0

زندگی با اراده خداوند (قسمت ششم)

زندگی با اراده خداوند
اندازه متن

توکل کردن به خداوند ارتباطی به مذهب، دین و حتی نگرش ما ندارد بلکه به انتظاری که از خداوند داریم ارتباط دارد.

بارها برای انجام یا شروع کاری به خداوند توکل کرده ایم در حالی که انتظار ما از آن موضوع شکست خوردن بوده است.  نتیجه آن اقدام در نهایت تجربه کردن شکست خواهد بود.

اهمیت انتظار داشتن در زندگی

بعنوان مثال انتظار من از زندگی مشترک محدود شدن، جر و بحث با همسر و … بود. برای ازدواج کردن نه تنها من بلکه اعضای خانواده ام به خداوند توکل کردیم و تصور ما این بود که آنچه خداوند قسمت کرده باشد رخ خواهد داد. در نهایت من آنچه انتظار داشتم را در زندگی مشترک تجربه کردم نه آنچه توکل داشتم خداوند برایم رقم بزند.

در قسمت های قبلی توضیحات مفصلی درباره اراده شخصی و اراده خداوند داده شد و به این نتیجه رسیدیم که برای تغییر زندگی لازم است عملکردن بر اساس اراده شخصی را متوقف کرده و بر مبنای اراده خداوند عمل کنیم.

ما برای عمل کردن و تصمیم گیری در جنبه های مختلف زندگی نیاز به فکر کردن داریم.

مرحله فکر کردن تعیین کننده عملکرد ما در زندگی می باشد.

اگر افکاری در راستای اراده شخصی را مرور کرده و اقدام به تصمیم گیری کنیم، عملکرد ما بر اساس اراده شخصی خواهد بود و اگر افکاری در راستای اراده خداوند را در ذهن مرور کرده و سپس اقدام به تصمیم گیری کنیم، عملکرد ما بر اساس اراده خداوند خواهد بود.

برای این کار لازم است مهارت ادغام کردن اراده شخصی با اراده خداوند با کسب کنیم.

ترکیب اراده شخصی با اراده خداوند

در سال گذشته که مدارس به صورت مجازی برگزار می شد همراهی کردن با فرزندانم سبب شد که دروس پایه سوم دبستان و اول متوسطه را مرور کنم.

در ریاضیات هفتم درباره زاویه ها نوشته شده است که دو زاویه زمانی با هم مساوی هستند که دقیقا بر هم منطبق باشند. انطباق دادن شرط لازم برای هم اندازه بودن زاویه هاست.

این قانون ریاضی به شکلی دیگر در قوانین الهی یافت می شود.

انطباق افکار با اراده خداوند شرط همسو شدن با پروردگار برای گسترش و رشد زندگی است.

در این صورت به جای اینکه طبق شیوه ذهنی خود عمل کنید همزمان که در حال مطالعه این نوشته هستید اهدافتان در تمامی جنبه های زندگی در هماهنگی با اراده خداوند به جریان می افتد.

احساس آرامش و سکوت ذهنی که در این لحظه تجربه می کنید به دلیل توجه نکردن به موانع ذهنی یا همان افکاری است که منیت و اراده شخصی ما را شکل داده اند.

در این صورت خواسته های شما در حال جریان از مسیر اراده خداوند به سوی شما هستند.

البته ناگفته نماند که خواسته های تان به دو صورت مــادی یا ایــده قابل اجرا به سمت شما جریان دارند.

حتما شما هم تجربه کرده اید که خواسته شما داشتن وسیله ای بوده است و آن وسیله توسط فردی به شما هدیه داده شده است.

در این روش خواسته شما به شکل مادی به سمت شما جریان می یابد.

در طریق دیگر خواسته شما به شکل ایده های اجرا شدنی منطبق با شرایط فعلی شما به شما گفته میشود.

فردی که تصمیم گرفته است بر اساس اراده خداوند زندگی کند (به خداوند توکل کند) ایده های الهی را دریافت کرده و به آنها عمل می کند و قدم به قدم به سمت تجربه خواسته هایش حرکت می کند.

در این حالت زندگی در اصطلاح عموم بر وفق مرادتان خواهد بود و چرخ زندگی شما به شکل روان می چرخد.

وقتی ظاهر زندگی مخالف خواسته ی شما پیش می رود، وقتی احساس خوشبختی در زندگی نداریم، وقتی افراد نادرست در مسیر زندگی مان قرار می گیرند و حتی زمانی که عادت های مخرب را در زندگی روزمره تکرار می کنیم، نشانه هایی از ناهمانگی ما با قدرت اراده خداوند در زندگی است.

در زندگی بر مبنای اراده خداوند باید همواره برای تجربه شرایطی که انتظار داریم، آماده باشیم.

اگر نیاز به کمک دیگران داریم، آماده پذیرش باشیم.

به نیروی اراده خداوند توکل کنیم و مطمئن باشیم که الهامات خداوند بر ما آشکار می شوند.

هوشیار باشیم و برای پذیرش هر راهنمایی و کمکی که به سمت ما جریان پیدا می کند اشتیاق نشان دهیم.

به این شکل ارتعاش ذهنی خود را با ارتعاش منبع و منشاء جهان هستی هماهنگ می کنیم.

به نظر من توکل کردن به خداوند به این معنی است که ایمان داشته باشیم شرایطی که انتظار داریم را تجربه خواهیم کرد.

همه ما در زندگی خود تجربه انجام کارها به شکل شگفت انگیز را ما داریم.

حتما در زندگی خود به یاد دارید زمان هایی که کارها و مسائلی که حل آنها برای شما مشکل بوده است در چشم به هم زدنی به شکل باورنکردنی حل و فصل شده باشند.

در نوشته های اعضای سایت در فایل های زندگی با طعم خدا بارها خوانده ام که مسائلی که حل کردن آنها برای شخص غیرممکن بوده است به شکل باورنکردنی توسط فرد یا افرادی برطرف شده اند.

  • به شکل باورنکردنی خانه ای که در رویای خود داشته ایم را خریده ایم.
  • به شکل شگفت انگیز پول مورد نیاز برای انجام کار به دست ما رسیده است.
  • با مقدار پولی که داشته ایم زمین یا خانه بزرگتر  و در شرایط بهتر نصیب ما شده است.

همه ما از این گونه تجربیات در زندگی خود داریم و در آن زمان شاید تصور ما این بوده است که خدا رو شکر یک بار هم شانس به ما رو آورده است، انگار فلانی سرش به سنگ خورده که خودش مقدار پول مورد نیاز با به ما قرض داد و افکاری از این نوع که بیانگر نداشتن توجیه یا طریق حل مسائل توسط ذهنمان بوده است.

اما اینها ردپای اراده خداوند در زندگی ماست که به شکل های مختلفی مسائل را برای ما آسان می کند.

به عقیده من همه انسان ها از حداقل اراده خداوند در زندگی خود برخوردار هستند و این خواست خداوند است چرا که در زندگی همه انسانها مسائلی وجود دارد که خود فرد باورش نمی شود چگونه آن مساله حل شده است و به بیشتر از آنچه می خواسته است رسیده است.

اما افرادی که تصمیم می گیرند به صورت آگاهانه افکار و تصمیمات خود را بر مبنای اراده خداوند تنظیم و اتخاذ کنند به طور مستمر از این نیرو شگفت انگیز بهره مند می شوند و همه مسائل آنها به ساده ترین و بهترین شکل ممکن حل می شود و کارها پیش می رود و لذت و خوشبختی سراسر زندگی این افراد را در بر می گیرد.

شاید تعدادی از این افراد را می شناسید یا درباره آنها شنیده یا خوانده باشید.

در ذهن افکاری که آگاهی از اراده خداوند ندارند افکاری مرور می شود که بر مبنای اراده شخصی است.

  • این فرد شانس دارد.
  • پدرش ثروتمند بوده و او از ثروت پدرش استفاده می کند.
  • حتما پارتی دارد و رشوه می دهد که کارهایش انجام می شود.
  • او تحصیلکرده است و پست و مقام دارد.

اینها و صدها دلیل دیگر که در ذهن افراد ناآگاه مرور می شود باعث تقویت اراده شخصی آنها شده و فرصت بهره مند شدن از اراده خداوند در زندگی را از دست می دهند.

افراد خوشبخت و سعادتمند افرادی هستند که از تمام مزایای زندگی بهره مند می باشند.

افرادی که ثروت، سلامتی، روابط عاشقانه، دوستی با دیگران، آرامش و احساس خوب، خوش رویی و … را با هم دارند.

آنها از نظر خلقت با دیگران تفاوتی ندارند، تفاوت آنها فقط در اتخاذ تصمیم شخصی برای استفاده از اراده خداوند در زندگی می باشد.

حتی شاید آنها هیچوقت نوشته هایی مانند این را نخوانده باشند اما به این دلیل که نسبت به ورودی های ذهنی برخورد متفاوتی داشته اند در نتیجه ذهن آنها کمتر از دیگران تحت تاثیر فرمول های اراده شخصی قرار گرفته است.

این موضوع واضح می کند که همه ما به شکل پیشفرض تحت تاثیر و مدیریت اراده خداوند هستیم. اما هرچه بزرگتر می شویم به دلیل قرار گرفتن در معرض شنیده ها و دیده هایی که فرمول های شکل دهنده اراده شخصی را ایجاد می کنند، اتصال ما با منبع و منشاء جهان هستس ضعیف شده و به جای آن به شکل قوی در ارتباط با اراده شخصی قرار می گیریم.

ترکیب افکار شخصی با اراده خداوند

افکاری که در ذهن ما مرور می شوند، طرح اولیه ای در روح جهانی (اراده خداوند) ایجاد می کند. از آنجایی که ما با قدرت اراده خداوند در ارتباط هستیم، بنابراین وقتی به موضوعی در ذهن خود فکر می کنیم که با اراده خداوند هماهنگی دارد، طرح اولیه از طریق ذهن ما در اراده خداوند شکل می گیرد و ما را به اراده خداوند (خواست خدا) متصل می کند.

در این صورت جریان به حقیقت تبدیل شدن طرح اولیه (آرزو) شروع می شود و اقدامات لازم از سوی اراده خداوند به جریان می افتد.

از آنجا که اراده خداوند باید از شکل نامرئی به شکل مرئی و قابل لمس تبدیل شود تا در زندگی قابل استفاده باشد از محدوده بدون زمان باید وارد محدوده زمان دار شود.

بنابراین تبدیل شدن اراده خداوند به شکل قابل استفاده در زندگی نیاز به زمان مشخص دارد.

هرچقدر هماهنگی ما با اراده خداوند در سطح بالاتری باشد فاصله زمانی کاهش می یابد تا جایی که به اشاره ای می توان آنچه نیست را به هست تبدیل کرد.

برای تجلی خواسته های خود از طریق اراده خداوند باید باور کنیم هرآنچه را که می خواهیم تجربه کنیم، حقیقتی موجود و در دسترس است که در سمت خداوند (معنویت) وجود دارد.

افکار شرطی شده، محدود کننده و افکاری که متجلی شدن خواسته ها را ممکن نمی داند را باید از ذهن خود بیرون کنیم.

باید باور کنیم هر خواسته ای که در ذهن ما شکل می گیرد در سمت خداوند به شکل انرژی نامحدود و پاک وجود دارد.

زمانی که خواسته های خود را در ذهن مرور می کنیم و نسبت به تحقق آنها باور داریم، احساس آرامش داریم. در این صورت بر مبنای اراده خداوند درباره خواسته های خود فکر کرده ایم.

اما زمانی که نسبت به تحقق خواسته های خود احساس ناآرامی و ناامیدی داریم، برمبنای اراده شخصی درباره خواسته های خود فکر کرده ایم.

نتیجه این دو طریق تفکر درباره خواسته ها با هم تفاوت دارد.

فردی که بر مبنای اراده شخصی به خواسته های خود فکر می کند در نهایت تصمیم می گیرد بر اساس افکار ذهن خود (اراده شخصی) برای رسیدن و تجربه خواسته هایش عمل کند.

از آنجا که عقل ما محدود است و با افکار اشتباه بسیاری در ذهن ما شکل گرفته است تصمیمات ما راه حل ساده و مناسب برای خلق خواسته هایمان نمی باشد.

اما فردی که بر مبنای اراده خداوند به خواسته های خود فکر می کند در نهایت تصمیم می گیرد آرامش خود را حفظ کرده، خواسته خود را رها کرده و از فرصت زندگی و شرایط فعلی خود استفاده کند.

این افراد به خداوند توکل کرده و اطمینان دارند که خواسته اش به شکل ساده و در زمان مناسب در اختیار آنها قرار می گیرد.

به بیان ساده تر:

اگر اعتقاد داشته باشیم که آنچه از طریق ذهن از خداوند درخواست می کنیم، از قبل در نیروی اراده خداوند وجود دارد و در موعد مقرر آن را دریافت خواهیم کرد، خواسته های ذهنی خود را به شکل مادی در زندگی تجربه می کنیم.

برای همسو شدن با اراده خداوند نیاز داریم باور کنیم که هرآنچه برای رشد و گسترش زندگی نیاز داریم در دایره قدرت اراده خداوند است.

باید تمامی شک و تردیدها را کنار بگذاریم تا افکار و خواسته های ما هماهنگ با نیروی اراده الهی در ذهن ما ایجاد و به سمت نیروی اراده الهی رهسپار کنیم.

در این صورت قدرت اراده الهی در هم جهت با زندگی ما به جریان افتاده و آنچه درخواست (دعا) کرده ایم را به سمت ما هدایت می کند.

این قسمت از سریال زندگی با اراده خداوند را با ذکر این نکته به اتمام می رسانم.

برای ملحق شدن به اراده خداوند، نیاز نیست گذشته خود را تغییر دهیم یا تمام فرصت هایی که تصور می کنیم از دست داده ایم را جبران کنیم.

همچنین نیاز نیست بر اساس معیارهای ارزشگذاری جامعه در خود و شرایط زندگی تغییر ایجاد کنیم.

برای ملحق شدن به قدرت اراده خداوند فقط کافی است نگرش های اشتباه خود درباره خداوند و زندگی را شناسایی و به مرور در جهت برطرف کردن آنها سعی و استمرار داشته باشیم.

این اقدام سرآغازی برای ملحق شدن به آگاهی معنوی به شمار می رود.

در قسمت بعدی پیشنهاداتی برای رهایی از افکار و نگرش های اراده شخصی و ملحق شدن به اراده خداوند ارائه خواهد شد.

منتظر خواندن نوشته های شما هستم

همراه همیشگی شما: رضا عطارروشن

با دادن ستاره به این مطلب امتیاز بگیرید.

امتیاز 4.41 از 58 رای

https://tanasobefekri.net/?p=29710
32 نظر توسط کاربران ثبت شده است.
اندازه متن بخش نوشتن دیدگاه:

دیدگاهتان را بنویسید

اندازه متن دیدگاه ها
      آواتار الهام خضرلو
      1401/06/13 09:14
      مدت عضویت: 1913 روز
      امتیاز کاربر: 7568 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 1,523 کلمه

      سلام خدای مهربون

      نمیدونم چطوری شروع کنم دوست دارم باهات حرف بزنم دوست دارم به یادم بیارم روزهایی که با اراده تو زندگی کردم وتو راحت منو به خواسته هام رسوندی

      یادمه من خیلی روزهای امتحانات استرس داشتم و تا صبح بیدار میموندم وتمام تلاشم رو میکردم که کتابم رو تمام کنم بعضی روزها سه تا امتحان تو یه روز بود واقعا سخت بود من با قهوه خوردن تا صبح بیدار میموندم من تمام تلاشم رو میکردم بااینکه نگران نمره و سوالات هم بودم ولی نمیدونم چرا همیشه دیگه نزدیک ساعت امتحان که مدرسه یا دانشگاه  میرفتم دیگه کلا بیخیال میشدم یه جورایی دیگه رها میشدم از استرس امتحان و دیگه برام مهم نبود چند بشم یه جوری حس رهایی بود الان میفهمم که اون موقع من لحظه آخرتوکل میکردم به خدا برای همین آروم میشدم و امتحان رو با آرامش میدادم و واقعا نمره عالی هم میگرفتم ولی به محض پایان امتحان دوباره اون استرس نفس گیر برای امتحان بعدی شروع میشد .

      به نظر من توکل یعنی همین تو تمام تلاش وکوششتو بکنی و نتیجه روبه خدا واگذار کنی و ایمان داشته باشی که نتیجه ات عالی میشه و خدا حمایتت میکنه و با خیال آسوده به زندگیت برسی من دوره های لاغری رو شروع کردم باید تمام تلاشم رو بکنم وبه ایده ها والهاماتم عمل کنم و گوش بدم ببینم خدا چی میگه مثلا در عملکردورفتارم  سعی کنم گوش بدم به ندای درونم که میگه بسه دیگه نخور یا وقتی نامید میشم بهم میگه ادامه بده تو کارتو بکن منم کارمو دارم میکنم..

      دیشب کمی خسته بودم .منفی بافم اذیت میکرد که تو لاغر نمی شی تو لاغر بشو نیستی تو رفتارت اشتباه هست تو باید خیلی کم بخوری تا لاغر بشی استاد میگفت مثلا 5کیلو باور چاقی داری تو مغزت باید این قدر اطلاعات لاغری بدی با هم برابر بشن پنج پنج حالا تازه دیگه چاق نمی شی ازین به بعد کار اصلی تو شروع میشه برای لاغری باید حداقل  مغزت ده کیلواطلاعات لاغری دیگه  ذخیره کنه تا لاغر بشی یواش یواش ببین دختر دایی همسرت سمیرا رژیم هست ببین چقدر می خوره صبح 8 یه کف دست نان ظهر پنج شش قاشق برنج شبم همینطور برای همین تو یه سال بیست کیلو لاغر کرده تو که همش داری میخوری  خیلی حرفها زد ومن داشتم گوش میدادم بعدش یه حسی بهم گفت الهام اگر تو تا الآن لاغر شده بودی الان اینجا نبودی خدا دوست داره تو هنوز باشی تو این مسیر دوس داره ازاینجا تکون نخوری دوست داره باشی اگر لاغر شده بودی دیگه خیالت راحت شده بود رها کرده بودی مسیر لاغری رو دوست داشته نگه ت داشته اینجا پس بمون عشق کن به وقتش همه چی درس میشه نامید نشو 

      از هیچ کسم خجالت نکش که لاغری دلخواهت کسب نشده از استادم خجالت نکش استاد خودش میدونه همه این مسیر و قضاوتت نمیکنه که چرا این نتیجه نمی گیره داره ادا درمیاره.

      بهم گفت مانتو دیشبت برای سال 96بوده درسته گشادتر بوده اونموقع ولی خداروشکر کن ببین هنوز هم اندازه ته دکمه هاش راحت بسته میشه کمی هم آزاده پس خوشحال باش از سال 96چند سال میگذره پنج ساله گذشته ولی مانتو اندازه ت هست این مگه خوشحالی نداره چرا ناراحت شدی ازاینکه مثل قبلت نشده خیلی امیدوارتر شدم ولی از یه موضوع دیگه هم کمی ناراحت بودم زیاد برام مهم نبود حرفهاش

      من نمیدونم چرا همش وقتی میخوام بیشتر تمرکز کنم بر لاغری تا نتیجه ام بهتر بشه همش تصمیم میگیرم از فردا قشنگ گوش بدم و تمرین بنویسم تا لاغر بشم چرا همش فکر نمیکنم از فردا بهتر عمل میکنم این به نظرم اصلی ترین مشکل من هست عمل گرایی و ازین به بعد تصمیم میگیرم بر رفتار خودم تسلط بیشتر داشته باشم و خدا مطمئنن حمایتم خواهد کرد.

      من خیلی چیزها رو به صورت مادی جذب زندگیم کردم با استفاده از اراد ه خداوند از جمله وسیله های خونمون به طرز معجزه آسا وارد زندگی مون شد من جهیزیه نداشتم خداخودش  برای من وهمسرم جور کرد در بدترین شرایط مالی وبیپولی؛ همسرم همه پولهاشو خرج ساخت خونه کرده بود بدهکار بودیم هیچی نداشتیم ولی خدا رسوند اونموقع هم یادمه اصلا نگران نبودم یه جورایی توکل کرده بودم من قبلا توکل نمی دونستم چیه ولی حالا که کمی آگاهیم بیشتر شده میفهمم که اون موقع ها هم بااینکه معنی توکل کردن رو نمی دونستم ولی خودکار در زندگیم اجرا میکردم هیچ وقت اون روز خرید وسایل خونه یادم نمیره من ناراحت نبودم ازاینکه وسیله نداریم خونه مون هنوز تکمیل نبود ما خونه مادرشوهرم بودیم و همسرم اروم آروم خونه رو درست می‌کرد من تو دلم آرزو میکردم کاش وسیله داشتیم تا به محض تکمیل خونه خونه خودمون بریم خونه مادر شوهرم اصلا راحت نبودیم و همش ناراحتمون میکردن تااینکه خداوند خیلی زودتر از تکمیل خونه وسایل خونمون رو به بهترین شکل رسوند با یه چک به مبلغ خیلی کم صاحب همه چیز شدیم الآن که یادم میفته قلبم به تپش در میاد ازاین همه لطف خداوند خداروشکر

      یا مثلا گوشی که الآن دارم رو از خواهر عزیزم هدیه گرفتم گوشی قبلیم خیلی مدلش پایین بود همش به همسرم غر میزدم گوشیمو عوض کن اونم شرایط مالیش اجازه نمیداد من با اون گوشی چهار پنج سال کار کردم خیلی سخت بود همش هنگ می‌کرد همش باطری خالی میکرد من نظراتمو تو سایت به سختی با اون تایپ میکردم واقعا به عشق لاغری می‌نوشتم بااینکه سخت بودنوشتن با اون گوشی کوچک . در رنج وسختی بودم ازینکه گوشی خوبو بزرگ ندارم تا اینکه مهرماه خواهرم این گوشی جدیدم رو بهم هدیه داد واقعا خوشحال شدم اولا خیلی ذوق میکردم ولی حالا بازم گوشی مدل بالاتر میخوام اون یکی گوشیم رو دادم به دخترم بعضی وقتها که دستم میگیرم و باهاش کار میکنم میبینم چقدر گوشی جدیدم عالی تر ازونه و خیلی کارم رو راحت کرده و بیشتر قدر گوشی جدیدم رو بیشتر میدونم گوشی منم به طرز عالی وارد زندگیم شد برای گوشی راستش کمی ناراحت بودم چون کار باهاش این اواخر سخت شده بود همش باطری خالی می‌کرد ولی خدا خودش این گوشی رو فرستاد خداروشکرت رها کرده بودم ولی امیدوار هم بودم .

      در مورد خواسته هایی که با عمل به الهامات بهش رسیدم کار خونگی که سال 97شروع کردم بود یک ایده به ذهنم رسید اوایل آشناییم با قانون جذب بود بااینکه هنوز هیچی نمی دونستم از قانون ولی دوست داشتم کار و درآمد داشته باشم ایده تولید محصول داده شد من گوش دادم رفتم با پول کمی که داشتم مواد اولیه خریدم و شروع به تولید کردم بعدش الهامی دریافت کردم که محصول رو به عطاری معرفی کن این کار هم انجام شد بعد ایده برچسب زدن برروی محصول داده شد چون محصولم کمی ناشناخته بود خواص محصول و نحوه مصرف روی برچسب زده شد  هزینه چاپ خیلی زیاد شد اون‌موقع برام با درآمد کمی که داشتم ولی خوشگل تروتمیز بود.

       همه کارهای سفارش چاپ  و طراحی برچسب رو خودم انجام دادم   بعدایده زدن گروه وکانال در تلگرام  رو اجرایی کردم یادمه قدم به قدم اجرا کردم حتی به ایده گفته شده برای گرفتن مجوز به مرکز استان داده شد ومن برای اولین بار تنهایی رفتم اداه جهاد استانمون بعد ایده رفتن به فرمانداری هر چی به دلم الهام میشد اجرا میکردم بااینکه همسرم مخالف بود و تقریبا قهر بودیم هیچ حمایتی نبود با پول خودم و درآمد خودم ایده ها رو اجرا میکردم خیلی شور و شوق داشتم اولین کسب وکارم بود هیچ تجربه نداشتم تنهایی همه کار کردم ولی بعد یکسال از شروع کارم به خاطر کمبود مشتری وکم شدن شور وشوق ودرک نکردن قانون تکامل و عجله کردنم  ادامه ندادم ولی یادمه همه کارها خودش به راحتی درس میشد چون من خودم رو به اراده خدا متصل کرده بودم و خداوند کارهایم رو خودش به بهترین شکل انجام میداد .ولی حالا با این همه آگاهی نمیدونم چرا اصلا شور وشوق اون سال رو ندارم احساس میکنم دست وپایم بسته شده شور و.شوقم رفته نمیدونم شاید چاقی دست و پایم رو بسته و نمیزاره کار پیدا کنم یا کاری شروع کنم شاید همه چیز رو برای بعد لاغری موکول کردم حتی بارداریم رو

      من دوست دارم با این آگاهی ها دوباره به اراده خداوند وصل بشم و دست از اراده شخصی برادرم و همه زندگیم رو برای بعد لاغری موکول نکنم خدا باید کمک کنه من تنهایی نمیتونم.دی ماه سال گذشته هم وارد بازاریابی شبکه ای شدم اصلا با علاقه نبود به اصرار خواهرم بود سه ماه بودم ولی موفقیت چندانی نداشتم و شرکت تعلیق شد و تاثیرات منفی زیادی بر روح وروان من وارد کرد وفکر میکنم برای همین فعلا از کار کردن میترسم دوست ندارم دوباره آن فشارهای روحی رو تجربه کنم واقعا تحمل  شکست یا فشارهای روانی رو ندارم دیگه دلم فعلا آرامش میخواد تازه ارامش خودم رو باز یافتم دوست دارم هنوز از داشته هایم از کارهایی که به ان علاقه مند هستم مثلا بزرگ کردن جوجه هام لذت ببرم تا شادی وارامشم درونی تر شود تا مشکلات و مسائل نتونه منو از پا در بیاره دوست دارم الهام قوی از خودم بسازم الهامی که با قدرت وپرتوان از مشکلاتش بزرگتر باشد نه با هر بادی کمرش خم شود و نتواند بلند شود.

      واین نوشته ها از من یک الهام قوی وپر قدرت می‌سازد الهامی که با کمک اراده خداوند با شجاعت به جلو حرکت میکند و مثل کوه استوار و با صلابت همه مشکلات رو زیر پا میگذارد .

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 10 از 2 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم