0

گام ۷۲: چرا ترس از لاغر شدن باعث لاغری نمی شود

ترس از لاغر شدن
اندازه متن

حتما شما هم مثل من زیاد شنیدید که از هرچی بترسی، سرت میاد، یا بدتر از اون، ترس برادر مرگ است.

لاغر شدن هم ترس دارد و ترس از لاغری مانع لاغر شدن می شود. درباره این موضوع مهم در جلسه اصلاح باور ترس از لاغری توضیح دادم اما نکته مهم این است که چرا ترس از هر موضوعی می تواند احتمال رخ دادن آن را افزایش دهد اما ترس از لاغری باعث افزایش احتمال لاغر شدن افراد نمی شود.

به عبارت ساده تر: چرا از هرچه بترسی سرت میاد ولی از لاغری بترسی سرت که نمیاد هیچ تازه چاق تر میشی!!!؟

تاثیر ترس بر جریان زندگی

در این سالهایی که در مسیر درک قوانین جهان هستی حرکت می کنم، بارها به این موضوع فکر کردم که چرا اگر از چیزی بترسی برات اتفاق می افته ولی اگه از چیزی خوشت بیاد و دوست داشته باشی برات اتفاق بیوفته یا اتفاق نمی افته یا اگر بیوفته انقدر دیر شده که دیگه رخ دادنش لذتی نداره.

ترس، یکی از ریشه ای ترین افکار اشتباه در ذهن ماست که تقریبا همه جنبه های زندگی ما را تحت تاثیر قرار می دهد.

ترس، رویدادی است که در واقعیت زندگی ما رخ نداده است اما در ذهن ما به شکل کامل و واضح بارها رخ می دهد.

وقتی ما ترس از شکست داشته باشیم در واقع در ذهن خود شکست خوردن را تجسم می کنیم، صحنه سازی می کنیم و در حالت پیشرفته حتی عواقب آن را بررسی و پیش بینی می کنیم و در تمام این حالت ها ما در حال جذب شکست یا فراخوانی تجربه شکست به زندگی خود هستیم.

وقتی ما از دست دادن رابطه عاطفی ترس داریم، در ذهن خود جدایی، شکست عشقی، رها شدن، ترد شدن، از دست دادن و خیلی موارد مرتبط با فردی که دوستش داریم را تصویرسازی می کنیم و در تمام این حالت ها ما داریم به جهان هستی درخواست تجربه شکست در رابطه عشقی را می دهیم.

با اندکی فکر کردن به مسیر زندگی خود می توانیم مثال های زیادی از این قبیل ترس ها را پیدا کنیم

ترس از بیمار شدن، ترس از ورشکست شدن، ترس از ضرر کردن، ترس از دست دادن، ترس از چاق تر شدن، ترس از لاغر نشدن و حتی ترس از لاغر شدن!

همه این ترس ها مشابه هم هستند و از یک فرمول یکسان برای وارد شدن به زندگی ما استفاده میکنند و آن قدرت ذهن ما در خلق خواسته هایمان است.

ترس از لاغر شدن

ترس از لاغر شدن

در فایل آموزشی (اصلاح باور ترس از لاغر شدن) به طور مفصل درباره اینکه چگونه باور ترس از لاغر شدن در ذهن ما شکل گرفته و میتواند تلاش ما برای لاغر شدن را خنثی کند و به راحتی مانع رسیدن ما به هدفمان می شود توضیح داده ام.

در قسمت نظرات این فایل یکی از اعضای سایت سوال بسیار خوبی را به شرح زیر مطرح کرده بود:

شرح سوال:

سلام استاد چرا ترس از چاقی یا ترس از خوردن باعث چاقی میشه ولی ترس از لاغر شدن مانع لاغری میشه؟

این سوال مشابه سوالی است که مدت هاست ذهن مرا مشغول کرده بود که چرا اگر به موضوعات منفی فکر کنیم یا در فرکانس منفی باشیم خیلی زود اتفاقات بد را تجربه می کنیم ولی اگر در فرکانس خوب باشیم و احساس خوب داشته باشیم به همان سرعت اتفاقات خوب را تجربه نمی کنیم.

دوستان زیادی پاسخ های عالی به این سوال دادند که پیشنهاد می کنم برای درک بهتر این مساله دیدگاه های مربوط به فایل آموزشی ترس از لاغر نشدن مانع لاغری می شود را مطالعه کنید.

شباهت سوال مطرح شده با موضوعی که مدتهاست ذهن مرا مشغول کرده بود باعث شد تا این فایل آموزشی را برای به اشتراک گذاشتن آنچه خودم درک کرده و مورد استفاده قرار میدهم با شما دوستان خوبم آماده کنم

درک این موضوع باعث می شود دید واضح تری نسبت به مسیر لاغری با ذهن و رسیدن به هر خواسته ای در زندگی داشته باشیم و مهمترین نتیجه این آگاهی رسیدن به آرامش بیشتر و لذت بردن از مسیر لاغری و زندگی است.

چرا ترس از لاغری باعث نمیشه لاغر بشیم؟

کلمه ترس و ترسیدن از هر موضوع یا رویدادی در زندگی باعث ترمزی در در همان جنبه از زندگی میشود.

ترس یکی از ریشه ایی ترین افکار اشتباه در ذهن انسانهاست.

این افکار اشتباه از کودکی به ما تلقین شده و این مسعله ربط به افکار اشتباه والدین دارد که ترس از هر موضوعی را باعث حفظ و نگهداری از مشکلات نادیده آینده می پنداشتند.

مبحث ترس در روانشناسی مبحثی بس گسترده است که اکثر ناموفقیت های زندگی انسانها به آن بستگی دارد و این ترس داشتن از هر موضوع در زندگی بیشتر ازخود آن موضوع در زندگی عملکرد دارد.

ترس و اضطراب و نگرانی زنجیره های به هم پیوسته ایی هستند که در روح انسان باعث تشویش و دلهره میشود.

چه زمانی می شود بر ترس های درونی غلبه کرد؟

زمانی می توانیم بر ترس درونی غلبه کنیم که با آن ترس روبه رو شویم چون تا وقتی با آن روبه رو نشویم خود ترس از آن موضوع بزرگتر از خود موضوع در ذهن ما جلوه میکند آن هم به این دلیل که ذهن کلا بزرگنمایی را دوست میدارد و چون تشخیص ندارد نمیداند آیا این حس الان برای ما خوب است یا بد برای همبن بزرگتر از خود موضوع در ذهن ما جلوه می کند.

آیا ترسیدن خوب است یا مضر است؟

ترسیدن یک حس خدادادی است که در انسان نهاده شده تا در مواقع خطر انسان بتواند از آن حس برای حفظ جان خود و دیگر عوامل نزدیک به خود را بکار ببرد در این مواقع حس ترس برای انسان لازم است.

ولی انسان به دلیل نجوایی شیطانی که در ذهن دارد ازاین حس به درستی نمی تواند استفاده کند زیرا شیطان هم یک اسلحه بنام ترس را دارد که برای پیش برد اهداف خود که همانا نرسیدن آرزوها به دست انسان است بکار می برد.

ترس را تعریف کنید؟

ترس رویدادی است که هنوز برای ما اتفاق نیافتاده ولی ما بارها آن اتفاق را در ذهن خود به تصویر می کشیم و به واسطه تصویر سازی در ذهن به جهان هستی اعلام می کنیم که من طالب این واقعه هستم و جهان هستی هم به این خواسته ما جواب می دهد واز همان که می ترسیدیم به همان می رسیم در واقع از هرچه بترسیم به سرمان میایید.

چه مثالهایی در رابطه با ترس سراغ دارید؟

مثالهای گوناگونی وجود دارد ترس از بیمار شدن ترس از رابطه خوب را از دست دادن ترس از فقر ترس از آینده ترس از سرنوشت ترس از نگرانی برای فرزندان ترس از مرگ ترس از چاقی ترس از لاغر نشدن و غیره ………

ترس از لاغر شدن

ترس از چاقی و ترس از لاغر نشدن

ترس از چاقی و چاقتر شدن همیشه در افراد چاق وجود دارد و این ترس یک فکر بسیار بسیار ریشه ایی می باشد زیرا از زمانی که ما شروع به چاق شدن کردیم اولین حرف اطرافیان به گوش ما رسبد که ما را از چاقتر شدن ترسانیدن.

اولین حرفی که زدند این بود فلانی مراقب باش چاقتر نشوی و همین حرف اولین ترس را در ذهن ما بوجود آورد ترس از چاقتر شدن و توجه ما به سمت چاقی سوق داده شد و بیشتر مراقبت میکردیم.

با افکاری که توسط دیگران و جامعه و رسانه ها به ما دادند حالت یک مبارز جنگجو را به خود گرفتیم واز تمام سلاح ها مثل رژیم ورزش دمنوش قرص لاغری جراحی استفاده کردیم تا این دشمن نادبده نتواند باعث ترس مابشود و همین توجه به چاقی هر روز ترس ما را بیشتر میکرد و ما ناخواسته به سمت چاقی پیش میرفتیم.

شاید مقطعی مدتی براین چاقی پیروز میشدیم وترس امون کمتر میشد ولی چون ریشه ایی این ترس را از بین نمی بردیم بعد مدتی هم چاقی بر میگشت و هم ترس از چاقی بیشتر شدت میگرفت.

ترس از لاغر شدن:

خود این این ترس از لاغر شدن یک مانع بسیار بزرگ در ذهن ما ایجاد میکند چون این مانع و یا همان ترمزی است که باعث میشود تمام تلاشهای ما برای لاغر شدن بی نتیجه گردد.

برگردیم به زمانی که در مسیرهای اشتباه برای لاغر شدن بودیم درآن زمان هم ترس از لاغر شدن داشتیم.

  • آیا این رژیم که گرفتم روی من اثر میکنه؟
  • آیا من با این نوع ورزش لاغر میشم ؟
  • آیا من جراحی کنم دوباره چاق نمیشم؟

و هزارتا آیا که پسوند ترسهای درونی ما بود که به شک و دودلی گره خورده بود و در ما وجود داشت وهمین باعث میشد که باور نکنیم لاغر میشویم. چرا چون بارها قبل آن روشهای مشابه اش را استفاده کرده بودیم و لاغر ی ما ماندگار نبود برای همین بیشتر در روش بعدی میترسیدیم.

در لاغری با ذهن راهکار مناسب برای مواجه نشدن با ترس از لاغر شدن چیست؟

اولین چیزی که در راه وروش لاغری ذهن مد نظر باید باشد این است که این روش متفاوت با تمام روشهایی است که در قبل انجام دادیم و باید این موضوع را کاملا برای ذهن خود شرح بدهیم تا ذهن ما قبول کنه که این روش راه بسیار بسیار درستی است.

با بودن در این راه میتوانیم به نتیجه دلخواه برسیم وقتی برای ذهن امون شرح بدیم که مسیر درستی انتخاب کردیم باید باورهای و فرمولهای درست را به جای باورهای اشتباه در ذهن بکاریم تا این فرمولهای مثبت رشد کند و بیشتر ذهن مملو از این فرمولهای مثبت شود تا جایی برای فرمولهای اشتباه باقی نماند در این صورت میتوانیم بر ترس از لاغر نشدن غلبه کنیم چرا چون افکار مثبت در ذهن بیشتر و همین افکار مثبت باعث غلبه بر ترس از لاغر شدن می شود.

چه باوری ترس از لاغر شدن را میتواند در ذهن کمرنگ کند؟

باور ایمان به مسیری که انتخاب کرده ایم وبه درستی این مسیر با تطبیق شواهد مسیر با پیروزی آن مسیر میتوانیم به راحتی بر ترس از لاغر شدن غلبه کنیم باورهایی مثل:

  • لاغر شدن آسانترین کار دنیاست
  • من ایمان دارم که به راحتی مثل آب خوردن در مسیر لاغری با ذهن لاغر میشوم
  • من چه بخوام چه نخوام با تنظیم فرمولهای درستی که در ذهن ام جای میدهم لاغر میشوم
  • من هیچ ترسی از لاغر شدن ندارم چون میدانم وایمان دارم که راهم درست است وصد درصد لاغر میشوم
  • این افکار مثبت کمک میکند تا ترسی از لاغر شدن نداشته باشیم

بیایم دو کره را در ذهن خود تصور کنیم یک کره مثبت یک کره منفی این دو کره باید قابلیت ارتجاعی و کشش هم داشته باشند.

حالا ما بیایم افکار منفی را بیشتر وارد کره منفی کنیم این افکار منفی خودش از ترس ریشه می گیرد و هرچه افکار منفی را بیشتر وارد کره منفی بکنیم این کره به دلیل ارتجاعی بودنش بزرگ و بزرگتر میشود و حجم بیشری را در برمیگرید و کره افکار مثبت در مقایسه با آن کوچک میشود در نتیجه ترس ما به دلیل آن افکار منفی بیشتر میشود.

حالا اگر بیایم عکس آن عمل کنیم در کره مثبت فرمولهای درست و مثبت را پرکنیم افکار مثبت بیشتری را وارد آن کنیم تا این کره بزرگ و بزرگتر شود و کره منفی کوچک بماند حالا چه اتفاقی می افتد به واسطه افکار مثبت که بیشتر در ذهن جای گرفته ترس از لاغر شدن هم از بین میرود و ایمان به لاغر شدن در ما بیشتر می شود.

چرا ترس از چاق شدن باعث چاقی میشه اما ترس از لاغر شدن باعث لاغری نمیشه؟

وقتی فرکانس منفی ارسال می کنیم اتفاقات منفی باعث بروز همان اتفاق میشود خیلی سریعتر از اتفاقات مثبت رخ میدهد چون باور داریم و منتظر آن اتفاق هستم و این فکرها بستگی به اطلاعاتی است که در طی سالها کسب کردیم حالا به صورت تجربه برای خودمان یا تجربه دیگران

فرقی برای ذهن ندارد که این اطلاعات مربوط به چه کسی یا چه چیزی است و این مسیر از قبل در ما بواسطه این اطلاعات در ذهن ما وجود داره برای همین داده است که ما باور و انتظار وقوع افکار منفی را داریم و انباشتگی اطالاعات منفی این انتظار را برای ما بوجود میآورد و ما پاسخ ارسال منفی را از جهان هستی میگیریم
حالا در پروسه چاقی ولاغری هم به همین شکل ذهن عمل میکند و ارسال فرکانس ترس از لاغر شدن مانع لاغری می شود.

چون ما خاطرات و فرمولهای اشتباه را در ذهن ذخیره داریم و از قبل مسیرش در ذهن ما رسم شده ترس از چاقی هم مثل یک اهرم در این زمینه کمک میکند و جاقی را اول در افکار ما بیشتر میکند و بعدش در رفتار ما نشان داده میشود و در آخر جسم ما هم نمایشگر همان افکاری است که ترس از آن داشتیم و دارای یک جسم چاقتر میشویم.

پس این فرمول جدید را یاد بگیریم و وقتی در مسیر لاغری با ذهن هستیم نباید نگران چاقتر شدن باشیم و ترس از چاقتر شدن نداشته باشیم به بدن خود اعتماد کنیم وبه روش لاغری با ذهن اعتماد کنیم و هیچ ترسی از چاق شدن نداشته باشیم

باید فرمولهای چاقی را توسط فرمولهای لاغری جدید که اطلاعات جدیدی برای ماست کم رنگ کنیم تا فرمولهای لاغری پر رنگ شود.

زمانی که از ترس از لاغر شدن داریم چون اطلاعاتی در ذهن ما برای لاغر شدن درست وجود نداشته همیشه توجه ما به چاقی بوده و چاقتر نشدن حالا با تمرینات درست و آموزش صحیح لاغری با ذهن میتوانیم اطلاعات درست به ذهن بدهیم تا دیگر ترسی برای لاغر نشدن وجود نخواهد داشت و به راحتی لاغری را به سمت خود جذب میکنیم

باید توجه به لاغری داشت و اطلاعات صحیح را جمع کنیم تا این اطلاعات در ذهن ذخیره شود و بعد طبق این اطلاعات ذهن نقشه ذهنی خود را براساس لاغر شدن بکشد و جهان هستی پاسخ خوب لاغر شدن را به ما بدهد یاد بگیریم ترس برادر مرگه اگر از چیزی بترسیم هیچ وقت نمیتوانیم آن مانع را در زندگی خود رد کنیم”

نوشته عالی و تاثیرگذار خانم سهیلا از هنرجویان دوره های لاغری با ذهن

از خوندن نظرات شما دوستان خوبم لذت می برم و خوشحالم که در جمعی آگاه و صمیمی حضور دارم

✍️ تمرین آموزشی 📖

برای انجام عالی تمرین اصلاح ترس از لاغر شدن توصیه می شود ابتدا توضیحات مربوط به چگونگی ایجاد ترس از لاغر شدن در ذهن را با دقت مطالعه کنید، سپس ویدیوی آموزشی را تماشا کنید و بعد از آن به سوالات مطرح شده در بخش نظرات به صورت شرح انشایی پاسخ دهید.

  • نگرش خود درباره ترس از موفقیت را بنویسید و چنانچه در زندگی خود مثال دارید آن را شرح دهید.
  • به نظر شما چرا ذهن ما تمایل زیادی به مرور ترس ها دارد؟
  • ترس از لاغر شدن چگونه در ذهن افراد چاق ایجاد می شود؟
  • چه میزان ترس از لاغر شدن را در خود مشاهده می کنید و اگر مثال درباره اقدام نکردن برای لاغر شدن به خاطر ترس از لاغر شدن داشته اید شرح دهید.
  • به نظر شما ترس از لاغر شدن چگونه مانع لاغری می شود.
  • لاغری با ذهن چگونه به شما کمک می کند تا مانع ترس از لاغر شدن را در ذهن خود اصلاح کنید.
  • از محتوای ویدیوی آموزشی برای خود تمرین ایجاد کرده و در بخش نظرات تمرینی که باید انجام دهید را بنویسید.

منتظر خواندن نوشته های شما هستم

همراه همیشگی شما: رضا عطارروشن

با دادن ستاره به این مطلب امتیاز بگیرید.

Rating 4.44 from 36 votes

https://tanasobefekri.net/?p=19497
برچسب ها:
123 نظر توسط کاربران ثبت شده است.

دیدگاهتان را بنویسید

اندازه متن دیدگاه ها
      آواتار حیرت انگیز
      1402/08/02 15:18
      مدت عضویت: 338 روز
      امتیاز کاربر: 706 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 808 کلمه

      به نام خداوندم که فراوان نعمت می‌دهد 

      سلام خدمت استاد ارجمند و دوستان همگام 

      حل تمرینات چرا ترس از لاغری ما را لاغر نمیکند؟

      • نگرش خود درباره ترس از موفقیت را بنویسید و چنانچه در زندگی خود مثال دارید آن را شرح دهید.
      • ترس از موفقيت بدلیل اطلاعات ذخیره شده در ذهن ما اتفاق می افتد و در بسیاری از موارد بزرگترین مانع در مسیر رسیدن ما به موفقیت و خوشبختی است 
      • مثلا من آزمون وکالت را بخاطر ترس انجام ندادم 
      • از بس شنیده بودم این آزمون بسیار بسیار سخت است 
      • درصد خیلی کمی قبولی دارد 
      • وکیل شدن خیلی سخت است و کار هر کسی نیست
      • وکیل شدن نیاز به دانش زیادی در علم حقوق دارد 
      • برای آزمون وکالت باید کتاب‌های زیادی از اساتید برجسته حقوق را از بر بود 
      • دیدن افراد زیادی که سالها تلاش کرده بودند اما هنوز موفق به قبولی نشده بودند
      • قبولی در آزمون وکالت نیاز به لابی گری دارد و کلی از این اطلاعات ………..
      • و من پر بودم از این همه اطلاعات که آنقدر تکرار شده بودند که برای من تبدیل شده بودند به وحی منزل ؛و با تکرار مداوم این باورها ترس از موفق نشدن تمام وجود مرا فرا میگرفت و بالاخره این پیوستگی مجموعه وار باعث شد من حتی آزمون وکالت را امتحان هم نکنم و جلوی موفقیت بزرگ زندگی من گرفته شد اصلا من با عشق وکالت درسم را با اشتیاق زیاد شروع کردم و در تمام مدت تحصیل نمره الف دانشگاه بودم و اساتید بسیار به من احترام می‌گذاشتند و همیشه جز دانشجویان استثنا و با استعداد با من برخورد می‌کردند اما من با پر کردن ذهنم از اطلاعات و باورهای مخرب جلوی رشد و موفقیت خودم سد بزرگی زدم و الان افسوس میخورم چون شرایط سنی ام دیگر اجازه رسیدن من به وکالت را نمی‌دهد. 
      • به نظر شما چرا ذهن ما تمایل زیادی به مرور ترس ها دارد؟
      • ذهن ما سیستم کاری اش طوری است بر اساس داده های ذخیره شده و طبق استدلال و منطق ؛خواسته های ما را بررسی می‌کند و کافی است در بین تمام این داده ها تجربه ای بد وجود داشته باشد چه برای خودمان چه برای دیگران .
      •  به سرعت آن را برجسته می‌کند و می‌گوید ببین آن دفعه که آن خواسته را داشتی چه اتفاق بدی افتاد و تو چه احساس بدی داشتی و باعث می‌شود ما دچار ترس و اضطراب از نتیجه آن خواسته شویم و آن را رها کنیم .
      • ترس از لاغر شدن چگونه در ذهن افراد چاق ایجاد می شود؟
      • افراد چاق کل ذهنشان با چاقی و باورهای مخربش پر شده است و آنها مدام ترس از چاقتر شدن دارند و اصلا اطلاعات و باوری درباره لاغری در ذهنشان موجود نیست که بخواهند از لاغری بترسند ،ما از چیزی می‌ترسیم که از آن تجربه احساسی داریم و بیان ترس از لاغری به نظرم برای افراد چاق فقط چیزی در حد حرف است و از قدیم گفته اند حرف بادگلو است و بی اثر تا زمانی که به عمل تبدیل شود .
      • چه میزان ترس از لاغر شدن را در خود مشاهده می کنید و اگر مثال درباره اقدام نکردن برای لاغر شدن به خاطر ترس از لاغر شدن داشته اید شرح دهید.
      • من همیشه ترس از چاق شدن داشته ام و ترس از لاغری را تجربه نکرده ام ،حتی زمانهایی که رژیم بودم و همه میگفتن بس کن زشت شدی دیگر لاغر نشو 
      • در درون خودم آنها را انسانهای احمق و حسودی تصور می‌کردم که تاب و تحمل پیشرفت مرا ندارند و اعتقادم این بود هر چه لاغرتر بهتر و عاشق لاغری بودم و البته الان بیشتر از قبل عاشق لاغری ام .
      • به نظر شما ترس از لاغر شدن چگونه مانع لاغری می شود
      • این جمله برای من صدق نمی‌کند چون من اصلا ترس از لاغری ندارم ولی به نظرم افرادی که دوست دارند قسمت خاصی از بدنشان فقط لاغر شود ،یا  افرادی که از لاغری قسمت‌هایی از بدنشان خوششان نمی آید مثلا صورت 
      • اینها با اینگونه باورها مانع لاغری خودشان می‌شوند 
      • چون حسم ما بسیار هوشمند است و باید کار را به همین سیستم سپرد و دخالت نکرد ،قطعا بدن ما به نقطه ای از لاغری و تناسب می‌رسد که تشخیص می‌دهد برای سلامتی جسمی و روحی و ذهنی ما لازم است .پس بهتر است چوب لای چرخش نگذاریم .
      • لاغری با ذهن چگونه به شما کمک می کند تا مانع ترس از لاغر شدن را در ذهن خود اصلاح کنید.
      • لاغری با ذهن چه کارها که نمی‌کند 
      • لاغری با ذهن اطلاعات و باورهای ما را اصلاح می‌کند و جسم و ذهن و روح ما را در هماهنگی با هم قرار می‌دهد ترسهای ما را که بزرگترین موانع لاغر شدن ما هستند را ازبین می‌برد و ما را هر روز یک قدم به سمت لاغری پیش می‌برد فقط باید استمرار داشت و درست عمل کرد و با اشتیاق در مسیر حرکت کرد 
      • خداوندا اشتیاق ما را به یادگیری هر روز بیشتر از روز قبل بفرما
      • خداوندا سپاسگزارم برای اشتیاق و انگیزه ای که به من عنایت کرده ای 
      • خداوندا سپاسگزارم بخاطر درک و پذیرش آگاهی های نابی که روزی ام کرده ای 
      • الهی به امید تو 
      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار حیرت انگیز
      1402/08/02 14:48
      مدت عضویت: 338 روز
      امتیاز کاربر: 706 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,724 کلمه

      به نام خداوندی که همیشه مراقب من است 

      سلام خدمت استاد ارجمند و دوستان همگام 

      چرا ترس از لاغر شدن باعث لاغری نمیشود؟

      وقتی به سیستم جهان هستی با دقت نگاه میکنم میبینم خداوند جهان هستی را بر مدار خیر و خوبی آفریده و همه چیز را طوری با نظم و زیبا کنار هم چیده تا این انسان بتواند اشرف مخلوقات بودنش را به تمام خلایق پروردگار نشان دهد 

      اما ما انسانها آنقدر غرق در دنیای مادی شده ایم که یا کلا فراموش کرده ایم برای چه به این جهان آمده ایم و آمدنمان بهر چه بوده ؟

      یا آنقدر خود شیفته شده ایم که کلا فراموش کرده ایم تکه گلی بیشتر نیستیم .

      به نظر من ریشه تمام ترسها و نگرانی های ما بخاطر نداشتن ایمان به خداوند بزرگ و قدرتمندمان است.

      در گام‌های قبل آموختیم که هر آنچه در مغز ما به عنوان اطلاعات ثبت شده در ذهن ما ذخیره شده است.

      و ذهن جایگاه شیطان است و کار شیطان وسوسه کردن و ایجاد ترس و نگرانی و روی کار آوردن باورهای منفی است .

      شیطان با منطق با ما بازی می‌کند،ما طی سالیانی که از خداوند عمر گرفته ایم هر کدام از اطلاعات ذخیره شده در ذهنمان را بارها و بارها تجربه و تکرار کرده ایم و ذهن ما درباره هر موضوعی پر شده از یک یا چند مجموعه باورهای به هم پیوسته .

      و همانطور که در درس قبل آموختیم جهان قانونمند است و بر طبق قانون های خاص کار میکند .

      قانون جهان به ما میگفت هر باوری که قوی باشد و قابلیت تبدیل به تصویر را داشته باشد به اجسام تبدیل می‌شود 

      میخواهم سیری کنم در دوران کودکی و ترسهایی که داشتم 

      من در کودکی بسیار بیشتر از حد معمول به مادرم وابستگی داشتم و چون بیشتر دوستان من مادر نداشتند ،من همیشه ترس بزرگ زندگی ام مرگ و نبود مادرم بود 

      در همان دوران کودکی من هر شب بارها با حراص بیدار میشدم و تا مطمئن نمیشدم مادرم نفس می‌کشد نمیخوابیدم و این کار هر شب من بود ،حتی یک شب هر چقدر نگاه کردم دیدم شکم مادرم با نفس کشیدن بالا و پایین نمی‌شود،دستم را بردم جلوی صورتش نمی‌دانم چرا حس کردم نفس نمی‌کشد ؛

      شروع کردم به گریه با صدای بلند و تکان دادن مادرم خیلی ترسیده بودم ،وقتی مادرم بیدار شد و مرا بغل کرد هنوز هم از ترس میلرزیدم و گریه میکردم و مدام میگفتم 

      “تو نباید بمیری، تو نباید بمیری ”

      این ترس آنقدر در من قوی بود که برای مادرم همیشه دعای طول عمر می‌خواندم و از خداوند میخواستم من قبل مادرم بمیرم ؛

      الحمدلله رب العالمین من اکنون در سن ۳۸ سالگی هستم و مادرم به شکر پروردگارم زنده و سلامت است .

      پس نتیجه ای که میگیرم این است که خیلی از ترسهای ما پوچ و بی پایه و اساس است و هرگز اتفاق نمی افتند.

      من با آن ترس مداوم کودکی ام ،فقط لحظات شیرین و زیبای کودکی ام را خراب کرده بودم ،هر بار که مادرم کنارم نبود حالم بد بود و از طرفی چون مادرم چند جا کار می‌کرد و حتی خریدهای منزل و امورات مختلف داشت، امکان همراه شدن من با او عملا وجود نداشت و تمام کودکی من با این ترس و تن لرزه گذشت .

      به نظرم ۹۰درصد اتفاقاتی که ما نگران وقوع آنها هستیم هرگز اتفاق نمی افتند .

      و آن ۱۰درصد باقی مانده به این دلیل اتفاق می افتند که ما به آنها قدرت میدهیم و آنقدر قویشان می‌کنیم که میشوند تجربیات زندگیمان.

      تمام ترسهای ما بخاطر هجوم باورهای اشتباهی هست، که در ذهن ما ثبت شده و ما آنقدر این مجموعه باورها را قبول داریم و به آنها اعتماد داریم که طبق قانون جهان هستی حتی قادریم قبل وقوع تصورشان کنیم و آن  وقت است که قدرت را داده ایم دست آن باورهای  اشتباه و دیگر به سرعت آن اتفاقات به سمت ما جذب میشوند .

      خوب در طی سالیان درازی بواسطه، خوراک‌های منفی ذهنی که درباره خداوند به ما می‌دادند، ما خداوند را طوری تصور میکردیم که آن بالا نشسته و فقط منتظر است ما خطایی کنیم و سریع پدر ما را در آورد وعذاب کند و امتحانهای سخت بگیرد و …….و مدام برایمان حوادث مختلف بخاطر قدرت این باور اتفاق می افتاد و ما مطمئن تر می‌شدیم که خداوند با ما خصومتی دارد .

      از طرفی در قرآن می‌خواندیم خداوند مهربان است و بخشنده از طرفی می‌شنیدیم، بهشت و جهنم برای چه گروهی از افراد ساخته شده و ما دچار یک تناقض و وحشت می‌شدیم و چون شنیده بودیم شیطان هیچ وقت دست از گمراه کردن انسان نمی‌کشد،خودمان را وسط یک گیر و گرفتاری و سرنوشت شوم تصور میکردیم که حالا هیچ راه فراری نداریم و این ترس های ما باعث می‌شد شیطان قوی تر شود و البته ایمان ما به خداوند هر روز ضعیف و ضعیفتر شود.و چیزی که حاصل این مجموعه به هم پیوسته بود اتفاقات بد سریالی بود که در زندگی ما بوجود می آمد. 

      دلیل ترسهای ما نداشتن همان ايمان به خداوند است ،آنها ما را از خدا ترساندن ،از شیطان ترساندند ،از بی‌پولی و فقر ترساندن ،از بیکاری و آوارگی ترساندند ،از چاقی ترساندند و…….و……….و……………

      و تمام ذهن ما و وجود ما پر شد، از انواع و اقسام ترس و اضطراب ،و باورهای ترسناک، ما را احاطه کردند و تبدیل شدند به تجربیات زندگیمان و ما غرق در این همه ترس و تک و تنها و بدون یاور و خدایی که می‌خواهد ما را عذاب کند .

      نتیجه این همه وحشت و استرس چیزی جز بدبختی و بیچارگی به همراه داشت؟!!!؟

      من اکنون فهمیدم و آگاه شدم که خداوند بسیار مهربان و بخشنده است

       او منتظر انتقام گیری از من نیست. 

      منتظر تنبیه کردن من نیست .

      او رعوف و بی همتاست و حتی آنقدر به من قدرت داده تا اشرف مخلوقاتش باشم .

      او گفت شیطان هست و مراقب وسوسه هایش باش 

      اما نگفت تو با شیطان تنهایی ،بلکه گفت بنده ی من نترس من از رگ گردن به تو نزدیکترم 

      او به من روحی داد که شعله ای از نور و روح خودش است و من با آن آرام و خوشحال میشوم او به من جسمی داد سلامت و زیبا و البته پر از شگفتی در آفرینش همین بدن وجود دارد ،او به من ذهنی داد با قابلیت پردازش و آپدیت شدن و یادگیری تا بیاموزم و تغییر کنم ،او ذهن مرا جایگاه شیطان کرد تا من با تفکرات خوب و سازنده شیطان را از پا در بیاورم و با قدرت کامل روحم بر جسمم پادشاهی کنم .

      او گفت اگر شیطان هست ولی من خالق همان شیطانم و قطعا از او قدرتمندترم و من ای انسان به تو قدرت‌هایی داده ام که شیطان را راحت شکست دهی پس آگاه باش و به من ایمان داشته باش . 

      پس وقتی من خدایی به این بزرگی و زیبایی دارم آیا ترس معنایی پیدا میکند؟

      خوب حالا بروم سراغ پاسخ به سوال 

      چرا ترس از چاق شدن باعث چاقی میشود؟

      چون ذهن ما پر است از اطلاعات اشتباه و باورهای غلط چاق کننده ،و ما به شدت این باورهای چاقی برایمان بوسیله تجربه کردن‌های مختلف منطقی شده است .و ذهن کلا بر اساس منطق و استدلال کار میکند و شیطان هم که شبکه های منفی را مدام روی کار می آورد ،حالا قدرت این باورها که ما البته خودمان به آنها قدرت داده ایم سبب می‌شود چاقی اتفاق بیفتد .یعنی وقتی باورهای ما با احساسهای تجربی ما از آن باورها همسو میشوند دارای ارتعاش قوی می‌شوند و آن اتفاق را جذب می‌کنیم. 

      مثلا ما باورهای قوی “پرخورم پس چاقم ،کم تحرکم پس چاقم ،و……”را داریم و تمام این باورهای منفی را با احساسمان تجربه کرده ایم و چون این باورها با احساس ما همسو شده بدلیل بارها تکرار شدن و تجربه شدن پس  دارای ارتعاش قوی تری میشود و طبق قانون جهان هستی ما با ارتعاش قوی که تولید می‌کنیم این فرکانس را به کائنات می‌دهیم که من الان این خواسته را دارم و او هم می‌گوید درخدمتم سرور من ،بفرمایید سرور من ،و آن چاقی را برایمان به ارمغان می آورد 

      درباره تمام اتفاقات بد این قانون صادق است 

      حالا چرا ترس از لاغری باعث لاغری نمیشود؟

      خوب ترس از لاغری جز همان ترسهایی است که گفتیم در نود درصد موارد اتفاق نمی افتد چون ما درباره لاغری اطلاعات و باورهای ذهنی تجربه شده نداریم و هیچ احساسی را هم درباره لاغری تجربه نکرده ایم پس ارتعاش آن بسیار ضعیف است و سریع از بین می‌رود .

      چرا فکر کردن به اتفاقات خوب دیرتر انجام میشود؟

      اکثریت آنچه ما در ذهنمان بصورت اطلاعات ذخیره کرده ایم اطلاعات و باورهای منفی و مخرب است و خیلی کم درباره باورهای درست در ذهنمان اطلاعات داریم و شیطان هم که کارش چوب لای چرخ گذاشتن است .

      وقتی ما باورهای درست را احساس نکرده ایم فرکانس و ارتعاش ما ضعیف و گذرا میشود و آن اتفاق خوب یا نمی افتد یا نیاز به بارها و بارها تکرار دارد تا اتفاق بیفتد .

      مثلا ما دوست داریم لاغر شویم اما اطلاعات و باورهای چاقی زیادی در ذهنمان داریم که تک تک آنها را با احساسمان تجربه کرده ایم و این یک ارتعاش قوی چاقی ایجاد می‌کند و کائنات به ما چاقی هدیه می‌دهد 

      یا مثلا ما دوست داریم ثروتمند شویم ،اما ذهن ما پر شده از باورهای منفی نسبت به ثروت و باورهای فقر 

      مثلا باور همه ثروتمندان دزد هستند ،ثروتمندان حق فقیران را خورده اند و خداوند آنها را عذاب میکند،چطور ممکن است با این همه گرانی و درآمد پایین ثروتمند شد و……….

      و تک تک این باورها را با گوشت و پوست و خون‌مان احساس کرده ایم و کلی ترس از اتفاق افتادن فقر داریم.

      پس یک ارتعاش قوی و قدرتمند از ما ساتع میشود و کائنات پاسخ ما را می‌دهد شما نیازمند فقر هستید سرور من ،بفرمایید فقر سرور من.

      بله ما هر چه هستیم و در هر نقطه ای قرار داریم چون خودمان خواسته ایم آنجا باشیم.

       اگر چاقیم ،اگر فقیریم، اگر بیماریم ،تمام اینها را خودمان درخواست کرده ایم .

      چیزی که توجه من را جلب کرده در این مدت از زمانی که به علم قوانین جهان هستی کمی مطلع تر شده ام ،خیلی سریعتر از گذشته که چیزی نمی‌دانستم ،افکارم تبدیل به اجسام می‌شوند و این تجربه برایم بسیار جذاب بود .

      انگار مثل یک کامپیوتر که ویندوز جدید باعث بالا رفتن سرعت پردازش اطلاعاتش میشود سرعت جذب خواسته هایم بالاتر رفته و این نشانه این است در مسیر درست قرار دارم و باید بیشتر مراقب افکارم باشم و بیشتر و با سرعت بیشتری جابه جایی باورهای ذهنی ام را انجام دهم تا سراسر مورد خیر و خوشی و خوشبختی واقع شوم .

      استاد بسیار بسیار سپاسگزارم برای آگاهی امروز 

      خداوندا سپاسگزارم که امروز هم دریچه دیگری از جهان زیبایت را به رویم گشودی 

      خداوندا توفیق درک و پذیرش آگاهی ها را به ما عنایت بفرما 

      الهی به امید تو 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار عطا
      1402/01/29 10:39
      مدت عضویت: 489 روز
      امتیاز کاربر: 11065 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 474 کلمه

      سلام و درود 

      خیلی فایل آگاهی بخشی بود ممنون از شما . 

      سیستم لاغری بدن دقیقا مثل سیستم سالم سازی بدنه مثل سیستم ترمیم بدن از زخمه . اگه بهش کار نداشته باشیم خودش خود به خود لاغر میشه .

      منتها به نظرم اراده ی ما در چاق کردن خودمونه . هر چی بیشتر سختی بکشیم بیشتر داریم خودمون رو چاق می کنیم . 

      هر چی بیشتر لاغری رو به خودمون تحمیل کنیم انگار که یه چاقو برداشتیم داریم هی زخم بیشتری در بدن تولید می کنیم . 

      ما با کارهایی که انجام میدیم در بدنمون زخم چاقی ایجاد می کنیم و طفلک بدن ما که همیشه داره ترمیم رو انجام میده ولی ما بازم هی زخمی می کنیم . 

       ما باید دست برداریم از لاغر شدن . دست برداریم از چاق کردن خودمون  بوسیله ی همین خواسته . دست برداریم از فوکوس کردن روی انداممون . به آرامش روان برسیم . 

      غل و زنجیرها رو باز کنیم . 

      وقتی ما اطمینان به لاغری رو در خودمون  ایجاد کنیم لاغری مطمئن جذبمون میشه یعنی پاسخ این فرکانس  مطمئن لاغر شدنه . 

      در مورد ترس از چاقی و ترس از لاغر شدن و ترس از لاغر نشون چقدر عالی توضیح دادیم کاملا درک کردم . 

      در مورد تجربه ی هنرجوی لاغری با ذهن و لاغر شدنش خیلی خوب بود . ترس از لاغری چقدر جالب  لاغرترش میکرد . علتش این بود دیگه از یه جایی به بعد لاغری رو نمیخواست . وقتی لاغری رو نخوایم لاغر میشیم . معمولا ما زمانی دیگه آرزویی رو نمیخوایم که دیگه بهش رسیدیم  . ولی تا زمانیکه نرسیدیم میخوایمش 

       خب ما با تغییر تفکرمون میتونیم  دیگه لاغر شدن رو نخوایم وقتی نخوایمش کاری براش انجام نمیدیم وقتی کاری انجام ندیم دیگه به خودمون آسیب نمیزنیم و کم کم جای تمام زخمها خوب میشه . 

      باور خودبه خود لاغر شدن خیلی باور خوبیه . خیلی راحت کارها خود به خود انجام میشه . 

      وقتی من با اشتیاق بشم و کارها رو بسپرم به همون نیروی لاغر کننده چقدر به آرامش میرسم و در نتیجه لاغر شرن رو رها می کنم وقتی رهاش کنم بدنمم هم چربیها رو رها می کنه . 

      من لاغری رو نگه داشتم که بدنمم چربیها رو نگه داشته وقتی رها کنم بدنمم هم رها می کنه . 

      خدایا چقدر به آگاهیهای خوبی در این فایل رسیدم . یه وقتایی اونقدر خوب درک می کنم نمیدونم چطوری بنویسم . خدایا شکرت .

      من یاد میگیرم و تمرین می کنم . استعداد از عدد میاد . از تکثیر و تمرین و تکرار . 

      کسی که استعداد چیزی رو داره یعنی در نسل قبلی پدر و مادر این تکرار و انجام دادن و استعداد اون کار به طور خود به خودی  به سلولهای بدن ما انتقال داده شده . 

      ما استعداد لاغری داریم . پس با تکرار و تمرین بیشتر این استعداد رو در خودمون بیشتر و بیشتر کنیم . استعداد یعنی تمرین مطالب آموزشی . تکرار مطالب آموزشی . 

      خدایا شکرت که من استعداد لاغری دارم . 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار صالحه
      1402/01/05 23:28
      مدت عضویت: 469 روز
      امتیاز کاربر: 51060 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 626 کلمه

              سلام روز ۵ افرودین  ماهتون مبارک باشه 

      ترس از چاقی باعث چاقی وترس از لاغریی لاغر نمیشه 

      چرا افکارمنفی داریم زود جواب میگیریم ولی افکارمثبت سریع جواب نمیده 

      اول چون برای افکار منفی اموزش دیدیم تجربه کردیم مدام تکرار میشه زود جواب میده

      افکارمثبت چون اموزش ندیدیم مسیر تاره است پس هنوز حواب گو نیست  همسو نیست 

      وقتی از جاقی میترسم من منتظرچاقتر شدن هستم باورهایی که من حتما چاق میشم چون زمان زیادی وجود دا ره درخت کهن سالی است پس بهتر وزدتر چواب میده جون باوره هن دارم که میتونم ترس فقط یی چاشنی کوچک که ما رو نمتونه از چاقتر شدن جلوش بگیر 

      ترس چون یی محدویه  مارو در نظر ما سخت میکنه .

      وفتی ذهن در مسیر لاغریی قرار بگیر وترس از لاغرتر شدن باعث  للاغریی بیشتر میشه واندازه و لاغتر شدن سرعتش زیاد میشه من حاضرم جای این خانم باشم خوشا به حالوشون 

      فرنولهای لاغریب بوجود بیاد وترس بهش اضافه میشه باعث لاغرتر بشیم

      من تو رژیم  یا ورزس امید داشم شاید لاغربشم ولی منتظرنه ولی تو این مسیرمن منتظرلاِغری شدن هستم منتظری جیزی یا کاری باشی به وجود اون چیز یا کار دیکه حتمی میدونی من همش به بچه ها میگم سال دیگه همین روزه خیلی از وزنم کم میشه وحتما لاغتر ازحالا هستم این خیلی قشنگه حتی دارم برای لباسهای نقشه میکشم لباس جدید نمی خرم 

      به دخترم میگم کارت درامده همه لباسمو باید تنک کنی جقد خرید پارچه بر ام راحت میشه بجای دونفر پارچه نمیخرم فقط برای یی نفر خرید میکنم چقدر زیباست این حس خداباشکرت که حتی حسش اینقدر زیباست چه برسهبه دست اوردنش اسون اسون هست فقط استمرا میخواد کاره زمان  بری هست جسم من عجله نداره کاروشو ارام ارام انجام میده 

      من ترس از چاقی رو تو خودم کم رنگ کردم دیگه ترس ندارم که چاقتر میشم اون ترس در من داره از بین میره تو جنبه غذا  عالی شده اون ترس از غذا هم از بین رفته تو جنبه حسرت هم بهتر عمل کردم حسرت هم بعضی زمان کامل از بینرفته 

      تا ابنجا خوب کار کردم شناخت بعضی ازموانع ذهنی خود که مانع لاغریی میشه اونجاهم تاحدودی موفق بودم وای خدای من دارم کارهایی روکه تاحالااصلا از وجودش خبر نداشتم 

      اشتباهت خودم دارم پیدا میکنم امید دارم شما نیز تا اینحا موفق عمل کرده باشید وفتی اشتباه پیدا کنی میتونی به خودت کمک کنی در بر طرف کردنش تا زمانی که از اشنباه خبرنداری که چی هست چطور انتظار درست کردنشو داشته باشیم  مثل دکتر که مریضی رو خوب تشخیص میده وبعد دارو ودرمان خوب به مریض داده وخوب شدن مریض دیگه خیلی اسونتر هست 

      سالهایپیش دخترم یی پادرد شدید داشت هر دکتری میبردیم 

      جواب درستی به ما نمیدادن هرکسی یی دستور جدید میداد

      بعضی انقدر دانش نداشتن میگفتن از کسی  تقلید میکنه کهپادرد داشته 

      باره شب تو خواب هم درد داشت ودائم بایدپاهشو ماسارژ میدادیم تا خواب راختیری داشته باشه یی بار دیگه تحمل نکردم به دکتر گفتم تو خواب هم تقلید میکنه تا یی روز از مدرسه امد واحساس درد در قفسه سینی داشت بردیمش دکتر قلب وفتی دکتر دخترم دید با فقط صبحت گردنش  گفت این بچه لوزه دلره وباید عمل بشه لوزش چرکی هست تو صحبتش معلوم هست خدا خیرش بده ما رو به دکترگوش حلق وبینی معرفی کرداتقدر درد بچه اذیت کرده بود که برای عمل داشت پراوز میکرد از پرستا جلوتر داشت میدوید که بره عمل کنه راحت بشه  وزود عمل انجام شد ودختر دیگه درد نداشت این درد حدود ۹ سال داشت دخترم اذیت میکرد 

      تو هر قسمت اگه ادمهای دانایی گار رو درست انجام بدن دیگه مشکل کمتر میشه  وزودتر به نتیجه میرسیم  

      تومسیر لاغریی با ذهن اموزش ودرست شدن فرمولهای لاغریی ودرنتیجه شگفتی برای لاغریر ایجادمیشه اگه ادمه داربشه لاغریی حتی سریعتر از چیزی که من منتظرش بودیم وبیشتر هم میشه این روز من میبینم دا رم تصویر ساری  میکنم 

      موفق سربلند پیروز این میدان باشید یاحقحق نگه دارتوم

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فریده حسنی
      1400/11/16 23:51
      مدت عضویت: 1624 روز
      امتیاز کاربر: 23378 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 2,118 کلمه

      جلسه ۸۰ تکرار 

      چرا ترس از لاغر شدن باعث لاغری نمیشود 

      سلام و درود خدمت استاد گرامی و دوستان همراهم ،خدارو شکر میکنم برای داشتن یک روز دیگه 

      ترس یکی از موضوعاتیه که از بچگی تا الان باهاش آشنا هستیم ،از همون دوران که برای هر چیزی مارو ترسوندن ،این حس در وجود ما پر رنگتر شد ،بستگی داره به نوع تربیت خانواده و الگوها ،هر زمان خواستیم اطراف خودمونو کشف کنیم مدام بهمون گفتن دست به اون چیز  نزن میشکنه ،خراب میشه ،اونجا نرو میفتی و هزاران مثال برای هر کسی هست که موضوع ترس براش تداعی میشه 

      بزرگتر که شدیم ترس هامون هم بزرگتر شدن و هر چقدر بیشتر در اون ترس ها غوطه ور بودیم به ترس های بزرگتری هدایت شدیم و این چرخه ادامه داشت ،ترس از دست دادن ها ،ترس از شکست ،ترس از خوردن،ترس از تنهایی ،ترس از مرگ و پیری ،ترس از بیماری ،ترس از طرد شدن ووو

      و هرچقدر بیشتر ترسیدیم بیشتر تجربه  کردیم که بعد از مدتی ،بیس و زیر بنای افکاری ما پر شد از اضطرابهای نشات گرفته از ترس ها که اگر بخواییم در جزئیاتش خورد بشیم خیلی زمان بر و بد انرژیه ،فقط همینو بدونیم که تمام اون لحظاتی که داشتیم و داریم به ترس ها و اضطراب ها فکر میکنیم و اون افکار در ما احساسات ناخوبی بوجود میارن  در حال ترشح و ساخت مواد شیمیایی در بدن هستیم که کم کم به اون ها عادت کردیم و حالا اون مواد هر روز در بدن  ما تولید میشن که باعث بوجود اومدن حال بد در ما خواهند شد ،بلخره این مواد به مصرف کننده هم نیاز داره ،چه کسی بهتر از ما 

      و مهمترین ترسی که در افراد چاق بوده و هست ،ترس از چاقی بیشتر یا ترس از خوردن ،ترس از خوراکی های ممنوعه وووو

      که هر بار که با اون مواد خوراکی یا با ازدیاد وزن روبرو شدیم همون مواد شیمیایی در بدن ما تولید شده و میشه که باعث اضطراب و دلهره خواهند شد ،حالا این دلهره ها به دنبال دلیل هستن ،چه دلیلی راحتر و قابل دسترس تر از چاقی بیشتر ،پس مارو در مسیر چاق شدن بیشتر قرار میدن و با هر بار چاقتر شدنمون و مضطرب تر شدن ما ،اون مواد شیمیایی بیشتر تولید میشن و این چرخه هر روز و هر روز تکرار میشه 

      روبرو شدن با ترس یکی از راه های کم اعتبار کردنشه ،دیگه وقتی ترس در ما تولید شده یعنی خیلی مراحل قبل در ما شکل گرفته و حالا نباید این احساس مهم درونیو نادیده بگیری و قایمش کنی زیر فرش ،قبول میکنیم که ترسیدیم و اونو به رسمیت میشناسیم

      منم انسانم و پیش میاد که از خیلی چیزهاییکه در کودکی در من بصورت اصل و عقیده دراومده ،بترسم ،پس اول میپذیرم و میبینمش 

      مثلا من الان هم قبول میکنم که بعضی اوقات از روند لاغر نشدنم ترسیدم و به خودم گفتم چرا لاغرتر نمیشی ؟ در درون من پر از باورهای لاغر نشدنه ،طبیعیه که گاهی اون فرمولها عمل کنن ،مگه من روزانه چقدر باورهای جدید به خودم تزریق میکنم ؟ شاید یک ساعت ،در مقابل ۴۰ سال تزریقات کهنه قدیمی ،چیزی نیست و این ترس ها با بودن و تکرار کردنه که کمرنگتر میشه ،باید کفه ترازوی لاغری وجودم هم سنگین تر بشه که بتونه برابری کنه با کفه سنگین چاقی قدیمی 

      پس روبرو بشیم با ترسی که شاید گاهی بیاد سراغمون و بپذیرمیش ،اینها آفرینش های قدیمی خودمونه ،وقتی بپذیریم ،دیگه اذیتمون نمیکنن ،آره من قبول میکنم انسان هستم با تمام نواقصم با تمام ترس هام و خاطرات چاقی که داشتم ،من همینم 

      بعضی از ترس های واهی ما از تربیت و باورهایی که در کودکی تا بزرگسالی در ما ضبط شده برامون بوجود میاد ،مثلا ما به تکرار در ویدئو ها و آهنگ ها دیدیم و گوش کردیم که عشق یا وجود نداره یا اگرم باشه چندتا دونه است که اونها هم در آخر یا به مرگ ختم میشن یا به جدایی 

      و در ذهن ما ترس مخفی وجود داره که عشقی نیست یا اگرم باشه در آخر به جدایی و ناراحتی تموم میشه و این ترسه در درون ما هست برای همین ذهن مارو بسمت جاهای غیر امن نمیبره یا اگر ببره در انتها نتیجه میشه  مثل همون ، ویدئوهاییکه دیدیم و یک عالمه ترس هست که وارد زیر بنای هر کدومش که بشیم یه عالمه باورهای مخرب ازش میریزه بیرون 

      یا ترس از موفقیت و پولدار شدن که زیر بنای ترسش این بود که هر کی پولدار میشه یه کسی یا یه چیزیشو از دست میده و بارها اینهارو ما شنیدیم و مثال هاشو عینا دیدیم ،پس ذهن پر از ترس هایی بر پایه و اساس باورهاشه که طبق همون ها تصمیم گیری و انتخاب میکنه 

      اینکه از هر چیزی بترسی تجربش میکنی که در قبل زیاد شنیدیم همینه ،اینکه ما مدام از هر چیزی میترسیم یعنی توجهمون مدام روی همون ترس هاست و جهان تصور میکنه ما دلمون اون اتفاقاتو میخواد و این دقیقا برعکس خواسته ی ماست 

      ولی چونکه بلد نبودیم و آگاهی نداشتیم مرتب در مدار جذب ناخواسته ها قرار میگرفتیم ،حتی همین الان هم که یاد گرفتیم بیشتر اوقات خام و محو همون ترس هامون هستیم و انگار خوابیمو هر بار باید بتونیم از این خواب مغناطیسی بیدار بشیم و از پیش نویس های کودکیمون بیاییم بیرون ،بودن در همین مسیرها و تکرار پادکست ها و یادآوری موفقیت ها ،کمک میکنه از اون خود قدیم خارج بشیم که با خروجمون میتونیم وارد دنیای بزرگتر و زیباتری بشیم

      و حالا که میتونیم شناساییشون کنیم توانایی اینو داریم که از زیر یوق ترس های واهی بیاییم بیرون تا بتونیم آزادانه تر انتخاب کنیم 

      مثل زمانیکه از ترس های چاقی در اومدیم ،چقدر اون زمانها میترسیدیم که شب شام بخوریم ،چقدر میترسیدیم که بعد از غذا نخوابیم ،یا بعد از ورزش چیزی نخوریم ،یا ورزشمون کم نشه ،فراموش نشه 

      و حالا که دونه دونه شون شناسایی شدن ،ما از زیر فشار اونها خارج شدیم و دیگه مثل قبل رنج نمیبریم و بهتر و راحتر زندگی میکنیم 

      ترس از چاقتر شدن و لاغر نشدن یکی از معضلاتی بود که سالها درگیرش بودم ،هر روز بهم تاکید میکردن که مراقب باش داری چاقتر میشی ،اینو نخور ،اونو بخور ،شام نخور ،برنج و نون نخور ،زیاد نخواب ،سخت ورزش کن ،این قرصارو بخور و من میلیون ها بار شنیدم و گفتم چشم ،حتما این راهم امتحان میکنم ،ممنونم ،حتما این رژیمم میگیرم، باشه ،حتما از این به بعد رعایت میکنم وووو

      و هر بار که داشتم بهشون گوش میکردم و به راهکارهاشون فکر میکردم ،در حال ساختن مسیرهای محکمتر عصبی در مغزم میشدم و ترس های من بزرگ و بزرگتر میشدن که با هر بار ترسیدن چاقی در درونم بزرگتر و لاغری دورتر میشد و در کل لاغر شدن به یک رویا و سراب در من ایجاد شد 

      یادمه ۱۰ سالم بود و شام منزل دایی م بودیم وقتی همگی سر سفره نشستیم ،پدرم توی جمع بمن گفت تو بلند شو برو تو اتاق ،از این به بعد اجازه نداری شام بخوری ببین مثل بچه خرس شدی ،خجالت نمیکشی ؟

      اون شبو هنوز فراموش نکردم که چه به روز من اومد پیش اونهمه آدم ،که همگی میخواستن به من کمک کنن ،وساطت میکردن پیش پدرم و میگفتن حالا امشبو اجازه بده شام بخوره آخه مهمانه و از اون به بعد شام خوردن برای من شد یک مانع لاغری

      و اون ریتم زندگی من ادامه داشت ،یعنی جوری پدرم مواظبم بود که انگار مجرم دستگیر کرده بود ،تمام اون لحظاتی که بر من میگذشت حکم ساختن یک سلول یا فرمول چاقی در من بود که مطمئن تر میشدم که من ناتوانم و لاغر شدن اصلا مال من و بدنم نیست 

      تمام اون تحقیرها ،سرزنش ها و تخریب هاییکه اول از طرف پدرم و بعد از دیگران و جامعه و در انتها خودم شدم ،دونه دونه افکار منو بسمت چاقی ساخت و پرورش میداد و من ناآگاهانه خودمو به دست سرنوشت و افکار اطرافیانم سپرده بودم و تصور میکردم اونها دارن درست میگن و من تمام اون مشکلاتو دارم و مستحق لاغر شدن نیستم 

      از اونجاییکه مدام بهم برچسب کودن ،احمق و نفهم وووو میزدن من باور کرده بودم ،منکه چیزی نمیفهمم ولی اونا خوب بلدن و میفهمن و از همون جا بذر* من ناتوان* من بی عرضه* در من کاشته شد ،دیگه پذیرفته بودم من بی تقصیرم و وجودم بی عرضه است ،خدا خواسته من چاق باشم ،خلقت من چاق بوده ،وقتی بهم محکم و قوی گفتن تو ارثی چاقی دیگه پرونده لاغریو برای همیشه در مغز من بستن و دور انداختن

      و الان ۱۵ ماهه که دارم به خودم ثابت میکنم بابا فریده به خدا تو ارثی چاق نیستی ،خواست خدا چاقی نبوده ،تو بی عرضه نیستی ،چاقی و لاغری ربطی به توانایی نداره ، لاغری حق توست ،تو فقط ناآگاه بودی از حق و حقوق خودت ،همین 

      حالا باور کن که بیس بدن تو هم مثل همه افراد متناسب لاغر بودنه ،متناسب بودنه ،مثل مغزی که داری و طبیعیه ،مثل تنفسی که داری که طبیعیه ،مثل انرژی که داری که طبیعیه 

      تمام اون مسیرهایی که رفتیم مثل رژیم ،ورزش ،دم نوش و غیره ،باعث شدن که بذر نتوانستن بیشتر در ما شکل بگیره ،هر چقدر بیشتر در اون مسیرها شکست خوردیم بیشتر متوجه ناتوانی های خودمون شدیم 

      و حالا در مسیری هستیم که هر چقدر بهش ایمان بیاریم و باورش کنیم میتونیم ازش نتیجه بگیریم ،اصلا هر چیزیو که ما باور کنم برام پیش میاد ،همه چیز به پذیرش ما بستگی داره ،اگر این راه و مسیرو بپذیریم میتونیم ازش نتیجه بگیریم ،خیلی ها هستن که چاقن و حتی با این مسیرهای ذهنی هم آشنا شدن ولی چون قبولش ندارن ازش استفاده ای هم نمیکنن و این راه هارو مسخره میدونن ،پس همه چیز به باور کردن ما بستگی داره 

      مثل باور : لاغر شدن آسانترین کار دنیاست ،آیا من اینو باور کردم ؟  من قبلا باور داشتم که من کجا و لاغر شدن کجا ؟ لاغر شدن یک رویایی دست نیافتنی بود و حالا میخوام به خودم برای بار صدم بگم که اگر اون روزها لاغر شدن سخت بود چونکه مسیرم اشتباه بود ،اطلاعات اشتباهی وارد مغزم کرده بودم ولی الان دارم با دید دیگری به لاغری نگاه میکنم 

      اینکه لاغر بودن درسته ،صحیحه ،نه چاقی ،اتفاقا چاقی راه اشتباهی بوده که من به سختی گذروندمش وگرنه لاغر بودن که خیلی راحته ،من سالها خلاف جهت رودخانه شنا کردم ،من در مسیر چاقی بودم معلومه که قطره ای از لاغری اونجا نبوده که بخوام ببینمش 

      ولی الان میدونم که بیس بدنم لاغریه مثل همه آدم های متناسبی که باور کردن باید لاغر باشن ،عزت نفس یعنی من زیبا هستم و زیبایی ها مال من است و حق زندگی کردن دارم و میخوام از حقوق خودم لذت ببرم و الان اومدم که حقمو بگیرم ،حق لاغر بودنمو که ۴۵ سال نداشتمش 

      با انجام مراحل تنظیمات مغزی که جدیدا دارم فرمول ها و محتویات مغزمو تغییر میدم ،مطمئنم که به زودی لاغریو در آغوش میگیرم ،میدونم لاغر شدن مثل آب خوردنه چونکه بیس وجودی ماست و این افکار جدید من رو میبره به مسیرهای لاغر بودن ،فقط کافیه خودمو بسپرم به افکار و اطلاعات جدیدم و دست بکشم از اون ذهنیت های مخرب گذشته 

      همیشه این سئوال برام پیش میومد که چرا ۴ روز میرم مسافرت ۳ کیلو چاق میشم ولی ۶ ماه ورزش میکنم اون ۳ کیلو کم نمیشه ؟ و نمیدونستم چرا این اتفاق میفته  تا اینکه اینجا متوجه شدم 

      چونکه وجود ما پر از مسیرهای منفی و چاقیه ،ذهن هم که بر اساس بیس اصلی توجهات ما برنامه ریزی میشه ،پس طبق اون تمرکزات ،مارو میبرد به مسیرهای چاقی بیشتر و چونکه اون مسیرها پررنگتر وجود داشتن ،دیگه نیازی به مسیر دیگه ای نبود و ما اتوماتیک وارد اون جاده میشدیم 

      ما دوتا مغز داریم مغز خزنده و مغز جدید ،مغز خزنده که همون مغزیه که مال زمان هایی بوده که ما در برابر شکارها قرار میگیرفتیم ولی مغز جدید ما ،جاییکه اطلاعات جدید در اون سیو میشه ،وقتی با اتفاقی روبرو میشیم ،اگر در مغز جدید ما اطلاعاتی نباشه ،بدن خودبخود از مغز قدیم استفاده میکنه که کارایی اون به درد الان ما نمیخوره  

      فرقی نمیکنه چه اطلاعاتی در مغز جدید ما سیو باشه ،قبلا اطلاعات چاقی سیو بوده و الان میخواییم اطلاعات لاغری حابگزینش کنیم که  هر چقدر مغز جدیدو پر کنیم از اطلاعات جدید بجای اطلاعات قدیم ،اگاهی های جدید اجرا خواهند شد 

      با در دست داشتن اطلاعات لاغری که با گوش دادن به فایلها در ما ایجاد میشود ،دیگه جای نگرانی نیست ،چونکه به موقع مغز از اطلاعات لاغری استفاده میکنه که هر چقدر بیشتر تمرین کنیم بیشتر نتیجه خواهیم گرفت 

      خدارو شکر الان که در حال ضبط و دانلود اطلاعات جدید لاغری هستیم و ایمان داریم که به زودی درونمون پر میشه از خاطرات و مطالب و توجهات لاغری که مسیر و نقشه های ذهنی مارو میکشه و هدایت میشیم به زندگی پر آرامش تر 

      یعنی الان کسی حرفی از چاقی بزنه ،مغز جدیدم با باورهای جدیدم وارد عمل میشه ،اطلاعات جدیدم چی میگه ؟ هر آنچه که من در حال باور کردنش هستم رو اجرا میکنه ،پس نگران نیستم ،من درونمو درست میکنم ،بیرونم خودش درست میشود 

      خدارو شکر میکنم که همه چیز عالیه 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 13 از 3 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار ملکه عشق
      1400/10/25 22:37
      مدت عضویت: 1236 روز
      امتیاز کاربر: 10303 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,411 کلمه

      چرا ترسانید ای کم ایمانان !؟..

      سلام و درود بر الوهیت و باطن درونتان🤍

      چرا ترس از لاغر شدن باعث لاغری نمی شود!…

      چرا از هر چی بترسیم سرمون میاد …اما وقتی به چیزای خوب علاقه مندیم سریع اتفاق نمی افته و ممکنه زمانی بگذره که اصلا ما یادمون بره چی می خواستیم ؟!

      ترس ریشه تمام مشکلات و گرفتاری های ما در زندگیمون هست و ترس رویدادی است که در زندگی واقعی ما رخ نداده ولی به شکل واضح و کامل در ذهنمون بارها مرور شده و باعث به وجود آمدن اتفاقی در زندگی ما شده است .

      ترس از شکست و بیماری ویا ترس از دست دادن روابط عاطفی بارها با توجه به اطلاعاتی که در مخزن ذهنیمون از قبل داریم که از رسانه و جامعه و معلمین دریافت کردیم و البته ما از والدین خود این افکار و باورها را به ارث برده ایم ….بارها در ذهنمون مرور شده و تصویر سازی شده و از اونجایی که ذهن کارش بزرگنمایی کردنه ترس از موضوع را از خود موضوع در ذهنمون بیشتر پررنگ کرده و ما انتظار داشتیم اتفاقی برامون رخ بده و چون باور و اطمینان قلبی داشتیم این نکنه نکنه های ما اتفاقأ در زندگیمون رخ دادند…

      ریشه تمام ترسهای ما در این بوده که خواستیم محافظت کنیم از خودمان در برابر پدیده ای در آینده که هنوز رخ نداده و شاید هم اصلا اتفاق نیفته …

      خود ترس یک حسی است که خداوند در وجودما قرار داده برای اینکه بتونیم به طور صحیح ازش استفاده کنیم و در مواقعی احساس خطر کنیم و خودمان را نجات دهیم ولی از طرف دیگر چون اصلحه شیطان هم ترس هست ما نمی توانیم کنترل این حس را درست در دست بگیرم و البته شیطان با همان ترس  آرزو ها و خواسته های ما را نشونه میگیره تا ما را از مسیر ایمانمون و موفق شدنمون خارج کنه و تنها راهش اینه که با ترسهامون روبرو بشیم و اونوقت متوجه میشیم فقط یک حباب توخالی بودند و آرام آرام مهارتشو پیدا می کنیم که ترسهامون را به ایمان تبدیل کنیم …الهی امین 🙏

      🍃🍃🍃🍃🍃🍃

      چرا ترس از لاغر شدن باعث لاغری نمی شود؟!

      ترس از لاغری در ذهن ما به چند صورت وجود داره؟!..

      ۱)طی تمام سالهایی که چاق بودیم از روشهای مختلفی برای لاغری استفاده کردیم و با تلاش و رنج فراوان در مقطعی کمی از اضافه وزنمون کم شده و اما شکست خوردیم و ترسی عمیق در ذهنمون ریشه داره که نکنه با این روش لاغر نشم ؟!ما باید این موضوع را با دلایل منطقی برای خودمان حل کنیم اینکه این روش کاملا متفاوت از روشهای قبلی هست اینکه این مسیر صحیحه و اینکه ما انتخاب شدیم و زمانی که کاملا درمانده شده بودیم و به تسلیم بودن رسیده بودیم .

      ۲)گاهی هم فکر کردن به اینکه اگر لاغر بشم نکنه صورتم زشت بشه ناتوان بشم بیمار بشم پوستم شل بشه ریزش مو بگیریم مانع از لاغر شدن ما می شود و باید این را هم برای ذهنمون منطقی کنیم که ما هیچ دخالتی تو کار جسممون نداریم فقط آموزش ذهنی لاغری را یاد میگیرم و چون با سیستم ناخودآگاهمون داریم کار می کنیم بسیار هوشمند هست و ما را در حالت طبیعی و اورجینالمون قرار می دهد و خداوند هرگز اشتباه نمی کند …. 

      ۳)در حالت دیگر با توجه به اطلاعات ذخیره شده که از قبل در ذهنمون وجود داره  ترس از رنج و منع غذایی و  ترس از سختی مسیر یا ترس از ورزش های اجباری مانع لاغری ما میشه ولی در این مسیر ما هیچ نوع محدودیتی نداریم کاملا آزاد هستیم و هیچ برنامه بیرونی برای ما چیده نشده و ما خیلی آسون مثل پلک زدن فقط داریم لاغری را آموزش میبینیم ….

      اما زمانیکه چاق بودیم وقتی از چاق تر شدنمان می ترسیدیم شروع می کردیم کنترلش کنیم و مهارش کنیم و دائم به چاقی توجه می کردیم خودمون را وزن می کردیم و سایز می کردیم و بسیار نگران می شدیم و البته مسیر چاقی برای ما می شد ۴بانده و سریع تر چاق می شدیم و دلیلش این بوده که ذهن ما انباشتگی فراوانی نسبت به فرمولها و اطلاعات و تجربیات چاقی داشته و مسیر چاقی کاملا واضح و روشن در ذهن ما بوده و ما نقشه ی  چاقی را در طی سالهای قبل در ذهنمون داشتیم و بارها هم در مسیرش حرکت کردیم و همین که شروع می کردیم خیلی آسون و سریع چاق می شدیم چون مسیری بود که کاملا نسبت به آن شناخت داشتیم اما نسبت به لاغری ما اطلاعاتی و تجربه ای به اون صورت در ذهنمون نداریم یعنی نقشه راهی در ذهنمون نداریم و اگر هم باشه نسبت به چاقی خیلی کمرنگ تر هست و نقشه ناقصه و به همین دلیل وقتی از لاغری میترسیم نمی تونیم در ذهنمون بارها مرورش کنیم یا تصویر سازی کنیم خط پایان برای ما نامعلوم و گنگه انگار جزیره ای ناشناخته است و به همین دلیل ترس از لاغر شدن ما را لاغر نمی کنه هیچ مانع لاغریمون هم میشه ..راهکار این هست که هرروز با دریافت آگاهی از فایلهای آموزشی به مرور زمان یک نقشه اصولی و صحیح در ذهنمون ترسیم کنیم و با توجه کردن به این اطلاعات و خواندن دیدگاه دوستان و دیدن آلبوم شگفتی سازان این نقشه و مسیر لاغری را در ذهنمون واضح و شفاف تر کنیم تا بتونیم در مسیرمون حرکت کنیم …اگر به سرعت جسم ما در این مسیر تغییر نمی کنه دلیلش همین نقشه ذهنی هست و البته یک دلیل محکم برای لاغری ماندگار تنها با روش ذهنی هم این هست یعنی زمانی که پس از مدتی این نقشه و مسیر لاغری در ذهنمون کامل و واضح و شفاف ثبت بشه و انباشته افکار و فرمولهای صحیح لاغری از حجم اطلاعات چاقی در ذهنمون بیشتر بشه انتخاب نهایی ما میشه لاغری یعنی قدرت انتخاب لاغری ما نتیجه ماندگار را رقم می زنه و شگفت انگیزه…😇🦋✨

      من هم اوایل با خودم فکر می کردم اگر همینطور انقدر لاغر بشم که نتونم کنترلش کنم و از وزن ایده آلم پایین تر بیام دیگه باید چیکار کنم !…

      دوستمون از ترس اینکه لاغرتر نشه به خاطر بودن فرمولهای ذهنی اشتباه چاقی در ذهنش سعی داشته بیشتر بخوره و یه جورایی بیاد لاغرتر شدن را مهار کنه و دقیقا روش اشتباه سالها رژیم برای چاقی را داشته تکرار می کرده و البته توجه به لاغری بیشتر شده لاغر ترشدن بیشتر ….بدن ما کاملا هوشمند هست و در حالت طبیعی خودش در نهایت سلامتی و زیبایی هست همانطور که برای پلک زدنمون یا نفس کشیدنمون یا ترمیم و بازسازی قسمتهایی از پوستمون که خراشیده شدند یا بریده شدند راهکاری به ذهن  ارائه نمی دهیم و اعتماد داریم خودش کارشو بلده چه برای لاغر شدن و و چه برای ایده آل ماندنمون هم باید آرام باشیم و رها از افکار و نجوای پلید شیطان و اعتماد کنیم به هوشمندی ذهن و جسممون و آسوده و با باور و اطمینان قلبی  در این مسیر سرسبز گام برداریم …🌱

      اصلاح فرمولهای ذهنی در تمام جنبه های زندگی ما تأثیرگذارند…

      اگر مهارتهای کنترل ذهن و شناسایی فرمولهای ذهنی ترس را یاد بگیریم و بتونیم در ذهنمون شناسایی کنیم در دیگر جنبه های زندگیمون هم مسائل مربوط به ترس را می توانیم به راحتی حل کنیم …

      افرادی هستند که سریالهای دزدو پلیس بازی را دنبال می کنند و محتوای ذهنیشون مملو از افکار سرقت و قتل و خیانت و کلاهبرداری هست و ترس از ایجاد این اتفاقها در زندگیشون باعث میشه کنترل و توجه بیشتری در زندگی خود برای حفاظت از خودو خانواده خود اعمال کنند شبها دربها را قفل می کنند و در منازل دوربین مداربسته نصب می کنند به ماشین قفل فرمان می زنند ساعت رفت و آمد فرزندان را دقیق چک می کنند با سوظن معامله می کنند رفتار همسر خود را زیر نظر می گیرند  یا گوشی همسر خود را چک می کنند و به دنبال اطلاعاتی هستند تا از بروز بیماری پیشگیری کنند و این افراد هرروز اتفاقات تلخ بیشتری را در زندگی خود تجربه می کنند و با ترسهای خود زندگی می کنند ! …..

      سالهای سال بازیگر نقش اتفاقات زندگی خود بوده ایم ..و اما به لطف تنها پرورش دهنده کل عالم هدایت شدیم تا خود کارگردانی زندگی خود را به دست بگیریم  با شناخت خود و افکار ذهنمون می توانیم امیر و فرمانده زندگی خود باشیم همان که خداوند فرمان داد هر آنچه در آسمان و زمین هست برش سجده کند و او را جانشین خود بر زمین قرار داد …

      جام وجودتون سرمست از جرعه های ناب آگاهی 

      خدایا هزاران با شکر که انقدر فراوانی در رزق و روزی آسمانی و زمینی ام قرار دادی عاااااالشقتم یکدانه ام ❤️

      سپاس دست روزی رسان خدا استاد ارجمندم شکر وجودتون🌷🌷🌷 

      دوستان متناسبم همواره در مسیر عشق و لذت باشید🍃🌸

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 10 از 2 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار zohre.taheri.345
      1400/10/13 11:21
      مدت عضویت: 1585 روز
      امتیاز کاربر: 985 سطح ۲: کاربر متوسطه
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 733 کلمه

      به نام خدای مهربانبا سلام به استاد عزیز عطار روشن و دوستان پرتلاشم…چرا ترس از چاقی باعث چاقی میشه ولی ترس از لاغری باعث لاغری نمیشه؟

      واقعا تا حالا به این موضوع فکر نکرده بودم ولی الان که توی این فایل مطرح شد خیلی ذهنم را به خودش مشغول کرد..دیدم دقیقا همینطوره من همیشه در برخورد با هر خوراکی یا غذایی با ترس و دلهره اون را می خوردم. البته این ترس و دلهره باعث نمیشد که از خوردنش منصرف بشم می خوردم ولی همش نگران بودم دلم شور می زد و با احساس بد می خوردم و ایمان و اطمینان داشتم که خوردنش منا چاق می کنه و دقیقا همین اتفاق هم می افتاد. بارها می گفتم و تکرار میکردم که من آب هم بخورم چاق میشم می گفتم من حرص هم که می خورم چاق میشم و همیشه نگران بودم در حالیکه بشدت مشتاق خوردن چیزی بودم اما در عین حال ترس و اضطراب چاقتر شدن را هم داشتم و خوردنم همیشه با نگرانی و استرس همراه بودم و همین نگرانی و ترس از چاق شدن خودش باعث چاقتر شدن من میشد و البته این حالت را در همه ی آدمای چاقی که در اطرافم بودن می دیدم، احساس ترس از چاقتر شدن با خوردن در همه ی افراد چاق مشترکه.ما با این ترس و نگرانی ناخواسته باعث چاقتر شدن خودمون میشدیم و این اتفاق به کرات می افتاد و خب حتما ذهن ما دیگه به این موضوع عادت می کرد که با هر خوردنی روند چاقی ما را بیشتر و بیشتر کنه چون ما با ترس مون پیغام پذیرش چاقتر شدن را به مغزمون و به کائنات می دادیم و چون این اتفاق خیلی زیاد می افتاد نقشه راه چاقتر شدن در ذهن ما ترسیم شده بود بنابراین هر بار که با ترس غذایی را می خوردیم چون ذهن کارهای تکراری را دوست داره، اینکار را تکرار میکرد و چاقتر شدن ما را رقم می زد و ما چاق و چاقتر میشدیم…اما چون هیچ وقت لاغر نمیشدیم و یا اگر هم مقداری وزن کم می کردیم باز هم همون ترس از چاق شدن دوباره در ذهنمون بود، بنابراین ترس از لاغر شدن اصلا در ذهنمون وجود نداشت و ذهنمون هیچ وقت این احساس را تجربه نکرده پس نقشه راه ترس از لاغر شدن اصلا در ذهنمون وجود نداره و حتی اگر از لاغر شدن بترسیم هم لاغر نمیشیم…..اوایلی که تازه در دوره شرکت کرده بودم و بعد از شنیدن اولین فایل های استاد وقتی ترسم از خوردن کم کم از بین می رفت، لذت عجیبی داشت اینکه غذا بخوری با آرامش بدون ترس و نگرانی شاید لذت‌بخش ترین حسی بود که تا اون موقع تجربه کرده بودم بطوریکه اولش قدری چاقتر شدم ولی دیگه نگران نبودم،بلکه حسابی ذوق زده شده بودم از این حس خوب و شیرین،وقتی که ترسم از چاقی باخوردن کم کم از بین رفت به مرور خوردن هام به روال عادی برگشت و حتی کمتر و کمتر شد…با شنیدن صحبتهای بیستری از استاد و گوش دادن مکرر به فایلها و رسیدن له شرایط روحی و روانی عالی دیگه کمتر به چاق بودن و چاق شدن فکر میکنم و مطمئنم که بالاخره به شرایط جسمی مناسب هم خواهم رسید و با این شرایطی که دارم هم کاملا اوکی هستم..

      و اما دلیل چاق شدن من با ترس از چاقی، بخاطر اینه که مسیر چاقی بارها و بارها تو ذهنم ترسیم شده و با هر بار نگرانی و استرس از خوردن و چاق شدن این مسیر را در ذهنم آسفالت و آباد و پایدارترش کردم و به همین دلیل همیشه انتظارم از هر اتفاقی هر خوردنی هر عصبانیتی چاقتر شدن بوده و من همیشه فقط چاق میشدم ولی اصلا از لاغری تجربه ای نداشتم که مسیرش توی ذهنم ترسیم شده باشه و با فکر کردن بهش لاغر بشم اصلا تصوری از لاغری نداشتم انتظار لاغری را نداشتم خب معلومه وقتی ما تصور تجربه ای از موضوعی نداشته باشیم قطعا برامون اعمال نمیشه و من هرگز لاغر نمیشدم و اگر هم اتفاق می افتاد خیلی موقتی و زودگذر بود و من باز هم در رنج و اسارت چاقی می ماندم…با آموزش های عالی استاد عزیز ما به مرور افکار و باورهای چاق کننده را با افکار و باورهای لاغری جایگزین میکنیم مسیر را لاغری را در ذهن مون ترسیم می کنیم با تکرار آموزش ها این مسیر زیبا را زیباتر می کنیم و به لطف خدای مهربان و همت خودمون به آرزوی دیرینه مون که تناسب اندام هست میرسم.شاد و سلامت باشین🙏

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فروغ ریاحی
      1400/08/11 20:14
      مدت عضویت: 1657 روز
      امتیاز کاربر: 28251 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 966 کلمه

      سلام خدمت استاد گرامی و دوستان پر تلاشم .

      من بعد از دو سال در سایت بودن و کار کردن روی خودم  دیگه از چاقی  نمیترسم   یعنی ترس از چاقتر شدن ندارم ته ته اش به خودم میگم وای با این رفتار غذایی نادرستم  جلوی متناسب تر شدن خودم رو گرفتم  در واقع  اگر  در خوردن خطاایی داشته باشم میگم شاید این رفتار من مانع لاغری من بشه و یا میگم با این کار  روند لاغری من  کندتر میشه ولی فکرم این  نیست که چاقتر بشم حالا بخوام موشکافانه تر به این قضیه نگاه کنم  ببشتر اوقات این ترس رو ندارم خیلی کم یه جاهایی  در موقعیتهای خاص شاید بترسم ولی به صورت زندگی روتینم همچین ترسی ندارم  .  من یاد گرفتم در مواقع گرسنگی  هیچ ماده ی غدایی رو از ترس اینکه مبادا  بخورم و چاق بشم  رد نکنم  چون این کار یه واکنش در مقابل فرار از  چاقی هست که من رو گرفتار چاقی خواهد کرد  در واقع  با نخوردن اون ماده ی غذایی دارم بیشتر به چاقی توجه میکنم و چاقی بیشتری رو جدب میکنم 

      برعکس گذشته  ی خودم  که  وقتی هر چیزی رو میخوردم ربطش میدادم به چاقی مثلا  وای رفتم رستوران  پس چاق میشم شام سنگین خوردم چاق میشم  هله هوله خوردم چاق میشم ولی خدا رو شکر الان که در این مسیرم خیلی افکارم تغییر کرده و دیگه غداها رو  به عنوان عاملی برای چاقی بدنم نمیدونم یه وسیله برای تامین انرژی جسمم  میدونم و  اما در گذشته اگر چاق میشدم برام طبیعی و درست  بود و اصلا منتظر بودم هر ماه چاقتر بشم ولی حالا انتظارم اینه که چون در مسیر درستم و به درستی به نیاز جسمم پاسخ میدم و دارم لاغری رو یاد میگیرم  و کفه ی ترازوی لاغری رو  با رفتارها و باورهای درست سنگین تر میکنم پس هر روز لاغر تر میشم .

      من در گذشته خصوصا چند سال اخیر  قبل از آشنایی ام با این سایت کلی افکار چاق کننده داشتم (چون قرص هورمونی میخورم چون قرص تیرویید میخورم چون اشتهام زیاده )که واقعا انتظارم از خودم چاقی بود و هر ماه هم باوجود کلی تلاش ولی چاقتر میشدم و واقعا تسلیم چاقی شده بودم و اون کاملا بر من تسلط پیدا کرده بود و  تمام این  پروسه که گفتم  در زمان خیلی کم من رو ۱۳ کیلو  چاقتر کرده بود در حالی که قبل از اینکه متوجه این مشکلاتم بشم به هر سختی بود خودم رو لاغر میکردم و داشتم هنوز وزن کم میکردم  و به سختی و فشار و رنج خودم رو  در وزن ۵۹ کیلو قرار داده بودم  ولی به محض اینکه اطلاع پیدا کردم این مشکلات رو دارم و بارها از طرف متخصصان به من گفته شد که شما  از این به بعد چاق خواهی شد  و دیگه من منتظر چاقی بودم و هر ماه چاقتر میشدم و واقعا تسلیم چاقی شده بودم و دیگه تبدیل به فرد تپلی شده بودم با کلی ترس و تنفر از چاقی که از هیچ  چیز لذت نمیبردم و حال روحی و جسمی  خوبی نداشتم  چون همش ناراحت بودم و غصه میخوردم باید چی کار کنم که لاغر بشم  آخه من هر کاری از دستم بر بیاد که انجام میدم پس چرا لاغر تر نمیشم حداقل ثابت نمیمونم  ؟؟؟؟؟ و  میدیدم در عرض چند ماه با سرعت زیادی  تمام تلاشهای من برای لاغری  داشت بر باد میرفت و انتظارم از خودم  این بود که تا چند ماه دیگه دوباره من به وزن قبلی خودم برمیگردم  چرا ؟؟؟چون اطمینان داشتم و باور داشتم دیگه چاقی من راحت در من اتفاق میفته و لاغری در من سخت هست .و اما  این ترس از لاغر شدن اتفاق نمیفته چون باور و اطمینان  ما این نیست  که ما به راحتی لاغر میشیم .

      چقدر داستان این دوستمون  جالب بود و من  با شنیدن این داستان از زبان استاد برای خودم این باور ها رو دوباره یاد اوری  کردم که میشه از این راه( فقط از طریق قدرت ذهن) اینقدر زیاد  لاغر بشم ،و یا اینکه  لاغری با این روش آسان هست لاغری با قدرت ذهن به راحتی من رو متناسب میکنه . لاغری در این روش اتفاق میفته اگر به جسمم اعتماد کنم و مدام خودم رو در آیینه  چک نکنم و یا …

      پس بازم با اطمینان بیشتری میگم من مطعنم لاغر تر  میشم و منتظر وزن دلخواهم هستم  ولی  نمیدونم چه طور و از چه راهی  بدن این کار رو میکنه فقط میدونم انجام میشه و باید رهاش کنم و با حال خوب در مسیر باشم تا نتیجه ی عالی رو ببینم مثل بقیه اعمالی و فعالیتهایی که بدنم به خوبی از پس اونها برمیاد و اتوماتیک انجامشون میده و من  در هیچ فعالیتی از جسمم نگران  نیستم که مثلا دستم زخم شده حالا نیاز به چند سلول هست و یا حالا چه کنم ؟ ، و اما  بدن خودش اتوماتیک مراحل رو انجام میده و  میبینیم بعد از مدتی زخم ما جوش میخوره و خوب میشه پس لاغری هم به همین راحتی  مثل ترمیم زخمها و یا گردش خون و یا  سلولسازی در جسم ما اتفاق میفته اگر نگران نباشیم و رها کنیم.

      اگر از چیزی در زندگی بترسی  مثلا سرقت قطعا گرفتارش میشی ،اصلا چرا میترسی چون به ذهنمون اطلاعات دادیم و بارها کلیپ سرقت دیدیم و این شخص در مورد سرقت کلی  با اطرافیان حرف میزنه و کلی اطلاعات به ذهنش میده و در نهایت شروع میکنه به یک  سری واکنشها نشون دادن مثل قفل و دزدگیر زدن و … که مبادا منم گرفتار این سرقتها و حا دثه ها بشم ولی خبر نداره جهان هستی وقتی بخواد کاری کنه کاری به واکنش شما نداره و برای شما اتفاق خواهد افتاد.

       عجب جمله ی خوب و پر انرژی  به به ،پس  بارها به خودم میگم منم خالق سرنوشت و جسم خودم خواهم بود نه بازیگر اونها چطور ؟؟؟ با درک قوانین الهی من خالق  و کارگردان سرنوشت و جسم  خودم میشم  و از زندگی  لذت بیشتری خواهم برد . 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار صبا
      1400/08/11 12:55
      مدت عضویت: 1329 روز
      امتیاز کاربر: 12736 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,249 کلمه

      سلاااام

      چه سوال جالبی بود سوال این بخش. منم بهش فکر کردم و جواب من برای خودم مشابه همون چیزی بود که شما توی فایل گفتید و توضیح دادید.

      همیشه برای ما بستر ترس فراهم بوده ؛ هر وقت با دیگران برخورد داشتم بهم میگفتن چه کار هایی رو نکنم تا فلان اتفاق برام نیوفته . با فلانی نرو ، این کارو نکن ، اون چیزو نخور ، بیرون میری سرده مواظب باش سرما نخوری ، تنهایی بیرون نرو دزد هست ، با فلانی حرف نزن 

      اینا همش یعنی من وقتی میخوام یه کاری کنم دیفالت ذهنم بر اساس این ترس هاست ، یعنی حتی به این فکر نمیکنم که اون کاری که میخوام بکنم درسته یا منو شاد میکنه یا نه فقط و فقط به این فکر میکنم که نکنه یه اتفاق بدی برام بیوفته و این شروع یه زندگی با ترسه .

      خانواده های ما بهمون یاد ندادن با ایمان یه تصمیمی بگیریم. همش مارو از عواقب یه کاری ترسوندن ، نگفتن فوقش میری زمین میخوری ولی برگرد و بلند شو و ازون تجربه یه درسی بگیر . هیچ وقت اینارو بمون نگفتن چون خودشونم همچین چیزایی نشنیدن و اگه قرار باشه ما هم راه و روش فکر کردن و زندگی کردن اونا رو ادامه بدیم هیچ وقت این زنجیره به پایانش نمیرسه .

      تا یه جایی این ترس خوبه و مارو از خطرات احتمالی آگاه میکنه ولی نباید اجازه بدیم این ترس ارباب و صاحب ما بشه درست مثله الان . راهکارش اینه که با اون ترس روبه رو بشیم و بپذیریمش و بعد با ایمان کامل تو دل تاریکی قدم برداریم چون راه دیگه ای جز این نداریم ، دلیل نمیشه چون کسی به ما یاد نداده شجاع و با ایمان باشیم ما هم همه ی کارهامونو از روی ترس انجام بدیم و این نوع نگرش رو به نسل های بعد از خودمون انتقال بدیم ، تنها زمانی که ما تغییر کنیم جهان پیرامونمون تغییر میکنه پس وقتش هست که من با ایمان در این مسیر قدم بردارم و اون قدر اطلاعات زیادی درباره ی لاغری به ذهنم بدم که دیگه زمانی برای فکر کردن به ترس ها و مصیبت های چاقی نداشته باشم . باید مزرعمون رو پر از بذر های لاغری کنیم ، من یاد این مزرعه های ذرت افتادم که کلی این گیاهای ذرت بزرگ و بلند میشن و حتی قد گیاهشون از قد انسان هم بزرگ تر میشه ؛ حالا اگه این مزرعه ی پر از ذرت رو مزرعه ی لاغری در نظر بگیریم که گیاهاش کل ذهنمونو احاطه کردن ، دیگه یه علف هرز کوچولو که نمی تونه تمام این مزرعه رو زیر سوال ببره و محصولشو خراب کنه چون اونقدر این ذرت ها بزرگ شدن که دیگه اون علف هرزه به چشم نمیاد . امیدوارم شما هم همون تصوری که من توی ذهنم از مزرعه های ذرت دارم رو داشته باشید اگه تا حالا این مزرعه ها رو ندیدید لطفا سرچ کنید و یه عکس ازش ببینید چون اون موقعست که درک میکنیم وقتی به یه بذر بها بدی و ازش مراقبت کنی میتونه تا چه حد بزرگ بشه و تا چشم کار میکنه فقط همون بذرهایی که کاشتی رو ببینی .

      چقدر فایل قشنگی بود این فایل . آخرش گفتید کسایی که به دزدی و این چیزا توجه میکنن این حالت ترس توشون به وجود میاد و همش مراقبت میکنن از خودشون که مبادا این اتفاق برای خودشون بیوفته و من دقیقا همین تجربه رو چند وقت پیش داشتم.

      چند وقت پیش توی اکسپلور اینستاگرام یه دختری رو دیدم که میومد پرونده های جنایی و قتل رو بررسی میکرد و داستان اون آدم ها رو تعریف میکرد. منم حوصلم خیلی سر رفته بود و هیچ کاری انجام نمیدادم، گفتم بزار برم ببینم چه طوریه؟ و توی خونه هم تنها بودم. رفتم و حدود 10-12 تا پست داشت و همشون هم نیم ساعت یا بیست دقیقه ای بودن و پرونده های مختلف قتلو میگفت توی هر کدوم ، منم که حوصلم حسابی سر رفته بود و نشستم کل پستاشو از اول دیدم و خوشم اومده بود کلا از فیلم هایی که از این جور داستانای معمایی و جنایی دارن خوشم میاد ولی فرقشون با این پرونده ها این بود که این داستانا همشون واقعی بودن . بعد ازینکه یه چند تا پستاشو دیدم زنگ خونم خورد و یه بسته ای اورده بودن ولی من انقدر ترسیدم که برم بسته رو از پایین بگیرم که خودمم از خودم تعجب کرده بودم . همش به خودم میگفتم نکنه یکی ازین داستانا قتل برای من پیش بیاد؟ نکنه اینی که بسته رو اورده یه قاتل باشه و چون تنها هم بودم این ترس ها تشدید میشد و دیگه با هر مقاومت و ترسی که بود رفتم و بسته رو گرفتم ، اتفاقی هم برام نیوفتاد ولی این واقعا برام عجیب بود که با چند تا پست دیدن از انجام همچین کارای کوچیکی هم بترسم اما خب خیلی اهمیت ندادم به این احساس ترس ، و دختره رو فالو کردم و هر هفته که پست جدید میزاشت میرفتم و میدیدمشون ولی بعد از یه مدت دیدم که منی که آدم خیلی شجاعی بودم و مردمو دوست داشتم و احساسم در کل خوب بود به همه ، دارم تبدیل میشم به یه آدم شکاک که به هیچ کس اعتماد نداره و بعضا خیلی هم ترسو ئه! 

      و من اصلا نمیدونم نیاز آدما به دیدن و شنیدن همیچین اطلاعات ترسناکی از کجا میاد. یکم با خودم حرف زدم و گفتم تو فقط به خاطر اینکه احساس خستگی و حوصله سر رفتگی میکردی این دخترو فالو کردی و نه تنها چیزی به زندگیت اضافه نشده بلکه چیزای خوبی هم که توی ذهنت داشتی از بین رفته . حالا خود دختره میگفت بررسی این جور پرونده ها به روان شناسا و کسایی که رشتشون روان شناسیه کمک میکنه که وجه های مختلف شخصیت بقیه رو بشناسن ولی مگه چند درصد از فالوور های اون دختر ، رشتشون روان شناسی بود؟ مطمعنم 90 درصدشون نوجوونایی مثله من بودن که برای هدر دادن وقتشون فالوش کرده بودن و مطمعنم اونا هم احساسی که من تجربه کردم رو تجربه کردن یا در آینده میکنن و این چیز خوبی نیست. منم الان سه چهار هفته ای میشه که اون پیج رو آنفالو کردم و دیگه نرفتم پستای جدیدش رو ببینم . به این فکر میکنم که آخه چرا باید برم چیزی رو ببینم که اقتدار من رو زیر سوال میبره و فقط همون لحظه ی دیدنش یه هیجان کاذب پیدا میکنم؟ 

      وقتی توی فایل این موضوع رو شرح دادین من یادم به این داستان خودم افتاد و دیدم که با اینکه مسیر اشتباه رو رفتم ولی برگشتم توی مسیر درست و دیگه هم اون حس هارو تجربه نکردم .

      ترس از چاقی و یا ترس از لاغر نشدن هم همینطوره ، نیاز نیست ما کار خاصی انجام بدیم فقط باید دست از توجه کردن به چاقی برداریم دیگه بقیه کار رو میسپریم به روند بدن و اینکه چطور خاطرات لاغری رو جایگزین خاطرات چاقی میکنه خیلی شگفت انگیزه.

      در مورد اون هنرجویی که گفتید خیلی لاغر شده بودن من واقعا برام جالب بود . _نه اینکه این دفعه از لاغری ترسیده بودن و به خاطر حرف های دیگران تلاش میکردن چاق بشن حالا_ ، این برام جالب بود که گفتید خیلی خوب تمرین ها رو انجام میداد و درک میکرد و به خاطر همین خیلی زود به عدد رویاییش رسید . این برای من خیلی جالب بود منم تصمیم دارم همه ی تلاشم رو بکنم و امیدوارم جز اون دسته از هنرجوهاتون باشم که درمورد من هم همین نظر رو داشته باشید و توی ذهنتون بگید این هنرجوی من خیلی خوب تمرینارو انجام میده و عالی درک میکنه .

      خدایا شکرت 

      ازتون ممنونم استاد

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 26 از 6 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فریده حسنی
      1400/08/10 17:16
      مدت عضویت: 1624 روز
      امتیاز کاربر: 23378 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,514 کلمه

      روز ۳۶ تکرار 

      سلام وقت همگی بخیر 

      چرا ترس از لاغر شدن باعث لاغری نمیشود

      در تمام سالهایی که چاق بودم ترس های زیادی داشتم ،بغیر از چاقی ترس های دیگه هم که از نوع زیادش همیشه همراهم بود 

      ولی ترس چاقی دوش به دوش من حرکت میکرد و منو رها نمیکرد، ترس از چاقی بیشتر ،ترس از لاغر نشدن ،ترس از خوردن،ترس از چجوری لاغر بمانم ؟ ترس از شام خوردن ،ترس از شیرینی ،نون  برنج خوردن ،ترس از مسافرت رفتن،ترس از مهمانی رفتن ،ترس از رستوران رفتن

      در واقع تمام وقت من در ترس های مختلف بودم ، روزی ۳ وعده باید غذا میخوردم ، چه رنجی میبردم از اینکه چی بخورم؟ چیارو نخورم ،چقدر بخورم ،آیا بخورم؟ اگر بخورم چاق بشم چی ؟ 

      روزی ۳ وعده اینجور افکار ترس آلود وارد مغزم میشد ،حالا اگر مهمونی،مسافرت و رستوران میخواستم برم که از قبلش باید چند روزی برنج و غذاهای بقول خودم سنگین و چاق کننده نمیخوردم تا چند روز بعدشم باید تاوان پس میدادم بغیر از ورزش و پیاده روی که برای من بصورت تنبیه در آومده بود اگر یه شب شام مهمون بودم باید تا ۱ هفته خودمو رنج میدادم و ورزش های سخت انجام میدادم

      در انتهای تمام اون برنامه ریزی های استرس آور من همچنان توپر بودم و ترسان ، هیچ لذتی از خودم و زندگیم نمیبردم و غذاهارو دشمن خودم میدونستم 

      یکی از مهمترین ترس هاییکه داشتم ترس از لاغر نشدن بود که اون چند سال آخر رژیمم که هر کاری میکردم دیگه لاغر نمیشدم به این نتیجه رسیده بودم که من توانایی لاغر شدنو ندارم و  چربی هام سفت و کهنه شده و کاری از دست من بر نمیاد،بقول یه کارشناس ورزشی میگفت چربی شما قهوه ایه برای همین لاغر نمیشید ،دوست دارم پیداش کنم بزنم تو سرش بگم دیدی من با همین چربی هام لاغر شدم ،الکی اطلاعات غلط تو مغز مردم نکنید 

      اون زمانها ،تسلیم تسلیم چاقی شده بودم و قدرتو از خودم کامل گرفته بودم ، پذیرفته بودم که باید تا آخر عمر چاق باشم و این طبیعیه برای من ،اگر لاغر میبودم برام غیر عادی بود

      الان که‌ به اون روزا فکر میکنم حس میکنم درون افکار چاق کننده قوطه ور بودم ،حس آلوده بودن ،حس گنگ بودن ،آخه بدن و وجود ما کاملا معنویه و بیسش لاغریه ،وقتی اونهمه آلودگی و فرمول های مخرب بهش آویزون بوده ،حال خودشم بد میشده ،آخه از اصلش دور شده بوده و دست و پا میزده که بره بسمت ذات الهیش که سلامتی و تناسب و خوشحالیه 

      اینهارو اون روزا بلد نبودم برای همین در ترس های چاقیم و لاغر نشدنم غرق بودم و اون ترس ها هنوز هم در وجودم هست ،هر چند داره کمرنگ میشه ولی حسی که از ۸ یا ۹ سالگی  با من بوده  باید زمان بذارم تا اونها کم جون بشن 

      استاد مثال قشنگی زدن اینکه ما کره منفی مغزمونو پر کرده بودیم از چاقی ،ناتوانی،نشدن ها،ترس ها،زشتی،چربی ،لباس های تنگ ، بدن گوشتی ،غذاها هیولا هستن، بترس از شیرینی و فست فودها وووو

      ما هم اون وقتا دل به دل منفی بافمون میدادیم و کره مثبتمون خالی خالی بود ،تازه تو این دوره ها یاد گرفتیم مخزن مثبتمونو پر کنیم 

      بماند که ما هم خودمون به منفی بافمون کمک میکردیم هم میرفتیم با دیگران فقط حرف چاقیمونو میزدیم و حرص میخوردیم ،نمیدونستیم داریم مخزن چاقیمونو  پرتر میکنیم 

      الان که داشتم مقاله استادو میخوندم به خودم گفتم بیا مثل بعضی روزا که با خودت در مورد باور سازی های لاغری صحبت میکنی ،بیشتر در موردش صحبت کن ،یعنی فقط اکتفا نکن به فایل و نوشتن ،مثلا وقت هایی که حتی ۵ دقیقه آزادی، در مورد لاغری صحبت کن مثل همون وقتاییکه میری برای پیاده روی و با خودت صحبت میکنی ،هر چند من حتی لحظه خالی ندارم و گوشیمو با خودم در حین فایل گوش کردن تا سرویس بهداشتی هم میبرم 

      و باید مدام به خودم بگم که آره الان راه و روشم تغییر کرده ،اون وقتا جسممو تحت فشار گذاشته بودم الان ذهنمو دارم پر میکنم از لاغری و محاسنش ،در واقع کفه ترازوی لاغریو سنگین تر کنم یا همون کره مثبتمو قویتر میکنم وقتی این کره بزرگتر بشه کره منفیو منهدم میکنه مثل همون موقعا که کره مثبت منهدم شده بود

      باید مدام منطق بیاریم برای ذهنمون که بپذیره این دفعه با روش های قبلی خیلی فرق میکنه ،الان داریم با نقشه میریم جلو  ،قدم به قدم چک میکنیم و مسیر درستو پیدا میکنیم ،ایندفعه با مسیریاب داریم میریم ،گم نمیشیم ،نترسیم ، فقط همین راهو ادامه بدیم 

      بیاییم از محسنات این روش بگیم که ببین فریده الان نزدیک ۲ ساله داری کیف میکنی ،هر چی دوست داشتی خوردی ،رژیم نداری،براحتی مسافرت میری،لاغر شدی،رستوران میری،سایز ۴۲ میپوشی،سبکتر شدی ،اعصاب و روانت چقدر حالشون خوبه، ترس چاقی نداری،سواد لاغر شدنو بصورت آکادمیک داری میگذرونی ،آگاهتر شدی ،شخصیت افراد متناسبو بدست آوردی ،اعتمادبنفست بالاتر رفته ووو

      پس صحبت کردن در مورد متد لاغری با ذهن بما کمک میکنه شک و تردیدها کم بشه و بتونیم راحتر ادامه بدیم ،هر چقدر در این مسیر صدای منفی باف کمرنگتر باشه بهتره ،حالا باید چند تا  فکر جایگزین برای منفی بافمون داشته باشیم 

      مثلا منفی باف میگه ببین تو که خیلی وقته سایز کم نکردی ،ما بگیم اشکالی نداره تو مسیرش هستیم ،مگه میخواییم بریم سوپر مارکت محلمون از خونمون میپریم تا سوپر مارکت؟ نه لباس میپوشیم ،از خونه خارج میشیم یه مسیریو میریم و بعد میرسیم به سوپرمارکت ،الان هم در مسیریم 

      یا اگر گفت تو چرا تغییر نمیکنی ؟ بهش بگیم من مثل گیاه بامبو هستم یه مدتی توی زمینم بعد که مغذی شدم یدفعه رشد های متری خواهم داشت 

      یا بگیم ،سایز من سایز استاندارد جهانیه ،اصلا از این به بعد سایز استاندارد جهانو از سایز من اعلام میکنن ،خیلی هم عالی م و بی نقص 

      بلخره باید درونو آروم کرد تا مراحل لاغر شدن در ما انجام بشه و دست انداز هارو از بین برد 

      من چند وقتیه دارم به این فکر میکنم که من چه گنج هایی در درونم دانلود کردم و هنوز هم دارم این کارو انجام میدم ،حالا چه در لاغری با ذهن چه در جنبه های دیگه ، به خودم میگم فریده آدم ها نمیدونن که من یه گنجی هستم که دست و پا در آوردم و بزودی شخصیت های جدیدم یکی پس از دیگری رشد میکنند و مثل درخت بامبو نمایان میشن ، چقدر به مهم بودن خودم فکر میکنم ،اینکه افکارم چقدر خاص و مهم هستن و مدام به خودم یادآوری میکنم که من متفاوتم و من با گذشتم خیلی فاصله گرفتم

      اینهارو مرتب به خودم میگم تا کره مثبت درونم پر و بزرگ بشه ،چونکه میدونم قبلا مخصوصا دوران کودکیم ،پیش نویسم ،پر است از انواع و اقسام القاب ناراحت کننده و مموری تضعیف کننده تو همه جنبه ها ،پس خودم هر روز به خودم میگم که تو بینظیری تو ارزشمندی،قدرتمندی،توانمندی 

      قبلا که از چاقی میترسیدیم و چاق میشدیم چونکه مخزنمون پر بود از چاقی ،از چاقتر شدن هم میترسیدیم ،اگر به لاغر شدن فکر میکردیم ولی نمیترسیدیم  چونکه مخزن لاغری ما خالی بود ،از چیش میترسیدیم ،چاه خشک بود ، برای همین ترسی وجود نداشت ،ما دربدر دنبال لاغری بودیم ،معلومه ازش نمیترسیدیم ،تازه اگر میدیدمش بغلش میکردیم و قربون صدقش میرفتیم 

      حتی قطره ای از لاغری هم میتونست مارو سرمست کنه ،ترسی نداشتیم ،ولی تا دلمون بخواد از سر سوزن چاقی هم میترسیدیم و ازش فرار میکردیم ،اونم دنبالمون میدوید ،ما عاشق لاغری بودیم ولی وجود نداشت  

      مثلا منی که پر بودم از فرمول های چاقی معلوم بود که به چاقی که فکر میکردم میترسیدم و چاقتر هم میشدم ،چونکه من انتظاری جز چاق شدن نداشتم ، وقتی از بچگی مدام شنیده بودم فریده تپله ،چاقه ،ارثی و ژنتیک چاقه،استخون بندیش درشته ، شیر مادرشو زیاد خورده ،اشتهاش زیاده، چونکه سالمه زیاد میخوره 

      فکر نمیکنم اصلا جای خالی  در مغز من وجود داشت ،پره پر بود ،کیپ کیپ ، من ۴۰ سال بود از یه مسیر چاقی رفت و آمد کرده بودم ،قشنگ بلدش بودم ،حفظ بودمش ،توی خون من بود ، فکر نمیکردم جور دیگری هم برای من میتواند  اتفاق بیفتد 

      ما وقتی قبول کردیم که راهی نیست دیگه حتی بهش فکر هم نمیکنیم ،منم باور کرده بودم که برای من  (  نمی شود  ) 

      در مغز ما پوشه ای به اسم لاغر شدن وجود نداشته ،مسیری نبوده که بخواییم بریم تو جاده ش ،برای همین برامون سخت بوده ،چونکه از قبل لاغر شدنو برای ما غیر قابل دسترس توضیح داده بودن ، پس ذهن ما حتی میترسیده که بهش فکر کنه 

      حالا داریم جاده لاغریو میسازیم ،این طبیعیه که اولش حتی تا مدت ها ذهنم جاده لاغریو به رسمیت نشناسه و بخواد از جاده قدیمی بره ،این دیگه به ما بستگی داره که مدام از جاده جدید برای ذهنمون تعریف کنیم ،از محاسن لاغر شدن بگیم ،لذتشو بیان کنیم تا ذهن ترغیب بشه بیاد تو مسیر جدید و حواسمون به منفی باف هم باشه 

      بصورت منطقی برای ذهنمون این متد رو توضیح بدیم و مطمئنش کنیم که این راه بهترین و آخرین ورژن برای لاغریه و ردخور نداره بدون برو برگرد لاغر خواهیم شد چونکه اصولیه ،تغییر محتویات ناخوداگاه ،ایمان داریم بهش و میدونیم برای رسیدن به هر آنچه دوست داریم اول باید برنامه شو در ذهنمون دانلود کنیم بعد اجرا خواهد شد 

      مسیرها در حال ساختن هستن و بزودی جاده جدید لاغری ما هم بصورت سفت و محکم افتتاح خواهد شد 

      خدارو سپاسگذارم برای این آگاهی عالی ،برای مسیرهای سلامت و تناسب  

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 18 از 4 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار zary.ahmadi
      1400/07/19 11:57
      مدت عضویت: 1382 روز
      امتیاز کاربر: 10052 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,058 کلمه

      گام ۷۲

      ترس از لاغر شدن 

      با سلام: ترس مقوله ای آست که در ذهن همه ما وجود دارد 

      ترس رویدادی آست که در ذهن ما به شکل کامل و واضح بارها رخ می دهد. ترس از دست دادن رابطه عاطغی  ترس از بیماری. ترس از ورشکستگی و نرس از 

      خیلی مسایله دیگر 

      شخصی را سراغ دارم که همیشه ترس داست که روابط عاطغی خود را از دست بدهد و همون ترس باعث شد  که واقعا روابط عاطغی خود را دست داد  از هر چی که بترسیم به ما بر می گردد چون عوامل منفی آن را مرتب در ذهن خود بررسی و شکوفا می کنیم و جهان هستی تمام خواسته هایی که ناشی از ترس در موضوعی داشته باشیم به ما بر می گرداند چون ذهن ما خوب و بد را تشخیص نمی دهد و نسبت به دادها به ما جواب می دهد 

      نرس از لاغر نشدن یک مانع بسیار بزرگ در ذهن ماهاست چون سالها برای رسیدن به تناسب اندام تلاش کردیم و هیچگاه به اونون اندازه ایی که می خواستیم نرسیدیم و این خود باعث شده که لاغر شدن در ذهن ما یک برنامه سخت و دشوار باشد قبل ازورود به این مسیر باور کرده بودم که لاغری به این سادگیها نیست ،چرا؟چون بارها از راه و روش‌های مختلف به نتیجه نرسیدم. و مرتب در حال امتحان کردن روش های جدید بودم  غافل از اینکه مسیر اشتباه است   خدا را شکر که اکنون در مسیر درست قدم نهاده ام و باید آنقدر تکرار و تمرین داشته باشم که برای ذهن من  کاملا واضح باشد که تنها راه لاغری  ،فقط با ذهن میسر می باشد و فرمول و باورهای درست را جای باورهای اشتباه در ذهن خود پرورش دهیم. فرمول هایی مثل. چاقی ارثی است .فرمول اشتباه 

      سوخت و ساز  باعث چاقی می شود.  اشتباه

      ازدواج باعث اضافه وزن می شه باز هم اشتباه

      تولد فرزند. خوردن دارو. خوردن وینامینها و تیرویید باعث اضافه وزن می شود که این هم اشتباه آست 

      کاری که باید بکنیم به راحتی بر ترس از لاغر نشدن غلبه کنیم  ! چگونه ؟باورهایی مثل تمام تغییراتی که در این مدت در ما ایجاد شده خود عامل بسیار منطقی و عملی است که خودمون شاهد آن هستیم و خودمون آن را تجربه کرده ایم . ودر حال تجربه کردن هر روز آن هستیم. :مثل :از وقتی که با این روش هستم هیچ گونه تحرکی مثل قبل ندارم هیچ گونه رژیمی نگرفتم. اصلا خودم را وزن نکردم خودم را از خوردن غذاها محروم نکردم و بیشتر  وقتها احساس خوبی هم دارم 

       گاهی منفی نجوا می کند  زود او را از خونه بیرون می کنم  همه این تغییرات در این مدت ایجاد شد و شاهد آن هستم و آن را تجربه می کنم این تنها روشی است که می توانیم به این راحتی لاغر شویم باید صبور باشیم و مثل دورانی که در تناسب ایده ال خود بوده‌ایم اصلا به چاقی فکر نکنیم  من زمانی در وضع ایده الم بوده ام پس حالا هم می توان باشم 

      چرا ترس از چاق شدن باعث چاقی می شه اما ترس از لاغرشدن باعث لاغری نمی شه ؟چون ذهن ما انباشته شده از ترس از چاقی و جایی برای ترس از لاغری نمانده یا بهتر بگم چون از لاغری نمی نرسیم به آن فکر و اندیشه هم نمی دهیم اما چون از چاق شدن می ترسیم و مرتب در ذهن عوامل مختلفی که باعث چاقی می شوند مرور شده و مرتب تقویت شده  و ذهن ما هم کارش را طبق فرمول ها انجام داده برای همین چاق شدیم 

      ترس یعنی اینکه توجه ما به سمت چیزهایی که دوستشون نداریم یعنی ما از چاق شدن می نرسیم و این مسله باعث می شود که فرمول های چاقی در ذهن پر رنگ شود و ما را در حالت تولید چاقی قرار می دهد  و چاق می شویم. ترس به ابن معنا است که ما فکر می کنیم چیزی که می خوریمما را چاق می کند و دقیقا چیزی می شه که تجربه آش می کنیم  نتیجه !؟ علت چاقی در ذهن ماست نه غذا و نه بی تحرکی هیچ کدوم علت چاقی نیستند بلکه ذهن ماست که باعث چاقی ما می شود همون ترس از چاقی ما را به سمت چاقی می برد چاقی زمانی ریشه کن می شه که نرس از چاقی ریشه کن بشه و ماها با آگاهی هایی که توسط استاد می گیریم باید نرس را در ذهن خود حل کنیم 

      انچه که اکثر مردم به آن توجه ندارند تاثیر افکار و رفتارها روی لاغری آست. به عبارتی روانشناسی لاغری چندان مورد توجه قرار نگرفته به همین خاطر بسیاری از افراد تصمیم می گیرند با ورزش و رژیم غذایی لاغر شوند و به جایی نمی رسند  مثل همه ماها قبل از ورود به این دوره 

      ماها که به این سرزمین هدایت شده ایم باید طبق آموزش های استاد عادت های بد را شناسایی کنیم و عادت های خوب جایگزین آن کنیم. شناخت عادات بد ساده است  ترک عادات مشکل آیت و زمان می ببرد 

      چگونه می شه ترک عادتهای بد کرد ؟باید ریشه یابی شود ؟چطوری؟خیلی ها عادت دارند بعد از غذا شیرینی بخورند و اعتقاد دارند به هضم غذا کمک می کند در صورتی که ابن فقط و فقط بک عادت بدی است و چون شیرینی است و می دانیم خوردش خوب نیست  و خوردن آن هیچ حسنی ندارد آن را برای ذهن خود توجیح کرده آبم 

      چگونه ربشه یابی بشه ؟ 

      متوجه باشیم که فقط بک عادت بد است و هیچ کمکی به هضم غذا نمی کند در عوض خوردش زیان‌های زیادی به همرا دارد  زیان های آن را بررسی کنیم و روی آن استمرار داشته باشیم نا در ذهن ما نهادینه بشه از خوردن خود را منع نمی کنیم بلکه روی عادت های بد شیرینی خوردن کار می کنیم. 

      بعضی ها عقیده دارند که بهتر ه شیرینی جلوی چشم نباشد !!!با نظر من از چشم آن را پنهان می کنید ایا از ذهن می شه پنهان کرد ؟مسلما نه !!؟؟؟چرا ؟ چون ذهن می داند کجاست و شما را بیشتر در مرحله حرص و ولع قرار می دهد. در حالی که اگر اگاهی لازم را داشته باشیم شیرینی جلوی چشم ما هم که باشد مشکلی با آن نخواهیم داشت و در مهمانی ها هم اگر تمایلی نداشتیم راحت آن را رد می کنیم و در خوردن آن حرص و ولع نخواهیم داشت .پس ترس از چاقی باعث چاقی می شود چون مرتب ذهن برای رهایی از چاقی در فکر چاقی زندگی می کند که با آموزش های استاد و همت خودمون می توانیم به آنچه که دوست داریم برسیم .سپاسگزارم استاد 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فاطمه سادات
      1400/03/22 09:37
      مدت عضویت: 1704 روز
      امتیاز کاربر: 3766 سطح ۴: هنرجوی مبتدی

      نشان های دریافت شده

      سطح مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,385 کلمه

      گام ۷۲: 

      چرا ترس از لاغر شدن مانع لاغری میشود ؟ 

      سلام

      قبل از اینکه نظرم رو در مورد فایل بنویسم ازتون یه تشکر ویژه کنم بابت اصلاح قسمت ویرایش خیلی بهتر از قبل شده و ویرایش راحتتر انجام میشه . سپاسگزارم .

      دوم اینکه روز دختر رو به دخترهای گلتون الینا جون و آیدا جون تبریک میگم .  به امید خدا زیر سایه شما پدر و مادر گرامی سالیان سال زندگی خوب و خوش همراه با موفقیتهای روزافزون رو سپری خواهند کرد . 

      و اما موضوع گام ۷۲ : چرا ترس از لاغر شدن مانع لاغری میشه . 

      ترس یک واکنشه و  علت ایجاد ترس برای حفظ جسم از یه اتفاق خطرآفرینه  . ترس میاد که ما سمت چیزی که برامون نا آشناست نریم . وقتی از لاغری بترسیم خب یه زنگ خطره که از اون سمت نریم و به مسیری که برامون نقطه ی امنه برگردیم .  اصل ترس به خاطر همین در ما وجود داره که ما رو از خطرات و یا راههای نادلخواه دور کنه . وقتی از لاغری بترسیم یعنی راهمون ناآشنا و خطرناکه و واکنش ذهن به این راه نا آشنا و خطرناک ایجاد احساس ترس هست .

      ✔پس نکته ی مهم :  ترس یک واکنش است . 

      اما خب با این تفسیر یه سوال پیش میاد چرا ترس از چاق شدن مانع چاقی نمیشه . خب اینجا قضیه فرق می کنه .  چاقی برای ذهن آشناست . ما سالها با چاقی زندگی کردیم . ذهن با چاقی به لذت رسیده به راحتی رسیده به ارامش رسیده . بعد کم کم ما از چاقی ترسیدیم ولی این ترس در ما وجود داره نه در ذهن ما . ذهن ما از چاقی نمیترسه . این آشنا بودن ذهن ما با مسیر چاقی ترس مارو خنثی می کنه  و خود ذهن این ترس رو تا جاییکه بتونه پاکسازی می کنه و اگه ما باز ادامه بدیم اون رو در وجود ما  تبدیل می کنه و  به عنوان توجه دریافت می کنه . در حالت اول ما میخوایم لاغر بشیم و  ترس از لاغری  واکنش و عکس العمل ذهنه  ولی در حالت دوم ترس عملیست که ما به ذهن  وارد می کنیم تا ذهن مسیر قبلیش رو نره و اتفاقا بازمذهن واکنش نشون میده ولی اینبار پاکسازی ترس در مسیر هست .  در حقیقت وقتی مدار ذهن روی چاقی هست و ذهن خیلی راحت داره راه چاقی رو که اتفاقا براش عادت لذتبخشی هم هست میره اون ترس ما رو هم  تبدیل میکنه به توجه . نفرت مارو تبدیل می کنه به عشق و توجه و دوست داشتن . یعنی ما با احساسات منفی خودمون اتفاقا باعث میشیم ذهن در مسیر چاقی بیشتر تثبیت بشه . در حالیکه برای لاغر شدن اصلا اینطور نیست . مدار ذهن فعلی ما  روی لاغری نیست . ترس باعث میشه همون نزدیک شدن به مدار لاغری  هم که ما با ورود اطلاعات صحیح در ذهنمون داریم پرورش میدیم اتفاق نیفته و ذهن رو از این مدار دور کنیم . 

      چون درخت لاغری در ما جوان هست در حالیکه درخت چاقی به دلیل تکرار بیشتر در ما تثبیت شده تر هست . 

      اما نوید خوش اینه که وقتی با استمرار ریشه های لاغری نیز در تمام وجود ما گسترده تر بشه قطعا به جایی خواهد رسید که ترس از لاغری دیگه مانع لاغری نمیشه . اصلا ترسی ایجاد نمیشه . چون ما از مسیر صحیح داریم حرکت می کنیم که این مسیر همواره با احساسات خوب و لذتبخش همراهه . 

      اما با این وجود اگه باز ترسی هم ایجاد بشه وقتی ذهن  در مدار لاغری باشه  اون ترس مارو لاغرتر می کنه  . من خیلی از لاغرهایی که دوست ندارن لاغر باشن رو دیدم اونا خیلی اوقات میترسن از لاغرتر شدن خودشون و اتفاقا لاغرتر میشن . چون اونا مدار ذهنشون روی لاغری هست و  ترس از لاغر شدن در وجود اونها یعنی توجه بیشتر به لاغری و اتفاقا ذهنشون اونارو لاغرتر می کنه . 

      ما باید اونقدر لاغر شدن رو تکرار کنیم که مدار ذهنی ما تغییر کنه . مدار چی هست . مدار یعنی اون چیزی که به طور غالب در سرمون دور میزنه . همون تصاویری که مرتب در سر ما هست و طبق اون همه چیز و میبینیم . همون عینکی که به بصیرتمون زدیم و باهاش داریم دنیا رو میبینیم .  برداشتهایی که در سرمون داریم و مرتب تکرار می کنیم . تحلیلهامون از وقایع روزمره . قضاوت کردنها و توجهات و نگرشمون و حتی نوع عملکردمون که واکنش این مدار ذهنیست و نشان دهنده ی این هست که ما روی چه مدار ذهنی هستیم ✔ عمل نمایشگر ذهنه . 

      وقتی مدار ذهنی تغییر کنه عملکرد تغییر می کنه . 

      برای تغییر واگویه های ذهنی تنها و تنها راه دادن اطلاعات و ورودیهای صحیح به خودمونه . وقتی ورودیها تغییر کنه خیلی آرام و در طی زمان کم کم تصاویر ذهنی که همون مدار ذهنی هست تغییر میکنه . کم کم همه چیز تبدیل میشه  و ما تغییر می کنیم . 

      من جدیدا یه احساس خوب به غذا پیدا کردم که خیلی خوشحال شدم فهمیدم ذهنم یه تغییرات جدید کرده . من  به خودم گفتم چرا باید غذایی که دارم مصرف میکنم منو چاق کنه ‌ . خب من دوست دارم این غذا رو بخورم  غذا هم یه ورودیه .  همونجوری که من دوست دارم چیزهای زیبا ببینم چیزهای زیبا بشنوم خب وقتی یه غذایی رو هم دوست دارم دلم میخواد بخورمش دیگه . چطور تصویر زیبایی که اونم  یک ورودی هست  منو چاق نمی کنه ولی غذای زیبایی که میخورم که اونم یک ورودی هست منو چاق میکنه ‌ . بعد فهمیدم این فقط یه فکره . من فکر می کنم غذایی که میخورم منو چاق می کنه . چون بعد از خوردن غذا انتظارم از خودم چاق شدنه . عذاب وجدان میگیرم چون انتظارم از خودم چاق شدنه . میترسم بیشتر بخورم چون انتظارم از خودم چاق شدنه . پس مدار ذهن من هنوز روی چاقیه . کانون توجهم هنوز روی چاقیه . ترس از چاقی هنوز با منه . ترس از خوردن هنوز با منه و این یعنی هنوز من چاقم . پس باید بازم استمرار بدم . در راه لاغری ذهن استمرار بدم . تکرار کنم . فایل گوش بدم بنویسم  تا کانون توجه و نگرش من بازم بیشتر و بیشتر تغییر کنه . وقتی از خودت میپرسی واقعا چه دلیلی داره غذایی که من میخورم منو چاق کنه داریم منطقمون رو وارد عمل می کنیم تا این باور رو رها کنه . یا وقتی میگیم چرا فکر میکنم این غذایی که خوردم زیاده از حدم بود خب دوست داشتم خوردمش دیگه چرا اصلا تحلیل چاقی می کنم این رفتار رو . وقتی بگم خب دوست داشتم  خوردم ذهن دستور خوردنش کم میشه . 

      یه مثال میزنم البته شاید مثالش یه مقدار دور از عفت باشه ولی برای اینکه مطلب برام جابیفته میگم . پیشاپیش عذر خواهی میکنم . 

      ببینید دوست دختر و دوست پسر به هم خیلی تمایل دارن چرا ؟ چون اونا از هم دورن . در فرهنگ فعلی ما معمولا این دوستی ها با ترس اتفاق میفته و محدودیت همراهشه هرچقدر این محدودیت و ترس بیشتر باشه   تمایل به این دوستیها در وجود اون اشخاص بیشتره . حالا وقتی یه خانواده ای آزادتر باشه و حتی به بچه اش اجازه بده با شخصی که دوست داره دوست بشه  میبینیم کم کم اون حریص بودن از وجود اون بچه میره و اتفاقا میل به فساد در وجود اون بچه خیلی کمتر میشه ‌ .  حتی بیماری روحی روانی هم در این بچه ها کمتر هست . این بچه ها حواسشون به درس و مدرسه بیشتر هست . چون دیگه فکرشون مشغول و درگیر ترسها و محدودیتها و میل درونیشون نمیشه ولی وقتی اون محدودیت و ترس از والدین در وجودشون هست اون بچه میلش به فساد بیشتر میشه  و حتی ممکنه مخفیانه خیلی کارهای دیگه کنه . درست مثل زمانهایی که ما رژیم داشتیم و یواشکی چقدر میرفتیم می خوردیم . 

      واسه همین شما بارها میفرمایید رژیم ، چاقی ذهن رو برطرف نمی کنه . 

      رژیم هم یعنی ترس . ترس از نخوردن . ترس از محدودیت . ترس از محرومیت و ذهن ما با همه ی اینا مخالفه . ذهن ما طالب آزادیه و وقتی آزاد باشیم و به خودمون اطلاعات صحیح بدیم که مسیر ذهنیمون رو به در مدار لاغری هدایت کنیم کم کم واکنشهای رفتاری دلخواه ازمون سر میزنه و جسممون آرام آرام لاغر میشه . یه لاغری دائمی که خود ذهن اون رو ایجاد کرده و  تا ابد هم همراه ما هست . 

      خدایا سپاسگزارم .

      استاد ازتون ممنونم .

      فاطمه سپاسگزارم . 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 10 از 2 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فروغ ریاحی
      1400/01/24 20:11
      مدت عضویت: 1657 روز
      امتیاز کاربر: 28251 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,999 کلمه

       فایلی که استاد چند روز پیش گذاشتن این عنوان رو داشت که :

      ترس از لاغر شدن مانع لاغری میشود .

      و اما سوال یکی از دوستان درمورد این عبارت :

      چرا ترس از چاق شدن باعث چاقی میشود اما ترس از لاعر شدن باعث لاغری نمیشود ؟؟؟

       کلا چرا وقتی یه فکر منفی داریم خیلی زود به واقعیت تبدیل میشه و تبدیل به اتفاق بد میشه اما اگر احساس خوب داشته باشیم و فکر مثبت داشته باشیم زود به واقعیت تبدیل نمیشه  و باعث اتفاق خوب نمیشه .

      فکر کردن به یک چیز خوب  باعث اتفاق خوب میشه اما نیاز به کار کردن داره برای خیلیها   و فکر کردن به چیز بد باعث اتفاقعای بد میشه و در خیلیها   به راحتی اتفاق میفته  (و اما اینجا هست که نتایج برای افراد فرد فرق میکنه و هر کس زندگی متفاوتی رو  از بقیه تجربه میکنه و  هر کس بستکی به محتوای ذهنیش  نتیجه میگیره  و به قول استاد از کوزه همان تراود که درون اوست )

      وقتی ما از چاقی میترسیم راحت تر چاق میشم چرا ؟؟ چون برای ما باور پذیر و منطقی هست و اصلا یه جو رایی منتظرش هستیم که چاقتر بشیم  پس همینکه ما منتظریم 

      و  افکار و باورهای محکمی  هم در مورد چاقی  در ذهنمون  داریم مثلا :

      چاق شدن راحت هست 

      من آب بخورم چاق میشم 

      همه ی این افکار در کنار ترس از چاقی    باعث  چاقی بیشتر ما میشه (در واقع وقتی ما مسیری رو چندین بار رفته باشیم و در ذهنمون  برامون باور پذیر شده باشه که ما میتونیم  به راحتی به  اون مسیر  برسیم و در کنار اون کلی احساس هم  به اون مسیر بدیم  کار رسیدن  به اون مسیر رو خیلی  برای ما راحت میکنه پس تو جه کردن و یا همون احساس به خرج دادن برای هر مساله ای رسیدن به اون رو راحت تر میکنه پس تا میتونید به خواسته ها توجه کنید و به  ناخواسته ها  توجه نکنید .و منتظر هر چیزی در زندگی باشید همون برای شما به وحود میاد مهم نیست چی رو دوست  داری مهم این هست باور شما چی هست در این زمینه یا همون انتظار شما چی هست در این زمینه :

      من باور دارم به زودی به وزن جدیدم میرسم مثل آب خوردن چون لاعری با این روش حدید  آسون هست چون به جسمم اضافه غدا نمیدم و دارم لاغری رو یاد میگیریم و ذهنم که چاق بوده داره لاغر میشه و پر از افکار لاغری میشه که  لاغر شدن یه نیاز هست مثل بقیه نیازهای تو که تو داری اون رو با دست خودت تامین میکنی اما من مواظب تو هستم که صرف انرزی جسم تو بشن نه چربی  و این خوردنها برای بدن تو نیاز هستن  که تو زنده بمونی و سالم باشی که این خوردنیها باعث شادابی و جوانی تو میشن و …  )

      پس تمام  باور ها و ا فکار اشتباه من  در مورد  چاقی، مسیر چاقی  من هست و همینکه من میترسم  از چاقی دیگه باعث میشه خیلی راحت این دو  چفت بشن و اتفاق بیفتن و من قبل از اینکه  از چاقی بترسم خوب میدونستم من دارم  هر روز چاق تر میشم پس مسیرش از قبل در من وجو داشته  با باورها و افکار محکم و ترس از چاقی یک چاشنی کوچیک برای اون مسیر بوده که من چاقتر بشم (من خودم در گذشته  کلی افکار و باورهای چاقی داشتم که هر چی بخورم چاق میشم به راحتی چاق میشم و من هر روز دارم چاقتر میشم و اینقدر ترس و نفرت از چاقی در من به وجود اومده بود که باعث شده بود روند چاقی خیلی راحت برای من اتفاق بیفته  و  من هر ماه با کلی تلاش کردن و زجر کشیدن اما  چاقتر بشم و این خیلی  من رو اذیت میکرد و اما حالا باور دارم لاعر شدن آسان هست و پاسخ  دادن به یکی از نیازهای جسمم هست و با فکر کردن به لاغری و توجه کردن به اون  خیلی  هم خوشحال میشم و با دیدن هر فرد لاعری به خودم  میگم من هم  دارم لاعری رو آموزش میبینم و کلی تو نستم مهارت پیدا کنم و وزن کم کنم و به زودی منم هم مثل ایشون در وزن ۵۹ کیلو و سایز ۳۸ قرار میگیرم  )اما مسیر لاغری در ذهن ما وجود نداره یعنی فردی که اضافه وزن داره انتطارش از خودش این هست که  لاغر شدن خیلی سخت هست و نیار به رنح  داره ولی چاق شدن راحت  هست پس در اونها  انتظار  لاغر شدن نیست .(بله منم قبلا بارها میگفتم چاق شدن راحت هست اما لاعر شدن سخته و نیاز به تلاش و محدودیت داره  اما حالا بارها به خودم میگم لاعر شدن آسان و راحت هست و حالت طبیعی بدن من هست و بدن من تمام تلاشش این هست که من رو لاعر کنه و به سمت متعادل شدن حرکت کنه مثل نشست و برخاست من مثل راه رفتن من مثل نفس کشیدن من مثل ضربان قلب من ،من به راحتی لاغر میشم  و من بدون هیچ فعالیت خاصی و کار خاصی مثل تمام متناسبهای اطرافم در وزن جدید ۵۹ کیلو و سایز ۳۸ قرار میگیرم  و اتوماتیک  به نیاز جسمم پاسخ میدم و انتظارم از خودم لاغری هست )

      و اگر واقعا مسیرهای لاغری در ذهن ما باشه و ما باور و فرمولهای لاغری رو ایجاد کنیم با هر ترسی از لاغری بیشتر شاید ما لاغر تر بشیم .و افراد چاق دقیقا معکوس این قضیه هستن .(این اتفاق خیلی کم شاید رخ بده البته  در مثالی که استاد زدن  یکی از هنر جوها  با ترس از لاغری لاعری بیشتر  رو تجربه کرده بود ولی بازم در اینجور مواقع باید به جسممون  اعتماد کنیم   و ترسی نداشته باشیم )

      باید به  جسممون اعتماد کنیم و بگیم همین جسم ما که داره به راحتی  فعالیتشها رو انجام میده پس  میشه لاغری رو هم به اون سپرد و اون خوب از پسش،بر میاد 

      همانطور که وقتی دست ما میبره ما نمیاییم بگیم حالا چطور بدن من خوبش میکنه؟ احتیاج به چند سلول هست برای ترمیم ؟؟؟و  فقط مطمعنم که بدن من ترمیمش میکنه و خوب میشه پس تو هم نگران نباش و اعتماد کن و  همانطور که برای نفس کشیدن خودت نگران نیستی و یا برای   پلک زدن و گوارش و سلولسازی خودت نگران  نیستی نگران این قضیه  هم نباش و کاری به چطورش نداشته باش فقط اطمینان کن و اعتماد کن به جسمت  .(من فقط باید به هدفم فکر کنم و ک‌اری به جطور رسیدنش نباید  نداشته باشم که چطور بهش میرسم از هر راهی  که میخواد برسه برسه کاری بهش نداریم فقط اعتماد کن و بهش فرصت بده خودش به خوبی کارش رو انجام میده تا حالا شده بگی من فردا چطور نفس بکشم و یا پلک بزنم و یا ….نه خیلی برای ما فعالیتهای عادی هستن پس لاغری هم به همین راحتی در ما به وحود میاد اگر به اون اطمینان کنیم و با فکر کردن به  چطور لاعر شدن ما در این مسیر ؟ برای خودمون مانع درست نکنیم )

      کلا مغز ما یه سری اطلاعات داره مثلا اگر مغز ما پر از اطلاعات چاقی باشه به چاقی می رسیم   و نمیشه پر از اطلاعات چاقی باشه ولی  به لاغری برسیم   .(باید افکار ما با خواسته ی ما همسو باشن پس باید اطلاعات درست با خواسته به ذهن بدیم و ذهن و خواسته رو همسو کنیم تا نتیجه ی عالی بگیریم پس ورودی و اطلاعات مخزن خود مون رو باید کنترل کنیم و هر چیزی واردش نکنیم تا به خواسته ها برسیم و به هر چیز توجه کنیم  زودتر میرسیم )
      >ترس از چاقی ما رو به سمت چاقی میبره و اما ترس از لاعری ما رو به سمت لاغری  نمیبره چون اطلاعات لاغری در ذهن ما وجود نداره و تازه مانع لاغری ما میشه .(اخه فرد چاقی که از بچگی چاق بوده و یا از سنی به بعد چاق شده و دیگه لاعری رو تجربه نکرده و یا هر فرد چاق دیگه که جسمش نشون دهنده ی افکار و اطلاعات مخزنش هست که اونجا چاق و پر از اطلاعات چاقی هست چطور ممکنه با ترس خالی به لاعری برسه ترس چاشنی راه هست اما به تنهایی در رسیدن به مقصد کمک  ما نمیکنه و اول باید ذهن این فرد لاغر بشه با اطلاعات  و فرمولهای لاغر کننده  داشته باشه و بعد با توجه کردن و احساس به خرج دادن ما  به لاغری برسیم و محال ممکنه ما فقط با ترس به لاعری برسیم من که بارها لاغر شدم و سالها به زور در لاغری خودم رو نگه داشتم  یکم ذهنم مسیرهای بهتری برای لاغری داره  و در دهنم چیز محالی نیست فقط ممکنه مانع هایی باشه که نزارن من برسم و باید اونها رو بر طرف کنم مثلا بارها به خودم بگم لاعری بسیار آسان هست و یا من در لاعری بسیار زیبا و جداب میشم مثل عکسهایی که از خودم دیدیم و یا  روند لاغری رو من هر روز در جسمم تجربه میکنم و هیچ وقت روندش متوقف نمیشه همانطور که نفس میکشم هر روز و یا پلک میزنم هر روز پس هر روز هم لاغر تر میشم  و همین ترس از لاغر شدن به خاطر هر دلیلی مثلا ضعیف میشم زشت میشم و یا بیمار میشم و … مانع رسیدن ما به لاعری هم میشن پس ترس الکی از لاعری نداشته باشیم و با حال خوب به اون تصویرهای لاغری خودمون که داریم نگاه کنیم اگر نداریم درست کنیم تا به لاغری برسیم  من کلی عکس از خودم در وزن ۵۹ کیلو و سایز ۳۸ دارم و هر بار نگاه میکنم به جسمم و چهره ام لذت میبرم و میدونم دوباره به دستش میارم )

      و حالا کسی که همش کلیپ سرقت و دزدی و بیماری و خیانت نگاه میکنه داره به ذهنش میگه من میترسم و در ذهنش کلی از این اطلاعات دخیره میکنه و  با دیدن و در موردشون حرف زدن ذهنش رو پر از اطلاعات غلط  میکنه و این فرد شروع به مراقبت از خودش میکنه و میخواد  از این اتفاقات جلوگیری کنه اما ترس از اینکه مبادا من گرفتار بشم  باعث میشه تو به دامش گرفتار بشی حالا نه صد در صد ولی پیش میاد از قدیم گفتن از هر چی بترسی سرت میاد .(کانون توجه ات و تمرکزت رو بر روی چیزهایی که دوست داری بزار تا همون جنس اتفاقها برای تو به وحود بیاد  و تجربه اشون کنی و اگر خودت رو در گیر افکار و حرفها و کلیپهای بد و منفی کنی اول اینکه مدارت پاسین میاد چون   احساست بد میشه و بعد اینکه  تو با این کار ایمانت و توکلت کمتر میشه و  از خدا دورتر میشی و تو اتفاقهای بدتر رو تجربه میکنی و از نعمتها دورتر میشی  )گه تو به موضوعات منفی توجه کنی چون از قبل اطلاعات  منفی داری راحت جذبشون میکنی ولی اگر به مو ضوعات مثبت توجه کنی چون از قبل اطلاعات نداری به راحتی جذبشون نمیکنی اتفاقهای خوب رو .

      خالق سرنوشت خودت باش نه بازیگر زندگی خودت  و به جای  بازیگر بودن کار گردان زندگی خودت باش (خیلی که وارد این دوره های قانون جدب میشن گله دارن چرا این همه مراقبه میکنیم اما راحت به اتفاقهای خوب نمیرسیم چون هیچ راهی و مسیری  از اون افکار خوب که داری در ذهن شما وجود نداره چون  اطلاعات شما در اون خصوص کم هست چون دیده ها و شنیده های ما در اون خصوص کم هست چون با کسی در موردشون حرف نمیزنیم و جایی چیزی نمیشنویم و نمیبینیم پس تا میتونید در این سایت برای لاعری خودتون بنویسید و بخونید و اگاهی کسب کنید  تا زودتر موفق بشید  البته با احساس خوب داشتن و عمل کردن که دو ابزار مهم در رسیدن به خواسته ها هستن من دوست دارم اول خالق جسمم باشم بعد خالق بقیه ی زندگیم با شم من با خلق کردن  هر چیزی حالم و احساسم و ایمان و توکلم و ارامشم و شادیم ببشتر و بیشتر میشه و ادامه ی زندگی برای من بسیار راحت تر میشه و من میتونم یک زندگی عالی رو تجربه کنم فارغ از تمام اطرافم و دنیای پیرامونم و شرایطم و من الان دارم با این سبک زندگی میکنم و هر روزم رو  برای خودم طوری که دوست دارم  خلق میکنم و میسازم و لدت میبرم پس من همین الانم خالق  و کار گردان زندگی خو دم هستم )

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 23 از 5 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار saberizahra80
      1400/01/16 09:44
      مدت عضویت: 1608 روز
      امتیاز کاربر: 3426 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 842 کلمه

      سلام🙂
      فایل فوق العاده ای بود و خیلی درکش برای من لذت بخش بود
      من قبلا این فایل رو دیده بودم و وقتی به سوال مربوط به فایل رسیدم که چرا ترس از چاقی باعث چاقی بیشتر میشه ولی ترس از لاغری باعث لاغری نمیشه
      این جواب در ذهنم مرور میشد که چون مسیر چاقی از قبل در ذهن ما وجود داره
      با توضیحات عالی شما باز هم بیشتر درک کردم که اره درسته
      خوب حالا بعنی چی که از قبل مسیرش وجود داره؟ یا اصلا مسیر چاقی چطوری در ما بوجود اومده؟
      در جواب باز هم میرسیم به همون اطلاعاتی که در مغز ما وجود داره و این اطلاعات از طریق دیده ها و شنیده ها و سایر حواسمون که همون ورودیهای مغزمون هست وارد مغز و ذهن ما شده
      میبینیم که باز هم موضوع ورودیها چقدر مهمه و اینکه ما تمرکزمون در طول روز روی چه موضوعاتی هست چقدر حائز اهمیته
      ساعتها و لحظه های زندگی ما چطوری دارن سپری میشن وما هر لحظه چه چیزی رو داریم به عنوان خوراک به ذهنمون میدیم
      همین برآیند توجهات ما هست که داره احساسات و عواطف رو در ما بوجود میاره و باز خود اون احساسات فکرهای مشابه رو شکل میده و در واقع در یک سیکل قرار میگیریم که این دو همدیگه رو تقویت و تشدید میکنن
      فکرهای ما از کجا میان؟
      افکار مرور همون اطلاعاتی هستن که در ذهن ما ذخیره شدن همون هایی که ما با توجه و تمرکزمون وارد مغزمون کردیم
      پس به هر چیزی توجه کرده باشیم دیده باشیم و شنیده باشیم مخصوصا اگه تکرار شده باشه یا به نوعی احساسات ما رو درگیر کرده باشه در مغز ما هم به عنوان فرمول ذخیره میشه و مرور اونها میشه افکار روزانه ما
      بیخود نیست که میگن ۸۰ درصد افکار ما همان افکار تکراری روزهای قبله
      چون ما اونا رو وارد کردیم و مرتب هم تکرارش کردیم به طوریکه حتی اگه در اون لحظه چیزی رو نمیبینیم و نمیشنویم داریم در مغزمون همونا رو مثل یه فیلم تکراری به صورت فول اچ دی مرور میکنیم
      اون افکار هم اگه خوب باشن و مثبت احساس خوبی هم در ما بوجود میارن و احساسات خوب افکار خوب بیشتری رو بوجود میارن و اگه افکار منفی باشن احساسات بد مثل ترس و نگرانی و احساس گناه خشم و….رو بوجود میارن و باز همون احساسات سطح پایین منجر به افکار منفی بیشتری میشن
      خوب اکثر ما اطلاعاتی رو از بچگی به مغزمون دادیم که همگی منفی بوده چه در مورد چاقی چه در موارد دیگه مثل اینکه چاقی ما ژنتیکی هست ما هر چی بخوریم چاق میشیم غذاها ما رو چاق میکنن شیرینیها ما رو چاق میکنن غصه ما رو چاق میکنه غذاهای چرب و شور چاق میکنن چرب و شیرین چاق میکنن چاقها ناتوانند چاقها اراده ندارن هیچ روشی نمیتونه برای همیشه لاغر کنه خدا برای ما اینجوری خواسته تیرویید چاق میکنه داروها چاق میکنن بی تحرکی چاقی میده خواب زیاد باعث چاقی میشه یا صورت تپل خوشگلتره ادم هیکلی هر چی بپوشه به تنش قشنگه و…… هزاران دیده و شنیده ای که از بچگی از مزتبگیای چاقی و علتهای چاقی و آه و ناله ناشی از چاقی ما وارد مغزمون کردیم خوب همینا شده مسیر چاقی که ما در مغز و ذهنمون ساختیم حالا ترس از چاقی هم که خودش یه احساس قوی هست که همراهش یه عالمه فکر چاق کننده هم هست اضافه میشه و سوار میشه برموج چاقی که در ذهن ما است
      خوب نتیجه جز چاقی بیشتر چی میتونه باشه؟؟؟؟!!!!🤨🤨🤨😮😮😮
      خوب حالا لاغری در ذهن ما چقدر مسیر داره؟ معمولا هیچی یا یه جاده به باریکی نخ مو
      همینه که ترس از لاغری روی این جاده باریک کاری از پیش نمیبره
      خوب حالا لاغری با ذهن چیکار میکنه؟ داره با دادن اطلاعات درست که اتفاقا با احساسات مثبت مثل شادی اعتماد به نفس ایمان حال خوب و امید هست کم کم یه مسیر میسازه و اینه که ساخت این مسیر زمان میبره هر چه زمان بیشتری برای قرار دادن ذهنمون در مسیر لاغری بذاریم و هرچه جلوی ورودی های منفی و اطلاعات بدرد نخور و منفی از محیط و جامعه که ۹۰ درصدش هم به ما مربوط نیست رو بگیریم این جاده بهتر و محکمتر ساخته میشه و به مرور افکاری که در ذهن ما مرور میشه بیشتر حال و هوای لاغری رو میگیره و این افکار احساسات خودش رو هم برمی انگیزه احساساتی مثل امید به لاغر شدن، ایمان به مسیر انگیزه و اشتیاق به ادامه مسیر و همین احساسات افکار لاغری رو تقویت میکنن و اینجاست که انتظار لاغری در ما شکل میگیره اونوقت از چاق شدنمون هم دیگه ناراحت نیستیم چون میدونیم در مسیر درست هستیم و این چاقی خیلی موقت و گذراست و لاغری چیزیه که وجود و ذات و طبیعت ما است و ما هم داریم به سمتش میریم
      و چقدر جالبه که ذهن این قدرت رو داره که وقتی مسیر لاغری رو به خوبی شکل داد اونوقت ترس از لاغری بیشتر باعث لاغری بیشتر میشه😊
      واقعا درک این آگاهیها با دریافتش خیلی متفاوته و خیلی خیلی شیرینتره و فاصله دریافت تا درک فقط و فقط با ادامه دادن کم میشه
      خدا رو شکر میکنم به خاطر هدایتم به این مسیر و به خاطر اینکه اتش این اشتیاق به یادگیری رو در وجودم نهاده 🙏🙏🙏🙏🙏

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 15 از 3 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار سهیلا عظیمی ویشته
      1399/12/07 10:15
      مدت عضویت: 1716 روز
      امتیاز کاربر: 15423 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,390 کلمه

      چرا ترس از لاغری باعث نمیشه لاغر بشیم 

      کلمه ترس وترسیدن از هر موضوع یا رویدادی در زندگی باعث ترمزی در در همان جنبه از زندگی میشود 

      ترس یکی از ریشه ایی ترین افکار اشتباه در ذهن انسانهاست 
      این افکار اشتباه از کودکی به ما تلقین شده و این مسعله ربط به افکار اشتباه والدین دارد که ترس از هر موضوعی را باعث حفظ ونگهداری از مشکلات نادیده آینده میپنداشتند مبحث ترس در روانشناسی مبحثی بس گسترده است که اکثر ناموفقیت های زندگی انسانها به آن بستگی دارد واین ترس داشتن از هر موضوع در زندگی بیشتر ازخود آن موضوع در زندگی عملکرد دارد 
      ترس واضطراب ونگرانی زنجیره های به هم پیوسته ایی هستند که در روح انسان باعث تشویش و دلهره میشود  
       

      چه زمانی میشود بر ترس های درونی غلبه کرد ؟؟؟ 

      زمانی میتوانیم بر ترس درونی غلبه کنیم که با آن ترس روبه رو شویم  چون تا وقتی با آن روبه رو نشویم خود ترس از آن موضوع بزرگتر از خود موضوع در ذهن ما جلوه میکند آن هم به این دلیل که ذهن کلا بزرگنمایی را دوست میدارد وچون تشخیص ندارد نمیداند آیا این حس الان برای ما خوب است یا بد برای همبن بزرگتر از خود موضوع در ذهن ما جلوه میکند 

      آیا ترسیدن خوب است یا مضر است ؟؟؟ 

      ترسیدن یک حس خدا دادی است که در انسان نهاده شده تا در مواقع خطر انسان بتواند از آن حس برای حفظ جان خود ودیگر عوامل نزدیک به خود را بکار ببرد در این مواقع حس ترس برای انسان لازم است ولی انسان به دلیل نجوایی شیطانی که در ذهن دارد  ازاین حس به درستی نمیتواند استفاده کند زیرا شیطان هم یک اسلحه بنام ترس را دارد  که برای پیش برد اهداف خود که همانا نرسیدن آرزوها به دست انسان است بکار میبرد 

      ترس را تعریف کنید ؟ 
      ترس رویدادی است که هنوز برای ما اتفاق نیافتاده ولی ما بارها آن اتفاق را در ذهن خود به تصویر میکشیم وبه واسطه تصویر سازی در ذهن به جهان هستی اعلام میکنیم که من طالب این واقعه هستم و جهان هستی هم به این خواسته ما جواب میدهد واز همان که میترسیدیم به همان میرسیم در واقع از هرچه بترسیم به سرمان میایید  
       

      چه مثالهایی در رابطه با ترس سراغ دارید ؟؟ 

      مثالهای گوناگونی وجود دارد ترس از بیمار شدن  ترس از رابطه خوب را از دست دادن ترس از فقر ترس از آینده ترس از سرنوشت ترس از نگرانی برای فرزندان  ترس از مرگ ترس از چاقی ترس از لاغر نشدن و غیره ………

      در مورد ترس از چاقی و ترس از لاغر نشدن توضیح دهید ؟؟؟؟

       ترس از چاقی وچاقتر شدن همیشه در افراد چاق وجود دارد واین ترس یک فکر بسیار بسیار ریشه ایی میباشد زیرا از زمانی که ما شروع به چاق شدن کردیم اولین حرف اطرافیان به گوش ما رسبد که مارا از چاقتر شدن ترسانیدن  اولین حرفی که زدند این بود فلانی مراقب باش چاقتر نشوی  وهمین حرف اولین ترس را در ذهن ما بوجود آورد ترس از چاقتر شدن وتوجه ما به سمت چاقی سوق داده شد و بیشتر مراقبت میکردیم با افکاری که توسط دیگران وجامعه ورساناها به ما دادند حالت یک مبارز جنگجو را به خود گرفتیم واز تمام سلاح ها مثل رژیم ورزش دمنوش قرص لاغری جراحی استفاده کردیم تا این دشمن نادبده نتواند باعث ترس مابشود  وهمین توجه به چاقی هر روز ترس ما را بیشتر میکرد و ما ناخواسته به سمت چاقی پیش میرفتیم شاید مقطعی مدتی براین چاقی پیروز میشدیم وترس امون کمتر میشد ولی چون ریشه ایی این ترس را از بین نمیبردیم  بعد مدتی هم چاقی بر میگشت وهم ترس از چاقی بیشتر شدت میگرفت ‌

      ترس از لاغر نشدن : خود این این ترس از لاغر نشدن یک مانع بسیار بزرگ در ذهن ما ایجاد میکند چون این مانع ویا همان ترمزی است که با عث میشود تمام تلاشهای ما برای لاغر شدن بی نتیجه گردد  برگردیم به زمانی که در مسیرهای اشتباه برای لاغر شدن بودیم  درآن زمان هم ترس از لاغر نشدن داشتیم آیا این رژیم که گرفتم روی من اثر میکنه ؟ آیا من با این نوع ورزش لاغر میشم  ؟ آیا من جراحی کنم دوباره چاق نمیشم ؟ وهزارتا آیا که پسوند ترسهای درونی ما بود که به شک و دودلی گره خورده بود ودر ما وجود داشت وهمین باعث میشد که باور نکنیم لاغر میشویم  چرا چون بارها قبل آن روشهای مشابه اش را استفاده کرده بودیم ولاغر ی ما ماندگار نبود برای همین بیشتر در روش بعدی میترسیدیم  .

      در لاغری با ذهن چگونه باید برخورد کنیم تا دچار ترس از لاغر نشدن نشویم ؟؟؟ 

      اولین چیزی که در راه وروش لاغری ذهن مد نظر باید باشد این است که این روش متفاوت با تمام روشهایی است که در قبل انجام دادیم وباید این موضوع را کاملا برای ذهن امون شرح بدهیم  تا ذهن ما قبول کنه که این روش راه بسیار بسیار درستی است وبا در مسیر بودن در این راه میتوانیم به نتیجه دلخواه برسیم  وقتی برای ذهن امون شرح بدیم که مسیر درستی انتخاب کردیم  باید باورهای وفرمولهای درست را به جای باورهای اشتباه در ذهن بکاریم تا این فرمولهای مثبت رشد کند وبیشتر ذهن مملو از این فرمولهای مثبت شود  تا جایی برای فرمولهای اشتباه باقی نماند در این صورت میتوانیم بر ترس از لاغر نشدن غلبه کنیم چرا چون افکار مثبت در ذهن بیشتر وهمین افکار مثبت باعث غلبه بر ترس از لاغر نشدن میشود  

      چه باوری ترس از لاغر نشدن را میتواند در ذهن کمرنگ کند ؟؟ 
      باور ایمان به مسیری که انتخاب کرده ایم وبه درستی این مسیر با تطبیق شواهد مسیر با پیروزی آن مسیر میتوانیم به راحتی برترس از لاغر نشدن غلبه کنیم 
      باورهایی مثل 

      لاغر شدن آسانترین کار دنیاست 

      من ایمان دارم که به راحتی مثل آب خوردن در مسیر لاغری با ذهن لاغر میشوم 

      من چه بخوام چه نخوام با تنظیم فرمولهای درستی که در ذهن ام جای میدهم لاغر میشوم 

      من هیچ ترسی از لاغر شدن ندارم چون میدانم وایمان دارم که راهم درست است وصد درصد لاغر میشوم 

      این افکار مثبت کمک میکند تا ترسی از لاغر شدن نداشته باشیم   

      با مثالی این مورد را روشن کنید ؟ 

      بیایم دو کره را در ذهن امون تصور کنیم  یک کره مثبت یک کره منفی   این دو کره باید قابلیت ارتجاعی وکشش هم داشته باشند  
      حالا ما بیایم افکار منفی را بیشتر وارد کره منفی کنیم این افکار منفی خودش از ترس ریشه میگیرد وهرچه افکار منفی را بیشتر وارد کره منفی بکنیم این کره به دلیل ارتجاعی بودنش بزرگ وبزرگتر میشود وحجم بیشری را در برمیگرید و کره افکار مثبت در مقایسه با آن کوچک میشود  در نتیجه ترس ما به دلیل آن افکار منفی بیشتر میشود  

      حالا اگر بیایم عکس آن عمل کنیم در کره مثبت فرمولهای درست ومثبت را پرکنیم  افکار مثبت بیشتری را وارد آن کنیم تا این کره بزرگ وبزرگتر شود  وکره منفی کوچک بماند حالا چه اتفاقی میافتد به واسطه افکار مثبت که بیشتر در ذهن جای گرفته ترس هم از بین میرود  وایمان به لاغر شدن در ما بیشتر میشود 

      چرا ترس از چاق شدن باعث چاقی میشه اما ترس از لاغر شدن باعث لاغری نمیشه؟؟؟ 

      وقتی فرکانس منفی ارسال میکنیم اتفاقات منفی  باعث بروز همان اتفاق میشود  خیلی سریعتر از اتفاقات مثبت رخ میدهد چون باور داریم ومنتظر آن اتفاق هستم  واین فکرها بستگی به اطلاعاتی است که در طی سالها کسب کردیم حالا به صورت تجربه برای خودمان یا تجربه دیگران که فرقی برای ذهن ندارد که این اطلاعات مربوط به چه کسی یا چه چیزی است واین مسیر از قبل در ما بواسطه این اطلاعات در ذهن امون وجود داره برای همین داده است که ما باور وانتظار وقوع افکار منفی را داریم  وانباشتگی اطالاعات منفی این انتظار را برای ما بوجود میآورد وما پاسخ ارسال منفی را از جهان هستی میگیریم  
      حالا در پروسه چاقی ولاغری هم به همین شکل ذهن عمل میکند 
      چون ما خاطرات وفرمولهای اشتباه را در ذهن ذخیره داریم واز قبل مسیرش در ذهن ما رسم شده ترس از چاقی هم مثل یک اهرم در این زمینه کمک میکند و جاقی را اول در افکار ما بیشتر میکند وبعدش در رفتار ما نشان داده میشود ودر آخر جسم ما هم نمایشگر همان افکاری است که ترس از آن داشتیم ودارای یک جسم چاقتر  میشویم  پس این فرمول جدید را یاد بگیریم و وقتی در مسیر لاغری با ذهن هستیم نباید نگران چاقتر شدن باشیم  وترس از چاقتر شدن نداشته باشیم به بدن امون اعتماد کنیم وبه روش لاغری با ذهن اعتماد کنیم و هیچ ترسی ازچاق شدن نداشته باشیم 

       باید فرمولهای چاقی را توسط فرمولهای لاغری جدید که اطلاعات جدیدی برای ماست کم رنگ کنیم تا فرمولهای لاغری پر رنگ شود  

      زمانی که از لاغر نشدن میترسیم چون اطلاعاتی در ذهن ما برای لاغر شدن درست وجود نداشته  همیشه توجه ما به چاقی بوده وچاقتر نشدن  حالا با تمرینات درست وآموزش صحیح لاغری با ذهن میتوانیم اطلاعات درست به ذهن بدهیم تا دیگر ترسی برای لاغر نشدن وجود نخواهد داشت وبه راحتی لاغری را به سمت خود جذب میکنیم باید توجه به لاغری داشت واطلاعات صحیح را جمع کنیم تا این اطلاعات در ذهن ذخیره شود وبعد طبق این اطلاعات ذهن نقشه ذهنی خود را براساس لاغر شدن بکشد و جهان هستی پاسخ خوب لاغر شدن را به ما بدهد  یاد بگیریم ترس برادر مرگه  اگر از چیزی بترسیم هیچ وقت نمیتوانیم آن مانع را در زندگی خود رد کنیم   

      با تشکر از استاد عزیز

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم