در نوشته های قبلی درباره اراده انسان برای رسیدن به هرآنچه می خواهد در زندگی خود تجربه کند توضیح داده شد. همچنین درباره اراده خداوند که همه جهان هستی را تحت پوشش قرار داده است توضیحات کامل داده شد.
آزادی و اختیار انسان
زمانی که به موضوع اراده خداوند در شکل گیری هر موضوعی در جهان هستی پی بردم این سوال در ذهن من ایجاد شد:
چگونه انسان می تواند اراده و اختیار آزاد داشته باشد در حالی که اراده خداوند جسم، استعدادها، افکار، توانایی ها و هرآنچه مربوط به من است را مدیریت می کند؟!
از آنجا که تا سن 37 ساگی تمام تاش های من برای تغییر زندگی نتیجه نداده بود بیشتر از قبل یقین پیدا کرده بودم که حتما خداوند برای من نمی خواهد یا سرنوشت من از قبل اینگونه نوشته شده است که در این شرایط باشم.
زمانی که پس از سال ها چاق بودن و تلاش کردن برای لاغر شدن هیچ نتیجه ای نگرفته بودم و یقین داشتم که چاقی من ارثی است و خداوند خواسته است که من چاق باشم با عمل کردن به ایده الهی که مرا ترغیب می کرد با استفاده از قدرت ذهن و توانایی درونی خود برای لاغری اقدام کنم و به لطف خداوند توانستم از طریق قدرت ذهن و تغییر فرمول های ذهنی به تناسب اندامی که حتی در رویا هم نمی دیدم، دست پیدا کردم دیدگاهم درباره سرنوشت تغییر پیدا کرد.
آن زمان بود که جرات پیدا کردم به این موضوع فکر کنم که همانطور که توانستم با تغییر فرمول های ذهنی جسم خود را تغییر بدهم می توانم زندگی خود را نیز دگرگون کنم.
من بعد از لاغر شدنم به تمام باورها و عقایدی که از گذشته درباره سرنوشت به من منتقل شده بود شک کردم و با خودم گفتم نکنه مثل چاقی که سال ها به من گفتند ارثیه و به همین دلیل لاغر نمیشی و الان اطمینان دارم که اینطور نیست درباره ثروت، سلامتی، کسب و کار و … هرچه به من گفتند اشتباه باشند؟
از اینجا بود که علاقه من به درک قدرت ذهن و نیروی اراده انسان شروع شد و سعی کردم به قدرتی که خداوند در وجود من قرار داده پی ببرم.
اما از آنجا که افکار و دیدگاه های قبلی در ذهن ما ریشه دار هستند همیشه این سوال در ذهنم وجود داشت که رابطه بین اراده من و اراده خداوند چیست؟
- آیا اراده خداوند بر اراده من برتری دارد؟
- آیا من می توانم اراده خداوند را تغییر دهم؟
- آیا اراده من و اراده خداوند با هم برابر هستند؟
سوالات مختلقی در این باره در ذهنم شکل می گرفت که تا حدودی هم فکر کردن به آن ترسناک بود.
چون احساس می کردم به تنهایی قدم در مسیر کشف اراده خودم گذاشتم و هیچ اطاعاتی از گذشتگان دراین باره به من داده نشده بود.
اگر سوااتی مانند این در ذهن شما هم ایجاد شده است پیشنهاد می کنم ادامه متن را با دقت و تمرکز بیشتری مطالعه کنید.
البته ممکن است در شما ایجاد ترس و نگرانی کند، چون آنچه می خوانید را شاید تا بحال نخوانده یا نشنیده باشید.
اما اگر می خواهید اراده خداوند را تجربه کنید باید شجاعت روبرو شدن با آنچه نمی دانید را داشته باشید.
اصولا زمانی می توانید زندگی خود را بر مبنای توانایی هایی درونی تان تغییر دهید که شجاعت روبرو شدن با حقیقت را داشته باشد.
مبنای درک حقیقت احساس تان می باشد. چنانچه از دریافت این آگاهی احساس خوب و آرامش درونی دارید یقین داشته باشید آنچه می خوانید حقیقت جهان هستی و مایه خوشبختی در دنیا و آخرت خواهد بود.
رابطه اراده انسان با اراده خداوند
اراده انسان و اراده خداوند در ظاهر با هم متناقض و در تضاد هستند. شاید هم در ذهن ما به این شکل باشد که این دو با هم در تضاد هستند.
چون آنچه از گذشته شنیده ایم حکایت از این دارد که اراده خداوند سرنوشت ما را رقم زده است و ما چاره ای جز اطاعت، صبر و بردباری نداریم و بندگانی که به سرنوشتی که خداوند برای آنان درنظر گرفته است صبور باشند در آخرت به بهشت وارد می شوند.
برای اینکه بتوانیم این تناقض یا تضاد را برطرف کنیم باید بین اراده خود و خداوند رابطه و پیوند ایجاد کنیم.
کاملا واضح است که دو عامل لایتناهی نمی توانند در کنار هم وجود داشته باشند چون لایتناهی در صورتی لایتناهی (بی نهایت) است که یکی باشد اگر دو عامل باشند هر یک از لایتناهی ها با دیگری محدود می شود.
بنابراین از آنجا که همه ما اعتقاد داریم خداوند لایتنهای است پس عامل دیگری در کنار یا هم رده او نمی تواند وجود داشته باشد.
خداوند لایتناهی است و آغاز و پایان ندارد و نمی توان برای او حد و مرز تعیین کرد.
مثال فیزیکی و قابل لمس برای ما هوا است.
ما نمی توانیم هوای خانه را به چند بخش هوای اتاق، هوای آشپزخانه و … تقسیم بندی کنیم.
برای هوا نمی توان مرز و محدوده ایجاد کرد.
حتی نمی توانید بین هوای داخل و بیرون خانه حد و مرز تعیین کنید و آنها را از هم تشخیص و متمایز کنید.
به نظر من هوا، دقیق ترین مثالی است که می توان برای درک اراده خداوند که در همه جا حاظر است به کار برد.
اگر اراده خداوند در همه جا وجود دارد پس در ذهن و افکار ما نیز حضور دارد.
اراده خداوند در افکار و اراده شخصی ما جریان دارد. وقتی افکار خود را تغییر می دهیم و به جای توجه به اراده خداوند (معنویت) به معیارهای سنجش ارزشمندی خود (منیّت) توجه می کنیم ارتباط خود با اراده خداوند از دست می دهیم.
رابطه اراده شخصی با اراده خداوند
اراده شخصی ما می تواند در راستای اراده خداوند و رشد و گسترش آن حرکت کند و یا می تواند از آن فاصله گرفته و مشغول تفکر و تامل درباره مسائل دنیای مادی شود.
زمانی که اراده شخصی ما از اراده خداوند فاصله می گیرد، زندگی به کشمکش و ستیز تبدیل می شود.
افکار منفی در ذهن ما گسترده می شوند و انرژی های منفی از طریق ما در جهان پیرامون جاری می شوند.
در این شرایط ما احساس ناامیدی، درماندگی، شکست و افسردگی می کنیم و تصور می کنیم هیچ راهی برای گریز از شرایط موجود نداریم و در نهایت به این نتیجه می رسیم که خداوند زندگی را برای ما اینگونه رقم زده است و سرنوشت ما این است.
حقیقت دنیای مادی این است که ما به تنهایی نمی توانیم چیزی را خلق کنیم یا بیافرینیم.
همه ما آفریده خداوند هستیم و بدون اراده خداوند قادر به خلق خواسته ها و آرزوهای خود نیستیم.
اگر به واسطه شنیده ها و دیده های خود از کودکی تا به امروز این عقیده در ما شکل گرفته است که برای ساختن زندگی باید سختکوش باشیم و با تقلا کردن زنده بمانیم و زندگی کنیم به این معنی است که اراده شخصی ما از مسیر اراده خداوند خارج شده است و به جای مشارکت در گسترش و رشد اراده خداوند در حال تلاش و کوشش برای به ثمر رساندن اراده شخصی خود هستیم.
خلق کردن (آرزوها، خواسته ها و …) نیاز به نیروی لایتنهای دارد و از آنجا که فقط یک نیروی لایتناهی در جهان وجود دارد و آن خداوند است (اراده خداوند) بنابراین ما مجهز به نیروی لایتنهای نیستیم و بدون کمک گرفتن از نیروی اراده خداوند قادر به خلق کردن و آفریدن آرزوها و رویاهای خود در زندگی نخواهیم بود.
اراده شخصی ما آنچه را که توسط اراده خداوند آفریده شده است را در هم می آمیزد و به شکل خواسته که شامل آرزوهای مادی (ماشین، خانه، موبایل و …) و آرزوهای غیر مادی (اشعار، داستان ها، فرمول های علمی و …) دوباره در جهان مادی پراکنده می کند.
در این صورت اراده ما در جهت و همسو با اراده خداوند می باشد و در گسترش و رشد جهان مادی مشارکت می کند.
انتخاب با ماست که تصمیم بگیریم همسو و همجهت با اراده خداوند یا بر مبنای اراده شخصی زندگی کنیم.
اراده شخصی چیست؟
به بیان خیلی ساده اراده شخصی یعنی ما می توانیم انتخاب کنیم با معنویت ارتباط داشته باشیم یا خیر.
در تمام سال هایی که برای تغییر زندگی تلاش می کردم و نتیجه خاصی کسب نمی کردم بر مبنای اراده شخصی خود عمل می کردم.
اراده شخصی من از زمان کودکی در حال شکل گیری بوده است.
آن زمان که از پدرم می شنیدم:
- زندگی کردن سخت است و باید تلاش کنی تا یک لقمه نان حلال داشته باشی.
- پول مثل چرک دست می مونه، اگه جمع بشه باعث دردسرت می شه.
- اگه می خوای تا آخر عمر خیالت راحت باشه باید در کار دولتی استخدام بشی.
- دنیا پر از آدم هایی که می خوان سرت کلاه بذارن، باید خیلی مراقب باشی.
- خدا برای هر کس به اندازه خودش رزق و روزی در نظر گرفته و باید با تلاش کردن اونو به دست بیاری.
صدها جمله در قالب نصیحت و اندرز از کودکی در ذهن من ثبت شده که اراده شخصی من را تشکیل می دهند.
در تمام سال های پس از ازدواجم بر مبنای همین افکار و فرمول های زندگی تلاش می کردم تا لقمه نان حلالی برای خانواده ام مهیا کنم.
آنچه درباره فرمول های تشکیل دهنده اراده شخصی گفتم را همه انسانها به شکل های مختلفی در ذهن خود دارند و به همین دلیل است که تلاش ما برای موفق شدن و خلق آرزوهایمان نتیجه نمی دهد چون همگی بر مبنای اراده شخصی خود تلاش می کنم و از آنجایی که اراده شخصی همسو با اراده خداوند نیست، تلاش ما نتیجه مطلوب به همراه ندارد.
نکته جالب توجه این است که در تمام لحظاتی که مشغول تلاش بر مبنای اراده شخصی برای زندگی کردن هستیم اراده خداوند به شکل روح لایتناهی در وجود ما حاضر است و آماده است تا به درخواست ما برای ملحق شدن به خود جواب مثبت بدهد.
اراده شخصی یا اراده خداوند
ما باید تصمیم بگیریم که می خواهیم بر مبنای اراده شخصی خود زندگی کنیم یا بخشی از اراده خداوند باشیم؟
باید تصمیم بگیریم که می خواهیم بر مبنای آنچه به ما گفته شده است و می دانیم زندگی کنیم یا می خواهیم بعنوان ابزاری در دستان خداوند برای تحقق سرنوشتی که توسط اراده او برای ما رقم می خورد زندگی کنیم؟
من از روزی که تصمیم گرفتم زندگی بر مبنای اراده شخصی را رها کرده و همسو با اراده خداوند زندگی کنم، به مرور تغییرات و تحولات عظیمی در تمام جنبه های زندگی من ایجاد شد.
گویی خداوند مسئول تعمییر و مرمت خرابی های وجودم در جهان مادی شده است.
از آن زمان هدایت آغاز شد و گام به گام مسیر حرکت برای من واضح می شد.
بدون اینکه بدانم به کجا می روم فقط حرکت کردم و به هرآنچه به من گفته میشد عمل می کردم و نتایج یکی پس از دیگری رقم می خورد و من همچنان ادامه می دهم.
تصور کنید چه می شود که من پس از 35 سال چاقی و تلاش برای لاغر شدن بر مبنای اراده شخصی، در طی دو سال به تناسب اندامی رسیدم که هرگز در رویای خودم نمی دیدم به این شکل می توانم لاغر شوم.
غیر از این است که همسو با اراده خداوند برای لاغر شدن حرکت کرده ام.
تصور کنید چه می شود که من پس از 15 سال تلاش و کوشش طاقت فرسا در شغل های مختلف هیچ موفقیتی کسب نکرده و سرشار از بدهی و مشکلات مالی بودم اما از روزی که تصمیم گرفتم تلاش برای کسب روزی بر مبنای اراده شخصی را رها کرده و با اراده خداوند همسو شوم در همان سال اول همه بدهی های 15 ساله را پرداخت کردم و به لطف خداوند 5 سال است که هیچگونه بدهی، وام بانکی، قرض یا دسته چکی ندارم.
غیر از این است که همسو با اراده خداوند برای کسب رزق و روزی حرکت کرده ام.
تصور کنید چه می شود که من پس از 15 سال که ازدواج کرده بودم و رابطه مناسبی با همسرم و اطرافیانم نداشتم و بارها برای بهبود روابط با همسرم اقدام کرده بودم، با هم قول و قرار گذاشته بودیم، به چندین روانشناس و مشاور خانواده مراجعه کرده بودیم و … اما نتیجه ای حاصل نمی شد و هر روز دعواها و مشاجره های ما بیشتر می شد از سال 93 که تصمیم گرفتم همسو با اراده خداوند زندگی کنم، روابط من با همسر و اطرافیانم به شکل شگفت انگیزی تغییر پیدا کرد.
غیر از این است که همسو با اراده خداوند برای تجربه عشق و مودت با همسرم حرکت کرده ام.
اینها تنها بخشی از تغییرات زندگی من در این چند سال است که تصمیم گرفتم بر مبنای اراده شخصی برای زندگی کردن عمل نکنم و همسو با اراده خداوند در مسیر گسترش و رشد زندگی حرکت کنم.
ناگفته نماند که قطعا در این کار اشتباهات زیادی داشته ام و هرگز نتوانسته ام به شکل عالی اراده شخصی خود را نادیده گرفته و در تمامی امور بر مبنای اراده خداوند عمل کنم اما سعی من این بوده و نتیجه ای که حاصل شده نشان می دهد تا حدودی در انجام این کار موفق بوده ام.
نتیجه گیری
از آنجا که روح الهی نامتناهی است و اراده خداوند بر مبنای بی نهایت عمل می کند رشد و پیشرفت در تمام جنبه های زندگی حد و مرزی ندارد و تا بی نهایت می تواند رشد و گسترش داشته باشد.
برای درک بهتر اراده شخصی و اراده خداوند با خود فکر کنید و مواردی را در زندگی خود به یاد بیاورید که بر اساس اراده شخصی عمل کرده اید و درباره نتیجه آن بنویسید. همچین درباره نتیجه مواردی در زندگی خود که همسو با اراده خداوند حرکت کرده اید شرح دهید.
توجه داشته باشد همسو با اراده خداوند به مواردی گفته می شد که شما تلاش و تقلا برای رخ دادن آن موضوع نکرده اید و به شکل خودبخودی در زندگی شما ایجاد شده است.
در ادامه نوشته “زندگی با اراده خداوند” به سپردن اراده امور به خداوند و ترکیب اراده شخصی با اراده خداوند توضیح داده می شود.
منتظر خواندن نوشته ها و تجربه های شما هستم
همراه همیشگی شما: رضا عطارروشن
امتیاز 4.19 از 83 رای
با دیگران به اشتراک بگذارید تا امتیاز بگیرید!
سلام برخدایی که هرسلول وجودم ازقدرتش میگه وهر نفسم ازتوامندیش میگه وهرتپش قبلم از کارمدیش میگه وهر افکارانیرویی اردهاش میگه وهر شب روز اش از افریتش میگه
سلامبراقای عطاروشن وهم مسبرارده الهی
من ارده خدارو ت ارداواج به شکل واضح وخیلی قویی دیدم
من یی روز یی ۵ ماه فبل از ازداوجم یی شب تاسوا رقتم دنبال دسته یی خانمی درباره عروس یی خانواده صخبت میکرد به هم دیگه مبگفتن عروس فلانی خدا براش خواسته یی طبقه بهش دادن تا انجا زندگی کنه من چون ازمشکلات کسانی که منزل نداشتن اجاره نشین بودن کمی خبرداشتم همون لحظه ازخدا خواستم اگه قراره اردواج کنم کسی باشه که یا پیش مادرش زندگی کنه که یی واحدداسنه باشه من اونجا زندگی کنم ولی وفتی همسرم به خواستکادی من امد که ابنم ازدیدمن اراده الهی بود چون من یی روزیکه هیچ کاری توارایشگاه نداشتم دلم به شدت برای دوستانم تنک شد هرجه مادر خدا بیامرزگفت امروزنرو بزارفردا برو من گفتم قبلم بشدت برای دوستم تنک شده باید بره وفتی من رفتم ارایشگاه داشتم با دوستانم سوخی میکردم اول متو جه نشدم یی لحظه یی چشمی انکارمنو نکاه مبکنه برگشتم دبدم یی خانمی با دقت من نگته میکنه قبلم همون لحظه بشدت به تپش افتاد ودراخرمتوجه شدم این خانم برای دیدن دختران ارایشکاه امده پس اراده الهی بود ازدواجم چون من اون رور اصلا قصد رفتن با ارایشگاه ودیدن دوستم به هیچ وح نداشتم من برای ابن ارواج شرایط سختی رو پشت سر گذاستم واز با اگاهیکه کسب کردم متو جه شدم این ازدواح اراده الهی بود که انجام شد نه خواسته واراده من
حتی یی زمان من با مخالفت شدید برای انجام ابن امرداشتم زمین زمان به هم چسبید که این ازواج صورت گرفت برای خودم جای بسی تعجب بودکه چطور این امر صورت گرفت
وای امرور به خودم میگم خدا برای من اینگونه رفم زده بود ومن اون زمان میخو استم اراده خودم رو پیش ببرم ولی نشد وامروز از اینکه به اداره الهی جواب مثبت دادم خیلی خوشحال هستم چون من با ازدواجم کلی انزی واحساس معنوی زیادبه زندگیم وارد شد اگه ابن ازدواج صورت نمیگرفت ابن معنویت رو نداشتم
باره اراده الهی روباچشم خودم وبا حسم دیدم درک کردم ولی اون زمام متوجه ابن ارده به این شکل نبودم
شب گذشته همسر یی موضعی رو مطرح کر که برای من یی حواب بزرگی که توذهنم بود حوابش کامل گرفتم وفهمیدم همسر برای یی فردی ازخدا یی خواسته بزرگرو خواسته وان فرد با استفاده ازسابقه وکارکردن پیش همسرم باعث شده اون به خواسته که همسرم داشت برسه واین مسئله کسب کاره همسرمن رو حتی تا نابودی کشید ولی دوباره همسرم ازنوع شروع کرده وباره میگفت من برای این فرد بعدنخواستم چرا این اقا با یی سری کارهای که توکسب کار ازدید همسرم اشکال داره موفق شد
باره بچه که مریض میشدن ازخدا کممیخواستم که بهشون کمک کنه وشفا رو به بچه هام هدیه بده چندروزیهست که دختر بزرگم با همسر ونواه م مریض هستن امرور ازخدا خواستم که اونهاررو شفا داده وسلامتی جسم تنشون بهشون هدیه بده چون چندوفتی هست که ابن مریضی تومنزل دختر ریشه گرها واز یی شکل به شکل دیگه تغییر میکنه نمیدونم چه حکمتی تواین بیماری منزل دخترم هست که من اطلاع ندارم
امتحان دختر هست یا امتحان من که بازم خودم به ارده الهی بسپارم شاید من دارم ارده خو دم رو به اراده الهی جلوترمببنم
که خدا داره به من نشون میده که ابنجاهم اراده خداو ند جلوتد هست پس سکوت کرده رها میکنم تا خودخداوند با اراده خودش ابن وضعیت روبه نحواحسن درست کنه
هی دایم به دعاهستم که مریضی ازکل مردم رفع بشه ازفزنداان من هم رفع بشه امین با رب العالمبن
خدا پشت وپناهتون یاخق حق نگه دارتون
به نام خدایی کل افرینش
سلام براستاد عطار روشن ودوستان هم مسیر
تا زمانی که با ارده خودم کاره کردم تلاش داشتم با فشار وزحمت زیاد دربیشترین زمان به وسیله های هم رسیدمدکه بعضی زمان با نگاه کردن بهش همون روزها اول شاد بود کم کم به شکل عادی شده دیگه اصلا برام اونتازکی رونداشت خودمتعجب میکردم من که اروزی داشتن این وسیله داشتم پس چرا حالا انقدر برام. عادی شده انکار اصلا من نبودکه حسرت داشتن این وسیله داشتم اگه اون حس بود تومدت کوتاه برام به شکل اول نبود باره وسایل خربد عوض کردم کاری کردن هنری رو اموزش دیدم اگه با ارده خدا همسو بود اون زمان نمی دوستم که این کاره ویا این خرید همسو با اراده خداوند انجام شده که زمان بیشتری توحس خوب براممونده تو هربرنامه که مربوط به لاغری بودم همیشه طبق تحقیق وپرسی خودم با اراده خودم یی روشی رو به دست می اوردم که اصلا با من وجودم من اون هم اهنگی مورد نیاز وجودم وجسم رو نداشت هرچی به خودم فشار میاودرم به شکل کامل تو زمان بلند مدت نمتواستم اون انجام بدم
بخش ارده شخصی وکلی منیت که من کشتم من پیدا کردم خیلها ازش نتیجه گرفتن پس درست هست این تازه ابراز میکرد که از اراده دیگران هم تایید گرفته باشم که من با منیت واراده خودم بهترین کار رو انجام دادم ازخدایی خودم تشکر میکردم که کمک کرده ولی واقعایت منیت بیشتردورنش بود تا احساس رضایت حس خوب اگه بود تو زمانکوتاه همه بخارشده از بین رفنه و هر روز کار برام سختر میشد تا اسون
تو بخش ازتباط هم به این شکل بود چون کلی اراده شخصی دورنش بود وتو افکار من بهترین عمل کرد دارم دیگران اشتباه میکنن من درست رفتاردارم ومنیت دورش زیاد بود حس کمک داشتن اون برای رضای خدا ولی ته اون رضایت ترسی بود که ازخدایی خودم داشتم که به این وسیله مودر رحمت خدایی عزیزم قرار بگیرم انقدر تو این بخش باوره و افکار و منیت و اراده شخصی حضور داشت که جای خیلی کمی برای اراده خدا باقی بود کارم هر روز هم سخترمشکلات هی بیشتر و کسترده ترمیشد برای خودم جای سوال بود من که فردی خدا ترس هستم عبادت میکنم نماز میخوانم چرا و انقدر تو مشکلات دارم دست پا میزنم هرکاری میکنم تعدادش هی افزایش پیدا میکنه تا کاهش
هی طبق یاد گرفته خودم با گریه التماس اشک از خدا کمک میخواستم من در رحمت با اراده و منبت خودم بسته بودم جاده ارسال رو مسدود کرده بودم لایقت خودم رو به شدت کاهش داده بودنم و هم زمان انتظار رحمت اون تو سطح خوب وکسترده داشتم
این درست تا زمان که تسلیم شود اون واقعی ازخودش با ایمانی بیشتر خواستم که راه نجاتی برای من در نظر بیگره به این مسیر هدایت شدم با اموزسهای و نوشته باوره ساز زندکی با اراده خدا ودوره با شکوه خدا هرکز دیرنمیکند ودوره زندکی با کمک خدا ونوشته دزندگی با طمع خدا
به ابعادی از خودم وخدایی خودم وچگونگی ارتباط با خالق رو تو حسی عالی وحال دل قویی احساس لایقت خوب ورارزشمندی و عدالت خدای عزیزم در مودرهربنده به شکل تازه بهش رسیدم
تازه متوحه شدم نه تنها تو بخش چاقی من کلی باوره اشتباه و کلی مانع و فرمولهای اشتباه دارم توبخش ایمان و پرستش خدا عزیزم همکلی مانع کلی باوره اشتباه رو به جشم ایمان وعبادت دارم همراه خودم نگه داشته تازه اصلا فبول نداشتم که اشتباه هست درست مثل جاقی که من تو اون بخش اصلا فبول نداشتم که من مقصر همه این وضعیت هستم کلی بهانه داشتم که بخاطر این بخاطر اون من فردی جاق هستم
بهانه های از اطراف طی سالهای زیاد شنیده کاملا فبول کرده با هر وعده غذا که مصرف میشد اینکد نویسی اشتباه رو باهش همراه کرده فرمان جاقی رو از ذهنم به جسم وارد میگردم تو بخش خدا شناسی به همین شکل بود کلی افکاردر رابطه با خدا داشتم که اگه بیمار باشی جای بهتری نزد خدا دارای نعمت بیماری برای ایمان نشانه خوبی هست که خدای عزیزم اون فرد رو دوست داره ومیخواد کناهش پاک بشه اون دنیا غذاب نکشه اصلا نعمت به اسم بیماری تو سیستم خدا نیست
تازه برای اون از خدایی خودم صبر در برابر درد رو طلب میکردم و جیزی که نبود و توذهنم من ایجادشده بود رو به خالق ارتباط میداد
وفتی این همه باوره رو برطرف کردم عبنک غبار گرفته خودم پاککردم نور کانرژی خدای خودم رو توقانونهای عالی سیپستمی با شکوه تازه به جشم من امد و من متوجه شدم این باوره اصلا اگه میخوام با خدای عزیزم در ارتباط باشم این دو بخش وحودی من با خدا باید همسو بشه نه مخالف هم کار کنن بخش ارده من اجازه انتخاب داده با اراده خودم کار کنه به چیزهای ناجیز دست رسی داشته و باشه که هیج کمک کننده نیست یا با اراه خدا همسو باشه انجام بده با اراده خدا هرانجه که و در توان هیج بنده نیست
برای من با ارتباط با خدای خودم همه مشکلات طی زمان به شکلهای اسون راحت برطرف بشه این ارتباط هی سطح کسترش پیدا میکنه حال حسم تو این ارتباط بسیار خوب و با کیقت هست وتو ابعاد دیگه خودش رو داره نشون میده که اصلا تو تصورات من نبود تو بخش کسب اگاهی فهم اگاهی تازه درک اون که تونگاه منکاره ده سال برای من طی این زمانکم. داره انجاممیشده ایده داده میشه کارم به خدایی خودم وارکزار میکنم به شکلی که اصلا تو خیال من امکان نداره به این راحتی انجام بشه و از انچه که تهیه میشه میاد منزل چنان شور شوق در من ایحادمیشه من برای عید وسایل برای منرل تهیه کردم پرده مبل لوستر چیزهای که چندسال بود با داشتن پول اصلا امکان نشد تهیه بشه
ولی امسال با کمترین هزینه تو وبهترینمکان با بهترین کیفت وارزترین قیمت وسایل امدخونه من هرروز وفتی به این وسایل نگاه میکنم انکار همین یی ساعت پیش اینها و امدن منزل من ازنگاه من اینها هدیه خدا برای من هست پس نگاهم برای دیدن هدیه خدا تازه هست هر روز جون با اراده من نبود با همسو شدن وربا اراده خدا و هربار که .خواستم از خونه خارج بشم گفتم خدایا من فقط دارم میرم تو خودت بهترنها رو برام اماده کردی من به همونجا راهنمایی میکنی وبه شکل عجب مکانی راحت با شرایط جسمی من همه این خریدها با خصور خودم وانتخاب مورد علاقه من انجام شد جون اراده خدا دورنش بودداز داشتن همه وسایل هروز دارم کیف میکنم بارها شده من قصد خرید نداشتم با خواهش من بردن کلی چرخیدن برای خرید خودشون من اصلا قصد خرید اون وسیله فبلا داشتنم اون روز تو افکار اصلا نبود چنان راخت اسون برام تهبه شده تو نگاه من انجام شده و امده منزل چون من همه سعی خودم گذاشتم که از اراده خودم ومنیت ته حد ممکن دورار بشمد وارتباط با خدای خودم رو هروز با بخش سپاس گزاری داشته باشم از هر انچه نعمت توکل وجودم اطرافم هست وقدر دوستن از سیستم افرینش قانوهای خلاقت فراوانی نعمت تو هر بخش ولی تو کامل ناباوری وسیله که نیازمن بود اون با کیفت وبا واسونی خریدشده امدم منزل من صحبت با خدایی خودم با کیقت بهتر حال حسی،عالتیری هرروز دلرم هرصبح با باز شدن جشم برای نگاه واون روزم کلی از خالقم تشکر وسپاس گزار هستم
من این ارتباط که هرورز داره بزرگتر میشه ازخدایی عزیزم که من در کنارش جای داده هدایت کرده حمایت میکنه کمک دارممیکنه که فهم بهتری از خالقم رو به دست بیارم باره ازش تشگروسپاسکزارم هستم
خدا پشت وپنا هتون یا حق حق نگه دارتون