چطور لاغر بشم؟ سوالی است که بارها در ذهن افرادی که اضافه وزن دارند مطرح می شود و برای یافتن جواب آن روش های مختلفی را اجرا کرده اند اما پاسخ مناسبی برای سوال خود پیدا نکرده اند.
واکنش ما به مسائل زندگی
همه ما در زندگی به مسائل و مشکلاتی برمیخوریم و سپس به چگونگی برطرف کردن آن فکر می کنیم.
زمانی که با چاقی مواجه میشویم به چطور لاغر بشم فکر میکنیم.
وقتی به مشکلات مالی برمیخوریم به چگونه ثروتمند شدن فکر میکنیم. و زمانی که در رابطهای احساس شکست و ناامیدی میکنیم به چگونه داشتن رابطهای عاشقانه فکر میکنیم.
مواقعی هم در زندگی هست که با مشاهده شرایطی که فرد دیگری در زندگی دارد به چگونه رسیدن و داشتن آن شرایط فکر می کنیم.
وقتی فردی را می بینیم که هرچه دلش می خواهد می خورد اما متناسب است، دوست داریم در شرایط آن فرد باشیم و با خود درباره چطور لاغر بشم؟ فکر می کنیم.
نکته قابل توجه در پیدا کردن پاسخ مناسب برای چگونههایی که در ذهن ما شکل میگیرد این است که ما برای برخی از چگونههای ذهن خود میدانیم که باید آموزش ببینیم.
به عنوان مثال:
اگر این سوال در ذهن ما شکل بگیرد که چگونه نوازنده شوم؟ شاید اولین پاسخی که در ذهن ما شکل میگیرد این باشد که باید در کلاس آموزشی شرکت کنم.
اگر بخواهیم مکانیک شویم میدانیم باید نزد فردی که تخصص در تعمییر خودرو دارد مشغول کار شویم یا در کلاسهای آموزش مکانیک شرکت کنیم.
اما هر بار که این سوال در ذهن ما شکل گرفته است که چطور لاغر بشم؟ پاسخ های متفاونی در ذهن ما ایجاد شده است.
- باید برنامه رژیم غذایی برای لاغر شدن داشته باشم.
- باید ورزش کردن را شروع کنم و در باشگاه ثبت نام کنم.
- باید از داروهای چربی سوز استفاده کنم.
- باید فعالیت بیشتری داشته باشم تا سوخت و ساز بدنم بیشتر شود.
یادگیری موضوعات مختلف در زندگی
اگر شما برای پاسخ هر چگونه ای که در زندگی با آن مواجه شده باشید اقدام کرده باشید، حتما مقداری در رسیدن به پاسخ آن موفق بوده اید.
اگر در زندگی به چگونه رانندگی یاد بگیرم، برخورد کرده باشید، احتمالا در کلاس های آموزش رانندگی شرکت کردهاید و به اندازه علاقه و استمرار خود رانندگی را یاد گرفته اید.
اما چرا برای پاسخ چطور لاغر بشم؟ موفقیتی کسب نکردهاید!!
چون هر بار که به دنبال پاسخ چطور لاغر بشم؟ بوده ایم از روش هایی استفاده کردهاید که لاغر شدن را به ما آموزش ندادهاند بلکه سعی و تلاش کردهاند چاقی ما را برطرف کنند و از آنجایی که مرکز یادگیری جسم ما مغز است، بنابرین تلاش برای یاد دادن لاغری به جسم بی فایده خواهد بود.
همانطور که یادگیری هر موضوعی در زندگی مثل نواختن گیتار، رانندگی، آشپزی، خیاطی، مکانیکی و هرچیزی از مغز شروع شده و پس از یادگیری از طریق جسم میتوانیم آن را تجربه کنیم، یادگیری لاغری هم باید از مغز شروع شود و سپس نتیجه آن در جسم نمایش داده میشود.
به همین علت است که رژیم گرفتن پاسخ مناسب به سوال چطور لاغر بشم؟ نیست. چون انواع رژیمها را گرفتن و پیروی از برنامه غذایی به ما لاغر شدن را آموزش نمیدهد بلکه سعی میکند با محدود کردن جسم از خوردن باعث لاغری جسم شود و چون شروع هر فعالیتی از مغز شروع شده و به جسم ختم میشود، بنابراین نمیتوان به صورت معکوس این روند را انجام داد.
رژیم گرفتن به امید لاغر شدن دقیقا مانند این است که بخواهیم جسم را آموزش دهیم تا مغز یاد بگیرد یا در مثالی مشابه تصمیم بگیریم به دست خود گیتار زدن را بیاموزیم بدون اینکه مغز را در امر یادگیری دخالت دهیم.
همه چیز از مغر شروع میشود و ما این تجربه را در جنبه های مختلف زندگی تجربه کرده ایم.
چطور لاغر بشم؟!
از تجربه چاق شدن برای لاغر شدن استفاده کنیم.
همه ما در مورد چاق شدن این تجربه را داریم.
قبل از اینکه جسم ما به اضافه وزن مبتلا شود، انتظار چاقی در ذهن ما شکل گرفته است، و برای ما طبیعی شده است که چاق شویم. این انتظار از طریق شنیدن حرفاطرافیان و یادگیری رفتارها و عادت های دیگران صورت گرفته است.
سپس انتظار چاقی به دستورالعمل های مغزی تبدیل شده و در مغز ما ذخیره شده است و ما بر اساس دستورات مغزی رفتارمان تغییر کرده است و نتیجه این پروسه در مدت زمانی چند ماهه یا حتی چند ساله اضافه وزن شده است.
اگر به پروسه چاق شدن خود توجه کنید به وضوح به این اطمینان میرسید که ابتدا احساس چاق شدن، نگرانی از چاق شدن، انتظار چاق شدن در ذهن شما شکل گرفته است و بعد از مدتی چاقی را در جسم خود تجربه کردهاید.
بنابراین اگر با این سوال در ذهن خود مواجه شدهاید که چطور لاغر بشم؟ باید بدانید که فقط از طریق یادگیری لاغری میتوانید لاغر شوید.
هیچ طریق دیگری برای لاغر شدن ساده و دائمی وجود ندارد.
سیستم عملکرد ذهن
چرا برای یافتن پاسخ چطور لاغر بشم، تاکید به لاغر شدن ساده میکنم؟! چون ما برای چاق شدن سختی و زجر نکشیدهایم. بنابراین روشی برای لاغری ماندگار، صحیح است که ما را در سختی و رنج قرار ندهد.
چون ذهن ما به شدت با رنج کشیدن مخالف است و انجام هرکاری که با سختی و رنج توام باشد را نمیپذیرد و انقدر مقاومت میکند تا ما را از انجام دادن آن منصرف کند.
این تجربه را در بارها اقدام کردن برای لاغر شدن از طریق رژیم گرفتن، ورزش کردن، دمنوش خوردن و هر طریقی که برای لاغر شدن انجام داده ایم، داریم.
چون برای ذهن ما رژیم گرفتن، ورزش کردن و … برای لاغر شدن سخت و رنج آور بوده است، آنقدر در انجام آنها مقاومت کرده است که ما نتوانسته ایم برای مدت طولانی برنامه لاغری خود را ادامه دهیم.
و این تجربه را در جنبه های مختلف زندگی داشتهایم که اگر انجام کاری برای ما سخت و رنج آور شده است از انجام آن منصرف شدهایم چون ذهن ما طاقت تحمل سختی و رنج را ندارد.
تصمیم صحیح برای چطور لاغر بشم
تا وقتی از روشهای سخت و رنج آور برای لاغر شدن استفاده کنید، شما لاغر نخواهید شد و همچنان چاق و چاقتر میشوید.
چون در ذهن شما لاغر شدن سخت و رنج آور اما چاق شدن سهل و آسان است.
بنابراین طبیعی است که ذهن شما چاق شدن را انتخاب و ادامه میدهد.
اگر میخواهید به پاسخ مناسبی برای چطور لاغر بشم؟ برسید، باید روشی را انتخاب کنید که برای ذهن شما ساده، لذت بخش و آسان باشد.
لاغری با ذهن تنها روشی است که تمام ویژگی های مورد علاقه ذهن را دارا میباشد.
دوره ورود به سرزمین لاغرها از طریق یاد دادن لاغری به شما با روشهایی ساده، جذاب و لذت بخش، ذهن شما را به راحتی متقاعد میکند که لاغر شدن آسانتر از چاق شدن است.
از آنجا که سیستم ذهنی انسان به گونهاست که تمایل به مصرف انرژی کمتر دارد، بنابراین هر روشی که ساده و آسانتر باشد را برای ادامه حیات خود انتخاب میکند.
تمام پیشرفتهای بشر به دلیل همین سیستم شگفت انگیز ذهن است.
چون ذهن انسان تمایل به انجام کارها به شکل ساده تر و لذتبخش تر دارد بنابراین ایده هایی به ذهن انسانها داده میشود که با کشف و تولید کردن وسایل و ابزار گوناگون زندگی را ساده تر کند.
اگر به اطراف خود توجه کنید،وسایل زیادی در زندگی شما وجود دارد که در چند سال قبل در جهان وجود نداشته است و همه آنها در جهت سادهتر کردن مسالهای از زندگی ما تولید شدهاند.
پس به راحتی میتوان به این نتیجه رسید که پاسخ سوال مهمی که در ذهن افرادی که اضافه وزن دارند شکل گرفته است،که چطور لاغر بشم؟ فقط باید روشی ساده و لذتبخش برای لاغر شدن باشد.
تا زمانی که انجام روش انتخابی شما برای لاغر شدن، سختتر و رنجآورتر از چاق شدن باشد، امکان ندارد شما لاغر شوید. اما به وضوح امکان دارد که شما چاقتر شوید. چون انتخاب چاق شدن برای ذهن شما سادهتر، لذتبخشتر و آسانتر است.
این نوشته را بارها بخوانید و به آگاهی مطرح شده درباره چاقی و لاغری در آن فکر کنید و با آنچه در زندگی در حال تجربه کردن هستید مقایسه کنید.
به راحتی به صحیح بودن آن پی خواهید برد و در گام بعد میتوانید تصمیم صحیح برای رسیدن به پاسخ سوال خود که چطور لاغر بشم؟ است را اتخاذ کنید.
تجربه هنرجوی لاغری با ذهن
چطور لاغر بشم!؟ با رنج و سختی یا به آسانی؟!
تنها سوالی که در طی تمام سالهایی که چاق بودیم و هیچ پاسخ درستی براش پیدا نکردیم چگونگی لاغری ما بود!!؟ برای هر کاری از خود می پرسیدیم چگونه رانندگی یا شنا یا خیاطی یا آشپزی را تجربه کنم؟ یک جواب کاملا مشخص داشتیم باید آموزش ببینم و تکرار و تمرین داشته باشم.
اما برای چگونگی لاغری همیشه جوابهای متفاوت و زیادی از ذهن خود و دیگران دریافت می کردیم که اصلا علاقه ای هم به انجام دادن اون کارهای پیشنهادی نداشتیم ولی یه جورایی مجبور بودیم آنها را انجام دهیم.
وقتی به ما می گفتند باید برای لاغر شدن رژیم غذایی داشته باشی و یا بالاجبار ورزش کنی حالمون بد میشد اما چاره ای نداشتیم که برای رسیدن به رویای خود این سختی را بپذیریم و با امید به نتیجه لاغری قبول می کردیم و در نهایت بعد از مدت کوتاهی خسته می شدیم از این اسارت و محدودیت و دردو رنج و مسیر را رها می کردیم.
همه پزشکان یا نزدیکان ما سعی داشتند چاقی ما را برطرف کنند بدون اینکه بدونند ریشه و مشکل اصلی چاقی کجاست !؟ یا اصلا اطلاعاتی از پرونده ای بخشهای مختلف وجودمون در رابطه با چاقی نداشتند و خیلی از اون افراد خودشون متناسب بودند و اصلا درکی از چاقی و آنچه ما هرروز تجربه می کردیم، نداشتند و فقط با اعداد و ارقام و دانش خود می خواستند چاقی ما را رفع کنند و در نهایت هربار ما با شکست روبرو شدیم.
روش مورد علاقه من
تنها روش لاغری که تمام ویژگی های مورد علاقه ذهن ما برای چطور لاغر بشم را دارد روش لاغری با ذهن است.
روشی آسان که هیچ خبری از ورزش و رژیم و محدودیت در آن نیست و البته که بسیار هم لذت بخش است چون با آرامش و شناخت و صلح با بخشهای مختلف وجودیمون در این مسیر حرکت می کنیم.
طی تمام سالهایی که چاق بودیم فرمولهای ذهنی چاق بسیاری در ذهن ما ذخیره شده اند که به صورت خودکار دستورات را از طریق مغز ما به اندامهای ما صادر می کنند و به صورت خودکار رفتارهایی از ما سر می زند که باعث چاقی ما می شود چون بینش خود ما نسبت به اون رفتارها نتیجه چاقی دارد.
در مسیر آموزش ذهنی ما فرمولهای چاقی را شناسایی می کنیم و بعد فرمولهای صحیح لاغری را جایگزین می کنیم ولی این جایگزینی کمی زمانبر هست چون صفحه سفید ذهن ما سالها قبل با فرمولها و انبوه فکر و تجربه چاقی، خط خطی شده است و حالا باید بین خط و خطوط ذهنیمون، فرمولهای صحیح لاغری را پررنگ کنیم و این سیستم خودکار ذهن هست که ما با تکرار رفتاری خودمون مجوز صحیح بودن صادر کردیم و به طور ناخودآگاه یک سری رفتارها به صورت عادت در ذهن ما شکل گرفتند و هرروز بارها اجرا می شوند.
بارها شده الگوی رمز ورود به گوشی را تغییر دادیم و بعد از اون چندین بار الگوی قبلی را تکرار کردیم با اینکه می دونستیم و خودمون رمز جدید وارد کردیم یا وسایل داخل کابینت را جابه جا کردیم و چندین بار به جای قبلی رجوع کردیم و حالا نسبت به قدمت هر موضوعی در ذهن ما زمان نیازه که این جایگزینی انجام بشه.
مثلا استاد که حدود ۳۰ سال عینک بر چشم داشتند بعد از عمل چشم چندین ماه زمان برده تا حرکات مربوط به عینک را ترک کنند بنابراین در مسیر لاغری با ذهن هم ممکنه ما بارها اشتباه کنیم و همون لحظه یا بعد متوجه بشیم و این عالیه، یعنی هر بار متوجه شدن خودش درخواست رد فرمول چاقی و قبلی هست (یعنی فکر و ایجاد دستور جدید) و شاید چند ماه طول بکشه اما هر بار فاصله بین اشتباه کردن ما بیشتر میشه و اگر در این مسیر استمرار داشته باشیم به کارگیری فرمولهای قبلی و غیر صحیح چاقی شاید به ندرت اتفاق بیفتند ولی در عوض به صورت ریشه ای این مسئله درمان میشه.
بارها شنیدم افرادی به اراده و خواسته خودشون از این طور چالشها در زندگی روزمره خود ایجاد می کنند مثلا روزانه تایمی را به صورت عقب عقب راه می روند یا با دست چپ غذا می خورند یا ساعت خوابشون را تغییر می دهند تا ذهنشون قدرتمند بشه یعنی هم تسلط بیشتری روی ذهن و کارایی اش پیدا می کنند و حتما تجربه هایی کسب می کنند و هم اینکه می پذیرند که تغییر یک پروسه زمانبر هست و به نوعی انعطاف پذیری می رسند.
از استادی شنیدم که می گفتند: حداقل ۶ ماه برای تغییر پایه ای یک رفتار زمان لازمه شاید شما ۱ ماه هرشب مسواک بزنید و خوشحال باشید اما نه! هرگاه ۶ ماه هرشب مسواک زدید این تغییر در ناخودآگاه شما اتفاق افتاده است و به صورت خودکار دیگه بدون مسواک زدن خوابتون نمی بره!
خب نتیجه تغییر بینش من در مسیر این دوره در طول هفته پیش به اینجا رسید که گفتم باید هر طور شده تصویر ذهنی خودم را عوض کنم. عکسهای کودکی و نو جوانی خودم را پیدا کردم و هرروز نگاهشون کردم و گفتم من این هستم خیلی احساسی شدم و عجیب در طول چند روز داشتم تغییر می کردم کاملا متوجه بودم اما یهو نمی دونم چی شد یهو تصویر قدیمی اون هم تیکه تیکه باز در ذهنم نقش بست یعنی انگار تصویر ذهنی من یک پازله که تشکیل شده از یک تنه با بازو و با شکم و با پهلو و ران !؟
دائم تصویری که نمی خواستم و دوسش نداشتم در ذهنم نقش می بست (همون فرمول قدیمی و تصویرش) و البته تو کوچه خیابان یا اتفاقی هم این نوع اندام را می دیدم البته اتفاقی که نداریم چون تو ذهنم اومده بود خودم کائنات اجرا می کرد و می دونم چرا!؟
چون بارها و بارها از کودکی از مادرم و خانواده مادری ام شنیده ام که ما زود لاغر میشیم ولی قسمتهای چاق بدنمون تکون نمی خورند !..و همین باعث یک تصویر ذهنی نامتناسب و بدفرم در ذهن من شده است. و توجه من دوباره باعث شد که من چاق بشوم در این قسمتها! تجربه کردم به نوعی یک تصویر و فرمول شناسایی شد که مشکل کجاست!؟
تصویر ذهنی من تیکه تیکه است کلی فکر کردم که آخه کدوم گل و گیاه یا حیوانی چاقی شکمی دارند!؟ اصلا مگه میشه کار خدا نقص داشته باشه!؟ عکسهای کودکی هم که کاملا متناسب هستند!؟ مگه میشه یه قسمت لاغر بشه بعد یه قسمت نشه!؟ این فرایند به صورت کلی هست سراسر بدن من سلولهای هوشمند داره در یکپارچگی. اصلا جدا کردن کار شیطانه! من یک عضو هستم از هستی تمام عضوهای من باهم یک اسم دارند به نام انسان.
خب عصبانی شدم و کلافه و سردرگم شدم و صدای منفی باف هم بالا (که سخته و نمی تونی و ول کن و غیره …) داشت باز منو محتاج لاغری می کرد و دور از خود.
اما درسش اینه فقط ادامه بدهم، تصویر ذهنی هم خودبه خودی باید ایجاد بشه و به زور نمیشه! ولی فکر کردم من خیلی تغییر بینش داشتم مثلا به راحتی صدای روغن داغ را می شنوم و میبینم و آرومم یا مثلا دیروز که احساسم بد بود از این موضوع تصویر ذهنی وقتی ناهارم را خورده بودم و سیر بودم رفتم که یک ساندویچ دیگه و اضافه برای خودم آماده کنم که بخورم ولی قبل خوردن گفتم اینم بخورم حالم از اینم بدتر میشه و نخوردم و بعد همون باعث شد دستان خودم را نوازش کنم بگم آفرین تو داری عالی عمل می کنی.
ترسهات از خوردن کمتر شده یا به بچه هات اجبار نمی کنی اضافه بخورند یا اینکه من قبلا در هفته چند بار نان شیرین تو خونه می پختم همسرم هم خیلی استقبال می کرد، عصرون می خوردیم اما دیروز متوجه شدم من حدود دو ماهه دیگه شیرینی نپختم!؟ یا اینکه صبحانه وقتی گرسنه باشم غذا می خورم نه طبق ساعت، بارها شده لقمه اضافه داخل دهانم را متوجه شدم انداختم سطل زباله و خیلی خیلی تغییرات شگفت انگیزدیگه
از قدیم می گفتند عقل به چشمه! عقل من جسمم را میبینه و دائم می گه چی شد پس؟! و این در حالیست که هیچ راه دیگری هم نیست هیچ راهی! اما تغییرات بینشی بسیاری در این مدت داشتم که قابل به دیدن نیست و من امروز باز امیدم به خداست و هدایتش و لطفش و می دانم که ذهنم داره پالایش میشه و فرمولهای زیرین ذهن هم اصلاح می شوند
خدایا شکرت، خدایا عاشقتم ❤️ همواره در مسیر کسب آگاهی شادمانه حرکت کنید 🍃🌸
(نوشته ملکه عشق عزیز در بخش نظرات)
✍️ تمرین آموزشی 📖
برای انجام عالی تمرین جلسه آموزشی چطور لاغر بشم؟ توصیه می شود ابتدا توضیحات نوشتاری آموزشی را با دقت مطالعه کنید، سپس ویدیوی آموزشی را با تمرکز تماشا کنید و بعد از آن به سوالات مطرح شده در بخش نظرات به صورت شرح انشایی پاسخ دهید.
- تجربه شما از شروع با ذوق و اشتیاق روش های مختلف لاغری را شرح دهید.
- آیا شما هم بعد از شروع رژیم لاغری، ورزش یا هر روش دیگری به مرور ذوق و شوق خود را از دست می دادید؟ شرح دهید.
- چرا در استفاده از روش های مختلف برای لاغر شدن به مرور ذوق و شوق خود را از دست می دادیم؟!
- تجربه خود از ادامه دار بودن ذوق و شوق در جنبه های مختلف زندگی را شرح دهید که چگونه شد که مدتها با اشتیاق موضوعی را دنبال می کردید؟
- تجربه خود از رها کردن دنبال کردن هر موضوعی در زندگی را شرح دهید و عنوان کنید چه عواملی باعث از بین رفتن انگیزه شما شده است.
- چه عاملی در روش لاغری با ذهن سبب شده که ذوق و شوق خود برای ادامه دادن را حفظ کنید.
- از محتوای ویدیوی آموزشی برای خود تمرین ایجاد کرده و در بخش نظرات تمرینی که باید انجام دهید را بنویسید.
منتظر خواندن نوشته های شما هستم
همراه همشگی شما: رضا عطارروشن
امتیاز 4.00 از 35 رای
با دیگران به اشتراک بگذارید تا امتیاز بگیرید!
سلام استاد و دوستان
خوشحالم که هر روز ۱قدم بسمت تناسب اندام برمیدارم
دقیقا ذهن وقتی کاری واسش عادت میشه دیگه ناخوداگاه انجامش میده،چند روز پیش که ۲روز ماشین دوستم استفاده میکردم واتومات بود وماشین خودم دنده ای،متوجه میشدم که چقدر پای کلاجمو در حین رانندگی فشار میدادم و برام گنگ بود ،روز اول به دنده نگاه میکردم وتلاش میکردم مثل ماشین خودم دنده عوض نکنم و روز دوم خیلی راحتر شدم و خوشم اومد
یا گاهی که به ساعت بستن عادت میکنم و حتی اگر یه روز نبسته باشم ولی ناخوداگاه نگاه میکنم به مچ دستم وبعد متوجه میشم دستم نیست
مثلا من از بدنیا اومدن تپل بودم وفرمول های ذهنی چاقی دارم ،اونم زیاد وقدیمی ،حالا که تو دوره ها شرکت کردم و دارم هر روز فایل گوش میدم،کامنت دوستانمو میخونم که خودش یه دوره مفیده واسه من،خودم مینویسم از نتایجم،از تجربیاتم و اینا باعث میشه هر روز قسمتی از فرمول های لاغری جایگزین فرمول های چاقی بشه،همینکه ۱ساعت نوشتن من طول میکشه یعنی ذهنم در حال ساختن فرمول های جدیده،یعنی من ۱قدم بسمت خواسته وهدفم برداشتم ،یعنی موفقیت،یعنی اعتمادبنفس،یعنی تجربه احساسات خوب،یعنی طعم شیرین تناسب ،یعنی نظم فکری،یعنی دوست داشتن بیشتر خودم،یعنی احترام گذاشتن واعتماد کردن به خودم،یعنی من مسئولیت چاقی خودمو بعهده میگیرم،یعنی من میخوام به افراد متناسب توجه کنم پس جسمم هم مجبوره بسمت تناسب حرکت کنه،یعنی حواسم به سیری وگرسنگی خودم هست،یعنی دیگه اجازه نمیدم مثل قدیم همش گرسنه باشم وبترسم غذا بخورم که مبادا چاق بشم ،که اگر میخوردم عذاب وجدان واحساسات بد تجربه میکردم واگر نمیخوردم حسرت وگرسنگیو تجربه میکردم،مونده بودم گرسنه میشم غذا بخورم یا نخورم،سر در گم بودم ،اونهمه ترس منو میبرد تو مسیر نگرانی وناراحتی،اونهمه ناراحتی منو میبرد تو احساسات منفی، اون منفی ها منجر به اتفاقات بد میشد ،اونوقت من همش نگران بودم که ببین بازم امسال چاقتر از پارسال شدم ،اون نگرانی ها منو مینداخت تو چرخه تکرار وتکرار وهمه اون تکرارها بصورت ناخوداگاه ،مثل یک نوار ضبط شده تو مغز من تکرار میشد ،منم که اگاهی نداشتم ،دوز ورزش و رژیمو بیشتر میکردم ،هی آسیب بیشتری میزدم،یجایی بریدم ،خسته شدم،از ۱۰سالگی تو رژیم بودم ،تقریبا ۲۵سال از عمرمو بصورت مکرر تو رژیم بودم ،کار راحتی نبود ولی من برای هدفم میجنگیدم ،فکر میکردم هر چقدر سختر به هدفم برسم یعنی کار مهمی کردم،عشق اینو داشتم که بگن فریده اراده قوی داره وجهان هم راه هایو تو مسیرم میذاشت که مجبور باشم از اراده زیاد استفاده کنم،حالا دارم یاد میگیرم که همونجوری که چاق شدم باید لاغر بشم،راحت ،بدون رژیم،بدون ورزش ،البته که من عاشق ورزش هستم و ورزش مورد علاقمو انجام میدم،قبلا هم عشق ورزشمو داشتم وهم ۸۰درصد برای لاغر شدن هم بود ولی الان فقط بدلیل علاقه خودم ورزش میکنم
خوشحالم که هر فایلی که گوش میدم بهم یادآوری میکنه که راه ومسیرم صحیحه ،پس محکمتر قدم برمیدارم،خدارو شکر فرمول های ذهنیم شروع به جابجایی کرده ،هم تو جسمم مشهوده ،هم تو رفتارام وعاداتم
من قبلا عاشق تنقلات بودم و باور شدید داشتم که این خوراکی ها چاق کننده هستن،یعنی این باورو تو بیشتر خوراکی ها بغیر ار سبزیحات ومیوه ها ،داشتم ،اگر تنقلاتی میخوردم همش میترسیدم وعذاب وجدان داشتم ،ولی الان که تنقلات میگیرم ،باخودم میگم همه خوراکی ها برای انرژی شدن تو بدن من بوجود اومدن نه چاق کننده هستن نه لاغر کننده پس من هر زمان میل داشته باشم میتونم به اندازه نیازم مصرف کنم،و امروز اننخاب کردم چای عصرمو بدون کیک یا بیسکویت بخورم ،با خودم گفتم خوراکی همیشه هست ومن هستم که میتونم تصمیم بگیرم ،من حاکم ذهنم هستم
سلام وقت بخیر
این دومین کامنت من در این فایله ولی دوست دارم با دیدگاه جدیدم نظرمو بنویسم
من تو نوشتن هام از کاما زیاد استفاده میکنم و چند وقت پیش دکمه کامای کیبورد گوشیم جابجا شده بود و بجاش علامت سئوال زده میشد و دقیقا اینکه ذهن من مجدد به همون سمت میرفت برای نوشتن کاما ،در انتها مسئله کیبوردم درست شد ولی اینکه جسم ما به ذهن ما تبدیل شده کاملا در این مثالها مشخصه
گوش دادن مجدد این فایلها بعد از ۵ ماه درک متفاوت تریو برای من در بر داره ومتوجه میشم لول شنیداری م و درکم با پارسالم متفاوت شده ،دقیقا پارسال که شروع کردم گاهی برام سئوالاتی پیش میومد که گیج میشدم ،مثلا من عادت داشتم عصرها چای یا قهوه با بیسکویت یا کیک بخورم و تو اون لحطات هزارتا صدا توی سرم با هم پلی میشد که چرا میخوری؟مگه تو دوره نیستی؟ بازم که اشتباه میکنی؟ یا دوباره که داری رژیم میگیری ،پس چی شد لاغری با ذهن ؟ و واقعا وقت هایی کلافه میشدم ،نمیدونستم اون بی قراری های ذهن قدیممه که نمیخواد تغییر کنه ولی من مستمر گوش دادم و اجازه دادم محتویات ۴۴ سال مموری ذهن قدیمم به سطح خودآگاهم بیاد با نوشتن نظراتم با خوندن مقالات توی سایت با خوندن نظرات دوستانم ،با گوش دادن های مکرر و من نمیفهمیدم در ذهن من چه اتفاقاتی در حال رخ دادنه ولی من به این روش و استادم اعتماد کردم گفتم اگر برای استاد شده برای منم میشه
مثلا مربی من در تمرینات ۳ساعته تنیس در حین آموزش ،مرتب داره چند تا جمله رو برای من تکرار میکنه ،همش میگه ،،جلوی راکت بالا،،پشت دستتو ببینم،،نیم رخ وایسا، با فشار و زور ضربه تو نزن ،دستتو بکش جلو ،،زانوهاتو خم کن ،خودتو عقب نده وووووو اوایل از گفتن مرتب صداش عصبی میشدم مخصوصا که مربیم فارسی خوب صحبت نمیکنه و لحجه داره و من اوایل نمیفهمیدم چی میگه ،مخصوصا که در تنیس مربی فاصله ش با شاگردش زیاده ،دیدم عصبانیت فایده نداره ،بعد از یه مدتی احساس میکنم ذهنم میفهمه مربی م چی میگه و من در حین تمرین به صدای مربی م کاری ندارم ناخواگاه دستای من داره ضرباتو درست وصحیح میزنه و الان که تقریبا ۱ساله تمرین میکنم خیلی پیشرفتم بهتر شده ،من ۱۰ سال پیش میخواستم تنیس برم ولی انقدر از این ورزش بد شنیدم که حتما باید خیلی بدن قوی داشته باشی ،دستات قوی باشه و منم که قبلا خودمو آدم بی انرژی و ضعیفی تصور میکردم بجاش بدمینتون رفتم خدارو شکر تو بدمینتون هم خیلی عالی درخشیدم واینکه ورزش بدمینتون بصورت باشگاهی بسیار توان زیادی میخواد،به هر صورت من با ذهنیت خوبی تنیس رو شروع نکردم و همیشه احساس میکردم توی تمرینات تنیس غش میکنم از ضعف ولی همچین اتفاقی نیفتاد ،من انقدر ضرباتمو محکم میزنم که توپم وارد زمین بعدی میشه گاهی اوقات که مربی م ازم خواهش میکنه با فشار کمتری بزنم 😄هر این ورزش قوای بدنی بالایو نیاز داره و من در تمام مدت تمرین دارم با خودم تکرار میکنم فریده تو دختر قوی وقدرتمندی هستی و تنیس اصلا هیچ چی نیست ،یه کار راحت واسونه که ذهنم کمکم کنه بتونم پیشرفت بیشتری داشته باشم ،برای انجام این ورزش من در حال یادگیری پیش زمینه های ضربات هستم،وقتی مربی م داره یادم میده ،چشمام داره میبینه،گوشم میشنوه،حواسم وتمرکزم کاملا بالاست،یعنی ذهن وجسمم کاملا در یک راستا همکاری میکنن ،انقدر برام تکرار شده ومیشه که بعدا در جسم من میشه یه حرکت به اسم فورهند یا بک هند ،از اول که بلد نبودم نتیجه ش میشه یه بازی قشنگ ولذت بخش که با تکرار صورت میگیره،جایی خوندم که برای اینکه یه مطلبی خوب بره تو ناخوداگاهت باید ۱۰۰۰بار تکرارش کنی
تو مسئله لاغریمونم باید اجازه بدیم گفته های استاد بشینه بر جان و وجودمون ،باید لاغریو جالب ولذت بخش کنیم برای خودمون،واقعا از این لذت بخش تر هم مگه میشه؟ بخدا به هر کی میگم من رژیم نیستم،من ورزش سنگین برای لاغر شدن نمیکنم،من قرص نمیخورم،من دارو نمیخورم ،من دمنوش نمیخورم ،،تعجب میکنن ،میگن پس چکار کردی لاغر شدی
بخدا من محال بود جلوی اینه قدی خودمو نگاه کنم و بد وبیراه نگم ،ولی امروز یه کمد خریدم که روش آینه قدی داره ،به خودم اومدم دیدم دارم جلوی آینه قربون صدقه خودم میرم بجای بد وبیراه ،،اینا یعنی تغییر ،تغییر یعنی خودتو ببینی ،تحمل دیدن خودتو داشته باشی بدون اینکه قضاوتی کنی ،تغییر یعنی اینکه الان که نوشابه ریختم توی لیوان ،یه قلوپ خوردم و دیگه دلم نخواست ،نخوردم ،حتی بهشم فکر نکردم ،حالا پارسال بود به خودم میگفتم اخه نوشابه بخورم خوبه یا نخورم؟ اصلا وارد دوره پیشرفته شدم و اونجا کلیپ هایو دیدم که نگرش منو دگرگون کرد که نه بابا تا حالا اشتباه میرفتم و قفل هایو دونه دونه در من باز کرد که الان هیچ خوراکی منو تو فکرهای ترس نمیبره ،احساس قدرت میکنم،حس میکنم زور قدرتم بیشتر از زور ترس هام شده و این یجور حس اعتماد بنفسو در من تو همه زمینه های زندگیم بیدار کرده ،انگار یه نیروی درونی من داره روشن میشه ،اینا یعنی من از مبداء م فاصله گرفتم،یعنی راهم درسته
همین حالا که دارم این متنو مینویسم استاد توی گروه واتزاپ نوشتن که سایت از ۵شنبه در حال تغییراتیه ،خب اینا یعنی کیفیت ما ،سایت و استادمون مرتب در حال تغییرات عالیه ،خوشحالی یعنی همین تغییرات کوچیک که نتایج بزرگی به همراه داره
خدارو شکر میکنم که در مسیر راحت لاغری قرار گرفتم و هر روز دارم لذت میبرم ،خوشحالم،سلامتم و در آزادی عمل در کنار یک زندگی نرمال متناسب هم میشم ،بازم سپاسگذار خداوندی هستم که من خواستم و او اجابت کرد
ممنونم استاد بینظیر و متفاوت
گام ۸۲ ،،، سلام وقت بخیر ،،چگونه لاغر شویم ؟ با رنج و سختی یا به آسانی ؟چجوری لاغر بشم ؟ این سئوالی بوده که یادم نمیاد اولین بار کی و در چه سنی از خودم پرسیدم ، چونکه من از کودکی چاق بودم و ۱۰۰ درصد در ابتدا پدرم این سئوالو از خودش پرسیده که فریده چجوری میتونه لاغر بشه و بعد نسخه شو برای من پیچیده ، از ۱۰ سالگی که با کلمه رژیم از طرف پدرم آشنا شدم ، که برام توضیح داد ،رژیم یعنی شام نخوردن ،یعنی نهار هر چی دلت میخواد بخور ولی وعده شام ممنوعه ، پس در ذهن من جواب این سئوال که من چطور میتونم لاغر بشم ، داده شد ، من با نخوردن شام میتونم لاغر بشم ،من با نخوردن برنج،نون،شیرینی،چربی،تنقلات،فست فود ووووو میتونم لاغری موقت داشته باشم و به محض خوردن این خوراکی ها مخصوصا در وعده شام بسرعت چاق خواهم شد ، حالا هر وقت میخواستم لاغر بشم اون کد در من روشن میشه که خوراکی های ممنوعه رو نخور ،اونم در شب که دیگه فاجعه بود 😱 نخوردن شام و برنج ووووو آیا برای من دلنشین بوده یا رنج آور ؟ خب جواب مشخصه ،رنج آور بوده ،،،آیا نخوردن ها ،ممنوعیات و رژیم ها برای من سخت بوده یا آسان؟ خب معلومه سخت و ناراحت کننده بوده ،،، پس در ذهن من لاغر شدن سخت و غیر ممکن تعریف شده بود و کاری که لذت بخش نباشه ذهن انجامش نمیده ،،، در زندگی به چالش هایی که برخورد میکنیم باعث رشد و ارتقاء ما میشه ، دلمون خواسته لاغر بشیم ،راه های مختلفو رفتیم ،از دیگران مشاوره گرفتیم ، دلمون پول بیشتر و رفاهو خواسته ،بدنبالش رفتیم،حالا چقدر به موفقیت رسیدیم و از چه راه هایی رفتیم بستگی به درونیات و اعتقادات ما داشت و داره ،، حالا که به موضوعات نگاه میکنم ،میبینم ما برای انجام هر کاری دوره گذروندیم ،کلاس رفتیم تا بتونیم در اونها مهارت کسب کنیم ، ولی برای لاغر شدن ،هر کسی ،هر نسخه ای ،درمانی و رهیو پیشنهاد داد پذیرفتیم و رفتیم تو اون مسیر ، بعضی اوقات هم دست به دامن متخصصین تغذیه شدیم ، در واقع ما در حال پردازش و ساخت پوسته مسئله مون بودیم ،خبر نداشتیم مشگل در هسته است ،مدام رنگ و روی خودمونو عوض کردیم ، نمیدونستیم این درخت از ریشه خرابه ،نیاز داره از اول بازسازی بشه ، سالها به میوه های پلاسیده ش ،سم زدیم و تعجب کردیم که چرا باز هم به نتیجه اصلی نرسیدیم ،چرا به آرامش نرسیدیم ،چرا باز هم پر از ترسیم ،اگر مشکلمون حل شده چرا حالمون خوب نیست ،چرا مجدد چاقی ما برمیگرده ؟ و علامت سئوال های بیشماری در ما بوجود اومدن که هر کدومشون بوسیله دیگران به اشتباه به ما جواب داده شد ، ما سالها یاد گرفتیم با جسممون بجنگیم ،دعواش کنیم ،گرسنه نگهش داریم ، اذیتش کنیم تحقیرش کنیم ووووو و بلد نبودیم که مغز ما فرمان دهی کل وجود ماست ، کلید اصلی برای دستیابی به هر آنچه میخواهیم در دست مغز ماست ، آب در کوزه و ما تشنه لبان میگشتیم ، سالها مغز ما در خدمت ما بود ولی ما به بدترین شکل تربیتش کرده بودیم ،حالا داریم یاد میگیریم که اونجوری که دلمون میخواد ذهنو تربیت کنیم ، دلمون تناسب، رفاه ،سلامتی و ووووو میخواد ،ذهنو برنامه ریزی کنیم تا ببینیم که اون چقدر قدرتمنده ،، چقدر امسال معنی این مقالاتو بهتر درک میکنم😊 ما نمیتونیم به دستمون یاد بدیم گیتار بزنه ،اول مغز آموزش میبینه ،تکرار میکنه و بعد به دستان ما فرمان درست نواختنو میده ،،اول مغز تناسبو یاد میگیره و بعد به جسم یاد میده که باید متناسب باشه ، اول مغز ثروتمند میشه و مارو به مسیر درامد بیشتر و رفاه بیشتر هدایت میکنه ،،فهم همین موضوع میتونه مارو به مدارهای بالاتر هدایت کنه ،، اینکه همه چیز در منه ،در برنامه ریزی های ذهن منه ،،،، الان هر کسی ازم بپرسه چجوری لاغر بشم ،میگم اول ذهن متناسب برای خودتون بسازید ،ذهن ،خودش بلده جسم متناسب بسازه ،، در واقع ما هیچ رنجی برای چاق شدن نبردیم ، در طی مراحل زندگی ،چاقتر شدیم بدون اینکه حتی متوجه باشیم ،با همون روش چاق شدن میتونیم لاغر بشیم ،بدون رنج و با لذت ،،، چند روز پیش در حمام و سرویس بهداشتی خونه یه تغییرات و تعمیراتی انجام دادم و کل دیزاین حمام تغییر کرده ،جای سطل زباله در حمام هم تغییر کرده ،تقریبا ۱۵ روزه این تغییرات انجام شده و من هر زمان میخوام از سطل استفاده کنم ،میرم بسمت همون جای قبلی سطل ، و بعد متوجه میشم سطل به جای دیگه ای منتقل شده ، یعنی هنوزم به جای جدیدش عادت نکردم و این موضوعو تو خیلی موارد امتحان کردم ،مثلا با تغییر جای کاما در کیبورد گوشیم ،کل نوشتنم بهم خورده ،مدام دستم میره بسمت همون جای قبلی ، ناخوداگاه ما برای سهولت کارهامون ،تمام دانسته هاشو سیو میکنه و بصورت یک نوار ضبط شده در ما صبح تا شب اجرا میکنه ،برای همین به تکرار نیاز داره تا یک مموری جدید ضبط بشه و جای قبلیو بگیره ،، مثال جالبیه برای عادت ها و باورهای ذهنی لاغری ، ذهن ما سالها برنامه ریزی شده برای چاقی، فقر،بیماری وووو پس زمان میبره تا اون عادت ها کمو و کمتر بشه و فرمول های جدید جایگزین بشن ،تمرین ، تکرار وصبر میخواد ،،، دیروز در حین تمرینات ورزشیمون ،مربی م به یکی از بچه ها گفت ،فلانی ،رژیم گرفتی که لاغر شدی ؟ همکلاسیم گفت بله ،گفت چجوریه رژیمت ؟ همکلاسیم گفت ،همه چیز میخورم ولی به اندازه ای که متخصصم میگه ،،از کلاس اومدم بیرون با خودم فکر کردم که ما سالها ،مسئولیت انتخاب نوع غذا ،حجمش و زمان خوردنمونو به عهده دیگران و متخصصین گذاشتیم ،اون به بدن ما فرمان خوردن بده ،که کی چی بخوریم و مهمتر از همه چقدر بخوریم، چند قاشق برنج بخوریم وووو آخه مگه متخصص تغذیه میدونه من چقدر غذا نیاز دارم ؟ مگه از احساسات من با خبره ؟ مگه علایق منو میسناسه؟ ووووو و ما سالها از اون مسیر خواستیم که به لاغری دائمی برسیم ،تازه اون همکلاسیم نگران داشتن یه کوچولو شکمش بود ، و اطلاع دارم که مدام میگه در رژیم هستم و این کارهارو ما هم انجام دادیم ،با اینکه توی کلاسمون ،تا حدودی بچه ها میدونن من دارم ذهنی متناسب میشم ولی انگار با مسیرهای قدیم خودشون راحترن ،یا شاید باور نمیکنن که میشه بدون درد و رنج لاغر شد ، باید حتما سختی کشید تا لاغر شد ،مثل قدیمی ها که میگفتن باید سختی بکشی تا پول در بیاری ،پدر بزرگم میگفت مرد اونیه که میزنی روی شونه هاش ،خاک ازش بریزه تا مشخص بشه این مرد کاریه ،ولی حالا میبینیم که پول در آوردن راحته ،مثل نفس کشیدن ،طرف خوابه ثانیه به ثانیه داره دلار به حسابش واریز میشه ، قبلا با اون باورها اون مدل زندگیو تجربه میکردیم الان با باورهای جدید ،زندگی راحتریو میبینیم ، چند روز پیش داشتیم با دوستم در رابطه با گذروندن دوره های ذهنی و اتفاقاتی که برامون افتاده تو این ۳ سال صحبت میکردیم ،میگفت من قبلا باور داشتم حتما باید ۵ صبح برم دنبال کارهام و شب خسته فقط بیام بخوابم ،تازه باور داشتم که کارمند خوب هم که پیدا نمیشه ، ولی الان خودم متوجه نشدم که چجوری اومدم تو مسیری که ،اصلا بیرون نمیرم برای پول بدست آوردن ، انقدر که تفریح میکنم کار نمیکنم با توجه به اینکه الانکارمندی هم ندارم و نمیفهمم چجوری اینجوری شد ،بهش گفتم مگه فهمیدیم که چجوری داریم لاغر میشیم؟ ما اومدیم تو مسیر ،موندیم تو مسیر ،خودش ،خودبخود داره میره تو جاده صحیح ، و باید مدام به خودمون یادآوری کنیم که این مسیر مثل قبل نیست ،درسته هدف هر دو لاغری بوده ولی قرار نیست ما تجربیات قبلیو داشته باشیم ،،،، اینکه تو این راه ما گاهی رفتارهای گذشته مونو انجام میدیم طبیعیه تا کلید های جدید لاغریو پیدا کنیم و بهشون عادت کنیم یک زمانی میبره و هر چقدر ما بیشتر تمرین کنیم زودتر به کلیدهای جدید عادت خواهیم کرد ،، هدف من ،هر روز یک قدم بسمت بهتر زندگی کردن است ، هر روز گوش دادن فایل هام،نوشتن ،خوندن و تفکر کردن به افکار جدیدم