0

زندگی با طعم خدا (جلسه دوم)

زندگی با طعم خدا
اندازه متن

بسیاری از انساها به دنبال یافتن راهکار مناسب و صحیح برای ارتباط با خداوند هستند و از آنجا که خداوند به شکل کلامی با آنها صحبت نمی کند هرگز مطمئن نمی شوند که خداوند صدای آنها را شنیده است.

برای صحبت کردن با خداوند نیاز نیست به زبان خاصی با صحبت کنید. زبان شما بهترین زبان ارتباط با خداوند است.

چگونه با خداوند صحبت کنم

از کودکی به من آموخته شده بود که برای صحبت کردن با خداوند باید از زبان عربی استفاده کنم به همین دلیل همیشه به دنبال پیدا کردن دعا یا نوشته ای به زبان عربی بودم تا خواسته ام را به خداوند عرضه کنم.

از زبان عربی خوشم نمی آمد ولی از سر ناچاری برای اینکه بتوانم به خداوند بگویم به چه چیزی نیاز دارم یا از او درخواست کمک کنم سعی می کردم به هر شکل ممکن نوشته های عربی بخوانم و سعی می کردم به شکل صحیح عبارت ها را تلفظ کنم تا مبادا منظور من به شکل اشتباه به خداوند منتقل شود. چون شنیده بودم که در زبان عربی تلفظ یک کلمه که علامت فتحه دارد با صدای علامت کسره به طور کلی معنی آن کلمه را تغییر می دهد.

از آنجا که برای خواندن عبارت های عربی باید دقت و وسواس زیادی به خرج می دادم کمتر سعی می کردم با خداوند صحبت کنم چون حوصله صحبت کردن به زبان عربی را نداشتم.

به لطف خداوند زمانی که در مسیر تغییر کردن قرار گرفتم روبرو شدن با این واقعیت که می تواتم به زبان خودم با خداوند صحبت کنم مرا دچار سردرگمی کرده بود و با اینکه ذوق زده شده بودم که می توانم به راحتی با خدای خودم صحبت کنم اما هرچه فکر می کردم نمی دانستم باید به خداوند چه چیزی بگویم یا از او چه درخواستی داشته باشم.

چون تا آن زمان من فقط عبارت های نوشته شده را بدون اینکه متوجه معنی و مفهوم آن بشوم را تکرار می کردم و اکنون که می خواستم خودم با خداوند صحبت کنم انگار صحبت کردن را فراموش کرده بودم.

با هر زحمتی بود شروع کردن به صحبت کردن با خداوند و در ابتدا هر جمله ای که به خداوند می گفتم بلافاصله خودم را سرزنش می کردم که این چه جمله ای بود که گفتی؟؟!!

چرا اینو گفتی؟ چرا اونو نگفتی؟ چرا خودمونی گفتی؟ چرا مودبانه تر نگفتی؟

بسیار زیاد دچار شک و تردید می شدم که مبادا در صحبت کردن با خداوند دچار اشتباه شوم چون بارها شنیده بودم صحبت کردن با خداوند آداب معاشرت مخصوص به خود دارد و من اطلاعی درباره آن نداشتم.

اما آنچه در نهایت موجب آرامش خاطر و تغییر احساس و نگرش من درباره خداوند شد این بود که توانستم با زبان خودم و به هر شکلی که دوست دارم بدون نگرانی از رعایت نکردن آداب گفتگو با خدا یا اینکه خداوند فقط زبان عربی را درک می کند با خدای خودم صحبت کنم و از او درخواست کنم.

بنابراین برای ایجاد ارتباط بهتر با خداوند فقط با زبان خودتان و به هر شکلی که احساس خوبی از صحبت کردن با خدا دارید با او صحبت کنید و از او درخواست کنید.

و همیشه به این نکته بسیار مهم توجه داشته باشید که: دارید با خداوند صحبت می کنید.

خداوندی بی نهایت است و بر آسمان و زمین تسلط دارد.

نقش احساس در گفتگو با خداوند

مهمتر از اینکه با چه زبانی با خداوند صحبت می کنیم این مهم است که با چه احساسی با او صحبت می کنیم.

تصور می کنم فقط فارسی زبان ها هستند که برای گفتگو با خداوند با زبان عربی و زبانی غیراز زبان محاوره ای خود استفاده می کنند درصورتی که هر انسانی در هر گوشه از دنیا با زبان مادری خود با خداوند صحبت می کند و این موضوع به تنهایی ثابت می کند که خداوند فقط عربی بلد نیست بلکه هر زبانی را با هر گویش و گفتاری می شنود چون خداوند از گوش برای شنیدن و از مغز برای درک کردن استفاده نمی کند.

خداوند نه گوش دارد و نه عقل که بخواد زبان ها را بشنود و آنها را تحلیل کرده و بفهمد بلکه خداوند فقط و فقط احساس ما را دریافت می کند. بنابراین مهم نیست انسانها با زبان های مختلف با خداوند صحبت می کنند چون همه انسانها از یک نوع احساس برخوردار هستند.

تصور کنید احساس شادی در همه زبان ها حالت شادی و نشاط است و ارتباطی با زبان گفتاری ندارد. ممکن است افراد با زبان های مختلف به صورت کلامی ابراز شادی کنند ولی احساسی که در انسان ها شکل می گیرد جدای از زبان گفتاری آنهاست و همه انسان ها به یک شکل شاد یا غمگین می شوند.

به همین دلیل است که واحد ارتباط بین انسان و خداوند احساس است که فارغ از هر نوع وابستگی به کلام و زبان گفتاری است.

احساسی که نسبت به خداون دارید تعیین کننده میزان ایمان و توکل شما نسبت به خداوند است.

اگر هنگام توجه به خداوند یا درخواست کردن یا دعا کردن احساس خوب و امیدبخش نسبت به آن شرایط داشته باشید به این معنی است که به قدرت و توانایی خداوند برای بهبود شرایط یا تغییر هر شرایطی ایمان دارید.

اما اگر هنگامی که با خداوند صحبت می کنید احساس یاس و ناامیدی یا عجز و ناتوانی داشته باشید به این معنی است که امیدی به بهبود شرایط و ایمان به قدرت خداوند برای تغییر شرایط ندارید.

بنابراین مهم نیست با چه زبان یا از چه کلماتی برای صحبت با خداوند استفاده می کنید مهم احساسی است که در قلب شما در هر لحظه نسبت به خداوند جریان دارد.

توکل و ایمان در واقع استمرار احساس خوب نسبت به خداوند داشتن است. اینکه ما هر بار که توجهمان به سمت خداوند جلب شد احساس آرامش و آسودگی خاطر در وجود ما جربان پیدا کند.

این یعنی من به خداوند توکل دارم یا انسان متوکلی هستم.

بنابراین بیشتر از آنکه به دنبال پیدا کردن کلمات مودبانه یا … برای صحبت با خداوند باشید سعی کنید احساس آرامش و سپردن مسائل به خداوند را تمرین کنید تا به مرور توکل و ایمان قوی تری نسبت به همراهی و نزدیک بودن خداوند به خود پیدا کنید.

بررسی نگرش خود درباره خداوند

برای اینکه به درک و شناخت بهتری نسبت به خداوند برسیم باید ابتدا نگرش فعلی خود درباره خداوند را بررسی کرده و چنانچه نیاز به اصلاح یا تغییر دارد اقدام کنیم و سپس تغییر شرایط در زندگی خود را مشاهده کنیم تا درک و نگرش بهتری به شکل عملی نسبت به خداوند پیدا کنیم.

باید آنچه در ذهن خود درباره خداوند می دانید را با واقعیت زندگی خود مطابقت دهید تا متوجه شوید چقدر شناخت شما درباره خداوند صحیح می باشد. چون هرچه درباره خداوند شنیده اید اگر باور کرده باشید باید نشانه های واضح درباره آن موضوع در زندگی خود داشته باشید.

بعنوان مثال حتما شنیده اید که خداوند رزاق است. آیا این عبارت درباره خداوند را باور کرده اید یا فقط شنیده اید.

احتمالا اگر از هر انسانی سوال شود که خداوند رزاق است قطعا پاسخ می دهد که بلکه او رزاق است اما چرا در زندگی بیشتر افرادی که این عقیده و نگرش را تایید می کنند نشانه ای از رزق و روزی که خداوند وعده داده است وجود ندارد؟

فقط به این دلیل است که آنچه درباره خداوند شنیده ایم را باور نکرده ایم و فقط شنیده ایم که خداوند این است و آن است اما در باطن و عمق وجودمان عقیده و ایمان نسبت به ویژگی های زبانی که درباره خداوند بیان می کنیم نداریم.

تجربه هنرجوی زندگی با طعم خدا

مطالب این فایل هم عالی بود، بعد از ده بار گوش کردن، تازه متوجه شدم قسمت هایی هست که من هرگز در گذشته متوجه آن نشده بودم و این نشان میده چه قدر فایل ها لایه ای و هوشمندانه تولید شده.

نکته ای بسیار مهم که باید توجه زیادی روی آن داشته باشیم این هست که مهم نیست ما چه کار انجام میدیم بلکه مهم این هست که  با انجام آن عمل چه تغییر احساسی درون ما ایجاد میشود.

درواقع  نتیجه را احساس ما از انجام آن عمل رقم میزند نه فعالیتی که انجام میدیم.

به خاطر همینه با اینکه خیلی از انسان ها، نماز، روزه، قرآن و تمام اعمال دینی خود را انجام میدهند ولی دائم در فقر، بیماری، حال بد، مشکلات و … هستند چون آن اعمال تغییر خاصی در حال آن ها ایجاد نمی کند، ایمان و باور  آن ها به خداوند را افزایش نمی دهد بلکه از روی عادت یا ترس از خداوند رخ میدهد.

برعکس خیلی انسان های موفق را می بینیم که ملاک های ظاهری مومن بودن درون آن ها وجود ندارد اما بسیار شاد و خوش زندگی میکنند و وقتی به آن ها دقت میکنیم، متوجه می شیم از درون با خداوند رفیق هستند و طبق قوانین پیش می روند.

این نشان میده فعالیت های فیزیکی تاثیر خیلی کمتری نسبت به احساس دارد.

این دقیقا همان جمله معروف که  خداوند از نیت شما آگاه هست را ثابت میکند.

از آنجایی که قوانین حاکم بر جهان  ثابت هستند، این موضوع را در لاغری هم بارها داشتیم. مهم نیست چی میخوریم بلکه این اهمیت دارد که بعداز خوردن آن چیز چه احساسی داریم، اگر حس عذاب وجدان، ترس، پشیمانی و احساس بد به همراه ما باشد، نتیجه و تاثیر بدی روی جسم میگذارد.

خوردن یا نخوردن آن مواد غذایی هیچ تفاوتی ندارد، این نکته خیلی برای من جالبه که در خیلی از موارد هم از انجام کاری حسمون بد میشه هم از انجام ندادن اون کار‌.

برای مثال یادم میاد در گذشته وقتی شب بود و خسته بودم و حوصله نماز خوندن نداشتم ، هم از نخواندن آن حس بد داشتم و هم با خواندن اون اذیت میشدم.

خیلی مهم هست که درک کنیم، هدف از تمام اعمال ما به وجود آمدن آرامش و آسودگی خاطر در وجود ما هست و اگر کاری این آرامش را برای ما ایجاد نکند بدون ترس و نگرانی آن را کنار بگذاریم و به دنبال راه های دیگر  باشیم .

احساس هرگز به ما دروغ نمی گویند پس بهتر است  نگاه خود را از اعمال ظاهری بر داریم  و ایمان و باور خود را بسنجیم .

مدت ها فکر میکردم  با گوش کردن فایل ها و حتی نوشتن متن و خواندن متن قرار است زندگی من تغییر کند و بعد از مدتی متوجه شدم قرار نیست معجزه ای رخ دهد، بلکه این آگاهی ها قرار هست طرز فکر و نگرش و باور من را تغییر دهد که در نهایت با تغییر دیدگاه، زندگی  فرد تغییر خواهد کرد.

هرگز نمی شود بدون تغییر باورها و فقط با گوش کردن و نوشتن، چیزی تغییر کند. هر راه، مقصد خود را دارد و تغییر مقصد تنها با تغییر راه امکان پذیر هست.

پس سعی کنیم علاوه بر این که شنونده خوبی هستیم، عمل کننده خوبی هم باشیم و اینکار خیلی هم ساده  است، مهم ترین کاری که باید انجام دهیم این هست که با منطقی کردن و آوردن دلیل این مطالب و آگاهی ها را برای خودمون باورپذیر کنیم و با گذشت زمان متوجه می شیم، طرز فکر، انتخاب ها، رفتار و در نهایت واکنش ما به رویداد ها و در کل صفر تا صد زندگی ما تغییر خواهد کرد. 

 به نظر من مهم ترین دلیل تفاوت آگاهی ما  و باور ما نسبت به خداوند، حس لیاقت و ارزشی هست که برای خودمون قائل هستیم.

ما همون قدر از خداوند پاداش دریافت می کنیم که لیاقت خودمون میدونیم و طبق قانون حاکم بر جهان هرگز چیزی که ما آن را  لیاقت خودمون ندونیم به ما داده نمیشه.

برای مثال ما میگیم خداوند شفا دهنده است اما چون خود را بنده خوبی نمیدونیم انتظار شفا از او نداریم غافل از اینکه ارزش تمام بنده ها نزد خداوند یک اندازه هست و خداوند بین بنده های خود فرق نمی گذارد و این ما هستیم که با انتظار از او، به او می گوییم که چه چیزی از او می خواهیم.

خیلی از ما ها فکر می کنیم چون ملاک های ظاهری انسان خوب را نداریم پس خداوند ما را رها کرده و سخت در اشتباه هستیم چون پیوند و ارتباط ما با خداوند هرگز قطع نمی شه چون ما همان خداوند هستیم که به شکل انسان ظاهر شدیم و به دور از او نیستیم.

برای افزایش لیاقت کافی است خودمون رو دوست داشته باشیم و برای دوست داشتن خودمون باید همانطور که هستیم و با تمام کم و کسری هایی که داریم خودمون را بپذیریم و دقت کنیم  اینکه تمام اعمال ما خوب نباشد امری طبیعی هست و این نباید هرگز دلیلی شود که از خداوند  نعمت و خواسته های بزرگی نداشته باشیم. 

دقت کنیم خداوند نامحدود هست و این  بدین معنا است که به قدر باور ما محدود می شود، یعنی به هر شکلی در می آید که ما انتظار آن را داشته باشیم، هرچه قدر بتونیم باور های کامل و گسترده تری داشته باشیم، همان هم برای ما پیش می آید.

مانند  آبی که  از دریا بر می داریم، دقیقا به شکل ظرفی هست که در  دست ما قرار دارد، پس خداوند همان گونه ای خودش را در زندگی به ما نشان می دهد که ما از آن تصور داریم؛ به همین راحتی.

قابل درک و ساده صحبت کردن شما توانایی بزرگی هست که خداوند به شما بخشیده.

شاید کمتر کسانی باشند که باگوش  کردن به صحبت هایشان نه تنها گیج نشیم بلکه به این نتیجه برسیم هیچی قرار نیست به سختی ایجاد بشه و ما همانطور که  آسان لاغر شدیم، آسان هم زندگیمون تغییر پیدا میکنه.

وقتی فایل  آخر دوره خدا هرگز دیر نمی کند را نگاه می کردم، هنگامی که متوجه شدم بهشت و جهنم  به این معنا است که ما همان احساسی را   لمس و درک می کنیم که در دیگران به وجود میاوریم ، خیلی برای شما خوشحال شدم، چون ایمان دارم  شما با لمس حس و حالی که درون ما ایجاد کردین خیلی لذت خواهید برد و قطعا این میتونه بهترین راه برای جبران زحمت های شما باشه.

(نوشته sudehfallah عزیز در بخش نظرات)


دستور کار اجرای جلسه دوم:

۱- تماشای فایل ویدیویی توضیحات جلسه دوم

۲- تکرار ۵ مرتبه فایل جلسه دوم (تصویری یا صوتی) تا قبل از ارائه قسمت سوم

۳- انجام تمرینات مربوط به جلسه دوم در قسمت نظرات

منتظر خواندن نوشته های شما هستم

همراه همشگی شما: رضا عطارروشن

با دادن ستاره به این مطلب امتیاز بگیرید.

Rating 3.99 from 204 votes

https://tanasobefekri.net/?p=12200
برچسب ها:
366 نظر توسط کاربران ثبت شده است.

دیدگاهتان را بنویسید

اندازه متن دیدگاه ها
      آواتار darpanahkhoda
      1398/11/29 11:43
      مدت عضویت: 1532 روز
      امتیاز کاربر: 103 سطح ۱: کاربر مبتدی
      محتوای دیدگاه: 1,159 کلمه

      سوال جلسه دوم از دوره زندگی با طعم خدا: از دوران کودکی تا به امروز چه ذهنیات، نگرش ها، تعابیر، تفاسیر و تعاریفی از خداوند متعال داشته ام و دارم؟
      من از دوران کودکی و از وقتی که یادم می آید و خودم را شناختم، تعاریف و تفاسیر مختلفی راجع به خالق مهربان از پدر و مادرم ، رسانه ها و اطرافیانم شنیده و دیده بودم.
      به طور مثال اینکه: خدا مهربان است ، خدا بخشنده است ، خدا دشمنِ دروغگویان است ، خدا عاشق صابرین است ، خدا کَسِ بی کَسان است ، خدا روزی دهنده بی منت است ،
      مواقعی هم که از ما کارِ خطا و اشتباهی سر میزد به ما نهیب میزدند که: خدا قهرش می آید!! منتظر عواقب خشم خداوند باشید و از این قبیل هشدارهای پوچ و واهی!!
      یا مثلاً در گفتگوی بین دو نفر میشنیدیم که: فلانی، بابت فلان کارِ بد و نامردی که در حق من کردی، واگذارت کردم به خدا!! و منظور این بود که خداوند، انتقام گیرنده ای سخت گیر و بسیار بی رحم است و هیچکس قادر به فرار کردن از عقوبت کارهای بدش نیست.
      بعضی مواقع میشنیدیم که: آیا فلان کار را گذاشتی به امان خدا؟؟!! یعنی آن کار را به حالِ خودش واگذار کردی و به نوعی مخاطب را به بی ملاحظگی و سر به هوا بودن و سهل انگاری کردن در کارش متهم میکردیم و خداوند را هم به این شکل در ذهنمان میپروراندیم!!
      یکی از مهمترین چیزهایی که درباره خداوند میشنیدیم هم این بود که خدا همه جا هست و هر کاری که ما انجام میدهیم را میبیند و هر حرفی که میزنیم را میشنود و دقیقاً مثل پلیسهای نامحسوس، جایی پنهان شده و کمین کرده است تا به ناگاه مچ ما را گرفته و رسوایمان سازد!!
      و این تعاریفِ به ظاهر ساده و خودمانی، آرام آرام و به شکلی بسیار ظریف و نامحسوس، باورهای ما را نسبت به خالق متعال، شکل دادند و ضمیر ناخودآگاهمان را با قدرت برنامه ریزی کردند!! از دیگر تعاریف و تفاسیری که زیاد راجع به ذات مقدس خداوند در اطرافمان میشنیدیم این بود که: خدا رزاق و روزی دهنده بی منت است و اصطلاحاً میگفتند: به خاطر خداست که رشته زندگی به مو میرسد ولی پاره نمیشود و او همواره حامی و پشتیبانِ بندگانش است که این گونه تعاریف و تفاسیر بسیار مثبت و دلگرم کننده بودند و حتی تا به امروز هم برای خودِ من به شخصه بسیار تقویت کنندهء روحیه و آرامبخش هستند ?
      از دیگر تعاریف و تفاسیری که همواره از خداوند در ذهنمان نقش بسته بود، این باور بود که خدا ستارالعیوب است و همواره نواقص و ایرادات درونی و بیرونیِ ما را می پوشاند و آنها را از نگاه و نظرِ اطرافیانمان مخفی نگاه میدارد و به همین خاطر همواره دلمان به این باور قرص بود که خدا مَحرم اسرار ماست و هیچوقت نمیگذارد که آبروی ما پیش دیگران بریزد و به قولی آبروداریِ ما را میکند ?

      استاد بزرگوارم، من معتقدم تعاریف، تفاسیر، اشعار، تکیه کلام ها، اصطلاحات، ضرب المثل ها و . . . که ما در مورد خداوند، از کودکی تا به امروز زیاد شنیده ایم و به قول معروف با آنها بزرگ شده ایم و شکل گرفته ایم، تأثیرات بسیار عمیق و قدرتمندی در ساختن باورهای ما و شکل دادن به ذهنیات و افکار ما در مقاطع مختلف سنی، داشته اند.
      تکرار بسیار زیاد همین موارد و نمونه های ساده، عامیانه و خیلی خودمانی که در اطرافمان از نزدیکان و دوستان و آشنایان و رسانه ها میدیدیم و میشنیدیم، آرام آرام تصورات و باورهای ما را درباره خداوند و دیگر موضوعات، شکل داده و در ذهنمان ایجاد نموده اند (هم خوب و مثبت و هم بد و منفی)
      نمونه ای از اصلاحات، اشعار، کنایه ها، باورها، ضرب المثل ها، تعاریف و تفاسیر محاوره ای و روزمره که آنها را بارها و بارها شنیده ایم و نقش مهم و تأثیرگذاری در شکل گیری تصورات، ذهنیات و باورهای ما راجع به خداوند متعال داشته اند:
      از تو حرکت ، از خدا برکت – حتماً خواست و مصلحتِ خدا بوده – هر چی خدا بخواد ، همون میشه – خدا رو چه دیدی؟ – خدا بخواد ، هیشکی نخواد – به خدا سپردمت – از کارِ خدا ، هیچ چیز بعید نیست – خدایا خودت درستش کُن – در امان خداوند باشید – دست خدا به همراهت – خدایا خودت جُفت و جورش کُن – هر چه دلم خواست نه آن میشود، آنچه خدا خواست همان میشود – خدا نجار نیست ولی در و تخته رو خوب به هم جفت میکنه – با خدا باش و پادشاهی کن، بی خدا باش و هر چه خواهی کن – شفا دهنده اصلی خداست ، دکتر و دارو وسیله هستند – واگذارت کردم به خدا!! – خدا اوستا کریمه – اگر خدا بخواد میخوام فلان کار را انجام بدم – خدا سریع الجوابه – خدایا راضیم به رضای تو – دست خدا بالاتر از همه دستهاست – خدا تقاصت رو میگیره، نگران نباش – یا رب ، نظرِ تو برنگردد – خداوکیلی (نوعی قسم عامیانه رایج میان مردم) – کور از خدا چی میخواد، دو چشم بینا میخواد (ضرب المثل) – خدا شاهده – خدا گواهه (قسم های عامیانه) – چوبِ خدا صدا نداره (ضرب المثل) – خدا جایِ حق نِشَسته – و خدایی که در این نزدیکیست – عجب صبری خدا دارد – خدا بده برکت – ایشالله خدا به زمین گرمت بزنه!! – خدایا چنا کن سرانجام کار، که تو خشنود باشی و ما رستگار – خدا به فریادت برسه!! – به نام خداوند جان و خرد، کزین برتر اندیشه بر نگذرد – خدا خیلی بهمون رحم کرد!! – خدا بیآمرزدش – خدا رحمتش کنه (پیامهای تسلیت) – خدا گر ز حکمت ببندد دری، ز رحمت گشاید درِ دیگری – از خدا که پنهون نیست، از شما چه پنهون – یکی بود یکی نبود، غیر از خدا هیچکس نبود – هم خدا رو میخواد هم خرما رو !! – خدا، خر رو شناخت و بهش شاخ نداد – خودم بودم و خدای خودم – به خدا راست میگم – خدا که نمُرده! چرا ناراحتی؟
      و الی آخر…
      جناب آقای استاد عطارروشن عزیز؛ من فکر میکنم از طریق همین تکیه کلامها، اشعار، دعاها، ضرب المثل ها، داستان ها، آه و نفرینها، دشنام ها و ناسزاها، جک ها و لطیفه ها و… دیگر گفتگوهای محاوره ای و عامیانه که در سالیان متمادی میان مردمان و فرهنگهای ایشان به شکلهای مختلف، سینه به سینه و نسل به نسل منتقل شده اند و من به عنوان نمونه، در بالا به تعداد خیلی کم و مختصری از آنها اشاره نمودم و از گذشته های دور تا به امروز در میان مردم عامی کوچه و بازار مصطلح شده و به کَرّات از آنها استفاده میشود و دائماً به شکلهای گوناگون و از طریق افراد مختلف برای ما تکرار و تکرار میشوند و همواره آنها را میشنویم، به مرور زمان و آرام آرام باورهای ما را راجع به خداوند متعال (و هر موضوع پُر کاربرد دیگری) می سازند و در ذهنمان به آنها شکل میدهند.
      ایام به کام و تا درودی دیگر، فعلاً بدرود . . .

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم