بسیاری از انسانها به دنیال جلب رضایت خداوند از طریق انجام اعمال و رفتارهای مختلف هستند. این درحالی است که رضایت خداوند را نمی توان از طریق انجام اعمال خاص جلب کرد.
خداوند مجبور است همیشه از شما راضی باشد اما شما مجبور نیستید و می توانید از خداوند راضی یا ناراضی باشید.
رضایت خداوند
هر انسانی که به هر شکلی تحت تاثیر هر دینی قرار گرفته باشد جلب رضایت آنچه در ذهن او تحت عنوان خداوند معرفی شده است از دغدغه های همیشگی او در زندگی می باشد. رضایت خداوند در ذهن او مهم می شود تا آنجا که تلاش می کند از طریق مختلف میزان رضایت خداوند از خود را مورد ارزیابی قرار دهد.

برای درک بهتر این موضوع در ذهن انسان ها کافی است عبارت رضایت خداوند را در قسمت جستجوی گوگل بنویسید تا با بی نهایت مطلب درباره راه و روش های جلب راضایت خداوند و همچنین بررسی میزان رضایت خداوند از خود مواجه شوید.
عبارت های مرتبط با عبارت رضایت خداوند به شرح زیر است:
- نشانه رضایت خداوند
- رضایت خداوند در قران
- توصیه حضرت محمد برای جلب رضایت خداوند و پیامبر
- دعا برای رضایت خداوند
- داستان جلب رضایت خدا
- راههای کسب رضایت خداوند
- حدیث درباره خشنودی خدا
- مقام رضایت خداوند
اینکه چرا انسان به دنبال جلب رضایت خداوند است به این دلیل است که آنچه درباره خداوند از طریق مختلف شنیده است سبب شده که رابطه ای میان خود و خداوند در ذهن او ایجاد شود که بر مبنای میزان رضایت خداوند از او شرایط زندگی اش رقم خواهد خورد.
همچنین به این دلیل که شنیده است شرایط او و جایگاهش در دنیای پس از مرگ ارتباط مستقیم با میزان رضایت خداوند از او دارد در مدت حیات خود مصمم می شود تا از طریق مختلف و مرسوم در جامعه در جهت جلب رضایت خداوند تلاش کرده و به احساس رضایت از اینکه خداوند از او راضی است دست پیدا کند.
اما از آنجا که میزان رضایت خداوند از انسان یک موضوع ذهنی است بارها می تواند دستخوش تغییر شود به این شکل که فرد بعد از انجام اعمال یا رفتاری خاص که تصور می کند موجب رضایت خداوند می شود سرشار از احساس خوب می شود که خداوند از من راضی است اما یک روز بعد یا حتی چند ساعت بعد به واسطه انجام رفتار یا گفتاری دیگر سرشار از احساس بد مورد غضب قرار گرفتن خداوند می شود.
از آنجا که ذهن ماهیت فیزیکی ندارد، هرآنچه در ذهن ایجاد شود ثبات و استحکام چندانی ندارد و هر موضوعی که تصور کنید حتی خیلی به آن عقیده یا پایبند هستید می تواند تحت تاثیر مسائل مختلف دستخوش تغییر شود.
از این رو انسان هایی که تحت تاثیر آموزش های دینی قرار می گیرند همواره در موضوع جلب رضایت خداوند بین احساس خوب راضی بودن خداوند و احساس بد دور شدن از خداوند در نوسان احساسی هستند.

اثرات عذاب وجدان بر زندگی
عذاب وجدان، هیولای درونی است که گاه ما را در بند خود گرفتار می کند، یکی از پیچیدهترین و در عین حال رایجترین احساسات انسانی است. این احساس، ریشه در ارزشهای اخلاقی و اجتماعی ما دارد.
عذاب وجدان، در واقع آینهای است که تصویر اعمال و تصمیمات ما را به ما نشان میدهد. این احساس زمانی به وجود میآید که تصور کنیم کاری خلاف ارزشهای شخصی یا اجتماعی انجام دادهایم. این احساس، اگرچه ناخوشایند است، اما میتواند یک مکانیسم دفاعی مفید باشد. عذاب وجدان ما را به سمت بهبود رفتار و جبران اشتباهات سوق میدهد و به حفظ روابط اجتماعی کمک میکند.
اثرات عذاب وجدان بر زندگی: بررسی عمیق یک احساس پیچیده
عذاب وجدان، آن هیولای درون که گاه ما را در بند خود میگیرد، یکی از پیچیدهترین و در عین حال رایجترین احساسات انسانی است. این احساس، که ریشه در ارزشهای اخلاقی و اجتماعی ما دارد، میتواند هم به عنوان یک نیروی انگیزشی برای بهبود رفتار و هم به عنوان یک زندان روحی عمل کند. در این متن، به بررسی جامع اثرات عذاب وجدان بر زندگی خواهیم پرداخت و به این پرسش پاسخ خواهیم داد که چگونه میتوانیم با این احساس پیچیده کنار بیاییم.
عذاب وجدان، آینه روح
عذاب وجدان، در واقع آینهای است که تصویر اعمال و تصمیمات ما را به ما نشان میدهد. این احساس زمانی به وجود میآید که تصور کنیم کاری خلاف ارزشهای شخصی یا اجتماعی انجام دادهایم. این احساس، اگرچه ناخوشایند است، اما میتواند یک مکانیسم دفاعی مفید باشد. عذاب وجدان ما را به سمت بهبود رفتار و جبران اشتباهات سوق میدهد و به حفظ روابط اجتماعی کمک میکند.
اثرات مثبت عذاب وجدان
- انگیزه برای تغییر: عذاب وجدان میتواند به عنوان یک نیروی انگیزشی قوی عمل کند و ما را به سمت تغییر رفتارهای منفی سوق دهد.
- تقویت روابط: احساس گناه میتواند ما را به عذرخواهی و جبران خسارت وارد شده به دیگران ترغیب کند و در نتیجه روابط اجتماعی ما را بهبود بخشد.
- رشد شخصی: عذاب وجدان میتواند فرصتی برای بازتاب و بررسی ارزشهای شخصی ما باشد و به رشد شخصی ما کمک کند.
اثرات منفی عذاب وجدان
کاهش بهرهوری: تمرکز مداوم بر روی اشتباهات گذشته میتواند از تمرکز بر روی کارهای حال حاضر جلوگیری کند و بهرهوری را کاهش دهد.
کاهش اعتماد به نفس: عذاب وجدان مداوم میتواند به کاهش اعتماد به نفس و عزت نفس منجر شود.
افسردگی و اضطراب: احساس گناه شدید و طولانی مدت میتواند به افسردگی، اضطراب و سایر مشکلات روانی منجر شود.
اختلال در روابط: عذاب وجدان بیش از حد میتواند به روابط ما با دیگران آسیب برساند و باعث ایجاد فاصله شود.
عذاب وجدان، اگرچه یک احساس ناخوشایند است، اما میتواند فرصتی برای رشد و بهبود باشد. با شناخت عمیق این احساس و استفاده از راهکارهای مناسب، میتوانیم بر عذاب وجدان غلبه کنیم و زندگی سالمتر و شادتری داشته باشیم.
دور شدن از خداوند
تا سن ۳۳ سالگی تصور من از خداوند این بود که خداوند مرا خلق کرده است و از زمانی که من به سن تکلیف رسیده ام مراقب اعمال و رفتار من است و بر اساس اعمالی که من در قبال او انجام می دهم از من راضی یا ناراضی می شود.
هر زمان که برای مدتی در انجام واجبات و مستحبات خود عالی عمل می کردم از خودم راضی بودم و تصور می کردم که خدا هم از من راضی است اما از آنجا که در بیشتر اوقات زندگی از در انجام اعمال خود سهل انگاری می کردم تصور می کردم خداوند از دست من ناراضی است به همین دلیل خودم را از خداوند دور می دیدم.
هرچقدر که زمان بیشتری از تصور من درباره دور شدن از خداوند می گذشت انتظار من برای وقوع مشکلات جدید در زندگی ام بیشتر می شد چون تصور می کردم خداوند نسبت به من خشمگین شده به همین دلیل مرا از طریق مشکلات تنبیه می کند.
هر زمان هم که تصمیم می گرفتم توبه کنم و رابطه خوبی با خداوند برقرار کنم تصور اینکه گناهان من بیش از حد شده و خداوند مرا نخواهد بخشد سبب می شد تا از انجام این کار منصرف شوم.
مهمترین موضوعی که سالیان سال باعث ایجاد احساس عذاب وجدان در من می شد این بود که تصور می کردم از خدا دور شدم و فاصله من از خداوند به حدی است که قادر به جبران گناهان و سهل انگاری های خود در رابطه با خداوند نیستم و این تفکر باعث می شد که روز به روز نسبت به خداوند احساس ناامیدی در من عمیق تر شود.

خداوند مجبور است
در سال ۹۳ که به شکل معجزه آسا با قوانین جذب آشنا شدم بیشترین ذوق و شوق من درک و شناخت خداوند بود چون می دانستم عمیق ترین مساله ای که همواره باعث ایجاد احساس ناامیدی در من می شود موضوع ارتباط با خداوند است.
به همین دلیل بیشترین تمرکز من بر شناخت و درک صحیح موضوع خداوند در جنبه های مختلف بود.
اینکه خداوند چرا انسان را خلق کرده است؟
اینکه قدرت اراده خداوند در زندگی انسان به چه شکل اثر می گذارد.
هدف خداوند از خلق جهان هستی و انسان چه بوده است؟
خداوند چه رابطه ای با انسان دارد و آیا بر شرایط زندگی انسان تاثیر می گذارد یا خیر؟
رابطه من با خداوند چگونه است و آیا باید برای رضایت خداوند از خودم کار خاصی انجام دهم.
سوالات زیادی درباره رابطه ام با خداوند در ذهنم بود که اشتیاق داشتم جواب آنها را کشف کنم چون می دانستم اگر نسبت به خداوند و رابطه ام با او به احساس آرامش برسم زندگی من در تمام ابعاد تغییر خواهد کرد.
در همان مدت اول تحقیق و مطالعه درباره شناخت خداوند به این نتیجه رسیدم که رابطه خداوند با انسان به شکل ثابت است و به هیچ وجه تغییر نخواهد کرد و به عبارتی خداوند مجبور است آنه خودش مقدر کرده است را همیشه اجرا کند.
همانند طلوع خورشید که خداوند مقرر کرده در طی یک سال طلوع و غروب خورشید به چه صورت باید باشد و این دستورالعمل همواره در جهان مادی اجرا می شود و به هیچ طریقی نمی توان در اجرای آن خلل یا تغییر ایجاد کرد.
رابطه خداوند با انسان به عنوان خالق نیز شامل همین مساله است و به هیچ وجه نمی توان این رابطه را تغییر داد.
خداوند در قرآن کریم درباره رابطه خود با انسان می فرماید که من به شما نزدیکم. این اولین و تنها تعریفی است که درباره رابطه بین خداوند و انسان وجود دارد. بنابراین خداوند همیشه به ما نزدیک است. همیشه به این معنی که از قبل از تولد تا تولد و حتی بعد از مرگ نیز این رابطه و نزدیکی وجود دارد و به هیچ وجه نمی توان آن را تغییر داد.
ما بعنوان انسان همانگونه که نمی توانیم بر جریانات طبیعی جهان هستی تاثیر گذاشته و آنها را تغییر دهیم بر رابطه خداوند با خود نیز نمی توانیم تاثیر گذاشته آن را تغییر دهیم.
بنابراین اهمیتی ندارد که شما در طول زندگی خود چه کارهایی را انجام داده یا انجام نداده اید چون در نهایت به هیچ طریقی نمی توانید فاصله نزدیکی که خداوند مقرر کرده با شما دارد را تغییر دهید و از خداوند فاصله بگیرید.
این نگرش و منطق سبب شد که پس از سالها احساس عذاب وجدان بخاطر دور شدن از خداوند بپذیرم که خداوند به من نزدیک است و از من دور نیست. پذیرش این مساله باعث ایجاد احساس خوب و قوت قلب در من شد تا با اشتیاق و انگیزه بیشتری نسبت به درک و اصلاح نگرش های خودن نسبت به خداوند اقدام کنم.
منتظر خواندن نوشته های شما هستم
همراه همشگی شما: رضا عطارروشن
امتیاز 4.20 از 133 رای
با دیگران به اشتراک بگذارید تا امتیاز بگیرید!
سلام
من این فایل را فقط یک بار گوش کردم و اولش هنگ کردم چرا چون تمام اتفاقاتی که استاد و مسائلی را که تعریف کرد در زندگی من بوده اول نظری نداشتم و واقعا هنگ کرده بودم و نمیدونستم چی بنویسم بس که واقعیت داره این گفته ها با خودم گفتم استاد همه چی را گفت از قهر کردن و دعوا کردن با خدا تا اتفاقات زندگی خودمون که ما همش گردن خدا میزاشتیم که چرا همش این مسائل بوجود میاد چرا این فوت کرد چرا این معامله نشد چرا این پدر و مادر من هستن چرا من بچه ی فلانی که پولداره نشدم چرا به هر کس خوبی میکنم بهم بدی نمیکنه چرا انگار خدا خوابش برده منو نمی بینه و خیلی خیلی از این حرفها یادمه که ۲۰ اسفند ۹۸ پدرم فوت شد اول با خدا قهر کردم و نماز نخوندم می گفتم خدایا این پیرمرد چه ضرری بهت رسانده بود چی میشد اگه خوب میشد و مقصر اصلی خدا بود تا این که من به سایت تازه وارد شده بودم و خیلی فایلهای مختلف را گوش میکردم و کم کم فهمیدم داستان چیه که مقصر تمام این اتفاقات در زندگی چه خوب و چه بد باز تاب خودمان هست وچگونه وبه چه صورت در زندگی ما رقم میخورند و به قول استاد خدا مجبوره که به این صورت با انسان رفتار کنه خدا نباید ما را ببخشه ما باید خدا را ببخشیم چون همیشه به ما نزدیک بوده خدا در صورتی که فکر میکردیم ما از خدا دور شدیم .
و خدا را شکر الان هر مسئله ای برام پیش بیاد دستم را روی سینه ام میزارم و میدونم خدا درون من هست و باهاش حرف میزنم و بهش میگم میدونم که اینجایی و هستی و همیشه مواظبمی بهت ایمان دارم که همه چی درست میشه و یه آرامش خاصی در من بوجود میاد احساس میکنم داره با من حرف میزنه اسم منو صدا میکنه و میگه تو تصمیم خوبی گرفتی خودتو رها کردی من باهاتم نگران نباش نمیزارم بهت سخت بگذره و خداییش هم همینطور بوده .
مرسی خدای درونم که همیشه هستی کنارم .
مرسی استاد عزیز .
به نام خدای هدایتگرم
سلامی گرم خدمت استاد عطار روشن گرامی و بقیه اعضاء
.خداوند بینهایت است و لامکان و بی زمان
اما به قدر فهم تو کوچک میشود
و به قدر نیاز تو فرود میآید
و به قدر آرزوی تو گسترده میشود
و به قدر ایمان تو کارگشا میشود
و به قدر نخ پیر زنان دوزنده باریک میشود
و به قدر دل امیدواران گرم میشود…
پــدر و مادرمیشود یتیمان را ..برادر میشود محتاجان برادری را …
همسر میشود بی همسران را.
طفل میشود عقیمان را
امید میشود ناامیدان را.
راه میشود گمگشتگان را.
نور میشود در تاریکی ماندگان را.
عصا میشود پیران را.
عشق میشود محتاجانِ به عشق را…
خداوند همه چیز میشود همه کس را.
به شرط اعتقاد؛ به شرط پاکی دل؛ به شرط طهارت روح؛
به شرط پرهیز از معامله با ابلیس.
بشویید قلبهایتان را از هر احساس ناروا!
و مغزهایتان را از هر اندیشه خلاف،
و زبانهایتان را از هر گفتار ِناپاک،
و دستهایتان را از هر آلودگی در بازار…
و بپرهیزید از ناجوانمردیها، ناراستیها، نامردمیها!
چنین کنید تا ببینید که خداوند، چگونه بر سفرهی شما،
با کاسهیی خوراک و تکهای نان مینشیند
و بر بند تاب، با کودکانتان تاب میخورد،
و در دکان شما کفههای ترازویتان را میزان میکند
و “در کوچههای خلوت شب با شما آواز میخواند”
مگر از زندگی چه میخواهید، که در خدایی خدا یافت نمیشود،
که به شیطان پناه میبرید؟
(ملاصدرا)
.************** *****
خداوند به قدر فهم من کوچک میشود
خداوند یه فرکانسه
یه فرکانسی که خودش بستر همه فرکانس های دیگه ست …خداوند اون دیش ماهواره ایه که بی نهایت شبکه و بی نهایت فیلم و برنامه با زبان های مختلف برات پخش میکنه …تو کدوم شبکه رو میخواهی ببینی ،تنظیمش کن همون سمت …
جنس فرکانس خدا شادیه
اگر بتونم همیشه شاد باشم وارد فرکانس خدا میشم
در اون فرکانس ،هر چی بگم همون میشه
چون من وارد عالم امکان ها میشم وقتی شاد باشم
برای فهم راحت تر خداوند ،هر چقدر میتونی برای خودت مثال بیار و خدا رو به شکل های مختلف تبدیل کن
خداوند اون کامپیوتریه که میتونی باهاش به ماکروسافت آفیس دسترسی داشته باشی.بری توی فایل وورد تایپ کنی ..بری توی اکسل داده بهش بدی و ازش نتیجه گیری و صد ها کار که میشه فقط با اکسل انجام داد…میتونی با پاورپونت صد تا کار انجام بدی پروژهای تصویری درست کنی ..میتونی بری توی اکسس نرم افزار باهاش بنویسی…میتونی بری توی گوگل ..میتونی بری توی یوتیوب میتونی …تا صبح هم بگم با کامپیوتر چه کارهایی میشه انجام داد،هنوزم تموم نمیشه …
میتونی خدا رو تشبیه کنی به یه تیکه زمین که میتونی هر چی میخواهی توش بسازی میتونی توش کشاورزی کنی میتونی پرورش قارچ توش بزنی میتونی دامداری بزنی توی زمینت میتونی زمین فوتبالش کنی میتونی پرورش ماهی توش بزنی میتونی توش زندان بسازی…میتونی باغ انگورش کنی …میتونی بزاری بایر بمونه …
خداوند اون بستری هست در این دنیا ،که با افکار من و تو تغییر میکنه ..میشه اونی که من و تو میخواهیم
ولی یه شرط داره
شرطش اینه که جوری بهش ایمان داشته باشی که با زمزمه های شیطان ناسپاس نشی …با نجواهای شیطان ایمانت به خدا کم نشه…
اگر اینجوری باشیم همیشه شادیم و میریم توی فرکانس خدا
اونجا دیگه پاداش پشت پاداش بهمون داده میشه
من تصورم از این آیه که خدا میگه من از رگ گردن به انسان ها نزدیکترم
وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ وَنَعْلَمُ مَا تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ ﴿ق ۱۶﴾
همانا انسان را آفریدیم و همواره آنچه را که باطنش به او وسوسه می کند، می دانیم، و ما به او از رگ گردن نزدیک تریم.
ما هر وقت که میخواهیم حرف بزنیم اول دهنمون رو باز میکنیم ،دست بزار روی گردنت دهنت رو باز کن میبینی قبل از اینکه کلامی به زبون بیاری رگ گردنت تکون میخوره با باز کردن دهانت …
خداوند میگه من از اونم به شما نزدیکترم
پس
خداوند با ماست
در ماست
در قلب ماست
پس نمیتونه از ما جدا بشه
به قول استاد عطار روشن خداوند مجبور هست با ما باشه
حالا چرا مجبوره؟
چون خدا قوانینی برای جهان قرار داده
یکی از اون قوانین اینه که به ما اختیار داده ..ما با افکارمون و اختیاری که داریم ،میتونیم در لول های مختلف جهان زندگی کنیم .
توی این لول ها ،یا همون فرکانس ها ،فرکانس هایی هم هست که مسیر شیطانیه …
اگر ما نتونیم افکار و احساساتمون رو کنترل کنیم و با وعده های شیطان گول بخوریم وارد اون فرکانس هایی میشیم که هی بدبختی پشت بدبختی توی زندگی ما بوجود میاد …
برمیگردیم به اون جمله که گفتم خدا بستر همه فرکانس هاست …واسه اینکه خدا مومن رو از کافر بشناسه اومده قوانینی رو گذاشته برای هر فرکانسی…در آیه پایین میگه قبله اونا رو عوض کردیم فقط برای اینکه ببینیم کی به حرفای پیامبر ایمان داره ….
.
وَكَذَلِكَ جَعَلْنَاكُمْ أُمَّةً وَسَطًا لِتَكُونُوا شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ وَيَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهِيدًا وَمَا جَعَلْنَا الْقِبْلَةَ الَّتِي كُنْتَ عَلَيْهَا إِلَّا لِنَعْلَمَ مَنْ يَتَّبِعُ الرَّسُولَ مِمَّنْ يَنْقَلِبُ عَلَى عَقِبَيْهِ وَإِنْ كَانَتْ لَكَبِيرَةً إِلَّا عَلَى الَّذِينَ هَدَى اللَّهُ وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُضِيعَ إِيمَانَكُمْ إِنَّ اللَّهَ بِالنَّاسِ لَرَءُوفٌ رَحِيمٌ ﴿بقره۱۴۳﴾
.
.و بدين گونه شما را امتى ميانه قرار داديم تا بر مردم گواه باشيد و پيامبر بر شما گواه باشد و قبله اى را كه [چندى] بر آن بودى مقرر نكرديم ____》
جز براى آنكه كسى را كه از پيامبر پيروى مى كند از آن كس كه از عقيده خود برمى گردد بازشناسيم
هر چند [اين كار] جز بر كسانى كه خدا هدايت [شان] كرده سخت گران بود و خدا بر آن نبود كه ايمان شما را ضايع گرداند زيرا خدا [نسبت] به مردم دلسوز و مهربان است.
.
.خداوند قوانینی داره که بواسطه اون قانون شما و من صاحب اختیار زندگی خودمون هستیم …
خدا از این مهربونترم مگه داریم
یه موجودی رو خلق کرده
بعد بهش از روحش دمیده
بعد بهش بی نهایت نعمت داده
بعد بهش اختیار داده
گفته بنده من در دین هیچ اجباری نیستا ..”لا اکراه فی الدین”
خودت عقل داری بگرد توی دنیا
بگرد توی بدنت ببین آیات و نشانه هایی از اینکه یه مخلوقی داری پیدا میکنی یا نه ….فکر میکنی همه چی تصادفی بوجود اومده در این دنیا …
اگر پیدا کردی بدون اون مخلوق منم
که هم ظاهرم هم باطن ،هم اولم هم آخر من به هر چيزي که تو فک کنی توانا و دانا هستم
هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ وَهُوَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ ﴿حدید۳﴾
اوست اول و آخر و ظاهر و باطن، و او به همه چیز داناست
.
.من گشتم و آیاتی از وجود خداوند در این جهان پیدا کردم
یکیش این بود که شتر سه تا پلک داره ..دو پلک معمولی و یک پلکی که نیمه شفافه تا در شرایطی که توی بیابان طوفان شن هست بتونه اون پلک شفاف رو ببنده تا از چشماش محافظت کنه
.
من متوجه شدم قلب یک انسان سالم روزانه بیش از ۱۰۰۰۰۰ بار می تپه.
هر دقیقه ۵.۵ لیتر خون رو تصفیه میکنه و به بدن برمیگردونه .
من متوجه شدم گردن مورچه رو توی آزمایشی با سرعتی شبیه سانتریوفیژ تست کردن که ببینن چقدر طول میکشه سر مورچه از بدنش جدا بشه در سرعت بالا..در این تحقیق اعلام شد سرعتی که به بدن مورچه وارد شد برای جدا کردن گردنش ،۳۵۰ برابر بیش از وزن مورچه بود ..و تازه در این مرحله نه تنها سرش از بدنش جدا نشد بلکه تازه شروع به انعطاف کرد و بدنش کشیده شد …این مطالعات برای اینکه کلا بفهمن چرا مورچه میتونه ۵۰۰۰ برابر وزن خودش بار تحمل کنه صورت گرفت که به نتایج شگفت انگیز بیشتری رسیدن ..و حالا در صدد هستن تا از روی آناتومی بدن مورچه ربات های آینده رو بسازن که همونقدر که بدن مورچه منعطف هست ،اونها منعطف باشن …
اینا دو سه تا چیزیه که عقل از سرم پروند و فهمیدم این جهان و موجوداتش تصادفی بوجود نیامدن .
پس حالا که ایمان آوردیم بهش و فهمیدیم پشتمون به چه اربابی گرمه
اونم بی جواب نمیزاره این ایمان رو
.
چنین کنید تا ببینید که خداوند، چگونه بر سفرهی شما،
با کاسهیی خوراک و تکهای نان مینشیند
و بر بند تاب، با کودکانتان تاب میخورد،
و در دکان شما کفههای ترازویتان را میزان میکند
و “در کوچههای خلوت شب با شما آواز میخواند”
سلام
گام 29 خداوند رو ببخشید
منم تا چند سال پیش همیشه به خدا گله میکردم خدایا چرا من باید تو یه خانواده ی کم سواد پرجمعیت جنوب شهر تهران بدنیا بیام که وضع اقتصادی خوبی هم ندارند اصلا چرا من تو یه خانواده ی خوب تو سوئیس بدنیا نیومدم
و خیلی ازین بی عدالتی بظاهر در دلم گله مند بودم
یا یه بار کلیپی از یه عکاس در آفریقا دیدم که کرکسی به یه نوزاد گرسنه آفریقایی که از شدت فقر پوست و استخون شده بود حمله میکند و همیشه میگفتم اگه خدا میخواست اونقدر قدرت داشت که نذاره اون کرکس نوزاد رو بخوره و به چشم و چالش حمله بکنه پس چرا خدا جلوی اون کرکس رو نگرفت اون نوزاد که بی گناه بود و اختیار و قدرتی از خودش نداشت
خلاصه موارد زیادی بود که ربطش میدادم به بی عدالتی خدا و همیشه گله مند بودم و در دل غر میزدم و ناراضی بودم
اینکه در خانواده ی چاقی به دنیا اومدم و منم ژنتیکی رفتارام و آداب غذا خوردنم مثل قحطی زده ها مثل اونا شده هنوزم ریشه هاش در وجودم هست
یا گناهانی که بواسطه شرایط بدم انجام داده بودم حس میکردم خیلی از خدا دور شدم و خدا دیگه منو رها کرده و حسابی از خدا دور شدم
هر چی شرایط و فشار اقتصادی و دزدی و ربا و ظلم بواسطه ی اخبار در جامعه و شرایط موجودم بهم فشار میآورد منم از خدا دورتر میشدم که خوب لااقل یه کاری کن
فکر میکردم خدا باید یه کاری کنه مارو ازین شرایط نجات بده و خدا ماهارو دوست نداره و رهامون کرده که یه عده بهمون زور و ظلم کنند
کم کم همون یه ذره نماز و روزه ای رو هم که میگرفتم و همسرمم معتقد بود از دست دادیم و کاملا سرگردان بودیم و تو ذهنمون سرگردون که راه درست بالاخره چیه
خلاصه با اومدنم به سایت تناسب فکری کم کم جواب تک تک سوالاتم رو گرفتم و گره های ذهنی من باز شد
فهمیدم تو تمام اون موارد خدا مجبور بوده اون شرایط رو تو زندگی من بوجود بیاره
من با فرکانس و حال بدم دائم همین حال بد و انرژی بد رو دریافت میکردم
پدرم فوت شد گله شکایت چرا منو تو نه سالگی یتیم کردی در صورتی که دوستام همه پدر دارند بعد بی هو مادرم رو ازم گرفتی و این چرخه همینطور ادامه داشت
که خدایا چرا من و بعد دچار سرطان شدم و همینطور ادامه داشت
همه ی این درد ها منو به لایه های عمیق تری از وجودم هدایت کرد من آگاه تر شدم و فهمیدم یه جایی با شکرگذاری و حال خوب میتونم جلوی این چرخه رو بگیرم
شروع به شکرگزاری دلی کردم جایی نمینوشتم ولی هر روز که از خواب پا میشدم شوق زندگی داشتم
کم کم داشته ها و نعمتهامو میدیدم چیزی که من داشتم و شاید آرزوی خیلی ها تو زندگی باشه
با شکرگزاری نعمتهای بیشتری به زندگی من جاری شد و من رشد کردم
و الان چندین وقته به طرز عجیبی چنان همزمانی هایی از لحاظ ورود انسانهای آگاه به زندگیم و یا دیدنشون رخ میده که مثل معجزه میمونه
دایره دوستیهای من به انسانهای رشد یافته ای که چندین پله از من بالاترند رسید و چه عاشقانه و با محبت دستان منو میگیرن و بمنم کنم میکنند بیشتر رشد کنم و بالاتر برم
خیلی آگاهانه زری ذره بین گرفتم این همزمانی ها رو و در دل خوشحالم و فهمیدم خدا خیلی به من نزدیک بوده همیشه من نمیدیدمش احساسش نمیکردم از بس این ذهن من پر از آشفتگی و اضطراب بود
الان به لطف خدا خیلی آرامش دارم تو زندگی و مثل آب روان خودم به جریانی که نمیدونم چیه سپردم و باهاش پیش میرم و فقط لذت میبرم
دیگه نگران روزی و این چیزا نیستم
اصلا یاد گرفتم بعضی وقتا اتفاقا تو بعضی جریانات زندگی نباید دست و پا بزنم بلکه باید بیصدا و در سکوت فقط
چشمامو ببندمو و خودمو رها کنم تو آغوش امن الهی
از هر اتفاقی هم به چشم صیقل روحم و جلای روحم بهش مینگرم و کلا خوشحالم هر چی شده باید میشده تا من به اینی که هستم تبدیل بشم
و من در 43 سالگی به بهترین ورژن خودم تبدیل شدم و ادامه داره این رشد و در مسیر بودن
درود خدمت استاد گرامی ودوستان عزیز
استاد خیلی سپاسگزارم برای این فایل عالی که ذهن رو حسابی به چالش میکشه مخصوصا در مورد باورهایی که ما نسبت به خداوند داشته ویا هنوز داریم اینکه کدومش درسته ویا کدومش غلطه یک نکته اصلی که همیشه برای اکثر انسانها جای سوال بوده اینکه رسالت من در این دنیا چیه همین سوالی که شما اول فایل مطرح کردین وجواب رو هم دادین که رسالت ما رسیدن به آرزوهامونه صرف نظر ازاینکه چه اعتقاداتی داریم کجا بدنیا اومدیم چه جنسیتی داریم برای انجام این رسالت ورسیدن به آرزوها موانعی درمسیر داریم که باید اول آنها رو بشناسیم نکته اول باورها و نگرش ما نسبت به خداوند است که از طرفی خیلی اشتباه بوده واز طرفی خیلی قوی وتاثیر گذار نکته دوم ازاین اگاهی اینکه جهان هستی و آفرینش براساس یک سری قوانین ثابته که تغییر نمیکنه تحت هرشرایطی این قوانین ثابت وپا برجاست مثل تابش نور خورشید یا جاذبه زمین یا یخ زدن آب دردمای صفر با رویش بسیاری از گل گیاهان در فصل بهار وهزاران مثال دیگه مثلا ما نمیتوانیم دعا کنیم که آب در دما صفردر جه یخ نزنه یا وقتی باسرعت می دویم قلبمون ضربانش بالا نره چون اینها طبق قوانین جهان هستی وخلقت کار میکنه پس اگه ما در مسیر درست با کمک اگاهی وباورهای درست ونداشتن عجله مثل بزری که میکاریم وبرای رشدش احتیاج به زمان داره واستمرار داشتن ونا امید نشدن دراین صورته که ما به اون نیرو بی انتها الهی یا جهان هستی وصل میشم وراه هموار و هموارتر میشه وهمزمانیها پیش میاد اتفاقهای خوب غیر منتظره میافته و به هر هدفی که داشته باشیم می رسیم واین در مورد همه انسانها صدق می کنه چون قانونه مثل اینکه در ریاضی دودو تا میشه چهارتا هیچ وقت نمیشه پنج تا سلامت وپایدار باشید
سلام استاد
این فایل خداوند مجبور است اورا ببخشید برای من بسیار جالب بود چون یاد گرفتم که خداوند این جهان هستی را طبق یک سیستم هوشمند آفریده و خداوند مجبور است برای همه طبق این سیستم عمل کنه . چون خداوند طبق فرکانس ذهن ما به ما جواب میدهد و هر کاری نیاز به هم زمانی دارد و وقتی که بیشتر گله و شکایت کنیم چون ما خودمان طبق افکار و انتظار ما از زندگی به ما جواب می دهد ووقتی شکر کذار باشیم خداوند مجبور است که نعمتهای بیشتری به ما بدهد چون ما رضایت بیشتری از خداوند داریم و خداوند به راحتی نعمت را به ما می دهد مثل کودکان که بیشترین نزدیکی را به خداوند دارند و اصلا احساس بدی نسبت به خداوند ندارند و چون حس بدی ندارند اصلا هیچگونه نگرش بدی نسبت به خداوند ندارند و هرگز اورا از خود دور نمی بینند و اصلا کاری ندارند که خواسته های آنها بستگی به چه شرایطی است و با اطمینان و ایمان کامل فقط آن را می خواهند پس ما هم باید مثل بچه ها ایمان به قدرت خداوند داشته باشیم و بدانیم این جهان هوشمند فقط به افکار و احساسات ما در ذهن ما جواب می دهد اگر مثبت بود مثبت و اگر منفی بود منفی
پس الان دقیقا متوجه می شویم افرادی که زیاد گله و شکایت دارند و خود را از خداوند دور می دانند بیشتر هم مشکلات به آنها نزدیکتر است و آنها بیشتر آنها را تجربه می کنند چون در فرکانس بد و غم هستند وافرادی که بیشتر شاد هستند و کمتر گله دارند و غر نمی زنند و شکایتی ندارند بیشتر مورد توجه خداوند هستند چون هر فردی با توجه به افکارش اتفاقات زندگی خود را خلق می کند پس ما باید خداوند را ببخشیم چون خداوند مجبور است طبق فرکانس ذهن ما به ما پاسخ بدهد و چاره ای ندارد تا هماهنگی زمانی برای وقوع اتفاقات را برای ما فراهم کند و چون ذهن ما اصل و بدل را از هم تشخیص نمیده پس ما باید همیشه در فرکانس شاد و عالی باشیم تا تمام اتفاقات خوب برای ما اتفاق بیفتد و این بستگی به خود ما دارد که خودرا دوست داشته باشیم و به خود بی احترامی نکنیم چون هر چقدر که من به خودم بی احترامی کنم و خودم را دوست نداشته باشم بین روح و جسم و ذهن خودم فاصله ی بیشتری را تجربه می کنم و این کار در لحظه به ضرر من است چون هدف من از زندگی در این دنیا لذت بردن از زندگی است و اگر این هدف تحقق نیابد از زندگی کردن در این دنیا راضی نیستیم
خدایا شکرت که من دانستم که باید با توجه به فرکانس به این جهان مسیرم را ادامه بدهم و خداوند مجبور است طبق فرکانس من با من برخورد کند
سلام خدا جان که این همه مهربان ومقید به عمل به قوانین خودت هستی سلام به استاد عطار روشن و اعضای محترم ،سایت نتاسب فکری ،
اول که عنوان فایل را دیدم خیلی تعجب کردم ،
بعد فایل را گوش کردم ومتن را خواندم،
نمی دانم چطور بگویم ،احساس خیلی ،جالبی پیدا کردم،بیشتراز قبل خدارادوست داشتم،وبدنم سبک وخالم خوش شد و
از خدای عزیزم خواستم تا مثل کودکان به او اعتماد کنم ،
خدایا عاشقانه دوستت دارم ،لایق ستایشی ،واز استاد سپاسگزارم ،این بحث بسیار جالب را مطرح واثبا ت کردند،خدا حفظت کنه ،همه مان در پناه خدا باشیم ،دوستتان دارم
با سلام الویت من در زندگی داشتن احساس خوب است و لذت بردن از چیزهایی که در زندگی دارم وبالا بردن سطح اگاهی ام است ومن چقدر امروز به شناخت خدای خودم اگاه شدم به وجودش در کنارم مطمعن شدم و خیالم راحت راحت شد که هیچ وقت خدا از من جدا نیست در کنار من و پشتیبان من است
اگه خدای خودمون را بهتر بشناسیم زندگی ما تغییر پیدا میکنه چونکه با شناخت خدا ما به اصل خود برمیگردیم ما به خودشناسی میرسیم ما تغییر میکنیم و اون موقع دنیا ی پیرامون ما تغییر خواهد کرد.
خداوند هر انچه را بفرستیم به سمت خودمان برمیگرداند و این جزو قانون های جهان هستی میباشد چقدر خوبه که همه اینو بدونن دیگه کسی به کسی زور نمیگه غیبت نمیکنه تهمت نمیزنه کلاه برداری نمیکنه دزدی نمیکنه چونکه تمام انرژی هایی که تقدیم جهان کردند دو دستی به خودشون برمیگرده.
ما اگه بخوایم خدا ازمون راضی باشه باید انرژی های خوب تقدیم جهان کنیم به نظر من عمل صالح و تقوا و رضایت خداوند همه یعنی کاری انجام بدهیم که جهان گسترش پیدا کند شادی و صلح و دوستی گسترش پیدا کند من به این جمله خیلی اعتقاد دارم از همون دستی که بدی از همون پس میگیری وقتی حس نفرت و کینه و حسادت و… بفرستی دیگه انتظار داری چی پس بگیری خدواند مجبور است همونی که فرستادیم بهمون پس بده تا ما بفهمیم که باید پر از خوبی باشیم یاد بگیریم که ججهان بر پایه خوبی ها ست ذات و فطرت انسان ها خوبی را میپسنده ما باید به این اگاهی برسیم که خیلی راحت میشه همیشه شاد بود چرا که نه چطوری فقط انرژی های خوب تقدیم جهان کنیم.
چند سال پیش خیلی افسرده بودم به خاطر از دست دادن مادرم گریه میکردم دلسوزی های الکی میکردم ولی نمیدونستم که دارم چه انرژی را میفرستم و چوبش رو خوردم بد جوری هم خوردم دو سال پشت سر هم بدبیاری و رنج و عذاب از زمانی که وارد این سایت شدم و فهمیدم چی به چیه به ارامش رسید م سعی میکنم انرژی بد نفرستم دیگه کسی رو مقصر نمیدونم دلسوزی بیجا نمیکنم حتما که هر انسانی در جایگاهی هست که باید باشد من چه میدونم که چه انرژیهایی را به جهان فرستاده خیلی برام واضح شده ما انسان ها هم بهم وصل هستیم این سیکل معیوب را اگر ادامه دهیم به خودمون میرسه الان متوجه میشم که خداوند واقعا مجبور بوده بعضی شرایط را برای من پیش بیاره در واقع خودم باعثش بودم خودم درخواست کننده بودم خدا هم که یک انرژی بینهایت است درخواست منو بهم برگردوند تا من یاد بگیرم انسانی باشم که فقط خوبی و شادی و حس خوب بیافریند
ایکاش همه به این درک میرسیدن که زندگی شون تشکیل شده از افکار و رفتار و نگرش های خودشون
قبلا که به زندگی بعضیا فکر میکردم با خودم میگفتم گنا چرا بدبختن چرا خونه ندارن کار ندارن بچه ندارن و… الان میفهمم که خودشون باعث و بانی زندگی خودشون هستن و در اون دنیا هم خداوند جوابگوی هیچ کس نیست چونکه در قران هم امده است خوبی بفرستید تا خوبی دریافت کنید.
ما ادمها سزاور زندگی شاد هستیم پس چرا برای خودمون نسازیم زندگی را که دوستش داریم هدف از خلقت هم همین بود ه که ما به ارزوهای خودمون برسیم .
خیلی از فایل امروز اگاهی دریافت کردم مطمعنم که دیگه در کار خدا دخالت نخواهم کرد چونکه انسان ها خودشون باعث و بانی خوشبختی یا بدبختی خودشون هستن خداوند ی که همیشه با من است چرا باید ازش خوبی نطلبم خیرو برکت میطلبم از خدایی که نزدیک تر از رگ گردن به من است
خداوند نیاز نداره که احدی از بندگانش برای خاطر رضایت او عبادت یا کاری انجام بدند تا اونم در عوض مشکلاتشو نو از سر راه برداره و یک زندگی ایده آل نصیبشون کنه خداوند نه عاشق چشم و ابروی کسیست و نه با کسی دشمنی داره آدمها رو هدایت میکنه که بر اساس یک سیر تکاملی با قوانین حاکم بر جهان آشنا شده و بر اساس اونها عمل کنند و زندگیشون رو بسازند
استاد یک دنیا تشکر از شما به خاطر تهیه و تنظیم این فایل آموزنده و فوق العاده ارزشمند….
سلامشهربانو خانم حالتون انشالله خوب هست
از نوشته کامل شما لذتی خوب به من رسید از نگاه خوبتون که افکار توجهت دیگه رو دورنش دیدم وحسم گفت که تو اونجهت هم درست هست تشکردارم امید که نتیجه بودن تو مسیر برای هرفرد بسته به درخواست اون فرد به شکل خوب و دریافت باشه امین
دوست عزیزم خانم صالحه سلام …..
ممنون از احوالپرسی …. الحمدلله خوبم شکر …. خوشحالم که این دیدگاه برات مفید بود … از وقتی فهمیدم که خداوند عالمیان هیچ نیازی به عبادت بندگانش نداره بلکه این ماییم که به اونها نیاز داریم و هیچ عذاب و عقوبتی درصورت انجام ندادنشون در انتظامون نیست چقدر حسم به این خدا خوب و رضایت بخش شد چقدر آرام شدم خصوصا وقتی فهمیدم تنها عاملی که مانع رسبدن به خواسته ها و آرزوهای منه احساسات بد بر اساس باورها و افکار اشتباه خودمه .. احساسات ما نوعی انرژی لطیف با ارتعاشات و فرکانسهای بسیار قدرتمند هستند که مشابه خودشونو جذب می کنند … من نوعی فی المثل می خوام لاغر بشم ثروتمند بشم روابطم عالی بشه سلامت کامل باشم اینا همه بخاطر اینه که من می خوام احساسات فوق العاده خوب و عالی رو باهاشون تجربه کنم پس باید احساسم همین حالا خوب و عالی باشه تا مستعد جذب اون همه احساس عالی بشم اگر من به فلان خواسته یا آرزو نمی رسم یا نرسیدم ربطی به گناهکار بودن یا نبودن من نداره ربطی به انجام دادن ندادن فلان عبادت نداره فقط چون برآیند ارتعاشات فکری و احساسی من در حد جذب اون خواسته ها و آرزوم نبوده و نیست بهشون نرسیدم …چرا ؟ چون مراقب افکار احساسات و حالتهای روحیم نیستم چون وقتی ناخواسته با یک رنج یابا یک خبر بد یا یک اتفاق ناخوشایند مواجه میشم بلد نیستم فرکانس احساسی خودمو بالا بیارم افت می کنم غمگین و مضطرب میشم و رفتارم تغییر می کنه و ارسال ارتعاشات نامناسب شروع میشه و من با اتفاقات نادلخواهه جدید و بدتری روبرو میشم ربطی به امتحانات الهی نداره ربطی به انتقام کشی خدا از من نداره ربطی به انجام ندادن فلان عبادت نداره
اینا حقایقی است که زندگی من رو متحول خواهد کرد …
از شما دوست عزیز سپاسگزارم
از استاد خوبم جناب عطار روشن خیلی سپاسگزارم که با وجود سایت فوق العاده ای که دارن امکان گفت و گو با دوستان خوبی چون شمارو فراهم کرده …همچنین امکان دریافت آگاهی های بی نظیری برای ما بوجود آوردن …. از خدای متعال براشون بهترینهارو آرزومندم ….
سلام سلام ،صبحتون بخیر وشادی استاد جان
امیدوارم که چطورتون عالی باشه وپرانرژی
خدا مجبور است
چه جمله فوق العاده ای
یادمه دوسال پیش در بدترین وضعیت خودم بودم حالم اونقدر بد بود که با خودم میگفتم کاش بمیرم وراحت شم واینهمه تو زندگی زجر نکشم ،دراوج بدبختی چاقی ،روابط خراب بیپولی خونه وزندگی بد وخلاصه کوهی از مشکل بودم
حتی تا ۶ ماه پیش با خدا لج افتاده بودم که مگه من چه گناهی کردم فلانی که زن خرابیه وحتی به شوهرشم خیانت میکنه وکرده زندگیش اینهمه خوبه
اونوقت منکه اینهمه پاک دامنم
بیتوقعم باهمه چیزش میسازم هیچی ندارم واین م که وضعمه
حتی خدا شاهد که دراون تایم چندتا پیشنهاد دوستی از جانب چند مرد خیلی پولدار داشتم که حاضر بودن هرکاری برام بکنن فقط زندگیمو بهم بزنم اما با اینکه با همه وجودم میخواستم از زندگیم از شرایطم فرار کنم ،دست رد زد به همشون اومدم خونه زار زدم گفتم خدایا نجاتم بده
من نمیخوام شرافتم از بین ببرم خدایا چرا منو نمیبینی مگه نیستی چرا رهام کردی
خیلی غصه خوردم خیلی زجر کشیدم خودمو توخونه زندانی میکردم روزها حتی از مردها هم میترسیدم که نکنه کسی دوباره بهم همچین حرفی بزنه
الان میفهمم که چرا مشکل پشت مشکل برام پیش میومد
چون من درمدار غلط بودم
اونقدر غرق درانرژی های منفی بودم که خدا مجبور بود منفی هارو حالا از هر نوعش برام بفرسته
کاری از دستش برنمیآمد
خدا فریاد میکشید بنده من من مجبورم منو ببخش برگرد به سمت خوبیها تا خوبیهایش برات بفرستم
اما من نمیفهمیدم نمیشنیدم
از زیر منفیها بدبختی ها چیزی معلوم نبود
تا اینکه پول هنگفتی آزمون برده شده
کوه مشکلات ریخت روی سرمون حالا دیگه سرپناهم نداشتیم
چون پول رهن خونمون بود بدبختیمون کامل شد
اما از اونجایی که دوتایی تصمیم گرفته بودیم دراین شرکت سرمایه گذاری کنیم ،شد نقطه تفاهم ما
شد یه نقطه حس خوب
تازه اونجا دراون لحظه دست همو گرفتیم که جلومون وپشت سرمون همه چی خراب بود
باید روی یه تکه سنگ وسط مواد مذاب میموندیم اگه همو رها میکردیم هر دونابود میشدیم
محکم همو گرفته بودیم وبا ترس گریه میکردیم
اما بعد گریه بهم نگاه کردیم همه چی خراب شده بود ویه چیزدرست شده بودما دوباره مثل روز اول آشناییمون محکم بهم چسبیده بودیم یکی شده بودیم مهم نبود از ترس بود یا نابودی مهم این بود که یکی شدنمون قدرتی درمون ایجاد کرد که نوری شد که تابید به زندگیمون نور به آسمون رفت سیاهی هارو زد کنار یکی یکی خوبی ها وارد شد
همدیگرو بخشیدیم همدل شدیم عشقمون دوباره جونه زد
دست دردست اومدیم پیش مادر وپدرم گفتیم ما زندگیمون دوست داریم لطفا فقط همین یه بار نجاتمان بدین
وقتی عشقمون دوباره دیدن نجاتمان دادن پناهمون دادن
من رفتم سرکار کم کم اوضاع مالیمون بهتر شد
بعدم که بچه دار شدیم وخدابهمون یه دختر فوق العاده هدیه کرد که یک ماه دیگه بدنیا میاد نور همینطور زیاد وزیادتر شدخوبی ها زیاد تر شد
من اومدم دوباره به این سایت
یکی پس از دیگری اوضاع بهتر شد مادرم بهم طلا داد همسرم تونست انگشتر طلا برام بخره قسطامون سروقت میدیم
نگرانی هامون از بین رفت جاش عشق راحتی آرامش سلامتی خوشبختی پر شد
روابطم با اطرافیانم بهبود پیدا کرد
همه بیشتز دوستم دارن کمکم میکنن
حتی دیشب چقدر حرفهای قشنگی باهمسرم بهم زدیم
دیشب بهم گفت ،یکی از همکارام بهم گفت ،مهم نیست چقدر پولتو از دست دادی تا وقتی همسرت داری همش جبران میشه تو نمیدونی بدبختی واقعی چیه اگه ترکت کنه نابود میشی
برو دلش بدست بیار بهش محبت کن فقط نذار کم بیاره نذار ترکت کنه قدرش بدون ،هر مردی تا وقتی زنش پیشش قویه بدون اون هیچی نیستی پولت یه سال دیگه نه دوسال دیگه نه ده سال دیگه برمیگرده ولی زندگیت بهم بخوره تا آخر عمرت هم رنگ آرامش خوشبختی وراحتی نمیبینی
دیدم چقدر درست گفته بهش
درمورد منم صدق میکنه من کوهی از پول داشته باشم اما همسرم نباشه کنارم واقعا منم روز وشب یکی میشه ،چقدر زندگی بهم سخت میگذره بدون عشقش بدون حمایتش بدون درکش چقدر منو میفهمه چقدر کمکم میکنه چقدر هوامو داره
چقدر وجود مردونش امنیت روانی برای من
با خیال راحت زندگی میکنم آرایش میکنم لباس قشنگ میپوشم شادم بهترین خوراک وتفریح وپوشاک درحدتوانش برام فراهم میکنه وکسی جرات نداره نگاه چپ بهم بکنه
فقط به خاطر وجودش مثل یه شیر پشت من ایستاده وکسی جرات جسارت نداره بهم
چقدر بهم آزادی داده من مجازم هر لباسی بپوشم هرجا هرکاری دوست دارم انجام بدم برای اینکه مثل کوه پشتمه ازم حفاظت میکنه واین غیرت واقعی مرد ایرانی
خداروشکر که همچین مردی دارم اینهمه باشعور
که کنارش حس خوشبختی دارم
وخدا مجبور منو درطوفان انرژی مثبت درباران انرژی مثبت خوبی وخوشی ومثبت وثروت بده والبته خوشحال چون بنده هاش خیلی دوست داره
به نظرم خدا لطف نمیکنه بهمون ولی کیف میکنه
وظلم نمیکنه بهمون ولی غصمون میخوره
یعنی مطمئنم دلش پرمیکشید حضرت یعقوب زودتر متوجه اشتباهش بشه پسر نوح متوجه اشتباهش بشه ومنم متوجه راه اشتباهم بشم
خدا مجبوره
اگه اینو هک کنیم یه جا متوجه میشیم که این ماییم که مجبورش میکنیم
پس همیشه باید احساس وحالمون خوب کنیم تا همیشه چیزای خوب بیان سمتمون هی هر روز بیشتر وبیشتر
سلام عزیزم فرشته مهربان دیدگاهت رو خوندم و لذت بردم از اینکه مشکلاتت رو پشت سر گذاشتی و کانون خانوادت از هم نپاشیده بسیار خوشحال شدم امیدوارم در پناه لطف خداوند متعال با همزمانیهای مثبت و عالی روز به روز زندگی بهتری رو در کنار همسر محترم و فرزندی که در راه داری تجربه کنی….
دوستدارت شهربانو
سلام ،شهربانو خانم گل وبزرگوار
خیلی ممنون از لطف ومهربانی بیکرانتون
متشکرم از دعای قشنگتون
منم بهترین ها رو براتون آرزومندم
دوست دار همیشگی شما فرشته مهربان💐💐💐💐
سلام هم مسیر فرشته خانم مهربان
خوش به حال کسی که توهمین جهان اشتباهش رو متوجه میشه ازخدا کمک میخواد وخدای عزیر همبندنیا به کمکش میاد وراه نجات بهش به شکلی خوب نشون میده برات بسیار خوشحال هستم که شرایط وموانع رو ازش عبور کردی وتوبخش ارامش جای گرفتی تولد دختر گلت از همین زمان بهت تبریگ میگم از همین زمان شاکر خدا باش اون بی حد وزمان که تواغوش گرفتی ازخدا بی نهایت تشکر کن که جنین هدیه گران بهای رو بهت هدیه داده که هیچ جیزی دربرابر قابل مقایسه اصلا نیست حس مادرنه که دارای اون زمان شکوهش رو با نگاه به چشمانش ولمس وجودش عالتر خواهی چشید نعمت ثروت وداری دراثر تشکر وسپاس گزاریی ازهمین چیزی که داری وازش لذت میبرد توبخش،کسترش زیاد شدن خواهد بود برای دست یابی به نعمت دارای ازهمین جیزها ی کوجک به ظاهر ساده نادیدنی شاکر باش وخدا بین چقدراون برات افرایش میده بهش زمان قرار بده عجله ازش بکیر بین خدا چی کار برات میکنه بازم شاگر میشی اون بازم افزایش میده این قانون جذب و کسترش با حس حال خوب مثبت هست
دوستی هم مسیرت به شکر و سپاس از خدای مهربان ازهدایت وحمایتش که این قاون یادکرفته وارش به شکل عالی داره بهر میبره فراونی نعمت ازمعدن ومنابع جهانی هستی که در قدرت خدایی عزیزهست به سمتش درحال بارش هست
خدا نگه داره خانواده ۳نفرت باشه درپناه امن خدا باشی دوست گلم
سلام خدمت بانو صالحه عزیزم
خیلی ممنون از دعاهای قشنگت ،خیلی ممنون از تبریکات قشنگ ترت وخیلی ممنون که خداوند دوست خوبی چون شمارو به من هدیه کرده ،براتون بهترین ها رو آرزومندم وامیدوارم هر روز خبرهای فوقالعاده بینظیر از شادی ها وموفقیت هاتون بشنوم وببینم درپناه خدای مهربان باشی عزیزم
باسلام خدمت شما استاد عزیز
سالیان سال با این باور بزرگ شدم که چرا خواستههایی که از خداوند دارم،انقدر طول میکشند تا من بهشون برسم و برآورده بشن و همیشه اتفاقهای توی زندگیم سر راهم قرار میگیره که مانع رسیدن من به خواستههام بشه،
احساسی که داشتم نسبت به خداوند اینگونه بود که یه سری از اعمال و رفتار منو دوست نداره و بر اساس همون اتفاقها من ارم امتحان میشم در زندگی،
اگه سلامتی من ا بیماریها داره امتحان میشه این یعنی داشته بهم توجه میکنه یا برعکس اگه ماها دیگه،هیچ اتفاقی برام نمیافته دیگه خدا منو فراموش کرده و از من دور شده،
نگاهی که نسبت به اون داشتم یک نگاه منطقی و انسان گونه بوده که همیشه منو مجبور میکرد که یک سری از رفتارهای غلط رو در زندگیم انجام بدم که نشون میدن من انسان با خدایی هستم ولی اینطور نبود،
یک تایمی رو در روز باید حتماً وارد اون ا و دعا و نیایش با اون میشدم و بعد که احساس میکردم که تکلیفم رو از گردنم رد کردم،به زندگی عادی برمیگشتم و ادامه میدادم،
برای مرگ و میر عزیزان برای تصادف برای ناراحت بودن جذب ثروت سلامتی خوشحالی لبخند عشق و شناخت نسبت به آدمهایی که دوست داریم تغییر کنند،
فکر میکردم که اینا همه به دست خداونده و اگر اون بخواد میتونه همه چیزو عوض کنه من اگه حس بدی داشته باشم اون میتونه بهم خوبی بده ولی در اشتباه بودم،
حالا میفهمم که چندین سال در جهان و ناآگاهی درباره خداوند فکر میکردم و احساس میکردم که او از رفتار و اعمال ما ناراحت یا خوشحال میشه،
دیدگاهی که بهش داشتم یک دیدگاه انسانی بود و همیشه از اون میخواستم که آن چیزی که خودش صلاح میدونه رو به من بده،
اما الان با آگاهی و تجربیاتی که طی این سه سال که در سایت بودم کسب کردم و خود را شناختم فهمیدم که همسو کردن من با چیزهایی که میخوام و اتفاقهایی که سر راهم قرار میده همه نتیجه و بازتابی از افکار و فرکانس خود من هست و خداوند فقط مجبور است،
منم که انتخاب میکنم چه جوری زندگی کنم شاد باشم یا ناراحت و بر اساس انتخاب من شادی یا ناراحتی را جلوی پام میذاره،
اون مشهوره که جهان هستی رو با افکار من همسو کنه اون مجبوره که اگر من حالم خوبه اگر به سلامتی خودم اهمیت میدم اگر خودم رو دوست دارم و راضی هستم حس من رو بهتر کنه نسبت به سلامتی و خودم تا انسانی شادتر باشم،
و دقیقاً برعکس همین هم وجود داره انسانهایی که دائماً به بیماری و گله و شکایت و بدبختی زندگیشون حرف میزنند و فرکانسهایی به جهان هستی میفرستند،و بعد که اتفاقهای مشابه و همسو با افکارشون سر راهشون قرار میگیره خداوند را مقصر میدونن،
در صورتی که خدا مجبور است که جهان هستی رو بر اساس افکار و خواسته ما همسو کنه همسو با آگاهی و فرکانسی که به جهان هستی و به خداوند میفرستیم،و هیچ زمان و مکان عواملی که مادی هستند در اون دخالتی ندارند گر یک انسان سر راه ما قرار میگیره،اگه غذایی که ما هوس کردیم در مهمونی پخته میشه اینا همه افکاری هستند که ما در طول روز داریم اینا همه همسو با رفتارهای ما در زندگیمون هستند،
توقع و انتظاری که ما داریم از زندگی و جهان هستی اگر خوشبختیم اگر شادیم اگر راضی هستیم اگر نعمتهای زیادی دریافت میکنیم این برای باورهایی هست که من امروزه به دست آوردم این برای آگاهیهایی هست که ما امروز میتونیم داشته باشیم،
برای شناختی هستی از جهان هستی به دست آوردیم برای خدایی است که حقیقت و اون خدای واقعی رو شناختیم سی که هرگز از ما دور نمیشه احساسی که هرگز ناراحت یا خوشحال نمیشه،و اون حق انتخاب رو به ما داده پس بر اساس انتخاب ما جبور است که اتفاقها رو سر رامون قرار بده پس حالا باید بگیم که من خدا رو میبخشم و میخوام ه از این به بعد بهترینها رو داشته باشم،
و من دوست دارم که باز هم امروز مثل همیشه با آگاهی و دانش درباره زندگیم شناخته خدا و طعمهای خوب بهترین خودم رو زندگی کنم تا بهترینها رو به دست بیارم،
باتشکرازشما
من یک بار این رو تجربه کردم وسعی کردم دیگه تکرارش نکنم. وقتی برای یه درس از خداوند خواستم که قبول بشم ولی تلاش کافی برای یادگیری اون درس نکرده بودم و فکر میکردم با دعا کردن و فقط با گریه و زاری از خدا خواستن درست میشه. ولی وقتی دیدم راه رو دارم اشتباه میرم سریع برگشتم و سعی و تلاش کردم و الان میفهمم که باید خودت رو در مسیر و مدارش قرار بدی فقط خواستن نیست . البته این اتفاق وقتی برام افتاد که من توسط یکی از دوستان در مسیر اشتباه رفتم و به ندای درونی خودم گوش نکردم . پس تقصیر خدا نبود که من امتحانم رو قبول نشدم یاد گرفتم مثل قبل یاد بگیرم علمم رو بیشتر کنم در مسیر درست باشم بقیه چیزها خودش درست میشه . فقط کافیه کار ها رو مطابق با اخلاق و رفتار درست انجام بدی حتما نتیجه میگیری
باسلام خدمت شما استاد عزیز
خیلی امروز دوست داشتم بیام این دوره های تغییر زندگی و این بخش رو گوش بدم خسلی حس ارامشی بهم دست داد با گوش دادن به این فایل،
الان که ۵۰۰و خورده روز میگذره از بودنم و گوش دادنم از درک فایل ها حال بهتری بدست میارم هی حالم بهتر و بالاتر میره و بیشتر خدا رو حس میکنم نعمت هاشو حضور ش رو و من خدارو در تمام اتفاقهای که توی زندگی برام میفتاده که خدا مجبور بوده اونو میبخشم و دوست دارم باز هم بهتر و بیشتر بتونم درکش کنم ،
من امروز بهتر از خدا دریافت میکنم خواسته هام رو بهتر با اون حرف میزنم رابطه ی بهتری باخدای درونم دارم خدای رو حس میکنم ک همیشه همزمانی ها رو در زندگیم بوجود میاره دستم رو میگیره و منو دوست داره ،
من امروزه بهتر در آرامش و ایمان هستم نسبت به خدای مهربونم و احساس میکنم بیشتر بهش نزدیک تر شدم و اون که همیشه در وجودم بوده رو بهتر میتونم حس کنم
من همیشه دوست دارم با خدا باشم با ارامش داشتنم با راحتی زندگی کردنم و با لبخند بیشتری داشتن یعنی هر روزی که خوبم سالمم زنده هستم پس من با خدا هستم اون بهم یک روز و فرصت دیگه ای برای زندگی هدیه داده پس منم سعی منم بهتر باشم و هر روز با خدا بیشتر در آرامش و ارتباط خوب باشم و از اون درخواست کنم و اگر نشد و جایی که شاید بخاطر خودم بود خدا بهم خواسته و هدفم رو نداد صبر کنم چون من میدونم و ایمان دارم خدا به عهدش وفا میکنه و هر کس همون رو دریافت میکنه که از خدای خودش درخواست میکنه ،
خدای خودم رو میبخشم و دوستش میدارم و از اون بهترین ها رو میخوام تا در بهترین حالت جسمی و ذهنی خودم زندگی کنم و لذت ببرم و سپاسگزارم از همه نعمت های که تا الان از خداوند درخواست کرده بودم و حتی اگر کوچیک بوده بهش رسیدم،،
با تشکر از شما
سلام استاد
خدارا شاکرم که درتاریخ 1402/09/13 توانستم فایل به این مهمی را گوش بدهم
درمورد شناخت خداوند باید اعتراف کنم با توجه به آگاهیها قبلی تا الان خیلی دراین مسیر موفق نبودم چون شناخت خداوند را با توجه به تعریفی که مدرسه – معلمان – روحانیت و اطرافیان و پدرو مادر داشتند یاد گرفتم و فکر میکنم این افراد هم شناخت صحیح از خداوند متعال نداشتند و از تجربیات دیگران که اشتباه بوده کپی برداری کردند و یاد گرفتیم که اگر سعادت دنیا و آخرت را میخواهیم باید به خداوند ایمان داشته باشیم ولی در واقعیت درزندگی بزرگترین مانع برای رسیدن به آرزوهایمان را خدا میدانستیم و درهر موضوعی به قولی یقه خدارا میگرفتیم که چرا فلان کاری را میخواستیم انجام بدهد ولی نکرد چون او فقط قدرت مطلق است و هرکاری از او برمیآید .
استاد چقدر جالب بود که گفتید بچه ها به بالاترین درجه شناخت خداوند رسیدند چون مطمئن بودند به حضور خداوند که نزدیک آنهاست ولی هرچقدر که بزرگتر میشویم خدارا از خود دورتر میبینیم چون باور نداریم که روح متصل به خداوند است و دور و نزدیک ندارد و بچه ها هرچه بزرگتر میشوند با توجه به آموزشهای اطرافیان نگرش آنها نسبت به خداوند تغییر میکنه ووقتی به سن تکلیف می رسند فکر میکنند باید همیشه برای انجام ندادن تکالیف دینی از طرف خداوند منتظر عواقب بدی باشند و درمورد نزدیک بودن خداوند و مهربانی او دچار سوء ظن میشویم چون به ما یاد دادن اگر تکالیف دینی را درست انجام ندهی از طرف خداوند مجازات خواهی شد و این نگرش یک انسان است و هر اتفاق بدی را درزندگی ربط به انجام ندادن درست عبادت میدانیم .
هر بشری درقالب هر دینی خداوند را برای خود تعریف میکند و جالبه به اتفاق خداوند را مانعی برای رسیدن به آرزوهای خود میدانند چقدر با این افکار خود را آزار دادیم که خداوند از من راضی نیست چون اگر راضی بود این اتفاق برای من نمیافتاد چون با این نگرش که خداوند ازما دور شده و چنین مشکلاتی برای عقوبت کارهای من است به وجود آمدن شرایط ناگوار را حق خود میدانستیم چون من به قولهایی که به خداوند دادم عمل نکردم و این مجازات من است و در خیلی از مواقع با قضاوت کردن یقه ی خداوند را میگیریم که بله چون من فلان کاری را نکردم خداوند مجبور شده فلان اتفاق ناگواری را برای من رقم بزند تا من بیشتر به یاد او باشم و بدانم خداوند به من از رگ گردن نزدیکتره و از کارهای من خبر داره . این درحالی است وقتی که خداوند میگوید من به شما نزدیکم بحث فاصله نیست بحث درمورد اینکه مطمئن باشید من درکنار شما هستم و هیچ وقت شما را تنها نمیگذارم است و با ایمان وجود خداوند را لمس کنیم د رتمام لحظات نه فقط درموقع دعا و رازو نیاز و یا داشتن خواسته و آرزوها
با داشتن این نگرش که من با تمام کارهای خوب و بدی که انجام دادم بازهم خداوند به من نزدیک است باعث میشود انسان به یک آرامش ذهنی برسد و مطمئن شود هرموقع که تنهای تنها هم شد خداوند که بیشتر از هزاران لشکر است پشت و پناه و درکنار و نزدیک اوست و چقدر با این نگرش که من اشرف مخلوقاتم و خداوند به من گفته من درتمام لحظات خفا و نهان با تو هستم به من آرامش میده چون خیلی از کارها و حرفها را حتی نمیتوانی به نزدیکترین افراد بزنی و لی وقتی نگرش ما نسبت به خداوند تغییر کند ما به آرامش ذهنی و فکری میرسیم و این بالاترین نعمت است
چقدر خوبه که به این سطح از آگاهی رسیدم که با گریه و زاری و غصه خوردن نمیتوانیم شرایط را تغییر بدهیم چون خود من با این نگرش عملکرد و اتفاقات را برای خودم به وجود آوردم پس خداوند جهان را طوری خلق نموده که تمام اتفاقات براساس نگرش من رقم خواهد خورد پس خداوند مجبور است این کارهارا انجام دهد چون کار جهان به این طریق طراحی و خلق شده و خداوند با هیچ کس دشمنی ندارد و این نگرشها که باید تلافی کنم – کینه – دشمنی- قهر – آشتی مربوط به نگرش انسان است و چون ما انسان هستیم تمام کارهای خداوند را با توجه به نگرش انسانی قضاوت میکنیم که این اشتباهه
پس باید برای اینکه انتظار داشته باشیم اتفاقات خوب برای ما رقم بخورد و سرنوشت ما تغییر کند باید نگرش خود را نسبت به خداوند و اطرافیان خودمان تغییر بدهیم تا این اتفاق بیفتد پس از امروز سعی کنیم کینه و دشمنی و قضاوت کردن دیگران را کنار بگذاریم تا فرکانس بدآن در زندگی ما رقم نخورد و واکنش جهان هستی را نسبت بخودمان ببینیم . اصلا خداوند صلاح ما را نمیداند که چه کاری الان به صلاح من است یا خیر بلکه با توجه به نگرش و احساسی که من به کائنات میدهم اتفاقات برای من رقم خواهد خورد و او مجبور است و چقدر این لذت بخش است که بدانیم خودمان مسئول این اتفاقات هستیم نه خداوند و ناراحت نباشیم که خداوند من را دوست نمیدارد و با من سر جنگ دارد و با این نگرش غلط که خداوند اگر کاری را انجام ندهی تو را به بدترین شرایط مجازات خواهد کرد چون با این نگرش اشتباه فقط خود را گول میزنیم چون خداوند اتفاقات درجهان را براساس احساس و تفکر و درایت ما رقم میزند پس باید ابتدا تفکر خود را نسبت به شناخت خداوند بالا ببریم و بدانیم که اگر دوست داریم اتفاقات خوب درزندگی ما رقم بخورد فقط باید نگرش و افکار ذهنی خود را اصلاح کنیم چون خداوند مجبور است تا اتفاقات خوب در زندگی ما رقم بخورد و در نهایت ما انسانها باید از خداوند راضی و خشنود باشیم و شکر گذار باشیم
استاد خیلی از شما ممنون بابت این مطالب که شما باخواندن کتابها و با تجربه ثابت کردید که خداوند مجبور است با توجه به فرکانس احساس ما نسبت به جهان و اطرافیان اتفاقات را برای ما رقم بزند و بین من و دیگر بندگان تفاوتی نیست و چقدر این نگرش آرامش بخش است . بازم ممنون
به نام خدا
سلام استاد عزیز و دوستان هم مسیر
بسیار بسیار مطلب سنگینی بود !
خیلی جالب و عالی بود ، اما درکش سخته برام ، آخه سالهاست نگرش متفاوتی داشتم با این توضیحات .
وقتی فکر کردم به مطالب و موضوعات این فایل ، با خودم گفتم همش راسته ، چون در این یه سال و نیم که من در سایتم واقعا حال درونی و جسمیم بهتر بوده ، از وقتی مثبت اندیش شدم ، خیلی آرامشم بیشتره ، به هیچ چیزی گیر نمیدم ،احساسم میگه هر روز همه چیز در زندگیم بهتر میشه ، اتفاقات بدی برام نیوفتاده ،بسیار کم پیش اومده ناامید بشم ، شاید یه لحظه گفته باشم چرا آخه اینجوریه ،اما فوری رهاش کردم و سعی کردم خوش بین باشم .
چقدر جالب بود این حرف آیدا جون ، خدا ناهارت میشه 🙂
واقعا لذت بخشه افکار کودکان قبل از اینکه ما درش رخنه کنیم ، قبل از اینکه ما بترسونیمشون خیلی آرامش دارند و حس بسیار زیبایی نسبت به خداوند دارند ،خیالشون راحت راحت ، به قول شما استاد چقدر راحت همه چیز رو بدست میارن ، چون نگران نیستند ، بخاطر همین موضوعات هست که تربیت سخته ،چون وقتی سوال میکنند ، من خودم خیلی برام مهمه که چه جوابی بدم ،دخترم بسیار سوال میپرسه در مورد خداوند و هر چیزی ، من خیلی سعی میکنم مثبت اندیش باشه و این رو تنها و تنها از این مسیر تناسب فکری یاد گرفتم .
استاد اونجایی که در مورد نزدیکی خداوند به ما گفتید خیلی خوب بود واقعا احساس خوبی دارم وقتی فکر میکنم خداوند مجبوره که ازم دور نشه و همیشه در کنارمه ،کافیه من دیدم مثبت باشه ،نگرش و افکار مثبت داشته باشم اکثر اوقات ،اگر گاهی فکرم رفت سراغ بدی ها ،برش گردونم ، رهاش کنم اون افکاری که سالها باعث بیماری و لطمه زدن به جسمم شد ،
الان شکر خدا کاملا خوش بینم .
من هم مثل خیلی ها میگفتم آخه چیکار کردم چرا باید زندگیم اینجوری بشه ، آخه مگه من چی کم دارم از فلانی که همسرش اینجوریه ولی مال من یه روانیه ، عصبیه (در ازدواج اولم) ،الان که فکر میکنم در تمام لحظات این شخص بدبین بود ، همیشه دیگران رو مقصر زندگیش میدونست ، همیشه به پدرش بد و بیرا میگفت که چرا اونجوری رفتار کرده ، خلاصه چون آرامش نداشت و درونش پر از کینه بود ، معلومه با توجه به گفته های استاد ، خداوند مجبور بوده هم زمانی هایی رو در زندگیش ایجاد کنه که بدتر بشه شرایطش .
✓خداوند براساس نگرش من و فرکانسی که من به جهان صادر میکنم ، هم زمانی هایی رو در زندگی من رقم میزنه ،پس مجبوره اگر نگرش منفی دارم ، اتفاقات بد رخ بده و اگر نگرش مثبتی دارم اتفاقات خوبی رو در زندگیم بوجود بیاره .✓
« سپاسگذارم استاد گرامیم »
سلام استاد ممنون که ما رو با خدا آشتی دادید
سلام وصد سلام
استاد قشنگم سلام قربونت برم ممنون وسپاسگذارم هستی
سپاسگذارم
به پاس اینهمه زیبای این همه عشق والوهیت وپاکی
به پاس زیبای این فایل این دل نوشته این جملات ناب رو که از دوست خوبم علی ابودردایی میباشد کپی ولذت ببریم خواندن این کامنت ارزش دارد .
سپاسگذارم
اگر فکر کنید برای این گفتگو ، محدودیتی وجود داردشما دچار شرک شدهایدو شما آزادید به هر طریقی و به هر شیوهایبا او گفتگو کنیدشما آزادید همه چیز را او بدانیدخود را او بدانیدو با او گفتگو کنیدچون هیچکس بر شما خُرده نمیگیردمگر اینکه باورهای شما ، مانع شما شونداول صبح بودوقتی که از خواب بیدار شدمبه این فکر کردم که چه مکانیسمی ستکه من را بیدار میکندوقتی که با دستانم دست و صورت خود را شستموقتی که با همان دستان ، صورت خود را پاک کردموقتی که به سراغ آشپزخانه رفتمو شروع کردم به چای ریختنبه همه این ها فکر کردمکه هیچ مکانیزمی جز خُداوند و آن انرژی بینهایت نمیتواند در درون من باشدکه این اعمال را رهبری می کندباورم شد که هر کس بخواهد خود را تفسیر کندخداوند را تفسیر کرده استباورم شد که هر کس بخواهدمیتواند به او نزدیک شودو باورم شد که دروازه یِ شناخت خداوندشناخت خویشتن استو باورم شد که کیفیت رابطهای که میتوانم با خداوند برقرار کنم ، برمیگردد به کیفیت رابطهای که میتوانم با خودم برقرار کنمباورم شد که آن نسخه یِ بیانتهاآن نُسخه ای که همیشه سعادتمند استآن نُسخهای که همیشه خوشبخت استآن نسخهای که همیشه سلامت استآن نسخهای که همیشه ثروتمند استآن نسخهای که همیشه داراستآن نسخهای که همیشه امیدوار استآن نسخهای که همیشه سرزنده استآن نسخه در درونم پنهان شده استزمانهایی که تو به احساس خود توجه میکنیهمان زمانها ، ارتباط تو با خداوند آغاز شده است زمانهایی که تلاش میکنی که نیمه پر هر چیز را ببینیکه آن بخش زیبایِ هر چیزی را ببینیتو در ارتباط با خداوند هستیاینکه ما چگونه در طول روز با خداوند ارتباط داشته باشیم برمیگردد که چگونه و از چه راهی من تلاش کنمکه خود را در رویِ نوار خوب و ریلِ خوب قرار دهمچون وقتی که احساست خوب استاز مرزِ پاشنههای آشیل خود ، گذر کرده ایاز مرز نگرانیها و غمها و کینهها بزرگتر میشویاز مرز بیماریها گذر کرده ایوقتی که در طول روز ، ذهنم به بیراهه میرودخداوند کمکم میکندو به یادم میآوردکه دوباره با او صحبت کنموقتی که ذهنم به بیراهه میرود با خود میگویمخُدا که به بیراهه نمیرودخدا سعادتمند استخدا خوشبخت استخدا همیشه انبارهایش پر استخُدا همیشه داراییهایش در حال افزون یافتن استخدا همیشه در حال آرامش استخدا همیشه همه چیز به نفعش استوقتی که ناخواسته به دلائلی ، با کسی ، گُذرم به بیمارستان میافتدسریع به خود میگویم کهخدا که بیمار نمیشودخدا همیشه سلامت استخدا همیشه تک تک سلولهایش در محافظت بیانتهای جهان هستی استخدا فقط و فقط سلامتی را تجربه میکندخدا فقط و فقط عشق را تجربه میکندوقتی که احساس میکنم خسته شدهامشروع میکنم که :خداوند خستگی را نمیشناسدخداوند همیشه سرشار از قوی بودن استخداوند همیشه سرشار از تواناییستخداوند همیشه سرشار از قدرت استخداوند همیشه سرشار از انرژی استوقتی که روزهایی میشود احساس میکنمقرار است درگیری لفظی با همسرم یا با کسی صورت بگیرد ، دوباره به یاد میآورم کهخداوند ، نهایتِ آرامش استبه یاد میآورم که خداوند تنها به خواستههای جهان میاندیشدو خود را درگیر آن چیزی که نمیخواهد ، نمیکندبه خود به یاد میآورم که وند عصبانی نمیشودبه یاد می آورم ، که خداوند تنها صلح و دوستی را با خود برقرار میکندبه یاد میآورم که خداوند همیشه در آشتی ستبه یاد میآورم که خداوند همیشه بل اصل خود رابطه برقرار میکندوقتی که به سر کار میروماحساس میکنم همه چیز به هم ریخته استبه یاد میآورم که کارها برای خداوند به بهترین شیوه ممکنه انجام میشودبه یاد میآورم که تمام ذرات دست به دست هم میدهند که امروز ، عالی و عالیستوقتی که تلاشت در تمرکز حواست استوقتی که تلاشت این است که تمرکزت را به هر جایی نفوذ ندهیاین تلاش چیزی جز گفتگو با خداوند نیستهرچه که باورهای خوب را در خود نهادینه کنیهرچه که با چشم انداز باورهای خوببا توکل بر این باورهای خوب ، حرکت میکنیارتباط تو با اصل و منبعارتباط تو با خداوند ، بیشتر و بیشتر شده استوقتی که خود را از شبکه از شبکههای مجازی کنار میکشی وقتتی که ذهن خود را از دیدن فیلمها که سرشار از هزاران نوع باور مخرب است ، کنار میکشیوقتی که این زمانها را اختصاص میدهی به :شکر و سپاسگزاریبه نگرش مثبتبه ارسال فرکانسهای مثبتاین زمان ها ، چیزی جز عبادت ،چیزی جز رابطه با خداوند ، نیستقرار نیست که من یک زمان مشخصی برای گفتگو با او قرار دهمدو رکعت اول صبح باشد۸ رکعت ظهر و عصر باشدو ۷ رکعت در مغرب و شام باشدپس تکلیفِ بقیه یِ زمانهای روز چه میشود ؟قرار است که ما از این مصرع الگو بگیریم که :خوشا آنان که دائم در نمازندیکی از راههایی که میتوان الگو گرفت که دائم در نماز بود این است که کنترل ذهن داشته باشیماین است که بر نکات مثبت توجه کنیماین است که شروع کنیم به نوشتن زیباییها کنیماین است که دفترها و دفترها و دفترها بنویسیماین است که هرجا کار به هم گره خوردخیلی با آرامش به خود بگوییمدر بهترین شرایط ممکنه گره باز میشودو اصلا گره باز است ،خدا در کارش گِرِ هی نیستاین است که هرجا غم و ناراحتی و نگرانی به وجود آمد خیلی راحت و با آرامش به خود بگوییم کهاکنون فرا رسیده است که من خداوند را جایگزین این غم این ناراحتی و این نگرانی ها قرار دهمدر جاهایی که احساس کردیم که در قرض و بدهی قرار گرفتهایمخیلی راحت و با آرامش بگوییم که انتهای من و ابتدای من چیزی جز خداوند نبوده و نخواهد بودگنجینه یِ خداوند که در درون من استهمیشه سرشار استهمیشه مملو از ثروت استانبارهایش پُر استاین بُمباران ذهن از فرکانس های مطلوباگر عادت شودبهترین شیوه یِ زندگی می شودو دعا می کنم که تمام بر و بج سایت ، خودم ، اُستاد ، همیشه در این بمباران فرکاتس مثبت قرار بگیریم
سپاسگذارم خواندید لذت برده باشید
سلام خدای مهربونم
خدایا منو ببخش و من تو رو میبخشم
سلام استاد عزیز و دوستان خوبم
رسیدن به ارزوهایی که داریم خیلی لذت بخشه و هر چی بیشتر این اتفاق بیوفته جهان بهتری داریم
جهانمون میشه مثل کودکی بدون کینه و جنگ و بدون دلواپسی برای فردا
فردا رو میراشتبم برا فردا که از خواب بیدار شیم و بریم دنبال یک تجربه جدید
ولی به مرور که بزرگ شدم به سنی رسیدم که جور دیگه ای خدا رو برام تعریف کردن
اگر نماز نخونی خدا از دستت ناراحت میشه
اگر روزه نگیری خدا ناراحت میشه
اگر موهات دیده شد خدا ناراحت میشه
و اگر های زیادی که همه با اون اشنا هستن و نتیجه این اگرها فقط جهنم بود و اتش سوزان تازه اونم نه یک بار تا بینهایت باید در این اتش مسوختم و وقتی فکر بینهایت میکردم که حد و مرزی نداشت حالم خیلی بد میشد و خودم رو دور و دور تر از خدا میدیدم
خدا واقعا کیست ؟
ایایا فقط منتظره که من خطا کنم و ببره جهنم ؟؟
حالا خطا رو کی تعریف میکنه که چیه ؟؟
مثلا در فیلم هندی پی کی خیلی جالب خدا رو تعریف کرد
در کلیسا مشروب میخوردن و اون مشروبو برد مسجد دنبالش کردن
پس خدا رو ما انسانها بر اساس منطق انسانیمون تعریف کردیم
چرا ما از طرف خدا دیگران رو اذیت میکنیم
چرا ما از طرف خدا تصمیم میگیریم که کدوم بنده خوبه و فلانی بده
فلانی ظاهرش بده پس بده و فلانی چون خیلی کارهای عرف رو انجام میده به خاطر ظاهرش خوبه
همیشه طبق این تعریف ها من خودم رو انسانی میدیدم که گناهانی به عظمت خود خدا دارم و خب حتی عظمت خدا هم نمیتونست با این طرز فکرم به من کمک کنه و من خودمو مستحق بزرگترین عذاب ها میدیدم و هر چی بلا بود رو باعث پاک شدنم میدونستم چون شنیده بودم انسان مومن حتی خاری اگر به دستش بره گناهاش پاک میشه خب حالا بلاهای من که خیلی بیشتر بود پس پاک میشم و بخشیده ولی در هر شرایطی این حسو نداشتم حس سبکی نمیکردم احساس بخشیده شدن نداشتم
ولی خدا نزدیک بود و حس میخوام تغییر کنم رو فهمید و منو به این راه هدایت کرد و اونو در خودم میبینم و نزدیک تر از هر چیزی به خودم دیگه نیازی نمیبینم دستم رو تا جایی که میتونم بالا ببرم و با صدای بلتد گریه کنم تا دیده بشم خیلی ارام و راحت صدامو میشنوه و حیمو درک میکنه
قبلا خیلی نذر میکروم و اگر جواب نمیگرفتم که خب من از خدا خیای دورم
و اگر جواب میگرفتم از بس این نذر سنگین بود نیمه کاره رها میکردم و این کار بیشتر در من احساس بدی و دوری لیجاد میکرد
مثلا یه نذر کردم که تا یک سال هر شب نماز شب رو کامل بخونم و بعد از هر نماز در یه وعده ۱۰ رکعت نماز اضافی بخونم و مشکلم حل شد ولی بعد چند ماه نتونستم بخونم و شب خواب میموندم و نشد که نشد
حالا من فکر میکردم هر چی نذرم پر و پیمون تر و سنگین تر باشه خدا بهتر خوشش میاد و حاجتم رد خور نداره که برام مستجاب میشه
بهمدگفته بودن عالمی هست قبل این که به دنیا بیام به نام عالم زرع که من از بین چند سرنوشت تازه خوبتدینشو انتخاب میکنم و همیشه از خدا شاکی چرا اینطوره چرا هنوز در این دنیا نبودم منو مجبور کردی سرنوشت انتخاب کنم و خلاصه از این حرفها که زیاده و در نهایت میگفتم اگر خدا هست پس چرا من اینقدر زندگیم بده
خدا مجبوره که این اتفاقات رو برام رقم بزنه
خدا هیچ تقصیری نداره و مسعول زندگی فعلی و شرایط فعلی من فقط خودم هستم
خیلی رو این جمله فکر کردم و نشستم از اول عمرم رو تو زندگیم مرور کردم و به این نتیجه رسیدم درسته خدا مجبور بود وقتی من با گریه و ناله و حال بد ازش میخواستم برام اتفاقات بد رو همزمانی کنه
هیچ انسانی نمیتونه از خدا دور بشه چون این طور مقدر شده مثل قانون جهان و گردش زمین و خورشید و وزش باد که به اعمال ما ربطی ندارن
هر چند این انسانها بارش بارون رو به خاطر بد شدن ما انسانها و زلزله ها رو به خاطر زیاد شدن گناه میدونن ولی این طور نیست اینها قوانینی است که در هر شرایط ی چه من خوب باشم و چه بد اتفاق میوفته
پس من اول مسعولیت رو به عهده میگیرم
دوم خداوند رو نزدیکترین به خودم میدونم
سوم سیستم جهان هستی به این شکله که خداوند بر اسای افکار و نگرش و فرکانس من همزمانی ها رو رقم میزنه
پس خدا مجبوره
خدا مجبوره که به فرکانس من جواب بده
وای چه جمله ای تا حالا از هیچ فردی نشنیدم و الان با ترس از این که خدا ازم ناراحت نشه میگم اگر مثل قبل بودن اصلا قبول نمیکردم و میگفتم خدا با این همه قدرت چطور مجبوره خب اون که بهتر از من میدونه و بهتر میدونه چی به صلاحمه پس مجبور نیست
ولی الان بعد از این دوسال که در سایتم قبول میکنم که درسته خدا مجبوره
وقتی فرکانس اندوه و غم بفرستم که خدا بهم شادی و ارامش نمیده
قبلا همش با گریه سر نماز و مناسبتها ازش میخواستم ولی نمیشد و همش بد تر میشد
ولی از وقتی در سایتم و دارم فرکانس و نگرشم رو تغییر میدم خدا مجبوره که برام اتفاقات خوب رو رقم بزنه و میزنه در طول این مدت زندگی من زیرو رو شد و همه اینها برای تغییر فرکانس هست و تازه این اول راهه و ادامه میدم
پس نگرش انسانی ما باعث تعریفهایی از خدا شده که ما رو به مقصد نمیرسونه و همش اتفاقات بد و همزمانی های بد رو برامون در پی داره
از وقتی چند بار این فایلو گوش کردم خیلی نگرشم تغییر کرد
این که من فکر میکردم خدا اگر اراده کنه میتونه حال بد منو خوب کنه
اگر اراده کنم میتونه بچم اصلاح بشه
اگر اراده کنه من ثروت مند میشم
اگر اراده کنه و اگر و اگر و نشد
چون من نماز میخوندم و روزه میگرفتم باید ارادا کنه و مشکلاتم حل بشه
ولی خدا مجبور بوده له فرکانس های منفی من اتفاقات بد رو همزمانی کنه
قانون جهان فرکانس خوب و مثبت همزمانی های خوب داره
و فرکانس منفی همزمانی اتفاقات بد رو داره
خدایا من تو رو بخشیدم چون مجبور بودز به نگرش و فرکانس من جواب بدی
وای چه جمله ای اگر فردی که در این سایت نیست بخونه میگه کافر شدی مگر تو بنده حقیر میتونی خدای با این بزرگی رو ببخشی و بخشیدن فقط از طرف خداست
ولی من مبخوام نگرسم رو تغییر بدم نسبت به خدا تا تغییر کنم و میخوام با خدا احساس نزدیکی و دوستی کنم
پس خدا من بخشیدمت
خدایا تو نزدیک ترین به منی
پس خدایا شکرت برای اتفاقات خوب و همزمانی خوب
و شکرت برای اتفاقات بد و هنزمانی بد چون مسعولش خودم هستم و میخوام این همزمانی ها رو با تغییر نگرش و فرکانس اصلان کنم
خدا جونم تو مقصر نیستی و چون مجبور بودی
خدایا شکرت برای این حال خوب و سبکی بعد لین فایل
خدایا شکرت
خدایا من میبخشمت
خدایا تو هم منو ببخش که این همه بهت غر زدم چون از لبن قانون با خبر نبودم
چقدر سبک شدم
در پناه خداوند باشید
چطور این همه کلمات رو نوشتی طاهره جون ،عجب حوصله ای دارن بچه های این سایت!
کاش اون روزی که منم به آرزوم رسیدم و میام اینجا حرف میزنم بیاد
خدایا منم بهت احتیاج دارم دیگه بردیم
سلام دوست عزیزم
من عاشق تغییرم و با اطلاعات جدید و کشف قانون جهان و سیستم بدنی خودم حال میکنم و خیلی حالم خوب میشه
ساعاتی که مینویسم و در سایت هستم مثل برق و باد میگذره از عمرم حساب نمیشه
به سرزمینی از طرف خدا هدایت شدم که قصد ترکشو حالا حالا ندارم
انشاله شما دوست عزیم هم به ارزوهاتون برسید
در پناه خدا باشید
عزیزم بنویس خداوند به قلم و کاغذ قسم خورده بنویس تا به ارزوهات برسی
نشان های دریافت شده
سلام به استاد عزیزم و دوستان گرامیم
استاد میدونید چیه یه چیزهایی یادم اومد میخواستم برای شما هم تعریف کنم درباره اینکه خدا مجبور است الان وقتی آیت موضوع یادم افتاد بیشتر درک کردم که خدا واقعا با تمام مهربونی با تمام بزرگیش با تمام بخشندگیش با تما م خوبی هاش
امروز یهویی یادم افتاد که خلاصه میگم برای دوستانی که نمیدونن که من یه بیماری پوستی گرفتم که دکتر جوابم کرد خیلی سخت بود خداروشکر خداروشکر خداروشکر بحران خیلی فاصله گرفتم شفا گرفتم
یادم اومد همون اوایل چون خیلی میترسیدم از مرگ تدریجی خیلی درد داشتم با خدا صحبت میکردم طوریکه آب هم میخوردم دارو بخورم بهش میگفتم که خدایا دوست دارم بمیرم نمیخوام اینجوری بمیرم یهویی شب رو تختم بخوابم صبح بیدار نشم
از طرفی هم خیلی در رنج بودم طوریکه شاید در طول روز خیلی مرگم میخواستم طوریکه ادامه میثاق نامه ام هم چند جمله ای اضافه کرده بودم هر روز با میثاق نامه ام تکرار میکردم
و خدا هم مجبور بود که به فرکانس من به التماسهای من شاید عزوجز نمیکردم ولی با احساسم التماس میکردم خداوند هم مجبور بود به فرکانس من به درخواست من پاسخ بده خداروشکر از طرفی روی شفا کار میکردم از طرفی نتیجه چشمگیری نمیگرفتم و از طرفی هم تند تند مرگم میخواستم
تا اینکه خدا مجبور شد به فرکانس من جواب بده طوریکه من هر شب با ترس میخوابیدم چون خدا شاهده فرشته مرگم میدیدم البته از پشت یه مرد سیاه پوش مثل اینکه هودی و شلوار بپوشه کلاهش هم بزاره رو سرش ولی جوان بود ورزشکار هم بود چون هودیش آنقدر گشاد نبود میشد تشخیص بدی اون زمان هم این افکار تو ذهنم مرور میشد که کشتی گیره نه بدنسازی رفته خلاصه
چند شب فرشته مرگم میدیدم و احساسش میکردم بعضی وقتها از ترسم چشمانم باز نمیگردم تو ذهنم میگفتم خدایا اگر موقع مرگم شده بیاد دیگه خیلی اذیت میشم که هر شب با ترس باید بخوابم آنقدر میترسیدم جرائت نمیکردم چشمام ببندم از طرفی هم وقتی فرشته مرگ میومد من متوجه میشدم ضربان قلبم آنقدر تند تند میزد که با چشمانم میدیدم و احساس میکردم الان میخواد بیاد بیرون خلاصه گدشت خوب خدا مجبور بود به فرکانس پن جواب بده از طرفی هم من روی شفا کار میکردم تو اون شرایط و بازم خدا مجبور بود به من پاسخ بده دیگه دردم خیلی کمتر شده بود خیلی از بحران فاصله داشتم دوباره امید زنده بودن اومد تو ذهنم
که حالا که خوب بشم دیگه نمیخوام بمیرم دوباره خدا مجبور بود جواب بده هم جواب رفتار منو که روی شفا کار میکردم هم اینکه نمیخواستم دیگه بمیرم اینم بگم هر وقت دردم شدت میگرفت میگفتم بمیرم وقتی آروم تر میشد میگفتم نه نمیخوام بمیرم یعنی اینو میخوام بگم بقول ما انسانها به هر سازی زدم خدا به همون ساز رقصید پاسخ فرکانس منو داد و من کم کم موفق شدم بیماری با ذهنم ریشه کن کنم و اینا رو گفتم تو زندگی ما خیلی از این اتفاقات بقول ما انسانها خوب و بد من دیگه سعی میکنم تفکیک نکنم همه رو بپذیرم بخشی از زندگیم هستن دیگه خلاصه به هر سازی رقصید در واقع به فرکانس من مجبور بود پاسخ بده چه خوب چه بد
خداوند من خیلی بزرگه به من نزدیک این از بزرگیشه که اختبار به من داده که من هر طوری بخوام زندگی کنم آیا دوست دارم تو حال بد بمونم فرکانس منفی ارسال کنم اتفاقات منفی تجربه کنم بیماری درد دزدی دعوا با خانواده بی حل بودن جسم هر حس بدی به نظر من فرکانس منفی ایجاد میکنه و اتفاقات بد و بدتر تجربه میکنیم تا به اون حس بد برسیم که آهان تو درست فکر میکردی
و برعکس اونم هست که احساستو خوب کنی فرکانس خوب بفرستی ساید یه لبخند به یه بجه یا یه خانمی باشه که از کنارت رد میشه تو اصلا نمینمیشناسیش شاید هم به کسی انفاق میکنی یا به کسی یه آدرس صحیح و راحت میدی که زود به مقصد برسه شاید هم برای همسرت غذای مورد علاقش درست میکنی در تمام این کارها احساست خوب میشه شاد میشی فرکانس خوب میفرستی خداوند هم محبور به تو پاسخ بده اتفاقات خوب و خوب خوبتر وارد زندگیت میکنه
میدونید استاد اصلا نمیتونم بیان کنم که خدا رو من ببخشم همش میگفتم خدا باید منو ببخشه الان دوست دارم بگم خدایا من تو رو میبخشم ولی میگم دلیل نداره من خدارو ببخشم خدا یه سیستم هوشمند آفریده و طبق اون عمل میکنه خیلی هم عادلانه ست این قسمتشو خیلی درک نکردم ولی خیلی خدای مهربانی دارم که طبق خواستهای من هی ورق برمیگردوند مرگ میخواستم بیا این مرگ مرگ نمیخواستم باشه دیگه فرشته مرگ نمیومد شفا میخوای باشه این شفا آرامش و احساس خوب میخوای بیا این آرامش و احساس خوب پس خداوند مجبور طبق فرکانسی که من ارسال میکنم عمل کنه خدایا شکرت خدا یا ممنونم خدایا سپاسگزارم برای این سیستم عالی که ساختی
من خیلی عذاب وجدان ندارم و همیشه هم فکر میکنم آدم خوبی هستم از بچگی یاد دادن که دختر باید اینجوری باشه اونجوری باشه تازه همه اون حرفا رو هم گوش ندادم
ولی خداوند هیچ وقت بد بندشو نمیخواد باید هواست باشه چه فرکانسی میفرستی در راستای فرکانس شما خدا مجبور پاسخ بده خدایا شکرت
استاد عزیزم ممنون و سپاسگزارم برای تک تک فایلهایی که ساختین و برای تک تک کلماتی که به من اموزش دادید و سپاسگزارم برای این فایل زیبا که روشن کننده کلی مطالب و من دوست دارم جند بار دیگه گوشش کنم تا سطح بیشتری از اونو درک کنم بینهایت به توان هزار از شما سپاسگزارم
“ به نام” الله ”یکتا فرمانروای کل هستی و رب من\”
درود به استاد عزیز و دوستان هم مسیر ؛
از اینکه بعد از مدتی می خواهم در سایت دیدگاه بنویسم و آن هم برای این فایل ارزشمند بسیار خوشحالم . واقعا این سوال برایم پیش آمد که ما انسان ها به خصوص ما ایرانی ها چرا انقدر نگرش و دید نادرست و نا صحیحی نسبت به خداوند عزوجل داشتیم و داریم ؟! البته خود هم به این جواب رسیده ام که همه اش به آموزش های نادرست و باورهای غلطی است که از طریق خانواده، مدرسه ،جامعه و رسانه ها به ما آموخته اند و اینکه خود ما هم هر چه را دیده ایم و شنیده ایم بدون هیچ تحقیق و کنکاشی کاملا قبول کرده ایم و آن ها را به باورها و افکارهای بنیادین خود تبدیل کرده ایم.مدتی است که من به نگرش و دید نسبتا خوبی درباره ی خداوند رسیده ام و به درک جدیدی از او دست پیدا کرده ام و تا جایی که بتوانم خود را از شرک و کفر نسبت به خداوند دور نگه می دارم و از این فایل استاد هم آگاهی های خوبی به دست آوردم.آگاهی هایی مانند اینکه خداوند انسان نیست که ما مانند یک انسان از او توقع داریم با ما رفتار کند و جواب ما را بدهد.خداوند عزوجل نیرو و انرژی بی پایان و بیکرانی است که همیشه بوده است و خواهد بود و طبق قوانینی که خود بر جهان هستی حکمفرفا نموده است با تمام هستی برخورد می کند و نه مانند یک انسان با تمام خصوصیات انسانی.قبلا من هم این نگرش را داشتم که مثلا اگر نمازم را سر وقت بخوانم و روزه هایم را کامل بگیرم و از گناه های کوچک و بزرگی که می شناختم دوری کنم پس خداوند بسیار مرا دوست خواهد داشت و هر آنچه را که از او بخواهم بی برو برگرد به دلیل انجام آن اعمال به من خواهد داد و در واقع من خدا را به این خاطر دوست داشتم و می پرستیدم تا خواسته های مرا برآورده کند و الان که فکر می کنم و می اندیشم متوجه می شوم که این پرستش نه لایق الله ربم بوده است و نه لایق خود من که اشرف مخلوقات او هستم .و با این دید و نگرشی که نسبت به خداوند داشتم اگر با آن شرایط به خواسته و چیزی که می خواستم نمی رسیدم بسیار احساس بدی پیدا می کردم و به این حس می رسیدم که خداوند مرا دوست ندارد و من از خداوند دور شده ام به دلیل گناهان بسیار ، غافل از اینکه خداوند همیشه مرا دوست داشته است و دارد و خواهد داشت چون من مخلوق خود او هستم و هر خالقی مخلوق خود را با هر شرایطی بسیار دوست دارد. الان متوجه شده ام و به این درک رسیده ام که هر چه در زندگی من به وقوع پیوسته است و خواهد پیوست کاملا به فرکانس و ارتعاشی است که خود من به جهان هستی ارسال می کنم و خداوند مجبور است کاملا بر اساس همان فرکانس ها و ارتعاشات ارسالی خود من ، طبق قوانین تغییر ناپذیری که در جهان هستی قرار داده است و وجود دارد اتفاقات و شرایط مربوط به همان مدار را برای من بفرستد و من در زندگی خود آن را تجربه کنم.خداوند مانند ما انسان ها نیست که احساسات و رفتارهای انسانی مانند ناراحتی ، نگرانی ، دلسوزی، عصبانیت، کینه ورزی ، انتقام جویی ،جلب توجه و … را از خود بروز دهد و بر اساس همین احساسات و رفتارها با ما برخورد کند.الان که بیشتر به آگاهی های خوب و بهتری که کسب کرده ام و انشاالله کسب خواهم کرد به این نکته هم رسیده ام که به همین دلیل است که خداوند به ما اختیار داده است چون بر اساس افکار،فرکانس و ارتعاشات خود ما زندگی ما را رقم می زند نه هیچ چیز دیگری و این سوال همیشگی که در ذهن من وجود داشت به درستی به پاسخ رسید و آن را درک کردم .پس این خود من هستم که باید خود را از مدارهای پایین به مدار های بالا ارتقا دهم و با ارسال فرکانس ها و ارتعاشات خوب و عالی زندگی خود را بهبود بخشم و به هر آنچه که می خواهم برسم و خداوند هم بدون و کم و کاست طبق قوانین موجود و تغییر ناپذیر خود آن ها را وارد زندگی من می کند.من قبلا خیلی در درون خود این احساس را داشتم که خداوندی که مرا و این جهان را خلق کرده است باید بسیار بهتر و صحیح تر بشناسم و او آنگونه که تا آن زمان می شناختم نیست و بسیار بسیار فراتر از چیزهایی که من می دانم و به من آموخته اند هست و همیشه از خداوند می خواستم که به من کمک کند تا او را بهتر بشناسم و همچنین خودم را. پس آن زمان هم من بدون آگاهی از دنیا فرکانسی که در آن قرار دارم این فرکانس را به جهان هستی می فرستادم و خداوند هم طبق همان فرکانس ها و ارتعاشات، مرا به این مسیر زیبا و پر از آگاهی ناب و عالی هدایت کرد و این خود ثابت می کند که خداوند همه چیز را به خود من واگذار کرده است و بر اساس هر آنچه که خود من می خواهم زندگی و شرایط من را رقم میزند و این کاملا عدل الهی را ثابت می کند.پس لازم نیست که من خداوند را ببخشم چون خودم آگاه نبوده ام و او دقیقا کاری را که باید انجام دهد را انجام داده است ، بلکه باید خود را ببخشم که دیر آگاه شده ام و از این آگاهی ها اطلاع نداشتم البته این نشان از سیر تکاملی من دارد که هر چیزی به وقت و زمان خود اتفاق می افتد و این نیز یکی از قوانین موجود در هستی است ، پس من خود را کاملا می بخشم و باید خود را از مدارهای پایین به مدارهای بالا با افکار ، فرکانس و ارتعاشات خوب و عالی ارتقا دهم و خداوند دقیقا آن ها را برای من به وجود خواهد آورد .استاد از شما و استادانی مانند شما بسیار ممنون هستم که ما را به آگاهی درست سوق می دهید و از خداوند می خواهم شما سالم ، سلامت و سعادت مند باشید.
“ همگی در پناه الله رب العالمین باشید.”
“ یا حق ”
سلام بر خدایی مهربان که من رو طبق فر کانس که من فرستادم با من برخورداری حالا تازه من ازتش طلب داشتم چه بامزه خود کرده رو تدبیرنیست
سلام استاد وهمه دوستان
اول برای فایل به این محتوای که تا امروز من بهش برنخوردم از شما سپاسگزارم دیدم اول نسبت به بچه رو به کلی تغییر دادی اون بی خیال که توذهن همه افراد جامعه نسبت به بچه بود رو در دیدمن به یی شکل دیگه نبدیل شد
اون عشق وخدا شناسی رو که الکوش بچه بودن رو بسیار پسند یدم
اول که کلمه مجبور بودن خدا رو دیدم برام یی سوال خدا برای چی مجبور بوده مکه کسی خدا رو به اجبار به کاری وا داشته که مجبور بوده اولین تفکرم من با موضوع بود وای اون کسی که خدا رو مجبور به این همه کاربرای من کرده خودم بودم باوره برام به سختی کم رنک کردن باوره چاقی من ازثی بود که۵۷ سال این باوره در من چقدر مشکل درست کرد روزی که میخواستم این باوره کم رنک کنم به پهنایی صورتم اشک می ریختم انکار به تازگی پدرر وعمه خودم رو همون ساعت ازدست دادم اون روز اون باوره برام سختترین کاره مسیر بود که به شکل خوب اون برطرف کرد
رسیدم به امروز هضم این مطلب برام بسیار سخت هست که من باید خداوند مهربان رو ببخشم وای خدای من کاربر عکس شده باورم نمیشه من هرثانیه هرساعت تویی این همه سال از خدا طلب بخشش کردم حال باید اون خدایی مهربان خودم رو ببخشم
که به وسیله کارهایی که به سمت من روانه کرد همه وهمه از افکار و نکرش خودم بود که متوجه بشم چه افکاری رو دارم دنبال میکنم تا به زندگیم یی تغییردیگه بدم تا ازیی بخش دیگه زندگی خودم اون لذت که خداوند برام دار استفاده کنم
اگه اون همه مشکلات رو داشتم برای تو جه من بوده که برکشت کنم و راه تازه به مسیر زندگیم بدم بازم وای خدای من اون بزرگی وتوامندی تو رو امروز با گوشت پوست درک ولمس کردم حالابرگشت دارم به گذشته چه کردمکه حالا ای دریافتی خودم از انجه که خداوند رو مجبور به برخورد بهسمت منکرد بشم
من جه کاری رو. انجام دادم که شد.این برخورد
خدایا با عرض شرمندگی تورو میبخشم
برای درد پام که به من دادی برای راه نرفتن که توان راه رفتن ندارم بیرون خونه خدایا برای این چقدر تورو ببخشم که شرمندگی کارم جبران بشه
خدایا برای قلب مهربونت که چاریی جز این کار رو نداشتی که من به خودمبیا برگشت کنم من بخشیدمت
خدایا برای اشتباهاتم که به من رسید و کلی تو مسیر زندگیم من رو به سمت ناتوانی کشید من بود که اون نکرش رو داشتم وتو به من دادی .این بخش رو هم بخشیدم
خدایا برای نافرمانی که داشتم کاره رو طبق ایده خودم به پیش می بردم تاکید داشتم که کارم درست بی نقص هست من برای هر چیزی که بخاطر این افکار به من برگشت کردی می بخشمت
خدایا برای قدردان نبودن درست نگاه نکردن به زندگیم برای سرسری رفتارکردنم یی بخش مشکل برامساختی که ایست کنم وجلو نرممن می بخشمت
انقدرلیست بخشش داره زیادمیشه که خودم از افکارم احساس ناراحتی میکنم برای همین همتورو میبخشم
با بخشیدن خدای مربوط دارم نگاهم مهربانش رو دریافت میکنم که من کردم خدا من روبه این وسیله ایست داد حالا که دریافتم خودم کردم و دارم همه رو توچندین مسیر دارمدرست میکنم بازم برای همین نگاه جدید وتغییر که به زندگیم دادمنتیجه داده خداوند بود که با لمس اونها کارم به اینمسیر به این فایل پرارزش رسید خدای بخشدمت دست رو محکمتر گرفتی رهایم نکن دوست عزیزم یار مهربان من دوست داشتنی رو بشتر درک کردم
تو چاره نداشتن هیچ راهکار دیگه برای نشان دادن افکار رو نداشتی پس با بخشش خودت هیچ کله وشکایتی بین من تو. نیست این صافی که بین من وتو بود رو کناری بزاریم با دل صاف زلال هم دیگر رو اول خوب تماشا کنیم که این اولین نگاه بودنکله وشکایت ندارم وفتی همه این سو تفاهم رو بین من توابین بره تازه دوستی ما محکم میشه چون همدیگر رو بخشیدیم و من تو صاف زلال شدیم پس با هم بشیم باهم فکر کنیم تو راهکار بده من این باره به شکل که تودوست داری افکار رو و عمل کردم رو به همون شکل کنم ازمن فقط گوش کردن نه اجرا کردن افکاروعمل کرد خودم
این فایل رو برای خودم نگاه داشتم که اگه بازم دچار اون همه رفتار گدشته شدم فوری این مسکن که به دست اورم رو دوباره بخورم که درد من رو گیج وکنک نکنه تا کارم به ببخش دوباره خداوند نرسه اگه تکرار بشه میشه یی عادت بد من. دیگه دوست ندارم عادت اشتباه تو دوستی من و تو باشه
خدا پشت پناهم باش من رو نگه داره نزار کارم به ببخش تکرای گذشته برسه همین جا کل بخشیدنم رو اجرا کردم دیگه جای برام دوست نشدن نزارم دوست خوبم که از من به خودم نزدیکتر بودی ودیدیی که اگه به شکل جلو برمجایی برای برگشت ندارم وجلوم رو گرفتی اون اجبار
با بخشیدن رهای هست وحس پرواز به وجود میاد
بخشدمت بازم بخشیدمت بازم بخشیدمت
یکی کمه دوتا غمه سه تا شد خاطر جمعه
نشان های دریافت شده
باسلام خدمت شما استاد عزیزم و دوستان گرامیم
چقدر فایل عالی بود حالم خوب کرد الان درک کردم که گفتید هر فایلی پلی کنید حالتونو خوب میکند میاد رو خط نرمال درسته با تمام وجود درکش کردم
اینم کاملا قبول دارم که خدا مجبور یه کارهایی برای ما انجام بده یه همزمانیهایی رو برای ما رقم بزنه تا ما اون مسئله رو تجربه کنیم
چند دقت بود که خداروشکر سلامت بودم دارو مصرف میکنم قرار برم شنوایی سنجی جور نشده برم و لی حالم خوب بود با اینکه صدای شما رو خیلی خوب نمیشنیدم
چند روز پیش من داروهایی که خیلی مصرف ندارم میزارم زیر کابینت چند روز پیش دنبال دارویی گشتم یه نایلون دارو اومد تو دستم که مخصوص بیماری پوستیم بود و خداروشکر چند وقت نمیدونم چند ماه بود که دیگه شفا گرفته بودم وقتی دیدم ترسیدم با خودم تو ذهنم گفتم عه چند وقت از این دارو استفاده نکردم بعدش گفتم خدایا شکرت
خدایا شکرت گفتم اما قبلش خیلی ترسیدم که یه فکری اومد تو دهنم که عه خداروشکر چقدر درد کشیدم چه درد شدیدی بود هر کاری میکردم خوب نمیشد آجر داغ میکردم مینشتم روش شیاف مسکن استفاده میکردم خلاصه چند لحظه ها فقط چند لحطه چند تا فکر اومد تو ذهنم بعدش خداروشکر کردم برای اینکه الان سالمم میخوام بگم که خدا مجبور طبق افکار من طبق فرکانس منفی زجر آور ترس نگرانی استرسی که من فقط چند لحظه داشتم فرکانس بدی که ارسال کردم خدا مجبور طبق اونها برای من همزمانیهایی بسازه که من اون حال بد تجربه کنم دوباره خدا مقصر نیست مجبور بوده برای من این شرایط فراهم کنه گفتیم که ما در هر لحظه در حال ارسال فرکانس هستیم و خداوند هم بر اساس فرکانسی که ما ارسال میکنیم احساسی که ما داریم همزمانیهایی رو میسازه که من اون حال بد تجربه کنم و الانم خداروشکر خداروصد هزار مرتبه شکر کرور کرور شکر که اون حال بد دوران بحرانی تجربه نکردم فقط یه ذره به اندازه نوک سوزن شاید تجربش کردم اما الهی الهی الهی که هیچ کس بقول معروف میخوان چیز بدی بگن میگن نصیب گرگ بیابونی نکنه چه برسه به ما که انسانیم الهی هیچ کس تجربش نکنه الهی همه همیشه در بهترین و بالاترین حد سلامتی خودشون باشن
و برعکس اونم هست که من چند وقت بود که شفا کامل گرفته بودم چون یاد گرفته بودم که هیچوقت نباید به بیماری فکر کنم دربارش صحبت کنم خداروشکر این کارو هم انجام نمیدادم تازه هر وقت یادم میافتاد سپاسگزاری میکردم بخاطر تک تکقسمتهای بدنم که سالم هستند بخاطر شفایی که در قسمتهای مختلف بدنم گرفته بودم بخاطر غذا تیروئدم که یه معجزه بزرگ بزرگ بزرگ بود به گفته پزشکان هر کسی که تیروئید داره باید هر روز صبح ناشتا قرصی بخوره که بجای اون غده کار میکنه یعنی کار اون غده رو انجام بده و من الان فکر کنم یکسالی باشه که اون قرص مصرف نکردم اما در ازمایشم نوشته بود که تیرویدم نرمال این یعنی چی یعنی معجزه شده غده تیروئدم کار خودش انجام میده و اینکه معجزه نشده خداوند مجبور شده طبق افکار عقیده و نگرش من که فرکانسهایی ارسال کردم رفتار کنه و غصه تیروئیدم دوباره فعال بشه
پس خداوند مجبور طبق افکار عقیده نگرش ما همزمانیهایی رو برای ما رقم بزنه که بعزن بعضی هاش خوشایند ما نیست بعضی هاش هم آنقدر برای ما لدت بخش که ما فکر میکنیم در زندگیمون معجزه رخ داده
با تمام این تفاصیل گه گفتم بازم عقیده دارم معجزه بوده که رخ داده هنوز خوب انگار مجبور بودن خدا رو درک نکردم تکرار بشه بهتر درک میکنم الان فقط اومدم تو سایت یه فایل گوش کنم احساسم بیاد رو خط نرمال تو حال بد نمونم
و تازه درک کردم یکم که بخاطر بیماری یا اتفاقات بدی که برامون میافته هم باید سپاسگزاری کنیم چون خداوند من به من نزدیک چون اینم شنیدیم که هر آنچه از جانب خدا رسد همه خیر و خوبیست هر آنچه بدی رسد از جانب خود توست یا از جانب اطرافیان توست که شنیدی
که خدا مجبور جواب بده به فرکانسی گه من ارسال کردم وگرنه با من یا هر کس دیگه هیچ خصومتی نداره که برامون بد بخواد
ولی استاد احساس میکنم چند بار دیکه ام باید این فایل گوش کنم چون هم خیلی عالی بود هم درک بیشتری از مطالبش داشته باشم
استاد یه داستان واقعی دیگه براتون تعریف کنم
هفته پیش رفتیم باغ گردو پایین کنیم یه قسمتی از مسیرمون رودخونه است که الان خشک فقط تا اوایل خرداد آب داره پارسال دیدم یه گیاهی دراومد تو رودخونه یه میوه کوچیک داره مثل هندوانه ست نگاش کردم لدت بردم عکس انداختم رد شدم هفته بعد اومدم دیدم میوه نداره امسال بازم رد شدم هفته پیش دیدم یه گیاهی سبز شده میوهای داره مثل میوهای استوایی بعصی هاش کوچیک بود بعصی هاش اندازه پرتقال درشت بعصی هاش اندازه پرتقال کوچکتر من اونا رو چیدم آوردم خونه باز کردم خوردیم خیلی خوشمزه بود دو نوع بود بعدش نمونه اش یعنی رسیده یکی از میوهای که شبیه طالبی بود تو بازار محله دیدم نوشته بود شاه پسند تستر هم گذاشته بود میخواستم بگم که اینم یه همزمانی بود که بر اساس فرکانس خوبی که من ارسال کرده بودم خداوند برای من رقم زده بود چون من موهاشو چیدم خوردم من دیدمش پس بر اساس فرکانس من بود ولی نمیدونم چه فرکانسی فرستادم که این همزمانیها رو تجربه کردم ولی میدونم فرکانس خوب بوده چون من خیلی خوشحال شدم عشق کردم ذوق کردم اون میوها رو دیدم شاید هم چون من دوست داشتم میوهای استوایی تجربه کنم گرون بودم خدا برای من اونها رو گذاشته بود من هر وقت هر چیزی نیاز دارم گرون باشه نمیخرم و میگم و عقیده دارم ایمان دارم مطمئنم خداوند یه جایی ارزونترشو برام گذاشته تا به موقع من برم اونو تهیه کنم حالا شاید این میوها هم همین باشه
هفته بعدش رفتم میوها رشد نکرده بود چون آب نمیخورد داشت خشک میشد خدایا شکرت خدایا خیلی بزرگی خیلی به من نزدیکی که مجبور هستی طبق فرکانس من شرایط زندگیم رقم بزنی یا من لدت میبرم یا نه گله و شکایت میکنم و خداروشکر اینم یاد گرفتم که گله و شکایت نکنم خیلی زیاد نتونستم در بعصی از موارد گله و شکایت نکنم ولی سعیم میکنم خدایا شکرت
باسلام خدمت شما استاد عزیز،
سلام خدای مهربون و همراه همیشگی من خدای جهان زیبا برای انسانهایی که افکارشان زیبا هست و ایمان واقعی نسبت به تو دارند من تو را دوست میدارم ومیبخشم،
میبخشم برای افکار بدی که درباره زندگی خودم نعمتهای تو داشتم و ناسپاس بودم و با این فکر دریافت نعمتها رو روی خودم بسته بودم و فکر میکردم که تو نمیخواهی که به من این طعمی که دوست دارم را بدی تا لذت بیشتری از زندگی ببرم اما نمیتونستم که با افکار خودم و احساسی که نسبت به تو و نعمت تو داشتم اون اتفاق رو برای خودم جذب میکردم و در زندگی رقم میزدم،
با ارتعاشات و فرکانسهای خودم � به سمت تو میفرستادم توقع داشتم چقدر قشنگی و خوبی به من برگرده در صورتی که فکرهای ناامید کننده و نگران کننده داشتم،
در خیالم تو یک انسان بودی که از حرف انسانها و رفتار اونها ناراحت میشدی ناراحت از کارهای ما از رفتار ما و از عبادتهای ناقص ما،
ناراحت میشدی از اینکه من همیشه در حال شکرگزاری نبودم سپاسگزار واقعی با اعمال خوب در ذهن خودم نبودم ،
من میدونم که مشکل کجاست اول از همه خودم رو میبخشم در واقع این من بودم که باید درست انتخاب میکردم که تو رو چگونه بشناسم من با تو چگونه حرف بزنم و از تو چگونه درخواست کنم و من برای افکار اشتباه خودم خودم رو میبخشم زیرا که تو مجبور بودی با طرز فکرم اتفاقهای مرتبط رو به من بدی،
البته من هم در این موضوع تقصیری ندارم زیرا که بر اساس تربیت ذهنی بزرگترها من هم رشد کرده بودم و باورهای ذهنی من شکل گرفته بودند،
چون در بچگی که من از تو شناختی نداشتم و تو رو همون گونه که هستی میدیدم و قبول داشتم اما رفته رفته که بزرگتر میشیم بر اساس باورها و نگرش بزرگترها در زندگی باید یک سری کارها رو انجام بدیم که تو ناراحت نشی یک باور غلط نسبت به تو بوده که احساس ناراحتی رو به تو نسبت میدهیم،
خوب تو هم مجبور بودی که بر اساس باورها و ذهن من اتفاقهای زندگیم رو به من بدی چون من که همیشه قدرت ذهن خودم رو شناختم و بهش آگاه نبودم فکر میکردم که اگر چیزی به صلاح من باشه خودت اونو در زندگی من قرار میدی و اگر هم به صلاح من باشه در زندگی من هر چقدر هم که التماس و دعا کنم قرارش نمیدی،
من حتی درباره شاد بودن افکار اشتباهی داشتم فکر میکردم خداوند انسانهایی رو که شاد هستند میخندند و به قول خودمان هیچ دغدغهای ندارند و ذهن آرامی دارند،
کسایی رو دوست داره که همیشه با نماز خواندن روزه گرفتن و التماس و گریه از او طلب و درخواست نعمت میکنند،
و نمیدونستم خدا مجبور است که ب اساس باور های ما نگرش ما و طرز فکر ما و انتخاب افکار ما مجبوره بهمون جواب بده چون اون چیزی رو جذب میکنیم که بهش توجه میکنیم ،
من هم میبخشم و با احساس خوب و افکار زیبا در باره س خدا میخوام که به شناخت درستی از زندگی و دریافت نعمت ها برسم و اگر تا الان خدا کاری انجام داده مجبور بوده چون من اون افکار رو انتخاب کردم ،
و امروزه با اگاهی میخوام بهترین ها رو انتخاب کنم تا خدا بر اساس افکار خودم جوابم رو با طعم های خوب ارامش شادی لذت بردن از زندگی زو بده و همیشه در دبم به خداوند مهربان اطمینان دارم که اگر به بهترین ها فکر کنم بهم بهترین هارو میده و او شنونده ی اگاه است ،
باتشکرازشما
سلام همراهان عزيز
چقدر اين ديدگاهتون عالي بود
واقعا بهم چسبيد واقعا خدا قوت
من رابطه بسيار عميق ودوست داشتني دارم
واز بودن خداوند در كنارم لذت ميبرم
ازاينكه شما عرض كرديد خدا مجبور بشنوه مجبور باشه
خيلي خوب بود
خداوند اخه عاشق من وهمه هست ويكي از ااجبار بودنش در كنار مابه خاطر دوست داشتن ماههاست
ما بايد صطح اگاهيمو بالا ببريماز نزديك بودن خدا لذت ببريم
وحس اسودگي وحس دوست داشتن
حس عشق در خودم زياد كنم واين خوبه كه خدا نزديك منه مثل پدري كه
هيچ موقعه فرزندانشو رها نميكنه واقعا خيلي حس خوبيه
هر طرف ميچرخي وجود خدارو حس ميكني
واقعا ممنون از اين ديدگاه پراز احساس وخوب
در پناه ايزد ومنان باشيد
به نام خدای مهره چین و بی نهایت
درود و احترام خدمت استاد عزیز و بی نظیرم و دوستان همراه
خدایا سپاسگزارم بابت نور و آگاهی های ارزشمندی که هر روز از طریق استاد اعجاز به قلب و روح من ریخته میشه.
خدایا بخشیدمت…!
بخاطر تمام لحظه هایی که چاره ای نداشتی جز اینکه جواب ارتعاش های ارسالی خودم رو به من نشون بدی…
بخشیدمت….!
بخاطر تمام همزمانی هایی که باید بر اساس احساس غالب من در زندگی من ایجاد میکردی….
بخشیدمت….!
بخاطر تمام لحظه هایی که (شاید حتی بر خلاف میلت!) منو در شرایط سختی قرار دادی تا به خودم بیام و رازهای جهان هستی رو کشف کنم و پی به معجزه ی ذهن و افکار غالب مثبت ببرم و نبردم!!
بخشیدمت….!
بخاطر تمام لحظه هایی که چاره ای نداشتی جز اینکه علیرغم بخشش و فضل بی نهایتت، به اندازه ی باورهام از موهبت های جهان، بهره مندم کنی…!
بخشیدمت….!
بخاطر تمام آرزوهایی که در مدارشون نبودم و کاری از دستت برنمیامد و نتونستی اون آرزو رو برای من براورده کنی چون من مسئول پر کردن این فاصله ی مداری بودم…!
بخشیدمت…!
بخاطر تمام سالهایی که چاره ای نداشتی جز اینکه بهره ی بسیار بسیار کمی از ثروت، موفقیت و خوشبختی به من بدی چون من ازت توقع کمی داشتم…!
السا رو هم بخشیدم…!
بخاطر تمام سالهایی که در آشفتگی ذهنی، در پی یافتن حقیقت دست و پا میزد و چقدر دیر به مسیر حقیقت هدایت شد….! چقدر دیر راه رو پیدا کرد….چقدر دیر به حقایق رسید….
السا هم مثل خداوند چاره ای نداشت! السا هم در هر لحظه از زندگیش -بهترین خودش- رو نشون داده، تمام آنچه از دستش بر میامده….تمام آنچه در اون موقعیت، در اون مدار، به اندازه ی اون ظرف و آگاهی، داشته از خودش به جهان هستی در قالب ارتعاش نشون داده….
السا هم مثل خداوند چاره ای نداشته! گاهی خسته شده، دلسرد شده، منبع انرژیش کم و یا حتی خالی شده، امیدش کمرنگ شده…
السا هم مثل خداوند چاره ای نداشته!! گاهی مشکلات، براش سخت و سنگین بوده، تحمل روزگار براش سخت بوده و نمیدونسته راهش اینه که احساسش رو خوب کنه و در وسواس فکری نمونه، و ارتعاشش رو ارتقا بده… چون آگاهی هاش در اون سطح بوده ….
السا هم مثل خداوند چاره ای نداشته…! چون عزت نفسش، احساس لیاقتمندیش، جسارتش، کم بوده و نمیدونسته ریشه ی مسائل و مشکلات زندگیش اینه!
اما….الان….
هم السا چاره داره هم خدا…!
الان السا فهمیده راز هستی و زندگی رو…
حقایق داشتن زندگی و شرایط ایده آل و راه رسیدن به خواسته هاش رو…
راز داشتن احساس و ارتعاش عالی رو…
چگونگی رسیدن از ناامیدی و خستگی به امید و احساس مثبت رو…
پس مدارش داره روز به روز ارتقا پیدا میکنه… احساسش داره روز به روز بهتر میشه….کیفیت زندگیش در این یک سال اخیر ، 180 درجه تغییر و افزایش پیدا کرده ، السای 402 با السای 401 دنیا دنیا تفاوت داره و پیشرفت کرده….
چاره ی السا، رسیدن به مدارهای ارتعاشی بالاتر و احساس خوب پایدار تره، پس چاره ی خدا هم پاسخ به همین ارتعاش های بهتر و احساس ِ خوبِ بیشتره….
السا یه سری وظایف داره…وظیفشه شاد باشه. وظیفشه شکرگزار باشه، وظیفشه به داشته هاش توجه کنه، وظیفشه منظم و منضبط در مسیر بمونه، وظیفشه مراقب افکار و رفتارش باشه…وظیفشه هر روز بیاموزه، وظیفشه هر روز به ظرف آگاهی هاش گنجایش بیشتری اضافه کنه، وظیفشه هر روز مراقب مثبت های ذهن و باورهاش باشه.
خدا هم وظایفی داره…..وظیفشه هر چی السا ازش میخواد براش فراهم کنه…وظیفشه عشق رو در زندگی و لحظاتش جاری کنه…وظیفشه ثروت و برکت رو در زندگیش روز افزون کنه، وظیفشه بهترین و عالی ترین افراد و همزمانی ها رو براش زقم بزنه، وظیفشه گلچین شده ترین آدمها رو سر راهش بگذاره، وظیفشه به زندگی ایده الی که السا ازش میخواد برسوندش….
چند وقت پیش در کتابی، یکی از صحبت استاد عزیز رو میخوندم :
“ارتباط با خدا همیشه و در تمام طول تاریخ از سمت انسان به سمت خدا آغاز شده، حتی در پیامبران نیز اینگونه بوده، هیچوقت خدا برای ارتباط با ادمها پیش قدم نشده”.
پس من هم برای بخشیدن خدا پیش قدم میشم.
بخشیدن، قدم اول عشق و رابطه ای ایده آله.
پس من با بخشیدن خدا، پیش قدم میشم، تا رابطه ای سرشار از عشق، رابطه ای ایده آل و دوستانه باهاش داشته باشم.
وظیفه ی من، بخشیدن، و عشق ورزیدنه، وظیفه ی خدا هم پذیرش بخشش من، و بی شمار موهبت دادن در پاسخ عشق من هست….
و من پر از شوقم به ادامه ای این رابطه….به قشنگ تر شدن زندگیم…به تجربه ی تمام خواسته هام….تجربه ی عشق…تجربه ی تمام زیبایی هایی که لایقش هستم….
خدایا سپاسگزارم
استاد عزیزم سپاسگزارم
عشق و نور جاریست….
السا
“ به نام ” الله “ یکتا معبود یگانه ی من ”
سلام بانو السای فرزانه ،هم مسیر عزیز و گرامی .
از دیدگاه شما خیلی لذت بردم و از اینکه به این آگاهی های ناب و عمیق رسیده اید بسیار خوشحالم و اینکه زندگی ای جدید و سرشار از نعمت ها و خواسته هایی که می خواهید در حال تجربه کردن هستید و برای خود خلق کرده اید بسیار مسرور و خوشحال کننده است.از خدا می خواهم هر چه بیشتر و بهتر شما را یاری کند تا با افکار و باورهای زیبا و عالی خود را به مدارهای بالاتر ارتقا دهید و همچنین برای خود من و دیگر هم مسیران هم بیشتر و بهتر به وقوع بپیوندد.
شاد ، پیروز و سلامت باشید.
در پناه الله رب العالمین باشید و بمانید.
“ یا حق ”
خانم مریم عزیز دوست نازنینم
درود بر شما و سپاس از لطف تون بابت خوندن دیدگاهم و پاسخ تون.
مرسی از دعای قشنگ تون عزیزم امیدوارم هر آنچه دعای خیر برای من داشتید سهم خودتون باشه
در نور باشید.
عشق جاربست.
به نام خدای مهربان وحکیم
سلام ودرود بر استاد عزیز ودوستان همراه
استاد این فایل هم مثل همیشه عالی بود وپر بار
همه ما بهترین خاطراتمون مال زمان کودکی چون تنها دوره ای از زندگی بوده که نگرشمون به خداوند صحیح بوده واسوده وبی باک زندگی کردیم بدون ترس واهمه هرچی بزرگتر شدیم طرز فکرمون دیدگاهم ن به خداوند تقییر کرده وزندگمون بر همون اساس بالا وپایین داشته من خودم یادمه بچه که بودم تو دوران ابتدایی از مادر بزرگم شنیدم هرکی دروغ بگه باید اون دنیا دوتا دونه جو رو بهم گره بزنه یعنی خدا مجبورش می کنه دوتا دونه جو می ده دستش تا گره نزنه. ولش نمی کنه این موضوع به حدی برای من جدی شده بود پذیرفته بودم که کابوس شده بود بارها دور از چشم بقیه دوتا دونه جو رو می بردم امتحان می کزدم ببینم می تونم بهم گره بزنم از همون موقع می خواستم تمرین کنم یاد بگیرم که وقتی رفتم اون دنیا بتونم این کار رو بکنم هر بار که مجبور می شدم تو عالم بچگی دروغی بگم اولین چیزی که تو سرم. جرغه می زد همون گره زدن دونه جو بود که هرگز نمی شد گره بخوره ومن ناامید می شدم وترس همه وجودم رو می گرفت
این موضوع وهزاران موضوع دیگه باعث شد من همیشه از خدا بترسم سالها خدا رو پشت کامپیوترهای بزرگی تصورمی کزدم که داره از تو اون کامپیوترها زندگی من می بینه وکنترل می کنه
پارسال که پنج فایل تقییر زندگی از شما که تو سایت هست رو گوش دادم خیلی نگاهم به خداوند تقییر کرد اینکه جهان هستی دارای طبقات مختلفی هست وهرکس بر اساس تفکر ونگرش خودش در طبقه ای از این جهان هست واینکه جهان قانون داره وزندگی ما طبق قانون جهان هستی نظم دهی شده واینکه خداوند هر کدوم از مارو در بهترین حالت خودمون قرار داده چی اونی که سر چهار راه داره فال می فروشه چی اونی که توی بهترین کاخ داره زندگی می کنه وخدا حواسش به همه هست وما طبق همون قانون داریم زندگی می کنیم
این حرفها خیلی برام شنیدنی وگوارا بوده وهست وهمیشه برام جالبه چون دست می زاره رو اون نقطه ضعف ما که همون شناخت ناصحیح روی خداوند با این وجود هنوزم خیلی وقت ها فکرمی کنم خدا ازم دوره وحتما لازمه دعا کنم وازش بخوام تا باز بهم توجه کنه انگاز از خونه ما رفته ومن حتما باید دوباره صدا ش کنم تا برگرده یه وقتایی با همسرم جز وبحثی می کنم ومی دونم من مقصرم همون موقع اذان می ده روم نمی شه برم نماز بخونم خجالت می کشم چون تصورم اینه که خدا ازم ناراحته یا دخترم می ره مدرسه اگه موقعی ای که در رو می بنده دعا نکنم براش یا نگم خدایا سپردم دست خودت تصورم اینکه خدا ازم ناراحت می شه وحتما باید بهش یادآوری کنم
وهزاران تصور اشتباه دیگه راجب خداوند که واقعا اشتباهه
حالا تو این فایل شمابازم بهم یادآوری کردین که جهان هستی براساس قانون اداره می شه هرکسی در طبقه خودش برای خودش خواسته داره زندگی می کنه وخداوند مجبوره زندگی اونو طبق تفکر ونگرش خودش اداره کنه چون این قانونه وخداوند ومحبوره طبق این قانون عمل کنه تازه اون بخاطر رحم ومحبتی که به ما داره ما رو در بهترین حالت خودمون قرار داده وگرنه اگه می خواست به همه تفکرات ما عمل کنه که هیچ
بازم ازتون ممنونم بخاطر همه آگاهی های نابتون زنده وتن درست باشین