همهجای دنیا وقتی صحبت از چاقی میشه، سریع ذهنها میره سمت پرخوری 🍕 و کمتحرکی 🛋️ یا شاید یه ژنتیک “بدشانس”!
اما چیزی که خیلیا ازش غافلن، ذهن چاقه… ذهنیه که مثل یه عینک تار، دنیا و غذا رو جور دیگهای میبینه 🤯
یعنی تحلیلها، برداشتها و تصمیمهایی که از درون این ذهن میاد، خودش عامل اصلی چاقی بدنه—نه بشقاب غذا! 🍽️
اگه ذهنت چاق باشه، حتی وقتی کم هم بخوری، رفتارات طوریه که انگار داری چاقتر میشی!

تاثیر فرمول های ذهن چاق
وقتی حرف از فرمولهای ذهن چاق میزنیم، یعنی همون باورها، تحلیلها و برداشتهایی که فقط رفتار و جسم ما رو شکل نمیدن، بلکه مثل یه فیلتر قوی، نگاه ما به زندگی رو هم تغییر میدن 🎯🧠
یعنی چی؟
یعنی دقیقاً مثل اینه که یه عینک با شیشه آبی بزنیم؛ اونوقت دیگه همهچی اطرافمون —حتی چیزهایی که سفید یا سبز هستن— با تون آبی دیده میشن 🎨👓
نه بهخاطر اینکه واقعاً آبیان، بلکه چون عینک ما اون رنگ رو بهشون داده.
حالا تصور کن ذهن ما هم یه جور عینک باشه؛ عینکی با شیشههای ساختهشده از ترس، قضاوت، تجربههای منفی و اطلاعات نادرست درباره بدن و غذا.
این همون فرمولهای ذهن چاق هستن که واقعیت بیرونی رو تحریف میکنن و کاری میکنن که دنیا رو نه اونطور که هست، بلکه اونطور که ذهنمون باور داره، ببینیم. 🤯💭
مثلاً یه فرد متناسب ممکنه فقط در حال خوردن ناهار روزمرهش باشه، ولی ذهن چاق ما اون رو به شکل یه آدم خوششانس یا بیخیال تعبیر میکنه که “حتماً ژنتیک خوبی داره” یا “لابد هیچوقت استرس وزنش رو نداشته”! 😑
در واقع، این فرمولهای ذهن چاق هستن که باعث میشن ما آدمهای متناسب رو بهجای الگو، به چشم تهدید ببینیم، یا حتی حسادت کنیم و خودمون رو قربانی فرض کنیم.
خود من یادمه وقتی اضافهوزن داشتم، رفتار آدمهای متناسب رو از پشت این عینک ذهن چاق تماشا میکردم. فکر میکردم اونا خیلی مغرورن، خودشونو میگیرن یا حتی آدمهای سرد و بیاحساسی هستن 😐💭
در حالیکه حالا میدونم اون برداشتها، بازتاب فرمولهای ذهن چاق در ذهن من بودن—not واقعیت وجودی اون آدمها!
این فرمولها باعث میشن حتی نگاه ما به خدا و کائنات هم تغییر کنه!
یادم میاد بارها از خدا گلایه کردم:
“چرا من باید چاق باشم و بقیه نه؟! چرا من باید با این همه محدودیت زندگی کنم؟!”
اما حالا میفهمم که اون صداها از بیرون نمیاومدن، بلکه از فرمولهای ذهن چاقی میاومدن که درونم ریشه کرده بودن و همه چیزو تار میدیدن… حتی مهربونی خدا رو! 🌥️💔
وقتی زندگی رو از لنز ذهن چاق ببینی، دنیا تبدیل میشه به جایی پر از نابرابری، محدودیت، ناامیدی و حسرت.
اما وقتی شروع به پاکسازی این فرمولهای ذهن چاق میکنی، کمکم تصویر شفافتری از دنیا، غذا، آدمها و خودت میبینی.
🌟 اون موقعست که میفهمی چاقی فقط یه عدد روی ترازو نیست؛ بلکه یه داستان نانوشته در ذهنته که حالا وقتشه بازنویسیش کنی…
و خبر خوب اینه که تغییر این داستان ممکنه. کافیه از خودت بپرسی:
آیا حاضرم عینک ذهن چاق رو بردارم و دنیا رو همونطور که هست، بدون ترس و تحریف ببینم؟
آیا آمادهام فرمولهای ذهن چاق رو با ذهنی متناسب، سالم و آرام جایگزین کنم؟ 💫🍃

تفاوت ذهن چاق و متناسب
وقتی وارد مسیر «لاغری با ذهن» شدم، یه سوال بزرگ همیشه تو ذهنم بود:
فرق ذهن چاق با ذهن متناسب چیه؟ 🤔🧠
همهمون سیستم بدنی تقریباً یکسانی داریم؛ مغز، معده، سیستم عصبی، هورمونها… پس چرا بعضیا راحت غذا رو کنترل میکنن ولی بعضیها انگار همیشه درگیر خوردنن؟ 😖🍕
من با این سؤال وارد مسیر شدم و هرچی بیشتر یاد گرفتم، بیشتر فهمیدم که تفاوت واقعی نه تو بدن، بلکه تو ذهن ماست؛ یعنی تو همون چیزهایی که بهش میگیم فرمولهای ذهن چاق.
🧠 ذهن چاق یه ذهن نگران، مضطرب و همیشه آماده برای خطره. هر غذایی که میبینه، تهذهنش یاد خاطرهای از محرومیت، تنهایی یا شکست میافته.
در مقابل، ذهن متناسب هیچ درگیری عاطفی خاصی با غذا نداره. برای اون، غذا فقط غذاست، نه پناهگاه، نه پاداش، نه تنبیه!
مثلاً یه فرد متناسب وقتی تعارف غذا میشه، خیلی راحت میگه: «نه مرسی، میل ندارم» 😌
چون نه از رد کردن میترسه، نه از قضاوت دیگران، نه از اینکه دیگه گیرش نیاد. چون ذهنش، با فرمولهای متناسب و آزادانه طراحی شده.
اما ذهن چاق چی؟
همون تعارف ساده میتونه یه طوفان فکری راه بندازه:
«اگه نگیرم بیاحترامی میشه»، «شاید دیگه نباشه»، «همه دارن میخورن»، «یه بار که اشکال نداره»…
و همه اینا از فرمولهای ذهن چاق میان. یعنی باوری درونی که خوردن رو به احساس امنیت، پذیرش یا آرامش ربط داده.
خیلی از دوستانی که تو دورهی «ورود به سرزمین لاغرها» شرکت کردن، با وجود آموزش و تمرین، هنوز با این تضاد درگیرن.
چرا؟ چون هنوز دارن دنیا رو از دریچهی همون فرمولهای ذهن چاق قدیمی میبینن.
ذهنشون هنوز بهشون میگه:
«اون فرد متناسب حتماً عزت نفس بالایی داره که میتونه “نه” بگه… من هنوز به اون مرحله نرسیدم…»
در حالیکه واقعیت اینه که قدرت نه گفتن، حاصل عزت نفس نیست، حاصل ذهن متناسبه!
و این ذهن، قابل ساخته شدن ـــ با تمرین، آگاهی و تکرار فرمولهای جدید.
💡 ذهن متناسب یاد گرفته به نیاز واقعی بدن گوش بده، نه به سر و صدای ذهن. یاد گرفته که غذا دشمن نیست، ولی همزمان هم تنها راه خوشحالی نیست. یاد گرفته که لذت، از سادگی میاد، نه از پُرخوری.
اما ذهن چاق، هنوز توی حلقههای شرطیشدهی قدیمیاش اسیره؛ جایی که غذا همیشه نقش قهرمان، دشمن یا پاداش رو بازی میکنه. 🎭🍩
📌 پس اگه میخوای واقعاً از این چرخه بیرون بیای، لازمه نگاهت رو عوض کنی…
و این دقیقاً همون کاریه که ما توی دوره «ورود به سرزمین لاغرها» انجام میدیم:
بازنویسی فرمولهای ذهن چاق
و ساختن ذهنی متناسب، آرام، آگاه و آزاد 🌱💖

عملکرد ذهن چاق و ذهن متناسب 🧠✨🍽️
وقتی صحبت از ذهن چاق و ذهن متناسب میشه، باید بدونیم که این دو ذهن، متفاوت از هم زندگی میکنن و رفتارهای متفاوتی دارند.
افراد متناسب اصلاً تو بازی ذهن چاق نیستن. ذهن متناسب مثل یه عینک شفافه که به طور طبیعی به نیاز بدنش گوش میده.
وقتی گرسنهست غذا میخوره و وقتی سیر شد، دست میکشه. نه از کم خوردن نگرانه، نه از زیاد خوردن ناراحت میشه. 🍏💚
برای اونها خوردن کاملاً طبیعی و بدون فکر اضافه است، نه بازی ذهنی. برعکس، ذهن چاق پر از فرمولها و قوانین سختگیرانهایه که میگه: «اگر اینو بخوری چاق میشی»، «اگر کم خوردی عزت نفس داری» و هزار فکر و دغدغه دیگه… 🤯🍰
افراد متناسب به اندازه نیاز و میل بدنشون غذا میخورند و این باعث میشه عزت نفس واقعی و عمیقی داشته باشند؛ عزت نفسی که از احترام به خود و درک نیازهای بدن سرچشمه میگیره، نه از ترس یا محدودیت.
در مقابل، ذهن چاق همیشه دنبال کنترل کردن و نگرانی از خوردن هست، که این نگرانی روی رفتار و عزت نفس فرد تاثیر منفی میذاره. 😔
همچنین افراد متناسب خودشون رو دوست دارند و به خودشون احترام میگذارند، این احترام در رفتار دیگران هم بازتاب پیدا میکنه.
ذهن متناسب، خودش را باور دارد و این باعث میشه دیگران هم بهش احترام بگذارند. در حالی که ذهن چاق، گاهی حتی به خودش ارزش نمیده و همین احساس کمارزشی به رفتارها و روابطش با دیگران سرایت میکنه. 🔄❤️
توی ذهن متناسب، رفتار غذایی آگاهانه و هدفمند هست. اونها یاد گرفتهاند که به بدنشون اعتماد کنند، نیازهاشون رو بشناسند و غذا خوردن رو تجربهای لذتبخش و سالم بدونند.
اما ذهن چاق، هنوز توی چرخهی اشتباه میچرخه؛ از گذشتههای پر از استرس و سرزنش رنج میبره و به جای خوددوستی، خودش رو سرزنش میکنه. 😞💔
یکی از نکات مهم دیگه اینه که ذهن چاق، خوردن رو با احساسات منفی مثل ترس از چاق شدن، خجالت یا احساس گناه پیوند زده، در حالی که ذهن متناسب، خوردن رو حق طبیعی خودش میدونه و به بدنش احترام میذاره.
این تفاوت در نگرش، رفتار غذایی و حتی نگاه ما به خودمون رو شکل میده. 🌟🍽️
در نهایت، تغییر فرمولهای ذهن چاق و ایجاد ذهن متناسب، یعنی یادگیری اعتماد به بدن و رفتار غذایی سالم، بدون جنگ و ترس، با عشق به خود و احترام به نیازهای واقعی بدن.
این مسیر لاغری واقعی و پایدار است که از درون شروع میشه و به جسم و روان آرامش میده. ✨💖

رهایی از ذهن چاق؛ آغاز سفر به سرزمین لاغرها 🌈🧭
تا وقتی فرمولهای ذهن چاق، ناخودآگاه رفتارهای ما رو کنترل میکنن، هیچ رژیم و برنامه غذایی پایداری نمیتونه ما رو نجات بده. چون ریشهی چاقی در «نگرش ما به خوردن، بدن و خودمون» پنهان شده؛ نه توی مقدار کالری و لیست غذاها! 😟🍟
برای همین، اگه میخوای واقعاً از ترس از چاق شدن، اضطراب از غذا خوردن، یا نگرانی درباره ظاهر و وزن خلاص بشی، لازمه فرمولهای ذهنی رو از نو بسازی. 💡🧠
ما تو دورهی ورود به سرزمین لاغرها دقیقاً همین کار رو میکنیم:
✅ شناسایی و اصلاح باورهای اشتباه درباره غذا و بدن
✅ ریشهیابی ترسها و احساسات پنهان درباره چاقی
✅ تمرین تغییر نگرش با ابزارهای ذهنی قدرتمند
✅ ساختن ذهنی آرام، آگاه و متناسب 🌱💚
در این دوره، قدمبهقدم یاد میگیری که چطور از جنگ با غذا، از تنفر نسبت به بدن، و از نگرانی همیشگی درباره وزن، آزاد بشی.
و به جای اون، به ذهنی تبدیل بشی که با لذت، آگاهی و احترام به خودش زندگی میکنه… ذهنی متناسب، ذهنی آرام، ذهنی آزاد! ✨🍀
🌟 اگر آمادهای که از ترسهای پنهان و ذهن چاق عبور کنی،
قدم اول همینجاست:
ورود به سرزمین لاغرها… جایی که لاغری از ذهن شروع میشه، نه از بشقاب! 🍽️🧠
✍️ تمرین آموزشی برای اصلاح فرمولهای ذهن چاق 📖
چرا این تمرین مهمه؟
برای تغییر واقعی در رفتار غذایی و رهایی از چرخه چاقی، باید از سطح آگاهی عبور کنیم و وارد لایههای عمیق ذهن بشیم؛ جایی که فرمولهای ذهن چاق در حال فرمان دادن به زندگی ما هستن. ✨
انجام تمرینات نوشتاری، ذهن ما رو از حالت منفعل به حالت آگاه میبره و کمک میکنه باورها و نگاههای اشتباه نسبت به غذا، بدن و خودمون رو شناسایی و بازنویسی کنیم.
این تمرین فرصتیه برای بازتاب آموختهها، مشاهدهگر شدن، و شروع یک تغییر درونی و پایدار از ذهن چاق به ذهن متناسب 🌱🧠
سوالات تمرینی
- نگرش شما درباره تأثیر ذهن چاق بر افکار و رفتار افراد چاق چیست؟
- نمونههایی از افکار یا رفتارهای خود که نشانه داشتن ذهن چاق است را شرح دهید.
- به نظر شما استفاده از روشهای قبلی برای لاغر شدن، تأثیری بر تغییر محتوای ذهن چاق داشته یا نه؟ چرا؟
- با توجه به توضیحات نوشتاری، چند تا از تفاوتهای ذهن چاق و ذهن متناسب را نام ببرید.
- با توجه به ویدیو، نظر شما درباره سوال مطرحشده در آن چیست؟ احساس و برداشت شخصیتان را توضیح دهید.
- با الهام از محتوای ویدیوی آموزشی، یک تمرین برای خودتان طراحی کنید و در بخش نظرات بنویسید.
💬 نوبت شماست!
حالا که با فرمولهای ذهن چاق و تفاوتش با ذهن متناسب بیشتر آشنا شدی، وقتشه قلم برداری و تمرین این بخش رو انجام بدی.
پاسخ سوالات بالا رو با صداقت و شرح کامل در بخش نظرات همین صفحه بنویس و اگر تمرینی برای خودت ساختی، اون رو هم با ما به اشتراک بذار.
نوشتن، اولین قدم برای بازسازی ذهن و عبور از باورهای چاقکنندهست. ما مشتاق خوندن نوشتههای تو هستیم! 📝🌟
منتظر کامنتهای شما هستیم! 💬👇
همراه همشگی شما: رضا عطارروشن
امتیاز 4.32 از 57 رای
با دیگران به اشتراک بگذارید تا امتیاز بگیرید!
نشان های دریافت شده
سلام خدمت استاد گرامی و دوستان هم مسیر
قبل از اینکه فایل گوش بدم و حرفای استاد بشنوم
جوابم به سوال این بود که نخوردن یک فرد متناسب یا لاغر به هیچ چیزی ربط نداره نه به اعتماد بنفس ربط داره نه عزت نفس نه خوددوستی به هیچ چیز اون فقط واکنشی ناخودآگاه و غیرارادی داره نشون میده همین
چه بسا اون فرد خیلی بی اعتماد به نفس و خیلی جاها اصلا خودشو دوست نداشته باشه.
یکی از دوستان من ازش پرسیدم چه دلیلی داره وقتی که سیری می تونی به خوراکی مورد علاقه ت که شاید دیگه گیرت نیاد و تموم بشه نه بگی گفت من اون لحظه اصلا به این چیزا فکر نمی کنم فقط میدونم که اگه بخورم بالا میارم و حالت تهوع دارم و هیچ تصمیمی دست من نیست.
ولی منی که ذهنم چاق حتی اگه سیرم باشم اگه خوراکی مورد علاقه م جلوم بزارن حتما می خورم چون می گم بخور گیرت نمیاد دیگه بخور همین یه بار.
و تجربه ای از چند روز پیش خودم که نشون داد که ذهن من داره برنامه ریزی میشه در جهت افکار متناسب
ما رفتیم مهمونی من ناهار کامل خوردم بدون هیچ ترس و نگرانی و بعدش وسایل جم کردیم رفتیم بیرون که میزبان هم کلوچه آورده بود هم کیک و من تنها یک دونه کلوچه رو برداشتم و با لذت تمام خوردم و هرچی تعارف کردن که کیک م امتحان کن خیلی خوشمزه ست پشیمون میشی من اصلا نتونستم بخورم اصلام چشمم دنبالش نبود و بعد رفتیم خونه شام آبگوشت داشتن و باز من نتونستم بخورم و هر چی اصرار کردن انگار یه چیزی گلومو گرفته بود و نمی تونستم بخورم و نخوردم و هیچ حسرت و ای کاشی هم تو دلم نبود که کاش می خوردم در عوض دلم میوه می خواست و رفتم میوه خوردم.
خدایا شکرت ❤️
نشان های دریافت شده
بنام خداوندبخشنده مهربان
سلام به همه همراهان و استاد عطار روشن عزیز
نگاه ذهن چاق
نمونه هایی از افکار یا رفتارهای خود که نشانه داشتن ذهن چاق است را شرح دهید.
من قبلا فکر میکردم آدم های لاغر خود پسند و مغرور هستند و ازشون اصلا خوشم نمی اومد
بارها افراد چاق رو ک میدیدم میگفتم ک دیگه اینقدر چاق نیستم و خوشحال میشدم
بارها در مهمانی رفتار میزبان با من و افراد لاغر رو ب چاقیم ربط میدادم و ناراحت بودم
همیشه در حسرت لاغری بودم و تصور میکردم هرگز لاغر نمیشم
چقدر احساس بی اعتماد بنفس و بی اراده بودن داشتم
برای من چاقی طبیعی بود چون فکر میکردم ژنتیکه و..
پر خوری عذاب وجدان و احساس ناراحتی از شرایط بدنی
تنفر از خودم
نگرانی وترس چاق تر شدن
خوردن هنگام سیری
خوردن از تمام غذاهای سر سفره و تنوع طلبی
افکار ناتوانی و تسلیم شدن در برابر چاقی
خوردن برای تسکین حال روحی
خوردن برای شادی و لذت
نگرش شما درباره تاثیر ذهن چاق بر افکار و رفتار افراد چاق چیست؟
ذهن چاق افکار انسان رو به بدترین شکل ممکن تبدیل میکنه چاقی از انسان نیست و قرار نبوده هرگز ما چاق باشیم چاقی از شیطان هست از نجواهای نا امید کننده و توهماتی ک خودمون ب وجود آوردیم هست افکار چاق یک ویروس در ذهن انسان است ک باید پاکسازی بشه
وقتی فکر یک انسان ب وسیله ویروس افکار چاقی عوض میشه رفتار انسان بطور خود ب خود عوض میشه و بدن چاق میشه افراد چاق هر لحظه در عذاب و رنج و مرور چاقی هستند و این فرد از نظر من زندگی نمیکنه چون شاد نیست
فرد چاق کنترلی در خوردن و نخوردن خود نداره و این باعث پرخوری تند خوری با ولع خوردن میشه ک زیبا نیست
به نظر شما استفاده از روش های قبلی برای لاغر شدن تاثیری بر تغییر محتویات ذهن چاق داشته است یا خیر؟ شرح دهید.
بله تاثیرش روی بد ترشدن ذهن چاق بوده و هی اوضاع رو سخت تر و بدتر میکنه
با گرفتن رژیم و محدودیت ترس از غدا خوردن شدت میگیره و با ول کردن رژیم احساس ناتوانی و بی اراده بودن و تسلیم در برابر چاق بودن اضافه میشه
با ورزش کردن زوری هی لاغری برام سخت تر میشد و بازم احساس ناتوانی در من بوجود میاومد
با خوردن دارو و دمنوش ها معده و سلامتی من در خطر می افتاد و هر لحظه در عذاب بودم
با توجه به توضیحات نوشتاری چند تا از تفاوت های ذهن چاق و ذهن متناسب را ذکر کنید
ذهن متناسب راحت و بدون هیچ فکری اون چیزی ک میل درونی داره میخوره و برای تامین انرژی بدن میخوره و هیچ فکر بدی در مورد غذاها و خوردن و کم تحرکی و … نداره و داره از زندگی لذت میبره
ذهن چاق همیشه درگیره چی بخورم چی نخورم کی بخورم چ مقدار بخورم ترس و عذاب وجدان هست و ب میل درونی سیری گرسنگی و… بی توجه هست و زبان بدنش رو نمیشناسه و تقریبا همیشه همه چیز میخوره و ب همه چیز میل داره
و بعد از خوردن هاش عذاب وجدان و ترس نکنه چاق بشم وای اینو خوردم چی میشه و… رو داره
همیشه در انزوا غم و ناراحتی هست و ذهن هم طبق فرمولهای چاقی هی دستور میده ک بخور
با توجه به توضیحات ویدیوی آموزشی نظر شما درباره سوال مطرح شده در ویدیو چیست؟ شرح دهید
بنظر من عزت نفس و احترام ربطی ب چاقی و لاغری نداره ولی تعاریف جامعه ک اشتباه هست در مورد افراد چاق و لاغر فرق میکنه و رفتارشون هم فرق میکنه
من فکر میکنم ک این موضوع ب ناخود آگاه افراد و نگرشی ک نسبت ب خودشون هم دارن ربط داره و رابطه مستقیم داره و افراد دیگه این رفتار رو بخاطر دریافت اون حس های منفی ک فرد چاق نسبت ب خودش داره انجام میدن
چون فرد متناسب همیشه بیشتر خودش رو دوستداره و اعتماد ب نفس بیشتری داره در مقابل احترام بیشتری داره
و فرد چاق چون بخاطر چاقی احساس نارضایتی و تنفر از خودش رو داره و اعتماد بنفس پایین و خود کم بینی داره مورد احترام جامعه نیست
و کاش فرهنگ سازی بشه و ب چاقی هم مثل یک بیماری نگاه بشه متاسفانه افراد چاق بخاطر رفتار دیگران خیلی در رنج و عذاب هستند از نظر بقیه اونا افراد بی اراده ناتوان نا زیبا و بیخیال و تنبل و تن پرور هستند
ک این کاملا اشتباهه ولی هیچ فکری ب حال درمان چاقی از ریشه و ذهن نمیشه و افراد بخاطر نبود آگاهی در دام رژیم ورزش دارو عمل و… میشن
البته ک هر کسی ب اینجا هدایت نمیشه و شاید آماده دریافت آگاهی های سایت نیست ولی من دلم میخواست همه افراد چاق بیان اینجا و همه لاغر بشن
و از رنج چاقی خودشون رو نجات بدن
در آخر هم از خداوند و استاد روشن بینهایت متشکرم
و از شما دوستان عزیز برای خوندن نوشته هام سپاسگزارم
نشان های دریافت شده
باسلام وقتتون بخیر
نگاه ذهن چاق
نگاهی ک یکی از دلایل چاقی ماست
و صادقانه بخوام بگم بارها و بارها فتیل رو گوش کردم و تمام حرف ها حقیقت داشت و اونها رو پذیرفتم
این ک دوستانمون دوست داشتیم تپل باشن
اینک فرد چاق تر از خودمون میبینیم میگ خوبه عقلا اندازه اون چاق نیستم و وقتی شما این جمله رو گفتید کلمه ب کلمه اش و حتی لحن گفتنتون دقیقا شبیه ب گفتگوی ذهنی ام در گذشته بود ک در این موقعیت تو ذهنم پلی میشد
اینک از ادمای لاغر خوشمون نمیاد
اینک انگار ادمایه لاغر حق مارو خوردن و انصاف نیست
اینک همه چی تقصیر خداست و اون مارو اینشکلی خلق کرده
گله و شکایت ب خدا
اینک ب نظرمون اونها رفتار های خاصی دارند
اعتماد ب نفس و عزت نفس بالایی دارند
اینک اگر اونا باهم اروم حرف بزنن
یا هرکسی در جمعی با هم اروم حرف بزنن ۱۰۰ فکر میکنیم
موضوع درمورد ما و چاقی ماست
اینک انگار اونا چ کار بزرگی می کنند وقتی میگن میل ندارم
و یا چ رفتار های قابل تاملی دارند و چقدر ادمای خاصی اند
یا حتی تو ذهنمون بگیم
اه چقدر خودنمان
چقدر ادا در میارن
چقدر مصنوعیه رفتارشون
و ازشون بیشتر بدمون بیاد
یا حسرت بخوریم
که خوش ب حالشون
چقدر راحت خوارکی میخورن
چقدر بقیه بهشون احترام میزارن
چقدر دوست داشتنین
چقدر چقدر چقدر
و بله استاد شما بازهم تو گفته هااون انگار ک خاطرات مارو تعریف کردین یا بخشی از زندگی مارو شرح دادین
و تمام حرف هاتون عین حقیقت بود
اگر بخوایم باخودمون صادق باشیم و بخوایم ک بپذیریم
درحالی ک با وارد شدن ب دوره و در مسیر بودن و اندک اندک شبیه ب متناسب ها شدن
ماهم دست و پا شکسته تجاربی رو کسب کردیم
و فهمیدیم ک در واقعیت
اونها ادمای خاصی نیستن
اونا ادا در نمیارن
اونا کار سختی نمیکنن
اونا تلاش نمیکنن
اونا زجر نمیکشن بگن میل ندارم
اونا مغرورنیستن
اونا ب خاطر متناسب بودن دوست داشتنی نیستن
کسی ب اونا احترام نمیزاره
ادما وقتی تو جمع حرف میزنن ملزما درمورد ما نیست
کسی کاری با ما نداره
کسی ک امقدر توجهش ب ما نیست
همه خوب و عالی نیستن
همه دوران کودکی نوجوانی و جوانی شون پرفکت نبوده
و بدون مشکل نیستن
هرکسی تروما شخصی خودش روداره
هرکس مشکل خودش رو داره
و هرکس کارش ب زندگی خودشه
و این ذهن ما هست ک از چاقی خسته شده و داره شلوغش میکن و دنبال اعصاب خوردی احساس بد و مظلومیت هست و در حقیقت اصلا این طور نیست
و میدونین ب نظرم من انقدر گ زیبایی ها توجه رو جذب میکن و تو چشم هستن زشتی ها نیستن و متناسب بودن بسیار زیابتر از هر چیزی است
و در اخر جمله ای ک در فایل خیلی ب جامم نشست و با خودم مرور کردم اینک
غذا و خوراکی برای متناسب ها مث اکسیژن
و فراموش نکنین ک ما همه یا متناسب شدیم یا داریم متناسب میشبم یا خواهیم شد
پر قدرت و بااراده و انگیزه بالا مسیر رو ادامه میدیم تا عکس ماهم ب شگفتی سازان اضافه بشع
مممنون از اگاهی زیباتون
نشان های دریافت شده
بنام خدا
نگاه ذهن چاق گام ۷۰
اینکه افراد چاق نسبت به متناسبها و خوردن آنها یه حس حسادت داشتن من خودم همین طوری بودم وقتی یه فرد لاغر را میدیدم یه حس حسادت داشتم و میگفتم فلانی چقدر کلاس میزاره کم غذا کشیده چقدر آروم میخوره تازه نصف غذاشو هم گذاشت واقعا این حسو داشتم همین الانم گاهی حسادت میکنم بهشون و میدونم این یک مانع ذهنی هست ولی خوب ذهنه چاقعگه دیگه باید اصلاح بشه
و اما دیروز خانه پدری بودم مهمان داشتن عصری که مهمانا اومدن مادر اش و شله زرد درست کرده بود نذری شله زرد تو دزفول معروفه خوب این مهمانا یکیش خیلی متناسب تقریبا ۱۲ سال هم هست ازدواج کرده و خبری از چاقی نیست یه کاسه کوچک اش خورد و بعد وقتی شله زرد تعارفش کردن با قاطعیت گفت نه الان دیگه شکم روی میگیرم و نخورد و یکم دیگه با چای کیک بهش تعارف کردن بازم با همان لحن قاطع گفت نه چون من تو رژیم هستم بعد خودش گفت نه اینکه من هیچ چاق نمیشم خیلی شیرینی میخورم بستنی میخورم و اصلا هم چاق نمیشم فقط میترسم قند خونم بره بالا برا همین رعایت میکنم من وقتی داشت میگفت همش حواسم به این بود که مطمئن بود که چاق نمیشه ولی برای پیشگیری از بیماری نمیخورد و تو این فایل یه نکته متوجه شدم اون فرد متناسب برای خودش احترام قائل بود وخیلی قاطع بود همه ی افراد لاغر به نظرم همین طوری هستن و ما فکر میکردیم که کلاس میزارن اینم داستان مهمان ما و تشابهش با این فایل .
تشکر از استاد روشن که هیچ حرفی را نگفته نمیزاره .
نشان های دریافت شده
به نطر من اعتماد به نفس ربطی به چاقی نداره افراد چاق درمجلس ممکنه احساس خوشایندی نسبت به جسم خودشون نداشته باشند وحسرت اندام دیگران را بخورند ولی ربطی به اعتماد به نفسشون نداره هستند افراد چاق با اعتماد به نفس بالا که مدیریت امور رادر دست می گیرند وبه هیچ کس مهلت ابراز وجود نمی دهند و واظهار نظرهم می کنند وهستند افراد لاغری که خیلی متزلزل هستند ونسبت به چهره واندام خود حس خوبی ندارند ودیگران را برتر ازخود می داند واز شرایط ناراضی اند واقعا جمله شمارا استاد باید باطلا نوشت عذا خوردن را باید مثل مصرف اکسیژن در نظر گرفت مگه ما برای آن برنامه ریزی می کنیم درهمه جا یک شکل نفس می کشیم من از زمان ورود به این سایت تغییرات را به مرور زمان وریز ریز حس می کنم واین راه ادامه دارد پایانی ندارد
نشان های دریافت شده
سلام درگذشته ذهن چاق داشتم وخیلی میخوردم بایدونه شیرینی یاغذا سیرنمیشدم بایدبیش ازحدنیازبدنم میخوردم عادت کرده بودم به این روش وهمیشه دچارعذاب وجدان میشدم حاضرنبودم غذای اضاف دوربریزم میگفتم حیفه یک فردمتناسب باخیالت راحت وبرحسب نیازبدنش غذامیخورن یاهمون شیرینی میخوره ولی پرخورنیستن تفاوت ذهن چاق ولاغر درنگرش هست ما باتغییرفرمول اشتباه مغزی اون عادت هاورفتارهای بد غذایی ما روبه تغیرکردن وبه مررو اون رفتارهای بدرومیزاریم کنار درواقع عزت نفس ما بالا میره لاغری باذهن درواقعا ذهن ماروبروزرسانی میکنه ومایادمیگیریم چجوری ذهن روکنترل وبرحسب نیازغذابخوریم
نشان های دریافت شده
نشان های دریافت شده
به نام خداوند مهربان که روشن کننده راه تناسب فکری برای من هست خدایی که دوستم دارد و من را به سمت متناسب شدن سوق می دهد.
سلام بر استاد عزیز و گرامی و دوستان هم مسیر
افراد چاق چون نگرش خوبی نسبت به افکار و رفتار خودشون ندارند به خاطر همین همیشه احساس اعتماد به نفس پایین را دا رند.واین فردی که دارد دو نفر را مقایسه می کند ذهن چاقی دارد که از چاقی خودش متنفر هست و بیان میکند که دیگران دوست ندارند به فرد چاق تعارف کنند در صورتی که این عقیده خود اوست که افراد از انسانهای چاق بیزار هستند.این تفاوت های زیادی که در مورد رفتار دو فرد چاق و متناسب گفته می شود همه به خاطر تفاوت فرمول های ذهنی فرد چاق و متناسب هست.فرد متناسب اصلأ به نوع رفتارش نسبت به مواد غذایی فکر نمی کند و هیچ نظری ندارد هر وقت گرسنه باشد هر چیزی را که دوست دارد به اندازه نیاز بدنش میخورد.ولی فرد چاق همیشه خوردنش با عوامل بیرونی ربط دارد و این همان نکته مهم است که فرد چاق این رفتار را تحت تاثیر فرمول های ذهنی
اشتباهش انجام می دهد و اول باید فرمول های ذهنی اشتباه را شناسایی کرده و فرمول های صحیح را جایگزین کند و آنها را تکرار کند تا رفتار صحیح مانند افراد متناسب با افکار صحیح داشته باشد و آنوقت است که دیگر از رفتار افراد متناسب تعجب نمیکند و متحیر نمی ماند و با غذا مانند استفاده از اکسیژن برخورد میکند .داشتن اعتماد به نفس و عزت نفس ربطی به چاق و لاغر بودن ندارد و این به طور واضح در افراد اطراف ما پیدا هست که با کمی دقت و صحبت با آنها متوجه آن میشویم.
قبل از ورود به سایت موقعی که برای دخترم سیب زمینی سرخ می کردم آن خوراکی چاق کننده میدیدم و با ترس زیاد چند دونه میخوردم در حالی که دخترم با خیال راحت از سیب زمینی ها میخورد و وقتی سیر میشد اگه دوتا دونه هم مانده بود نمی خورد و واین رفتار من به خاطر ذهن چاق من بود که همین حالت را نسبت به پیتزا داشتم ولی الان خیلی این افکارم درست شده فقط بعضی وقتا میدونم بدنم دیگه نیاز نداره و سیر شدم ولی میگم یه کم دیگه بخورم که نمی دونم چیکارش کنم ؟
روشهای کاهش وزن قبلی هیچ تأثیری بر فرمول های ذهنی نداشت و فقط تمرکز روی جسم من بود و افکار و ذهن چاق من دست نخورده میماند تا زمانی که رژیم تمام میشد کار خودش را شروع میکرد و به روند چاقی ادامه میداد.به امید روزی که همه ی ما در همهی زمینه ها افکار و ذهنیت مثبت و صحیح داشته باشیم.
من تازه قسمت جواب استاد به سوالاتم را پیدا کردم و وقتی پاسخ استاد را دیدم خیلی خوشحال شدم و از ایشان سپاسگزارم واقعاً انرژی عالی داشت.
نشان های دریافت شده
با سلام ودرود خدمت استاد عزیز وهمراهانگرامی
در مورد نظر دوستمون در رابطه با رفتار مهمانشون
من تا اوایل فایل رو شنیدم چون دیگه در این مورد آگاهی پیدا کردم متوجه شدم که اون فرد لاغر اصلا انتخاب خاصی ندارن اونا با توجه به فرمولهای ذهنی
که اونا دارن وفرمولهای ذهنی که افراد با اضافه وزن دارن باعث بروز رفتارهای ما میشه نه اونا اراده ی خاصی دارن نه نسبت به ما برترن نه نسبت به ما سوخت وساز بالاتری دارن نه نسبت به ما آگاهتر هستن من به واقع دارم میبینم که افراد متناسبی هستن دورو برم که مثلا شیرینی تعارف میکنی میگن نه من نمیخورن چون برام بده واگه بخورم چاق میشم وواقعا این فرد متناسب هست وبه قول استاد از دور وبر زیاد شنیده که مثلا شیرینی وشکلات وفست فود وکره وسرخ کردنی باعث چاقی میشه ..یه دوست دارم از صب که میاد سر کار
ما همه ساعت ۱۰ میریم میان وعده اون اصلا نمیاد بهش گفتم صب چی خوردی گفت چیز خاصی نخوردم
واصلا میان وعده هم نمیخورم تازه نهار هم یه کم وشام هم سعی میکنم نخورم چون ما خانوادمون استعداد چاقی داریم وکافیه من خودمو ول کنم دیگه نمیشه منو جمع کنی از چاقی …این فرد متناسب در معر ض افکار چاق کننده قرار گرفته واز اطراف شنیده ولی به قول خودش دارم رژیمه
کلی افراد متناسب زیادی هنوز دارم تو دوستام که خیلی لاغره تازه بچش یه سالشه بعد از بار داری هم فک کنم یه کیلو اضافه کرده ..بهش گفتم خانم میرزایی تو وقتی عذا میخوری به چی فک میکنی چون مدام در حال خوردنه ..گفت هیچی دوست دارم اونقد زیاد بتونم بخورم که یه کم چاق بشم ولی دریغ از یه کیلو که بیاد رو وزن من وتو دلم خندیدم یعنی درست ذهنیت بر عکس من که یه کم غذا میخورم وکلی بهش برچسب میزنم تو ذهنم که این چاق کننده است وای چرا خوردم .کاش میتونستم مقاومت کنم وشیرینی که اونجا بود رو نمیخورم همه ی این رفتارها ناشی از ترس وتوجه وباور کردن فرمولهای چاقی ومنطقی شدن این فرمولها در ذهن ماست
من خیلی از افراد متناسب سوال میکنم در مورد این که چه فکری میکنن در مورد الان که دارن غذا میخورن
به نظرشون چرا متناسب هستن یکیشون گفت من سوخت وسازم بالاست وژنتیکمون لاعریم
و من تمام جوابها رو متوجه هستم ومن کاملا میدونم تفاوت من واون دوستم رو
من با ترس از ۵ کیلو اضافه وزن وتصویر سازی چاقی بیشتر در ذهنم هر سال به وزنم به مرور اضافه شد
الان با خودم میگم چرا من اینقد حس بدی به خودم داشتم ..چرا فوکوس کردم رو اون چند کیلو من بعد از دو تا فرزندم ۶۹ کیلو بودم وبا توجه به اون اضافه وزنم باعث شدم چند کیلو دیگه به وزنم اضافه بشه و فرمولها هر سال محکمتر شدن
بیشتر باور کردم که غذا خوردن
سرخ کردنی
کره
سس
فستفود
تخمه
میوه
نهار خوردن
شام خورون
خامه
وعذاهای چرب
باعث میشن من چاق بشم
ژنتیک
سوخت وساز پایین
خود بارداری
خود ازدواج
وبرام محکمتر میشد که اینا باعث شدن مخصوصا وقتی تو شبکه های اجتماعی هم میرسونن ما رو از اینا ومدام به ما تدکر میدن وما رو بیشتر غرق میکنن تو این افکار ولی دیگه تموم شد
من میدونم الان علت تمام این اضافه وزنم چیه من تو این سایت هستم ومیمونم تا نتیجه بگیرم شده یه سال شده دوسال وتا هر وقت چون من اصلا نفهمیدم چطور اضافه وزن پیدا کردم
وبه راحتی هر سال این مقدار رفته روی وزنم واین کهوالان هستم زائد. هی افکار وباورهای خودم هست نه هیچ کس
خدا کمک میکنه ومن به اصلم بر میگردم
خدا رو شکر
نشان های دریافت شده
به نام خدای هستی بخش
بنظر من اعتماد بنفس یک تعریف خصوصی داره که هر فرد انجام یه سری کارا و داشتن یک سری اعتقادات رو نشانه اعتماد به نفس میدونه و وقتی اون پارامترها رو در خودش نبینه خودش رو فاقد اعتماد به نفس میبینه و برعکس اگر اون پارامترها رو در کسی ببینه اونو نشانه اعتماد به نفس اون شخص میدونه . بله من هم قبلا وقتی میدیدم کسی میتونه در قابل تعارف کردن چیزی برنداره اونو آدم با اعتماد به نفسی میدیم که میتونه جلوی رفتار اشتباه خودشو بگیره .جالب اینجاست که ممکن بود اون فردی که من با اعتماد به نفس خطاب ش میکنم این عقیده رو در مورد خودش نداشته باشه چون تعریف اون در مورد اعتماد به نفس با تعریفی که من در مورد اعتماد به نفس دارم فرق کنه و این رفتارش در مقابل مواد غذایی رو نشانه اعتماد به نفس ندونه چون اون انجام دادن کارهای دیگه ای رو نشانه اعتماد به نفس بدونه پس این دیدگاه ما که افراد متناسب با اعتماد به نفس هستن از کمبود اون رفتار در ما به وجود میاد که فکر میکنم که با وجود ترغیب شدن برای خوردن ولی جلوی اونو میگیرن چون دوست ندارن کار اشتباهی انجام بدن در صورتی که اصلا اونا دیدگاه ما رو در مورد مواد غذایی ندارن اگه میل به خوردن داشته باشن میخورن اصلا رفتار درست و نادرست براشون معنا نداره میل به خوردن به منزله نیاز بدنه و اصلا در مورد این مسئله به طور آگاهانه فکر نمیکنن پیشفرض شون اینه که وقتی بدن میل به خوردن چیزی داره که اصلا مهم نیست اون چه نوع ماده غذایی حتما نیاز بدنه و باید خورده بشه و تمام !!!!!دیگه چیزی بعد و قبلش نیست . ولی در مقابل چون ما تعریف های مختلفی در مورد مواد غذایی داریم و تقریبا همه مواد غذایی رو چاق کننده میدونیم اصلا به تنها چیزی که فکر نمیکنیم نیاز بدنه و خوردن هر چیزی رو چاق کننده میدونیم و از طرفی هم که اعتقاد داریم اعتماد بنفس نداریم که جلوی خودمون رو بگیریم مثل افراد متناسب ، در اکثر مواقع اون چیزی که چاق کننده ست و اعتماد بنفس مارو هدف قرار میده میخوریم و شروع واگویه های ذهنی و تخریب کردن خودمون !!!!!!!!
پس نتیجه میگیرم که مهم ترین تعریف در مورد اعتماد به نفس تعریف که ما در مورد خودمون داریم چون ممکن دیگران مارو با اعتماد به نفس بدونن و خود ما اصلا این عقیده رو در مورد خودمون نداشته باشیم و نکته دیگه خوردن یا نخوردن افراد متناسب به اعتماد به نفس شون ربطی نداره چه بسا اگر اونها هم مثل ما در معرض آموزش های چاقی قرار میگرفتن رفتاری مشابه ما و یا حتی بدتر از ما داشتن .
با سلام
بنظر من هم اعتماد بنفس و چاقی و لاغری به ربطی ندارن یا بهتر بگم یه رابطه یک طرفه و یک شرطی دارن به این معنی که شاید لاغری برای فرد اعتماد بنفس بیاره اما اعتماد بنفس باعث لاغری نمیشه .
جای دوری نمیره خودم و خواهرم رو با هم مقایسه می کنم من قبلا متناسب بودم و خواهرم از هفت سالگی چاق بوده ،اما تمام رفتارهای مربوط به اعتماد بنفس و عزت نفس در من و خواهرم برعکس بوده یعنی همیشه خواهرم اعتمادبنفسش از من بیشتر بوده و هست ،روابط اجتماعیش ،داشتن رودربایستی با راحتی در بیان خواسته اش، تو همه اینها اون از من برتر بوده .
اکثر مواقع اگه کسی از ظاهرش ایراد گرفته راحت از خودش دفاع کرده ،کاری که من هیچ وقت در حق خودم نکردم.
راجع به ایرادهای بدنش که همه مربوط به چاقی میشن راحت توی جمع صحبت میکنه و یا حتی خودش به شوخی میگیره ،بازم کاری که من هیچ وقت انجامش ندادم .
اصلا چاقی ربطی به اعتماد بنفس نداره ،افراد موفق چاق زیادی داریم ،بازیگر خواننده ،فیلسوف ،افرادی که آن تونستن خودشون رو به خواسته هاشون و اهدافشون برسونن.
و افراد لاغر زیادی که از بی اعتمادی به خودشون دارن رنج میبرن و اطرافیانشان رو تحت الشعاع خودشون قرار میدن.
چاقی فقط یک گوشه از ذهن افراد چاق رو اشغال کرده و تصمیمات فرد در همین حیطه رو شامل میشه و نه بیشتر.
و در مورد عزت نفس ،که بنظر من هیچ ارتباطی،هیچ ارتباطی ،هیچ ارتباطی با چاقی نداره.
ذهن چاق باعث ترس خودسرزنشی در مورد خوردن میشه .ترس از چاقی بیشتر ،پشمیانی از خوردن بیشتر یا حتی اصل خوردن.
من در حال حاضر ذهن چاق دارم و با اینکه در سایت هستم و دارم آموزش می بینم ،اما دیروز خیلی حس خوبی نسبت به خوردن ناهارم نداشتم و نمیدونم چرا بعد غذا همش حس میکردم در معرض چاقی بیشتر هستم ،شاید فقط چون بعد چند روز یه ذره بیشتر خورده بودم .
و موقع نفس کشیدن راحت نفس نمیکشیدم که حس بزرگ بودن شکم بهم دست نده.
من از وقتی در سایت یاد گرفتم که به اندازه نیازم غذا بخورم ،هرروز سعی میکنم انجامش بدم و خیلی روزها موفق بودم ولی این روزهای آخر خدا نکنه یه روز دو سه قاشق بیشتر بخورم تا حس بد چاق تر شدن بهم دست بده و خودم رو بابت اون دو سه قاشق سرزنش کنم.
ذهن لاغر خیلی راحت زندگی می کنه و دغدغه ای در مورد بدنش و اندامش نداره ،اما امان از ذهن چاق چون مجبوره همش در حال مراقبت از خودش باشه ،
همیشه آماده باش ،
همیشه در حال تصمیم گیری
اما ذهن لاغر نه،بقول استاد عمل خوردن براش مثه نفس کشیدنه و آنقدر طبیعی هست براش که انگار هیچ تصمیمی در مورد خوردنش گرفته نمیشه .
بنام الله یکتا و مهربانم و همیشه حاضر و حامی و عاشق پیشرفت ما ,
و درود رحمت و نعمت سعادت برکت و محبت و کمالو نیمیپ خیر و هدایت و آگاهی هر آنچه که باعث آرامش شادی و خوشبختی شما استاد گرامی و ارجمند هست روانه و جاری به زندگیتان،
در مورد سئوال مطرح شده که دیدگاهمون چیه در مورد اینکه :
تفراد متناسب با انتخاب درست عزت نفس و اعتماد به نفس خود را در جامعه حفظ میکنند.
دیدگاه من این که
اول اینکه:اگر فردی یک توانایی حالا هر توانایی در اون پررنگتره حتما در موارد دیگه هم هست که کمرنگتر باش،
مگر مثل هزاران آدم دیگه در پی رشد فردی خود در تمام جنبه ها اگاهانهچصحیح بره که این موضوع هم حامی از همین کمرنگی در بعضی تواناییهای دیگر اون فرد داره،
و دوم اینکه:همه ما انسانها با توجه به عدالت خدا همه نوع توانایی داریم،بسته به تلاشمون در اون زمینه همه چی را میتوانیم بدست بیاوریم مثل یاد گرفتن موسیقی نقاشی فیزیکریاضی هوا فضا یا اصلا لاغری با ذهنمون،اصلا پیامبرها از بین ما آدمها انتخاب شدن که همین نکته را به ما گوشزد کنند که ما آدمهای دیگه هم میتوانیم ،
و سوم اینکه:من اعتماد به نفس و عزت نفس در افراد چاق هم دیدم و افراد لاغرم دیدم داغووووون،
چنان با صلابت با صدای محکم و بلند و زیبا و آموزنده حرف میزنن تو جمع آدم لذت میبره اون خانومدکتر روانشناس هستن و چه احترامی ه که براشون قائل هستن و پزشک خانوم هم من میشناسم اصلا چرا همش از ا ونایی بگم که مدترک تحصیلی بالا دارن،
قدیمیترین همسایه ما خانومی هستن پنج تا بچه دارن آدم باهاشون صحبت میکنه کیف میکنه همه از سوپر مارکتی و مغزه دارها کلا اهل محل همسایه ها تو فامیل که دیگه هیچی آنقدر خوبن همه بهشون احترام میزارم همه نذری میخوان درست کنند از مزه و طعم تایید ایشون براشون مهم.
و افراد لاغر دیدم در سرو صدا جیغی دادم فریادی ناآرام فضول و بدون هیچ ادبی کسی نگفت ماشاالله چه وجناتی داره با اینکه لاغر هم بودن تا میومدن همه سعی میکردم هم کلام و صحبت باهاشون نشن چون بس که هر چی آدم بگه ایشون میگفت آره منم میدونم دقیقا و اصلا من استاد این کارم بعد بیشتر میپرسیدیم بحثو عوض میکردن حالا کاری ندارم به من ربطی ندارد خواستم نمونه برای اخلاقها و تفاوتها رو بگم بین افراد چاق و لاغر، که به دوصورت وجود داره،
برعکسش هم بود دو تا جاری همسایه بودن که یکیش چاق بود یکیش لاغر ،چاقه زورگو و بی ادب و تندخو و همه را به سخره میگرفت و حق خوری هم میکرد ،
اما جاری دوم لاغر آرام با احترام با وقار و متین بی سرو صدا سنجیده و خانومانه رفتار میکرد،
این مثالها رو یادم آوردم تا به خودم تاکیدا بگم عزت و اعتماد به نفس ربطی به وزن ما نداره،
و اگر کسی لاغر طبق فرموده زیبای استاد و دوستان که فرمودن:فرمول لاغری در ذهنش هست بدون اینکه خودش اطلاع داشته باشه همه نوع غذایی براش مثل عادی بودن پلک زدن مصرف اکسیژن هوا ضربان قلبش و راه رفتنش و دست و پا داشتنش یا اعمال عادی دیگه از بدنش براش میباشد و فرقی نمیکند،
نکات طلایی فایل تصویری:
فردی که متناسب و شروع کرده به گفتن این که مراقبم تا چاق نشم عاقبت خطرناکی ممکنه داشته باش چون داره نگرانی و ترس از چاقی پیدا میکنه،
فردی که چاقی رو یاد گرفته باید مثل برنامه های کامپیوتر از طریق آموزش های ذهنی به روز رسانی بشه،
افراد لاغر و متناسب اصلا نمیدونن دارن متناسب رفتار میکنند و خوردن آنها تحت تاثیر تعارف دیگران یا عوامل بیرونی نیست ربطی هم به اراده اشون نداره بلکه بر طبق میل خودشون به زمانی که میل دارن بخوردن فقط رفتار میکنند.
خدایا ممنونم شکرت هزاران بار تا بی نهایت
ممنونم استاد خیلی خیلی هر مطلب فوقالعاده هست
تکراتکرار و تاکید برای خودم :
تعهد
استمرار
تمرین نوشتاری
خدشه وارد کردن به عادت (کم کم آرام آرام)
استناد دادن موفقیت خود به توانستن و انجام دادن در رفتار متعادل درست و قدرت توانستن را در خود افزایشدادن،
زمان گرسنگی واقعی بخوریم و نجنگیدن با خرس چاقی و قبل از سیر شدن دست کشیدن از غذاها،
تصویری سازی لاغری و عاشق لاغری شدن،
استفاده از نوشتن در مزایا و لذت لاغری و رنج های فعلیمون،
هر روز در سایت بودن و تمرین کردن،
شناسایی ترمزها و دلیل اوردن برای رفع آنها تا باورمون قدرتمند بشه،
حفظ آرامش و عجله نداشتن،
لذت بردن آسان و نزدیک دیدن لاغری با ذهن،
پررنگ کردن زبان لاغری و فایل چاقی را با صلح وارامش به عقب فرستادن،
انتخاب درست در خوردن و بکار بردن کلمه سیری ،
خودمون را به عهده گرفتن صلح با چاقی،
ایجاد باور لاغری،
نگاه کردن فقط به نکات مثبت ذهن،
۴۰ کیلودر برابر ۴۰ تن غذا خوردن ما هیچی نیست بدن ما توانایی متناسب بودن را داره و عاشق لاغری
ذهنی که لاغر بشه خود ب خود بدنت لاغر میشود ،
خدایا ممنونم هزاران بار شکر
استاد ممنونم واقعا عالی همه فایلها تشکر .
نشان های دریافت شده
به نام خداوند دوست داشتنی ام
سلام خدمت استاد ارجمند و دوستان همگام
حل تمرینات ذهن چاق تنها دلیل چاقی است
نشان های دریافت شده
به نام خداوند شفادهنده ام
سلام خدمت استاد ارجمند و دوستان همگام
ذهن چاق تنها دلیل چاقی است
همه افراد چاق همیشه خودشان را تافته جدا بافته ای میدانند از سایر انسانها ،انگار زمین و زمان دست به دست هم داده اند تا او چاق شود و یا چاق بماند .
فرد چاق همه را مسئول چاقی اش میداند، الا خودش را ؛
او سرشار از احساسهای بد نسبت به خودش و جامعه و حتی خداوند است .
بخاطر همین تفکرات اشتباه و فراوانیه فرمولهای اشتباه ذهنی و همسو شدن آنها با احساسات بد ،او پر از خشم و نفرت و کینه و فرکانسهای بد میشود و تمام این امواج فرکانسی در اطراف او موج میزنند و وقتی کسی با فرد چاقی روبرو میشود بدلیل حاله فرکانسی و انرژیهای منفی که دور و بر فرد چاق را احاطه کرده ،آن فرد هم دچار احساس بد به فرد چاق میشود.
و ما خودمان بصورت ناخواسته بواسطه انرژیهای اطرافمان چیزهای منفی را به سمتمان جذب میکنیم یا خیلی چیزهای مثبت را از خودمان دفع میکنیم ،دقیقا مثل یک آهنربا
به خاطر همین است که در مهمانی به شخص لاغر تعارف خوردن میکنند اما به شخص چاق کمتر تعارف میکنند یا اصلا تعارف نمیکنند.
گویا فردی که با شخص چاق مواجه شده دارد دقیقا همان احساسهایی را تجربه میکند که فرد چاق تجربه کرده است.
خوب حالا فرد چاق بخاطر انبوه فرمولهای اشتباه ذهنی اش و احساسات بد درونی اش ،به تنفر از خود و از تمامی افراد متناسب میرسد و خشم وجودش را لبریز میکند
حالا وقتی انسان احساسش بد باشد دچار ترس و اضطراب میشود و اعتماد به نفس و عزت نفسش پایین می آید و به دلیل پایین بودن عزت و اعتماد به نفس انرژی درونی اش به شدت پایین می آید ، و برای رهایی از این احساسات بد و تامین انرژی ،رجوع میکند به پرخوری و اضافه خوری کردن.
یا بدلیل حس نفرت به خود و برای اینکه به دیگران ثابت کند انسان احمق و بی اراده ای نیست شروع میکند به استفاده از انواع روشهای سخت لاغری و کم خوردن و ورزش کردن زیاد
در کل یا از این طرف پشت بام می افتد و پرخوری افراطی میکند یا از آن طرف پشت بام می افتد و کم خوری افراطی میکند کلا تعادل رفتاری ندارد و مدام وزنش مثل یو یو بالا و پایین میشود.
یک فرد چاق با مقایسه کردن خودش با افراد متناسب دچار حسادت میشود،فرد چاق هیچ درکی از گفته ها و رفتارهای فرد متناسب ندارد و گمان میکند فرد متناسب در حال با کلاس جلوه دادن خودش است و قصد خودنمایی دارد
و دارد با نخوردنهایش چاقی او را به او یادآوری میکند و به او طعنه میزند.
در اینجا خشم او افزایش یافته و دچار خود سرزنشی میشود و شروع میکند به گفتگو درباره چاقی اش با دیگران و کلی شاهد چاقی برای خودش جمع میکند ،
فرد چاق تمام زورش را میزند بقیه را مجاب کند که مقصر چاقی اش نیست و اصلا دست خودش نیست که زیاد میخورد
اما بعد از این گفتگوهای شاهد جمع کن، دچار صحبتها و نجواهای درونی خودش میشود “خاک بر سرت مثل گاو میخوری نگاه کن فلانی چه اندامی دارد،ببین با خودت چه کار کردی تو احمقی فقط یه احمق با خودش اینطوری میکند و………………….”
و شروع میکند به تزریق تو رگیه، انرژیهای منفی به درون خودش و آنقدر این کار را تکرار میکند تا کائنات هم به او پاسخی در حد باورهایش بدهد و او را به سمت تجربه چاقی بیشتر هدایت کند .
و زمانی که بخاطر تمام آنچه گفته شد به سمت روشهای لاغری میرود و در نهایت نتیجه مطلوب نمیگیرد بطور کلی زندگی اش خلاصه میشود در لاغری ،حالا دیگر هیچ کدام از لذتهای دنیا برایش معنا ندارد چرا؟چون لاغر نیست
از مسافرت و مهمانی فرار میکند از خرید لباس و خوش گذرانی فرار میکند چون لاغر نیست و با خودش وارد جنگ میشود”
حالا که نمیتوانم لاغر شوم هر چقدر دوست دارم میخورم ،اصلا به جهنم که لاغر نیستم اینقدر میخورم تا بترکم”
و تمام این جنگها و کش مکشهای درونی و بیرونی فرد چاق بخاطر عدم آگاهی او از علت چاقی اش است و اینکه او
سردرگم است و نمیداند راه درست چیست و چگونه باید رفتار کند .
در روش لاغری با ذهن فرد چاق به مرور جواب تمام سوالاتش را خواهد گرفت.
او متوجه میشود اگر چاق است بخاطر فرمولهای اشتباه ثبت شده در ذهنش است و تنها راه لاغری ماندگار برای او یادگیری اصول ذهنی و جایگزین کردن فرمولهای صحیح به جای فرمولهای اشتباه است .
او به مرور اعتماد به نفس و عزت نفس خودش را بالا میبرد و ترس و اضطرابهایش کاهش چشمگیری پیدا میکند
با مواد غذایی معقولانه رفتار میکند سبک زندگی سلامت برای خودش انتخاب میکند و در نهایت میشود چیزی که رویای آن را داشته و خوشبخت و شاد زندگی میکند.
چرا افراد متناسب به راحتی می توانند نسبت به تعارف دیگران بگویند: نه، میل ندارم. و آیا این برخورد آنها آگاهانه و به دلیل بالا بودن عزت نفس آنهاست؟
چون افراد متناسب فرمولهای اشتباه موجود در ذهن چاق را ندارند و هیچ پیش زمینه ذهنی از ترس و تفکیک خوراکی ها در ذهنشان نیست و غذا خوردن هم مثل اکسیژن و تنفس کردن جز طبیعی و عادی و اتوماتیک وار زندگیشان است
مگر برای نفس کشیدن هول میزنند که بیشتر اکسیژن وارد ریه هایشان کنند که برای غذا خوردن هول بزنند
خیلی راحت و با اعتماد به نفس بالا انتخاب میکنند که بخورند یا نخورند و اصلا نشانه کلاس گذاشتن و داشتن مهارت خاص و اعتماد به نفس بالا داشتن آنها نیست فقط آنها در آن لحظه نیاز به خوردن نداشته اند همین .
من افراد متناسب زیادی میشناسم که با وجود اندام لاغر اما اصلا اعتماد به نفس ندارند و به قول معروف بلد نیستن دست و پای یک مرغ را از هم جدا کنند از بس بی عرضه و بیخودی هستند پس نخوردن لاغرها نشانه مزیت آنها بر ما نیست
بلکه آنها فقط فرمول چاق در ذهنشان ندارند اما متاسفانه ما داریم که به شکر هدایت خدای بزرگ ما هم در حال رفع این فرمولهای غلط هستیم و داریم ذهنمان را آپدیت میکنیم
یا رب سپاسگزارم برای نعمت سلامتی که به ما عنایت کردی
یا رب شکر گزار آنچه هستم که اتفاق نمی افتد و قطعا صلاح ماست
یا رب شکر گزار صلاحدید زیبایت در زندگیمان هستم
یا رب دوستت دارم
الهی و ربی من لی غیرک
الهی به امید تو
به نام خداوند مهربان
سلام خدمت استاد بزرگوار و دوستان عزیزم
تمام رفتارهای غذایی فرد چاق از ذهن اون نشات میگیره . ذهن فرد چاق کنترل افکار و رفتار غذایی اون رو به عهده داره ودر این مورد فرد هیچ کنترلی روی ذهنش نداره .وقتی من با غذاها مواجه میشم بی اختیار دستم به طرف اون غذاها میره و از همشون استفاده میکنم من آزادی انتخاب غذا ندارم ولی از این رفتار خوشم نمیاد و میخوام همونطور که خداوند من رو به صورت پیش فرض آزاد آفریده رفتار کنم.
(البته الان این رفتار ناخوشایند کمتر شده)
من در این سایت یاد میگیرم، یعنی به یاد میارم که زمانی من کنترل ذهنم رو به دست داشتم و انسان آزادی بودم و در شان خودم ، در شان یک انسان آزاد و قدرتمند رفتار میکردم همونطوری که خدا میخواد.
فرد متناسب این رو از یاد نبرده .ذهن اون با انواع فرمولهای چاق کننده دستکاری نشده .به صورت پیش فرض و طبیعی باقی مونده و به صورت خود به خودی و بدون هیچ فکر خاصی راجع به غذاها رفتار میکنه.
اما فرد چاق همه چیز رو در اطرافش به غذا ربط میده در واقع اسیر غذاهاست و غذا برای اون در درجه ی اول قرار داره و بقیه ی موضوعات زندگی در حاشیه هستن. من هنوز در برخی موارد حرص و ولع دارم اما خیلی کمتر شده واز این بایت خوشحالم و خدارو سپاسگذارم.بعضی اوقات که بیشتر از نیازم میخورم ذهن چاقم میگه چون زیادتر از نیازت خوردی پس لاغر نمیشی ، اما من بهش میگم غذاها قدرتی ندارن که چاق کنن اونها فقط نعمتهای خداوند هستن که برای ما ودراختیار ما گذاشته شدن تا ما از اونها استفاده کنیم و سیستم بدن ما طوری آفریده شده که حتی اگه ما از حد انسانی خودمون خارج شدیم و بیشتر از نیازمون مصرف کردیم همه ی اضافه ها رو دفع میکنه.
خداوند مخلوقات رو بدون هیچ نقصی آفریده و این ما بودیم که چاقی رو که یه نقص و مشکل هست رو به وجود آوردیم.
روشهای قبلی فقط روی جسم تمرکز داشتن وهیچ ارتباطی با ذهنمون نداشتن . در روشهای قبلی برای لاغر شدن ما به بیراهه رفتیم به اشتباه جسممون رو تحت فشار قرار دادیم غافل از این که جسم ما فقط نمایشگر افکارمون هست وما هر فکری که در ذهنمون داشته باشیم در نهایت در جسممون نمایان میشه ما افکار چاق کننده داشتیم و چاق شدیم خدا رو شکر که هدایت شدیم به راه صحیح و الان میتونیم دوباره با به یاد آوردن افکار پیش فرضمون جسم طبیعی مون رو بسازیم
از تفاوتهای ذهن چاق و ذهن لاغر میتونم بگم که ذهن فرد متناسب راجع به غذا هیچ فکر خاصی نداره یادم میاد که وقتی متناسب بودم اصلا و ابدا به غذا فکر نمیکردم مثل نفس کشیدن .اما وقتی اضافه وزن پیدا کردم مدام به خوردن و نخوردن فکر میکردم .فرد متناسب خود به خود و طبق پیش فرض خودش رفتار میکنه اما فرد چاق ذهنش پر از افکار مربوط به غذاهاست .فرد متناسب اصلا حرص و ولع نداره بر عکس انسان چاق که متاسفانه حتی وقتی ساده ترین وحتی بد مزه ترین غذا رو هم ببینه اون رو میخوره و برای خوردنش نا خودآگاه به دستور مغز اقدام میکنه .
راجع به سوال ویدئو من با گفته ی این دوست عزیز موافق نیستم وقتی تازه دوره رو شروع کرده بودم به لطف خدا این فکر اشتباه رو که باید کم خورد تا لاغر شد رو اصلاح کردم واز همون موقع همیشه به جای کلمه ی کم خوردن ، به اندازه ی نیاز خوردن رو استفاده کردم که یادم بمونه من نمیخام کم بخورم بلکه میخام به اندازه بخورم در شان یک انسان
این که افراد متناسب به دلیل این که بیش از حد نمیخورن عزت نفس دارن اشتباهه و از افکار ذهن چاق هست .اونها اصلا به غذا فکر نمیکنن .
اما برای ما که چاق بودیم و داریم تناسب رو یاد میگیریم این یاد گیری تناسب باعث اعتماد به نفس و عزت نفس ما میشه چون تونستیم افکار چاق کننده رو درو بریزیم وبه پیش فرض خودمون برگردیم .ولی برای افراد متناسب این حس توانمندی در کنترل ذهن چاق وجود نداره و بنا بر این هرگز به خاطر رفتار متناسب کننده ی خودشون احساس عزت نفس نخواهند کرد.
در این گام این رو هم یاد گرفتم که اعتماد به نفس و داشتن عزت نفس این نیست که ما در مقابل دیگران چه واکنشی نشان میدهیم بلکه نگرشی است که نسبت به خودمون داریم .این که برای خودمون چقدر ارزش قائل هستیم چقدر خودمون رو فرد با لیاقتی میدونیم و چقدر عاشق خودمون هستیم و برای تکامل خودمون ارزش قائل هستیم اگر این نگرشهارو در مورد خودمون پیدا کنیم خود به خود در اجتماع هم واکنشهایی خواهیم داشت که گواه بر عزت نفس و اعتماد به نفس ما هستند.
نشان های دریافت شده
سلام استاد صبح شما بخیر
خدا راشکر درتاریخ ۱۴۰۲/۰۶/۰۴ توانستم گام ۷۰نگاه ذهن چاق را گوش بدم خدایا شکرت
در این ویدئو نگرش افراد متناسب و چاق نسبت به غذاخوردن توضیح داده شد
به نظر من وقتی ما یک فرد متناسب را میبینیم که کم تر ازما غذا میخورد تصور نکنیم که توانایی و توانمندی خاصی دارد که خودش را کنترل کند که کم تر بخورد و یا اعتماد به نفس بالاتری دارد نه تنها تفاوت افراد متناسب در فرمولهای ذهنی انها است که پیام سیری را زودتر دریافت میکنند و فرد میل به غذا خوردن زیاد را ندارد .
افراد متناسب برای کم خوردن اعتماد به نفس بالایی ندارند که خودشان با اراده خودشان غذایی را کمتر بخورند و افراد چاق این اعتماد به نفس درآنها کم رنگ تر باشد خیلی جاها افراد چاق از اعتماد به نفس بالاتری برخوردار هستند و درکارهایشان کاملا مشهود است و میتوانند کارهای خیلی مهمی را انجام بدهند که نشان از اعتماد به نفس بالا دارد و سریع درمورد موضوعی تصمیم عالی گرفتند و حتی از دیگران نظرخواهی هم نگردند
افراد متناسب اصلا برای خوردن فکر نمیکنند واصلا انتخابی برای مقدار غذا ندارند و به میل درونی خودشان توجه میکنند ولی افراد چاق اصلا به میل درونی خود توجه نمیکنند و بیشتر تحت تاثیر عوامل بیرونی غدا میخورند مثل تعارف کردن – اسراف نشدن – برای اولین بار است پس بیشتر بخور- و…. افراد لاغر پیش فرض ذهنشان به اندازه خوردن است و اصلا به کم خوردن ویا زیاد خوردن و ترس از چاقی فکر نمیکنند و به اندازه نیاز بدنشان غذا میخورند
من چند روز قبل رفتم روضه به من یک ظرف حلوا تعارف کردند هنوز بعد از سه روز دریخچال من است و هیچ کدام از فرزندان من ان را نخورند و من نیز میلی به خوردن آن ندارم ولی اگر مثل قبل بود همان روز اول من تمام حلوا را خورده بودم و خیلی خوش حالم که میل به خوردن شیرینی درمن کم شده
خیر چون اصلا فرمولهای ذهنی تغییری نکرده بود و ما با فشار برجسم که اخرین مرحله و تکمیل کننده بود میخواستیم لاغر شویم ما باید اول افکار را تغییر بدهیم و بعد درمورد ان اطلاعات درک داشته باشیم و عمل کنیم جسم خودبخود لاغر خواهد شد
نشان های دریافت شده
سلام و درود .
چیزهایی که از این درس یاد گرفتم
اینه انسان لاغر کم خوری و پرخوری نداره .
او با توجه به نیاز جسم و زبان بدنش غذا میخوره و تابع فرمولهای ذهنی غلط نیست .
و همینطور روش خودش رو باور داره و عزت نفس داره . میل خودش رو زیاد نمیدونه و از اون طرف خودشو به کم خوری هم نسبت نمیده .
انسان لاغر نیاز خودشو میدونه و اتفاقا خیلی هم به خودش حق میده که نیازش رو برطرف کنه .
اما انسانهای همش ملامت سرزنش توبیخ تنبیه حال بد تنفر و … رو به خودشون میگن عزت نفسشون رو له می کنند بعد توقع دارن بتونند نیاز بدن رو تشخیص بدن .
خب ما با این کارها وجود خودمون رو نیازمند کردیم . هرچقدر بیشتر خودمون رو سرکوب کنیم و نادیده بگیریم حس نیاز به انرژی در ما بیشتر پدید میاد . حس نیاز به حبس انرژی بیشتر در ما پدید میاد .
امروز فهمیدم چاقی همون لاغریه که ما به زور نگهش داشتیم .
ما انرژی لاغری رو در وجودمون حبس کردیم و رهاش نمی کنیم . تا زمانیکه در این فرکانسیم بدن ما خواستار انرژی بیشتره . خواستن یعنی نداشتن . یعنی نیاز . وقتی عزت نفس داشته باشیم احساس نیازمون کم میشه و فرکانس غنی بودن ارسال می کنیم و بدن ما این فرکانس رو دریافت می کنه و اونم فرکانس غنی بودن ارسال می کنه . در نتیجه حس نیاز در بدن ما طبیعی میشه و ما احساس نیاز زیاد به مواد غذایی و دریافت انرژی نداریم و از طرفی انرژیهای دخیره شده خود به خود توسط بدن آزاد میشن .
در این درس عزت نفس رو یاد گرفتم . من عاشق خودم هستم . من بهترین ورژن در انسان بودن خودم هستم . من بهترین خودم هستم . من انسان خیلی خوبی هستم . من عزیز کرده ی خدام . خدا همه چی برای من آماده و مهیا کرده . من به هیچی نیاز ندارم . حال خوب همیشه در من جاریه . خداوند همیشه در وجود من هست . اصلا لازم نیست سختی بکشم . همه چیز هست .
من دیگه هیچی نمیخوام چون همه چیز هست .
من همه چی دارم .
من کانون نعمت هستم .
من در ارتعاش الهی هستم .
نعمت از من خلق میشه .
انرژی الهی همیشه در من جاری و ساری هست .
من همیشه حتی بیش از نیازم نعمت در اختیار دارم .
با خیال راحت میتونم ببخشم چون هست . همه ی نعمتها به وفور برای من هست .
من در فرکانس بخشندگی هستم .
من انرژیهام رو میبخشم .
من محل عبور و مرور انرژی الهی هستم .
من بخشنده و مهربان هستم .
این ارتعاش الهی رو حفظ می کنم تا بدنم هم این ارتعاش رو ارسال کنه و ببخشه انچه برای خودش ذخیره کرده .
من میبخشم تا خداگونه بشم .
همه غذاها انرژی الهی هستن .
من در فرکانس بخشندگی قرار دادم .
من در فرکانس نعمت هستم .
کل وجود من سرشار از انرژی های ناب الهیه .
انرژی لاغری به وفور در من دیده میشه .
تمام غذاها منو لاغر می کنند .
من دیگه نمیخوام لاغر بشم چون لاغری هست . چون لاغری در وجود من هست .
اتفاقا میبخشم .
من از انرژیم به همه میبخشم .
من سرشار از انرژی هستم .
من خودم رو دوست دارم و به خودم عشق میدم .
من ظرف خودم رو از عشق پر می کنم . من عزیز خدا هستم . من عزیز خودم هستم . خودم را میستایم و خودم را از درون پر می کنم .
من به لاغری محتاج نیستم . من انرژی لاغری را به وفور دارم .
من انرژی لاغری را میبخشم و آزاد می کنم رها می کنم .
من دیگر درخواست لاغری به کائنات ارسال نمی کنم چون به اندازه ی کافی از انرژی لاغری سرشارم .
من در فرکانس بخشش قرار دارم.
من در فرکانس عشق قرار دارم .
لاغری در من هست .
آنچه عاشقش بودم سالها چسبیده به من بود و نمیدیدم .
میخوام با لاغری ام عشق کنم .
میخوام با لاغری ام زندگی کنم .
میخوام از اندام لاغرم لذت ببرم .
میخوام لاغری ام را تماشا کنم .
شاید کسی بگوید مگر میشه در اندام پر از چربی لاغری رو دید من میگم بله . همین چربیها انرژی لاغری هستن که در حال آزاد شدن هستن . من آنها را نمیدیدم و مدام درخواست لاغری بیشتر میکردم و اتفاقا این چربیها بیشتر میشد و فهمیدم به تمام فرکانسهای من پاسخ داده شد من لاغری را دریافت کردم . خیلی زیاد و حالا میخواهم به همین چربیها به همین انرژی های لاغری عشق بدم تا بهتر و بهتر روند آزاد شدن خودشون رو طی کنند .
من دیگه لاغری نمیخوام میخوام با همینایی که دارم لذت ببرم و شاد باشم . شاید کسی درک نکنه چی میگم ولی چیزی که میگم حقیقته . من پر از انرژی لاغری هستم و حالا میخوام با همین انرژی لاغری که سالها درخواستشو دادم و دریافتش کردم زندگی کنم .
خدایا شکرت که منو آگاه کردی .
من به لاغری هیچ نیازی ندارم چون به قدر کافی انرژی لاغری را جذب کرده ام .
خدایا شکرت
“ به نام خداوند بخشنده ی مهربان ”
درود به همگی ؛
گام هفتاد : نگاه ذهن چاق ؛
امروز چهارشنبه ۹ فروردین ۱۴۰۲ به لطف و یاری پروردگار خوبم توانستم گام هفتاد را بر دارم ، خدایا شکرت .
به نظر من عزت نفس و اعتماد به نفس هیچ ربطی به نحوه ی خوردن فرد چه متناسب و چه چاق ندارد بلکه کاملا امری درونی و ذاتی است که فردی عزت نفس داشته باشد و یا دارای اعتماد به نفس بالا یا پایینی باشد .قبلا من هم درباره ی افراد لاغر و متناسب زمانی که چیزی را به آنها تعارف می کردند و خیلی راحت می گفتند که میل ندارم و یا نمی توانم بخورم تعجب می کردم و این احساس را داشتم که افرادی باکلاس و کم خور هستند اما از زمانی که در مسیر لاغری با ذهن قرار گرفته ام به این امر پی برده ام که این افراد تنها به میل درونی خود برای خوردن چیزی توجه می کنند و حالت طبیعی بدن آنهاست که در هر وقت و زمانی که گرسنه باشند اقدام به خوردن چیزی می کنند و به نیاز بدن خود توجه دارند که آیا بدن آنها احتیاج به خوراکی دارد یا نه ،نیاز این افراد به خوردن مانند نیاز ما به اکسیژن است که ما برای دریافت اکسیژن و رساندن آن به بدن خود فکر و توجه نمی کنیم بلکه به طور طبیعی و پیش فرض این کار را انجام می دهیم.اما باید به این نکته هم توجه داشته باشیم که افراد لاغر و متناسبی هم وجود دارند که دارای ذهنی چاق هستند و از ترس چاق نشدن و اضافه وزن ،کم می خورند و به اصطلاح رعایت می کنند و مطمئنا این افراد دچار چاقی و اضافه وزن می شوند چون از آن می ترسند و همین باعث چاقی آنها می شود .پس به این نتیجه میرسم که همه چیز به نگاه و نگرش من به پیرامونم بستگی دارد نه چیزی دیگر .
“یا حق ”
نشان های دریافت شده
باسلام خدمت شمااقای عطارروشن هم مسیران خسته ناپذیر
من بانوشتن حسم خو ب بود وتو مرو کردن هم اسون میشد
من نوشتن رو برای خودم اسونمیدوستنم برای یاد گیری ولی شاید دارم دستور عمل کرد ابن مسیر رو تغییر میدم
چون با گفتن شما امروز نوشتن رو تعطیل کردم جون اونیی فرمول اشتباه برای خودم حساب کر دم به این نتیجه رسیدم شاید بودن تو ۱۰۰یی دستور عمل اشتباه درمسیرهست برای من اگه شما تشخیص میده که با بودن در قسمت دیگه من بهتر نتیحه میگیرم بی زحمت بهم اطلاع بدید تا جواب شما من فقط مرو میکنم
ا۱۳ /۱۰ /۱۴۰۱وردم بوده و۱۲ گام رو تمام گردم ولی تو دیگاه نوشته نداشتم امروز با ۷۰ قدم رسیدم با تشخیص شما اگه به صلاح هست باشم وکرنه هر قسمت که شما صلاح بدوننید برام اطلاع بدید
باتشکر پشاپیش
سلام و درود
قدم های صد گام رو ادامه بدید
و هر زمان میسر شد حتما دوره ورود به سرزمین لاغرها رو تهیه کنید.
سلام به همگی
استاد با شنیدن این فایل یک سوالی در ذهن من ایجاد شد، با توجه به اینکه ما عامل ژنتیکی رو کاملا رد کردیم، چرا در یک خانواده یک عده ای متناسبن، ولی عده دیگه چاق هستن؟؟ اگه حرفها ، رسانه ها، اطرافیان و عوامل دیگه در چاقی من که در همان خانواده هستم انقد موثر بوده که چاق بشم،، چرا در بقیه افراد خانواده تاثیر نداشته و اونها متناسبن؟؟
نشان های دریافت شده
سلام و درود .
چون اونها حرفهای بیرونی رو نپذیرفتن و با وجود آموزشهای غلط باز هم از هدایتگر درونی خودشون تبعیت کردند و تحت تاثیر آموزشهای علط بیرونی قرار نگرفتند . بلکه از میل خودشون تبعیت کردند و به خودشون و میلشون بر چسبهای غلط نزدند .
انسانهایی که در میان انسانهای چاق همچنان لاغر موندن اینا عزت نفس بسیار بالایی دارید و برای خودشون ارزش قائلن و تابع شرایط غلط بیرونی نمیشن .
نشان های دریافت شده
سلام به همگی
منم جز کسانی بودم که در گذشته نمیدونستم میل ندارم یعنی چه ؟و هر کی این حرف رو میزد فکر میکردم میخواد کلاس بزاره و من هیچ وقت درکش نمیکردم خصوصا این چند سال آخر که در رژیم سنگین و محدودیت بودم وقتی در کنار خواهر متناسبم قرار میگرفتم بارها این حرف رو از زبان اون میشنیدم و من و خواهر کوچکترم که تپلی هست همیشه تعجب میکردیم یعنی چی خب بخور چطور هست که میل نداری و نمیتونی بخوری ؟؟؟ پس چرا ما همیشه میل داریم و میخوریم خیلی وقتها به اون و یا فرد متناسب دیگه که این رفتار رو داشت حسادت میکردم و در دلم میگفتم و یا به خودشون میگفتم خوش به حال شما که اشتها ندارین و اما من اشتهای زیادی دارم که دست خودم نیست و همیشه میل به خوردن دارم و همیشه به خودم میگفتم دیگه منم اینطور خلق شدم هر کس به طوری آفریده شده و همیشه میگفتم خدا به این لاغر ها چه نعمتی داده که به ما نداده اصلا بدن اونها رو طور دیگه آفریده که با ما تفاوت دارند اما ازوقتی در مسیر آموزشها هستم دیگه متوجه خیلی از چیزها شدم و به راحتی اونها رو درک میکنم مثلا اگر بخوام یه مثال از خودم بزنم این هست که من در چند سال پیش وقتی ماه رمضان میشد ازقبلش به همه میگفتم وای بازم این ماه رمضان اومد و من کلی چاقی بیشتر رو تجربه خواهم کرد و همین اتفاق هم میفتاد و من ازترس قحطی و کمبود و کلی افکار نامناسب دیگه خیلی زیادتر ازنیازم میخوردم و چاق میشدم و در واقع حرص و ولع شدید داشتم که تا فردا نشده فلان خوراکی رو بخورم وای از غذا مونده پس دوباره بخورم تا اذان رو نگفتن و همش در حال خوردن بودم اما میدیدم که خواهر متناسبم و یا همسر متناسبم و یا خواهر همسرم که متناسب هستن در این ماه لاغر تر میشن هیچ پر خوری ندارن تازه بر عکس خواهرم میگفت من اصلا غذا خوردنم که تغییر میکنه نمیتونم زیاد بخورم و میدیدم تا آخر شب لب به چیزی نمیزنه و خیلی راحته و حرص و ولعی نداره و همش میگه سیر هستم و اصلا نمیتونستم اونها رو درک کنم اما الان خود من به قدری زیبا در این ماه رفتار غذایی داشتم که لذت بردم و باید بگم با حداقل خورد نی سریع سیر میشم طوری که اگر یه لیوان آب و یا چایی بخورم دیگه معدم پر میشه و نمیشه حتی یه لیوان دیگه اب بخورم و تازه تا آخر شب بسیار آرام و راحت هستم و به دنبال خوردن هیچ مواد غذایی نیستم مگر. یکی دوبار که احساس نیاز کردم یه عدد کلوچه. خوردم و خلاصه در این حد و اتفاقا دیشب مهمان بودم جایی اینقدر میوه و شیرینی و زولبیا و بامیا و شکلات و …بود اما باید بگم من برداشتم و داخل بشقابم گذاشتم ولی چون قبلش موز خورده بودم دیگه جا نداشتم هیچ شیرینی بخورم و یکم تست کردم از زولبیا ولی بقیه اش داخل بشقاب موند و حتی ترجیح دادم لیوان بعدی چایی رو خالی بخورم و میخوام بگم الان شخصیت من شبیه یک فرد متناسب شده و حالا تا حدود زیادی اونها رو درک میکنم و اتفاقا اخر شب بعد ازمهمانی به همسرم گفتم یه کرانچی تند و آتشین بخره اما بازش کردم دیدم میل ندارم یه مشت خوردم و دیگه ادامه ندادم و برش داشتم و فردا مابقیش روخوردم و در این حد تغییر که نصف پاکت کرانچی رو بخورم در حالیکه فردا روزه باشم در گذشته واقعا نداشتم و این برای من ارزش داره و باید بگم میتونستم زور بخورم اما چون سیر بودم از اون طعمش لذت نمیبرم و دلم نمیخواست اینطوری بخورم برای همین برداشتم برای زمانی که گرسنه باشم تا به درستی طعمش رو بفهمم و لذت ببرم و من میدونم تمام این تغییر رفتارهای من به خاطر تغییر فرمولهای ذهنی من هست و من دیگه خیلی متناسبها رو بیشتر درک میکنم و با آموزشها متوجه شدم که اون متناسبها تا گرسنه نباشن غذا نمیخورن یعنی تا نیاز نداشته باشن محال به سمت غذا برن دقیقا مثل ماشینی که احتیاج به بنزین داشته باشه باید بنزین بزنه که بشه حرکت کنه متناسبها هم همینطور هستن. از غذا به عنوان وسیله ای برای رفع نیاز گرسنگی جسمشون استفاده میکنن اما چاق ها کلی دلیل برای خوردن دارند و از غذا به عنوان وسیله ای برای رفع خستگی و رفع بیماری و رفع بیحوصلگی و رفع ناراحتی و یا رفع گرما و سرما و … استفاده میکنن و کلا در قضیه خوردن ،ذهن. اونها دخالت داره و مرتب اونها رو تشویق به خوردن میکنه بخور چون خوشمزه هست بخور چون دیگه نیست بخور چون همین یه امشبه بخور چون پولش رو دادی و .…و اما حالا دیگه درکشون میکنم که اگر میگن نمیتونیم بخوریم واقعا جا ندارند. که بخورند چون بارها برای خودمم در این مسیر تغییر پیش اومدهکه چون سیر بودم به غذا لب نزدم و اطرافیان گله کردند ولی واقعا جا نداشتم و نمیتونستم بخورم دیگه فکر نمیکنم که اون لاغرها آدمهای خاصی هستن و یه توانمندی خاصی دارند که من ندارم و دیگه فکر نمیکنم که خدا به اونها یه نعمت خاص داده که به من نداده خیر با تغییر محتویات ذهنی من تمایلات و رفتارهای من هم تغییر کرده .
چقدر در گذشته به این رفتار دخترم که همیشه میگفت میل ندارم و دیگه نمیتونم بخورم گیر میدادم و به زور وادار به خوردنش میکردم و خیلی وقتها بالا میآورد و اذیت میشد اما من میگفتم یعنی چی نمیخوری ؟؟اما حالا قشنگ درکش میکنم و بهش میگم باشه نخور تا گرسنه بشی و چقدر. در روابط من با دخترم تاثیر داشته همین الان پسرم گفت غذا میخوام اما لقمه ی اخرش رو نخورد و من هم برداشتم و گذاشتم تو نایلون برای پرنده ها و یا دخترم گفت من شام نمیخوام سیرم میخوام بخوابم. منم گفتم آره راست میگه عصر هله هوله خورده دیگه جانداره و اصلا اصرارش نکردم و رفت خوابید و این هست تفاوت من گذشته با من جدید که اصلا بینظیر هست و من عاشق ورژن جدید خودم هستم .
عزت نفس و اعتماد به نفس،یه فرد چاق به خاطر اینکه در گذشته بارها برای لاغری تلاش کرده و موفق نشده واقعا تخریب شده و اما ازوقتی در دوره ها هستم چون فکرم و باورم نسبت به خودم تغییر کرده و احساس توانمندی میکنم و احساس قدرت میکنم و چون نتایج خوبی هم داشتم به خود باوری رسیدم واقعا اعتماد به نفسم و عزت نفسم بهتر شده هر چند هنوزم جای کار داره ولی با خودم خیلی به صلح رسیدم و واقعا از خودم بیشتر اوقات لذت میبرم .
اتفاقا از این افراد لاغر که ذهنشون در معرض چاقی هست در اطراف خودم سراغ دارم ولی افراد لاغر با ذهن پاک افرادی هستند که در زمان گرسنگی به اندازه نیازشون از هر غذایی که بخوان بر میدارن و میخورن عین دختر و پسر متناسب خودم دقیقا همینطور رفتار میکنن همین دختر متناسبم که میگم شب گفت شام نمیخوام و خوابید در حالیکه عصری به شدت هوس چیبس کرد و خیلی راحت خرید و خورد. و اما شب بدون اینکه فکری و یا ترسی داشته باشه گفت سیرم و نمیتونم شام بخورم و راحت خوابید و من مطمعنم این افراد لاغر از ترس چافی امکان نداره غذا نخوره .و اصلا همچین رفتاری ندارند بر عکس چاقها و یا مثلا خودم چون هنوزم من خیلی از رفتار هام بر اساس نیاز درونی جسمم نیست بر اساس تعریف ها و یا یه سری افکار که چون خوشمزه هست و … انجام میشه همین امشب من موقع جمع کردن میز شام چون همسرم گفت خیلی غذا عالی بود و خوشمزه بود من در حالیکه اصلا قصد خوردن نداشتم با دستم سر پایی از تو بشقابش که. یه مقدار مونده بود خوردم چون همسرم تعریف داده بود و بعدش،متوجه شدم که چه کاری کردم چون سیر بودم در حالی که برای افراد متناسب اینطور نیست خوردن اونها برمیگرده به نیاز ها ی درونی جسمشون نه عوامل بیرونی که مثلا من تعریف کنم و اون بخوره بنابراین اگر دخترم هنوز رفتاری داره که باعث شگفتی من میشه چون پیش فرض ذهنش. همین طور هست و چقدر جالبه که استاد میگه افراد متناسب با غذا مثل اکسیژن رفتار میکنن اونها همچون رفتاری دارند بنا براین هیچ وقت دخترم عقیده نداره که داره کم خوری میکنه اگر یه روزی همچین حرفی بزنه این نشون میده که ذهنشنون در معرض چاقی قرار گرفته .
من هیچ وقت برای تنفس کردن تلاش نمیکنم و برای بیشتر تنفس کردن هم هیچ وقت تلاش نمیکنم افراد لاغر هم دقیقا با مواد غذایی همینطور برخورد میکنن که همیشه متناسب هستند در حالی که هیچ وقت این آموزشها رو ندیدن ولی فرد چاق چون چاقی رو آموزشدیده باید این لاغری رو یاد بگیره تا با آموزشهای جدید ذهن ما هم به سمت لاغری حرکت کنه پس منم سالها هست ذهنم رو دارم به روز رسانی میکنم تا جسم جدیدی و رقم بزنم .
مرسی از این سایت عالی و این استاد عالی و گرانقدر ….
نشان های دریافت شده
سلام
اینکه چاقی باعث کمبود اعتماد به نفس میشه یا توجیهی برای کمبوداعتناد به نفسه به شخصه قبول ندارم .
من یه خانمی همکارم بود ۲۳ سال سنش بود و ۱۱۰ کیلو وزنش بود . اما اعتماد به نفس فوق العاده ای داشت و با همکارهای متناسب رفتار خوبی داشت . مانتوهای جین میپوشید . روابط عمومی بالایی داشت و تازه کیس احساسی هم داشت و سرانجام تو همون سن هم ازدواج کرد .
با اینکه رژیم هم میگرفت . وباهمه رفت وآمد میکرد شاد وبشاش بود .
اما من اون موقع متناسب بودم نصفه اعتمادبه نفس اون رو هم نداشتم . وهمش گوشه گیر بودم .
اعتماد به نفس یعنی خودتو همونجور که هستی دوست داشته باشی و نظر دیگران برات اصلا مهم نباشه .
نمونه دیگه عموم بااینکه چاقه اما خیلی دوسش داریم و وقتی مهمونی میاد خونمون هیچ فرقی با مهمانی که لاغره برامون نداره . وکلا از همنشینی باهاش لذت میبریم .
وهرچی دلش میخاد بخوره راحت میگه .
مثلا اون سری اومد خونمون دلش نارنگی میخاست راحت گفتش وبراش آوردیم.
درحالیکه خانمش که لاغره اما اعتماد به نفس پایینی داره و خوش مشرب نیستش .و تعارفیه .
مهم اینه خودمون رو تحت هرشرایطی دوست داشته باشیم و اونوقت میتونیم بهتر وراحت تر تو این مسیر قدم برداریم و به رویای متناسب شدن برسیم .
چون با خودمان ودیگران درصلحیم و برای لذت بیشتر از زندگی میخایم متناسب شدن رو تجربه کنیم .
نشان های دریافت شده
سلام استاد گرامی
و سلام به دوستان هم مسیر
دقیقا نگاه من هم مثل اون دوستمون بود ،
احساس میکردم چقدر با این رفتاراشون با کلاس ترند از ما و اعتماد بنفسشون بیشتره.
با دیدن این فایل بی نظیرتون متوجه شدم که واقعا دید من اشتباه بوده،
و افراد متناسب اصلا به مواد غذایی فکر نمیکنند و نگرشی در این باره ندارند،
فقط زمانی مصرف میکنند که میل درونی داشته باشند.
هر چه ما از خودمون راضی تر باشیم و رفتار خودمون رو بهتر کنیم اعتماد بنفسمون بیشتر میشه، اعتماد بنفس نسبت به خودمون معنی داره نه نسبت به دیگران.
این مثال اکسیژن عالیه،
سعی میکنم همیشه بهش فکر کنم ،
افراد لاغر نگاهشون به مواد غذایی مانند نگاه ما به اکسیژن هستش،
اصلا ما هیچ وقت نمیگیم الان اینجا مثلا باید بیشتر اکسیژن مصرف کنم اونجا کمتر،
اصلا بهش فکر نمیکنیم .
یه جایی هم گفته بودید دلیل خوردن ما خیلی وقتها بخاطر عوامل بیرونی هستش مثل تعارف ، اصراف نشه بریزم دور، حیفه و …
من علت اصلی اضافه خوردنم رو فقط این میدونم که میگم حیفه بریزم دور😳 و واقعا اشتباه میکنم ،
الان چند وقته خیلی بهترم
با کمک شما
ممنونم ازتون استاد عزیز
خدا حفظتون کنه
نشان های دریافت شده
بنام خدا
سلام خدمت استاد و دوستان همراه
این فایل فقط یه بار گوش دادم و یاد خودم افتادم که تو دهه ی شصت من یه نوجوان کاملا لاغر بودم که از همان نوجوانی تو گوشم فرو رفت از اطرافیان و خانواده که چاق باشی خوش کلی ،سرخ و سفیدی ،همه دوستت دارن ،همیشه می گفتم من یه لاغر مردنی هستم و عواملی دیگه کم کم که سن پن بالا میرفت می گفتن بعد ازدواج آدم چاق میشه ،بارداری آدم چاق میشه تا دهه ی هفتاد که من چاق شدم و چاق شدم و چقدر آدم متناسبی می دیدم می گفتم خوش به حالش خدایا این چکار کرده چرا اینقدر خوش تیپ هست مخصوصا در مراسم عروسی چقدر ناراحت بودم از شکم و پهلوی خودم و بعضی ها هم به پن می گفتن لباست خوشکله اما این پهلوهات خیلی ضایع هست دنیا رو سرم خراب می شد و همش فکر می کردم همه دارن به پهلوهای من نگاه می کنند موقع شام متناسب ها را می دیدم که نم آمدن برای صرف مثلا می گفتن بعدا می خوریم تا آخر شب گرسنم نیست یا یکم غذا می خوردن بقیه غذا تو ظرف می ماند نصف نوشابه می ماند می گفتم چطور سیر شد این غذا به این خوش مزگی گذاشت رفت اما من گاهی غذا اضافه میآوردم همیشه حسرت اونا را داشتم
اما خدا را شکر از وقتی به این سایت هدایت شدم غذا خوردن من هم مثل ادمهای متناسب شده مثلا امشب مهمانی بودم فکر کنم یه کفگیر و نیم برنج خوردم و تقریبا ۲ قاشق ازش موند و واقعا نتونستم بخورم چقدر از رفتارم خوش،حالم و لذت میبرم خدا را شکر میکنم که مرا به این سایت هدایت کرد .
سلام خدمت استادوستان ربطی به عزت نفس نداره قبل اینکه شماجواب درست بدیدمن جواب داشتم میگفتم ازوقتی بااین سایت آشناشدم فهمیدبرخاسته ازذهن چاق هست این حرف که هنوز ذهن اون فردهنوزدرگیرچاقی هست من به تازگی مهمانی عروسی دعوت بودم یک شیرینی برداشتم یک مهمانی دیگرگفت بخورگفتم یک دانه اندازه نیازبدنم خوردم چشم من راضی بوداز خوردن شیرینی وقت شام رسیددوسه قاشق کشیدم کنارکشیدم سیرهم شدم ولی آن مهمان حس میکردچون پول داده بایدزیادبخوره اصلا به فکراینکه خودش ارزش بیشتری نسبت به اون غذا داره این عزت نفس نیست کم میخورند آدمهای لاغریامتناسب به خاطرذ هن متناسبشونه ماهم بایدذهنمونو به سمت تناسب اندام سوق بدهیم ذهن متناسب فکری نداره نسبت به اون غذااماذهن چاق بخورحیفه پولشوداده ذهن متناسب بدون اینکه فکری کنه کنارمیز نه اما ذهن چاق چشمش دنبال غذااینهاهمه به خاطرعادتهای اشتباه غذایی ماست چشم دل بایدسیر باشه خدایاشکرت من اینجاهدایت شدم
نشان های دریافت شده
ما ادمهای چاق همیشه نگاهمون ب ادمهای لاغر ی نوع نگاه با حسرت واین از عدم توانایی ک در خودمون در دست یافتن ب اون لاغری و رفتارهای شایسته داریم
من همیشه ی دختر دایی دارم ک اندامش واقعا زیباست همیشه لباسهایی ک خودم دوس دارم اون میپوشه همیشه با حسرت نگاش میکردم ولی دیروز ازش لذت بردم از شکم زیباش ازپهلوها از لباسش
چن لاغری رو دست یافتنی دیدم چن دیدم ک منم میتونم لاغر بشم
برای ماادمهای چاق خوردن برابر شده با هرچیزی الا لذت الا برطرف کردن نیاز میخوریم ک خورده باشیم میخوریم چون حوصلمون سررفته چن دلم خواست حوصله ندارم اعصاب ندارم نزریه عیده
بخصوص عید استاد کاش ی چالش بزارید در مورد عید ک چرا تو عید زیاد میخوریم تو عید روزها فرق نکرده همون روزه پس چرامن زیاد میخوریم چرا چاق میشیم در حالی ک روز مثل بقیه روزهاست چرا عید برا ما تعریف شده با خوردن اصلا اصل عید ب دید و بازدیده ولی من عید خوردن میبینم همیشه
ما ما بافرمولهامون رفتار میکنیم و ادمهای لاغر مثل فرمولهاشون ک لاغریه رفتار میکنن پس این وسط من مسئول اون رفتارمم فقط باید دقت کنم بکشمش بیرون اصلاحش کنم
سلام استاد عزیزم چقدر این نکات عالی و طلایی هستن سپاسگزارم برای اینهمه مطالب ارزشمند چ در فایل چ درمتن نوشته شده و این همه آگاهی عالی ک در اختیار علاقه مندان ب لاغری قرار میدید. استاد جان تمام خونواده همسر من متناسب هستن البنه متناسب هایی ک کمی ترس از چاقی هم دارند ولی رفتارها و عادات صحیحشون بسیار بیشتر ازاون ترس هست طوری ک اندام بعد از زایمان هم همانند مجردی شان است. و خانواده من بدلایل عادات اشتباه زیاد و باورهای نادرست ارثی بودن و .. دارای اضافه وزن و بعضا چاااقی مفرط هستن .
وقتی وارد خانواده همسرم شدم بسیار خوش اندام وومتناسب بودم و البته باوری ک بعد از ازدواج زن ها چاق میشوند .. و کمی پر تر شدم با اینکه بسیاررر مراقب بودم و بعد از بارداری هم بخاطر باورهای اشتباه دیگر ۲۲ کیلو اضافه وزن پیدا کردم.. ک چقدر افسردگی و.. گرفتم و خداروشکر میکنم الان بعد از ۸سال در حالیکه در بارداری دومم هستم در این مسیر زیبا هستم و آرامش دارم و حالم خوبه و میدونم خدا منو ب مسیری هدایت کرده ک شادی آرامش و لذت بردن از خود خودم هست و دگ خودم رو مقایسه نمیکم خیلییی کم پیش میاد ک زود حواسم جمع میکنم و چقدر آرامش دارم و متوجه هم میشم ک دارم جمع وحور تر میشم.. الان گام ۵۸ و ۵۹ دوره صدگام هستم و چقدر عالی باگ های من درمورد اراده داشتن و نیاز داشتن ب لاغری برطرف شد.. فوق العاده بود ممنونم از بابت این مسیر صد گام عالی♥️♥️🙏🏻🙏🏻🙏🏻🙏🏻
الان چقدر بهتر رفتارها و مدل زندگی خوانواده همسرم رو درک میکنم و همچنان ک دارای اضاف وزن هستم ولی این خیلی برام باارزش هست ک آرامش دارم و مطمعنم وقتی در مدار دیدن متناسب ها هستم پس من هم متناسب میشوم.
تجربه ای هم ک داشتم اینکه من خب قبلا نمیدونستم میل ندارم یعنی چه.. و بعد خداروشکر دراین مسیرقرار گرفتم و درک کردم
اینسری ک منزلشون بودیم و آخرشب ک فرزند خودم و فرزند جاریم شام کم خورده بودن و درخواست غذا داشتن و من دوتا ساندویچ کوچک از غذا براشون درست کردم . وقتی ب نصفه رسید و گفتن میل ندارن باوحود اینکه ساندویچ ها هم کوچیک بودن خواستم اجبار کنم ک بخورید و .. ولی در عرض یکی دوثانیه بیاد اوردم ک خب میل ندارن.. و گفتم نوش جانتون . این برای من ک باور؛ غذا دورریز میشه حیفه؛نعمت خداست گناه داره؛ هرکی تا آخر غذاشو بخوره برنده میشه؛ کم خوردی ضعف میکنی و … و.. اینها را داشتم همین تغییر برای من نتیجه بود😍😍😍 هرچند تا چندین روز بعدش اصلا یادم نبود ولی بعد بیاد اوردم ک این هم نتیجه هست و باید از همین تغییرات کوچیک بنیادی درخودمون لذت ببریم و توجه بدیم تا نتایج بزرگتر هم براحتی بدست بیاد . استاد عزیز حسم گفت ک اینجا بنویسم و ازتون باز هم متشکرم برای این آگاهی های عالی و ناب و اصل ک ب عمق جان میشینند💐💐💐💐🙏🏻🙏🏻🙏🏻🙏🏻
نشان های دریافت شده
سلام محظر استاد خوبی ها،
می خواستم نظرمو بگم راجع به این سوال که آیا بی اعتنایی متناسبها به مواد غذایی بخاطر عزت نفسشونه یا علت دیگه ای داره ؟؟؟؟
من هم حرف و نظر خود شمارو کاملا قبول دارم اینکه بی اعتناییشون ارتباطی به داشتن عزت نفس نداره ……چرا که کسی که عزت نفس داشته باشه در تمام جنبه زندگیش نمود پیدا می کنه ….. اگر در احوالات متناسبها بیشتر دقت کنیم خیلی ممکنه در جنبه های دیگر زندگیشون آثاری از نبود عزت نفس مشاهده کنیم … و البته ممکنه واقعا عزت نفس در تمام جنبه های زندگیش هم داشته باشه ….ولی اینجور نیست که همه لاغرها بی استثناء عزت نفس خوبی داشته باشن
.این خودش یکی از دلایلی است که نشون می ده بی اعتنایی اونها به تعارفات ، غذاها و یا کم خوری هاشون مال عزت نفس بالا نیست مال غریزه خداییشونه
به ذهنشونه که دستکاری نشده که در حالت پیش فرض قرار داره ……
ذهن چاق ، نگاهش بر اساس فرمولهای از پیش ذخیره شده اس و منطقی نیست …درست مثل وقتیه که من نوعی عینک دودی زده و همه چیزو تیره می بینم …..آیا واقعا همه چیز تیره اس ؟ خیر …. من عینکم دودیه ..
ذهنچاق ، میگه طبیعی اینه که هر چی بهت تعارف زدن بگیری و بخوری چون اگر برنداری و نخوری به طرف مقابل بی احترامی کردی ، یا خواستی کلاس بگذاری ، و آدممغرور و بی ادبی هستی …..روی این حساب هم برمی داری هم می خوری …چون ذهنچاق میگه وقتی برداشتی باید بخوری …اگر بگذاری کنار بشقابت و نخوری بازم بی ادبی کردی ….
ولی یک ذهنمتناسب به شکل طبیعی ، بدون اینکه از جایی آموزش دیده باشه توی این فکرا نیست …اون میگه میل ندارم چراااا چون سیره و روی سیری هیچی از گلوش پایین نمی ره ….پس برنمی داره و تعارف میزبانو رد می کنه اینهیچ ربطی به داشتن عزت نفسش نداره …
از نظر من ذهنچاق که به عناوین مختلف به خوردن ، دعوت می کنه یک ذهن شیطانیه ..از شیطان رجیم دستور می گیره …. ذهن چاق با امتیاز بالا دادن به یه آدم لاغر ومتناسب بهت میگه تو عزت نفس نداری تو لیاقت نداری تو پرخور و بی خاصیتی تو فقط بخور و بخواب ……حالا این خودشه ها که داره تشویق به پرخوری از پنج کانال حسی می کنه با توجیهات بی پایه اساس از اونطرفم می زنه توی سرت که تو فلانی بهمانی ….
ذهن چاق ،نه خودش طبیعیه نه نگاهش نه استدلالهاش …..
اما خدارو شکر ما جزء معدود انسانهاییم که به اینمسیر هدایت شدیم تا ذهن چاقمونو بیشتر و بهتر بشناسیم و آگاهانه تغییرش بدیم ….
باورها یا همون فرمولهای ذهنی از زمان کودکی ناخواسته و ناخودآگاه در ذهن ما جا خوش کردن و مارو فریب دادن تا در این دام باقی بمونیم و روز بروز اوضاع روحی و جسمیمون بد و بدتر بشه ….
اما لازمه که حالا که آگاهی پیدا کردیم بدونیم ما چیزی کم نداریم ففط باید اشکالات رو شناسایی و برطرف کنیم اینم که آموزش می خواد همینجوری نمیشه….
باورهای چاق کننده که تشکیل یک ذهن چاقو دادن خیلی راحت به تثبیت رسیدن چون از روی نا آگاهی در ذهن ما نفوذ کردن ……
ولی حالا که می خوایم آگاهانه فرمولهای درست و صحیح جاشون بذاریم اصلا آسون نیست و کار می بره ، استمرار درآموزش می طلبه ….
ما بخاطر چاقیمون و فرهنگ خاصی که به دنبالش اومده کلی انگ به خودمون و دیگران زدیم هیچ سودی هم که نبردیم هیچ کلی هم ضرر کردیم ….
احساسمون به خودمون خیلی بد و به لاغرا حالت انتقاد و حسادت و داشتن دیدگاه غیر واقعی نسبت به اونها ….
البته خدارو شکر من مدتهاست که دیگه به این شکل به اونا نگاهنمی کنم باهاشون دوستم و از دیدن رفتارهای خوبشون لذت می برم و الگو می گیرم و این از آموزشهای جالب و قشنگ استاد روشن هست خصوصا آموزشهای دوره ورود به سرزمین لاغرها …
از واجبات اینه که با عزمی راسخ دنبال آموزشهارو بگیریم و درخت بی خیر چاقی رو که پر از خار و میوه های تلخه از ریشه بخشکونیم ….
به یاری و لطف خدا حتما موفق میشیم …
والسلام
نشان های دریافت شده
سلام بر استاد عطار روشن گرامی و نازنین و دوستان پر انگیزه ام
چقدر فایل جالبی. بود چقدر زیبا قضیه رو بررسی کرده بودین .
باید بگم من امروز صبح این فایل رو حدود سه یا چهار بار گوش دادم و دقیقا من امروز عصر بعد از انجام کارهای منزل در حالی که سیر بودم به مهمانی رفتم که اونجا دو پاکت از انواع شیرینهای مختلف قنادی وسط سالن پذیرایی بود که همه ی افراد حاضر اونجا داشتن با چایی میخوردن و تا من هم وارد شدم سریع به من هم تعارف کردن تا همراه اونها بخورم اما حالا که فکر میکنم میبینم که چقدر جالب و به صورت اتوماتیک من لب نزدم حتی نزدیکم آوردن که بردارم گفتم فعلا میل ندارم تا بعداً میخورم و اما چندین ساعت بعد من کمی گرسنه شدم و از بین اون همه مدل و تنوع شیرینی فقط دو دونه برداشتم ولی در نهایت یک عدد و نصفی شایدم کمتر با چایی خوردم و بقیه ی اون شیرینی داخل بشقاب من موند و من لب نزدم .
و بعداً متوجه شدم چقدر عالی رفتار کردم و اتفاقا در اون جمع چند فرد چاق و چند فرد که داخل رژیم سخت هستن همراه من بودن که من از خوردن اونها حالم بد میشد که اون فردی که رژیم سنگینی داشت مشخص بود به شدت حرص و ولع شدید برای خوردن شیرینی داره حدود پنج تا شش عدد در همون تایمی که من اوتجا بودم برداشت و خورد و من متحیر از رفتار اون فرد بودم اما میدونستم دلیل این کار اون فرد چیه چون در رژیم جدیدش که به مدت دو سال هست داره اجراش میکنه خوردن انواع کربوهیدرات و مواد قندی ممنوع هست و واقعا حرص و ولع خوردن اونها رو داره و اتفاقا اون فرد کلافه و بسیار خسته بود که چون دو سه شب هست مهمان داشت و انگار تلافیه همه چیز رو با هم داشت برسر اون شیرینیها خالی میکرد . و اما چقدر جالب بود که من هوس حتی خوردن یک عدد از اونها رو در زمان سیری نداشتم و خیلی راحت از اونها گذشتم و گفتم نمیخوام چون سیر بودم .
من قبول دارم خوردن در لاغرها اتوماتیک هست مثل سایر فعالیتهای در بدن اونها مثل پلک زدن و تنفس و ضربان قلب و گردش خون و سلولسازی …همانطور که برای اجرای این برنامه های جسمی خودمون هیچ ایده ای نداریم و به صورت اتوماتیک انجام میشن خوردن هم در لاغرها همینطور هست اونها خیلی راحت هستن با این نیاز جسمشون که گرسنگی هست هر جا بخوان میخورن اگر نخوان نمیخورن. و اصلا نمیدونن کالری شماری و حساب و کتاب کردن در خوردن چی هست اونها راحت به نیاز جسمشون جواب میدن اما در چاقها اینطور نیست یعنی به صورت اتوماتیک این نیاز پاسخ داده نمیشه چون ذهنشون دستکاری شده و کلی از فرمولهای ذهنی چاقی برای. رفع این نیاز جسمی دخالت دارند که مثلا
چون خوشمزه هست باید بخورم
که چون پولش رو دادم باید بخورم
چون اسراف نشه باید بخورم
چون زیاد هست باید بخورم
چون فقط یه امشبه باید بخورم
چون تازه و با مواد غذایی عالی هست باید بخورم
چون مقوی هست باید بخورم..
چون حوصلم سر رفته باید بخورم
چون سرم درد میکنه یا گرممه و … باید بخورم
و این نیاز دیگه در چاقها اتوماتیک پاسخ داده نمیشه و از حالت فابریک خارج میشه و به صورت دستی در چاقها داره برطرف میشه.
ولی برای منی که دو سالی بیشتر هست در این مسیرم واقعا دارم با این آموزشها فرمولهای ذهنیم رو تغییر میدم و بسیار عالی در مسیر تغییر کردن هستم و من به خوبی متوجه تغییراتم دارم میشم شاید یه جاهایی برام عادی باشه ولی بعدا که فکرش رو میکنم میبینم که عجب رفتاری کردم چقدر راضی بودم از خودم چقدر بدون فشار و زجر و سختی نخوردم چقدر در اون شرایط خوردن برام زجر و ناراحتی و حال بد و سختی بوده اگه میخوردم .
من هم مثل استاد معتقدم یه لاغر با فرمولهای ذهنی فابریک و دست نخورده نمیدونه رژیم و اینکه نخورم که چاق نشم و …چی هست هر چی دلش بخواد به راحتی میخوره و هر چیزی نخواد نمیخوره مثل دختر و پسر بسیار لاغر خودم که هر روز با من هستن میبینم چطور. چقدر رفتارهای. عالی غذایی دارن دقیقا غذا خوردن برای اونها مثل اکسیژن هست همانطور که هیچ وقت برای مصرف اکسیژن برنامه ریزی نمیکنن و در مورد مصرف درست اون فکر نمیکنن و به دنبال راه حل نیستن که مثلا امروز من چطور نفس بکشم که بهتر باشه و یا اینکه من. کمتر از این تعداد تنفس رو در شب و یا روز قبول نمیکنم و یا نگران تنفس خودشون در شب نیستن و یا اینکه نکنه اینجا که میرم اکسیژن نباشه در واقع اونها اطمینان دارن که اکسیژن همه جا هست دارن زندگی میکنن و دقیقا بدون نگرانی و استرس و به درستی غذا رو هم مثل اکسیژن. وارد جسمشون میکنن و به سلامتی خودشون با این کار هم کمک میکنند
من عاشق این سبک تناسبم
من خوشحالم که هنرجوی این دوره ها هستم .
من شگفتی ساز این سایت هستم .
من به داشتن این سایت واین استاد گرامی افتخار میکنم .من سپاسگزار رفتارهای جدید ی هستم که در من به وجود اومده. تا من رو به اندام ایده الم که نزدیکم نزدیکتر کنه
نشان های دریافت شده
سلام فروغ جان …لذت بردم از دیدگاهی که فرستادی …..همچنین لذت می برم از متناسبهایی که غذا خوردنشون اتوماتیکه…..
کاش راز و رمز اتوماتیک خوردن رو هم یاد بگیریم چه وقت وچه جوری نمی دونم .
ولی قطعا راز و رمزش دست خود استاده ….خدا حفظش کنه برامون و برای خانواده اش ☆☆☆☆☆
…..حقیقت اینه متاسفانه ما چاقها تحت تاثیر کانالهای عصبی اقدام به خوردن می کنیم می بینیم بلافاصله تجزیه و تحلیل کرده می خوریم ، میشنویم همینجور ، بو می کشیم همینجور خلاصه از کانالهای متعدد می خوریم اما متناسبها فقط به دلیل فرمانهای مغزی برای رفع نیازشون به انرژی ……..یعنی فقط از یککانال می خورن نه مثل ما از پنج کانال حسی …….
از وقتی فایل آموزشی تاثیر کانالهای حسیدر دوره گاماول رو گوش دادم وتمرینشو نوشتم خدارو شکر کمکم دارم کنترل این کانالهارو به دست می گیرم و همین یه کار کمک کرده احساس لاغری بیشتری داشته باشم ..نگاه دست وپاممی کنم میگم انگار لاغرترم …..
مثلا یک نمونه بگم دیشب برای کاری رفتم آشپزخونه چشمم افتاد به ظرف آبنبات ، خیلی سریع دستم رفت سمت ظرفش ،یکی برداشتم ، صدای فرشته به گوشمخورد سوال کرد مگه تو برای خوردن آبنبات اومده بودی ؟ گفتم نه …گفت پس اصلا نیاز بدنت نیست . بعد بلافاصله انداختمش داخل ظرف و برگشتم توو اتاق …..از این رفتار خودم خیلی خوشم اومد …و خودمو تشویق کردم ….مطمینم صدایی که شنیدم صدای فرشته درونم الهه بود چون از نتیجه دستورش حس و حالم خوب شد خوشحال شدم و از خودم راضی بودم ……
اما نتیجه دستوراتی که از ناحیه شیطان درون یا همون ذهنمنفی باف می آد منفی است و حالمونو بد می کنه بعد از اجرای فرمان منفی باف ( شیطان ) نه تنها حالمون بد میشه بلکه به سرزنش خود گرفتار میشیم بعدم غمگین …..
بسلامتی از وقتی با تناسب فکری آشنا شدیم و داریم آموزش می بینیم چاقیمون متوقف شده و عالی تر اینکه لاغرتر هم شدیم بدون هیچ رژیم خاصی و هیچ حرکت خاص برای کاهش وزن ، داریم زندگی عادی می کنیم و این همونچیزی که به ما آرامش هدیه کرده ….داریم سعی می کنیم در واکنش به کانالهای عصبی واکنش بهتری از خود بروز بدیم …..با تغییر افکار ، خودبخود رفتار هم درست ، منطقی و صحیح میشه …..
دوستدارت شهربانو
نشان های دریافت شده
سلام شهربانوی نازنینم.
چقدر برخورد قشنگی با مواد غذایی داشتین لذت بردم که در آشپزخانه رفتین و چشمتون به شیرینی خورد و به دونه برداشتین اما صدای الهی درونت گفت تو که برای خوردن شیرینی نیامدی و دوباره سر جاش قرار دادی .
اتفاقا شاید باورت نشه همین یه ربع پیش چایی دم کردم برای من و همسرم و ریختم داخل لیوان ولی دیدم اصلا میلم نیست و دوست ندارم بخورم پس یه ذره خوردم و لی حسن خوب نبود. دیگه ادامه ندادم و نخوردم و همانطور موند داخل لیوان و من اومدم سراغ گوشیم. اینقدر رفتارهام خود به خودی بهتر شده بعنی وقتی سیر هستم برام فرقی نداره که چه خوردنی جلو من هست میخواد هر چیزی باشه من لب نمیزنم و به نظرم هر کسی که این راه. رو خوب درک کنه چه بخواد چه نخواد خود به خود و اتوماتیک رفتارهاش صحیح و بهتر میشن و قطعا شما دوست پر تلاش و پر انگیزه ی من هم که در این راه هستین رفتارهای بسیار بهتری نسبت به قبل خودتون دارید .
آرزوی سلامتی و تناسب اندام برای شما دارم
نشان های دریافت شده
سلام و عرض احترام ،
مرسی از شما فروغ عزیز ،
ممنون از توجهت به دیدگاهم.
تبریک به شما برای تغییر رفتار غذایی خوبی که داری …عالی هستی ،
منتظر دیدن تصویر زیبای شما در آلبوم شگفتی سازان هستم ،
ارادتمند ، شهربانو
نشان های دریافت شده
سلاااام و درود بر جهانم سلام بر عرش تا فرش
درود بر استاد جااان و دوستان متناسبم
ذهن چاق …
فرمولهای ذهنی بر واکنشهای رفتاری و جسم و همچنان دید ما نسبت به دنیای پیرامونمون تأثیر می گزارند یعنی هرروز با صحنه هایی را به ما نشون می دهند که از قبل محتوای ذهنی نسبت به اون موضوع در مغز خود ذخیره کرده ایم .
تا حالا عینک دودی زدین ؟!توی هوای ابری یا آفتابی شاید در تونل یا هوای بارونی یک پوشش و رنگ غلظتی روی دنیای ما ایجاد می کنه دقیقا فرمولهای ذهنی ما عینک روی نگرش و بینش ما هستند و این در حالیست که حقیقت ماجرا این چیزی نیست که ما میبینیم .یاد دختر ۴ساله ام افتادم یک روز صبح که بیدار شد گفت مامان من عینک دید در شب می خوام کلی خندیدیم و گفتم واسه چی ؟گفت می خوام شبح ها را ببینم !؟…از کارتون سگهای نگهبان یاد گرفته بود و جالبه چندروز بعد عینک شنا منو پیدا کرده بود ولی شب نمی زد به چشمش می گفت می ترسم !…
همه افرادی که اضافه وزن دارند نسبت به فرمولهای ذهن خودشون و عقیدشون نسبت به چاقی و تمام رفتارهاش افراد و شرایط پیرامون زندگی خود را تجزیه و تحلیل می کنند و به همین خاطر عقیده انسانها درباره یک موضوع مشترک باهم متفاوت است .
ولی وقتی در مسیر شناخت ذهن و خود آموزه های ذهنی را فرا می گیریم متوجه میشیم که همه انسانها از بابت جسم و توانمندی و سیستم عصبی شبیه به هم هستند ولی منشأ تفاوت عملکرد در رفتار اونها از محتویات ذهنیشون هست.
موضوع تحقیق فردی متناسب است که در مهمانی بهش شیرینی تعارف می کنند و میگه من نمی خورم ولی چند لحظه بعد خودش محکم میگه من یکی می خورم !..و از نظر دوستمون ایشون با این انتخاب و کم خوردنش باعث شده یک عزت نفس عمومی ایجاد کنه به طوری که همه بیشتر بهش توجه کردند و تعارفش کردند در صورتیکه فردی چاق هم حضور داشته ولی به دلیلذهنیت اینکه این فرد پر خور و زیاده هست مایل نبودند بهش تعارف کنند !…
خب من در لحظه اول گفتم حق انتخاب داشتن اونم با اقتدار و بدون ترس نوعی عزت نفس هست که از درون شکل گرفته و این نوع احترام به خود باعث فرکانسی به ذهن دیگران میشه که بهت احترام بیشتری می گذارند یعنی نه به خاطر مصرف به خاطر اقتدار و حق انتخاب !…
در ذهن افراد چاق اینکه یک فرد متناسب میلی به خوردن شیرینی یا تست کردن غذاهای سفره و یا حتی پرخوری کردن نداشته باشه عجیب هست و چون ما زبان لاغری را بلد نیستیم نمی تونیم این نوع رفتار را درک کنیم و انگار از میوه ای برای ما صحبت کنند که ما اون را نچشیدیم و با حدسهای خودمون رنگ و مزه و بوی اون میوه شبیه سازی می کنیم که دور از واقعیته !…و به همین دلیل که شناختی از رفتار صحیح آنها نداریم غالبأ به افراد متناسب حسودی می کنیم فکر می کنیم اونها افراد خارق العاده ای هستند یا اینکه خیلی اراده قوی دارند خیلی وقتها می گوییم کلاس می زارند یا مغرورند یا جلوی دیگران اینطور رفتار می کنند!..در ذهن من یه چیز بود هیچ متناسب خودبه خودی نیست همه کنترل دارند!…یا سوخت و ساز بدنشون بالاست یا کارشون زیاده !.،،بیشتر وقتها هم از خدا شاکی می شدم چرا بی عدالتی ؟چرا منو چاق خلق کردی ؟حالا انصافا من تا۱۰سالگی هم متناسب بودم ولی دیگه یقه کیو می گرفتم !…
آنچه در رفتار متناسبها مشاهده می کنیم (متناسبهایی با رفتار صحیح)همه ذهنی هست و خود به خودی نه اراده ای در کار هست و نه انتخابی دقیقا مثل تنفس کردن میمونه حالت پیش فرض و اورجینال ذهن
تا حالا شده که ما نتخاب کنیم کجا کمتر نفس بکشم و کجا بیشتر ؟ ما اصلا در مورد تنفس خود فکری نداریم هیچ برداشت و عقیده ای هم نداریم اکسیژن نیاز زنده ماندنمون هست و خودبه خودی نفس می کشیم به همین راحتی …
ولی چون فرد چاق رفتار خودش را با متناسب مقایسه می کنه رفتاری که از خودش راضی نیست پرخوری و دردشکم و ریزه خواری حرص و ولع و …و بارها تصمیم گرفته ترکش کنه یا با تلاشهای بیرونی کنترلش کنه و نتونسته خودش را ضعیف و سرخورده می دونه این شکست از چاقی را در ذهنش داره بنابراین با قبول این موارد و تمام خودتخریبی هاش و سرزشنهاش خودشو لایق عزت نفس و اعتماد به نفس نمی دونه و بالعکس فکر می کنه فرد متناسب خیلی عزت نفس داره !…
خیلی از افراد فکر می کنند عزت نفس یک سری رفتار بیرونی هست مثل نه گفتن به چیزی که دوست نداریم یا انتخاب چیزی که دوست داریم کاملا اینها درسته ولی با چه حس و حالی !؟خیلی وقتها میگیم نه ولی هزار بار خودمون را سرزنش می کنیم و احساس گناه داریم یعنی رفتارمون با ذهنمون در تضاده !..یعنی ذهن و رفتار همسو نشده و مشکل سازه نوعی فیلم بازی کردنه .
عزت نفس از درون شکل می گیره و نگرش ما نسبت به خودمون و حل کردن مسائل درونیمون برای اینکه به یک احساس خوب و هماهنگی بین بخشهای وجودیمون (روح و ذهن و جسم )ایجاد کنیم باعث میشه خودبه خودی رفتاری منعکس کنیم که عزت نفس ما را نشون میده و همین نگاهمون به خودمون باعث نگاه محترمانه دیگران به ما میشه ✨
بنابراین رفتار های لاغری یک فرد متناسب خودبه خودی هست و چیز عجیبی نیست در واقع اون فرد ازتمام رفتار غذایی خودش و حسش نسبت به جسمش احساس رضایت داره و ممکنه اون فرد در جنبه های دیگر زندگیش خودتخریبی داشته باشه و عزت نفس و اعتماد به نفسش پائین باشه .
بنابراین استفاده از آموزه های ذهنی و محتوای لاغری به ذهن باعث آموزش و یادگیری زبان لاغری در ذهن ما میشه و به صورت خودکار تمایلات ما تغییر می کنه و به سمت ذهن متناسب میره و هر چقدر در این مسیر استمرار داشته باشیم و مهارت بیشتری بیاموزیم تناسب فکر و ذهن ما هم بیشتر میشه .
موضوع دیگه در ذهن افراد چاق اینه که به اندازه نیاز خوردن را کم خوردن می دونند من خودم در ذهنم درکی این اندازه خوردن نداشتم چون همیشه پرخوری را تجربه کرده بودم وقتی هم که از رژیم غذایی استفاده می کردم همیشه گرسنه می موندم و سیر نمی شدم !…
هیچ فرد متناسبی که رفتارش صحیح باشه کم نمی خوره !..اگر افراد متناسبی هستند اطرافمون که می شنویم می گویند کم می خورم چاق نشم یا زیاد خوردم شکم در آوردم یا از شنبه فلان می کنم در واقع کنترل بیرونی دارند و با تصمیم دارند روی خوردنشون کنترل می کنند این افراد ذهنشون در معرض چاقی قرار گرفته و در مرحله دوم هستند و دارند در مورد چاقی و ترس از چاق شدند صحبت می کنند و اطراف من اینطور آدمها زیاد بودند و به همین دلیل باور نمی شد به طور خودبه خوذی بدون دخالت کسی لاغر باشه درذهنم چاقی طبیعی تر بوده تا لاغری !..
افراد متناسب از طریق ذهنشون تمایلات درونیشون تغییر می کنه و بعد رفتاری را انتخاب می کنند یهویی و راحت 😊ولی یک فرد چاق غذا تعارفش کنند می خوره !..غذا سر سفره زیاد بیاد میگه حیفه می خوره !..سوغاتی از شهری بیارند می خوره …!
نزری باشه می خوره !…و انتخاب هاش بر اساس پیرامونش هست .
خب من در سفر هستم میهمانم و میزبان خانواده چاق خودم .و امروز یک کم رفتار متناسبها را در کردم من توراه از دیشب فقط یک بیسکوئیت سکه ای خوردم و کمی آب وقتی صبح زود رسیدم هم گرسنه ام نبود بعد از مدتی هم که صبحانه خوردم از سفره رنگاورنگ صبحانه و انواع مرباهای دستپخت مادرم من پنیرو گردو انتخاب کردم و اصلا میلی نداشتم به اونها نگاه کنم و کاملا به اندازه خوردم چقدر رفتارم تغیبر کرده بود آرام بودم و حرص و ولع نداشتم حتی به نظرم نسبت به حجم خونه کمتر مصرف کرده بودم اونم خودبه خودی قبلا ها از همه مدل مربا و …می چشیدم و ناخنک می زدم …من کاملا سیر بودم برای میان وعده شیرینی و شربت آوردن و دوچیز شیرین حالمو بد می کرد اصلا دلم نمی خواست و راحت گفتم من سیرم و میل ندارم جالب این بود که قبلا با خودم می گفتم زشته نخورم ناراحت می شن و …ولی اینبار چون با همون عزت نفس رفتار کردم دیگران هم چیزی نگفتند البته بگم حدود یک هفته است روی موضوع حق انتخاب کار می کنم و عالیه…انگار پذیزش کمی از موضوع حق انتخاب خودم باعث شده هم به حق انتخاب دیگران احترام بزارم و هم اینکه دیگران به حق انتخابم دارند احترام می گزارند..
وقت ناهار گرسنه بودم و برای من سالاد و دوسیخ کباب گذاشتند و خودم یک اسلایس ته چین برداشتم با کمی برنج همه خیلی زودتر از اونکه تصور کنم سیر شدم سالاد و یک سیخ کباب و نصف از نصف لیوان نوشابه که خورده بودم ،موند !…و چندبار صدای درونی قوی ام گفت مجبور نیستی بخوری تو سیر شدی !..یه صدای ضعیفی هم بود غذات مونده زشته ولی گفتم چرا بخورم !..میگم بمونه برای بعد …گرسنم شد می خورم !…
کمی به نوشتارم و مطالعه پرداختم و حدود دوساعت بعد گرسنه شدم و یک کیکی زنداداشم پخته بود که گفتم من اینو میخوام برای خودم بریدم نازک و خوردم و سیر شدم و با اینکه اون شیرینی چند مدل صبح روی میز آشپزخونه بود ولی من دوسش نداشتم !…
از همه مهمتر من خیلی حسم خوبه خیلی از خودم راضی ام قبلا نمی تونستم حرف استاد را درک کنم چون نچشیدم بودم !…ولی این فایل امروز واسه من بود بازم واقعا ذهنم لاغر شده انقدر ان تناسب فکر روی راه رفتنم و صحبت کردنم و آرامش ذهنم و حتی آرام ظرف شستنم تأثیر داشته که من دیگه به منفی باف گوش نمی کنم میگه پس چرا لاغر نشدی !..
خدا به سر شاهده من برای تعادل در جنبه های مختلف زندگیم باید چه می کردم زمان و هزینه و مسیرهای بیراهه …
و یکدانه ام منو آورده در سرچشمه و من از عشق و لطف او ست که هرروز سیرابم
خدایا شکرت
خدایا عاااااشقتم ❤️
سپاس استاد خوبم همواره دستانتون روزی رسان پر مهر خداوند باشد .
دوستان متناسب با عشق و اقتدار ادامه می دهیم💪💪
مانا و شاد باشید 🍃🌸
سلام و درود
از خوندن نوشته شما و نتایج عالی و از همه مهمتر احساس خوبی که در نوشته شما است لذت بردم.
موفق باشید.
نشان های دریافت شده
سلام و درود خداوند بر شما
خداوند متعال را هزاران با شاکرم که از جریان حضورش توانستم احساس خوبم را با شما به اشتراک بگذارم و همراه این سایت باشم .
همواره در مسیر عشق و آگاهی قدم بردارید 🍃🌸