0

زندگی با اراده خداوند (قسمت اول)

زندگی با اراده خداوند
اندازه متن

زندگی با اراده خداوند نوشته ای است که زمانی فقط به صورت یک عقیده یا انرژی در قلمرو نامرئی (انرژی پاک) قرار داشت.

خواست خداوند بر این قرار گرفت تا این آگاهی به صورت نوشته ای قابل خواندن و درک شدن در دنیای مادی متجلی شود.

نتیجه زندگی با اراده خداوند

بعد از خواندن این نوشته شما دیگر انسان اکنون نخواهید بود چرا که آگاهی جدید از طریق خواندن این نوشته از دنیای بی شکل وارد دنیای شکل یافته ذهن شما خواهد شد. بنابراین شما تغییر خواهید کرد و این تغییر در نگرش، می تواند باعث شروع تغییر در زندگی شما شود.

آنچه می خوانید باعث شکل گیری نگرش های جدید در ذهن شما می شود، سپس در افکار و رفتار شما تغییر ایجاد خواهد شد و اراده ای همسو با اراده خداوند در شما برای تغییر زندگی شکل خواهد گرفت.

من، شما، همه انسانها و به طور کلی همه زندگی از میدانی به وجود آمده ایم که دیده و شنیده نمی شود و آن میدان “قدرت خداوند” است.

اگر با این نگرش زندگی کنید، قدرتی را در خود احساس خواهید کرد که همان قدرت خداوند است و مصداق وعده او که در قرآن کریم می فرماید: من از خود در شما دمیدم.

“پس زمانی که اندامش را درست و نیکو نمودم و از روح خود در او دمیدم، برای او سجده کنید. (۷۲ سوره ص)”

برای درک قدرت خداوند باید به قدرتی که در وجود ما نهفته است توجه کرد.

همه ما قدرت خود را با “اراده” می شناسیم.

  • من انسان با اراده ای هستم
  • من انسان بی اراده ای هستم
  • من اراده کرده ام
  • من اراده ندارم
  • من اراده دارم و …
  • کلمه “اراده” تعریف ما از قدرتی است که در خود سراغ داریم.

معنی کلمه “اراده” چیست؟

اراده همان دنبال کردن هدف یا انگیزه ای نیرومند به همراه عزم و تصمیم برای ایجاد نتیجه ای مطلوب به شمار می رود.

از نظر ما افراد با اراده، افرادی هستند که برای رسیدن به خواسته های خود تلاش می کنند و هیچ نیرویی نمی تواند مانع رسیدن آنها به هدفشان شود.

اگر انسانی هستید که هرگز تسلیم نمی شوید و رویایی درونی (تصویری ذهنی) شما را به سمت تحقق رویاهایتان ترغیب می کند خود را انسانی با اراده می دانید.

اما نکته ای در نقش اراده در زندگی ما وجود دارد که معنی و مفهوم اراده داشتن را تغییر می دهد.

بارها در زندگی خود شاهد مسائل و موضوعاتی بوده اید که بدون اینکه تصمیم به تجربه آنها گرفته باشید وارد زندگی شما شده اند.

این موضوع را به شکل کمک هایی که انتظار دریافت آنها را نداشته اید اما در زمان مناسب از طریق انسانها به شما داده شده اند نیز تجربه کرده اید.

در شرایطی که هیچ راهی برای تغییر شرایط یا رسیدن به خواسته ای نداشته اید، اتفاقاتی رخ داده است که مسیر رسیدن شما به خواسته هایتان را هموار کرده است.

در اینجا نیروی اراده شما منجر به تغییر شرایط و رقم زدن اتفاقات نشده است بلکه نیرویی بسیار قدرتمندتر باعث ایجاد همزمانی هایی در زندگی شما شده است که شرایط شما را دگرگون کرده است و نتیجه اراده شما فراتر از انتظارتان رقم خورده است.

من برای رها کردن شغل ابزار و یراق تصمیم قاطع نگرفته بودم، همچنین برای آموزش دادن لاغری با ذهن برنامه ریزی نکرده بودم، حتی برای نوشتن این کلمات به دنبال یکدیگر هیچ تصمیمی نگرفته ام.

زمانی که ارتباطم با معنویت (قدرت اراده خداوند) را بیشتر کردم این رویدادها به صورت عملکردی طبیعی و ساده در زندگی من رخ دادند.

من سال ها شغل های مختلف داشتم که همه آنها مستلزم حضور فیزیکی در محل کار و رعایت اصول حضور و غیاب و سایر قوانین اداری بود و من بعد از آشنایی با قدرت خداوند دوست داشتم در شرایطی کار کنم که آزادی زمانی و مکانی داشته باشم.

آزادی در انتخاب محل انجام کار، آزادی در انتخاب زمان انجام کار و از همه مهمتر آزادی مالی را تجربه کنم.

دقیقا به خاطر دارم در یک روز از زندگی ام احساس کردم باید شغل ابزار و یراق را رها کرده و مشغول آموزش لاغری از طریق قدرت ذهن شوم.

آن لحظه برای اولین بار بود که این فکر در ذهن من مرور شد و بلافاصله به یک تصمیم برای اجرایی شدن تبدیل شد.

تصمیم (اراده) خود را با همسرم مطرح کردم.

تصور می کنم در آن لحظه همسرم نیز مطیع و فرمانبردار آن نیروی عظیم و قدرتمند شد و با تصمیم (اراده) من موافقت کرد. این در حالی است که هیچ نشانه منطقی یا دلیل قانع کننده ای نداشتیم که اثبات کند رها کردن شغل ابزار و یراق که شش سال بود آن را با هر سختی و زحمتی انجام داده بودم و تازه به شرایطی رسیده بود که احساس می کردم در حال نتیجه دادن است را رها کرده و مشغول کاری شوم که هیچ تضمینی برای نتیجه دادنش وجود نداشت.

اراده خداوند، فراتر از اراده من برای ادامه دادن شغل ابزار و یراق بود.

اراده خداوند در جهت تحقق رویای من (آزادی زمانی، مکانی و استقلال مالی) بود اما اراده من در جهت ادامه دادن شرایطی بود که مرا به رویایم نمی رساند.

جمله قبل را با دوباره با دقت بخوانید و الگوی آن را در زندگی خود یا دیگران جستجو کنید.

توکل کردن و نقش آن

توکل کردن در این مرحله از تحقق رویاها تاثیر فوق العاده ای در فعال شدن اراده خداوند در جهت تحقق خواسته های ما دارد.

با توکل کردن شما تصمیم می گیرید که از اراده خداوند برای تحقق آرزوهای خود استفاده کنید و این در حالی است که ممکن است همچنان در حال عمل کردن بر اساس اراده شخصی باشید که نتیجه زندگی شما را تا آن زمان رقم زده است.

در این صورت اراده خداوند وارد عمل شده و اراده شما را تحت تاثیر قرار داده و در ذهن و قلب شما تمایل برای انجام اعمالی را ایجاد می کند که هم جهت با اراده قبلی شما نیست بلکه همسو با اراده خداوند و در مسیر تحقق رویاهای شما می باشد.

پس از درک (اراده من) و (اراده خداوند) و نقش هر کدام در شکل دهی نتیجه زندگی، این عقیده در من شکل گرفت که: اراده، بسیار فراتر از یک تصمیم منطقی بر اساس داده های دریافتی از دنیای پیرامون است.

تعریف اراده واقعی تقریبا در تضاد با تعریف قبلی من و احتمالا اکثر انسانها درباره اراده می باشد.

کارلوس کاستاندا در آخرین کتابش، اراده خداوند را اینگونه تعریف می کند:

اراده خداوند، همچون نیرویی است که در جهان وجود دارد. افرادی که در ارتباط با منبع و منشاء وجود، زندگی می کنند قدرت خداوند را فرا می خوانند. این قدرت در دسترس آنها قرار می گیرد و راه فضیلت و کمال را برایشان هموار می کند. یعنی آنها هرآنچه را که بخواهند انجام می دهند.

بر اساس این آگاهی، اراده کاری نیست که ما انجام می دهیم یا قصد انجامش را داریم، بلکه نیرویی است که به صورت میدان انرژی نامرئی در جهان وجود دارد.

من تا قبل از این هرگز چنین تصویری درباره نیروی اراده نداشتم.

برای بهره بردن از قدرت اراده خداوند باید خودمان را غرق آن کنیم، از طریق توکل کردن، ایمان داشتن و اعتماد کردن به خداوند و قدرت بی نهایتش در شکل دهی جهان هستی.

این نکته برای من کاملا آشکار شده است که از طریق تلاش های طاقت فرسای فیزیکی (ظاهری) برای رسیدن به آرزوها با استفاده از اراده ی شخصی، امکان دست یابی به قدرت اراده خداوند کاهش می یابد.

به این معنی که هرچه بیشتر بر نیروی اراده خود برای تحقق رویاهایمان متکی شویم از نیروی اراده خداوند در جهت خلق رویاها کمتر بهره مند می شویم.

از آنجاکه خداوند منبع و منشاء تجلی جهان هستی می باشد، قدرت اراده ما در برابر قدرت اراده او بسیار ناچیز است اما استفاده از کدام اراده (اراده شخصی یا اراده خداوند) برای تحقق رویاها به عهده انسان می باشد. این معنای واقعی آزادی در زندگی دنیایی است.

ما می توانیم انتخاب کنیم با اراده شخصی خود و بر اساس افکار منطقی و منیتی خود در جهت رسیدن به آرزوهای خود تلاش کنیم.

همچنین می توانیم انتخاب کنیم با استفاده از اراده خداوند زندگی کرده و از قدرت هدایت او بهره مند شده و در مسیر رسیدن به رویاهای خود حرکت کنیم.

به اندازه ای که بتواینم دیدگاه خود درباره اراده انجام کارها را تغییر داده و برای انجام امور زندگانی به اراده خداوند متکی و متصل شویم شرایط ما در زندگی تغییر می کند.

زندگی با اراده خداوند
پاتانجالی

پاتانجالی بیش از بیست قرن پیش توصیه کرده است:

“نیروهای خفته، قابلیت ها و استعدادها شکوفا می شوند و شما خودتان را به صورت انسانی بسیار برجسته تر و بزرگ تر از آنچه که حتی در رویاهای تان می دیدید کشف می کنید.”

نیروی خفته در سخن پاتانجالی همان اراده خداوند است. همان اراده ای که سبب شد من از حرفه چندساله ام دست کشیده و مشغول حرفه ای شوم که هیچ دانش و تجربه ای درباره آن نداشتم.

همان نیرویی که سبب شد من تمایل پیدا کنم از قدرت ذهن برای رهایی از چاقی و خلق رویای لاغری استفاده کنم و نه تنها من بلکه بی نهایت افرادی که رویای لاغر شدن دارند را به سمت سایت تناسب فکری هدایت کرد تا مسیر خلق رویای لاغر شدن را به آنها نشان دهد.

نیروهای خفته

شاید تصور عموم از عبارت “نیروی خفته” در سخن پاتانجالی، نیروهایی هستند که وجود ندارند یا به صورت انسان های مرده هستند اما واقعیت امر این نیست بلکه نیروی خفته، اراده ای است که در وجود انسان پس از اینکه در معرض وحی و الهام قرار می گیرد ایجاد می شود.

در واقع خداوند به وسیله الهام کردن به انسانها از طریق آنها مشغول انجام کارها می شود. اگر تا به حال درباره هدف یا ایده ای به شما الهام شده است و آن را انجام داده اید بهتر مفهوم انجام کارها از طریق خود با اراده خداوند را درک خواهید کرد.

مدت طولانی است این موضوع ذهن مرا به خود مشغول کرده است که چطور می توانم به این نیروهای به ظاهر خفته دسترسی پیدا کنم تا در لحظات حساس زندگی از آنها کمک گرفته و به آرزوهای خودم برسم.

این نیروهای خفته چه نیروهایی هستند؟

در کجا قرار دارند و چه کسی می تواند از آنها استفاده کند؟

چه کسی نمی تواند از این نیروها بهره مند شود و چرا؟

این سوال ها سبب شد تا اشتیاق بیشتری برای درک نیروی خفته (اراده خداوند) در من ایجاد شود و نتایج زندگی من گواه تغییر نگرش من درباره نیروی اراده شخصی و سعی در بهره مند شدن و استفاده از نیروی اراده الهی برای رسیدن به رویاهاست.

امروز می دانم که اراده، همچون نیرویی است که همه ی ما آن را در وجود خود داریم. قدرت اراده خداوند میدانی از انرژی است که به صورت نامرئی و ماورای الگوهای تکرار شونده روزمره و طبیعی ما جریان دارد.

این نیرو حتی قبل از بسته شدن نطفه هر یک از ما نیز در آنجا وجود دارد.

ما دارای ابزاری هستیم که می توانیم این نیرو را جذب کنیم و زندگی را به شیوه ای جدید و مهیج تجربه کنیم.

اراده خداوند در کجا قرار دارد؟

برخی از پژوهشگران اعتقاد دارند که هوش، خلاقیت و تصورات ما در نتیجه ی واکنش به اراده خداوند به وجود می آیند و صرفا افکار و عناصری در مغز نیستند.

دیوید بوم معتقد است: “همه ی تاثیرات و اطلاعات منظم در قلمرو نامرئی یا در حقیقتی متعالی تر وجود دارند و به هنگام نیاز می توانیم از آن ها دعوت کنیم.”

در پاسخ به این سوال که میدان انرژی اراده خداوند در کجا قرار دارد؟ باید بگویم هیچ مکانی را نمی توان یافت که این انرژی در آن نباشد، زیرا هر چیزی که در جهان موجود است در درونش هدف و انگیزه ای دمیده شده است.

این حقیقت درباره همه صورت های زندگی مانند یک اسلحه، یک غنچه گل رز و یا یک کوه صحت دارد. یک پشه نیز در تجربه  ی زندگی دارای هدف و انگیزه است.

یک دانه لوبیا که به نظر می رسد قدرت فکر کردن و عمل کردن ندارد نیز تحت مدیریت اراده خداوند عمل می کند.

تنها کافی است دانه لوبیا را در خاک مرطوب بکارید، چند روز بعد شاهد قدرت و عظمت موجود در دانه لوبیا خواهید شد.

اگر دانه سیب را بشکافید درخت سیب را در آن نمی بینید اما می دانید که درخت سیب از دل این دانه به وجود خواهد آمد.

هر شکوفه ای که در فصل بهار بر شاخه درخت سیب می روید فقط یک گل کوچک و زیبا است اما در حقیقت هدفی درون آن دمیده شده است که باعث می شود در زمان مقرر به صورت میوه سیب متجلی شود.

خداوند اشتباه می کند؟!

در دایره اراده خداوند هرگز اشتباهی صورت نمی گیرد.

دانه سیب هرگز به گلابی تبدیل نمی شود و تخم یک کبوتر هرگز به یک مار تبدیل نمی شود.

هر بخش از طبیعت بدون استثنا داری هدف و انگیزه است و چیزی در طبیعت وجود ندارد که به هدف خود از بودن در دنیا شک کند.

ما انسانها نیز جزئی از این طبیعت هستیم و داری هدف و انگیزه برای بودن در دنیای مادی هستیم.

همانگونه که تولد یک شکوفه در فصل بهار بدون هدف و برنامه نیست، تولد هر انسان در جهان مادی بدون هدف و برنامه نمی باشد.

تفاوت انسان با سایر موجودات در پیگیری هدف و انگیزه خود از زندگی این است که انسان تنها موجودی است که قدرت ذهن دارد، توانایی اندیشیدن و انتخاب کردن و تغییر کردن دارد.

هیچ موجودی به جز انسان در جهان مادی در طول حیات خود قادر به ایجاد تغییر در شرایط زندگی خود نیست و فقط بر اساس غریزه خود زندگی می کند.

اما انسانها می توانند در مدت زمان حیات خود در دنیای مادی بارها شرایط زندگی خود را دگرگون کنند.

من تا سن 35 سالگی چاق بودم و اکنون چند سال است که متناسب هستم.

این یک تغییر است که من در شرایط زندگی خود ایجاد کرده ام.

تا سن 35 سالگی از نظر مالی در شرایط بسیار نامناسب بودم اما در طی چند سال شرایط مالی خود را به طور کامل تغییر دادم.

هر فردی که این نوشته را می خواند در طول عمر خود بارها شرایط زندگی اش تغییر کرده است حتی اگر نداند یا قبول نداشته باشد که خودش مسبب تغییر در زندگی اش بوده است اما این از توانایی های منحصربفرد انسان است که در هیچ موجود دیگری یافت نمی شود.

نکته جالب توجه این است که قدرت اراده خداوند در تمام اجزای هستی جریان دارد بنابراین هر تغییری که انسان در شرایط زندگی خود ایجاد می کند تحت مدریت و کنترل قدرت اراده خداوند است.

در لحظه ای که نطفه ما بسته می شود زندگی در معنا و مفهوم واقعی شروع می شود و قدرت اراده خداوند مراحل رشد و نمو را مدیریت می کند.

در لحظه ای که نطفه بسته می شود ساختار جسمانی، ویژگی های ظاهری، زمان مناسب تشکل شدن قلب، چگونگی شکل گیری استخوان ها و هزاران موضوع دیگر در همان لحظه اول و شروع زندگی تعیین می شود.

ما فقط به عنوان یک شاهد در حال نظاره کردن مراحل رشد و نمو جسم خود هستیم.

می بینیم که موهایمان رشد می کند و می توانیم آنها را کوتاه کنیم بدون اینکه بتوانیم رنگ، صاف یا فر بودن آنها را تعیین و انتخاب کنیم.

قدرت اراده خداوند را نمی توان با کلمات توصیف کرد چون همین کلمات هم از این قدرت سرچشمه می گیرند.

قدرت اراده خداوند قلبم را به تپش در می آورد، غذایم را هضم می کند، پاهایم را کنترل می کند، نوشته هایم را می نویسد و حرف هایم را می زند و این کارها را برای هر چیزی که در جهان وجود دارد انجام می دهد.

قدرت الهی همه چیز را در جهان تعیین می کند و در همه جا حضور دارد یعنی جایی را نمی توان یافت که قدرت اراده خداوند در آن جا نباشد، اما اغلب اوقات احساس می کنیم از خدا جدا شده و دور افتاده ایم.

نکته مهم تر و قابل توجه این است که اگر قدرت اراده خداوند همه چیز را تعیین می کند، چرا اکثر انسانها بیشتر آنچه که دوست دارند داشته باشند را ندارند؟

پاورقی:

این نوشته ادامه دارد، برای کسب نتیجه بهتر از مطالعه کردن، در همین لحظه که مشغول نوشتن هستم به من الهام شد که نوشتن را متوقف کرده و از خواننده بخواهم یک بار دیگر این نوشته را بخواند و به سوال مطرح شده در انتهای نوشته پاسخ دهد.

ایمان دارم اراده خداوند این نوشته و نوشته های بعدی را مدیریت می کند و اراده او هدایت ما برای درک بهتر و افزایش نیروی اراده در وجود ماست که زندگی خود را تغییر دهیم.

سوال: اگر قدرت اراده خداوند همه چیز را تعیین می کند، چرا بیشتر آنچه که دوست داریم داشته باشیم را نداریم؟


منتظر خواندن نوشته های شما هستم

همراه همیشگی شما: رضا عطارروشن

با دادن ستاره به این مطلب امتیاز بگیرید.

Rating 3.97 from 179 votes

https://tanasobefekri.net/?p=29480
برچسب ها:
95 نظر توسط کاربران ثبت شده است.

دیدگاهتان را بنویسید

اندازه متن دیدگاه ها
      آواتار faridehhasani5455
      1400/03/28 00:10
      مدت عضویت: 1616 روز
      امتیاز کاربر: 23378 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,603 کلمه

      زندگی با اراده خداوند قسمت اول 

      منهم مثل خیلی از افراد ، اطلاعات جامع و صحیحی از خداوند نداشتم ، تو تصورات کودکیم خدا رو یک موجود یا انسان بسیار بزرگ میدیدم که خیلی هم عصبی و خشمگینه ، یه ترس عمیقی ازش داشتم که اجازه نمیداد بهش فکر کنم ،بیشتر باهاش لج بودم ، من با عظیم ترین قدرت جهان لج بودم و انتظار داشتم همه چیز برای من گل و بلبل باشه 

      مادر مذهبی و نماز خونی داشتم که هر وقت میخواست از خدا بگه از شکنجه هاش میگفت ،از انتقام گرفتنش میگفت و اون اطلاعات منو میترسوند 

      شنیده بودم که خدا با فقیرها خوبه و به ثروتمندا ثروت بیشتر میده که حتی اسمشو  نیارن ، من از یه جهت دوست داشتم به خدا نزدیک بشم ولی میدونستم باید فقیر باشم و هم دوست داشتم ثروتمند باشم که اونوقت خدا ازم شاکی میشد ،پس در ذهن کودکی خودم مابین اونها موندم 

      دلم میخواست ثروتمند باشم ولی شنیده بودم ثروتمندا بی خدا هستن ،بدجنس و سنگ دلن ، مغرور و خودخواه و شکم گنده هستن 

      در مورد فقیرها هم شنیده بودم که اگر میخوایی به خدا نزدیک بشی باید فقیر و بی ریا باشی ، زیاده خواهی خوب نیست ،قناعت کردن خوبه وووو 

      مونده بودم بین این ۲ گروه ،آخه این خدا چه خدایی بود که انقدر حق انتخابو برای من سخت کرده بود ، خدا رفته بود تو دسته فقرا که منم دوست نداشتم فقیر باشم 

      و من مونده بودم و یه عالمه باورهای ضد و نقیض ،که فقط گمراهم میکردن و روز به روز از خدا ناامیدتر میشدم ، امروز استاد یه استوری گذاشتن که مظمونش این بود که  (  چرا به جای امید به خدا ،اعتماد به خدا را به ما یاد ندادن) اگر درست نوشته باشم ، واقعا من یاد نگرفتم‌ که فقط به خدا اعتماد کنم ،من به همه اعتماد کردم بجز خدا ،به همه رو زدم ،بجز خدا ،چرا ؟ چونکه در ذهن من خدایی محکم و قدرتمند وجود نداشت ، وقتی من از چیزی اطلاع ندارم چطور میتونم بخواهمش ؟ 

       قبلا به من فهمونده بودن که تو به دنیا اومدی ، یه مدتی زجر میکشی ، تازه جنسیتت هم که خانمه ،پس درد و رنج بیشتری متحمل میشی ،بعدشم که با خفت میمیری ، آیا هدف از خلقت من این بوده ؟ یعنی خداوند اینهمه ادعا کرد که زمین و زمان رو برای شما خلق کردم ، شما اشرف مخلوقات من هستید ، آیا منو فرستاد که اون چیزهاییکه به من فهموندنو زندگی کنم ؟

      اینهارو چند ساله متوجه شدم و تا قبل از اون هیچ کس بمن اطلاعاتی نداده بود ، تقریبا ۶ سال پیش در کلاس دکتری شرکت کردم که  واقعا نمیدونستم ،موضوعه کلاسش چیه و من رفتم تو اون کلاس ، ( اینهم نمونه ای از  هدایت خداوند) وارد کلاس شدم ،نمیدونستم خانم دکتر میخواست در مورد چی صحبت کنه ، تازه یادمه اون موقع برای ۲ ساعت کلاس، ۲۰۰ هزار تومن هم پرداخت کرده بودم 

      خیلی از صحبت های اون روز خانم دکتر یادم نمونده بجز قسمتیشو که داشت خدارو توصیف میکرد ، گفت شما جزئی از کل هستید ، شما از خداوند هستید ، ما و خداوندو تشبیه کرد به آب اقیانوس ، گفت ما مثل یک ظرفی هستیم که وقتی در آب اقیانوس قرار میگیریم ،پر میشیم از اون‌ آب و در واقع ما  همون آب هستیم که شکل اون ظرفیو میگیریم که وارد اقیانوس  شدیم ، گیج شده بودم 😯 درک نمیکردم حرف هاشو ، از کلاس اومدم بیرون ، کلی فکر کردم ،گفتم یعنی خداوند و ما یکی هستیم‌ ؟  اون کلاسو به ظاهر فراموش کردم ولی همون سئوال هاییکه در ذهن من ساخته شد ،منو فرستاد به مسیرهای بعدی از شناخت این نیروی قدرتمند 

      همون زمان فرمولی در من شکل گرفته شده بوده که باعث شروع تغییرات درونی من بود 

      اون زمان ها ، در هر جنبه ای از زندگیم که موفقیتیو بدست می اوردم ،فکر میکردم که شانس آوردم ، همه میگفتن فریده خوش شانسه ، به هر چیزی رسیدم‌ فکر کردم که ،حالا شانس آوردم و دیگه این اتفاق برام‌ نمیفته ، منتظر شانس و اقبال بودم ، در مسیر زندگیم بینهایت بهم کمک شد که همشو نشات گرفته از شانس میدونستم و هیچ وقت حتی فکرشم نکردم که اینها قوانین خداونده 

      از چند سال پیش که به تضادهای بیشماری برخورد میکردم ،به آگاهی هایی هدایت شدم ،به مسیری فرستاده شدم که اصل موضوع بود و جواب تمام سئوالات و مجهولات ذهن من بود ، حالا که بهش فکر میکنم ،مطمئن میشم که هدایت و اراده خداوند برای من ،منو فرستاد به مسیر آموزش ذهن 

      با ورودم به آموزش های ذهنی ، درهای رحمت و برکت الهی بروی من باز شدن، اولین فایلی که در مورد خدا از استادی شنیدم ،درون منو متحول کرد 👈چی داشتم میشنیدم ، خدا کیه ، درکی که من از اون آگاهی های جدید  داشتم ، این بود که خداوند یک انرژی هوشمنده  که در تمام جهان وجود داره ، گیج شده بودم ،پس اون خدایی که من در ذهنم ساخته بودم چی بود؟

      بمن‌ چیزهای خوبی در مورد لطف و مهربانی خدا نگفته بودن و حالا تو اون آگاهی ها‌، صحبت از خدای مهربان و قدرتمندی بود که برای منهم کار میکنه و میتونه مال منهم باشه 

      مدتها با اون اطلاعاتی که کسب کرده بودم‌ کلنجار میرفتم‌ ، یعنی فرمول های قدیمی ،اجازه ورود داده های جدیدو نمیدادن ، به مرور و با تکرار کردن ، آرام ارام درک من متفاوتر شد و هنوز هم در پی درک بهتر از قدرت خداوند هستم 

      نیروی قدرتمند خداوند منو به مسیر لاغری با ذهن هدایت کرد ،همون زمان هاییکه من داشتم تو افکار پوسیده و رنج آور خودم غرق میشدم‌ و هیچ امیدی نداشتم ،همونجا اراده خداوند شاهکار کرد ،منو فرستاد جاییکه همه چیز هست ، من ۳۰ سال رژیم گرفتم و ورزش کردم و رنج بردم ،اون منو فرستاد جاییکه ،رژیم نمیگیریم ،ورزش به اجبار ندارم و دارم لذت میبرم ،خدا  چکار کرد و من چکار کردم 

      سال ۱۳۹۱ زمانیکه دنبال خونه میگشتم و یه حس قدرتمند در درونم هلم میداد که بخوام خونه دار بشم ، زمانیکه تمام آژانس های املاک ،منو ناامید میکردن ،یه نیرویی در اون فشارها ،بمن میگفت برو درست میشه ، اون زمانها این قوانینو بلد نبودم ،حال روحیم اصلا خوب نبود ،پولم به اندازه خریدن یه خونه ۲ خواب تو محل خودمون نبود و منهم دلم نمیخواست برم ۲ تا محله پایین تر 

      من حتی راضی شده بودم به خونه ی یک خوابه که حتی پارکینگ هم نداشته باشه ولی اراده خداوند برای من خونه ۳ خوابه ای بود ،اونم تو محل خودم ، چند تا چهار راه با هم فاصله داشت ، با تمام امکانات 😊 من خودم متوجه نشدم که چجوری خونه دار شدم ،پولش جور شد ،   خدا کار نمیکنه ،شاهکار میکنه و خیلی از این مدل همزمانی ها برای من پیش اومده 

      همه ما قسمتی از طبیعت هستیم که در ما هدف و انگیزه ای برای زندگی کردن وجود داره ، وقتی یک حشره با هدف و غریزه خودش زندگی میکنه ، چطور ما بدون هدف بدنیا اومدیم ،ما که اشرف مخلوقات خداوندیم 

      اگر قدرت خداوند مطلق است و اراده خداوند بر تمام سیستم جهان حکمفرماست چرا بیشتر ما انسان ها بیشتر از آنچه که دوست داریم را نداریم ؟  ما آدم ها به اندازه ای که باور به فراوانی و برکت داشته باشیم میتونیم دریافت کنیم ، انرژی خداوند بر اساس درونیات ما شکل میگیره ، اگر من به بیماری اعتقاد داشته باشم ، انرژی خداوند رو بسمت بیماری شکل میدم و اگر در ذهنم به سلامتی توجه کنم ،این انرژی قدرتمند بسمت سلامتی بیشتر هدایت میشه 

      از بیشتر آدم ها که بپرسی چه خواسته هایی دارن یا نمیدونن چه خواسته ای دارن یا جرات ندارن خواسته هاشونو درخواست کنن ، آدم ها بیشتر از ناخواسته هاشون حرف میزنن تا خواسته هاشون ،مثلا میگن ،من نمیخوام فقیر باشم ،نمیخوام مریض باشم ،نمیخوام چاق باشم ،نمیخوام بهم خیانت بشه ،نمیخوام طلاق بگیرم ،نمیخوام دعوا کنم ووووو بعضی ها هم حتی به خواسته هاشون فکر هم نمیکنن چونکه باور ندارن میتونن بهشون برسن ، خودشونو در حد خواسته هاشون نمیدونن ، خواسته‌هاشون براشون دست نیافتنی میاد ، خودشونو لایق داشتن چیزهای خوب نمیدونن وووو  

      و تا‌زمانیکه احساس لیاقت نداشته باشیم به خواسته هامون حتی نزدیک هم نمیشیم ، باید حس توانمندی کنیم ،باید خودمونو بزرگ ببینیم ، وقتی در فرکانس ضعف هستیم که اتفاقات خوب در فرکانس ضعیف نیستن ، ما با شرایط و موقعیت هایی روبرو خواهیم شد که شکل خودمون و افکارمون باشن ،کبوتر با کبوتر باز با باز

      خداوند مظهر قدرته ولی  ما خودمونو ضعیف میدونیم ، خداوند مظهر سلامتیه ولی  ما پذیرفتیم که باید زمستونا سرما بخوریم و کلی بیماری دیگه ای که به عنوان ارثی بودن پذیرفتیم 

      خداوند ثروته ،خداوند همه چیزه ، وقتی برای ۲زار  خودمونو به آب و آتیش میزنیم ،خودمونو لایق پول و فراوانی نمیبینیم ، ما نپذیدفتیم و جهان هم به ما نداد ، البته کلامی همه ما خوب صحبت میکنیم ،دلمون بنز میخواد ،ویلا  میخواد ووووو ولی خودمون تو دلمون به خواستمون میخندیم 

       وقتی فکرشو میکنی و میبینی که میلیارد ها آدم ثروتمند هستن که در ثروت بینهایت دارن لذت میبرن ،پس من چه فرقی با اونها دارم ،برای خداوند که فرقی نمیکنه من ثروتمند باشم یا بیل گیتس ، من خودمو ضعیف دیدم وگرنه ساختار  مغز من و بیل گیتس شکل همه ، اون تونست خودشو قدرتمند ببینه ،من نتونستم 

      همونجوری که تو لاغری با ذهن یاد گرفتیم‌ که با تصحیح کردن فرمان های مغز ،اجرائیات ،تصحیح میشن   ، برای هر خواسته ای هم که داریم از همون فرمول استفاده کنیم ، فرمان های مغزی ثروت ساز بسازیم تا اجرائیات ،داشتن ثروت بیشتر باشه 

      ما انسان ها به اندازه برنامه ریزی هاییکه در ذهنمون داریم میتونیم به خواسته هامون برسیم نه بیشتر نه کمتر ،اگر دلمون خواسته های بیشتر میخواد ، انرژی قدرتمند جهان هستی رو تنظیم کنیم‌ روی بهترین ها‌

      ممنون برای آگاهی های بسیار ارزشمند 🌹 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 36 از 8 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فریده حسنی
      1400/04/27 21:20
      مدت عضویت: 1616 روز
      امتیاز کاربر: 23378 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      محتوای دیدگاه: 6 کلمه

      سلام دوست عزیز

      خدارو شکر 

      خواهش میکنم ⚘

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم