره و این افکار احساسات خودش رو هم برمی انگیزه احساساتی مثل امید به لاغر شدن، ایمان به مسیر انگیزه و اشتیاق به ادامه مسیر و همین احساسات افکار لاغری رو تقویت میکنن و اینجاست که انتظار لاغری در ما شکل میگیره اونوقت از چاق شدنمون هم دیگه ناراحت نیستیم چون میدونیم در مسیر درست هستیم و این چاقی خیلی موقت و گذراست و لاغری چیزیه که وجود و ذات و طبیعت ما است و ما هم داریم به سمتش میریم
و چقدر جالبه که ذهن این قدرت رو داره که وقتی مسیر لاغری رو به خوبی شکل داد اونوقت ترس از لاغری بیشتر باعث لاغری بیشتر میشه😊
واقعا درک این آگاهیها با دریافتش خیلی متفاوته و خیلی خیلی شیرینتره و فاصله دریافت تا درک فقط و فقط با ادامه دادن کم میشه
خدا رو شکر میکنم به خاطر هدایتم به این مسیر و به خاطر اینکه اتش این اشتیاق به یادگیری رو در وجودم نهاده 🙏🙏🙏🙏🙏
دوست عزیز از متن زیبای شما لذت بردم ..به این درک عالی که از موضوع فایل دارید آفرین میگم .
درکی که من دارم از اینکه ترس از چاقی منو چاقتر می کنه ولی ترسم از لاغری لاغرم نمی کنه .
اینه :
این برمی گرده به تصویری که بعد از این ترس در ذهن ما شکل می گیره .
وقتی من چاقم دارم تجربه اش می کنم خودم می بینمش در آینه هم کاملتر می بینمش وقتی به اینچاقی با هر مقدار حجمی که به بدنم داده ترس از چاقتر شدن اضافه میشه پشت این ترس یکتصویر چاقتر از خود در ذهن بوجود اومده .و از اینکه ممکنه بزودی به این تصویر تبدیل بشم دچار نگرانی و ترس میشم .
این تصویر که چاقتر از خودمه با اون احساس ترکیب میشه و انتظار قریب الوقوع هم بهش اضافه میشه نتیجه می ده چاقی بیشتر .
اما وقتی من هنوز چاقم و دارم به سمت لاغری حرکت می کنم چون قبلا تجربه اش نکردیم ودر حال حاضر هم که اثری ازش نیست پس وقتی ازش می ترسم منجر به تصویر لاغرتر از حالت فعلیم نمیشه .مهم این تصویره اس که در ذهن تشکیل نمیشه .و چون راجع به لاغری و لاغرها از قبل افکار منفی در ذهن دارم احساس انتظار هم برای دریافتش ندارم .حالا اینارو بذارم در کنار عدم باور به گرفتننتیجه از مسیری که هستم که اگر سعی خودمو نکنم که به باور برسم همه اینا نتیجه می ده درجا زدن و لاغر نشدن . خدارو شکر من با آموزشهای ناب و روزانه در این دوره روز بروز باورم به کسب نتیجه بیشتر و بیشتر میشه .
چرا به چاقی فکر میکنیم چاق میشیم ولی به لاغری فکر کنیم لاغر نمیشیم؟
چون مسیرهای چاقی خیلی واضح ومشخص در ذهن ما هستند وفکر کردن به چاقی چاشنی کوچکیه ما رو در مسیرهول میده ولی مسیرهای لاغری در ذهنت نیست به همین دلیل فکر کردن به لاغری منجر به لاغری نمیشه
یا مثلا پول یه فرد پولدار روز به روز پولدارتر میشه چون مسیرهای ثروت در ذهنش وجود دارد ولی یه فرد فقیر با فکر کردن به پول پولدار نمیشه چون مسیرهای ثروت دراون نیست
در تمام مسائل زندگی همینه
تو داری مسیرهای لاغری و تناسب اندام رو در ذهنت می سازی باید همجوره از فکر کردن به چاقی دوری کنی چون مسیرهای چاقی در تو هست
دقیقا همین طوره استاد منقبل از آشنایی با قدرت ذهن در لاغری هر وقت تصمیم می گرفتم رژیم بگیرم از لاغر نشدن وبیشتر چاق شدن می ترسیدم وهمیشه این تصویر همسرم که بهم می گه دیدی گفتم لاغر نمی شی این بنیه توه وتولاغر نمی شی رو در ذهنم مرور می کردم وبااینکه سعی وتلاش زیادی انجام می دادم وخیلی عالی هم وزن کم می کردم ولی همین که دست از رژیم بر می داشتم کم کم مثل قیل چاق می شدم ویا تایه حدی لاغر میی شدم واز یه وزنی به بعد وزنم کم نمی شد وبرام به حسرت تبدیل شده بود تا وارد سرزمین لاغرهاشدم اولین قدم موثرش همین تعهد به نرفتن روی ترازو بیشتر استرس من رو کم کرد وباخیال راحت ادامه دادم ودرام به سوی ایده آلم پیش می رم
به نام خداوند بخشنده مهربان
سلام
این فایل منو یاد مثالی میندازه که هممون تجربه اش کردیم.
پیدا کردن آدرس خونمون بدون اینکه به خودمون فشار بیاریم.
چون بارها مسیر خونمونو رفتیم ذهنمون این برنامه ی تکراری رو ثبت کرده و حالا حتی قادر به فراموش کردنش هم نیستیم
ولی برای رفتن به یک مکان جدید باید دقت و توجه و تمرکز زیادی به خرج بدیم که البته انرژی بیشتری میبره ولی چون خوب دقت میکنیم و به خاطر میسپاریم دفه ی بعد راحت تر پیداش میکنیم
وقتی به ترسهام نگاه میکنم میبینم این آدرسو بارها اومدم و راجت میترسم ولی برای یک مسیر فکری با ایمان هر بار باید خودمو با تمرکز متقاعد کنم به همین خاطره که تکرار ترسها باعث شدن اون اتفاقات زودتر رخ بده….
به همین حاطره که در سنبن ابتدایی زندگی ما خواسته هامون خیلی راحت برآورده میشه وبعد در حین بزرگ شدن یاد میگیرییگیریم که باید چقدر به موانع برخورد کنیم و چقدر باید بترسبم و و بیشتر عقب نشینی رو یاد میگیریم تا پیشروی و شجاعت..ولی به لطف آموزش پذیر لودن ذهن میشه دوباره به ذهنمون دستورالعمل بدیم….میعنی باورم نمیشد یه روزی برسه که من اینقدر به راحتی لاغر بشم و با لاغری بمونم خداذوشکر به خاطر این آموزش.
خیلی ممنون
چرا ترس از لاغری باعث نمیشه لاغر بشیم
کلمه ترس وترسیدن از هر موضوع یا رویدادی در زندگی باعث ترمزی در در همان جنبه از زندگی میشود
ترس یکی از ریشه ایی ترین افکار اشتباه در ذهن انسانهاست
این افکار اشتباه از کودکی به ما تلقین شده و این مسعله ربط به افکار اشتباه والدین دارد که ترس از هر موضوعی را باعث حفظ ونگهداری از مشکلات نادیده آینده میپنداشتند مبحث ترس در روانشناسی مبحثی بس گسترده است که اکثر ناموفقیت های زندگی انسانها به آن بستگی دارد واین ترس داشتن از هر موضوع در زندگی بیشتر ازخود آن موضوع در زندگی عملکرد دارد
ترس واضطراب ونگرانی زنجیره های به هم پیوسته ایی هستند که در روح انسان باعث تشویش و دلهره میشود
چه زمانی میشود بر ترس های درونی غلبه کرد ؟؟؟
زمانی میتوانیم بر ترس درونی غلبه کنیم که با آن ترس روبه رو شویم چون تا وقتی با آن روبه رو نشویم خود ترس از آن موضوع بزرگتر از خود موضوع در ذهن ما جلوه میکند آن هم به این دلیل که ذهن کلا بزرگنمایی را دوست میدارد وچون تشخیص ندارد نمیداند آیا این حس الان برای ما خوب است یا بد برای همبن بزرگتر از خود موضوع در ذهن ما جلوه میکند
آیا ترسیدن خوب است یا مضر است ؟؟؟
ترسیدن یک حس خدا دادی است که در انسان نهاده شده تا در مواقع خطر انسان بتواند از آن حس برای حفظ جان خود ودیگر عوامل نزدیک به خود را بکار ببرد در این مواقع حس ترس برای انسان لازم است ولی انسان به دلیل نجوایی شیطانی که در ذهن دارد ازاین حس به درستی نمیتواند استفاده کند زیرا شیطان هم یک اسلحه بنام ترس را دارد که برای پیش برد اهداف خود که همانا نرسیدن آرزوها به دست انسان است بکار میبرد
ترس را تعریف کنید ؟
ترس رویدادی است که هنوز برای ما اتفاق نیافتاده ولی ما بارها آن اتفاق را در ذهن خود به تصویر میکشیم وبه واسطه تصویر سازی در ذهن به جهان هستی اعلام میکنیم که من طالب این واقعه هستم و جهان هستی هم به این خواسته ما جواب میدهد واز همان که میترسیدیم به همان میرسیم در واقع از هرچه بترسیم به سرمان میایید
چه مثالهایی در رابطه با ترس سراغ دارید ؟؟
مثالهای گوناگونی وجود دارد ترس از بیمار شدن ترس از رابطه خوب را از دست دادن ترس از فقر ترس از آینده ترس از سرنوشت ترس از نگرانی برای فرزندان ترس از مرگ ترس از چاقی ترس از لاغر نشدن و غیره ………
در مورد ترس از چاقی و ترس از لاغر نشدن توضیح دهید ؟؟؟؟
ترس از چاقی وچاقتر شدن همیشه در افراد چاق وجود دارد واین ترس یک فکر بسیار بسیار ریشه ایی میباشد زیرا از زمانی که ما شروع به چاق شدن کردیم اولین حرف اطرافیان به گوش ما رسبد که مارا از چاقتر شدن ترسانیدن اولین حرفی که زدند این بود فلانی مراقب باش چاقتر نشوی وهمین حرف اولین ترس را در ذهن ما بوجود آورد ترس از چاقتر شدن وتوجه ما به سمت چاقی سوق داده شد و بیشتر مراقبت میکردیم با افکاری که توسط دیگران وجامعه ورساناها به ما دادند حالت یک مبارز جنگجو را به خود گرفتیم واز تمام سلاح ها مثل رژیم ورزش دمنوش قرص لاغری جراحی استفاده کردیم تا این دشمن نادبده نتواند باعث ترس مابشود وهمین توجه به چاقی هر روز ترس ما را بیشتر میکرد و ما ناخواسته به سمت چاقی پیش میرفتیم شاید مقطعی مدتی براین چاقی پیروز میشدیم وترس امون کمتر میشد ولی چون ریشه ایی این ترس را از بین نمیبردیم بعد مدتی هم چاقی بر میگشت وهم ترس از چاقی بیشتر شدت میگرفت
ترس از لاغر نشدن : خود این این ترس از لاغر نشدن یک مانع بسیار بزرگ در ذهن ما ایجاد میکند چون این مانع ویا همان ترمزی است که با عث میشود تمام تلاشهای ما برای لاغر شدن بی نتیجه گردد برگردیم به زمانی که در مسیرهای اشتباه برای لاغر شدن بودیم درآن زمان هم ترس از لاغر نشدن داشتیم آیا این رژیم که گرفتم روی من اثر میکنه ؟ آیا من با این نوع ورزش لاغر میشم ؟ آیا من جراحی کنم دوباره چاق نمیشم ؟ وهزارتا آیا که پسوند ترسهای درونی ما بود که به شک و دودلی گره خورده بود ودر ما وجود داشت وهمین باعث میشد که باور نکنیم لاغر میشویم چرا چون بارها قبل آن روشهای مشابه اش را استفاده کرده بودیم ولاغر ی ما ماندگار نبود برای همین بیشتر در روش بعدی میترسیدیم .
در لاغری با ذهن چگونه باید برخورد کنیم تا دچار ترس از لاغر نشدن نشویم ؟؟؟
اولین چیزی که در راه وروش لاغری ذهن مد نظر باید باشد این است که این روش متفاوت با تمام روشهایی است که در قبل انجام دادیم وباید این موضوع را کاملا برای ذهن امون شرح بدهیم تا ذهن ما قبول کنه که این روش راه بسیار بسیار درستی است وبا در مسیر بودن در این راه میتوانیم به نتیجه دلخواه برسیم وقتی برای ذهن امون شرح بدیم که مسیر درستی انتخاب کردیم باید باورهای وفرمولهای درست را به جای باورهای اشتباه در ذهن بکاریم تا این فرمولهای مثبت رشد کند وبیشتر ذهن مملو از این فرمولهای مثبت شود تا جایی برای فرمولهای اشتباه باقی نماند در این صورت میتوانیم بر ترس از لاغر نشدن غلبه کنیم چرا چون افکار مثبت در ذهن بیشتر وهمین افکار مثبت باعث غلبه بر ترس از لاغر نشدن میشود
چه باوری ترس از لاغر نشدن را میتواند در ذهن کمرنگ کند ؟؟
باور ایمان به مسیری که انتخاب کرده ایم وبه درستی این مسیر با تطبیق شواهد مسیر با پیروزی آن مسیر میتوانیم به راحتی برترس از لاغر نشدن غلبه کنیم
باورهایی مثل
لاغر شدن آسانترین کار دنیاست
من ایمان دارم که به راحتی مثل آب خوردن در مسیر لاغری با ذهن لاغر میشوم
من چه بخوام چه نخوام با تنظیم فرمولهای درستی که در ذهن ام جای میدهم لاغر میشوم
من هیچ ترسی از لاغر شدن ندارم چون میدانم وایمان دارم که راهم درست است وصد درصد لاغر میشوم
این افکار مثبت کمک میکند تا ترسی از لاغر شدن نداشته باشیم
با مثالی این مورد را روشن کنید ؟
بیایم دو کره را در ذهن امون تصور کنیم یک کره مثبت یک کره منفی این دو کره باید قابلیت ارتجاعی وکشش هم داشته باشند
حالا ما بیایم افکار منفی را بیشتر وارد کره منفی کنیم این افکار منفی خودش از ترس ریشه میگیرد وهرچه افکار منفی را بیشتر وارد کره منفی بکنیم این کره به دلیل ارتجاعی بودنش بزرگ وبزرگتر میشود وحجم بیشری را در برمیگرید و کره افکار مثبت در مقایسه با آن کوچک میشود در نتیجه ترس ما به دلیل آن افکار منفی بیشتر میشود
حالا اگر بیایم عکس آن عمل کنیم در کره مثبت فرمولهای درست ومثبت را پرکنیم افکار مثبت بیشتری را وارد آن کنیم تا این کره بزرگ وبزرگتر شود وکره منفی کوچک بماند حالا چه اتفاقی میافتد به واسطه افکار مثبت که بیشتر در ذهن جای گرفته ترس هم از بین میرود وایمان به لاغر شدن در ما بیشتر میشود
چرا ترس از چاق شدن باعث چاقی میشه اما ترس از لاغر شدن باعث لاغری نمیشه؟؟؟
وقتی فرکانس منفی ارسال میکنیم اتفاقات منفی باعث بروز همان اتفاق میشود خیلی سریعتر از اتفاقات مثبت رخ میدهد چون باور داریم ومنتظر آن اتفاق هستم واین فکرها بستگی به اطلاعاتی است که در طی سالها کسب کردیم حالا به صورت تجربه برای خودمان یا تجربه دیگران که فرقی برای ذهن ندارد که این اطلاعات مربوط به چه کسی یا چه چیزی است واین مسیر از قبل در ما بواسطه این اطلاعات در ذهن امون وجود داره برای همین داده است که ما باور وانتظار وقوع افکار منفی را داریم وانباشتگی اطالاعات منفی این انتظار را برای ما بوجود میآورد وما پاسخ ارسال منفی را از جهان هستی میگیریم
حالا در پروسه چاقی ولاغری هم به همین شکل ذهن عمل میکند
چون ما خاطرات وفرمولهای اشتباه را در ذهن ذخیره داریم واز قبل مسیرش در ذهن ما رسم شده ترس از چاقی هم مثل یک اهرم در این زمینه کمک میکند و جاقی را اول در افکار ما بیشتر میکند وبعدش در رفتار ما نشان داده میشود ودر آخر جسم ما هم نمایشگر همان افکاری است که ترس از آن داشتیم ودارای یک جسم چاقتر میشویم پس این فرمول جدید را یاد بگیریم و وقتی در مسیر لاغری با ذهن هستیم نباید نگران چاقتر شدن باشیم وترس از چاقتر شدن نداشته باشیم به بدن امون اعتماد کنیم وبه روش لاغری با ذهن اعتماد کنیم و هیچ ترسی ازچاق شدن نداشته باشیم
باید فرمولهای چاقی را توسط فرمولهای لاغری جدید که اطلاعات جدیدی برای ماست کم رنگ کنیم تا فرمولهای لاغری پر رنگ شود
زمانی که از لاغر نشدن میترسیم چون اطلاعاتی در ذهن ما برای لاغر شدن درست وجود نداشته همیشه توجه ما به چاقی بوده وچاقتر نشدن حالا با تمرینات درست وآموزش صحیح لاغری با ذهن میتوانیم اطلاعات درست به ذهن بدهیم تا دیگر ترسی برای لاغر نشدن وجود نخواهد داشت وبه راحتی لاغری را به سمت خود جذب میکنیم باید توجه به لاغری داشت واطلاعات صحیح را جمع کنیم تا این اطلاعات در ذهن ذخیره شود وبعد طبق این اطلاعات ذهن نقشه ذهنی خود را براساس لاغر شدن بکشد و جهان هستی پاسخ خوب لاغر شدن را به ما بدهد یاد بگیریم ترس برادر مرگه اگر از چیزی بترسیم هیچ وقت نمیتوانیم آن مانع را در زندگی خود رد کنیم
با تشکر از استاد عزیز
سلام سهیلا جان
نوشته شما بسیار کامل و جامع است. از تعاریف و مثالهای گوناگون گرفته تا شکافتن موضوع ترس و بررسی ان.🤗
مثال کره های ارتجاعی و کششی هم بسیار جالب بود. به نظرم این حرفها و کلام شما را میشود برای برطرف کردن بیماری وسواس، هم ازش استفاده کرد.
اینطور که من شنیده ام ،کسانی که وسواس دارند افراد ترسویی هستند; و به خاطر ترسون از کثیفی، وقت زیاد ی را در حال تمیز کردن هستند.
بعضی هاشون هم در مرتب کردن خانه و چیدمان ان دچار وسواس هستند که به خاطر همین خواندن نوشته شما، خیلی برای انها مفید خواهد بود؛ مثلا شب میتوانند کفشهای دم در را جفت نکنند و بگذارند به هم ریخته باشد و بعد بخوابند.🌟
این مقابله کردن باترس و موضوع وسواس انها را ازبیماری وسواس با تمرین کردن و بیشتر روبرو شدن با ان از ترس، انها را از خود بیماری، دور میکند.
برگردیم سر موضوع لاغری و تناسب اندام. وقتی من یکبار ،با رژیم طاقت فرسایی، 20 کیلوگرم کم کردم تا مدتها میترسیدم که نکند دوباره برگردم و چاق شوم؛ انگار باورش برام سخت بود که این جسم متعلق به خودم است، البته چند ماه بعد ارام ارام همه ان20 کیلوگرم و بیشتر به من اضافه شد وهمه زحمات و سختیهایی که کشیده بودم، به باد رفت.
اما الان داستان من اینطور ادامه ندارد و قصه و سناریوی زندگی من عوض شده است. بگذار دیروز را برای شما مثال بزنم، چون واقعا مصداق حرفهایی است که شما ازش نوشته اید.🌹
کمد لباس ما walk in است و چون خیلی بزرگ است اکثر موقعها لباسها ی من و همسرم در یک کمد بزرگ است که فکر میکنم در ایران این کمد بیشتر شبیه به یک اتاق کوچک ازش یاد میشود ،به نظر میرسد.
خوب البته ساختار اپارتمانهای امریکا به این صورت است و اکثر خانه هایی که ما تا الان گرفته ایم ، کمدشان بزرگ و walk in بوده است. دیروز متوجه شدم که خیلی از لباسهایم ،سایزشان برایم بزرگ شده است.
همانطور که سهیلا جان نوشته اید:”من چه بخوام چه نخوام با تنظیم فرمولهای درستی که در ذهن ام جای میدهم لاغر میشوم.”😀
بنابراین من همه لباسهایم را روی تخت ریختم. از لباسهای مربوط به بالاتنه لباسها ، بلوزها و تاپ سایز small را انتخاب کردم و از قسمت لباسهای پایین تنه سایز medium و small را نگه داشتم.
یاد حرف شما افتادم:” من هیچ ترسی از لاغر شدن ندارم چون میدانم و ایمان دارم که راهم درست است و صد درصد لاغر میشوم.”
بنابراین لباسهایی را دیگر سایزشان برایم بزرگ شده است، را داخل جعبه اهدا یا donationقرار دادم. فکر میکنید چه اتفاقی افتاد؟🤔
من الان در کمتر از 1/3 کمد لباس ، لباس دارم و همسرم 2/3 ان کمد ، لباس دارد. اتفاقی که هرگز برایم اتفاق نیافتاده بود. همیشه لباسهای من صد برابر لباسهای همسرم بود و تقریبا همه انها سایز Largeبه بالا بود.
من الان در طول دوره شرکتم در این دوره، این اولین باری است که به یکباره این همه لباس را با هم از کمدم خارج میکنم، که دیگر نپوشم.
این مقداوتعداد لباس ،خیلی زیاد بود و خوشحالی منهم بیشتر از تعدادان لباسها. دوستان از لاغر شدن نترسید، تا نفر بعدی شما باشید که عدم ترستان، باعث لاغری شما باشد.🌼
خدایا سپاسگزارم بابت اشنایی من با دوستان و عزیزانی مثل سهیلا جان و همچنین هدایت به سایت استاد که افکار و روش و مسیر درستی را به من نشان دهند.
روز و روزگار بسیار شاد و پر از سلامتی را برای همه خواستارم.
سلام عزیزم لاله جان ممنونم از اینکه دیدگاه منو به دقت خواندید وبرداشت های خوبی داشتید چقدر خوشحال شدم از اینکه شهامت به خرج دادید ولباسها را اهدا کردید این نشان میدهد که سما ایمان دارید لاغرتر خواهید شد ومن مطنعنم به زودی عکس شما را در صفحه شگفت انگیزان میبینن چند روز پیش مهمانی دعوت بودم دوستانی آنجا بودند که ۴ ساله منو ندیدند کلی تعجب کردند وگفتند وای سهیلا چقدر چاق شدی البته حق داشتند چون ۳تا ۴ سال پیش من بسیار متناسب بودم وهیچ اضافه وزنی نداشتم چون مدام در ورزش ورژیم بودم اما در این مدت به سمت چاقی کشیده شدم جون آن موقع ایمان داشتم که برای تناسب داشتن ورزش و رژیم الزامی است وباور این که اگر روزی برسد من ورزش نکنم ۱۰۰ کلیو میشوم واین اتفاق افتاد آن روز رسید که من به اجبار ورزش را کنار گذاشتم دقیقا به وزن ۸۵ کیلو رسیدم که از خدا خواستم راهی به من نشان بده که راحت لاغر شوم دیگر توان آن ورزشهای سنگین ورژیم های طاقت فرسا را نداشتم دلم میخواست راحت لاغر شوم که با سایت استاد آشنا شدم وفهمبدم چاقی در افکار ماست نه در جسم ما واز آن روز دارم روی افکارم به راهنمایی استاد کار میکنم برگردیم سر مهمانی که دوستان منو دیدند وگفتند چقدر چاق شدی من آنروز فقط لبخند زدم هیچی نگفتم ولی بعد آن یک ترسی به دلم افتاد نکنه چاقتر شدم ولی صبح همان روز که لباس میپوشیدم برم مهمانی احساس لاغر شدن خوبی را داشتم حتی در این مدت لباسهای من گشاد تر شده ولی بعد گفتن دوستان ناخودآگاه چنان ترسی به دلم افتاد که نکنه چاقتر بشم حتی دخترم برگشت گعت مامان انگار چاقتر شدی در صورتیکه من غذای این هفته را اینقدر بی میل بودم که درست هم نمیخوردم ولی گفتار اطرافیان کار خودش را کرد و من حالم بد شد احساس ام بد شد شک و ودودلی به سراغ ام آمد دو سه ساعتی تو این حال بودم تا اینکه فکر کردم من تباید از مسیر خارج شم اگر بیافتم ولیز بخورم بلند شدنم سخته فرداش جمعه بود روز هفته دوم تکرار سرزمین لاغری بلافاصله صبح زود فایل آن روز گوش کردم البته قبلش بگم پیش خودم گفتم خدا کنه استاد تو فایل انروز راجع به فکر من توضیح بده بخدا ایمان آدردم که این مسیر خداییه چون استاد در اون فایل قشنگ توضیح داده بودند که اگر کسی شما را دید گفت فلانی چاقتر شدی بخاطر تصویری است که هودت از خودت داری و آن شخص تصویر ذهن تو را دیده وکلی توضیحات دیگر هم دادند چون هنوز دیدگاه آن روز را ننوشتم کل مطالب آن را به یاد نددرم ولی همان فایل باعث شد اشتباه خود را درک کنم وامروز با خواتدن مطلب شما و بازدید دیدگاه دوباره خودم باعث شد بیشتر به اشتباه خودم پی ببرم بله درسته منم از چاقتر شدن ترسیدم از اینکه لاغر نشوم ترسیدم و فهمبدم که یک هفته است که درست روی فرمولهای تازه کار نکردم وفرمولهای چاقی که انگار منتظر یک تلنگر بودند به سرعت برق داشتند میامدند بالا ولی خدا به دادم رسید ویا همان درخواست دیروز من از فرشته مهربان که گفتم کمک ام کن از مسیر خارج نشم فرشته هم کمک کرد اول فایل استاد بعد جواب دیدگاه شما منم لاله جون از بودن شما ودوستان عزیزم و استاد مهربانم خدا را شاکرم ممنونم گلم موفق باشید 😘😘😘😘😘😘😘😘😘
سهیلا جان
چقدر خوب است که ما میتوانیم از نظرات همدیگر با خبر باشیم. من امروز شلوار و تک پو ش سایز small را پوشیدم و به پیاده روی در پارک رفتم. یکم تک پوشم برام جذب بودولی شلواربرایم سایزش عالی بود ،جالب است که همسرم گفت که خیلی متفاوت به نظر میایم.🌸
درسته که در طول دوره ،همه ما دیده ایم که چقدردرابتدا، سریعتربه تغییرات درونی میرسیم تا تغییرات جسمی؛ ولی مهم این است که مادر طول دوره استمرار داشته باشیم و باز هم ادامه دهیم.🏵
به نظرم حتی برای استاد هم که حدود ۵ سال است، این سایت را زده اند و شغلشان تناسب ذهنی و کار با هنرجویان است؛ این حالت هر از گاهی پیش میاید، ایشان هم ممکن است مثل ما دچار شک و دودلی شوند.🌼
مهم این است که ما خودمون را دوست داشته باشیم و فقط به “خودمون” توجه کنیم. وقتی نظرات دیگران را میشنویم، انگار که یک گوش ما در و دیگری دروازه است، اهمیتی ندهیم.🌺
با شما کاملا موافقم که اگر از مسیر خارج شویم و اگر بیفتیم و لیز بخوریم، بلند شدن سخت است ولی خارج از تصور نیست و انجام شدنی است. امیدوارم هم من و هم شما، با تمام توانمان تا اخر عمر در این راه بمانیم و هر روز لاغرتر ، شادتر ، صبورتر و سالم تر از روز قبل باشیم.🌻
💞از لطف شماو استاد عزیزمان بی نهایت سپاسگزارم.💞
با سلام خدمت دوستان شگفتی سازم.
باز هم در این فایل و موضوع رسیدیم به باور انتظار که وقتی ما منتظر اتفاقی باشیم از افتادن اون اتفاق به هیچ عنوان شکه نمیشیم چون ما از قبل به ذهن خود اطلاعاتی در مورد اون موضوع دادیم و در ذهن خود اون رو به تصویر کشیدیم برای همین به سرعت برای ما اتفاق میوفته.
یادمه روز اولی که فایل های رایگان استاد رو گوش میدادم خیلی خوب لاغر شده بودم چون خیلی از خودم انتظار لاغری داشتم و وقتی در دوره شرکت کردم تقریبا دوسایز کم کردم چون انتظار خیلی زیادی از لاغری داشتم و همه به من میگفتن که چکار کردی که اینقدر لاغر شدی.
کم کم به دوره تکرار که رسیدم انتظارم از لاغری کم شد و ترس چاقی در من بیشتر شد و من در وزن خودم استپ کردم.
وخیلی دوسدارم که انتظارم از لاغری مثل اوایل بشه و خیلی در این باره مشکل دارم.
با اینکه خیلی از رفتار خودم راضیم و از خوردن و رفتار خودم در برابر غذاها راضیم و مثل قبل رفتار نمیکنم ولی در مورد باور و انتظارم مشکل دارم از خودم انتظار لاغری رو ندارم .با اینکه این فایل شماره نود رو خیلی گوش دادم و انجام میدم.استاد دلم میخاد در این باره منو راهنمایی کنید؟؟
با سلام ترس از لاغری باعث لاغری نمیشود
وقتی داشتم برای بار چندم گوش میکردم متوجه نکات جالبی در این فایل شدم اینکه ما یکسری باورهای ذهنی داریم درمورد چاقی که هم کهنه است هم باورشون کردیم خیلیاشونو درضمن در شرایط چاقی بودیم وبا تمام وجودمون حسش کردیم پس وقتی میترسیم چاق شیم واقعا چاق میشیم چون ذهنمون مارو هدایت میکنه اما تناسب اندام طبیعی رو به دلیل باورهای غلط تجربه نکردیم پس امکان نداره از چیزی که هنوز با گوشت واستخوانمون تجربش نکردیم وبیشتر باورهامون هنوز متناسب شدن نیست بتونیم بترسیم مثل اینکه من اصلا از زامبیا نترسم بعد انتظار داشته باشم این موجودات تخیلی در فیلم ها منو بترسونه یا هر چیز دیگه ای درثانی اصلا چرا باید بترسم که لاغر بشم اونم وقتی درآرامش کامل ولذت دارم لاغر میشم اونم به اندازه ای که بدنم بهترین تناسب داره من ادامه میدم واز تناسب اندام همیشگیم نهایت لذت میبرم دیروز مادرم پیشم بود وحتی اونم اعتراف کرد که قدری جمع وجور شدی 🥰کلی خوشحال کردم واحساس کردم شبنم روی وجودم نشست وقتی به همسرم گفتم نظر مادرمو اونم تایید کرد وگفت معلومه که متناسب تر شدی وحتی از قبلم بیشتر کم شدی وکاملا معلومه 🥰🥰خداروشکر بابت احساس خوبی که بهم داده وآرامشم شکر بابت تمام نعمت هایش شکر من به خدای مهربان ایمان دارم که به تمام اهدافم میرسم وروز به روز بر روزی من وهمسرم افزوده میشه خدایا شکرت
بنام خداوند بخشنده و مهربان…چرا ترس از لاغری باعث لاغری نمیشود؟چون در مخز ما فرمولی از لاغری در اون نبوده همه اش ترس و استرس از چاقی و چاق تر شدن بوده..بنظر من ب هر چی فکرش کنیم سرمون میاد مثلا من عاشق ترشی بودم همه بهم می گفتن نخور چون سرکه داخلشه اشتهای آدم رو دوبرابر میکنه و زود احساس گرسنگی بهت دست میده منم خیلی سختم بود و گذاشتم کنار ولی الان دوباره شروع کردم ب خوردنشون و متوجه شدم اصلا خوردن ترشی اشتهای منو باز نمی کنه همه اش حرف های پوچ و بیهوده مخزهای اطرافم بود کلا بگم ک من ادم ترسویی هستم و همیشه می ترسیدم اگه اینطور ک میگن من بعد ازدواج چاق بشم چیکار کنم اینقدر بهش فکر کردم ک الکی چاق شدم و اندام خوبم رو از دست دادم باز الهی شکر ک راه درست رو پیدا کردم و دارم موفق میشم ممنون استاد از فایل های عالی و بی نظیرتون
فایل “چرا ترس از لاغری باعث لاغری نمیشود ؟”:
به نظرمن ترس باعث استرس میشود ، استرس برای افراد چاق یاد اوری خوردن بیشتر است. این افراد برای رهایی از استرس غذا میخورند. انها بعد از خوردن از چربی میترسند. عادات نا مناسب دارند. ما صبور نیستیم چون صبوری ما را از ترس دور میکند ، به ما اطمینان میدهد. مابه خدا توکل میکنیم. ما میتونیم فکر کنیم که قوی هستیم. مامیتونیم روی با ورهای خودمون کار کنیم. 😀😀😀
سلام و درود , استاد عزيز & دوستان گرامى در سرزمين لاغرى با ذهن😊
روز هشتاد تكرار ,
فايل چرا ترس از لاغرى باعث لاغرى نمى شود⁉️
❄️با وجود ترسها بايد در زندگى جلو رفت , و با ترسها روبرو شد , بخاطرِ اينكه بيشتر ترسها ساخته ى ذهن استدلالى ما هستن و خيلى شنيده ام كه , 98 درصد چيزايى كه ما فكر مى كنيم , هرگز اتفاق نمى افته . خيلى از افراد رو مى بينيم كه در ارتفاعات بسيار بلند , هنرنمايى مى كنن , و همه حيرت زده اونا رو تماشا مى كنند , و يا افرادى در رشته هاى ورزشى پاركور و … نمايش زيبايى رو اجرا مى كنن . اونا بر ترسها شون غلبه كردن , و شايد زمانى كه كودك بودن , والدين شون ترس رو در اونا ايجاد نكردن .
بيشترين ترس رو هم , رسانه هاى خبرى , روزنامه ها , اخبارا و اتفاقات ناگوارى كه در جهان پيش مى ياد , و بعضى هم , متاسفانه باور مى كنيم كه , چه دنياى عجيبى‼️, عجب روزگارى شده‼️در حالى كه بهترين كار اينه كه توجه و تمركزمون رو از روى رسانه هاى خبرى برداريم و به خداوند جهان هستى💯 اعتماد كنيم . فيلم بتمن نيز , ترس او از خفاش ها و داستان تبديل شدنش به بتمن رو نشون مى ده و جالبه كه لباسى هم كه پوشيده لباس خفاش است . و با روبرو شدن با ترسهاش , قهرمان شد .
پس بايد با ترسها روبرو شد مثل نوار زمان منفى كه چالشى براى مسير چاقى بود و بايد با آن روبرو مى شدم . حالا من با خودم فكر مى كنم كه چرا ترس از لاغر ى باعث لاغرى م نمى شه⁉️ افرادى رو مى ديدم كه وقتى آلبوم عكساشونو نگا مى كردم , بيشترشون , بعد از ازدواج چاق و چاق تر شده بودن , و هر كدوم دلايلى براى خودش داشت , شايد براشون كاملا طبيعى به نظر مى اومد كه هر كى ازدواج كنه , چاق تَر مى شه ! و ذهن اينگونه تعريف مى كرد🤔اما من آگاه شدم كه اين فكر و باور چاقى بعد از ازدواج كاملا غير طبيعى ست , بخاطرِ اينكه افرادى هم هستند كه در آلبوم عكساشون , بعد از ازدواج , همچنان لاغر و خوش اندام بودن و هستن . البته مجله هاى فشن هم بودن كه مى شد الگوى مناسبى براى لاغرى و خوش اندامى باشن كه اين مجله ها هم به راحتى در دسترس نبود . همينطور افرادى كه چند هفته براى كاهش وزن شون رژيم غذايى مى گرفتن , و هدف شون هم بيشتر كاهش وزن بود تا لاغرى … وقتى هم اضافه وزن شون كاهش داشت , چهره شون حالت طراوت و شادابى و زيبايى نداشت , شايدم بخاطر همين مسئله بود كه من هيچوقت دوست نداشتم رژيم غذايى بگيرم , و اينا همه ترسهاى پنهانه كه با ديدن و گوش دادن به فايلها , باورهاى اشتباه ذهنى , يكى يكى نمايان مى شن . اما لاغرى با ذهن متفاوته , بدن من بدون هيچ سختى و فشارى , روند طبيعى خودشو در اين مسير طى مى كنه و فقط باورهاى اشتباه ذهنى اصلاح مى شن و حال خوب و احساس خوب جاى نگرانى و ترس رو مى گيره . وقتى حال و احساس خوبى داريم , احساس زيبايى و شادابى هم داريم , و هر موقع ترس و نگرانى داريم روى چهره ى ما هم تاثير مى زاره . ترسها بخاطرِ اينكه در ذهن من ناشناخته هستن , ترسناكن ! و اگه آگاهى داشته باشيم ترس خود بخود از بين مى ره , مثل ترس از بيمارى , ترس از ناشناخته ها , ترس از تاريكى , و خيلى ترسهاى ديگه … ترس و نگرانى از شيطان است و آرامش از خداوند .
من بايد مراقب احساس خوبم باشم و هر روز به نشانه هاى خداوند مهربان در زندگيم توجه كنم و به خداوند💯 اعتماد كنم , به همين سادگى نيست اما وقتى در اين مسير هستم , تمرين مى كنم و ياد مى گيرم و باورهاى اشتباه ذهنى ترس كمرنگ مى شن . من خوشحال و سپاسگزارم در اين مسير , ترس و نگرانى وجود نداره و ذهن من هر روز , در حال نو شدن است .
با تشكر فراوان , شاد و پيروز باشيد🥰🎄🎄
امشب من یک تغییر عالی در خودم دیدم .اول حالت قبلم رو میگم . من خیلی پیتزا دوست داشتم و معمولا همیشه میل و هوس و اشتها برای خوردنش را داشتم حتی اگر غذا خورده بودم و یا اینکه سیر سیر بودم .. گاهی برای اینکه پیتزا بخریم گریه میکردم خلاصه در این حد من شیفته ی این غذا بودم…
امشب برادرم گفت میخوای پیتزا سفارش بدم ؟ منم بدون هیچ فکر و تحلیل و مراجعه به خاطراتم گفتم نه. چون یادگرفتم به خواسته و میل اون لحظه ام توجه بکنم . شای فکر کنید که ما شام بهتری داشتیم . شام سیب زمینی و تخم مرغ بود که میخواستم بخورم و یک پیتزای رایگان نطلبیده چون میل نداشتم را رد کردم.
1. من به غذایی که الان هم دوستش دارم نه گفتم چون تصمیم و انتخاب قراره با من باشه نه با مواد غذایی.
2. من به چالش نه به تعارف دیگران هم عمل کردم و ملاک را میل خودم قرار دادم.
3. اگر این تغییر نیست پس چیه ؟؟؟ منی که به خاطر پیتزا له له میزدم امروز خیلی راحت بهش نه میگم …
4. به خاطر این تغییر خیلی به خودم افتخار میکنم و همین یک تغییر کافیه که من لاغر بشم بماند که من کلی تغییر کردم.
5. انتظار من برای لاغر شدن خیلی بیشتر شد چون باید افکار و رفتارمون درست بشه که برای من خیلی عاالی تغییر کرده
روز 80 تکرار:
نمیدونم این تنظیمات اصلی ذهن ما هستش که اول و قبل از انجام هرکاری میترسیم یا نه.. ولی برای من اینجوریه که یک کاری که میخوام شروع کنم اول احساس خوبی دارم بعد کم کم جنبه های منفی ش برای من واضح میشه که اگر اینجوری بشه چی میشه ؟ و… و معمولا اون فکر شروع نشده در ذهن من به شکست میرسه و در دنیای مادی شروع نمیشه اصلا یا اگر هم شروع بشه نصفه رها میشه
البته من الان نه ترس از چاق شدن دارم نه ترس از لاغر نشدن ولی این
موضوع در سایر جنبه های زندگیم وجود داره .
من دارم سعی میکنم که هرروز انتظارم از خودم لاغر شدن باشه و همیشه به خودم میگم اولین نتیجه ی تو این هستش که دیگه به شرایط چاقی برنمیگردی و عقب گردی ر این مسیر وجود نداره چون تو عااالی عمل میکنی و استمرار داری و در گام دوم دارم برای خودم منطقی و واضح میکنم که خیلی عادی و طبیعی هستش که منبواسطه ی این رفتارها و تغییراتم لاغر بشم .
وقت بخیر عزیزان
من تمرین طعم خدا رو هم نوشتم ولی نمی دونم هر کاری کردم نرفت فرستاده نشد
من همیشه از چاقی می ترسیدم فکر کنم چون تمام این افکار رو شنیده بودم آبم بخورم چاق می شم من که هیچی نمی خورم غذای بیرون چاق می کنه …. و همه این افکار در من بود و همینطور ترازو که صبح به صبح من باید خودم و وزن می کردم و اعصابم بهم می ریخت که چرا دیروز غذای بیرون خوردم چرا ورزش نکردم و …
ولی الان این فکر خوبه که منم یه ذره بترسم از لاغر شدن و چون الان فرمولهای ذهنیم عوض شده و در مسیر لاغر شدنه
چون منم باور کردم می تونم لاغر بشم و خودم و می سپرم به جسمم به قول شما ذهنم به عدد کاری نداره و اون چیزی که ایده ال جسمم هست همون و بوجود میاره مثل کارهای دیگه بدن تنفس و پلک زدن و اینا که به طور اتوماتیک انجام می شه من هم نگران نیستم از روند متناسب شدن خودم و سپردم به جسمم و می دونم کارش و خوب انجام می ده
به نام خدا
سلام
دروچودمن ترس از چاقی ترسی بودکه منو از چاقی بیشتر میترسوند ولی ترس از لاغری ترسی که منو از لاغر نشدن میترسونه پس ذهن منو به سمتی میبره که انتظار دارم برام پیش میادو بیشتر میشه نه به سمتی که از اتفاق نیافتادنش میترسم وهمین ترس منو از رسیدن به چیزی که دوست دارم دور میکنه من الان دیگه از چاق تر شدن نمیترسم چون رفتارهام عوض شده ودر مسیر لاغر شدن استمرارم روادامه میدم تا به هدف عالی برسم وشگفتی ساز این سرزمین جذاب شوم وخداوندو به خاطر هدایتم به این سرزمین شکر می کنم
با سلام
ترس از لاغری مارو لاغر میکنه اما زمانی که اطلاعات کاملی از لاغری در ذهنمون داشته باشیم الان لاغرمون نمیکنه چون هنوز باورهای لاغریمون کامل نشده وخودمونو لاغر نمیدونیم حتی از لاغری هم بترسیم لاغرمون نمیکنه بدتر استرس میده یادمه استاد بهمون گفته بودن ترس ابزار شیطان غم استرس وتحقیر ونگرانی همه حربه های شیطان پس باید هر روزی که زندگی میکنیم فقط نگذاریم به ما نفوذ کنن اگه با هر روشی نگداریم اینا وناامیدی در ما نفوذ کنه زندگی خواسته های مارو در مسیر خودش قرار میده ویه کاری میکنه بهش برسیم
روز ۳۶ تکرار
از هر چی بترسی سرت می یاد حالا چرا ما اگر از لاغری بترسیم سرمان نمی یاد اما وقتی از چاقی می ترسیم سرمان می یاد پاسخش خیلی واضح هست بر می گرده به توانایی ذهن ما اینکه چقدر قدرتمند هست زمانی که ذهن مسیری را خوب بلد باشد و در آن آموزش لازم را فرا گرفته باشد در هنگام ترس واکنش نشان می دهد ما از کودکی چاقی را آموزش دیدیم و یاد گرفتیم و با لاغری بیگانه ایم ما با دیدن خورشت و شیرینی سریع واکنش نشون می دهیم چون فرمول لذت خوردن را در ذهن از قبل داریم بنابراین وقتی فرمولهای چاقی را در ذهن داریم در هنگام ترس از چاقتر نشدن چاق تر می شویم امااااااا اگر ما فرمولهای لاغری را در ذهن بپرورانیم ذهن نیز به کمک ما می آید وقتی من در ذهنم غذا خوردن را به اندازه کافی فرا گرفته باشم و هنگام خوردن هر خوراکی به اندازه نیاز بدنم عمل کرده باشم ذهن این فرمولهای لاغری را با تکرار و تمرین جایگزین فرمولهای قبلی می کند . واینکه اگر ما فرمولها را جایگزین کردیم آیا با فکر ترس لاغری لاغرتر می شویم در پاسخ باید گفت در چنین شرایطی باید بسپاریم به جسممان که چطور دارد کل بدن را کنترل می کند باید به جسممان اعتماد داشته باشیم خدایا ممنونم از اینکه استاد عطا روشن را خلق کردی تا به مخلوقاتت راه درست و مسیر درست زندگی را بیاموزد.
سالها ترس از چاق شدن در ذهن ما خانه کرده وما بی اطلاع از این ترس بودیم البته منظور من بیاطلاع بودن اینه که از چاقی ترسیدیم وبی اطلاع از ترس چاقتر شدن بخاطر این ترس بودیم الان که وارد دوره لاغری با ذهن شدیم با اطلاعات وآگاهی های جدیدی که در این مورد بدست میاریم دیگر نباید ترسی از چاقتر شدن ولاغر نسدن ویا حتی لاغر شدن داشته باشیم این اطلاعات جدید لابلای اطلاعاتی که از قبل داشتیم داره جایگزین میشه وبا اسمترار در انجام تمرینات وگوش کردن به فایل ها این آگاهی ها پر رنگ تر میشه تا به مرور زمان با صبر وحوصله با تقعیر باورهای اشتباه وتبدیلشان به باورهای درست لاغری وتناسب اندام حاصل بشه من قبلا خیلی ترس از چاقی وچاقتر شدن داشتم ولی به مرور با انجام تمرینات این ترس در من کمرنگ شد واولین نشانه بعد از آرامش داشتن این بود که چاقی من متوقف شد و بعدش کم کم روند لاغر شدن در من پدیدار شد وشکر خدا الان به سمت لاغری دارم پیش میرم چون اطمینان ام وانتظارم و باورم این است که من با انجام درست تمریناتم چه بخواهم وچه نخواهم لاغر میشوم وباور کردم که لاغری آسانترین کار دنیاست ما بلد نبودیم لاغر بشیم برای همین چاق شدیم ولی الان که بلدیم لاغر بشیم پس صد در صد لاغر هم میشویم دیگر نگران چی هستیم در مورد کلیپ های نگران کننده واقعا من همین طور بودم هر کایپی که در رابطه با جوانان بود زود نگران بچه هام میشدم بهشون زنگ میزدم کلی سفارش مبکردم واین الگو باز از پدر مادرم بهم رسیده بود از روزی که استاد گفت وردی های ذهن را به روی اخبار ببنیدید من هیچ فیلمی با خبری را باز نمیکنم وبه این شکل آرامترم ترس از هر چیزی بده فرقی نمیکنه چی باشه وقتی بترسیم از خدا دور میشیم وترس منشا اش شیطانه چون شیطان دوست داره ما آرامش نداشته باشیم وهزار فکر غلط را به ذهن امون میده که به اونا فکر کنیم واز خدا دور بشیم همیشه موقع هر ترسی با خودم یک نجوا میکنم با یاد خدا دلها آرام میگیرد
هفته پنجم :
(روزبیست و نهم تا سی و پنجم تکرار ) :
-شرح عملکرد
به نظرم این هفته من بیشتر به تعمق و تفكر در محیط اطرافم و درونم پرداختم با اینکه در شغلم من میبایست بیشتر وقت صرف میکردم. من بیشتر به خودم پرداختم.من اتوماتیک وار هر روز مثل قبل تمرین کردم ،ولی بیشتر روی لاغری ذهنی تمرکز داشتم.😊
-شرح رضایتمندی
این هفته نسبت به هفته قبل من خیلی بیشتر توانستم در هر لحظه لاغری ذهنی، را زندگی کنم. زمانیکه میخواستم چیزی بخورم یا گرسنه بودم ، خیلی بیشتر روح ، ذهن و جسم من مراقب علت گرسنگي و علت خوردنم بودند. در کل تمرینها بیشتر برای من مرور میشد و من بیشتر به انها عمل میکردم. 😀
-شرح نارضایتی
من احساس کردم که بعضی مواقع شاید به خاطر فشار کار زیادی با خستگی مجبور میشدم که میثاق نامه را اجرا کنم. ذهنم هم خیلی شروع کرده بود به گیر دادن و توجه کردن من به اینکه چرا شکمم همش اویزان است. البته بعد از چند روز تونستم توجه ذهنم را از روی ان بردارم.🤔
-تعهد اجرای هفته بعد
من بااطمينان و تصمیم قاطع اعتراف میکنم که عاشق لاغری ام و در هر حالتی که باشم و هر چقدر شرایط زندگی من تغییر کند ،من همچنان در حال تلاش برای انجام فایلها و تمرینها و به عمل دراوردن انها تا حد توانم هستم و این تكرار برایم لذت بخش است. من احساس میکنم که مطالب دارد بیشتر و بیشتر با تكرار و تکرار و مرور برایم جا میفتد. من یا میمیرم ویا متناسب میشوم.خدایا سپاسگزارم. 😁
به نام خدای یاریگر
چرا ترس از لاغر شدن باعث لاغری نمیشه ولی ترس از چاقی باعث چاقی میشه؟
چون ترس از چاقی در ما ریشه ی طولانی وعمیقی داره وذهن ناخودآگاه ما خیلی قشنگ چاقی رو بلده ومسیر چاقی رو خیلی عالی درذهن ترسیم کرده برای همین هم هست که ما با ترسهامون چاقی رو بیشتر به طرف خودمون جذب کردیم. برای ذهن ما چاقی کاری نداره خیلی راحت وآسونه؛ برای همین لاغری در برابر چاقی ذهن ما قدرتی نداره تسلیم تسلیم هست .برای همین ما اگه از لاغر شدنم بترسیم لاغر نمیشیم چون هنوز ذهنمون اول راهه یادگیری لاغری هست وهنوز نقشه لاغری رو ترسیم نکرده. ذهن با لاغری ناآشنا ونامانوسه چون سالها با چاقی زندگی کرده واز روحیات لاغری بی خبر هست وهیچ اطلاعاتی در ذهن برای لاغری ثبت نشده .ذهن کلا سواد لاغری نداره .برای همین ما اگر از لاغری هم بترسیم لاغر نمیشیم ولی اگه ذهن لاغری رو به خوبی یاد بگیره در سرازیری لاغری قرار می گیره ومارو لاغر میکنه حالا اگه الان بترسیم از لاغر شدن اره ذهن چون مسیر لاغری رو از حفظه وآدم ازهرچی بترسه سرش میاد چون داره فرکانس ترس می فرسته .از هرچیزی بترسه اون چیزرو به سرعت به سمت خودش می کشه. همانطور که ما سالها از چاقی وچاق تر شدن وحشت داشتیم وهرروز چاق وچاق تر شدیم چون ما چاقی رو ازبهر بودیم. منم سالها از چاقی می ترسیدم از چاق تر شدن می ترسیدم یادمه من تا 25سالگی اصلا کاپشن نمی پوشیدم تو هوای سرد سرد برفی هم نمی پوشیدم چون همش از اینکه لباس اضافه منو چاقتر نشون بده می ترسیدم وخجالت می کشیدم حتی زیر مانتوم تو زمستان تی شرت نازک میپوشیدم تا چاق تر دیده نشم.این ها همش توجه به چاقی بود که باعث شد من هرروز چاق تر بشم ونتونم چاقیم رو مهار کنم چون ذهن من اینقدر چاق شده بودکه هرروزمنو به سمت چاقی هدایت می کرد.
توپی رو در نظربگیرید که در سرازیری پراز برف رها شده باشه .اول مسیر سرعت حرکت توپ پایینه واندازه ی توپ کوچکه وهر چی جلوتر میره هم سرعت توپ وهم حجم توپ زیادوزیادتر میشه.تومثال توپه ماییم سرازیری برفی مسیرچاقی هست که ما سالها درین مسیر بودیم وهر روز توپ چاقی ما بزرگتر شد سرعت اون هم بیشتر .خدا می دونه اگر ما با لاغری با ذهن آشنا نشده بودیم این توپ چاقی ما چقدر سرعتش زیادتر میشد وچه توپ بزرگی درست می شد .خدارو شکر خداوندما رو با مسیر لاغری با ذهن آشنا کرد تا ذهن ما سرازیری لاغری قرار بگیره وتوپ چاقی ما هرروز کوچک وکوچگ تر بشه ومابتونیم متناسب بشیم.
فایل “چرا ترس از لاغری باعث لاغری نميشود. “:
ماهمه باورها ی اشتباه راجع به چاقی و لاغری در ذهنمان داریم. میتوان گفت حدود یک سوم از چاقیها هیچ ربطی به خوردن ندارد. البته امروزه همه ما میدانیم که فاکتوهار زیادی با چاقی در ارتباط هستند و پرخوری تنها یکی از انها است نه مهمترین علت ان. ما باید فرمولها ی لاغری را در ذهن خود پررنگ کنیم و انها را یاد بگیریم. ما اول باید باور کنیم که راحت لاغر میشویم. ما باید کاری کنيم که احساسمون خوب بشه. ما باید باورهای مخرب را در مورد چاقی در خود شناسایی کنیم و باورها ی جدید لاغری رو جایگزین اون مخربها کنیم. ما نیاید زیاد به مقوله چاقی توجه کنیم چون به هر چی توجه کنيم بیشتر از اون مورد میبینیم. این باورهای ماست که موجب چاقی و لاغری ما میشود. پس باورهای خودمان را اصلاح میکنیم ان وقت با خوردن شیرینی و شکلات هم اگر به اندازه باشد ، همچنان در وزن نرمال خود میمانیم. ما براي لاغری باید عملكرد کم خوری یا در موقع گرسنگي غذا خوردن داشته باشیم البته قبلش باید ذهنمون را درست کنیم که وسواس نسبت به چاقی نداشته باشیم. 😀
چرا تر س از چاق شدن مارو چاق تر میکنه اما ترس از لاغری مانع لاغری مامیشه ...
با توجه به وضعیتی که الان داریمو چیزی که میبینیم و مسیر های چاقی باور های چاق کننده باور های اشتباه در ذهن ما زیاد است و ترس از چاقی هم باعث میشه این وسط کمکی بشه به روند چاق تر شدنمون همون راه خودمون دراصل !
اما تر از لاغری چی
ما الان وضعیت لاغر نیستیم !فرمول ها و باور های به اندازه کافی برای لاغری نداریم در این شرایطترس از لاغری نه تنها هیچ کمکی به روند لاغر شون نمیکنه بلکه مانع لاغر شون و تغییر وضعیت دادنم میشه(توضبحات فایل ترس از لاغر شدن مانع لاغری میشود…..
سلام و عرض ادب
تمام گفته های استاد کاملا درسته و دقیقا اون چیزی هست که همیشه ذهن منو درگیر کرده بود و من هم به این فکر میکردم که چرا استاد همیشه میگه تر از چاقی آدمو چاقتر میکنه اما ترس از لاغر شدن حرفی ازش زده نمیشه
و به این فکر میکردم حالا که استاد اینجوری گفته منم بیام خودمو از لاغری بترسونم تا برعکس چاقی انجام بشه و لاغر بشم تا به امروز که فهمیدم بازم روش من برای لاغری اشتباهه
و متوجه شدم که باید رفتار من باید عوض بشه نه فکری که درباره لاغری میکنم چون هرچی بیشتر به چاقی و لاغری فکر کنم نتیجه منفی تر از هر دو سو میگیرم
به نام خدای مهربان ، سلام دوستان عزیز ، روز ۸۰ تکرار ، ما از کودکی با انواع ترسها بزرگ شدیم و این ترسها در ما نهادینه شده و چون تمرکز زیادی روی این ترسها داشتیم خیلی سریع جذبش میکردیم مثل ترس از چاقی ، ترس از خوردن زمین ، ترس از بیماری ، ترس از بی پولی ، ترس از دست دادن کسی ، ترس از شکست خوردن ، و بسیاری ترسهای دیگه که من همه را تجربه کردم چون فرمول این ترسها از بچه گی توی ذهنم رشد کرده بود بخصوص ترس از چاقی که همیشه حرفش همه جا وجود داشت که اینو نخور چاق میشی از تلویزیون ، مربی ورزش ، دکتر تغذیه ، دوستان و خانواده مدام این حرفها را میشنیدم باعث شد که من با اینکه دلم لاغری را میخاست اما در عمل چاقتر میشدم چون باور کرده بودم که من براحتی چاق میشم اما باور نداشتم که به راحتی لاغر میشم که از لاغر شدن بترسم چون فرمول لاغری تو ذهنم وجود نداشت که من با تمرکز کردن و تکرار اون فرمول ، لاغری را جذب کنم حالا تو مسیر لاغری با ذهن یاد گرفتم که این فرمول را ایجاد کنم و تمرین و تکرار کنم در حدی که به نتیجه ای که میخام برسم و از لاغر شدن نمیترسم چون باور دارم که من به سایز و وزن مورد نظرم که برسم بدنم خودش استپ میکنه و من دیگه بهش فکر نمیکنم مثل وقتی که به خوب شدن زخم دستم فکر نمیکنم و خودش خوب میشه ، بدن من خودش میدونه باید چی کار کنه خدایا شکرت بخاطر بدن هوشمند و ارزشمندی که خلق کردی ، من به کمک خدا بدون ترس متناسب میشم و همیشه متناسب خواهم ماند
سلام.
تررس از چاقی تمرکز یا افمار غالبتر ب ذهن.
هنوز هم کمی ترس در من وجود داره امیدوارم بتونم حل ش کنم گاهی اوغات هی این افکار میاد ب ذهنم و هی مرور میشه هی بخودم میگم فکر نکن ولی خب بازم بهش تمرکز مکنم.
چند وقت بیش خاهرم حس مرده بود چند کیلو چاق شده سریع تلاش کرد و تو یکی دوهفته شیش هفت کیلو اصافه شو کم کرد ی حسی تو ذهنم گفت کقدر سریع اگه منم از روز اول دوره تمرین میکردم و زنجبیل میخوردم منم لاغر میکردم یجوری حسخوبی نداشتم این همون صدای منفی بافه من افکار منفی مو نوشتم ک از دستش خلاص بشم. ندای درونم بمن میگه ک بهترین راه برای لاغری همین راهی هست ک تو داری میری یک هفته لاغر شده هروز رو ترازو هست و استرس داره ولی من چی من با خیال راحت دوسایز کم کردم اصلانم ن ترازو ن استرس ن غذام کم زیاد میکنم ن زنجبیل بد بوی بدمزه رو مخورم. نتیجه مم بهتر میشه. توجه نکردن ب ترسس توجه ب نقطه مقابلش باعث میشه اون ترس از بین بره.
با سلام وعرض ادب خدمت استاد عزیز وهمنوردان عزیزم🌺💐
واما مبحث امروز :
همانطور که میدانیم علت چاق بودن افراد نامتناسب ولاغر بودن متناسب ها در طرز نگرش وافکار وباورهای آنان است، ودقیقا زمانیکه باور های غلط من شناسایی وبازسازی واجرا شود وعجین ناخوداگاهم گردد متناسب میشوم وبرای همیشه متناسب میمانم، 👌🏻🌺
واما مسئله قابل بحث این که چرا ترس از چاقی باعث چاقتر شدن وترس از لاغری باعث لاغر تر شدنم نمیشود؟؟؟؟
دقیقا ،نسبت به همه ناداشته هایمان فکر کردن به آن وترس از داشتن منجر به داشتن آن نمیشود. چگونه؟؟؟
چون انسان ( من نوعی) وقتی چیزی را داشته باشم ویا یک عمر تجربه کرده باشم ودرمسیر آن چیز باشم با از دست دادن موقتش ، (ترک چاقی) و فکر کردن وترسیدن از دوباره دچار شدنش ، چون همسو با افکار وباورهای غلطم است سریعا به منصه ظهور( چاقی مجدد بعداز لاغری موقتم) میرسد ومن عین آب خوردن مسیر غلط قابل دسترسم را طی میکنم، بدون هیچ رنج وتلاشی.😫😫
واما چاره کار؟؟؟
بایستی ذره ذره وگام به گام باورهای صحیح جدیدم ( فایل های آموزشی ام) رادر لابلای افکار غلطم پیاده کنم تا کفه ترازوی لاغریم مساوی با کفه باورهای چاقیم گردد وروند چاق شدنم متوقف وبا ادامه مسیر واجرای باورهای جدیدم در زندگی روزمره ام وطبیعی کردن وانتظار داشتن ( لاغری) کفه ترازوی لاغریم سنگین تر وزیادتر روبه لاغری و در مسیرقرارگرفتن ورسیدن وماندن به انتهای جاده تندرستی قرار گیرد وبشوم آنچه باید شد، وهدف از خلقتم( احسن الخالقین) بوده است👌🏻🌺👏👏💃💃💃💃💃💃
با سلام
برای اینکه بفهمم در مسیر درست قرار دارم و باورهای من داره درست میشه خب من افکار گذشته رو درباره چاقی ندارم یا بهتر بگم کم رنگ شدن به طرز عالی فقط وقت گرسنگی غذا می خورم و خودم دوست دارم و مدتی که می دونم کمی جمع شدم به نظرم همه اینها یعنی باور اینکه من در حال لاغر شدنم در من داره شکل می گیره یا حتی گرفته که به این شکل نتیجه دیدم و می دونم هرچقدر نتایجم بهتر بشه باورم عمیق تر میشه و اینکه از روز پیش دارم با خودم تکرار می کنم که لاغر شدن و متناسب شدن طبیعیه. البته من هنوز ترس دارم اما می دونم باور متناسب بودن طبیعیه در من قویتر شده که من دارم عالی این مسیر رو طی می کنم.
به نامخدای زیبایی ها…
سلام به استاد گرامی و دوستان متناسبم…
من چند ماه آخر قبل هدایت شدنم به لاغری با ذهن بشدتی ترس از چاق تر شدنم داشتم که هفتهای یککیلو زیاد میشدمطوری که سرجمع توی ۶ ماه من ده کیلو زیاد کردم. همشم مینداختم گردن تیرویید کم کارمو استرس کرونا. واقعا خسته شده بودم.افسره بیحال ناراحت و سنگین.تصور کنین قسمت وحشتناک ماجرا اینجا بود که لباسای دوم کارم که تا یه ماه قبل پوشیده بودمش و با همون سایز بزرگبهم میرفت بعد یک ماه که اومدم بدلیلی بپوشمشون اینقد تنگ شده بودکه قسمت حلقه آستینش داشت پاره میشد.همتون حس منو متوجه میشین.به تظرتون بدبختی بالاتر از این برای یه فرد چاق هست…این سوال که ترس از لاغری فلان میکند اصلا یعنی چی. ترس از لاغری. من نمیفهمم برای من چاق چه خوشبختی بالاتر از حتی پنج کیلو پایینتر از حد ایده آل و متناسبم هست. چی میشه مگه. من قول دادم و در تعهدم عدد ۶۰ رو گفتم.چون قراره وزن نکنیم مانتویی دارم که موقع ۷۰ کیلو بودم میپوشیدم و هنوزم به امید لاغر شدن دارمش.خوب وقتی اون مانتو بهم گشاد شد یعنی رسیدم به هدفم.حالا شما بگو اینقد لاغر شم که دو تای من توی اون مانتو جا بشه که من قربونی میدم.چه اشکالی داره. بهشت میشه.اونقد از چاقی کشیدم که لاغری همه جورش خوبه.من مثل همون دوست عزیز مثال استاد به استاد و روش بینظیرش باور دارم. دارم فرمولای ذهنی مو عوض میکنم.اونقد فرمول لاغری به ذهنم میدم که فرمولای چاقی کمرنگ وکمرنگ تر شدن طوری که تار بشن و خونده نشن با ذهن.اونوقته که ذهنم فرمولای پررنگلاغری رو بکار میگیره و منبدون اینکه بفهمم چه بخوام چه نخوام لاغر میشم.این جملات رو دارم با عشق مینویسم. با اشتیاق فراوان و آرامشی عمیق در حالی که لبخندی به لب دارم و اینا نشانه های باور وصف ناپذیرمن از لاغر با ذهنه.انتظارم از خودم اینه که بزودی اطرافیان تعجب کنن و پیگیر لاغری من بشن.نه که بخاطر کسی بخوام لاغر شما یعنی تغییر ذهنم در تغییر جسمم خودشو نشون بده.اون روز من روی ابرام.همین الانشم با تصور اون روز انگار رو ابرام. اوج خوشبختی من.ممنونم خدای مهربونم و سپاس استاد خوبی ها.من مدت هاست نه دیگه به چاقی فکر میکنم و نه دیگه از چاق تر شدن میترسم. شکر خدا مدتیه متوجه شدم دیگه چاق نمیشم و استاد میگفتن این اولین نشانه های صحیح بودن در مسیر زیبای لاغریه.ایشالا مرحله بعدی لاغریه. وقتی ماشین حرکت زندگی من فهمیده مسیر اشتباه بوده .ایستاده و داره دور میزنه.ایستگاه به ایستگاه مسیر رفته رو برمیگرده تا به جایگاه متناسبش که روزی به اشتباه از کنارش رد شده برسه. فقط باید تمرینا رو انجام بدم عمل کنم تکرار کنم و استمرار داشته باشم.همین. به همین آسونی.من گواهی میدم لاغر شدن با ذهن آسانترین کار دنیاست….
و…..من شگفتی پایان قرن میشم
سلام به دوستای عزیز و استاد گرامی
منم همیشه به چاقی فکر میکردم و مسیر برای چاقتر شدن اماده بود به همین دلیل چاقتر میشدم و فرمول های لاغر کننده در ذهن ما وجود نداشته
و الان با اموزش این فایل ها فرمول های چاقی رو جایگزین میکنیم
همان طور که استاد گفتن ما همه چی می سپریم به ذهنمون و ذهن خودش جسممون رو ترمیم میکنه
همانطور که زخم روی جسممون خود به خود ترمیم میشه
جسم ما هم خود به خود ترمیم میشه 🙏🏻🙏🏻🙏🏻
چرا ترس از چاق شدن باعث چاقی میشود اما ترس از لاغری باعث لاغری نمیشود؟
وقتی در ذهن خود یعالمه فرمول های چاق کننده داری وقتی از چاق شدن می ترسی چون مسیر چاق شدن از قبل موجوده
پس ترس میشه جرقه و چاق میشوی
ولی چون فرمول های لاغری بین فرمول های چاقی گم شدند پس به همین ترس از لاغری باعث لاغری نمیشود
مسئله ترس در بسیاری از مسائل زندگیم بوده ترس از بیکار شدن وهزاران بار تصور کرد و این اتفاق افتاد
ترس از بیماری و خلق تصویرهای ذهنی واین اتفاق هم افتاد
ترس از چاقی و چاقتر شدن بیشتر و ندارم خلق تصویر ذهنی و این هم شد
الان ما میخواهیم باورهای ذهنی لاغر کننده رو بین فرمول های چاقی جا بدیم و آنقدر استمرار به خرج بدیم تا ذهن ما از آنها استفاده کند و ما یواش یواش لاغر بشیم بدون سخای
سلام ودورد به استاد عزیزم ودوستانم خوبم منم خیلی ترس چاقی داشتم برای اینکه میترسدم مربض بشم مشکل قبلی یا کلیه یا چیزهای دیگر که مثلان مراقبت کنم از خودم ونگران بودم همیشه وروز به روز بدتر چاق میشدم وافسرده وناراحت بودم ولی الان اول خدا دوم استاد عزیزم یاد گرفتم که اعتماد کنم با خیال راحت زندگی کنم وبه بدن خودم اعتماد کنم وخوب زندگی کنم ارامش داشنه باشم واز زندگی لذت ببرم وخدا شکر میکنم که هدایتم کرد که قدر بدنم وسلامتی ونعمتاهی خدا را بدونم ممنون استاد عزیزم وبازم شکر میکنم وتشکر از استاد عزیزم که با صبروی مارو راهنمایی میکنه
سلام ودورد به استاد عزیزم ودوستانم خوبم منم خیلی ترس چاقی داشتم برای اینکه میترسدم مربض بشم مشکل قبلی یا کلیه یا چیزهای دیگر که مثلان مراقبت کنم از خودم ونگران بودم همیشه وروز به روز بدتر چاق میشدم وافسرده وناراحت بودم ولی الان اول خدا دوم استاد عزیزم یاد گرفتم که اعتماد کنم با خیال راحت زندگی کنم وبه بدن خودم اعتماد کنم وخوب زندگی کنم ارامش داشنه باشم واز زندگی لذت ببرم وخدا شکر میکنم که هدایتم کرد که قدر بدنم وسلامتی ونعمتاهی خدا را بدونم ممنون استاد عزیزم وبازم شکر میکنم وتشکر از استاد عزیزم
سلام. یکی از باورهای غلطی که من داشتم و دیدم در جایی یکی دیگه از دوستانم هم نوشته بودند این بود که من اگر لاغر بشم دیگه چادر سر نمیکنم.. چون همه ی افراد متناسبی که دور و اطراف من هستند چادری نیستند من فکر میکردم که هر کسی که لاغره اینجوریه.. اما چند وقته در اینستاگرام مدل های حجاب رو میبینم و احساس خوبی نسبت به لاغر شدن پیدا کردم چون میتونم چادر های کمری سر کنم که با چاقی کمر نمیتونم.. میتونم حجاب بیشتری داشته باشم چون چربی های اضافه ندارم که باعث بشه بد تیپ دیده بشم.. و پیراهن های بلند میتونم بپوشم و خیلی خوش استایل میشم.. با دیدن عکس ها و گفتن این حرف ها که با حجاب بودنم با لاغری خیلی خوشگل تره و.. اون یه ذره ترسم هم به اشتیاق تبدیل شده..
در کل لاغری ترسی نداره.. چرا باید شرایطی که خیلی دوستش دارم و کلی بهم احساس خوب و لذت میده، ترسناک باشه..
بلکه بهترین کاری هستش که من میتونم در حق خودم انجام بدم و زندگی جدیدی با شرایطی که دوست دارم خلق کنم. شرایطی که دوست دارم یعنی من مدل و رنگ و سایز لباس ها رو انتخاب کنم، نه لباس ها منو…
من انتخاب کنم که چی بخورم، نه غذاها منو…
من انتخاب کنم که شاد باشم نه غم ها منو..
و کلی انتخاب جذاب دیگه که هم در مسیر لاغری و هم در ایستگاه لاغری به فراوانی وجود دارند.
سلام و درود , استاد گرامى & دوستان سرزمين لاغرى با ذهن 😊 روز سى و ششم تكرار,
فايل تصويرى – صوتى , چرا ترس از لاغرى باعث لاغرى نمى شود‼️
من از خيلى چيزا ترسيده ام و اون كارارو انجام ندادم , در حالى كه اگه به خدا اعتماد مى كردم و با وجود ترس انجام مى دادم , هيچى نمى شد‼️ ترس داشتم اگه اين كارو بكتم , اون كارو بكنم , چى مى شه‼️بعضى والدين براى اينكه مهارت رفتار با فرزندان شون رو نداشتن , از شيوه ى ترس استفاده مى كردن , و من ( ما ) هم ياد گرفتم . در حالى كه ترس ساخته ى ذهن من هست . ممكنه از خيلى بيماريها بترسيم و حتى نخوايم در موردش تحقيق كنيم .
از بيشتر چاق شدن , از اينكه چاقى چه عوارضى به دنبال داره , من نگران مى شم , شايد هم مى ترسم , نمى دونم‼️ شايد نگرانى هم نوعى ترسه‼️
حالا من با وجود ترس به خدا اعتماد مى كنم و ترسهامو رها مى كنم . وقتى من در اين مسير , هر روز ادامه مى دم , خداروشكر ديگه ترس و نگرانى وجود نداره . ترس و نگرانى , زمانى وجود داره كه من از مسير منحرف بشم و به روال قبل برگردم . اما به لطف خداوند مهربان , من در اين مسير با تمام ابزارى كه وجود داره , هر روز , يواش يواش , آرام آرام در حال ادامه دادن هستم . 🚶🏻♀️🚶🏻♀️🚶🏻♀️من فكر مى كنم چون تا قبل از ازدواج لاغر اندام بودم , با لاغرى با ذهن مى تونم به هدفم برسم . اميدوارم😍
با تشكر فراوان , شاد و سلامت باشيد♥️♥️
سلام ب خداوند مهربانم
سلام بر استاد گرامی’
با گوش دادن این این فایل عالی من یکی باور مخفی ک مانع لاغرتر شدنم بود را شناختم ‘ی جورایی ته دلم ی صدایی میگه ک وزن ۶۰ کیلو خیلی سخته تا بخواهی بهش برسی و وزنم ثابت شده تا چند وقت پیش خودم روز ب روز شاهد لاغر شدنم بودم اما وقتی ک ب عدد۶۰ ک روی نشانه ها زدم نگاه میکنم میگه تو ۱۲۰ کیلو بودی تا ۶۰ کیلو خیلی وزن کم کنی خیلی سخته خیلی زیاده واین ی ترسی بود تو وجودم با اینکه تمام برنامه رو ب خوبی انجام میدم وزنم ثابت شده واز امروز سعی میکنم این ترس و باور غلط رو از بین ببرم با دوستی انشاءالله که میتونم زندگی جدیدی برای خودم خلق کنم ‘
تمرین خوبی در دفتر داریم آیا ۶۰ کیلو کم کردن آسانتره یا یک هواپیما ساختن ایا ۶۰ کیلو کم کردن آسانتره یا یک کشتی ساختن من هر وقت که پیش خودم فکر کنم وزن کم کردن سخته یاد این تمرین میافتم و ذهنی تمرین میکنم بعد ۵ دقیقه شور شوق واعتماد در من زیاد میشه امیدوارم این دوست خوبم هم تمرین کنه ونتیجه خوب بگیره
یعنی اگه ما چیزی رو باور کنیم و اطمینان داشته باشیم و احساس هم که ترس یا خوشحالی یا .. ترکیب بشه با اون باور و اطمینان نتیجه فوقالعاده میشه و حتما به وجود میاد
پس چون از قبل ما بارها چاق شدیم و شنیدیم ودیدیم که با این کار یا این غذا ما چاق میشیم و وایعا هم در جسم ما اتفاق افتاده چاقی پس ما باور کردیم چاقی رو و کلی اطلاعات و راه داریم ررای رسیدن چاقی فقط کافیه بترسیم که وای ما دوباره با این کار یا این سفر یا این عدا ما چاق میشیم همون ترس باعث میشه ما حتما چاق بشیم
پس به این دلیل ترس از چاقی راحت ما رو چاق میکنه ولی ترس از لاغری مارو لاعر نمیکنه چون اطمینان و باور نداریم که میتونیم لاغر بشیم پس ترسش هم کاری نمیکنه اینجا
وقتی ما فیلم ترسناکی رو میبینیم چون داریم اطلاعات به ذهن میدیم وخود مون هم میترسم و این باعث میشه اون اتفاق برای ما میفته و جذبش میکنیم
پس وقتی به چیزهای مثبت فکر میکنی و تازه یه مدت هست مثبت اندیشی میکنی ولی چیزی جذب نمیکنی چون به این دلیل هست که اطلاعات زیادی درمورد اون چیز مثبت نداری وزمان میبره این کار ویه مدت باید صبر کنی تا اطلاعات و افکارت در خصوص اون چیز زیاد بشه و بعد اتفاق بیفته ولی درباره ی چیزهای منفی چون از قبل کلی فیلم و خبر و خرف و گفتو گو و شنیده ای و دیدی پس وقتی بترسی سریع اون رو جذب میکنی
من خالق زندگی خودم هستم با تمرکز بر روی چیزهای دلخواهم و زیبایی که دوست دارم وارد زندگیم بشه
من کارگردان زندگی خودم هستم با کمک خدای خودم
به نام خدای مهربان
با سلام محضر استاد عزیز عطار روشن و دوستان شگفتی سازم
همیشه این برای من سوال بوده که چرا وقتی راجع به ی ماجرا یا اتفاق بد فکر میکنم یا دربارش حرف میزنم خیلی زود برام اتفاق می افته ولی در مورد اتفاقای خوب اینطور نیست؟
حالا در مورد چاقی هم همینطور….
با وجودی که همه ی فایل ها را با دقت گوش میدم و تمریناتم را هم انجام میدم و عملا هم تا حدود زیادی در زندگی روزمره آموخته هام رو اجرا میکنم ولی هنوز اتفاقی در جسمم نیفتاده؟ و لاغر نشدم؟
چه جواب عالی و خوبی استاد دادن دقیقا چون ذهن ما یک عمره پر شده از اطلاعاتی درباره ی چاقی چه زمانهایی که رژیم می گرفتیم و چه زمانی که در رژیم نبودیم همش به چاقی فکر میکردیم درباره ی چاقی حرف می زدیم نگران چاقی مون و چاقتر شدن مون بودیم از خودمون بخاطر چاقی بد مون می اومد احساس مون همیشه بد بود بنابراین همیشه در حال دادن اطلاعات درباره ی چاقی به ذهنمون بودیم و همیشه مطمئن بودیم که چاق میشیم و همیشه منتظر بودیم که چاقتر بشیم و ذهنمون هم همین اطلاعات در جسممون اجرا میکرد در واقع جایی برای اطلاعات درباره ی لاغری در ذهن مون نذاشته بودیم بنابراین یا چاقتر میشدیم یا با وجود تلاشی که میکردیم و زحمتی که می کشیدیم لاغر نمیشدیم یا قدری لاغر میشدیم و دوباره برمی گشتیم به جای اول مون….
ذهن براساس اطلاعاتی که بش دادیم در مورد جسم مون عمل میکنه و چون همه ی اطلاعات درباره ی چاقی بوده چاره ای جز این نداشته که ما را همواره به سمت چاقی هدایت کنه…
حالا با آموزش هایی که درباره ی لاغری به ذهنمون دادیم و با تکرار و تمرین و استمرار اونها را به باورهایی در ذهنمون ایجاد کردیم و با تکرار اونها را بزرگ و بزرگتر کردیم به مرور ذهنمون ما را به سمت و سوی لاغری هدایت میکنه و فرمول های لاغری را در جسم مون اعمال میکنه…باید باور ایمان و اطمینان داشته باشیم به اینکه حتما لاغر و متناسب میشیم….
و با اطمینان و اشتیاق و آرامش استمرار داشته باشیم و صبر داشته باشیم و عجله نکنیم تا به مرور به هدف مون که تناسب اندام هست برسیم.
موفق باشید
با سلام خدمت همه دوستان شگفتی سازم .من هم تا قبل از شروع دوره خیلی از چاق تر شدن میترسیدم و همیشه لباس های با سایز بزرگتر میخریدم و مدام افراد چاقتر رو تصور میکردم ولی از وقتی در دوره شرکت کردم اصلا به چاق تر شدن فکر نمیکنم و حتی انتظارم از خودم لاغری زیاد هست.استاد درست میگن وقتی ما اطلاعات صحیح رو به ذهنمون بدیم خودبه خود در مسیر صحیح قرار میگیریم .پس ماهم داریم به ذهنمون اطلاعات صحیح میدیم و در مسیر درست حرکت میکنیم .همین طور که وقتی که ما یک برنامه جدید رو ابدیت میکنیم و ازش استفاده میکنیم بهتر و عالی تر و سریعتر عمل میکنه .
ممنون استاد از فایل عالی تون
باسلام
من همیشه ترس ازچاق شدن وچاق ترشدن داشتم والان میدونم که چون چندبار این مسیرچاقی رو رفته بودم برای ذهنم مسیر چاق شدن مشخص بوده وبه خاطر همین اونو راحت وآسون میدونسته برای همین خیلی قابل باورتر بود از اینکه بخوام بترسم لاغربشم وخیلی راحت وسریع بدون تلاش چاق میشدم وفکر میکردم برای لاغرشدن باید سخت تلاش کنم وهربار بارژیم وتلاش سخت خودمو لاغر میکردم ولی توذهنم طبیعی بود که بعدش بدون تلاش چاق بشم وهمین اتفاق هم میوفتاد یعنی منتظر چاقی بودم وبه خواستم که منتظرش بودم میرسیدم
وای حالا که فکرش رو میکنم چقدر ناراحت میشم که این تفکرات اشتباه چقدر باعث زجر وناراحتی من تو این سالها شد وچقدر راحت میشد مشکل چاقی رو حل کرد وما بازور وفشار میخواستیم حلش کنیم با رسم نقشه راه میتونیم ذهنمون رو آماده لاغری کنیم طوری که لاغرشدن خواسته ذهن باشه وباعث بشه مثل آب خوردن وبدون تلاش خاصی لاغربشیم همون طور که چاق شدیم
یکی از نقشه هایی که مسیر رو برای ذهن مشخص میکنه تمرین نوار زمان هست که به نظرم خیلی راحت ومثل آب خوردن کمک میکنه لاغربشیم وتمرینهای دیگه ای مثل میثاق نامه که ذهن مارو آماده کرده برای راحت لاغرشدن ، مسیر رو برای ذهن مشخص میکنن که آسون وراحت متناسب بشیم
وبه گفته استاد بهتره که همه چیز رو بسپریم به ذهنمون وترس رو بذاریم کنار وباور کنیم که جسممون خودش خودش رو ترمیم میکنه همون طور که جراحت ها رو بدون گفته ما خودش ترمیم میکنه
من از زمانی که وارد این دوره شدم خداروشکر ترس ازچاق شدنم خیلی کمتر شده وهمش منتظرم که لاغرتر بشم وبدنم همیشه به این انتظار پاسخ میده ومنو در جهت متناسب شدن پیش میبره امیدوارم زمانی برسه که کلا این ترس از ذهن ماخارج بشه ولاغر شدن بدون تلاش ومثل آب خوردن در ذهنمون طبیعی بشه.
به نام خدا
دقیقا همین موصوع ترس هم یک قانون جالبی هست بنطر من.
گاهی من از فانون ترس برای خاسته هام استفاده مکنم یادمه برای ازدواج خاهرم یگ مدتی بود همه فکر مکردن بخت اونو کسی بسته و اون هیچ وقت نمتونه ازدواج کنه البته یگ باور مسخره احمقانه بود ک داشتن و متاسفانه باور کرده بود و من ک باقانون جذب اشنا بودم خیلی تلاش کردم از طریق مثبت اندیشف نوشتن اروزهام برای خاهزم و… یگروز خاستم با این قانون بازی کنم یروز نشستم و جلوی همه گفتم اگه این خاستگار ابجیم بیاد الانم ک مامان بزرگ تازه فوت شده حالا این این وسط خوشش میاد ازدواج مکنه ازونجایی ک عمه ها با ماامان خوب نیستن میگن این همه سال منتطر ر موندتا مادربزرگ فوت کنه و جشن بگیرن این هراس تو دل ابجیم و مامانم افتاد و دقیقا همون یور هم شد از هم خوششون اومد ازدواج کردن و دقیقا عمه هام همونو گفتن ولی البت ازین کارا دیگه نمکنم خخخ.
ولی کلا ترس چیز خوبی نیست و نمیگم کارم خوب بود یا بد بود از هرچیزی بتزسی ب سرت میاد. بهتره بجای ترس از ایمان استفاده کرد ک دکه در هرچیزی خیری برای ما هست. من از لاغر کردن میترسیدم چون فک مکردم باید وززش رزیم و غیره باشه درصورتی ک وززش سخت مکردم ولی بازم متناسب نمیشدم و وقتی لاغر بودم ترس از چاقی باعث شد چاق بشم. بنطر من دنیا قوانینی داره که باید استفاده درست ازون رو بلد بود.
به نام حق
سلام خدمت استاد گرامي و دوستان عزيز
جقدر عالي و زيبا توضيح دادين استاد مثل هميشه عالي و در هر فايلي جيزاي تازه كه انكار به گوشمون هم نخورده تمام فايل ها عالي وتاثير گذار هستن جه نكته ي جالبيه كه جرا ترس از لاغر شدن باعث لاغري نميشه ؟
من هميشه ترس از جاق شدن داشتم و هر وقت كه بر روي ترازو ميرفتم مي ترسيدم اون عدد رو ببينم و جشمام و مي بستم و تا باز ميكردم و اون عدد رو ببينم حس و حال خوبي نداشتم و تمام افكارها در مورد جاقي در ذهنم بوده كه باعث ميشده جاقتر از قبل بشم به همين دليل ترس از جاقي باعث جاقي ميشه و اينكه جرا ترس از لاغري باعث لاغري نميشه ؟جون در ذهن ما باورهاي كه به لاغري ختم ميشه وجود نداشته و به همين دليل ترس از لاغري مانع از لاغري ميشده
يادمه زماني كه ازدواج كرده بودم از اطرافيان و خانواده شنيده بودم كه هر فردي كه ازدواج كنه بعد از ازدواج جاق ميشه و همين بلا سرم اومد يادم بدون اينكه نوع خوردنم عوض بشه جند كيلو اضافه كردم و جاقتر شذم در ماه اول اين اتفاق افتاد و حتي زماني كه باردار بودم بخاطر باورهاي اشتباهي كه از قبل داشتم وزن خيلي زيادي اضاف كردم و بعد از زايمانم هم بخاطر اين باور كه ديكه طبيعيه و ديكه لاغر نميشي وزنم پايين نمي اومد و هميشه خودم و وزن ميكردم و وزنم رو ٧٠كيلو بودم و همين باورها باعث شد كه جاق باشم و جاق بمونم
و الان هم با جايگزيني باورهاي اشتباه ميتونيم اين باورها رو درست كنيم و به نتيجه ي دلخواهمون برسيم
🙏🏻
سلام به استاد عزیز و دوستان متناسبم ، من در گذشته به شدت از چاق شدن میترسیدم و باور داشتم مثل آب خوردن چاق میشم و همیشه هم همینطور میشد چون فرمولش تو ذهنم همیشه آماده بود بخصوص ایام عید میگفتم من تواین مدت ۳ کیلو اضافه میکنم و بعد از پایان تعطیلات دقیقا ۳ کیلو وزنم اضافه میشد هم میترسیدم و هم منتظرش بودم ولی تا حالا به حدی لاغر نشدم که بخام از لاغری بترسم من دوست دارم به سایز ۴۰ برسم و از الان به ذهنم گفتم وقتی به سایز ۴۰ رسیدم باید برای همیشه تو همون سایز استپ کنی و دیگه لاغری را ادامه ندی البته هنوز به ۴۰ نرسیدم و با دیدن این فایل برای ذهنم نقشه ترسیم کردم ، دیگه نگران نیستم و خیالم راحته که ذهنم کارشو خوب بلده چون من خالق زندگیم هستم و ذهن من تحت اختیار منه و حتما به نتیجه ای که میخام میرسم چون من به خدای درونم تکیه کرده ام نیرویی قوی که منو هدایت و حمایت میکنه ، خدایا شکرت
سلام. ما از سه بخش روح، ذهن و جسم تشکیل شدیم. اگر سه عامل هماهنگ باشند ما آسان تر خواسته هامون در زندگی میرسیم. افکار، گفتار و رفتار هم سه عامل خیلی موثر در زندگی و تشکیل عادت های ما هستند. در ترس از چاقی، فکرش که وجود داره، افراد چاق هم که خیلی زیاد درباره ی چاقی شون صحبت میکنند و رفتار های چاق کننده هم دارند مثل پرخوری، ریزه خواری و رفتارهای اشتباه دیگه. هماهنگی این سه تا باعث چاقی میشه.
اما چرا ترس از لاغری باعث لاغری نمیشه؟
چون این ترس یک فکر هستش فقط و گفتار و رفتار در جهت چاق شدن هستند.
حالا برای لاغری چیکار باید کرد؟ آیا باید به ترسیدن از لاغری ادامه داد و گفتار و رفتار رو در جهت لاغر شدن قرار داد؟ به نظر من خیر. چونکه ترس احساس قشنگی نیست و آرامشی در اون وجود نداره و اصلا لاغر شدن با ترس ارزشی نداره.
حالا جواب سوال اول که برای لاغری باید چیکار کنیم. در اول کامنتم نوشتم که هماهنگی روح، ذهن و جسم میتونه ما رو آسان تر به خواسته هامون برسونه. راه لاغری بدون ترس و راحت این هستش. هماهنگی این سه جزء. روح که فابریکی از طرف خدا متمایل به متناسب شدن و عاشق تناسب هستش. جسم هم که در فرمان مغز و تفکرات ما هستش. پس باید قسمت ناخودآگاه مغز یا همون ذهن برای لاغر شدن دوباره برنامه ریزی بشه. چون چیز جدیدی قرار نیست اضافه بشه بلکه آموزه های الهی و فرمول های غریزی که ما فراموش کردیم( و هرجور خودمون بخوایم رفتار میکنیم) قراره که یادآوری و استفاده بشن و در زندگی به عمل بگیریمشون. و بعد از غنی شدن ذهن با این افکار به راحتی و به راحتی جسم هم متناسب میشه و همانطور که سال ها چاق مونده، سال های سال متناسب باقی میمونه.
سلام و درود , خيلى عالى توضيح داديد دوست عزيز😍
من از از بچگی تا الان با ترس بزرگ شدم و همیشه دوست داشتم در محل امن خودم بمونم الان ممکنه بگم خیلی کمرنگتر شدن ترسهام ولی هنوز هم دارم ولی در مورد لاغری نه !
و دوست دارم که لاغر بشم این دوستمون که شما گفتین با ترس از لاغر شدن سرعت لاغریش زیادتر شد کاشکی مال من هم یه خورده سرعت بگیره !
و دوست دارم لاغری و زندگی کنم شخصیتم عوض بشه هر روز دارم تمرین می کنم قبلا منم از چاق تر شدن می ترسیدم برای همین بود دقه به دقه
خودم و وزن می کردم مثلا تعطیلیا که غذای بیرون می خوردم…..
این اخبار و احادیث و من نه گوش می دم نه دنبال می کنم و هر روز توکل می کنم به خدا صبح که بلند می شم خودم و خانواده و همه رو می سپرم به خدا چون آدم که کنترل کننده نیست این خداست که همه چیز و کنترل می کنه!
با سلام و درود، چقدر عالی و زیبا توضیح دادند استاد. من هم هیچوقت از لاغر شدن نترسیدم. اما ترسهای گوناگونی را تجربه کردم که مانع رسیدن به خواسته هام شده و بزعکس وقتی ترسهام رو بغل کردم و براش راه حل پیدا کردم و شروع به باورسازی کردم و سپردم به خدای احدو واحد نتایج شگفت انگیزی گرفتم. اینبار هم همین کار را در راه تناسب فکری کردم. ممنون
سلام وقت همگی بخیر
من میخوام روراست باشم وحقیقت را بگویم راستش خیلی دلم میخواد این ترس لعنتیرا از خودم دور کنم در زندگی ب خاطر این ترس که از بچه گی درمن شکل گرفته از خیلی موهبت ها در زندگی عقب مانده ومتاسفانه همین ترس باعث تمام نارضایتی هااز خودم شده که چرا نمیتونم از دستش خلاصه بشم گاهی اوقات خیلی خوب پیش میرم ولی ی روزهایی ک حال جسمی روبراه نیست متاسفانه میترسم واز خودم ناامید میشم ب خدا منم خیلی دوست دارم قوی باشم واز هیچ چیزی نترسم ولی گاهی اوقات آنقدر بزرگ میشه ک از پس ش برنمی یام
خداجونم ک اینقدر قوی ومهربانی وهیچ زمانی نمیترسی به من کمک کن تا با ترسهایم روبرو بشوم واز انها گذر کنم
خدایا من ب کمک تو بیش آز هر زمانی احتیاج دارم خدایا کمکم کن ک موفق بشم وب تناسب جسمی وروحی برسم خداجونم تو ک توانایی من بنده تو هستم کمکم کن ک بتوانم از نعمتهایی ک در جسم من قرار دادی ب نحوه عالی استفاده کنم
خدایا کمکم کن ک هرروز قوی وامیدوار باشم وخودم را باور کنم ک میتونم ب هدف خودم برسم
خدایا سخت ب کمک وپشتوانه تو احتیاج دارم تا از کنار ترسها گذر کنم وب شادی وارامش برسم خدا جونم چرا این بنده ات اینقدر ترسو ست ک حتی از ب زبان اوردن حقایق که در درونم هست میترسم
خدایا من تورا عاشقانه میپرستم واز تو میخواهم ک مرا ب حال خودم رها نکنی تا موفق شوم
خدایا من در این دوره خودم را پیدا کردم بی نهایت لذت میبرم وقویتر از قبل شدم با تو نزدیکتر شدم پس کمکم کن ک موفق شو
خدایا استاد عزیز ومهربان ودلسوز مارا سلامت بدار
خدایا شکرت استاد سپاسگذارم م
روز ۸۰ تکرار
سلام به همه
این دومین باره برای این فایل کامنت مینویسم ولی یه حسی میگه الان با یه فرکانس متفاوتی هستی ومیتونی یه برداشت دیگه ای داشته باشی
منم ترس های زیادی دارم وبنظرم این کاملا طبیعیه وبسته به نوع نگرش ما آدم ها ترس ها ونگرانی هامونم متفاوت تره
امروز که فایلو گوش دادم یدفعه دلم خواست منم ترس از زیاد لاغر شدنو حس کنم ،انقد همیشه از چاقتر شدن ترسیدم وچاقتر هم شدم
دقیقا راه ومسیر لاغری تو ذهن من وجود نداره ولی راه ومسیر چاقی بسیار زیاد ،برای همینه ترس از چاقی خیلی بسرعت منو میبره تو مسیر چاقتر شدن ،مثل زمانیکه از بی پولی میترسم وسریع وارد اون مسیر میشم بدلیل اینکه مسیر کمبود وفقر تو ذهنم از قبل ساخته شده
از این به بعد باید مسیرهای تناسب اندام،ثروت،سلامتی،شادیو ترسیم کنم واستمرار داشته باشم تا اون مسیرهای دلخواهمو بسازم
شنیدن موفقیت دوستان واطرافیانی که از طریق کنترل ذهن بهش رسیدن باعث میشه باورم قویتر بشه که برای اونا شد برای من هم میشود ،من یه دوستی دارم که از اینجور مسائل خبر نداشت ،۳سال پیش که من شروع کردم به انجام تمرینات ذهنی به ایشون هم اصرار میکردم که اونم بیاد تو مسیر وحتی فایل براش میفرستادم وبدلیل اینکه تو فرکانس تغییر نبودن نیومدن، چند وقت پیش ازم خواست چندتا فایل رایگان براش بفرستم وتا حدود زیادی هم خودم واسش ویس فرستادم ،فایلارو گوش داده بود وتمرین کرده بود ،الان بهم زنگ زد وگفت به یه خواسته م رسیدم اونم براحتی ،انقد خوشحال بود وذوق داشت ،یکمی باهاش صحبت کردم وبازم ازم خواست کمکش کنم ،منم خوشحال شدم ،با خودم تایید میکردم این قوانین وکار جهان هستیو که هر چی میخواییم میتونیم بهش برسیم وچقدر ذهن وجسم و روح من قوی خلق شده
سلام.
ترس من از لاغر نشدن هیچ وقت نترسیدم.چون ایمان دارم.که براحتی میتونم لاغر بشم .برای همین هیچ وقت کوتاه نیومدم وخودم را چاق نپذیرفتم .ایمان داشتم که خدا راهی سر راهم قرار میده والان نتیجه ایمانم را دارم میبینم.ولی ترس تو قسمتهای دیگه ای زندگیم خودشو نشون داده ولی الان که در حال یادگیری قوانین کیهانی هستم میدونم به هر چیزی که توجه کنم چه بخوام چه نخوام اونو تو زندگیم وارد میکنم.
استاد خیلی زیبا توضیح دادی چرا از چیزهایی که میترسیم به سرعت تو زندگیمون وارد میشه اینه که باورهای اشتباه تو ذهنمون نقش بسته. والان میدونم باید مستمر روی خودم وباورهام کار کنم تا بتونم باورهای جدید را تو ذهنم ایجاد کنم
سلام خدمت استاد عزيز و همه ي دوستانم
من قبلا از خيلي چيزها ميترسيدم و همشون سرم امده ولي الان سعي ميكنم اصلا به چيزهاي منفي فكر نكنم و همش توكلم به خداست و هر چيزي رو دوست دارم انقدرررر تو ذهنم بهش فكر ميكنم كه انگار واقعي ميشه تو ذهنم و اطمينان پيدا ميكنم كه بهش ميرسم و فقط بايد زمانش طي بشه.
در مورد لاغري من اطمينان دارم كه با سرعت لاغر ميشم و ديگه تا زنده هستم سلامت و متناسب ميمانم و اين هديه ي خداوند هست بهم?
در حال حاضر من يه خواسته اي دارم كه با شرايط موجود زندگيم اصلا عملي نيست ولي همش به همسرم ميگم من از خدا خواستم و مطمينم كه بهش ميرسيم و خدا براش كاري نداره كه مقدماتش رو فراهم كنه و دوست دارم اينجا بنويسم كه من اطمينان دارم كه در فرانسه يك اپارتمان ميگيرم و اقامت فرانسه رو هم ميگيرم و مطمينم خداوند خودشون مقدماتش رو فراهم ميكنند(من الان تو فرانسه زندگي مبكنم و همسرم محقق هستند مطمينم انقدر بهش پول ميدن بابت طرحي كه داره مينويسه كه ميتونيم با پولش اپارتمان بخريم و اقامت دائم فرانسه رو ميگيريم?)
سلام خدمت استاد عزیز ودوستان خوبم
در مورد ترس از موضوعات من زیاد شده توی زندگیم که از چیزی میترسیدم و دقیقا اون برام اتفاق افتاده از اتفاقهای خیلی کوچک گرفته تا اتفاقهای بزرگ مثلا من خودم قبل از اینکه بچه دار بشم هر وقت پیش میومد که بچه ای رو بغل کنم خیلی میترسیدم که نکنه یوقت بخورم زمین با اون بچه و این همیشه توی ذهنم بود تا اینکه بچه دار شدم این بار برای خودم نمیترسیدم اما همیشه وقتی کسی بچه ام رو بغل میکرد این ترس و نگرانی را داشتم که نکنه بخوره زمین به بلایی سر بچه ام بیاد و این ترس رو انقدر تکرار کردم تا بچه ام یازده ماهه بود که به یک در مانگاه رفته بودم ان موقع وزنم خیلی زیاد بود چون توی بارداری بیست کیلو حدودا اضافه کرده بودم و پادرد شدید داشتم .اون روز توی درمانگاه چون اسانسور خراب بود من برای کاری سه طبقه رو با پله بالا رفتم و توی راهرو یه حالت شیب کوچیک داشت که من اصلا متوجه اون نشدم و همزمان به خاطر ضعفی که توی پاهام گرفته بود اصلا نفهمیدم چی شد و خوردم زمین و بچه ام هم بغلم بود و متاسفانه پای بچه ام شکست و تاندوم های پای خودم هم پاره شد .و من ترسی که به خازر دیگران داشتم رو خودم متاسفانه تجربه کردم .
و یکی از اشناهای ما هم خیلی اوم حساسی نسبت به مراقبت از خودش بود .را به را چایی کمرنگ واب میخورد و میگفت برای کلیه خوبه و کلیه ها باید سالم باشه و به خانوادش هم گیر میداد که مایعات بخورن و اصاا تو این مورد زبان زد بود و متاسفانه ایشون به خاطر بیماری که گرفتند یکی از کلیه هاشون رو از دست دادند و کلیه دومشون هم خیلی ضعیف هست و به خاطر اون ترس و باوری کا داشتند این مشکل براشون بوجود اومد .
و یکی از دوستای من بود البته چندین سال قبل و الان باهاش ارتباطی ندارم .ایشون خیلی لاغر بود و خیلی علاقه داشت که چاق بشا و همه کاری میکرد و حتی چقدر دکتر رفت دارو خورد که چاق بشه اما چون باورش این بود که هر کاری بکنه چاق نمیشه واقعا هم هر کاری کرد چاق نشد .
و من هم قللا ترس چاق شدن و چاق تر شدن و ترس لاغر نشدن ر داشتم اما الان ترس چاق تر شدن در ذهنم نیست و خیلی خیلی بی رنگ شده و ترس از لاغر نشدن هم نمیگم صد در صد اما خیلی کمرنگ شده و نود درصد کمرنگ شده و فقط یه وقتهایی منفی باف میاد سراغم و یه چیزهای توی گوشم وز وز میکنه که خیلی هم زود برطرفش میکنم .
این خیلی موضوع عمیقی و این و متوجه شدم از فایلهای شما که هر چیزی با ترس همراه باشه کار شیطونه و شیطونه اس که الان ترس و تو وجود تمام مردم دنیا انداخته ! الان همه مردم می ترسن ای دست نزن ای دستتو بشور آدم یه سری از چیزها و باید رعایت کنه حالا تا فیل از این موضوع الان همه دستشون و باید همیشه بشورن و ….
تو این مواقع سخت و کلا همه روزها آدم باید فقط به خدا توکل کنه و خودشو بسپارد دست خدا ! که خدا آدم و از مسیرهای سیف عبور می ده
من همیشه همین کارها رو تمرین می کنم ولی یه وقتها مردم از بس حرف می زنن و ترس و القا می کنن به آدم دوبا ه شروع می کنم به تمرین کردن و اینکه این موضوع میاد به ذهن من که آدم در هر موردی اگه ترس و شک و تردید داره یعنی در اون مورد ایمانش نسبت به خدا کامل نیست و اینو من هر روز دارم تمرین می کنم خیلی عالیه من اصلا نمی خواستم راجع به این بنویسم ولی اومد به ذهنم این حرفها رو که زدم ممنون استاد
روز ۳۶ تکرار
سلام استاد عطارروشن ودوستانم
منم ترس های زیادی دارم که کم وبیش ،تونستم مهارشون کنم،ترس از مریضی،بی پولی،تنهایی،از دست دادن عزیزان،ترس از پیری ،ترس از چاقی ،ترس از چروک شدن صورت،سفید شدن مو ،،تقریبا ۱ماهه که ریزش موی شدیدی دارم ،واقعا از حجم زیاد ریختن موهام ترسیدم،موهام تقریبا نصف موهای ۲ماه پیشم شده،ما خانوادگی موهای پرپشت وفر وخوش حالتی داریم ،و قبلا هم اگر ریزش مو داشتم ،میدونستم دوباره رشد میکنه ،ولی ایندفعه غیر طبیعی میریزه وبیشتر اوقات موهامو میبندم که متوجه کم شدنشون نشم،با اینکه میخوام توجه نکنم ولی ،انقدر همه جا موهام ریخته ومیبینمشون وبازم بیشتر نگران میشم ،با این حال هی سپاسگذاری میکنم برای موهام ،با گوش دادن به این فایل میخوام به سیستم بدنم اعتماد کنم وبسپارمش به خودش،و بتونم بیخیال باشم تا حل بشه
در مورد چاقی هم که مشخصه ماها از اول فرمول های چاقی در مغزمون داریم ،پس ترس هم داریم ومنم گاهی با خودم فکر میکنم که دوره تموم بشه ،نکنه دوباره برگردم واز این مدل نگرانی ها دارم ،که با گوش دادن به این فایل بازم بهتر میتونم کنترل کنم
یه سئوالی که واسم پیش اومده اینه که ،،منکه همش میترسم از بدتر شدن مثلا مریضیم وگاهی بهش فکر میکنم ،خب طبیعتا جذبش میکنم ،،،حالا باید با توجه به این فایل ،اعتماد کنم به جسم و ذهنم وبذارم خودش ترمیم کنه خودشو ؟یا همراه باهاش روی باورهای سلامتی هم کار کنم؟ بدلیل اینکه ،حتما تو ذهن من باورهای مریضی وجود داشته که جذب کردم ،همینطور که برای لاغری داریم باورهای لاغری میسازیم وتمرین میکنیم ،برای بقیه موارد هم باید تمرین داشته باشیم
ممنون میشم استاد مثل همیشه راهنمایی کنید ?
استاد من هیچ وقت به مریضی فکر نمیکردم ولی متاسفانه ۲سال پیش دکترم بهم گزارشی داد که خوب نبود،اوایلش حالم خیلی بد بود ولی آروم آروم به مسیرهای خداشناسی کشیده شدم وتو اون مسیرها یاد گرفتم که بدن من فقط باید سالم باشه وبه مرور حال روحیم بهتر شد ومرتب تو مسیر ذهنی بهتری هدایت شدم ،بچه که بودم همیشه خانواده میگفتن دفترچه بیمه فریده هیچ وقت پر نمیشه ،همیشه خالیه وهمیشه سالمه وزبانزد فامیل بودم ،باورهای مریضی زیادی ندارم ،من فکر میکنم ،قبلا اون زمان هاییکه تو فشارهای روحی و ذهنی و مالی وعاطفی بودم ،بدنم خودتخریبی داشته
بلخره گهگداری این افکار میاد به ذهنم ،با اینکه سریع با افکار امید بخش جایگزینش میکنم ولی یه اضطرابی در وجودم هست بعضی اوقات ،یه صدایی درونم میگه آروم باش تو بدنت سالم سالمه
دقیقا همینطوره ،من توجه وتمرکزم روی اتفاقات نامطلبوب بوده ،قبول دارم ،،ولی همونطور که ذهنم منو برد با افکار واحساسم بسمت مریضی ،بازم میخوام با افکار واحساسم برم بسمت سلامتی وحال خوب
ممنون از راهنمایی های به جاتون
استاد خيلي فايل عالي بود و سپاسگزارم كه سوال من باعث شد آگاهي به اين خوبي وارد زندگي خودم و دوستانم بشه.
استاد من يك سوال دارم كه در فايل هايي كه تمرين نميدين شما براي نوشتن ،در قسمت نظرات يا دفتر خودم چي بايد بنويسم كه موثر باشه ؟
دستتون درد نکنه فایل عالی وبه جایی بود وواقعا هم همین طوره از هرچی بترسی سرت میاد
سلام استاد عزیز ودوستان گرامی
من در مورد ترس خیلی مشکل دارم وسعی میکنم با تمرین کردن وعمل کردن ترس ب دلم راه ندم گاهی اوقات موفق میشوم ولی گاهی نه وب قول معروف توی دلم میلرزه
ولی یادم میوفته ک ب خدا توکل کنم وهمه سختی ها را دست خودش بسپارم وکمی دلم ارام میگیرد البته زمانهایی پیش میاد ک خدا را فراموش میکنم وسعی میکنم خودم مشکل حل کنم وانموقع ست ک نتوانستن ب سراغم میاید ومرا حسابی درگیر خودش میکند
ولی خوب دوباره از اول با توکل ب خداوند شروع میکنم یادم میاد ک خداوند مرا قوی افریده وتوان انجام دادن خیلی از مشکلات را دارم پس تناسب اندام ک چیزی نیست من از پس ش بر میام
پس خوشحال وتوانمند ادامه میدم تا ب هدف خودم برسم خداوند قدرت زیادی ب من برای تغییر کردن داده است ومن میتوانم ب تمام خواسته هایم برسم
سلام من چند روزیه که دستم کمی سوخته هر روز با دیدن اینکه بدنم چطور در حال ترمیم کردنش به خودم می گم ببین همین سوختگی کوچیک زمان می بره و بدون دخالت و نگرانی من از اینکه امروز باید چیکار کنم که خوب بشه داره خوب میشه پس وزن کم کردن هم نیازی به این نداره که من همش چک کنم آیا تغییری کردم یا نه بدنم خودش داره کارش انجام میده. در مورد ترسیدن، من یادمه همیشه وقتی وزن کم می کردم نگران بازگشتش نبودم بنابراین هیچ وقت وزنم برنمی گشت اما چون باور نداشتم که می تونم بیشتر وزن کم کنم توی یه وزن ثابت می موندم تا اینکه به طور عجیبی پنج کیلو وزن کم کردم و در وزنی قرار گرفتم که در پونزده سال گذشته نبودم شروع کردم به ترسیدن اگه برگرده !! ورزش کردم مواظب خوردنم بودم ولی فایده نداشت ترس من از چاقی اوج گرفته بود و در عرض چند ماه ده کیلو اضافه کردم!!!!! اصلا تا حالا در طی پونزده سالی که در تلاش لاغر شدن بودم همیشه توی یه وزن ثابت بودم یا نهایت یکی دو کیلو کم می کردم نشده بود این همه وزن یهو زیاد کنم این دوره کمکم کرد که بتونم ترس از چاق شدن رو در خودم از بین ببرم و الان فقط انتظار متناسب شدن رو دارم در آرامش.
سلام خدمت همه دوستان عزیزم .خیلی از فایلتون لذت بردم و تجربه تلخ ترسیدن رو خیلی تو زندگیم داشتم و الان که بهشون فکر میکنم واقعا از قبل مسیرهایی در ذهنم وجود داشته که من رو به اون ترس رسونده .ولی از وقتی در دوره شرکت کردم کمتر به منفی ها توجه میکنم و سعی میکنم به مثبت ها فکر کنم .استاد خیلی دوس دارم برا مقابله با ترس ها برامون صحبت کنید ممنون میشم.
با عرض سلام
استاد در فایلی فرمودید که یکی از دوستان بعد از کاهش وزن دلخواه و رسیدن به وزن ایده آل باز هم داشته لاغر میشده و چون از این وضعیت ترسیده بود حتی کاهش وزن اش بیشتر هم شده بود
من هم بعد از تغییرات ذهنی بدون اینکه کار خاصی انجام دهم درحال کاهش وزن هستم
و الان یه ترسی دارم که نکنه وقتی به وزن ایده الم رسیدم این کاهش ادامه پیدا کنه
هر چند من تمرکز خودم را روی تناسب اندام و سلامتی گذاشته ام، اما این روند اینقدر برام جالبه که نمیتونم بفهمم چطور بدن تشخیص میده و کاهش وزن متوقف میشه
ممنون میشم راهنماییم بفرمایید
از مطالب ارزشمندتان بسیار سپاسگزارم
ممکنه بفرمایید چطور
سلام
استاد در این فایل به نکته خوبی اشاره کردید .این مشکل را من هم داشته ام .عمری است هر لحظه و هر روز نگران وزن و چاقی بوده ام .درسته الان فایل ها را دقیق گوش میدهم و تمرینات را هم انجام میدهم .احساسم هم خوب است ، هر روز بیشتر شاهد تغییر رفتارم هستم .امروز با دوستان بیرون غذا خوردیم و من بر خلاف گذشته وسوسه نشدم و فقط به مقدار کافی غذا خوردم و سیر هم شدم .هنوز همه مشغول غذا خوردن بودند که من سیر شده بودم و همه اصرار می کردند غذایت را تمام کن .چرا نمی خوری و من گفتم سیر شدم . اما باید مراقب باشم ، چون گاهی منفی باف ترس از لاغر نشدن را به من القاء می کنه . البته مدت زمان این فکر بسیار کم است . چرایی تأثیر این ترس بر لاغر نشدن را نمی دانستم و از شما ممنونم که به این سوال جواب دادید .باید متناسب بودن را اونقدر طبیعی بدونم که دیگه هیچ وقت نترسم ،