0

زندگی با طعم خدا (جلسه دوم)

زندگی با طعم خدا
اندازه متن

بسیاری از انساها به دنبال یافتن راهکار مناسب و صحیح برای ارتباط با خداوند هستند و از آنجا که خداوند به شکل کلامی با آنها صحبت نمی کند هرگز مطمئن نمی شوند که خداوند صدای آنها را شنیده است.

برای صحبت کردن با خداوند نیاز نیست به زبان خاصی با صحبت کنید. زبان شما بهترین زبان ارتباط با خداوند است.

چگونه با خداوند صحبت کنم

از کودکی به من آموخته شده بود که برای صحبت کردن با خداوند باید از زبان عربی استفاده کنم به همین دلیل همیشه به دنبال پیدا کردن دعا یا نوشته ای به زبان عربی بودم تا خواسته ام را به خداوند عرضه کنم.

از زبان عربی خوشم نمی آمد ولی از سر ناچاری برای اینکه بتوانم به خداوند بگویم به چه چیزی نیاز دارم یا از او درخواست کمک کنم سعی می کردم به هر شکل ممکن نوشته های عربی بخوانم و سعی می کردم به شکل صحیح عبارت ها را تلفظ کنم تا مبادا منظور من به شکل اشتباه به خداوند منتقل شود. چون شنیده بودم که در زبان عربی تلفظ یک کلمه که علامت فتحه دارد با صدای علامت کسره به طور کلی معنی آن کلمه را تغییر می دهد.

از آنجا که برای خواندن عبارت های عربی باید دقت و وسواس زیادی به خرج می دادم کمتر سعی می کردم با خداوند صحبت کنم چون حوصله صحبت کردن به زبان عربی را نداشتم.

به لطف خداوند زمانی که در مسیر تغییر کردن قرار گرفتم روبرو شدن با این واقعیت که می تواتم به زبان خودم با خداوند صحبت کنم مرا دچار سردرگمی کرده بود و با اینکه ذوق زده شده بودم که می توانم به راحتی با خدای خودم صحبت کنم اما هرچه فکر می کردم نمی دانستم باید به خداوند چه چیزی بگویم یا از او چه درخواستی داشته باشم.

چون تا آن زمان من فقط عبارت های نوشته شده را بدون اینکه متوجه معنی و مفهوم آن بشوم را تکرار می کردم و اکنون که می خواستم خودم با خداوند صحبت کنم انگار صحبت کردن را فراموش کرده بودم.

با هر زحمتی بود شروع کردن به صحبت کردن با خداوند و در ابتدا هر جمله ای که به خداوند می گفتم بلافاصله خودم را سرزنش می کردم که این چه جمله ای بود که گفتی؟؟!!

چرا اینو گفتی؟ چرا اونو نگفتی؟ چرا خودمونی گفتی؟ چرا مودبانه تر نگفتی؟

بسیار زیاد دچار شک و تردید می شدم که مبادا در صحبت کردن با خداوند دچار اشتباه شوم چون بارها شنیده بودم صحبت کردن با خداوند آداب معاشرت مخصوص به خود دارد و من اطلاعی درباره آن نداشتم.

اما آنچه در نهایت موجب آرامش خاطر و تغییر احساس و نگرش من درباره خداوند شد این بود که توانستم با زبان خودم و به هر شکلی که دوست دارم بدون نگرانی از رعایت نکردن آداب گفتگو با خدا یا اینکه خداوند فقط زبان عربی را درک می کند با خدای خودم صحبت کنم و از او درخواست کنم.

بنابراین برای ایجاد ارتباط بهتر با خداوند فقط با زبان خودتان و به هر شکلی که احساس خوبی از صحبت کردن با خدا دارید با او صحبت کنید و از او درخواست کنید.

و همیشه به این نکته بسیار مهم توجه داشته باشید که: دارید با خداوند صحبت می کنید.

خداوندی بی نهایت است و بر آسمان و زمین تسلط دارد.

نقش احساس در گفتگو با خداوند

مهمتر از اینکه با چه زبانی با خداوند صحبت می کنیم این مهم است که با چه احساسی با او صحبت می کنیم.

تصور می کنم فقط فارسی زبان ها هستند که برای گفتگو با خداوند با زبان عربی و زبانی غیراز زبان محاوره ای خود استفاده می کنند درصورتی که هر انسانی در هر گوشه از دنیا با زبان مادری خود با خداوند صحبت می کند و این موضوع به تنهایی ثابت می کند که خداوند فقط عربی بلد نیست بلکه هر زبانی را با هر گویش و گفتاری می شنود چون خداوند از گوش برای شنیدن و از مغز برای درک کردن استفاده نمی کند.

خداوند نه گوش دارد و نه عقل که بخواد زبان ها را بشنود و آنها را تحلیل کرده و بفهمد بلکه خداوند فقط و فقط احساس ما را دریافت می کند. بنابراین مهم نیست انسانها با زبان های مختلف با خداوند صحبت می کنند چون همه انسانها از یک نوع احساس برخوردار هستند.

تصور کنید احساس شادی در همه زبان ها حالت شادی و نشاط است و ارتباطی با زبان گفتاری ندارد. ممکن است افراد با زبان های مختلف به صورت کلامی ابراز شادی کنند ولی احساسی که در انسان ها شکل می گیرد جدای از زبان گفتاری آنهاست و همه انسان ها به یک شکل شاد یا غمگین می شوند.

به همین دلیل است که واحد ارتباط بین انسان و خداوند احساس است که فارغ از هر نوع وابستگی به کلام و زبان گفتاری است.

احساسی که نسبت به خداون دارید تعیین کننده میزان ایمان و توکل شما نسبت به خداوند است.

اگر هنگام توجه به خداوند یا درخواست کردن یا دعا کردن احساس خوب و امیدبخش نسبت به آن شرایط داشته باشید به این معنی است که به قدرت و توانایی خداوند برای بهبود شرایط یا تغییر هر شرایطی ایمان دارید.

اما اگر هنگامی که با خداوند صحبت می کنید احساس یاس و ناامیدی یا عجز و ناتوانی داشته باشید به این معنی است که امیدی به بهبود شرایط و ایمان به قدرت خداوند برای تغییر شرایط ندارید.

بنابراین مهم نیست با چه زبان یا از چه کلماتی برای صحبت با خداوند استفاده می کنید مهم احساسی است که در قلب شما در هر لحظه نسبت به خداوند جریان دارد.

توکل و ایمان در واقع استمرار احساس خوب نسبت به خداوند داشتن است. اینکه ما هر بار که توجهمان به سمت خداوند جلب شد احساس آرامش و آسودگی خاطر در وجود ما جربان پیدا کند.

این یعنی من به خداوند توکل دارم یا انسان متوکلی هستم.

بنابراین بیشتر از آنکه به دنبال پیدا کردن کلمات مودبانه یا … برای صحبت با خداوند باشید سعی کنید احساس آرامش و سپردن مسائل به خداوند را تمرین کنید تا به مرور توکل و ایمان قوی تری نسبت به همراهی و نزدیک بودن خداوند به خود پیدا کنید.

بررسی نگرش خود درباره خداوند

برای اینکه به درک و شناخت بهتری نسبت به خداوند برسیم باید ابتدا نگرش فعلی خود درباره خداوند را بررسی کرده و چنانچه نیاز به اصلاح یا تغییر دارد اقدام کنیم و سپس تغییر شرایط در زندگی خود را مشاهده کنیم تا درک و نگرش بهتری به شکل عملی نسبت به خداوند پیدا کنیم.

باید آنچه در ذهن خود درباره خداوند می دانید را با واقعیت زندگی خود مطابقت دهید تا متوجه شوید چقدر شناخت شما درباره خداوند صحیح می باشد. چون هرچه درباره خداوند شنیده اید اگر باور کرده باشید باید نشانه های واضح درباره آن موضوع در زندگی خود داشته باشید.

بعنوان مثال حتما شنیده اید که خداوند رزاق است. آیا این عبارت درباره خداوند را باور کرده اید یا فقط شنیده اید.

احتمالا اگر از هر انسانی سوال شود که خداوند رزاق است قطعا پاسخ می دهد که بلکه او رزاق است اما چرا در زندگی بیشتر افرادی که این عقیده و نگرش را تایید می کنند نشانه ای از رزق و روزی که خداوند وعده داده است وجود ندارد؟

فقط به این دلیل است که آنچه درباره خداوند شنیده ایم را باور نکرده ایم و فقط شنیده ایم که خداوند این است و آن است اما در باطن و عمق وجودمان عقیده و ایمان نسبت به ویژگی های زبانی که درباره خداوند بیان می کنیم نداریم.

تجربه هنرجوی زندگی با طعم خدا

مطالب این فایل هم عالی بود، بعد از ده بار گوش کردن، تازه متوجه شدم قسمت هایی هست که من هرگز در گذشته متوجه آن نشده بودم و این نشان میده چه قدر فایل ها لایه ای و هوشمندانه تولید شده.

نکته ای بسیار مهم که باید توجه زیادی روی آن داشته باشیم این هست که مهم نیست ما چه کار انجام میدیم بلکه مهم این هست که  با انجام آن عمل چه تغییر احساسی درون ما ایجاد میشود.

درواقع  نتیجه را احساس ما از انجام آن عمل رقم میزند نه فعالیتی که انجام میدیم.

به خاطر همینه با اینکه خیلی از انسان ها، نماز، روزه، قرآن و تمام اعمال دینی خود را انجام میدهند ولی دائم در فقر، بیماری، حال بد، مشکلات و … هستند چون آن اعمال تغییر خاصی در حال آن ها ایجاد نمی کند، ایمان و باور  آن ها به خداوند را افزایش نمی دهد بلکه از روی عادت یا ترس از خداوند رخ میدهد.

برعکس خیلی انسان های موفق را می بینیم که ملاک های ظاهری مومن بودن درون آن ها وجود ندارد اما بسیار شاد و خوش زندگی میکنند و وقتی به آن ها دقت میکنیم، متوجه می شیم از درون با خداوند رفیق هستند و طبق قوانین پیش می روند.

این نشان میده فعالیت های فیزیکی تاثیر خیلی کمتری نسبت به احساس دارد.

این دقیقا همان جمله معروف که  خداوند از نیت شما آگاه هست را ثابت میکند.

از آنجایی که قوانین حاکم بر جهان  ثابت هستند، این موضوع را در لاغری هم بارها داشتیم. مهم نیست چی میخوریم بلکه این اهمیت دارد که بعداز خوردن آن چیز چه احساسی داریم، اگر حس عذاب وجدان، ترس، پشیمانی و احساس بد به همراه ما باشد، نتیجه و تاثیر بدی روی جسم میگذارد.

خوردن یا نخوردن آن مواد غذایی هیچ تفاوتی ندارد، این نکته خیلی برای من جالبه که در خیلی از موارد هم از انجام کاری حسمون بد میشه هم از انجام ندادن اون کار‌.

برای مثال یادم میاد در گذشته وقتی شب بود و خسته بودم و حوصله نماز خوندن نداشتم ، هم از نخواندن آن حس بد داشتم و هم با خواندن اون اذیت میشدم.

خیلی مهم هست که درک کنیم، هدف از تمام اعمال ما به وجود آمدن آرامش و آسودگی خاطر در وجود ما هست و اگر کاری این آرامش را برای ما ایجاد نکند بدون ترس و نگرانی آن را کنار بگذاریم و به دنبال راه های دیگر  باشیم .

احساس هرگز به ما دروغ نمی گویند پس بهتر است  نگاه خود را از اعمال ظاهری بر داریم  و ایمان و باور خود را بسنجیم .

مدت ها فکر میکردم  با گوش کردن فایل ها و حتی نوشتن متن و خواندن متن قرار است زندگی من تغییر کند و بعد از مدتی متوجه شدم قرار نیست معجزه ای رخ دهد، بلکه این آگاهی ها قرار هست طرز فکر و نگرش و باور من را تغییر دهد که در نهایت با تغییر دیدگاه، زندگی  فرد تغییر خواهد کرد.

هرگز نمی شود بدون تغییر باورها و فقط با گوش کردن و نوشتن، چیزی تغییر کند. هر راه، مقصد خود را دارد و تغییر مقصد تنها با تغییر راه امکان پذیر هست.

پس سعی کنیم علاوه بر این که شنونده خوبی هستیم، عمل کننده خوبی هم باشیم و اینکار خیلی هم ساده  است، مهم ترین کاری که باید انجام دهیم این هست که با منطقی کردن و آوردن دلیل این مطالب و آگاهی ها را برای خودمون باورپذیر کنیم و با گذشت زمان متوجه می شیم، طرز فکر، انتخاب ها، رفتار و در نهایت واکنش ما به رویداد ها و در کل صفر تا صد زندگی ما تغییر خواهد کرد. 

 به نظر من مهم ترین دلیل تفاوت آگاهی ما  و باور ما نسبت به خداوند، حس لیاقت و ارزشی هست که برای خودمون قائل هستیم.

ما همون قدر از خداوند پاداش دریافت می کنیم که لیاقت خودمون میدونیم و طبق قانون حاکم بر جهان هرگز چیزی که ما آن را  لیاقت خودمون ندونیم به ما داده نمیشه.

برای مثال ما میگیم خداوند شفا دهنده است اما چون خود را بنده خوبی نمیدونیم انتظار شفا از او نداریم غافل از اینکه ارزش تمام بنده ها نزد خداوند یک اندازه هست و خداوند بین بنده های خود فرق نمی گذارد و این ما هستیم که با انتظار از او، به او می گوییم که چه چیزی از او می خواهیم.

خیلی از ما ها فکر می کنیم چون ملاک های ظاهری انسان خوب را نداریم پس خداوند ما را رها کرده و سخت در اشتباه هستیم چون پیوند و ارتباط ما با خداوند هرگز قطع نمی شه چون ما همان خداوند هستیم که به شکل انسان ظاهر شدیم و به دور از او نیستیم.

برای افزایش لیاقت کافی است خودمون رو دوست داشته باشیم و برای دوست داشتن خودمون باید همانطور که هستیم و با تمام کم و کسری هایی که داریم خودمون را بپذیریم و دقت کنیم  اینکه تمام اعمال ما خوب نباشد امری طبیعی هست و این نباید هرگز دلیلی شود که از خداوند  نعمت و خواسته های بزرگی نداشته باشیم. 

دقت کنیم خداوند نامحدود هست و این  بدین معنا است که به قدر باور ما محدود می شود، یعنی به هر شکلی در می آید که ما انتظار آن را داشته باشیم، هرچه قدر بتونیم باور های کامل و گسترده تری داشته باشیم، همان هم برای ما پیش می آید.

مانند  آبی که  از دریا بر می داریم، دقیقا به شکل ظرفی هست که در  دست ما قرار دارد، پس خداوند همان گونه ای خودش را در زندگی به ما نشان می دهد که ما از آن تصور داریم؛ به همین راحتی.

قابل درک و ساده صحبت کردن شما توانایی بزرگی هست که خداوند به شما بخشیده.

شاید کمتر کسانی باشند که باگوش  کردن به صحبت هایشان نه تنها گیج نشیم بلکه به این نتیجه برسیم هیچی قرار نیست به سختی ایجاد بشه و ما همانطور که  آسان لاغر شدیم، آسان هم زندگیمون تغییر پیدا میکنه.

وقتی فایل  آخر دوره خدا هرگز دیر نمی کند را نگاه می کردم، هنگامی که متوجه شدم بهشت و جهنم  به این معنا است که ما همان احساسی را   لمس و درک می کنیم که در دیگران به وجود میاوریم ، خیلی برای شما خوشحال شدم، چون ایمان دارم  شما با لمس حس و حالی که درون ما ایجاد کردین خیلی لذت خواهید برد و قطعا این میتونه بهترین راه برای جبران زحمت های شما باشه.

(نوشته sudehfallah عزیز در بخش نظرات)


دستور کار اجرای جلسه دوم:

۱- تماشای فایل ویدیویی توضیحات جلسه دوم

۲- تکرار ۵ مرتبه فایل جلسه دوم (تصویری یا صوتی) تا قبل از ارائه قسمت سوم

۳- انجام تمرینات مربوط به جلسه دوم در قسمت نظرات

منتظر خواندن نوشته های شما هستم

همراه همشگی شما: رضا عطارروشن

با دادن ستاره به این مطلب امتیاز بگیرید.

Rating 3.99 from 204 votes

https://tanasobefekri.net/?p=12200
برچسب ها:
366 نظر توسط کاربران ثبت شده است.

دیدگاهتان را بنویسید

اندازه متن دیدگاه ها
      آواتار فاطمه
      1399/09/25 15:50
      مدت عضویت: 1665 روز
      امتیاز کاربر: 234 سطح ۱: کاربر مبتدی
      محتوای دیدگاه: 1,348 کلمه

      باسلام
      خداروشکرکه من رادرمسیر تغییر درهمه جهات قرارداد ووسایل وابزارتغییرکردن رادرپیش رویم گذاشت تمرین جلسه دوم زندگی باطعم خدارادرطی روز بعداز ۵ بارگوش دادن باشوق به فایل استاد رو شروع به نوشتن کردم.وقتی برااولین بار فایل جلسه دوم استادروگوش میکردم حالم منقلب شد واشک درچشمانم وبغض درگلویم امدوبا تاسف زیاد که چرا این همه مدت ،عمرمان رابدرستی استفاده نکردیم.چرااین عقاید نادرست رااموخته وباور کردیم.چرامتوجه نشدیم گیرکار کجاست چه برسدبه اینکه دنبال حقیقت برویم .بعداز یکروز از گوش دادن به فایل حال خوب وامیدوار کننده همراه باشادی وارامش پیدا کردم احساس میکردم الان دیگه همه چیز دردستم است ودرست شده ومیشه بااینکه اتفاقی نیوفتاده بود.
      اطمینان بیشتری به خداوقدرتش پیدا کردم که پس درطول زندگی چه کسی تاحالاروزی ورزق ماروداده ،سلامت نگهمون داشته ، درمسیر زندگی ادمها وموقعتها وفکرها وراههای خوب وموفقیت وپیشرفت ووالدین وهمسر وفرزندان شایسته وخیلی نعمتهای عالی روچه کسی به ماداده.
      جریان زندگی مادرمسیری بوده که میخواستیم ولی کم خواستیم به اندازه لیاقتمون نخواستیم .نه خدا بخیل بوده ونه ندار .
      همونطور که به خیلیها داده چرابه مانداده،خودش ماروافریده پس باید بهترین هارو برامون فراهم کنه .چون خودش مظهر زیبایی ورحمان ورحیمی ورزق وشفا وارامش وشادی وخوبی و…….بهترین وعالیترینها هست .هرچه افریده برای راحتی وشادی وخوشی وزیبایی وحال خوب و استفاده عال بندگانشه. علت کم دادنها به ما پی نبردن واعتماد نداشتن ودرک نکردن ما از قدرت و تواناییهای خدا ست.
      خانواده وگذشتگان ماهم تقصیر ندارند‌،به اسم اعتقاداتشون چیزهای اشتباهی رویادگرفتن وبه ماانتقال دادن.مابایدخودمون دنبال پیداکردن امور صحیح وواقعیت می رفتیم.البته الان هم دیرنشده وخداروشکر که خداهدایتمون کردبه سمت تغییر درست وصحیح واصولی وشما استاد گرامی رو وسیله قرارگرفتن درمسیر درست پیش رویمون قرارداد.
      الان ناراحتم که علاوه براینکه مسیر نادرست رفتم وعمرم رااشتباه گذروندم و باعث شدم عمر وجوانی فرزندان عزیز ودلبندم نیز براثر اموزشهای نادرست درمسیر اشتباه بگذرد.
      چند ساله که به نتیجه حرفهای شما تاحد زیاد ان رسیده ام .
      به خودم میگفتم چرامانباید مستقیم به خدا خواسته هایمان را بگوییم وحتما باید به واسطه ها وصالحان متوسل شویم که اگر از طریق انها نباشد نمیشود.
      خداهمه چیز حتی واسطه هارو خلق کرده پس چرا واسطه باید باشه
      همیشه هرچه لازم داشتم به اندازه نیازم گاهی بدون درخواست هم خدا بهم داد اززندگی وپول موفقیت وسلامتی وراحتی وارامش ،اما اشتباهم این بود که چرابیشتر نخواستم .فکر میکردم زیاده خواهی وهمین کافیه به اندازه ای که زندگی عادی وخوبی دارم باید به اندازه رزق عادی وحلالی که دارم قانع باشم وضع من ازخیلیها بهتره وگرنه ناشکریه و خداهمینو هم ازم میگیره ،براهمین بدنبال پول وثروت زیاد
      که امروزه حلال همه مشکلاته نرفتم .
      امروزه برای کسانیکه باشخصیت وباادب ومحترم وتحصیل کرده ومهربان وبااخلاق وباصداقت وانسان وبی ضرر وباوقارند وسرشون به کار خودشون هست وبه حریم دیگران وارد نمیشوند ارزشی قائل
      نیستند وافرادیکه دارای پول وثروت فراوان وموقعیت عالی هستند که قطعا خودبخود بخاطر اینکه همه چیز برایشان فراهم است بدنبال اینها شادی وسلامتی شور ونشاط وهرچیز خوب روهم دارند،حتی اگر شخصیت درستی نداشته باشند وبرای کسی خوب نباشند وخیرشون به کسی نرسدبرایشان ارزشمند هستند اینگونه افرادمورد احترام همه هستند وتاکمر برایشان خم میشوند.
      افراد ثروتمندهمه داشته هایشان رااز فضل خدا میدانندومیگویند ما مثل شما نبودیم ببینید ما کجاییم وشما کجایید.
      سالهاست فهمیدم خدا ،خدای ادمهای شادوبانشاط وامیدوارکه هروقت وهرجا درهر لحظه باخدا حرف میزنند ومیدانندومطمئناکه او میشنود میباشد.
      فقط سرسجاده نماز ومسجدودعادرمکانها وزمانهای خاص ومراسم عزاداری وگریه وزاری دعا ونماز وتوسل به صالحان تنها راه صحبت با خدا ونزدیکی پیداکردن اونیست به همین ترتیب کم کم مسیرم روعوض کر م وهمینطور که گفتید استادگرامی تغییر خیلی هم ساده نیست بامسکلاتی مواجه شدم وضربه بدی خوردم طوریکه چندسال تقریبا خانه نشین شدیم والان دوساله که به زندگی برگشتم ولطف خدادوباره شامل
      حالم شد وخدا درمسیرم افراد خوبی ازجمله شما قرارداد .
      قبل ازنوشتن این تمرین دوباره برای اینکه این همه سال عمر خودم وعزیزانم رودرست استفاده نکردم وچقدر نادانسته ا ز نعمتها ولذات انهابه اشتباه استفاه نکردم دوباره گریه کردم وبعداز نماز ظهر شروع به نوشتن کردم.
      واقعا خواندن نظرات و دل نوشته های عزیزان بسیار موثراست وتقریبا دراکثر مواردکه درتمریناتشون نوشته بودندمن هم دچار جذب این افکار نادرست بودم وچقدر ضرر کردم .براساس همین افکار فکر میکردم ارتباط با خدا چقدر سخته بخصوص اصلا بخشش درکار نبودن گناهانی که حق الناس گفته میشد باید هم این دنیا وهم دراخرت مجازات بشی تازه اگر فرد توراببخشد.
      زندگی مرفه ومتوسط بالایی رودر قبل وبعد ازدواج داشتم وشاکر خدابودم تازمانی که نیازهای معمولی وهرچه میخواستم ولازم داشتم برای زندگی عادی را خدا میداد اما مشکلی برایم پیش امد که سخت ازهمه چیز زده شدم
      تازه فهمیدم چرا ادمهای پولدار وثروتمند انقدر از خدا وتشکر ا ز نعمتهایش حرف میزنند ودوستش دارند چون همه چیز برایشان فراهم بود خونه وماشین وزندگی ووسایل زندگی عالی ومرفه ،سفرهای عالی داخلی وخارجی وجهانگردی ،گردش وخوشگزرانی باب میلشون ،هتلها ورستورانها وجاهای دیدنی وجاذبه های مورد سلیقشون وهرچه که فقط درذهنشون برای ارامش واسایش ولذت اراده میکردند را میتوانند بدست اورند .پس دیگه جایی برای گله وشکایت وناشکری براشون نبود وهمه انچه داشتند رو ازفضل خدا میدانستند.
      همیشه اعتقاد داشتم بهترین وعالی ترین از هرچه را که خدا افریده برای استفاده بشر بخصوص مسلمانان هست تا لذت دیندار بودن رابهتر بفهمند .پیامبر با ثروتمندترین زن واز بزرگان ان زمان همسر اختار کرده. همینطور میبینیم که حضرت علی (ع)ا بتدا خانم زهرا (ع) اصل ونسب دار وبعد
      ازقبیله ای معروف مادر حصرت ابوالفضل را انتخاب میکند .ایشان فرمودند: وقتی فقر ازیک درواردشود ایمان ازدر دیگر خارج میشود.درجایی دیگر فرمودند:برای زندگی به شهرهای بزرگ بروید.
      متاسفانه مبلغان واموزش دهندگان دینی میگفتند قران درحزن واندوه نازل شده پس انسان هم باید در حزن باشد نباید خیلی بخندید وشاد باشید خنده باید درحد تبسم باشد نه قه قهه،باید زندگی خیلی ساده داشته باشید واگر کسی درخانه فرش روی موکت دارد مستکبر ومورد غضب خداست ،نباید لباس زیبا وفاخروگران قیمت بپوشید،دنبال پول وثروت ومال دنیا نروید ،به هرچه دارید قانع باشید وگرنه ناشکری است وخدا نعمتهارا از شما میگیرد ، وقتی قران را اموزش میدادند بیشتر بر ایات عذاب تاکید میکردند ومیگفتن قاریان قران به این ایات که میرسندازترس عذاب خدا ومجازات اخرت گریه میکنند ومنقلب میشوند ،هرچه هستی وبرایت پیش می اید نصیب وتقدیرت هست کاری نمیشه کرد خواست خدا وسرنوشتته .
      درجایی خوندم محقق های چینی میگویند ایرانیها مردمانی هستند که هرچه برایشان اتفاق می افتند بدنبال دلیل ان نمیروند ومیگویند تقدیرمان است .
      متاسفانه همانطور که استاد فرمودند اموخته هایمان غلط بوده ورابطه ماباخداکه کلامی نیست واحساسی است .اموخته های غلط را انجام میدادم ولی نسبت به انجامشون احساس خوبی نداشتم وبیشترشو قبول نداشتم .بزرگهای خانواده بهمون میگفتن صبح رو که خوردی نگران ظهرت نباش خدا رزقتو میرسونه ما میگفتیم وا مگه میشه چطوری خداکه زنبیل نمیکنه.ویا میگفتند تانمک توی غذاتون رو از خدا بخواهید. ویا میگفتند هرچه ا ز خدابخوای بهت میده هرچقدر بز رگ باشه وخدارحمان ورحیمه واز مادر مهربونتر وبراساس صفاتش به ما رزق میده .
      بله متوجه شدم که وقتی میگفتم خدا کریمه وازاو با زجه وگریه وزاری چه بعد نماز چه دردعاها درشبهای خاص درجمع یا فردی چیزی میخواستم بعد میگفتم خدا که مارو نمیبینه واگر میخواست به ماتوجه کنه خواسته منو که میدونه براورده میکرد وامید انچنانی نداشتم .ناامید بودم میدیدم کسانی که خیلی زرنگ ورودار وبی توجه به حقوق دیگرانندوفقط خودشان ورسیدن به خواسته هاشون براشون مهمه وبدون ادب وشخصیت درست وصداقت وراستی وراستگویی هستند بسیار موفق وهمه چیز برایشان عالی است ولی ما که هیچکدام ازاین صفات بد رونداریم وسرمون به کارخودمن هست هرچه درخانه خدارومیزنیم چیزی نمیشه.
      متوجه شدم مفهوم اعتماد کردن ومیزان قدرت خدا رابرای براورده شدن حاجاتم را نفهمیده بودم واینکه خیل کم از خدای توانمند ودارا می خواستم واصلا نمیدونستم چی باید بخوام.
      واقعا همینطور که میگویید استاد گرامی باهربار خوب گوش کردن به فایلهامطلب جدیدی بیشتر نمود میکنه بطوریکه میگیم این کجا بود چرامتوجهش نشدم .دیگه اینکه واقعا وقتی شروع به نوشتن که میکنی از قبل چیزی اماده نکرده ای ونمیدانی چی بنویسی ولی به ذهنت میاد ومینویسی.
      ازاین به بعد باشجاعت و روداری ازخدابهترین هارو میخوام میدونم که تمام چیزها متعلق به اوست که افریده ونعمتهایش بی نهایت و فراوان است به هرکه هرچه بدهد کم نمیشود وبراهمه به اندازه وفور وزیاد دارد .
      بار دیگه اول ازخدا سپاسگزارم که مرادراین مسیر قرارداد وسپاسگزارم که وسیله این هدایت وجود پرارزش شما استادگرامی رانیز فراهم کردوهمینطور از شما استاد گرامی متشکرم که این دوره رو گذاشتید وبادلی صاف تجربیات واموخته های خودرا به رایگان دراختیارمان قراردادید.سلامتی وموفقیت وشادی وتوفیق روزافزونتون رو از خدا براتون خواهانم

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم