همه انسانها دوست دارند در جنبه هایی از زندگی شان شرایط بهتری داشته باشند اما همواره درباره شرایط فعلی خود گله و شکایت می کنند.
تا وقتی درباره شرایط فعلی تان صحبت کنید به شرایط جدید منتقل نخواهید شد.
شرایط فعلی من
عادت کرده بودم همیشه درباره مشکلات و مسائل زندگی ام با دیگران صحبت کنم. باید مطمئن می شدم توانسته ام به مخاطبم اثبات کنم که گرفتار زندگی و شرایط پیرامونم شده ام و هیچ راه چاره ای ندارم.
بعضی وقت ها افراد سعی می کردند از طریق راهنمایی کردن به من کمک کنند اما بلافاصله با دلیل و منطق به آنها اثبات می کردم که هیچ اقدامی موثر نیست و شرایط من تا ابد همین است.
بعدا متوجه شدم که چقدر نیاز داشتم دیگران برای من دلسوزی کنند. اگر فردی به من می گفت: اتفاقا چند روز قبل با فلانی صحبت می کردیم حرف تو شد و گفت که چقدر شرایط سختی داری. خوشحال می شدم که دیگران متوجه شرایط من شده اند.
به این ترتیب می خواستم مسئولیت زندگی خودم را به عهده دیگران قرار دهم. به همه می گفتم که من مقصر نیستم و تمام تلاشم را انجام دادم اما شرایط و اوضاع جوری است که چاره ای جز این ندارم.
هم در مورد وضعیت چاقی، هم شرایط مالی و هم رابطه عاطفی با همسرم برای خیلی ها گله و شکایت می کردم و رنج و ناراحتی که هر روز متحمل می شدم را شرح می دادم.
یکی از لذت بخش ترین مکالمه ها برای من این بود که فردی از من درباره مسائل و مشکلاتی که چند روز قبل برایش تعریف کرده بودم سوال می کرد.
احساس می کردم چقدر این فرد به فکر من است و چقدر انسان خوبی است.
سعی می کردم مسائل و مشکلات زندگی ام را با بزرگنمایی برای دیگران تعریف کنم و حتی اگه فرد می گفت بابا دیگه اینطوری هام که میگی نیست، می گفتم: خوب حالا نیست، با این وضعی که داره پیش میره چند وقت دیگه همینی می شم که الان گفتم.
یادم میاد برای بررسی دردی که در قفسه سینه داشتم به پزشک مراجعه کردم و تشخیص داد باید برای چند وقت دارو مصرف کنم.
دو سه برگه قرص برای من تجویز کرد و هنوز قرص اول رو نخورده بودم به ده نفر گفتم که مشکل قلبی دارم و دکتر برام قرص نوشته و گفته باید تا زنده هستی بخوری والا سکته می کنی.
نمی دانم چرا این عادت در من شکل گرفته بود که علاوه بر مسائل و مشکلاتی که داشتم در مورد مسائلی که نداشتم هم با دیگران به شکلی گله و شکایت می کردم که انگار درگیر آن مشکل هستم.
تغییر عادت گله و شکایت کردن
زمانی که با موضوع قانون جذب و تغییر زندگی آشنا شدم با این آگاهی روبرو شدم که من همواره با کلام خودم در حال پیش گویی آینده زندگی ام هستم. انقدر این کار را انجام داده بودم که به محض اطلاع از این موضوع برای من قابل درک بود که دقیقا منظور نویسنده چه نوع کلامی است چون سالها از این کلام استفاده می کردم.
من قانون جذب را باور کرده بودم و مصمم بودم به تمرینات آن عمل کنم بنابراین تصمیم گرفتم گله و شکایت کردن نسبت به شرایط زندگی را متوقف کنم.
با اینکه کار سختی بود ولی تمام تلاشم را به کار گرفتم که وقتی با دیگران صحبت می کنم گله و شکایت نکنم. جالب توجه اینکه من تصمیم گرفته بودم گله و شکایت نکنم درحالی که دیگران همچین تصمیمی نداشتند و از من درباره اوضاع و شرایط سوال می کردند و خیلی وقت ها شروع به گله و شکایت می کردم که خیلی زود متوجه می شدم و صحبت را تغییر می دادم.
آنقدر این تمرین را تکرار کردم و هربار که متوجه می شدم دارم گله و شکایت می کنم موضوع را تغییر دادم که یواش یواش مهارت من در گله و شکایت نکردن بیشتر شد و به مرور دفعات کمتری به صورت ناخودآگاه خودم را در حالت گله و شکایت می دیدم.
تغییر کلام من به قدری واضح بود که همان یکی دو روز اول مادرم متوجه شد و پرسید: رضا چی شده دیگه گله و شکایت نمی کنی؟! و من گفتم دیگه نمی خوام آه و ناله کنم. و چقدر مادرم خوشحال شد و گفت: اگه اینطور بشه به یکی از آرزوهام در مورد تو رسیدم. خدا رو شکر در این امر موفق بودم و باعث شگفتی مادر و سایر اعضای خانواده شده بود که رضا دیگه آه و ناله نمی کنه.
بعد از مدتی متوجه شدم که درسته من برای دیگران گله و شکایت نمی کنم ولی خیلی وقت ها در ذهنم دارم با خودم حرف می زنم و از دست بعضی افراد یا شرایط گله و شکایت می کردم.
اصلاح این عادت ذهنی به سادگی عادت کلامی نبود و همچنان هم دارم روی کنترل گله و شکایت کردن های ذهنم کار می کنم و تمومی هم نداره.
هرچقدر بیشتر توانستم گله و شکایت کلامی و ذهنی خودم رو اصلاح کنم شرایط زندگی من تغییر پیدا کرد و انقدر تاثیر گله و شکایت نکردن در بهبود احساس و حال خوب من واضح بود که از همان روزهای اول که به لطف خدا در مسیر استفاده از قدرت ذهن برای لاغری قرار گرفتم اولین تمرین و نکته ای که به من الهام شد این بود که درباره چاقی خودت با کسی صحبت نکن.
و این یکی از مهمترین تمرینات دوره ورود به سرزمین لاغرهاست که به دلیل اهمیت آن به شکل مفصل درباره کنترل صحبت کردن های کلامی و ذهنی درباره چاقی توضیح داده شده است.
اهمیت توجه به کلام
ما باید به موضوعاتی که درباره آنها صحبت می کنیم توجه کنیم.
درباره چه چیزی صحبت می کنید؟
چه موضوعی از زندگی خود را برای دیگران شرح می دهید؟
چه تکه کلام هایی دارید که نشان دهنده وضعیت احساسی یا جسمانی شما می باشد؟
- عده ای عادت دارند همیشه به دیگران اعلام کنند که خیلی خسته هستند.
- برخی عادت دارند به دیگران اعلام می کنند که احساس افسردگی دارند.
- عده ای عادت دارند همیشه به دیگران اعلام کنند که امروز خیلی عصبانی هستند.
- برخی عادت دارند به دیگران اعلام می کنند که خیلی بی حوصله هستند.
- برخی همیشه به دیگران اعلام می کنند خیلی احساس تنهایی می کنم.
- برخی همیشه به دیگران اعلام می کنند ….
آنها آنقدر وضعیت خود را به شکل نامناسب به دیگران اعلام می کنند که پس از مدتی واقعا به آن شرایط مبتلا می شوند و همیشه حالت خستگی، افسردگی، عصبانیت، اضطراب، بی حوصلگی و … را تجربه می کنند.
بارها مشاهده کرده ام که افراد درباره جسمشان به دیگران اطلاع رسانی می کنند.
- احساس می کنم به سرعت دارم پیر می شم.
- هر روز داره به موهای سفید سرم اضافه می شه.
- نمی دونم چرا پوستم داره ترک می خوره.
- احساس می کنم چند روزه زشت شدم.
- احساس می کنم قراره به بیماری گرفتار بشم.
- احساس می کنم این روزهاست که منو اخراج کنند.
- احساس می کنم این روزهاست که سر و صدای فلانی بلند بشه.
از آنجا که خودم در گذشته به شدت علاقمند به این عادت بودم و بعد از آشنایی با مباحث تغییر زندگی شدت اینگونه رفتارها را در اطرافیانم مشاهده کردم مدت ها درباره این موضوع تحقیق کردم که چرا افراد همواره درباره مساله یا مشکلی که وجود ندارد یا قابل مشاهده و اندازه گیری نیست به دیگران اطلاع رسانی می کنند؟!
فردی که به دیگران اعلام می کند هر روز به موهای سفید سرم اضافه می شود واقعا از طریق شمارش موهای سفید به این نتیجه نرسیده است بلکه فقط احساس خودش را بیان می کند.
یا فردی که درباره ابتلا به بیماری یا خستگی و افسردگی و … به دیگران اطلاع رسانی می کند هیچ معیار سنجش یا آزمایشی انجام نداده است و فقط احساس خود را به دیگران منتقل می کند.
به این نتیجه رسیدم که این عادت یک راه ساده برای جلب توجه کردن است.
به این شکل فرد به دیگران اعلام می کند مراقب من باشید، به من توجه کنید، من نیاز به کمک و توجه دارم.
نیاز به جلب توجه
فردی که نیازمند جلب توجه اطرافیان است به این معنی است که مسئولیت زندگی و شرایط خودش را به عهده نگرفته است و از دیگران درخواست توجه و کمک دارد.
بسیاری از مسائل و مشکلاتی که برای انسانها رخ می دهد بر اساس پیشگویی است که آنها از مدت ها قبل درباره خود به دیگران اعلام کرده اند.
افرادی که اضافه وزن دارند به خوبی این موضوع را درک و تجربه کرده اند.
چقدر درباره چاق تر شدن خود با دیگران صحبت کرده ایم؟!
چقدر درباره لاغر نشدن خود به دیگران اطلاع داده ایم.
چقدر پس از لاغر شدن درباره دوباره چاق شدن به دیگران اطلاع داده ایم.
همه افراد چاق پیشگوهای ماهری درباره آینده وضعیت جسمانی خود هستند.
هر بار که برای لاغر شدن از طریق رژیم یا ورزش اقدام می کردم از همان روز اول به همه می گفتم که می دونم که لاغر نمی شم ولی می خوام این روش رو هم امتحان کنم.
در مواردی هم که با تلاش و رنج فراوان مقداری کاهش وزن و سایز پیدا می کردم برای اینکه چند روز بعد بخاطر دوباره چاق شدن من را سرزنش نکنند خودم به همه اعلام می کردم که چه فایده این لاغری هفته بعد دوباره چاق می شم.
همیشه با اطمینان درباره دوباره چاق شدن و چاق تر شدن صحبت می کردم و همچنین همیشه با اطمینان درباره لاغر نشدن با دیگران صحبت می کردم.
در این شرایط انتظار لاغر شدن رویایی دست نیافتنی خواهد بود.
تغییر شرایط از تغییر کلام
برای تغییر شرایط زندگی خود باید از تغییر کلام و عادت گله و شکایت کردن شروع کنید.
در جلسات قبل درباره قدرت کلام توضیح مفصل داده شد اما در این جلسه به شکل عملی نحوه استفاده از قدرت کلام برای بهبود شرایط زندگی و تغییر عادت گله و شکایت کردن توضیح داده شده است.
هرگز از کلام خود برای شرح وضعیت نامناسب و بهم ریختگی های درونی خود استفاده نکنید.
فردی را مشاهده کردم که عادت دارد روزی ده ها بار اعلام می کند که خیلی احساس خستگی می کنم؟!
جالب اینکه بسیار آدم فعال و پرانرژی است و در طول روز کارهای زیادی را انجام می دهد اما بارها اعلام می کند که خیلی احساس خستگی می کند.
اعلام بارها این موضوع سبب می شود که نسبت به موضوعات ساده با بی حوصلگی برخورد کند و همیشه احساس کلافه بودن و گله و شکایت از زندگی دارد.
باید برنامه ذهنی خود درباره صحبت کردن با دیگران درباره شرایط تان را اصلاح کنید.
اگر حتی بی حوصله هستید نیازی نیست به دیگران اعلام کنید. آن را مانند یک راز نزد خود نگه دارید.
اگر خسته هستید نیازی نیست به دیگران درباره خسته بودنتان چیزی بگویید. این یک وضعیت شخصی و محرمانه باید باشد.
اگر موضوعی ذهن شما را درگیر کرده و احساس بی حوصلگی یا افسردگی می کنید نباید درباره وضعیت خود به دیگران اطلاع رسانی کنید. شما حق ندارید ضعف های لحظه ای و زودگذر خود را به دیگران اعلام کنید.
علاوه بر اینکه درباره شرایط خودتان نباید با دیگران صحبت کنید اگر اطرافیان شما صحبتی درباره شرایط خود با شما کردند صحبت آنها را تایید نکنید و عبارتی به کار ببرید که خلاف نظر آنها باشد.
مثلا اگر فردی به شما اعلام کرد که احساس خستگی می کند به جای تایید کردن، به او پیشنهاد دهید دوش بگیرد تا سرحال شود یا از او دعوت کنید چند دقیقه بشیند و با یک استیکان چای او را به گذر از این مرحله ذهنی هدایت کنید.
هرچقدر بیشتر درباره خستگی و ناامیدی و مشکلات گله و شکایت کنید بیشتر درگیر این شرایط خواهید شد بنابراین تغییر را از کلام خود آغاز کنید تا جهان هم روی دیگر سکه را به شما نشان دهد.
هرچقدر بیشتر درباره چاقی گله و شکایت کنید، از ریخت افتاده تر خواهید شد و انتظار چاقی در ذهن شما قوی تر می شود.
این الگوی گفتاری را به خاطر بسپارید:
درباره آنچه هست صحبت نکنید، درباره آنچه می خواهید صحبت کنید.
- هر روز سلامت تر و زیباتر می شوم.
- هر روز متناسب تر می شوم.
- هر روز احساس شادی من بیشتر می شود.
- هر روز اوضاع زندگی من بهبود پیدا می کند.
- هر روز ذوق و شوق و امید زندگی در من افزایش پیدا می کند.
- هر روز اتفاقات عالی در زندگی را تجربه می کنم.
- هر روز انتظار یک روز عالی دیگر از زندگی را دارم.
همیشه در ذهن تان و از طریق کلام، خودتان را تشویق کنید. درباره بهبود شرایط و عالی پیش رفتن زندگی صحبت کنید.
با زندگی تان درباره شکست صحبت نکنید بلکه همیشه انتظار پیروزی و موفقیت از زندگی داشته باشید.
خداوند به انتظار شما از زندگی تان پاسخ می دهد. او بدون قضاوت کردن و در نظر گرفتن خیر و صلاح تان، آنچه در ذهن و کلام شما درباره زندگی تان جاری می شود را به واقعیت تبدیل می کند.
مراقب کلام خود باشید و گله و شکایت نکنید.
تمرین:
۱- چقدر عادت دارید یا داشته اید درباره شرایط خود برای دیگران گله و شکایت کنید؟
۲- اگر عادت داشتید از تکه کلامی خاص (خیلی خسته ام) برای شرح وضعیت خود به دیگران استفاده کنید درباره آن شرح دهید.
۳- اطرافیان شما از چه تکه کلام هایی برای شرح وضعیت خود استفاده می کنند؟
۴- عملکرد شما درباره جلب توجه کردن چگونه است؟ نیاز به جلب توجه دیگران را از طریق گله و شکایت کردن انجام می دهید؟
۵- برای تغییر کلام و عادت گله و شکایت کردن چه تغییراتی در گفتار و عملکرد خود باید ایجاد کنید.
دوره آموزشی (بیداری در آرامش) قدم بعدی برای تجربه آگاهانه زندگی با کمک خداوند در زندگی می باشد.
منتظر خواندن نوشته های شما هستم
همراه همشگی شما: رضا عطارروشن
امتیاز 3.82 از 33 رای
با دیگران به اشتراک بگذارید تا امتیاز بگیرید!
ب نام خدای یگانه
در مورد گله و شکایت کردن،اگر گله و شکایت اصلا وجود نداشت یا چیز عجیبی بودنوزادانسان هیچ وقت با گریه منولددنمی شد،پس انسان از بدو تولد شکایت و ناراحتی خودرا با گریه آغاز می کند وگرنه انسان با لبخند ب دنیا می آمد نه با گریه و زاری.
ب ندرت پیش می آید در دنیای پیرامونمان حرفی بحثی صوتی اتفاق ناخوشایندی پیش بیاد و کسی آن را ابراز نکند،انگار ک ماها ی جورایی عادت کردیم هم خودمان شکایتکنیم وهم اینکه از حوادث و گله های دیگران با خبر شویم گویا اگر روزی یا ساعتی خبر ناخوشایند نبینیم یا نشنویم ب نظرمان خیلی عجیب ب نظر می رسد پس همیشه جای آنکه منتظر حوادث خوب باشیم انتظار اتفاقات ناخوشایند داریم.
مادر من و خانواده ام خبرهای جنگ را دنبال می کردند وهر وقت نگاه می کردند همش غصه می خوردند و مخصوصا مادرم خیلی تاسف می خورد ک چرا خداوند آنها را نجات نمی دهد،مثلا در مورد فلسطین همش میگه چرا خداوند اینها رو از دست جنایتکارا نجات نمی دهد ومن ی موقع ناراحت می شدم و می گفتم مامان ول کن مگه مجبوری نگاه می کنی و هی حرص می خوری خوب نگاه نکن.
من می گم چ ربطی ب خداوند داره،اگه قراره خداوند این کارو انجام بده ما خودمون اینهمه ناراحتی و گرفتاری داریم خوب خداوند اول مارو نجات می ده نه اونهارو،منظورم اینه ک هر کی خودش هزارتا گرفتاری داره دیگه چرا غصه دیگران رو بخوره،
من همین طوری چن بار گفتم این صحنه های خشن حاتون بد میکنه بهتره نگاه نکنین،حتی برادر کوچکم چن بار گفت آره مریم راست میگه من نباید این اخبار ببینم وقتی اینها رو می بینم اعصابم خراب میشه حالم بد میشه،استاد بهم گفته بودند ک من کاری ب اخبار دیدن دیگران نداشته باشم و منم کاری ندارم ولی آثار بدش رو در خونه می ببینم ک باعث ناراحتی اجباری بقیه میشه وگرنه من چکار دارم هر کی دوست هر چی ببینه هر کار کنه.
بخاطر اینکه برادر کوچکترم مشکل بیماری اعصاب روان داره ماباید همه جوره مواظبش باشیم نباید ب هیچ عنوان تنش ایجاد کنیم یا در معرض مشاهدات صحنه های خشن نباید باشه شاید همین موضوع رو گفتم ب نظرتون ی نوع باز شکایت باشه ولی واقعا برای بیان مطلبم ناچار شدم بیان کنم،این برادرم میگه آره مریم راست میگه من نباید این اخبار با این فیلمها رو ببیینم ومن خیلی خوشحالم ک حداقل اون متوجه شد ک ی چیزایی ک حالش رو بدتر می کنه نبینه،ولی من ب هیچ عنوان ب هیچ عنوان نخواستم ک تحکم یا زور گویی کنم ک چون من گفتم شما این کاررو انجام ندهید،ولی آیا واقعا عقل حکم نمی کنه ک کارهای ک تنش محیط خانواده رو بیشتر می کنه ازون دوری کنیم؟
بله عقل سلیم حکم می کنه ما،در هر صورت ک بتونیم محیط خونه رو آروم نگه داریم.در مورد خودم بله خوب منم مثل همه دیگه ک همش از هر چیزی گله و شکایت می کردند بله خوب منم گله و شکایت می کردم وبیشترین شکایتم هم بخاطر چاقی واون هم فقط فقط پیش خانواده خودم ونه پیش دیگران.
من اصلا پیش دوستان و آشنایان و فامیلامون اصلا خجالت می کشیدم وهم همین اللان خیلی خجالت می کشم ک درباره مشکلاتم و مخصوصا چاقیم صحبت کنم من تو این مواردوب نظرم اینقدر عزت نفسم بالا هست ک اصلا نمی خوام ک کسی مثلا بفهمه من مشکل دارم.
ومن خودم نمیدونم یادم نمیاد ک تکه کلام داشته باشم اگر هم باشه ب ندرت یا تک و توک،واگر هم ی موقعی اگر احساس گله و شکایت می کنم اصلا اصلا بخاطر اینکه ب فرض خواهرم و بقیه برام دلسوزی کنند نیست فقط می خوام ب خواهرم بفهمانم ک ن اینکه ب فرض من،میگم خیلی آدمها شرایط خیلی خیلی بدتر از ما شاید داشته باشند پس ما باید خیلی آدمهای با گذشت تر و صبور تری باشیم من وقتی می بینم اطرافیانم بخاطر خیلی چیزهای کوچک و بی ارزش فوری واکنش خیلی بدو شدید نشان می دهند،یک مرتبه تمام نارحتیهام می آید جلوی چشمم.
میدونم ک درست نیست میدونم ک من نباید تایع محیط باشم ولی ب نظرم باز هم عقل سلیم حکم میکنه در جایی ک حالت رو خراب میکنه بهتره ک حضور کمتری داشته باشیم ما اگر بیشتر در مجلسی باشیم ک همش حرفای خوب چیزهای خوب خبرهای خوب حرفهای خنده دار خوشحالی بزننن ایا نا خودآگاه درما هم حس خنده ایجاد نمی کند؟ در مکان بد و پرتنش هم خوب همین طوره،تو چ بخواهی چ نخواهی خلاصه ب طور ناخودآگاه بر روح و تو تاثیر بد میگذارد.من در اطرافیان خودم تکه کلام خاصی ک مدام تکرار کنن نمیدونم یادم نمی آید.
ولی یکی هم فایلهایمون تکه کلام همیشگیشون اینکه ما مریض هستیم همیشه هرجا هر کیو ببینند میگن ما مریض هستیم هر وقت پیش ما می شینند همش می گویند این بیماری داریم اون مشکل داریم اون بیماری داریم کمر درد داریم پادرد داریم اینقدر می گویند ک اصلا اجازه نمی دهند کشی ب آنها در مورد خودش چیزی بگه اینقدر میگن ک ما تمام دردهای خودمان فراموش می کنیم،من دقیقا هدف اینها رو میدونم اینها این حرفها رو می زنند ک دیگران دلشان برایشان بسوزد وفکر کنند اینها مشکل شدید دارند در حالی ک دلشان می خواهد مردم ب آنها حسادت نورزند زیرا همش فکر می کنند مردم ب آنها چشم زخم می زنند یا ب آنها حسادت می ورزند.وب نظرم این موضوع برایشان ب صورت یک عادت درآمده است.
من اصلا روم نمیشه ک از دردهام برای بازگو کنم چون دقیقا ب این فکر می کنم ک این موضوع ب اصطلاح یک تف سربالا هست چون فکر می کنم طرف مقابل بهم میگه خوب بخاطر خودت هست تقصیر خودت هست ک این مشکلات رو داری و خوب کسی بهم نمیگه ومن احساس میکنم حتی در دلش ب من این موضوع رو بگه یعنی اینکه بگه من هر چی هستم مسئول بدبختیهای خودم،خودم هستم واگر هم بگه خوب بیراه نگفته.
واینجا این موضوع صدق میکنه ک ن اینکه خود من بلکه هر فردی و هر شخصی باید مسولیت شرایط خودش رو بپذیره چون در حال حاضر این شرایط مال اونه ونه مال بقیه و بقیه نه هیچ کاری میتونن انجام بدهند ونه باعث این موضوع هستد.
ولی باز هم من همیشه ازین ازون می شنوم فلانی ب این درد و مشکل شدید برخورد کردفلان عمل سخت رو هم انجام داد فلانی دکتر بهش گفت خیلی سریع باید عمل کمر انجام بدهی .فلان بنده خدا انگشتت رفت لای دستگاه قطع شد.وای خدای من اینگار دوروبرمان پره ازینچیزا
بعد من پیش خودم میگم خدایا خدایا من با وجود این همه شرایطم مثل اینکه وضعم ازین همه بهتره میگم خدایا شکرت خدایا شکرت ک من در شرایط اونها قرار نگرفتم ومیگم خدایا خداوندا هیچ وقت هیچ شخصی رو در شرایط خیلی سخت و بحرانی قرار نداده وباز هم میگم خدایاشکرت خدایا شکرت ک من در شرایط بهتر قرار دارم.
یگ سریال رو می بینم ک خانمه قهرمان داستان هست وهمشودر شرایط سخت سعی داره آرامش و احترام خانواده اش رو حفظ کنه ب یک مرحله رسید دچار بیماری سخت شد ولی باز خودش رو نباخت آرامش خودشو حفظ کرده،او ی کاغذ برچسبی درست کرده بود وب درو دیوار زده بود تن این برچسب نوشته بود من از پسش بر می ام.
منم میگم ازین فیلمها من خیلی چیزا یاد می گیرم پیش خودم گفتم منم مثل خانمه باید ی چنین جملاتی بنویسم ب نظرم ایده خیلی جالبی اومده، تن کاغذ بنویسیم من ازپسش بر می ام
وب درو دیوار بچسبانیم و هروقت ب هر مشکلی بر خوردیم ب خودمون گوشزد کنیم که من از پس این یکی هم بر می ام.