فکر کردن به چطور و چگونه برآورده شدن آرزوها باعث قدرت گرفتن نگرش دور از دسترس بودن آنها می شود. این نگرش به سادگی مانع تحقق آرزوهایتان می شود.
اگر چطور و چگونه برآورده شدن آرزوهای خود را به خداوند واگذار کنید و با آرامش و اطمینان خاطر در مسیر رسیدن به خواسته های خود قدم بردارید از سریع الحساب بودن خداوند شگفت زده می شوید.
چطور و چگونه
فاصله بین رسیدن به خواسته ها و نرسیدن به آن بسیار ناچیز است. تنها یک فکر می تواند مانع از تحقق آرزوهایتان شود.
تنها کافی است به چطور و چگونه رسیدن به خواسته هایتان فکر کنید. همین یک فکر برای قانع شدن شما که هرگز به خواسته خود نخواهید رسید کافی است.
حتما این تجربه را دارید که خواسته ای در وجود شما شکل گرفته است اما در همان لحظات اولیه با فکر کردن به چطور و چگونه رسیدن به آن خواسته قانع شده اید که این یک خواسته دست نیافتنی و حتی شاید اشتباهی است که در وجود شما شکل گرفته است و به راحتی بر روی خواسته خود خط کشیده اید.
امروز که به گذشته فکر می کنم به وضوح به خاطر می آورم که برای هر خواسته ای که در وجودم شکل می گرفت اولین فکری که در ذهن من مرور می شد این بود که چطور و چگونه می خواهی به این خواسته برسی؟!
و من برای هیچ کدام از خواسته هایم راه و روشی سراغ نداشتم که چگونه قرار است به واقعیت تبدیل شوند.
به هر خواسته ای فکر می کردم عقیده و نظر من این بود که هرگز این خواسته برآورده نخواهد شد.
وقتی به پرداخت بدهی هایم فکر می کردم آن را امری محال ممکن می دانستم چون چند سال برای این کار تلاش کرده بودم اما هر سال بدهکاری های من بیشتر می شد.
وقتی به رشد کسب و کارم فکر می کردم آن را امری محال ممکن می دیدم چون چند سال از شروع کسب و کارم می گذشت و تلاش زیادی برای پیشرفت شغلی انجام داده بودم اما نتیجه چندانی حاصل نشده بود.
وقتی به بهبود رابطه با همسرم فکر می کردم آن را محال ممکن می دیدم چون سالها از ازدواج ما می گذشت و هر سال شرایط و رابطه ما بدتر از قبل می شد.
به هر خواسته ای فکر می کردم به این دلیل که سالهای زیادی از زندگی ام درگیر آن مساله و مشکل بودم نمی توانستم تصور کنم که این خواسته من برآورده خواهد شد.
همیشه بعد از فکر کردن به هر خواسته ای بلافاصله افکار درباره چطور و چگونه رخ دادن آن خواسته در ذهنم مرور می شد و ذوق و شوق مرا از بین می برد.
شرایط درخواست و دعا کردن را دارید
به لطف خدای مهربان زمانی که در مسیر تغییر زندگی قرار گرفتم و با قانون جذب آشنا شدم علاقمند به درک قوانین جهان هستی و مخصوصا تاثیر خداوند بر زندگی انسان شدم.
وقتی قرآن را درباره نقش خداوند در برآورده شدن خواسته ها و آرزوها مطالعه می کردم به این موضوع شگفت انگیز برخوردم که خداوند در قرآن می فرماید:
و هرگاه بندگان من، از تو در باره من بپرسند، [بگو] من نزدیکم، و دعای دعاکننده را اجابت میکنم، پس [آنان] باید فرمان مرا گردن نهند و به من ایمان آورند، باشد که راه یابند.
سوره بقره آیه ۱۸۶
خداوند در این آیه فرموده است که دعای دعا کننده را اجابت می کنم.
درک و برداشت من این بود که دعای درخواست کننده همان خواسته ها یا آرزوهای بنده ها می باشد. بنابراین برای اولین بار در زندگی ام با این نگرش مواجه شدم که خداوند درخواست های من را اجابت می کند.
تا قبل از آن نگرش من این بود که انسان درستکاری نیستم و نتوانسته ام رضایت خداوند را جلب کنم و به همین دلیل از خدا دور شده ام پس خداوند صدای من گناهکار را نمی شنود یا به من اهمیت نمی دهد.
اما در این آیه هیچ شرط و شروطی برای اینکه دعای چه انسان هایی را اجابت می کنم نیامده است.
جالب است که شرط برآورده شدن دعا بعد از اینکه خداوند فرموده است دعای درخواست کننده را اجابت می کنم به شرط اینکه فرمان مرا گردن نهد و به من ایمان آورد.
این خیلی تفاوت دارد با آنچه من درمورد خداوند فکر می کردم که چون بنده درستکاری نیستم خداوند دعا و درخواست های من را اهمیت نمی دهد.
برای قبل از درخواست کردن هیچ شرط و شروطی توسط خداوند تعیین نشده است.
خداوند نگفته است فقط بنده هایی که چه کارها یا اعمالی را برای حداقل چه مدت انجام داده اند می توانند از من درخواست یا دعا کنند.
این درک به من کمک کرد تا از شر احساس عذاب وجدان که بنده صالح و درستکاری نیستم و خداوند مرا دوست ندارد رها شوم و برای اولین بار در زندگی جرات کردم که به درخواست کردن از خداوند فکر کنم.
تا قبل از آن همیشه گفتگوی من با خداوند در قالب التماس و خواهش برای بخشیدن گناهان و سهل انگاری هایم بود، اما بعد از شکل گیری این نگرش در وجودم اشتیاق اینکه از خداوند درخواست و کمک بخواهم شکل گرفت و تصمیم گرفتم برای یک بار هم که شده خداوند را امتحان کنم.
خداوند شرط برآورده شدن آرزوها و اجابت درخواست ها را ایمان داشتن به خود معرفی کرده است.
به فرمان من گردن نهد همان دعوت خداوند از انسانها برای ایمان آوردن است بنابراین اگر به شکل واقعی و قلبی به خداوند ایمان داشته باشید نه تنها واحد شرایط درخواست و دعا کردن هستید بلکه خداوند اجابت دعای شما را تضمین کرده است.
دریافت این آگاهی ها و مرور این نگرش ها در وجودم ذوق و شوق زیادی برای زندگی کردن، دعا کردن، آرزو کردن و حتی پرستیدن خداوند ایجاد کرد و تصمیم گرفتم به لطف خدای مهربان زندگی جدیدی را شروع کنم.
سریع الحساب بودن خداوند
یکی از بزرگترین موانع رسیدن به خواسته ها فکر کردن به چطور و چگونه رخ دادن آن است. فکر کردن به این موضوع به این دلیل که ما هیچ راهکاری برای رسیدن به خواسته های خود نداریم رسیدن به آن را یا غیرممکن می کند یا راهی بسیار سخت و طولانی در پیش روی ما قرار می دهد که فکر کردن به آن باعث ایجاد یاس و ناامیدی در ما می شود و خواسته های خود را فراموش می کنیم.
برای رفع این مانع بزرگ باید چاره ای می اندیشیدم و بهترین چاره به نظرم جستجو در قرآن بود تا از نگرش خداوند درباره اجابت درخواست ها اطلاع پیدا کنم.
با جستجو در قرآن به عبارت (سریع الحساب) برخورد کردم که راه حل مقابله با مانع زمان بر بودن برآورده شدن آرزوها در ذهنم بود.
عبارت (سریع الحساب) هشت مرتبه در قرآن آمده است که نشان از اهمیت این موضوع دارد. در واقع خداوند (سریع الحساب) بودن را یکی از ویژگی های خودش عنوان کرده است.
- آنانند که از دستاوردشان بهرهای خواهند داشت و خدا سریع الحساب است. (بقره ۲۰۲)
- تا خدا به هر کس هر چه به دست آورده است جزا دهد، که خدا سریع الحساب است. (ابراهیم ۵۱)
- امروز هر کسی به آنچه انجام داده است کیفر مییابد. امروز ستمی نیست؛ آری، خدا سریع الحساب است. (غافر ۱۷)
من به این درک رسیدم که اگر به خداوند ایمان داشته باشم باید به ویژگی ها و صفات او هم ایمان و اطمینان داشته باشم بنابراین تصمیم گرفتم هربار که در ذهنم رسیدن به آرزوها و خواسته هایم طولانی و سریع الحساب بودن خداوند فکر کنم و ایمان داشته باشم که سرعت خداوند در برآورده کردن خواسته هایم بسیار بیشتر از سرعت عملکرد من می باشد.
به این شکل ذوق و شوق رسیدن به آرزوها را در وجودم حفظ می کردم و با اینکه هیچ نشانه ای از برآورده شدن خواسته هایم نمی دیدم ولی در ذهنم با فکر کردن به اینکه خداوند سریع الحساب است مانع از خراب شدن احساس و ناامیدی خودم می شدم و ذوق و شوق تحقق آرزوها را در وجودم زنده نگه می داشتم.
من ایمان داشتم برای تحقق آرزوهایم به محض اینکه به خداوند توکل کنم، او هم برنامه اش برای تغییر زندگی من و تحقق آرزوهایم را سرعت می بخشد. چون خداوند سریع الحساب است.
من ایمان داشتم زودتر از آنچه همیشه در ذهن من مرور می شود به آرزوهایم می رسم چون خداوند سریع الحساب است.
من ایمان داشتم از طریقی که در آن روزها به عقل من نمی رسد می توانم بدهکاری هایم را پرداخت کنم.
من ایمان داشتم به شکلی که در آن روزها به عقل من نمی رسید کسب و کار من رشد و گسترش پیدا خواهد کرد.
من ایمان داشتم به طریقی که در آن روزها به عقل من محال ممکن بود روابط من با همسرم دگرگون خواهد شد.
فکر کردن به این نگرش ها و تکرار کردن آنها در زمان هایی که تحت تاثیر هجوم افکار منفی قرار می گرفتم ذوق و شوق اینکه زودتر از آنچه می توانستم تصور کنم آرزوهایم به واقعیت تبدیل خواهد شد را زنده نگه می داشتم.
من باور کردم که خداوند سریع الحساب است و همانطور که خودش وعده داده فقط کافی است من از ایمانم به خداوند مراقبت کنم. در این صورت خداوند سریع تر از قبل کارها را انجام خواهد داد.
خداوند موفقیت را زودتر از آنچه فکرش را می کنم وارد زندگی من خواهد کرد.
خداوند نعمت هایی وارد زندگی من خواهد کرد که سال ها مرا جلو خواهد انداخت.
یکی از موانع ذهنی افراد برای دنبال کردن خواسته ها و آرزوهایشان این است که آنها به سن خود توجه می کنند و تصور می کنند که دیگر از سن آنها گذشته است. آنها فرصت کافی برای تحقق آرزوهای خود ندارند.
من هم در سن ۳۴ سالگی برای اولین بار در زندگی خواسته داشتن کسب و کار اینترنتی در وجودم شکل گرفت.
در آن روزها این نگرش در ذهن من بسیار قوی بود که تغییر شغل یا ایجاد کسب و کار باید در سن پایین انجام شود چون به سالها تلاش و صبر نیاز دارد تا به موفقیت برسد و من تصور می کردم که دیگر از سن من گذشته است که بخواهم قدم در مسیری بگذارم که هیچ اطلاعات یا تجربه ای درباره آن ندارم.
در این شرایط است که باید از نگرش های صحیح درباره خداوند برای حفظ انگیزه و شور و شوق جهت ادامه دادن استفاده کرد.
من با ایمان داشتن به سریع الحساب بودن خداوند اشتیاق و انگیزه خود برای داشتن کسب و کار اینترنتی را در وجودم حفظ کردم و با اینکه هیچ راه و روشی برای چطور و چگونه ایجاد کردن و به موفقیت رساندن آن نداشتم اما اجازه ندادم مرور افکار ناامید کننده در ذهنم باعث ایجاد یاس و ناامیدی در من شود.
ممکن است در شرایطی باشید که تصور کنید سن شما از آن حدی که برای تحقق آروزهایتان در ذهن تان منطقی است گذشته است و به همین دلیل احساس کنید توانایی یا فرصت کافی برای تحقق آرزوهایتان را ندارید.
در این لحظات باید به خاطر بیاورید که کاری را که ممکن است شما نتوانید در چندین سال انجام دهید، خداوند در زمان بسیار کوتاهی حتی کسری از ثانیه می تواند انجام دهد.
به شکل عادی شاید بیست سال طول می کشید تا من می توانستم با توجه به میزان درآمد و روند رشد و پیشرفتم تمام بدهکاری هایم را پرداخت کنم اما زمانی که خودم را لایق درخواست کردن از خداوند دیدم و از او خواستم بدهکاری های چند سال زندگی و کسب و کار من را پرداخت کند و به سریع الحساب بودن خداوند ایمان داشتم، معجزه در کمتر از یک سال رخ داد و آرزوی من برآورده شد.
به شکل عالی شاید هرگز نمی توانستم طعم خوش لاغری را تجربه کنم چون بیش از بیست سال برای لاغر شدن از طریق مختلف تلاش کرده بودم اما هر سال چاق تر می شدم، اما زمانی که آرزوی لاغر شدن را به خداوند عرضه کردم و به سریع الحساب بودن خداوند در تحقق آرزوها ایمان آوردم معجزه در کمتر از دو سال رخ داد و آرزوی لاغری من برآورده شد.
به شکل عالی شاید ده سال یا حتی بیشتر باید زمان صرف می کردم تا مراحل یادگیری و ارائه آموزش به دیگران را می آموختم چون هیچ تجربه و دانشی در حوزه آموزش نداشتم.
اما وقتی آرزوی آموزش لاغری با ذهن را به خداوند عرضه کردم و به سریع الحساب بودن خداوند ایمان آوردم معجزه در کمتر از چند ماه بعد از اینکه نشانه های لاغری را در خودم مشاهده کردن رخ داد و افراد برای یادگیری لاغری با ذهن از سراسر کشور به سمت من می آمدند و درخواست شرکت در دوره آموزشی لاغری با ذهن را داشتند.
شاید شما هم اکنون در موقعیتی باشید که با توجه به امکانات و شرایطی که دارید هیچ امیدی نداشته باشید که بیست سال یا سی سال دیگر هم آرزوهای شما محقق نمی شود. اما به خاطر داشته باشید که خوشبختانه کار خداوند سرعت بخشیدن به تحقق آرزوها و اجابت درخواست هاست چون او سریع الحساب است.
خداوند می تواند با ایجاد یک وقفه به موقع به مانند یک زنگ تفریح در مسیر زندگی شما باعث جلو انداختن ده ها سال شما در زندگی شود.
همانطور که یک شبه بیش از صد نفر را در گروهی که من برای توضیح دادن چگونه لاغر شدن با ذهن برای دو نفر از نزدیکانم ایجاد کرده بودم وارد کرد و یک شبه من ره ده یا بیست ساله را طی کردم و مدرس لاغری با ذهن شدم.
فقط نیاز است که دلگرم باشید.
به خدای یکتایی که می پرستید دلگرم باشید. این خدا می داند چگونه باید قوانین و جریاناتی که به نظر شما و دیگران منطقی است که سالها به طول بینجامد را از طریق سرعت بخشیدن در مدت بسیار کوتاهی در زندگی شما به جریان بیاندازد.
او می تواند شما را سریع تر از آنچه تصورش را می کنید به موفقیت و هدفتان برساند به شکلی که از نظر دیگران گویی معجزه رخ داده است.
حتما این تجربه را در زندگی خود داشته اید که تصور می کردید رسیده به فلان خواسته از نظر شما غیرممکن بوده است اما بعد از مدت کوتاهی شرایط و اتفاقاتی در زندگی شما رخ داد که آرزویی که رسیدن به آن از نظر شما محال بود به واقعیت تبدیل شد.
شاید دوست داشته اید که صاحب خانه شوید در حالی که سالها در خانه دیگری زندگی می کردید و هیچ امید و نشانه ای از صاحب خانه شدن در زندگی خود مشاهده نمی کردید اما به یک باره مانند طوفانی که از راه می رسد شرایط و اتفاقات در زندگی شما شکل گرفت و چند روز بعد شما صاحب خانه شدید.
شاید در شرایطی قرار داشته اید و تصور می کردید خارج شدن از این شرایط سالها زمان نیاز دارد یا مستلزم تحمل رنج و سختی فراوان است اما فقط چند روز بعد به شکل معجزه واری آن مساله بدون دخالت یا اقدامی از سوی شما حل شده است و شما از آن شرایط سخت خارج شده اید.
آن زمان که من خواسته خرید خانه ای بزرگ، مجلل و با تمام وسایل رفاهی را به خداوند عرضه کردم نه تنها از نظر شرایط مالی خود را مستحق داشتن همچین خانه ای نمی دیدم بلکه تا بحال نشنیده بودم که فردی در شهر ما خانه ای با تمام وسايل رفاهی خریده یا فروخته باشد.
اما تحقق این خواسته توسط خداوندی که سریع الحساب است فقط به چند ماه زمان نیاز داشت.
درآمد من از کسب و کار اینترنتی در طی فقط چند ماه چندین برابر شد.
خانه پدریم که سالها فروش نمی رفت فروش رفت و مبلغی بعنوان ارث پدری به من رسید.
آرزوی فردی که سالها رؤيای مهاجرت کردن داشت کمتر از یک سال بعد از ساخته شدن و تجهیز خانه اش به واقعیت تبدیل شد و او قصد رفتن کرد.
همسر من چند دقیقه بعد از اینکه فروشنده آگهی فروش خانه اش را در اینترنت آگهی کند آن را می بیند و از من خواست که برای دیدن این خانه مراجعه کنیم.
به محض وارد شدن به آن خانه احساس کردم که سالهاست فروشنده را می شناسم و اتفاقا او هم عنوان کرد که همین احساس را داشته است. جالب اینکه بیشتر از اینکه درباره خرید و فروش خانه صحبت کنیم درباره موضوعات مختلف از جمله رسیدن به آرزوها صحبت کردیم و آن زمان بود که فروشنده اعلام کرد قصد فروش تمام وسایل خانه را به دلیل مهاجرت دارد.
در نهایت با رد و بدل شدن چند جمله کوتاه بدون مراجعه به مشاور املاک صاحب خانه ای شدم که در آن لحظه در رؤیای من نمی گنجید و نمی توانستم باور کنم که چطور و چگونه خواسته من برآورده شد.
به خدای یکتایی که می پرستید دلگرم باشید. این خدا می داند چگونه باید قوانین و جریاناتی که به نظر شما و دیگران منطقی است که سالها به طول بینجامد را از طریق سرعت بخشیدن در مدت بسیار کوتاهی در زندگی شما به جریان بیاندازد.
او می تواند شما را سریع تر از آنچه تصورش را می کنید به موفقیت و هدفتان برساند به شکلی که از نظر دیگران گویی معجزه رخ داده است.
باید ایمان خود به سریع الحساب بودن خداوند را از طریق به یاد آوردن خاطرات زندگی خود تقویت کنید.
زمان هایی را به یاد بیاورید که خواسته هایی که تحقق آنها از نظر شما محال ممکن بوده است در مدت زمان کوتاهی به واقعیت تبدیل شده اند.
شاید حتی در زندگی اطرافیان خود شاهد تحقق خواسته ها یا شرایطی بوده اید که از نظر شما و دیگران معجزه الهی بوده است.
تفاوتی ندارد نشانه های سریع الحساب بودن خداوند را در زندگی خود یا دیگران جستجو کنید. همین که به یاد بیاورید شاهد سریع الحساب بودن خداوند بوده اید باعث تقویت ایمان شما نسبت به سریع الحساب بودن خداوند در تحقق آرزوهایتان می شود.
خدای امروز با خدای آن روزها هیچ تفاوتی ندارد، داشته ها و توانایی های خداوند هرگز تغییر نمی کند. بنابراین آنچه باید تغییر کند فقط نگرش و انتظار ما از خداوند است.
برای این مرحله باید این نگرش ها را در درونتان ایجاد کنید:
باور کنید که لایق و واجد شرایط درخواست کردن و دعا کردن از خداوند بدانید.
باور کنید که خداوند برای تحقق آرزوهایتان سوابق چندین ساله اعمال شما را بررسی نمی کند.
باور کنید که برای تحقق آرزوهایتان فقط باید بعد از عرضه درخواست هایتان ایمان خود به خداوند را تقویت و حفظ کنید.
باور کنید که خداوند سریع الحساب است و فراتر از محاسبات و چطور و چگونه هایی که در ذهن ما شکل می گیرد عمل می کند.
و در نهایت برای همیشه به دانایی، توانایی و سریع الحساب بودن خداوند دلگرم باشید.
تمرین:
۱- نگرش شما درباره افکاری که در ذهن درباره چطور و چگونه تحقق خواسته ها شکل می گیرد چیست؟
۲- در گذشته چه خواسته هایی در وجود شما شکل گرفته است که بخاطر فکر کردن به چطور و چگونه تحقق آن به راحتی خواسته یا علاقه خود را رها کرده اید؟
۳- نگرش شما درباره شرایط درخواست کردن از خداوند چیست؟ چقدر خود را واجد شرایط درخواست کردن از خداوند می دانید؟
۴- درباره لایق بودن و واجد شرایط بودن خود جهت درخواست از خداوند شرح دهید. برای خود منطقی کنید همیشه می توانید از خداوند درخواست کنید و ۱۰۰٪ درخواست های شما پاسخ داده می شود.
۵- نگرش شما درباره سریع الحساب بودن خداوند چیست؟ آیا فقط خداوند برای پیامبران سریع الحساب است یا این ویژگی خداوند شامل همه بندگان می شود؟!
۶- درباره سریع الحساب بودن خداوند از زندگی تان مثال پیدا کنید؟! چه موضوعاتی بوده اند که سریع تر از تصور شما به سرانجام رسیده اند؟! هرچقدر بیشتر مثال کنید به تقویت ایمان خود کمک کرده اید.
منتظر خواندن نوشته های شما هستم
همراه همشگی شما: رضا عطارروشن
امتیاز 4.73 از 48 رای
با دیگران به اشتراک بگذارید تا امتیاز بگیرید!
جمعه بیست و چهارم مارچ بیست بیست و چهار:
سپاسگزار خداوندی هستم که تعداد درخواستهای من را محدود نکرده است
سلام و درود به تمام دوستان و عاشقان مسیر تغییر
سال نو و تحول نو مبارک
زندگی با کمک خداوند قدم ده – به سریع الحساب بودن خداوند ایمان دارم
من قبلا هر وقت به یک خواسته ای فکر میکردم فقط و فقط بدنبال چگونه رسیدن و چطور رسیدن به اون خواسته بودم و با عقل خودم راههای مختلف را بررسی می کردم و اگر خواسته بزرگتر از حد توانم بود مایوس و ناامید میشدم و انرا رها میکزدم و یا اینکه با حسرت به آن نگاه میکردم.
مثلا وقتی ماشین مورد علاقه ام را میدیدم و میدیدم که اگر بخواهم انرا بخرم باید چند ده سال پول پس انداز کنم بشرطی که هیچ خرج دیگری نداشته باشم اونوقت اون را با حسرت نگاه میکردم چون از نظر منطقی به هیچ وجه راه حلی به ذهنم نمیرسید
و جالب اینجاست برای خواسته هایی که ایمان و اطمینان داشتم که به آنها میرسم اصلا دنبال چگونگی رسیدن بهشون نبودم و براحتی به اون خواسته ها رسیدممثل قبولی در کنکور و یا مهاجرت
فاصله بین نرسیدن و رسیدن به خواسته ها یک چیز هست و اون هم فکر کردن به چطور و چگونه رسیدن به خواسته ها
من هنوز بحث تعداد درخواستها و بزرگ و کوچک بودنشان برایم منطقی نشده پس دوباره این موارد زیر را میتویسم
اینجا خداوند نگفته که فرد درخواست کننده چه زمانی و در چه مکانی درخواست میتواند بکند خداوند نگفته که فرد درخواست کننده چه ویژگی هایی باید داشته باشد؛ مسلمان باشد یا کافر باشد؛ گناهکار باشد و یا پرهیزگار باشد؛ چاق باشد یا لاغر؛ فارسی بگوید و یا عربی بگوید و یا انگلیسی بگوید؛ در کدام زمان از روز و یا شب درخواست کند؛ در چه حالتی باشد ایستاده یا نشسته باشد و یا سوار هواپیما و یا کشتی باشد؛
خداوند حتی نگفته که چند بار میتوانی درخواست کنی یک بار یا دو بار و یا سیصد بار! حتی فاصله زمانی بین درخواستها را هم مشخص نکرده است مثلا سالی یکبار و یا روزی یکبار میتوانی درخواست کنی و حجم و بزرگی و کوچکی درخواستها را هم مشخص نکرده است مثلا نگفته است که مثلا در حد یک بستنی میتوانی درخواست کنی و یا در حد یک کشتی بزرگ!
من اینجوری برای ذهنم منطقی کردم که خداوند گفته هر چیزی که بخواهی را بهت میدهم
انگار رفتی رستوران سلف سرویس و پول دادی ولی فقط یکبار میروی از شیرینی که دوست داری یکعدد بر میداری و بعد مینشینی و بقیه را نگاه میکنیخوب پول دادی هر چقدر که بخواهی میتوانی بخوری و هر چند بار هم که بخواهی میتوانی توی بشقابت بریزی و اگر خودت خجالت بکشی و اینکارو انجام ندهی مقصر صاحب رستوران نیست
حالا شرط خداوند برای برآورده کردن خواسته چیست؟ تنها شرط خداوند برای بعد از درخواست هست و اون هم اینه که بهش ایمان آوریم
ایمان آوردن به خداوند یعنی چی؟ از انجایی که ما خداوند را نمیبینیم و فقط خداوند را از طریق نشانه ها و ویژگی ها و اثراتش میبینیم ، ایمان آوردن به خداوند یعنی ایمان آوردن به ویژگی هایش
مثلا تا اینجا یاد گرفته ایم که به وفاداری خداوند ایمان داشته باشیم به زمانبندی خداوند ایمان داشته باشیم به تحقق آرزوهایمان ایمان داشته باشیم و …
از اونجایی که ذهن انسان عجول هست، وقتی به یک خواسته ای نمیرسیم سریع شروع به حرف زدن میکند و تلاش میکند که ما را از ادامه راه مایوس کند و باعث بی انگیزگی در ما برای ادامه مسیر میشودیکی از راههای غلبه بر این احساس عجله داشتن، باور به سریع الحساب بودن خداوند هست
یعنی باور به اینکه سرعت خداوند در برآورده کردن خواسته هایم خیلی بیشتر از سرعت عملکرد من هست! من این موضوع را در لاغر شدن، خرید خانه و ماشین و مهاجرت و پیدا کردن کار و … دیده ام
من از جاییکه به عقل من نمیرسید خانه خریدم و از جاییکه باور نمیکردم کار فوق العاده ای برایم جور شد
یکی از موانع ذهنی من هم سن و سال هست، به این خاطر که میگویم اگر من الان بخواهم کار خودم را شروع کنم سنم بالا رفته است و قدرت ریسک پذیری ام کمتر شده است چون خرج و مخارج خانه بالاتر رفته است
اون موقع که جوانتر بودم هزینه هایم کمتر بود و راحتتر میتوانستم ریسک کنم باید مدتی دوران خاک خوری را بگذرانم تا بیزینسم شناخته بشود و مشتری داشته باشم ؛ پس در این مدت چه کسی هزینه های زندگی من را تامین میکند و از کجا قسط و خرج و مخارج زندگیم را پرداخت کنم و من نباید حتی برای پرداخت هزینه های زندگی روی همسرم حساب کنم! فقط باید روی خداوند حساب کنم
من فقط باید الگو و نشانه در زندگی خودم و اطرافیانم پیدا کنم که از جاییکه گمان نمیکزدم خداوند کارها را برایم ساده کرده است
چون خدای امروز من با خدای سالهای قبل تفاوتی ندارد و توانایی خداوند و داشته های خداوند و دانش و آگاهی خداوند به مشکلات من ، به نسبت ده بیست سال قبل هیچ تفاوتی نکرده است و فقط نگرش من تغییر کرده است
چند روزی بود که درب گاراژ موقع بسته شدن صدای بدی میداد و من هم پشت گوش مینداختم و در گیر کارهای خانه و شرکت بودم
تا اینکه یک روز گفتم من باید این را درست کنم و خداوند من را هدایت میکند، به دو تا تعمیرکار تماس گرفتم و راهنمایی ام کردند ولی درست نشد و گفتند سرشون شلوغ هست و دو روز دیگر میایند که درب را بازدید کنند من شب که آمدم خانه برف شدیدی هم میبارید ولی گفتم من میتوانم این مساله را حل کنم و باید منشا صدا را پیدا کنم ولی از طرفی هم میترسیدم کاری انجام بدهم
چون دو ماه قبل که دما بسیار بسیار سرد بود، درب گاراژ ما بسته نمیشد و از لولا در آمده بود و اومدم درب را ببندم که کمی کج شد و از همسایه ام خواستم که بیاید کمک و درب موقع بسته شدن، اینبار کاملا کج شد و کامل از لولا در آمد و هوا بشدت هم سرد بود که هیچکاری نمیشد کرد و تعمیرکار فردا آمد و یکسری قطعات را تعویض کرد
با توجه به ترسی که داشتم به خودم گفتم که من از عهده اش بر میایم چجوری اش را نمیدانم و بعد دقت کردم و متوجه شدم که دو تا از پنلهای درب روی همدیگر چفت نمیشوند و ابتدا اون قسمت را فشار دادم و دیدم که صدا قطع شد و خوشحال شدم که دلیل صدا را پیدا کرده ام! و خداراشکر کردم که منشا صدا از فنر درب نیست!
بعد همینجوری که داشتم به لولا ها نگاه میکردم متوجه شدم دو تا پیچ شل شده اند سریع پیچ گوشتی آوردم و آنها را سفت کردم و دیدم صدا کمتر شد و بعد از چند بار باز و بسته کردن درب باز صدا با شدت کمتری برگشت
دوباره با دقت تمام پیچ ها را نگاه کردم و دیدم یک پیچی که با بقیه کاملا متفاوت هست واقعا شل هست و مهره پشت آن هم افتاده است و رفتم توی ابزارم گشتم ولی نه پیچی مشابه بقیه پیچهای درب پیدا کردم و نه مهره ای متناسب با اون پیچ متفاوت پیدا کردم و میخواستم بروم یک پیچ و یا مهره خریداری کنم
ولی میگفتم من میتونم این مساله را حل کنم و آهسته شروع به دراوردن پیچ کردم و دستم را هم پشت پیچ گذاشته بودم تا واشر پشت آن نیفتد ناگهان واشر از دستم افتاد و لای درز درب رفت ولی من نه اصلا ناراحت شدم و نه عصبانی شدم و گفتم حتما خدا مساله ام را حل میکند و من را هدایت میکند
دستم را به سختی لای درز درب بردم و اینبار مهره ای که شل شده بود را پیدا کردم و بعد هم واشر را بسختی بیرون آوردم و بعد از سفت کردن پیچ درب گاراژ موقع باز و بسته شدن صدایی نمیداد
جالب اینجاست که وقتی فیلم از بسته شدن در گرفته بودم، هیچ کدام از دو تا تعمیر کار درب، به این موضوع اشاره نکردند که ممکن هست صدای در بخاطر شل شدن پیچ ها باشد و هر دو گفتند که صدا اگر از فنر درب باشد هزینه سنگینی را باید متحمل بشوی
همین مساله برایم درس مهمی داشت که یاداوری نکات این جلسه بود :
خیلی اوقات یکسری اتفاقاتی برایمان رخ میدهد که دلیلش را نمیدانیم ولی اونها پلن خداوند هست و وقتی اون مساله را حل میکنیم ظرف وجودی مان بزرگتر میشود و احساس توانایی بیشتری میکنیم
تنها کاری که باید بکنیم این هست که به پلن خداوند ایمان داشته باشیم و حتما حرکت کنیم.
مثلا اگر من نمیرفتم و بیشتر بررسی نمیکردم و یا خودم ابزار نمیاوردم که چند تا پیچ اول را سفت کنم هیچوقت به راه حل مساله هدایت نمیشدم
قدم اولی که خداوند بهمون میگوید مثل این هست که در تاریکی شب توی جاده تاریک بخواهیم رانندگی کنیم، چراغهای ماشین فقط صد متر اول را روشن میکند و بقیه مسیر کاملا نامعلوم هست ولی هر چقدر که جلوتر بروی مقدار بیشتری از مسیر روشن میشود و کم کم با حرکت کردن هم بسمت خواسته ام میروم و هم ادامه مسیر برایم روشن میشود
ولی اگر از جای خودم تکان نخورم و بترسم و حرکت نکنم فقط همون صد متر اول برایم روشن هست و بقیه مسیر تاریک هست و راه رسیدن به مقصد برایم واضح نیست و فقط از خودم میپرسم که اخه چجوری ممکنه که من به مقصد برسم
مثلا من از کار بیکار شدم ولی چند ماه بعد با حقوق بالاتر و پوزیشن بهتری استخدام شدم که میتوانستم وام بگیرم و خانه بخرم و اگر در کار قبلی می ماندم هم وام بسیار کمتری میگرفتم و هم از عهده پرداخت قسط وام بر نمی آمدم
آیا خداوند نسبت به سه ماه قبل تغییر کرده بود، خیر فقط نگرش من تغییر کرده بود!برای اینکه ابن تغییر نگرش درونی بشود باید احساس لیاقت کنیم که واجد درخواست کردن هستیم همونجوری که من برای لاغر شدن و خریدن خانه و یا تعمیر درب گاراژ درخواست کردم
باید باور کنیم که برای درخواست کردن هیچ پیش شرطی نیاز نیست که داشته باشیم و فقط و فقط بعد از درخواست باید اینان مون را حفظ کنیم و باور کنین که خداوند همیشه سریع الحساب هست و فراتر از محاسبات ما و چطور و چگونه هایی که در ذهن ما شکل میگیرد عمل میکند . و همیشه به دانایی و توانایی و سریع الحساب بودن خداوند دلگرم و امیدوار باشیم
دلگرم بودن به خداوند یعنی شرک نداشتن و اونوقت کارها از جایی که گمان نمیبریم فراتر از انتظارمان انجام میشود
مثلا من برای لاغری روی رژیم و ورزش حساب نکردم بلکه فقط روی خودم و توانایی های خودم و خدای درونم حساب کردم و با آرامش بیشتری زندگی کردم و براحتی لاغر شدم
سوال یک: نگرش شما درباره افکاری که در ذهن درباره چطور و چگونه تحقق خواسته ها شکل می گیرد چیست؟
من همیشه به چطور و چگونگی رسیدن به خواسته ها فکر میکردم و به قول استاد رویای خودم را خط میزدم و انرا رها میکردمحتی برای خرید خانه هم چندین سال همسرم بهن میگفت که خانه بخریم ولی من میگفتم با کدام پول و چون میدونستم که نمیتوانم خانه بخرم برای همین اصلا صحبت در این زمینه را ادامه هم نمیدادم
یاد فایل رویایت را خط نزن افتادم و چندین بار انرا گوش دادم و لذت بردم و برای من تکمیل کننده این جلسه بود
https://tanasobefekri.net/%D8%B1%D8%A4%DB%8C%D8%A7%DB%8C-%D9%84%D8%A7%D8%BA%D8%B1%DB%8C-%D8%AE%D9%88%D8%AF-%D8%B1%D8%A7-%D8%AE%D8%B7-%D9%86%D8%B2%D9%86%DB%8C%D8%AF/
سوال دوم: در گذشته چه خواسته هایی در وجود شما شکل گرفته است که بخاطر فکر کردن به چطور و چگونه تحقق آن به راحتی خواسته یا علاقه خود را رها کرده اید؟
خانه و ماشین و درامد بالا و بچه دار شدن
سوال سوم: نگرش شما درباره شرایط درخواست کردن از خداوند چیست؟ چقدر خود را واجد شرایط درخواست کردن از خداوند می دانید؟
هنوز خیلی باید روی خودم کار کنم و درسته که نسبت به قبل خودم را لایق درخواست از خداوند میدانم ولی اون را ارتباط میدهم که انسان سالم و صادقی هستم و دارم روی خودم و ذهنم کار میکنم و توجهم به نازیبایی ها نیست پس میتوانم درخواست کنم و من لایق اتفاقات خوب هستم
سوال چهارم: درباره لایق بودن و واجد شرایط بودن خود جهت درخواست از خداوند شرح دهید. برای خود منطقی کنید همیشه می توانید از خداوند درخواست کنید و ۱۰۰٪ درخواست های شما پاسخ داده می شود.
در متن به این سوال پاسخ دادم که خداوند نگفته چند بار میتوانم درخواست کنم و با چه فاصله زمانی باید درخواست کنم و یا حجم خواسته هایم تا چه اندازه بزرگ باشد و حتی خداوند نگفته که فقط بندگان صالح من میتوانند درخواست کنند و تنها شرطی که خداوند گذاشته پس از درخواست کردن هست که اون هم ایمان آوردن به خداوند و عمل به فرمان او هست
سوال پنجم: نگرش شما درباره سریع الحساب بودن خداوند چیست؟ آیا فقط خداوند برای پیامبران سریع الحساب است یا این ویژگی خداوند شامل همه بندگان می شود؟!
خداوند از جاییکه فکرش را هم نمیکردم من را به خواسته هایم رسانده است و حتی فراتر از انتظارم و بیشتر از خواسته ام بهم پاسخ داده است و خداوند حتی نگفته که فقط بندگان صالح خداوند و یا معصوم میتوانند از من درخواست کنند و هیچ پیش شرطی برای درخواست کردن نگذاشته است
جالب اینجاست که وقتیکه با افراد موفقی صحبت میکنم که اصلا خدا را قبول ندارند من همیشه متعجب میشوم که اخه چجوری ممکنه که این فرد هیچ اعتقادی به خداوند نداره ولی درامد ماهیانه اش چند برابر درامد سالیانه من هست!
و من نمیتوانستم پاسخی برای این سوال پیدا کنم
الان با مطرح شدن این سوال متوجه شدم که قانون جهان تغییر ناپذیر هست ! همینکه روی دیگری حساب نکنی که اون تو را به خواسته ات برساند و یا حقوقت را زیاد کند و یا مثلا بهت محبت کند و یا محبت تو را درک کند تا رابطه تان بهبود پیدا کند
این ها یعنی اینکه شرک نداری و فقط روی خودت حساب میکنی و بعد جهان فراتر از انتظارت بهت پاسخ میدهد
سوال ششم: درباره سریع الحساب بودن خداوند از زندگی تان مثال پیدا کنید؟! چه موضوعاتی بوده اند که سریع تر از تصور شما به سرانجام رسیده اند؟! هرچقدر بیشتر مثال کنید به تقویت ایمان خود کمک کرده اید.
بله خداوند در رابطه با لاغری و خرید خانه و ماشین و مهاجرت بسیار سریع الحساب بودندزمان برای قوانین این جهان تعریف نشده است و ما انسانها زمان را تعریف کرده ایم
منتظر شنیدن خبرهای عالی من باشید
شاد و رو به رشد باشید