0

زندگی با طعم خدا (جلسه دوم)

زندگی با طعم خدا
اندازه متن

بسیاری از انساها به دنبال یافتن راهکار مناسب و صحیح برای ارتباط با خداوند هستند و از آنجا که خداوند به شکل کلامی با آنها صحبت نمی کند هرگز مطمئن نمی شوند که خداوند صدای آنها را شنیده است.

برای صحبت کردن با خداوند نیاز نیست به زبان خاصی با صحبت کنید. زبان شما بهترین زبان ارتباط با خداوند است.

چگونه با خداوند صحبت کنم

از کودکی به من آموخته شده بود که برای صحبت کردن با خداوند باید از زبان عربی استفاده کنم به همین دلیل همیشه به دنبال پیدا کردن دعا یا نوشته ای به زبان عربی بودم تا خواسته ام را به خداوند عرضه کنم.

از زبان عربی خوشم نمی آمد ولی از سر ناچاری برای اینکه بتوانم به خداوند بگویم به چه چیزی نیاز دارم یا از او درخواست کمک کنم سعی می کردم به هر شکل ممکن نوشته های عربی بخوانم و سعی می کردم به شکل صحیح عبارت ها را تلفظ کنم تا مبادا منظور من به شکل اشتباه به خداوند منتقل شود. چون شنیده بودم که در زبان عربی تلفظ یک کلمه که علامت فتحه دارد با صدای علامت کسره به طور کلی معنی آن کلمه را تغییر می دهد.

از آنجا که برای خواندن عبارت های عربی باید دقت و وسواس زیادی به خرج می دادم کمتر سعی می کردم با خداوند صحبت کنم چون حوصله صحبت کردن به زبان عربی را نداشتم.

به لطف خداوند زمانی که در مسیر تغییر کردن قرار گرفتم روبرو شدن با این واقعیت که می تواتم به زبان خودم با خداوند صحبت کنم مرا دچار سردرگمی کرده بود و با اینکه ذوق زده شده بودم که می توانم به راحتی با خدای خودم صحبت کنم اما هرچه فکر می کردم نمی دانستم باید به خداوند چه چیزی بگویم یا از او چه درخواستی داشته باشم.

چون تا آن زمان من فقط عبارت های نوشته شده را بدون اینکه متوجه معنی و مفهوم آن بشوم را تکرار می کردم و اکنون که می خواستم خودم با خداوند صحبت کنم انگار صحبت کردن را فراموش کرده بودم.

با هر زحمتی بود شروع کردن به صحبت کردن با خداوند و در ابتدا هر جمله ای که به خداوند می گفتم بلافاصله خودم را سرزنش می کردم که این چه جمله ای بود که گفتی؟؟!!

چرا اینو گفتی؟ چرا اونو نگفتی؟ چرا خودمونی گفتی؟ چرا مودبانه تر نگفتی؟

بسیار زیاد دچار شک و تردید می شدم که مبادا در صحبت کردن با خداوند دچار اشتباه شوم چون بارها شنیده بودم صحبت کردن با خداوند آداب معاشرت مخصوص به خود دارد و من اطلاعی درباره آن نداشتم.

اما آنچه در نهایت موجب آرامش خاطر و تغییر احساس و نگرش من درباره خداوند شد این بود که توانستم با زبان خودم و به هر شکلی که دوست دارم بدون نگرانی از رعایت نکردن آداب گفتگو با خدا یا اینکه خداوند فقط زبان عربی را درک می کند با خدای خودم صحبت کنم و از او درخواست کنم.

بنابراین برای ایجاد ارتباط بهتر با خداوند فقط با زبان خودتان و به هر شکلی که احساس خوبی از صحبت کردن با خدا دارید با او صحبت کنید و از او درخواست کنید.

و همیشه به این نکته بسیار مهم توجه داشته باشید که: دارید با خداوند صحبت می کنید.

خداوندی بی نهایت است و بر آسمان و زمین تسلط دارد.

نقش احساس در گفتگو با خداوند

مهمتر از اینکه با چه زبانی با خداوند صحبت می کنیم این مهم است که با چه احساسی با او صحبت می کنیم.

تصور می کنم فقط فارسی زبان ها هستند که برای گفتگو با خداوند با زبان عربی و زبانی غیراز زبان محاوره ای خود استفاده می کنند درصورتی که هر انسانی در هر گوشه از دنیا با زبان مادری خود با خداوند صحبت می کند و این موضوع به تنهایی ثابت می کند که خداوند فقط عربی بلد نیست بلکه هر زبانی را با هر گویش و گفتاری می شنود چون خداوند از گوش برای شنیدن و از مغز برای درک کردن استفاده نمی کند.

خداوند نه گوش دارد و نه عقل که بخواد زبان ها را بشنود و آنها را تحلیل کرده و بفهمد بلکه خداوند فقط و فقط احساس ما را دریافت می کند. بنابراین مهم نیست انسانها با زبان های مختلف با خداوند صحبت می کنند چون همه انسانها از یک نوع احساس برخوردار هستند.

تصور کنید احساس شادی در همه زبان ها حالت شادی و نشاط است و ارتباطی با زبان گفتاری ندارد. ممکن است افراد با زبان های مختلف به صورت کلامی ابراز شادی کنند ولی احساسی که در انسان ها شکل می گیرد جدای از زبان گفتاری آنهاست و همه انسان ها به یک شکل شاد یا غمگین می شوند.

به همین دلیل است که واحد ارتباط بین انسان و خداوند احساس است که فارغ از هر نوع وابستگی به کلام و زبان گفتاری است.

احساسی که نسبت به خداون دارید تعیین کننده میزان ایمان و توکل شما نسبت به خداوند است.

اگر هنگام توجه به خداوند یا درخواست کردن یا دعا کردن احساس خوب و امیدبخش نسبت به آن شرایط داشته باشید به این معنی است که به قدرت و توانایی خداوند برای بهبود شرایط یا تغییر هر شرایطی ایمان دارید.

اما اگر هنگامی که با خداوند صحبت می کنید احساس یاس و ناامیدی یا عجز و ناتوانی داشته باشید به این معنی است که امیدی به بهبود شرایط و ایمان به قدرت خداوند برای تغییر شرایط ندارید.

بنابراین مهم نیست با چه زبان یا از چه کلماتی برای صحبت با خداوند استفاده می کنید مهم احساسی است که در قلب شما در هر لحظه نسبت به خداوند جریان دارد.

توکل و ایمان در واقع استمرار احساس خوب نسبت به خداوند داشتن است. اینکه ما هر بار که توجهمان به سمت خداوند جلب شد احساس آرامش و آسودگی خاطر در وجود ما جربان پیدا کند.

این یعنی من به خداوند توکل دارم یا انسان متوکلی هستم.

بنابراین بیشتر از آنکه به دنبال پیدا کردن کلمات مودبانه یا … برای صحبت با خداوند باشید سعی کنید احساس آرامش و سپردن مسائل به خداوند را تمرین کنید تا به مرور توکل و ایمان قوی تری نسبت به همراهی و نزدیک بودن خداوند به خود پیدا کنید.

بررسی نگرش خود درباره خداوند

برای اینکه به درک و شناخت بهتری نسبت به خداوند برسیم باید ابتدا نگرش فعلی خود درباره خداوند را بررسی کرده و چنانچه نیاز به اصلاح یا تغییر دارد اقدام کنیم و سپس تغییر شرایط در زندگی خود را مشاهده کنیم تا درک و نگرش بهتری به شکل عملی نسبت به خداوند پیدا کنیم.

باید آنچه در ذهن خود درباره خداوند می دانید را با واقعیت زندگی خود مطابقت دهید تا متوجه شوید چقدر شناخت شما درباره خداوند صحیح می باشد. چون هرچه درباره خداوند شنیده اید اگر باور کرده باشید باید نشانه های واضح درباره آن موضوع در زندگی خود داشته باشید.

بعنوان مثال حتما شنیده اید که خداوند رزاق است. آیا این عبارت درباره خداوند را باور کرده اید یا فقط شنیده اید.

احتمالا اگر از هر انسانی سوال شود که خداوند رزاق است قطعا پاسخ می دهد که بلکه او رزاق است اما چرا در زندگی بیشتر افرادی که این عقیده و نگرش را تایید می کنند نشانه ای از رزق و روزی که خداوند وعده داده است وجود ندارد؟

فقط به این دلیل است که آنچه درباره خداوند شنیده ایم را باور نکرده ایم و فقط شنیده ایم که خداوند این است و آن است اما در باطن و عمق وجودمان عقیده و ایمان نسبت به ویژگی های زبانی که درباره خداوند بیان می کنیم نداریم.

تجربه هنرجوی زندگی با طعم خدا

مطالب این فایل هم عالی بود، بعد از ده بار گوش کردن، تازه متوجه شدم قسمت هایی هست که من هرگز در گذشته متوجه آن نشده بودم و این نشان میده چه قدر فایل ها لایه ای و هوشمندانه تولید شده.

نکته ای بسیار مهم که باید توجه زیادی روی آن داشته باشیم این هست که مهم نیست ما چه کار انجام میدیم بلکه مهم این هست که  با انجام آن عمل چه تغییر احساسی درون ما ایجاد میشود.

درواقع  نتیجه را احساس ما از انجام آن عمل رقم میزند نه فعالیتی که انجام میدیم.

به خاطر همینه با اینکه خیلی از انسان ها، نماز، روزه، قرآن و تمام اعمال دینی خود را انجام میدهند ولی دائم در فقر، بیماری، حال بد، مشکلات و … هستند چون آن اعمال تغییر خاصی در حال آن ها ایجاد نمی کند، ایمان و باور  آن ها به خداوند را افزایش نمی دهد بلکه از روی عادت یا ترس از خداوند رخ میدهد.

برعکس خیلی انسان های موفق را می بینیم که ملاک های ظاهری مومن بودن درون آن ها وجود ندارد اما بسیار شاد و خوش زندگی میکنند و وقتی به آن ها دقت میکنیم، متوجه می شیم از درون با خداوند رفیق هستند و طبق قوانین پیش می روند.

این نشان میده فعالیت های فیزیکی تاثیر خیلی کمتری نسبت به احساس دارد.

این دقیقا همان جمله معروف که  خداوند از نیت شما آگاه هست را ثابت میکند.

از آنجایی که قوانین حاکم بر جهان  ثابت هستند، این موضوع را در لاغری هم بارها داشتیم. مهم نیست چی میخوریم بلکه این اهمیت دارد که بعداز خوردن آن چیز چه احساسی داریم، اگر حس عذاب وجدان، ترس، پشیمانی و احساس بد به همراه ما باشد، نتیجه و تاثیر بدی روی جسم میگذارد.

خوردن یا نخوردن آن مواد غذایی هیچ تفاوتی ندارد، این نکته خیلی برای من جالبه که در خیلی از موارد هم از انجام کاری حسمون بد میشه هم از انجام ندادن اون کار‌.

برای مثال یادم میاد در گذشته وقتی شب بود و خسته بودم و حوصله نماز خوندن نداشتم ، هم از نخواندن آن حس بد داشتم و هم با خواندن اون اذیت میشدم.

خیلی مهم هست که درک کنیم، هدف از تمام اعمال ما به وجود آمدن آرامش و آسودگی خاطر در وجود ما هست و اگر کاری این آرامش را برای ما ایجاد نکند بدون ترس و نگرانی آن را کنار بگذاریم و به دنبال راه های دیگر  باشیم .

احساس هرگز به ما دروغ نمی گویند پس بهتر است  نگاه خود را از اعمال ظاهری بر داریم  و ایمان و باور خود را بسنجیم .

مدت ها فکر میکردم  با گوش کردن فایل ها و حتی نوشتن متن و خواندن متن قرار است زندگی من تغییر کند و بعد از مدتی متوجه شدم قرار نیست معجزه ای رخ دهد، بلکه این آگاهی ها قرار هست طرز فکر و نگرش و باور من را تغییر دهد که در نهایت با تغییر دیدگاه، زندگی  فرد تغییر خواهد کرد.

هرگز نمی شود بدون تغییر باورها و فقط با گوش کردن و نوشتن، چیزی تغییر کند. هر راه، مقصد خود را دارد و تغییر مقصد تنها با تغییر راه امکان پذیر هست.

پس سعی کنیم علاوه بر این که شنونده خوبی هستیم، عمل کننده خوبی هم باشیم و اینکار خیلی هم ساده  است، مهم ترین کاری که باید انجام دهیم این هست که با منطقی کردن و آوردن دلیل این مطالب و آگاهی ها را برای خودمون باورپذیر کنیم و با گذشت زمان متوجه می شیم، طرز فکر، انتخاب ها، رفتار و در نهایت واکنش ما به رویداد ها و در کل صفر تا صد زندگی ما تغییر خواهد کرد. 

 به نظر من مهم ترین دلیل تفاوت آگاهی ما  و باور ما نسبت به خداوند، حس لیاقت و ارزشی هست که برای خودمون قائل هستیم.

ما همون قدر از خداوند پاداش دریافت می کنیم که لیاقت خودمون میدونیم و طبق قانون حاکم بر جهان هرگز چیزی که ما آن را  لیاقت خودمون ندونیم به ما داده نمیشه.

برای مثال ما میگیم خداوند شفا دهنده است اما چون خود را بنده خوبی نمیدونیم انتظار شفا از او نداریم غافل از اینکه ارزش تمام بنده ها نزد خداوند یک اندازه هست و خداوند بین بنده های خود فرق نمی گذارد و این ما هستیم که با انتظار از او، به او می گوییم که چه چیزی از او می خواهیم.

خیلی از ما ها فکر می کنیم چون ملاک های ظاهری انسان خوب را نداریم پس خداوند ما را رها کرده و سخت در اشتباه هستیم چون پیوند و ارتباط ما با خداوند هرگز قطع نمی شه چون ما همان خداوند هستیم که به شکل انسان ظاهر شدیم و به دور از او نیستیم.

برای افزایش لیاقت کافی است خودمون رو دوست داشته باشیم و برای دوست داشتن خودمون باید همانطور که هستیم و با تمام کم و کسری هایی که داریم خودمون را بپذیریم و دقت کنیم  اینکه تمام اعمال ما خوب نباشد امری طبیعی هست و این نباید هرگز دلیلی شود که از خداوند  نعمت و خواسته های بزرگی نداشته باشیم. 

دقت کنیم خداوند نامحدود هست و این  بدین معنا است که به قدر باور ما محدود می شود، یعنی به هر شکلی در می آید که ما انتظار آن را داشته باشیم، هرچه قدر بتونیم باور های کامل و گسترده تری داشته باشیم، همان هم برای ما پیش می آید.

مانند  آبی که  از دریا بر می داریم، دقیقا به شکل ظرفی هست که در  دست ما قرار دارد، پس خداوند همان گونه ای خودش را در زندگی به ما نشان می دهد که ما از آن تصور داریم؛ به همین راحتی.

قابل درک و ساده صحبت کردن شما توانایی بزرگی هست که خداوند به شما بخشیده.

شاید کمتر کسانی باشند که باگوش  کردن به صحبت هایشان نه تنها گیج نشیم بلکه به این نتیجه برسیم هیچی قرار نیست به سختی ایجاد بشه و ما همانطور که  آسان لاغر شدیم، آسان هم زندگیمون تغییر پیدا میکنه.

وقتی فایل  آخر دوره خدا هرگز دیر نمی کند را نگاه می کردم، هنگامی که متوجه شدم بهشت و جهنم  به این معنا است که ما همان احساسی را   لمس و درک می کنیم که در دیگران به وجود میاوریم ، خیلی برای شما خوشحال شدم، چون ایمان دارم  شما با لمس حس و حالی که درون ما ایجاد کردین خیلی لذت خواهید برد و قطعا این میتونه بهترین راه برای جبران زحمت های شما باشه.

(نوشته sudehfallah عزیز در بخش نظرات)

منتظر خواندن نوشته های شما هستم

همراه همشگی شما: رضا عطارروشن

با دادن ستاره به این مطلب امتیاز بگیرید.

امتیاز 4.04 از 225 رای

https://tanasobefekri.net/?p=12200
380 نظر توسط کاربران ثبت شده است.
اندازه متن بخش نوشتن دیدگاه:

دیدگاهتان را بنویسید

اندازه متن دیدگاه ها
      آواتار Laleh
      1399/09/12 08:22
      مدت عضویت: 1570 روز
      امتیاز کاربر: 1457 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 452 کلمه

      فایل زندگى با طعم خدا جلسه دوم :

      به نظر من دعا و نیایش گفتگویی است مستقيم و بدون واسطه بین ما و خالق ما. ما بایست در هنگام دما و نیایش قلب خود را به سوی خدا متوجه کنيم ، از او یاری بخواهيم ، شکر و سپاس او را به جا اوریم و هدایت و توفیق الهی را از او طلب کنیم. ما میتوانیم به زبان ساده با خدا حرف بزنيم. ما حتی میتوانیم زندگی خود باحضور خدا را بادعایی کوتاه چند بار در روز تجربه کنیم ،مثلا در موقع خوردن هر نوع مواد غذایی بابت ان ماده غذایی از خدا تشكر کنیم. این باعث میشود ما احساس خوبی پیدا کنیم ، این احساس خوب باعث میشود شیوه زندگی ما تغییر کند و فصای خانه ما صمیمی تر شده و ما کم کم بیشتر به هم احترام بگذاریم پس ما سرور بیشتری در خانه فراهم کرده ایم. بنابراين وضع اجتماعی تفكر و گفتگو در خانه ما روبه بهبودی تغییر میکند. من احساس میکنم با دعا ، رابطه ام با خداوند به طور روحانی برقرار میشودچونکه هر دفعه که راحت با خدا حرف میزنم و در طول این دوره که حضور خداوند را بیشتر حس کرده ام ، قلب من با دعا به اطمینان رسیده و روح من سرور بیشتری داشته است. من هنور دارم تمرين شماره 48 که شامل شکرگزاری و ستایش پروردگار برای تناسب اندام جدیدم است، را انجام میدهم.این تمرین به من طلب تایید میدهد و حال من را خوب میکند. من با دعا کردن در کنار تمرینهای این دوره احساس صلح و اشتی کرده ام. من صبر و استقامت در امتحانهای روز مره را با دعا در طول این دوره ، به دست اورده ام. به نظرم همیشه یک نردبان در درون من وجود داشته، منتهی من به علت عدم اگاهی تا حالا از وجود این نردبان اطلاع نداشته ام، اما الان میبینم که من هر روز با بالا رفتن از نردبان دعا احساس تقرب و نزدیکی به درگاه خداوند میکنم. به نظر من اگر من به خدا توکل کنم ، زندگی من سرشار از استقامت و سرور میشود. من اگر امید به خدا داشته باشم ، میتوانم از فضل بی منتهای او بهره مند میشوم. خداوند خورشيد است پس همیشه برای من میدرخشد. ابر رحمت او همیشه میبارد ونسیم عنایت او همیشه میوزد. پس ما باید شروع کنیم و به جای دل بستن به حیات دو روزه این دنیا، قلبمان را به خداوند متعلق کنیم، ان وقت همه چیز خود به خود تغییر میکند و ما کار جديد ، خانه جدید و ماشین جدید و…. و زندگی سرشار از لذت و شادی و ارامش را در کنار خانواده خود تجربه خواهیم کرد. 😀

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار Laleh
      1401/05/28 23:14
      مدت عضویت: 1570 روز
      امتیاز کاربر: 1457 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,213 کلمه

      زندگی با طعم خدا (جلسه دوم)

      سلام به همه هم مسیرانم

      بخش اول:

      خدا چیست؟

      تا جاییکه یادم میاید، از دوران کودکی، به من گفته شده بود که خداوند قابل شناسایی نیست. وقتی در کلاس چهارم دبستان بودم، یک معلم خیلی مهربان؛ ولی از نظر ظاهر درشت هیکل و چاق داشتیم که خیلی با ماها،  رفتارش خوب بودم و خیلی  باما صبورو با حوصله رفتار می‌کرد. من هر وقت میخواستم، خدا را تصور کنم، چون خیلی کم سن و سال بودم؛ همیشه چهره این معلم را در ذهنم میاوردم، چون به نظرم خیلی درشت بود و توانا، و در عین حال خیلی مهربان، صبور  و با محبت بود.

      آن موقع خیلی چاقی او برایم در ذهنم مهم نبود، به این دلیل که بقیه معلمهایم؛ ریز نقش بودند و جثه کوچکی داشتند، من در آن سن کم، دنبال کسی بودم که درشت باشد، چون بهم گفته شده بود که خدا قادر، مهربان  و توانا و صبور است و هر کاری ازش برمیاید. این تنهامعیاری بود که برای خودم از خدا در آن سن ساخته بودم و برایم قابل فهم و درک بود. بعدها که بزرگ‌تر شدم، متوجه شدم که اصلا خداوند، انسان نیست و هیچ تفکری از انسان، نمیتواند وجود او را کاملا درست درک کند. تاجاییکه یادم میاید، برای من خیلی جذاب تر شد، زمانیکه من  متوجه شدم که خداوند اسم‌ها  و نامهایی دارد؛ چون حداقل میتوانستم اینطوری خدا رابهتر بشناسم.

      رابطه خدا با عشق، ثروت و غیره:

      خداوند در قلب همه ما، نور عشق را قرار داده است. ما همه از بدو تولد مان، تشنه صحرای عشق هستیم، برای همین به موقع به دنیا امدن مان؛ اولین کسی را که خدا، او را به ما وصل میکند، « مادر » است. خداوند، همچنین همیشه همراه ما ست و او عشق را در ما در امر ازدواج، در امر عبادت و حتی در امور مادی و دنیوی مثل عشق به ثروت و غیره، قرار داده است.

      بخش دوم:

      چطور من این طرز فکر فوق را از کودکی، باور کرده ام:

      من همیشه با خدا حرف زده ام و از او کمک خواسته ام، همچنین، من همدلی کردن با او و یا وجود او را در زندگی ام، همیشه حس کردهام . حس اینکه خداوند یکتا، همیشه من را حمایت کرده است را؛ نیز از اعماق قلبم همیشه داشته ام. دانستن اینکه خدا بینا است، باعث می‌شد که بدونم و‌هنوز هم میدونم که  خداوند، حتی در تنهایی من، دارد نگاهم میکند. اینکه خدا یکی است و یکتا است، را همیشه درونی؛ باور داشته آم. اینکه خداوند همواره دعاهای مرا برآورده میکند را نیز، همیشه درونی حس میکردم وهنوز هم حس میکنم.

      چون بعد از هر خواسته از خدا، خداوند به من نشانه هایی دررابطه با آن خواسته، را در زندگیم به من نشان میداده آست  و می‌دهد، بنابراین من راحت تر میتوانستم به مرور بفهمم که ایا آن خواسته من به صلاح من است یا نه. آن خواسته من در مسیر رسیدن من به‌ خداوند هست و یا نیست. اینکه با یاد او، همیشه ارامش میگرفتم و هنوز هم میگیرم، یک حس درونی آست که همه عمر با من بوده است ومن اصلا نمیتوانم که آن حس را توصیف کنم؛ ولی میدونم همواره در من وجود داشته است. می‌توانم بگویم که من همیشه دوست داشتم و دارم، که خداوند مرا در زندگیم راهنمایی میکند. « عبادت او و یاد او » ارامش بخش  ترین خواسته من در همه عمرم بوده آست. الان با افتخار میگویم که حتی نام خدا، درمان من است.

      بخش سوم:

      تاثیرا ت و تجربه های من بعضی از دوره هایی که من تا حالا در سایت گذرانده آم:

      ۱. دوره ورود به سرزمین لاغرها را گذراندم و به آگاهی مختصری از لاغری با ذهن رسیدم و ذهنم آماده پذیرش تغییر و تحول شد. مفتخرمیگویم که عکسهای قبل و بعدم را که من  برای  قسمت « شگفتی سازان » سایت تناسب فکری فرستادم، در ویدیوی مخصوص نوروز  ۱۴۰۰ در سایت برای مدتی، قرار داده شد.

      ۲. دوره پاکسازی چاقی ذهن را گذراندم که شخصیت چاقی مرا تغییر داد و من به یک صلحی با درونم رسیدم. این دوره مر ا از درون، آرام کرد و من با اتمام آن، عکسهای قبل و بعد خودم را برای بار دوم، برای  قسمت « شگفتی سازان » سایت تناسب فکری فرستادم.

      ۳. دوره لاغری باذهن پیشرفته را گذراندم که سطح آگاهی مرا درباره لاغری با ذهن، به بالاترین درجه رساند و ذهنم را  هر روز، تغییرمی‌داد. من با اتمام آن دوره ، عکسهای قبل و بعد م  را برای بار سوم، برای  قسمت « شگفتی سازان » در سایت تناسب فکری فرستادم.

      ۴. دوره پیاده روی موثر را گذراندم که باعث شد که من با  خودم دوست  شوم و آشتی کنم. این دوستی آنچنان لذت بخش آست که من فکرمیکنم از اسفند ماه سال ۱۳۹۹ تا الان، همچنان در حال گذراندن این دوره هستم واصلا یادم نمی اید که چند بار این دوره را گذراندم! چون مرتب در حال گذراندن هرفایل آن در یک هفته و یا ۱۰ روز بوده آم و بعد می‌روم سراغ فایل بعدی. من همچنان آین دوره را دارم میگذرانم و فکر میکنم که تنها با مرگم از این دوره، استعفا دهم و یا خارج شوم.

      ۵. دوره رسیدن به ارزوها- ۱ را گذراندم که این دوره  زندگی من را متحول ساخت، چون من بعد از دریافت فایل ششم، در حدود ۳ روزبعدبا شجاعت و اقدامی جسورانه، از شغلم که سراسر ان اضطراب و استرس زمانی بود؛ استعفا داده و بیرون آمدم. من همچنان حدود ۴۴ روز است دنبال کار میگردم و با احساسی عالی در جستجوی شرایطی عالی هستم. شاید من در حدود چهل روز گذشته، درآمدی کسب نکرده ام؛ ولی ارامش درونی که الان دارم، ۴ میلیارد برابر آن درآمد و‌ثروتی ؛ برایم ارزش معنوی و درونی دارد.

      ۶. دوره کنترل پرخوری و اشتها را گذراندم که بسیار موثر بود به اینکه با حذف فاصله ها، من خودم را لاغر کنم. من در حال حاضر، درحال پر کردن ثبت ۲۵ مورد از مرحله دوم آن دوره هستم و به طور رسمی، همچنان دوره را به پایان نرسانده آم؛ چون این دوره، ۴ مرحله ۲۵ روزه دارد.

      ۷. دوره کنترل رفتار در مهمانیها را گذراندم که به طور تجسمی، به من در مهارت کنترل ذهنم کمک کرده است.

      ۸. دوره رایگان دوازده گام لاغری با ذهن را گذراندم که حدود ۳ ماه من فایلهای ان را، بارها تکرار کردم و آنقدر نوشتم و تمرین کردم، تا با ذوق و شوق، اولین دوره غیررایگان را خریداری و تهیه کردم.

      ۹. دوره مسیر لاغری من را گذراندم که با گذراندن ۱۰۰ گام ان، من  آگاهی ام درباره لاغری با ذهن از نمره صفر به نمره ۱۰۰ رسیدم. هنوز یادم هست که خیلی تمرین‌هایش، برایم جذاب بود.

      ۱۰. دوره چالش تغییر عادت را گذراندم که، نه تنها این دوره؛ می‌تواند راهنمای غذا خوردن ما می باشد؛ بلکه می‌تواند که راهنمای شغل پیدا کردن ما هم باشد.

      ۱۱. دوره زندگی با طعم خدا را گذراندم که الان هم برای بار دوم، در حال گذراندن ان هستم که ادویه خوش طعم زندگی مابه همراه ته دیگ لذیذ و حتی دسرخوشمزه و هر آنچه که ما دوست داشته باشیم، را می‌تواند برایمان در زندگی بر سر سفره خدا در بر داشته باشد. از بر سر سفره خداوند نشستن و از طعم ان غذاها چشیدن، تا مثلا ترسیم نقشه خریدن خانه مورد دلخواهتان در این دوره؛ راه حل وجوددارد.

      ۱۲. دوره زندگی خود را تغییر دهیم را گذراندم که این دوره، باعث می‌شود درون شما بیدار شود و شما کاملا هشیار و بیدار شوید.

      جمعه ۲۸ مرداد ماه سال ۱۴۰۱ هجری شمسی

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 9 از 2 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار Laleh
      1401/05/23 05:25
      مدت عضویت: 1570 روز
      امتیاز کاربر: 1457 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      همیاری
      محتوای دیدگاه: 634 کلمه

      سلام دوست بسیار عزیز

      واقعا تا حالا، اینقدر از نوشته و دیدگاه یک نفر تا به این حد، لذت نبرده بودم. گاهی در زندگی با خودم فکر میکردم، کاش من در زمان آرسطو، افلاطون و یا ابو علی سینا میزیستم، شاید آن موقع میتوانستم؛ بیشتر و بهتر مطلب یاد بگیرم؛ ولی واقعا این دیدگاه شما، سطحی بالاتر از همه مطالبی بود که تا حالا در این سایت از نوشته هم مسیرانم، خوانده بودم. واقعا در زمان ما هم، آرسطوها وافلاطونها وجود دارند.

      الان که دارم پاسخ را برای دیدگاه شما مینویسم، من هنوز ویدیوی تصویری استاد در این جلسه را ندیده آم، چون اینقدر این دیدگاه شماکه استاد لطف کردند؛ با ذکاوتی که من ازشون خبر دادم، به عنوان متن توضیحی در اول جلسه، قرار داه اند، جذاب بود که من محو این همه زیبایی در کلام و دیدگاه شما شدم. گفتم اول پاسخ شما را بنویسم و بعد از آن، ویدیوی با ارزش استاد را مشاهده کنم.

      در اینجا هم، ازشما تشکر میکنم که لطف کردید که همه آنچه را که درک کردید، در اینجا به اشتراک  گذاشته اید و هم، از استاد که همیشه با هوش و ذکاوت خود، بهترینها را به من در زندگی هدیه می‌دهند؛ با اینکه فرسنگها از من دور هستند. چندین نکته جالب در دیدگاه شما بودم که من خیلی دوست دارم، راجع به آنها در اینجا بنویسم. در ابتدا بگویم که من اگر ده هزار بارنوشته شما را بخوانم، باز هم سیر نمیشوم. ممنونم دوست خوبم.

      جملات طلایی که حس شوق و شور در من را به وجود آورند و انگار من منتظر بودم از کسی اینها را بشنوم را در اینجا، برای شمامیاورم:

      اولین جمله طلایی شما به نظرم این جمله است: « تنها با تغییر دیدگاه، در نهایت زندگی یک فرد تغییر خواهد کرد و با هیچ فعالیت دیگری، زندگی آن فرد تغییری نمیکند. »

      دومین جمله طلایی: « برای رسیدن به خداوند و شناخت او، بایست روی حس لیاقت و ارزش خودمون کار کنیم و خودمون را دوست داشته باشیم.ما همه توانا و قادر هستیم. »

      سومین جمله طلایی: « بهشت و جهنم در درون ماست و احساس لذت ما از زندگی در این دنیا، مرتبط به درون ما است که نظر دیگران هم، نشان دهنده احساس درونی ما نسبت به خودمون است.»

      مثال زیبایی که من به راحتی آن را جلوی چشمانم در نوشته شما، مشاهده کردم،  مثال دریا بود. خداوند مثل  یک « دریا » یا بهتر بگویم« اقیانوسی بزرگ و بیکران » است و ما مثل او هستیم، چون از او به وجود آمده ایم. اگر ظرفی از آب دریا یا اقیانوس را پر کنیم، آن ظرف آب، باز همان اقیانوس است؛ منتهی در اندازه و حجمی کمتر، ولی ان ظرف آب، همه خصوصیات همان اقیانوس را در دل خوددارد. هر کدام از ما، همان ظرف آب هستیم که از اقیانوس خداوند به دنیا آمده ایم.

      حالا خوب با خودمون بیندیشیم و بنگریم و ببینیم که وقتی اینقدر، ما تواناییم و فقط با تغییر دیدگاه مان، میتوانیم؛ زندگی خودمون راتغییر دهیم، واقعا دیگر منتظر چه چیز یا چه کسی هستیم!؟

      وقتی فقط بایست روی حس لیاقت و توانایی خود کار کنیم و خود را دوست داشته باشیم، چه اهمیتی دارد؛ بقیه چطور ما را قضاوت میکنند و یا چه نظری راجع به ما دارند ، ما که تواناییم مثل خداوند عالم، و اقعا دیگر منتظر چه چیز یا چه کسی هستیم!؟

      وقتی احساس درونی ما، که همان نظر دیگران راجع به ما میشود و وقتی بهشت و جهنم ما، باز همان احساس درونی ماست،  واقعا دیگرمنتظر چه چیز یا چه کسی هستیم!؟

      الان که به این خوبی، مسیر رسیدن به موفقیت را میشناسم و چگونگی قدم برداشتن در مسیر موفقیت را میدانیم و با گذراندن و طی کردن هر جلسه در این دوره، میتوانیم به راحتی و آسانی، « طعم خداوند را در زندگی » بچشیم،

      و اقعا دیگر منتظر چه چیز یا چه کسی هستیم!؟

      یک شنبه  ۲۳ مرداد ماه سال ۱۴۰۱ هجری شمسی

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 10 از 2 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم