0

زندگی با طعم خدا (جلسه دوم)

زندگی با طعم خدا
اندازه متن

بسیاری از انساها به دنبال یافتن راهکار مناسب و صحیح برای ارتباط با خداوند هستند و از آنجا که خداوند به شکل کلامی با آنها صحبت نمی کند هرگز مطمئن نمی شوند که خداوند صدای آنها را شنیده است.

برای صحبت کردن با خداوند نیاز نیست به زبان خاصی با صحبت کنید. زبان شما بهترین زبان ارتباط با خداوند است.

چگونه با خداوند صحبت کنم

از کودکی به من آموخته شده بود که برای صحبت کردن با خداوند باید از زبان عربی استفاده کنم به همین دلیل همیشه به دنبال پیدا کردن دعا یا نوشته ای به زبان عربی بودم تا خواسته ام را به خداوند عرضه کنم.

از زبان عربی خوشم نمی آمد ولی از سر ناچاری برای اینکه بتوانم به خداوند بگویم به چه چیزی نیاز دارم یا از او درخواست کمک کنم سعی می کردم به هر شکل ممکن نوشته های عربی بخوانم و سعی می کردم به شکل صحیح عبارت ها را تلفظ کنم تا مبادا منظور من به شکل اشتباه به خداوند منتقل شود. چون شنیده بودم که در زبان عربی تلفظ یک کلمه که علامت فتحه دارد با صدای علامت کسره به طور کلی معنی آن کلمه را تغییر می دهد.

از آنجا که برای خواندن عبارت های عربی باید دقت و وسواس زیادی به خرج می دادم کمتر سعی می کردم با خداوند صحبت کنم چون حوصله صحبت کردن به زبان عربی را نداشتم.

به لطف خداوند زمانی که در مسیر تغییر کردن قرار گرفتم روبرو شدن با این واقعیت که می تواتم به زبان خودم با خداوند صحبت کنم مرا دچار سردرگمی کرده بود و با اینکه ذوق زده شده بودم که می توانم به راحتی با خدای خودم صحبت کنم اما هرچه فکر می کردم نمی دانستم باید به خداوند چه چیزی بگویم یا از او چه درخواستی داشته باشم.

چون تا آن زمان من فقط عبارت های نوشته شده را بدون اینکه متوجه معنی و مفهوم آن بشوم را تکرار می کردم و اکنون که می خواستم خودم با خداوند صحبت کنم انگار صحبت کردن را فراموش کرده بودم.

با هر زحمتی بود شروع کردن به صحبت کردن با خداوند و در ابتدا هر جمله ای که به خداوند می گفتم بلافاصله خودم را سرزنش می کردم که این چه جمله ای بود که گفتی؟؟!!

چرا اینو گفتی؟ چرا اونو نگفتی؟ چرا خودمونی گفتی؟ چرا مودبانه تر نگفتی؟

بسیار زیاد دچار شک و تردید می شدم که مبادا در صحبت کردن با خداوند دچار اشتباه شوم چون بارها شنیده بودم صحبت کردن با خداوند آداب معاشرت مخصوص به خود دارد و من اطلاعی درباره آن نداشتم.

اما آنچه در نهایت موجب آرامش خاطر و تغییر احساس و نگرش من درباره خداوند شد این بود که توانستم با زبان خودم و به هر شکلی که دوست دارم بدون نگرانی از رعایت نکردن آداب گفتگو با خدا یا اینکه خداوند فقط زبان عربی را درک می کند با خدای خودم صحبت کنم و از او درخواست کنم.

بنابراین برای ایجاد ارتباط بهتر با خداوند فقط با زبان خودتان و به هر شکلی که احساس خوبی از صحبت کردن با خدا دارید با او صحبت کنید و از او درخواست کنید.

و همیشه به این نکته بسیار مهم توجه داشته باشید که: دارید با خداوند صحبت می کنید.

خداوندی بی نهایت است و بر آسمان و زمین تسلط دارد.

نقش احساس در گفتگو با خداوند

مهمتر از اینکه با چه زبانی با خداوند صحبت می کنیم این مهم است که با چه احساسی با او صحبت می کنیم.

تصور می کنم فقط فارسی زبان ها هستند که برای گفتگو با خداوند با زبان عربی و زبانی غیراز زبان محاوره ای خود استفاده می کنند درصورتی که هر انسانی در هر گوشه از دنیا با زبان مادری خود با خداوند صحبت می کند و این موضوع به تنهایی ثابت می کند که خداوند فقط عربی بلد نیست بلکه هر زبانی را با هر گویش و گفتاری می شنود چون خداوند از گوش برای شنیدن و از مغز برای درک کردن استفاده نمی کند.

خداوند نه گوش دارد و نه عقل که بخواد زبان ها را بشنود و آنها را تحلیل کرده و بفهمد بلکه خداوند فقط و فقط احساس ما را دریافت می کند. بنابراین مهم نیست انسانها با زبان های مختلف با خداوند صحبت می کنند چون همه انسانها از یک نوع احساس برخوردار هستند.

تصور کنید احساس شادی در همه زبان ها حالت شادی و نشاط است و ارتباطی با زبان گفتاری ندارد. ممکن است افراد با زبان های مختلف به صورت کلامی ابراز شادی کنند ولی احساسی که در انسان ها شکل می گیرد جدای از زبان گفتاری آنهاست و همه انسان ها به یک شکل شاد یا غمگین می شوند.

به همین دلیل است که واحد ارتباط بین انسان و خداوند احساس است که فارغ از هر نوع وابستگی به کلام و زبان گفتاری است.

احساسی که نسبت به خداون دارید تعیین کننده میزان ایمان و توکل شما نسبت به خداوند است.

اگر هنگام توجه به خداوند یا درخواست کردن یا دعا کردن احساس خوب و امیدبخش نسبت به آن شرایط داشته باشید به این معنی است که به قدرت و توانایی خداوند برای بهبود شرایط یا تغییر هر شرایطی ایمان دارید.

اما اگر هنگامی که با خداوند صحبت می کنید احساس یاس و ناامیدی یا عجز و ناتوانی داشته باشید به این معنی است که امیدی به بهبود شرایط و ایمان به قدرت خداوند برای تغییر شرایط ندارید.

بنابراین مهم نیست با چه زبان یا از چه کلماتی برای صحبت با خداوند استفاده می کنید مهم احساسی است که در قلب شما در هر لحظه نسبت به خداوند جریان دارد.

توکل و ایمان در واقع استمرار احساس خوب نسبت به خداوند داشتن است. اینکه ما هر بار که توجهمان به سمت خداوند جلب شد احساس آرامش و آسودگی خاطر در وجود ما جربان پیدا کند.

این یعنی من به خداوند توکل دارم یا انسان متوکلی هستم.

بنابراین بیشتر از آنکه به دنبال پیدا کردن کلمات مودبانه یا … برای صحبت با خداوند باشید سعی کنید احساس آرامش و سپردن مسائل به خداوند را تمرین کنید تا به مرور توکل و ایمان قوی تری نسبت به همراهی و نزدیک بودن خداوند به خود پیدا کنید.

بررسی نگرش خود درباره خداوند

برای اینکه به درک و شناخت بهتری نسبت به خداوند برسیم باید ابتدا نگرش فعلی خود درباره خداوند را بررسی کرده و چنانچه نیاز به اصلاح یا تغییر دارد اقدام کنیم و سپس تغییر شرایط در زندگی خود را مشاهده کنیم تا درک و نگرش بهتری به شکل عملی نسبت به خداوند پیدا کنیم.

باید آنچه در ذهن خود درباره خداوند می دانید را با واقعیت زندگی خود مطابقت دهید تا متوجه شوید چقدر شناخت شما درباره خداوند صحیح می باشد. چون هرچه درباره خداوند شنیده اید اگر باور کرده باشید باید نشانه های واضح درباره آن موضوع در زندگی خود داشته باشید.

بعنوان مثال حتما شنیده اید که خداوند رزاق است. آیا این عبارت درباره خداوند را باور کرده اید یا فقط شنیده اید.

احتمالا اگر از هر انسانی سوال شود که خداوند رزاق است قطعا پاسخ می دهد که بلکه او رزاق است اما چرا در زندگی بیشتر افرادی که این عقیده و نگرش را تایید می کنند نشانه ای از رزق و روزی که خداوند وعده داده است وجود ندارد؟

فقط به این دلیل است که آنچه درباره خداوند شنیده ایم را باور نکرده ایم و فقط شنیده ایم که خداوند این است و آن است اما در باطن و عمق وجودمان عقیده و ایمان نسبت به ویژگی های زبانی که درباره خداوند بیان می کنیم نداریم.

تجربه هنرجوی زندگی با طعم خدا

مطالب این فایل هم عالی بود، بعد از ده بار گوش کردن، تازه متوجه شدم قسمت هایی هست که من هرگز در گذشته متوجه آن نشده بودم و این نشان میده چه قدر فایل ها لایه ای و هوشمندانه تولید شده.

نکته ای بسیار مهم که باید توجه زیادی روی آن داشته باشیم این هست که مهم نیست ما چه کار انجام میدیم بلکه مهم این هست که  با انجام آن عمل چه تغییر احساسی درون ما ایجاد میشود.

درواقع  نتیجه را احساس ما از انجام آن عمل رقم میزند نه فعالیتی که انجام میدیم.

به خاطر همینه با اینکه خیلی از انسان ها، نماز، روزه، قرآن و تمام اعمال دینی خود را انجام میدهند ولی دائم در فقر، بیماری، حال بد، مشکلات و … هستند چون آن اعمال تغییر خاصی در حال آن ها ایجاد نمی کند، ایمان و باور  آن ها به خداوند را افزایش نمی دهد بلکه از روی عادت یا ترس از خداوند رخ میدهد.

برعکس خیلی انسان های موفق را می بینیم که ملاک های ظاهری مومن بودن درون آن ها وجود ندارد اما بسیار شاد و خوش زندگی میکنند و وقتی به آن ها دقت میکنیم، متوجه می شیم از درون با خداوند رفیق هستند و طبق قوانین پیش می روند.

این نشان میده فعالیت های فیزیکی تاثیر خیلی کمتری نسبت به احساس دارد.

این دقیقا همان جمله معروف که  خداوند از نیت شما آگاه هست را ثابت میکند.

از آنجایی که قوانین حاکم بر جهان  ثابت هستند، این موضوع را در لاغری هم بارها داشتیم. مهم نیست چی میخوریم بلکه این اهمیت دارد که بعداز خوردن آن چیز چه احساسی داریم، اگر حس عذاب وجدان، ترس، پشیمانی و احساس بد به همراه ما باشد، نتیجه و تاثیر بدی روی جسم میگذارد.

خوردن یا نخوردن آن مواد غذایی هیچ تفاوتی ندارد، این نکته خیلی برای من جالبه که در خیلی از موارد هم از انجام کاری حسمون بد میشه هم از انجام ندادن اون کار‌.

برای مثال یادم میاد در گذشته وقتی شب بود و خسته بودم و حوصله نماز خوندن نداشتم ، هم از نخواندن آن حس بد داشتم و هم با خواندن اون اذیت میشدم.

خیلی مهم هست که درک کنیم، هدف از تمام اعمال ما به وجود آمدن آرامش و آسودگی خاطر در وجود ما هست و اگر کاری این آرامش را برای ما ایجاد نکند بدون ترس و نگرانی آن را کنار بگذاریم و به دنبال راه های دیگر  باشیم .

احساس هرگز به ما دروغ نمی گویند پس بهتر است  نگاه خود را از اعمال ظاهری بر داریم  و ایمان و باور خود را بسنجیم .

مدت ها فکر میکردم  با گوش کردن فایل ها و حتی نوشتن متن و خواندن متن قرار است زندگی من تغییر کند و بعد از مدتی متوجه شدم قرار نیست معجزه ای رخ دهد، بلکه این آگاهی ها قرار هست طرز فکر و نگرش و باور من را تغییر دهد که در نهایت با تغییر دیدگاه، زندگی  فرد تغییر خواهد کرد.

هرگز نمی شود بدون تغییر باورها و فقط با گوش کردن و نوشتن، چیزی تغییر کند. هر راه، مقصد خود را دارد و تغییر مقصد تنها با تغییر راه امکان پذیر هست.

پس سعی کنیم علاوه بر این که شنونده خوبی هستیم، عمل کننده خوبی هم باشیم و اینکار خیلی هم ساده  است، مهم ترین کاری که باید انجام دهیم این هست که با منطقی کردن و آوردن دلیل این مطالب و آگاهی ها را برای خودمون باورپذیر کنیم و با گذشت زمان متوجه می شیم، طرز فکر، انتخاب ها، رفتار و در نهایت واکنش ما به رویداد ها و در کل صفر تا صد زندگی ما تغییر خواهد کرد. 

 به نظر من مهم ترین دلیل تفاوت آگاهی ما  و باور ما نسبت به خداوند، حس لیاقت و ارزشی هست که برای خودمون قائل هستیم.

ما همون قدر از خداوند پاداش دریافت می کنیم که لیاقت خودمون میدونیم و طبق قانون حاکم بر جهان هرگز چیزی که ما آن را  لیاقت خودمون ندونیم به ما داده نمیشه.

برای مثال ما میگیم خداوند شفا دهنده است اما چون خود را بنده خوبی نمیدونیم انتظار شفا از او نداریم غافل از اینکه ارزش تمام بنده ها نزد خداوند یک اندازه هست و خداوند بین بنده های خود فرق نمی گذارد و این ما هستیم که با انتظار از او، به او می گوییم که چه چیزی از او می خواهیم.

خیلی از ما ها فکر می کنیم چون ملاک های ظاهری انسان خوب را نداریم پس خداوند ما را رها کرده و سخت در اشتباه هستیم چون پیوند و ارتباط ما با خداوند هرگز قطع نمی شه چون ما همان خداوند هستیم که به شکل انسان ظاهر شدیم و به دور از او نیستیم.

برای افزایش لیاقت کافی است خودمون رو دوست داشته باشیم و برای دوست داشتن خودمون باید همانطور که هستیم و با تمام کم و کسری هایی که داریم خودمون را بپذیریم و دقت کنیم  اینکه تمام اعمال ما خوب نباشد امری طبیعی هست و این نباید هرگز دلیلی شود که از خداوند  نعمت و خواسته های بزرگی نداشته باشیم. 

دقت کنیم خداوند نامحدود هست و این  بدین معنا است که به قدر باور ما محدود می شود، یعنی به هر شکلی در می آید که ما انتظار آن را داشته باشیم، هرچه قدر بتونیم باور های کامل و گسترده تری داشته باشیم، همان هم برای ما پیش می آید.

مانند  آبی که  از دریا بر می داریم، دقیقا به شکل ظرفی هست که در  دست ما قرار دارد، پس خداوند همان گونه ای خودش را در زندگی به ما نشان می دهد که ما از آن تصور داریم؛ به همین راحتی.

قابل درک و ساده صحبت کردن شما توانایی بزرگی هست که خداوند به شما بخشیده.

شاید کمتر کسانی باشند که باگوش  کردن به صحبت هایشان نه تنها گیج نشیم بلکه به این نتیجه برسیم هیچی قرار نیست به سختی ایجاد بشه و ما همانطور که  آسان لاغر شدیم، آسان هم زندگیمون تغییر پیدا میکنه.

وقتی فایل  آخر دوره خدا هرگز دیر نمی کند را نگاه می کردم، هنگامی که متوجه شدم بهشت و جهنم  به این معنا است که ما همان احساسی را   لمس و درک می کنیم که در دیگران به وجود میاوریم ، خیلی برای شما خوشحال شدم، چون ایمان دارم  شما با لمس حس و حالی که درون ما ایجاد کردین خیلی لذت خواهید برد و قطعا این میتونه بهترین راه برای جبران زحمت های شما باشه.

(نوشته sudehfallah عزیز در بخش نظرات)


دستور کار اجرای جلسه دوم:

۱- تماشای فایل ویدیویی توضیحات جلسه دوم

۲- تکرار ۵ مرتبه فایل جلسه دوم (تصویری یا صوتی) تا قبل از ارائه قسمت سوم

۳- انجام تمرینات مربوط به جلسه دوم در قسمت نظرات

منتظر خواندن نوشته های شما هستم

همراه همشگی شما: رضا عطارروشن

با دادن ستاره به این مطلب امتیاز بگیرید.

Rating 3.99 from 204 votes

https://tanasobefekri.net/?p=12200
برچسب ها:
366 نظر توسط کاربران ثبت شده است.

دیدگاهتان را بنویسید

اندازه متن دیدگاه ها
      آواتار عالیه هاشمی
      1398/08/01 12:11
      مدت عضویت: 1702 روز
      امتیاز کاربر: 990 سطح ۲: کاربر متوسطه
      محتوای دیدگاه: 361 کلمه

      با سلام خدمت استاد عزیزم
      من از بچگی شنیدم خدا بخشنده و مهربان است
      خداوند بزرگ ، کریم، هدایت کننده هست
      خداوند یکتاست
      خداوند تنهاست و شریکی ندارد
      خداوند قادر و تواناست
      خداوند حکیمه ، علیمه، مهربانه
      خداوند قدرتمنده ،همتایی نداره
      خداوند جای حق نشسته
      خداوند همه گناهان رو میبخشه جز حق الناس رو
      من از قدیم شنیدم که پول کثیفه آدم رو گمراه میکنه ،جایی که پول باشه شیطان بیشتر هستش ، شیطان به پول علاقه داره ،شیطان با پول خیلی راحتر میتونه انسان رو گول بزنه
      خداوند مومنان حقیقی رو چون دوست داره در این دنیا زیاد آزمایششون میکنه و بلاهای زیادی بر آنها نازل میکنه تا ببینه صبر و تحملشان چقدر هستش و آیا هنگام مصیبت بازم به خدا ایمان دارند یا کفر میگن و عنان اختیار رو از دست میدن ( یعنی در واقع میخواد بگه در هنگام شادی نعمت و آسایش ایمان مشخص نمیشه بلکه در موقع بدبختی و مشکلات هست که ایمان محک میخوره و مومن واقعی از مومن ظاهری مشخص میشه)
      آیا واقعا این درست هستش؟ به این موضوع خیلی فکر کردم در واقع مثل یک معلم میمونه که یک شاگرد زرنگ و درس خون داره که همیشه درس میخونه و شاگرد خوبیه توی کلاس به حرفهای استاد با دقت گوش میده تکالیفشو به خوبی انجام میده و معلم هر روز از این شاگرد امتحانات سختی بگیره و هر دفعه سخت و سخت تر که میزان درس خوندن و زرنگ و باهوش بودنش رو محک بزنه و بگه این شاگرد معلوم نیست واقعا زرنگه یا در ظاهر زرنگه آنقدر باید امتحانات سخت و سنگین ازش بگیرم و نمراتش باید هر دفعه خوب و عالی بشه تا من بتونم بگم واقعا شاگرد خوبیه
      آخه این واقعا درسته؟ با عقل جور در میاد ؟

      به نظر من این موضوع اشتباهه که خداوند مومنان واقعی رو زجر بده و به مشکلات گرفتار کنه که بخواد آنها رو محک بزنه
      در واقع باید به آنها آسایش آرامش نعمت و سلامتی و زندگی خوبی در ازای ایمانشان داده بشه مثل همون شاگرد زرنگ مدرسه که وقتی درس خونه نمرات عالی میگیره معلم بهش جایزه میده تشویق میکنه نه اینکه جریمش کنه عذابش بده و تحت فشار قرارش بده
      درسته؟
      اونم خدایی به این مهربانی که مهر و محبتش بی انتهاست مگر میشه همچین کاری کنه؟؟؟

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار عالیه هاشمی
      1398/08/01 12:15
      مدت عضویت: 1702 روز
      امتیاز کاربر: 990 سطح ۲: کاربر متوسطه
      محتوای دیدگاه: 1,386 کلمه

      ادامه تمرین جلسه دوم

      از قدیم تو ذهن ما کردن که خدا با آدمهای فقیر هست با اونها نزدیکه و از آدمهای ثروتمند دوره و همیشه تو فیلمها و کارتن ها آدمهای ثروتمند رو آدمهای مغرور ، ظالم و بد نشون میدن و نشون میدن که بدجنس هستند خدانشناس هستن و به آدمهای فقیر ظلم میکنن
      ولی این با عقل جور در نمیاد اگه واقعا کسی به خدای مهربون ایمان واقعی داشته باشه و خدا بهش نزدیک باشه پس نباید فقیر باشه نباید مورد ظلم واقع بشه
      و من تو اقوام و دوستان خیلی آدمهای ثروتمند می شناسم که اصلا مغرور نیستن و بسیار خاکی و متواضع هستن و دست خیر دارن و خیلی به دیگران کمک میکنن و واقعا با خدا هستن و خیلی آدمهای فقیر می شناسم که فقیر هستن ولی مومن نیستن و آدمهای خوبی نیستن
      به نظر من با خدا بودن اصلا به فقیر یا ثروتمند بودن کاری نداره
      و شنیدم هر چه ثروتت بیشتر باشه مشکلات و بدبختیهات بیشتره، شب خواب راحت نداری

      همیشه شنیدم که اگه از خدا خواسته ای رو داری باید گریه کنی حالت غمناک داشته باشی و هر چه بیشتر گریه کنی و حالت تزرع بیشتری داشته باشی زودتر حاجتت برآورده میشه و یا اینکه دعای هر کس در حق دیگری بهتر مستجاب میشه و از دیگران بخواه برات دعا کنن
      ائمه رو واسطه کن از آدمهای خوب بخواه برای حاجتت دعا کنن چون ما گناه کاریم و بین ما و خدایمان به واسطه گناهانمان دیواری کشیده شده که هر چه گناهانمان افزونتر شود این دیوار ضخیم تر میشود
      ولی من به اینها اعتقاد ندارم و هیچ وقت تو زندگیم واسه حاجتم از کسی نخواستم برام دعا کنه معتقدم هر کس به خدای خودش نزدیک تره و بهتر میتونه خواستشو از خداش بخواد و به نظر من خدا خیلی مهربونه هیچ وقت دوست نداره از ما دور بشه همیشه دوست داره به یک بانه ای خودش رو به ما نشون بده تا دلهامون رو آرام کنه تا قلبهامون رو شاد کنه چون من معتقدم که خدا تو قلبهای شاد خونه میکنه نه قلبهای غمگین

      به ما تاکید کردن باید به قرآن احترام بزاریم و ما به کتاب و کاغذهای قرآن بیشتر بها میدهیم تا به خواندن و درک و فهمیدن مفاهیم آن
      همیشه شنیدم که خداوند شفا دهنده هست ولی وقتی کسی مریض میشه و مریضی سختی مثل سرطان میگیره اگه آدم خیلی بدی باشه میگن خدا داره قصاصش میکنه چون گناه کاره هم اینجا بهش زجر میده هم در اون دنیا می ره جهنم
      و وقتی یک آدم خوبی مریضی سختی مثل سرطان میگیره میگن خدا از بس دوستش داره این مریضی رو بهش داده تا با این زجری که می کشه اگه گناه کوچکی هم داره در این دنیا بریزه و پاکه پاک بره اون دنیا در بهشت برین
      یا اگه آدمی ظلم کنه و حق دیگران رو بخوره میگن گناهش دامن خودش یا بچه ها و نوه هاشو میگیره
      و اگه بچه اون فرد یا نوه اش دچار مرض سخت بشه میگن خدا به بچش مرض سخت داده که بیشتر عذابش بده چون بچش جلو چشمش پر پر بشه بیشتر عذاب می کشه
      من خیلی به این موضوع ها فکر میکنم آخه خدایی که این همه مهربانه چطوری بچه بیگناهی رو در ازای گناه پدرش عذاب میده آخه این درسته؟؟

      همیشه شنیدم خدا بخشنده و مهربونه و شنیدم که خدا توبه کاران رو دوست داره و میبخشه
      ولی در مورد توبه شنیدم که شرایط سختی داره باید از عهدش بر بیای باید بسیار زاری و التماس کنی به دو کلمه نیست بگی خدایا منو ببخش و دیگه اون کار رو تکرار نکنی نه باید آنقدر روزها و ماه ها خودتو بکشی تا دل خدا به رحم بیاد و ببخشتت
      و اگه حق کسی رو خورده باشی و از حق دیگران فربه شدی باید آنقدر امساک کنی که تمام اون گوشت تنت آب بشه و دوباره از نو گوشت جدید بیاد تنت
      ولی من معتقدم خدا خیلی مهربانه اگه توبه کنی و دیگه اون گناه رو تکرار نکنی کافیه و خودم وقتی احساس میکنم کار اشتباه کردم و از خدا طلب بخشش میکنم و دیگه اون کار رو تکرار نمیکنم مطمئنم خدا من رو بخشیده و دیگه اصلا به اون موضوع فکر نمیکنم
      چون فکر میکنم که خدا دوست داره تو همیشه احساس خوب داشته باشی و میدونه وقتی گناه میکنی نسبت به خودت احساس بدی داری پس دوست داره و تشویقت میکنه که توبه کنی تا احساس بدت از بین بره و همواره حال خوبی داشته باشی

      شنیدم که خداوند اصراف کاران رو دوست نداره یا آدمهای قانع آدمهای خوبی هستن و خداوند بیشتر دوستشان داره و کسانی که پول و ثروت بیشتری از خداوند بخواهند طمع کارند
      شنیدم خداوند روزی رسانه، در کارها بهش توکل کن خدا خودش کارتو درست میکنه، من واقعا به این موضوع معتقدم و تو زندگیم خدا خودش خیلی کارام رو درست کرده
      من اصلا اهل ذخیره کردن پول واسه مبادا نیستم چون فکر میکنم هر وقت پول واسه چیزی لازم باشه خداوند خودش میرسونه ، من وقتی میخواستم ازدواج کنم بر عکس دخترای الان اصلا از شوهرم نپرسیدم چی داری خونه ماشین داری بیشتر اخلاقش واسم مهم بود و معتقد بودم که خدا روزی رسونه و زن و شوهر با کمک هم می تونن زندگی شون رو بسازن فکر میکردم اینطوری لذت بخش تره و من بعد عقدفهمیدم شوهرم خونه و ماشین داره و این موضوع چندان برام مهم نبود ،همه دوستام تعجب میکردن و میگفتن عالیه چقدر تو خل هستی واقعا نپرسیدی چی داره!! پدرم هم مثل من فکر میکرد اون هم چیزی نپرسید و میگفت همین که با اصل نسب هست و خانواده خوبی هستن کافیه (شوهرم از اقوام پدرم هستن)
      واقعا استاد درست میگن تو زندگی در هر موردی که دچار مشکل هستی در اون مورد رابطت با خدا مشکل داره من واقعا به این موضوع معتقدم که خداوند رزاقه و واقعا تو زندگیم هیچ وقت استرس رزق و روزی رو نداشتم همیشه خدا خودش به بهترین نحو واسم رزق رسونده همیشه بهم می گفتن عالیه خوش رزقه
      خانوادم از نظر مالی خوب بودن ولی از وقتی من ازدواج کردم اوضاع پدرم خراب شد مادرم همیشه میگفت عالیه خوش رزقه و از وقتی ازدواج کرد و از خونه ما رفت رزق و روزی ما کم شد و خیر و برکت از خونمون رفت
      من دوره رایگان لاغری با ذهن رو شروع کردم ولی نمیتونستم دوره اصلی لاغری با ذهن رو تهیه کنم چون واقعا این مدت خیلی واسه لاغر شدن هزینه کرده بودم و عمل لاغری هم انجام دادم که بسیار پر هزینه بود و واقعا دیگه روم نمی شد دوباره بعد عمل و این همه هزینه از شوهرم بخوام که بهم بابت هزینه دوره لاغری با ذهن پولی بده تصمیم گرفتم دوره رایگان رو ادامه بدم و فراهم شدن هزینه دوره لاغری با ذهن رو به دست خدای مهربانم سپردم گفتم خدایا خودت من رو به این راه هدایت کردی پس فراهم شدن هزینه این دوره رو به دستان مهربانت میسپرم و مطمئنم که در پناه حمایت تو خدای عزیزم هزینه دوره واسم فراهم میشه و واقعا قلبم آرام بود میدونستم و مطمئن بودم به خدای خودم و الحمدلله بعد حدود بیست روزی استاد عزیزم بهم پیام دادن که یکی از دوستان بسیار مهربان دوره لاغری با ذهن، گفتن میخوان هزینه دوره رو به من هدیه بدن واقعا از شادی سر از پا نمی شناختم و هزاران بار خدای عزیزم رو شکر کردم و این بهترین هدیه ای بود که در عمرم گرفته بودم

      ولی من در مورد روابطم با شوهرم خیلی موفق نبودم حتما طبق گفته استاد در این زمینه ایمانم به خدا قوی نیست چون استاد گفتن هر مسئله ای تو زندگی تون وجود داره شما در اون مسئله به خدا ایمان ندارید
      نمیدونم! شاید باورهایی در این زمینه دارم که نمیتونم در این مورد ایمانم رو به خدام قوی کنم

      استاد خیلی دوست دارم بدونم تو این زمینه باید چکار کنم اگه راهنمایی کنین ممنون میشم

      در مورد حجاب هم شنیدم که باید حجابت رو کامل رعایت کنی و اگه تار مویی پیدا باشه در جهنم از موهات آویزونت میکنن
      در مورد ازدواج هم شنیدم که هر کس خدا قسمتت کرده باشه و در تقدیرت باشه نسیبت میشه ، صد دور بچرخی آخر اونی نسیبت میشه که خدا برات مقدر کرده
      ببخشید استاد طبق معمول زیاد نوشتم ، ولی تازه سعی کردم خلاصش کنم بازم زیاد شد☺️☺️
      خیلی دوست دارم زودتر فایلها رو جلو برم خیلی اشتیاق دارم دوست دارم راه های ارتباطم با خدا قوی و قویتر بشه
      ممنون استاد که ما رو با خدای خودمون بیشتر آشنا کردین

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم