در قسمت قبل درباره استفاده از الهامات قدرت اراده خداوند جهت حرکت در مسیر هدف توضیح داده شد. در این قسمت درباره چگونه به واقعیت تبدیل کردن اهداف در زندگی توضیح داده می شود.
چگونه اهداف خود را به واقعیت تبدیل کنید
زمانی که تصمیم گرفتم شرایط زندگی ام را تغییر دهم درباره هدف و چگونه رسیدن به آن هیچ آگاهی نداشتم به همین علت مسیر پر فراز و نشیبی را برای رسیدن به اهداف طی کردم. بعد از چند سال سعی در خلق آرزوها، مسیر ساده و لذت بخش به واقعیت تبدیل کردن اهداف برای من واضح شد.
استفاده از این مسیر برای خلق کردن هر آرزو و رسیدن به هر هدفی امکانپذیر است.
مهم نیست اهداف از نظر خودتان بزرگ یا کوچک باشند، مهم این است که به آنچه گفته می شود به شکل عالی عمل کنید.
مراحل به واقعیت تبدیل کردن اهداف به شرح زیر است:
- گام اول:
قدم اول این است که: باور کنید تحت کنترل نظام و سیستم هوشمند قدرت اراده خداوند هستید.
باید بپذیرید که شما و شرایطی که در آن زندگی می کنید، تصادفی و شانسی به وجود نیامده است. بلکه توسط خداوند خلق شده است.
خداوند مسئول آفرینش همه مخلوقات و شرایط است. او آگاه است که چه می کند.
باید باور کنید که از قبل از تولد با خداوند در ارتباط بوده اید، اکنون و در دنیای مادی نیر با او در ارتباط هستید و پس از مرگ نیز با او خواهید بود.
باید باور کنید خداوند از خلق شما هدفی داشته است و شما دارای استعداد و توانایی های لازم برای به سرانجام رساندن هدف خداوند هستید.
باید باور کنید که با هدف و برای منظوری خلق شده اید. لازم به تاکید است که این به معنای اطلاع از هدف آفرینش خود نیست بلکه فقط یک نوع پذیرش است. برای شروع یک زندگی هدفمند همین که بپذیرید هدف و مقصودی پشت خلق کردن شماست کافی است.
وقتی باور کنید که خداوند با هدف مشخصی شما را خلق کرده است و در قلب خود به خداوند اعلام کنید که آمادگی عمل کردن بر اساس هدایت او برای تجربه هدف خود در زندگی را دارید به مرور آنچه انجام می دهید در مسیر زندگی تغییر می کند و متحول می شود.
به زبان خود این موضوع را اقرار کنید که آماده همسو شدن با قدرت اراده خداوند برای تجلی هدف آفرینش خود هستید. حتی می توانید درباره تصمم خود چند خط بنویسید تا تعهد کتبی داده باشید که آماده شروع یک زندگی هدفمند هستید.
- گام دوم:
از فرصت های کوچک برای خدمت کردن به دیگران استفاده کنید. زمزمه های منیت و اراده شخصی که شما را از این کار منع می کند نادیده گرفته و سعی کنید با عشق و احساس خوب به دیگران کمک کنید.
تاکید می کنم تا جایی که با عشق و احساس خوب همراه است باید این کار را انجام دهید.
به این شکل روحیه خدمت کردن را در خود تقویت می کنید. قطعا هدف شما نوعی خدمت کردن به دیگران برای رشد و گسترش زندگی است بنابراین باید از همین ابتدا روحیه خدمت و کمک کردن به دیگران را در خود تقویت کنید.
به این شکل روحیه کمک کردن بدون انتظار جبران داشتن را در خود گسترش می دهید.
زمانی که تصمیم گرفتم روحیه خدمت کردن به دیگران را در خودم تقویت کنم مشغول کار ابزار و یراق بودم.
تصمیم گرفتم رفتارم با مشتری ها توام با عشق باشد. هرجا نیاز به راهنمایی داشتند با کمال میل آنچه می دانستم را با آنها به اشتراک می گذاشتم و سعی می کردم در انتخاب بهترین گزینه به آنها کمک کنم.
بدون درنظر گرفتن میزان سود یا بهره ای که باید نصیب من می شد، سعی می کردم به دیگران کمک کنم تا احساس بهتری از مراجعه به فروشگاه من داشته باشند.
حتی در مواردی با ابزاری که در اختیار داشتم وسیله ای که خراب شده بود را تعمییر می کردم و به این ترتیب نیاز نبود کالای نو خریداری کنند.
در انجام کارهای خانه و رابطه با همسر و فرزندانم همین روال را در پیش گرفتم. اگر کاری برای آنها انجام می دادم با عشق و بدون انتظار جبران کردن به آنها کمک می کردم. اگر به همسرم در انجام کارها کمک می کردم با عشق این کار را انجام می دادم و این در حالی بود که در گذشته اگر او از من درخواست کمک می کرد با بدرفتاری و گله و شکایت از اینکه انجام این کار وظیفه اوست با او برخورد می کردم.
به طریق مختلف سعی کردن روحیه کمک کردن به دیگران را در خودم تقویت کنم و این درحالی بود که تا سن 35 سالگی نگرش و عملکردی کاملا متفاوت داشتم.
شما هم از همان کاری که هر روز انجام می دهید، عشق ورزیدن را شروع کنید.
اگر خانه دار هستید، با تمام انرژی و نیروی درونی به اعضای خانه کمک کنید. تصور نکنید که آنها همسر و فرزندان شما هستند و هر کدام وظیفه ای دارند، اگر دوست دارید کاری را انجام دهید حتما انجام دهید. همسر و فرزندان شما انسان هایی هستند که به صورت قراردادی نزدیکان شما محسوب می شوند.
اگر کارمند هستید، فعالیت روزمره خود را با عشق و علاقه انجام دهید و برخورد عاشقانه ای با مراجعین و همکاران خود داشته باشید. اگر حقوق و مزایای شما موجب رضایت خاطر شما نیست نباید از میزان عشق و علاقه خود کم کنید، در این سبک از زندگی طرف حساب شما رئیس یا سازمان های دولتی نیستند بلکه خداوند است که ناظر و حاکم سیستم جهان هستی است.
اگر پرستار بچه هستید با عشق و علاقه کار خود را انجام دهید.
اگر نظافتچی ساختمان هستید با عشق و علاقه کار خود را انجام دهید و تصور شما این باشد که در حال نظافت و گسترش پاکیزگی در دنیای اطراف خود هستید. به این شکل همزمان با کار کردن عشق خود را نثار محیط پیرامون خود می کنید و مطمئن باشید جهان هستی عشق بیشتر از آنچه شما پراکنده می کنید را به زندگی شما باز می گرداند.
- گام سوم:
هدف خود را با قدرت اراده خداوند هماهنگ کنید.
این مرحله مهمترین اقدامی است که می توانید برای رسیدن به اهداف تان انجام دهید.
هماهنگ بودن با قدرت اراده خداوند یعنی اعتقاد داشته باشید که:
خالقتان هدف از آفرینش شما را می داند حتی اگر خودتان آن را ندانید.
خداوند بهترین مسیر برای رسیدن به اهدافتان را می داند حتی اگر شما راه صحیح را گم کرده باشید.
تلاش شما برای به واقعیت تبدیل کردن اهدافتان هدر نمی رود و خداوند بهترین محاسبه کنندگان است.
در حقیقت باید ذهن کوچک خود را به خالقی بزرگ بسپارید و به خاطر داشته باشید به همان روشی که خودتان آشکار شدید، هدفتان نیز آشکار خواهد شد.
هدف خود را به ویژگی های قدرت اراده خداوند (خلاقیت، مهربانی، عشق و پذیرش نسبت به فراوانی نامحدود جهان هستی) پیوند دهید و این ارتباط پاک و مقدس را همواره سالم نگه دارید تا در تمامی اعمال خود هدایت شوید.
زمانی که هدف خود در زندگی را آموزش و گسترش لاغری با ذهن انتخاب کردم، پیوندی مقدس و همیشگی بین هدف و ویژگی های اراده خداوند ایجاد کردم.
من باور کردم که آموزش و گسترش لاغری با ذهن نیاز به خلاقیت بی نهایت دارد و این از ویژگی های خالق من است پس در این مسیر مرا برای به واقعیت تبدیل کردن هدفم به خلاقیت بی نهایت مجهز کرده است.
من باور کردم که آموزش لاغری با ذهن نیاز به مهربانی بی نهایت برای برقراری ارتباط دوستانه با افرادی دارد که نیازمند یادگیری و به کارگیری آموزش ها دارند و از آنجایی که خداوند منبع مهربانی بی نهایت است بنابراین خود را مجهز به نیروی مهربانی برای حرکت در مسیر هدفم دیدم.
من باور کردم که گسترش لاغری با ذهن نیاز به عشق بی نهایت برای کمک کردن به خودم و دیگر انسانها دارد و از آنجا که خالق من منبع عشق بی نهایت است بنابراین خود را سرشار از عشق بی قید و شرط برای تحقق رویای لاغری با ذهن دیدم.
من باور کردم برای تحقق رویای آموزش لاغری با ذهن نیاز به همراهی و حضور دیگر انسانها دارم و از آنجا که خالق من بر همه چیز مسلط است، افرادی که نیاز به استفاده از آموزش های لاغری با ذهن را دارند به سمت من هدایت خواهد کرد. پذیرش فراوانی علاقمندان به لاغری با ذهن به من کمک کرد که با اشتیاق و انگیزه در مسیر تحقق رویای خودم حرکت کنم.
به این ترتیب من بین هدف و نیروی قدرت اراده خداوند پیوند پاک و محکم ایجاد کردم و شما هم باید بین اهداف خود و نیروی قدرت اراده خداوند این پیوند را ایجاد کنید.
- گام چهارم:
به آنچه دیگران درباره هدف تان می گویند توجه نکنید.
احساس هدف مند بودن موضوعی است که فقط خودتان می توانید آن را متوجه شوید. هیچ فردی قادر به شناسایی صحیح یا غلط بودن هدف شما نیست چون هدف متعالی شما را هیچ کس جز خودتان نمی تواند کشف کند.
اگر هدف خود را در درون خود به صورت یک آرزوی شعله ور احساس نمی کنید، آن هدف تان نیست.
شاید دوستان و آشنایانتان تلاش کنند متقاعدتان کنند که آنچه آنها احساس می کنند سرنوشت شماست و باید آن را انجام دهید.
شاید آنها استعدادهایی را در شما می بینند و تصور می کنند با آن استعدادها می توانید به خوشبختی برسید.
شاید از شما بخواهند راه آنها را دنبال کنید زیرا تصور می کنند اگر کاری را انجام دهید که آن ها در طی یک عمر انجام داده اند حتما موفق خواهید شد.
شاید مهارت شما در ریاضیات یا نزئین و یا تعمییر وسایل الکترونیکی نشان دهنده استعداد شگرفی در این شغل باشد اما در نهایت اگر آن را در درونتان احساس نمی کنید هیچ عاملی نمی تواند آن را در درونتان به ارتعاش در آورد.
هدفتان فقط بین شما و منبع و منشاء وجودتان است.
هرچه بیشتر به میدان مشیت الهی شبیه شوید و مانند او عمل کنید بیشتر پی می برید که با هدف هدایت می شوید.
شاید مهارت و استعدادتان در رشته ای خاص در حد صفر باشد با این حال اگر انگیزه ای را نسبت به آن در درونتان احساس می کنید، انجامش دهید.
نتیجه آزمون های سنجش استعداد، مهارت نداشتن یا مناسب بازار کار نبودن را فراموش کنید و مهمتر از همه این که به عقیده های دیگران توجه نکنید و فقط به ندای قلب تان گوش فرا دهید.
- گام پنجم:
باور کنید که خداوند برای شما کار خواهد کرد.
اگر اعتقاد داشته باشید که رابطه ای دوستانه با خداوند دارید، او نیز با شما ارتباطی دوستانه برقرار می کند و با شما همکاری خواهد کرد.
جهان هستی، زندگی را تامین می کند و برای همه جریان دارد و فراوانی اش بی پایان است.
خداوند مالک و تنظیم کننده سیستم جهان هستی است اما اگر نگرش دیگری درباره او و جهان هستی داشته باشید خود را از کمک ها و کارکردهای خداوند و جهان هستی محروم می کنید.
مطمئن باشید که جهان همیشه مشتاق است تا از جانب شما کار کند و شما همیشه در جهانی دوستانه هستید نه جهانی خصومت آمیز.
مهمترین تصمیمی که ما می گیریم این است که آیا اعتقاد داریم در دنیایی دوستانه زندگی می کنیم یا در دنیایی خصومت آمیز.
آلبرت انیشتن
در قسمت بعدی درباره مراجل دیگر به واقعیت تبدیل کردن اهداف توضیح داده خواهد شد.
منتظر خواندن نوشته های شما هستم
همراه همیشگی شما: رضا عطارروشن
امتیاز 3.78 از 27 رای
با دیگران به اشتراک بگذارید تا امتیاز بگیرید!
سلامی خدای که زندگی ی به من عطا کردی این بخش رو برای زندگی کردن آمدم بی هدف نبوده توش کلی انکیزه بوده کلی اقدام بوده وکلی مسیر جلوی رو م هست که من تا امروز اصلابهش نگاه ااین شکل نداشتم من باوره داشتم که ازافرینشم یی چیزی بر ایم من بوده همین شکل همین سادگی نبوده که فقط بیام بزرگ بشم ازدواج کنم وفرزندانم رو بزرک کنم بعدش بی هیچ هدفی وقصد ازاین دنیا برم به همین سادگی برامفابل درک نبوده باره ازخداوند خواستم که اون رسالتی رو باید با بودن وانجام دادنش به عهده من هست به من نشون بده اون زمان احساس میکردم این هدف توبیرن منتظر من هست حتی توخونه خودم هم نه بیرن ازخانه خودم ولی امروز با این درک که بهش رسیدممتوجه شدم اون هدف خونه خداوند اون توجسم خودم هست که من اصلا به جسم وروح به این شکل نگاه نکردم من جسم جایگاه خونه خداست تنهاترین مکانی که من میتوانم با خداوند تجربه زندگی وارتباط ونیاش رو داشته باشم آره من اون جسم خودم رو که خونه روحم هست رو بیرون ازخودم به دنبالش میشکتمکه رسالت رواجرا کنم این رسالت خودم بودم نه چیزه دیگه تا این زمان با این درک شاید بزرگی اون رسالت درآینده برام هم واضح بشه وهم بینم امروز بااین درک ناقص دارم اون رسالت رو اول باوره اینکه اصلا برای چی پا به این جهان پا گذاشتمنگاه کنم آیا آزبودنم هدفی درش بوده نگاه کنمتازه درک درستی بودنم رو متوجه بشم چرا که وفتی من اول اینباره رو شناسایی نکنم کارمن شروع نمیشه من این باوره دارمکه یی هدفی ازبودن هست اون هدف رد به این شکل امروز تونظرم رسید که من اول ابن جایگاه وجودی خودم رو اصلا شناختی ارزش دارم که میگم رسالت ازبیرون جایگاه زندگی میکردم که اون انجام بدم خودم روبه شکل خوب اصلا میشناسم که بودن واصل وجودم برای چی هست که بازم بتوانم
با دونستن اصل وجودی خودم یی کمک به یی نفر دیگه داشته باشم اون زمان جون خودم اول نجات دا م طمع اون نجات رو جشیدم میتوانم به یی فرد دیگه هم کم کنم به اون بکم که نجات خودت چه طمع داده چون خودم اول چشیدم اون زمان اون فردکمک کیرنده دو به مسیر درست میفرستم وفتی خودم توبیابان چاقی سنگینی خودم کم شده جه راهی روبه یی فرده دیگه نشون بدم خودم گم شدمکه راهنمایی فرده دیگه نمتوانه باشه درنجاتپت خودم هست که شاید فقط این رسالت برام درنظر گرفته شده من دنبال رسالت دیگه میکردم اون رسالت دردست خودم هست اون سلامتی وتناسب جسم جایگاه روح رو باید ترمیمکنمتا به این هدفم نرسم هیج زمانی به خودم اجازه نمیدم که دنبال کاره دیگه باشم یا یی رسالت خیالی بگردم خیالی بودن رو اصلا به ذهنم همو نمرسید که من داشتم تو ابرهای خیلی دنبال یی باورهد وبسایت رویای میکشتم که با انجام اون من زنده بمونم وآینده ازمن به نیکی یادشه که باوره اشتباهی داشتنم نیکی امروزرو اصلا درک نکردمچه برسه به آینده تاحالا که خودت حًضور داری نتواستی برای مشکلات کاری بکنی دنبال آینده رسالت برای دیگران جستجومیکنی که افکاره اشتباهی رو با خودم دارممی کشم چه باوره اشتباهی رو تویی این بخش داشتم امروزبه من رسیدم شاید با شناخت این باوره اولین حرکت رو به خودممیدم با شناخت باورها باورهای اشتباه مسیر هست که اون سد جلوی روی خودم رو آرام آرم میشناسم تا شاید یی روزی درست مثل لاغریی با ذهن که من دینامیت گذاشتم زیر سد باورها اون ازهم پاشوندم از آگاهی درستی که کسب کردم آجر ساختم برای یی سد جدید که کل باورهای اشتباه رو دیگه ندارم به شکر خداوند
تواین بخش هم به امید خداوند به اون شکل بشه انشالله
دعای امروز برای این بخش این خدایا توان بده زمان بده به من فرصت جبران بده که بتوانم هرآنچه رو خراب کردم رو به شکل عالی ترمیمکنم که شرمنده زات حق توخداوند نباشم انشالله