در قسمت قبل درباره راهکارهای افزایش سطح انرژی توضیح داده شد.
گفتگوی درونی و سطح انرژی بعنوان دو عامل مهم و تاثیرگذار در ایجاد ارتباط با قدرت اراده خداوند مورد بررسی قرار گرفت و راهکارهای کنترل گفتگوی درونی و افزایش سطح انرژی به طور مفصل شرح داده شد.
بدیهی است برای درک و نفوذ آگاهی نیاز است بارها مطالب قسمت های قبل مرور شود و همواره سعی کنیم به آنچه گفته شده است عمل کنیم تا به مرور شخصیت ما از نظر افکار و اعمال به شکلی تغییر کند که اتصال پایدارتر و همسو تری با قدرت اراده خداوند داشته باشیم.
در این قسمت به بررسی موضوع “خود بزرگ بینی” بعنوان یکی دیگر از موانع ایجاد ارتباط با قدرت اراده خداوند می پردازیم. امید است با استفاده از راهکارهای ارائه شده در این قسمت و قسمت های قبلی تسلط و مهارت بیشتری بر افکار و اعمال خود پیدا کنیم.
خود بزرگ بینی (مغرور شدن)
خود بزرگ بینی مانع همسو شدن با قدرت اراده خداوند می شود.
سالها شنیده بودم که خود بزرگ بینی به معنی مغرور بودن است، اینکه خودت رو برتر از دیگران بدونی و به اطرافیانت احترام نذاری.
شنیده بودم خداوند انسان های خود بزرگ بین را دوست ندارد و در مقابل انسان های خاکی و افتاده را دوست دارد و آنها وارد بهشت می شوند.
زمانی که در مسیر تغییر کردن قرار گرفتم و شناخت صحیح از خداوند برایم مهم شد به مرور اصل و اساس موضوعاتی که از قبل در ذهنم ثبت شده بودند برایم واضح شدند.
یکی از موضوعاتی که وقتی مفهوم و درک صحیح از آن پیدا کردم شگفت زده شدم، معنی “خود بزرگ بینی” بود.
برای اینکه بهتر به تفاوت آنچه در ذهن خود درباره خود بزرگ بینی می دانید با آنچه در ادامه می خوانید، چند لحظه خواندن مطلب را متوقف کنید و به این سوال فکر کنید و پاسخ آن را از میان افکار و عقاید خود جستجو کنید.
به نظر شما “خود بزرگ بینی” یعنی چه؟
پاسخ خود را ابتدا به صورت ذهنی مرور کنید و سپس در بخش نظرات این نوشته ثبت کنید.
به احتمال زیاد دیدگاه شما درباره “خود بزرگ بینی” شباهت زیادی به آنچه من فکر می کردم دارد و این کاملا طبیعی است چون منبع اطلاعات همه ما یکسان است.
کارلوس کاستاندا در کتاب “آتش درون” اینچنین آورده است:
خود بزرگ بینی، بزرگ ترین دشمن بشر است.
آنچه که انسان را ضعیف می کند احساس رنجیدگی از اعمال و کردار ناشایست پیروانش می باشد.
خود بزرگ بینی سبب می شود که انسان، بیشتر زندگی اش را برای رنج بردن از کسی یا چیزی صرف کند.
مواجه شدن با این تعریف درباره “خود بزرگ بینی” مدت ها مرا به فکر فرو برده بود که معنی واضح و صحح “خود بزرگ بینی” چیست.
به این عبارت توجه کنید: “احساس رنجیدگی از اعمال و کردار ناشایست دیگران انسان را ضعیف می کند.”
همه ما این تجربه را داریم که بخاطر رفتار اطرافیان خود به شدت ناراحت شده و رنجیده ایم.
در آن شرایط احساس قدرت می کردیم یا ضعف؟
قطعا احساس ضعف در ما شکل گرفته است.
سالها از رفتار و عملکرد همسرم به شدت عصبانی شده و با او جر و بحث می کرد اما پس از سالها که این رفتار و عملکرد را داشتم روابط من با همسرم بهبود پیدا نکرده بود و البته همسرم رفتارها و عملکرد بیشتری از خود نشان می داد که باعث رنجش عصبانیت من می شد.
به این نتیجه رسیده بودم که او عمدا این رفتار را تکرار می کند تا من خسته شده و در نبرد روابط زناشویی شکست بخورم و تابع رفتار و خواسته هایش شوم.
اکنون به این عبارت توجه کنید: ” انسانی که خود بزرگ بینی دارد، از شرایط پیرامون خود ناراضی است.”
در تمام سال های زندگی از همه چیز و همه کس ناراضی بودم و شکایت می کردم.
از رفتار های دیگران، از شرایط اقتصادی، از گرمای هوا، از شدت باران، از گفته های اطرافیان و از هر موضوعی که می شنیدم یا می دیدم ناراضی بودم.
وقتی تعریف کارلوس کاستاندا درباره “خود بزرگ بینی” را درک کردم متوجه شدم در تمام زندگی من انسان خود بزرگ بینی بوده ام برخلاف آنچه تصور می کردم انسان افتاده و خاکی هستم اما تمام نشانه ها و ویژگی های انسانی که خود بزرگ بینی دارد را در خودم می دیدم.
مواجه شدن با این واقعیت سبب شد که خیلی جدی تر درباره موضوع “خود بزرگ بینی” فکر و تامل کنم تا بهتر آن را درک کرده و برای رفع آن اقدام کنم.
من به این درک رسیدم که انسان درگیر خود بزرگ بینی است، خود را جدای از بقیه می داند.
این جدایی ممکن است به واسطه شهرت یا مدرک یا اعتباری باشد که فرد به دست می آورد. اما نوع دیگری از جدایی که بسیار بیشتر رایج است این است که فرد به واسطه اینکه فکر می کند نسبت به دیگران کمتر است خود را از دیگران جدا می داند.
در واقع نداشتن عزت نفس منجر به خود بزرگ بینی می شود.
نتیجه خود بزرگ بینی جدا شدن و فاصله گرفتن از دیگران است در این شرایط فرد از هر رفتار و عملکردی ناراحت می شود و تصور می کند که دیگران او را درک نمی کنند.
خود بزرگ بینی در واقع به معنای بزرگ کردن فاصله میان خود و دیگران است این فاصله می تواند به واسطه داشته ها (ثروت، مدرک، شهرت و …) ایجاد شود و همچنین می تواند به واسطه نداشته ها (احترام، ارزش، زیبایی و ….) ایجاد شود.
تفاوت این دو نوع نگرش این است که آنچه که باعث می شود فردی به واسطه داشتن آنها فاصله خود را از دیگران زیاد (بزرگ) ببیند فیزیکی هستند یعنی در زندگی مادی قابل مشاهده و ارائه هستند اما در مورد فردی که به واسطه نداشته ها فاصله خود را از دیگران زیاد می داند عموما غیرفیزیکی هستند و در ذهن خود آنها را ساخته است.
به عنوان مثال فرد قدکوتاه خود را عامل تفاوت و فاصله داشتن از دیگران می داند و این عقیده را آنچنان در ذهن خود بزرگ می کند که به رفتار و عملکرد واقعی او تبدیل می شود درحالی که قد انسان عامل جدایی یا برتری یا تفاوت بین انسانها نمی باشد.
من عقیده دارم اگر قد، رنگ (پوست، چشم، مو)، جنسیت، صدا، چهره و هر عاملی که انتخاب ما نبوده است عامل تفاوت بین انسانها در رسیدن به رویاهایشان باشد عدالت خداوند خدشه دار می شود و از آنجایی که ایمان دارم خداوند عادل است بنابراین هر موضوعی که انتخاب ما نبوده است تاثیری در میزان موفیت یا جایگاه اجتماعی ما ندارد.
خود بزرگ بینی سبب می شود که فرد خود را تافته جدا بافته از دیگران بداند. البته ذکر این نکته ضروری است که خود بزرگ بینی را با احساس لیاقت یا خود ارزشمندی و دوست داشتن خود اشتباه نگیرید.
فرد خود بزرگ بین واقعیت خود را بر مبنای جسم، پیروزی ها، برتری، دارایی یا شکست های خود تعیین می کند.
در این صورت انسانی که از خود شکست های بیشتری داشته است را انسان بدبخت و انسانی که از خود پیروزی های بیشتری داشته است را انسان خوشبخت تعریف می کند.
در این صورت فرد در هر شرایطی از زندگی رنج خواهد برد چون در هر شرایطی باشیم افراد بیشماری هستند که در شرایط پایین تر از ما قرار دارند و افراد بی شماری نیز در شرایط بهتر از ما قرار دارند.
در این صورت به واسطه ایجاد خود بزرگ بینی در خود همیشه در زندگی در حال رنج بردن از رفتار یا داشته های دیگران خواهیم بود.
بنابراین اهمیت ندارد که شما چقدر سعی می کنید انسان افتاده یا خاکی باشید، اگر از رفتار و عملکرد دیگران رنج می برید یا به واسطه آنچه دیگران دارند یا خود ندارید احساس ناتوانی و ناامیدی می کنید شما مبتلا به “خود بزرگ بینی” هستید.
در واقع مغرور بودن واکنش جسمی افرادی است که مبتلا به خود بزرگ بینی هستند همچنین مظلوم نمایی از نشانه های بارز ابتلا به خود بزرگ بینی است.
خود بزرگ بینی یعنی بزرگ دیدن فاصله خود با دیگران.
خود بزرگ بینی یعنی طبقه بندی کردن انسانها به دو یا چند گروه.
به اندازه ای که افراد همسو با اراده شخصی فکر و عمل می کنند میزان ابتلا آنها به خود بزرگ بینی بیشتر است. از این رو آن را مانع ایجاد ارتباط با قدرت اراده خداوند می دانم.
خود بزرگ بینی سبب می شود به جای همکاری کردن با دیگران با آنها رقابت کنید. این رفتار باعث ایجاد ناهماهنگی با قدرت اراده خداوند می شود و افکار و تصمیمات فرد همواره همسو با اراده شخصی شکل می گیرند.
بنابراین برای هماهنگ شدن با قدرت اراده خداوند باید میزان ابتلا به خود بزرگ بینی را در خود کاهش دهیم. برای این منظور راهکارهایی ارائه شده است که عملکردن به آنها باعث تغییر شخصیت و عملکرد فرد خواهد شدو به مرور هماهنگ شدن با قدرت اراده خداوند را در خود تجربه می کند.
از نشانه های هماهنگ شدن با قدرت اراده خداوند، درک و احساس ویژگی های اراده خداوند در خودمان است.
مراحل کاهش ابتلا به “خود بزرگ بینی”
مراحلی که در ادامه به شرح آنها پرداخته می شود کاملا عملی هستند. بنابراین تنها خواندن آنها تغییری در میزان ابتلا شما به خود بزرگ بینی ایجاد نمی کند بلکه باید آنچه می خوانید را درک کرده و سعی کنید در زندگی روزمره به عمل تبدیل کنید.
به این ترتیب ابتدا افکار و سپس رفتار شما دستخوش تغییر در جهت همسو شدن با قدرت اراده خداوند می شود و نتایج این اقدام را به شکل های مختلف در زندگی خود تجربه خواهید کرد.
۱- رنجیدن از دیگران را متوقف کنیدی
رفتار دیگران، علت مناسبی برای آزار و اذیت خودمان نیست. این درحالی است که عادت رنجیدن از دیگران باعث ضعیف شدن و از دست رفتن شور و اشتیاق ما برای زندگی کردن می شود.
هرگاه شما از دیگری رنجیده باشید به هیچ وجه شور و شوق دنبال کردن اهداف و علایق خود را نخواهید داشت.
رنجش از دیگران فرصت زندگی کردن و تجربه کردن زیبایی های جهان مادی را از بین می برد.
بارها در نوشته های اعضای سایت یا گفتو با افراد با شرایطی مواجه شده ام که فرد بخاطر عملکرد همسر، فرزند یا اطرافیان خود به قدری دچار رنجش و ناراحتی شده است که مدت هاست دست از تلاش برای پیگیری هدف های مهم خود در زندگی برداشته است.
فردی که پزشک موفقی در رشته تخصصی خود بود، بخاطر رنج و عصبانیت شدیدی که از رفتار فردی که او را عشق زندگی اش می دانست مدت ها بود که شور و شوق دنبال کردن حرفه پزشکی که رویای کودکی اش بوده است را نداشت.
از حضور منظم در مطب پزشکی اش خودداری می کرد، حوصله گوش دادن به صحبت های مراجعین خود را نداشت، تمرکز کافی برای تحلیل مشکل مراجعین را نداشت و به همین دلیل بارها تجویز نادرست انجام داده بود و مشکلات زیادی برای او ایجاد شده بود.
تمام تلاش و استمرار چندین ساله اش بخاطر عدم مهارت در کنترل رنجش از دیگران در حال نابود شدن بود و این در حالی بود که فردی که او بخاطرش تا این حد رنجیده بود بدون توجه به شرایط این فرد به بهترین شکل به زندگی خود ادامه می داد.
این نتیجه رنجش بخاطر رفتار و عملکرد دیگران است.
اگر رنجیدن از دیگران عادت همیشگی شماست بدانید که جهان هستی همواره شما را در موقعیتی قرار خواهد داد که فرصت رنجیدن را داشته باشید.
سیستم جهان هستی به این ترتیب است که همواره افراد را با مشکلاتشان مواجه می کند تا بلکه آنها متوجه آن مشکل که باعث آزار و اذیتشان می شود شده و در جهت رفع آن و رشد شخصیت خود اقدام کنند اما عملکرد عموم انسان ها به این شکل است که تا روزی که زنده هستند تکرار آن مشکل را به عادت خود تبدل می کنند و عقیده دارند شانس و اقبال آنها اینگونه است که همیشه مورد آزار و اذیت قرار بگیرند.
برای پایان دادن به رنجیدن از دیگران باید برای زندگی خود احترام و ارزش قائل باشید.
تا زمانی که زندگی خود را صرف رنجش از دیگران می کنید در حال بی احترامی کردن به زندگی و قدرت اراده خداوند هستید. در این صورت اراده خداوند همسو با شما عمل نمی کند بلکه در جهت تقویت اراده شخصی شما عمل کرده و روز به روز شما شرایط سخت تری را تجربه خواهید کرد.
برای رهایی از رنجیدن باید به “احترام قائل شدن” برای زندگی روی بیاورید.
هربار که فرصت و شرایط رنجیدن از دیگران فراهم بود این عبارت را به یاد بیاورید:
“آیا در این لحظه عملکرد من باعث احترام به زندگی و روح الهی می شود؟”
اگر نمی شود اهمیتی ندارد فردی که با رفتارش فرصت زنجیدن شما را فراهم کرده است چه کسی است، قطعا جایگاه خداوند بالاتر از اوست.
پس انتخاب کنید که با رها کردن رنجیدن به خود، زندگی و روح الهی احترام بگذارید.
آن فرد هیچ قدرتی برای بهبود یا تخریب زندگی شما ندارد، قدرت از آن خداوند است و احترام به خداوند از طریق نرنجیدن از دیگران روش مناسب و تاثیرگذاری برای همسو شدن با قدرت اراده خداوند است.
آرامش از خداوند است، شما که بخشی از خداوند هستید در خانه جایی ندارید مگر زمانی که در میدان آرامش او باشید.
رنجیده شدن نیز انرژی ضعیف و ویرانگری مشابه همان عملی که شما را رنجاده است ایجاد می کند. انرژی های ضعیف در تقابل با هم منجر به حمله، ضد حمله و جنگ می شود. در ان شرایط شما از میدان آرامش و خانه خود خارج شده اید.
۲- نیازمند پیروزی و برتری بر دیگران نباشید
اراده شخصی دوست دارد ما انسانها را به دو دسته برنده و بازنده تقسیم کند.
نیاز به برنده بودن انتظار و عقیده ای است که در نهایت باعث شکست و رنجیده خاطر شدن شما خواهد شد چرا که در نهایت همیشه برنده بودن غیرممکن است.
سرانجام یک نفر پیدا می شود که سریع تر، خوش صداتر، خوش شانس تر، جوان تر، قدبلندتر، حرفه ای تر و باهوش تر از شما باشد و در این صورت احساس می کنید که بی ارزش و حقیر هستید.
انسانها با بردها و پیروزی های خود شناخته نمی شوند و این درحالی است که همواره اخبار متعدد درباره پیروزی یک نفر یا یک تیم بر نفر یا تیم دیگری منتشر می شود.
برنده شدن اگر بعنوان یک هدف که باعث انگیزه و حرکت در مسیر کسب مهارت و شکوفایی توانایی ها و استعدادهای خود باشد بسیار باارزش و ارزنده است اما اگر به وسیله ای برای خود بزرگ بینی منجر شود بسیار مخرب و بازدارنده خواهد شد.
تلاش براری برنده شدن یا برتر از دیگران بودن در جنبه های مادی سبب می شود که در تمام زمان حیات خود به فکر غلبه بر فرد دیگری باشید.
سالها این عادت مخرب را در رانندگی کردن داشتم. همیشه دوست داشتم از ماشین جلویی سبقت بگیرم و این عادت سبب می شد از زمان شروع حرکت تا رسیدن به مقصد در حال تلاش برای سبقت گرفتن از ماشین جلویی باشم.
به مقصد می رسیدم بدون اینکه لذتی از رانندگی، زیبایی های مسیر و خوش و بش کردن با دیگران برده باشم.
به اندازه همسو بودن افکار و عملکرد ما با اراده شخصی، نیاز به برنده شدن و برتر از دیگران بودن داریم.
نکته حائز اهمیت این است که رقابت برای برنده بودن باید در درون رخ دهد.
به این شکل که همیشه به دنبال درک بهتر و بیشتر وجود خود و شکوفایی توانایی ها و تجربه علایق خود باشیم.
سعی کنید همیشه در رقابت با خودتان پیروز باشید نه در رقابت با دیگران.
سعی کنید در داشتن آرامش بیشتر در رقابت با اراده شخصی برنده باشید. در توجه به ویژگی های اراده خداوند برنده باشید، در توجه نکردن به فرمول های ذهنی بیشتر که همسو با اراده شخصی هستند برنده باشید.
این نوع رقابت منجر به پیروزی و تجربه خوشبختی و آرامش درونی شما می شود نه پیروزی در رقابت با دیگران و عوامل و معیارهای بیرونی.
این نگرش را در خود ایجاد کنید: “هرچه کمتر در جستجوی برنده شدن بر دیگران در دنیای بیرون باشید، پیروزی بیشتری در زندگی تان پدیدار خواهد شد.””
۳- حق به جانب بودن را ترک کنید
اراده شخصی منشاء اختلاف و تفرقه است زیرا مجبورتان می کند تا دیگران را قضاوت کرده و آنها را خطاکار یا عملکرد آنها را اشتباه بدانید.
کینه جو بودن یا خصومت ورزیدن سبب می شود از قدرت اراده خداوند جدا شوید.
اراده شخصی سرشار از خشم، شکست دادن، نیش زبان و … است و این در حالی است که اراده خداوند سرشار از مهربانی، عشق، محبت است.
زمانی که در روابط خود درگیر بحث با دیگران می شوید و سعی در پیروز شدن بر طرف مقابل را دارید سعی کنید با کنار گذاشتن حق به جانب بودن خود را از همسو بودن با اراده شخصی خارج کنید.
در این شرایط حتی سکوت کردن به منزله مهربانی است چرا که از ادامه بحث جلوگیری می کند. این مهربانی ابتدا نصیب خودتان می شود که از تمرکز و تشدید انرژی های ضعیف خودداری کرده اید سپس مهربانی شما شامل فرد مقابل می شود چرا که او را از دام تقلا کردن در افکار و گفتار سرشار از انرژی تضعیف کننده نجات داده اید.
زمانی که نیاز به حق به جانب بودن را رها کنید، فرصت پیدا می کنید با قدرت اراده خداوند در جهت گسترش آرامش و مهربانی همسو شوید.
لازم به ذکر است که اراده شخصی در تقویت حق به جانب بودن بسیار مصمم است.
افراد بیسیاری هستند که مرگ را بر رها کردن حق به جانب بودن ترجیح می دهند. آنها می گویند به مبارزه برای اثبات حق به جانب بودن خود ادامه خواهند داد حتی اگر منجر به مرگ آنها شود.
حق با جانب مردن را با شرافت تر از رها کردن حق به جانب بودن می دانند چرا که تصور می کنند در این صورت شکست خورده اند.
مطمئن باشید رها کردن حق به جانب بودن قطعا موجب پیروزی شما خواهد شد اگرچه نتوانید دلیل واضح برای برتری خود پیدا کنید.
در لحظه ای که مشغول بحث و جدال برای اثبات حق به جانب بودن خود هستید لحظه ای متوقف شوید و به این فکر کنید که من می خواهم حق به جانب باقی بمانم یا شاد و خوشحال زندگی کنم؟
این پرسش به شما کمک می کند تا از همسو ماندن با اراده شخصی دست برداشته و در جهت همسو شدن با قدرت اراده خداوند تصمیم و حرکت کنید.
البته که متوقف شدن در بحث و جدال کار آسانی نیست اما با تمرین و تکرار می توان به مهارت متوقف شدن دست پیدا کرد.
بدیهی است هرچه شما مهارت بیشتری کسب کنید از طرف جهان هستی (قدرت اراده خداوند) کمک های ویژه را به صورت قرار نگرفتن در شرایط بحث و جدال دریافت خواهید کرد.
اگر تصمیم شما بر حق به جانب بودن باشد، جهان هستی همواره شما را در شرایط بحث و جدال قرار می دهد تا قدرت اراده شخصی خود را تجربه کنید.
اگر تصمیم شما بر رها کردن حق به جانب بودن باشد و بر تصمیم خود مصمم باشید جهان هستی شرایط پیرامون شما را تغییر می دهد و به مرور شما در شرایط بحث و جدل قرار نمی گیرید.
سالهای زیادی از عمرم را در تب و تاب حق به جانب بودن سپری کردم.
هر روز در شرایطی قرار می گرفتم که باید برای اثبات حق به جانب بودنم تلاش و مبارزه می کردم.
جهان هستی وقتی همسو بودن من با اراده شخصی ام را ملاحظه کرد در جهت کمک به گسترش تصمیم من، شرایط و اتفاقاتی را در زندگی من رقم می زد که باید برای حق به جانب بودن خودم تلاش می کردم.
مشتری های که بخاطر هر موضوعی جر و بحث ایجاد می کردند. رانندگانی که به شکل های مختلف موجب مزاحمت من در رانندگی می شدند، همسرم که به طریق مختلف مرا وارد بحث برای حق به جانب بودنم می کرد و فرزندانم که با رفتار خود موجب برآشفتگی من می شدند و باید حق به جانب بودنم بعنوان پدر را اثبات می کردم.
زمانی که به این درک رسیدم برای همسو شدن با اراده خداوند باید حق به جانب بودن را رها کنم تصمیم گرفتم به شکل عملی آن را تمرین کنم.
فروکش کردن عصبانیت در بحث با دیگران، بلند نکردن صدا در بحث با همسرم، تنبیه نکردن فرزندانم و …. کارهای عملی بودند که هر روز سعی می کردم در انجام آنها موفق تر باشم.
کار بسیار سختی بود چرا که اراده شخصی همچنان بر حق به جانب بودن من اصرار داشت و مرا ترغیب می کرد از حق خودم دفاع کنم اما تصمیم قاطع من برای رهایی از حق به جانب بودن مصمم بود.
گرچه بارها در اجرای تصمیم خود موفق نبودم اما تلاش برای موفقیت در رها کردن حق به جانب بودن را رها نکردم.
به مرور تسلط من بر رفتار و گفتارم بیشتر شد و به همان اندازه شرایط پیرامون من از طرف جهان هستی (قدرت اراده خداوند) تغییر پیدا کرد.
هرچه من مسلط تر می شدم، شرایط و موقعیت های اثبات حق به جانب بودن در زندگی من کمتر و کمتر می شد تا جایی که مدت هاست در شرایطی قرار نگرفته ام که برای حق به جانب بودن خودم تلاش و مبارزه کنم.
آرامش و احساس خوب رها کردن حق به جانب بودن را به قدری دوست دارم که هرگز حاظر نیستم ذره ای از آن را برای اثبات حق به جانب بودن از دست بدهم.
در قسمت بعدی درباره موارد دیگری که باعث کاهش مبتلاش بودن به خود بزرگ بینی می شوند توضیح داده می شود.
منتظر خواندن نوشته های شما هستم
همراه همیشگی شما: رضا عطارروشن
امتیاز 4.73 از 30 رای
با دیگران به اشتراک بگذارید تا امتیاز بگیرید!
به نام خدای مهربان
با سپاس از استاد عزیزم
خدایا شکرت که هر لحظه مطالب رو میخونم میدونم کجا اشتباه کردم وانشاله به شکل عملی انجام بدم
خودبزرگ بینی
تقریبا چیزی هست که شاید بیشتر انسانها آن رو دارن
من خودم هم دارمش ولی فکر نمیکردم مانع ایجاد ارتباط با خداوند میشه
و همیشه عادت دارم از دیگران ناراحت بشم هر حرفی بزنن من مدتها در موردش حرف میزدم و خودم رو تخلیه میکردم ولی مرتب توی ذهنم ازش انتقام میگرفتم میگفتم این بار که دیدمش میدونم چی بهش بگم
و الان میدونم خداوند بالاتر از اون کسی هست که باعث رنجش من شده
امروز سر کار با رییسم یه بحث کوچولو داشتم ولی چند ثانیه بعد رفتم پیش و باهاش مدارا کردم اونم حالش خوب شد و خودم هم اینقدر انرژی گرفتم تا ظهر کارمو کردم با خیال راحت
به نام الله مهربان
سلام به همه عزیزان سایت
سلام استاد
الهی شکر که باز هم گامی پر از اسرار به سوی اوج برداشتم
خب بحث امروز درباره خودبزرگ بینی بود
از نظر من بزرگ بینی این طور بود :که باید خودت رو ارزشمند ببینی ولی نه در حد غرور
این خلاصه نگرشم بود
اما حالا فهمیدم که خود بزرگ بینی با لیاقت و احساس ارزشمندی کردن خییییلی تفاوت داره
خود بزرگ بینی فقط این نیست که خودت رو برتر ببینی …
بلکه خود را پایین تر و بی ارزش تر از دیگران دیدن هم ،یعنی خود بزرگ بینی
در واقع نداشتن عزت نفس منجر به خود بزرگ بینی می شود
خلاصه بگم :
هر رفتاری که تو رو بخواد از دیگران جدا کنه (حالا یا بالاتر از دیگران ، یا پایین تر از آنها نشانت بدهد )
یعنی بزرگ بینی…
این بحث واقعا عالی و گسترده بود اما خلاصه کردم تا وقت داشته باشم هم تکرار کنم ، هم بنویسم ، هم بهشون عمل کنم …
انشالله
حالا چند تا راه حل برای کاهش خود بزرگ بینی:
۱- رنجیدن از دیگران را متوقف کنید
رفتار دیگران علت مناسبی برای اذیت کردن خودمان نیست …
باور کن اصلا ارزش نداره که خودت را ناراحت کنی و از اراده به آن زیبایی (اراده خداوند)محروم کنی فقط به خاطر چند تا کار دیگران که قطعا از روی اراده شخصی بوده
پس به چندتا کار که از روی اراده شخصی صورت گرفته واکنش نده چون تو میخوای اراده شخصی را رها کنی
پس با این کار زندگی خودت را سرشار از مهربانی و زیبایی کن
۲- نیازمند پیروزی و برتری بر دیگران نباشید
چون:
تلاش براری برنده شدن یا برتر از دیگران بودن در جنبه های مادی سبب می شود که در تمام زمان حیات خود به فکر غلبه بر فرد دیگری باشید
اما برنده شدن اگر بعنوان یک هدف که باعث انگیزه و حرکت در مسیر کسب مهارت و شکوفایی توانایی ها و استعدادهای خود باشد بسیار باارزش و ارزنده است اما اگر به وسیله ای برای خود بزرگ بینی منجر شود بسیار مخرب و بازدارنده خواهد شد.
۳- حق به جانب بودن را ترک کنید
مطمئن باشید رها کردن حق به جانب بودن قطعا موجب پیروزی شما خواهد شد اگرچه نتوانید دلیل واضح برای برتری خود پیدا کنید.
در لحظه ای که مشغول بحث و جدال برای اثبات حق به جانب بودن خود هستید لحظه ای متوقف شوید و به این فکر کنید که من می خواهم حق به جانب باقی بمانم یا شاد و خوشحال زندگی کنم؟
وقتی این سوال رو از خودم بپرسم
میتونم بگم که :
نه. ارزششو نداره که جنگ الکی راه بندازم تا یک چی را به بنده خدا ثابت کنم
من با توقف کردن این بحث به خدا ثابت میکنم که میخوام باهاش همسو بشم چون به بنده هاش مهربانی کردم و نظر خدا درباره خودم ،از نظر بنده هاش ارزشمند در دیدم
اصلا که چی؟!
جهر بحث کنم که ثابت کنم بزرگ بینم؟!
که ثابت کنم با این کارم دارم از اراده خدا دور میشم و همسو با اراده شخصی خودم پیش میرم
نه خیر ! من با سکوت کردن و مهربانی کردن به همه ثابت میکنم که من با اراده خدا پیش میرم تا اوج بگیرم چون تنها با اراده او میتوان اوج گرفت نه با اراده ناچیز شخصی خود
پس با خاتمه دادن به این بحثهای الکی خودم را به اوج میرسونم
و از خود بزرگ بینی رهایی پیدا میکنم
الهی شکرت که دوباره آگاهتر شدم
واقعا ممنونم استاد که دوباره اطلاعات به این زیبایی رو در اختیار ما گذاشتید
و حقیقت شیرین زندگی رو به ما نشون دادید
حقیقت شیرین همسو شدن با اراده خداوند
انشاالله که زندگیاتون سرشار از زیبایی و عطر خدا باشد
یاحق مدد
سلام و درود فرمانروا
سلام ب استاد گرامی و دوستان
۱_رنجیدن از دیگران را متوقف کنیم
۲_نیازمند پیروزی و برتری بر دیگران نباشید
۳_حق ب جانب بودن را ترک کنید
استاد عزیز.من با کمال تاسف هنوز این ۳ چراغ قرمز را درونم دارم.و شاهد و افکارم و عمل خودم هستم.که این چراغ علامت خطر را نشانم میدهد.
هنوز دلم میخواهد ب همسرم بفهمانم که با
خودبزرگ بینی و غرورش ما را ب فرش رسانیده و همه زندگی را باخته.و خیلی دلم میخواهد از زبانش جاری شود و اعتراف کند و بگوید که باعث همه گرفتاری شده است.
تا من هم احساس پیروزی و برتری کنم.☹
و همیشه حق بجانب باشم.اینقدر باید روی این موضوعات کارکنم که از ته دل ببخشم و احساس رهایی کنم.وفروتن باشم و همه چیز
را ب حلال مشکلات بسپارم و توکلم را زیادکنم.
و نباید با حرکت همسرم پاشیده شوم .
همیشه میخواهم به او ثابت کنم که من درست میگویم.
این بخش از اراده تمام عیب و مشکلاتم را ب
من نشان داد وباید برای اصلاح آن کوشا
باشم.
خدااایا ب حق حقانیت که تو غفور و رحیمی
مرا با خودم آشنا کن و ب صلح برسان و دراین مسیر راه ها را برایم چراغانی و نورانی فرما.
(آرامش از خداوند است من هم بخشی از خداوند هستم و در خانه او جایی ندارم ،مگر
زمانی که در میدان آرامش او باشم)
من ب دستان خدا خیره شدم،معجزه کرد
باسلام خدمت شما استاد عزیز
خود بزرگ بینی چیست؟
از نظر من یعنی وقتی در جهانی زندگی میکنیم که همه ی انسان ها لایق خوبی و زیبایی عشق و مهربانی هستند ،در حق دیگران بد کنیم که به ثروت برسیم ،
میتونم بگم یعنی مغرور بودن و خودتو بالاتر دوسنتن از ادم های دیگه در هر زمینه ای بخوای پز بدی و همش تو فکر برتری باشی ،
وای حالا چه لباسی بپوشم بهتر از همه باشم ،وای حالا چی بخرم ، ماشین من بهتر باید باشه، خونم ،گوشیم
اما انسانی بزرگ بین است که در اصل زندگی میکوشد بهتر زندگی کند نه در جزییات زندگیش،
سعی میکنه اصل رو ببینه و کیفیت بده و این انسان بزرگی است چون ذهن و دیدگاه گسترش یافته اس نسبت به زندگی و نعمت های خداوند و هدف های زندگیش داره ،
از نظر من انسانی که خود بزرگ بینی داره خیلی در سطح پایینی از جهان و انژری و همه چیز قرار داره ،
چون همش دنبال اینه به همه ثابت کنه بزرگ و برتر است و بهتر ،
اما من انتخاب کردم با نرنجیدن از دیگران و توقع نداشتن احساس خوب خودم رو خراب نکنم ،
وقتی این کارو تونستم واقعا عملی کنم در زندگیم که یک بار از اهمیت دادن به دیگران اسیب دیده بودم ،
پس من تجربه کرده بودم و حالم در اون لحظه خوب نوبد و الان که راحت میگذرم و برای خودم زندگی میکنم احساس بهتری دارم،
حتی دیگه ساعت قبل هر اتفاقی بیفته رو مرور نمیکنم و در لحظه حال زندگی میکنم ،
و البته نتیجه ی خوبی هم کرفتم و این خیلی برام خوب تر از اون زمانی هست که همیشه از رفتار دیگران میرنجیدم،
برای همین رها کردم و دیگه هیچ کس منو نمیتونه ناراحت یا برنجونه چون برای خودم دیدگاه جدید و باور های خودم رو دارم و خودم رو دوست دارم،
وقتی میگم خودم رو دوست دارم این یک احساس خوب عاشقانه است که در رابطه با خدای درونم و خودم دارم و کاملا با خود بزرگ بینی فرق میکنه ،
من به خودم مغرور نیستم و همیشه سعی میکنم با همه مهربان و خوش برخورد باشم اما خودم رو اولویت قرار دادم و خودم رو دوست میدارم و با این روش همیشه احساس میکنم لبخند میزنم و میتونم دیگران رو هم دوست داشته باشم ،
پس خود بزرگ بینی یعنی یک فرد خودش و بالاتر و برتر در همه چیز از همه میدونه حتی در اگاهیش اما دوست داشتن خود خیلی انسان رو متواضع تر و خوشرو تر و مهربان تر میکنه ،
باتشکرازشما
سلام استاد
خدا را شاکرم که درتاریخ 1402/08/10 توانستم فایل به این مهمی را گوش بدهم
استاد واقعا کسی که دارای خصلت بزرگ بینی باشد از زندگی خودش هم لذت نخواهد برد و چقدر زیبا این سه بند اصلی را توضیح دادید .
1- رنجیدن از دیگران را ترک کنید چقدر این کار احساس و حال مارا خوب میکنه و درآرامش فکری و ذهنی هستیم و زندگی درمسیر اراده خداوند جلو میرود
2- نیازمند پیروزی و برتری بر دیگران نباشید . چون فردیکه تکبر داشته باشد درجامعه مورد احترام دیگران نخواهد بود و کم کم دوستان از دور او کنار خواهند رفت چون این کار با راده خداوند هم مسیر نیست
3- حق به جانب بودن را ترک کنید وقتی انسانی حق را به خودش بدهد و دیگران را محکوم کند کم کم باعث میشود نسبت به همه کینه داشته باشد و این مسیر اراده خداوند نیست به قولی کسی که تنها به محکمه قاضی برود دلشاد برمیگردد چون کسی برخلاف میل او حرف نزده است
خداراشکر من درخودم اینها را بررسی کردم خیلی زیاد درمن وجود ندارد و یا خیلی کم است من درطول زندگی 46 سال کسانی بودند که با گوش به حرف دیگران من را اذیت کردند بخصوص درمحیط کار به خاطر موقعیت شغلی و الان بعد از چند سال خودشان شخصا” امدندو حلالیت طلبیدند چون خودشان هم فهمیدند من ادم کینه ای نیستم و بهشون گفتم چون الان درآن موقعیت نیستم و قصد هم ندارم تلافی کنم حلالتان میکنم همین که خداراشکر خودشان به این درجه از درایت رسیدند که توسط دیگران کوک شدند و به قول خودشان گول خوردند و شرمسار هستند بسه چون به قولی لذتی که دربخشش است درانتقام نیست و ممنون از شما استاد عزیز که علاوه بر متناسب شدن درس درست زندگی کردن را به ما می اموزید . بازم ممنون
سلام برخدایی که این همه توانایی داره ولی بازمهمیشه درفکر بندهای خودش هست بازم بنازم به خدایی همچین خدایی
سلام براستاد وهمه دوستان همراه
وفتی این نوشتهای باورساز رومطالعه میکنم هرکدومکلی اگاهای ناب داره که باید توچندین مرحله بازخوانی بشه که به اون درک خوب برسیم
وفتی خودم رو توابن جنبه برسی میکنماون رو به شکلی که سگشما گفتید ندارم وفتی کسی مرا رواذییت مبکردبه خودم اجازه نمبدادم که به ازطرافیان بگمتوذهنم فقط برای خودم نگه میداشتم بااین روش سعی داشتم دیگران رو دراین مسئله دخالت ندم به نظرم خودم اگه میتواستم حلش میکردم درغیراین صورت ازبازگو کردنش به اطرافیان خودرای میکردم
من وفتی کسی چیزی رو داشت اون روبرای خودم نمخواستم اون زمان احساس بهتری روداشتمکه اون بنده خدا همیی جیزی جدایی ازمن داره تازه خوشحال میشدمبرای داشتن هرچیزتارهای یی بار برای اولین بار توذهنم برای داشته وخرید همسرش کمی ته دلمبرای خودماحساس افسوس کردنهمون زمان پای من به پله منزل خودمونکیرکرددردشدید توناحیه پام احساس درد کردمبه خودمگفتم ابن جه رفتاری که داریی انچه توداری دردیداون فرد خیلی چیز بزرگی هست ابا اونم هم به این شکل رفتار گرداین اولینواخرین برخوردم بود که به این شکل دیگه به هیج عنوان تکرار نشد
من دردید دیکران ادم مغرو نیستم چون ثوهرم دایریی داره دلیل نبست من به خودم اجازه بی اد بی ویا یاحتراپی رو قاعل بشم ابن مال برای دنیاست به من چیزی ازلحاظ فهم کمال که اضافه نمیکنه اون زمانی که من بتوانم دربر خودر با دیگرام خود واقعی رو نشون بدم به نظرم ادم موفقی هستم خودم به مظلومنمایی نزانم چون ار ابن کاره هم بشدت ناراحت میشم
یا اشنباهی رو انجام دادم فوری این جرات ت روه خودم میدم که پوزش اراون فرد طلب کنم نمیدونپمابم کاری که من انجام میدم تواین میسبر برای همسو شدن با ارده خدایی خوب هست یا نه ولی من انجاممیدم دل کسی رو نمی شکنم
حواسم هست کسی رو با صحبتم ناراحت عصابنی نکنم موقع حرف زدن توجه دارم که مطلبی گفته نشه که دیگران رو برنجونه
من عمل کردم با برخوردبا دیگران به این شکل هست ازخودم خیلی تواین زمان مواظبت میکنمکه تنشی ایجاد نکنم از دعوا وسرایط اون به شدت حالم بد می شد ولی به تارگی روی خودمکارکردمدیگهاونتنش اولیه که افکارم رو دجار یی بی توانی برای حل کردن میشد رو ازبین بردمراهکاربرای حلش به ذهنم میرسه فبلا به این شکل نبود فقط قطع شدن سر وصدا دراون وضعیت بود ولی به شکرخدا درام یی اگاهی زیادی رو توهرجنبه به خودممیدم که من رو به حل کردن مسائل پیش میبر ه
من هرکز یا بیشارزمان این حق به جناب بودن روندارم بعضی زمان دخترهای من این رونشونه دقت نکردن منتواون موضوع فبول دارن احظار نظر دارن تونزاویه دیدکمه تواون زمان دارن مننداستم ولی به تازکی خودم دارماون حسی که فبلاازبرخور با خودم بود رو کمی توش مهارت پیدا کردم این نمیدونپ خو بهست یا نه چون من دوست ندارم افکارموعمل کردم برای همسو شدن با خدا ند دچارمشکل بشه
من خیلی دوست دارمتواین مسیر زندگی با ارده خداوند ه همسو شدن رو انجام بدم کاره اسونی نیست
خوش بختاته من فردی عصبی نیستم این دربرخوردبا دیگران تودید خو دم خوب هست تنشعصبیندارم ولیبارها دچار تنشعصبی ریگران سدم اون زمان نمتواستم جه راهکاری روبه اجرا بزارم که اون هصابنتی رو دقع کنم یا توش نیقتم که به خیم اسیب بزنه ولی به شکرخدا دارمتوابن زمینه هم مهارت اون کاره رو به دست میاره اپروزبه دخترم پسناهد دادم که دوستش ر دچارمشکل هیتکه نمتوانه فرزنی روکهحاملهست داخل بدنش بیش ازیه ماه نگه داره بهش پشناهد دادم و اون ه
خ۰ودش با این مسیر درمان کنه چون تودیدپن اینمسبر چندین راهکاربر احل کردن ورفع کردن مشکل داره که برای افرار زیادی کارسازه هست
نشان های دریافت شده
باسلام خدمت استاد عزیزم و دوستان گرامیم
سالها با فردی برخورد داشتم که واقعا خودبزرگ بینی داشت چرا چون دینش فلان بود به ما میگن چی یه سری بخاطر دینش بود خوب آین افرادی که دین فلان دارن که باید فروتن باشن یه سری هم که من خودم بزرگش میکردم من آدم واقعی بودم خدایی زیر و رو ندارم هر چی هستم همینی هست که شما مبیبنید و بارها به من میگفت یه یه مشت آدم خنگ ریختن دور من بخدا خودش خنگتر از همه بود یه بار یه چیزی میگفت مثلا میگفت تو مرغ برگ بو بریزی خوشمزه میشه بعد که برگ بو میریختی میگفت چرا ریختی مگه تو مردم برگ بو میریزن گفتم خودتون گفتین قبول که نمیکرد خلاصه بگم که یه آدم خود خواه بود عاشق این که بخش بگن تو چقدر دانایی تو بزرگ خونه ما هستی نه تو اصلا یه فرشتهای و بماند که این فرشته بعد ا یزید از آب در اومد
به نطر من خود بزرگ بینی از اسمش معلوم کسی که خودش و بالاتر و بهتر داناتر زیباتر خوبتر خوش تیپ تر و …ببینه و آدمهای دیگه رو دقیقا برعکس خودش ببینه یه مشت آدم خنگ کودن ببینه
خود بزرگ بین به نطر من به کسی میگن که فقط خودش ببینه و صلاح خودش بخواد براش دیگران مهم نباشن خودش با حقه هایی که بلده بتونه بهترین زندگی برای خودش فرزندان داشته باشه دیگران مهم نیستن
خود بزرگ بینی یعنی کسی که هزار جور دروع میگه تا خودش راحت زندگی کنه
پدرم همیشه میگفت که مغرور نباش از خود متشکر نباش خود خواه نباش من برای همینکه همیشه دیگران بر خودم ترجیح دادم همیشه کارهایی انجام دادم که خود خواه مغرور نباشم پدرم میگفت خود خواه باشی بدبخت میشی
من قبلنا از یه استادی که برای قانون جدب بود شنیدم که عصبانی شدن در واقع یعنی برای کار زشتی که دیگران انجام دادن تو خودتو تنبیه کنی این به این به نطرم مشتاق این جمله است
خودبزرگ بینی سبب میشه انسان بیشتر زندگیش اش برای رنج بردن از کسی صرف کنه
اینم دیدم که انسان خود بین مورد نطر منم همین طور بود همیشه در حال آه و ناله کردن بود و البته این عقیده رو هم دارن که اگر بگم با همسرم خوب هستیم چشم میخوریم باعث میشد آه و ناله اش بیشتر باشه منم بیشترش گوش میدادم چون میگفتم همسر تو برادر منه من برادری ندارم مثل برادر میدونم و من اینجوری هستم اگر بگم کسی برادرم یعنی به چشم برادر میبینمش برادر دنیا و آخرتم میشه دلم نمیومد دربارش بد بگم چون من ا نو خیلی بیشتر قبول داشتم در نتیجه فقط گوش میکردم گاهی هم صحبتی هم دردی دلسوزی میکردم اون زمان هنوز عصو سایت نبودم
واقعا منم به این درک رسیدم انسان خود بین خودشو تافته جدا بافته میدونه که فقط یکی از اون تو دنیا هست اونم خانم فلانی دیگه هیچ کسی بهتر و برتر و بالاتر از اون نیست ولی آیتم شنیدیم دست بالای دست بسیار
بخدا این فرد نه تحصلیل آنچنان داره نه شعلی نه شهرتی چیزی داره یه خانم ساده خونه دار یه ما انسانهای اطرافش خیلی بزرگش کردیم الان نمیتونه ببینه که نه دیگه آدمها همیشه خنگ نیستن که بهش احترام بدارم
من در بعضی از رفتارهای دیگران رنج میبرم ناراحت میشم مثلا میگم ۳۳ سال داره با من زندگی میکنه هنوز نمیدونه من این کارو دوست ندارم باز م تکرارش میکنه اولا اینجوری بودم که از داشتههای دیگران ناراحت میشدم اما الان یاد گرفتم هر چیزی بخوام خودم بدستش میارم یکم طول میکشه ولی بدستش میارم نیازی به نا امیدی ناتوانی ندارم شاید منم انسان خود بزرگ بینی باشم ولی به نطر خودم نیستم چون اصلا انسان مغروری نیستم
استا د سخته که رنجیدن از دیگران متوقف کنی البته اگر رنجیدن در حد کوچیک باشه مثلا یه حرفی به شما زده شده شما ناراحت شدید نهایت سخت نیست خیلی هم راحته میگی چیزی که دیده رو داره میگه پس نباید ناراحت بشیم .
ولی اگر هر فکری میاد تو ذهنت و پازلها چیده میشن میبینی عه فلان جا فلان کلک به تو زد طوریکه بخدا شاهده من زار میزدم گریه نمیکردم که گفتم آهنگ منو ببخش کامران هومن قدیمیش گوش میدادم زار میزدم متکا جلوی دهنم میگرفتم که صدام دیگران ادیت نکنه آخرش فهمیدم همش کلک بود حفه بود بخاطر اینکه دور از جون منو خر کنه مفت و مجانی تو خونه من بشینه در صورتیکه ما اون زمانها خیلی نیاز پول داشتیم تازه همسرم ورشکست شده بود بگذریم
ولی خداروشکر دارم یاد میگیرم دارم آموزش میبینم که افکار مهربانانه داشته باشم دارم یاد میگیرم که هر روز مراقبه کنم یه موضوعی یا یه کلمه مثل خدا در نطر میگیرم دربارش فکر میکنم صحبت میکنم حالم خوبتر میکنم
خداروشکر دیگه به رنجیدن اینا فکر نمیکنم الانم میگم چون میخوام تمرین بنویسم یادم میاد مینویسم و من این خانم مثلا بخشیدم از اعماق وجودم وگرنه چه ها که نمیگفتم داغ دلم تازه شد ولی خدایی بخشیدمش دیگه سعی میکنم بهش فکر نکنم نسبت بهش افکار مهربانانه داشته باشم
خدا رو شکر راهی پیدا شد که هر وقت خواستم خاطرهای یادم بیاد این و بگم آیا این فکری که میخوای کنی باعث میشه به خدا احترام بداری یا باعث بی احترامی به خدا میشه پس مهم نیست که چی گفته
من دارم یاد میگیرم چیزی رو تفکیک نکنم برنده یا بازنده بودن نداریم زندگی همیشه نمیشه برنده باشی
من این خصوصیت حق به جانب بودن احساس می کنم ندارم چون سالها هر کسی هر چه میخواست به من توهین میکرد و بد وبیراه میگفت من چیزی نمیگفتم میومدم خونه میگفتم عه چرا اینو گفت من هیچی نگفتم و اینا و فکر میکنم انسانی نیستم که حق به جانب باشم شاید شرایطش پیش نیومده و من درک نمیکنم حق به جانب یعنی چی
باسلام خدمت شما
اینکه انسان دچار خود بزرگ بینی میشود و در شرایط مختلف احساس غرور می کند خیلی چیز طبیعی در رفتار انسان ها است ولی خوب با داشتن آگاهی میتونیم این احساس رو کنترل کنیم و متوقفش کنیم تا از خود بزرگ بینی در هر شرایطی دست بکشیم و یک انسانی خاکی و متواضع و فروتن باشیم وقتی که انسان سعی میکند که خودش را با افراد دیگر مقایسه کند و در تلاش است که همیشه از دیگران بر تر باشد یا پیروز باشد در نهایت دچار ناراحتی رنجیدن یا خودشو آرامش خودش رو از دست میدهد زیرا که در جهان انسان های زیادی هستند که از صفت های زیبایی خوش صدایی خوشرویی و خیلی صفت های هم مانند این ها وجود دارند اگر قرار باشد که ما نسبت به همه برتری داشته باشیم یا همیشه خودبزرگبینی داشته باشیم زندگی برای ما سخت می شود زیرا که همیشه باید دنبال این باشیم که هیچ وقت با انسانهایی که نسبت به ما کم هستند دیده نشویم،
اما من همیشه از کودکی تا به الان که به یاد میارم هیچ وقت مغرور نبودم در زندگی همیشه آدمها رو دوست داشتم و خودم را همینطور دوست داشتم زیرا که از داشته های خودم در زندگی راضی هستم و به این باور دارم که هر کس خصوصیات خاص خودش را دارد و همه انسانها قرار نیست که شبیه به هم باشد ،
پس نباید با مقایسه کردن همدیگه حس رنجیدگی به خودمان بدهیم وقتی که با کسی رقابت می کنید و خودتان را مقایسه می کنید در نهایت احساس بد نصیب خودتان میشود زیرا که فردی که داری خودتون رو با اون مقایسه می کنید که از احساس شما آگاهی ندارد و راه و مسیر خودش را میرود پس بهتر است که شما هم از مقایسه کردن و حس رقابت و برتری دست بردارید و همیشه با بهترین خودتان در همه جا حاضر شوید احساس محبت و مهربانی بدون کینه و ان را داشته باشید و از اول از همه خودتان را دوست داشته باشید تا بتوانید همه افراد دور و بر خودتان را هم دوست داشته باشید و همسو با اراده خداوند زندگی خوبی را تجربه کنید،
با رنجیدن از دیگران احساس بدی در خودتان ایجاد می کنید و احساس بد جذب شما می شود و نتیجه داشتن احساس بعد از اتفاق های بد در زندگی هست پس رنجیدن از دیگران رو متوقف کنید و سعی کنید با مهربانی به حرف ها یا دیدگاه کسی گوش بدی و اگر با آن موافق نبودید با اوهم کلام نشوید و در غیر این صورت می توانید راهکارهای به او بدهید اما از اینکه از دیگران رنجیده باشید دست بردارید زیرا ممکن است که باعث غیبت کرد طولانی مدت راجب به این فرد در طول زندگی برای شما شود و این سبب به یک عادت می شود که احساس بدی رو به شما میده،
حق به جانب صحبت نکنید و به نظرات و گفته های دیگران احترام به زیرا که هر انسانی دارای عقل و دیدگاه خاص خودشناسی و جهان را با دیدگاه خودش میبیند و احساسات و جذب خودش میکنه پس شما در مسیر خودتان باشید و همیشه هم اراده خداوند حرکت کنید تا خوبی ها را تجربه کنید،
باتشکر ازشما
سلام
خودبزرگ بینی معنی مغرور بودن
همیشه منم تعریفی ک از خود بزرگ بینی اشتم مغرور بودن خودپسند متکبر بودن هس
خودبزرگ بینی بزرگترین دشمن انسان است
آنچه انسان رو ضعیف میکند احساس رنجیدگی از اعمال و کردار ناشایست اطرافیانش میباشد
خودبزرگ بینی باعث میشود ک انسان بیشتر زندگیشو صرف رنج بردن ار کسایی یا چیزی بکند
احساس رنجیدگی از اعمال ناشایست دیگران انسان را ضعیف میکند
انسان خودبزرگ بین از شرایط پیرامون خود ناراضی است
سالهای زیادی از عمرم بخصوص از وقتی ازدواج کردم همیشه از رفتار همسرم خانوادش فامیلشان ناراحت بودم
دوجور خودبزرگ بینی داریم
یکی طرف خودشو جدا میبینه چن سرتره
یکیم خودشو کمتر میبینه عزت نفس پایینی داره
نتیجه تودبزرگ بینی
جدا شدن و فاصله گرفتن از دیگران است
هر موضوعی ک انتخاب ما نبوده تاثیری درموفقیت یا جایگاه اجتماعی ما ندارد
خودبزرگ بینی باعث مشود فرد خودش رو تافته جدا بافته از دیگران بداند
خودبزرگ بینی باعث میشود ب جای همکاری با دیگران رقابت کنید
برای کاهش خودبزرگ بینی
رنجیدن از دیگران را متوقف کنید
رنجش از دیگران فرصت زندگی کردن و تجربه کردن زیبایی های جهان مادی را
از بین میبرد
برای پایان دادن ب رنجش خود از دیگران باید برای زندگی
خود احترام و ارزش قائل بشید
هر بار فرصت رنجش از دیگران برای شما فراهم شد بگویید
ایا این رفتار من باعث احترام ب خودم و روح الهی میشود
پس انتخاب کنید با رها کردن رنجیدن
ب خود و روح الهی و زندگی احترام بگذارید
نیازمند پیروزی و برتری ب دیگران نباشی
نیاز ب برنده بودن انتظارو عقیده ای است ک در نهایت باعث شکست و رنجیده خاطر شدن شما خواهد بود
چراک همیشه برنده شدن امکان پذیر نیس
پخت غذا من همیشه در پخت عدا همیشه خودمو برتر میدونم چن غذاهام و خوشمزس و همه تعریف میکنن و این باعث شده ک همیشه بخوام ب سوالهای همه جواب بدم برتر باشم حس رقابت در من شکل بگیره
سعی کنید همیشه دررقابت ب خود باشید ن در رقابت با دیگران
سعی کن برنده باشی در توجه بیشتر ب احساس خوب ارامش
توجه ب ویژگی های اراده خداوند
توجه نکردن ب فرمولهای اشتباه
هرچه بیشتر در جستجوی برنده شدن نسبت ب دیگران باشی پیروزیهای زیادو بیشتری در زندگیمان اتفاق میافتد
حق ب جانب بودن
در لحظه ای ک مشغول بحث و جدال با برای اثبات حق ب جانب بودن خود هستید لحظهای متوقف شوید و ب این فکر کنید ک من میخواهم حق ب جانب بمانم یا شادو خوشحال زندگی کنم
رها کردن حق ب جانب بودن قطعا موجب پیروزی شما خواهد شد
به نام خدا
وقت بخیر عزیزان
من هم همینطور فکر می کردم همیشه فکر می کردم آدم خود بزرگ بین کسی که مغروره و خودشو بهتر از دیگران می دونه حالا فهمیدم هم از اینوره هم از اونور که آدم خودشو پایین تر بدونه فکر کنه در سطح دیگران نیست در هر دو صورت آدم خودشو جدا از دیگران می دونه . من هم فکر می کردم من خیلی آدم خاکی هستم ولی خیلی زود رنج هستم الان که خیلی بهتر شدم البته از چند سال قبل ولی هنوزم موقعیکه انرژیم پایین حرفهای دیگران روم تاثیر می گذاره و حالم بد می شه و یه جورایی هیچی دیگه نمی گم و سکوت می کنم ولی اگه انرژیم خوب باشه زود اوکی می شم وگرنه طول می کشه .من هم همیشه ناراضی بودم از شرایطم همش می گفتم همش تقصیر این و اون می دونستم اگه فلانی اینجوری بود اگه اون اینطور .. ولی الان دیگه اون کارا رو نمی کنم و راضی هستم از بیشتر چیزها و سعی می کنم که احساسم خوب باشه که اون بالاترین سپاسگزاری هستش راضی بودن و احساس خوب .
مراحل کاهش ابتلا به خود بزرگ بینی
۱- رنجیدن از دیگران را متوقف کنید.
بله منم وقتی اذیت می شم خیلی تاثیر می زاره روم روی همه کارام بعد این و هم دیدم که بیشتر از این چیزهای که آدم اذیت می شه سر راهش قرار می گیره .پس باید انتخاب کنید که با رها کردن رنجیدن به خود به زندگی و روح الهی احترام بگذارید.آن فردی که ما رو اذیت می کنه هیچ قدرتی نداره و احترام به خداوند از طریق نرنجیدن از دیگران روش تاثیر گزار و مناسبی برای همسو شدن با قدرت اراده خداوند است.
۲- نیازمند پیروزی و بر تری بر دیگران نباشید.
همش همه می گن برنده و بازنده ولی من همیشه دنبال آرامش هستم حالا هر کی می خواد برنده شه بره .الان دیگه هر کی می گه دو دو تا می شه ۵ تا من می گم اره شما درست می گی .من الان فقط خودم و با خودم مقایسه می کنم از قبل ببینم بهتر شدم یا نه.
۳- حق به جانب بودن رو ترک کنید.
راستش از اولشم من اینطوری نبودم واسه همین خیلی زور بهم می گفتن و تلقین می کردن به من یه چیزهایی رو .والا من خیلی وقتها سکوت می کنم یه موقع ها هم با خودم می گفتم ول کن بزار بقیه فکر کنن من هیچی نمی فهمم یا بلد نیستم … این باعث آرامش می شه خصوصا توی خونه اصلا دوست ندارم بحث و جدال باشه خیلی حالم بد می شه هر کی عصبانی باشه من هیچی نمی گم و وارد بحث نمی شم .
یادمه سر عروسی ما ما که اصلا جرات حرف زدن نداشتیم بقیه تصمیم می گرفتن کی رو دعوت کنن این بقیه که می گم یه سری فامیلها بودن تازه نزدیک هم نه ولی رفت و آمد داشتیم باهاشون بیشتر که تعیین می کردن باید فلانی و دعوت کنین پاگشا می خوان بکنن فلانی لباس دوخته از این حرفهای بی خودی این به کنار تاریخ عروسیمون هم به دلخواه خودمون نبود چون فلانی اون موقع می خواست بچش به دنیا بیاد …. حالا هم ما باز هم یه عروسی داریم تو ایران ولی اصلا کسی به این فکر نمی کنه یه موقعی باشه که ما هم بتونیم سفر کنیم اینجا هم باز اینطوری البته ما خیلی نزدیک هستیم جزو فامیل نزدیک هستیم ولی نظرمون مهم نیست .
حالا آدم نمی ره خوب چیزی و از دست نمی ده . دیگه باید عادت کنیم .
با سلام
در ادامه نوشته های باورساز و خواندن آنها امروز با موضوع بسیار جالب خود بزرگ بینی آشنا شدم تعریفی که از خودبزرگ بینی سال ها با من همراهی می کرد این بود که به آدمی که خودشو برتر و بالاتر از دیگران ببینه، شیفته ی خودش باشه، مغرور و از خود راضی باشه خودبزرگ بین میگن و یک صفت ناپسند در ذهنم بود و برعکس به نظرم آدمای خاکی انسان های باارزشی بودند.
الان که نوشته های باور ساز رو دارم میخونم هر نوشته ای چراغی را در ذهنم روشن می کند که دنیای تاریک درونم را آگاهی می بخشد و مسیر درست را بهم نشون میده.
خود بزرگ بینی باعث ایجاد فاصله از اطرافیان ما میشه چون در ارتباط با دیگران هست که ما از حرف ها و رفتارهای اونا رنجیده میشیم و فکر می کنیم که هیچ درکی از ما ندارند.خود بزرگ بینی بین ما و دیگران شکاف و فاصله ایجاد می کنه گاهی حتی این فاصله ها به خاطرسطح طبقاتی فرد مثل پول و ثروت و یا سطح تحصیلات و… هست.گاهی حتی به خاطر ظاهر شخص و غیره هم ممکنه فرد دچار حالت خود بزرگ بینی بشه و خودشو از دیگران جدا کنه و فکر کنه در حد و اندازه اونا نیست و اون احساس لیاقت و ارزشمندی خودشو کم ببینه.
انجام چه کارهایی می تونه به ما کمک کنه که کمتر در معرض خود بزرگ بینی قرار بگیریم؟
باید سعی کنیم کمتر از دیگران برنجیم.
من سال ها با کوچک ترین حرف دیگران دچار رنجش و ناراحتی می شدم و برای خودم یه صفت ساخته بودم و همیشه می گفتم من آدم زود رنجی هستم.و در طی این سال ها واقعا لحظاتی وجود داشت که به خاطر رنجیدن از دیگران شور و اشتیاق خودم برای رسیدن به خواسته هامو از دست می دادم و نسبت بهشون بی انگیزه می شدم.
رنجش از دیگران باعث میشه که زیبایی های دنیای اطرافمونو به راحتی از دست بدیم ودر تمام مدت فقط به همون مسئله ای که باعث رنجش ما شده فکر کنیم. واقعا جهان اطرافم مرتب منو تو همون شرایط قرار می داد و مرتب از دیگران رنجیده خاطر می شدم و هیچ لذتی از زندگیم نمی بردم.
در زندگیم خیلی اهل رقابت کردن و برتری بر دیگران نبودم شاید در دوران تحصیل با دیگران رقابت می کردم که به نظرم اون رقابت خوب بود چون باعث می شد انگیزه بهتری جهت کسب موفقیت باشه که البته همونم اگه حساب شده نباشه ممکنه فرد رو خیلی اذیت کنه ولی خدا رو شکر من در این زمینه هیچوقت اذیت نشدم.البته الان خوشحالم که یاد گرفتم باید در رقابت با خودم باشم برای درک بهتر و بیشتر وجود خودم، استعداد ها و توانایی های خودم. در واقع رقابت برای برنده شدن باید درون خودم باشه و سعی کنم از خودم در تمام زمینه ها سبقت بگیرم و بهتر بشم نه دیگران.
در طول سال های زندگیم خیلی روزها برام پیش میومد که حق رو به خودم می دادم و سعی می کردم هر طور شده نظر و عقیده ای که خودم داشتم پیروز بشه یعنی فقط فکر می کردم حق با منه و کوتاه هم نمیومدم چون فکر می کردم اونجوری یعنی پذیرفتن شکست. در خیلی از زمینه هادر رابطه با همسرم، در رابطه با فرزندان و اطرافیانم حتی در محیط کار گاهی شرایطی پیش میومد که فکر می کردم فقط حق با منه و دیگران اشتباه می کنند و سعی می کردم کلی وقت و انرژی بزارم تا بهشون ثابت کنم که دیدی حق با من بود!
از همین لحظه تصمیم گرفتم که این موارد را حتما در زندگیم به صورت عملی انجام بدم تا نتایج شگفت انگیز اونو تو زندگی تجربه کنم.
تمام سعی و تلاشمو می کنم که بیهوده از رفتار دیگران رنجیده نشم چون دوست دارم در زندگی آرامش داشته باشم. دیگه اراده شخصی خودمو کنار میزارم و هیچوقت در پی اثبات حق به جانب بودن نمیرم ابن جمله را سرلوحه زندگیم قرار میدم که
من می خواهم حق به جانب باقی بمانم یا شاد و خوشحال زندگی کنم؟
می دونم که کار سختی هستش چون اراده شخصی حتما منو به انجام حق به جانب بودن دعوت می کنه تا مثلا کوتاه نیام و از حق خودم دفاع کنم.
اما من دوست دارم در راستای اراده خداوند حرکت کنم و حتما برای رسیدن به آرامش ذهنی خودم در این راستا حرکت می کنم وسعی و تلاش خودمو می کنم تا به آرامشی که دوست دارم دست پیدا کنم.
سلام و درود فراوان بر استاد گرامی و همه همسران
حود+بزرگ بینی=دور شدن از خدا
چقدر زیبا بود اینقدر خود را بزرگ انگاشتن که جلوی دید را بگیرد و چیزی را نبینی اینقدر فاصله زیاد بشه که همه چیز محو بشه و فقط خودت بمونی و قضاوت های بی انتها نسبت به هرکس و هر چیز . خودمون رو از تمام اجزای آفرینش بزرگتر می بینیم از گلها از حیوانات از طبیعت از همه فاصله داریم انگار نه انگار که ما جزیی از این نظام زیبا، ارزشمند و بی نظیر هستیم.تبعید خود خواسته به گوشه عزلت و تنهایی درست مثل زندان انفرادی با حصارها و میله هایی که مثال زدید قضاوت دیگران، رنجش،حق به جانب بودن،نیاز به برتری و پیر وزی،و چه میله های سخت و فولادین که به دور خود کشیدیم و دیگر نه خود را شایسته احترام دیدیم نه اجازه دادیم اراده خدای مهربان بر زندگیمان تجلی کند. واقعا وقتی می شنویم علوم هر چند سال یک بار به روز شده و برخی از اطلاعات فاقد ارزش می شوند چطور هنوز به برداشت ها و اطلاعات قدیمی از دیگران بها می دهیم هنوز اسیر یک برخورد و یا تفسیر از یک برخورد دیگران، سالها ذهنمان را آلوده کرده و موضوع را مورد کنکاش قرار می دهیم و قدم به قدم دور می شویم از همه چیز از همه کس از همه لحظه های خوب زندگی .
استاد عزیز باز هم سپاسگزارم با نگرش جدید به کلمات نگرش جدید از ارتباط و نگرش جدید به خودمان را به ما می آموزید. ما که خود را عالم دهر دانسته و احساس میکنیم هر چه می دانیم کاملا درست بوده و فقط ما حقیم و تمام اجزای خلقت ناحق، و این حود بزرگ بینی چقدر باعث تنبیه ما و تبعید ما به دامن انزوا و افسردگی شده خدا میداند و بس. خدای مهربان چقدر با ایجاد احساس ناخوشایند، به ما هشدار داده و ما بی خبر از هشدار الهی باز بر طبل یکدنگی کوبیدیم. از این لحظه سعی خواهم کرد میله های حصار خودم را با قدرت ایمان به خدای مهربان کمرنگ و کمرنگ تر کنم با ور ود باورهای جدید تفسیر جدیدی از کاینات به ذهنم خواهم داد و برای آشتی با تمام اجزای آن بهانه پیدا خواهم کرد. من میدانم توانایی هایم زیاد است اگر توانسته ام سالها برای هر چیز تفسیر های عجیب پیدا کنم پس برای زیبا دیدن هم می توانم دلیل پیدا کنم و چه دلیلی محکمتر از این که در همه خلقت خداوند دنبال خدا بگردم و بدانم که خلقت خدا دارای ارزش است و قابل احترام.
سلام استاد
استاد چه کولاکی کردید با این نوشته ها منو یاد کارهای خودم انداختین که چقدر مسیرم اشتباه بود و الان به لطف این آگاهیها خیلی کمتر شده درگیریهام چون وقتی الان بحثی بشه از خودم میپرسم :
میخوای شاد و اروم باشی یا تا چند روز درگیر؟
میخوای خدا برات کف بزنه یا بگه خودت خواستی ؟.
استاد من قبلا روزهایی میشد که چون دوست داشتم همیشه حرف من تایید بشه بحث میکردم و اگه اون روز بحثمون بجایی نرسه که من راست میگم صبر میکردم موقعیتی پیش بیاد و به طرف مقابل بفهمونم دیدی من راست میگفتم حالا به حرف من رسیدی؟و چقدر من تو اون چند روز که دنبال فرصت بودم ذهنم داغون بود وچه کارایی که به من نمیگفت انجام بده :
تو باید ثابت کنی که درسته حرفت بقول خودمون حالشو بگیرم و همیشه انقدر ذهنم خسته میشد احساس میکرد وزنه 100 کیلویی بلند کردم الن به لطف خدا وشما تا بحثی بشه به خودم میگم میخوام شاد باشم…
و اون صحنه رو یا ترک میکنم یا خودمو مشغول کاری میکنم که حالمو خوب کنه که برای من بهترین روش دوش گرفتن با اب سرده و یاد گرفتم مثل گوزنهایی که تو جلسات قبل نوشتین بعد 7 دیقه اون موضوع رو کلا فراموش کنم و چقدر خدارو شکر ارامش خودم و همسرم و زندگیم بیشتر شده.
امیدوارم خداوند کمکم کنه که بتونم همچنان این مسیر سرشار از حس خوب رو هر روز ادامه بدم…..بینهایت سپاسگزارم
واقعا کلامم یاری نمیکنه اشک در چشمانم حلقه زد چه قدر این مطالب از جنس روح بارها برای اثبات خودم حق به جانب بودنم عذاب کشیدم و وقتی موضوعی رها میکردم پیروز میدان بودم
استاد من فقط در دوره های لاغری شرکت کردم ولی مدتهاست که نمیزارم حرفهای دیگران ناراحتم کنه یادم یک حرفی من و همسرم ناراحت کرده بود و من اون صبح زیبای بارانی به خاطر احترام به خودم از دست ندادم پیاده رفتم تان تازه خریدم و کله پاچه و نکته جالب اینکه خیلی کم خوردم و بع جای لذت از غذا از صبح باران بوی نان تازه و برخوردم با موضوع پیش اومده لذت بردم و بدون کلامی همسرم به شروعی دوباره دعوت کردم همه چیز عالی رقم خورد و اونروز با خودم گفتم به خاطر دوره است
امروز هم میگم به خاطر دوره است
و فردا هم خواهم گفت به خاطر دوره است
نمیدونم کدوم شب بود و دستان کدام فرشته نگهبان و چی شد که باور کردم که اینجا نقطه پرواز من میشه نقطه ی پریدنم
من خود بزرگ بین بودم به اندازه تمام عمر از نگاه بقیه سرد و نجوش و مغرور کسی که خودش میگیره ولی در واقع ضعف من باعث شده بود انقدر بزرگش کنم که تافته جدا بافته شم چه طور من حلاجی کردید اگر پیش یک پیشگو میرفتم حتما پول خوبی بابت پیشگوییش میدادم لایه های درونی روح من تحلیل کردید استاد و مظلوم نمایی مهر اخر بود دقیقا خود من در ظاهر هیچ کس برای معاشره قبول نمیکردم ولی در واقع اعتماد به نفس پزیرفته شدن نداشتم پس در پوستین خود بزرگ بینی به تماشای دیگران از نگاه تحقیر میپرداختم