0

زندگی با طعم خدا (جلسه نهم)

اندازه متن

همه انسان ها آرزوهایی دارند که هنوز به آن نرسیده اند و تصور می کنند اگر به آن آرزوها برسند زندگی آنها سرشار از لذت و شادی خواهد شد.

اما همین افراد بسیاری از آرزوهای گذشته خود را اکنون در اختیار دارند اما به آن شکلی که تصور می کردند اگر به این آرزو برسند چه و چطور خواهد شد اکنون در آن شرایط نیستند.

رسیدن یا استفاده کردن؟!

افراد بسیاری هر روز به دنبال پیدا کردن راه و روش هایی برای رسیدن به خواسته های خود هستند. آنها در طی عمر خود به خواسته های زیادی می رسند اما رسیدن به خواسته ها به تنهایی کافی نیست بلکه استفاده از آنهاست که موجب رضایت و شادی درونی می شود.

همه ما همین الان وسایل زیادی داریم که قبلا داشتن آنها آرزوی ما بوده است اما مدت هاست از آنها استفاده نکرده ایم.

بنابراین توجه به این نکته بسیار مهم است که هدف از زندگی کردن فقط رسیدن به خواسته ها یا انباشته کردن دارایی ها نیست بلکه مهم استفاده کردن و لذت بردن از آنهاست.

در مسیر زندگی ما در شرایطی قرار می گیریم که به شکل ناآگاهانه و آگاهانه آرزوهایی در وجود ما شکل می گیرد. نکته حائز اهمیت اینکه شکل گرفتن آرزو در قدم اول برای بهبود شرایط زندگی و تجربه لذت و تنوع در زندگی است اما این موضوع مهم معمولا به فراموشی سپرده می شود و هدف از رسیدن به آرزوها بیشتر انباشته کردن و افزایش سرمایه و دارایی می باشد.

آنچه باعث تسلی و لذت روح و روان ما در زندگی می شود استفاده کردن است نه انباشته کردن موضوعی که در تفاوت نگرش افراد موفق و ناموفق بسیار واضح است.

در بسیاری از مصاحبه با افراد موفق این موضوع به وضوح مشخص است که هدف اصلی آنها لذت بردن از مسیر زندگی است به همین دلیل همه آنچه به عنوان سرمایه یا دارایی به دست می آورند صرف رشد و گسترش کسب و کار و بهبود شرایط زندگی خود و دیگران می کنند.

هیچ فرد کارخانه داری سرمایه خود را صرف انباشته کردن یا افزایش ملک و ماشین نمی کند بکله بیشتر آنچه به دست می آورد را صرف رشد و توسعه کسب و کار خود می کند و این روند را تا روزی که زنده هستند ادامه می دهند چون در نظر آنها لذت واقعی زندگی در استفاده کردن و جریان داشتن نعمت هاست نه انباشته کردن آنها.

لذت استفاده کردن از نعمت ها

هرچه بیشتر از نعمت هایی که در اختیار دارید استفاده کنید احساس سیری و رضایت از زندگی در شما افزایش پیدا می کند و همین احساس به خودی خود منجر به دریافت نعمت های بیشتر خواهد شد.

آرامش و احساس خوب دو پارامتر اصلی در رشد و گسترش نعمت ها در زندگی هستند و تنها راه رسیدن به آنها استفاده کردن از نعمت هاست.

تفاوتی ندارد که نعمت هایی که اکنون در اختیار دارید از نظر سال ساخت یا کیفیت ساخت چقدر با نعمت های روز دنیا فاصله دارد بلکه مهم احساسی است که شما از استفاده آن نعمت ها به دست می آورید.

بسیاری از افراد فقیری که به ثروت های افسانه ای رسیده اند توانسته اند از استفاده آنچه دارند به احساس خوب برسند و با احساس آرامش مراحل زندگی را سپری کرده اند و به جایگاه فعلی خود رسیده اند.

رضایت از زندگی مهمترین مساله ای است که باید مدنظر قرار داده شود و این موضوع فقط در گرو استفاده کردن از نعمت ها به دست می آید. در واقع زندگی کردن باعث ایجاد رضایت از زندگی خواهد شد و از آنجا که برای زندگی کردن نیاز به ابزار و وسایل داریم استفاده از نعمت هایی که در اختیار داریم می تواند باعث بهبود کیفیت زندگی و ایجاد احساس رضایت از زندگی و زنده بودن در ما شود.

تجربه هنرجوی زندگی با طعم خدا

سلام استاد عزیز بزرگوارم و دوستان وهمراهان زندگی با طعم خدا
خداوند را سپاسگزارم که لحظه لحظه ی زندگیم را با طعم خودش شیرین کرد چقدر زندگی با طعم خدا زیباست وزندگی زیبائیهایش را هر روز برایم زیباتر میکند

چه زیبا بیان میکنی استاد عزیز نکات را .هر گاه به زیبایی و نکات مثبت جهان توجه میکنم همه چیز برای من زیبا جلوه میکند توجه به خوبی ها و نکات مثبت باعث رسیدن به احساس خوب می شود وقتی به احساس خوب رسیدم دیگر هیچ کمبودی را حس نمی کنم وحتی اصلا آنها را نمی بینم.

از همه جالب تر و زیباتر اینه وقتی اراده میکنی که به هدفی برسی و در جنبه خاصی شروع به فعالیت میکنی خداوند تو را بطور صحیح در همان مدار قرار میدهد و تو را در همان مسیر هدایت می کند تا به خواسته ات برسی.

در جهان همه ما تلاش میکنیم تا به احساس خوب برسیم و از تمام احساسهای بد رها شویم اما گاهی اوقات مسیر را اشتباه میرویم و شروع می کنیم به غر زدن و ناسپاسی و این به جای اینکه ما را به احساس خوب برساند از این احساس خوب ما را دور میکند و به احساس بد میرساند.

جهان و کائنات ما را به همان احساسی را که میخواهیم میرساند غافل از اینکه ما خواهان خوبش هستیم ولی به احساس بد رسیدیم جهان به فرکانس های ارسالی ما پاسخ میدهد اگر فرکانس خوب بفرستیم به طعم های خوب میرسیم اگر فرکانسهای بد ارسال کنیم طعمهای بد را دریافت می کنیم.

وقتی به رستوران الهی دعوت میشوم و انواع غذاهای مختلف را ببینم اگر من حرص ولع داشته باشم که من باید از همه ی غذاهای این رستوران بخورم هرگز طعم عالی غذاهای دوست داشتنی و لذیذ این رستوران را تجربه نخواهم کرد چون من فقط میخورم بدون اینکه توجه کنم که هر غذا چه طعم ومزه ایی دارد.

اما اگر هر بار که وارد این رستوران می شوم طعم یک نوع غذا را تجربه کنم تمام طعم های لذت بخش را با آرامش و به زیبایی تجربه خواهم کرد چون می دانم این جهان جهان فراوانی است و هر طعمی را بخواهم به وفور در جهان برای من و هر کس دیگری که بخواد آنرا تجربه کند و مزه کند یافت می شود.

برای همین است که ثروتمندان با آرامش خاطر وایمان و اطمینان هرروز طعم های زیبایی را می چشند و هیچ حرص ولعی ندارند و از مال خود می بخشند چون ایمان دارند چندین برابر آنرا از خداوند متعال دریافت می کنند آنها می بخشند تا خداوند به آنها ببخشد. اکثر انسانها به کمبودهای جهان توجه می کنند وفقط یک طرف قضیه را می بینند وفقط دامن به کمبودها میزنند

اگر بتوانند از قانون تضاد استفاده کنند آنگاه هست که هر روز شاهد پیشرفت خود در زمینه های مختلف می شوند.

کمبودها باعث میشوند ما انسانها به دنبال راه چاره باشیم و به پیشرفت جهان کمک کنیم. خداوند بیشتر از هر کسی می خواهد که ما طعم های خوب را تجربه کنیم و به احساس عالی برسیم و به ثروت برسیم چون ما به پیشرفت این جهان کمک می کنیم.

خدایا شکرت بابت طعم های خوب جهان خدایا شکرت که همیشه بندگانت را در مسیر صحیح هدایت وحمایت می کنی خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت

(دیدگاه مه گنج عزیز در بخش نظرات)

اهمیت آرامش ذهنی

مهمترین و در واقع اصلی ترین بحث مطرح شده در فایل مربوط به آرامش ذهنی است.

این مرحله سرآغاز آمادگی برای دریافت نعمت هاست. ما تا حالا با خوب کردن احساسمون و چشیدن طعم های خوب، توجه به نکات مثبت، نگاه نکردن به اخبار بد و آشفته نکردن ذهن و شکر نعمات خداوند در حقیقت در مرحله ی ارسال انرژی ها به کائنات بودیم ولی آرامش ذهنی مرحله ی دریافت است.

یعنی تا اکنون یاد گرفتیم و تمرین کردیم که حس خوب به کائنات بفرستیم حالا باید این را هم یاد بگیریم که سکوت و آرامش ذهن داشته باشیم تا پیامهای خداوند را دریافت کنیم.

در حقیقت سکوت و آرامش ذهنی مرحله ی بزرگی از دریافت نعمات است که تا ما آن را یاد نگیریم نمیتوانیم برای نعمات آمادگی پیدا کنیم. آرامش زمینه ای است برای دریافت پاسخ از احساسی که ما به کائنات ارسال کردیم و رسیدن به این آرامش از طریق قرآن بهترین راهکاریست که ما را برای دریافت نعمات آماده میکند.

ان شاء الله در فایلهای بعدی در این مورد بیشتر توضیح بفرمایید تا همانطور که مرحله ی ارسال رو به خوبی درک کردیم مرحله ی دریافت رو هم به خوبی درک کنیم تا با این دو نیروی عظیم الهی بتوانیم همیشه در مدار آفرینش و همسو با آن حرکت کنیم . با سپاس فراوان از شما استاد بزرگوار
این جهان کوهست و فعل ما ندا
سوی ما آید نداها را صدا
ما از طریق آرامش ذهن پاسخ صداهایی را که ارسال کردیم دریافت خواهیم کرد.
بی صبرانه منتظر یادگیری این آرامش ذهن هستیم . متشکرم از آموزشهای عالی و شیرین شما

منتظر خواندن نوشته های شما هستم

همراه همشگی شما: رضا عطارروشن

با دادن ستاره به این مطلب امتیاز بگیرید.

امتیاز 4.28 از 64 رای

https://tanasobefekri.net/?p=12400
121 نظر توسط کاربران ثبت شده است.
اندازه متن بخش نوشتن دیدگاه:

دیدگاهتان را بنویسید

اندازه متن دیدگاه ها
      آواتار joojeh1212@gmail.com
      1400/09/13 15:28
      مدت عضویت: 1132 روز
      امتیاز کاربر: 514 سطح ۲: کاربر متوسطه
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,865 کلمه

      به نام ِ خداوند ِ بخشنده ی مهربان

      سلام به استاد روشن ِ عزیز و ارزشمند و خوش صحبت.

      مومن کسی است که به غیب ایمان داشته باشد…

      بارها شنیدیم اگر بتونی با یه رئیس بانک ارتباط بزنی دیگه تمااام.کافیه امضای رئیس بانکه رو بگیری.وام برات راحت جور میشه.

      اگر بتونی با امام جمعه ی محل یا نماینده ی مجلسی چیزی  ارتباط بزنی دیگه مسائلت راحت حل میشه.

      اگر بتونی دل ِ صاحب کارت رو بدست بیاری….

      اگر فلان رابطه رو بتونی برقرار کنی…

      اگر….اگر…اگر…

      اما به این نمیتونستی فکر هم کنی که بشه سمت ِ خدا رفت…که بشه دل ِ خدایی رو به دست آورد که تا صداش کنی چنان اخمی کنه بهت که بری دیگه پشت ِ سرت هم نگاه نکنی که چی؟ دو صفحه قرآن خوندی فکر کردی چی؟سریع پر رو میشی…تا اشتباهی سر بزنه ازت جوابت سُرب ِ داغه…

      چقدر این آیه ی قرآن کمرنگ بود…

      اگر بندگانم از تو درباره ی من پرسیدند بگو من نزدیکم…اجابت میکنم دعای آنکه مرا بخواند…

      ما فراموش کردیم مهم ترین رابطه ای که باید برقرار کنیم رابطه با منبع ِ تمام ِ نعمت ها و ثروت ها و سلامتی و سعادت و آرامش که نه رئیس بانکه…نه نماینده ی مجلسه و نه امام جمعه ی محل….

      اصل ِ کار ِ ما ایجاد ِ ارتباطه…

      ما قراره رابطه برقرار کنیم…قراره ارتباط برقرار کنیم با پول…با ماشین ِ مورد ِ علاقه مون…با اون خونه ی رویایی….با اون جنس ِ مخالف برای ارتباط ِ عاطفی…با همکارمون…با همسایه ها….با خواسته هامون…با فرزندمون….

      اما

      اصل ِ تمرین ها از نظر ِمن  برای ایجاد ِ یک رابطه ی قوی و قدرتمند با منبعه…جایی که ما از اوییم و به او باز میگردیم…همان که از ما جدا نیست و نمیتواند از ما جدا شود چون ما از اوییم…خود ِ خودشیم…من نمیتونم از خودم جدا باشم

      اصلی ترین ارتباطی که باید من بعنوان ِ انسان برقرار کنم ارتباط با خدایی ست که من را خلق کرد…همه ی رابطه ها در گروی این ارتباطه…

      اگر امضای خداوند زیر ِ خواسته هامون نباشه هیچ اتفاقی نمیفته.خدایی که یکتاست و شریکی نداره که مثلا بله رو برای درخواستی ازش بگیریم و شریکش بگه نه…یا بخواد با شریکش مشورت کنه…نه…یه دونه س… یکیه…یکتاست…دیگه درد ِ سری نیست که بخوای دم ِ نماینده هاش رو ببینی و مراحل ِ اداریش رو طی کنی…

      خواسته های ما همین الآن در زندگی ِ ما هست…

      قبل از به دنیا آمدنمون جاده ی تهران به شمال رو ساختن، قبل از به دنیا اومدنمون بدون ِ اینکه درخواست کنیم یه تونل از دل ِ کوه رد شده ، یک چهارچرخی طراحی شده که ما روزی برای رفتن به شمال که هدفمون دیدن ِ درختان ِ زیباش هست ازش استفاده کنیم.

      پس ما به این دنیا اومدیم که تجربه کنیم.هدف از اینکه میخوایم به خواسته ای برسیم تنها و تنها لذت بردن ِ بیشتره.خواسته ها به خودی ِ خود هستن و من فقط میخوام بهشون دسترسی داشته باشم…میخوام تجربه شون کنم..بینهایت خونه هست اما من مثال …یه دونه میخوام…همه ی خونه های جهان رو که نمیتونم تجربه ش کنم…بینهایت هوا و اکسیژن در فضا هست…من که همه ش رو که نمیتونم یه تنه استفاده کنم…بینهایت آب در اقیانوس و دریاها هست اما من یه تنه مگه چچقدرش رو میتونم استفاده کنم؟…و هزاران نعمت ِ دیگه برای تایید ِ فراوانیه به اندازه ی بیش از حد ِ نیاز ِ من…

      مثلا برای خلق ِ اینهمه آب چه کاری کردم…چه توانایی ای دارم؟…

      نمیگم لذت بردن چون ما استاد ِ لذت بردن هستیم یا بهتر بگم بودیم…خواهرزاده ای دارم که نه بنز داره…نه خونه ای توو پنت هاوس ِ برج های خلیفه…نه هواپیمای شخصی با چندین بادیگارد..چند تا قابلمه ی پلاستیکی با چند تا عروسک داره

      چنان لذتی از این وسایل میبره که حد نداره…یه عروسک داره که براش حکم ِ اسب ِ تک شاخ رو داره…

      نه غمی دارد و نه ترسی…نه غمی از گذشته که عروسکی داشت که پاش کنده شد و نه ترسی از آینده که آیا میتونم باز عروسکی دیگر داشته باشم…یا مثلا آیا غذایی برای دو هفته ی آینده برای وعده ی نهار داریم یا نه؟؟؟

      پناه بر خدا از شرک

      پناه بر خدا از ترس

      پناه بر خدا از غم

      خدایا آگاهی هات رو روزی ِ من کن

      ایمان رو روزی ِ من کن

      من که کلی چیز دارم برای سپاسگزاری

      برای تحسین و بازگو کردن

      همه ی مساله ی ما بلد نبودنه…بلد نبودن از کجا میاد…از تکرار نکردن…من با یک یا دو بار زبان خوندن امکان نداره بتونم انگلیسی صحبت کنم.

      همین خواهرزاده م که روزی من و شما هم مثل ِ اون بودیم و بلد ِ لذت بردن از آنچه دارم…هر چی که بزرگتر بشه و ورودی های مختلف بهش داده بشه میشه مثل ِ من اگر کنترلی نباشه…اگر کنترلی نباشه…

      من چی ام؟ یه نا بلد…یه فراموشکار…یه ناسپاس…یه کسیکه دیگه تمرین نکردم…و یادم رفت…

      اما خدارو شکر که الآن توو این لحظه……الآن توو مسیرم و نشانه های چاشنی ِ این طعم ِ لذیذ ِ با خدا بودن رو دیدم و چشیدم.

      اینکه چقدر حسم نزدیک تره به خواهرزاده م.اینکه دارم آروم آروم به هماهنگی میرسم.با منبع…اینکه دارم با عشق از خدا میخوام که من رو در مسیر نگه داره…ثبّت اقدامنا…

      اینکه مهم ترین رابطه م که رابطه باخداست رو هر روز بهبود ببخشم و من حسش کنم دوباره…من درکش کنم دوباره…و گرنه اون رابطه که بوده از نطفگی …از ازل با من بوده…از زمانی که من نبودم از زمانی که من عدم بودم…به اندازه ی یک تصمیم….

      اینکه دارم بیناتر میشم.اینکه دکمه های لپ تاپ رو که میزنم و صدای موسیقی داره در حین ِ نوشتنم پخش میشه و برای من تداعی ِ مزه ی پیانو نواختن رو داره…اینکه آرام ترم…اینکه تا به اینجای روز 5 بار ماشین ِ مورد ِ علاقه م رو دیدم…و طعمش رو حس کردم و با دیدنش از لابه لای جنگل های شمال از داخل ِ همون تونل رد شدم…اینکه دستم رو بردم روی دکمه ی کولرش و این یعنی دارم به سمت ِ جنوب ِ زیبا میرم که حتی جرات ِ فکر کردن به اینکه مهمان ِ استاد روشن ِ عزیز بشم رو بهم میده…یعنی من در مسیرم…

      مسیر چیه؟

      هدف چیه؟

      احساس ِ خوب

      همه ی این ها با درک ِ هر چه بهتر ِ قانون ِ بدون ِ تغییر ِ خداوند امکان پذیره.

      به ازای هر یک لحظه که ما احساسمون خوب باشه و بیشتر در حال ِ خوب بمونیم و حفظش کنیم مثل ِ خواهرزاده م که تلاشی برای حال ِ خوب داشتن نمیکنه…خوبه…همینجوری حالش خوبه…منتظر ِ به قول ِ خودش دودو بنز و دودو پورشه نیست…ههمین الآن حالش خوبه…نه قهر بلده..نه کینه به دل میگیره…نه میدونه قضاوت چیه…جواب ِ فلانی رو بدم فکر نکنه چه خبره…نه ناراحت ِ عروسک های قبلیشه…نه نگران ِ عروسک هاشه..اینقدر در صلحه باخودش…این حد از ایمان به غیب…همه ش داره توو رویاهاش با یکی حرف میزنه…شب ها راااحت میخوابه…راااحت ِ رااحت…فارغ از اجاره ها و قیمت ِ دلار و …

      قانون رو در عمل دارم توو رفتارش میبینم…ایمانش رو در عمل میبینم…حال ِ خوب ِ اتوماتیک…

      قانون میگه حال ِخوب اتفاقات ِ خوب…

      احساس ِ بیشتر ِ بهتر…نتایج و تجربیات ِ زیبای پایدارتر…زندگی ِ لذتبخش تر…

      و این یک دفعه اتفاق نمیفته…

      به قول ِ خداوند 

      بما قدمت ایدیهمه….

      و خدا میدونه با تمرینات ِ دوره ی زندگی با طعم ِ خدا که گویا خدا برای من طراحیش کرده و سندش هم اینه که استاد گفتین که من میخواستم تنظیم ِ مسیر کنم و حسی بهم گفت تو که میخوای این کار رو کنی بیا ضبطش کن و بزار روی سایت تا آرزوهایی بیان و استفاده کنن…چون فرکانسش رو ارسال کردن…و من آرزو الآن اینجام…و تازه جلسه ی 9 هستم و کلی حال ِ خوب و اتفاقات ِ خوب تجربه کردم و خدا میدونه نوشتن ِ همین ها و ارسال ِ فرکانس ِ این طعم ها در این لحظه در آینده چه شگفتی هایی برام قراره رقم بزنه و باقیش دیگه تکراره و تکراره و تکرار…این مسیر چه شگفتی هایی داره…این مسیر پر از شگفتیه…

      این تمارین جادوییه…

      میتونه ناممکن هارو ممکن کنه

      میتونه بیماری ها رو درمان کنه

      میتونه اضافه وزن ها رو به تناسب ِ اندام تبدیل منه

      میتونه حساب های خالی رو پر پول کنه

      میتونه نگرانی رو تبدیل کنه به آرامش

      میتونه بدهی ها رو تبدیل کنه به چندین برابر پس انداز

      میتونه نفرت رو به عشق و جدایی رو به وصال تبدیل کنه

      میتونه از شهری دیگه برات سوغاتی بفرسته

      میتونه هدیه های به ارزش ِ میلیون بشه برات

      میتونه آدم ها رو برات خوش خنده و خوش عطر و بو کنه

      میتونه تاکسی ای بشه که زودی بیاد

      میتونه تخفیف بشه توو خریدهات

      میتونه با دستان ِ تو هدیه ای بشه برای خوشحال کردن ِ عزیزی

      طبق ِ قانون ِ بدون ِ تغییر ِ خداوند به هر آنچه توجه کنی اساس ِ اون رو وارد ِ زندگیت میکنی

      زن و مرد هم نداره…پیر و جوان هم نداره

      هر کس باش در هر کجای جهان ، قانون جواب میده.

      به اندازه ای که این قانون رو درک و باور کنم و در زندگیم بهش عمل کنم نتیجه میگیرم.

      کل ِ کار ِ من بعنوان ِ یک انسان فارغ از هر مساله ای که در حال ِ حاضر دارم که این ها خودش بخاطر ِ بما قدمت های گذشته ام بوده…کنترل ِ 

      آگاهانه ی کانون ِ توجهم برای نگهداری ِ احساس ِ خوبه

      کنترل ِ آگاهانه ی کانون ِ توجه برای ماندگاری ِ من در احساس ِ خوب

      من به اندازه ای که این رو درک کنم نتیجه میگیرم

      میام آگاهانه به الگویی مثل ِ رضا عطار روشن ِ عزیز توجه میکنم و احساسم خوب تر میشه که این آدم تونسته از همچون گذشته ای به این نقطه برسه من هم میتونم. 

      چگونه؟

      اون دیگه جزء ِ شرح ِ وظایف ِ من نیست چون من هیچ ایده ای براش ندارم و نه هیچ توانایی ای برای انجامش.

      همون خدایی که غیبه و بهش ایمان آوردم بدون ِ اینکه تضمینی باشه…و فقط گفته ایمان بیار…همون خدا هزاران راه برای رسیدن ِ من به تجربه ی خواسته هام سراغ داره…برای منی که حتی یه دونه ایده یه دونه راه باش سراغ ندارم…

      همون خدایی که میلیارد ها انسان و میلیاردها تُن آب ِ اقیانوس و میلیاردها تُن خاک رو روی یه کره ی معلّق در هوا که فکر کردن بهش سرسام آوره و (( البته یه کوچولو ایمان هست انگار که همچین کوچولو هم نیست که نگران ِ این چرخش ِ دائم نیستیم و شب ها میخوابیم معلق در هوا و روزها راه میریم معلق در هوا….این نشون میده که ایمان به خداوند یه جورایی تنظیم شده در ما در خلقت ِ ما وجود داره فقط درباره ی مسائلی کمرنگ شده..))

      و خورشیدی ک چندین هزار برابر ِ این کره ی زمینه و میلیاردها میلیارد کیلومتر با ما فاصله داره و اگر یک میل اونطرف تر بره ما یخ میزنیم و یه میل این طرف تر بیاد ذوب میشیم…این کره ی خاکی رو مدیریت میکنه جوری که حتی قطره ای از اینهمه آب و ذرّه ای از اینهمه خاک نمیریزه و مدیریتش اونقدر دقیقه که برگی از تیلیارد ها برگ بدون ِ آگاهیش بر روی زمین نمی افته ، همون خدا هم زندگی ِ من رو که نقطه ای در مقایسه با کیهان هستم رو میتونه مدیریت کنه به شرط ِ ایمانم…به اندازه ای که بتونم این رو باور کنم.به اندازه ای که راجعون بشم..به اندازه ای که به اصل برگردم و نزدیکتر بشم به منبع…

      و به اندازه ای که ای عظمت رو یادآوری کنم رشد میکنم.

      الله اکبر

      این عظمت و مدیریت ِ کیهان به کنار…

       خداوند کِی به خودش آفرین گفت ؟

      وقتی که انسان رو خلق کرد…

      خدایا ما را به راه ِ راست هدایت کن…آگاهی و درک روزی ِ ما کن…به راه ِ راست هدایتمان کن…

      خدایا شکرت.امیدوارم روزی ببینمتون استاد ِ عزیز… و با این تمرین ها این خواسته م غیر ِ ممکن نیست…

      آرزومند ِ آرزوهاتون آرزوp>

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 10 از 2 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم