در تمام دنیا تصور افراد درباره چاقی این است که این افراد به دلیل پرخوری کردنی و کم تحرکی چاق شده اند البته ژنتیک فرد را هم در چاقی تاثیرگذار می دانند.
آنچه از دید بشر درباره چاقی پنهان مانده است ذهن چاق است و تحلیلی که ذهن چاق از دنیای پیرامون خود دارد تنها دلیل چاقی جسم می باشد.
تاثیر فرمول های ذهن چاق
فرمول های ذهنی نه تنها باعث تغییر واکنش های رفتاری و جسم می شوند بلکه سبب تغییر نگاه ما به دنیای پیرامون می شوند.
همانطور که اگر عینکی با شیشه آبی بر روی چشمان خود بگذارید، صحنه های پیرامون خود را به رنگ آبی با غلظت های متفاوت خواهید دید. زمانی که اطلاعات و آگاهی درباره چاقی وارد ذهن خود کنید ذهن شما رنگ چاقی به خود می گیرد و تبدیل به یک ذهن چاق می شود.
فرمول های ذهن چاق باعث می شوند که صحنه ها و حتی شنیده های پیرامون خود را بر اساس آنچه از قبل در ذهن خود ذخیره کرده اید ببینید و بشنوید.
افرادی که اضافه وزن دارند بر اساس آنچه درباره عوامل چاقی خود در ذهن دارند به پیرامون خود توجه می کنند به همین دلیل رفتار افراد متناسب را بر اساس فرمول های ذهن خود تجزیه و تحلیل می کنند.
البته این موضوع فقط درباره چاقی و داشتن ذهن چاق نیست بلکه همه انسانها دنیای پیرامون خود را بر اساس آنچه در ذهنشان ذخیره دارند مشاهده می کنند به همین دلیل است که دیدگاه و عقیده انسانها درباره یک موضوع مشترک با هم متفاوت است.
زمانی که چاق بودم رفتار افراد متناسب را بر اساس فرمول های ذهنم تحلیل می کردم و به همین دلیل افراد متناسب را انسان های مغرور، خودخواه، بد اخلاق و … می دانستم البته عقیده داشتم خداوند آنها را به صورت دیگری خلق کرده است و به همین دلیل از خدا هم شاکی بودم که چرا من را چاق و دیگران را لاغر خلق کرده است.
تفاوت ذهن چاق و متناسب
از زمانی که در مسیر لاغری با ذهن هدایت شدم به موضوع فرمول های ذهن چاق و تاثیر آن در رفتار و واکنش های افرد پی بردم و هرچه بیشتر در این باره تحقیق و بررسی کردم بیشتر به یکسان بودن سیستم عصبی افراد چاق و لاغر پی بردم و به همین دلیل تفاوت رفتار و عملکرد آنها با یکدیگر یکی از مهمترین سوالات ذهن من بود.
اینکه چرا افراد متناسب در برخورد با مواد غذایی بی تفاوت هستند اما افراد چاق چشم از غذاها بر نمی دارند.
چرا افراد متناسب با وجود غذاهای رنگارنگ می توانند به راحتی غذا نخورند اما افراد چاق هرچه تلاش می کنند موفق به کنترل پرخوری خود نیستند.
چرا افراد متناسب حرص و ولعی برای خوردن مواد غذایی ندارند اما افراد چاق همواره به فکر خوردن مواد غذایی هستند.
تفاوت های زیادی بین افراد چاق و لاغر وجود دارد که همه منشاء ذهنی دارد و هیچ ارتباطی به تفاوت در ساختار جسمی آنها ندارد.
در بررسی نوشته های هنرجویان دوره ورود به سرزمین لاغرها به این نتیجه رسیدم که عده زیادی از شرکت کنندگان با اینکه در حال استفاده از آموزش های لاغری با ذهن هستند اما همچنان نگاه آنها به افراد متناسب بر اساس فرمول های ذهن چاق قبلی آنهاست.
برای واضح شدن این موضوع نوشته یکی از اعضای دوره ورود به سرزمین لاغرها در قالب پست اینستاگرامی منتشر کردم و از اعضای پیج لاغری با ذهن درخواست کردم دیدگاه خود درباره موضوع مطرح شده را بیان کنند.
شرح سوال:
چرا افراد متناسب به راحتی می توانند نسبت به تعارف دیگران بگویند: نه، میل ندارم. و آیا این برخورد آنها آگاهانه و به دلیل بالا بودن عزت نفس آنهاست؟
شرح برخی از پاسخ های اعضای کانال اینستاگرام
۱- فرد متناسب اصلا توی این بازی لاغری نیست. اون ذهن چاق نداره و تحت فرمان های ذهن چاق نیست و فقط غذاش رو میخوره حواسش هم اصلا به کم خوردن و زیاد خوردن نیست براش طبیعیه. میگه گشنم میشه غذا میخورم واسه همین نه با یک بار زیاد خوردن ناراحت میشه نه با کم خوردن ناراحت ولی ما که اضافه وزن داریم اندازه خوردنمون باعث افزایش عزت نفس میشه من فکر میکنم اینجوریه باشه. به امید خدا ما هم با اصلاح ذهن چاق شرایط متناسب بودن را تجربه کنیم.
۲- افراد متناسب با کم خوری یه عزت نفس عمومی ایجاد کردن، بخش اول جمله غلطه. چون اصلا تو فکر افراد متناسب کم خوردن و زیاد خوردن نیست چون این افکار فقط در ذهن چاق وجود داره. اونا هميشه به اندازه نیازشون و میلشون میخورن ولی باعث ایجاد یه عزت نفس:عمومی شدن را موافقم.
۳- این فرد متناسب برای خودش احترام قائله و خودش رو خیلی دوست داره و همین ویژگی باعث میشه دیگران هم بهش احترام بزارن و دوستش داشته باشن در واقع رفتار دیگران باهاش انعکاس ذهن خودش هست. جدای از اینکه متناسب بودن باعث افزایش اعتماد به نفسش شده.
۴- عزت نفس یعنی اعتقاد به باارزش بودن در واقع نظر شخص درمورد خودش پس عزت نفس عمومی عبارت صحيحی نیست، اما متناسب بودن نتیجه رفتار های صحیح، ونشانه احترام واهمیت به خودو عزت نفس هست، ولی اینکه میزبان با توجه به هیکل میزبان نوع رفتارش متفاوت باشه نشانه کوته فکری اوست.
۵- انسانی که تناسب افکار داشته باشه در تعارفها و صحبتها و ایده دیگران غرق نمیشه هدفگذاری صحیح را تجربه کرده و با اهدافش تناسب اندامش را در جریانی قراره نمیده که نظرات وایده های دیگران درش دخیل باشن نیاز بدنش را جسمی وذهنی درک میکنه وبرای رفع نیازهاش خودش تصمیم میگیره وآگاهانه رفتارهای غذایی را تکرار میکنه که در ضمیر ناخوداگاهش بشه الگوی همیشگی اش.
و از خاطرات چاق شدن گذشته و اطلاعات مخدوشش پلی برای رسیدن به تناسب همیشگی درست میکنه و خود سرزنشی نداره بلکه با خود دوستی و عشق به خودش انرژی میده و انگیره را خودش بخودش میده و وابسته به هل دادن دیگران نیست خودش اهرم حرکت وتلاش واقدامات متناسب.
۶- خود ایشون که میگن دوس نداشتیم به فرد چاق چیزی تعارف کنیم…چون فکر میکنه چاقی به خاطر خوردن به وجود میاد پس میگه این فرد چاق خودش میخوره، نیاز به تعارف نداره…
اما فرد لاغر چون نمیخوره لاغره!
پس باید بهش تعارف کنیم تا بخوره..
در کل از یه جهت نظر من اینه که دیدگاه دوستمون به خاطر یه فرمول اشتباه تو ذهن چاق خودشه.
و یه جهت دومی هم وجود داره و اون فرکانس اون دو فردیه که دارن مقایسه میشن.. یه فرد متناسب خوردن رو کاملا طبیعی میدونه…یعنی دلت خواست بخور ،دلت نخواست نخور. و تمام!
اما یه فرد با ذهن چاق، خوردن براش یه چالشه… اگر الان اینو بخورم چاق میشم، پس میخورم، اگر نخوره چشمش مدام دنبالشه البته که ذهن چاق باعث میشه که چشمش دنبال غذا باشه.
ذهن چاق سعی میکنه خودش رو قانع کنه حالا یه دونه اشکال نداره، و وقتی تصمیم گرفت یه دونه بخوره نگران واکنش اطرافیان میشه. الان میگن چقدر میخوره، الان میگن مگه رژیم نداشت و پر از واگویه های ذهنی میشه و این فرکانس هایی که توسط ذهن چاق ایجاد میشه روی اطرافیان فرد هم تاثیر میذاره و اونا هممین فکر رو راجع بهش میکنن!
کلا کم خوری عزت نفس عمومی میاره به نظرم اشتباهه و ربطی به کم خوری فرد متناسب نداره.
من فکر میکنم ایشون هم فرمول خوردن مساوی چاقی رو تو ذهنشون دارن و هم نمیدونم چجوری بگم اینکه به اصطلاح لاغرها با کلاسن ،چاق ها بی کلاس.
این دومی رو نمیدونم منظورم رو چطوری بگم. در واقع چون از چاقی خودش بدش میاد راجع به فرد متناسب و چاق اینطوری فکر میکنه.
من هم قبلا فکر میکردم تو مهمونی کسی به من تعارف نمیکنه…چون مهلت نمیدم…و کسی هم بهم تعارف نمیکرد. فرکانس خودم بود.
ولی الان چون به این موضوع فکر نمیکنم با اینکه من از نظر ظاهری همون آدم هستم ولی بهم تعارف میکنن.
۷- در وهله ی اول «کم خوری» باعث لاغری افراد متناسب نیست، بلکه اونها درست و به اندازه ی نیاز خودشون میخورند، به بدن شون اعتماد دارن و اصلا هم نگرش چاقی ندارن.
یعنی این موضوع که «خوردن» باعث چاقی شون میشه یا نه، اصلا در ذهن شون تعریف نشده. «خوردن» براشون همونقدر طبیعیه که ضربان قلب شون طبیعیه و این دیدگاه که «کم خوری» باعث متناسب شدن میشه کاملا اشتباهِ
۸- از دیدگاه من این قضایا برمیگرده به طرز فکر و نظر عموم مردم نسبت به آدمهای چاق و یا لاغر و کلا فکر همه و حتی خود من به عنوان مثال آنقدر تحت تاثیر رسانه ها و تبلیغاتی که شبانه روز بیخ گوشمون قرار گرفته راجع به زشتی ونکات منفی در مورد چاقی و یا زیبایی و وقار لاغری هستیم، از اینرو همه دچار وسواسهای فکری نسبت به انسانهای چاق ولاغر و برچسب هایی درمورد آنها شده اند.
در صورتی که به نظر من آدمهایی که جلب توجه بیشتری به سمتشان میرود انسانهایی هستند با تناسب فکری و ذهنی سالم و این قضیه در اصل ارتباطی با چاق و لاغر بودن انسانها ندارد، برای نمونه من خودم همان آدم قبل با همان ظاهر و شکل هستم ولی طرز فکر و رفتار متناسبم خیلی هم در شخصیت خودم تاثیر داشته هم در اطرافیانم و تغییرات زیادی در این مدت در همه و خودم از لحاظ احترام و عزت برای خودم احساس میکنم و همه ی مشکلات از جذب هر نوع باوری در مورد خودمان نسبت به خودمان هست که دیگران هم در موردمان فکر میکنند.
۹- انسان متناسب به خودش احترام میزاره، دیگران هم بهش احترام میزارن، برعکس انسان چاق تحت تاثیر ذهن چاق با رفتار اشتباه برای خودش ارزش قایل نیست و این نوع دیدگاه رو به اطرافیانش سرایت میده🔥🔥
۱۰- بنظرم افراد متناسب با درست و اصولی غدا خوردن در واقع به بدنشان وسلامتیشان احترام میگذارند که یکی از نشانه های عزت نفس احترام به بدن خودمان هست و دنیا دقیقا آنطور با ما رفتار میکند که خودمان با خودمان رفتار می کنیم.
یعنی هرکس خودش برای خودش ارزش و احترام قائل باشد این پیام را به کل دنیا میدهد که شما هم با من اینچنین رفتار و برخورد کنید و این یک قانون هست کسی که پرخوری میکند بخاطر داشتن ذهن چاق می باشد و در واقع به سلامتی جسمی و ظاهر فیزیکیش بی حرمتی میکند و دیگران هم چنین برخوردی با او دارند جهان بازتابی از خود ما به ماهست.
۱۰- سلام، به نظر من این ذهن چاق آدم های چاقه که فکر میکنه فرد لاغر اگه شیرینی نخورد عزت نفس بالایی داره در صورتیکه اون فرد لاغر اون لحظه میلی به خوردن نداشته ولی چند لحظه ی بعد دوست داشته شیرینی بخوره که برای یک فرد لاغر یک رفتار طبیعیه چون اصلا به خوردن فکر نمیکنه و ربطی به عزت نفس نداره.
آدمای چاق بخاطر خوردنشون خیلی جاها ممکنه خجالت بکشن و ذهن چاق باعث میشه که اعتماد به نفس آدم بیاد پایین، آدمای چاق خیلی از احساساتشون درگیر چاقی میشه، این خانم با ذهن چاق رفتار خانم لاغر را بررسی کرده، من آدمای لاغری را میشناسم که رفتار غذایی درستی دارن ولی تو خیلی از موارد عزت نفس پایینی دارن.
۱۱- با توجه به آموزش های لاغری با ذهن فرد چاق، ذهن چاق داره و دوست داره هرچی خوراکی خوشمزه می بینه بخوره و با ولع میخوره میترسه بش نرسه یا تموم بشه و کاری به اعتماد بنفس و این چیزا نداره ولی فرد متناسب با توجه ب ذهنش که اینجور فکر نمیکنه و میتونم بگم ذهنش در مسیر لاغری رشد کرده و میدونه که شیرینی براش ضرر داره و اول نمیخوره ولی بخاطر اینکه بهرحال میزبان زحمت کشیده و یه خوراکی تهیه کرده بپاس تشکر از زحمات میزبان به تعارف اونا پاسخ مثبت میده وازاون شیرینی با اعتماد بنفس یه دونه بر میداره.
۱۲- به نظر من افراد چاق به دلیل اینکه بارها برای لاغر شدن تلاش کردن و موفق نشدند اعتماد به نفسشون کاهش پیدا کرده است انقدر بهشون گفته شده چه مقدار و چه زمانی و چه موادی مصرف کنند که دیگه یادشون رفته خودشون با بدنشون در ارتباط باشند و از نیاز های بدنشون اگاه باشند.
اصلا روشون نمیشه از خواسته های غذاییشون و میل غذاییشون و خوراکی های دلچسبشون صحبت کنند چون فکر میکنند اشتباه است و غیر طبیعی و ناسالم برای همین خودشون و نیازهای بدنشون انکار میکنند!!!!
در حالیکه آدمهای چاق خیلی بیشتر از لاغرها گرسنگی کشیدند تزکیه ی نفس نشون دادند اراده به خرج دادند و تلاش فیزیکی کردند ولی در راه اشتباه، و نرسیدن به تناسب اندام به دلیل راه اشتباه و مخالف با وضعیت طبیعی انسان و قوانین بدن بوده و البته که ذهن چاق داشتن برای همین شکست خوردند.
فرد لاغر داستان ما هیچ تجربه خجالتی از بیان خواسته ی غذاییش نداشته چون ذهن چاق نداره برای همین با اعتماد در اینباره نظرش را داده در صورتی اگه یک فرد چاق اول میگفت نه و بعد درخواست میکرد چون ذهن چاق داره و بعد هم در نظر اطرافیان شکم شل و بی اراده خوانده میشد، ااینکه چاقی باعث میشه اعتماد به نفس افراد کم بشه طبیعیه ولی باید از راه درست و توجه به نیاز بدن و شناخت خود و علاقمندیها لاغر شد.
۱۳- سلام، بنظرم این دوستمون هنوز تو ذهنشان خوردن رو عامل چاقی میدونن و خوردن را حق اون ادم لاغر میدونن ولی حق آدم چاق نمیدونن در حالی ک خوردن چاق نمی کنه بلکه تعریفی که از خوردن داریم ما رو چاق و لاغر میکنه.
خوردن حق هر بشری است. اگه اون فرد متناسب از لحاظ کانال چشمی تحریک نمیشد نمیخورد چن بار اول گف ک میلی نداره و اینک ایشون عزت نفس رو ربط دادن ب تناسب در حالی ک خیلی از افراد لاغر هستن ک عزت نفس خیلی پایینی دارن در نگاه این فرد که به نظرم با ذهن چاق این رفتارها رو بررسی کرده هنوز خوردن رو حق مسلم نمیدونن هنوز ب اندازه نیاز خوردن رو درک نکردن هنوز ذهن درو نکردن ک تفاوت بین اون فرچاق لاغر در فرمولهای ذهنی و ناگاهی ویاد نگرفتن لاغری است و ایشون اینک اون فرد لاغر رفتار صحیح رو دارن باید مد نظرش بود.
۱۴- فرمول کلی ذهن چاق اینه: خوردن = چاقی و یکسری زیر شاخه هم داره که مثلا شیرینی چاق کننده است، برنج چاق کننده است و…
در حالیکه غذاها هیچ کدوم نه لاغر میکنن نه چاق میکنن غذا از هر نوع و هر گروه تغذیه ای فقط غذاست و تامین کننده نیاز بدن به انرژی و ویتامینهاست.
از بس که همیشه هم لاغر شدن رو معادل نخوردن یا کم خوردن برامون تعریف کردن برای لاغر شدن تنها راه چاره ذهن چاق ما اینه….نخوریم یا کم بخوریم….
قدرت نه گفتن به تعارف به عزت نفس مربوطه چون وقتی وجود خودت رو عزیز بدونی به همه چی بله نمیگی ولی ربطی به چاقی یا لاغری آدمها نداره.
وجود تمام آدمها از ابتدای خلقت عزیزه حالا به مرور با نحوه تربیت و…. کم یا زیاد تغییر میکنه.
اینجا مساله اینه که در افراد چاق نه گفتن به خوردن هست که یه جورایی مبارزه با پرخوری باشه یا در نظر بقیه موجه و کم خور به نظر بیان. (با وجودیکه میل دارن) ولی در افراد لاغر نه گفتن فقط به دلیل میل نداشتنه همین.
خیلی از افراد لاغر به شیرینی میل ندارن و معمولا هم اونا به خاطر نیاز بدنشون چیزی میخورن.
تفاوت چاق و لاغر فقط تفاوت تعریفهای ذهنی ما درباره غذاها و خوراکیهاست…و رفتار طبیعی لاغرها برای چاقها یه جور با کلاسی و عزت نفس و بااراده بودن تعریف میشه.
۱۵- به نظر من ارتباط دادن کم خوردن به لاغری و در نتیجه عزت نفس اشتباهه.
من چند بار گوش دادم فایل رو و به نظرم این بخش حرفشون اشتباهه. یعنی هنوز ته ذهنشون فکر میکنن که کم خوردن باعث لاغری و تناسب اندام میشه.
من منکر اینکه یکی از دستاوردهای تناسب اندام، عزت نفس و اعتماد به نفس بالاست نیستم، اما عکسش لزوما صدق نمیکنه. اونجه که تو این مقوله باعث اعتماد به نفس بالای فرد هست، اطمینان به رفتار درست غذاییه.
۱۶- این نظر شخصی بنده ست. عزت نفس در هر فرد، به چاقی یا لاغری خلاصه نمیشود. اعتماد به نفس و عزت نفس دو مقوله جدا از هم هستند.
یک فرد چاق شاید به دلیل اندام نامتناسبش، خود را دوست نداشته و از اعتماد به نفس پایینی برخوردار باشد ولی همین فرد میتواند خود را به جهت دارا بودن خصوصیات خوب باطنی، نه ظاهری، ارزشمند دانسته و عزت نفس بالایی داشته باشد.
مثلا چون اندامش را نمیپسندد، برای پوشیدن لباسهایی با رنگ روشن دچار مشکل باشد که نشان دهنده ضعیف بودن اعتماد به نفسش است. ولی هرگز اجازه نمیدهد که کسی به او بی احترامی کند یا به سخره اش بگیرد. قطعا با چنین افرادی برخورد خواهد کرد. پس عزت نفس بالایی دارد.
در جامعه شاهد افراد لاغر و متناسب اندامی هستیم که عزت نفس پایینی دارند و تن به هر ذلتی میدهند. حتی اعتماد به نفس پایینی هم دارند.
به شخصه معتقدم عدم اعتماد به نفس، از عدم دوست نداشتن خود، سرچشمه میگیرد. و عدم عزت نفس، از خود کمتر بینی. پس چه چاق باشیم و چه لاغر و چه متناسب، اگر خود را دوست نداشته باشیم، اگر خود را قبول نداشته باشیم، اگر خود را ارزشمند ندانیم، هم اعتماد به نفس را از دست میدهیم و هم عزت نفس.
۱۷- راستش من فکر میکنم تناسب اندام صد در صد به آدم اعتماد به نفس میده و شان و جایگاه خاصی در نظر دیگران به وجود میاره. اما نه بخاطر کم خوردنشون، بخاطر به اندازه خوردنشونه. بخاطر شناسایی رفتار بدنشونه. درواقع موقع خوردن آدم متناسب، دیگران این پیام رو دریافت میکنن که وقتی فرد متناسب درخواست خوراکی میکنه، میدونه چقدر بخوره و میزبان مطمئنه که این درخواست واقعیه.
فرد متناسب با اعتماد به نفس بالا درخواست کرده و به اندازه نیازش برداشته، چه بسا فرد چاق روش هم نشه چیزی درخواست کنه و فرصت هایی که میزبان سرش گرمه بخواد یواشکی چیزی بخوره از روی میز (دیدم این حالت رو که میگم) و از مواد خوراکی کم بشه. واسه همین میزبان دوست نداشته به فرد چاق تعارف کنه. اما در کل به نظرم تناسب اندام قطعا باعث افزایش عزت نفس (جرات درخواست کردن) و جلب اعتماد در بقیه میشه. اما نه بخاطر کم خوردن.
۱۸- این برمیگرده به همون زاویه دید ما آدمها و نگاهمون به چاقی و ارزش گذاری هامون تو نظر همه ی افراد چاق و مخصوصا من هم جزو اونها هستم اینه که آدمهای لاغر همیشه ارزششون بیشتره وبیشتر دوست داشته میشن و قابل احترام ترن تونظر ادمهای دیگه.
یک فکر دیگه که هم دارم اینه که آدمهای لاغر همیشه کم میخورن و به دلیل کم خوردنشون لاغرن و اصلا نمی دونستم که این رفتارشون بخاطر نداشتن ذهن چاق هستش و همیشه هم به همین دلیل رژیم میگرفتم و زمانی هم که میرفتم مهمانی یک نکته ی مخفی دیگه هم این بود برای ترس از اینکه بهم نگن رژیم گرفتی غذا میخوردم در صورتیکه اون فرد متناسب شاید میلش کشیده یه لحظه و این هم برمیگرده باز هم به طرز فکر ما نسبت به غذا و ارتباط دادن تاثیرات اون به جسممون و به همین دلیل من چون اینطوری فکر میکنم اینطوری می بینم.
۱۹- به نظرم کاملا درسته، مثل داشتن یک دیسیپلین برای فرده، به دیگران این پیام ارسال می کنه که من قابل اعتمادم چون کنترل رفتارمو دارم ( شاید عجیب باشه ولی واقعا به شکل نامحسوس این احساس نسبت به فرد متناسب در بقیه شکل می گیره) خودم از وقتی با شرکت در دوره وزن کم کردم نه تنها بین خانوادم بلکه بین فامیل، همه به رفتار غذایی من دقت می کنن، با تحسین با من حرف می زنن، احساس شگفت انگیزیه، و الان باشنیدن حرف این دوستمون می بینم واقعا درسته.
۲۰- من راستش رو بخواید به صورت کامل متوجه منظور نویسنده نشدم، ولی بنظر من افراد متناسب کم خور نیستند بلکه به اندازه ی نیازشون غذا می خورن و چاقی و لاغری به ذهن چاق افراد و فرمولهای ذهنی که در این زمینه دارن ربط داره و اصلا ربطی به میزان خوردن نداره.
بسا افراد متناسب زیادی هستند که خیلی از افراد چاق بیشتر هم می خورن ولی متناسب هستن چون ذهن چاق ندارند و نکته ی دیگه اینه که تناسب افراد نمی تونه دلیل اصلی عزت نفس بالاشون باشه چون خیلی از افراد متناسب با رفتار غذایی متناسب اصلا هیچ ایده و فکری راجب چاقی و چاق شدن ندارن.
درسته که افراد چاق به خاطر حس بدی که نسبت به خودشون وچاقیشون دارن عزت نفس پایینی دارن ولی این دلیل بر این نمی شه که فرد متناسب چون کم غذا می خوره پس عزت نفس بالایی داره هستند افراد متناسبی که عزت نفس پایینی دارن .من همین قدر متوجه شدم.
جهت واضح تر شدن موضوع فایل آموزشی نگاه ذهن چاق آماده و ارائه شده است که اطمینان دارم به دوستانم کمک می کند تا با تغییر نگاه نسبت به افراد متناسب الگوهای بهتری برای رفتار و واکنش های روزمره خود ایجاد کنند.
✍️ تمرین آموزشی 📖
برای انجام عالی تمرین مربوط به شناسایی فرمول های ذهن چاق و اصلاح آنها ابتدا توضیحات نوشتاری مربوط به نگاه ذهن چاق را مطالعه کنید، سپس ویدیوی آموزشی را تماشا کنید و سپس به سوالات مطرح شده در بخش نظرات به صورت شرح انشایی پاسخ دهید.
- نگرش شما درباره تاثیر ذهن چاق بر افکار و رفتار افراد چاق چیست؟
- نمونه هایی از افکار یا رفتارهای خود که نشانه داشتن ذهن چاق است را شرح دهید.
- به نظر شما استفاده از روش های قبلی برای لاغر شدن تاثیری بر تغییر محتویات ذهن چاق داشته است یا خیر؟ شرح دهید.
- با توجه به توضیحات نوشتاری چند تا از تفاوت های ذهن چاق و ذهن متناسب را ذکر کنید.
- با توجه به توضیحات ویدیوی آموزشی نظر شما درباره سوال مطرح شده در ویدیو چیست؟ شرح دهید.
- از محتوای ویدیوی آموزشی برای خود تمرین ایجاد کرده و در بخش نظرات تمرینی که باید انجام دهید را بنویسید.
منتظر خواندن نوشته های شما هستم
همراه همشگی شما: رضا عطارروشن
امتیاز 4.19 از 42 رای
با دیگران به اشتراک بگذارید تا امتیاز بگیرید!
سلام بر استاد عطار روشن گرامی و نازنین و دوستان پر انگیزه ام
چقدر فایل جالبی. بود چقدر زیبا قضیه رو بررسی کرده بودین .
باید بگم من امروز صبح این فایل رو حدود سه یا چهار بار گوش دادم و دقیقا من امروز عصر بعد از انجام کارهای منزل در حالی که سیر بودم به مهمانی رفتم که اونجا دو پاکت از انواع شیرینهای مختلف قنادی وسط سالن پذیرایی بود که همه ی افراد حاضر اونجا داشتن با چایی میخوردن و تا من هم وارد شدم سریع به من هم تعارف کردن تا همراه اونها بخورم اما حالا که فکر میکنم میبینم که چقدر جالب و به صورت اتوماتیک من لب نزدم حتی نزدیکم آوردن که بردارم گفتم فعلا میل ندارم تا بعداً میخورم و اما چندین ساعت بعد من کمی گرسنه شدم و از بین اون همه مدل و تنوع شیرینی فقط دو دونه برداشتم ولی در نهایت یک عدد و نصفی شایدم کمتر با چایی خوردم و بقیه ی اون شیرینی داخل بشقاب من موند و من لب نزدم .
و بعداً متوجه شدم چقدر عالی رفتار کردم و اتفاقا در اون جمع چند فرد چاق و چند فرد که داخل رژیم سخت هستن همراه من بودن که من از خوردن اونها حالم بد میشد که اون فردی که رژیم سنگینی داشت مشخص بود به شدت حرص و ولع شدید برای خوردن شیرینی داره حدود پنج تا شش عدد در همون تایمی که من اوتجا بودم برداشت و خورد و من متحیر از رفتار اون فرد بودم اما میدونستم دلیل این کار اون فرد چیه چون در رژیم جدیدش که به مدت دو سال هست داره اجراش میکنه خوردن انواع کربوهیدرات و مواد قندی ممنوع هست و واقعا حرص و ولع خوردن اونها رو داره و اتفاقا اون فرد کلافه و بسیار خسته بود که چون دو سه شب هست مهمان داشت و انگار تلافیه همه چیز رو با هم داشت برسر اون شیرینیها خالی میکرد . و اما چقدر جالب بود که من هوس حتی خوردن یک عدد از اونها رو در زمان سیری نداشتم و خیلی راحت از اونها گذشتم و گفتم نمیخوام چون سیر بودم .
من قبول دارم خوردن در لاغرها اتوماتیک هست مثل سایر فعالیتهای در بدن اونها مثل پلک زدن و تنفس و ضربان قلب و گردش خون و سلولسازی …همانطور که برای اجرای این برنامه های جسمی خودمون هیچ ایده ای نداریم و به صورت اتوماتیک انجام میشن خوردن هم در لاغرها همینطور هست اونها خیلی راحت هستن با این نیاز جسمشون که گرسنگی هست هر جا بخوان میخورن اگر نخوان نمیخورن. و اصلا نمیدونن کالری شماری و حساب و کتاب کردن در خوردن چی هست اونها راحت به نیاز جسمشون جواب میدن اما در چاقها اینطور نیست یعنی به صورت اتوماتیک این نیاز پاسخ داده نمیشه چون ذهنشون دستکاری شده و کلی از فرمولهای ذهنی چاقی برای. رفع این نیاز جسمی دخالت دارند که مثلا
چون خوشمزه هست باید بخورم
که چون پولش رو دادم باید بخورم
چون اسراف نشه باید بخورم
چون زیاد هست باید بخورم
چون فقط یه امشبه باید بخورم
چون تازه و با مواد غذایی عالی هست باید بخورم
چون مقوی هست باید بخورم..
چون حوصلم سر رفته باید بخورم
چون سرم درد میکنه یا گرممه و … باید بخورم
و این نیاز دیگه در چاقها اتوماتیک پاسخ داده نمیشه و از حالت فابریک خارج میشه و به صورت دستی در چاقها داره برطرف میشه.
ولی برای منی که دو سالی بیشتر هست در این مسیرم واقعا دارم با این آموزشها فرمولهای ذهنیم رو تغییر میدم و بسیار عالی در مسیر تغییر کردن هستم و من به خوبی متوجه تغییراتم دارم میشم شاید یه جاهایی برام عادی باشه ولی بعدا که فکرش رو میکنم میبینم که عجب رفتاری کردم چقدر راضی بودم از خودم چقدر بدون فشار و زجر و سختی نخوردم چقدر در اون شرایط خوردن برام زجر و ناراحتی و حال بد و سختی بوده اگه میخوردم .
من هم مثل استاد معتقدم یه لاغر با فرمولهای ذهنی فابریک و دست نخورده نمیدونه رژیم و اینکه نخورم که چاق نشم و …چی هست هر چی دلش بخواد به راحتی میخوره و هر چیزی نخواد نمیخوره مثل دختر و پسر بسیار لاغر خودم که هر روز با من هستن میبینم چطور. چقدر رفتارهای. عالی غذایی دارن دقیقا غذا خوردن برای اونها مثل اکسیژن هست همانطور که هیچ وقت برای مصرف اکسیژن برنامه ریزی نمیکنن و در مورد مصرف درست اون فکر نمیکنن و به دنبال راه حل نیستن که مثلا امروز من چطور نفس بکشم که بهتر باشه و یا اینکه من. کمتر از این تعداد تنفس رو در شب و یا روز قبول نمیکنم و یا نگران تنفس خودشون در شب نیستن و یا اینکه نکنه اینجا که میرم اکسیژن نباشه در واقع اونها اطمینان دارن که اکسیژن همه جا هست دارن زندگی میکنن و دقیقا بدون نگرانی و استرس و به درستی غذا رو هم مثل اکسیژن. وارد جسمشون میکنن و به سلامتی خودشون با این کار هم کمک میکنند
من عاشق این سبک تناسبم
من خوشحالم که هنرجوی این دوره ها هستم .
من شگفتی ساز این سایت هستم .
من به داشتن این سایت واین استاد گرامی افتخار میکنم .من سپاسگزار رفتارهای جدید ی هستم که در من به وجود اومده. تا من رو به اندام ایده الم که نزدیکم نزدیکتر کنه
سلام به همگی
منم جز کسانی بودم که در گذشته نمیدونستم میل ندارم یعنی چه ؟و هر کی این حرف رو میزد فکر میکردم میخواد کلاس بزاره و من هیچ وقت درکش نمیکردم خصوصا این چند سال آخر که در رژیم سنگین و محدودیت بودم وقتی در کنار خواهر متناسبم قرار میگرفتم بارها این حرف رو از زبان اون میشنیدم و من و خواهر کوچکترم که تپلی هست همیشه تعجب میکردیم یعنی چی خب بخور چطور هست که میل نداری و نمیتونی بخوری ؟؟؟ پس چرا ما همیشه میل داریم و میخوریم خیلی وقتها به اون و یا فرد متناسب دیگه که این رفتار رو داشت حسادت میکردم و در دلم میگفتم و یا به خودشون میگفتم خوش به حال شما که اشتها ندارین و اما من اشتهای زیادی دارم که دست خودم نیست و همیشه میل به خوردن دارم و همیشه به خودم میگفتم دیگه منم اینطور خلق شدم هر کس به طوری آفریده شده و همیشه میگفتم خدا به این لاغر ها چه نعمتی داده که به ما نداده اصلا بدن اونها رو طور دیگه آفریده که با ما تفاوت دارند اما ازوقتی در مسیر آموزشها هستم دیگه متوجه خیلی از چیزها شدم و به راحتی اونها رو درک میکنم مثلا اگر بخوام یه مثال از خودم بزنم این هست که من در چند سال پیش وقتی ماه رمضان میشد ازقبلش به همه میگفتم وای بازم این ماه رمضان اومد و من کلی چاقی بیشتر رو تجربه خواهم کرد و همین اتفاق هم میفتاد و من ازترس قحطی و کمبود و کلی افکار نامناسب دیگه خیلی زیادتر ازنیازم میخوردم و چاق میشدم و در واقع حرص و ولع شدید داشتم که تا فردا نشده فلان خوراکی رو بخورم وای از غذا مونده پس دوباره بخورم تا اذان رو نگفتن و همش در حال خوردن بودم اما میدیدم که خواهر متناسبم و یا همسر متناسبم و یا خواهر همسرم که متناسب هستن در این ماه لاغر تر میشن هیچ پر خوری ندارن تازه بر عکس خواهرم میگفت من اصلا غذا خوردنم که تغییر میکنه نمیتونم زیاد بخورم و میدیدم تا آخر شب لب به چیزی نمیزنه و خیلی راحته و حرص و ولعی نداره و همش میگه سیر هستم و اصلا نمیتونستم اونها رو درک کنم اما الان خود من به قدری زیبا در این ماه رفتار غذایی داشتم که لذت بردم و باید بگم با حداقل خورد نی سریع سیر میشم طوری که اگر یه لیوان آب و یا چایی بخورم دیگه معدم پر میشه و نمیشه حتی یه لیوان دیگه اب بخورم و تازه تا آخر شب بسیار آرام و راحت هستم و به دنبال خوردن هیچ مواد غذایی نیستم مگر. یکی دوبار که احساس نیاز کردم یه عدد کلوچه. خوردم و خلاصه در این حد و اتفاقا دیشب مهمان بودم جایی اینقدر میوه و شیرینی و زولبیا و بامیا و شکلات و …بود اما باید بگم من برداشتم و داخل بشقابم گذاشتم ولی چون قبلش موز خورده بودم دیگه جا نداشتم هیچ شیرینی بخورم و یکم تست کردم از زولبیا ولی بقیه اش داخل بشقاب موند و حتی ترجیح دادم لیوان بعدی چایی رو خالی بخورم و میخوام بگم الان شخصیت من شبیه یک فرد متناسب شده و حالا تا حدود زیادی اونها رو درک میکنم و اتفاقا اخر شب بعد ازمهمانی به همسرم گفتم یه کرانچی تند و آتشین بخره اما بازش کردم دیدم میل ندارم یه مشت خوردم و دیگه ادامه ندادم و برش داشتم و فردا مابقیش روخوردم و در این حد تغییر که نصف پاکت کرانچی رو بخورم در حالیکه فردا روزه باشم در گذشته واقعا نداشتم و این برای من ارزش داره و باید بگم میتونستم زور بخورم اما چون سیر بودم از اون طعمش لذت نمیبرم و دلم نمیخواست اینطوری بخورم برای همین برداشتم برای زمانی که گرسنه باشم تا به درستی طعمش رو بفهمم و لذت ببرم و من میدونم تمام این تغییر رفتارهای من به خاطر تغییر فرمولهای ذهنی من هست و من دیگه خیلی متناسبها رو بیشتر درک میکنم و با آموزشها متوجه شدم که اون متناسبها تا گرسنه نباشن غذا نمیخورن یعنی تا نیاز نداشته باشن محال به سمت غذا برن دقیقا مثل ماشینی که احتیاج به بنزین داشته باشه باید بنزین بزنه که بشه حرکت کنه متناسبها هم همینطور هستن. از غذا به عنوان وسیله ای برای رفع نیاز گرسنگی جسمشون استفاده میکنن اما چاق ها کلی دلیل برای خوردن دارند و از غذا به عنوان وسیله ای برای رفع خستگی و رفع بیماری و رفع بیحوصلگی و رفع ناراحتی و یا رفع گرما و سرما و … استفاده میکنن و کلا در قضیه خوردن ،ذهن. اونها دخالت داره و مرتب اونها رو تشویق به خوردن میکنه بخور چون خوشمزه هست بخور چون دیگه نیست بخور چون همین یه امشبه بخور چون پولش رو دادی و .…و اما حالا دیگه درکشون میکنم که اگر میگن نمیتونیم بخوریم واقعا جا ندارند. که بخورند چون بارها برای خودمم در این مسیر تغییر پیش اومدهکه چون سیر بودم به غذا لب نزدم و اطرافیان گله کردند ولی واقعا جا نداشتم و نمیتونستم بخورم دیگه فکر نمیکنم که اون لاغرها آدمهای خاصی هستن و یه توانمندی خاصی دارند که من ندارم و دیگه فکر نمیکنم که خدا به اونها یه نعمت خاص داده که به من نداده خیر با تغییر محتویات ذهنی من تمایلات و رفتارهای من هم تغییر کرده .
چقدر در گذشته به این رفتار دخترم که همیشه میگفت میل ندارم و دیگه نمیتونم بخورم گیر میدادم و به زور وادار به خوردنش میکردم و خیلی وقتها بالا میآورد و اذیت میشد اما من میگفتم یعنی چی نمیخوری ؟؟اما حالا قشنگ درکش میکنم و بهش میگم باشه نخور تا گرسنه بشی و چقدر. در روابط من با دخترم تاثیر داشته همین الان پسرم گفت غذا میخوام اما لقمه ی اخرش رو نخورد و من هم برداشتم و گذاشتم تو نایلون برای پرنده ها و یا دخترم گفت من شام نمیخوام سیرم میخوام بخوابم. منم گفتم آره راست میگه عصر هله هوله خورده دیگه جانداره و اصلا اصرارش نکردم و رفت خوابید و این هست تفاوت من گذشته با من جدید که اصلا بینظیر هست و من عاشق ورژن جدید خودم هستم .
عزت نفس و اعتماد به نفس،یه فرد چاق به خاطر اینکه در گذشته بارها برای لاغری تلاش کرده و موفق نشده واقعا تخریب شده و اما ازوقتی در دوره ها هستم چون فکرم و باورم نسبت به خودم تغییر کرده و احساس توانمندی میکنم و احساس قدرت میکنم و چون نتایج خوبی هم داشتم به خود باوری رسیدم واقعا اعتماد به نفسم و عزت نفسم بهتر شده هر چند هنوزم جای کار داره ولی با خودم خیلی به صلح رسیدم و واقعا از خودم بیشتر اوقات لذت میبرم .
اتفاقا از این افراد لاغر که ذهنشون در معرض چاقی هست در اطراف خودم سراغ دارم ولی افراد لاغر با ذهن پاک افرادی هستند که در زمان گرسنگی به اندازه نیازشون از هر غذایی که بخوان بر میدارن و میخورن عین دختر و پسر متناسب خودم دقیقا همینطور رفتار میکنن همین دختر متناسبم که میگم شب گفت شام نمیخوام و خوابید در حالیکه عصری به شدت هوس چیبس کرد و خیلی راحت خرید و خورد. و اما شب بدون اینکه فکری و یا ترسی داشته باشه گفت سیرم و نمیتونم شام بخورم و راحت خوابید و من مطمعنم این افراد لاغر از ترس چافی امکان نداره غذا نخوره .و اصلا همچین رفتاری ندارند بر عکس چاقها و یا مثلا خودم چون هنوزم من خیلی از رفتار هام بر اساس نیاز درونی جسمم نیست بر اساس تعریف ها و یا یه سری افکار که چون خوشمزه هست و … انجام میشه همین امشب من موقع جمع کردن میز شام چون همسرم گفت خیلی غذا عالی بود و خوشمزه بود من در حالیکه اصلا قصد خوردن نداشتم با دستم سر پایی از تو بشقابش که. یه مقدار مونده بود خوردم چون همسرم تعریف داده بود و بعدش،متوجه شدم که چه کاری کردم چون سیر بودم در حالی که برای افراد متناسب اینطور نیست خوردن اونها برمیگرده به نیاز ها ی درونی جسمشون نه عوامل بیرونی که مثلا من تعریف کنم و اون بخوره بنابراین اگر دخترم هنوز رفتاری داره که باعث شگفتی من میشه چون پیش فرض ذهنش. همین طور هست و چقدر جالبه که استاد میگه افراد متناسب با غذا مثل اکسیژن رفتار میکنن اونها همچون رفتاری دارند بنا براین هیچ وقت دخترم عقیده نداره که داره کم خوری میکنه اگر یه روزی همچین حرفی بزنه این نشون میده که ذهنشنون در معرض چاقی قرار گرفته .
من هیچ وقت برای تنفس کردن تلاش نمیکنم و برای بیشتر تنفس کردن هم هیچ وقت تلاش نمیکنم افراد لاغر هم دقیقا با مواد غذایی همینطور برخورد میکنن که همیشه متناسب هستند در حالی که هیچ وقت این آموزشها رو ندیدن ولی فرد چاق چون چاقی رو آموزشدیده باید این لاغری رو یاد بگیره تا با آموزشهای جدید ذهن ما هم به سمت لاغری حرکت کنه پس منم سالها هست ذهنم رو دارم به روز رسانی میکنم تا جسم جدیدی و رقم بزنم .
مرسی از این سایت عالی و این استاد عالی و گرانقدر ….
سلام شهربانوی نازنینم.
چقدر برخورد قشنگی با مواد غذایی داشتین لذت بردم که در آشپزخانه رفتین و چشمتون به شیرینی خورد و به دونه برداشتین اما صدای الهی درونت گفت تو که برای خوردن شیرینی نیامدی و دوباره سر جاش قرار دادی .
اتفاقا شاید باورت نشه همین یه ربع پیش چایی دم کردم برای من و همسرم و ریختم داخل لیوان ولی دیدم اصلا میلم نیست و دوست ندارم بخورم پس یه ذره خوردم و لی حسن خوب نبود. دیگه ادامه ندادم و نخوردم و همانطور موند داخل لیوان و من اومدم سراغ گوشیم. اینقدر رفتارهام خود به خودی بهتر شده بعنی وقتی سیر هستم برام فرقی نداره که چه خوردنی جلو من هست میخواد هر چیزی باشه من لب نمیزنم و به نظرم هر کسی که این راه. رو خوب درک کنه چه بخواد چه نخواد خود به خود و اتوماتیک رفتارهاش صحیح و بهتر میشن و قطعا شما دوست پر تلاش و پر انگیزه ی من هم که در این راه هستین رفتارهای بسیار بهتری نسبت به قبل خودتون دارید .
آرزوی سلامتی و تناسب اندام برای شما دارم