0

زندگی با طعم خدا (جلسه چهارم)

اندازه متن

بسیاری از انسانها سالهای زیادی از عمر خود را صرف اضافه کردن امکانات بیشتر به زندگی خود می کنند درحالی که غافل از گذر عمر می شوند و بدون لذت بردن از اصل زندگی آن را به پایان می رسانند.

توجه به بودن و زندگی کردن

مهمترین موضوع زندگی هر انسانی، زندگی کردن است. موضوعی که بسیار کمتر از بهای اصلی اش برای آن اهمیت قائل هستیم.

با توجه به سرعت رشد و پیشرفت دنیای مادی طبیعی است که تنوع بسیار زیادی در جنبه های مختلف زندگی ایجاد می شود و این تنوع به سادگی می تواند تمرکز ما را از اصل زندگی برداشته و بر حاشیه ها و اضافه های زندگی جلب کند.

این دقیقا اتفاقی است برای بسیاری از ما رخ می دهد و باعث ایجاد احساس یاس و ناامیدی در زندگی می شود.

زندگی کردن مهمترین موضوع و ماهیت وجود ما در دنیای مادی است اما به دلیل توجه کردن به واسایل و امکاناتی که برای زندگی مهیا شده است سبب می شود که توجه کمتری به اصل زندگی و لذت بردن از آن داشته باشیم.

توجه به این نکته بسیار مهم است که تمام وسایل، امکانات و شرایطی که در زندگی فراهم است برای ایجاد تنوع در زندگی برای لذت بردن بیشتر است. اما اگر ما آگاه نباشیم که باید از اصل زندگی لذت ببریم به هر اندازه وسایل و امکانات اضافه در زندگی داشته باشیم تاثیری بر لذت بیشتر ما از زندگی نمی شود.

بنابراین در عین حالی که خواستن و علاقمند بودن برای داشتن امکانات بیشتر و بهتر بسیار عالی و مقدس است اما نباید توجه کردن ما بر آنچه نداریم یا دوست داریم داشته باشیم باعث کم اهمیت دانستن اصل زندگی ما شود.

اگر حواسمان نباشد که باید از اصل زندگی که همان حیات و لحظات زنده بودن است لذت ببریم این نگرش در ذهن شکل می گیرد که لازمه لذت بردن از زندگی داشتن امکانات و شرایط عالی می باشد و تا زمانی که در آن شرایط نباشیم زندگی کردن هیچ لذت و فایده ای ندارد.

بنابراین در عین حال که حق داریم خواسته ها و آرزوهای متنوع برای بیشتر لذت بردن از زندگی داشته باشیم اما وظیفه داریم در هر شرایطی که هستیم سعی کنیم از زندگی کردن و زنده بودن لذت ببریم.

هنر لذت بردن از زندگی بسیار فراتر از تلاش برای رسیدن به خواسته ها و آرزوهایمان است.

تلاش کردن برای رسیدن به خواسته ها امر بسیار مقدس و لازمه بهبود شرایط زندگی و مفید تر بودن زندگی کردن است اما نبود آنچه دوست داریم داشته باشیم، یا دیدن افرادی که در شرایطی بهتر از ما زندگی می کنند یا حتی دیدن افرادی که بسیار بیشتر از خواسته ها و آرزوهای ما را در زندگی خو در اختیار دارند نباید باعث ایجاد نگرش بی فایده بوده و بی ارزش بودن زندگی کردن شود.

اصل و وجود همه انسانها دارای ارزش برابر است اما این طبیعی است که هر فردی بنا به شرایط ذهنی و زندگی دارای امکانات و شرایط زندگی متفاوت باشد. اما آنچه باید مورد توجه قرار داده شود برابر بودن اصل و اساس زندگی است. به این شکل همیشه از شرایط خود احساس رضایت خواهیم داشت و فرصت لذت بردن از زندگی را پیدا می کنیم.

تجربه هنرجوی زندگی با طعم خدا

طبق تجربه زندگی که داشتم وعمری که سپری کردم، تنها چیزبا ارزش و گرانقیمتی که همه مردم در پی آن هستند وبه دست نمی آورند وبعضی ها بدست می آورند، آرامش در زندگی است که مهمتری اصل زندگی در این جهان است.

البته سلامتی هم یکی از نعمتهای بزرگ خداونده که کمتر به آن توجه می شود، و همه این آرامش و خوشبختی در وهله اول زمانی اتفاق می افتد که خداوند در درون ت باشد و با خدا نفس بکشی و با خدا راه بری، این تجربه کل زندگیه من است.

شاید بعضی‌ها فکر کنند که من آدم خیلی مذهبی هستم، خیر من اصلا مذهبی نیستم، من فقط عاشق خدایم هستم همین و بس.

من آرامش  را فقط با خدا زیستن دریافتم و زمانی که از او دور بودم هیچ آرامشی نداشتم، من همه چیز در زندگی داشتم ولی آرامش نداشتم، آسایش نداشتم.

زندگی من برعکس خیلی ها بود، البته در منزل پدرم همه چی عالی بود ولی متاسفانه در منزل همسرم نه آرامش بود ونه سعادت!

اینها رو می خوام اینجا بگم، شاید درسی باشد برای آنهایی که فکر می کنند خوشبختی از بیرون ما آدم‌هاست از مادیات، من منکر این نیستم که پول و ثروت راحتی می آورد، ولی اگر در دلت احساس آرامش و خوبی نداشته باشی، هیچ فایده ای ندارد.

من همسری داشتم که از هر لحاظ نامبروان بود چه از لحاظ تحصیلی، چه از لحاظ پول و درآمد و پرستیژ اجتماعی و درک از هر لحاظ که شما فکر کنید نقصی نداشت و همیشه به جرات بگم که خیلی ها غبطه زندگی ما را می خوردند، ولی متاسفانه آدم بسیار ناشکر و بداخلاق و بهانه گیری بود و هیچ وقت از چیزهایی که داشت لذت نمی برد.

در صورتیکه تعریف نباشد من به عنوان همسر کوچکترین باری را از هیچ لحاظ بر روی او چه از طرف خودم و بچه هام بردوش او نمی گذاشتم، ولی هیچ وقت از زندگی راضی نبود و درحال خودخوری بود.

همیشه از اینکه سرکار باید برود مدام بهانه می گرفت، تازه کار ایشون کار طاقت فرسای بدنی نبود و خلاصه سرتان را درد نیاورم این ناشکریهای ایشون عاقبت کل سیستم زندگی را کن فیکون کرد، و من آرزو داشتم که ایکاش در کنجی خلوت در خانه ای کوچک زندگی می کردم ولی آرامش داشتم.

پس از آن زندگی بود که من به خدا پناه آوردم، وتنها منبع سعادت من اوبود، و از زمانی که این گنج بزرگ وعظیم مهربان بخشنده را یافتم کل زندگی من تغییر کرد، در آسمانها راه رفتم ودر آغوشش جان دوباره یافتم معجزه پشت معجزه، دوستان به قول معروف که می گویند: 

با خدا باش و پادشاهی کن …… بی خدا باش و هرچه خواهی کن 

این سرلوحه زندگی من است، من همه آن چیزهایی که با همسر سابقم داشتم را رها کردم، چون جز کولباری از غم و ناراحتی برای من چیزی نداشت و از آن زندگی آمدم بیرون و همینطور که قبلا گفتم خودم را به دستان پدر آسمانی، آفریننده جهان هستی، قادر مطلق سپردم و خدا می داند از آن زندگی بهتر را یافتم.

لحظه ای از او غافل نبودم، در بدترین شرایط زندگی فقط خدا را می خواستم و فریاد می کشیدم و از حضورش در زندگیم از خود بیخود می شدم و چنان ایمانی به او داشتم که خداوند خودش بهتر می داند که زندگی من را زیر و بر می کرد.

روز به روز بهتر از دیروز بود برای من، خداوند را برای کوچکترین چیزها فقط شکر می کردم، من از آن زندگی زمانی که آمدم بیرون بر روی زمین بودم و یادمه حتی رختخوابی نداشتم که بخوابم و رفتم خریدم تا شب را درخانه ای که اجاره کرده بودم بسر کنم ولی در همان خانه خالی هزاران هزاربار خدا را فقط شکر می کردم.

من بهترین خانه، بهترین ماشین آخرین مدل، پول و ثروت داشتم ولی آرامش و خوشبختی نداشتم، شاید این بار اولیست که به اینصورت از زندگیم می نویسم ولی خواستم بدانید زندگی و خوشبختی در مادیات نیست، در تن سالم فکر سالم و آرامش و حس  خوب درونی و از همه مهمتر عشق خدا را دردل داشتن است.

من یک مسیحی ام و خدا را با تمام جان و دل و عقل و هوشم می پرستم و این اولین حکم در مسیحیت است و دومین حکم محبت کردن به همسایه خود تنها همین.

ما نماز و روزه مثل دینهای دیگر نداریم و بطور کلی مسیحیت دین نیست و شریعت هم نیست بلکه طریقت است خواستم در اینجا توضیحی داده باشم ولی بهر حال فرقی نمی کند با هر ایده و مسلک، اگر سیم ارتباطت به خدا وصل نباشد، خیلی زندگی سخت می گذرد.

اول حال دلت را خوب کن و به قول استاد اول از داشته هایت راضی باش و شکر کن تا ببینی که چطور خداوند نعمتت افزون کند، به پرنده ها، به آبزیان ماهی‌ها نگاه کن که آنها کار نمی کنند ولی خداوند روزی آنها را می رساند چرا نگرانیم؟! به کجا می رویم؟!

اتفاقا با دختر داییم که در کاناداست حرف می زدم می گفتم خوشبختی ما همان زمانی بود که با پدر مادرهامون زیر کرسی شبهای یلدا دور هم می نشستیم و بزرگترها گل می گفتند می شنفتن وما بچه ها کلی لذت می بردیم و شیطانی می کردیم. خوشبختی در همان لحظه ها بود و همیشه ما برای فرداها نقشه می کشیدیم و از خوشبختی های آینده داستان سرایی می کردیم، بخدا آینده هیچ خبری نیست اگر امروز را درنیابی!

امروزت را بساز، امروزت را زندگی کن با هرچه داری و نداری اگر حسرت و حسد، ناامیدی، بغض و کینه، حرص و طمع در دلت داری بخدا از خودش دوری.

زنگارهای دلت را پاک کن، با صفا شو، زلال شو و بگذار خانه دلت مقدس و پاک از هرچه تیرگی و گرففتگی شود.

آنوقت ببین خدا در خانه مقدس دل تو نشسته ومعجزه را ببین، عشق آمده در دلت، امید آمده در دلت و خانه دلت بینی که نورانی شده.

اونوقت خداوندا شکرت و شکر و شکر بینی که از زبانت نمی افتد و بی نیاز از هرچه بخواهی می شوی!

من درحال حاضر همسری دارم عالی، فرزندانی دارم عالی، خانه و کاشانه ای دارم عالی، سلامتی دارم عالی، شغلی دارم عالی و خداوند را برای تک تک نعمتهای ریز و درشت زندگیم هزاران بار شکر و همینکه او بامن است و در من است و بر من است شکر شکر شکر 

و در آخر استادعزیز خداوند را برای وجود گرانبهایتان شکر، شکر که ما را اینچنین به وجد می آورید درود و هزاران درود برشما 

(نوشته فریده عزیز در بخش نظرات)

منتظر خواندن نوشته های شما هستم

همراه همشگی شما: رضا عطارروشن

با دادن ستاره به این مطلب امتیاز بگیرید.

امتیاز 4.15 از 131 رای

https://tanasobefekri.net/?p=12247
241 نظر توسط کاربران ثبت شده است.
اندازه متن بخش نوشتن دیدگاه:

دیدگاهتان را بنویسید

اندازه متن دیدگاه ها
      آواتار فرشته مهربانF.s
      1399/10/07 11:33
      مدت عضویت: 1559 روز
      امتیاز کاربر: 7836 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      محتوای دیدگاه: 1,004 کلمه

      باسلام خدمت استاد گرامی وهمه دوستان
      یادمه پارسال من وهمسرم تصمیم گرفتیم پولامونو جمع کنیم وبرای این منظور پول رهن خونمون به علاوه چند تاوام دیگه دادیم به یک نفر که هم بهمون سود بده وهم مشکل مالی اون آدم حل بشه من تا اون زمان هیچ تصوری از پول سودی وحلال وحرام بودنش نداشتم یعنی میدونستم حرام اما فکر میکردم اگه مشکل کسی حل بشه اشکالی نداره اگه درصد سودش کم باشه اشکال نداره ومثل بانک یکم بیشتر واگه کارکنه باپولش اشکال نداره وهزار تا اگه دیگه که بالاخره خودم راضی کردم تا این کار انجام بدیم یادمه به خاطر وام های بیشماری که داشتیم هیچ پولی برامون نمیموند وخودمون هم از نظر مالی به منبع درآمد دوم احتیاج داشتیم خلاصه همه چیز دست به دست هم داد واین کارو انجام دادیم وبا کلی سختی خونه کوچکی در یک محله متوسط رو به پایین پیدا کردیم خونه ۴۰ متر بودوبسیار کوچک ومن به زور وسایلمو جاداده بودم با قیمت خیلی کمی پیداش کرده بودم وفکر میکردم خیلی زرنگم بعدا فهمیدم چرا این قدر ارزون بود صاحب خونه خانمی بود که اونجا زندگی نمیکرد اما بسیار بدجنس وعقده ای بودو همین طور همسایه های اون کوچه که به شکل وحشتناکی خلافکار بودن وعوضی خلاصه آزار واذیت ها شروع شد یک ماه نشده بود که صدای دعواهای وحشتناک اون کوچه مارو آزار داد وما تازه متوجه شدیم که چه جهنمی رو اجاره کردیم همسایه ها بشدت فضول بودن ودر کار هم سرک میکشیدن وبا من با کنایه وناراحتی حرف میزن کم کم ترسیدم از بیرون رفتن شب ها گریه میکردم وقتی همسرم نبود و حبس شده بودم درخانه ای که نه فضایی برای ماندن داشت ونه میشد بیرون رفت وداخل خونه نبود😭😭😭هر روز حالم بد تر میشد وجوری این آزار ها وتنها موندن ها من اذیت میکرد که از زندگیم متنفر شدم حتی داشتم از شوهرمم متنفر میشدم به خودم میگفتم تقصیر خود احمقت داشتی زندگیتو میکردی چرا این بلا رو سر خودت آوردی داشتم دیوونه میشدم خودمو که ول کرده بودم وبا خودم بسیار بد رفتاری میکردم جوری افسرده شده بودم که ساعت ها میخوابیدم ومدام گریه میکردم وبه خوردن پناه میبردم همسرمم هر روز از شرایط بد اقتصادی مینالید وهر روز از اینکه همسایه ها ماشینشو خط انداختن وخراب کردن برای جای پارک عصبانی بود خیلی حال بدی داشتیم تو این مدت دلمون فقط به دوتا چیز خوش بود یکی خوردن ویکی گل هامون آخرای سال شد واون خانم صاحب خونه عوضی اومد به ساختمون سرکشی کنه وقتی راه پله رو دید که پراز گیاهان زیباست عصبانی شد وگفت باید همشونو بردارید وگرنه باید پاشید این درحالی بود که ما موقع اجاره گفته بودیم که گیاه داریم وقبول کرده بود وخلاصه با اوردن گیاهان به داخل خونه شروع کردن به خشک شدن این درحالی بود که ما درخانه هم چند تایی گیاه آپارتمانی داشتیم خونمون گل وگیاه ها برداشتن اما با خراب شدنشون همسرم عصبانی شد وهمین باعث ایجاد دلخوری شد هر چند وقت یکبار این خانم به همسرم زنگ میزد بهش دستور میداد که فلان کار برای ساختمان انجام بده همسرمم که عصبانی بود با خانم همسایه بحثش شد خلاصه بگم که خیلی دوران بدی بود وما تصمیم گرفتیم برای اینکه اب وهوایی عوض کنیم بریم مسافرت تا بلکه یکم اعصابمون آروم بشه چون داشتیم دیوونه میشدیم که اون تصادف وحشتناک رخ داد من وهمسرم درآن سال جهنم به جفت چشامون دیدیم ووقتی برگشتیم صاحب خونه مارو مجبور به تخلیه خونه مون هم کرد انگار مصیبت تمومی نداشت وقتی من دوره تناسب اندام شمارو خریدم استاد اونقدر بدهکار بودیم که حد نداشت اما واقعا میخواستم یه قدرتی بهم کمک کنه تا دوباره سر پا شم من الان معنی زندگی رو میفهمم واز تک تک چیزایی که دارم لذت میبرم اما اون موقع افتاده بودم دردام شیطان شیطانی که همش من همسرم ناامید تر میکرد ونمیگذاشت حتی از زندگیمون از زنده بودنمون استفاده کنیم ما یک سال زتدگی نکردیم وخودمون محروم کردیم از تمام امکاناتی هم که داشتیم امسال ما به مراتب پول کمتری داریم اما تازه فهمیدیم که به هیچ وجه دیگه حاضر نیستیم خودمون به رنجی بندازیم که زندگیمون برامون جهنم بشه ودیگه حاضر نیستیم پول به کسی بدیم وسودش بگیریم که خودمون انسان بدی بدونیم وشیطان بهش حربه بدیم تا آزارمون بده وبه محض اینکه بتونیم خودمون قسط وام هامونو بدیم حتما پولمونو پس میگیریم من درس های زیادی درطول یکسال گرفتم که اینکه مستاجر باشی یا خونه دار مهم نیست پول داشته باشی یا کم باشه پولت مهم نیست مهم اینکه از زندگیتم بتونی استفاده کنی ولذتشو ببری وگرنه ارزششو نداره خدارو شکر میکنم که با استاد خوبی چون شما آشنا شدم خدارو شکر میکنم کلی وسایل خوب عالی ودرجه یک دارم یخچال ساید دارم ماشین لباسشویی بزرگ ومارک ماکروفر دارم که خیلی کارمو راه میندازه کاناپه نرم وخوب دارم تخت وسرویس چوب عالی دارم که پدرم با عشق برام ساخته آینه قدی خیلی بزرگی دارم که عاشقشم فرش های زیبا دارم پرده های قشنگ وکاربردی دارم تلویزیون بزرگ ومارک با کیفیت عالی وآخرین سیستم دارم سیستم صوتی فوق العاده ای دارم لباس های قشنگی دارم همسر فوق العاده ای دارم که حاضر جونشم برام بده سلامتی دارم خداروشکر میکنم همسرم بیماریش بهبود یافته من در این دوسال خیلی تلاش کردم غذای سالمی بخوره ونتیجه دادوخوب شد زخم های گوارشش خداروشکر پاش نیازی به عمل نداشت وبا فیزیو تراپی وورزش خوب میشه خدارو شکر مادر وپدر خوبی دارم برادر خوبی دارم خداروشکر زندگیشون خوب خداروشکر میکنم که خودم زیبام وقد بندی دارم موهای زیبایی دارم وچشمان سالم وزیبای دارم دماغ کوچیکی دارم وخیلی چیزای دیگه که شکر داره خداروشکر ماشین داریم ماشینی که باوجود تصادف اما هنوزم سرپاست ومدل ۹۷ خداروشکر خونه ای دارم که دراین خونه همسایه های آزار دهنده ای ندارم خداروشکر کوچه ومحلمون امن ومن وهمسرم زیاد اذیت نکرده خداروشکر پارک بزرگی نزدیک خونمون دارم خداروشکر بازار روز نزدیک خونمون خدارو شکر میکنم که زندگی عاشقانه ای دارم با همسرم وکمکم میکنه برای رسیدن به خواسته هام خداروشکر که من بسیار ثروتمندم چیزی تا امرور نمیدونستم ممنونتم خداجونم به من وهمسرم پول وروزی بیشتری عطا کن تا لذت بیشتری از زندگیمون ببریم وآرامش بیشتری رو تجربه کنیم

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 8 از 2 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فرشته مهربانF.s
      1400/04/16 10:06
      مدت عضویت: 1559 روز
      امتیاز کاربر: 7836 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,125 کلمه

      با سلام خدمت استاد گرامی ودوستان عزیزم

      استاد اولش بگم که خیلی خیلی دوستتون دارم دلیلم دارم چون زندگی منو دگرگون کردین شما به من یاددادین که چقدر فوق العاده ام حتی همین الان با همین شرایط زندگیم وخودم وجسمیم واینکه چقدر ثروتمندم استاد من تا قبل این دوره اصلا احساس ثروتمندی نمیکردم چند سال قبل درجایی خوندم که انسان های ثروتمند انسان های فوق العاده ای هستن وثروت چیزی فراتر از داشتن حساب پر پول یعنی اونم دارن ولی اونقدر دارایی دارن که تا بینهایت ادامه داره اون زمان خیلی دلم میخواست ثروتمند بشم اما همیشه ثروت با پول یکی میدونستم وراستش درک نکردم اون مطلب 

      اما امروز که برای چندمین بار این فایل گوش کردم تازه فهمیدم که چقدر ثروتمندم خدایا شکرت بابت اینهمه دارایی اول از همه من یک استاد فوق العاده دارم درزندگیم که این بزرگترین ثروت من استادی که منو درهمه زمینه های زندگی رشد میده وعاشق پیشرفت من وخوشحال میشه از پیشرفت من وقتی بهش فکر میکنم میگم آخه توی این دنیا مگه چند نفر وجود دارن که همچین ثروتی داشته باشن خیلی کمن استادی که هم دوست من هم استاد من هم خیرخواه من وهم راهنما اینکه اینقدر دوستتون دارم اینارو برای این ننوشتم که صرفا تشکر کرده باشم اینارو نوشتم چون شما وآموزه هاتون بزرگترین دارایی منید ومن تا ابد مدیون وممنونتونم 

      بعد اینکه همسر من ثروت بعدی من که خدارو بابت داشتن همچین مرد بینظیری سپاسگزارم مردی که از روز اول آشناییمون که درجلسه خواستگاری همودیدیم مهرشو قلبشو حمایتشو وعشقو نثار من کرد تا امروز استاد خدارو اونقدر شاکرم بابت داشتن همچین مرد فوق العاده ای که به تنهایی مرا بس مردی که از روز اول آشنایی همه پول داخل حسابشو ریخت به حساب من وگفت اگه منو قبول کنی همسرت بشم که این سرمایه اولیه زندگیمون میشه اگرم قبول نکنی این پول مال خودت که گذاشتی فقط دقایقی ببینمت وباهات حرف بزنم وعاشقت بشم حتی اگه منو نخوای تا آخر عمرم عاشقت میمونم وجانمم بهت میدم اون روز وقتی که به همراه خانوادشون از خونه مارفتن با خودم گفتم این مرد یا فوق العاده ترین انسان جهان یا شیاد ترین البته اون زمان برای بار اولی بود که دیده بودمش ویادمه فرداش تمام حسابش اومد به حسابم از قصد شماره حسابمو دادم ببینم چقدر راست میگه 

      اون روز بهم زنگ زدن که مطمئن بشن پول ریخته شد ومن گفتم هنوز مطمئن نیستم باهاتون ازدواج کنم پولتون میخورم وبهتون نمیدما آخه چقدر شما ساده ای چطور اعتماد میکنی 

      خندید وگفت اعتماد ودرستی درچشمان آدم هاست هیچ وقت چشم آدم ها دروغ نمیگه 

      از قصد پولشو نگه داشتم وگفتم پس همشو خرج میکنم  اونم گفت  برای خودتون هدیه من به شما خوب یادمه ۳۰ ملیون پول بود 

      با خودم گفتم عاشق نمیشی به هیچ وجه خوب میشناسیش واگه کوچکترین چیزی دیدی که دوست نداشتی تمومش میکنی وپولشم پسش میدی ولی چند وقت بیپولی بکشه معلوم میشه راست میگه یا دروغ

      هر چه بیشتر میگذشت شخصیتش برام بیشتر رو میشد وقتی از عشق وعلاقه میگفت زیاد توجه نمیکردم 

      وروی حرف هایی که لابه لای این چیزا میگفت خوب دقت میکردم تا جایی که فکر میکرد اصلا دوستش ندارم رفته رفته فهمیدم چقدر مهربان چقدر به فکر چقدر دلسوز چقدر حامیه چقدر کمک حال اونم با جان ودل وپول وهر چه داره ونداره چقدر مادرشو دوست داره کمک میکنه چقدر برای جنس زن که خواهر ومادرش ارزش قائل چقدر درک میکنه واین از همه چیز مهم تره 

      عشقش به یک طرف مردونگیش یک طرف یک روز بعد ماهها وقتی جواب قطعی ازم خواست که نامزد کنیم وبا خانوادش بیان برای خواستگاری نهایی ونامزدی گفت یک روز فکر کن وجوابمو بده فقط یک روز باهام حرف نزد داشتم دق میکردم از دوریش اونجا فهمیدم واقعا دوستش دارم ودیگه بدون این مرد زندگی برام محال 

      الان میبینم که چقدرتروتمندم که دارمش  وخداوند بینهایت شاکرم 

      این چیزا دلی بود واحساس کردم باید بنویسمشون تا هم همیشه بدونم که چقدر ثروتمندم جدای از امکانات مالی که دارم درزندگیم وسایل خونه خونه اجاره ای خوب پدرو مادر خوب برادر خوب فامیل خوب والانم دوستان خوب که اینجا دارم سلامتی نشاط وتناسب اندام که روز به روز بیشتر میشه چون تازه متوجه شدم چربیهای بدنم انرژی نیستن وکاملا چیزای بیخود وبیمصرفین که اگه خوب بودن همون موقع که تازه چربی شده بودن تبدیل به انرژی میشدن ومنو پر انرژی میکردن نه اینکه تلمبار بشن دربدن من 

      پس فقط باید دفع بشن ومیشنم کاری ندارم چطور همون طور دستم زخم میشه خوب میشه اینا هم دفع میشن دیروز داشتم برای همسرم مثال ماشین زباله رو میزدم گفتم یک ماشین حمل زباله فقط میتونه به اندازه یک ماشین زباله حمل کنه 

      اگه بتونه یک بار حمل کنه وزباله هارو دفع کنه از اون مکان خوب توانش همین 

      حالا فرض کن بدن من همون زمین پر آشغال که به اندازه مثلا ۳ ماشین حمل زباله آشغال هر روز میاد قرار میگیره دراین زمین اگه هر روز این ماشین یک بار زباله ببره 

      به اندازه دومخزن حمل ماشین زباله زباله باقی میمونه 

      فردا بازم یکی ببره دوتا بود دوتا دیگه هم میمونه و۴ واحد دیگه باقی میمونه وهی همین طور زباله ها دربدن من باقی میمونن

      حالا این ماشین برای اینکه دفع کنه زباله ها رو به چی احتیاج داره سوخت وانرژی اگه من غذا نخورم این ماشینم میخوابه وحرکت نمیکنه 

      با این تفاسیر برای پاک شدن این زمین از زباله به طور کامل چه راه حلی میمونه 

      غذا نخوردن  قطعا نه چون منبع سوخت قطع میشه فقط بیش از اندازه نیاز خوردن باید قطع بشه 

      این طوری آشغال کمتری تولید میشه ورفته رفته دیگه تولید نمیشه وچون ماشین هر روز به کار خودش ادامه میده ومرتب یک ماشین آشغال دود میکنه بالاخره زباله های اون زمین تموم وزمین دوباره پاک وتمیز میشه 

      درست مثل روز اولش

      همسرم گفت پس با این حساب با نخوردن آدم لاغر نمیشه 

      گفتم دقیقا 

      بلکه اختلال دردفع زباله ایجاد میشه وبدن همچنان زباله هارو نگه میداره 

      خدارو شاکرم که اینجوری به قول دوستمون صبا جان شهودی برام اتفاق میوفته وجواب سوالامو بدون اینکه حتی خیلی تلاش کنم برای کشفشون پیداش میکنم واز جواب سوالاتم لذت میبرم که اینهمه عملیه درزندگیم 

      یه چیزی بگم کلام آخر اینا همشون نعمت که ندای درونم بیدار شده واینطور دلسوزانه منو یاری میکنه به قول دوست کوچک ولی بزرگمون صبای عزیز که کلی چیز ازش یاد گرفتم وخیلی از باورهای منو شکست با کلماتش زندگیم تغییر نکرد بلکه انتخابام عوض شدن انتخابامو درجهت تغییر چیزایی که دوستشون دارم انجام میدم با خودم میگم لیز خوردنم یک کار چرا انرژیمو بگذارم روی لیز خوردن میگذارم روی هدف وخواست خود وحسمو خوب میکنم ودرجهت تغییر چیزایی که دوستشون دارم قدم برمیدارم صبای عزیز خیلی ممنونم ازت دوباره شوق واشتیاق درمن زنده کردی تقریبا هر روز لایوتون نگاه میکنم وبازم چیزای جدیدی درذهنم جرقه میزنه امید وارم هر جا باشی موفق متناسب وپیروز باشی ومایه افتخارمه که دوست فوق العاده ای مثل شما پیدا کردم وخداوند بابت داشتن دوست خوبی چون شما شاکرم خدایا 

      شکرت بابت اینهمه ثروتی که به من دادی وهر روز بیشترش میکنی عاشقتم وممنونتم 🥰🥰

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 10 از 2 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم