0

زندگی با طعم خدا (جلسه دوازدهم)

اندازه متن

به نام خدای مهربان

سلام دوستان و همراهان عزیز

به لطف خدا جلسه دوازدهم از دوره فوق العاده ( زندگی با طعم خدا ) را شروع می کنیم


دیدگاه آسیه عزیز در بخش نظرات

همیشه تو زندگیم سنگ صبور بودم و تمام مشکلات اطرافیان رو حداقل فقط گوش میکردم تا اونا درد دل کنن و سبک بشن و حس میکردم کاری که از دستم بر نمیاد برای کمک بهش حداقل سنگ صبور خوبی براش باشم و هر بار افسرده تر و داغون تر از دوستی بودم که برام درد دل کرده بود و به شدت ناراحتش میشدم و خیلی حس بدی داشت

الان متوجه شدم بزرگترین اشتباه زندگی من همین بوده و بارها و بارها شیطان از زبان من متولد شده بود متاسفانه و حتی بخاطر همدردی بهش اجازه دادم طعم های بد زندگیم تکرار بشن

استاد بازم بسیار ممنونم بخاطراین گام جدید و فهمیدن اشتباه بزرگم حتی خوندن صفحه حوادث که برام خیلی لذت بخش بود و مشابه اون اتفاقات هم برام افتاد که خوشبختانه الان ترک کردم مدتهاس و آرامشی عجیب دارم از تکرار نکردن فرکانس های سابقم و کاملا قابل کنترل هست و فقط خودم مقصر بودم در سفارش این طعم های ناگوار

دیدگاه سادات عزیز در بخش نظرات

یعنی نکات عالی که بیان میکنید واقعا وجود ما رو سرشار ازشادی میکنه . هردفعه که گوش میدیم برداشت بهتری ازش داریم .

پیام این فایل شما این بود که خبر بد اتفاق بد و انرژی های بد رو انتشار ندیم . در موردشون صحبت نکنیم . وای که تازه دری به روم باز شد .

این ما انسانها هستیم که با بیان و گفتن بدیها اونها رو به زندگیمون وارد میکنیم و هی رنج بیشتری میبریم . حتی اگه حالمون بده نباید بگیم . اون حال بد بعد از مدتی در وجود ما هضم میشه و از بین میره .

صبر کنیم و امیدوار باشیم به زودی خبرهای خوش حالمان را خوب میکنند ولی ما حال بد را بیان نکنیم تا جلوی خوبیها گرفته نشود . امیدوار باشیم . شاکر باشیم و منتظر خبری که حال دلمون رو خوب کنه . صد درصد به این ترتیب خوبیها زودتر بر دل و جانمان مینشینند و غبار تیرگی از دیدمان پنهان میشود .

بدیها را بیان نکنیم به جای آن شکرگزاری لحظات خوب را بکنیم ‌ . آن اتفاق بد قطعا رفتنیست پس با نگفتن آن به رفتن آن کمک کنیم . خورشید خوبیها به زودی خود را نشان میدهد . خبر خوب قطعا در راهست منتظرش باش . در مسیرش قرار بگیر قطعا حال تو را دگرگون میکند

وای استاد بازم ممنون بابت فایلهای عالیتون . خواهر اولیم و خواهرزاده هام امروز تماس گرفتن فایل ۱۱ و ۱۲ رو ازم میخواستن براشون بفرستم .میگن ما فایلهای دیگران رو هم گوش میدیم ولی نمیدونیم چرا فقط با فایل استاد آروم میشیم یعنی آرامش کلام استاد در هیچ کدوم از اونها نیست و بعدش باهم هم عقیده بودیم چون در کلام استاد خداوند دیده میشه .

حس خداوند طعم خداوند به خوبی از کلامتون به ما چشانده میشه و ما رو سرشار از آرامشی میکند که هدیه ی خداوند به ماست که دیدار خداوند است . بازم ازتون ممنونم استاد بی نهایت سپاسگزارم .

منتظر خواندن نوشته های شما هستم

همراه همشگی شما: رضا عطارروشن

با دادن ستاره به این مطلب امتیاز بگیرید.

امتیاز 4.51 از 39 رای

https://tanasobefekri.net/?p=12448
97 نظر توسط کاربران ثبت شده است.

دیدگاهتان را بنویسید

اندازه متن دیدگاه ها
      آواتار ghazalgolipur
      1399/08/18 23:29
      مدت عضویت: 1516 روز
      امتیاز کاربر: 3496 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 359 کلمه

      به رفتارم که نگاه میکنم میبینم چه قدر تاحالا خودم سفارشای بد دادم تو زندگیم …
      همیشه من فکر میکردم که دارم کار خوبب میکنم که به درد و دل اطرافیانم گوش میدم
      و حتی هر ادم ناراحتی میدیدم حتی اگر خودش نمیخواست حرف بزنه من میگفتم بگو حرفتو با من راحت باش خودتو حالی کن نزار چیزی تو دلت بمونه..‌‌…و شروع میکردم از وضعیت خودم بد گفتن که بلکه بگم اره منم درک میکنم و دوتایی باهم ناراحت میشدیم..‌‌…بارها تو جمع ها نشستم و تعریف کردم از مشکلات زندگی این و اون و خودم …‌واقعا حال بد حودم یا دیگران یا یه اتفاق بد رو احالا تو خودم نگه نداشتم و خدا میدونه که چه قدررر من شیطان رو از زبانم وارد دنیا کردم…..و شیطان متولد شد از زبان من ….تمرین امروز من از این به بعد دیگه در مورد حال بد خودم و دیگران و اتفاقات بد دیگرام با کسی حرف نمیزتم و به زبون نمیارم که شیطان از زبونم زاده نشه ..‌‌..حال بد مثل خواب بد میمونه اگه به زبون نیاریم پر میکشه و میره😊
      ولی به زبون اوردنش یعنی سفارش مجدد حال بدمون یا به زبون اوردن اتفاقابد زندگی دیکران یعنی منم میخوام تجربه کنم تو زندگیم این اتفاق رو ..‌..
      دیگه اخبار منفی رو دنبال نمیکنم و باز گو نمیکنم برای کسی ، دیگه پای درد و دل کردن کسی نمیشینم و حتی اگر مجبورم بود یک گوشمو در میکنم اون یکی رو دروازه .‌‌‌..‌.
      چطور وقتی کسی برام از خوبی های زندگیش تعریف میکرد بدم میومد و میگفتم میخواد پز بده!و گوش نمیکردم و ناراحتم میشدم و حسادتم میکردم …‌چ قشنگ دور میکردم اتفاقات خوب رو از خودم .‌‌‌‌‌‌‌.
      ولی همدردی میکردم با کسی که از بدبختیش میگه ….‌‌…
      فکر کردن به منفی ها باعث میشه امواجش فرستاده بشه و من از حالا به بعد باید مراقب افکارمم باشم ، افکارمو پر کنم از توجه به خواسته هام به قشنگی های دنیا ، کلامم رو پر کنم از قشنگی ها از خواسته هام از زیبایی های جهان با افراد خوش سخن وو خوشحال نشست و برخاست کنم .‌‌‌‌..‌و فراکنس صحیح فرستاده بشه

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 4 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم