تاثیر فرمول های ذهنی بر عملکرد ذهن مانند عینکی است که بر چشمان خود می زنیم.
فرمول های ذهنی در واقع نوع نگرش ما به خودمان و دنیای پیرامون را مشخص می کنند و در نهایت باعث شکل گیری انتظار در ما می شوند.
انتظار هم در نهایت شرایط زندگی ما را شکل می دهد.
تاثیر فرمول های ذهنی
حتما با عملکرد عینک آشنایی دارید.
اگر شما عینکی با شیشه های آبی رنگ بر چشمان خود بزنید همه دنیا را به شکلی می بینید که رنگ آبی آن غلیظ تر از دیگر رنگ هاست و اگر عینکی با شیشه های رنگ قرمز به چشمان خود بزنید دنیای قرمز رنگی را خواهید دید.
دلیل آن تغییر کردن رنگ دنیا نیست بلکه تاثیری است که شیشه های رنگی بر نوری که از دنیا به چشمان شما می رسد می گذارند.
وقتی نوری که به چشمان شما میرسد به واسطه شیشه های رنگی تغییر رنگ می دهد، تصویری که توسط شما دیده می شود غیرطبیعی و به رنگ آن شیشه خواهد بود.
تاثیر فرمول های ذهنی بر چاقی
برای مثال در ذهن فردی که فرمول ” چاقی من ارثی است ” ذخیره شده باشد، تجربه او در زندگی چاق شدن خواهد بود و هرچه برای لاغر شدن تلاش کند نتیجه ای نخواد داشت چون این فرمول های ذهنی است که نتیجه نهایی را رقم می زند نه تلاش جسمی فرد.
در مثال دیگر در ذهن همه افرد چاق فرمول “خوردن باعث چاقی می شه” ذخیره شده است.
این فرمول به تنهایی می تواند باعث چاق ماندن افراد تا روزی که زنده هستند شود همچنین به راحتی سبب افزایش وزن مداوم افراد می شود.
به تاثیری که شیشه رنگی عینک بر نگاه شما می گذارد فکر کنید، تاثیری که فرمول های ذهنی بر نتیجه زندگی شما می گذارند را بهتر درک می کنید.
همانطور که نگاه کردن به دریا با عینک شیشه رنگی باعث تغییر رنگ آب به رنگ شیشه عینک می شود، مواجه شدن با مواد غذایی زمانی که شما به واسطه فرمول ذهنی “خوردن باعث چاقی می شه” عقیده داشته باشید که غذا خوردن باعث چاقی شما خواهد شد حتما این شرایط را تجربه خواهید کرد.
زمانی که شما از عینک با شیشه رنگی استفاده می کنید، به هر سمتی نگاه کنید غلظت رنگ شیشه عینک در آن صحنه بر سایر رنگ ها غلبه می کند.
تعریف هایی که درباره مواد غذایی در ذهن خود داریم مانند همان شیشه های رنگی هستند با این تفاوت که به جای تاثیر بر بینایی ما تاثیر مستقیم بر جسم ما می گذارند.
فردی که عقیده دارد نان خاصیت چاق کنندگی دارد هر بار که نان مصرف می کند فرمول ذهنی “چاق شدن من طبیعی است” را پررنگ تر می کند. چرا که از قبل می داند نان خاصیت چاق کنندگی دارد و او دارد نان می خورد.
در واقع قبل از خوردن نان چاق تر شدن را می پذیرد و سپس نان می خورد.
نکته جالب توجه در آموزش های ذهنی استفاده از مثال و دلیل منطقی برای رد کردن فرمول های ذهنی اشتباه است.
در مثال خوردن نان حتما با من هم عقیده هستید که افراد زیادی هستند که علاقه شدیدی به خوردن نان دارند اما همیشه متناسب هستند.
این موضوع اثبات می کند که نان خوردن باعث چاق شدن افراد نمی شود اما فکر کردن به چاق کننده بودن نان می تواند منجر به چاق شدن افراد شود.
اگر از افراد متناسب درباره نان خوردن سوال کنید متوجه می شوید دیدگاه آنها درباره ویژگی های نان و استفاده کردن از نان با آنچه ما درباره نان می دانیم تفاوت زیادی دارد.
این تفاوت نگاه درباره تاثیر مواد غذایی در ذهن افراد چاق و متناسب مربوط به لیست بلندی از مواد غذایی می شود که در ذهن افراد چاق آن مواد غذایی چاق کننده هستند اما در ذهن افراد متناسب آن مواد غذایی باعث سیرشدن یا تامین انرژی یا لذت بردن از زندگی می شوند.
وقتی مواد غذایی برای فرد چاق و متناسب یکسان است پس چه چیزی باعث تفاوت در وضعیت جسمانی استفاده کنندگان از آن مواد غذایی می شود؟
تنها دلیل این تفاوت فرمول های ذهنی است که در ذهن افراد متناسب و چاق ذخیره شده است.
نکته قابل توجه درباره تاثیر فرمول های ذهنی این است که وقتی فرمول اشتباه در ذهن شما ایجاد می شود نه تنها زمانی که مشغول خوردن غذا هستید، افکار شما تحت تاثیر آن فرمول های قرار می گیرد بلکه حتی در زمانی که فقط نگاه شما به آن مواد غذایی می افتد افکاری در ذهن شما مرور می شود که نشات گرفته از همان فرمول های ذهنی است.
تاثیر فرمول های ذهنی بر عملکرد
از دوران کودکی علاقه شدیدی به خوردن کلوچه با چای داشتم.
از آنجا که مادر من تبحر خاصی در پختن کلوچه های خانگی داشت همیشه چند نوع کلوچه در خانه ما وجود داشت و یکی از تفریحات لذتبخش من خوردن کلوچه با چای بود.
تصور کنید علاقه زیاد به خوردن کلوچه داشته باشید و از طرفی هزاران بار شنیده باشید که کلوچه چاق کننده است.
درباره کلوچه در ذهن من فرمول های ذهنی اشتباه ایجاد شده بود.
در دوران نوجوانی که درگیر چاقی شده بودم و برای لاغر شدن تلاش می کردم هربار که کلوچه می خوردم یقین داشتم که چاق خواهم شد.
در زمان استفاده از برنامه های رژیمی هرطور شده سعی می کردم کلوچه نخورم ولی به محض تمام شدن مدت رژیم یا رها کردن آن به دلیل فشار عصبی اولین چیزی که مشغول خوردنش می شدم کلوچه بود.
فرمول های ذهنی اشتباه که درباره کلوچه در ذهن من ایجاد شده بود سبب شده بود که حتی وقتی از جلو مغازه کلوچه فروشی رد می شدم و عطر و بوی کلوچه ها نظر من را جلب می کرد همزمان با فکر کردن به لذت خوردن کلوچه به چاق کننده بودن کلوچه فکر می کردم.
افکاری که در ذهن من مرور می شد تحت تاثیر فرمول های ذهنی اشتباهی بود که در ذهن من ذخیره شده بود.
نکته جالب توجه اینکه یکی از دوستانم که فرد متناسبی بودی مثل من عاشق کلوچه بود ولی هیچ وقت تصوری که من درباره تاثیر چاق کنندگی کلوچه داشتم را او نداشت.
البته نه تنها فرمول های ذهنی من و دوستم درباره تاثر چاق کنندگی کلوچه با هم تفاوت داشت بلکه نگاه ما درباره موقع خوردن کلوچه هم خیلی با هم تفاوت داشت.
در بیست و چند سال دوستی با این فرد متناسب هیچ وقت ندیده بودم که او کلوچه را بعد از ناهار و فقط به خاطر خوردن با چای بخورد اما سال ها من این کار را تکرار می کردم.
یا اگر به هر دلیل کلوچه می خورد دیگه هیچ غذایی نمی تونست بخوره و میگفت من کلوچه خوردم و سیر هستم و این در حالی بود که هیچ وقت من با خوردن کلوجه احساس سیری نمی کردم و اصلا کلوچه از نظر من غذا محسوب نمی شد. ی
ک خوراکی خوشمزه بود که برای لذت بردن از اوقات زندگی خورده میشد.
فرمول های ذهنی به این شکل باعث تغییر افکار و رفتار ما می شوند و ترکیب آنها با یکدیگر به شکل بسیار ساده ای باعث اضافه وزن می شوند.
تصور کنید من عقیده داشتم کلوچه غذا نیست و فقط یک خوراکی خوشمزه است که با چاق و برای تفریح کردن خورده میشه و از طرفی عقیده داشتم کلوچه خاصیت چاق کنندگی داره.
ترکیب این دو فرمول باعث بروز واکنش های رفتاری در من می شد که در حالتی که واقعا سیر بودم ولی باز کلوچه را با چای می خوردم و از طرفی هربار کلوچه می خوردم برای من چاق شدن طبیعی تر می شد.
نقش ذهن بر سایر جنبه های زندگی
فرمول های ذهنی در جنبه های مختلف زندگی ما تاثیرگذار هستند.
در کسب کار، در تحصیلات، در روابط و در بسیاری از موضوعات مختلف در ذهن ما به واسطه شنیده ها و دیده هایمان فرمول هایی ساخته شده است که در نهایت نتیجه زندگی ما در جنبه های مختلف را رقم می زنند.
فرمول ذهنی ” من آدم بدشانسی هستم “ سبب می شود که هرچه فرد سعی و تلاش می کند که موفقیتی کسب کند، نتیجه ای در بر نخواهد شد چرا که نتیجه نهایی را فرمول بدشانسی رقم می زند و جهان شرایطی را برای آن فرد ایجاد می کند که به بدشانس بودن خود بیشتر پی ببرد و به عبارتی بدشانسی را بیشتر تجربه کند.
فرمول های ذهنی چاق کننده ذهن ما سبب می شوند که ما در زندگی بیشتر تجربه چاقی را داشته باشیم.
دلیل اینکه افراد به مرور چاق تر می شوند اشتیاق جهان برای مواجه کردن آنها با محتوای ذهنی است که سبب تجربه شرایط زندگی (سلامتی و جسمی) فرد می شود.
در دوره ورود به سرزمین لاغرها تمام سعی من این است که ابتدا هنرجوها فرمول های ذهنی چاق کننده ذهن خود را شناسایی کنند، سپس فرمول های صحیح و متناسب کننده را چایگزین فرمول های قبلی کنند. به عبارت خیلی ساده عینک چاقی را از روی چشمان خود بردارند و عینک متناسب شدن را به جای آن روی چشمان خود قرار دهند.
با این کار آنها به مرور تناسب اندام را در زندگی تجربه خواهند کرد. اتفاقی که به لطف خدا برای من و همه دوستانی که با اشتیاق و علاقه مراحل دوره آمورشی را سپری کرده اند رخ داده است.
در این فایل به طور خیلی ساده و واضح تاثیر فرمول های ذهنی در نتیجه زندگی افراد را توضیح داده ام و پس از استفاده از این توضیحات به وضوح تاثیر فرمول های ذهنی در زندگی برای شما واضح خواهد شد.
این وضوح به شما کمک میکند تا در ادامه مسیر متناسب شدن توجه بیشتری به فرمول های ذهنی خود داشته باشید و به طور دقیق تری عملکرد این فرمول ها را تحت نظر داشته باشید و برای تغییر آنها اقدام کنید.
✍️ تمرین آموزشی 📖
بارها تاکید کرده ام که با رفع موانع ذهنی برای لاغر شدن می توانید لاغر شوید. بنابراین شناسایی موانع ذهنی اهمیت بسیار زیادی دارد.
موانع ذهنی بر اساس فرمول های ذهنی ایجاد می شوند بنابراین برای شناسایی موانع ذهنی باید مهارت شناسایی فرمول های ذهنی را کسب کنید. پس با دقت تمرینات مربوطه را انجام دهید.
ابتدا متن نوشتاری را مطالعه کنید، سپس ویدوی آموزشی را تماشا کنید و بعد از آن به سوالات مطرح شده به شکل انشایی شرح دهید.
- درک و نگرش شما از فرمول های ذهنی چیست؟ شرح دهید.
- مواردی از تاثیر فرمول های ذهنی در جنبه های مختلف زندگی تان را نام برده و شرح دهید.
- تاثیر فرمول های ذهنی در روند چاق شدن خود را شرح دهید.
- اگر از روش های مختلف برای لاغر شدن استفاده کرده اید تاثیر فرمول های ذهنی در نتیجه ای که کسب کردید را شرح دهید.
- آیا استفاده از روش های قبلی برای لاغر شدن باعث تغییر فرمول های ذهنی شما شده اند؟
- لاغری با ذهن چگونه می تواند باعث تغییر فرمول های ذهنی شما و تغییر نتیجه جسمی در شما خواهد شد؟
- درک خود از توضیحات ویدیوی آموزشی را به صورت انشایی شرح دهید.
- از محتوای ویدیوی آموزشی برای خود تمرین ایجاد کرده و در بخش نظرات تمرینی که باید انجام دهید را بنویسید.
منتظر خواندن نوشته های شما هستم
همراه همشگی شما: رضا عطارروشن
امتیاز 4.19 از 58 رای
با دیگران به اشتراک بگذارید تا امتیاز بگیرید!
به نام خدای مهربان،
سلام به استاد عزیز و دوستان گرامی در سایت تناسب فکری
گام ۲۷ ؛تاثیر فرمولهای ذهنی بر چاقی،
تاثیر فرمولهای ذهنی بر عملکرد ذهن مثل عینکی هست که به چشمها میزنم،
فرمولهای ذهنی در واقع نوع نگرشم به خودم و دنیای اطرافم رو مشخص میکنه و در نهایت باعث شکلگیری انتظار در من میشن.
اگه عینکی با شیشههای آبی رنگ به چشمام بزنم همه دنیا رو به شکلی میبینم که رنگ آبی اون غلیظتر از دیگر رنگهاست،و اگه عینکی با شیشههای رنگ قرمز به چشمام بزنم دنیای قرمز رنگی رو خواهم دید،دلیل اون تغییر کردن رنگ دنیا نیست، بلکه تاثیریِ که شیشههای رنگی بر نوری که از دنیا به چشمها میرسه میذاره.
وقتی اون نوری که به چشمام میرسه به خاطر شیشههای رنگی تغییر رنگ بدن، تصویری که توسط من دیده میشه غیر طبیعی و به رنگ اون شیشه میشه.
پس اگه منم در ذهنم فرمول(چاقی من ارثیه) ذخیره شده باشه، تجربه من در زندگی چاق شدن خواهد بود، و هر چقدر هم که برای لاغر شدن تلاش کنم نتیجهای نخواهد داشت،چون این فرمولهای ذهنیه که نتیجه نهایی رو رقم میزنه نه تلاش جسمی من.
و اگه باز توی ذهنم فرمول (خوردن باعث چاقی میشه) ذخیره شده باشه این فرمول به تنهایی میتونه باعث چاق موندنم تا روزی که زنده هستم بشه و به راحتی باعث افزایش وزن مداوم من بشه.
همونطور که نگاه کردن به دریا با عینک شیشه رنگی باعث تغییر رنگ آب به رنگ شیشه عینک میشه،مواجه شدن با مواد غذایی زمانی که من به واسطه فرمول ذهنی خوردن باعث چاقی میشه عقیده داشته باشم که غذا خوردن باعث چاقیم خواهد شد، حتماً این شرایط رو تجربه خواهم کرد،وقتی که من از عینک با شیشه رنگی استفاده میکنم به هر سمتی نگاه کنم غلظت رنگ شیشه عینک در اون صحنه بر سایر رنگها غلبه میکنه،
تعریفهایی که درباره مواد غذایی در ذهنم دارم مثل همون شیشههای رنگی هستن با این تفاوت که به جای تاثیر بر بینایی من تاثیر مستقیم بر جسم من میذارن،
وقتی که عقیده من این باشه که نان خاصیت چاق کنندگی داره،هر بار که نان مصرف میکنم فرمول ذهنی چاق شدن من طبیعیه رو پررنگتر میکنم،چرا که از قبل میدونم نان خاصیت چاق کنندگی داره و قبل از خوردن نان چاقتر شدن رو پذیرفتم و بعد دارم نون رو میخورم.
نکته جالب توجه در آموزشهای ذهنی استفاده از مثال و دلیلهای منطقی برای رد کردن فرمولهای ذهنی اشتباهه،مثلاً در خوردن نان خیلی از افراد زیادی هستن که علاقه شدیدی به خوردن نان دارن اما همیشه متناسبن،این موضوع ثابت میکنه که نان خوردن باعث چاق شدن من نمیشه،اما فکر کردن به چاق کننده بودن نان میتونه منجر به چاق شدن من بشه.
و اگه از یک فرد متناسب درباره نان خوردن سوال کنم متوجه میشم دیدگاه اون درباره ویژگیهای نان و استفاده کردن از اون به اونچه که من درباره نان میدونم تفاوت زیادی داره.
باید بدونم که لیست بلندی از مواد غذایی در ذهن من و افراد متناسب هست که از نظر من اون مواد غذایی چاق کننده هستن،اما توی ذهن افراد متناسب اون مواد غذایی باعث سیر شدن یا تامین انرژی یا لذت بردن از زندگی میشه،و این تفاوت نگاه درباره تاثیر مواد غذایی در ذهن من و افراد متناسب باعث ایجاد نتیجه میشه.
پس وقتی مواد غذایی برای افراد چاق و متناسب یکسانه، پس چه چیزی باعث تفاوت در وضعیت جسمانی استفاده کنندهها از اون مواد غذایی میشه؟؟تنها دلیل این تفاوت فرمولهای ذهنیه که در ذهن افراد متناسب و چاق ذخیره شده،
نکته قابل توجه درباره تاثیر فرمولهای ذهنی اینه که وقتی فرمول اشتباه در ذهنم ایجاد بشه نه تنها زمانی که مشغول خوردن اون غذا هستم افکار من تحت تاثیر اون فرمولها قرار میگیره،بلکه حتی در زمانی که فقط نگاه من به اون مواد غذایی میفته افکاری در ذهنم مرور میشه که نشئت گرفته از همون فرمولهای ذهنیه،
مثلاً یکی از تفریحات لذت بخش برای بعضی از افراد چاق خوردن کلوچه با چای هست و همچنین هزاران بار هم شنیدن که کلوچه چاق کننده است و فرمولهای ذهنی اشتباهی در ذهنشون ایجاد شده که هر وقت که کلوچه میخورن یقین دارن که اونها چاق خواهند شد.
این فرمولهای ذهنی اشتباه درباره کلوچه در ذهن اونها باعث میشد که حتی وقتی از جلوی مغازه هم رد میشدن عطر و بوی اون کلوچهها نظرشون رو جلب کنه و همزمان با فکر کردن به لذت خوردن کلوچه به چاق کننده بودن اون هم فکر کنن،افکاری که در ذهن افراد چاق مرور میشه، تحت تاثیر فرمولهای ذهنی اشتباهیه که در ذهن اونها ذخیره شده.
ولی خیلی از افراد متناسب هستن که اونها هم عاشق کلوچهان،ولی هیچ وقت تصوری رو که افراد چاق درباره تاثیر چاق کنندگی کلوچه دارن رو اونها ندارن،نه تنها فرمولهای ذهنی اونها درباره تاثیر چاق کنندگی کلوچه با هم تفاوت داره،بلکه نگاهشون درباره موقع خوردن کلوچه هم خیلی با هم تفاوت داره.
مثلاً افراد متناسب هیچ وقت کلوچه رو بعد از ناهار و فقط به خاطر خوردن با چای نمیخورن،اما افراد چاق سالها دارن این کار رو تکرار میکنن،
افراد متناسب اگه به هر دلیلی کلوچه بخورن دیگه هیچ غذایی نمیتونن بخورن و میگن من این کلوچه رو خوردم و سیرم، ولی افراد چاق هیچ وقت با خوردن کلوچه احساس سیری نمیکنن و اصلاً کلوچه از نظر اونها غذا محسوب نمیشه،یه خوراکی خوشمزه است که برای لذت بردن از اوقات زندگیشون خورده میشه.
پس فرمولهای ذهنی به این شکل باعث تغییر افکار و رفتار ما میشه و ترکیب اونها با یکدیگر به شکل بسیار سادهای باعث اضافه وزنمون میشه،
افراد چاق تصورشون اینه که کلوچه غذا نیست و فقط یک خوراکی خوشمزه است که با چای و برای تفریح کردن خورده میشه و از طرفی هم عقیده داشتن که کلوچه خاصیت چاک کنندگی داره و ترکیب این دو فرمول باعث بروز واکنشهای رفتاری در اونها میشد که در حالتی که واقعاً سیر بودن ولی باز هم کلوچه رو با چای میخوردن و از طرفی هر بار هم که اونو میخوردن برای اونها چاق شدن طبیعیتر میشد.
فرمولهای ذهنی در تموم جنبههای مختلف زندگی من تاثیرگذارن،در کسب و کار، در تحصیلات، در روابط و در بسیاری از موضوعات مختلف در ذهنم به واسطه شنیدهها و دیدههام فرمولهایی ساخته شده که در نهایت نتیجه زندگیم در جنبههای مختلف رو رقم میزنه.
مثلاً فرمول ذهنی من آدم بدشانسیم ،باعث میشه که هر چقدر سعی و تلاش کنم که موفقیتی کسب کنم نتیجهای برام نخواهد داشت،چرا که نتیجه نهایی رو فرمول بدشانسی رقم میزنه و جهان شرایطی رو برام ایجاد میکنه که به بد شانس بودن خودم بیشتر پی ببرم، و بدشانسی رو بیشتر تجربه کنم،
فرمولهای ذهنی چاق کننده هم باعث میشن که در زندگی بیشتر تجربه چاقی رو داشته باشم،
پس دلیل اینکه افراد به مرور چاقتر میشن، اشتیاق جهان برای مواجه کردن اونها با محتوای ذهنی هست که سبب تجربه شرایط زندگی اونها میشه.
پس با رفع موانع ذهنی برای لاغر شدن میتونم لاغر بشم و شناسایی موانع ذهنی اهمیت زیادی داره،موانع ذهنی بر اساس فرمولهای ذهنی ایجاد میشن.
توجه کردن به نکات آموزشی بهم کمک میکنه تا زندگی جدید خودم رو شروع کنم، زندگی که کاملاً متفاوت با شرایط فعلیم باشه.
در مسیر لاغری با ذهن باید اصلاً توجهم به اون مقدار وزنی که میخوام کم کنم نباشه،این یکی از حربههای شیطانه که وقتی میخوام تصمیم بگیرم از جایی که هستم به جایی که میخوام حرکت کنم و تغییر کنم این فاصله رو برام خیلی بزرگ میکنه، خیلی دور از دسترس میکنه،
باید بدونم که من یک روزی در شرایط ایدهآل خودم بودم و الان هم مهم نیست که چند سال از اون موقع گذشته و تمام این چیزی رو که الان به دست آوردم رو گرم به گرم در طی این سالها به دست آوردم،پس چیزی رو که خودم به دست آوردم و حالت عادی بدن من نیست،الان هم میتونم از دستش بدم،فقط یک ایمان میخواد،یک باور میخواد،یک نگرش مثبت میخواد که من به اون چیزی که میخوام میرسم،
و نکته امیدوار کننده اینه که تغییر کردن به شرایط ایدهآل خیلی سرعتش بیشتر از تغییر کردن به شرایط غیر ایده آلِ،
پس اصلاً مهم نیست که من به چه دلیلی اضافه وزن دارم یا در چه شرایطی هستم، مهم اینه که از چه زمانی تصمیم میگیرم که میخوام شرایطم رو تغییر بدم،اصلاً همه چی تغییر میکنه،مهم اینه که من ذهنم رو در مسیر لاغری قرار بدم و گام اولش هم باور کردن این مسیره،
تفاوتی نداره که چقدر تلاش میکنم برای لاغر شدن،و از چه روشهایی استفاده میکنم،مهم اینه که نتیجه رو یه چیز دیگهای داره رقم میزنه،فرمول ذهنی در واقع یک مسیرِ که من دارم در اون مسیر حرکت میکنم،یعنی اون نتیجه نهایی رو فرمول ذهنی داره رقم میزنه،
استاد میگه من یک لنز قرمز رنگ رو روی دوربین میذارم و شما رنگ متفاوتی رو از صحنه میبینید،مهم نیست که من چقدر توضیح بدم که اطراف من چه رنگیه، و مزرعه رنگش به قهوهای تغییر کرده در صورتی که بازم رنگ واقعی نیست،یعنی واقعیتِ الانِ چیزی که شما میبینید، اینی نیست که شما میبینی،اما به دلیل اینکه من از یک فیلتر رنگی استفاده کردم شما تمام رنگها رو بر مبنای این فیلتری که من استفاده کردم دارید میبینید و با اینکه خیلی کوچیکه اما کل نتیجه رو داره تغییر میده،اینها فرمولهای ذهنیان،اینها باورهای ذهنی هستن،اینها کدهای ذهنی هستن،وقتی فرمول ذهنی شما مثلاً این باشه که چاقی من ارثیه دیگه تفاوتی نداره که شما چقدر تلاش میکنی برای اینکه لاغر بشی، نتیجه نهایی رو اون فرمول داره رقم میزنه که چاقی شما ارثیه و شما تا ابد باید چاق باشی.
فرمول ذهنی چیه؟؟در مثال دوربین یک فیلتره که برای شما گذاشتم، یک فیلتر رنگیه،و در ذهن شما یک فرمول چاق کننده است،دقیقاً کار اینها مشابه،وقتی این فیلتر رو روی دوربین قرار بدم شما هر چیز رو به رنگ دیگهای خواهید دید و تفاوت نداره که رنگ واقعی چی باشه،اون چیزی رو که من روی لنز قرار میدم تمام نتیجه رو تغییر میده و وقتی شما یه همچین فرمولهایی رو در ذهنتون دارید، هر چقدر تلاش کنید برای لاغر شدن هیچ اهمیتی نداره،نتیجه نهایی رو اون فرمول چاق کننده داره تعیین میکنه،نه فقط در موضوع چاقی در تمام جنبههای زندگیتون به همین شکله.
اگه فردی باورش این باشه که درس خوندن آدم رو به جایی نمیرسونه،این فرد حتی تا مقطع دکترا هم اگه ادامه تحصیل بده بازم از طریق تحصیلاتش به جایی نخواهد رسید،چون نتیجه نهایی رو فرمول ذهنی اون فردِ که داره تعیین میکنه.
کسی که باورش این باشه که دختر خوب، پسر خوب برای ازدواج نیست اهمیتی نداره که چقدر دقت میکنه برای اینکه همسرش رو انتخاب کنه،چقدر داره جستجو میکنه،چقدر داره درباره اون خانواده تحقیق میکنه،در نهایت نتیجه زندگی اون فرد نتیجه مناسبی نخواهد بود،چون که جهان بر اساس فرمولهای ذهنی هر فرد داره به اون پاسخ میده و اون فرمولها عین این فیلترهای رنگی هستن،
اون تصویری که شما دارید میبینید یک تصویر طبیعیه و چیزی که در ذهن شما هم هست همینه،یعنی طبیعت ذهن شما اینه که تصویر باید به این شکل باشه که شما میبینید،
به محض اینکه من فیلتر رو روی تصویر قرار بدم از نظر شما از نظر واقعیت فکر شما طبیعی نیست،اما اهمیت نداره که شما چه چیزی براتون طبیعی نیست،اون فرمول ذهنی یعنی در این مثال تصویر فیلتری که من قرار میدم نتیجه رو عوض میکنه،درسته که طبیعی نیست ولی مهم نیست،فیلتر کارش رو انجام میده،فرمول ذهنی هم همینه.
شاید شما رژیمهای سختی داری میگیری ورزشهای سنگین انجام میدی و طبیعی از نظر خودت اینه که من با این همه تلاش باید لاغر بشم،اما مهم نیست شما چقدر تلاش میکنی و فکر میکنی چی طبیعیه،مهم فرمولهای ذهنی هستن که در نهایت دارن نتیجه رو براتون رقم میزنن.
وقتی این فرمولها شناسایی بشن با فرمولهای صحیح جایگزین بشن طبیعی اینه که آدمها متناسب بشن،
مثل همین که من فیلتر رو از جلوی لنز دوربین برمیدارم خب دیگه طبیعیه که شما اون رنگهای واقعی رو ببینید و تصویر خیلی واضح و زیبا بشه،پس وقتی که ما عینک چاقی روی چشمامون باشه روی ذهنمون باشه هر چقدر تلاش کنیم بازم چاقی رو میبینیم، نتیجهاش برامون چاقی میشه،اما وقتی فرمولهای ذهنی رو تغییر بدیم دقیقاً مثل اینه که عینک چاقی رو از روی چشمامون برداریم، از روی ذهنمون برداریم، اون وقته که ذهنمون لاغری رو میبینه، اون وقته که بدنمون به شکل طبیعی به سمت متناسب شدن حرکت میکنه.
چرا چون فرمولها رو تغییر دادیم،
حالا این فرمولها در تمام جنبههای زندگی وجود داره در چاقی هم وجود داره، پس ما به خاطر فرمولهای ذهنیمون هست که هر چقدر تلاش کردیم نتونستیم متناسب بشیم وگرنه تلاش ما تلاش کمی نبوده.
اون فرمولهای ذهنی که ما درباره چاقی در ذهنمون داریم نتیجه ورزش کردن رو تغییر میده،خیلی از ماها مدتها باشگاه رفتیم، ورزشهای سخت انجام دادیم، اما در نهایت نتیجه تاثیر آنچنانی هم روی بدن ما نداشت، یا اگر تاثیر گذاشته خیلی زودگذر بوده چون ذهن ما مملو از فرمولهای چاق کنندهای هست که نتیجه ورزش کردن رو هم برامون تغییر میده.
وقتی که فرمولها اشتباه باشه وقتی که تصویرهای ذهنی ما از خودمون اشتباه باشه هر چقدر ما تلاش انجام بدیم برای لاغر شدن حالا چه از طریق ورزش، چه از طریق رژیم گرفتن، چه از طریق هر کاری نتیجه به هیچ وجه اون چیزی که باید باشه نمیشه،برای همینه که افرادی که اضافه وزن دارن خسته و ناامید میشن،چون هی تلاش میکنن و نتیجه نمیگیرن و همه اینها به خاطر فرمولهای ذهنی که از کودکی از طریق جامعه، رسانه یا حرف یک پزشک در اونها ایجاد شده و این شرایط رو براشون به وجود آورده.
پس وقتی فرمولها صحیح باشه نتیجهای که ما میتونیم از ورزش بگیریم بسیار بیشتر از اون تلاشیه که ما انجام میدیم و این یک موضوع علمی اثبات شده است که وقتی ذهن رو برای یک کاری آماده کنیم نتیجهای که از اون کار میشه کسب کرد بسیار بیشتر از نتیجه سایر افراده،
آموزش ذهنی حرکت مداوم نیست،.درسته استمرار داره ولی هر چقدر بیشتر پیش بریم نتیجه بزرگتر و بزرگتر میشه،به خاطر اینکه ما مسیر بیشتری رو داریم با فرمولهای صحیح طی میکنیم.
پس وقتی که دارم فایلها رو گوش میکنم به موضوعاتی که گفته میشه فکر کنم، بارها اونو در ذهنم تحلیل کنم، براش مثالهایی پیدا کنم که این حرفها رو تایید کنم، هر چقدر که این کار رو بیشتر انجام بدم ذهنم راحتتر میپذیره این صحبتها رو و به شکل بهتری اونا رو درک میکنه، ثبت میکنه و ازشون استفاده میکنه،و به این طریق میشه فرمول سازی کرد،
لاغر شدن خیلی آسونه اگر که اصولش رو یاد بگیریم.
خیلی از بچهها نمیتونن باورش کنند و میگن مگه میشه آدم اینجوری فکر کنه لاغر بشه،استاد میگه به جای اینکه اینقدر بخوایی تردید کنی که میشه یا نمیشه وارد مسیر شو، بیا یادش بگیر، بزار نتیجه بهت اثبات کنه که میشه یا نمیشه،نمیخواد خودت هی با فکر و منطق خودت فکر کنی که میشه یا نمیشه،وقتی شما فرمولهای ذهنیت اشتباهه خب مطمئناً وقتی بخوای درباره لاغری با ذهن فکر کنی ارور میده،اصلاً نمیتونه درک کنه موضوع چیه،
میگه نه بابا نمیشه، تو نمیتونی،اون شیطان درون میگه تو نمیتونی،چرا اینو میگه؟؟خب چون نتیجه چندین ساله قبلت نشون میده که تو نمیتونی،خب چرا نتونستی؟؟فرمولهای ذهنیت اشتباه بوده،ولی اون که دیگه اینو بهت نمیگه که تو الان فرمولهای ذهنیت اشتباهه که داری فکر میکنی میگی نمیتونم،اینو بهت نمیگه،چون نمیخواد تو وضعیتت بهتر از این بشه،شیطان قسم خورده که نذاره بندههای خدا آب خوش از گلوشون پایین بره،ولی ما وقتی از مسیر صحیح حرکت کنیم خداوند در قرآن هم فرموده به شیطان گفته که تو هیچ تسلطی بر بندههای من نداری و اونایی که من رو باور میکنن مطمئناً زندگی خیلی خوبی خواهند داشت و این باور کردن یعنی چی؟؟یعنی باور به توانایی خودت،باور به اینکه تو میتونی تغییر کنی،و این همون ایمانه،این همون ایمان به خودمونه،این همون ایمان به تواناییمونه،اینکه میتونیم در شرایط بهتری زندگی کنیم و لذت بیشتری از زندگی ببریم.
سپاسگزارم از شما استاد عزیز.