بسیاری از انساها به دنبال یافتن راهکار مناسب و صحیح برای ارتباط با خداوند هستند و از آنجا که خداوند به شکل کلامی با آنها صحبت نمی کند هرگز مطمئن نمی شوند که خداوند صدای آنها را شنیده است.
برای صحبت کردن با خداوند نیاز نیست به زبان خاصی با صحبت کنید. زبان شما بهترین زبان ارتباط با خداوند است.
چگونه با خداوند صحبت کنم
از کودکی به من آموخته شده بود که برای صحبت کردن با خداوند باید از زبان عربی استفاده کنم به همین دلیل همیشه به دنبال پیدا کردن دعا یا نوشته ای به زبان عربی بودم تا خواسته ام را به خداوند عرضه کنم.
از زبان عربی خوشم نمی آمد ولی از سر ناچاری برای اینکه بتوانم به خداوند بگویم به چه چیزی نیاز دارم یا از او درخواست کمک کنم سعی می کردم به هر شکل ممکن نوشته های عربی بخوانم و سعی می کردم به شکل صحیح عبارت ها را تلفظ کنم تا مبادا منظور من به شکل اشتباه به خداوند منتقل شود. چون شنیده بودم که در زبان عربی تلفظ یک کلمه که علامت فتحه دارد با صدای علامت کسره به طور کلی معنی آن کلمه را تغییر می دهد.
از آنجا که برای خواندن عبارت های عربی باید دقت و وسواس زیادی به خرج می دادم کمتر سعی می کردم با خداوند صحبت کنم چون حوصله صحبت کردن به زبان عربی را نداشتم.
به لطف خداوند زمانی که در مسیر تغییر کردن قرار گرفتم روبرو شدن با این واقعیت که می تواتم به زبان خودم با خداوند صحبت کنم مرا دچار سردرگمی کرده بود و با اینکه ذوق زده شده بودم که می توانم به راحتی با خدای خودم صحبت کنم اما هرچه فکر می کردم نمی دانستم باید به خداوند چه چیزی بگویم یا از او چه درخواستی داشته باشم.
چون تا آن زمان من فقط عبارت های نوشته شده را بدون اینکه متوجه معنی و مفهوم آن بشوم را تکرار می کردم و اکنون که می خواستم خودم با خداوند صحبت کنم انگار صحبت کردن را فراموش کرده بودم.
با هر زحمتی بود شروع کردن به صحبت کردن با خداوند و در ابتدا هر جمله ای که به خداوند می گفتم بلافاصله خودم را سرزنش می کردم که این چه جمله ای بود که گفتی؟؟!!
چرا اینو گفتی؟ چرا اونو نگفتی؟ چرا خودمونی گفتی؟ چرا مودبانه تر نگفتی؟
بسیار زیاد دچار شک و تردید می شدم که مبادا در صحبت کردن با خداوند دچار اشتباه شوم چون بارها شنیده بودم صحبت کردن با خداوند آداب معاشرت مخصوص به خود دارد و من اطلاعی درباره آن نداشتم.
اما آنچه در نهایت موجب آرامش خاطر و تغییر احساس و نگرش من درباره خداوند شد این بود که توانستم با زبان خودم و به هر شکلی که دوست دارم بدون نگرانی از رعایت نکردن آداب گفتگو با خدا یا اینکه خداوند فقط زبان عربی را درک می کند با خدای خودم صحبت کنم و از او درخواست کنم.
بنابراین برای ایجاد ارتباط بهتر با خداوند فقط با زبان خودتان و به هر شکلی که احساس خوبی از صحبت کردن با خدا دارید با او صحبت کنید و از او درخواست کنید.
و همیشه به این نکته بسیار مهم توجه داشته باشید که: دارید با خداوند صحبت می کنید.
خداوندی بی نهایت است و بر آسمان و زمین تسلط دارد.
نقش احساس در گفتگو با خداوند
مهمتر از اینکه با چه زبانی با خداوند صحبت می کنیم این مهم است که با چه احساسی با او صحبت می کنیم.
تصور می کنم فقط فارسی زبان ها هستند که برای گفتگو با خداوند با زبان عربی و زبانی غیراز زبان محاوره ای خود استفاده می کنند درصورتی که هر انسانی در هر گوشه از دنیا با زبان مادری خود با خداوند صحبت می کند و این موضوع به تنهایی ثابت می کند که خداوند فقط عربی بلد نیست بلکه هر زبانی را با هر گویش و گفتاری می شنود چون خداوند از گوش برای شنیدن و از مغز برای درک کردن استفاده نمی کند.
خداوند نه گوش دارد و نه عقل که بخواد زبان ها را بشنود و آنها را تحلیل کرده و بفهمد بلکه خداوند فقط و فقط احساس ما را دریافت می کند. بنابراین مهم نیست انسانها با زبان های مختلف با خداوند صحبت می کنند چون همه انسانها از یک نوع احساس برخوردار هستند.
تصور کنید احساس شادی در همه زبان ها حالت شادی و نشاط است و ارتباطی با زبان گفتاری ندارد. ممکن است افراد با زبان های مختلف به صورت کلامی ابراز شادی کنند ولی احساسی که در انسان ها شکل می گیرد جدای از زبان گفتاری آنهاست و همه انسان ها به یک شکل شاد یا غمگین می شوند.
به همین دلیل است که واحد ارتباط بین انسان و خداوند احساس است که فارغ از هر نوع وابستگی به کلام و زبان گفتاری است.
احساسی که نسبت به خداون دارید تعیین کننده میزان ایمان و توکل شما نسبت به خداوند است.
اگر هنگام توجه به خداوند یا درخواست کردن یا دعا کردن احساس خوب و امیدبخش نسبت به آن شرایط داشته باشید به این معنی است که به قدرت و توانایی خداوند برای بهبود شرایط یا تغییر هر شرایطی ایمان دارید.
اما اگر هنگامی که با خداوند صحبت می کنید احساس یاس و ناامیدی یا عجز و ناتوانی داشته باشید به این معنی است که امیدی به بهبود شرایط و ایمان به قدرت خداوند برای تغییر شرایط ندارید.
بنابراین مهم نیست با چه زبان یا از چه کلماتی برای صحبت با خداوند استفاده می کنید مهم احساسی است که در قلب شما در هر لحظه نسبت به خداوند جریان دارد.
توکل و ایمان در واقع استمرار احساس خوب نسبت به خداوند داشتن است. اینکه ما هر بار که توجهمان به سمت خداوند جلب شد احساس آرامش و آسودگی خاطر در وجود ما جربان پیدا کند.
این یعنی من به خداوند توکل دارم یا انسان متوکلی هستم.
بنابراین بیشتر از آنکه به دنبال پیدا کردن کلمات مودبانه یا … برای صحبت با خداوند باشید سعی کنید احساس آرامش و سپردن مسائل به خداوند را تمرین کنید تا به مرور توکل و ایمان قوی تری نسبت به همراهی و نزدیک بودن خداوند به خود پیدا کنید.
بررسی نگرش خود درباره خداوند
برای اینکه به درک و شناخت بهتری نسبت به خداوند برسیم باید ابتدا نگرش فعلی خود درباره خداوند را بررسی کرده و چنانچه نیاز به اصلاح یا تغییر دارد اقدام کنیم و سپس تغییر شرایط در زندگی خود را مشاهده کنیم تا درک و نگرش بهتری به شکل عملی نسبت به خداوند پیدا کنیم.
باید آنچه در ذهن خود درباره خداوند می دانید را با واقعیت زندگی خود مطابقت دهید تا متوجه شوید چقدر شناخت شما درباره خداوند صحیح می باشد. چون هرچه درباره خداوند شنیده اید اگر باور کرده باشید باید نشانه های واضح درباره آن موضوع در زندگی خود داشته باشید.
بعنوان مثال حتما شنیده اید که خداوند رزاق است. آیا این عبارت درباره خداوند را باور کرده اید یا فقط شنیده اید.
احتمالا اگر از هر انسانی سوال شود که خداوند رزاق است قطعا پاسخ می دهد که بلکه او رزاق است اما چرا در زندگی بیشتر افرادی که این عقیده و نگرش را تایید می کنند نشانه ای از رزق و روزی که خداوند وعده داده است وجود ندارد؟
فقط به این دلیل است که آنچه درباره خداوند شنیده ایم را باور نکرده ایم و فقط شنیده ایم که خداوند این است و آن است اما در باطن و عمق وجودمان عقیده و ایمان نسبت به ویژگی های زبانی که درباره خداوند بیان می کنیم نداریم.
تجربه هنرجوی زندگی با طعم خدا
مطالب این فایل هم عالی بود، بعد از ده بار گوش کردن، تازه متوجه شدم قسمت هایی هست که من هرگز در گذشته متوجه آن نشده بودم و این نشان میده چه قدر فایل ها لایه ای و هوشمندانه تولید شده.
نکته ای بسیار مهم که باید توجه زیادی روی آن داشته باشیم این هست که مهم نیست ما چه کار انجام میدیم بلکه مهم این هست که با انجام آن عمل چه تغییر احساسی درون ما ایجاد میشود.
درواقع نتیجه را احساس ما از انجام آن عمل رقم میزند نه فعالیتی که انجام میدیم.
به خاطر همینه با اینکه خیلی از انسان ها، نماز، روزه، قرآن و تمام اعمال دینی خود را انجام میدهند ولی دائم در فقر، بیماری، حال بد، مشکلات و … هستند چون آن اعمال تغییر خاصی در حال آن ها ایجاد نمی کند، ایمان و باور آن ها به خداوند را افزایش نمی دهد بلکه از روی عادت یا ترس از خداوند رخ میدهد.
برعکس خیلی انسان های موفق را می بینیم که ملاک های ظاهری مومن بودن درون آن ها وجود ندارد اما بسیار شاد و خوش زندگی میکنند و وقتی به آن ها دقت میکنیم، متوجه می شیم از درون با خداوند رفیق هستند و طبق قوانین پیش می روند.
این نشان میده فعالیت های فیزیکی تاثیر خیلی کمتری نسبت به احساس دارد.
این دقیقا همان جمله معروف که خداوند از نیت شما آگاه هست را ثابت میکند.
از آنجایی که قوانین حاکم بر جهان ثابت هستند، این موضوع را در لاغری هم بارها داشتیم. مهم نیست چی میخوریم بلکه این اهمیت دارد که بعداز خوردن آن چیز چه احساسی داریم، اگر حس عذاب وجدان، ترس، پشیمانی و احساس بد به همراه ما باشد، نتیجه و تاثیر بدی روی جسم میگذارد.
خوردن یا نخوردن آن مواد غذایی هیچ تفاوتی ندارد، این نکته خیلی برای من جالبه که در خیلی از موارد هم از انجام کاری حسمون بد میشه هم از انجام ندادن اون کار.
برای مثال یادم میاد در گذشته وقتی شب بود و خسته بودم و حوصله نماز خوندن نداشتم ، هم از نخواندن آن حس بد داشتم و هم با خواندن اون اذیت میشدم.
خیلی مهم هست که درک کنیم، هدف از تمام اعمال ما به وجود آمدن آرامش و آسودگی خاطر در وجود ما هست و اگر کاری این آرامش را برای ما ایجاد نکند بدون ترس و نگرانی آن را کنار بگذاریم و به دنبال راه های دیگر باشیم .
احساس هرگز به ما دروغ نمی گویند پس بهتر است نگاه خود را از اعمال ظاهری بر داریم و ایمان و باور خود را بسنجیم .
مدت ها فکر میکردم با گوش کردن فایل ها و حتی نوشتن متن و خواندن متن قرار است زندگی من تغییر کند و بعد از مدتی متوجه شدم قرار نیست معجزه ای رخ دهد، بلکه این آگاهی ها قرار هست طرز فکر و نگرش و باور من را تغییر دهد که در نهایت با تغییر دیدگاه، زندگی فرد تغییر خواهد کرد.
هرگز نمی شود بدون تغییر باورها و فقط با گوش کردن و نوشتن، چیزی تغییر کند. هر راه، مقصد خود را دارد و تغییر مقصد تنها با تغییر راه امکان پذیر هست.
پس سعی کنیم علاوه بر این که شنونده خوبی هستیم، عمل کننده خوبی هم باشیم و اینکار خیلی هم ساده است، مهم ترین کاری که باید انجام دهیم این هست که با منطقی کردن و آوردن دلیل این مطالب و آگاهی ها را برای خودمون باورپذیر کنیم و با گذشت زمان متوجه می شیم، طرز فکر، انتخاب ها، رفتار و در نهایت واکنش ما به رویداد ها و در کل صفر تا صد زندگی ما تغییر خواهد کرد.
به نظر من مهم ترین دلیل تفاوت آگاهی ما و باور ما نسبت به خداوند، حس لیاقت و ارزشی هست که برای خودمون قائل هستیم.
ما همون قدر از خداوند پاداش دریافت می کنیم که لیاقت خودمون میدونیم و طبق قانون حاکم بر جهان هرگز چیزی که ما آن را لیاقت خودمون ندونیم به ما داده نمیشه.
برای مثال ما میگیم خداوند شفا دهنده است اما چون خود را بنده خوبی نمیدونیم انتظار شفا از او نداریم غافل از اینکه ارزش تمام بنده ها نزد خداوند یک اندازه هست و خداوند بین بنده های خود فرق نمی گذارد و این ما هستیم که با انتظار از او، به او می گوییم که چه چیزی از او می خواهیم.
خیلی از ما ها فکر می کنیم چون ملاک های ظاهری انسان خوب را نداریم پس خداوند ما را رها کرده و سخت در اشتباه هستیم چون پیوند و ارتباط ما با خداوند هرگز قطع نمی شه چون ما همان خداوند هستیم که به شکل انسان ظاهر شدیم و به دور از او نیستیم.
برای افزایش لیاقت کافی است خودمون رو دوست داشته باشیم و برای دوست داشتن خودمون باید همانطور که هستیم و با تمام کم و کسری هایی که داریم خودمون را بپذیریم و دقت کنیم اینکه تمام اعمال ما خوب نباشد امری طبیعی هست و این نباید هرگز دلیلی شود که از خداوند نعمت و خواسته های بزرگی نداشته باشیم.
دقت کنیم خداوند نامحدود هست و این بدین معنا است که به قدر باور ما محدود می شود، یعنی به هر شکلی در می آید که ما انتظار آن را داشته باشیم، هرچه قدر بتونیم باور های کامل و گسترده تری داشته باشیم، همان هم برای ما پیش می آید.
مانند آبی که از دریا بر می داریم، دقیقا به شکل ظرفی هست که در دست ما قرار دارد، پس خداوند همان گونه ای خودش را در زندگی به ما نشان می دهد که ما از آن تصور داریم؛ به همین راحتی.
قابل درک و ساده صحبت کردن شما توانایی بزرگی هست که خداوند به شما بخشیده.
شاید کمتر کسانی باشند که باگوش کردن به صحبت هایشان نه تنها گیج نشیم بلکه به این نتیجه برسیم هیچی قرار نیست به سختی ایجاد بشه و ما همانطور که آسان لاغر شدیم، آسان هم زندگیمون تغییر پیدا میکنه.
وقتی فایل آخر دوره خدا هرگز دیر نمی کند را نگاه می کردم، هنگامی که متوجه شدم بهشت و جهنم به این معنا است که ما همان احساسی را لمس و درک می کنیم که در دیگران به وجود میاوریم ، خیلی برای شما خوشحال شدم، چون ایمان دارم شما با لمس حس و حالی که درون ما ایجاد کردین خیلی لذت خواهید برد و قطعا این میتونه بهترین راه برای جبران زحمت های شما باشه.
(نوشته sudehfallah عزیز در بخش نظرات)
منتظر خواندن نوشته های شما هستم
همراه همشگی شما: رضا عطارروشن
امتیاز 4.04 از 225 رای
با دیگران به اشتراک بگذارید تا امتیاز بگیرید!
به نام خداوند یکتا و بی همتا
همه باورهاو اعتقادات ما نسبت به هر چیزی،تنها مربوط به خودمان نمی شود بلکه مقداریش به آن محیط، خانواده یا جامعه ای که در آن رشد کرده ایم برمی گردد.
مثلا خیلی از مبلغان دینی جای اینکه خداوند را مهربان،بخشنده و تمام صفاتی که خداوند دارا می باشد،به ما نشان دهند،جای اینکه در مورد خوبیهای بهشت برای ما صحبت کنند؛همش از اینکه خداوند انسانها را عذاب می کند ترساندند مارا از جهنم ترساندند.در حالی که خداوند بی نهایت بی نهایت بخشنده و رءوف می باشد.
هر افرادی در هر نقطه ای از جهان باشند خلاصه به یک روشی خداوند را عبادت می کنند.چون عبادت در ذات انسانها می باشد.حتی حتی افراد لائیک که به ظاهر خداوند را قبول ندارند؛ولی به نظرم یک قاعده و قانونی یا نظمی در زندگیشون دارند.
مقدمه خداشناسی خودشناسی می باشد.ما وقتی،خودمان را نشناختیم چطور می توانیم خدای خود را بشناسیم?در مورد نماز یا قرآن،اتفاقا هم من و مادرم نظرمون این هست که باید فارسی رو بخونیم و بفهمیم ولی نمیدانم به چه علت سالها به ما فهماندند حتما عربی بخوانید ثواب دارد و ما همش فکر می کردیم باید زیاد بخوانیم و هم عربی بخوانیم،ولی من چن ساله که این دعاهای مختلف مخصوصا دعاهای ماه رمضان به فارسیش رو هم می خوندم واقعا واقعا احساس کردم چقدر عالی و پر معنا می باشند.
واتفاقا مادرم که فارسی قرآن را می خونه البته عربی هم می خونه خیلی تاکید داره که ما فارسی قرآن رو بخونیم.ولی در مورد خداوند،مثلا اگر کسی نا خواسته در خانواده ای با مشکلات خیلی گوناگون ب دنیا می آید؛مثلا با فقر خیلی زیاد،یا پدر یا مادر دچارمشکل بیماری یا اخلاقی یا اینکه خودش از کودکی دچار بیماری یا معلولیت شده باشد یا از همان دوران تولد،واقعا چنین شخصی چه برداشتی از خداوند می تواند داشته باشد؟آیا اگر برداشت بد دارد فقط تقصیر خودش است؟خیر او نا خواسته در این محیط پر از رنج قرار گرفته و نمیتوانیم بگیم که ب عظمت خداوند شک دارد خداوند خیلی هم کریم و خیلی هم بزرگ می باشد.
مثلا چاقو یک نفر مثل جراح جان انسان را نجات می دهد و نفر دیگر جان یک انسان را با چاقو می گیرد یا می کشد واین دلیل بر بد بودن چاقو نیست بلکه نحوه استفاده کننده فرداز آن می باشد.
حالا اگر کسی با نماز یا عبادت حالش خوب نمی شود یا زندگیش خوب نمی شود دلیل بد بودن نماز نیست،دلیل ما خودمان هستیم؛برای اینکه استفاده ابزاری از عبادت می کنیم این کارمون بیشتر مواقع یا از روی ریا ویا از روی عادت ویا ازروی ترس می باشد؛ویا یک نوع دید طلب کارانه از خداوند داریم ولی اگر از روی عشق واقعی انجام می دادیم هیچ وقت اون حال خوبه رو از دست نمی دادیم؛پدر ومادر من همواره مارو تشویق می کنند که توکل به خداوند در هر کاری داشته باشیم تکه کلام پدرم همیشه پناه برخدا یا توکل بر خداوند می باشد خیلی وقتها که ما از مثلا چیزهای مادی صحبت می کنیم حتی ی جایی ازحق قانونی مون می خواهیم مادرم همش به ما میگه همه چیز همه چیز رو فقط فقط از خداوند بخواهید میگه چیزی که از خداوند بخواهید هیچ منتی در آن نیست ولی هر چیزی از غیر خداوند طلب کنید همیشه حرف وحدیث و منتی بر سرتان است.واینکه حال ما خوب نیست نه اینکه ب رزاقیت بخشندگی و رحمانیت خداوند باور نداریم در واقع ما خودمان را باور نداریم توانای خودمان را باور نداریم.
ولی خوب حتی با ایمان با اعتقاد ترین افراد هم خوب ی جایی در زندگی کم میآورند.پیامبران با این عظمتشان ی جایی در زندگیشان کم میآوردند دیگه ما از آنها که بالاتر نمیباشیم.
مهم این است گه اگه جایی کم آوردیم باز هم ازهمون خداوند بخواهیم بهمون هم صبر عنایت کنه وهم هدایتمون کنه راه درست رو بهمون نشان بده.من اصلا باور ندارم کسی که ب خداوند باور نداره وبا اون صحبت نمی کنه آدم شادیه.
چون من برادرم که خیلی به نماز و عبادت و مخصوص نماز اول وقت اعتماد داره خیلی خیلی آرامش بیشتری داره از نظز اخلاقی واقعا بیست بیست می باشد وخیلی افراد رو می بینمکه عبادت نمی کنند و خیلی هم دچار نا امیدی شدیدی می باشند ومن هیچ شادی در آنها نمی بینم همش احساس یاس و افسردگی دارند.
اگر من یا امثال من زمانی کوتاه یا طولانی ب بیماری مبتلا هستیم یعنی لیا باورمان به خداوند در سطح پایین می باشد؟ولی من واقعا این باور را نمی پذیرم چون خیلی از بزرگان ما هم با خیلی از مشکلات و ناراحتیها وبیماریها دست وپنجه نرم می کردند ایا آنها هم قدرت خداوند را قبول نمی داشتند؟نه واقعا این طور نمی باشد.
اگر ما سختی کشیدیم یا می کشیم یابیماری خیلیهاش ناخواسته بودند ولی خودمان تقصیری در آن نداشتیم ولی در هر صورت انسان باسختیها آبدیده می شود در همین سختیها است که ما قدر آسایش را بهتر درک می کنیم تا بیماری نکشیم قدر سلامتی رو نمیدونیم.
تا مقداری طعم فقر را نکشیم قدر ثروت را نمی دانیم نه اینکه بگم باید اینها رو داشته باشیم منظورم این است که حواسمون باشه بخاطر اینکه سالم هستیم ب خاطر اینکه سرمایه داریم ب خاطر اینکه زندگی خوب داریم ب خاطر اینکه همسر یا فرزند خوب داریم وبه خاطر همه چیزهای خوبی که داریم دچارغرور و خودبینی نشویم.
و همواره و همواره خدای خود را بخاطر این همه موهبتها شاکر باشیم.
ومن همواره خدای خوبم را خدای عزیزم را بخاطر همه داشته ها و نداشته هایم صمیمانه عارفانه و عاشقانه شکر می گویم که در همه آنها لطفی وجود دارد که من از آن بی خبر می باشم.
مومن وبا ایمان واقعی کسی هست که نه آنچنان در موقع اینکهدهمه جی خوبه و اوضاعش بر وفق مرادش هست خدا رو فراموش کنه ونه اینکه اوضاعش بد شد سریع به گله و شکایت و خدای ناکرده به کفر رو بیاره.
واینکه درهمه حال در همه حال یادش باشه که سر هر کوچه خدا هست که محافظمون هست مراقبمون هست و دوستمون داره و عاشقمون هست خدا کنه همه ی روزی ب اون باور واقعی برسیم،،خدای خوبم عاشقتم خدای خوبم شکرت،،،،،