0

زندگی با طعم خدا (جلسه نهم)

اندازه متن

همه انسان ها آرزوهایی دارند که هنوز به آن نرسیده اند و تصور می کنند اگر به آن آرزوها برسند زندگی آنها سرشار از لذت و شادی خواهد شد.

اما همین افراد بسیاری از آرزوهای گذشته خود را اکنون در اختیار دارند اما به آن شکلی که تصور می کردند اگر به این آرزو برسند چه و چطور خواهد شد اکنون در آن شرایط نیستند.

رسیدن یا استفاده کردن؟!

افراد بسیاری هر روز به دنبال پیدا کردن راه و روش هایی برای رسیدن به خواسته های خود هستند. آنها در طی عمر خود به خواسته های زیادی می رسند اما رسیدن به خواسته ها به تنهایی کافی نیست بلکه استفاده از آنهاست که موجب رضایت و شادی درونی می شود.

همه ما همین الان وسایل زیادی داریم که قبلا داشتن آنها آرزوی ما بوده است اما مدت هاست از آنها استفاده نکرده ایم.

بنابراین توجه به این نکته بسیار مهم است که هدف از زندگی کردن فقط رسیدن به خواسته ها یا انباشته کردن دارایی ها نیست بلکه مهم استفاده کردن و لذت بردن از آنهاست.

در مسیر زندگی ما در شرایطی قرار می گیریم که به شکل ناآگاهانه و آگاهانه آرزوهایی در وجود ما شکل می گیرد. نکته حائز اهمیت اینکه شکل گرفتن آرزو در قدم اول برای بهبود شرایط زندگی و تجربه لذت و تنوع در زندگی است اما این موضوع مهم معمولا به فراموشی سپرده می شود و هدف از رسیدن به آرزوها بیشتر انباشته کردن و افزایش سرمایه و دارایی می باشد.

آنچه باعث تسلی و لذت روح و روان ما در زندگی می شود استفاده کردن است نه انباشته کردن موضوعی که در تفاوت نگرش افراد موفق و ناموفق بسیار واضح است.

در بسیاری از مصاحبه با افراد موفق این موضوع به وضوح مشخص است که هدف اصلی آنها لذت بردن از مسیر زندگی است به همین دلیل همه آنچه به عنوان سرمایه یا دارایی به دست می آورند صرف رشد و گسترش کسب و کار و بهبود شرایط زندگی خود و دیگران می کنند.

هیچ فرد کارخانه داری سرمایه خود را صرف انباشته کردن یا افزایش ملک و ماشین نمی کند بکله بیشتر آنچه به دست می آورد را صرف رشد و توسعه کسب و کار خود می کند و این روند را تا روزی که زنده هستند ادامه می دهند چون در نظر آنها لذت واقعی زندگی در استفاده کردن و جریان داشتن نعمت هاست نه انباشته کردن آنها.

لذت استفاده کردن از نعمت ها

هرچه بیشتر از نعمت هایی که در اختیار دارید استفاده کنید احساس سیری و رضایت از زندگی در شما افزایش پیدا می کند و همین احساس به خودی خود منجر به دریافت نعمت های بیشتر خواهد شد.

آرامش و احساس خوب دو پارامتر اصلی در رشد و گسترش نعمت ها در زندگی هستند و تنها راه رسیدن به آنها استفاده کردن از نعمت هاست.

تفاوتی ندارد که نعمت هایی که اکنون در اختیار دارید از نظر سال ساخت یا کیفیت ساخت چقدر با نعمت های روز دنیا فاصله دارد بلکه مهم احساسی است که شما از استفاده آن نعمت ها به دست می آورید.

بسیاری از افراد فقیری که به ثروت های افسانه ای رسیده اند توانسته اند از استفاده آنچه دارند به احساس خوب برسند و با احساس آرامش مراحل زندگی را سپری کرده اند و به جایگاه فعلی خود رسیده اند.

رضایت از زندگی مهمترین مساله ای است که باید مدنظر قرار داده شود و این موضوع فقط در گرو استفاده کردن از نعمت ها به دست می آید. در واقع زندگی کردن باعث ایجاد رضایت از زندگی خواهد شد و از آنجا که برای زندگی کردن نیاز به ابزار و وسایل داریم استفاده از نعمت هایی که در اختیار داریم می تواند باعث بهبود کیفیت زندگی و ایجاد احساس رضایت از زندگی و زنده بودن در ما شود.

تجربه هنرجوی زندگی با طعم خدا

سلام استاد عزیز بزرگوارم و دوستان وهمراهان زندگی با طعم خدا
خداوند را سپاسگزارم که لحظه لحظه ی زندگیم را با طعم خودش شیرین کرد چقدر زندگی با طعم خدا زیباست وزندگی زیبائیهایش را هر روز برایم زیباتر میکند

چه زیبا بیان میکنی استاد عزیز نکات را .هر گاه به زیبایی و نکات مثبت جهان توجه میکنم همه چیز برای من زیبا جلوه میکند توجه به خوبی ها و نکات مثبت باعث رسیدن به احساس خوب می شود وقتی به احساس خوب رسیدم دیگر هیچ کمبودی را حس نمی کنم وحتی اصلا آنها را نمی بینم.

از همه جالب تر و زیباتر اینه وقتی اراده میکنی که به هدفی برسی و در جنبه خاصی شروع به فعالیت میکنی خداوند تو را بطور صحیح در همان مدار قرار میدهد و تو را در همان مسیر هدایت می کند تا به خواسته ات برسی.

در جهان همه ما تلاش میکنیم تا به احساس خوب برسیم و از تمام احساسهای بد رها شویم اما گاهی اوقات مسیر را اشتباه میرویم و شروع می کنیم به غر زدن و ناسپاسی و این به جای اینکه ما را به احساس خوب برساند از این احساس خوب ما را دور میکند و به احساس بد میرساند.

جهان و کائنات ما را به همان احساسی را که میخواهیم میرساند غافل از اینکه ما خواهان خوبش هستیم ولی به احساس بد رسیدیم جهان به فرکانس های ارسالی ما پاسخ میدهد اگر فرکانس خوب بفرستیم به طعم های خوب میرسیم اگر فرکانسهای بد ارسال کنیم طعمهای بد را دریافت می کنیم.

وقتی به رستوران الهی دعوت میشوم و انواع غذاهای مختلف را ببینم اگر من حرص ولع داشته باشم که من باید از همه ی غذاهای این رستوران بخورم هرگز طعم عالی غذاهای دوست داشتنی و لذیذ این رستوران را تجربه نخواهم کرد چون من فقط میخورم بدون اینکه توجه کنم که هر غذا چه طعم ومزه ایی دارد.

اما اگر هر بار که وارد این رستوران می شوم طعم یک نوع غذا را تجربه کنم تمام طعم های لذت بخش را با آرامش و به زیبایی تجربه خواهم کرد چون می دانم این جهان جهان فراوانی است و هر طعمی را بخواهم به وفور در جهان برای من و هر کس دیگری که بخواد آنرا تجربه کند و مزه کند یافت می شود.

برای همین است که ثروتمندان با آرامش خاطر وایمان و اطمینان هرروز طعم های زیبایی را می چشند و هیچ حرص ولعی ندارند و از مال خود می بخشند چون ایمان دارند چندین برابر آنرا از خداوند متعال دریافت می کنند آنها می بخشند تا خداوند به آنها ببخشد. اکثر انسانها به کمبودهای جهان توجه می کنند وفقط یک طرف قضیه را می بینند وفقط دامن به کمبودها میزنند

اگر بتوانند از قانون تضاد استفاده کنند آنگاه هست که هر روز شاهد پیشرفت خود در زمینه های مختلف می شوند.

کمبودها باعث میشوند ما انسانها به دنبال راه چاره باشیم و به پیشرفت جهان کمک کنیم. خداوند بیشتر از هر کسی می خواهد که ما طعم های خوب را تجربه کنیم و به احساس عالی برسیم و به ثروت برسیم چون ما به پیشرفت این جهان کمک می کنیم.

خدایا شکرت بابت طعم های خوب جهان خدایا شکرت که همیشه بندگانت را در مسیر صحیح هدایت وحمایت می کنی خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت

(دیدگاه مه گنج عزیز در بخش نظرات)

اهمیت آرامش ذهنی

مهمترین و در واقع اصلی ترین بحث مطرح شده در فایل مربوط به آرامش ذهنی است.

این مرحله سرآغاز آمادگی برای دریافت نعمت هاست. ما تا حالا با خوب کردن احساسمون و چشیدن طعم های خوب، توجه به نکات مثبت، نگاه نکردن به اخبار بد و آشفته نکردن ذهن و شکر نعمات خداوند در حقیقت در مرحله ی ارسال انرژی ها به کائنات بودیم ولی آرامش ذهنی مرحله ی دریافت است.

یعنی تا اکنون یاد گرفتیم و تمرین کردیم که حس خوب به کائنات بفرستیم حالا باید این را هم یاد بگیریم که سکوت و آرامش ذهن داشته باشیم تا پیامهای خداوند را دریافت کنیم.

در حقیقت سکوت و آرامش ذهنی مرحله ی بزرگی از دریافت نعمات است که تا ما آن را یاد نگیریم نمیتوانیم برای نعمات آمادگی پیدا کنیم. آرامش زمینه ای است برای دریافت پاسخ از احساسی که ما به کائنات ارسال کردیم و رسیدن به این آرامش از طریق قرآن بهترین راهکاریست که ما را برای دریافت نعمات آماده میکند.

ان شاء الله در فایلهای بعدی در این مورد بیشتر توضیح بفرمایید تا همانطور که مرحله ی ارسال رو به خوبی درک کردیم مرحله ی دریافت رو هم به خوبی درک کنیم تا با این دو نیروی عظیم الهی بتوانیم همیشه در مدار آفرینش و همسو با آن حرکت کنیم . با سپاس فراوان از شما استاد بزرگوار
این جهان کوهست و فعل ما ندا
سوی ما آید نداها را صدا
ما از طریق آرامش ذهن پاسخ صداهایی را که ارسال کردیم دریافت خواهیم کرد.
بی صبرانه منتظر یادگیری این آرامش ذهن هستیم . متشکرم از آموزشهای عالی و شیرین شما

منتظر خواندن نوشته های شما هستم

همراه همشگی شما: رضا عطارروشن

با دادن ستاره به این مطلب امتیاز بگیرید.

امتیاز 4.28 از 64 رای

https://tanasobefekri.net/?p=12400
121 نظر توسط کاربران ثبت شده است.
اندازه متن بخش نوشتن دیدگاه:

دیدگاهتان را بنویسید

اندازه متن دیدگاه ها
      آواتار Laleh
      1399/10/09 04:48
      مدت عضویت: 1570 روز
      امتیاز کاربر: 1457 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 421 کلمه

      فایل زندگی با طعم خدا جلسه نهم :

      به نظر من ما همه دنبال ارزوهای خود هستیم تا به احساس خوب برسیم. ما دوست داریم به سرور و شادی برسیم. ما دوست داریم به دیگران محبت کنیم و محبت ببینیم. چرا ما دنبال احساس خوب هستیم ؟
      ما دنبال احساس خوبیم چون وقت سرور ، روح ما در پرواز است.
      همه قوای ما با سرور و شادی قوت میگیرد و قوه فکر و ذهن ما در سرور زیاد میشود ، قوه ادراک ما در شادی شدید میشود ، قوه عقل ما در جمیع جوانب و مراتب ترقی مینماید و ما به حقایق و رموز اشیا بیشتر احاطه میکنیم.
      ما بیشتر میفهمیم ، سطح اگاهی ما بالاتر میرود و ما راحتتر زندگی میکنیم. روح ما به شادی و سرور زنده است ، ما ارامش میگیریم و ما احساس سرور و خوشبختی میکنیم. اگر ما باور کنیم و فریاد شادی از درون براریم ، اگر صبح و شام از خداوند یکتا طلب کمک کنیم و به زبان خودمون باهاش حرف بزنیم ، اگر طعم زیباییها یی را که در اطرافمون میبینم را حس کنیم و شکر او را بجا بیاریم ،احساس سروری در ما ایجاد میشود که هیچ شادی با ان برابری نتواند.
      برای من در طول این یکی دو هفته اخیر این طور بوده که من شبها با اشتیاق میخوابم و دوست دارم روز بعد فرا برسد و من بتونم از زندگیم بیشتر لذت ببرم و بیشتر یاد بگيرم و بیشتر به همنوعانم خدمت کنم. من دوست دارم توسعه و تحولهای گفته شده در فایلهای استاد را هر روز در اندیشه و احساسم عملی کنم.
      استاد این دوره مثل موسیقی دانی است که با ساختن نغمات دلپذیر به روح و ذهن ما قوت میبخشد. استادبا این فایلها ی زندگی با طعم خدا ،تنهای خسته ما را از رنجهای دنیوی اسوده میکند. من الان احساس میکنم هر موقعی که به البوم شگفتی سازان نگاه میکنم چشمهایم پر از اشک شادی و خشنودی میشود و همه افراد را تحسین میکنم که به این خوبی لاغر و متناسب شده اند مخصوصا استاد را که این چنین هنرمندانه به این افراد در رسیدن به خواسته دیرینه شان کمک کرده اند.
      من گاهی برای این افراد کف میزنم و در پیشگاه خداوند سر تعظیم فرود میاورم برای اینکه ساکن این سرزمینم. ما همه نیک بخت ، متناسب و خوشبخت هستیم اگر بخواهیم همه چیز برای ما فراهم است. من که کاملاً باور دارم متناسب و لاغر میشوم و تا اخر عمر هم متناسب و لاغر میمانم.
      من از همین الان بوی خوش تناسب را حس میکنم. بازهم از همگی ممنونم. 😀

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار Laleh
      1401/07/24 02:11
      مدت عضویت: 1570 روز
      امتیاز کاربر: 1457 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,618 کلمه

      زندگی با طعم خدا (جلسه نهم):

      سلام به همه هم مسیرانم

      این یکی از آن فایلهایی بود که نمیتوان گفت فقط یک فایل بود، بلکه یکی از درس‌هایی شیرین زندگی بود. شاید بعضی از ما الان درشرایط خیلی سخت روحی به سر میبریم، چون ما ها همه در یک وطن به دنیا آمده ایم؛ اما دوست دارم در اینجا از روایت زندگی خودم برای شما عزیزان دررابطه با مطالب این فایل بگویم که اثباتی در جهت قاتونهای خداوند یکتا می‌باشد:

      از زمانیکه ۳ تا ۴ ساله بودم و یادم میاید، ما همیشه صاحب خانه بوده ایم و پدر و مادرم هیچ وقت مستاجر نبوده اند و پدرم تنها با درآمدخودش و بدون کمک هیچ فرد دیگری، با قناعت کردن و مادرم با خرج نکردن و صرفه جویی کردن کمک پدرم میکرده است تا اینکه آنها یک خانه را با وجود ۴ فرزند میخرند. از همان اوان کودکی یادم میاید که در محیط خانه و محله و جوی که من در آن زندگی میکردم، صرفه جویی کردن و مصرف خیلی کم برای استفاده از کاغذ، قلم، نیروی برق و بخصوص آب؛ جز خصوصیات افراد بافهم و شعور به حساب میامد. هر چه قبضهای برق و آب کمتر میامد، آن خانواده در محیط و محله ما، شیک تر و با کلاس تر محسوب میشد. بعدها که به جای نفت از گاز استفاده کردیم و حتی در ۱۳ سالگی من، ما صاحب تلفن خانه شدیم؛ قبض ها به ۴ قبض آب، برق، گاز و تلفن تبدیل شد. شاید این خاطرات من خاطرات مشترک خیلی از شما دوستان عزیزم باشد که با آنها بزرگ شده اید. یادمه مادرم همیشه شیر آب را کم باز می‌کرد و به من میگفت: « خدا خوشش نمیاید و او‌از آدم‌های کم مصرف خوشش میاید. صرفه جویی نشان دهنده ایمان ماست. »

      من عاشق مدرسه بودم و خوب یادمه که عکس یک سیب درختی نصفه گاز زده توی کتاب درسی ما بود. درس ما راجع به صرفه جویی کردن بود و اینکه آن فرد میبایست طبق درس کتاب درسی من، تمام آن سیب درختی را میخورد نه نصف آن را. خیلی خو ب یادمه از آن به بعد، من همه سیب درختی را میخوردم و تنها هسته های ان و چوب بالای سرش را نمیخوردم. حدود ۲۰ سالی یادمه که همیشه پدرم هرموقع میخواست، قبضی را پرداخت کند، کلی غر میزد و مادرم را دعوا می‌کرد که : « چقدر قبض مبلغش زیاد است، تو و بچه های من رادر نظر نمیگیرید، من یک نفر صبح تا شب کار میکنم و بعد باید این  همه پول قبض بدهم. » بعد تا چند روز ماها را هم دعوا می‌کرد . مثلا اگر میدید ما با تلفن حرف میزنیم، داد میزد که :« چه خبر است قطعش کن. » در صورتیکه اصلا مطمین نبود که شاید فرد مقابل به ما تلفن زده باشد. شاید این خاطرات کمی خنده دار باشد،  ولی من وقتی با همسرم ازدواج کردم؛ همیشه وقتی میخواستم قبض پرداخت کنم احساس گناه میکردم، از بس که پدرم ما را برای استفاده از نیروی برق، اب و تلفن و گاز دعوا کرده بود و مادرم هم حمایتش کرده بود.الان که سالهاست من ساکن امریکا هستم، همسرم مسیولیت پرداخت قبضها را خودش پذیرفته و من دیگر هیچ قبضی را نمیبینم تابخواهم نگران پرداخت آن باشم و احساس گناه پر مصرفی در من ایجاد شود. واقعا بعضی موقعها رفتار نااگاهانه پدر و مادرها، تا سالها ما را درگیر میکند، مثل افراد چاق که تا مدتها درگیر فرمولهای چاقی می‌شوند، حتی اگر لاغر شوند بعد تا مدتها بایست، با ان محرکهای عصبی خوردن، کنار بیایند.

      خوب یادمه که پدرم، من و خواهرم را که فقط یکسال از من کوچکتر بود، را برمیداشت و بعد از سوار و پیاده شدن از ۳ اتوبوس شهری مختلف و ۴۰ دقیقه پیاده روی در شب، بعد از اینکه ساعت ۷ شب میامد خانه، ما را به یک فروشگاه لوازم التحریر میبرد که در یک زیرزمین بود و برای ما فقط برای یکسال، چند تا دفتر ۴۰ برگ میخرید. میگفت : « تا سال بعد با اینها سر کنید. » یادمه اصلا برامون تراش و پاکن نمیخرید. به ما میگفت :« اینها مال پولدارهاست. » بعد من میرفتم به پدرم میگفتم : « مدادم، نوکش شکست. » پدرم با سر کارد اشپزخانه، نوک مدادم را تیز می‌کرد. من در مدرسه پیش دوستانم، خیلی  خجالت میکشید چون  هرفردی که به مداد من نگاه می‌کرد، کاملامشخص بود و میتوانست تشخیص بدهد که من  تراش نداشته آم. یادمه  یکبار اینقدر خواهرم گریه کرد تا پدرم برایش پاکن خرید.

      خوب یادمه که برای اولین بار که بعد از ۹ سال آمدم ایران، رفتم خانه خواهرم. داشتم در اشپزخانه کمک میکردم و ظرفها را میشستم که خواهرم به من گفت :« صبر کن! » او یک ظرف بزرگ به من  داد که زیر ظرفها یی که آب می کشیدم،  بگذارم تا آبی که از شستن ظرفهامیاید ، در آن ظرف پر شود. من خیلی تعجب کردم چون ۹ سالی بود که ایران ساکن نبودم. ازش پرسیدم :« این آب را برای چی  میخواهی؟ » گفت که در ایران کمبود آب است و این اب را میخواهد که به گلدانهای خانه اب بدهد. من خیلی متعجب شدم، ولی خواهردیگرم هم، او را تایید کرد که : « ایران دچار کمبود آب است و چون تو از امریکا امدی، این کمبودها را درک نمیکنی؟ »

      وقتی وارد امریکا شدم، برای استخدام کار و یا رفتن به دانشگاه، میبایست مدارکی را تحویل اداره های مختلفی میدادم. آنها خودشون مدارک را کپی می‌کردند و حتی اگر مدارکی را من امضا می‌کردند،  کپی آن را به من میدادند. خوب یادمه که ازشون میپرسیدم:« آیا من باید پول پرداخت کنم؟ » آنها میخندیدند که :« پول برای چی بدهی؟ »من همچنان احساس گناه میداشتم،  مگر میشه نبایست پول برای کپی کاغذ داد. بعد از مدتی فهمیدم،  اینجا در امریکا فراوانی کاغذ است. بعد برایم سوال پیش آمد که خداوند که عادل است، نمیاید پیش بندگان ایرانی و امریکایی فرق بگذارد،  پس چرا ورق و کاغذ اینجا بهایی ندارد، ولی در ایران پدر و مادر من به بهای توهین و دعوا،  بهای ورق و کاغذ را از من  میگر فتند. سالها گذشت و من همیشه این سوال عدالت خداوند را توی ذهنم داشتم، هیچ قصد توهینی به خداوند یکتا نداشتم، ولی نمیتوانستم این تضاد رفتار را درک و هضم کنم. بعد ها فهمیدم، این فقط فرمول ذهنی خانواده من، محیط وجوی که من  در ان زندگی می‌کردم بوده است، در صورتیکه خداوند عادل برای همه و همیشه و تا ابد؛ فراوانی نعمت گذاشته،  ورق وکاغذ که چیزی برای خداوند بخشنده و فضال نیست. یادمه برای کارهای مهاجرتمون در امریکا میبایست به اداره های متخلفی سرمیزدم. هر جا میرفتیم، به ما خودکار تبلیغ خودشون را برای تبلیغ هدیه میدادند. یادمه تا یکسال من شاید بیشتر از همه عمرم که در خانه پدری ام ساکن  بودم،  خودکار داشتم.آلان همچنان خانه من از خودکار، مداد، پاکن و لوازم التحریر غنی است؛ چون من جو و محیط ام روی غنی بودن تنظیم شده است، نه کمبود و صرفه جویی بیش از حد.

      خیلی تعجب کردم که چطور خداوند که عادل است، این همه به آمریکایی‌ها دفتر، برگه، خودکار  و نعمتهای دیگر داده است که آنها به مامیبخشند؛  ولی توی کل خونه پدری من، یکی یا شاید گاهی دو تا خودکار وجود داشت. پسرم اینجا مدرسه رفت و ما هیچ لوازم التحریری برایش نخریدیم. همه چیز را خودشون برایش فراهم می‌کردند. من کالج رفتم و باز همه چیز در  کالج فراهم بود. گاهی یک چیزهایی راباید تهیه میکردیم ولی خوب در مقایسه با خانه پدری ام خیلی جزیی و ناچیز بود. دیگر داشتم دیوانه میشدم، چطور است که  خداوندعادل بین مدارس ما و کالج و دانشگاه‌های  امریکایی و ایرانی فرق گذاشته است. آن موقعها با مطالب و آگاهی‌های ذهنی اصلا آشنا  نبودم، ولی همیشه سوال راجع به عدالت خدا بین دو کشور برایم در ذهنم مطرح میشد. تا بعد ها فهمیدیم، نعمتهای  خدا زیاد است و بینهایت است. اصلا نیازی به صرفه جویی و کم مصرفی و یا اصلا مصرف نکردن نیست؛ بلکه این ذهن ما و جو حاکم محیط زندگی من بوده است که پدر و مادرم حاضر نبودند، به خاطر این کم مصرفی، به ایمان بیشتر به خداوند اشاره کنند و به راحتی در نوجوانی وجوانی من و خواهران دیگرم،  سر ما فریاد بزنند و خاطرات تلخی را برای من به جا بگذارند و حسابی من را از خودشون دور کنند و حتی به من بی محبتی و بی مهری زیاد به خاطر کمبود نعمتها و آیمان به خداوند، در مابه وجود بیاورند.

      من خیلی در دوران کودکی، نوجوانی و جوانی اذیت شدم،  ولی آلان بسیار خوشحالم چون؛ هر چه پدر و مادر من بذر صحیحی در ذهن من و خواهرانم، نکاشتند، ولی  من برای پسرم « بذر عشق و محبت و دوستی و فراوانی نعمت و عشق به خدا بدون ترس» کاشتم. الان باافتخار به همه پسرم را نشان میدهم و همه دوستان پسرم بارها به پسرم گفته اند :« خوش به حالت، چقدر مامان خوبی داری. » الان هرروز از پسرم برای اینکه خوب درکش میکنم تکست میگیرم. حتی پسرم چند روز پیش برایم نوشته بود :« مامان چقدر خوشحال میشوم که مرتب در حال تمرین هستی، چون هرروز رفتارت با دیروز در حال بهتر شدن است و فرق  میکند. خوشحالم که تو؛ مامان منی. » این بزرگ‌ترین هدیه من  است به استاد و به ‌خودم، چون نشان دهنده این است که هم فایلها کار میکنند و هم اینکه من شاگرد خوب و مسیولی هستم در تمرین کردن ان فایلها. واقعا نمی‌دونم که اگر من ساکن این سایت نبودم،  چی میشد ولی راه خدا این است. اگر دنبال راه خدابگردی،  او تو را هدایت میکند و خودش دستت را می‌گیرد  و تو را در مسیر سایت تناسب فکری قرار می‌دهد،  پس فقط از خدا بخواه وطعم زیبا و شیرین زندگی با طعم خدا رابچش و از این زندگی شگفت انگیز لذت ببر.برای همه مردم مهربان سرزمینم دعا میکنم و ارامش ذهنی را برای همه از اعماق قلبم خواستارم.

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 35 از 7 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم