0

زندگی با اراده خداوند (قسمت دوم)

زندگی با اراده خداوند
اندازه متن

از زمانی که به لطف خدا در مسیر اصلاح نگرش درباره خداوند قرار گرفتم با موضوع اراده خداوند آشنا شدم.

همیشه در ذهنم این سوال مطرح بود که: اراده خدا دقیقا در کجا قرار دارد؟

چگونه می توانم اراده خدا را ببینم یا تجربه کنم؟

  • اراده خداوند کجاست!

من به این طریق سعی کردم اراده خدا را درک کنم.

سعی کنید نیرویی را تصور کنید که در همه جا حضور دارد. جایی را نمی توان پیدا کرد که اراده خداوند در آنجا نباشد.

اراده خداوند در هر چیزی که می بینید وجود دارد.

در حرکت باد، باران، پرواز یک پرنده، گریه نوزاد و حتی در خشم یک انسان اراده خدا را می توان دید.

اراده خداوند در ابتدایی ترین لحظه تولد انسان در دنیای مادی حضور دارد و نقش ایفا می کند.

در لحظه ای که نطفه انسان بسته می شود اراده خداوند به جریان می افتد و تعیین می کند که ظاهر جسمانی و مراحل رشد و زندگی انسان چگونه باید باشد.

اراده خداوند در همه جنبه های مادی و غیرمادی انسان حضور دارد. تمام فعالیت های جسمی مانند ضربان قلب، تنفس کردن، پلک زدن، هضم کردن و … جضور دارد و در تمام فعالیت های ذهنی ما مانند فکر کردن، برنامه ریزی کردن، خواب دیدن و … نیز حضور دائمی دارد.

از آنجاکه اراده خداوند در همه جا حضور دارد بنابراین به محض ورود ما به جهان مادی این نیرو در دسترس ما قرار می گیرد.

اما زمانی که اعتقاد داریم از این نیروی نهفته در جهان جدا هستیم، دسترسی خود به این نیروی عظیم را محدود می کنیم.

نه اینکه نیروی اراده خداوند در زندگی ما متوقف می شود بلکه ما به آن بی توجه هستیم و از آن استفاده نمی کنیم.

هر زمان که تصمیم بگیریم از این امکان خدادادی استفاده کنیم به سطحی از آگاهی دسترسی پیدا می کنیم که انچه در گذشته برای ما غیرممکن و باورنکردنی بوده است را اکنون در دسترس و امکان پذیر می دانیم.

من زمانی که حضور این نیرو در لحظه لحظه زندگی مادی و غیرمادی خود را باور کردم به مرور آنچه در گذشته برای من باورنکردنی بود به تجربه های زندگی من تبدیل شدند.

تصور کنیم 35 سال تصور می کردم لاغر شدن ممکن نیست و نمی توانم رویای لاغری خود را به حقیقت تبدیل کنم اما زمانی که تصمیم گرفتم از اراده خدا برای رسیدن به آرزوهایم استفاده کنم، به لطف خدا سال هاست در بهترین شرایط جسمی زندگی خود هستم.

سال ها در کسب و کار شرایط مطلوبی نداشتم و هرچه دست و پا می زدم مانند همچون فردی که در باتلاق گرفتار شده است پایین تر می رفتم. اما زمانی که تصمیم گرفتم از اراده خداوند برای تغییر شرایط کسب و کارم استفاده کنم، به لطف خدا سال هاست در شرایط بسیار متفاوتی مشغول کار کردن و لذت بردن از زندگی هستم.

اراده خداوند، منبع و منشاء پیشرفت های معنوی و دنیایی است. این نیرو هم اکنون در این جا و در دسترس ما قرار دارد.

وقتی تصمیم می گیریم از این نیروی لایتناهی استفاده کنیم و آن را در زندگی خود فعال می کنیم، احساس هدفمند بودن در زندگی ما آغاز می شود. و اینجا نقطه شروع دریافت هدایت خداوند برای تجربه آرزوهاست.

برای باور کردن وجود داشتن میدان اراده خداوند و تصمیم گرفتن برای بهره برداری از آن و متصل شدن دوباره به اراده خداوند باید بدانیم چرا و چگونه ارتباط ما با اراده خداوند قطع شده است.

  • چرا و چگونه از اراده خداوند جدا شدیم!

اولین سوالی که بعد از آشنایی با نیروی اراده خداوند در ذهنم ایجاد شد این بود که اگر این نیرو در همه جا حضور دارد و در درون و بیرون از من حضور دارد پس چرا و چگونه از آن نیرو دور افتاده ام و احساس دوری از خداوند می کنم.

از کودکی بارها از اطرافیانم شنیده بودم که اگر خدا بخواهد همه چیز درست خواهد شد و اگر خدا نخواهد هرچه آنها تلاش کنند فایده ای ندارد. با این طرز فکر قدم در مسیر زندگی گذاشته بودم و از آنجا که سال ها برای تغییر شرایط زندگی ام تلاش کرده و هیچ نتیجه ای کسب نکرده بودم باور کرده بودم که خداوند برای من نمی خواهد.

خداوند سرنوشت و زندگی مرا از قبل مشخص کرده و به همین دلیل در خانواده ای متوسط متولد شده ام.

حتی چاق بودن و عینکی بودن خودم را انتخاب خداوند می دانستم. از این رو نمی توانستم قبول کنم من هم به اراده خداوند دسترسی دارم بنابراین خیلی مشتاق بودم تا اول دلیل جدا شدن و احساس ترد شدن از سمت خداوند را پیدا کنم.

با نگاهی به دنیای پیرامون خود می بینیم که حیوانات، پرندگان، ماهی ها و … همواره در حال زندگی کردن هستند. هر روز برای زنده بودن تلاش می کنند و هر ساله تعدادی از نسل خود را به جهان اضافه می کنند.

آنها هرگز از میدان اراده خداوند جدا نمی شوند.

آنها هرگز ارتباط و اتصال با منبع آفرینش خود را از دست نمی دهند.

آنها هرگز به هدف آفرینش خود شک نمی کنند.

اما انسان ها به واسطه برخوردار بودن از قدرت تفکر و اندیشیدن می تواند تصورات و تصویرسازی های ذهنی انجام دهد و زمانی که به صورت مداوم این کار را انجام دهد، نگرش و عقیده ای در او شکل می گیرد، پس از آن اعمال و رفتار انسان بر اساس عقیده و نگرشی که دارد تغییر پیدا می کند و در نهایت زندگی او بر اساس عقیده و نگرش او خواهد شد.

تصور کنید یک شیر در مدت حیات خود در دنیا چه دیدگاهی درباره خداوند و اراده او دارد؟

آیا درباره خداوند فکر میکند، توصیفی می شنود، مطلبی می خواند یا به سخنان شیر دیگری درباره خداوند گوش می دهد؟

هرگز این مسائل را تجربه نمی کند بنابراین نگرش و تفکری درباره خداوند در او شکل نمی گیرد بنابراین همواره در اتصال دائمی با منبع آفرینش خود که از زمان بسته شدن نطفه اش در اولین سلول شیر حضور داشته است باقی می ماند.

برای انسان این فرایند چگونه است؟

به روند ایجاد نگرش و دیدگاهتان دباره خداوند فکر کنید.

شما خداوند را از کجا می شناسید؟

تعریف شما درباره خداوند چیست؟

به نظر شما اگر تعریف شما درباره خداوند با والدین و جامعه خود تفاوت داشته باشد چه اتفاقی برای شما رخ می دهد؟

آنچه انسان درباره خداوند می شنود سبب می شود نگرش و انتظار فرد از خداوند در ذهنش به صورت مجموع های از دستورالعمل ها و بایدها و نبایدها ایجاد شود.

دستورالعمل هایی که برخی از آنها در تعامل با خداوند هستند.

به عنوان مثال باید 40 شب هر شب فلان کار را انجام دهید یا فلان نوشته را بخوانید که خداوند فلان کار را برای شما انجام دهد.

آنچه در سال های زندگی درباره خداوند شنیده ایم و باور کرده ایم در مجموع باعث شکل گیری “منطق یا منیّت” در ما می شود.

هرچه قدرت منطق یا منیّت در ما بیشتر باشد، قدرت اراده خداوند در ما کمتر خواهد بود.

قدرت منیّت یا منطق سبب می شود تا ما به جای اینکه خود را به عنوان موجودی که در ارتباط و اتصال دائمی با اراده خداوند است توصیف کنیم، تعریف های متفاوتی از خود و شرایط وجودمان داشته باشم.

قدرت منطق سبب می شود خود را اینگونه بشناسیم:

1- من با آنچه دارم شناخته میشوم. دارایی های من ماهیت وجود مرا تعیین می کند.

2- من با آنچه انجام می دهم شناخته می شوم. اعمال من و موفقیت هایم مشخص کننده ماهیت وجود من هستند.

3- من همان کسی هستم که دیگران درباره ام فکر می کنند. شهرت من و اعتبارم نزد دیگران ماهیت مرا مشخص می کند.

4- من جدا از دیگر انسانها هستمو ملیت و فرهنگ کشورم ماهیت مرا مشخص می کند.

5- من از آرزوها و خواسته هایم فاصله دارم و هرگز در زندگی نمی توانم آنگونه که می خواهم زندگی کنم. شرایط زندگی ام ارتباطی با آرزوها و خواسته های من ندارد.

6- من از خداوند جدا هستم. زندگی من به ارزیابی و دیدگاه خداوند از شایستگی من بستگی دارد.

همانطور که ملاحظه کردید شکل گیری منیّت در ما سبب می شود ابتدا خود را با معیارهای دنیایی ارزیابی کنیم و در نهایت باعث ایجاد باور جدایی ما از خداوند می شود.

این سنجش به مرور که بزرگتر می شویم دامنه وسیع تری پیدا می کند. به این صورت که در سنین کودکی نه تنها وجود خود را بر اساس معیارهای دنیایی ارزیابی نمی کنیم بلکه درباره ارتباط خود با خداوند یا دیدگاه خداوند درباره خود هیچ نظری نداریم.

به همین دلیل همه ما عقیده داریم کودکان معصوم، بی گناه، بی خیال و آرامش دارند چون دیدگاهی درباره خود ندارند. همانطور که یک درخت یا پرنده یا هر موجود دیگری دیدگاهی درباره خود ندارد.

یعنی همه ما در کودکی مانند دیگر موجودات در ارتباط دائم با منشاء وجود خود هستیم و خود را پیوسته با خداوند و کل جهان می دانیم به همین دلیل در کودکی کینه، حسرت، افسوس و … در ما وجود ندارد.

همیشه شاد بودیم، راضی بودیم، لذت می بردیم و نگران هیچ چیز نبودیم.

هرچه بزرگتر می شویم به واسطه شنیدن معیارهای شکل دهنده منطق به مرور بخش منطق یا منیّت در ما ایجاد شده و قدرت پیدا می کند و این شروع فراموش کردن ماهیت اصلی خود و ایجاد اختلال در ارتباط با منبع آفرینش است.

هرچه بزرگتر می شویم احساس خوب در ما کمتر و در مقابل احساس بد در ما بیشتر می شود.

به دلیل ارزیابی خود با معیارهای دنیایی احساس بی لیاقتی و ناقص بودن می کنیم و به دلیل نگران شدن به خاطر ارزیابی خداوند از خودمان دچار احساس گناه می شویم.

این نگرش تا آنجا در وجود ما گسترش می یابد که نه تنها درباره خود بلکه درباره دیگران اظهار نظر می کنیم.

فلانی انسان خوشبختی است، انسان موفقی است، انسان باخدایی است، انسان بی خدایی است، خدا براش خواسته، خدا براش نخواسته و ….

به مرور زندگی دنیایی و معنوی ما بر اساس افکار و باورهای ما ارزیابی می شود.

در ابتدای این نوشته درباره حضور خداوند در تمام جنبه های زندگی مادی و معنوی توضیح داده شد و همانطور که ملاحظه می کنید در انتهای این نوشته به عدم حضور خداوند در تمام جنبه های مادی و معنوی زندگی خود رسیده ایم.

اینگونه ما از خداوند و منبع آفرینش خود دور شدیم.

زمانی که به این درک از چرایی و چگونگی دور شدنم از خداوند و از دست دادن اراده خدا رسیدم برایم واضح شد که چرا هرچه تلاش می کردم زندگی خود را تغییر دهم موفقیتی کسب نمی کردم.

تمام تلاش من بر مبنای افکاری بود که منیّت من را شکل داده بودند و هرچه بیشتر تلاش می کردم در واقع قدرت منیت خود را افزایش می دادم و در این صورت واضح است که دسترسی من به قدرت اراده خداوند کم و کمتر می شده است و از آنجا که اراده خداوند در همه جا و همه چیز حضور و نقش دارد وقتی اراده من بر مبنای منیّت باشد و توجهی به اراده خدا نداشته باشم موفقیتی و تغییری در زندگی حاصل نخواهد شد.

مهم نیست چقدر برای تغییر زندگی خود تلاش می کند، به هر حال چون تلاش شما بر اساس منطق و منیّت تان است، اراده خداوند در دسترس شما قرار نمی گیرد.

بنابراین اگر قصد تغییر کردن و تجربه زندگی متفاوت را دارید باید افکار مربوط به منیّت خود را تغییر دهید.

باید افکار مربوط به منطق را که سبب اختلال در ارتباط با اراده خداوند می شوند را شناسایی و با منطقی کردن بی اهمیت بودن آنها اعتبار آنها را در ذهن خود کمتر کنیم.

به این شکل به مرور ارتباط ما با قدرت اراده خداوند قوی تر می شود و این شروع تقویت استعدادهای ما برای تجربه زندگی متفاوت خواهد بود.

نوشته های باورساز مسیری است که من برای تغییر افکاری که باعث قدرت گرفتن منطق و منیّت من شده بود طی کرده ام و البته همچنان در حال ادامه دادن هستم.

از طریق خواندن نوشته های باورساز به مرور با افکار تقویت کننده منطق خود آشنا می شوید و راهکارهای بی اهمیت کردن آنها و در مقابل طریقه ایجاد افکاری که ارتباط شما با قدرت اراده خدا را تقویت می کند را می آموزید.

به این صورت شما به منبع آفرینش خود متصل می شوید و قدرت خلق کردن خود را به دست می آورید و زندگی را به شکلی که دوست دارید تجربه کنید می توانید خلق کنید.

منتظر خواندن نوشته های شما هستم

همراه همیشگی شما: رضا عطارروشن

با دادن ستاره به این مطلب امتیاز بگیرید.

Rating 4.40 from 91 votes

https://tanasobefekri.net/?p=29579
برچسب ها:
62 نظر توسط کاربران ثبت شده است.

دیدگاهتان را بنویسید

اندازه متن دیدگاه ها
      آواتار زهرا
      1402/05/18 16:30
      مدت عضویت: 386 روز
      امتیاز کاربر: 23980 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 330 کلمه

      سلام استاد 

      چقدر خوشحالم که توانستم در این سایت به این مطالب آموزنده و مفید دست پیدا کنم و چقدر خوشحالم با کمک شما استاد عزیز راه شناخت بهتر خداوند را یاد می گیرم و می توانم خدای خودم را بهتر بشناسم و اینقدر از خدای مهربان نترسیم و خواسته هایمان را فقط از خدا بخواهیم که اراده هر کاری در دست اوست وواقعا در همه جهات زندگی به او توکل کنیم و خودمان را تحت تکفل خدا بدانیم نه بنده ی او 

      چقدر در زندگی با بی اطلاعی خدا را در وضعیت زندگی مقصر دانستیم و همیشه چرا چاقیم،چرا پولدار نیستیم ، چرا مریضیم ، چرا ماشین نداریم ، چرا باغ نداریم و….. از خدا گله مند بودیم و همیشه خداوند را قضاوت کردیم که بین من ودیگران بندگانش فرق گذاشته و بعد با گریه و زاری و بعضی از مواقع با قهر کردن و حرف زور زدن از خدا از او خواستیم حاجات ما را برآورده کنه و من چه کسانی را دیدم که با غلدری با خدا حرف زدند و گفتند ما نمازمان را نمی خوانیم تا خدا حاجات ما را بده و یا برعکس نمازیا روزه اضافه گرفتند و برای خداوند شرط گذاشتند و یا من نذر می کنم فلان کاری را انجام دهم اگر خدا هم فلان حاجت من را داد و گرنه از نذری خبری نیست 

      و حالا متوجه شدم که خوب و یا بد بودن اوضاع زندگی ما براساس افکار خودمان ارزیابی می‌شود و ما با ارتعاشات آنها را به وجود می آوریم،  اراده خداوند در تمام نعمتهای خداوند و حتی اتم نیز وجود دارد در حالی که ما از آن غافلیم و ممنون از شما استاد که دیدگاه من را نسبت به خداوند تغییر دادید و دانستم خداوند از همه کس به من نزدیکتر است حتی رگ گردن و من چقدر آن را در آسمانها و زیارت گاهها و جاهای معنوی دیگر جستجو می کردم خدایا از توسپاسگزارم بابت این همه نعمت و آگاهی و من را ببخش به خاطر این همه جهل و نادانی 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار مریم
      1402/04/01 19:00
      مدت عضویت: 543 روز
      امتیاز کاربر: 4810 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 418 کلمه

      “ به نام خداوندی که هدایت گر است و مهربان ”

      درود به همراهان عزیز و استاد ارجمند ؛

      زندگی با اراده ی خداوند ( قسمت دوم ) ؛

      اراده ی خداوند کجاست ؟! 

      من همیشه ته دلم باور داشتم که خدا اون جوری نیست که اطرافیان ، کتب درسی ، افراد مذهبی و … تعریف می کردند و با این گفته ها باعث می شدند که ما از خدا بترسیم چون اگر از او ترس نداشته باشیم مورد خشم و غضبش قرار می گیریم و یک راست به قعر جهنم فرستاده می شویم .خدایی که خود من شناختم بسیار مهربان ، بسیار بخشنده ، بسیار حامی و بسیار دوست داشتنی است به طوری که من هر وقت و هر لحظه و در هر کجایی که باشم خیلی راحت می توانم با او حرف بزنم بدون اینکه قضاوت بشوم بدون اینکه نفی شوم بدون اینکه ترس داشته باشم که طرد شوم و یا مورد خشم و عصبانیت او قرار بگیرم .من خودم و تمام زندگی ام را به خدا سپرده ام چون میدانم و آگاه هستم که او بهترین و خوب ترین حافظ و نگهدار من و زندگی ام است چون میدانم بیشتر از اینکه من او را دوست داشته باشم او مرا دوست دارد چون او خدا است و من بنده ، او خالق است و من مخلوق ، او کل است و من جزء. پسر کوچکم خیلی اوقات از من می پرسد که خدا کجاست ؟ چرا من نمی تونم ببینمش ؟ کی خدا رو درست کرده ؟ من می خواهم که پسرم خدا را درک کند و تا جایی که می توانم ساده برای او توضیح میدهم که خدا همه جا هست ، هر کجا که نگاه کنی و باشی خدا هست ، خدا توی قلب ما آدمها جا داره ، خدا خیلی مهربان و بخشنده است ، از اول بوده و همیشه هم هست ،هر چه را که از ته قلبت از خدا بخواهی حتما به تو خواهد داد .ولی واقعا گاهی اوقات با این سن کمش سوال هایی از من می پرسد که خود من هم تا به این سن جواب آنها را نمی دانم و این که چطور به او جواب بدهم که قانع شود و در این زمینه احساس می کنم خیلی از ما دچار مشکل هستیم .به هر حال خدای من در همه جا و همه چیز حضور دارد و زیباست و بسیار مهربان و بخشنده و تمامی صفات خوب و پسندیده در بالاترین درجات و فوق تصور ما داراست و من چنین خدایی را می پرستم و دوست دارم .

      “ یا حق ” 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار صالحه
      1402/03/14 21:59
      مدت عضویت: 468 روز
      امتیاز کاربر: 50920 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 613 کلمه

      سلام برخدایی که هرزمان اردده کنه هرانچه که من بنده فکرشو هم نمیتونه بکنه انجام بده و به چشم به زدن انجام شده بینه اون زمان‌توانای اروه الهی رو درک مبکنیم جون اون خواسته انجام میشود 

      سلام براسنادا وهم دوستان 

      من با ارده خدایی که تونظرم راست وبهترین ادره هست باوره دارم به توانی قادر مطلق   باوره دارم به ارده اون ایمان دارم 

      زمانی که من قسمت شد به خونه خدا برای حج رفتم چون به ادره خدایی که من افرین ایمان واشتم به خودم میگفتم جه زود قست من شده که به حج برم‌واین زمان باره وشاید هزارنا بار به خودم میگم‌ادره خدایی رو باید دانست چون ادره الهی اون زپان من رو به انجام‌اعمال حج تشویق کرد اگه اون زمان رو من با ادره خودم به عقب می انداختم همین زمان به هیج وح امکان انجام اون اعمال ندارم وبابد یی کسی دیگه رو هم به عنوان نایب با خودم همراه کرده اون طمع دلچسب حج رو نمبتوانستم بچشم چون انجام اون اعمال با جسم خودم بقدری برام دلچسب بود که هرفردی به حج رفته باشه اون کامل حس میکنه وفتی کل اعمال تمام مبشه مثل یی بچه که به دنیا میاد احساسی عجیب ادم رو احاطه میکنه که همه فکرم ادم دراون زمان پاکترین افکارهست چون ازدیدمن ادم پاکی خیلی شیرن وامرزنده همه اشتباهات من بود احساس پاک بودن‌وراحتی خیلی زیبادی روداشتم‌اگه امروز من به حج میرفتم هرگز  طمع رو به این شکل که اون زمان چشیده نمچشیدم ادره الهی براین بودکه من اون زمان به حج برم به ابن اراده که اون زمان بهش رسیدم رو ازخدای خودم دادم 

      سال فبل من خدا پسرم رو بهم داد اون سال من به همسرم گفتم توبه حج برو من بعدها اگه خدا قسمت کنه به حج میریم همسرم قبول نکردمن یی سالی منتظر موندم پسرم ۱۱ ماهشه بو دمن به حج رفتم ادره الهی رو زمانی که از به تهران ابه شهر جده پرواز داشتبم  که من داشتم توفرودگاه ازبچه هم‌حدا  حافظی میکردم  قلبم ازدهان داشت بیرون میومد وفتب داشتم ارزشون خداحافظی میکردم قلبم بقدری درفشاربود که داشتم قالب تهی میکردم ولی وفنی سوارهوایپما شدیم اصلا دیگه همه نگرانی دلواپسی رو به یکباره ازمن گرفته شد تو مکه من کارهام خیلی راحت انجام دادم وفتی اعمال تمام شد ما به شهر مدینه رفتم اونجا هم نمیدوستم چی هست  هی میخواستم ازمدینه زودتر به خونه برگردم ولی اونجا به فکر بچه ها نبود یی اجساس عجبی بود که وفتی به تهران امدیم شب همه بچه ها درومن دایره کردم یگی بالا سرم یکی کنارچپم‌ یگی کنار راستم ویگیپاین پام نصف شب ار خواب پردیم وبه خودم‌گفتم خدایا من چطورتونستم بچه هام  بزارم به خانه توبیام‌اون زمام قبلم دوباره به فشاردارامد امرور که ابن مطلب خوندم درک‌درستی اراون زمان به من رسید و ارده الهی برایی من   اون سال حج بود  اون ارامش واحساس رو ازخدای خودم‌داشتم‌امروز فهمیدم ادرهالهی بودد خودش هم امکانتشو برام‌درست هم مادرم زنده بود خدا بیامرز  وهم خواهرر درکنار مادر بود رسیدگی که انهاانجام دادن دیگه امسال برام‌نیست پس به ارده الهی نه نمیگم چون اون ارده برام من توزمان خوش باارزش خیلی زباد داره چون من به خدا توکل کردم به ارده اون مهربون رو فبول کردم‌وان حج رو از ارده الهی دارم‌نه ازخودم اون حج ازارده الهی بود چون من خودم قادر به انجامش نبودم امرزو که اصلا دیگه امکانش رو ندارم مگه دوباره ارده الهی همراهش باشه نه ارده من 

      زپامی که به ادره خدا توکل میکنیم خودمون رو به قدرت بی اتهایی اون مسپریم نتجه که اوزادره الهی هست هیچ جای شک نداره من بودن تومسیر رو از هدایت خدای خودم میدونم با اردهالهی که انشالله همراش هست من به هدفم میرسم چون بازم میگم بودن وادمه دادن هم ازارده الهی هست 

      خدا پشت وپناهتون یاحق حق نگه دارتون 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار زهره
      1402/01/30 23:19
      مدت عضویت: 388 روز
      امتیاز کاربر: 1720 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 275 کلمه

      سلام و درود ب فرمانروای جهان و جهانیان ،خداوند زمین و زمان

      سلام ب استاد عزیز و دوستان گرامی

      اراده خداوند….

      خدای من هیچگاه یادم نخواهد رفت،تو ای پدر قادر و توانا چگونه دستم را گرفتی هنگامی که ترس از مرگ ،از بیماری،از دیگران(بی اعتماد ب نفسی)

      آن موقع که خون و پوستم پر شده بود از شرک،بی ایمانی،نشناختن خدا ،خودم….

      خدای من فقط تو می دانی حالم چگونه بود،فریادم را تو شنیدی که ضجه زنان شیون سر دادم که تو گفتی(قرآن)هر که را بخواهم هدایت میکنم و هر که نخواهم هدایت نمیکنم.

      پس تو نمی خواهی..

      و چگونه اراده کردی مرا در مسیر قرار دادی و با مجموعه عرفان آشنا شدم و پسرم شفا گرفت و چگونه دوباره مرا با استاد عباسمنش .

      دوباره از تو باز شدن و آسانتر شدن خواستم و اکنون با استاد عطار روشن.

      ب خودم می بالم ،زهره خیلیها بدون اینکه درسهاشون و پیامهاشون و بگیرن یا حتی بفهمن برای چه آمدن و قانون را بدانن،اکنون زیر خربارها خاک 

      خوابیدن و حسرت میخورن ،همان حسرتی که خداوند آن را از آتش سوزان جهنم ،سوزناکتر نام میبرد.

      دوستان من سرشار از ترس ،اظطراب،بی ایمانی،مهمتر از همه شرک بودم،و همیشه دنبال فالگیر و دعا نویس بودم ، ودر ذهنم دنبال چاره و چون وچرا؟

      و چه خدایی ،وچه بخشنده بی منتی،و چه قادر توانایی،از خودش ،نورش بر من هم تابانید،

      من چگونه شکر تو را گویم که ب موقع در زمان درست و مکان درست دستم را در دستانت فشردی و گفتی اعتماد کن و من پاره تنم را بجای اینکه ب دست دکتر بدهم در خانه ب دست دستان قدرتمند تو دادم و هیچکس باور نداشت،من اعتماد کردم،معجزه شد

      من ب دستان خدا خیره شدم معجزه کرد.

      این هم اراده خداوندبرای من بود

      با امید تغییرات

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      امتیاز کاربر: 0
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 238 کلمه

      سلام خدمت هنه عزیزان همراه

      ضمن سپاس خداوند و تشکر از آقای عطار روشن

      چیزی که سالهای سال من از خدا و تعریف خدا داشتم چیزی شبیه آدمهای اطرافم بود

      آدمهایی پر توقع و پر از رنجش و پر از قضاوت و نقاب 

      خدای من اهل تلافی بود هدای من مناظر کارهای خوب من بود تا ببینه چطور حالم زو بگیره یا پاداشم بده خدایی که اهل دو دو تا کردن بودن تا نعمتی به من ببخشه یا نه

      یادمه وقتی دعا میکردم و‌چیزی ازش میخواستم تمام وجودم‌پر از حس بی ارزشی میشد که آخه تو کی هستی خدا بخواد به تو چنین نعمتی بده و خودم دعای خودم رو پس میزدم

      یادمه وقتی اماکن مقدسه میرفتم  حس بسیار بدی رو تجربه میکزدم که آخه اینجا کی به من گوش میکنه آخه من برای کی مهم هستم انگار یه موجود سر راهیم که باید در حقش ترحم کنند و تازه خیلی وقتها شایسته این ترحم هم نیست

      یادمه وجودم پر از احساس شرم بود چون این احساس تکراری ترین احساسی بود که  از اطرافیانم دریافت میکردم

      اینکه باور کنم با تمام وجودم که خدا بر خلاف اطرافیانم نگاه بسیار متفاوتی به من داره کار یک شب و یک ماه نبود ولی تا حدی زیادی با تلاش و کار مداوم روی باورهام این‌نگاهم اصلاح شد نشانه اش هم همین نوشته و حضورم در این سایت هست

      خدایا شکرت

      خدا خیلی زیباست هر چند گاهی دیدن زیباییش برایم سخت می شود

      خدایا ممنونم که هر روز زیباییت برایم آشکارتر می شود

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار الهام خضرلو
      1401/05/26 09:11
      مدت عضویت: 1715 روز
      امتیاز کاربر: 19068 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 619 کلمه

      به نام خدا

      نوشته های باور ساز2

      من این نوشته رو دوبار خوندم بعضی نظرات دوستان رو هم خوندم ولی یه چیزی برای من عجیب بود و اون اینکه چرا ما هیچ وقت مسولیت باورهای اشتباهمون نسبت به خدا رو نپذیرفتیم؛ نپذیرفتیم که ما هم اشتباه رفتیم ما هم نباید این حرف‌ها راجع به خدا رو باور میکردیم به قول استاد در دوره لاغری ما باید تمام مسؤولیت چاقی خود رو بپذیریم بپذیریم که این ما بودیم که باعث چاقی خودمون شدیم نه خانواده نه جامعه نه فرهنگ و تا نپذیریم شکست می خوریم و موفق نمی شیم  ولی حالا چرا من یا همه نمی‌خواهیم بپذیریم که این خود ما بودیم که با شنیدن و باور کردن دیدگاههای اشتباه  نسبت به خدا از راه خدا دور شدیم  ودچار منیت شدیم به نظرم تا نپذیریم نمی تونیم دیدگاهمون رو نسبت به خدا تغییر بدیم و یک انسان خدایی باشیم یا یک انسانی باشیم که با قدرت اراده او زندگی کنیم

       این به نظر من مهمترین کار در وهله اول هست .خیلی ها هم بودن اصلا این اعتقادات رو باور نکردن وبا قدرت اراده ی خدا زندگی کردن وچرا ما این آدمها رو ندیدیم؟ چون ما در مدار این آدمها نبودیم که ببینیم وباور کنیم که خدایی که برای ما تعریف کردن خدای واقعی واصل نبوده ما همیشه دوس داریم تقصیر رو گردن دیگران بندازیم و خودمون رو راحت کنیم واز خودمون سلب مسئولیت کنیم.

       .

      پس نکته اول ومهم این هست که من تمام مسؤولیت باورهای ضعیف درباره خدا رو میپذیرم و خودم رو مقصر دوری و جدایی از قدرت اراده خدا میدونم نه کس دیگه نه دین نه مذهب نه جامعه نه حکومت نه هیچ کس .

      نکته دوم اینکه با تمام وجودم بعد از کسب آگاهی های درست و آشنایی با قدرت اراده خداوند بتونم ادامه زندگیم رو بر مبنای این آگاهی ها پایه ریزی کنم و سعی کنم به اونها عمل کنم ودر حد حرف نباشه و با ایمان و یقین درین راه تا زنده هستم طی طریق کنم .

      چقدر زیبا بود نوشته استاد

      اراده خدا در همه چیز وهمه جا هست؛

      اراده خدا در پرواز پرندگان در خنده کودکان در گریه کودکان در خشم انسان در خشم طبیعت 

      در زیبایی طبیعت در بال پروانه ها در طلوع و غروب خورشید 

      در بارش باران و برف در در رویش درختان وگلها و گیاهان

       ودر جاری شدن رودها در تپش قلب جنین در شکم مادر در مرگ انسانها در زندگی حیوانات در پیدا کردن مسیر در حیوانات در عشق مادر به فرزند در محبت بین زن و شوهر در

      همه جا در همه چیز در همه کس اراده خدا جاریست

      اراده خدا درین نوشته ها هم جاریست در این سایت در نوشته های استاد در نوشته های دوستان در همه جای این سایت

      قدرت اراده خدا جهان را اداره می‌کنه وما جزئی از اراده خداوند در جهان هستیم وما باید خودمان را در دل قدرت اراده خداوند رها کنیم و با اراده خداوند گذران عمر کنیم واز زندگی در پرتو قدرت اراده خدا لذت ببریم وبا عشق و امید وایمان و توکل زندگی کنیم.

      این به این معنی نیست که هیچ کاری نکنیم به این معنی هست که هر کاری میکنیم با توکل به نیروی اراده خداوند باشد مثلا من باور کنم با قدرت اراده خداوند با لاغری  با ذهن آشنا شدم درین مسیر با عشق و امید فایلهام رو گوش بدم وبه اونها عمل کنم و نتیجه رو به خدا بسپارم ادامه دهم و استمرار داشته باشم تا نتایج عالی کسب کنم نه اینکه با عجله و با ناامیدی گوش کنم و بعد چند ماه از مسیر خارج بشم وبا منطق ومنیت خود با روشهای قبلی این روش رو بسنجم و انتظار نتایج فوری ازین دوره داشته باشم. قدرت اراده خدا عجله ای برای رسیدن به اهداف ندارد .

      به امید رهایی از قدرت اراده شخصی و زندگی با اراده ی خداوند.

      ممنونم استاد

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 21 از 5 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار fatmhadly85@gmail.com
      1401/01/21 13:08
      مدت عضویت: 1192 روز
      امتیاز کاربر: 5587 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 1,281 کلمه

      به نام خدایی که در این نزدیکیست 💖💖💖

      سلام 🖐️

      قسمت دوم : زندگی با اراده خداوند 🌹

      از بچگی خدا رو برا مون ترسناک و غضبناک معرفی کردند اگه یک تار مو از موها تو نا محرم ببینه اون دنیا از همون تار مو آویزونت میکنن ، اگه دروغ بگی خدا دوست نداره و میری جهنم ، اگه غیبت کنی گوشت برادر مرده تو خوردی اون دنیا از تو گوشات و زبونات آتش شعله ور میشه و میزنه بیرون ،اگه حاجتی ، آرزویی، خواسته ای داری باید اون قدر زجه بزنی و گریه کنی و در خونه ی خدا رو بزنی تا شاید جواب تو بده تازه اگه لیاقت داشته باشی و مصلحت باشه خدا جواب خواسته بده وگرنه که اگر خداوند مصلحت ندونه که خب هیچ پس خیر و صلاحت در نرسیدن به اون خواسته بوده و تو هم اجازه هیچ گونه اعتراضی نداری وگرنه خدا قهرش میگیره و نابودت می‌کنه .باید سعی کنی که آدم خوبی باشی به فکر آخرت باشی روزای جمعه دعای ندبه و غروبش دعای سماوات بخونی و روزای دوشنبه زیارت عاشورا  و روزای سه شنبه دعای توسل بخونی همیشه با دل شکسته و چهره غمگین🥺😭 خدا رو صدا بزنی تا گناهان تو ببخشه ، زن باید سنگین باشه و از مسیر خونه تا هر جایی که میخواد بره سر شو بندازه پایین و فقط جلوی پاشو نگاه کنه ، بلند نخنده و درست نیست که مردای نامحرم صداشو بشنون ، باید حجابش کامل باشه و فقط گردی صورتش  دیده بشه و دستاش و پاهاشم باید تا مچ پوشیده باشه و خوب نیست که الکی شادی کنه و اگه چهره اش عبوث و غمگین باشه بهتره وگرنه روز قیامت هیزم جهنم میشه اتفاقا چند روز پیش که داشتم میرفتم بیرون تا یک جایی از مسیر و که رفتم دیدم سرمو انداختم پایین و فقط جلومو نگاه میکنم و خیلی از مسیر و رفته بودم با خودم گفتم ببین که هر کدوم از فرمول‌های ذهنی مون چه درست چه نادرست در زمان خودش چه قدر عالی عمل میکنن چون از بچگی بهمون گفتن که وقتی میری بیرون سرتو بنداز پایین این حرف دیگه رفته تو سرم و اونجا نهادینه شده حالا الان با اینکه من خودم مادر سه تا بچه هستم و دختر بزرگم 19 ساله شه هنوز وقتی میرم بیرون ناخودآگاه سرمو میندازم پایین و تو مسیر فقط جلوی پامو نگاه میکنم  با خودم گفتم بابا اومدی بیرون نعمت های خدا رو ببین ، خونه های قشنگ ، درختای زیبا ، هوای پاک ، پارک ،آدمای مختلف که در رفت و آمدند ،ماشین های شیک و باکلاس ، فروشگاه ها ، سوپرمارکت ها ، رستوران ها …فراوانی رو در دنیا ببین و تو هم سهم تو از این فراوانی  از خداوند بخواه تا کی میخوای سرتو بندازی پایین و دور و برتو نگاه نکنی،ببین دنیا چقدر زیبا و قشنگه این نعمت و زیبایی هاش واسه کیه؟؟  خوب نگاه کن و لذت ببر به این زیبایی ها و خالق این نعمت ها فکر کن مگر غیر از اینه که خداوند این نعمت هارو برای بنده هاش آفریده مگه تو بنده خدا نیستی خب چرا خودتو جدای از این زیبایی ها و خالق زیبایی ها می‌دونی وقتی که تو نگاه تو از اونا میگیری یعنی که با اونا قهری خب چطوری وقتی این همه سال با خدا و نعمت هاش قهری و نگاه تو از شون دریغ می‌کنی توقع داری که داشتن بهترین چیزها رو تجربه کنی خب خودت خودت خودتو از همه چیز محروم کردی و سالهاست قهری و چیزی نمی‌خوای پس دیگه نگو خدا برام نخواسته خودت چیزی واسه خودت نخواستی تا وقتی که از خالق خودت و خالق این همه فراوانی چیزی نخوای تا وقتی که تو حرف نزنی و چیزی نخوای چیزی هم بهت تعلق نمی‌گیره تا کی میخوای مثل بچه های لج باز حرف نزنی و قهر باشی تو بخواه اگه خدا بهت نداد بعد گله کن تا کی میخوای با این باورهای نادرست زندگی کنی بسه دیگه ذخیره این باورهای نادرست در ذهنت که  آدم باید به کم قانع باشه و زیاده خواهی خوب نیست  چرا فکر میکنی آدمای فقیر و تنگ دست با خداترن و افراد ثروتمند از خداوند دورترن و خدا اونا رو به حال خودشون رها کرده و هرچی که میخوان خدا به فرشته هاش دستور میده که زود به اونا بده چون دوست نداره که صدای اونا رو بشنوه و روز قیامت بجای آسایش و آرامشی که در این دنیا بهشون داده مستقیم میفرسته شون جهنم و اون جا هی می سوزند و هی خاکستر میشن تا پاک بشن و بعد یه مهر جهنمی رو پیشونی شون میزنند بعد میرن پایین ترین طبقه جهنم اینقدر از این حرفها تو کله ما کردن که همه افسرده و عقده‌ای و خشک مذهب بار اومدیم  و من خودم همیشه از افراد پولدار و ثروتمند بدم میومد و در عوض همیشه فکر میکردم خدا تو خونه افراد فقیر و تنگ دسته و میگفتم خوش به حالشون درسته که این دنیا سختی میکشن در عوض اون دنیا مستقیم میرن بهشت . و حالا با این توضیحات و تصاویر که از خدا در ذهن مون ایجاد کردن مگه دیگه راه دوستی هم باز گذاشتن که جرأت کنیم خودمونو با خدا یکی بدونیم و دو کلمه با خدایی که ما رو به این دنیا آورده تا از نعمات و خوبی های اون لذت ببریم حرف بزنیم فقط تا تونستن با عقاید پوچ و توخالی و بی اساس شون ما رو از خدا دور و دور تر کردن من خودم تو خونواده ای بزرگ شدم که همه نماز خوان و مذهبی بودن یادمه از نه سالگی نماز خوندم و روزه هامو کامل گرفتم آخه مگه یک بچه نه ساله چقدر جون داره که بتونه روزه شو کامل بگیره تازه من خیلی هم لاغر و نحیف بودم ولی با توصیفایی که از خدا شنیده بودم حتی اگر از تشنگی هم میمردم ولی از ترس آتش جهنم جرأت نداشتم که روزه مو بشکشنم و نمازمو سر وقت می خوندم در صورتیکه خداوند خودش در قرآن فرمودند که ما از هیچ بنده ای کاری و خارج از توانایی اش نمی‌خواهیم خدا خودش داره میگه اگه کاری و که درحد تواناییت نیست انجام نده حالا این وسط یک سری از بنده ها چرا کاسه داغ تر از آش شدن و به جای خداوند تصمیم می‌گیرند من نمی‌دونم ؟ چرا خب ؟البته من فکر میکنم که پدر و مادرای ما هم خودشون این وسط قربونی عقاید گذشتگان خودشون شدند و هر چیزی و که خودشون آموزش دیده بودند بهش عمل کردند وظیفه خود شون دونستن که ‌ به ما هم آموزش بدن و من همین جا اونا رو بخشیدم امیدوارم که خدا هم اونا رو ببخشه ولی بازم خدا رو شکر که به مسیر درست هدایت شدم و دارم آموزش میبینم و به کمک آموزش های ارزشمند استاد خداوند و بهتر میشناسم و و خداوند و اون طور که شایسته خدایی است به فرزندام معرفی میکنم نه اون طوری که به خودم معرفی شده .خدایا چقدر سبک شدم انگار که این حرفا رو دلم جمع شده بودند و احساس سنگینی میکردم انگار با نوشتن شون باری از دوشم برداشته شد رها شدم خدا جونم دوست دارم ، عاشقتم ممنون که با اینکه این همه سال من باهات قهر بودم ولی تو با من قهر نبودی همیشه لطف تو شامل حالم بوده و هست خدایا احساس میکنم که تو بغلت هستم و تو  داری نوازشم می‌کنی خدایا شکرت بخاطر هدایتم به این مسیر زیبا ، خدایا شکرت بخاطر وجود نعمت استاد فهیمی مثل استاد روشن در جهان که به گسترش خوبی و شناخت درست تو کمک می‌کنه 🌷

       ممنون استاد که با آگاهی های ارزشمند تون کمک میکنید تا عقاید و باورهای غلط و نادرست مونو درست و اصلاح کنیم ان شاالله که درکنار خانواده محترم تون بهترین چیزها رو در زندگی تجربه کنید و همیشه دل تون شاد و لب تون خندون باشه 🌷🌷🌷

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 10 از 2 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار fatemehamini22101340@gmail.com
      1400/11/10 15:13
      مدت عضویت: 848 روز
      امتیاز کاربر: 254 سطح ۱: کاربر مبتدی
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 366 کلمه

      سلام استاد

      دو روز هست به پیشنهاد شما در فایلی که گوش کردم 

      تصمیم گرفتم هر روز یک قسمت از نوشته های باور ساز و بخونم امروز روز دوم هست که مطالعه کردم  موضوع نقش اراده خداوند در زندگی ما ، درسته حق با شماست ، همه چی به شناخت و آگاهی ما نسبت به خداوند بستگی داره ، هر چه شناخت و آگاهی ما وسعت بیشتری داشته باشد ارداه ی خداوند در عمل کرد ما وسعت بیشتری خواهد داشت

      من خدا رو آنطور که گذشتگانم شناخته بودن ،شناختم ولی چند سالی است که خوشبختانه درک بهتری به خدا پیدا کردم با این آگاهی که در این چند سال بدست آوردم  دیگه خدای من ، خدای انتقام گیرنده از هر رفتار اشتباه من نیست ، خدای من منتظر این نیست که من اشتباه کنم و او بابت اشتباهم ، من و تو بدترین شرایط گرفتار کنه ، امروز با خوندن این قسمت بیشتر به این باور رسیدم که خداوند نیست که از ما انتقام می گیره ، بلکه خودمون هستیم که با انتخاب راه غلط ، از خود انتقام می گیریم ، به طور مثال اگر من خوردن و بی توجهی به خود رو انتخاب کردم ، آتش جهنم چاقی رو خودم روشن کردم ، خودم در این آتش می سوزم و خداوند هیچ نقشی در این انتقام نداره من با مشکلاتی که برای خودن در این راه  ایجاد کردم ، خودم انتقام گیرنده از خود شدم 

      وقتی چاق شدم کم کم قدرت راه رفتن و از خودم گرفتم ، شادی و لذت  دویدن و جست و خیز و از خودم سلب کردم ، لذت پوشیدن لباس های زیبا رو از خودم گرفتم و هزاران مشکل دیگه ، این ها جهنمی است که خود هیزمش را فراهم کردم 

      اراده ی خداوند هیچ نقشی در این مورد نداشته منیت های من ، حسادت ها ، غرور ، تکبر ، نفرت و غیره تبدیل به پر خوری ها و بی توجه شدن به خودم شده ، من در اصل دارم از خودم انتقام می گیرم ، چون از خودن نفرت دارم ، من باید این تنفر از خودم و تبدیل به عشق به خودم کنم تا کم کم دست از انتقام جویی از خودم بردارم 

      ممنونم استاد به خاطر این نوشته های زیبا  

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 8 از 2 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار آزیتا
      1400/05/23 16:36
      مدت عضویت: 1699 روز
      امتیاز کاربر: 6648 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 509 کلمه

      با یاد و نام خدا 

      استاد نوشته این متن را چند بار خوندم و هربار عمیق تر به نوشته های این قسمت توجه کردم واقعا اراده خداوند کجاست؟؟ همیشه به زبون گفتیم و شنیدیم که “یدالله فوق ایدیهم” قدرت خدا بالاتر از هر قدرتی هست، خودم بارها به زبون گفتم که توکل بر خدا. هر چی خدا بخواد.اما آیا واقعا ته دلم به خدا توکل کردم؟! آیا واقعا اراده خودم رو در راستای اون اراده قرار دادم. با خودمون رو راست باشیم وقتی به زبون میگم توکل به خدا اما ته دلم هنوز نگران انجام درست فلان کار هستم یعنی این که خودم هم اینو باور ندارم.هنوز اون منیت در وجودم از بین نرفته، هنوز اون اتصاله برقرار نشده و با این وجود چطور انتظار دارم که کارها اونجور که دلم میخود پیش بره.اگه تو یه کار الکتریکی اتصالات خوب نباشه اون وسیله به خوبی کار نمی کنه. خوب وقتی توی یه وسیله ارتباطات باید درست برقرار بشه تا اون درست کار بکنه چطور ما انتظار داریم بدون ارتباط درست با خدا کارمون در مسیر درست قرار بگیره!!

      چرا ما این قدر از خدا فاصله گرفتیم؟کجای رفتارمون اشتباه بوده؟ چقدرش به خودمون و باورامون برمی گرده؟ چقدرش در اثر محیط و اطرافیان تو ذهنمون جا گرفته؟ چرا هر صحبتی را شنیدیم سریع تحت تاثیرش قرار گرفتیم و…

      خدا را بد به ما معرفی کردن و ما هم هیچوقت تلاش نکردیم بهتر بشناسیمش. یادمه توی کتابای دینی یه حدیث می خوندم که هرکس  نفس خود را بشناسد خدای خود را بهتر خواهد شناخت اونموقع فقط درس را حفظ می کردم و درک درستی از اون نداشتم. ما حتی خودمون رو هم خوب نشناختیم که بخواهیم خدای خودمونو بشناسیم. ما فقط می شنیدیم که خدا بزرگه، خدا رحمان و رحیم هست، خدا بخشنده است ولی تا یه کار اشتباه می کردیم می گفتن میری جهنم، خدا می سوزوندت، سر پل صراط جلو راهتو می گیره، وما از خدای وحشتناکی که برامون ساختن دور و دورتر شدیم و فاصله گرفتیم . چقدر سخت و وحشتناکه که ما حتی نمی تونیم خدا و دینمون را به نحو شایسته در ذهن بچه هامون معرفی کنیم.

      وقتی همیشه با ترس و استرس عذاب های جور واجور به خدا فکر می کردیم چطور می تونستیم به اون منبع الهی نزدیک بشیم!! حتی اگه هزار بار به ظاهر اعلام کنیم که من خدا را دوست دارم و به اون توکل می کنم اما اون پس ذهنمون ترس و وحشت که حالا خدا به خاطر فلان اشتباه و گناه ما رو امتحان می کنه و فلان بلا رو سرمون در میاره.

      خدا را در حد یه انسان تو ذهنمون پایین میوردیم که صبح تا شب منتظر خطا واشتباه ماست که مثلا تلافی کنه و… و این گونه بود که من از خدای مهربانم دور افتادم بدون این که او را بشناسم یا تلاشی برای شناختش بکنم. الان کاملا متوجه میشم چرا هیچ وقت زندگی اونجوری که میخواستم طبق میلم پیش نرفت.الان این نکات منفی را دارم دونه دونه شناسایی می کنم این بار دلم می خواد سکان کشتی زندگیم در دستان پر مهر خدا باشه و منو به درست ترین مسیر هدایت کنه.

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 9 از 2 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فریده حسنی
      1400/04/12 21:47
      مدت عضویت: 1622 روز
      امتیاز کاربر: 23378 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 852 کلمه

      زندگی با اراده خداوند (قسمت دوم)

      سلام استاد عطارروشن و دوستانم⚘

      اراده خداوند کجاست ؟ 

      چند روز پیش که داشتم تو یکی از تمرینات دوره ای که شرکت کردم که همه دوره هایی که میگذرونم مرتبط با آموزش ذهنیه ، به یه  باور قوی برخورد کردم ، داشتم اهرم لذتو تمرین میکردم ، داشتم روی این جمله کار میکردم 👈 ( ثروتمند که باشم به خدا و جهان ،اعتماد خواهم داشت )  انگار مغزم بوغ ممتد زد 🙄 

      خودم میدونم که باورهای مناسبی در مورد خداوند نداشتم و چند سالیه که دارم تلاش میکنم اون عقاید پوچو از مغزم بریزم بیرون تا بتونم این انرژی قدرتمندو اون جوری که دوست دارم برای خودم بسازم 

      انقدر در مورد الله یا همون خدا ، اطلاعات غلط شنیدم و باور کردم که چندین ساله دارم تمرین میکنم باز هم‌ در ابهام هستم ،خدایی که برای من تعریف کردند ، خدای ترسناکی بود که فقط میخواد بنده هاشو امتحان کنه ،به جهنم بفرسته ،از مو آویزون کنه ووووو  که هممون زیاد شنیدیم 

      من خدارو مهربان و کمک کننده نمیدیدم ،دقیقا برعکسش دیده بودم ،چونکه همه کارهای من برعلیه من پیش میرفت و مقصر اونها هم در نظر من خداوند بود

      چیزی به عنوان اعتماد در من نسبت به خدا وجود نداشت ، هر چی بود ترس بود و باورهای اشتباه ، مادرم و اطرافیانمو  سالها دیده بودم که برای هر چیزی از خدا گریه و ناله کرده بودن و در انتها هم به خواسته شون نرسیده بودن ، آخه اون خدا چه خدایی بود که دلش میخواست بنده هاش  اذیت بشن تا به یه چیزی برسن 

      دلم‌ نمیخواست بهش نزدیک بشم ،فکر میکردم هر کسی به خدا نزدیک میشه عزیزیشو از دست میده ، حس میکردم خدا طرفدار آدم های فقیره ووووو و یه عالمه فرمول مخرب در من سیو بود 

      با اونهمه مموری خطرناک در ذهنم ،دیگه اعتماد معنا نداشت ، مقصر تمام بدبیاری هامو خدا میدونستم ، ولی آموزش های جدید بمن میگن به خدا اعتماد کن 

       من هر چقدر هم که باورهای قوی در خودم بسازم ولی باورهای خداشناسیم صحیح نباشه نمیتونم پیشرفتی داشته باشم‌ ، چرا ؟  چونکه در اعماق وجود من یک قدرت بینهایت به نام خدا وجود داره ،اگر چه من ظاهری میگم دوسش ندارم ولی فطرت من میدونه خدا هست ، حالا من چه باورهایی در مورد خدا دارم ؟ 

      من باور داشتم خدا مهربان نیست ،ظالمه ، با من لجه ، از من متنفره ، عادل نیست ، دلش میخواد من بدبخت باشم‌ ، دوست داره من ندار  باشم‌ و چاق باشم  ووووو

      حالا میخوام رشد کنم ، پیشرفت کنم ،ثروتمند بشم‌ ولی باور به کمک های خداوند ندارم ،باور به مهربانی خدا ندارم ، باورهای ما نسبت به خداوند راس تمام باورهاست ، در واقع هر رشدی میخواد صورت بگیره باید از فیلتر باورهای من به خدا بگذره ، من در حال ساخت باورهای ثروت سازم ولی باور اصلی من به خدا ،یاری دهندگی نیست ، معلومه  یاری و کمی بهم نمیشه ، من خدارو خشمگین و ناراحت شناختم معلومه در ذهنم‌ ،خدا اجازه پیشرفتو بمن نمیده ،همه چیز برمیگرده به عقیده ای که به خدا دارم‌

      ولی باز هم‌ هر چقدر فکر میکنم متوجه میشم ، خداوند خیلی بخشنده و کمک کننده است ، با وجود اونهمه حال بد و باورهای مخرب من ،باز هم بارها در زندگی کمکم کرده ،منو در همزمانی های خوبی قرار داده و خدارو شکر زندگی نرمالی رو تجربه میکنم 

      من سالها به خدا اعتماد نداشتم ، چند سالیه که در مسیر خداشناسی قرار گرفتم ، دلم میخواد بیشترو بیشتر باهاش آشنا بشم ، میخوام آرامش حس کردنشو درک کنم ،دلم میخواد سکان زندگیم‌ دستش باشه ،اینها خواسته های هر روز منه 

      بنظر من اگر بتونیم ، هر چیزیو با نگاه خوب ببینیم‌ ، زیبا ببینیم‌ ، عقاید خوب براش بسازیم در واقع داریم انرژی خداوند رو به شکل های مثبت شکل میدیم که اون اشکال مثبت به زندگیمون وارد میشه ، مثلا وقتی من عقیده دارم فقط آدم های نازنین در مسیر من قرار میگیرن ، واقعا آدم های خوب نزدیک من خواهند شد ، اگر یک چیزیو باور کنیم ،باورو برای اینکه خودشو ثابت کنه ،هر کاری انجام میده 

      از ادم ها زیاد شنیدم و هنوزم میشنوم که خدا نخواست ، اگر خدا بخواد ، اخه خدا چرا نباید برای من بخواد ؟ مثلا برای من نخواست و منو در رده چاق ها قرار داد و برای بقیه خواست و در رده لاغرها قرار داد ، آخه این چه افکاریه  که ما آدم ها سالها  در اونها طلسم شدیم و به خواب رفتیم 🤔 آخه رو چه حسابی خدا برای ما نمیخواد و برای دیگران میخواد ، مگه برای خدا فرقی میکنه من صاحب خونه ویلایی ۲۰۰۰ متری تو بهترین نقطه شهرم باشم یا همونیکه الان تو اون خونه زندگی میکنه ، برای خدا چه فرقی میکنه من سوار بنز بشم یا یه شخصی که الان سوار بنزه ، اون پذیرفت و افکارش صحیح بود که الان داره خواسته هاشو زندگی میکنه 

      در وجود ما انسان ها انرژی خداوند وجود دارد هر چند ما بر اساس نظریات دیگران ، اون انرژی را فرم دادیم و به شکلی شد که الان در حال تجربه کردنش هستیم ، هر چقدر آگاهی ما بیشتر میشود و صدای ذهن ما کمرنگتر ، حس اون نیروی قدرتمند رو بهتر متوجه میشیم

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 25 از 5 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار saberizahra80
      1400/03/27 09:50
      مدت عضویت: 1607 روز
      امتیاز کاربر: 3426 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 975 کلمه

      سلام🙂

      چقدر این نوشته جذاب و پر از آگاهی بود👌👌👌

      خدا همون انرژی کل که در همه چیز و همه جا وجود داره حتی در فاصله ها در فضای خالی….

      همه موجودات در ارتباط با این انرژی کل هستن ما انسانها هم همینطور

      به محض حضور در این دنیا و حتی قبلتر از اون که به صورت فکری در ذهن پدر و مادرمون بودیم با این انرژی کل در ارتباط بودیم و این ارتباط هرگز قطع نشده حداقل از طرف خالق ما🙂

      از یه طرف ما داریم میگیم که ما به این انرژی کل اتصال داریم

      از طرفی هم قبول داریم که این انرژی قدرت بسیار زیادی داره و اراده او فوق همه اراده هاست(یدالله فوق ایدیهم)

      حالا این سوال پیش میاد که اگه ما همیشه وصل به اون منبع قدرت هستیم پس چرا زندگیهامون اینقدر در سطح پایین هست؟؟؟؟؟ چرا اینقدر محتاج و ضعیفیم ؟؟؟؟؟؟چرا در رفع حاجتهای اولیه زندگیمون اینقدر تقلا میکنیم؟؟؟؟؟

      چرا هر چه لازم داریم رو در اختیار نداریم؟؟؟؟؟

      چرا همگی مثل ملکه و پادشاه زندگی نمیکنیم؟؟؟؟

      جواب این سوالات بر میگرده به نحوه شکل گیری ذهن ما😶

      ما دنیا که اومدیم نگران هیچ چیز نبودیم غذا آعوش مادر مهر پدر مراقبت …..وهر انچه نیاز داشتیم از قبل برای ما مهیا بوده و ما فقط با گریه اعلام میکردیم گرسنه یا تشنه هستیم یا نیاز دیگه ای داریم 

      این ایمان و این اتصال سالهای ابتدایی زندگی ما هم همواره وجود داشته ولی به مرور با دیده ها و شنیده هامون از اطرافیان در مورد خداوند  و  دریافت پاسخ سوالهایی مثل اینکه او کیست؟ چرا ما رو به دنیا آورده؟ او کجاست؟

      جوابهایی شنیدیم که ما رو از خداوند دور کرده

      بزرگتر که شدیم توی کتابهای دینی چیزهایی رو خوندیم که با ترسی که از خداوند و عذاب و عقوبتی که در انتظارمونه باز هم دور تر شدیم

      خدا رو کسی یافتیم که فقط به دنبال مچ گیری  اانسانها است خدایی کا در طبقه هفتم آسمان روی تخت پادشاهی نشسته و صورت پیرمرد عبوس و بد اخلاق و بسیار بزرگی رو داره و به عالمه سرباز به اسم فرشته مرگ و فرشته نگهبان و فرشته نویسنده اعمال بد رو بالای سر ما گذاشته  که بر اساس یه سری قوانینی که باز خودش تعیین کرده مشخص میکنن کدوم اعمال و حرفهای ما جزئ اعمال خوبه است کدوم جزئ اعمال بده….

      بعد دنیایی رو هم ساخته به اسم آخرت که دو تا مکان داره بهشت و جهنم 

      در بهشت درخت وگل و هوای خوب و حوری و پری و شراب و شیر و عسل و….وجود داره و تختهایی هست که لم میدیم و خوش میگذرونیم تا ابد

      در جهنم هم  عده ای از آدمهای بد به عنوان هیزم آتش هستن و بارها سوزانده میشن دوباره خلق میشن دوباره سوزانده میشن عده ای هم از موی سر یا از زبان اویزون هستن عده ای هم هستن که سرب داغ توی گوش و حلق آدمها میزیزن

      روی هم هست به اسم روز قیامت که اونجا دیگه هیچ کسی اون یکی رو نمیشناسه و مادر از بچه اش فرار میکنه و همه در حال فرار و دویدن هستن

      یه صحرایی هم هست به اسم محشر که همه آدمها یه طرف هستن اون طرف هم خدا با پیامبرا و اماما وایسادن 

      نامه اعمال هم توسط فرشته ها پخش میشه مثل کارنامه که به هر کسی بدن دست راستش چهره اش روشن و نورانی میشه هرکسی هم دست چپش باشه چهره اش تیره و کبود و سیاه میشه

      خوب حالا برای رسیدن به بهشت و محشور شدن با پیامبرا و اولیا باید از روی پلی که به باریکی مو و به تیزی شمشیر هست و از روی دره جهنم گذشته رد بشی تا به اون طرف برسی و وارد بهشت بشی هر کس هم افتاد دیگه میوفته به جهنم تا ابد

      اینکه از شرح کلمات خدای قهار،جهنم ،بهشت،اعمال صالح،و….

      👈اینا باورها و ذهنیت ما در این باره👉

      از طرفی هم  گفتن که خدا فقط در روضه ها در شبهای قدر در دلهای شکسته در اشک و آه و ناله در زیارتگاههاو مساجد ….حضور داره و تا  خود زنی و  شیون و گریه زاری نکنی خدا از گناهانت نمیگذره که بهت نگاهی بندازه

      هر جا هم کسی بد بیاری آورده ور شکست شده عزیز از دست داده بیمار شده و…..‌ گفتن که خدا براش اینجوری خواسته و تقدیرش این بوده و….

      هر حرکتی رو هم باز از طرف خدا دونستنو گفتن که بدون اذن خدا برگ از درخت نمیوفته و…..

      👈اینم سایر باورهای ما درباره خدا 👉

       دنیا رو هم که دار مکافات معرفی کردن و مزرعه آخرت و پر از یه عالمه گرگ که منتظر شکار بره ها هستن

      👈اینم باورهای ما درباره دنیا و مردم دنیا👉

       خودمون هم که ضعیف و ناتوان و بی اراده و خاک بر سر و بی عرضه و نالایق هستیم چون بارها اینو از پدر و مادر و معلمها و..‌‌شنیدیم و 👈باورهای ما است در مورد خودمون👉

      مجموعه همه اینا کنار تمام باورهایی که در مورد پول و ثروت و آرامش و شادی و خوشبهتی و سلامتی داریم شده ذهن ما

      منطق ما منیت ما

      حالا این ذهن که ما رو که از خدا جدا میدونه درباره بقیه موارد هم که نظرش منفیه زندگی ما رو شکل داده

      معلومه که حاصل زندگی ما تا حالا بهتر از این نمیشه👌👌👌👌👌👌

      با این ذهنیت انتظارمون از زندگی جز این بلبشو نیست😑😑😑😑😑

      تنها و تنها کاری که ما باید انجام بدیم اینه که ذهنیت رو عوض کنیم هم در مورد خدا و هم در مورد خودمون و هم در مورد تمام جنبه های زندگیمون

      و این مهم فقط با آموزش موضوعات جدید و درست امکانپذیره و انقدر اونها رو ببینیم و بشنویم تا کم کم اون باورهای قبلی کمرنگ بشن و خود تازه ای متولد بشه 👌👌👌😍😍 هرچقدر بهتر در این مسیر بریم زندگیمون هم رنگ وبوی متفاوتی میگیره چون انتظارمون تغییر میکنه 👌👌👌

      نوشته های باور ساز یکی از اون منایع خوب و عالی برای ساختن شخصیت جدید ما است نوشته هایی که رنگ وبوی الهی داره و نوع نگاه ما رو به خدا تغییر میده خدای ذهن ما که تغییر کنه کم کم زندگی ما هم تغییر میکنه و اتصال ما دوباره به خدا  و اون منبع برقرار میشه(انا لله وانا الیه راجعون)🤩🤩🤩

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 41 از 9 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار susanbehrad@gmail.com
      1400/03/27 01:49
      مدت عضویت: 1133 روز
      امتیاز کاربر: 6160 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 461 کلمه

      سلام به خدای مهربان که تمام اراده وقدرت دردستان اوست

      سلام به استادکه هدایتگروراهنمای مادرمسیر درست هستن.

      وسلام به همران لاغری باذهن.

      من چندسال پیش باکانالهای انگیزشی آشناشدم  درمدت پنچ سال بانوشتن کلمات تاکیدی میخواستم باخداآشنابشم .

      همیشه درذهنم این سوال بودکه چگونه میتوانم باخداراانگونه که هست بشناسمش.

      وقتی درطبیعت هرچیزیکه می‌دیدم. 

      پرندگان کوهها دریاهاوهرچیزی که درطبیعت وجودداشت اراده خداونددرانهاوجودداشت. 

      مانندحرکت باد.بارش برف.باران.گریه.نفس کشیدن وتکان خوردن هنگام تولد.پرواز پرندگان واراده خداوند درآنهاشکل گرفته بود.

      بااینکه من سالهاتقریباباخداآشنای پیداکرده بودم امادرکی ازاراده خداوند

      رانمیدانستم وباتمام تلاش وکوشش های که درزندگیم میکردم.اما موفق نشدم. 

      استادشماگفتین درطول ۳۵سال تصور نمیکردین که لاغربشین ولاغرشدن برایتان ممکن نیست ونمیتوانی به رویای  لاغری خودبرسی.

      ومن درطول مدت ۵۶سال زندگی متوجه شدم که دیگه لاغرشدن امکان پزیر نیست ونمیتونم به رویای لاغری برسم.چون دیگه توان رژیمهای طاقت فرسارونداشتم ورزش کردن.پیاده روی کردن روچون باآرتروز شدیدی درهردوزانوم دارم حتی حرکت کردن درخانه برایم مشکل بودچه برسد پیاده روی دربیرون رو انجام بدم.

      درسته بارها نتیجه گرفته بودم اما هیچ‌وقت موفق به لاغرشدن ولاغرماندن نشدم.

      همیشه فکرمیکردم که من اراده دارم

      بارهاشنیده بودم که خیلی هامیگفتن که تو خیلی بااراده هستی وغافل ازاینکه من اراده وقدرت خداوندرادرک نکردم واراده خودم روبااراده وقدرت خدا همسونکردم واین همیشه باعث شکستم میشد.

      وحالامیخواهیم دراین سایت درکنارهم بااراده خدا برای رسیدن به آرزوهایمان استفاده کنیم.

      منشع و منبع پیشرفتهای معنوی اراده خداوند واین نیروهاهم اکنون دراینجادردسترس ماقراردارد.

      وماحالامیخواهیم بدانیم که چرا وچگونه ارتباط ماباخداوندقطع شده.

      من درکودکی ازبزرگان .اطرافیانم معلمان وعلمای دین شنیده بودم که میگفتن باید خدابخواهدتابه خواسته هایمان برسیم اگه خدانخوادنمیرسیم 

      طوری خدارابرایمان شناسانده بودند.

      که خدادراسمانهاهست. 

      ومابایدهمیشه سرمان به طرف بالابود.ودست به آسمان بلندباشد.

      وهمیشه ازخدادرخواسته آرزو هام رومیکردم وبه خیلی هاش نمیرسیدم.

      و میگفتم خوب خداحتماصلاح نمیداند حتی می‌گفتم خدامیخواهدمن چاق باشم لاغرشدن نسیبم نمشه.واز این حرف‌ها .

      وقتی به حیوانات می‌نگریم می‌بینم که همه موجودات درحال زندگی کردن هستندوبرای زنده ماندن درحال تلاش وکوشش هستند هیچوقت ازاراده خداونددورنشدندوآنهانه به آفرینش خودشک دارندونه اتصال منبع آفرینش خودراازدست می‌دهند 

      اماانسانهاباقدرت تفکرواندیشه تصویرسازی ذهنی همیشه میتوانندازاراده وقدرت خداونددرارتباط باشندوهمیشه تغییرپذیر باشند.

      ایاحیوانی هست که درمدت حیات خودبه خدافکرکند.توصیفی بشنود.یا مطالبی بخواند.یابه سخنان دیگر حیوانی گوش دهد؟؟؟؟

      مطمیناکه نمی تواند چون نگرش وتفکری درباره خداونددراوشکل نگرفته وباغریزه ای که خدادراوبوجودآورده زندگی خودرا سپری می‌کند. 

      واین منیت ماانسانهاهست که ماراازخداوندوازارادههایش دور می‌کند. 

      واراده خداونددرماکمترمیشود.

      منیت ماسبب شده که ماازخدایمان جدا بیفتیم.

      وقتی کودکی رومیبنیم که معصوم.بی‌گناه. بی‌خیال ودر آرامش هست چون هیچ دیدگاهی ومنیتی ازخودش ندارد.

      ومادرکودکی بدون حسرت .کینه.وافسوس و……بودیم.همیشه شاد خوشحال وازهمه چیز لذت می‌بردیم. 

      وهیچوت از چیزی نگرانی نداشتیم.وهرچی بزرگتر شدیم منیت درما شکل گرفت.

      احساس خوبمان کمتر احساسات بدمان بیشترشد.

      وقتی اراده من برمنیتم بیشترباشداراده خداونددرزندگی ماتغییری حاصل نخواهدشد.

      ومااینجاهستیم که بتوانیم با نوشته های باورساز.که استاد طراحی کردن

      وافکارمان روتقویت می‌کند وراه کارهای رابا قدرت خداتقویت کنیم.

      استادعزیزمن خیلی افکار چیزهای درذهن دارم امابازی با کلمات رو زیادبلد نیستم. اما امیدوارم تونسته باشم وحرفهایم را خوب بیان کرده باشم.

      من خیلی خوشحالم بخاطرچاقیم دراین سایت هستم.

      واین اراده وقدرت خدابودکه مرا به این مسیرهدایت کرد.

      وبابودن دراین مسیرباخیلی راهاآشناشدم.

      استاد امیدوارم امضای خداوند پای خوشیهاشادیهای خودت وخانواده ات باشد.

      ودرپناه خداوند باشید

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 30 از 7 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      امتیاز کاربر: 22905 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 328 کلمه

      با سلام و درود 🌹

      با خوندن مطالب بسيار عالي استاد عزيز ،به فكر فرو رفتم بياد آوردم ؛به ما آموختند كه اگر خدا بخواهد ميشود و اگر خدا نخواهد نميشود ،زندگي من به خواست خدا رقم خورده است و اگر چيزي بخواهم بايد در مواقعي خاص و حالت روحي خاص ،دعا كنم و اين يعني من از خدا جدا هستم و از او دورم و با تقويت اين باورها خود را از خدا جدا دانستيم ،من خداوند را از حرفها و باورهاي خانواده و معلم ها و علما شناختم خداوندي دور و سخت ،او جدا و من جدا ؛

      تعريف من از خداوند با باورهايي كه ديگران در من ساخته بودند اينطور بود ؛كسي كه مهربان است ولي مرا سخت امتحان ميكند ،قدرتمند است وتا نخواهد چيزي به من نميدهد ،كسي است كه توقع دارد من قرآن بخوان و روزه بگيرم نماز بخوانم و دعا كنم و دلشكسته دعا كنم .

      و حالا خداوند را نيرو و انرژي ميدانم كه در همه جا جريان دارد چون چيزي به غير از او وجود ندارد و هرچه هست خود اوست ،اين نيرو عشق و خير مطلق است ،تمام قوانين كائنات را مملو از عشق و خير قرار داده ،من از او هستم و اگر خودم را بشناسم و خواسته هايم همسو با عشق و خير باشد اراده من با اراده او يكي ميشود و خواسته ام خلق ميشود. 

      اگر باورهايم را با عشق او همسو كنم ،هر چه هست را عشق ميبينم و اين يعني زندگي سراسر لذت 😍

      هيچ مني نيست و همه از اوييم 💖

      از وقتي خداي جديدم را شناختم در هر مسئله به ظاهر نا خوشايندي  ،خير ميبينم ،خداي عاشقم ،بينهايت سپاسگزارم ❤️❤️❤️

      حالا جواب سوالم را گرفتم كه ميگويند منيت نداشته باش و از خودت بگذر چون مني وجود ندارد هر آنچه هست خداست و اگر هم ميگويند با جملات و كلمات خصوصيات مثبت خودت رو پررنگ كن يعني خداي درون خود را كه عاشق و توانا و خالق و زيباست پر رنگ كن و جلوه گر خداي بينظير باش 💝

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 22 از 5 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم