0

زندگی با اراده خداوند (قسمت دوم)

زندگی با اراده خداوند
اندازه متن

از زمانی که به لطف خدا در مسیر اصلاح نگرش درباره خداوند قرار گرفتم با موضوع اراده خداوند آشنا شدم.

همیشه در ذهنم این سوال مطرح بود که: اراده خدا دقیقا در کجا قرار دارد؟

چگونه می توانم اراده خدا را ببینم یا تجربه کنم؟

  • اراده خداوند کجاست!

من به این طریق سعی کردم اراده خدا را درک کنم.

سعی کنید نیرویی را تصور کنید که در همه جا حضور دارد. جایی را نمی توان پیدا کرد که اراده خداوند در آنجا نباشد.

اراده خداوند در هر چیزی که می بینید وجود دارد.

در حرکت باد، باران، پرواز یک پرنده، گریه نوزاد و حتی در خشم یک انسان اراده خدا را می توان دید.

اراده خداوند در ابتدایی ترین لحظه تولد انسان در دنیای مادی حضور دارد و نقش ایفا می کند.

در لحظه ای که نطفه انسان بسته می شود اراده خداوند به جریان می افتد و تعیین می کند که ظاهر جسمانی و مراحل رشد و زندگی انسان چگونه باید باشد.

اراده خداوند در همه جنبه های مادی و غیرمادی انسان حضور دارد. تمام فعالیت های جسمی مانند ضربان قلب، تنفس کردن، پلک زدن، هضم کردن و … جضور دارد و در تمام فعالیت های ذهنی ما مانند فکر کردن، برنامه ریزی کردن، خواب دیدن و … نیز حضور دائمی دارد.

از آنجاکه اراده خداوند در همه جا حضور دارد بنابراین به محض ورود ما به جهان مادی این نیرو در دسترس ما قرار می گیرد.

اما زمانی که اعتقاد داریم از این نیروی نهفته در جهان جدا هستیم، دسترسی خود به این نیروی عظیم را محدود می کنیم.

نه اینکه نیروی اراده خداوند در زندگی ما متوقف می شود بلکه ما به آن بی توجه هستیم و از آن استفاده نمی کنیم.

هر زمان که تصمیم بگیریم از این امکان خدادادی استفاده کنیم به سطحی از آگاهی دسترسی پیدا می کنیم که انچه در گذشته برای ما غیرممکن و باورنکردنی بوده است را اکنون در دسترس و امکان پذیر می دانیم.

من زمانی که حضور این نیرو در لحظه لحظه زندگی مادی و غیرمادی خود را باور کردم به مرور آنچه در گذشته برای من باورنکردنی بود به تجربه های زندگی من تبدیل شدند.

تصور کنیم 35 سال تصور می کردم لاغر شدن ممکن نیست و نمی توانم رویای لاغری خود را به حقیقت تبدیل کنم اما زمانی که تصمیم گرفتم از اراده خدا برای رسیدن به آرزوهایم استفاده کنم، به لطف خدا سال هاست در بهترین شرایط جسمی زندگی خود هستم.

سال ها در کسب و کار شرایط مطلوبی نداشتم و هرچه دست و پا می زدم مانند همچون فردی که در باتلاق گرفتار شده است پایین تر می رفتم. اما زمانی که تصمیم گرفتم از اراده خداوند برای تغییر شرایط کسب و کارم استفاده کنم، به لطف خدا سال هاست در شرایط بسیار متفاوتی مشغول کار کردن و لذت بردن از زندگی هستم.

اراده خداوند، منبع و منشاء پیشرفت های معنوی و دنیایی است. این نیرو هم اکنون در این جا و در دسترس ما قرار دارد.

وقتی تصمیم می گیریم از این نیروی لایتناهی استفاده کنیم و آن را در زندگی خود فعال می کنیم، احساس هدفمند بودن در زندگی ما آغاز می شود. و اینجا نقطه شروع دریافت هدایت خداوند برای تجربه آرزوهاست.

برای باور کردن وجود داشتن میدان اراده خداوند و تصمیم گرفتن برای بهره برداری از آن و متصل شدن دوباره به اراده خداوند باید بدانیم چرا و چگونه ارتباط ما با اراده خداوند قطع شده است.

  • چرا و چگونه از اراده خداوند جدا شدیم!

اولین سوالی که بعد از آشنایی با نیروی اراده خداوند در ذهنم ایجاد شد این بود که اگر این نیرو در همه جا حضور دارد و در درون و بیرون از من حضور دارد پس چرا و چگونه از آن نیرو دور افتاده ام و احساس دوری از خداوند می کنم.

از کودکی بارها از اطرافیانم شنیده بودم که اگر خدا بخواهد همه چیز درست خواهد شد و اگر خدا نخواهد هرچه آنها تلاش کنند فایده ای ندارد. با این طرز فکر قدم در مسیر زندگی گذاشته بودم و از آنجا که سال ها برای تغییر شرایط زندگی ام تلاش کرده و هیچ نتیجه ای کسب نکرده بودم باور کرده بودم که خداوند برای من نمی خواهد.

خداوند سرنوشت و زندگی مرا از قبل مشخص کرده و به همین دلیل در خانواده ای متوسط متولد شده ام.

حتی چاق بودن و عینکی بودن خودم را انتخاب خداوند می دانستم. از این رو نمی توانستم قبول کنم من هم به اراده خداوند دسترسی دارم بنابراین خیلی مشتاق بودم تا اول دلیل جدا شدن و احساس ترد شدن از سمت خداوند را پیدا کنم.

با نگاهی به دنیای پیرامون خود می بینیم که حیوانات، پرندگان، ماهی ها و … همواره در حال زندگی کردن هستند. هر روز برای زنده بودن تلاش می کنند و هر ساله تعدادی از نسل خود را به جهان اضافه می کنند.

آنها هرگز از میدان اراده خداوند جدا نمی شوند.

آنها هرگز ارتباط و اتصال با منبع آفرینش خود را از دست نمی دهند.

آنها هرگز به هدف آفرینش خود شک نمی کنند.

اما انسان ها به واسطه برخوردار بودن از قدرت تفکر و اندیشیدن می تواند تصورات و تصویرسازی های ذهنی انجام دهد و زمانی که به صورت مداوم این کار را انجام دهد، نگرش و عقیده ای در او شکل می گیرد، پس از آن اعمال و رفتار انسان بر اساس عقیده و نگرشی که دارد تغییر پیدا می کند و در نهایت زندگی او بر اساس عقیده و نگرش او خواهد شد.

تصور کنید یک شیر در مدت حیات خود در دنیا چه دیدگاهی درباره خداوند و اراده او دارد؟

آیا درباره خداوند فکر میکند، توصیفی می شنود، مطلبی می خواند یا به سخنان شیر دیگری درباره خداوند گوش می دهد؟

هرگز این مسائل را تجربه نمی کند بنابراین نگرش و تفکری درباره خداوند در او شکل نمی گیرد بنابراین همواره در اتصال دائمی با منبع آفرینش خود که از زمان بسته شدن نطفه اش در اولین سلول شیر حضور داشته است باقی می ماند.

برای انسان این فرایند چگونه است؟

به روند ایجاد نگرش و دیدگاهتان دباره خداوند فکر کنید.

شما خداوند را از کجا می شناسید؟

تعریف شما درباره خداوند چیست؟

به نظر شما اگر تعریف شما درباره خداوند با والدین و جامعه خود تفاوت داشته باشد چه اتفاقی برای شما رخ می دهد؟

آنچه انسان درباره خداوند می شنود سبب می شود نگرش و انتظار فرد از خداوند در ذهنش به صورت مجموع های از دستورالعمل ها و بایدها و نبایدها ایجاد شود.

دستورالعمل هایی که برخی از آنها در تعامل با خداوند هستند.

به عنوان مثال باید 40 شب هر شب فلان کار را انجام دهید یا فلان نوشته را بخوانید که خداوند فلان کار را برای شما انجام دهد.

آنچه در سال های زندگی درباره خداوند شنیده ایم و باور کرده ایم در مجموع باعث شکل گیری “منطق یا منیّت” در ما می شود.

هرچه قدرت منطق یا منیّت در ما بیشتر باشد، قدرت اراده خداوند در ما کمتر خواهد بود.

قدرت منیّت یا منطق سبب می شود تا ما به جای اینکه خود را به عنوان موجودی که در ارتباط و اتصال دائمی با اراده خداوند است توصیف کنیم، تعریف های متفاوتی از خود و شرایط وجودمان داشته باشم.

قدرت منطق سبب می شود خود را اینگونه بشناسیم:

1- من با آنچه دارم شناخته میشوم. دارایی های من ماهیت وجود مرا تعیین می کند.

2- من با آنچه انجام می دهم شناخته می شوم. اعمال من و موفقیت هایم مشخص کننده ماهیت وجود من هستند.

3- من همان کسی هستم که دیگران درباره ام فکر می کنند. شهرت من و اعتبارم نزد دیگران ماهیت مرا مشخص می کند.

4- من جدا از دیگر انسانها هستمو ملیت و فرهنگ کشورم ماهیت مرا مشخص می کند.

5- من از آرزوها و خواسته هایم فاصله دارم و هرگز در زندگی نمی توانم آنگونه که می خواهم زندگی کنم. شرایط زندگی ام ارتباطی با آرزوها و خواسته های من ندارد.

6- من از خداوند جدا هستم. زندگی من به ارزیابی و دیدگاه خداوند از شایستگی من بستگی دارد.

همانطور که ملاحظه کردید شکل گیری منیّت در ما سبب می شود ابتدا خود را با معیارهای دنیایی ارزیابی کنیم و در نهایت باعث ایجاد باور جدایی ما از خداوند می شود.

این سنجش به مرور که بزرگتر می شویم دامنه وسیع تری پیدا می کند. به این صورت که در سنین کودکی نه تنها وجود خود را بر اساس معیارهای دنیایی ارزیابی نمی کنیم بلکه درباره ارتباط خود با خداوند یا دیدگاه خداوند درباره خود هیچ نظری نداریم.

به همین دلیل همه ما عقیده داریم کودکان معصوم، بی گناه، بی خیال و آرامش دارند چون دیدگاهی درباره خود ندارند. همانطور که یک درخت یا پرنده یا هر موجود دیگری دیدگاهی درباره خود ندارد.

یعنی همه ما در کودکی مانند دیگر موجودات در ارتباط دائم با منشاء وجود خود هستیم و خود را پیوسته با خداوند و کل جهان می دانیم به همین دلیل در کودکی کینه، حسرت، افسوس و … در ما وجود ندارد.

همیشه شاد بودیم، راضی بودیم، لذت می بردیم و نگران هیچ چیز نبودیم.

هرچه بزرگتر می شویم به واسطه شنیدن معیارهای شکل دهنده منطق به مرور بخش منطق یا منیّت در ما ایجاد شده و قدرت پیدا می کند و این شروع فراموش کردن ماهیت اصلی خود و ایجاد اختلال در ارتباط با منبع آفرینش است.

هرچه بزرگتر می شویم احساس خوب در ما کمتر و در مقابل احساس بد در ما بیشتر می شود.

به دلیل ارزیابی خود با معیارهای دنیایی احساس بی لیاقتی و ناقص بودن می کنیم و به دلیل نگران شدن به خاطر ارزیابی خداوند از خودمان دچار احساس گناه می شویم.

این نگرش تا آنجا در وجود ما گسترش می یابد که نه تنها درباره خود بلکه درباره دیگران اظهار نظر می کنیم.

فلانی انسان خوشبختی است، انسان موفقی است، انسان باخدایی است، انسان بی خدایی است، خدا براش خواسته، خدا براش نخواسته و ….

به مرور زندگی دنیایی و معنوی ما بر اساس افکار و باورهای ما ارزیابی می شود.

در ابتدای این نوشته درباره حضور خداوند در تمام جنبه های زندگی مادی و معنوی توضیح داده شد و همانطور که ملاحظه می کنید در انتهای این نوشته به عدم حضور خداوند در تمام جنبه های مادی و معنوی زندگی خود رسیده ایم.

اینگونه ما از خداوند و منبع آفرینش خود دور شدیم.

زمانی که به این درک از چرایی و چگونگی دور شدنم از خداوند و از دست دادن اراده خدا رسیدم برایم واضح شد که چرا هرچه تلاش می کردم زندگی خود را تغییر دهم موفقیتی کسب نمی کردم.

تمام تلاش من بر مبنای افکاری بود که منیّت من را شکل داده بودند و هرچه بیشتر تلاش می کردم در واقع قدرت منیت خود را افزایش می دادم و در این صورت واضح است که دسترسی من به قدرت اراده خداوند کم و کمتر می شده است و از آنجا که اراده خداوند در همه جا و همه چیز حضور و نقش دارد وقتی اراده من بر مبنای منیّت باشد و توجهی به اراده خدا نداشته باشم موفقیتی و تغییری در زندگی حاصل نخواهد شد.

مهم نیست چقدر برای تغییر زندگی خود تلاش می کند، به هر حال چون تلاش شما بر اساس منطق و منیّت تان است، اراده خداوند در دسترس شما قرار نمی گیرد.

بنابراین اگر قصد تغییر کردن و تجربه زندگی متفاوت را دارید باید افکار مربوط به منیّت خود را تغییر دهید.

باید افکار مربوط به منطق را که سبب اختلال در ارتباط با اراده خداوند می شوند را شناسایی و با منطقی کردن بی اهمیت بودن آنها اعتبار آنها را در ذهن خود کمتر کنیم.

به این شکل به مرور ارتباط ما با قدرت اراده خداوند قوی تر می شود و این شروع تقویت استعدادهای ما برای تجربه زندگی متفاوت خواهد بود.

نوشته های باورساز مسیری است که من برای تغییر افکاری که باعث قدرت گرفتن منطق و منیّت من شده بود طی کرده ام و البته همچنان در حال ادامه دادن هستم.

از طریق خواندن نوشته های باورساز به مرور با افکار تقویت کننده منطق خود آشنا می شوید و راهکارهای بی اهمیت کردن آنها و در مقابل طریقه ایجاد افکاری که ارتباط شما با قدرت اراده خدا را تقویت می کند را می آموزید.

به این صورت شما به منبع آفرینش خود متصل می شوید و قدرت خلق کردن خود را به دست می آورید و زندگی را به شکلی که دوست دارید تجربه کنید می توانید خلق کنید.

منتظر خواندن نوشته های شما هستم

همراه همیشگی شما: رضا عطارروشن

با دادن ستاره به این مطلب امتیاز بگیرید.

Rating 4.40 from 91 votes

https://tanasobefekri.net/?p=29579
برچسب ها:
62 نظر توسط کاربران ثبت شده است.

دیدگاهتان را بنویسید

اندازه متن دیدگاه ها
      آواتار بانوی بهار
      1403/01/16 12:51
      مدت عضویت: 1555 روز
      امتیاز کاربر: 17868 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 735 کلمه

      سلام خدمت استاد عزیز و دوستان گرامی 

      زندگی با اراده خداوند 

      گام دوم

      وقتی فایل دوم زندگی با اراده خدا مطالعه کردم مدام ذهنم دنبال سرنخ هایی بود که نمایانگر وضوح زندگی با اراده خدا هست تا اینکه شب داشتم قرآن می خوندم به یه سوره ای رسیدم که قشنگ و واضح از اراده خدا گفته بود که این اراده خدا هست که از میان خون ، شیری صاف و گوارا برای ما خلق کرده . ازخاک انسان رو خلق کرد و از روح خودش در اون دمید و برای ادامه نسل از یک آبی پست انسان رو خلق کرد .و این اراده خدا هست که برخی صاحب دختر و برخی پسر و برخی دوقولو و برخی نازا باشند .این اراده خدا هست که کشتی ها در دریا ها در حرکت هست .این اراده خداست که هسته ها رو می شکافد و درختان رشد می کند و این اراده خدا هست که حیوانات رو به صورت جفت خلق کرده که ما از آن ها نفع ببریم چه خوراک و پوشاک و چه وسیله حمل و نقل .و برتر از این ها،  این اراده خداوند هست که جهان رو در 6 روز خلق کرد.

      وقتی به این آیات رسیدم اصلا آرامش عجیبی کسب کردم که اراده خدا فراتر از اون چیزی هست  که ما اراده تصور می کنیم و تمام حرکات و رفتار ما تحت اراده خدا هست چون خدا علم و آگاهی داره که چی به صلاح بنده هاش هست ولی ما عقل مون به صلاح بنده ها قد نمیده .

      اراده خدایی که جهان رو بدون هیچ گونه مشکلی  از نیستی به هستی در 6 روز تبدیل کرد کجا و اراده  انسانی که برای خلق یه چیز کوچک  صدها بار خطا می کنه و سال ها و ماه ها درگیرش هست کجا .

      اراده ما اندازه اندازه سوراخ جوراب پای مورچه هم نیست.

      خودم رو با دیگران  که مقایسه کردم دیدم اگر اراده خدا نبود من اصلا قدرت حرکت کردن رو نداشتم و مثل دختر دوستم فلج بودم اگر اراده خدا نبود من قدرت حرف زدن و نوشتن رو نداشتم و مثل پسر همسایه مون لکنت زبون داشتم اگر اراده خدا نبود من کور بودم و نمیتونستم کارهام رو به راحتی انجام بدهم و هزاران نعمت دیگری که فقط اراده خدا حاکم بوده که قسمت من بشود .

      سال های قبل مستندی از زندگی پسری دیدم که به خاطر عدم سرفه کردن کل گوشت های بدنش از دست داده بود و فقط استخوان بود و با یه روکش پوستی و قدرت حرکتی هم نداشت ولی با این وجود کارهای کامپیوتری انجام می داد .فکر کنم برنامه نویس بود .

      یعنی اینقدر این پسر مشکلات داشت که آدم رغبت نمی کرد نگاهش کنه بس که رنج آور بود وجالب این بود که دکترها هم نتونسته بودن کاری براش انجام بدهند . یه سرفه کردن که خیلی به چشم هم نمیاد اینقدر در صحت و سلامتی تاثیر گذاره و باعث میشه مردم رغبت کنند حداقل نگاهمون کنند و رخ از ما برنتابند و این کاملا حاکی از اراده خداست .

      این ها نمونه خیلی ریز از قدرت و اراده بی نهایت خداست .

       امروز با یه حال خوب از خونه زدم بیرون وتوی این فکر بودم که تمرین گام دوم زندگی با اراده خدا بنویسم که یه دفعه چشمم به یه ماشینی خورد که پشتش نوشته بود آنگه که به درگه خدا روکردی   از نام او کسب آبرو کردی . خیلی جمله قشنگ و با مفهومی بود .

      این جمله رو با زندگی آدم ها تطابق دادم  دیدم هر جا با خدا بودیم پادشاهی کردیم و هر جا بی خدا بودیم هر کاری دلمون خواسته انجام دادیم و چوبش هم خوردیم  .

      یه کلیپی توی فضای مجازی هست که میگه به عزت و جلالم قطع میکنم امید بنده ای که غیر از من امید داشته باشه و وقتی از همه جا نا امید شدی بدون کارت درست میشه خدا خدا خدا .همین هم نشان از اراده خدا ست که در زمان و مکان خاصی اون اتفاق بیافته .

      خدا کل جهان رو برای ما خلق کرده که بهتر زندگی کنیم اگر ما شغل و نسبت طایفه ای و مهارتی داریم همه از اراده خداست و آرامش وجودی من ناشی از قوت قلبی هست که به خدا دارم و شکر گذار نعمت هاش هستم که باعث میشه بتونم از نعمت هاش استفاده کنم .

      اراده خدا یعنی وقتی اون کاری بخاد انجام بشه فقط کافیه بگه باش پس می شود (اذا اراد شی ان یقول کن فیکون) حتی اگر همه ی اهل جهان نخواهند و هر وقت نخاد نمیشه حتی اگر کل جهان بخواهند. 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار Reza
      1403/01/02 23:39
      مدت عضویت: 419 روز
      امتیاز کاربر: 17846 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 774 کلمه

      خدا رو هزاران مرتبه شکرش که لطفش هر لحظه شامل حال من هست

      بزرگترین فاصله ای که بین من و خدا وجود داره و امروز با خوندن کامنتهای دوستان در نوشته های باورساز بهش رسیدم این بود که هر جا مشکلی هست پای خدا در میان هست 

      اما چطور 

      چون در ذهن من خدا،خدای مشکل و سختی تعریف شده بود

       داشتم کامنت یکی از دوستان را میخوندم که داشت از لطف الهی و اراده خداوند برای اتفاقاتی که با هدایت خدا به خوشی ختم شده تعریف میکرد و همزمان که داشتم متنشان را میخوندم مقاومت شدیدی در من شروع به واکنش نشان دادن کرد که ببین برای همه همینه هر جا مشکلی ایجاد شده هر جا دردسری هست خدا خودشو میرسونه و لحظه اخری یک کاری میکنه که بگه دیدی من هستم

       و یا این ضرب المثل که به مو میرسه ولی پاره نمیشه 

      و اینقدر برای من گفته شده بود که از خدایم متنفر شده بودم و همیشه به خودم میگفتم این چه خدایی است خدای بزنگاه هست 

      خدای لحظه اخریه 

      خدای دقیقه نودی هست 

      اصلا بیخیال ما شو بذار ما تو حال خودمون باشیم تو هم به بقیه بنده هات برس چیکار به ما داری 

      یه اتفاقی برای من میوفته بعد میای درستش میکنی با کلی التماس و زاری که بخوای بگی منم هستم خوب همون اول جلوش را میگرفتی منم بیشتر بهت ایمان میاوردم

       و اعتراف میکنم از کمبود آگاهی هام بود 

      چون خدا را جور دیگری به من معرفی کرده بودند همیشه در ذهنم منتظر اتفاقی بودم و اون اتفاق مصادف بود با ناراحتی ولی آخرش اون خدا خودش را میرسوند و بخاطر همین همیشه سعی میکردم کاری نکنم که نیاز به چنین خدای داشته باشم 

      به قول معروف آهسته برو آهسته بیا و یا سرم تو لاک خودم بود که کسی کارم نداشته باشه یه گوشه که خدا هم مرا نبینه و کاری به کارم نداشته باشه

      ولی چشم منو به تموم اتفاقات عالی و معجزه واری که از اولش خدا بوده و چطوری هم چیز را برایم‌ محیا کرده که نه تنها خودم بلکه هر کی در اطرافم بوده انگشت به دهان مونده که چطوری اینقدر قشنگ همه چیز را مدیریت کرده

      این داستان بسیار طولانی هست ولی این قسمتش را میگم که برای همه آشناست

       من از یک خانواده مذهبی و چه از طرف پدری و چه از طرف مادری همه خونواده چادری اهل نماز و روزه و اینکه در مراسمات رعایت شئونات انجام بشه مراسم جداگونه زنونه و مردونه باشد

      و از طرف خانواده همسرم با تیپ امروزی و عقاید خودشان فارغ از اینکه چگونه ظاهری دارند ولی ذهنیتی متفاوت 

      و خود من هم در این میان با افکاری کاملا متفاوت از هر دو خانواده که به قول تموم کسانی که مرا میشناسند افکاری متفاوت چون در محیط بازار حضور پیدا کردم و دیدم فرق کرد و از سن ۱۷ سالگی افکارم یواش یواش متفاوت شد تا زمانی که خواستم ازدواج کنم و همه جا در خانواده پدری و مادری اعلام کردم برای حضور در مراسم ازدواج ما مراسم ما مختلط هست دو خانواده از دو سبک متفاوت و عقاید بسیار متفاوت در اعماق وجودم به خدای خودم ایمان داشتم ولی اطرافیان کمی ترس و دلهره که اتفاقی نیوفته و تموم افکاری که ممکنه به ذهن شماها بیاد 

      ولی میتونم بگم که اراده خداوند برای من فرای هر فکری بود

       مراسمی که الان بعد از گذشت ۷ سال زبانزد خاص و عام هست هر کسی یه گوشه مجلس برای من مدیریت میکرد همه تلاش میکردند بهشون خوش بگذره 

      به موقعیتی رسید از طرف خانواده من که رقصیدن در حضور چشم نامحرم را عیب میدونستن همه در استیج جمع بودند و هر کسی از دیگری سبقت میگرفت که بیشتر لذت ببرد 

      از مراسماتی که هر کسی اخرش و بعدها منتطر بودند بگویند شامش کج بود و چی راست ،این کم بود و زیاد، فلانی چپ نگاه گرد من نارحت شدم، فلانی راست نگاه کرد

       هیچکدوم از اینها نبود که حرفی زده باشند و هر بار میشنیدم همه و همه میگفتند بهترین عروسی ای بود که در عمرمان شرکت کردیم 

      آیا بجز اراده خداوند چیز دیگری دخیل بود 

      هرگز

       چون اراده من و خداوند همراستا بود و در یک مسیر بودیم و الان که فکر میکنم بسیار از این اتفاقات که از اول خدا حضور داشته تا اخر و همیشه هست

       ولی این باورهای من بوده که فکر میکردم فرق میکند و الان این همه همزمانی های مختلف که اراده خدایم با من یکی شده و تلاش برای نزدیکی به خدایم و اینکه خدا،خدای لطف و مرحمت هست 

      خدا،خدایی هست که از اولی که من چشم در این جهان گشودم همه چیز را برایم محیا کرده و مرا لایق دونسته

       لایق تر این که افتخار حضور در این جهان مادی را دارم ‌که میتوانم قدرت خداوند را تجربه کنم

      هر روز هر لحظه تلاش میکنم تا بیشتر خدایم را بشناسم بهش نزدیک تر بشوم و سدهای ذهنی ام را بشکنم

      خدایا تنها تو را میپرستم و تنها از تو یاری میجویم

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار تینا.عالی
      1402/11/28 17:06
      مدت عضویت: 131 روز
      امتیاز کاربر: 11758 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      محتوای دیدگاه: 285 کلمه

      بنام الله یکتا بنام مالک واقعی و هستی ابدی بنان خداوند تنهاترین منبع عشق و نور و بخشش و حامی و عاشقو معشوق ما ،

      درود و رحمت و خیرو نیکویی همه از خداوند جاری به هر لحظه زندگی شما استاد نور و هدایت و دست کمک کننده و گیرنده محبت خدا به ما ،

      استاد این فایل نه این هر فایل هر فایل روح رو از بدن من می‌بره برنیگردونه به جسمم چقققققققدر آخه زیبایی ودلیل منبت که باعث جدایی از من واقعیم همون عشقهدا هست جدا کرده اصلا کجا بودم تا حالا که کدوم من بودم که برگشتم به منبع اصلی نمیدونم بهش بگم من اصلی یا بگم من هیچم فقط خدا من واقعی الله اکبر الله اکبر الله اکبر مغزم باری کنه انگشتم باری کنه کلمات قدرت انتقال اینهمه شگفتی را دارم من تمبدونم‌بگم من هیچ دارم بنویسم الله اکبر الله اکبر الله اکبر،

      خداوندا ممنونم چه بنده ای افریده اید

      استاد ممنونم چه موضوعاتی را اموزش میدهید 

      ااستااستاد از ندا مممنونم که مرا به این سایت هدایت کرد اصلا لاغری یادم رفته، لاغری برام شده گذر جوی آبی روان که خودش جاری شده اما بقیه آموزشها چی بودن در این سایت آنقدر زیبا جامع و کامل و 

      الله اکبر خداوندم خودش چه منبعی ازخیرو علم و برکتو عشقو مهربانی و آموزش هست خدایا ممنونم ازت که تو هیچی زبان و  عملی نمی‌خواهی همان زبان و عمل دلی نرفته رسیدم بهت نمیدونم تا حالا کجا بودم چرا قدرتتو نمی‌دیدم نمیدونم می‌دیدم نمی‌فهمیدم یا الآنم هنوز دیدم یا ندیدم فهمیدم و نفهمیدم در رابطه با این منبع مطلق بینهایت چطوری بگم شکرت مارو آفریدی و اینهمه نعمت به ما دادی الله اکبر الله اکبر الله اکبر 

      استاد ممنونم خداوند هر لحظه را همچون ابراهیم ع گلباران کند در زندگیتان .

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فریبا فروغی
      1402/08/04 16:02
      مدت عضویت: 542 روز
      امتیاز کاربر: 14865 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      محتوای دیدگاه: 300 کلمه

      باسلام خدمت شما استاد عزیز 

      با خوندن و درک این نوشته انسان متوجه ذات واقعی خودش می‌شه که چه قدرتی درون ما هست که از روح خدا درون ما هست پس چرا ناامید هستیم یا در طول مسیر هدفمون دست از تلاش می‌کشیم دچار شک و تردید درباره رسیدن به خواسته خودمون میشیم،

      تا اونجایی که من درک کردم به دلیل اراده ماست اراده‌ای که همیشه در وجودمان بوده اما از اون آگاهی نداشتیم، همان نیرویی که خداوند در ذهن ما قرار داده تا با توکل و شناخت درست اون همسو با اراده خداوند به خواسته‌هایمان در زندگی برسیم و نزدیک خداوند و همسو با او حرکت کنیم،

      اما من در گذشته که تغییر نکرده بودم همیشه گله و شکایت در زندگی من چاشنی این شده بود که حال بدی داشته باشم و از دیگران انتظار شاد کردن خودم رو داشتم و از نیروی ذهنی و قدرت اراده ی خودم یی خبر بودم ،

      من با خوندن این نوشته‌های باورساز که بسیار موثر و مفید هستند تونستم درک کنم که من خالق زندگی خودم هستم و همانند پرندگان که با منبع و منشأ خودشون نزدیک هستند و در ارتباطند هستند من هم می‌خوام که با آگاهی از استفاده اراده خودم با اراده خداوند همسو باشم و به منبع منشأ خودم دسترسی داشته باشم,

      و در زندگی اون کاری رو انجام بدم که عقل و آگاهی من هم مسیر و دلم می‌خواد انجام بدم و نسبت به انجام هدف‌هام اعمالم و رفتارم احساس خوبی داشته باشم،

      و از اینکه با منیت خودم می‌تونم زندگی کنم برای خودم زندگی رو که دوست دارم خلق کنم و من مطمئن هستم که بر اساس انتخاب افکارم دنیا پاسخ خوبی دریافت می‌کنم و اتفاق‌های خوبی در انتظار من هستند،

      و من امروزه با درک این موضوع به تغییرات خودم خیلی افتخار می‌کنم و دوست دارم که هر روز بهتره است دیروز باشم،

      باتشکرازشما 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار negarmalekzade2377@gmail.com
      1402/06/04 16:18
      مدت عضویت: 1024 روز
      امتیاز کاربر: 3627 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,486 کلمه

      زندگی با اراده خداوند قسمت دوم

      اراده خداوند دقیقاً در کجا قرار داره،چطور میتونم اراده خدا رو ببینم، یا تجربه کنم،  سعی کنم به این طریق اراده خدا رو درک کنم،نیرویی رو تصور کنم که در همه جا حضور داره، جایی رو نمیتونم پیدا کنم که اراده خدا در اونجا نباشه،اراده خدا در هر چیزی که میبینم وجود داره،در حرکت باد، باران، پرواز یک پرنده،گریه نوزاد، و حتی در خشم یک انسان اراده خدا رو میتونم ببینم،اراده خدا در ابتدایی‌ترین لحظه تولد انسان در دنیای مادی حضور داره و نقش ایفا میکنه،در لحظه‌ای که نطفه انسان بسته میشه، اراده خدا به جریان میفته و تعیین میکنه که ظاهر جسمانی و مراحل رشد و زندگی انسان چه جوری باید باشه،اراده خدا در همه جنبه‌های مادی و غیر مادی انسان حضور داره،تمام فعالیت‌های جسمی، مانند ضربان قلب، تنفس کردن، پلک زدن، هضم کردن، حضور داره و در تمام فعالیت‌های ذهنی من،مانند فکر کردن، برنامه‌ریزی کردن، خواب دیدن،  حضور دائمی داره،از اونجایی که اراده خدا در همه جا حضور داره،پس به محض ورودم به جهان مادی این نیرو در دسترسم قرار میگیره،اما وقتی که اعتقادم این باشه که از این نیروی نهفته در جهان جدا هستم، دسترسی من به این نیروی عظیم رو محدود می‌کنم،نه اینکه نیروی اراده خدا در زندگیم متوقف میشه،بلکه من به اون بی‌توجه هستم و از اون استفاده نمی‌کنم،هر زمان که تصمیم بگیرم از این امکان خدادادی استفاده کنم، به سطحی از آگاهی دسترسی پیدا می‌کنم که اونچه در گذشته برام غیر ممکن و باورنکردنی بوده اونوقت در دسترس و امکان‌پذیر میدونم، وقتی که حضور این نیرو رو در لحظه لحظه زندگی مادی و غیر مادیم باور کنم، به مرور آنچه در گذشته برام باورنکردنی باشن، به تجربه‌های زندگیم تبدیل میشن

      اراده خداوند منبع و منشا پیشرفت‌های معنوی و دنیاییه،این نیرو هم اکنون در اینجا و در دسترس من قرار داره،وقتی تصمیم بگیرم از این نیروی لایتناهی استفاده کنم و اونو در زندگیم فعال کنم، احساس هدفمند بودن در زندگیم آغاز میشه،و اینجا نقطه شروع دریافت هدایت خداوند برای تجربه آرزوهاست،برای باور کردنِ وجود داشتن میدان اراده خداوند و تصمیم گرفتن برای بهره‌برداری از اون و متصل شدن دوباره به اراده خداوند،باید بدونم چرا و چگونه ارتباطم با اراده خدا قطع شده،

      اگر این نیرو در همه جا حضور داره و در درون و بیرون از من حضور داره،پس چرا و چگونه از این نیرو دور افتادم و احساس دوری از خدا رو می‌کنم.

      از کودکی بارها از اطرافیانم شنیدم که اگه خدا بخواد همه چیز درست خواهد شد و اگرم نخواد هر چقدر که  تلاش کنی فایده‌ای نداره،و من با این طرز فکر،قدم در مسیر زندگی گذاشتم و از اونجا که سال‌ها برای تغییر شرایط زندگی تلاش کردم و هیچ نتیجه‌ای کسب نکردم،باور کردم که خدا برای من نمی‌خواد،باور کردم که سرنوشت و زندگی من از قبل مشخص شده،برای همین نتونستم قبول کنم که منم به اراده خدا دسترسی دارم

      با نگاهی به دنیای پیرامون می‌تونم بفهمم که حیوانات، پرندگان، ماهی‌ها، همواره در حال زندگی کردن هستن،هر روز برای زنده بودن تلاش می‌کنن و هر ساله تعدادی از نسل خود رو به جهان اضافه می‌کنن،اونا هرگز از میدان اراده خدا جدا نمی‌شن،اونا هرگز ارتباط و اتصال با منبع آفرینش خودشون رو از دست نمیدن،اونا هرگز به هدف آفرینش خودشون شک نمیکنن،ولی ما به خاطر برخوردار بودن از قدرت فکر و اندیشیدن میتونیم تصورات و تصویرسازی‌های ذهنی انجام بدیم،و وقتی که به صورت مداوم این کارو انجام بدیم،نگرش و عقیده‌ای در ما شکل می‌گیره، پس از اون اعمال و رفتار ما بر اساس عقیده و نگرشی که داریم تغییر میکنه و در نهایت زندگیمون بر اساس عقیده و نگرشمون میشه.

      تصور کنم یک شیر در مدت حیات خودش در دنیا چه دیدگاهی درباره خداوند و اراده اون داره،آیا درباره خدا فکر میکنه،توصیفی میشنوه،مطلبی میخونه،یا به سخن شیر دیگه‌ای درباره خدا گوش میده،هرگز این مسائل رو تجربه نمیکنه، بنابراین نگرش و تفکری درباره خدا در اون شکل نمیگیره،و همواره در اتصال دائمی با منبع آفرینش خود که از زمان بسته شدن نطفه‌اش در اولین سلول شیر حضور داشته، باقی می‌مونه.

      برای من این فرایند چگونه است؟؟به روند ایجاد نگرش و دیدگاهم درباره خدا فکر کنم،خداوند رو از کجا می‌شناسم،تعریفم درباره خدا چیه،اونچه که  درباره خداوند میشنوم باعث میشه که نگرش و انتظارم از خدا در ذهنم به صورت مجموعه‌هایی از دستورالعمل‌ها و بایدها و نبایدها ایجاد بشه، دستورالعمل‌هایی که برخی از اونا در تعامل با خداونده،مثلاً باید ۴۰ شب هر شب فلان کارو انجام بدی،یا فلان نوشته رو بخونی که خدا فلان کارو برات انجام بده،آنچه که در سال‌های زندگی درباره خداوند شنیدم و باور کردم،در مجموع باعث شکل‌گیری منطق یا منیت در من شده.

      هر چقدر منطق یا منیت در من بیشتر باشه،قدرت اراده خدا هم در من کمتر میشه،قدرت منیت یا منطق باعث میشه تا من به جای اینکه خودم رو به عنوان موجودی که در ارتباط و اتصال دائمی با اراده خداوند هست توصیف کنم،تعریف‌های متفاوتی از خودم و شرایط وجودم داشته باشم،قدرت منطق باعث میشه که خودم رو اینطوری بشناسم ،من با اون  که دارم شناخته میشم، دارایی‌های من ماهیت وجودم رو تعیین می‌کنه،من با اونچه انجام میدم شناخته میشم، اعمال من و موفقیت‌هام مشخص کننده ماهیت وجود منن،من همون کسی‌ام که دیگران درباره‌ام فکر می‌کنن،شهرت من و اعتبارم نزد دیگران ماهیت منو مشخص میکنه،من جدا از دیگر انسان‌ها هستم و ملیت و فرهنگ، و کشورم ماهیت منو مشخص می‌کنه،من از آرزوها و خواسته‌هام فاصله دارم و هرگز در زندگی نمی‌تونم اون طور که می‌خوام زندگی کنم ،شرایط زندگیم ارتباطی با آرزوها و خواسته‌های من نداره،

      من از خدا جداام،زندگی من به ارزیابی و دیدگاه خدا از شایستگی من بستگی داره،

      شکل‌گیری منیت در من باعث میشه که اول خودم رو با معیارهای دنیایی ارزیابی کنم و بعد هم باعث ایجاد باور جدایی من از خداوند میشه،این سنجش به مرور که بزرگتر میشم دامنه وسیع‌تری پیدا می‌کنه،به این صورت که در سن کودکی نه تنها وجودم رو بر اساس معیارهای دنیای ارزیابی نمی‌کنم،بلکه درباره ارتباط خودم با خدا یا دیدگاه خداوند درباره خودم هیچ نظری ندارم

      برای همینه که عقیده داریم کودکان معصوم، بی‌گناه، بی‌خیال و در آرامشن،  چون دیدگاهی درباره خدا ندارن،همونطور که یک درخت یا پرنده، یا هر موجود دیگه‌ای دیدگاهی درباره خدا نداره

      یعنی منم در کودکی مثل دیگر موجودات در ارتباط دائم با منشا وجودم بودم و خودم رو پیوسته با خدا و کل جهان میدونستم، برای همین  در کودکی کینه، حسرت و افسوس، در من وجود نداشت، همیشه شاد بودم، راضی بودم، لذت می‌بردم و نگران هیچ چیزی نبودم،هر چقدر بزرگتر شدم به خاطر شنیدن معیارهای شکل دهنده منطق،به مرور بخش منطق یا منیت در من ایجاد شد و قدرت پیدا کردو این شروع فراموش کردن ماهیت اصلی من و ایجاد اختلال در ارتباط با منبع آفرینش شدهر چقدر بزرگتر شدم، احساس خوب در من کمتر و در مقابل احساس بد در من بیشتر شد،به دلیل ارزیابی خودم با معیارهای دنیایی احساس بی‌لیاقتی و ناقص بودن کردم و به خاطر نگران شدن به خاطر ارزیابی خداوند از خودم دچار احساس گناه شدم ،این نگرش تا اونجا در وجودم گسترش پیدا کرد که نه تنها درباره خودم، بلکه درباره دیگران هم اظهار نظر میکردم که فلانی انسان خوشبختیه،انسان موفقیه،انسان با خداییِ،انسان بی‌خدایی،خدا براش خواسته،خدا براش نخواسته،و به مرور زندگی دنیایی و معنوی من بر اساس افکار و باورهای من ارزیابی شد،

      در ابتدای این نوشته درباره حضور خداوند در تموم جنبه‌های زندگی مادی و معنویم فهمیدم ،ولی در انتهای این نوشته به عدم حضور خدا در تمام جنبه‌های مادی و معنوی زندگیم رسیدم،اینطوری  از خداوند و منبع آفرینش خودم دور شدم.

      زمانی که به این درک از چرایی و چگونگی دور شدنم از خدا و از دست دادن اراده خدا برسم،برامون واضح میشه که چرا هر چقدر تلاش می‌کنم زندگیم رو تغییر بدم، موفقیتی کسب نمی‌کنم،چون تمام تلاش‌های من بر مبنای افکاری بود که منیتم رو شکل داده بودن، و هر چقدر که بیشتر تلاش می‌کردم در واقع قدرت منیت خودم رو افزایش می‌دادم و در این صورت واضحه که دسترسیم به قدرت اراده خدا کم و کمتر میشد،و از اونجا که اراده خدا در همه جا و همه چیز حضور و نقش داره،وقتی اراده من بر مبنای منیت باشه و توجهی به اراده خدا نداشته باشم، موفقیت و تغییری در زندگیم حاصل نمی‌شه،مهم نیست که چقدر برای تغییر زندگیم تلاش می‌کنم،به هر حال چون تلاشم بر اساس منطق و منیتمه،اراده خدا در دسترسم قرار نمی‌گیره.

      پس اگه قصد تغییر کردن و تجربه زندگی متفاوت رو دارم،باید افکار مربوط به منیتم رو تغییر بدم، باید افکار مربوط به منطق رو که باعث اختلال در ارتباطم با اراده خدا می‌شن رو شناسایی و با منطقی کردن بی‌اهمیت بودن اون‌ها،اعتبار اونا رو در ذهنم کمتر کنم،به این شکل به مرور ارتباطم با قدرت اراده خدا قوی‌تر می‌شه و این شروع تقویت استعدادهای من برای تجربه زندگی متفاوت خواهد بود،از طریق خوندن نوشته‌های باورساز به مرور با افکار تقویت کننده منطق خودم آشنا می‌شم و راهکارهای بی‌اهمیت کردن اون‌ها و در مقابل طریقه ایجاد افکاری که ارتباطم با قدرت اراده خدا رو تقویت می‌کنه رو یاد می‌گیرم،به این صورت به منبع آفرینش خودم متصل می‌شم،و قدرت خلق کردن خودم رو به دست میارم و زندگی رو به شکلی که دوست دارم تجربه کنم می‌تونم خلق کنم.

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار زهرا
      1402/05/18 16:30
      مدت عضویت: 375 روز
      امتیاز کاربر: 21860 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 330 کلمه

      سلام استاد 

      چقدر خوشحالم که توانستم در این سایت به این مطالب آموزنده و مفید دست پیدا کنم و چقدر خوشحالم با کمک شما استاد عزیز راه شناخت بهتر خداوند را یاد می گیرم و می توانم خدای خودم را بهتر بشناسم و اینقدر از خدای مهربان نترسیم و خواسته هایمان را فقط از خدا بخواهیم که اراده هر کاری در دست اوست وواقعا در همه جهات زندگی به او توکل کنیم و خودمان را تحت تکفل خدا بدانیم نه بنده ی او 

      چقدر در زندگی با بی اطلاعی خدا را در وضعیت زندگی مقصر دانستیم و همیشه چرا چاقیم،چرا پولدار نیستیم ، چرا مریضیم ، چرا ماشین نداریم ، چرا باغ نداریم و….. از خدا گله مند بودیم و همیشه خداوند را قضاوت کردیم که بین من ودیگران بندگانش فرق گذاشته و بعد با گریه و زاری و بعضی از مواقع با قهر کردن و حرف زور زدن از خدا از او خواستیم حاجات ما را برآورده کنه و من چه کسانی را دیدم که با غلدری با خدا حرف زدند و گفتند ما نمازمان را نمی خوانیم تا خدا حاجات ما را بده و یا برعکس نمازیا روزه اضافه گرفتند و برای خداوند شرط گذاشتند و یا من نذر می کنم فلان کاری را انجام دهم اگر خدا هم فلان حاجت من را داد و گرنه از نذری خبری نیست 

      و حالا متوجه شدم که خوب و یا بد بودن اوضاع زندگی ما براساس افکار خودمان ارزیابی می‌شود و ما با ارتعاشات آنها را به وجود می آوریم،  اراده خداوند در تمام نعمتهای خداوند و حتی اتم نیز وجود دارد در حالی که ما از آن غافلیم و ممنون از شما استاد که دیدگاه من را نسبت به خداوند تغییر دادید و دانستم خداوند از همه کس به من نزدیکتر است حتی رگ گردن و من چقدر آن را در آسمانها و زیارت گاهها و جاهای معنوی دیگر جستجو می کردم خدایا از توسپاسگزارم بابت این همه نعمت و آگاهی و من را ببخش به خاطر این همه جهل و نادانی 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار لیلا
      1402/04/17 19:00
      مدت عضویت: 293 روز
      امتیاز کاربر: 140 سطح ۱: کاربر مبتدی
      محتوای دیدگاه: 26 کلمه

      سلام وقت بخیر 

      میخوام بدونم نوشته های بارورساز چیا هستن که شما برای تغییر نگرش در مورد اراده خداوند ازش استفاده می کنید؟ لطفا راهنمایی بفرمایید متشکرم

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      مشاهده پاسخ ها
        امتیاز کاربر: 5961 سطح ۳: کاربر پیشرفته
        محتوای دیدگاه: 20 کلمه

        سلام و درود
        نوشته های باور ساز در حال حاظر شامل مجموعه نوشته های زندگی با اراده خداوند می باشد

        برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
        امتیاز: 0 از 0 رأی
        افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار مریم
      1402/04/01 19:00
      مدت عضویت: 532 روز
      امتیاز کاربر: 4810 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 418 کلمه

      “ به نام خداوندی که هدایت گر است و مهربان ”

      درود به همراهان عزیز و استاد ارجمند ؛

      زندگی با اراده ی خداوند ( قسمت دوم ) ؛

      اراده ی خداوند کجاست ؟! 

      من همیشه ته دلم باور داشتم که خدا اون جوری نیست که اطرافیان ، کتب درسی ، افراد مذهبی و … تعریف می کردند و با این گفته ها باعث می شدند که ما از خدا بترسیم چون اگر از او ترس نداشته باشیم مورد خشم و غضبش قرار می گیریم و یک راست به قعر جهنم فرستاده می شویم .خدایی که خود من شناختم بسیار مهربان ، بسیار بخشنده ، بسیار حامی و بسیار دوست داشتنی است به طوری که من هر وقت و هر لحظه و در هر کجایی که باشم خیلی راحت می توانم با او حرف بزنم بدون اینکه قضاوت بشوم بدون اینکه نفی شوم بدون اینکه ترس داشته باشم که طرد شوم و یا مورد خشم و عصبانیت او قرار بگیرم .من خودم و تمام زندگی ام را به خدا سپرده ام چون میدانم و آگاه هستم که او بهترین و خوب ترین حافظ و نگهدار من و زندگی ام است چون میدانم بیشتر از اینکه من او را دوست داشته باشم او مرا دوست دارد چون او خدا است و من بنده ، او خالق است و من مخلوق ، او کل است و من جزء. پسر کوچکم خیلی اوقات از من می پرسد که خدا کجاست ؟ چرا من نمی تونم ببینمش ؟ کی خدا رو درست کرده ؟ من می خواهم که پسرم خدا را درک کند و تا جایی که می توانم ساده برای او توضیح میدهم که خدا همه جا هست ، هر کجا که نگاه کنی و باشی خدا هست ، خدا توی قلب ما آدمها جا داره ، خدا خیلی مهربان و بخشنده است ، از اول بوده و همیشه هم هست ،هر چه را که از ته قلبت از خدا بخواهی حتما به تو خواهد داد .ولی واقعا گاهی اوقات با این سن کمش سوال هایی از من می پرسد که خود من هم تا به این سن جواب آنها را نمی دانم و این که چطور به او جواب بدهم که قانع شود و در این زمینه احساس می کنم خیلی از ما دچار مشکل هستیم .به هر حال خدای من در همه جا و همه چیز حضور دارد و زیباست و بسیار مهربان و بخشنده و تمامی صفات خوب و پسندیده در بالاترین درجات و فوق تصور ما داراست و من چنین خدایی را می پرستم و دوست دارم .

      “ یا حق ” 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار صالحه
      1402/03/14 21:59
      مدت عضویت: 457 روز
      امتیاز کاربر: 49010 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 613 کلمه

      سلام برخدایی که هرزمان اردده کنه هرانچه که من بنده فکرشو هم نمیتونه بکنه انجام بده و به چشم به زدن انجام شده بینه اون زمان‌توانای اروه الهی رو درک مبکنیم جون اون خواسته انجام میشود 

      سلام براسنادا وهم دوستان 

      من با ارده خدایی که تونظرم راست وبهترین ادره هست باوره دارم به توانی قادر مطلق   باوره دارم به ارده اون ایمان دارم 

      زمانی که من قسمت شد به خونه خدا برای حج رفتم چون به ادره خدایی که من افرین ایمان واشتم به خودم میگفتم جه زود قست من شده که به حج برم‌واین زمان باره وشاید هزارنا بار به خودم میگم‌ادره خدایی رو باید دانست چون ادره الهی اون زپان من رو به انجام‌اعمال حج تشویق کرد اگه اون زمان رو من با ادره خودم به عقب می انداختم همین زمان به هیج وح امکان انجام اون اعمال ندارم وبابد یی کسی دیگه رو هم به عنوان نایب با خودم همراه کرده اون طمع دلچسب حج رو نمبتوانستم بچشم چون انجام اون اعمال با جسم خودم بقدری برام دلچسب بود که هرفردی به حج رفته باشه اون کامل حس میکنه وفتی کل اعمال تمام مبشه مثل یی بچه که به دنیا میاد احساسی عجیب ادم رو احاطه میکنه که همه فکرم ادم دراون زمان پاکترین افکارهست چون ازدیدمن ادم پاکی خیلی شیرن وامرزنده همه اشتباهات من بود احساس پاک بودن‌وراحتی خیلی زیبادی روداشتم‌اگه امروز من به حج میرفتم هرگز  طمع رو به این شکل که اون زمان چشیده نمچشیدم ادره الهی براین بودکه من اون زمان به حج برم به ابن اراده که اون زمان بهش رسیدم رو ازخدای خودم دادم 

      سال فبل من خدا پسرم رو بهم داد اون سال من به همسرم گفتم توبه حج برو من بعدها اگه خدا قسمت کنه به حج میریم همسرم قبول نکردمن یی سالی منتظر موندم پسرم ۱۱ ماهشه بو دمن به حج رفتم ادره الهی رو زمانی که از به تهران ابه شهر جده پرواز داشتبم  که من داشتم توفرودگاه ازبچه هم‌حدا  حافظی میکردم  قلبم ازدهان داشت بیرون میومد وفتب داشتم ارزشون خداحافظی میکردم قلبم بقدری درفشاربود که داشتم قالب تهی میکردم ولی وفنی سوارهوایپما شدیم اصلا دیگه همه نگرانی دلواپسی رو به یکباره ازمن گرفته شد تو مکه من کارهام خیلی راحت انجام دادم وفتی اعمال تمام شد ما به شهر مدینه رفتم اونجا هم نمیدوستم چی هست  هی میخواستم ازمدینه زودتر به خونه برگردم ولی اونجا به فکر بچه ها نبود یی اجساس عجبی بود که وفتی به تهران امدیم شب همه بچه ها درومن دایره کردم یگی بالا سرم یکی کنارچپم‌ یگی کنار راستم ویگیپاین پام نصف شب ار خواب پردیم وبه خودم‌گفتم خدایا من چطورتونستم بچه هام  بزارم به خانه توبیام‌اون زمام قبلم دوباره به فشاردارامد امرور که ابن مطلب خوندم درک‌درستی اراون زمان به من رسید و ارده الهی برایی من   اون سال حج بود  اون ارامش واحساس رو ازخدای خودم‌داشتم‌امروز فهمیدم ادرهالهی بودد خودش هم امکانتشو برام‌درست هم مادرم زنده بود خدا بیامرز  وهم خواهرر درکنار مادر بود رسیدگی که انهاانجام دادن دیگه امسال برام‌نیست پس به ارده الهی نه نمیگم چون اون ارده برام من توزمان خوش باارزش خیلی زباد داره چون من به خدا توکل کردم به ارده اون مهربون رو فبول کردم‌وان حج رو از ارده الهی دارم‌نه ازخودم اون حج ازارده الهی بود چون من خودم قادر به انجامش نبودم امرزو که اصلا دیگه امکانش رو ندارم مگه دوباره ارده الهی همراهش باشه نه ارده من 

      زپامی که به ادره خدا توکل میکنیم خودمون رو به قدرت بی اتهایی اون مسپریم نتجه که اوزادره الهی هست هیچ جای شک نداره من بودن تومسیر رو از هدایت خدای خودم میدونم با اردهالهی که انشالله همراش هست من به هدفم میرسم چون بازم میگم بودن وادمه دادن هم ازارده الهی هست 

      خدا پشت وپناهتون یاحق حق نگه دارتون 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار Labkhande zemestan
      1402/03/06 08:51
      مدت عضویت: 1237 روز
      امتیاز کاربر: 11372 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,079 کلمه

      با یاد خدا 

      اراده خدا کجاست ؟

      دستکاری کردن من باعث شده ذهنم از اون‌حالت اصلش دور بشه و از حالت طبیعش خارج بشه و حتی منطق بوجود بیاد، آموزش های خوداگاه و ناخوداگاه طی سالیان عمر باعث میشن ک خدا در حد یک انسان پایین بیاریم و به چشم معامله گر و یا زورگو و غضب آلود نگاه کنیم و همین باعث ترس از خدا میشه و خیلی جاها بخاطر خدایی ک به ما شناسوندن اعتماد و اطمینان بهش نمی کنیم و بهش توکل کامل رو نداریم ، ازش میخواییم ولی باورمون میگه که من خوب نبودم ، من نمازمو ب موقع نخوندم ، من فلان اعمال رو انجام ندادم ، پس خدا هم خواستمو بهم نمیده یا سخت میده و پیرمو در میاره تا خواستمو بده ؛ برای همین در زبان میگم خدایا به تو توکل کردم ولی در ضمیرم ترس و نرسیدن ها و نشدن ها هست ، و همین هام باعث میشه ک خودمم شروع کنم ب دست پا زدن و توکل کامل رو نکنم و اراده خدا برام این وسط گم میشه ، بارها شده ک در امورات مالی گفتم خدایا توکل به خودت برم جلو ، ولی پشت بندش میگم بزا فلان کارم انجام بدم بزا ب فلانیم رو بندازم و یا منطق شروع میکنه ک ، از کجا ، چطوری ؟ نیست ، خدا میخواد چطوری بده و درستش کنه ؟ اوضاع همه خرابه ، و کلی از این شک و تردید ها نسبت ب اراده خدا پیش میاد و دیگه اونوقته ک اراده خدا در بین اراده خودم گم میشه و دچار مشکل و سختی  میشم ،؛و اینها از سالها اطلاعاتی ک از اطرافم و اطرافیانم دریافت کردم در مغز و ذهنم برای خودم منطق بوجود اوردم و باورها‌و فرمول هایی ساختم ک نمیزارن طبق اصل خودم رفتار کنم ، در حالی ک اراده خدا برتمام جهانه و اون از راههایی منو میتونه ببره ب مقصد هدفم ک اصلا در ذهن من نمیگنجه ، مثل همین تناسب و لاغری و یا رسیدن ب رابطه ی خوب ، ک سالها خودم تقلا میکردم دست و‌پا میزدم ، برای لاغر شدن اون همه راه های مختلف میرفتم و امتحان میکردم و یا برای درست شدن رابطم مدام تلاش میکردم و نمیشد ک نمیشد ، چون همش راه زمینی و انسانی بود و کای اما و اگر داشت ، وقتی رها شدم وقتی دیگه ب جایی رسیدم ک با تمام وجودم ب این نتیجه رسیدم ک کاری از دستم برنمیاد و دیگه دست برداشتم از همه چی ، ب نظرم اونجا من کامل سپردم ب خدا ، چون یادم میاد در زبان و‌با تمام وجودم میگفتم ک‌خدایا من هر‌چی بلد بودمو انجام دادم نشد رابطم خوب نشد اوضاع خودم‌اینه و دیگه کاری از من برنمیاد، و اونجا بود ک فقط همه چی سپرده شد ب خدا ، و اراده خدا کارشو شروع کرد چون‌دیگه در ذهن و‌مغز و‌منطق من راهکاری وجود نداشت ، و‌رها شدن بود ، و‌خدا هم‌ب بهترین شکل هدایم کرد و‌الان با همون اراده خدا و‌هدایتش و رهایی من ، تو این سایت فهمیدم ک چیا باعث شده بود ک این همه موانع سر راهم باشه و هر چی ادامه دادم موانع برام شناخته شدن و‌هر چ ک اونهارو میشناسم از سرراهم کنار میرن ، اراده خدارو شناختم و با خدایی جدید اشنا شدم ، خوای قبلی من خیلی ترسناک و غصب الود بود و چیزی رو‌نمیداد مگر اینکه چیزی رو ازم بگیره، من فک کنم حدود یکسالو نیم پیش یا دوسال پیش هم این مطالب رو خوندم ، اونوقتا استاد قسمت ب قسمت اینها رو‌توی سایت میزاشتن و من منتظر تا قسمت بعدی هم‌توی سایت قرار بگیره و بخونم ، اینها رو باید بارها خوند تا درک عمیق رو بدست بیاریم ، ولی همون موقع هم ک من اینها رو‌حوندم و اگاهی پیدا کردم خیلی تاثیرات شگفت انگیری و‌تحولات بزرگی رو‌ در خودم و زندگیم داشتم ، نفس میکشیم ، و‌ریه هامونو پر از اکسیژن میکنیم ، مگه میبینیمش ؟؟؟ نه ، ولی مطمئنیم ک هست ، و وقتی تنفس میکنم مطمئنیم ک اعضای داخلی بدنمون کارشونو بلدن و انجام میدن و اون اکسیژن ک داخل ریه هست میره و رسالتشو انجام میده ، بس چطوری ب اراده خدا ایمان نمیاریم ، اراده ای ک ما رو از یه تک سلولی بوجود اورده از نطفه تا نوزاد و بعد این همه رشد ، ما چیکار کردیم برای این‌مراحل ، ما چیکاری از دستمون بر اومده برای اندام های داخلیمون و کار کردش ، همه با اراده خدا بوده ،تا وقتی ک ما منطقمون شروع ب کار کرده حتی بیماری هایی ک در ما بوجود میاد از همین منطق و اطلاعاتی هست ک ما در طی زندگی یاد میگیرم ، ک اگه فلان کارو انجام بدم و یا فلان خوراکیو بخورم باعث بوجود اومدن فلان مریضی میشه و همین فرمول هارو ک خودمون ساختیم و با اراده خودمون بوده مسیر زندگیمونو میسازیم و بعد میگیم چون اینجا ایرانه دارو نیست دکتر خوب نیست و کلی از این حرفا ، پس میگیم مریضیام قابل درمان نیست ، 

      ما نمیبینیم اراده خدا رو وقتی ک جنگلی اتیش میگیره و همه‌چی میسوزه و بعدش از دل همون سوخته و خاک باز هم گیاهان رشد میکنن، چقد در طبیعت دیدیم ک درختی بریده شده و بازم از گوشه و‌کنارش جوانه زده ، اینها یعنی اراده خدا ، 

      دعای باران میخونیم ولی هیچوقت چنری ب همراه نمیبریم چون هیچوقت اعتماد و اطمینان کامل نداریم ؛ 

      اراده خدا همینجاس و همیشه با منه ، وقتی ک ارامش دارم، وقتی ک ایمان و‌اطمینات دارم ، بارها خدا بهم گفته ک راه کار چیه همون فکر اول ، ولی در صدمی از ثانیه هزارتا فکر دیگه ک همه از نشانه های اراده ی انسان میان در ذهنم مرور شده و اون اراده و‌فکر اولی ک از خدا بود در بینش گم شده ؛ 

      بارها بچه هارو دیدیم ک یه چیزیو با جدیدت میخوان ، و پافشهری میکنین ، در ذهن اونها نبودن و نشدن ها نیست ، اگه براشون نمیشه بخاطر ما بزرگترهاست ک کلی دلیل براشون میاریم ، ولی در ذهن اونها هنوز اراده خداست و بودن ها و شدن ها در همون لحظه و آن ؛ برای همونه ک هیچوقت ب اسونی قبول نمیکنن ک اون‌ خواستشون نیست و الان نمیشه ؛ 

      ب اراده خدا باید ایمان داشت و اعتماد کرد ، همین جور ک یه بچه هیچوقت نسب به یه لحظه بعد نگرانی و ترس نداره ، فکر خوراک‌و پوشاک و …..غیره نیست و هیچ نگرانی نداره ، چون طبق اصل خودش ک سپردن کامل خود به اراده خداست رفتار میکنه ، و هنوز اموزش و نگرشی در ذهنش نداره ؛

      خدایا یاریم کن 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 10 از 2 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      امتیاز کاربر: 22177 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته

      نشان های دریافت شده

      سطح مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,010 کلمه

      باسلام خدمت استاد عزیزم و دوستان گرامیم 

      چگونه می‌توان قدرت اراده خدا رو ببینیم یا تجربه کنیم 

      به نظر من    میدونیم که پرنده‌ ها حرف نمیزنن وقتی می‌بینیم یه پرنده مثِ انسان حرف میزنه مثل انسان عشقشو بیان میکنه درسته حرفای تو رو تکرار میکنه ولی بخدا درک داره یه پرنده که تازه چند وقت اومده تو خونت هنوز با تو انس نگرفته میبینه تو بیمار هستی بی‌حال و بیرون افتادی روی زمین به زور میتونی تکون بخوری اون میاد روی متکا تو ساعتها میشینه به تو نگاه میکنه این موقعها هست که میتونی قدرت اراده خدا رو ببینی 

      وقتی تو باغت هستی حالت خوب نیست دراز کشیدی یه روباه بچه داره میاد به طرف غذای تو در همون لحطه کلاقها  آنقدر سروصدا میکنن دسته جمعی که تو بلند بشی روباه بترسه بره یه جوری به تو میگن که خطر این قدرت اراده خداوند 

      یا اینکه چند تا مواد غذایی با هم مخلوط میکنی یه غذای خوشمزه درست میشه  یا یک پارچه رو برمیداری قسمت‌هایی از ا ن میبری جدا میکنی قسمت‌هایی هم میدونی یه لباس زیبا درست میشه  یا چند تا تکه چوب بهم وصل میکنی یه کمد درست میشه یا با کاموا میل بهم میبافی یهلباس زیبا برمیاد و خیلی چیزهای دیگه اینها همه قدرت اراده خداوند می‌بینیم تجربه می‌کنیم 

      یا وقتی بیمار هستی و از آگاهی‌ها استفاده میکنی  هر روز حالت بهتر و بهتر میشه به شفا الهی میرسی قدرت اردها خدا رو تجربه کردی  وقتی آب میخوری که قرص بخوری میگی خدایا میخوام که این قرص تو بدنم به سلامتی  تندرستی شفا تبدیل بشه قدرت ارده خداوند که اونو به شفا تبدیل میکنه 

      یا وقتی دستت میبری بدنت خودش شروع میکنه به ترمیم سلول سازی میکنه بافت‌ها به هم جوش میخورن و…تو اصلا متوجه هم نمیشی کی خوب شد این قدرت اراده خداست که تجربش کردی و خدایا شکرت 

      من ارده خدا رو میتونم ببینم تو رودخونه ای که از نزدیکی باغ من رد میشه  و صدای آبی که به من آرامش میده صدای پرندگانی که به من احساس خوب میدن و به آتیشی که روشن میکنم تا یه چای دوی و یه غذای نیرومند کننده درست کنم من ارده خداوند میبینم 

      ارده خدا رو میبینم در مبلی که روی اون میشینم  در آسیای که ازش استفاده میکنم یه چیز خیلی سفتی مثل زردچوبه رو به آرد نرم و لطیفی تبدیل میکنه به نو ر لامپ که نمیدونم چجوری تبدیل به نو میشی و در هر چیزی که بهش فکر کنم قدرت ارده خدا رو میبینم خدایا شکرت 

      منم زمانی که قدرت ارده خدا رو باور کردم که هر چیزی که من میبینم از انرژی پاک بینهایت هر چیزی که لمس کنم از انرژی پاک بینهایت حضورش در زندگیم احساس میکنم البته اگر توجه کنم اگر هواسم نباشه روزها شب میشه شبها هم به روز میرسه فقط زمانم میگذره 

      من خیلی خیلی دوست دارم که اینو درک کنم از اعماق وجودم تجربه کنم که خدا برای بنده‌اش کافی و با خدا باش پادشاهی کن آرزو دارم که اینجوری زندگی کنم بیشتر به این نیت که خداوندم احساس کنم با خدای خودم ارتباط برقرار کنم و البته از نعمتهای بیشتری در زندگی برخوردار باشم 

      همه فکر میکنن مخصوصا انسانهای چاق و انسان‌هایی که مشکلات زیاد دارن این فکر دارن که ار خدا جدا شدن 

      ولی دیگه خداروشکر این عقیده رو ندارم که از خدا جدا هستم اینو میدونم مطمئنم ایمان دارم باور دارم یقین دارم که من از اولش پیش خدا بودم بعد خدا از روح خودش در من دمید منو وارد دنیای مادی کرد و زمانیکه فرصت زندگی کردن من ت  دنیای مادی تموم بشه بازم من میرم پیش خدا پس از اول تا آخرش من از خدا جدا نبودم نمیتونستم باشم اما آگاهی‌های اشتباه باعث شده که ما این فکرها رو داشته باشیم بیمار شدیم گفتن که خدابیامرز میده تا آنقدر درد رنج بکشی و پاک بشی که اگر بهشتی شدی گناهی نداشته باشی که اون دنیا عذاب بشی مشکلات داریم میگن خدا داده تا صبرت بیشتر بشه خدا داده تا امتحانت کنه ببینه چقدر تحمل میکنی و باورهای اشتباه دیگه 

      و خداروشکر خدارو صد هزار بار شکر خدارو کرور کرور شکر که من عضو این سایت الهی شگفت انگیز معجزه آسا بینهایت و …کلماتی که به ذهنم نمیاد هستم که میدونم مطمئنم یاد گرفتم که اینجوری نیست خداوند بدی نداره به کسی بده خداوند فقط خیر و خوبی داره  خداوند بیماری نداره که به کسی بده 

      و یاد گرفتم که سرنوشتم خودم می‌سازم با فکر م با نگاهم به خداوند با باورم متوجه شدم که هر فکری که الان دارم و هر تغییر احساسی که پیدا میکنم زندگی آینده منو می‌سازه 

      شما خداوند از کجا میشناسی 

      باید بگم که ظاهرا از بچگی خداوند می‌شناختم  که به صورت یه سری باید و نبایدها بود که خدا اینو دوست داره خدا اونو دوست نداره این کار کنی میری بهشت اون کار کنی میری جهنم و خلاصه خدا رو به گونه ای می‌شناختم که اسم خدا روز قیامت که میشد بدنم به لرزه در میومد 

      ولی خدا رو شکر الان به گونه‌ای میشناسمش که وقتی اسم خدا رو می‌شنوم عشق میکنم لدت میبرم از این خدایی که آنقدر بزرگه آنقدر مهربون  که به من از طریقهای مختلف کمک میکنه تا حالم خوب بشه تا بتونم از زندگیم لذت ببرم تا بتونم شاد باشم تا بتونم احساس خوبی داشته باشم این احساس خوب به دیگران هم به اشتراک بذارم آنقدر بزرگه که خداوند گفته  آیا خداوند برای بنده‌اش کافی نیست چرا  اگر من بتونم از خدا استفاده کنم خدا رو در زندگیم مهمترین واولین مسئله بدونم چرا کافی من خیلی سعی کردم ولی هنوز به این درک نرسیدم اما مطمئنم که میرسم 

      اینکه خداوند برای انسان ارزش قائل بوده که بین اون و حیوانات تفاوت ایجاد کرده که انسان اشرف مخلوقات نام برده که به انسان فکر و ذهن داده و این امر باعث شده انسان حق انتخاب داشته باشه اما حیوان بر اساس غریزه زندگی کنه و خداروشکر که من انسان خلق شدم 

      خوب به ما از بچگی گفتن که انسانها رو از طریق مختلف میشه شناخت که اینها چه جور آدمهایی هستند از طریق لباس پوشیدن حرف زدن راه رفتن غذا خوردن و ما هم اینجوری بزرگ شدیم خدایی پدران و مادران ما هم چیزی در این باره نمیدونستن که به ما یاد بدن 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فهيمه
      1402/02/14 07:00
      مدت عضویت: 427 روز
      امتیاز کاربر: 6215 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 222 کلمه

      به نام خداي هدايتگرم

      سلام و درود به استادم

      من بازم برگشتم به اين متن و كامنت قبليم رو هم خوندم 

      باز روي اين متن ايستادم و فكر كردم : اما انسان ها به واسطه برخوردار بودن از قدرت تفکر و اندیشیدن می تواند تصورات و تصویرسازی های ذهنی انجام دهد و زمانی که به صورت مداوم این کار را انجام دهد، نگرش و عقیده ای در او شکل می گیرد، پس از آن اعمال و رفتار انسان بر اساس عقیده و نگرشی که دارد تغییر پیدا می کند و در نهایت زندگی او بر اساس عقیده و نگرش او خواهد شد.

      استاد عطار روشن من يك استاد مديتيشن دارم كه موقع مديتيشن ميگن كه فقط نفس بكشيد به نفسها توجه كنيد تا فضا خلق كنيد 

      و تاكيد دارن كه موقع مديتيشن به خواسته اي فكر نكنيد 

      من با اين بخش متن شما و ارتباطش با حرف استاد مديتيشنم رو اينگونه يافتم كه، اگر مديتيشني بدون در نظر گرفتن خواسته ها داشته باشيم ميتونيم اراده خداوند رو به جريان بندازيم و هر خواسته اي داشته باشيم محقق خواهد شد

      ولي اگر در حال مديتيشن به خواسته ها فكر كنيم اون ديگه ميشه منيت و ارداه شخصي

      ولي در متن شما كمي گمراه شدم كه كلا تصوير سازي بايد بكنيم يا خير ؟

      اونطور كه من متوجه شدم مثل اينكه شما تاييد نمي كنيد تصوير سازي رو 

      ممنون ميشم برام نظرتون رو بگيد

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      مشاهده پاسخ ها
        امتیاز کاربر: 5961 سطح ۳: کاربر پیشرفته
        محتوای دیدگاه: 128 کلمه

        سلام و درود
        موضوع اصلی اینه که چه شما تصویرسازی آینده رو انجام بدی یا ندی تفاوتی برای خداوند نداره چون کاری به آینده تو نداره
        همیشه احساس الان و این لحظه تو ملاک برخورد جهان هستی با شماست
        بنابراین تصویر سازی اگه احساس خوب ایجاد کنه در این لحظه نتیجه اش میشه اینکه شما به احساس خوب رسیدی و تمام
        این به أن معنی نیست که حتما اون چیزی که شما تصویرسازی کردی رو تجربه خواهی کرد
        چون تصویرسازی که نشات گرفته از افکار هست میتونه بسیار متنوع باشه
        پس در نهایت احساس خوب هست که همیشگی و یکنواخته
        به شخصه در این سطح از درک و آگاهی که هستم عقیده ای به تصویرسازی به معنای اینکه اون چیزی که می خوام رو در ذهنم ببینم که خدا یا جهان بهم بده ندارم

        برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
        امتیاز: 10 از 2 رأی
        افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
          آواتار فهيمه
          1402/02/16 05:16
          مدت عضویت: 427 روز
          امتیاز کاربر: 6215 سطح ۳: کاربر پیشرفته
          محتوای دیدگاه: 58 کلمه

          سلام درود به شما استاد عزيزم عطار روشن گرامي 

          ممنونم از پاسخگوييتون

          من بايد برم فايل شما رو كه نتايجتون بود رو دوباره ببينم اونجايي كه قبل از تولد آيدا كوچولو توضيح داديد البته من اون فايل هاي شما رو شايد بيش از 6 بار تا حالا ديدم

          فك كنم من دچار كج فهمي شدم

          يك دنيا سپاس از اينكه پاسخ ميديد

          برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
          امتیاز: 0 از 0 رأی
          افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار زهره
      1402/01/30 23:19
      مدت عضویت: 377 روز
      امتیاز کاربر: 1720 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 275 کلمه

      سلام و درود ب فرمانروای جهان و جهانیان ،خداوند زمین و زمان

      سلام ب استاد عزیز و دوستان گرامی

      اراده خداوند….

      خدای من هیچگاه یادم نخواهد رفت،تو ای پدر قادر و توانا چگونه دستم را گرفتی هنگامی که ترس از مرگ ،از بیماری،از دیگران(بی اعتماد ب نفسی)

      آن موقع که خون و پوستم پر شده بود از شرک،بی ایمانی،نشناختن خدا ،خودم….

      خدای من فقط تو می دانی حالم چگونه بود،فریادم را تو شنیدی که ضجه زنان شیون سر دادم که تو گفتی(قرآن)هر که را بخواهم هدایت میکنم و هر که نخواهم هدایت نمیکنم.

      پس تو نمی خواهی..

      و چگونه اراده کردی مرا در مسیر قرار دادی و با مجموعه عرفان آشنا شدم و پسرم شفا گرفت و چگونه دوباره مرا با استاد عباسمنش .

      دوباره از تو باز شدن و آسانتر شدن خواستم و اکنون با استاد عطار روشن.

      ب خودم می بالم ،زهره خیلیها بدون اینکه درسهاشون و پیامهاشون و بگیرن یا حتی بفهمن برای چه آمدن و قانون را بدانن،اکنون زیر خربارها خاک 

      خوابیدن و حسرت میخورن ،همان حسرتی که خداوند آن را از آتش سوزان جهنم ،سوزناکتر نام میبرد.

      دوستان من سرشار از ترس ،اظطراب،بی ایمانی،مهمتر از همه شرک بودم،و همیشه دنبال فالگیر و دعا نویس بودم ، ودر ذهنم دنبال چاره و چون وچرا؟

      و چه خدایی ،وچه بخشنده بی منتی،و چه قادر توانایی،از خودش ،نورش بر من هم تابانید،

      من چگونه شکر تو را گویم که ب موقع در زمان درست و مکان درست دستم را در دستانت فشردی و گفتی اعتماد کن و من پاره تنم را بجای اینکه ب دست دکتر بدهم در خانه ب دست دستان قدرتمند تو دادم و هیچکس باور نداشت،من اعتماد کردم،معجزه شد

      من ب دستان خدا خیره شدم معجزه کرد.

      این هم اراده خداوندبرای من بود

      با امید تغییرات

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      مشاهده پاسخ ها
        آواتار فهيمه
        1402/02/14 06:50
        مدت عضویت: 427 روز
        امتیاز کاربر: 6215 سطح ۳: کاربر پیشرفته
        محتوای دیدگاه: 71 کلمه

        سلام زهره جان

        متن شما رو خوندم و خيلي تحت تاثير قرار گرفتم كه ايمان در قلب شما به خداوند انقدر زياد هست كه به راحتي از گذشته خودتون ميگيد 

        ما كه اينجا جمع شديم در پي آبي هستيم كه بريزيم روي آتشي كه در زندگي به پا كرديم

        و هيچ كدوممون برتري از ديگري نداريم 

        به شما تبريك ميگم كه با ايمان به خدا تونستيد شفا رو از خداوند دريافت كنيد 

        از هوالشافي بزرگ

        موفق باشيد

        برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
        امتیاز: 0 از 0 رأی
        افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فریبا فروغی
      1402/01/18 22:27
      مدت عضویت: 542 روز
      امتیاز کاربر: 14865 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 558 کلمه

      با سلام خدمت شما 

      درست است و این قدرت اراده خداوند است که به انسانها داده است تا در مسیر رشد زندگی خود از این آگاهی استفاده کنند و برای انسان هایی که رویای تغییر کردن دارند و دوست دارند که انسان های متفاوتی با دیگران باشد زمانی که من هم به این باور و آگاهی در رابطه با قدرت اراده خداوند در زندگی خودم و فقط خودم در جهان هستی پی بردم دانستم که خداوند در تمام زیبایی هایش دیده می شود در جسم سالمی من در پلک زدن های من در حرف زدن های من و طبیعت زیبای جهان زیبای نفس کشیدن منظم و تپش قلبی که دائماً با اراده خداوند می زنند ان قدرت خدایی است که از او نا آگاه بوده ایم و غافل بوده ایم و گله و شکایت داشته‌ایم او خدایی است که گیاهان به موجودات و تمام کره زمین نور مهر و محبت خودش را می تاباند و با عشق و عظمت بر سرزمین خاکی حکومت میکند این اراده خداوند است که تصمیم می گیرد هر روز من را از خواب زیبا بلند کند و یک روز دیگر را برای شروع دوباره من رقم بزند این اراده خداوند است که تصمیم می گیرد که در طول روز من چه کاری را انجام می دهم و به سمت چه کاری می روم این اراده خداوند است که با چه احساسی دوست دارم و انتخاب می کنم که به شناخت فکر کنم تمام این چیزها اراده خداوند است،،

      خیلی زیباست خیلی لذت بخش است این که خودت را همانند خدا دوست داشته باشی و عاشق خودت باشی زیرا که از روح او در ماه دمیده شده است و باید خودمان را دوست داشته باشیم تا بتوانیم خالق خودمان را دوست داشته باشیم و این برای خودمان مفید است و آرامش درونی و قلبی خودمان را نسبت به خدا زیاد میکند و به ایمان واقعی می رساند،

      خداوند اراده خود را برای این قرار داده است که انسان می تواند انتخاب کند که چگونه دوست دارد زندگی کند و یا چگونه عمر خود را سپری کند در راستای عشق و محبت و علاقه به طعم های قشنگ جهان در کنار خداوند و با افکاری مثبت زندگی کند یا برعکس دائماً گله و شکایت غیبت و مریضی ها را به خود جذب کند و افکار منفی داشته باشد،

      من از این موضوع بسیار خوشحال هستم که در این مسیر خوب و همراه شما دوستان عزیز قرار دارم و به این آگاهی در رابطه با اراده خداوند در زندگی خودم رسیده ام خیلی خوشحالم که با اراده خداوند به خواست خودم برای تغییر کردند و آدمی بهتر و بهتر از دیروز شدن جلو میروم و در مسیر پیشرفت می‌کننم بسیار خوشحالم و لذت میبرم از فعالیت خودم در سایت و هم کلام شدن با انسان های مفید و مثبت همانند شما دوستان عزیزم خیلی خوشحالم و به آینده ای امیدوارم که همه انسانها خدا رو اونطوری بشناسند که واقعاً هست و به ایمان واقعی و آرامش درونی به توانند برسند و یک انسان شاد و یک انسان یکنواخت در طول زندگی خودشان باشند ،

      قطعا از  اراده خدا در تغییرات خودم خوشحالم که برای من رقم زد و انتخاب کرد که من هم جزو این دسته از انسانهای باشم که با دیدگاهی نو و افکاری مثبت او را بشناسم و به آرزوهای قشنگت برسم و ایمان واقعی را پیدا کنم و او را در دلم تقویت کنم ،

      با تشکر از شما

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فهيمه
      1401/12/27 09:34
      مدت عضویت: 427 روز
      امتیاز کاربر: 6215 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 357 کلمه

      با سلامي گرم به استاد عزيز عطار روشن

      “وقتی تصمیم می گیریم از این نیروی لایتناهی استفاده کنیم و آن را در زندگی خود فعال می کنیم، احساس هدفمند بودن در زندگی ما آغاز می شود. و اینجا نقطه شروع دریافت هدایت خداوند برای تجربه آرزوهاست.”

      چند بار اين جمله رو خوندم تا فهميدم…گشتم توي زندگيم و ديدم كجاها اين جمله مثل يك تير ميخوره به هدف…پيدا كردم …جاهايي رو كه بي هدف بودم و جاهايي رو كه هدفي در من شكل گرفته..

      من بايد زرنگ باشم و به محض اينكه يك بي هدفي به هدفمند بودن تبديل ميشه ، اين كرديدت رو به خدا بدم تا اين جريان هدايت ادامه داشته باشه…

      اگر كرديتش رو به خودم بدم …ميشه همون چسبيدن به منيت و جريان هدايت رو قطع ميكنم….و ميشم نقل اون آدمي كه بعدا تعريف ميكنه…” اولش خيلي خوب شروع شد ولي نميدونم چرا خوب پيش نرفت”

      “اما انسان ها به واسطه برخوردار بودن از قدرت تفکر و اندیشیدن می تواند تصورات و تصویرسازی های ذهنی انجام دهد و زمانی که به صورت مداوم این کار را انجام دهد، نگرش و عقیده ای در او شکل می گیرد، پس از آن اعمال و رفتار انسان بر اساس عقیده و نگرشی که دارد تغییر پیدا می کند و در نهایت زندگی او بر اساس عقیده و نگرش او خواهد شد.”

      به زيبايي تمام داستان تصوير سازي رو و هدايت رو در اين متن گنجانديد..

      در واقع ما وقتي تصوير سازي ميكنيم قبلش بايد ايمان داشته باشيم كه خداوند اين قدرت رو در اختيار ما قرار داده كه هر چي كه ميتونيم تصويرش  رو بسازيم  ، خواهيم توانست در دنياي مادي داشته باشيمش…

      با اين ايمان شروع ميكنيم به تصوير سازي و اين ايمان اراده خداوند رو وارد عمل ميكنه چيزي كه در فايل قبل توضيح داديد…و يك زنجيره اي شكل ميگيره از شروع رسيدن ما به هدفمون…قدم به قدم هر چقدر ايمان نشون بديم…اراده وارد ميشه …وارد شدن اراده به شكل الهامات خودش رو نشون ميده…هر چقدر به الهامات توجه كنيم و انجامش بديم…بندهاي منيت پاره ميشه…و بالن زندگيمون سبك و سبك تر هي اوج ميگيره…

      و اين كار اصلا راحت نيست ولي به غايت شيرينه

      خواهم رسيد به جايگاهي كه ميفهمم چرا اشرف مخلوقاتم

      يا حق

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      امتیاز کاربر: 0
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 238 کلمه

      سلام خدمت هنه عزیزان همراه

      ضمن سپاس خداوند و تشکر از آقای عطار روشن

      چیزی که سالهای سال من از خدا و تعریف خدا داشتم چیزی شبیه آدمهای اطرافم بود

      آدمهایی پر توقع و پر از رنجش و پر از قضاوت و نقاب 

      خدای من اهل تلافی بود هدای من مناظر کارهای خوب من بود تا ببینه چطور حالم زو بگیره یا پاداشم بده خدایی که اهل دو دو تا کردن بودن تا نعمتی به من ببخشه یا نه

      یادمه وقتی دعا میکردم و‌چیزی ازش میخواستم تمام وجودم‌پر از حس بی ارزشی میشد که آخه تو کی هستی خدا بخواد به تو چنین نعمتی بده و خودم دعای خودم رو پس میزدم

      یادمه وقتی اماکن مقدسه میرفتم  حس بسیار بدی رو تجربه میکزدم که آخه اینجا کی به من گوش میکنه آخه من برای کی مهم هستم انگار یه موجود سر راهیم که باید در حقش ترحم کنند و تازه خیلی وقتها شایسته این ترحم هم نیست

      یادمه وجودم پر از احساس شرم بود چون این احساس تکراری ترین احساسی بود که  از اطرافیانم دریافت میکردم

      اینکه باور کنم با تمام وجودم که خدا بر خلاف اطرافیانم نگاه بسیار متفاوتی به من داره کار یک شب و یک ماه نبود ولی تا حدی زیادی با تلاش و کار مداوم روی باورهام این‌نگاهم اصلاح شد نشانه اش هم همین نوشته و حضورم در این سایت هست

      خدایا شکرت

      خدا خیلی زیباست هر چند گاهی دیدن زیباییش برایم سخت می شود

      خدایا ممنونم که هر روز زیباییت برایم آشکارتر می شود

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار طاهره فروغی
      1401/12/09 20:08
      مدت عضویت: 1007 روز
      امتیاز کاربر: 35557 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,006 کلمه

      سلام خدای مهربونم

      خداوندا زندگی با اراده خود را به من بچشان که بهترین طعم زندگیم خواهد بود 

      سلام استاد عزیز و دوستان خوبم 

      ما چطور میتونیم اراده خدا رو در زندگیمون تجربه کنیم 

      اراده خداوند در همه چیز و همه جا هست در باد و باران و صدای پرندگان شکفته شدن گلها 

      ما از زمانی که مقدر شد به این دنیا پا بگذاریم اراده خداوند در زندگی ما بود در شکل گیری یک قطره به یک انسان کامل 

      اراده خداوند در تمام زندگی ما هست و بود ولی ما بهش توجه نمیکردیم 

      پس چرا از این اراده احساس جدایی داریم 

      از زمان کودکی بهمون اموزش دادن که اگر خدا بخواد کاری انجام میشه و اگر نخواد هر چی تلاش کنیم به خواستمون نمیرسیم 

      من باور کردم که خدا برام ثروت و تناسب و شادی رو نمیخواد  و شاید من اینطور مقرب تر هستم چون میگفتن هر کس رو خدا دوست داره همش بهش خواسته هاشو نمیده که بگه خدا خدا و خدا صداشو دوست داره و میخواد بشنوه و خدا چون دوست نداره صدای بعضی ها رو بشنوه بهشون همه چی میده تا دیگه خدا رو صدا نکنن 

      ولی باز از طرفی بهم میگفتن انسان مختاره 

      پس اگر اختیار دارم چرا نمیتونستم سرنوشتم رو حودم بنویسم ولی بهم میگفتن خداوند سرنوشت تو رو از قبل نوشته پس این یک نوع اجباره من به دنیا اومدم با سرنوشت معلوم پس اختیار اینجا کجا ست یعنی فقط کارهای جزعی خوردن و خوابیدن و بیدار شدن به اختیارم بود  این باور و گفته های ضد و نقیض منو گیج کرده بود 

      یعنی من بدنیا اومدم با یک سرنوشت از پیش تعیین شده و فقط خدا میدونه و یک مدت زندگی کنم و بعد هم بمیرم و نباید از این سرنوشت گله مند باشم چون برنامه ریزیش با خداست

      من اگر چاقم برای اینه که او خواسته و اونی که متناسبه بازم خدا خواسته 

      من اگر فقیرم خدا خواسته و اگر کسی اونور دنیا تو قصر زندگی میکنه بازم خدا خواسته 

      ولی در این دوره با ارادهدشخصی و اراده خدا اشنا شدم و مطمعنم من به لطف خداست که اینجام چون اراده خدا رو طلب کرده بودم و از ۱۰۰درصد ۹۹درصد به ایندحس نرسیدن 

      تمام اموزشهای قبل و والدینم بر اساس اراده شخصی بوده در صورتی که باور مون اینه که ما با یک سری اعمال داریم دستورات خداوند رو انجام میدیم و بهمون حس خوب میده 

      ولی منوحسم خوب نمیشد و فقط گریه میکردم و التماس میکردم تا خدا حال خوب بهم بده  هیچ وقت در نمازم به حسی که دوست داشتم رو نرسیدم و در اصل لیاقت این حس رو در خودم نمیدیدم و همیشه خودم رو گنه کار میدیدم و حال خوب ارتباط با خدا رو لایق خودم نمیدیدم 

      این عقاید و باورها و نگرشها زندگی منو ترسیم کرد و زتدگی سراسر حال بد و عصبی بودن زندگی با تنفر از خودم و طلبکارانه از خدا که چرا من باید این سرنوشت رو داشته باشم و زندگی که به معنای واقعی زندگی نبود بلکه جهنمی بود در این دنیا 

      چون خداوند رو از خودم دور میدیدم و همش در درونم درگیری داشتم که ایا من در نظر خدا چجور بنده ای هستم و گاهی تصور میکردم که خدا منو رها کرده نه اینطور نبود اگر اون منو رها کرده بود الان اینجا نبودم الان با این حال نبودم خدایا شکرت 

      شما خداوند رو از کجا میشناسید 

      من خداوند رو با گفته های اطرافیان شناختم 

      از طرفی میگفتن خداوند مهربونه و از طرفی اگر یک لاخ موی من دیده بشه خداوند منو از یک مو اویزون میکنه 

      من شنیده بودم خداوند روزی دهنده است و از طرفی همش میگفتن تا تو بشدت تلاش نکنی نمیتونی روزیتو دریافت کنی 

      از طرفی میگفتن خدا عادله ولی میشنیدم در سختی ها میگفتن خدایا پس کو عدالتت 

      من گیج شده بودم که خدا رحمانه یا جبار 

      خدا عادله یا نه 

      و همش از تعریف های خدا ضد و نقیض در ذهنم داشتم و به جوابی نمیرسیدم و راهی دبگه رو نمیدونستم 

      همیشه نذرهای سنگین میکردم و فکر میکردم مثلا اگر یک سال نماز شب هر شب بخونم و هر وعده ۱۰ رکفت نماز اضافی حتما به خواستم میرسم و بعد از چند وقت که نمیتونستم بخونم خودم رو مدیون خدا میدونستم و حقم میدونستم که دیگه خدا جواب دعاهامو نده و همش التماس خدا میکردم و گریه میکروم منو ببخشه و منو بنده خوبش بدونه 

      این افکار باعث شکل گیری منطق و منیت من بود و باعث شد من با اعمالی که انجام میدم میزان تشخیص ماهیتم قرار بدم 

      همیشه فکر میکردم خدا منتظره یک اشتباه از من سر میزنه و باید در شبهای خاص گریه و التماس کنم تا خدا منو ببخشه 

      این به این خاطر بود چون من خدا رو با معیارهای دنیایی میسنجیدم و مثل ما ادما که برای بخشیده شدن باید کلی للتماس کنیم تا فردی دیگه ما رو ببخشه من هم همینطور تصور میکردم 

      ولی داره نگرشم با گذشته فرق میکنه من در این مدت کوتاه به حس و حالی رسیدم که در طول عمرموبهش نرسیدم من دیگه برای بدست اوردن خدا و نظرش گریه نمیکنم و التماس نمیکنم من از خدا دور نیستم بلکه او در کنارمه و بوده و دارم حسش  میکنم و این حس به من قوت قلب و ارامش میدهد

      ما وقتی کودکیم در این دنیایم و شادیم و راضی و بدون کینه و حسرت قهر میکنیم و سریع اشتی میکنیم هر چی داریم با بقیه تقسیم میکنیم حال درونیم خوبه 

      ولی هرچی بزرگتر میشیم با اموزشها ماهیت اصلیمونو از دست میدیم و اردهدشخصی پر رنگ تر از اراده خداوند میشهد

      این که ما خودمون و دبگران رو قضاوت میکنیم اینکه ما از جانب خدا میگیم کی با ایمانه و کی بیایمان  و حکم صادر میکنیم 

      همه به خاطر ایجاد افکار و باورهایی است که در اثر اموزشهای اشتباه در ما شکل گرفته 

      هر چی احساس منیت من بیشتر شد احساس دوری من از خدا بیشتر شد  و مفقیت هام کمتر شد حال خوبم کمتر شد 

      پس من قصد کردم از این پس اراده خدا در زندگیم باشد به جای منطق و منیتم 

      پس حالا گام دوم باید افکار و باورهامو که مربوط به منطقه تغییر بدم 

      با این دو گام میتونم به منبع افرینش خودم متصل بشم و زندگی رو جوری که دوست دارم تجربه کنم 

      زندگی با اراده خدا رو خیلی دوست دارم تجربه کنم 

      خداوندا برای بودنت ممنونم 

      در پناه خدا باشید 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 20 از 4 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      مشاهده پاسخ ها
        آواتار فهيمه
        1401/12/27 09:39
        مدت عضویت: 427 روز
        امتیاز کاربر: 6215 سطح ۳: کاربر پیشرفته
        همیاری
        محتوای دیدگاه: 92 کلمه

        سلام طاهره جان

        ميفهمم چي ميگي ..متنت رو خوندم و با تك تك جملاتت همزاد پنداري كردم

        احساس گناه قوي ترين حس منفي اي هست كه ميتونه مثل يك سد جلوي هر چي خوبيه در زندگي بگيره

        خوبي ميتونه آرامش باشه 

        ميتونه سلامتي باشه

        ميتونه ثروت باشه

        ميتونه ازدواج موفق باشه

        يه زنجيره بزرگ هست كه همه چي رو در خودش داره

        مدتها طول كشيد تا من و شما اينو فهميديم ولي خدا رو شكر كه اون بندها رو پاره كرديم و رها شديم از اون همه ترس از اون همه دروغ ار اون همه بهش هاي دروغين

        موفق باشي دوستم

        برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
        امتیاز: 0 از 0 رأی
        افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      امتیاز کاربر: 0
      محتوای دیدگاه: 220 کلمه

      سلام به همگی دوستان

      واقعا مطالب خوبی توی این نوشته بود بنظر من هرچی بزرگ تر شدیم عقل منطق تصمیمات عقلانی در ما بیشتر شد و چون همیشه دنبال نتایج درست یک اتفاق بودیم باعث شد منطق عقل و فکر خودمون رو تایید کنیم و هرچیز دیگری رو هم که خواستیم انجام بدیم اول دودوتا چهار تا می کنیم که ببینیم منطقی هست انجام دادنش یا نه.به نظرم تحقیق کردن درباره و عوامل انجام شدن یک کار یا اتفاق یا هر چیزی باعث شد خودمون رو وارد جزییات اون چیز کنیم و این هارو عامل موفقیت بدونیم و برای انجام کارهای دیگه هم حالا در هر کار دیگه ای همین بررسی ها شده و عوامل موفقیتش رو بررسی کردن و برای تقریبا هر کاری یسری عوامل تعریف شده که منطقی هستند و برای رسدن به فلان موفقیت باید فلان مسائل را رعایت کنیم و کلا غرق در انجام شدن اون کارها با توجه به عقل و منطق خود شدیم و خداوند رو از یاد بردیم و یادش فقط زبانی شده و مثلا وقتی یک کاری بخواییم انجام بدیم فقط زبانی خدا را یاد می کنیم منتهی بعدش از عقل و منطق خودمون کمک می گیریم و اینقدر مشقت تو زندگی می بینیم و گاها موفق نمی شیم و گاها به سختی به موفقیت می رسیم ولی احساس لذت و سرحالی نداریم.

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      امتیاز کاربر: 0
      محتوای دیدگاه: 93 کلمه

      سلام و عرض ادب خیلی لذت بردم متن خیلی فوق العاده ای بود علی الخصوص که اولین بار بود خواندن متن همراه با یک اهنگ دلنشین را تجربه میکردم همچنین سپاسگزارم که در انتهای متن راه کار ارائه داده بودید نوشته های باورساز و خواندن نوشته های باور ساز شاید به همین دلیل است که خداوند به قلم و انچه توسط قلم نوشته شده است قسم میخورد سپاسگزارم عالی بود گویا در عرض این ده دقیقه که مشغول خواندن این مطلب بودم در حال یک عمل عبادی معنوی بودم خیلی خوش گذشت . 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 4 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار السا فرزانه
      1401/09/14 23:09
      مدت عضویت: 556 روز
      امتیاز کاربر: 59234 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 818 کلمه

      به نام خدایی که بی کران بخشنده و مهربان است 

      عرض سلام خدمت استاد عزیز و دوستان هم مسیر در آکادمی تناسب فکری 

      */ اراده خداوند کجاست و چگونه به منبع آفرینش خود متصل شویم؟ 

      همه ی ما، موجودات و هستی، در ابتدا از یک انرژی یا نور واحد خلق شدیم، همه ی ما یکی هستیم: وحدت در عین کثرت و کثرت در عین وحدت. اما ما انسانها تحت تاثیر ذهن و منطق کم کم از نور واحدی که ریشه ی وجود ماست دور شدیم. و نور وجودمون تحت تاثیر زندگی و باورها و شناخت ناکافی از خداوند سرشار از زنگار شدیم. تصور کنید: 

      گوهری چشم نوازیم. زمردی سبزآبی مانند اقیانوس. کم کم در مراحل رشد و استقلال مون در معرض محیط قرار میگیریم (اطرافیان و فراز و فرود زندگی)، و لایه ی نازک گرد و غبار و آب آلوده، زیبایی آن واقعیتی که هستیم رو کمرنگ میکنه. حالا به دلیل اون لایه ی غیرطبیعی (زنگارها و بخش تاریک وجودمون) جلوه نمیکنیم. و همه ی اینها بازی ذهن و منطق ماست. ما هیچ کودکی نمی بینیم که وجودش بخش تاریک داشته باشه. نگران اینده ش باشه. و غم گذشته شو بخوره. چون زنگاری بر قلب و روحشون نیست و به منبع آفرینش شون وصل هستن و ذهن منطقی شون خاموشه. در واقع کودکان، تماما شهود هستن و وجودشون کاملا شفاف و زلاله.

      ما در مسیر رشد، و با تقویت قوه منطق تحت تاثیر سن کم کم یاد میگیریم در قبال شرایط واکنش نشون بدیم. اگر اوضاع و احوال مثبت و نیکی در پیرامون مون داشته باشیم حالمون هم خوب میشه. و هر وقت شرایط بهم بریزه و حال ما هم بهم میریزه. تصور ما  اینه که باید اول شرایط دلخواه داشته باشیم و بعد میتونیم خوشحال و خشنود باشیم اما….

      چرا این تصور برای ما ناامیدی به دنبال داره…؟! 

      چون از خدا دور هستیم، دور شدیم، تمرکز ما بر اراده ی خدا نیست بر اوضاع و احوال پیرامون مون هست و نتیجه ی این دوری از ذات حق باعث شده توکل مون رو از دست بدیم. با از دست دادن توکل مون تلاش کردیم که کنترل اوضاع رو بدست بگیریم اما واقعیت اینه كه : 

      ما هرگز نمیتونیم بر اوضاع مسلط باشیم و مهار و افسار اون رو در دست بگیریم. 

      در واقع ما وقتی سعی میکنیم تسلط و درک بر اوضاع و احوال پیرامون مون داشته باشیم ، همه چی رو برای خودمون بغرنج تر میکنیم. چون مدام در تلاشیم بفهمیم که هر اتفاقی چرا افتاده ا چه شرایطی درست و چه شرایطی نادرست هستن! در نتیجه همه چیز پیچیده تر و ما گیج تر و پراسترس تر میشیم. 

      اما وقتی توجه مون رو بگذاریم روی اتصال به منبع الهی آفرینش مون زندگی شاد و ساده ای خواهیم داشت.  در هر لحظه در وجود و روح ما انرژی خالص و مثبتی جاری هست. مثل جریان فشار اب در مسیر لوله کشی منزل مون. این فشار و جریان همیشه وجود داره. و وقتی ما نیاز به اب داشته باشیم شیر اب رو باز میکنیم و اجازه جاری شدن بهش میدیم. اما وقتی شیر اب بسته باشه اب جاری نمیشه. پس وظیفه ی ما اینه که شیر منتهی به جریان الهی و منبع افرینش مون رو باز نگه داریم تا در ما جاری بشه و با ذهن مون جلوی اونو نگیریم. جریانی که همیشه وجود داره و جاریه و ما میتونیم ازش بی پایان بهره ببریم و زندگی شاد و رهایی تجربه کنیم 

      نکته مهم اینه که وقتی به, این جریان همیشگی و بی پایان که در تمام هستی در جوشش و خروش هست، وصل بشیم نه تنها اتفاقات در شرف وقوع کنونی رو دستخوش تغییر میکنه بلکه رویدادهای فردا و فرداهامون رو تحت تاثیر قرار میده. بنابراین هر چه امروزهای بیشتری پشت سر بگذاریم که به این منبع وصل هستیم، و از احساس خوب و توکل و عشق به خدا سرشار تر باشیم، هر چه امروزهای بیشتری رو نزدیک خدا و در مسیر خدا باشیم، اوضاع فردا و فرداهامون رضایت بخش تر میشه. 

      پس حالا که این آگاهی ها رو داریم، و داریم از استاد عزیزمون این چنین آگاهی های ارزشمندی می آموزیم، برای عملی کردن و نهادینه این دانسته ها و اگاهی ها درون مون، تصمیم بگیریم: 

      که باور کنیم هیچ اوضاع و احوالی صرف نظر از میزان سختی و نادلخواه بودنش در اون لحظه، انقدر ارزشمند نیس که باعث بسته شدن جریان ذات الهی و منبع افرینش در وجود ما بشه. 

      عهد ببندیم مهمترین مساله مون ، وصل بودن و اتصال این جریان در قلب و روح مون باشه. 

      وقتی تمام موجودات، حتی حیوانات، کهکشان ها، ستاره ها و … در هر لحظه -رها و بی ذهن- به جریان الهی وصل هستن، ما که اشرف مخلوقاتیم ، خدا هنگام افرینش ما گفت فتبارک الله احسن الخالقین پس در ازا این تمایزی که خدا بین ما و بقیه موجودات  قائل شده و به شکرانه ی این موهبت، به ذات حق ش وصل باشیم و خدا رو هر روز در قلب و روح و زندگی مون پررنگ تر از قبل کنیم. 

      لحظه هاتون سرشار از بی کرانگی خدای بی نهایت مهربان و عزیز ❣️❣️❣️ 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 10 از 2 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار الهام خضرلو
      1401/05/26 09:11
      مدت عضویت: 1704 روز
      امتیاز کاربر: 18808 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 619 کلمه

      به نام خدا

      نوشته های باور ساز2

      من این نوشته رو دوبار خوندم بعضی نظرات دوستان رو هم خوندم ولی یه چیزی برای من عجیب بود و اون اینکه چرا ما هیچ وقت مسولیت باورهای اشتباهمون نسبت به خدا رو نپذیرفتیم؛ نپذیرفتیم که ما هم اشتباه رفتیم ما هم نباید این حرف‌ها راجع به خدا رو باور میکردیم به قول استاد در دوره لاغری ما باید تمام مسؤولیت چاقی خود رو بپذیریم بپذیریم که این ما بودیم که باعث چاقی خودمون شدیم نه خانواده نه جامعه نه فرهنگ و تا نپذیریم شکست می خوریم و موفق نمی شیم  ولی حالا چرا من یا همه نمی‌خواهیم بپذیریم که این خود ما بودیم که با شنیدن و باور کردن دیدگاههای اشتباه  نسبت به خدا از راه خدا دور شدیم  ودچار منیت شدیم به نظرم تا نپذیریم نمی تونیم دیدگاهمون رو نسبت به خدا تغییر بدیم و یک انسان خدایی باشیم یا یک انسانی باشیم که با قدرت اراده او زندگی کنیم

       این به نظر من مهمترین کار در وهله اول هست .خیلی ها هم بودن اصلا این اعتقادات رو باور نکردن وبا قدرت اراده ی خدا زندگی کردن وچرا ما این آدمها رو ندیدیم؟ چون ما در مدار این آدمها نبودیم که ببینیم وباور کنیم که خدایی که برای ما تعریف کردن خدای واقعی واصل نبوده ما همیشه دوس داریم تقصیر رو گردن دیگران بندازیم و خودمون رو راحت کنیم واز خودمون سلب مسئولیت کنیم.

       .

      پس نکته اول ومهم این هست که من تمام مسؤولیت باورهای ضعیف درباره خدا رو میپذیرم و خودم رو مقصر دوری و جدایی از قدرت اراده خدا میدونم نه کس دیگه نه دین نه مذهب نه جامعه نه حکومت نه هیچ کس .

      نکته دوم اینکه با تمام وجودم بعد از کسب آگاهی های درست و آشنایی با قدرت اراده خداوند بتونم ادامه زندگیم رو بر مبنای این آگاهی ها پایه ریزی کنم و سعی کنم به اونها عمل کنم ودر حد حرف نباشه و با ایمان و یقین درین راه تا زنده هستم طی طریق کنم .

      چقدر زیبا بود نوشته استاد

      اراده خدا در همه چیز وهمه جا هست؛

      اراده خدا در پرواز پرندگان در خنده کودکان در گریه کودکان در خشم انسان در خشم طبیعت 

      در زیبایی طبیعت در بال پروانه ها در طلوع و غروب خورشید 

      در بارش باران و برف در در رویش درختان وگلها و گیاهان

       ودر جاری شدن رودها در تپش قلب جنین در شکم مادر در مرگ انسانها در زندگی حیوانات در پیدا کردن مسیر در حیوانات در عشق مادر به فرزند در محبت بین زن و شوهر در

      همه جا در همه چیز در همه کس اراده خدا جاریست

      اراده خدا درین نوشته ها هم جاریست در این سایت در نوشته های استاد در نوشته های دوستان در همه جای این سایت

      قدرت اراده خدا جهان را اداره می‌کنه وما جزئی از اراده خداوند در جهان هستیم وما باید خودمان را در دل قدرت اراده خداوند رها کنیم و با اراده خداوند گذران عمر کنیم واز زندگی در پرتو قدرت اراده خدا لذت ببریم وبا عشق و امید وایمان و توکل زندگی کنیم.

      این به این معنی نیست که هیچ کاری نکنیم به این معنی هست که هر کاری میکنیم با توکل به نیروی اراده خداوند باشد مثلا من باور کنم با قدرت اراده خداوند با لاغری  با ذهن آشنا شدم درین مسیر با عشق و امید فایلهام رو گوش بدم وبه اونها عمل کنم و نتیجه رو به خدا بسپارم ادامه دهم و استمرار داشته باشم تا نتایج عالی کسب کنم نه اینکه با عجله و با ناامیدی گوش کنم و بعد چند ماه از مسیر خارج بشم وبا منطق ومنیت خود با روشهای قبلی این روش رو بسنجم و انتظار نتایج فوری ازین دوره داشته باشم. قدرت اراده خدا عجله ای برای رسیدن به اهداف ندارد .

      به امید رهایی از قدرت اراده شخصی و زندگی با اراده ی خداوند.

      ممنونم استاد

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 21 از 5 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار fatmhadly85@gmail.com
      1401/01/21 13:08
      مدت عضویت: 1181 روز
      امتیاز کاربر: 5402 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 1,281 کلمه

      به نام خدایی که در این نزدیکیست 💖💖💖

      سلام 🖐️

      قسمت دوم : زندگی با اراده خداوند 🌹

      از بچگی خدا رو برا مون ترسناک و غضبناک معرفی کردند اگه یک تار مو از موها تو نا محرم ببینه اون دنیا از همون تار مو آویزونت میکنن ، اگه دروغ بگی خدا دوست نداره و میری جهنم ، اگه غیبت کنی گوشت برادر مرده تو خوردی اون دنیا از تو گوشات و زبونات آتش شعله ور میشه و میزنه بیرون ،اگه حاجتی ، آرزویی، خواسته ای داری باید اون قدر زجه بزنی و گریه کنی و در خونه ی خدا رو بزنی تا شاید جواب تو بده تازه اگه لیاقت داشته باشی و مصلحت باشه خدا جواب خواسته بده وگرنه که اگر خداوند مصلحت ندونه که خب هیچ پس خیر و صلاحت در نرسیدن به اون خواسته بوده و تو هم اجازه هیچ گونه اعتراضی نداری وگرنه خدا قهرش میگیره و نابودت می‌کنه .باید سعی کنی که آدم خوبی باشی به فکر آخرت باشی روزای جمعه دعای ندبه و غروبش دعای سماوات بخونی و روزای دوشنبه زیارت عاشورا  و روزای سه شنبه دعای توسل بخونی همیشه با دل شکسته و چهره غمگین🥺😭 خدا رو صدا بزنی تا گناهان تو ببخشه ، زن باید سنگین باشه و از مسیر خونه تا هر جایی که میخواد بره سر شو بندازه پایین و فقط جلوی پاشو نگاه کنه ، بلند نخنده و درست نیست که مردای نامحرم صداشو بشنون ، باید حجابش کامل باشه و فقط گردی صورتش  دیده بشه و دستاش و پاهاشم باید تا مچ پوشیده باشه و خوب نیست که الکی شادی کنه و اگه چهره اش عبوث و غمگین باشه بهتره وگرنه روز قیامت هیزم جهنم میشه اتفاقا چند روز پیش که داشتم میرفتم بیرون تا یک جایی از مسیر و که رفتم دیدم سرمو انداختم پایین و فقط جلومو نگاه میکنم و خیلی از مسیر و رفته بودم با خودم گفتم ببین که هر کدوم از فرمول‌های ذهنی مون چه درست چه نادرست در زمان خودش چه قدر عالی عمل میکنن چون از بچگی بهمون گفتن که وقتی میری بیرون سرتو بنداز پایین این حرف دیگه رفته تو سرم و اونجا نهادینه شده حالا الان با اینکه من خودم مادر سه تا بچه هستم و دختر بزرگم 19 ساله شه هنوز وقتی میرم بیرون ناخودآگاه سرمو میندازم پایین و تو مسیر فقط جلوی پامو نگاه میکنم  با خودم گفتم بابا اومدی بیرون نعمت های خدا رو ببین ، خونه های قشنگ ، درختای زیبا ، هوای پاک ، پارک ،آدمای مختلف که در رفت و آمدند ،ماشین های شیک و باکلاس ، فروشگاه ها ، سوپرمارکت ها ، رستوران ها …فراوانی رو در دنیا ببین و تو هم سهم تو از این فراوانی  از خداوند بخواه تا کی میخوای سرتو بندازی پایین و دور و برتو نگاه نکنی،ببین دنیا چقدر زیبا و قشنگه این نعمت و زیبایی هاش واسه کیه؟؟  خوب نگاه کن و لذت ببر به این زیبایی ها و خالق این نعمت ها فکر کن مگر غیر از اینه که خداوند این نعمت هارو برای بنده هاش آفریده مگه تو بنده خدا نیستی خب چرا خودتو جدای از این زیبایی ها و خالق زیبایی ها می‌دونی وقتی که تو نگاه تو از اونا میگیری یعنی که با اونا قهری خب چطوری وقتی این همه سال با خدا و نعمت هاش قهری و نگاه تو از شون دریغ می‌کنی توقع داری که داشتن بهترین چیزها رو تجربه کنی خب خودت خودت خودتو از همه چیز محروم کردی و سالهاست قهری و چیزی نمی‌خوای پس دیگه نگو خدا برام نخواسته خودت چیزی واسه خودت نخواستی تا وقتی که از خالق خودت و خالق این همه فراوانی چیزی نخوای تا وقتی که تو حرف نزنی و چیزی نخوای چیزی هم بهت تعلق نمی‌گیره تا کی میخوای مثل بچه های لج باز حرف نزنی و قهر باشی تو بخواه اگه خدا بهت نداد بعد گله کن تا کی میخوای با این باورهای نادرست زندگی کنی بسه دیگه ذخیره این باورهای نادرست در ذهنت که  آدم باید به کم قانع باشه و زیاده خواهی خوب نیست  چرا فکر میکنی آدمای فقیر و تنگ دست با خداترن و افراد ثروتمند از خداوند دورترن و خدا اونا رو به حال خودشون رها کرده و هرچی که میخوان خدا به فرشته هاش دستور میده که زود به اونا بده چون دوست نداره که صدای اونا رو بشنوه و روز قیامت بجای آسایش و آرامشی که در این دنیا بهشون داده مستقیم میفرسته شون جهنم و اون جا هی می سوزند و هی خاکستر میشن تا پاک بشن و بعد یه مهر جهنمی رو پیشونی شون میزنند بعد میرن پایین ترین طبقه جهنم اینقدر از این حرفها تو کله ما کردن که همه افسرده و عقده‌ای و خشک مذهب بار اومدیم  و من خودم همیشه از افراد پولدار و ثروتمند بدم میومد و در عوض همیشه فکر میکردم خدا تو خونه افراد فقیر و تنگ دسته و میگفتم خوش به حالشون درسته که این دنیا سختی میکشن در عوض اون دنیا مستقیم میرن بهشت . و حالا با این توضیحات و تصاویر که از خدا در ذهن مون ایجاد کردن مگه دیگه راه دوستی هم باز گذاشتن که جرأت کنیم خودمونو با خدا یکی بدونیم و دو کلمه با خدایی که ما رو به این دنیا آورده تا از نعمات و خوبی های اون لذت ببریم حرف بزنیم فقط تا تونستن با عقاید پوچ و توخالی و بی اساس شون ما رو از خدا دور و دور تر کردن من خودم تو خونواده ای بزرگ شدم که همه نماز خوان و مذهبی بودن یادمه از نه سالگی نماز خوندم و روزه هامو کامل گرفتم آخه مگه یک بچه نه ساله چقدر جون داره که بتونه روزه شو کامل بگیره تازه من خیلی هم لاغر و نحیف بودم ولی با توصیفایی که از خدا شنیده بودم حتی اگر از تشنگی هم میمردم ولی از ترس آتش جهنم جرأت نداشتم که روزه مو بشکشنم و نمازمو سر وقت می خوندم در صورتیکه خداوند خودش در قرآن فرمودند که ما از هیچ بنده ای کاری و خارج از توانایی اش نمی‌خواهیم خدا خودش داره میگه اگه کاری و که درحد تواناییت نیست انجام نده حالا این وسط یک سری از بنده ها چرا کاسه داغ تر از آش شدن و به جای خداوند تصمیم می‌گیرند من نمی‌دونم ؟ چرا خب ؟البته من فکر میکنم که پدر و مادرای ما هم خودشون این وسط قربونی عقاید گذشتگان خودشون شدند و هر چیزی و که خودشون آموزش دیده بودند بهش عمل کردند وظیفه خود شون دونستن که ‌ به ما هم آموزش بدن و من همین جا اونا رو بخشیدم امیدوارم که خدا هم اونا رو ببخشه ولی بازم خدا رو شکر که به مسیر درست هدایت شدم و دارم آموزش میبینم و به کمک آموزش های ارزشمند استاد خداوند و بهتر میشناسم و و خداوند و اون طور که شایسته خدایی است به فرزندام معرفی میکنم نه اون طوری که به خودم معرفی شده .خدایا چقدر سبک شدم انگار که این حرفا رو دلم جمع شده بودند و احساس سنگینی میکردم انگار با نوشتن شون باری از دوشم برداشته شد رها شدم خدا جونم دوست دارم ، عاشقتم ممنون که با اینکه این همه سال من باهات قهر بودم ولی تو با من قهر نبودی همیشه لطف تو شامل حالم بوده و هست خدایا احساس میکنم که تو بغلت هستم و تو  داری نوازشم می‌کنی خدایا شکرت بخاطر هدایتم به این مسیر زیبا ، خدایا شکرت بخاطر وجود نعمت استاد فهیمی مثل استاد روشن در جهان که به گسترش خوبی و شناخت درست تو کمک می‌کنه 🌷

       ممنون استاد که با آگاهی های ارزشمند تون کمک میکنید تا عقاید و باورهای غلط و نادرست مونو درست و اصلاح کنیم ان شاالله که درکنار خانواده محترم تون بهترین چیزها رو در زندگی تجربه کنید و همیشه دل تون شاد و لب تون خندون باشه 🌷🌷🌷

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 10 از 2 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار fatemehamini22101340@gmail.com
      1400/11/10 15:13
      مدت عضویت: 837 روز
      امتیاز کاربر: 254 سطح ۱: کاربر مبتدی
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 366 کلمه

      سلام استاد

      دو روز هست به پیشنهاد شما در فایلی که گوش کردم 

      تصمیم گرفتم هر روز یک قسمت از نوشته های باور ساز و بخونم امروز روز دوم هست که مطالعه کردم  موضوع نقش اراده خداوند در زندگی ما ، درسته حق با شماست ، همه چی به شناخت و آگاهی ما نسبت به خداوند بستگی داره ، هر چه شناخت و آگاهی ما وسعت بیشتری داشته باشد ارداه ی خداوند در عمل کرد ما وسعت بیشتری خواهد داشت

      من خدا رو آنطور که گذشتگانم شناخته بودن ،شناختم ولی چند سالی است که خوشبختانه درک بهتری به خدا پیدا کردم با این آگاهی که در این چند سال بدست آوردم  دیگه خدای من ، خدای انتقام گیرنده از هر رفتار اشتباه من نیست ، خدای من منتظر این نیست که من اشتباه کنم و او بابت اشتباهم ، من و تو بدترین شرایط گرفتار کنه ، امروز با خوندن این قسمت بیشتر به این باور رسیدم که خداوند نیست که از ما انتقام می گیره ، بلکه خودمون هستیم که با انتخاب راه غلط ، از خود انتقام می گیریم ، به طور مثال اگر من خوردن و بی توجهی به خود رو انتخاب کردم ، آتش جهنم چاقی رو خودم روشن کردم ، خودم در این آتش می سوزم و خداوند هیچ نقشی در این انتقام نداره من با مشکلاتی که برای خودن در این راه  ایجاد کردم ، خودم انتقام گیرنده از خود شدم 

      وقتی چاق شدم کم کم قدرت راه رفتن و از خودم گرفتم ، شادی و لذت  دویدن و جست و خیز و از خودم سلب کردم ، لذت پوشیدن لباس های زیبا رو از خودم گرفتم و هزاران مشکل دیگه ، این ها جهنمی است که خود هیزمش را فراهم کردم 

      اراده ی خداوند هیچ نقشی در این مورد نداشته منیت های من ، حسادت ها ، غرور ، تکبر ، نفرت و غیره تبدیل به پر خوری ها و بی توجه شدن به خودم شده ، من در اصل دارم از خودم انتقام می گیرم ، چون از خودن نفرت دارم ، من باید این تنفر از خودم و تبدیل به عشق به خودم کنم تا کم کم دست از انتقام جویی از خودم بردارم 

      ممنونم استاد به خاطر این نوشته های زیبا  

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 8 از 2 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار 🤗Ꮥ-ᎷᎧᏗፚᏗᎷᎥᎩ😊
      1400/08/29 16:18
      مدت عضویت: 928 روز
      امتیاز کاربر: 62
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,004 کلمه

      ب نام خدا

      سلام دوستان عزیز

      اراده خداوند کجاست! من تا ب امروز فکر میکردم ک اراده فقط مختص ب انسان است و همیشه شنیدم ک اگر آدم اراده کنه میتونه رتبه اول کنکور باشه ، اراده کنه میتونه لاغر بشه ، میتونه تو شغلش موفق باشه و حتی میتونه کوه رو جا ب جا کنه ‌.

      دروغ چرا راستش من همیشه شنیدم خدا بزرگه و همه جا هست و بدون اجازه خدا برگی از درخت نمی افته ، ولی نشنیدم ک بگن اگ خدا اراده کنه خیلی از کارهای غیر ممکن از نظر ما ممکن میشه ، ک این ممکن شدن اتصال الهی ما ب اون میشه . 

      این روزا ک لحظاتم داره توی نوشته های باور ساز میگذره فکرم بیشتراز هروزی ک ب کارهای بیهوده و افکار منفی میرفت مشغول کندو کاشت درمورد چرایی های خودمو و خداست ،! 

      اینک خدا کیست و هدفش از خلق کردن من چی بوده ، اینک چرا از ی جایی ب بعد دور میفتیم از خدا ، ازینک چرا میترسیم ازش ،…

      خدا ، خداست هرچی فکر کردم نتونستم بگم نوره ، آدمه ، ستاره س ،آسمونه ، زمینه ، خدا واقعا خداست وقتیک درهر شرایطی بدون حرفی نگاه ب آسمون میکنم آرامشی میگیرم ک توصیفی نیست ، ، ی وقتایی تو سرما ، یوقتایی تو چله تابستون و گرما وقتیک صورتم و نگاهم ب آسمونه انگار صورتم نوازش میشه ،،روحم نوازش میشه و ناخودآگاه لبخندی میاد روی لبانم ، ک امروز با خواندن این متن و نوشتها باور دارم ک تنها نوازشهای پراز مهرو محبت خداست ♥️

      قطعا هدف خدا از خلق کردن من ، ما،  این نبوده ک مارو بفرسته ب دنیاش بگه برو حالا زجر بکش ، عذاب بکش ،گناه کن ، تحقیر شو ،سرزنش شو ،هدفش این نبوده ک بگه برو ب زمین من امابدون انقدر بهت مسائل و مشکلات بدم ک کاسه چکنم چکنم دستت بگیری و مثل چی التماس مو کنی ، قطعا هدفش از آفرینش من ، ما ،این نبوده ک مارو انقدر چاق کنه ک ما ترس و یا حسرت از نعمتهاشو داشته باشیم ، وووووو 

      بنظر من هدف خدا از آفرینش ما این بود ک ی زندگی سراسر از عشق و خوشبختی ابدی رو تجریه کنیم ،از همه نعمتهاش استفاده کنیم ،و لذتشو ببریم ،،هدف خدا شادی و شور و شعف بوده ، و خدا هم از خوشحالی و خوشبختی ما خوشحال می بوده ، ولی زندگیهای حال ما نتیجه باور ها و نگرش های خودماست نسبت ب زندگی و دنیا و کلن جهان هستی..

      خدا علارقم همه ی موجودات و گل و گیاه های دیگ ب منه انسان قدرت تفکر و قدرت انتخاب دادع ،،،منو اشرف مخلوقاتش کرده ،از روح خودش در من دمیده ک از نعمتهای خوب خدا بهترینهاشو انتخاب کنم ، اینک الان فردی ضغیف ، و فردی ثروت منده خدا نگفته بیا ثروتم برای تو ینده ،،نداری و بدبختیمم برای این یکی بنده،،

      در حالی ک خدای من ، خدای ما بی نیاز ترین بینیاز هاست ،خدای من فقیر نیست ،ضعیف نیست ،بدبخت و بیچاره نیست ،،،انقدررر ثروت و قدرت داره ک اگ من هزاران هزار ازش خواسته های بزرگ بزرگ داشته باشم در مقابل اقیانوس داشته های خدا جزیی ترینه ،،،،

      مااز خدا دور افتادیم چون ذهن و روح پاک ما آلوده دیده و شنیده های اطرافیانمان شده ،،اطرافیانی ک خودشون هم قربانی ی سری دیده ها و شنیده ها و باور ها هستن ،،،

      باین وجود ک ما خدارو بد شناختیم و تعریفه درستی حداقل من فعلا برای خدا ندارم ولی بازم خدا ارحمن الراحمین ،بازم دستمون و میگیره ،باوجود گله شکایتها ،باوجود تهمت هایی ک ما ب خدا میزنیم تهمتهای مثل اینک خدا تو منو خلق کردی برای بدبختی کشیدن ،تهمتهای مثل ثروتت برای فلان بنده اته ،،تهمتهای مثل تو خدای دیگرانی وووو….خدا بازم انقدرررر مهربونه ک من هرموقع برم سراغش با آغوش بازش ازم استقبال میکنه ،چ با گناه برم ،چ با خشم برم ،چ با تندی برم ،چ طلبکارانه برم هرموقع هر زمان از شبانه روز ک برم خدا میگه بیا بنده ی من ،اگر بدونی چقدر انتظارتو کشیدم ،ک ب آغوش بکشمت و دست نوازشم و بکشم ب سرت، میدونم ک خدا میگ من نخاستم تو انقدر تو مزیقه باشی ،،من نخاستم ناراحت و عبوس و ناراحت باشی ،،این یاس و نامیدی نتیجه افکار و ورودیهای ذهنی خودته ،نتیجه اعمال و انتخاب های اشتباه خودته ،،ولی بازم نگران نباش من هستم ،کنارتم ،کافیه دلتو بسپاری ب من ،توکل کنی ب من از اعماق قلبت ،،بهم اعتماد کن ،و مطمئن باش ک همه چی و برات درست میکنم اگر ک فقط خودت بخای ،،ولی ما همچنان ساز خودمون و میزنیم و کاره خودمون و میکنیم و این یعنی ایمان و توکل واقعی نداشتن ،

      استاد جان بغض گلومو گرفته و دوست دارم انقدررر گریه کنم واز خوبیهای خدا بگم ،خوبیهایی ک یادمون میره ک خدا کی وکجا دستمو گرفته و دریغ از ی خدایا شکر ک دستم و گرفتی ،،وقتیک مشکلی داریم و حل میشه فکر نمیکنیم ک خدا بوده و کمک داده و ما فکر میکنیم ک این مابودیم ک حلش کردیم ،،خدا هیچ نیازی ب نماز و روزهای من نداره ،حتی از حق خودشم گذشته پس ما چ ها داریم میکنیم باین خدا ،،،

      همیشه خدا رو ب بدی ها خواستیم اگ ک کسی اذیتمون میکرد و دلمون میشکست فقط اونجا میگفتیم ک خدا خودش جوابتو بده ،ب زمین گرمت بزنه ،خدا تقاصمو ازت بگیره و چوب خدا صدا نداره وووووخدارو چوماقی کردیم واسه زدن روی سر بقیه …

      همیشه کارهایی کردیم ک مورد رضایت دیگران و بندهاش باشه دریغ ازینک بگیم خدا راضی باشه 

      خدایا بابت همه ی بدیها و تهمت های ک بهت زدم و میدونم بازم شاید ی جاهایی یادم بره و فراموش کنم ک تو چ خدایی هستی بزنم منو ببخش،،،و کمکم کن اینجور ک هدایتم کردی ب سرزمینی ک هیچ نوع شناخت ودرکی ازش نداشتم ک بیشتر و بهتر بشناسمت ،واقعیتتو ببینم و درک کنم ک برنگردم ب روزهای بیکسی و تنهایی بدون تو ،،خدایا شکرت ک چاقم ،چاقمو نعمت چاق بودنت باعث شد تسلیم بشم و خودت خوده خودت ن بنده های کوته فکرت با دادن رژیمهای طاقت فرساو زجر اورشون خودت دستمو گرفتی اوردی ب این سرزمین ..

      خدایا شکرت و سپاس بینهایت از استاد عزیزم

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 14 از 3 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار amirali2020110@gmail.com
      1400/08/26 21:58
      مدت عضویت: 1175 روز
      امتیاز کاربر: 10523 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      محتوای دیدگاه: 161 کلمه

      بنام خدا 

      من چند وقتی هست که دارم چند تا از نوشته های باور ساز را می‌خوانم هر نوشته را چندین بار می‌خوانم تا بتوانم از نوشته هایی به این عظمت چیزی یاد بگیرم و بتوانم در زندگی آن را اجرا کنم و زندگی خودم را تغییر بدم ‌

      اراده خداوند از همان موقع که انسان اول از نطفه و بعد بوجود آمدن دست وپا دیگر اعضای بدن هست و همچنین ضربان قلب ما ،تنفس ،باریدن باران ،پرواز پرنده ها و همه جا در کنار هر لحظه وجود دارد .اما ما از وقتی که خودمان را شناختیم با قدرت منیت خود را به خومان و دیگران ثابت کردیم و به همین این ترتیب ما خود را از اراده خداوند دور کردیم و هر چه تو زندکی دست و پا زدیم و بیشتر در باتلاق مشکلات فرو رفتیم . و من الان یاد گرفتم که تا جایی که می‌توانم به اراده خداوند در زندگی پی ببرم و خودم را به اراده خداوند بسپارم .

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فاطمه
      1400/07/28 15:15
      مدت عضویت: 1662 روز
      امتیاز کاربر: 234 سطح ۱: کاربر مبتدی
      محتوای دیدگاه: 87 کلمه

      سلام مدتهاست بامشکلی که برام پیش اومد بدجور ادب شدم وبقول شما منیتها رو شناسایی ودر جهت رفع انها بطور نصبی عمل کردم اما هنوز غم واندوه وچرایی انجام اشتباهات بر قلبم سنگینی میکنه میدانم خدا قدرت مطلق است وجهان پراز فراوانی وشادی وسلامتی وخیرو برکت است امیدوارم بزودی روی زیبایش را هم به ما نشان دهدتا روزنه امیدی برای تلاش بیشتر ومزه لذت بردن از عمر وزندگی وزنده بودن را بچشیم از تمام تلاش وزحماتتون متشکرم از خدا براتون توفیق وسلامتی وشادی بیشتر را میخواهم 💐

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار kouroshzamany95@gmail.com
      1400/07/20 09:54
      مدت عضویت: 988 روز
      امتیاز کاربر: 1850 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 280 کلمه

      به نام خدای مهربانم 

      نوشته های عمیقی بود کاملا من و به فکر برد و به دوران کودکی که از کی منیت من شکل گرفت 

      من فکر میکنم از زمان سن تکلیف همه چی خراب شد از زمانی که خودم رو مکلف دونستم و به اجبار باید یک سری کارها رو انجام میدادم مثل نماز خوندن مثل روسری سر کردن و… که من از اجبار خوشم نمیومد و همش از زیر این کارا در میرفتم و پدر و مادرم مدام مینشستن با من حرف میزدن که اگر نماز نخونی خدا میزندت خدا میبردت جهنم نمیزاره تو زندگی اب خوش از گلوت پایین بره و…. 

      خوب این حرفا باعث نمیشد که من اون کارها رو به زور انجام بدم و انجام نمیدادم فقط چی میموند تو ذهن من؟ نگاه من نصبت به خود من و به خدا 

      همیشه احساس گناهکار بودن رو داشتم همش میگفتم خدایا الان حوصله ندارم من و ببخش وقتی پیر شدم نماز میخونم نمازای الانم هم میخونم و همیشه فکر میکردم خدا از من ناراحته و با من قهره و به من توجه نمیکنه و من بندگی نکردم و دنبال عواقبش بعد از مرگ بودم 

      این حس حک شد روی قلب من و هر روز و هر ساعت من و آزار میداد و این باعث شد باور کنم که خدا حتی دعاهای من و نمیشنوه و من و نمیبینه و بعد ازون دنبال راههایی بودم که به چشم خدا بیام مثلا 

      چجور دعایی رو همراهم داشته باشم 

      سنگ فیروزه داشته باشم یا شرف الشمس 

      سنگ ماه تولدم رو بخرم 

      به دیگران بگم التماس دعا 

      برم امامزاده برای دعا کردن 

      نذز کردن 

      خدایا شکر که این راه و به من نشون دادی ایکاش بتونیم به فرزندانمون این راه درست و اموزش بدیم نه چیزایی که به ما تو مدرسه اموختن 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار yafatemehyezahramm@gmail.com
      1400/07/02 18:13
      مدت عضویت: 1066 روز
      امتیاز کاربر: 3
      محتوای دیدگاه: 87 کلمه

      باسلام بسیار ازشما متشکرم که این نوشته هارا با ما به اشتراک میذارین عالی بود ممنون بابت موزیک های بیکلام . با صحبت هایی که کردین که خیلی عالی بود به دور از مفاهیم پیچیده  ببه یاد صحبت های اقای پرویز شهبازی افتادم   ووبه یاد این جمله از یکی دیگر از استادان که میگن هرکیی به تو (خدا ) دل داد خودش دلداده ی عالمین شد ازتون بازم ممنونم  امیدوارم خداوند همه ی مارو با اراده ی راستین خودش از منیت و من ذهنی نجات ببخشه 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      امتیاز کاربر: 89
      محتوای دیدگاه: 128 کلمه

      سلام استاد

      به نظر من خیلی مبحث پیچیده ای است،و من به شخصه برای اینکه جز باورهایم شود و مسیر تغییر رو طی کنم راه طولانی رو پیش رو دارم.

      از زمانی که من خودم را شناختم مدام از محیط پیرامون و تحصیلی به گفته شده از تو حرکت از خدا برکت،وراستش به تعداد روزهای سپری شده عمرم این فرمول در ذهن من قدمت و قدرت دارد،و وقتی الان با این موضوع مواجه میشم که تلاش بیشتر برای رسیدن به آرزوها فقط باعث انحراف بیشتر مسیر ما از اراده خداوند می‌شود،خوب طبعا گیج میشم.

      یا بطور مثال وقتی میبینم در اصل داستان در همه چیز اراده خداوند دخیل هست،واراده خداوند از قبل از بوجود آمدن ما ساری و جاری بوده ،هضم چگونه بدنیا آمدن افراد کم توان برای من مشکل هست. 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار آزیتا
      1400/05/23 16:36
      مدت عضویت: 1688 روز
      امتیاز کاربر: 6648 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 509 کلمه

      با یاد و نام خدا 

      استاد نوشته این متن را چند بار خوندم و هربار عمیق تر به نوشته های این قسمت توجه کردم واقعا اراده خداوند کجاست؟؟ همیشه به زبون گفتیم و شنیدیم که “یدالله فوق ایدیهم” قدرت خدا بالاتر از هر قدرتی هست، خودم بارها به زبون گفتم که توکل بر خدا. هر چی خدا بخواد.اما آیا واقعا ته دلم به خدا توکل کردم؟! آیا واقعا اراده خودم رو در راستای اون اراده قرار دادم. با خودمون رو راست باشیم وقتی به زبون میگم توکل به خدا اما ته دلم هنوز نگران انجام درست فلان کار هستم یعنی این که خودم هم اینو باور ندارم.هنوز اون منیت در وجودم از بین نرفته، هنوز اون اتصاله برقرار نشده و با این وجود چطور انتظار دارم که کارها اونجور که دلم میخود پیش بره.اگه تو یه کار الکتریکی اتصالات خوب نباشه اون وسیله به خوبی کار نمی کنه. خوب وقتی توی یه وسیله ارتباطات باید درست برقرار بشه تا اون درست کار بکنه چطور ما انتظار داریم بدون ارتباط درست با خدا کارمون در مسیر درست قرار بگیره!!

      چرا ما این قدر از خدا فاصله گرفتیم؟کجای رفتارمون اشتباه بوده؟ چقدرش به خودمون و باورامون برمی گرده؟ چقدرش در اثر محیط و اطرافیان تو ذهنمون جا گرفته؟ چرا هر صحبتی را شنیدیم سریع تحت تاثیرش قرار گرفتیم و…

      خدا را بد به ما معرفی کردن و ما هم هیچوقت تلاش نکردیم بهتر بشناسیمش. یادمه توی کتابای دینی یه حدیث می خوندم که هرکس  نفس خود را بشناسد خدای خود را بهتر خواهد شناخت اونموقع فقط درس را حفظ می کردم و درک درستی از اون نداشتم. ما حتی خودمون رو هم خوب نشناختیم که بخواهیم خدای خودمونو بشناسیم. ما فقط می شنیدیم که خدا بزرگه، خدا رحمان و رحیم هست، خدا بخشنده است ولی تا یه کار اشتباه می کردیم می گفتن میری جهنم، خدا می سوزوندت، سر پل صراط جلو راهتو می گیره، وما از خدای وحشتناکی که برامون ساختن دور و دورتر شدیم و فاصله گرفتیم . چقدر سخت و وحشتناکه که ما حتی نمی تونیم خدا و دینمون را به نحو شایسته در ذهن بچه هامون معرفی کنیم.

      وقتی همیشه با ترس و استرس عذاب های جور واجور به خدا فکر می کردیم چطور می تونستیم به اون منبع الهی نزدیک بشیم!! حتی اگه هزار بار به ظاهر اعلام کنیم که من خدا را دوست دارم و به اون توکل می کنم اما اون پس ذهنمون ترس و وحشت که حالا خدا به خاطر فلان اشتباه و گناه ما رو امتحان می کنه و فلان بلا رو سرمون در میاره.

      خدا را در حد یه انسان تو ذهنمون پایین میوردیم که صبح تا شب منتظر خطا واشتباه ماست که مثلا تلافی کنه و… و این گونه بود که من از خدای مهربانم دور افتادم بدون این که او را بشناسم یا تلاشی برای شناختش بکنم. الان کاملا متوجه میشم چرا هیچ وقت زندگی اونجوری که میخواستم طبق میلم پیش نرفت.الان این نکات منفی را دارم دونه دونه شناسایی می کنم این بار دلم می خواد سکان کشتی زندگیم در دستان پر مهر خدا باشه و منو به درست ترین مسیر هدایت کنه.

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 9 از 2 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار پونه عدل تهرانی
      1400/05/17 03:56
      مدت عضویت: 1705 روز
      امتیاز کاربر: 15155 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      محتوای دیدگاه: 355 کلمه

      به نام خدا

      وقت بخیر عزیزان

      من همیشه این جمله و شنیده بودم خودم هم می گفتم و الان هم می گم همچنان اگه خدا بخواد اگه به صلاحت باشه نمی دونم هنوز هم این در فکر من هست که اگه کاری و که دوست دارم نشد حتما خدا نخواسته ….

      حالا از اون دوره زندگی با طعم خدا من همیشه خودم و وصل به خدا و منبع دونستم و هیچ وقت جدا نشدم همیشه خودم و بچم و خانوادم و وصل به این منبع دونستم و می دونم که همیشه خدا ما رو راهنمایی و مواظبت می کنه.

      و اینکه اینم خوب یاد گرفتم که تلاش فیزیکی کردن به این در و اون در زدن هیچ کدوم کاری انجام نمی ده کارها همه باید راحت انجام بشن بعضی ها می گن نه اخه باید آدم تلاش کنه این جور …

      ولی من در مسایل اخیر خیلی اینو به عین دیدم که انقدر دنبال چیزی نگشتم و به خدا سپردم خدا راهاشو بهم نشون داد و انجام شد کارهاش منتها ما صبر نداریم به قول شما خدا هرگز دیر نمی کنه وقتش اون موقع بود و باید اون موقع انجام می شد به این در و اون در زدن نیست.

      مثل همه کارها که به صورت غیر ارادی ما انجام می شه تمام فعالیتهای بدن ضربان قلب و…. همه وصل به اراده خداونده پس بقیه کارهامون هم باید بسپریم به خداوند مثل اونها چون ما برای اینکه پلک بزنیم یا نفس بکشیم تلاش فیزیکی نمی کنیم .

      خدا رو شکر برای این همه نعمت . من واقعا از این دوره زندگی با طعم خدا و کلا همه دوره ها خیلی چیز یاد گرفتم خیلی مفیده مرسی استاد.

      دخترم از این موزیک این فایلها خیلی خوشش میاد دیروز بهم گفت مامی این موزیک و بزار خیلی دوست دارم پیانو می زنه .

      باید همیشه خودمون و لایق بهترینها بدونیم و خداوند همیشه به ما نزدیکه اصلا ما کاری نمی تونیم بکنیم که از خداوند دور بشیم ولی این تعریف و تمجیدهای بقیه هستش که باعث می شه ما فکر کنیم از خداوند دور شده ایم .

      خداوند لطفش شامل همه ما می شه فقط باید همیشه به نیروی خدایی وصل باشیم و خودمون و جدا نکنیم.

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      امتیاز کاربر: 0
      محتوای دیدگاه: 403 کلمه

      سلام دوستان واستاد گرامی نوشته های باور ساز ۲ من قدرت واراده خداوند شنیده بودم اما نه با این جمله شنیده بودم که اگه خدا بخواد میشه اگه نخواد نمیشه وقدرت اراده خداوند نیرویکه در همه جا وهمه چیز وجود داره در پرواز پرنده ها ودر حرف زدن بعضی از پرندها در گریه کردن نوزادان راه رفتن وحرف زدن اونها ودر همه چیز وجود دارد
      از زمانیکه نطفه انسان بسته میشود قدرت اراده خداوند به جریان میافتد که مراحل رشد او ظاهر او جسمش چشمانش و…چگونه باید باشد
      قدرت اراده خداوند در تمام فعالیتهای جسمی ما وجود دارد در ضربان قلب ما هضم غذا پلک زدن و… ودر تمام فعالیتهای ذهنی ما نیز وجود دارد در فکر کردن ما برنامه ریری کردن وحتی در خواب ما نیز حضور دائمی دارد
      وبه محض ورود به جهان مادی ابن نیرو در دستدی ما قرار میگیرد اما اگر ما اعتقاد داشته باشیم که ار این نیرو جدا هستیم نمیتوانیم به این میرو دسترسی داشته باشیم  وقتی این نیرو باور کنیم میتونیم با کمک اون به تمام ارزوهاب ریز ودرشت خود برسیم ومن امتحان کردم فعلا به ریزها رسیدم ودارم روی بزرگا کار میکنم وبدیتشون میارم چون این نیرو یا قدرت اراده خداوند وجود داره ومیبینیم که چیزهاییکه برای ما غیر ممکن بودن دسترسی به اونها میشه ممکن ودسترسی به اونها خیلی خیلی راحت میشه
      چرا ما فکر میکنیم تز این نیرو جدا هستیم چون از کودکی شنیدیم که اگر خدا بخواد وبه صلاحت باشه میشه اگر خوا نخکاد وبه صلاحت نباشه نمیشه وقتی ابنو باور کرویم سالها با این باورها زندگی کردیم وهیچ نتیجه ای نگرفتبم به ما ثابت میشه که از خدا جدا شدیم دور افتادیم سرنوشت ما رو ار قبل نوشتن و…   وقتی به پیرامون خکد نگاه کنیم میبینیم که حیوانات پرنده ها ماهیها همواره در جتل زندگی کردن هستند وهرگز از میدان قدرت اراده خدا جدا نمیشن وهرگز به هوف افرینش شک نمیکنن
      تمام انسانها بواسطه برخورداری از قدرت تفکر واندبشبدن میتوانند تصور ات وتصویر سازی ذهنی انجام بدن
      شما خدا رو از کجا مبشناسی من خداوندم زیاد نمیسناختم برای همین این دوره تهیه کردم
      تعریف شما از خداوند چیه اینکه خداوند در همه جا وهمه چیز هست وهر چیزیکه در زندگی داریم منشع ومبدا اون انرژی اولیه ست ومیدونم که خداوند سبستمی وهیچ نفاوتی بین بندهاش وپیامبرانش قائل نیست ومیدونم که این نیرو از بین نمیره فقط از شکلی به شکل دیگه تغییر میکنه برای راحت زندگی کردن ما در نهایت سپاسگزاری ما

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      امتیاز کاربر: 0
      محتوای دیدگاه: 16 کلمه

      سلام استاد وقت بخیر میگم خیلی نگران شدم اگر اینترنت قط کنند تکلیف ما چی میشه 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار razieemohammadi
      1400/05/06 10:22
      مدت عضویت: 1493 روز
      امتیاز کاربر: 8313 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 653 کلمه

      سلام استاد و دوستان عزیزم

      دیروز مثل روال همیشه پسرم رو آماده بردن به ورزشگاه کردم،طبق معمول هندزفری برداشتم و وقتی یه ورزشگاه رسیدیم و پسرم رو راهی فوتبال کردم خودم یه جای خلوت نشستم و مشغول مطالعه این متن‌های باورساز شدم ،(وقتی این متن‌ها رو میخونم آرامش پیدا میکنم) بعد از تمام شدم فوتبال پسرم ،تاکسی گرفتیم تا به خانه برویم،توی مسیر آهنگی توجه منو به خودش جلب کرد که محتوای اون اهنگ 

      یه جورایی مصداق همین حرفها بود:شعر از مولاناست،(بمیرید بمیرید در این عشق بمیرید ، در این عشق چو مردید همه روح پذیرید ، بمیرید بمیرید از این مرگ نترسید، کز این خاک برآیید سماوات بگیرید، بمیرید بمیرید وزین نفس ببرید،که این نفس چو بند است و شما همچو اسیرید …) 

      با خودم گفتم این منیت یا این نفس ،خواهشهای نفسانی،مث بند میمونه که ما را گفتار کرده و از خدا دور کرده و باید پا روی اون گذاشت تا به آزادی رسید تا به سماوات به خدا رسید ، در اینجا مردن منظور کشتن نفس هست و رسیدن به اون جایگاه اصلی ،که الان فراموش شده و فقط با علیه بر نفس هست که میشه دوباره به اون اصل برگشت جایی که سعادت واقعی ما اونجاست

      این آهنگ رو قبلا هم گوشش دادا بودم ولی تا این حد خوب درکش نکرده بودم 

      این ماجرا برام جالب بود و خواستم با شما هم به اشتراک بزارم

      تنها یک قدرت در جهان هست و ادن قدرت خداست

      تنها یک نیرو در جریانه که اونهم خیره،و اون خداست

      دستکاری کردن‌های ما توی هر چیزی،حتی وقتی میریم طبیعت و مثلا آلاچیق میسازیم،پله می‌سازیم سنگفرش میکنیم ،اینها همه باعث شدن ار اون حالت طبیعی خارجشون کنیم ،ذهنمون هم همینطوره،با دستکاری کردنش زدیم از حالت طبیعی خرابش کردیم 

      همین دستکاریها،منیت ها رو هم شکل داده،منطق رو شکل داده،میدان رو برای شیطان و افکار منفی وسیعتر کرده و خب معلومه که دیگه جایی برای مسیر صحیح و اون اصل باقی نمیمونه

      من بارها باید با خودم تکرار کنم ،تنها یک قدرت در جهانه،و اون قدرت خداست ،اون قدرت همه چیز رو تحت کنترل خودش داره،پس دیگه چه لزومی داره وقتی توکلم به خداست نگران باشم نگرانی نتیجه نداشتن ایمان به این نیروست،نتیجه نداشتن اعتماد به این نیروست 

      من هر موقه میگم به خدا توکل کرده ام،آروم میشم و بعدش بلافاصله به خودم تاکید می‌کنم که همه چیز به نفع من پیش خواهد رفت من خدا رو همراه دارم

      توحیدی بودن چقد خوبه،اینکه دربه در دنبال بقیه آدمها یا چشم امیدی به اونها نداشته باشیم چقد حس خوبیه

      انگار عزت پیدا میکنم وقتی تکیه ام فقط به خداست

      فقط یک نیرو در جهان هست اونهم خداست و من به این نیرو توکل کرده ام و این توکل من باعث شده تمام اتفاقات به نفع من رخ بدهند و من در آرامش باقی بمونم 

      خدا میخواد من تو جاده اصلی باقی بمونم،سیستم من اینجوری تعبیه شده که تو جاده اصلی حرکت کنم و یکی یکی به خواسته هام برسم ، من با این دیدگاه اومدم به این دنیا 

      حالا چیشد که یهو دیدگاه اشتباه اومد که این دنیا دار مکافاته، هر چی خدا بخواد همونه هر چی من بخوام نه اونه،من باید تو این دنیا سختی بکشم ریاضت بکشم تا خدا ازم راضی باشه و…

      اصل من خوب بودنه من و خوب ماندن منه

      نه رهروی این فکر و اون فکر شدن

      جای من اینجاست،تو همین جاده اصلی 

      کار من تنها تکیه و توکل به این نیرویه،که وقتی سوار امواج بشم منو با خودش میبره و هر جا هم که برد ساحل همونجاست

      نگرانی و دنبال چطور و چگونه بودن معنایی نداره در این مسیر

      کاش بشه خدا رو به خاطر خودش بخوام نه بخاطر رسیدن به خواسته هام 

      تمام تلاش‌های فیزیکی،برای جبران خسارت‌ها یا کمبودهای زندگیم،چون از اون قسمت اشتباه وجودم تصمیم‌گیری شده و اراده شده،منو به هدفم نمیرسونه

      اول باید جایگاهمو ،دیدگاهم درست کنم ،بقیه ش کار این نیروست 

      من به این نیرو اعتماد دارم بارها تجربه کردم که چقد راسته😅

      استاد بارها سعیم بر این بوده که گله و شکایت و تمیز بر ناخواسته های زندگیم نکنم متاسفانه خیلی زود فراموش میکنم و میرم جاده خاکی

      ولی ادامه میدم،ادامه میدم ،ادامه میدم…

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 24 از 5 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار faribapiri5
      1400/04/27 10:10
      مدت عضویت: 1545 روز
      امتیاز کاربر: 2564 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      محتوای دیدگاه: 9 کلمه

      استاد قسمت اول نوشته ها رو پیدا نمیکنم ؟

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      مشاهده پاسخ ها
        امتیاز کاربر: 5961 سطح ۳: کاربر پیشرفته
        محتوای دیدگاه: 31 کلمه

        سلام و درود
        https://tanasobefekri.com/%D9%86%D9%88%D8%B4%D8%AA%D9%87-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%A8%D8%A7%D9%88%D8%B1%D8%B3%D8%A7%D8%B2/
        به این لینک مراجعه کنید همه قسمت ها قابل دسترسه
        همچنین از طریق منوی سایت و بخش برای تغییر زندگی می توانید به پوشه نوشته های باورساز دسترسی داشته باشید

        برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
        امتیاز: 0 از 0 رأی
        افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار faribapiri5
      1400/04/27 08:55
      مدت عضویت: 1545 روز
      امتیاز کاربر: 2564 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      محتوای دیدگاه: 343 کلمه

      به نام الله یکتا 🌹🌹

      سلام بر استاد گرامی،🌹🌹

      من هم همیشه شنیده بودم ک خداوند فلانی را بدبخت کرده فلانی را خوشبخت ودر هر جایی از زندگی ک به موردی برمیخوردم اشک میریختم و از خداوند شاکی بودم ک چرا من باید تو این سختی زندگی کنم؟ چرا چرا؟ خیلی چراهای زیادی توی ذهنم بود وهمیشه دلم میخاست ک به جواب برسم وهرگز در باره این قانون خداوند خبری نداشتم چون از بچگی خداوند رو با ترس و خشم غضب به ما نشون داده بودند یادمه من حتی تو غذا خوردن رفتار با همسرم همش ترس این رو داشتم ک الان اگ جواب همسرم رو بدم خدا نقدش میگیره ومن باید هر حرفی ک همسرم زد چه حق یا ناحق باید اطاعت کنم .وهمیشه خورد شدن و افسرده شدنم بیشتر شد .تا اینکه ۱۵ ماه پیش ک با این دوره آشنا شدم و قسمت های تغییر زندگی را گوش دادم و مرتب با قوانین جهان هستی آشنا شدم کلی زندگیم تغییر کرد به طور چشم گیری ک در محله ک زندگی میکنیم وفامیل پیچید ک چیکار کردن اینها،حتی یک روز ی نفر از من پرسید چیکار کردی ک شوهرت خوب شد وضع مالی تون خوب شد یک کلام گفتم هیچ از سر راه خداوند کنار رفتم و زندگیم را به دستان پر مهر اوسپردم و سعی دارم.هر روز ایمانم را قوی تر کنم ک تو دنیایی ک نعمت و فراوانی زیاد هست این حق طبیعی من هست ک از این نعمت ها استفاده کنم،

      استاد عزیزم من  حال خوب امروزم را مدیون شما هستم ک مسیر درست زندگی کردن را به من یاد دادین،

      ایمان دارم ک زندگیم روز به روز در عالی ترین روند خودش ک خداوند برایم رقم زده پیش میرود،خدایا بی نهایت سپاس گذارم،

      استاد از زمانی ک اینقدر تغییر کرد زندگیم خیلی زیر سوال رفتم حتی خواهرم ک ۸ساله تو این مسیر آگاهی هست مرتب از من سوال میکنه تو چیکار کردی هرچی بهش میگم من کاری نکردم فقط خودم بودم خودم را زندگی کردم تسلیم خداوند شدم از سر راه خدا کناررفتم،  باور نمیکنند،بعضی وقتا واقعا ناراحتم میکنه این سوال ها،چیکار کنم،؟

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      مشاهده پاسخ ها
        امتیاز کاربر: 5961 سطح ۳: کاربر پیشرفته
        محتوای دیدگاه: 46 کلمه

        سلام دوست عزیز
        از خوندن نوشته و نتایج عالی شما لذت بردم
        پاسخ شما برای فردی که تجربه شما را ندارد قابل شنیدن نیست حتی اگر هزاربار بازگو کنید
        بهترین پاسخ پیشنهاد مسیری است که خودت طی کردی در چند کلمه
        باقی ماجرا به فرد و اشتیاقش ارتباط پیدا میکنه

        برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
        امتیاز: 0 از 0 رأی
        افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
          آواتار faribapiri5
          1400/04/27 11:22
          مدت عضویت: 1545 روز
          امتیاز کاربر: 2564 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
          محتوای دیدگاه: 4 کلمه

          ممنونم استاد گرامی 🌹🌹

          برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
          امتیاز: 0 از 0 رأی
          افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
        آواتار اشرف مخلوقات
        1400/05/01 23:13
        مدت عضویت: 1684 روز
        امتیاز کاربر: 2472 سطح ۳: کاربر پیشرفته
        همیاری
        محتوای دیدگاه: 243 کلمه

        سلام دوست خوبم

        خدا رو شکر که زندگی تون خوب شده وزندگی پر مهر ومحبت وثروتی را تجربه می کنی ،تنام تغییرات زندگی ما از لحظه ایی که خودمان تغییر می کنیم رخ میده وجهان ما هم تغییر می کنه .همه ی ما به نوعی به خدا نگاه میکردیم که ویژگی های انسانی داره وهر بار این خدا دوست داره منو مورد آزار واذیت قرار بده دوست داره امتحانم کنه دوست داره گریه کنم واشک بریزم ومن همیشه به خدا می گفتم ای خدا من تحمل این همه زجر وناراحتی رو ندارم تا کی میخوای اینجوری زندگی کنم وگریه می کردم وجالب بود باز همین نیرو منو آروم میکرد که نگران نباش من هستم تا منو داری نگران چی هستی قشنگ صداش تو گوشم هست .این دوتا خدا فرق می کنن خدایی که زجرم میده وامتحانم می کنه ساخته ی خودم بود و خدایی که آرومم میکرد خدای واقعی هست خیلی از ماها این تجربه رو داریم که نیرویی در وجودمون بود که همیشه آروم مان میکرد .تمام بد بختی ما از نشناختن خدا بوجود اومده هر چه بیشتر به سمت شناختش حرکت کنیم بیشتر آرامش وخوشبختی در تمام جنبه ها بدست میاریم بهتون تیریک که تونستید زندگی خوبی برای خودتون رقم بزنید ،اما در جواب سوالهای دیگران به نظرم بهتره که این جواب را بدید که خودم تغییر کردم زندگی هم عوض شد من آروم شدم زندگیم آروم شد گاهی اوقات سکوت کردن بهتر از توضیح دادن وجواب دادن به سوالهای دیگران است 

        برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
        امتیاز: 0 از 0 رأی
        افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فریده حسنی
      1400/04/12 21:47
      مدت عضویت: 1612 روز
      امتیاز کاربر: 23378 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 852 کلمه

      زندگی با اراده خداوند (قسمت دوم)

      سلام استاد عطارروشن و دوستانم⚘

      اراده خداوند کجاست ؟ 

      چند روز پیش که داشتم تو یکی از تمرینات دوره ای که شرکت کردم که همه دوره هایی که میگذرونم مرتبط با آموزش ذهنیه ، به یه  باور قوی برخورد کردم ، داشتم اهرم لذتو تمرین میکردم ، داشتم روی این جمله کار میکردم 👈 ( ثروتمند که باشم به خدا و جهان ،اعتماد خواهم داشت )  انگار مغزم بوغ ممتد زد 🙄 

      خودم میدونم که باورهای مناسبی در مورد خداوند نداشتم و چند سالیه که دارم تلاش میکنم اون عقاید پوچو از مغزم بریزم بیرون تا بتونم این انرژی قدرتمندو اون جوری که دوست دارم برای خودم بسازم 

      انقدر در مورد الله یا همون خدا ، اطلاعات غلط شنیدم و باور کردم که چندین ساله دارم تمرین میکنم باز هم‌ در ابهام هستم ،خدایی که برای من تعریف کردند ، خدای ترسناکی بود که فقط میخواد بنده هاشو امتحان کنه ،به جهنم بفرسته ،از مو آویزون کنه ووووو  که هممون زیاد شنیدیم 

      من خدارو مهربان و کمک کننده نمیدیدم ،دقیقا برعکسش دیده بودم ،چونکه همه کارهای من برعلیه من پیش میرفت و مقصر اونها هم در نظر من خداوند بود

      چیزی به عنوان اعتماد در من نسبت به خدا وجود نداشت ، هر چی بود ترس بود و باورهای اشتباه ، مادرم و اطرافیانمو  سالها دیده بودم که برای هر چیزی از خدا گریه و ناله کرده بودن و در انتها هم به خواسته شون نرسیده بودن ، آخه اون خدا چه خدایی بود که دلش میخواست بنده هاش  اذیت بشن تا به یه چیزی برسن 

      دلم‌ نمیخواست بهش نزدیک بشم ،فکر میکردم هر کسی به خدا نزدیک میشه عزیزیشو از دست میده ، حس میکردم خدا طرفدار آدم های فقیره ووووو و یه عالمه فرمول مخرب در من سیو بود 

      با اونهمه مموری خطرناک در ذهنم ،دیگه اعتماد معنا نداشت ، مقصر تمام بدبیاری هامو خدا میدونستم ، ولی آموزش های جدید بمن میگن به خدا اعتماد کن 

       من هر چقدر هم که باورهای قوی در خودم بسازم ولی باورهای خداشناسیم صحیح نباشه نمیتونم پیشرفتی داشته باشم‌ ، چرا ؟  چونکه در اعماق وجود من یک قدرت بینهایت به نام خدا وجود داره ،اگر چه من ظاهری میگم دوسش ندارم ولی فطرت من میدونه خدا هست ، حالا من چه باورهایی در مورد خدا دارم ؟ 

      من باور داشتم خدا مهربان نیست ،ظالمه ، با من لجه ، از من متنفره ، عادل نیست ، دلش میخواد من بدبخت باشم‌ ، دوست داره من ندار  باشم‌ و چاق باشم  ووووو

      حالا میخوام رشد کنم ، پیشرفت کنم ،ثروتمند بشم‌ ولی باور به کمک های خداوند ندارم ،باور به مهربانی خدا ندارم ، باورهای ما نسبت به خداوند راس تمام باورهاست ، در واقع هر رشدی میخواد صورت بگیره باید از فیلتر باورهای من به خدا بگذره ، من در حال ساخت باورهای ثروت سازم ولی باور اصلی من به خدا ،یاری دهندگی نیست ، معلومه  یاری و کمی بهم نمیشه ، من خدارو خشمگین و ناراحت شناختم معلومه در ذهنم‌ ،خدا اجازه پیشرفتو بمن نمیده ،همه چیز برمیگرده به عقیده ای که به خدا دارم‌

      ولی باز هم‌ هر چقدر فکر میکنم متوجه میشم ، خداوند خیلی بخشنده و کمک کننده است ، با وجود اونهمه حال بد و باورهای مخرب من ،باز هم بارها در زندگی کمکم کرده ،منو در همزمانی های خوبی قرار داده و خدارو شکر زندگی نرمالی رو تجربه میکنم 

      من سالها به خدا اعتماد نداشتم ، چند سالیه که در مسیر خداشناسی قرار گرفتم ، دلم میخواد بیشترو بیشتر باهاش آشنا بشم ، میخوام آرامش حس کردنشو درک کنم ،دلم میخواد سکان زندگیم‌ دستش باشه ،اینها خواسته های هر روز منه 

      بنظر من اگر بتونیم ، هر چیزیو با نگاه خوب ببینیم‌ ، زیبا ببینیم‌ ، عقاید خوب براش بسازیم در واقع داریم انرژی خداوند رو به شکل های مثبت شکل میدیم که اون اشکال مثبت به زندگیمون وارد میشه ، مثلا وقتی من عقیده دارم فقط آدم های نازنین در مسیر من قرار میگیرن ، واقعا آدم های خوب نزدیک من خواهند شد ، اگر یک چیزیو باور کنیم ،باورو برای اینکه خودشو ثابت کنه ،هر کاری انجام میده 

      از ادم ها زیاد شنیدم و هنوزم میشنوم که خدا نخواست ، اگر خدا بخواد ، اخه خدا چرا نباید برای من بخواد ؟ مثلا برای من نخواست و منو در رده چاق ها قرار داد و برای بقیه خواست و در رده لاغرها قرار داد ، آخه این چه افکاریه  که ما آدم ها سالها  در اونها طلسم شدیم و به خواب رفتیم 🤔 آخه رو چه حسابی خدا برای ما نمیخواد و برای دیگران میخواد ، مگه برای خدا فرقی میکنه من صاحب خونه ویلایی ۲۰۰۰ متری تو بهترین نقطه شهرم باشم یا همونیکه الان تو اون خونه زندگی میکنه ، برای خدا چه فرقی میکنه من سوار بنز بشم یا یه شخصی که الان سوار بنزه ، اون پذیرفت و افکارش صحیح بود که الان داره خواسته هاشو زندگی میکنه 

      در وجود ما انسان ها انرژی خداوند وجود دارد هر چند ما بر اساس نظریات دیگران ، اون انرژی را فرم دادیم و به شکلی شد که الان در حال تجربه کردنش هستیم ، هر چقدر آگاهی ما بیشتر میشود و صدای ذهن ما کمرنگتر ، حس اون نیروی قدرتمند رو بهتر متوجه میشیم

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 25 از 5 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار اشرف مخلوقات
      1400/03/31 02:14
      مدت عضویت: 1684 روز
      امتیاز کاربر: 2472 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,284 کلمه

      به نام یگانه ی خالق هستی 

      سلام به استاد عزیزم وهمه ی دوستان بزرگوارم 

      همه ی ما می‌دانیم که از جایی اومدیم که فقط خدا بوده همونجایی که همه ی ما روح بودیم واز یکجا واز یک نیروی خلق شدیم واین نیرو وقدرت، همیشه همراه ما بوده وهست وخواهد بود .با اراده وبا وجود همین نیرو وارد جهان مادی شدم جهانی که  قرار بود با اراده وقدرت خداوند پیشرفت کنه با تنوع های زیادش تجربه های بی نظیری را من تجربه واز آنها لذت ببرم ..

      از  جهان های قبل هیچ چیزی را به یاد ندارم ونمی دانم آنجا چه تجربه های را کسب کردم اما از آنجایی که یک مادر هستم وتجربه پروش یک انسان را در خودم دارم اون عشق و نیرویی که بین من وفرزندم بودم همون اجازه داد تا یک نوازد در شکم در جایی بسیار تنگ وتاریک( البته از منظر من شاید اونجا خود بهشتی بوده نمی دونم با اینکه تجربه اش کردم ولی چیزی رو به خاطر ندارم)رشد کنه در تمام این مدت نقطه اتصال ما فقط یک نیرو بود نیرویی که همیشه همراهم بود .

      هیچ من فکر نکردم وبه یاد ندارم که چگونه بدن این کودک ساخته شد هیچ وقت نگران نبودم که چی میخوره هیچ وقت نمی ترسیدم که نکنه بچه ام مریض بشه هیچ وقت فکر نکردم قلبش کدوم طرف باشه بهتره هیچ وقت نترسیدم من میخوابم اون معلوم نیست خوابه یا بیدار و…….

      وقتی بچه ام بدنیا آمدم خودم را فراموش کردم فقط میخواستم ببینمش واون رو در آغوش بگیرم دوست نداشتم لحظه ایی از خودم دورش کنم .

      بدون اراده ی من غذاش مهیا بود بدون خواست من خودش درخواست غذا می‌کرد ودر لحظه براش آماده بود حتی مواقعی بوده بچه ام خواب بوده اما شیر من ناخودآگاه جاری میشد می دونستم الان وقت شیر خوردنش هست بیرون میرفتم اگر بچه ام خواب بود در بین راه حس میکردم بچه ام بیدارشده وگرسنه اش هست وشیر خود به خود جاری بوده ومن قدرت وتوانایی کنترلش را نداشتم تا میرسیدم خونه به بچه ام شیر دادم .تمام این اتفاقات وهر آنچه در این جهان هست همه وهمه در مسیر قدرت وهدایت خداوند در حال حرکت هستند ما اراده ی از خود نداریم

       قدرت فقط خداست 

      اراده فقط اراده ی خداست 

      اما ماجرا از اینجا شروع می شود که ما خدا رو برای خودمان یک موجودی مادی ساختیم واجازه دادیم دیگران برای ما بسازنش

      مثل یک گلی که می تونی با ورز دادن به هر شکلی بسازی اما واقعا خدا شکل نداره خدا همه چیزه خدا برای من وتو همونی میشه که میسازیمش 

      نمی دونم چطوری بنویسم وچطوری بگم چون خدا فراتر کلمه وجمله است همیشه یک نیرویی به بنام خدا همراه من بود ولی از وقتی که کمی بزرگتر شد نوزادم براش ترسها رو تعریف کردم وهر کاری را که می‌خواست انجام بده کلمه بد همراهش بود ودنبالش ترس رو بهش یاد دادم نکن میسوزی نکن می افتی نرو پات زخمی میشه هیچ وقت واقعا که الان فکر می کنم اجازه ندادم خودش تجربه کنه هر وقت حرفی یا کاری باب میل من نبود انجام می‌داد بهش می گفتم خدا دیگه دوستت نداره خدا کورت می کنه خدا ازت دور میشه خدا می بره تو رو جهنم خدا عذابت میده و………..

      من برای فرزندم خدایی ساختم به اشکال مختلف ولی حتی یکبار بهش نگفتم ببین خدا چقدر تو رو دوست داره که همیشه مواظبت هست 

      من این خدا رو ساختم برای فرزندم چون خدایی که برای من ساخته شده بود همین شکلی بود .

      هر کسی از راه رسید یک تصویری از خدا برام ساخت وبین من واون نیرو فاصله ها انداخت وبه من گفت که برای جبران این فاصله ها باید این اعمال رو انجام بده با فلان عمل فیزیکی تو به خدا نزدیک میشی از شب تا صبح نماز بخوان ودعا استغفار وصلوات و……خیلی از کارهای فیزیکی که همه ی ما انجام دادیم تا شاید خدا از ما راضی باشه همه ی ما به دنبال کم کردن فاصله ها بودیم در صورتی که فاصله ایی نبود 

      درد جدایی بین ما وخدا از اونجا شروع شد که نیرو وقدرت واراده را از خدا گرفتیم و دادیم به شیطان وبرای خودمان نیروی ساختیم بنام شر .و اون رو بزرگ کریم وخودمان پشت ترس ها قائم کردیم وبرای خودمون فاصله ها ساختیم نیروی جسمم را گرفتم دادم به مواد غذایی که اساس آفرینش آنها لذت بود بدنی که همه کارهاش توسط یک سیستمی داره اداره میشه ومن نمی تونم هیچگونه دخل و تصرفی در اون داشته باشم.  

      از کجای این نیرو بگم 

      قدرت خلق زندگی مو گرفتم دادم دست کلمه ایی بنام سرنوشت .

      چه سرنوشتی ؟

      سرنوشتی که خدا هرگز آنرا ننوشته بود وقدرت نوشتنش را به خودم داده بود که هر طور میخوام در لحظه بنویسمش اما خدا را متهم کردم که تو آنرا نوشتی ومن توانایی ندارم که تغییرش بدم 

      وسیله  وحربه ی  شر شدم تسلیم شیطان وآن نیروی درونی ام فراموشش کردم وقدرت را از او گرفتم .ودر تمام روزهای عمرم در لحظه لحظه و ثانیه ثانیه با من بود واز من مواظبت کرد هرجا بهش قدرت دادم در ثانیه کارم انجام می شد هر جا می گفتم که خدا ما رو فراموش کرده دیگه اون نیرو قدرتی نداشت که به من کمک کنه 

      چندتا مثال میخوام بزنم تا برای خودم یاد آوری کنم که خدا هیچ وقت منو تنها نذاشته وبرای من دیر نکرده من درها را بستم فقط کافیه که درهایی که در ذهنم ساختم واونها رو بستم باز کنم 

      یک شب من در یکی از روستاها با بچه هام در یک اتاقی خواب بودیم این اتاق پنجره ایی داشت به سمت باغچه حیاط پشتی ومن اونجا مهمان بودم نیمه های شب بود انگار کسی من بیدار کرد وبهم گفت که برو لامپ رو روشن کن و منم همین کار رو انجام دادم وقتی لامپ را روشن کردم با صحنه ایی عجیب و ترسناک روبرو شدم ،چی می بینم یک عقرب روی بالشتم که آماده ی نیش زدن هست اونجا خدا تمام مراحل رو بهم گفت چون بچه هام خواب بودن با آرامش تمام تشک بچه ام رو آرام کشیدم پایین پسرم نه ماهه بود بقیه بچه ها بزرگتر بودند به این بچه ام خیلی نزدیک بود بعد یک دمپایی که در کنار اتاق گوشه در بود را برداشتم و بدون هیچ سر و صدایی عقرب رو کشتم اون شب  وروزهای بعدش من فقط تو این فکر بودم که کی جز خدا می تونسته منو وخانواده ام رو نجات بده به هر کسی که صبح گفتم از تعجب باورش نمیشد مگه میشه .

      یک تجربه دیگه بعد از سالها دوباره تجربش کردم مشابه همین هست من تمام شب را تا صبح خوابیدم سرم روی بالشتی  بود ویک عقرب به بزرگی کف دست زیر بالشت بود که صبح وقتی پتویی که زیرم بود رو جمع کردم وبالشتم را برداشتم نزدیک بود همونجا سکته کنم از ترس وقتی همسرم از سرکار اومد نشونش دادم می گفت نه باور ندارم .اما من باور دارم تنها فقط همان یگانه نیرو بود که از من در برابر هر گزندی محافظت کرد چقدر من از این مثال‌ها دارم نجات جان بچه هام با در زدن و وقتی رفتن در را باز کردند تکه سنگ بزرگی که از گوشته ی ستون خونه ی قدیمی مون افتاد پایین وحتی دویدن یک روباه در جاده که توجهمون جلب شدبه اون وسرعت را کم کردیم دیدیم با گله ایی از شتر روبرو شدیم اونم نیمه شب که در مسیر برگشت خونه در شب .

      هر چی نگاه می کنم در همه جا فقط همین نیرو واراده خداوند بوده تا الان منو به اینجا رسوند من واقعا چی دارم از خودم 

      قدرتی که هیچ توانایی ندارم به جز اراده ی او. 

      اگر اینها قدرت ونیرو خدا نیست پس چی می تونه باشه همیشه این نیرو همرام بوده وکارها را برام انجام داده 

      کافیه شکلش رو عوض کنم کافیه به شکلی بسازمش که به من قدرت میده قدرتش رو بهش بدم واجازه بدم خودش همه چیز رو برام مهیا کنه به سادگی مهیا شدن شیر مادر 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 60 از 12 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      مشاهده پاسخ ها
        امتیاز کاربر: 5961 سطح ۳: کاربر پیشرفته
        محتوای دیدگاه: 21 کلمه

        سلام دوست عزیز
        از خوندن نوشته شما لذت بردم
        خیلی عالیه که مثال از زندگی خودتون به دیدگاه اضافه می کنید
        سپاسگزارم از شما

        برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
        امتیاز: 0 از 0 رأی
        افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
          آواتار اشرف مخلوقات
          1400/03/31 11:16
          مدت عضویت: 1684 روز
          امتیاز کاربر: 2472 سطح ۳: کاربر پیشرفته
          محتوای دیدگاه: 110 کلمه

          سلام استاد عزیز 

          این مثال‌ها ذهن منطقی من وافراد ی که اینجا هستیم رو ساکت می کنه وحقیقت رو به خودم داره نشون میده که در تمام این مدت زندگی تنها قدرت واراده ی خدا بوده که کارها رو انجام می‌داده من هیچ قدرتی نداشتم در تمام این مثال‌ها وقتی میگیم هیچ برگی بدون اذن واجازه ی خداوند بر روی زمین نمی افتد یعنی هیچ حشره ایی بدون اجازه ی او به من آسیبی هم نمیرسونه هر چی میخواد باشه وهر جایی هم باشه استاد این قسمت از سایت خیلی به من کمک می کنه که خدا رو بهتر بشناسم ودرک کنم وچگونگی ارتباط گرفتن با تنها نیروی جهان 

          سپاسگزارم از شما 

          برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
          امتیاز: 0 از 0 رأی
          افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
        آواتار negarmalekzade2377@gmail.com
        1400/04/25 15:36
        مدت عضویت: 1024 روز
        امتیاز کاربر: 3627 سطح ۳: کاربر پیشرفته
        محتوای دیدگاه: 51 کلمه

        سلام دوست عزیز

        خواستم تشکر کنم از شما بابت دیدگاهها وکامنت های عالی که میزارین 

        واقعا خیلی آموزنده اس دیدگاههای شما.

        هرموقع نوشته هاتون رو در مورد خدا میخوندم گریم میگرفت چقدر زیبا نوشته بودین واقعا سپاسگزارم🌹🌹🌹💖💖💖

        ازاستاد عزیزآقای عطارروشن هم بینهایت سپاسگزارم بابت این قسمت ازسایت که باعث میشه باورمون نسبت به خدا بهتربشه.🌹🌹🌹💖💖💖

        برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
        امتیاز: 0 از 0 رأی
        افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
          آواتار اشرف مخلوقات
          1400/04/25 19:54
          مدت عضویت: 1684 روز
          امتیاز کاربر: 2472 سطح ۳: کاربر پیشرفته
          محتوای دیدگاه: 105 کلمه

          سلام دوست من 

          واقعا تمام مشکلات ومسائل زندگی ما همه اش بر میگرده به نگاهی ودرکی که ما از خدا داریم اگر بتونیم اون نگاه انسان گونه و واکنش گرا را از خدا بر داریم خیلی از مسائل ما حل میشه این باورهای ما نسل ها ونسل ها تو وجود ما نهادینه شده وهر بار با نگاه متفاوتی نسبت خدا باور جدیدی ساختیم .سپاسگزارم از استاد عزیز که چنین فضایی را آماده کرد وبخصوص این نوشته باور ساز چون اگر هر بار برگردیم واونها رو از اول بخونیم باز پنجره جدیدی برامون باز میشه .

          از شما هم سپاسگزارم که دیدگاه ها رو می خونید سپاس فراوان 

          برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
          امتیاز: 5 از 1 رأی
          افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار saberizahra80
      1400/03/27 09:50
      مدت عضویت: 1596 روز
      امتیاز کاربر: 3426 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 975 کلمه

      سلام🙂

      چقدر این نوشته جذاب و پر از آگاهی بود👌👌👌

      خدا همون انرژی کل که در همه چیز و همه جا وجود داره حتی در فاصله ها در فضای خالی….

      همه موجودات در ارتباط با این انرژی کل هستن ما انسانها هم همینطور

      به محض حضور در این دنیا و حتی قبلتر از اون که به صورت فکری در ذهن پدر و مادرمون بودیم با این انرژی کل در ارتباط بودیم و این ارتباط هرگز قطع نشده حداقل از طرف خالق ما🙂

      از یه طرف ما داریم میگیم که ما به این انرژی کل اتصال داریم

      از طرفی هم قبول داریم که این انرژی قدرت بسیار زیادی داره و اراده او فوق همه اراده هاست(یدالله فوق ایدیهم)

      حالا این سوال پیش میاد که اگه ما همیشه وصل به اون منبع قدرت هستیم پس چرا زندگیهامون اینقدر در سطح پایین هست؟؟؟؟؟ چرا اینقدر محتاج و ضعیفیم ؟؟؟؟؟؟چرا در رفع حاجتهای اولیه زندگیمون اینقدر تقلا میکنیم؟؟؟؟؟

      چرا هر چه لازم داریم رو در اختیار نداریم؟؟؟؟؟

      چرا همگی مثل ملکه و پادشاه زندگی نمیکنیم؟؟؟؟

      جواب این سوالات بر میگرده به نحوه شکل گیری ذهن ما😶

      ما دنیا که اومدیم نگران هیچ چیز نبودیم غذا آعوش مادر مهر پدر مراقبت …..وهر انچه نیاز داشتیم از قبل برای ما مهیا بوده و ما فقط با گریه اعلام میکردیم گرسنه یا تشنه هستیم یا نیاز دیگه ای داریم 

      این ایمان و این اتصال سالهای ابتدایی زندگی ما هم همواره وجود داشته ولی به مرور با دیده ها و شنیده هامون از اطرافیان در مورد خداوند  و  دریافت پاسخ سوالهایی مثل اینکه او کیست؟ چرا ما رو به دنیا آورده؟ او کجاست؟

      جوابهایی شنیدیم که ما رو از خداوند دور کرده

      بزرگتر که شدیم توی کتابهای دینی چیزهایی رو خوندیم که با ترسی که از خداوند و عذاب و عقوبتی که در انتظارمونه باز هم دور تر شدیم

      خدا رو کسی یافتیم که فقط به دنبال مچ گیری  اانسانها است خدایی کا در طبقه هفتم آسمان روی تخت پادشاهی نشسته و صورت پیرمرد عبوس و بد اخلاق و بسیار بزرگی رو داره و به عالمه سرباز به اسم فرشته مرگ و فرشته نگهبان و فرشته نویسنده اعمال بد رو بالای سر ما گذاشته  که بر اساس یه سری قوانینی که باز خودش تعیین کرده مشخص میکنن کدوم اعمال و حرفهای ما جزئ اعمال خوبه است کدوم جزئ اعمال بده….

      بعد دنیایی رو هم ساخته به اسم آخرت که دو تا مکان داره بهشت و جهنم 

      در بهشت درخت وگل و هوای خوب و حوری و پری و شراب و شیر و عسل و….وجود داره و تختهایی هست که لم میدیم و خوش میگذرونیم تا ابد

      در جهنم هم  عده ای از آدمهای بد به عنوان هیزم آتش هستن و بارها سوزانده میشن دوباره خلق میشن دوباره سوزانده میشن عده ای هم از موی سر یا از زبان اویزون هستن عده ای هم هستن که سرب داغ توی گوش و حلق آدمها میزیزن

      روی هم هست به اسم روز قیامت که اونجا دیگه هیچ کسی اون یکی رو نمیشناسه و مادر از بچه اش فرار میکنه و همه در حال فرار و دویدن هستن

      یه صحرایی هم هست به اسم محشر که همه آدمها یه طرف هستن اون طرف هم خدا با پیامبرا و اماما وایسادن 

      نامه اعمال هم توسط فرشته ها پخش میشه مثل کارنامه که به هر کسی بدن دست راستش چهره اش روشن و نورانی میشه هرکسی هم دست چپش باشه چهره اش تیره و کبود و سیاه میشه

      خوب حالا برای رسیدن به بهشت و محشور شدن با پیامبرا و اولیا باید از روی پلی که به باریکی مو و به تیزی شمشیر هست و از روی دره جهنم گذشته رد بشی تا به اون طرف برسی و وارد بهشت بشی هر کس هم افتاد دیگه میوفته به جهنم تا ابد

      اینکه از شرح کلمات خدای قهار،جهنم ،بهشت،اعمال صالح،و….

      👈اینا باورها و ذهنیت ما در این باره👉

      از طرفی هم  گفتن که خدا فقط در روضه ها در شبهای قدر در دلهای شکسته در اشک و آه و ناله در زیارتگاههاو مساجد ….حضور داره و تا  خود زنی و  شیون و گریه زاری نکنی خدا از گناهانت نمیگذره که بهت نگاهی بندازه

      هر جا هم کسی بد بیاری آورده ور شکست شده عزیز از دست داده بیمار شده و…..‌ گفتن که خدا براش اینجوری خواسته و تقدیرش این بوده و….

      هر حرکتی رو هم باز از طرف خدا دونستنو گفتن که بدون اذن خدا برگ از درخت نمیوفته و…..

      👈اینم سایر باورهای ما درباره خدا 👉

       دنیا رو هم که دار مکافات معرفی کردن و مزرعه آخرت و پر از یه عالمه گرگ که منتظر شکار بره ها هستن

      👈اینم باورهای ما درباره دنیا و مردم دنیا👉

       خودمون هم که ضعیف و ناتوان و بی اراده و خاک بر سر و بی عرضه و نالایق هستیم چون بارها اینو از پدر و مادر و معلمها و..‌‌شنیدیم و 👈باورهای ما است در مورد خودمون👉

      مجموعه همه اینا کنار تمام باورهایی که در مورد پول و ثروت و آرامش و شادی و خوشبهتی و سلامتی داریم شده ذهن ما

      منطق ما منیت ما

      حالا این ذهن که ما رو که از خدا جدا میدونه درباره بقیه موارد هم که نظرش منفیه زندگی ما رو شکل داده

      معلومه که حاصل زندگی ما تا حالا بهتر از این نمیشه👌👌👌👌👌👌

      با این ذهنیت انتظارمون از زندگی جز این بلبشو نیست😑😑😑😑😑

      تنها و تنها کاری که ما باید انجام بدیم اینه که ذهنیت رو عوض کنیم هم در مورد خدا و هم در مورد خودمون و هم در مورد تمام جنبه های زندگیمون

      و این مهم فقط با آموزش موضوعات جدید و درست امکانپذیره و انقدر اونها رو ببینیم و بشنویم تا کم کم اون باورهای قبلی کمرنگ بشن و خود تازه ای متولد بشه 👌👌👌😍😍 هرچقدر بهتر در این مسیر بریم زندگیمون هم رنگ وبوی متفاوتی میگیره چون انتظارمون تغییر میکنه 👌👌👌

      نوشته های باور ساز یکی از اون منایع خوب و عالی برای ساختن شخصیت جدید ما است نوشته هایی که رنگ وبوی الهی داره و نوع نگاه ما رو به خدا تغییر میده خدای ذهن ما که تغییر کنه کم کم زندگی ما هم تغییر میکنه و اتصال ما دوباره به خدا  و اون منبع برقرار میشه(انا لله وانا الیه راجعون)🤩🤩🤩

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 41 از 9 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      مشاهده پاسخ ها
        آواتار saberehsadat@gmail.com
        1400/03/31 11:57
        مدت عضویت: 1137 روز
        امتیاز کاربر: 495 سطح ۱: کاربر مبتدی
        محتوای دیدگاه: 12 کلمه

        مثل همیشه عالی . واقعا لذت میبرم از خوندن دیدگاه های شما 

        برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
        امتیاز: 0 از 0 رأی
        افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
        آواتار ainakaveh@gmail.com
        1400/04/22 23:41
        مدت عضویت: 1163 روز
        امتیاز کاربر: 25784 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
        محتوای دیدگاه: 47 کلمه

        با سلام

        دقیقا همانطوری که خدا رو بما معرفی کردند .روز قیامت وخلاصه همچی همونطور که در ذهن ما قرار گرفته توضیح دادید.ازتون ممنونم.بقول شما با این خدایی که برای ما ساختن وضعمون از این بهتر نباید باشه.

        به امید روزی که همگی خدا را بصورت دقیق وحقیقی بشناسیم.

        برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
        امتیاز: 0 از 0 رأی
        افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار susanbehrad@gmail.com
      1400/03/27 01:49
      مدت عضویت: 1122 روز
      امتیاز کاربر: 5975 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 461 کلمه

      سلام به خدای مهربان که تمام اراده وقدرت دردستان اوست

      سلام به استادکه هدایتگروراهنمای مادرمسیر درست هستن.

      وسلام به همران لاغری باذهن.

      من چندسال پیش باکانالهای انگیزشی آشناشدم  درمدت پنچ سال بانوشتن کلمات تاکیدی میخواستم باخداآشنابشم .

      همیشه درذهنم این سوال بودکه چگونه میتوانم باخداراانگونه که هست بشناسمش.

      وقتی درطبیعت هرچیزیکه می‌دیدم. 

      پرندگان کوهها دریاهاوهرچیزی که درطبیعت وجودداشت اراده خداونددرانهاوجودداشت. 

      مانندحرکت باد.بارش برف.باران.گریه.نفس کشیدن وتکان خوردن هنگام تولد.پرواز پرندگان واراده خداوند درآنهاشکل گرفته بود.

      بااینکه من سالهاتقریباباخداآشنای پیداکرده بودم امادرکی ازاراده خداوند

      رانمیدانستم وباتمام تلاش وکوشش های که درزندگیم میکردم.اما موفق نشدم. 

      استادشماگفتین درطول ۳۵سال تصور نمیکردین که لاغربشین ولاغرشدن برایتان ممکن نیست ونمیتوانی به رویای  لاغری خودبرسی.

      ومن درطول مدت ۵۶سال زندگی متوجه شدم که دیگه لاغرشدن امکان پزیر نیست ونمیتونم به رویای لاغری برسم.چون دیگه توان رژیمهای طاقت فرسارونداشتم ورزش کردن.پیاده روی کردن روچون باآرتروز شدیدی درهردوزانوم دارم حتی حرکت کردن درخانه برایم مشکل بودچه برسد پیاده روی دربیرون رو انجام بدم.

      درسته بارها نتیجه گرفته بودم اما هیچ‌وقت موفق به لاغرشدن ولاغرماندن نشدم.

      همیشه فکرمیکردم که من اراده دارم

      بارهاشنیده بودم که خیلی هامیگفتن که تو خیلی بااراده هستی وغافل ازاینکه من اراده وقدرت خداوندرادرک نکردم واراده خودم روبااراده وقدرت خدا همسونکردم واین همیشه باعث شکستم میشد.

      وحالامیخواهیم دراین سایت درکنارهم بااراده خدا برای رسیدن به آرزوهایمان استفاده کنیم.

      منشع و منبع پیشرفتهای معنوی اراده خداوند واین نیروهاهم اکنون دراینجادردسترس ماقراردارد.

      وماحالامیخواهیم بدانیم که چرا وچگونه ارتباط ماباخداوندقطع شده.

      من درکودکی ازبزرگان .اطرافیانم معلمان وعلمای دین شنیده بودم که میگفتن باید خدابخواهدتابه خواسته هایمان برسیم اگه خدانخوادنمیرسیم 

      طوری خدارابرایمان شناسانده بودند.

      که خدادراسمانهاهست. 

      ومابایدهمیشه سرمان به طرف بالابود.ودست به آسمان بلندباشد.

      وهمیشه ازخدادرخواسته آرزو هام رومیکردم وبه خیلی هاش نمیرسیدم.

      و میگفتم خوب خداحتماصلاح نمیداند حتی می‌گفتم خدامیخواهدمن چاق باشم لاغرشدن نسیبم نمشه.واز این حرف‌ها .

      وقتی به حیوانات می‌نگریم می‌بینم که همه موجودات درحال زندگی کردن هستندوبرای زنده ماندن درحال تلاش وکوشش هستند هیچوقت ازاراده خداونددورنشدندوآنهانه به آفرینش خودشک دارندونه اتصال منبع آفرینش خودراازدست می‌دهند 

      اماانسانهاباقدرت تفکرواندیشه تصویرسازی ذهنی همیشه میتوانندازاراده وقدرت خداونددرارتباط باشندوهمیشه تغییرپذیر باشند.

      ایاحیوانی هست که درمدت حیات خودبه خدافکرکند.توصیفی بشنود.یا مطالبی بخواند.یابه سخنان دیگر حیوانی گوش دهد؟؟؟؟

      مطمیناکه نمی تواند چون نگرش وتفکری درباره خداونددراوشکل نگرفته وباغریزه ای که خدادراوبوجودآورده زندگی خودرا سپری می‌کند. 

      واین منیت ماانسانهاهست که ماراازخداوندوازارادههایش دور می‌کند. 

      واراده خداونددرماکمترمیشود.

      منیت ماسبب شده که ماازخدایمان جدا بیفتیم.

      وقتی کودکی رومیبنیم که معصوم.بی‌گناه. بی‌خیال ودر آرامش هست چون هیچ دیدگاهی ومنیتی ازخودش ندارد.

      ومادرکودکی بدون حسرت .کینه.وافسوس و……بودیم.همیشه شاد خوشحال وازهمه چیز لذت می‌بردیم. 

      وهیچوت از چیزی نگرانی نداشتیم.وهرچی بزرگتر شدیم منیت درما شکل گرفت.

      احساس خوبمان کمتر احساسات بدمان بیشترشد.

      وقتی اراده من برمنیتم بیشترباشداراده خداونددرزندگی ماتغییری حاصل نخواهدشد.

      ومااینجاهستیم که بتوانیم با نوشته های باورساز.که استاد طراحی کردن

      وافکارمان روتقویت می‌کند وراه کارهای رابا قدرت خداتقویت کنیم.

      استادعزیزمن خیلی افکار چیزهای درذهن دارم امابازی با کلمات رو زیادبلد نیستم. اما امیدوارم تونسته باشم وحرفهایم را خوب بیان کرده باشم.

      من خیلی خوشحالم بخاطرچاقیم دراین سایت هستم.

      واین اراده وقدرت خدابودکه مرا به این مسیرهدایت کرد.

      وبابودن دراین مسیرباخیلی راهاآشناشدم.

      استاد امیدوارم امضای خداوند پای خوشیهاشادیهای خودت وخانواده ات باشد.

      ودرپناه خداوند باشید

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 30 از 7 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      مشاهده پاسخ ها
        امتیاز کاربر: 5961 سطح ۳: کاربر پیشرفته
        محتوای دیدگاه: 75 کلمه

        َسلام دوست عزیز
        وقتی نوشته های اعضای سرزمین لاغرها رو در واکنش به این نوشته ها می خونم اول خدا رو شکر می کنم که این ایده الهی به من داده شد که درباره موضوعی که زندگی خودم رو متحول کرده برای افرادی که علاقمند هستند بنویسم
        شکل گیری این ایده بسیار جذاب و شگفت انگیر بود و شاید درادامه این سریال درباره اش توضیح دادم
        از اینکه احساستون رو با ما به اشتراک گذاشتید از شما سپاسگزارم

        برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
        امتیاز: 0 از 0 رأی
        افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
          آواتار susanbehrad@gmail.com
          1400/03/27 11:02
          مدت عضویت: 1122 روز
          امتیاز کاربر: 5975 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
          محتوای دیدگاه: 31 کلمه

          سلام استادگرامی 

          من هم ازشماممنون هستم برای هرچیزی که درزندگی برایتان خوب بوده وبه نتیجه رسیدید به ماهم این اگاهیها رو منتقل می‌کنید همیشه وازهمه لحظات زندگی لذت ببری درپناه خداوندبی همتا

          برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
          امتیاز: 0 از 0 رأی
          افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      امتیاز کاربر: 21850 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 328 کلمه

      با سلام و درود 🌹

      با خوندن مطالب بسيار عالي استاد عزيز ،به فكر فرو رفتم بياد آوردم ؛به ما آموختند كه اگر خدا بخواهد ميشود و اگر خدا نخواهد نميشود ،زندگي من به خواست خدا رقم خورده است و اگر چيزي بخواهم بايد در مواقعي خاص و حالت روحي خاص ،دعا كنم و اين يعني من از خدا جدا هستم و از او دورم و با تقويت اين باورها خود را از خدا جدا دانستيم ،من خداوند را از حرفها و باورهاي خانواده و معلم ها و علما شناختم خداوندي دور و سخت ،او جدا و من جدا ؛

      تعريف من از خداوند با باورهايي كه ديگران در من ساخته بودند اينطور بود ؛كسي كه مهربان است ولي مرا سخت امتحان ميكند ،قدرتمند است وتا نخواهد چيزي به من نميدهد ،كسي است كه توقع دارد من قرآن بخوان و روزه بگيرم نماز بخوانم و دعا كنم و دلشكسته دعا كنم .

      و حالا خداوند را نيرو و انرژي ميدانم كه در همه جا جريان دارد چون چيزي به غير از او وجود ندارد و هرچه هست خود اوست ،اين نيرو عشق و خير مطلق است ،تمام قوانين كائنات را مملو از عشق و خير قرار داده ،من از او هستم و اگر خودم را بشناسم و خواسته هايم همسو با عشق و خير باشد اراده من با اراده او يكي ميشود و خواسته ام خلق ميشود. 

      اگر باورهايم را با عشق او همسو كنم ،هر چه هست را عشق ميبينم و اين يعني زندگي سراسر لذت 😍

      هيچ مني نيست و همه از اوييم 💖

      از وقتي خداي جديدم را شناختم در هر مسئله به ظاهر نا خوشايندي  ،خير ميبينم ،خداي عاشقم ،بينهايت سپاسگزارم ❤️❤️❤️

      حالا جواب سوالم را گرفتم كه ميگويند منيت نداشته باش و از خودت بگذر چون مني وجود ندارد هر آنچه هست خداست و اگر هم ميگويند با جملات و كلمات خصوصيات مثبت خودت رو پررنگ كن يعني خداي درون خود را كه عاشق و توانا و خالق و زيباست پر رنگ كن و جلوه گر خداي بينظير باش 💝

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 22 از 5 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار dkarimi@southseattle.edu
      1400/03/27 00:01
      مدت عضویت: 1220 روز
      امتیاز کاربر: 206 سطح ۱: کاربر مبتدی
      محتوای دیدگاه: 70 کلمه

      سلام  به شما استاد عزیز ساده گو و شیرینگو ، حرف‌هایی  که به عمق وجود راه پیاد میکنی و من را ارام میکند . از این که به شما کوش می دهم خوشحال هستم  و از اینکه  اراده خدا بر این قرار گرفت که من با سایت شما آشنا شوم  هزاران او را شکر می کنم .و از شما هم ممنونم استاد عزیز خدا عزیزانتا را برای شما حفظ کند..🌿🌿🌿⭐️

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      مشاهده پاسخ ها
        امتیاز کاربر: 5961 سطح ۳: کاربر پیشرفته
        محتوای دیدگاه: 28 کلمه

        سلام دوست عزیز
        از اینکه همراه من در سرزمین تناسب فکری هستید خوشحالم و خدا رو شکر میکنم از اینکه با خوندن این نوشته های روحانی احساس بهتری دارید.

        برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
        امتیاز: 0 از 0 رأی
        افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار parsasaryna04
      1400/03/26 13:13
      مدت عضویت: 1407 روز
      امتیاز کاربر: 2653 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 170 کلمه

      سلام استاد واقعا الان که دارم مینویسم میتونم بگم دربالاترین احساس وجودی خودم هستم وخدارو شکر میکنم که شما وسایت شما هست فکر میکنم این بار دیگه وقتش رسیده ب ای من که اون اتصال برقرار بشه وای خدای من چه قدر احساسم خوبه ودر حالی که دارم اشک میریزم از این احساس خوبم واز اینکه فکر میکنم دارم فاصله هام رو باخدا وبه یاری خودش که شمارو وسیله این کار قرار داده است به اون میرسم دیگه بعداز تناسب اندامم حلا وقتشه دیگه بیام وبفهمم برای چی زنرگی میکنم وتا حالا به چه صورت وبا چه دیدگاهههایی زندگی میکردم بلند شو وخوشحال باش اره خدا هدایتت کرد اره همین چاقی باعث شد تو با این سایت خلیلی عالی اشنا بشی وعلاوه بر کم کردن وزن خدا رو هم بهتر بشناسی وقتی فکر میکنم این چاقی هم برام نعمت بود ها ومن که هدایت شدم خدارو شکر وامیدوارم این احساسها ب ای هممون پیش بیاد خدایا شکرت که دارم در مسیر قدرت واراده تو وارد میشم شکرت خدایا بارها شکرت 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 9 از 2 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      مشاهده پاسخ ها
        امتیاز کاربر: 5961 سطح ۳: کاربر پیشرفته
        محتوای دیدگاه: 69 کلمه

        سلام دوست عزیز
        خدا رو شکر
        خیلی خوشحالم که احساس بهتری دارید
        و خدا رو شکر میکنم که این ایده رو عملی کردم و درباره آنچه به خودم کمک می کنه زندگی بهتری داشته باشم برای افرادی که مشتاق هستند بنویسم
        این بخش از سایت برای من خیلی خاص و ویژه است و اطمینان دارم هر فردی از این آگاهی ها استفاده کنه نتایج عالی می گیره
        منتظر خواندن نوشته های شما هستم

        برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
        امتیاز: 0 از 0 رأی
        افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم