در نوشته های قبلی درباره اراده انسان برای رسیدن به هرآنچه می خواهد در زندگی خود تجربه کند توضیح داده شد. همچنین درباره اراده خداوند که همه جهان هستی را تحت پوشش قرار داده است توضیحات کامل داده شد.
آزادی و اختیار انسان
زمانی که به موضوع اراده خداوند در شکل گیری هر موضوعی در جهان هستی پی بردم این سوال در ذهن من ایجاد شد:
چگونه انسان می تواند اراده و اختیار آزاد داشته باشد در حالی که اراده خداوند جسم، استعدادها، افکار، توانایی ها و هرآنچه مربوط به من است را مدیریت می کند؟!
از آنجا که تا سن 37 ساگی تمام تاش های من برای تغییر زندگی نتیجه نداده بود بیشتر از قبل یقین پیدا کرده بودم که حتما خداوند برای من نمی خواهد یا سرنوشت من از قبل اینگونه نوشته شده است که در این شرایط باشم.
زمانی که پس از سال ها چاق بودن و تلاش کردن برای لاغر شدن هیچ نتیجه ای نگرفته بودم و یقین داشتم که چاقی من ارثی است و خداوند خواسته است که من چاق باشم با عمل کردن به ایده الهی که مرا ترغیب می کرد با استفاده از قدرت ذهن و توانایی درونی خود برای لاغری اقدام کنم و به لطف خداوند توانستم از طریق قدرت ذهن و تغییر فرمول های ذهنی به تناسب اندامی که حتی در رویا هم نمی دیدم، دست پیدا کردم دیدگاهم درباره سرنوشت تغییر پیدا کرد.
آن زمان بود که جرات پیدا کردم به این موضوع فکر کنم که همانطور که توانستم با تغییر فرمول های ذهنی جسم خود را تغییر بدهم می توانم زندگی خود را نیز دگرگون کنم.
من بعد از لاغر شدنم به تمام باورها و عقایدی که از گذشته درباره سرنوشت به من منتقل شده بود شک کردم و با خودم گفتم نکنه مثل چاقی که سال ها به من گفتند ارثیه و به همین دلیل لاغر نمیشی و الان اطمینان دارم که اینطور نیست درباره ثروت، سلامتی، کسب و کار و … هرچه به من گفتند اشتباه باشند؟
از اینجا بود که علاقه من به درک قدرت ذهن و نیروی اراده انسان شروع شد و سعی کردم به قدرتی که خداوند در وجود من قرار داده پی ببرم.
اما از آنجا که افکار و دیدگاه های قبلی در ذهن ما ریشه دار هستند همیشه این سوال در ذهنم وجود داشت که رابطه بین اراده من و اراده خداوند چیست؟
- آیا اراده خداوند بر اراده من برتری دارد؟
- آیا من می توانم اراده خداوند را تغییر دهم؟
- آیا اراده من و اراده خداوند با هم برابر هستند؟
سوالات مختلقی در این باره در ذهنم شکل می گرفت که تا حدودی هم فکر کردن به آن ترسناک بود.
چون احساس می کردم به تنهایی قدم در مسیر کشف اراده خودم گذاشتم و هیچ اطاعاتی از گذشتگان دراین باره به من داده نشده بود.
اگر سوااتی مانند این در ذهن شما هم ایجاد شده است پیشنهاد می کنم ادامه متن را با دقت و تمرکز بیشتری مطالعه کنید.
البته ممکن است در شما ایجاد ترس و نگرانی کند، چون آنچه می خوانید را شاید تا بحال نخوانده یا نشنیده باشید.
اما اگر می خواهید اراده خداوند را تجربه کنید باید شجاعت روبرو شدن با آنچه نمی دانید را داشته باشید.
اصولا زمانی می توانید زندگی خود را بر مبنای توانایی هایی درونی تان تغییر دهید که شجاعت روبرو شدن با حقیقت را داشته باشد.
مبنای درک حقیقت احساس تان می باشد. چنانچه از دریافت این آگاهی احساس خوب و آرامش درونی دارید یقین داشته باشید آنچه می خوانید حقیقت جهان هستی و مایه خوشبختی در دنیا و آخرت خواهد بود.
رابطه اراده انسان با اراده خداوند
اراده انسان و اراده خداوند در ظاهر با هم متناقض و در تضاد هستند. شاید هم در ذهن ما به این شکل باشد که این دو با هم در تضاد هستند.
چون آنچه از گذشته شنیده ایم حکایت از این دارد که اراده خداوند سرنوشت ما را رقم زده است و ما چاره ای جز اطاعت، صبر و بردباری نداریم و بندگانی که به سرنوشتی که خداوند برای آنان درنظر گرفته است صبور باشند در آخرت به بهشت وارد می شوند.
برای اینکه بتوانیم این تناقض یا تضاد را برطرف کنیم باید بین اراده خود و خداوند رابطه و پیوند ایجاد کنیم.
کاملا واضح است که دو عامل لایتناهی نمی توانند در کنار هم وجود داشته باشند چون لایتناهی در صورتی لایتناهی (بی نهایت) است که یکی باشد اگر دو عامل باشند هر یک از لایتناهی ها با دیگری محدود می شود.
بنابراین از آنجا که همه ما اعتقاد داریم خداوند لایتنهای است پس عامل دیگری در کنار یا هم رده او نمی تواند وجود داشته باشد.
خداوند لایتناهی است و آغاز و پایان ندارد و نمی توان برای او حد و مرز تعیین کرد.
مثال فیزیکی و قابل لمس برای ما هوا است.
ما نمی توانیم هوای خانه را به چند بخش هوای اتاق، هوای آشپزخانه و … تقسیم بندی کنیم.
برای هوا نمی توان مرز و محدوده ایجاد کرد.
حتی نمی توانید بین هوای داخل و بیرون خانه حد و مرز تعیین کنید و آنها را از هم تشخیص و متمایز کنید.
به نظر من هوا، دقیق ترین مثالی است که می توان برای درک اراده خداوند که در همه جا حاظر است به کار برد.
اگر اراده خداوند در همه جا وجود دارد پس در ذهن و افکار ما نیز حضور دارد.
اراده خداوند در افکار و اراده شخصی ما جریان دارد. وقتی افکار خود را تغییر می دهیم و به جای توجه به اراده خداوند (معنویت) به معیارهای سنجش ارزشمندی خود (منیّت) توجه می کنیم ارتباط خود با اراده خداوند از دست می دهیم.
رابطه اراده شخصی با اراده خداوند
اراده شخصی ما می تواند در راستای اراده خداوند و رشد و گسترش آن حرکت کند و یا می تواند از آن فاصله گرفته و مشغول تفکر و تامل درباره مسائل دنیای مادی شود.
زمانی که اراده شخصی ما از اراده خداوند فاصله می گیرد، زندگی به کشمکش و ستیز تبدیل می شود.
افکار منفی در ذهن ما گسترده می شوند و انرژی های منفی از طریق ما در جهان پیرامون جاری می شوند.
در این شرایط ما احساس ناامیدی، درماندگی، شکست و افسردگی می کنیم و تصور می کنیم هیچ راهی برای گریز از شرایط موجود نداریم و در نهایت به این نتیجه می رسیم که خداوند زندگی را برای ما اینگونه رقم زده است و سرنوشت ما این است.
حقیقت دنیای مادی این است که ما به تنهایی نمی توانیم چیزی را خلق کنیم یا بیافرینیم.
همه ما آفریده خداوند هستیم و بدون اراده خداوند قادر به خلق خواسته ها و آرزوهای خود نیستیم.
اگر به واسطه شنیده ها و دیده های خود از کودکی تا به امروز این عقیده در ما شکل گرفته است که برای ساختن زندگی باید سختکوش باشیم و با تقلا کردن زنده بمانیم و زندگی کنیم به این معنی است که اراده شخصی ما از مسیر اراده خداوند خارج شده است و به جای مشارکت در گسترش و رشد اراده خداوند در حال تلاش و کوشش برای به ثمر رساندن اراده شخصی خود هستیم.
خلق کردن (آرزوها، خواسته ها و …) نیاز به نیروی لایتنهای دارد و از آنجا که فقط یک نیروی لایتناهی در جهان وجود دارد و آن خداوند است (اراده خداوند) بنابراین ما مجهز به نیروی لایتنهای نیستیم و بدون کمک گرفتن از نیروی اراده خداوند قادر به خلق کردن و آفریدن آرزوها و رویاهای خود در زندگی نخواهیم بود.
اراده شخصی ما آنچه را که توسط اراده خداوند آفریده شده است را در هم می آمیزد و به شکل خواسته که شامل آرزوهای مادی (ماشین، خانه، موبایل و …) و آرزوهای غیر مادی (اشعار، داستان ها، فرمول های علمی و …) دوباره در جهان مادی پراکنده می کند.
در این صورت اراده ما در جهت و همسو با اراده خداوند می باشد و در گسترش و رشد جهان مادی مشارکت می کند.
انتخاب با ماست که تصمیم بگیریم همسو و همجهت با اراده خداوند یا بر مبنای اراده شخصی زندگی کنیم.
اراده شخصی چیست؟
به بیان خیلی ساده اراده شخصی یعنی ما می توانیم انتخاب کنیم با معنویت ارتباط داشته باشیم یا خیر.
در تمام سال هایی که برای تغییر زندگی تلاش می کردم و نتیجه خاصی کسب نمی کردم بر مبنای اراده شخصی خود عمل می کردم.
اراده شخصی من از زمان کودکی در حال شکل گیری بوده است.
آن زمان که از پدرم می شنیدم:
- زندگی کردن سخت است و باید تلاش کنی تا یک لقمه نان حلال داشته باشی.
- پول مثل چرک دست می مونه، اگه جمع بشه باعث دردسرت می شه.
- اگه می خوای تا آخر عمر خیالت راحت باشه باید در کار دولتی استخدام بشی.
- دنیا پر از آدم هایی که می خوان سرت کلاه بذارن، باید خیلی مراقب باشی.
- خدا برای هر کس به اندازه خودش رزق و روزی در نظر گرفته و باید با تلاش کردن اونو به دست بیاری.
صدها جمله در قالب نصیحت و اندرز از کودکی در ذهن من ثبت شده که اراده شخصی من را تشکیل می دهند.
در تمام سال های پس از ازدواجم بر مبنای همین افکار و فرمول های زندگی تلاش می کردم تا لقمه نان حلالی برای خانواده ام مهیا کنم.
آنچه درباره فرمول های تشکیل دهنده اراده شخصی گفتم را همه انسانها به شکل های مختلفی در ذهن خود دارند و به همین دلیل است که تلاش ما برای موفق شدن و خلق آرزوهایمان نتیجه نمی دهد چون همگی بر مبنای اراده شخصی خود تلاش می کنم و از آنجایی که اراده شخصی همسو با اراده خداوند نیست، تلاش ما نتیجه مطلوب به همراه ندارد.
نکته جالب توجه این است که در تمام لحظاتی که مشغول تلاش بر مبنای اراده شخصی برای زندگی کردن هستیم اراده خداوند به شکل روح لایتناهی در وجود ما حاضر است و آماده است تا به درخواست ما برای ملحق شدن به خود جواب مثبت بدهد.
اراده شخصی یا اراده خداوند
ما باید تصمیم بگیریم که می خواهیم بر مبنای اراده شخصی خود زندگی کنیم یا بخشی از اراده خداوند باشیم؟
باید تصمیم بگیریم که می خواهیم بر مبنای آنچه به ما گفته شده است و می دانیم زندگی کنیم یا می خواهیم بعنوان ابزاری در دستان خداوند برای تحقق سرنوشتی که توسط اراده او برای ما رقم می خورد زندگی کنیم؟
من از روزی که تصمیم گرفتم زندگی بر مبنای اراده شخصی را رها کرده و همسو با اراده خداوند زندگی کنم، به مرور تغییرات و تحولات عظیمی در تمام جنبه های زندگی من ایجاد شد.
گویی خداوند مسئول تعمییر و مرمت خرابی های وجودم در جهان مادی شده است.
از آن زمان هدایت آغاز شد و گام به گام مسیر حرکت برای من واضح می شد.
بدون اینکه بدانم به کجا می روم فقط حرکت کردم و به هرآنچه به من گفته میشد عمل می کردم و نتایج یکی پس از دیگری رقم می خورد و من همچنان ادامه می دهم.
تصور کنید چه می شود که من پس از 35 سال چاقی و تلاش برای لاغر شدن بر مبنای اراده شخصی، در طی دو سال به تناسب اندامی رسیدم که هرگز در رویای خودم نمی دیدم به این شکل می توانم لاغر شوم.
غیر از این است که همسو با اراده خداوند برای لاغر شدن حرکت کرده ام.
تصور کنید چه می شود که من پس از 15 سال تلاش و کوشش طاقت فرسا در شغل های مختلف هیچ موفقیتی کسب نکرده و سرشار از بدهی و مشکلات مالی بودم اما از روزی که تصمیم گرفتم تلاش برای کسب روزی بر مبنای اراده شخصی را رها کرده و با اراده خداوند همسو شوم در همان سال اول همه بدهی های 15 ساله را پرداخت کردم و به لطف خداوند 5 سال است که هیچگونه بدهی، وام بانکی، قرض یا دسته چکی ندارم.
غیر از این است که همسو با اراده خداوند برای کسب رزق و روزی حرکت کرده ام.
تصور کنید چه می شود که من پس از 15 سال که ازدواج کرده بودم و رابطه مناسبی با همسرم و اطرافیانم نداشتم و بارها برای بهبود روابط با همسرم اقدام کرده بودم، با هم قول و قرار گذاشته بودیم، به چندین روانشناس و مشاور خانواده مراجعه کرده بودیم و … اما نتیجه ای حاصل نمی شد و هر روز دعواها و مشاجره های ما بیشتر می شد از سال 93 که تصمیم گرفتم همسو با اراده خداوند زندگی کنم، روابط من با همسر و اطرافیانم به شکل شگفت انگیزی تغییر پیدا کرد.
غیر از این است که همسو با اراده خداوند برای تجربه عشق و مودت با همسرم حرکت کرده ام.
اینها تنها بخشی از تغییرات زندگی من در این چند سال است که تصمیم گرفتم بر مبنای اراده شخصی برای زندگی کردن عمل نکنم و همسو با اراده خداوند در مسیر گسترش و رشد زندگی حرکت کنم.
ناگفته نماند که قطعا در این کار اشتباهات زیادی داشته ام و هرگز نتوانسته ام به شکل عالی اراده شخصی خود را نادیده گرفته و در تمامی امور بر مبنای اراده خداوند عمل کنم اما سعی من این بوده و نتیجه ای که حاصل شده نشان می دهد تا حدودی در انجام این کار موفق بوده ام.
نتیجه گیری
از آنجا که روح الهی نامتناهی است و اراده خداوند بر مبنای بی نهایت عمل می کند رشد و پیشرفت در تمام جنبه های زندگی حد و مرزی ندارد و تا بی نهایت می تواند رشد و گسترش داشته باشد.
برای درک بهتر اراده شخصی و اراده خداوند با خود فکر کنید و مواردی را در زندگی خود به یاد بیاورید که بر اساس اراده شخصی عمل کرده اید و درباره نتیجه آن بنویسید. همچین درباره نتیجه مواردی در زندگی خود که همسو با اراده خداوند حرکت کرده اید شرح دهید.
توجه داشته باشد همسو با اراده خداوند به مواردی گفته می شد که شما تلاش و تقلا برای رخ دادن آن موضوع نکرده اید و به شکل خودبخودی در زندگی شما ایجاد شده است.
در ادامه نوشته “زندگی با اراده خداوند” به سپردن اراده امور به خداوند و ترکیب اراده شخصی با اراده خداوند توضیح داده می شود.
منتظر خواندن نوشته ها و تجربه های شما هستم
همراه همیشگی شما: رضا عطارروشن
امتیاز 4.19 از 83 رای
با دیگران به اشتراک بگذارید تا امتیاز بگیرید!
به نام خدای مهربان،
زندگی با اراده خداوند قسمت چهارم
چطور میتونم اراده و اختیار آزاد داشته باشم در حالی که اراده خداوند،جسم، استعدادها، افکار، تواناییها و هر آنچه مربوط به من هست رو مدیریت میکنه.؟؟
باید به تمام باورها و عقایدی که از گذشته درباره سرنوشت به من منتقل شده شک کنم،همونطور که سالها به من گفته بودن که برای لاغر شدن باید رژیم بگیرم و ورزش کنم و الان که در سایت تناسب فکری هستم فهمیدم که تمام اون باورها اشتباه بودن و خودم میتونم از طریق قدرت ذهن و تغییر فرمولهای ذهنی به تناسب اندامی که میخوام دست پیدا کنم.
پس باید تمام دیدگاهها و باورها رو که از قبل شنیدم باید تغییر بدم،دیدگاههام در مورد سرنوشت، که گفتن حتماً خدا برام نمیخواد،یا سرنوشت من از قبل اینطوری نوشته شده که توی این شرایط باشم،پس باید دیگه به تموم باورها و عقایدی که از گذشته درباره سرنوشت به من منتقل شده شک کنم،همانطور که در مورد لاغر شدنم باورهای اشتباهی رو به من منتقل کرده بودن،و باید بدونم که تمام باورهایی که درباره ثروت، سلامتی و کسب و کار هم بهم گفتن اونها هم اشتباه هستن،و سعی کنم به قدرتی که خداوند در وجودم قرار داده پی ببرم.
رابطه بین اراده من و اراده خداوند چیه؟؟آیا اراده خدا بر اراده من برتری داره؟؟آیا من میتونم اراده خدا رو تغییر بدم؟؟ آیا اراده من و اراده خدا با هم برابرن؟؟
اگه میخوام اراده خدا رو تجربه کنم باید شجاعت روبرو شدن با اونچه نمیدونم رو داشته باشم،چون زمانی میتونم زندگیم رو بر مبنای تواناییهای درونیم تغییر بدم که شجاعت روبرو شدن با حقیقت رو داشته باشم، مبنای درک حقیقت احساس منه،و اگه از دریافت این آگاهیها احساس خوب و آرامش درونی داشتم، یقین داشته باشم که اونچه که میخونم حقیقت جهان هستیه،و مایه خوشبختی در دنیا و آخرت میشه.
اراده انسان و اراده خداوند در ظاهر با هم متناقض و در تضاد هستن،شاید هم در ذهن من به این شکل باشه که این دو با هم در تضاد هستن،چون اونچه از گذشته شنیدم حکایت از این داره که اراده خداوند سرنوشت منو رقم زده و من چارهای جز اطاعت، صبر و بردباری ندارم،و بندگانی که به سرنوشتی که خدا براشون در نظر گرفته صبور باشن در آخرت به بهشت وارد میشن.
برای اینکه بتونم این تناقض یا تضاد رو برطرف کنم باید بین اراده خودم و خداوند رابطه و پیوند ایجاد کنم،باید بدونم که دو عامل لایتناهی نمیتونن در کنار هم وجود داشته باشن،چون لایتناهی در صورتی لایتناهی هست که یکی باشه،اگه دو عامل باشن هر یک از لایتناهیها با دیگری محدود میشه،پس از اونجایی که اعتقاد دارم خداوند لایتناهیه،پس عامل دیگهای در کنار یا هم رده اون نمیتونه وجود داشته باشه،خداوند لایتناهیِ و آغاز و پایانی نداره، و نمیتونم برای اون حد و مرزی تعیین کنم،
مثال فیزیکی و قابل لمسش هوا است، مثلاً نمیتونم هوای خونه رو به چند بخش هوای اتاق، هوای آشپزخونه، تقسیم بندی کنم،برای هوا نمیتونم مرز و محدوده ایجاد کنم،حتی نمیتونم بین هوای داخل و بیرون خونه حد و مرز تعیین کنم و اونا رو از هم جدا کنم.
پس اگه اراده خدا در همه جا وجود داره، پس در ذهن و افکار من هم حضور داره، اراده خداوند در افکار و اراده شخصی من جریان داره،وقتی افکار خودم رو تغییر میدم و به جای توجه به اراده خداوند به معیارهای سنجش ارزشمندی خودم یعنی همون منیتها توجه میکنم،ارتباطم با اراده خدا رو از دست میدم.
اراده شخصی من میتونه در راستای اراده خدا و رشد و گسترش اون حرکت کنه و یا میتونه از اون فاصله بگیره و مشغول تفکر و تأمل درباره مسائل دنیای مادی بشه، وقتی که اراده شخصی من از اراده خدا فاصله میگیره، زندگی به کشمکش و ستیز تبدیل میشه،افکار منفی در ذهنم گسترده میشه و انرژیهای منفی از طریقم در جهان پیرامونم جاری میشن.
در این شرایط احساس ناامیدی، درماندگی، شکست و افسردگی میکنم و فکر میکنم هیچ راهی برای گریز از شرایط موجود ندارم و در نهایت به این نتیجه میرسم که خداوند زندگیم رو برام اینطوری رقم زده و سرنوشت من اینه.
حقیقت دنیای مادی اینه که من به تنهایی نمیتونم چیزی رو خلق کنم یا بیافرینم.
باید بدونم که همه ما آفریده خداوندیم و بدون اراده خداوند، قادر به خلق خواستهها و آرزوهای خود نیستیم.
اگر به واسطه شنیدهها و دیدههام از کودکی تا به امروز این عقیده در من شکل گرفته که برای ساختن زندگی باید سخت کوش باشم و با تقلا کردن زنده بمونم و زندگی کنم،به این معنیه که اراده شخصی من از مسیر اراده خداوند خارج شده و به جای مشارکت در گسترش و رشد اراده خدا، در حال تلاش و کوشش برای به ثمر رسوندن اراده شخصی خودم هستم،خلق کردن آرزوها و خواستهها نیاز به نیروی لایتناهی داره و از اونجا که فقط یک نیروی لایتناهی در جهان وجود داره و اونم خداونده،پس من مجهز به نیروی لایتناهی نیستم،و بدون کمک گرفتن از نیروی اراده خدا، قادر به خلق کردن و آفریدن آرزوها و رویاهای خودم در زندگی نخواهم بود.
اراده شخصی من اونچه رو که توسط اراده خدا آفریده شده رو در هم میآمیزه و به شکل خواسته که شامل آرزوهای مادی و آرزوهای غیر مادی هست دوباره در جهان مادی پراکنده میکنه،در این صورت اراده من در جهت و همسو با اراده خداوند و در گسترش و رشد جهان مادی مشارکت میکنه،انتخاب با منه که تصمیم بگیرم همسو و هم جهت با اراده خدا یا بر مبنای اراده شخصی زندگی کنم.
اراده شخصی چیه؟؟اراده شخصی یعنی من میتونم انتخاب کنم با معنویت ارتباط داشته باشم یا نه،
توی تموم سالهایی که برای تغییر زندگیم تلاش میکردم و نتیجه خاصی نمیگرفتم بر مبنای اراده شخصی خودم داشتم عمل میکردم،اراده شخصی من از زمان کودکی در حال شکلگیری بوده،مثل اون زمانهایی که از دیگران میشنیدم زندگی کردن سخته، باید تلاش کنی تا یه لقمه نون حلال داشته باشی،
پول مثل چرک دست میمونه، اگه جمع بشه باعث درد سرت میشه،
اگه میخوای تا آخر عمر خیالت راحت باشه باید کار دولتی داشته باشی.
دنیا پر از آدمهاییه که میخوان سرت کلاه بذارن،باید خیلی مراقب باشی خدا برای هر کسی به اندازه خودش رزق و روزی در نظر گرفته و باید با تلاش کردن اونو به دست بیاری،و صدها جمله در قالب نصیحت و اندرز از کودکی در ذهنم ثبت شدن که اراده شخصی منو تشکیل دادن،و تموم این فرمولهای تشکیل دهنده اراده شخصی در همه ما انسانها به شکلهای مختلفی در ذهنمون به وجود اومده،برای همینه که تلاشمون برای موفق شدن و خلق آرزوهامون نتیجه نمیده، چون همگی بر مبنای اراده شخصی خودمون تلاش میکنیم و از اونجایی که اراده شخصی همسو با اراده خداوند نیست،پس تلاشهای من هم نتیجه مطلوب به همراه نداره.
باید بدونم در تمام لحظاتی که مشغول تلاش بر مبنای اراده شخصی برای زندگی کردن هستم،اراده خدا به شکل روح لایتناهی در وجودم حاضره و آماده است تا به درخواستم برای ملحق شدن به خود جواب مثبت بده.
من باید تصمیم بگیرم که میخوام بر مبنای اراده شخصی خودم زندگی کنم، یا بخشی از اراده خدا باشم،تصمیم بگیرم که میخوام بر مبنای اون چه بهم گفتن و میدونم زندگی کنم،یا میخوام به عنوان ابزاری در دستهای خدا برای تحقق سرنوشتی که توسط اراده اون برام رقم میخوره زندگی کنم.
اگه تصمیم بگیرم زندگی بر مبنای اراده شخصیم رو رها کنم و همسو با اراده خدا زندگی کنم به مرور تغییر و تحولات عظیمی در تموم جنبههای زندگیم ایجاد میشه،انگار خداوند مسئول تعمیر و مرمتِ خرابیهای وجودم در جهان مادی میشه و اون وقت مسیر حرکت برای من واضح میشه،یعنی بدون اینکه بدونم به کجا میرم فقط حرکت میکنم و به هر اونچه که بهم گفته میشه عمل میکنم،و نتایج یکی پس از دیگری رقم میخوره و من همچنان ادامه میدم.
پس از اونجا که روح الهی لامتناهیه و اراده خدا بر مبنای بینهایت عمل میکنه، رشد و پیشرفت در تموم جنبههای زندگی حد و مرزی نداره و تا بینهایت میتونه رشد و گسترش داشته باشه.