0

زندگی با طعم خدا (جلسه نهم)

اندازه متن

همه انسان ها آرزوهایی دارند که هنوز به آن نرسیده اند و تصور می کنند اگر به آن آرزوها برسند زندگی آنها سرشار از لذت و شادی خواهد شد.

اما همین افراد بسیاری از آرزوهای گذشته خود را اکنون در اختیار دارند اما به آن شکلی که تصور می کردند اگر به این آرزو برسند چه و چطور خواهد شد اکنون در آن شرایط نیستند.

رسیدن یا استفاده کردن؟!

افراد بسیاری هر روز به دنبال پیدا کردن راه و روش هایی برای رسیدن به خواسته های خود هستند. آنها در طی عمر خود به خواسته های زیادی می رسند اما رسیدن به خواسته ها به تنهایی کافی نیست بلکه استفاده از آنهاست که موجب رضایت و شادی درونی می شود.

همه ما همین الان وسایل زیادی داریم که قبلا داشتن آنها آرزوی ما بوده است اما مدت هاست از آنها استفاده نکرده ایم.

بنابراین توجه به این نکته بسیار مهم است که هدف از زندگی کردن فقط رسیدن به خواسته ها یا انباشته کردن دارایی ها نیست بلکه مهم استفاده کردن و لذت بردن از آنهاست.

در مسیر زندگی ما در شرایطی قرار می گیریم که به شکل ناآگاهانه و آگاهانه آرزوهایی در وجود ما شکل می گیرد. نکته حائز اهمیت اینکه شکل گرفتن آرزو در قدم اول برای بهبود شرایط زندگی و تجربه لذت و تنوع در زندگی است اما این موضوع مهم معمولا به فراموشی سپرده می شود و هدف از رسیدن به آرزوها بیشتر انباشته کردن و افزایش سرمایه و دارایی می باشد.

آنچه باعث تسلی و لذت روح و روان ما در زندگی می شود استفاده کردن است نه انباشته کردن موضوعی که در تفاوت نگرش افراد موفق و ناموفق بسیار واضح است.

در بسیاری از مصاحبه با افراد موفق این موضوع به وضوح مشخص است که هدف اصلی آنها لذت بردن از مسیر زندگی است به همین دلیل همه آنچه به عنوان سرمایه یا دارایی به دست می آورند صرف رشد و گسترش کسب و کار و بهبود شرایط زندگی خود و دیگران می کنند.

هیچ فرد کارخانه داری سرمایه خود را صرف انباشته کردن یا افزایش ملک و ماشین نمی کند بکله بیشتر آنچه به دست می آورد را صرف رشد و توسعه کسب و کار خود می کند و این روند را تا روزی که زنده هستند ادامه می دهند چون در نظر آنها لذت واقعی زندگی در استفاده کردن و جریان داشتن نعمت هاست نه انباشته کردن آنها.

لذت استفاده کردن از نعمت ها

هرچه بیشتر از نعمت هایی که در اختیار دارید استفاده کنید احساس سیری و رضایت از زندگی در شما افزایش پیدا می کند و همین احساس به خودی خود منجر به دریافت نعمت های بیشتر خواهد شد.

آرامش و احساس خوب دو پارامتر اصلی در رشد و گسترش نعمت ها در زندگی هستند و تنها راه رسیدن به آنها استفاده کردن از نعمت هاست.

تفاوتی ندارد که نعمت هایی که اکنون در اختیار دارید از نظر سال ساخت یا کیفیت ساخت چقدر با نعمت های روز دنیا فاصله دارد بلکه مهم احساسی است که شما از استفاده آن نعمت ها به دست می آورید.

بسیاری از افراد فقیری که به ثروت های افسانه ای رسیده اند توانسته اند از استفاده آنچه دارند به احساس خوب برسند و با احساس آرامش مراحل زندگی را سپری کرده اند و به جایگاه فعلی خود رسیده اند.

رضایت از زندگی مهمترین مساله ای است که باید مدنظر قرار داده شود و این موضوع فقط در گرو استفاده کردن از نعمت ها به دست می آید. در واقع زندگی کردن باعث ایجاد رضایت از زندگی خواهد شد و از آنجا که برای زندگی کردن نیاز به ابزار و وسایل داریم استفاده از نعمت هایی که در اختیار داریم می تواند باعث بهبود کیفیت زندگی و ایجاد احساس رضایت از زندگی و زنده بودن در ما شود.

تجربه هنرجوی زندگی با طعم خدا

سلام استاد عزیز بزرگوارم و دوستان وهمراهان زندگی با طعم خدا
خداوند را سپاسگزارم که لحظه لحظه ی زندگیم را با طعم خودش شیرین کرد چقدر زندگی با طعم خدا زیباست وزندگی زیبائیهایش را هر روز برایم زیباتر میکند

چه زیبا بیان میکنی استاد عزیز نکات را .هر گاه به زیبایی و نکات مثبت جهان توجه میکنم همه چیز برای من زیبا جلوه میکند توجه به خوبی ها و نکات مثبت باعث رسیدن به احساس خوب می شود وقتی به احساس خوب رسیدم دیگر هیچ کمبودی را حس نمی کنم وحتی اصلا آنها را نمی بینم.

از همه جالب تر و زیباتر اینه وقتی اراده میکنی که به هدفی برسی و در جنبه خاصی شروع به فعالیت میکنی خداوند تو را بطور صحیح در همان مدار قرار میدهد و تو را در همان مسیر هدایت می کند تا به خواسته ات برسی.

در جهان همه ما تلاش میکنیم تا به احساس خوب برسیم و از تمام احساسهای بد رها شویم اما گاهی اوقات مسیر را اشتباه میرویم و شروع می کنیم به غر زدن و ناسپاسی و این به جای اینکه ما را به احساس خوب برساند از این احساس خوب ما را دور میکند و به احساس بد میرساند.

جهان و کائنات ما را به همان احساسی را که میخواهیم میرساند غافل از اینکه ما خواهان خوبش هستیم ولی به احساس بد رسیدیم جهان به فرکانس های ارسالی ما پاسخ میدهد اگر فرکانس خوب بفرستیم به طعم های خوب میرسیم اگر فرکانسهای بد ارسال کنیم طعمهای بد را دریافت می کنیم.

وقتی به رستوران الهی دعوت میشوم و انواع غذاهای مختلف را ببینم اگر من حرص ولع داشته باشم که من باید از همه ی غذاهای این رستوران بخورم هرگز طعم عالی غذاهای دوست داشتنی و لذیذ این رستوران را تجربه نخواهم کرد چون من فقط میخورم بدون اینکه توجه کنم که هر غذا چه طعم ومزه ایی دارد.

اما اگر هر بار که وارد این رستوران می شوم طعم یک نوع غذا را تجربه کنم تمام طعم های لذت بخش را با آرامش و به زیبایی تجربه خواهم کرد چون می دانم این جهان جهان فراوانی است و هر طعمی را بخواهم به وفور در جهان برای من و هر کس دیگری که بخواد آنرا تجربه کند و مزه کند یافت می شود.

برای همین است که ثروتمندان با آرامش خاطر وایمان و اطمینان هرروز طعم های زیبایی را می چشند و هیچ حرص ولعی ندارند و از مال خود می بخشند چون ایمان دارند چندین برابر آنرا از خداوند متعال دریافت می کنند آنها می بخشند تا خداوند به آنها ببخشد. اکثر انسانها به کمبودهای جهان توجه می کنند وفقط یک طرف قضیه را می بینند وفقط دامن به کمبودها میزنند

اگر بتوانند از قانون تضاد استفاده کنند آنگاه هست که هر روز شاهد پیشرفت خود در زمینه های مختلف می شوند.

کمبودها باعث میشوند ما انسانها به دنبال راه چاره باشیم و به پیشرفت جهان کمک کنیم. خداوند بیشتر از هر کسی می خواهد که ما طعم های خوب را تجربه کنیم و به احساس عالی برسیم و به ثروت برسیم چون ما به پیشرفت این جهان کمک می کنیم.

خدایا شکرت بابت طعم های خوب جهان خدایا شکرت که همیشه بندگانت را در مسیر صحیح هدایت وحمایت می کنی خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت

(دیدگاه مه گنج عزیز در بخش نظرات)

اهمیت آرامش ذهنی

مهمترین و در واقع اصلی ترین بحث مطرح شده در فایل مربوط به آرامش ذهنی است.

این مرحله سرآغاز آمادگی برای دریافت نعمت هاست. ما تا حالا با خوب کردن احساسمون و چشیدن طعم های خوب، توجه به نکات مثبت، نگاه نکردن به اخبار بد و آشفته نکردن ذهن و شکر نعمات خداوند در حقیقت در مرحله ی ارسال انرژی ها به کائنات بودیم ولی آرامش ذهنی مرحله ی دریافت است.

یعنی تا اکنون یاد گرفتیم و تمرین کردیم که حس خوب به کائنات بفرستیم حالا باید این را هم یاد بگیریم که سکوت و آرامش ذهن داشته باشیم تا پیامهای خداوند را دریافت کنیم.

در حقیقت سکوت و آرامش ذهنی مرحله ی بزرگی از دریافت نعمات است که تا ما آن را یاد نگیریم نمیتوانیم برای نعمات آمادگی پیدا کنیم. آرامش زمینه ای است برای دریافت پاسخ از احساسی که ما به کائنات ارسال کردیم و رسیدن به این آرامش از طریق قرآن بهترین راهکاریست که ما را برای دریافت نعمات آماده میکند.

ان شاء الله در فایلهای بعدی در این مورد بیشتر توضیح بفرمایید تا همانطور که مرحله ی ارسال رو به خوبی درک کردیم مرحله ی دریافت رو هم به خوبی درک کنیم تا با این دو نیروی عظیم الهی بتوانیم همیشه در مدار آفرینش و همسو با آن حرکت کنیم . با سپاس فراوان از شما استاد بزرگوار
این جهان کوهست و فعل ما ندا
سوی ما آید نداها را صدا
ما از طریق آرامش ذهن پاسخ صداهایی را که ارسال کردیم دریافت خواهیم کرد.
بی صبرانه منتظر یادگیری این آرامش ذهن هستیم . متشکرم از آموزشهای عالی و شیرین شما

منتظر خواندن نوشته های شما هستم

همراه همشگی شما: رضا عطارروشن

با دادن ستاره به این مطلب امتیاز بگیرید.

امتیاز 4.28 از 64 رای

https://tanasobefekri.net/?p=12400
121 نظر توسط کاربران ثبت شده است.
اندازه متن بخش نوشتن دیدگاه:

دیدگاهتان را بنویسید

اندازه متن دیدگاه ها
      آواتار faridehhasani5455
      1399/02/02 01:15
      مدت عضویت: 1821 روز
      امتیاز کاربر: 23548 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      محتوای دیدگاه: 345 کلمه

      روز ۵۹تکرار
      با سلام
      سالها مادرمو وبقیه رو دیدم که هر چی از خدا میخوان با گریه وحال بده،،همش تو غر زدن بودن ونفرین این و اون ،،از خدا بدم میومد،آخه خدایی که همش بدبختی میده ومیخواد واسه بنده هاش که پرستیدنی نبود،قبولش نداشتم ونمیخواستم بشناسمش ،عامل بدبختی ها میدونسمتش ،منم یاد گرفتم نقش یک قربانیو در این جهان بازی کنم ونمیدونستم دارم با زندگیم چکار میکنم،احساس ترحم ودلسوزیه دیگران خوشحالم میکرد ،نمیدونستم که یک قربانی باید مورد آزار دیگران قرار بگیرد وجهان هم افرادیو واسم میفرستاد که اذیتم کنن،بهم بی احترامی کنن،پولمو ببرن،تنبیه م کنن ووووووووووو
      من ناآگاهانه تن به سرنوشتی دادم که بهم گفته بودن از قبل نوشته شده اونم ،شکل مادرم ،میگفتن کفش مادر پای دخترشه ومادر من چه مدل زنی بود؟؟ زن بسیار ترسو،توسری خور،قربانی،ناراحت،مذهبی،وووووو
      از تمام این خصوصیات بدم میومد ولی از بس میدیدم وبهم میگفتن وبهش توجه میکردم خودم هم شکل مادرم شده بودم،میخواستم تغییر کنم ولی راهشو بلد نبودم،از بچگی کتاب زیاد میخوندم ،از ۲۵سالگی آرام آرام به مسیر ذهنی کشیده شدم و دوباره به دلایلی از مسیر خارج شدم، تضاد ها امانمو بریده بودن،ضرر پشت ضرر،اتفاقات بد ،شکست،روابط بد
      خسته از خدایی که قبولش نداشتم خواستم کمکم کنه ،هدایت شدم به مسیر درست ،دیدن جاده خداشناسی،خودشناسی واسم جالب بود،پر بود از احساس آرامش،جذابیت، وصل شدم به جی پی اس خدا، ارام آرام بهم یاد داد که اول باید حالت خوب باشه،توجه ت به نکات مثبت باشه،هر چیزیو گوش نده،هر حرفیو نزن،هر جایی نرو،مرتب به درونت توجه کن،به خودت توجه کن،به خودت محبت کن ،من در تو هستم ،اگر میخوایی با من حرف بزنی به خودت محبت کن،با بدنت حرف بزن ،نازش کن،بهش اعتماد کن ،اونوقت بمنم نزدیک میشی ،هر زمان که ارتباطم با برج مراقبت خدا وصله ،میرم تو مسیر صحیح،حالم خوب میشه ،هر وقت اتصالم قطعه حالم بده ،میفهمم جنگ درونیم شروع میشه ،و دارم تلاش میکنم زمان های بیشتری در اتصال باشم ،وقتی بهش وصلم ،مرتب بهم میگه آروم باش همه چیز درست میشه ،بمن اعتماد کن ،در آرامشه که به خواسته هات میرسی
      وقتی در آرامشی داری پالس عشق به جهان میفرستی وجهان هم مثل آینه جوابتو میده

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فریده حسنی
      1400/09/30 01:42
      مدت عضویت: 1821 روز
      امتیاز کاربر: 23548 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 2,028 کلمه

      روز ۵۹ تکرار

      جلسه ۹ زندگی با طعم خدا 

      سلام و درود به استاد و دوستان عزیز

      خدارو شکر میکنم برای بودن در مسیر تغییر و آگاهی و یک روز عالی دیگه سالهای  پیش وقتیکه بعضی از افراد ثروتمندو میدیدم که چقدر ساده زیست هستن از خودم میپرسیدم چرا این فرد اینجوری زندگی میکنه ؟ البته افراد ثروتمندی هم که خیلی  لاکچری و برند باز بودند هم میدیدم‌ و میبینم ولی برام جالب بود که مثلا این فلانی که توی بازار تهران چندین تا پاساژ و مغازه و اینهمه ثروت داره چرا با این ماشین میاد بیرون؟

      یا من میدونستم طرف چندین تا ماشین خیلی خاص داره ولی با یه mvm کوچولو میومد بیرون یا از سر و وضع لباساش نمیتونستی تشخیص بدی که این فرد چقدر پولداره 

      و من اون روزها با خودم میگفتم‌ اگر من جای این‌‌ فرد بودم این‌کارو میکردم یا یه شکل دیگه زندگی میکردم ولی کم کم افکار خودم هم یجور دیگه شد و جهان رو از دریچه ی دیگه نگاه کردم 

      بنظر من نگاه و تجربه ما از حس لذت از ثروت کاملا شخصیه و برمیگرده به درونیات ما ،ممکنه اشخاصی تا آخر عمر ثروتمندیشون دلشون بخواد برند زندگی کنن و افرادیو میبینم که با داشتن ثروت بینهایت دوست دارن راحتر و بدون لباس های اجتماعی زندگی کنن و بنظر من اول باید به ثروت رسید ،تجربش کرد بعد اون زمان تصمیم بگیری که میخوایی چجوری زندگی کنی 

      همونجوری که در کامنت های قبلیم نوشتم ،چیزهای خوبی   در قبل از خدا نشنیدم ،فقط رنج بوده و ترس ،که آره خدا به پولدارا بیشتر میده که خدارو صدا نکنن به فقیرا پول نمیده که هی صداش کنن چونکه خدا فقیرها رو دوست‌ داره 

      یا چه فایده این پولدارا ،ثروت دارن ولی زندگی خوبی ندارن ،بچشون بیماره،حالشون خوب نیست ،یعنی داشتن پولو با رنج تعریف کردن که یا پولو انتخاب کن یا بیماری ،یا خدارو انتخاب کن یا  ثروتو ،یا پولو انتخاب کن یا شوهر خوشگل ،نمیشه که شوهره هم خوشگل باشه ،هم پولدار باشه ،هم مهربون‌ باشه ،یه دونه انتخاب کن 

      یا هر وقت چیزی خواستیم گفتن تازه خدا بهت خونه داده ،ماشینم ازش میخوایی ؟ و مارو یک گزینه ای بزرگ‌ کردن ،که یا این ،یا اون ،هر دوتاش با هم نمیشه ،لوس نشو ،حالا چه هنری داری که اینهمه خواسته داری ؟ هیچی هم که نیستی میخوایی خدا برات چکار کنه ،برو خدا بهت رحم کرده که تا حالا نزده کمرتو نشکونده بخاطر کارایی که کردی و بسیار از این باورهارو باور کردیم 

      اونهارو شنیدیم و قبول کردیم و در انتها به این نتیجه رسیدیم که‌ ما لایق داشتن ۳ تا چیز با هم نیستیم ،خدا که نمیتونه همه خواسته هامونو بده و در ذهن من خدای ناتوان و بدجنسی ساخته شد 

      اصلا میدونی جریان از کجا شروع شد؟ از اونجایی که منو برای خودم درست تعریف نکردن ،خدارو برای من صحیح تعریف نکردن ،خدا برای من شد یک‌ هیولای ظالم و من شدم یک قربانی مظلوم‌ که خدا فقط و فقط از آسمون برای من لعنت و بدبختی میریزه پایین و منم مجبور بودم مثل قربانی ها‌ ،دردهامو حمل کنم و سالها ادای منه بدبخت رو به خوبی در بیارم‌

      و در انتها چندین تا شعار در مغزم ثبت شد ( ای جهان نامرد، ای خدای بی عدالت ،ای دنیای بی رحم ،ای جهان بی معرفت  ، ای زندگی بی ارزش ) حالا ما تو اون دنیای خیالی خودمون هی دلمون خواسته هامونو میخواست ،از کدوم خدا؟ از خدای بی عدالت ؟ خب معلومه به بی عدالتی ها برخورد میکردیم 

      دلمون خونه خوب میخواست بابا حق طبیعی ما بود ولی خواستمونو از جهان بی معرفت میخواستیم ،با چی برخورد میکردیم ؟ با جهان بی معرفت 

      دلمون زندگی خوب ،همسر عالی ووو میخواست ولی از چه دنیایی درخواست داشتیم ؟ از دنیای نامرد و بی رحم و مدام با ناخوبی های بیشتر روبرو میشدیم و اعتراض میکردیم و ریشه اعتراضاتمون فقط در حس قربانی شدگی بود و غر و شکایت 

      آخه ما از ناله کردن جواب گرفته بودیم ،توجه دیده بودیم و فکر میکردیم جهان و خدا نازکش ما هستن مثل بچه ای که از مادرش قهر میکنه و مادرش مدام نازشو میکشه ولی در حقیقت جهان اینی نبود که برای ما توضیح دادن ،اطرافیان ما واقعیت های در حال تجربه شده ی خودشونو در ما تزریق کردن و ما هم چشم بسته قبول کردیم 

      مثلا دیروز که مهمان داشتیم یکی از خانم های مسن مهمونی ،انقدر از ازدواج و مردها بدی گفت و لعنتشون کرد که دیگه خسته شده بودم از حرف هاش ،بهش گفتم شما مراقب حرف زدنت باش نوه ت کنارت نشسته و هنوز ۱۸ سالشه و میخواد در آینده وارد زندگی مشترکی بشه که این حرف ها براش خوب نیست ،ولی ایشون هیچ توجهی نمیکرد و همچنان ادامه میداد ،خب بچه ها و نوه هاش هم و همینطور خود ما بخاطر شنیدن و دیدن ،الگو پذیری کردیم و اینها شدند باورهای ما که باهاشون در زندگیمون روبرو شدیم 

      و شناخت خدا یکی از عواملی بود که ما نتونستیم به خوبی باهاش آشنا بشیم‌ و هر کسی هر چیزی گفت ما چسبوندیم گوشه مغزمون و راه افتادیم تو مسیر زندگی و هر کدوم از اون عقاید مسموم مارو بردن تو مسیر ناخوشایندی از زندگی 

      این مدت که دارم عمیقتر روی باورهای دیگه هم تمرین میکنم ،مثلا من دارم باورهای مخرب مالیو تمرین میکنم ولی یه عالمه باورهای بیماری از من زده بیرون ،یا باورهای روابطم داره شناسایی میشه و تمامی درونیات ما بهم ربط مستقیم داره 

      یعنی وقتی من باور اشتباهی در مورد خدا دارم که مثلا خدا دوست نداره من پولدار بشم چونکه میرم تو مسیر آدم هاییکه با خون مردم ثروتمند شدن ، من هر چقدر تلاش میکنم نمیتونم ثروتمند بشم ،چونکه قسمتی از ذهن من درگیر بد نشدنه ،از راه خدا دور نشدنه ،حالا وقتی میخوام این باورو درست کنم متوجه میشم ۵ تا باور مخرب دیگه هم چسبیده به اون باوره 

      یا وقتی به من گفتن خدا که راضی نیست طرف پولدار بشه بلخره یجایی میزنتش زمین ، بعد که طرف داره پولدار میشه و یه اتفاق ناخوبی براش میفته ،همه میگن دیدی خدا نذاشت آب خوش از گلوش پایین بره 

      من خودم بینهایت از این باورها داشتم که در طول مسیر دارم شناساییشون میکنم ،مثلا ۳ سال و نیم پیش که تازه این دوره هارو شروع کرده بودم و زندگیم داشت از هر لحاظ حال و هوای بهتری میگرفت ،یدفعه یه اتفاق بدی برام رخ داد که ۳ سال درگیرش بودم و حالم بد بود ،همونجا به خودم گفتم دیدی حالا که میخواستی یکمی نفس راحت بکشی و لذت ببری ،همه چیزو خدا خراب کرد 

      خدا چیزیو برای من خراب نکرد من با عقایدم برخورد کردم ،برای همین استاد دوره های علم ثروتم داره بهمون یاد میده که قبل از اینکه بریم تو مدار ثروت بیشتر اول با این باورهامون آشنا بشیم و خنثی شون کنیم تا وقتیکه داریم به ثروت بیشتر نزدیک میشیم دونه دونه به مین‌های کارگذاشته مغزمون برخورد نکنیم که بعدا بگن دیدی به پول رسید ولی فلان چیزشو از دست داد 

      نمیدونم این‌ چه باور به درد نخوری بود که تو مخ ما فرو کردن که برای بدست آوردن چیزی باید یه چیزیو از دست بدی ،اگر پول میخوایی باید حالت بد باشه و به محض پولدار شدن یه شهاب سنگ میاد از وسط نصفت  میکنه 

      مثل اون فیلم‌ هاییکه میدیدم که وقتی همه چیز خوب بود و زندگی طرف عالی پیش میرفت یدفعه کارگردان نشون میداد که داره اتفاق بدی رخ میده و یه صدایی در درونمون میگفت   ،، ای هیولاها دارید از زندگیتون  لذت میبرید،،  حالا یه بیماری چیزی میندازم تو زندگیتون تا بفهمید که زندگی انقدرها هم که فکر میکنید لذت بخش نیست مبادا احساس خوشبختی کنید و ما یاد گرفتیم‌ لذت خطرناک است و ترسیدیم از ابراز  احساس  خوشبخت بودنمون که مبادا   چشم نخوریم  

      و شناخت خدا در ما همین هایی بود که در حال تجربه کردنش بودیم ،اصلا جهان ،جهان گسترشه ،اگر رویایی در قلب ما نبود که دنیا انقدر پیشرفت نمیکرد ،اگر ادیسون به فکر برق نمیفتاد که برقی اختراع نمیشد و جهان به اینهمه پیشرفت هدایت نمیشد 

      اگر رویای لاغر شدن در قلب استاد نمیفتاد که الان ما اینجا نبودیم ،، پس خدایی که رویایی رو در قلب ما میذاره خودش هم کمکمون میکنه نه اینکه بخواد چوب لای چرخمون بذاره یا لجبازی کنه بگه حالا دمار از روزگار اینا در میارم که دیگه پرو نشن ،نه اینجوری نبوده  به ما اشتباه فهموندن ،پس شناخت خودمون  و خدا باعث میشه ما از جاده گمراهی خارج بشیم و اینهمه اتفافات بد آفرینش نکنیم 

      خداوند این جهانو با قدرت بینهایتش برای ما بوجود آورد که بریم تجربه کنیم و از قدرت آگاهی خودش در ما دمید که بیاد و از پنجره چشمان و نگاه من جهانو ببینه ،یه لحظه فکر کردن به عظمت دنیا آدمو دیونه میکنه ،عظمت خلقت بدن انسان،حیوانات ،گیاهان ووو مگه کم چیزیه 

      یه مهمون میخواد برامون بیاد از ۳ روز قبل و بعدش گیریم تازه همشم اضطراب داریم که مبادا مهمونیه خوب پیش نره ،اونوقت خداوند کل سیستم جهانو با اونهمه سیارات،خورشید وووو به این منظمی آفریده،  حتی ثانیه ای خطا نمیده اونوقت ما خدارو حتی توانا در بهبودی بدن خودمون هم نمیدونیم و چنگ میندازیم به همه جا بجز اعتماد به خدا و هدایت هاش 

      و انقدر خدای نازنیم قشنگ هدایت میکنه و من این روزهای بظاهر دردناک زندگیم میبینم که خداوند  قطره قطره داره از حس اطمینانش در وجود من تزریق میکنه انگار نوک انگشتامو گرفته و منو آرام با خودش میبره و میبینم که درمان تمام زخم های درمان نشده درونم ، در همین راه داره بهم گفته میشه ،به کتابی هدایتم کرده که ریشه تمام اضطراب های گذشتم داره درمان میشه  ،به فایلی ،به ویسی به هر چیزی که خدا برام میفرسته به چشم شفا و راه نگاه میکنم و مطمئنم که اونها کلام خداست که داره قدم به قدم منو به سمت  هدفم میبره 

      و اگر تنها خدارو بپرستم و ازش کمک بخوام الان به این نتیجه رسیدم که کمکم میکنه ،استادی ۴ سال پیش بهم یاد داد که ۱۱۰ مرتبه جمله خدایا تنها تورو میپرستم و تنها از تو یاری میخواهم رو تکرار کنم ،شاید ۳ ماه بدون درک این جمله تکرار میکردم ولی حسی در اون جمله پیدا نمیکردم ولی الان که میگمش و این جمله رو نوشتم روی کاغذ A 4 و روی دیوار اتاقم چسبوندم ،باهاش یه حس دیگه ای میگیرم ،حس اعتماد به نیرویی برتر 

      منم به تکرار شنیده بودم که خدا  گر ببندد دری ز حکت گشاید در دیگری و با پذیرش اون باور ، درها یکی یکی بسته میشد چونکه به قسمت دوم این جمله باور نداشتم یعنی  بستنشو قبول کرده بودم ولی فکر میکردم دری برای من باز نمیکنه 

      و حالا میخوام دونه دونه اون کدهای مزخرفی که در مغز زیبای خام من کاشتنو شناسایی و خنثی کنم ،میخوام خدا هر روز* در تو در* برام باز کنه ، درهای  ثروت ،سلامتی ،عشق ،شادی ،محبوبیت ،رفاه ،تناسب اندام، قدرت،توانمندی ،حال خوب ،شادی و آرامش ، اخه مگه کم میشه از خدا یا از جهان بی انتهاش ؟ نه اینها توی مغز کوچیک منه 

      حالا با درک بهتر آموزش ها به این نتیجه میرسیم که اگر خدارو خوب بشناسیم میتونیم باورهای خوبی در موردش بسازیم و دیگه به اون خدای قبلی توجه نکنیم و ازش استفاده نکنیم 

      خودمونو بشناسیم بدونیم که ما کی هستیم  ،اینکه ما فقط این جسم ،بدن،افکار،قیافه،وزن،رفتار وووو اینها نیستیم ،ما آگاهی از جنس خداوند هستیم که اومدیم تا خوب و مجلل زندگی‌ کنیم ،خدا عاشق ماست چونکه ما قسمتی از خودش هستیم و باور کنیم که خداوند میخواد که ما به خواسته هامون برسیم

      اصلا این جهانو برای ما آفرید اگر ما نرسیم پس کی برسه ؟ وقتی خودمونو روح پاک خداوند باور کنیم حس قدرتمندی خواهیم داشت و نیروی شجاع درونمون به کمکمون میاد ،سالها خودمونو کم و ضعیف دیدیم حالا بیاییم یه مدت خودمونو اشرف مخلوقات باور کنیم تا ببینیم که به چه مسیرهایی برعکس گذشته هدایت خواهیم شد

      و مطمئن باشیم که خداوند به ما همواره کمک خواهد کرد تا به آرامش بیشتر و زندگی عالیتری برسیم که با رسیدن ما جهان هم گسترش بیشتری خواهد داشت و این پروسه ادامه خواهد داشت 

      بدونیم که دنیا پر از ثروت و وفور و فراوانیست که اگر باورشون کنیم در مسیرشون قرار خواهیم گرفت و خداوند بسیار مهربان،بخشنده و ثروتمند است که همه این زیبایی هارو برای عزیز دل هاش که ما هستیم آفریده که بیاییم در سرزمین خودمون پادشاهی کنیم و تجربه کنیم 

      و این جمله رو از ته اعماق وجودمون باور کنیم‌ که خدایا تنها تورو میپرستم و تنها از تو یاری میخواهم ،من توکل کردم بر خدای جهانیان 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 23 از 5 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فریده حسنی
      1401/10/23 09:37
      مدت عضویت: 1821 روز
      امتیاز کاربر: 23548 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      محتوای دیدگاه: 18 کلمه

      سلام دوست عزیز و همراهم

      ممنون از شما برای خوندن دیدگاهم

      خدارو شکر براتون مفید بوده

      همواره در مسیر آگاهی باشید⚘

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم