0

زندگی با طعم خدا (جلسه چهارم)

اندازه متن

بسیاری از انسانها سالهای زیادی از عمر خود را صرف اضافه کردن امکانات بیشتر به زندگی خود می کنند درحالی که غافل از گذر عمر می شوند و بدون لذت بردن از اصل زندگی آن را به پایان می رسانند.

توجه به بودن و زندگی کردن

مهمترین موضوع زندگی هر انسانی، زندگی کردن است. موضوعی که بسیار کمتر از بهای اصلی اش برای آن اهمیت قائل هستیم.

با توجه به سرعت رشد و پیشرفت دنیای مادی طبیعی است که تنوع بسیار زیادی در جنبه های مختلف زندگی ایجاد می شود و این تنوع به سادگی می تواند تمرکز ما را از اصل زندگی برداشته و بر حاشیه ها و اضافه های زندگی جلب کند.

این دقیقا اتفاقی است برای بسیاری از ما رخ می دهد و باعث ایجاد احساس یاس و ناامیدی در زندگی می شود.

زندگی کردن مهمترین موضوع و ماهیت وجود ما در دنیای مادی است اما به دلیل توجه کردن به واسایل و امکاناتی که برای زندگی مهیا شده است سبب می شود که توجه کمتری به اصل زندگی و لذت بردن از آن داشته باشیم.

توجه به این نکته بسیار مهم است که تمام وسایل، امکانات و شرایطی که در زندگی فراهم است برای ایجاد تنوع در زندگی برای لذت بردن بیشتر است. اما اگر ما آگاه نباشیم که باید از اصل زندگی لذت ببریم به هر اندازه وسایل و امکانات اضافه در زندگی داشته باشیم تاثیری بر لذت بیشتر ما از زندگی نمی شود.

بنابراین در عین حالی که خواستن و علاقمند بودن برای داشتن امکانات بیشتر و بهتر بسیار عالی و مقدس است اما نباید توجه کردن ما بر آنچه نداریم یا دوست داریم داشته باشیم باعث کم اهمیت دانستن اصل زندگی ما شود.

اگر حواسمان نباشد که باید از اصل زندگی که همان حیات و لحظات زنده بودن است لذت ببریم این نگرش در ذهن شکل می گیرد که لازمه لذت بردن از زندگی داشتن امکانات و شرایط عالی می باشد و تا زمانی که در آن شرایط نباشیم زندگی کردن هیچ لذت و فایده ای ندارد.

بنابراین در عین حال که حق داریم خواسته ها و آرزوهای متنوع برای بیشتر لذت بردن از زندگی داشته باشیم اما وظیفه داریم در هر شرایطی که هستیم سعی کنیم از زندگی کردن و زنده بودن لذت ببریم.

هنر لذت بردن از زندگی بسیار فراتر از تلاش برای رسیدن به خواسته ها و آرزوهایمان است.

تلاش کردن برای رسیدن به خواسته ها امر بسیار مقدس و لازمه بهبود شرایط زندگی و مفید تر بودن زندگی کردن است اما نبود آنچه دوست داریم داشته باشیم، یا دیدن افرادی که در شرایطی بهتر از ما زندگی می کنند یا حتی دیدن افرادی که بسیار بیشتر از خواسته ها و آرزوهای ما را در زندگی خو در اختیار دارند نباید باعث ایجاد نگرش بی فایده بوده و بی ارزش بودن زندگی کردن شود.

اصل و وجود همه انسانها دارای ارزش برابر است اما این طبیعی است که هر فردی بنا به شرایط ذهنی و زندگی دارای امکانات و شرایط زندگی متفاوت باشد. اما آنچه باید مورد توجه قرار داده شود برابر بودن اصل و اساس زندگی است. به این شکل همیشه از شرایط خود احساس رضایت خواهیم داشت و فرصت لذت بردن از زندگی را پیدا می کنیم.

تجربه هنرجوی زندگی با طعم خدا

طبق تجربه زندگی که داشتم وعمری که سپری کردم، تنها چیزبا ارزش و گرانقیمتی که همه مردم در پی آن هستند وبه دست نمی آورند وبعضی ها بدست می آورند، آرامش در زندگی است که مهمتری اصل زندگی در این جهان است.

البته سلامتی هم یکی از نعمتهای بزرگ خداونده که کمتر به آن توجه می شود، و همه این آرامش و خوشبختی در وهله اول زمانی اتفاق می افتد که خداوند در درون ت باشد و با خدا نفس بکشی و با خدا راه بری، این تجربه کل زندگیه من است.

شاید بعضی‌ها فکر کنند که من آدم خیلی مذهبی هستم، خیر من اصلا مذهبی نیستم، من فقط عاشق خدایم هستم همین و بس.

من آرامش  را فقط با خدا زیستن دریافتم و زمانی که از او دور بودم هیچ آرامشی نداشتم، من همه چیز در زندگی داشتم ولی آرامش نداشتم، آسایش نداشتم.

زندگی من برعکس خیلی ها بود، البته در منزل پدرم همه چی عالی بود ولی متاسفانه در منزل همسرم نه آرامش بود ونه سعادت!

اینها رو می خوام اینجا بگم، شاید درسی باشد برای آنهایی که فکر می کنند خوشبختی از بیرون ما آدم‌هاست از مادیات، من منکر این نیستم که پول و ثروت راحتی می آورد، ولی اگر در دلت احساس آرامش و خوبی نداشته باشی، هیچ فایده ای ندارد.

من همسری داشتم که از هر لحاظ نامبروان بود چه از لحاظ تحصیلی، چه از لحاظ پول و درآمد و پرستیژ اجتماعی و درک از هر لحاظ که شما فکر کنید نقصی نداشت و همیشه به جرات بگم که خیلی ها غبطه زندگی ما را می خوردند، ولی متاسفانه آدم بسیار ناشکر و بداخلاق و بهانه گیری بود و هیچ وقت از چیزهایی که داشت لذت نمی برد.

در صورتیکه تعریف نباشد من به عنوان همسر کوچکترین باری را از هیچ لحاظ بر روی او چه از طرف خودم و بچه هام بردوش او نمی گذاشتم، ولی هیچ وقت از زندگی راضی نبود و درحال خودخوری بود.

همیشه از اینکه سرکار باید برود مدام بهانه می گرفت، تازه کار ایشون کار طاقت فرسای بدنی نبود و خلاصه سرتان را درد نیاورم این ناشکریهای ایشون عاقبت کل سیستم زندگی را کن فیکون کرد، و من آرزو داشتم که ایکاش در کنجی خلوت در خانه ای کوچک زندگی می کردم ولی آرامش داشتم.

پس از آن زندگی بود که من به خدا پناه آوردم، وتنها منبع سعادت من اوبود، و از زمانی که این گنج بزرگ وعظیم مهربان بخشنده را یافتم کل زندگی من تغییر کرد، در آسمانها راه رفتم ودر آغوشش جان دوباره یافتم معجزه پشت معجزه، دوستان به قول معروف که می گویند: 

با خدا باش و پادشاهی کن …… بی خدا باش و هرچه خواهی کن 

این سرلوحه زندگی من است، من همه آن چیزهایی که با همسر سابقم داشتم را رها کردم، چون جز کولباری از غم و ناراحتی برای من چیزی نداشت و از آن زندگی آمدم بیرون و همینطور که قبلا گفتم خودم را به دستان پدر آسمانی، آفریننده جهان هستی، قادر مطلق سپردم و خدا می داند از آن زندگی بهتر را یافتم.

لحظه ای از او غافل نبودم، در بدترین شرایط زندگی فقط خدا را می خواستم و فریاد می کشیدم و از حضورش در زندگیم از خود بیخود می شدم و چنان ایمانی به او داشتم که خداوند خودش بهتر می داند که زندگی من را زیر و بر می کرد.

روز به روز بهتر از دیروز بود برای من، خداوند را برای کوچکترین چیزها فقط شکر می کردم، من از آن زندگی زمانی که آمدم بیرون بر روی زمین بودم و یادمه حتی رختخوابی نداشتم که بخوابم و رفتم خریدم تا شب را درخانه ای که اجاره کرده بودم بسر کنم ولی در همان خانه خالی هزاران هزاربار خدا را فقط شکر می کردم.

من بهترین خانه، بهترین ماشین آخرین مدل، پول و ثروت داشتم ولی آرامش و خوشبختی نداشتم، شاید این بار اولیست که به اینصورت از زندگیم می نویسم ولی خواستم بدانید زندگی و خوشبختی در مادیات نیست، در تن سالم فکر سالم و آرامش و حس  خوب درونی و از همه مهمتر عشق خدا را دردل داشتن است.

من یک مسیحی ام و خدا را با تمام جان و دل و عقل و هوشم می پرستم و این اولین حکم در مسیحیت است و دومین حکم محبت کردن به همسایه خود تنها همین.

ما نماز و روزه مثل دینهای دیگر نداریم و بطور کلی مسیحیت دین نیست و شریعت هم نیست بلکه طریقت است خواستم در اینجا توضیحی داده باشم ولی بهر حال فرقی نمی کند با هر ایده و مسلک، اگر سیم ارتباطت به خدا وصل نباشد، خیلی زندگی سخت می گذرد.

اول حال دلت را خوب کن و به قول استاد اول از داشته هایت راضی باش و شکر کن تا ببینی که چطور خداوند نعمتت افزون کند، به پرنده ها، به آبزیان ماهی‌ها نگاه کن که آنها کار نمی کنند ولی خداوند روزی آنها را می رساند چرا نگرانیم؟! به کجا می رویم؟!

اتفاقا با دختر داییم که در کاناداست حرف می زدم می گفتم خوشبختی ما همان زمانی بود که با پدر مادرهامون زیر کرسی شبهای یلدا دور هم می نشستیم و بزرگترها گل می گفتند می شنفتن وما بچه ها کلی لذت می بردیم و شیطانی می کردیم. خوشبختی در همان لحظه ها بود و همیشه ما برای فرداها نقشه می کشیدیم و از خوشبختی های آینده داستان سرایی می کردیم، بخدا آینده هیچ خبری نیست اگر امروز را درنیابی!

امروزت را بساز، امروزت را زندگی کن با هرچه داری و نداری اگر حسرت و حسد، ناامیدی، بغض و کینه، حرص و طمع در دلت داری بخدا از خودش دوری.

زنگارهای دلت را پاک کن، با صفا شو، زلال شو و بگذار خانه دلت مقدس و پاک از هرچه تیرگی و گرففتگی شود.

آنوقت ببین خدا در خانه مقدس دل تو نشسته ومعجزه را ببین، عشق آمده در دلت، امید آمده در دلت و خانه دلت بینی که نورانی شده.

اونوقت خداوندا شکرت و شکر و شکر بینی که از زبانت نمی افتد و بی نیاز از هرچه بخواهی می شوی!

من درحال حاضر همسری دارم عالی، فرزندانی دارم عالی، خانه و کاشانه ای دارم عالی، سلامتی دارم عالی، شغلی دارم عالی و خداوند را برای تک تک نعمتهای ریز و درشت زندگیم هزاران بار شکر و همینکه او بامن است و در من است و بر من است شکر شکر شکر 

و در آخر استادعزیز خداوند را برای وجود گرانبهایتان شکر، شکر که ما را اینچنین به وجد می آورید درود و هزاران درود برشما 

(نوشته فریده عزیز در بخش نظرات)

منتظر خواندن نوشته های شما هستم

همراه همشگی شما: رضا عطارروشن

با دادن ستاره به این مطلب امتیاز بگیرید.

امتیاز 4.15 از 131 رای

https://tanasobefekri.net/?p=12247
241 نظر توسط کاربران ثبت شده است.
اندازه متن بخش نوشتن دیدگاه:

دیدگاهتان را بنویسید

اندازه متن دیدگاه ها
      آواتار faridehhasani5455
      1399/01/13 19:36
      مدت عضویت: 1821 روز
      امتیاز کاربر: 23548 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      محتوای دیدگاه: 425 کلمه

      سلام وقت بخیر
      روز ۴۰تکرار
      معنای واقعی ناشکریو این مدت چشیدم،این روزا که برای یه نفس کشیدن ساده هم باید مراقب باشی،این دم وبازدمی که همیشه براحتی از کنارش گذشتیم،الان دوست داریم با آرامش یه نفس راحت بکشیم،راحت بیرون بریم،راحت خرید بریم ،در کل دلمون تنگ شده واسه آرامشی که داشتیم ولی متوجهش نبودیم،پارک وپیاده روی میرفتیم با غر غر، ورزش وباشگاه میرفتیم با تنبلی ونق ،همش بیرون بودیم ولذت میبردیم ولی سپاسگذارش نبودیم،دوستامونو براحتی میدیدیم،گردش میرفتیم،رستوران میرفتیم ،مسافرت میرفتیم،خوش میگذروندیم ولی همش ناسپاس بودیم،ناشکر بودیم ،حالا دلمون میخواد به هوای گذاشتن سطل زباله ،تا سر کوچه بریم،همش منتظریم بازم مثل قبل فقط زندگی عادی خودمونو داشته باشیم

      منم مثل خیلی از خانم های دیگه بسیاربسیار ناسپاس وناشکر بودم،همیشه در حال غر زدن بودم،چرا من چاق آفریده شدم،چرا من خوشگلتر زاییده نشدم با اینکه دختر نرمالی بودم،چرا آمریکا زندگی نمیکنم،چرا پولدارتر نیستم،چرا زندگی من خراب شد،چرا پدر ومادرم جدا شدن،چرا پدرم دوستم نداشت وچراهای زیادی داشتم که باعث وبانیشو خدا وخانواده میدونستم
      ۲سال ونیم پیش کتاب معجزه سپاسگذاری خوندم وشروع کردم به شکرگذاری ومسیرهای ذهنی بیشماری برای من باز شد ،کم کم حال وهوای من تغییر کرد،نعمت ها از در ودیواد واسم سرازیر میشد تو زندگیم ،ولی بازم قانون سپاسگذاری متوجه نمیشدم ،فقط انجامش میدادم،نمیدونستم چرا وقتی سپاسگذاری میکنم زندگیم بهتر میشه،درک درستی نداشتم،ولی آموزش دیدن رو ادامه دادم ،کتاب میخوندم،فایلهای اساتید بزرگ ایران ودنیارو گوش میدادم وتمرین میکردم واستمرار داشتم،و تکاملمو طی میکردم الان دفتر شکرگذاری‌ دارم ،صبح مینویسم وشب مجدد نوشته هامو تکرار میکردم و احساس میکنم وحالم عالی میشه

      برای داشتن بدن سالم وقوی خودم سپاسگذارم
      برای داشتن ۲تا دختر سالم ،خوب،صالح و دوست داشتنی سپاسگذارم
      برای داشتن پدر ومادر سالمم سپاسگذارم
      برای داشتن خواهرهای سالم وخانواده سالمم سپاسگذارم
      برای داشتن خونه بزرگ در محل خوب سپاسگذارم
      برای داشتن ماشین عزیزم سپاسگذارم
      برای داشتن وسایل منزلم سپاسگذارم
      برای داشتن یه عالمه فایل عالی از اساتید مهم دنیا سپاسگذارم
      برای بودن در مسیر لاغری با ذهن سپاسگذارم
      برای داشتن فایل لاغری با ذهن،خدا هرگز دیر نمیکند،پاکسازی لاغری،و گام سوم سپاسگذارم
      برای بودن در راه کنترل ذهن سپاسگذارم
      برای رفتن به کلاس رقصم ومربی عالیم سپاسگذارم
      برای رفتن به کلاس تنیس و مربی خوبم سپاسگذارم
      برای داشتن یک یار و دوست و همراه مهربان وعالی در زندگیم سپاسگذارم
      برای سفرهای زیادم به کشورهای لاکچری سپاسگذارم
      برای هدف ها وخواسته های قوی وقدرتمندی که تو ذهن وقلبم دارم ومطمئنم بهشون میرسم به کمک خداوند سپاسگذارم
      و خیلی موارد زیادی که دارم واگر بخوام بنویسم تا فردا طول میکشه
      مهم اصله ،که من هستم ،زنده ام ،بقول استاد ،مهم خودمم،اگر من نباشم هیچ چیزی بعد از من مهم نیست ،به بقیه خواسته هام میرسم با ساختن باورهای قدرتمندکننده وتوکل به خدا وتلاش خودم

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فریده حسنی
      1400/08/16 13:55
      مدت عضویت: 1821 روز
      امتیاز کاربر: 23548 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,157 کلمه

      جلسه ۴ 

      سلام و درود به همراهان عزیز و استاد گرامی

      خدارو شکر میکنم برای امروز و برداشتن  قدمی کوچک بسمت حال بهتر 

      من خودم جزء اون دسته از آدم هایی بودم که بسیار ناسپاس بودم، اصلا شناختی از خدا و خودم نداشتم و تصور میکردم من به این دنیا اومدم رنج ببرم و بعدش  بمیرم

      خدارو شکر با بودنم در مسیرهای آگاهی آرام آرام داره در من تغییراتی بوجود میاد ،شناختم نسبت به خودم و خداوند کمی بهتر شده ، الان دیگه غر و شکایت ندارم و فقط دارم در این مسیرها پیش میرم،از خدا هدایت خواستم و میدونم به اندازه اعتقادات درونیم هدایت خواهم شد

      در مورد زندگی کردن و لذت بردن اطلاعات خوبی نداشتم ،قبلا باور داشتم این دنیا جای ناامنیه ،بی معرفته و با من لجه ،خب با داشتن اونهمه کج فهمی هام ،حتما در همون مسیرها وارد میشدم 

      لذت بردن برای من تعریف های دیگه ای داشت ،اولا که موضوع لذت برای من اصلا تعریفی نشده بود و من خودمو محق لذت بردن نمیدونستم ،بعدها که بزرگتر شدم میشنیدم که برای لذت بردن باید چندین تا چیز داشته باشی ،مثل خونه ،ماشین خوب،کشور خوب ووو

      من نمیگم موارد رفاهی خوب نیستن ،برعکس من طرفدار ۱۰۰ درصدشون هستم ،موضوع مهمی که میخوام بگم اینه که من فکر میکردم با رسیدن به اونها باید لذت ببرم ،ولی وقتی به خیلی از خواسته هام رسیدم هم باز هم حالم خوب نبود

      و این مثل یک اعتیاد در درون من بود و هنوز هم هست که با تمریناتم دارم خودمو از اون افکار جدا میکنم ،من هر روز دارم سپاسگذاری میکنم برای تمام داشته هام ،ولی هنوز هم فکر میکنم اگر به فلان کشور برم‌ خیلی حالم بهتر میشه

      ولی اگر همین  الان از زندگی در تهران حالم خوب باشه هدایت میشم به اون کشور ، وقتی به خودم و آدم ها نگاه میکنم که سالهاست دارن ایران و شهر خودشونو میکوبونن و ازشون بیزارن ،وقتی اینهمه انرژی منفی اطراف خودشون ساطع میکنن ،چطور انتظار داریم شهر و کشورمون بهمون حال خوب انتقال بده؟

      انرژی از بین نمیره فقط از حالتی به حالت دیگه تبدیل میشه ،همین انرژی های ما میره میچرخه در جهان و به همون شکل نفرت برمیگرده بسمت زندگیمون

      اینهمه اسباب راحتی در زندگی داریم ،بدن سالم،صورت زیبا، بچه های خوب،خونه ،ماشین، عزت و احترام وووو خدایی کدوماشونو هر روز دیدیم ؟مشکل ما نداشتن نیست ،ندیدنه ،بعد فکر میکنیم اگر بنز بیاد تو زندگیمون دیگه همه چیز گل و بلبل میشه

      نه نمیشه ،مگه این خونه ای که داریم همون خونه ای نبود که ۱۰ سال پیش آرزوی داشتنشو داشتیم ؟ چرا الان حسمون توش خوب نیست ،چونکه دیگه خونمونو نمیبینیم فکر میکنیم بریم یه خونه بزرگتر حالمون خوب میشه

      پیشرفت خیلی خوبه ولی اگر همراه باشه با بینایی چشم و دل ،میتونه برامون بهشت بشه ،اینهمه سردرگمی که داریم که میخواییم با خرید کردن و اضافه کردن جبران کنیم ،جبران نمیشه، خانه از پای بست ویران است

      شناخت خود و خدا کمکمون میکنه که از بودنمون لذت ببرم ،از نفس به نفسمون کیف کنیم ، چشم هامونو باز کنیم ، با عکس هاییکه ذهنمون ۴۰ سال پیش ازمون گرفته و سیو کرده زندگی نکنیم‌

      گاهی بیشتر و دقیق تر  توی آینه خودمونو نگاه کنیم ،نه اون نگاهی که ذهنمون داره بهمون نشون میده ،نگاهی که خداوند به ما داره ،با غرور ،اینکه ما اشرف مخلوقاتش هستیم که یک جهان با تمام زیبایی هاش و ابزارهاش در خدمت ماست ،راستی ما کی هستیم که خداوند اینهمه برای ما ارزش قائل شده ؟

      فهمیدن همین جواب خودش میتونه دنیای مارو دگرگون کنه که ما کیستیم ؟ و رابطه خدا با ما چیست؟

      حالا ما وارد دنیای فراوانی ها شدیم که همه چیز به وفور هست و ما فقط باید حسمون خوب باشه، لذت ببریم ،شاد باشیم و کیف کنیم ،یه عالمه هم داشته داریم + اینکه هر آنچه رو هم که نیاز داشته باشیم از قبل خداوند برای ما مهیا کرده است 

      پس شروع کنیم به لذت بردن ،حس کردن ، دیدن،شنیدن،لمس کردن، سپاسگذار بودن ،خندیدن،رقصیدن 

      تا ۴ سال پیش من شخصیت گله مندی داشتم ،مدام غر میزدم و از همه چیز ناراضی بودم ،حرف زیبایی برای گفتن نداشتم ،هر چند دختر شوخ طبعی بودم و فقط اون لحظاتی که شیطونی میکردم دست از غر زدن برمیداشتم

      خودم یه پا مخبر خبرهای بد بودم ،تفریحم خریدن قسمت حوادث روزنامه  همشهری بود که اونم از خواهرم یاد گرفته بودم ،دیدن فیلم های حوادثی هم علاقه داشتم ،یه سریالی تو ماهواره پخش میکرد که در مورد سقوط هواپیماها بود منم طبق علاقه خواهرم دنبال کننده ش بودم ،به تازگی خواهرم گفت هنوز هم خودش با همسرش اون برنامه رو دنبال میکنن 

      مادرم همیشه میگفت فریده انقدر ناشکره خوبه خدا سالم گذاشتتش ، منم انگار بیشتر لجبازی میکردم ،آخه اونوقتا باور کرده بودم خدا باهام زاویه داره و میخواد اذیتم کنه منم دوست داشتم با خدا و جهان بی معرفتش بجنگم ،اون افکار باعث  اون درونیات و بیرونیات میشد دیگه ،باز هم من خدارو شکر میکنم که به اندازه ای که من افکار بد داشتم خداوند با من مهربانی کرد و زندگی به نسبت نرمالی داشتم 

      قبلا که اصلا دیدگاه قشنگی به زندگی ،جهان و دنیا نداشتم ،همیشه از خدا شاکی بودم که چرا منو چاق آفریده، در ایران آفریده ،در این خانواده آفریده ،منو زیباتر نیافریده ، در کل با همه چیز قهر بودم ،جهان و همه چیز هم با من قهر بودن

      احساس تعلق به هیچی نداشتم ،نه به زمین ،نه به بدنم،نه به خانواده ،نه به کشورم و نه به خدا و جهان ،دوست داشتم که اونجوری زندگی نمیکردم و مدام دوست داشتم جای دیگران بودم و از خودم بودن لذتی نمیبردم

      داشته های الان من که دوست دارم بیشتر بهشون توجه کنم ،بدن سالم و سلامت، چشم و ابروی سالم، قلب،ریه،کلیه،کبد،دست و پا،گوش،انگشت،موهای زیبا و بلند،افکار عالی، بینی زیبا،ناخن،پوست، رگ و ریشه، تنفس سالم،کل بدن سالم خدارو شکر

      بودن در مسیرهای لاغری با ذهن و لاغر شدنم براحتی ،بودن در مسیرهای آگاهی و اموزش مطالب ذهنی در تمامی زمینه ها،تغییرات درونی و بیرونی ، آرامش،سپاسگذارتر شدنم، شادی، حس امنیت،اعتمادبنفس و عزت نفس بالاتر، حس ارزشمندی،لیاقت و شایستگی

      شناخت خدا و خودم ، پذیرفتن خودم،عشق به خودم ،روابط بهترم با خودم و اطرافیانم 

      داشتن خونه خوب در منطقه خوب، داشتن ماشین، دوچرخه م، وسایل رفاهی منزلم ،داشتن بینهایت فایل های آموزشی ارزشمند، داشتن ۲ تا دختر زیبا و سلامت ،داشتن داماد خوب و با محبت ، داشتن پدر و مادر ،داشتن روابط عاطفی خوب، داشتن دوستان عالی ،مربی خوب ،کلاس هاییکه میرم و لذت میبرم 

      داشتن بخچال،گاز،لباسشویی،فرش،مبل،تخت،میزنهارخوری، tv، وسایل آشپزخونه

      تفریحاتی که دارم ،مسافرت هاییکه میرم ، داشتن خواهران مهربان و با محبت ، داشتن کوچه و محل خوب ، همسایه های خوب ، داشتن اتاق پر نور ،داشتن تراس که من عاشق تراس هستم ، داشتن پارکینگ ماشینم ، داشتن اساتید عالی 

      گوشی موبایلم ،سرفیسم ،وسایل تکنولوژی م ،اینترنتی که دارم ،آرامشی که الان دارم ،خوردن غذاها بدون ترس ،امنیتی که دارم ، احساس قدرتمندی و توانمندی هام ، حس عشقی که به دخترانم‌ دارم ، حس عشقی که اطرافیانم به من دارن و یه عالمه داشته که از نظر من مخفی هستن .

      سپاسگذار خداوندم که دارم تمرین میکنم برای تغییر نوع زاویه نگاهم به خودم به جهان به خدا و به اطرافیانم  

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 14 از 3 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار faridehhasani5455
      1399/01/22 17:44
      مدت عضویت: 1821 روز
      امتیاز کاربر: 23548 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      محتوای دیدگاه: 11 کلمه

      خدارو شکر دوست عزیز،امیدوارم هر لحظه در مسیر زیبایی وتناسب باشید

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم