در قسمت قبل درباره استفاده از الهامات قدرت اراده خداوند جهت حرکت در مسیر هدف توضیح داده شد. در این قسمت درباره چگونه به واقعیت تبدیل کردن اهداف در زندگی توضیح داده می شود.
چگونه اهداف خود را به واقعیت تبدیل کنید
زمانی که تصمیم گرفتم شرایط زندگی ام را تغییر دهم درباره هدف و چگونه رسیدن به آن هیچ آگاهی نداشتم به همین علت مسیر پر فراز و نشیبی را برای رسیدن به اهداف طی کردم. بعد از چند سال سعی در خلق آرزوها، مسیر ساده و لذت بخش به واقعیت تبدیل کردن اهداف برای من واضح شد.
استفاده از این مسیر برای خلق کردن هر آرزو و رسیدن به هر هدفی امکانپذیر است.
مهم نیست اهداف از نظر خودتان بزرگ یا کوچک باشند، مهم این است که به آنچه گفته می شود به شکل عالی عمل کنید.
مراحل به واقعیت تبدیل کردن اهداف به شرح زیر است:
- گام اول:
قدم اول این است که: باور کنید تحت کنترل نظام و سیستم هوشمند قدرت اراده خداوند هستید.
باید بپذیرید که شما و شرایطی که در آن زندگی می کنید، تصادفی و شانسی به وجود نیامده است. بلکه توسط خداوند خلق شده است.
خداوند مسئول آفرینش همه مخلوقات و شرایط است. او آگاه است که چه می کند.
باید باور کنید که از قبل از تولد با خداوند در ارتباط بوده اید، اکنون و در دنیای مادی نیر با او در ارتباط هستید و پس از مرگ نیز با او خواهید بود.
باید باور کنید خداوند از خلق شما هدفی داشته است و شما دارای استعداد و توانایی های لازم برای به سرانجام رساندن هدف خداوند هستید.
باید باور کنید که با هدف و برای منظوری خلق شده اید. لازم به تاکید است که این به معنای اطلاع از هدف آفرینش خود نیست بلکه فقط یک نوع پذیرش است. برای شروع یک زندگی هدفمند همین که بپذیرید هدف و مقصودی پشت خلق کردن شماست کافی است.
وقتی باور کنید که خداوند با هدف مشخصی شما را خلق کرده است و در قلب خود به خداوند اعلام کنید که آمادگی عمل کردن بر اساس هدایت او برای تجربه هدف خود در زندگی را دارید به مرور آنچه انجام می دهید در مسیر زندگی تغییر می کند و متحول می شود.
به زبان خود این موضوع را اقرار کنید که آماده همسو شدن با قدرت اراده خداوند برای تجلی هدف آفرینش خود هستید. حتی می توانید درباره تصمم خود چند خط بنویسید تا تعهد کتبی داده باشید که آماده شروع یک زندگی هدفمند هستید.
- گام دوم:
از فرصت های کوچک برای خدمت کردن به دیگران استفاده کنید. زمزمه های منیت و اراده شخصی که شما را از این کار منع می کند نادیده گرفته و سعی کنید با عشق و احساس خوب به دیگران کمک کنید.
تاکید می کنم تا جایی که با عشق و احساس خوب همراه است باید این کار را انجام دهید.
به این شکل روحیه خدمت کردن را در خود تقویت می کنید. قطعا هدف شما نوعی خدمت کردن به دیگران برای رشد و گسترش زندگی است بنابراین باید از همین ابتدا روحیه خدمت و کمک کردن به دیگران را در خود تقویت کنید.
به این شکل روحیه کمک کردن بدون انتظار جبران داشتن را در خود گسترش می دهید.
زمانی که تصمیم گرفتم روحیه خدمت کردن به دیگران را در خودم تقویت کنم مشغول کار ابزار و یراق بودم.
تصمیم گرفتم رفتارم با مشتری ها توام با عشق باشد. هرجا نیاز به راهنمایی داشتند با کمال میل آنچه می دانستم را با آنها به اشتراک می گذاشتم و سعی می کردم در انتخاب بهترین گزینه به آنها کمک کنم.
بدون درنظر گرفتن میزان سود یا بهره ای که باید نصیب من می شد، سعی می کردم به دیگران کمک کنم تا احساس بهتری از مراجعه به فروشگاه من داشته باشند.
حتی در مواردی با ابزاری که در اختیار داشتم وسیله ای که خراب شده بود را تعمییر می کردم و به این ترتیب نیاز نبود کالای نو خریداری کنند.
در انجام کارهای خانه و رابطه با همسر و فرزندانم همین روال را در پیش گرفتم. اگر کاری برای آنها انجام می دادم با عشق و بدون انتظار جبران کردن به آنها کمک می کردم. اگر به همسرم در انجام کارها کمک می کردم با عشق این کار را انجام می دادم و این در حالی بود که در گذشته اگر او از من درخواست کمک می کرد با بدرفتاری و گله و شکایت از اینکه انجام این کار وظیفه اوست با او برخورد می کردم.
به طریق مختلف سعی کردن روحیه کمک کردن به دیگران را در خودم تقویت کنم و این درحالی بود که تا سن 35 سالگی نگرش و عملکردی کاملا متفاوت داشتم.
شما هم از همان کاری که هر روز انجام می دهید، عشق ورزیدن را شروع کنید.
اگر خانه دار هستید، با تمام انرژی و نیروی درونی به اعضای خانه کمک کنید. تصور نکنید که آنها همسر و فرزندان شما هستند و هر کدام وظیفه ای دارند، اگر دوست دارید کاری را انجام دهید حتما انجام دهید. همسر و فرزندان شما انسان هایی هستند که به صورت قراردادی نزدیکان شما محسوب می شوند.
اگر کارمند هستید، فعالیت روزمره خود را با عشق و علاقه انجام دهید و برخورد عاشقانه ای با مراجعین و همکاران خود داشته باشید. اگر حقوق و مزایای شما موجب رضایت خاطر شما نیست نباید از میزان عشق و علاقه خود کم کنید، در این سبک از زندگی طرف حساب شما رئیس یا سازمان های دولتی نیستند بلکه خداوند است که ناظر و حاکم سیستم جهان هستی است.
اگر پرستار بچه هستید با عشق و علاقه کار خود را انجام دهید.
اگر نظافتچی ساختمان هستید با عشق و علاقه کار خود را انجام دهید و تصور شما این باشد که در حال نظافت و گسترش پاکیزگی در دنیای اطراف خود هستید. به این شکل همزمان با کار کردن عشق خود را نثار محیط پیرامون خود می کنید و مطمئن باشید جهان هستی عشق بیشتر از آنچه شما پراکنده می کنید را به زندگی شما باز می گرداند.
- گام سوم:
هدف خود را با قدرت اراده خداوند هماهنگ کنید.
این مرحله مهمترین اقدامی است که می توانید برای رسیدن به اهداف تان انجام دهید.
هماهنگ بودن با قدرت اراده خداوند یعنی اعتقاد داشته باشید که:
خالقتان هدف از آفرینش شما را می داند حتی اگر خودتان آن را ندانید.
خداوند بهترین مسیر برای رسیدن به اهدافتان را می داند حتی اگر شما راه صحیح را گم کرده باشید.
تلاش شما برای به واقعیت تبدیل کردن اهدافتان هدر نمی رود و خداوند بهترین محاسبه کنندگان است.
در حقیقت باید ذهن کوچک خود را به خالقی بزرگ بسپارید و به خاطر داشته باشید به همان روشی که خودتان آشکار شدید، هدفتان نیز آشکار خواهد شد.
هدف خود را به ویژگی های قدرت اراده خداوند (خلاقیت، مهربانی، عشق و پذیرش نسبت به فراوانی نامحدود جهان هستی) پیوند دهید و این ارتباط پاک و مقدس را همواره سالم نگه دارید تا در تمامی اعمال خود هدایت شوید.
زمانی که هدف خود در زندگی را آموزش و گسترش لاغری با ذهن انتخاب کردم، پیوندی مقدس و همیشگی بین هدف و ویژگی های اراده خداوند ایجاد کردم.
من باور کردم که آموزش و گسترش لاغری با ذهن نیاز به خلاقیت بی نهایت دارد و این از ویژگی های خالق من است پس در این مسیر مرا برای به واقعیت تبدیل کردن هدفم به خلاقیت بی نهایت مجهز کرده است.
من باور کردم که آموزش لاغری با ذهن نیاز به مهربانی بی نهایت برای برقراری ارتباط دوستانه با افرادی دارد که نیازمند یادگیری و به کارگیری آموزش ها دارند و از آنجایی که خداوند منبع مهربانی بی نهایت است بنابراین خود را مجهز به نیروی مهربانی برای حرکت در مسیر هدفم دیدم.
من باور کردم که گسترش لاغری با ذهن نیاز به عشق بی نهایت برای کمک کردن به خودم و دیگر انسانها دارد و از آنجا که خالق من منبع عشق بی نهایت است بنابراین خود را سرشار از عشق بی قید و شرط برای تحقق رویای لاغری با ذهن دیدم.
من باور کردم برای تحقق رویای آموزش لاغری با ذهن نیاز به همراهی و حضور دیگر انسانها دارم و از آنجا که خالق من بر همه چیز مسلط است، افرادی که نیاز به استفاده از آموزش های لاغری با ذهن را دارند به سمت من هدایت خواهد کرد. پذیرش فراوانی علاقمندان به لاغری با ذهن به من کمک کرد که با اشتیاق و انگیزه در مسیر تحقق رویای خودم حرکت کنم.
به این ترتیب من بین هدف و نیروی قدرت اراده خداوند پیوند پاک و محکم ایجاد کردم و شما هم باید بین اهداف خود و نیروی قدرت اراده خداوند این پیوند را ایجاد کنید.
- گام چهارم:
به آنچه دیگران درباره هدف تان می گویند توجه نکنید.
احساس هدف مند بودن موضوعی است که فقط خودتان می توانید آن را متوجه شوید. هیچ فردی قادر به شناسایی صحیح یا غلط بودن هدف شما نیست چون هدف متعالی شما را هیچ کس جز خودتان نمی تواند کشف کند.
اگر هدف خود را در درون خود به صورت یک آرزوی شعله ور احساس نمی کنید، آن هدف تان نیست.
شاید دوستان و آشنایانتان تلاش کنند متقاعدتان کنند که آنچه آنها احساس می کنند سرنوشت شماست و باید آن را انجام دهید.
شاید آنها استعدادهایی را در شما می بینند و تصور می کنند با آن استعدادها می توانید به خوشبختی برسید.
شاید از شما بخواهند راه آنها را دنبال کنید زیرا تصور می کنند اگر کاری را انجام دهید که آن ها در طی یک عمر انجام داده اند حتما موفق خواهید شد.
شاید مهارت شما در ریاضیات یا نزئین و یا تعمییر وسایل الکترونیکی نشان دهنده استعداد شگرفی در این شغل باشد اما در نهایت اگر آن را در درونتان احساس نمی کنید هیچ عاملی نمی تواند آن را در درونتان به ارتعاش در آورد.
هدفتان فقط بین شما و منبع و منشاء وجودتان است.
هرچه بیشتر به میدان مشیت الهی شبیه شوید و مانند او عمل کنید بیشتر پی می برید که با هدف هدایت می شوید.
شاید مهارت و استعدادتان در رشته ای خاص در حد صفر باشد با این حال اگر انگیزه ای را نسبت به آن در درونتان احساس می کنید، انجامش دهید.
نتیجه آزمون های سنجش استعداد، مهارت نداشتن یا مناسب بازار کار نبودن را فراموش کنید و مهمتر از همه این که به عقیده های دیگران توجه نکنید و فقط به ندای قلب تان گوش فرا دهید.
- گام پنجم:
باور کنید که خداوند برای شما کار خواهد کرد.
اگر اعتقاد داشته باشید که رابطه ای دوستانه با خداوند دارید، او نیز با شما ارتباطی دوستانه برقرار می کند و با شما همکاری خواهد کرد.
جهان هستی، زندگی را تامین می کند و برای همه جریان دارد و فراوانی اش بی پایان است.
خداوند مالک و تنظیم کننده سیستم جهان هستی است اما اگر نگرش دیگری درباره او و جهان هستی داشته باشید خود را از کمک ها و کارکردهای خداوند و جهان هستی محروم می کنید.
مطمئن باشید که جهان همیشه مشتاق است تا از جانب شما کار کند و شما همیشه در جهانی دوستانه هستید نه جهانی خصومت آمیز.
مهمترین تصمیمی که ما می گیریم این است که آیا اعتقاد داریم در دنیایی دوستانه زندگی می کنیم یا در دنیایی خصومت آمیز.
آلبرت انیشتن
در قسمت بعدی درباره مراجل دیگر به واقعیت تبدیل کردن اهداف توضیح داده خواهد شد.
منتظر خواندن نوشته های شما هستم
همراه همیشگی شما: رضا عطارروشن
امتیاز 3.82 از 28 رای
با دیگران به اشتراک بگذارید تا امتیاز بگیرید!
به نام خدای مهربان
امروز حال وهوای غریبی داشتم دوست داشتم از خداوند هدایت بخواهم تا آرام شوم .
روی دکمه ی حالم را خوب کن زدم واین قسمت امد هنوز حرف خداوند به من را با هدایت به این قسمت نفهمیدم شاید نوشتن به درک الهام خداوند به قلبم کمک کند .استاد درین قسمت در مورد چگونگی به واقیعت تبدیل کردن اهداف سخن میگوید
اولین نکته ای که باید بدانیم این هست که خداوند مارا در پی هدفی به دنیا آورده است وما همواره تحت اراده خداوند بوده ایم حتی قبل از دنیا آمدنمان ما تحت کنترل انرژی کائنات هستیم و ما برای رسیدن به اهداف اول باید به پذیرش این مسئله برسیم که ما بی هدف آفریده نشدیم وخداوند مارا برای هدفی بزرگ افریده اسن حتی اگر ما ندانیم
دوم نکته این که استاد گفتن با عشق به ديگران خدمت کنید خدمت کردن به دیگران را در برنامه زندگی خود قرار بدهید البته بدون انتظار جبران از دیگران بیمنت وباعشق به دیگران خدمت کنید.
خدمت کردن به دیگران نوعی گسترش ورشد زندگی هست .
اگر خانه دار هستین با عشق وعلاقه به فرزندان وهمسر خود رسیدگی کنید در هر جایی هستین با عشق به دیگران کمک کنید البته تا جایی که به شما احساس خوب بدهد اگر دیدید حستان خوب نیس این کار را متوقف کنید بعد ازین که نگرش خود را اصلاح کردید خدمت کنید
سومین نکته هدفمان را با قدرت اراده خداوند همسو کنیم این مرحله خیلی مهمه یعنی به هدایتهای الهی ایمان بیاوریم خداوند خودش تمام مسیر اهداف را میداند به او ایمان بیاوریم خداوند تلاشهای ما را بی پاسخ نمیگذارد
باید هدف خودمان را به ویژگی های قدرت اراده خداوند پیوند بدهیم یعنی عشق خلاقیت مهربانی پذیرش فراوانی نامحدود خداوند مثلا من یکی از اهدافم بارداری هست باید عشق فراوانی به فرزندم رو در وجودم ایجاد کنم یا مهربانی بینهایتی داشته باشم نسبت به فرزندم یا در خودم ایم باور را ایجاد کنم که فرزند پسر درین جهان به فراوانی هست وخداوند به من هم میتونه فرزند پسر بده
یا از ویژگی خلاقیت خدا در پرورش فرزندم کمک بگیرم
و..
نکته چهارم
به حرفهای دیگران در مورد اهدافتان بیتوجه باشید به ندای قلبتان گوش کنید هیچ کس بهتر از شما از علائق درونی شما خبر ندارد هدفتان باید برایتان یک هدف سوزان و شعله ور باشد وگرنه آن هدف نیس
نکته پنجم این که
اگر رابطه ای دوستانه با خدا داشته باشید خداوند هم رابطه ای دوستانه با شما خواهد داشت وتمام مسیر هدف را با شما می آید ما در جهانی دوستانه هستیم وخداوند همواره مارا حمایت میکند اگر خداوند را باور کنیم.
بنام زیبای خدا.
سلام بر همگی .
جمله ای که استاد فرمود ما قبل از تولد وبعد از مرگ با خدا در ارتباط بوده این .وهم اکنون خداوند باما ارتباط دارد وما تنها در اینجا رها نشده ایم .اشکم را در آورد .چون من احساس غریب بودن و تنها بودن دارم .وچون خانواده ای هم ندارم خیلی احساس تنهایی دارم .
از شما استاد عزیزم وهمراهان عزیز میخواهم برام دعای خیر کنید.اگر راهنمایی وراهکاری برای رهایی از این احساس تنهایی وبی انگیزه بودن برای تغییر کردن وبرای توکل کردن .دارید با همان مهربانی که فرمودید راهنمایی کنید .چون واقعاً نا امید و تنها هستم واز خدا می خواهم راه خوشبختی وایمان داری را جلو پایم بگذارد .از استاد و اعضای سایت اگر راهی برای غلبه بر نا امیدی ودلتنگی دارند بهم بگویند .ممنونم ازتون
انشاالله روزی بیام از خوشی ها و موفقیت هایم بنویسم خدایا شکرت که میتوانم این حرفهایم را اینجا بنویسم.در پناه خدا باشیم
سلاااام و درود ب فرمانروا،قاضی عدالتگرم
سلامی گرم ب استاد و دوستانم
باور کنیم تحت کنترل نظام و سیستم هوشمند قدرت اراده خداوند هستیم.بپذیریم شرایط زندگیمان تصادفی و شانسی نیست
و توسط خداوند خلق شده،او آگاه ب همه چیز است .ما قبل تولد با او در ارتباط بودیم
وبا او عهد بستیم و پا ب این جهان نهادیم
ولی انسان فراموشکاره .
اصل خلقت خودش را ،هدفش را فراموش کرد و خواست تنهایی ادامه دهد .
هیچ چیز در بی هدف آفریده نشده.
حتی یک پشه ،مگس،آن هم وظیفه و رسالتی دارد و شرح وظیفه اش را انجام میدهد.چه برسد ب من که اشرف مخلوقات
هستم.من آماده همسو شدن با قدرت و اراده خداوند هستم و برای هدف آفرینش اهدافم تمام سعی و کوشش را انجام میدهم.
در این مکان الهی تعهد میدهم ،همانطور که خداوند دستانش را برایم فرستاد و میفرستد،من هم دستی از دستان خداوند
باشم و بکوشم که صدای خداوند باشم و او را فریاد کنم.
[خنک آن روز که در پای تو جان اندازم
عقل در دمدمه خلق جهان اندازم
نامه حُسن تو بر عالم و جاهل خوانم
“نامت اندر دهن پیر و جوان اندازم”]سعدی
من روز ب روز برای داشتن یک خانه ای پر از عششق ،لطف و صفا،اول از خداوند یاری می خواهم و تمام تلاشم را میکنم که زود مقابل هر حرکتی ،واکنش نشان ندهم ،چیزی که سالها در آن ضعیف عمل میکنم .و با عشقی که خداوند ب ما داشته ،اول خودم را بهبود دهم و بعد آرامش را به اطرافیانم هدیه دهم .بخصوص ب همسر و فرزندم و بیشترین
تلاشم این است که کمک رساندن،عشق داشتن ،محبت کردن ،را از خانه م شروع کنم.
خانه ای پر از آرامش ،نور،پراز همبستگی،
وحدت و اتحاد ،خانه ای شود که خداوند در آجر ب آخرش حضور پیدا کند ..
و خدایش ،خدا خیلی در این راه ب من کمک میرساند..خدایا سپاسگزارم.
انگار خداوند تمام برنامه اش اصلاح و هدایت من است ،من این را باور دارم)
خدایا گاهی خطا میکنم و فراموش،اما تو بخشنده و مهربانی./
“من ب دستان خدا خیره شدم،معجزه کرد”
به نام خدای بزرگ
با سپاس از استاد عزیزم
برای رسیدن به هدفم باید خودم رو با ویژگی های اراده خداوند همسو کنم
ما باید باور کنیم تحت نظارت سیستم هوشمند قدر ت اراده خداوند هستیم
و با این ۵ گام در این قسمت خودمون رو هماهنگ کنیم
باید به دیگران کمک کنیم بدن چشم داشت
من کارمندم و سر کار به مریض ها و همکارانم کمک خواهم کرد بدون اینکه از آنها بخواهم برایم جبران کنند
خدایا خودت من رو در این مسیر آوردی یعنی میخوای من رو به آرزوهام برسونی ممنونم ازت
با سلام چگونه به واقعیت تبدیل کردن اهداف
گام اول: باید بپذیرید که شما و شرایطی که در آن زندگی می کنید، تصادفی و شانسی به وجود نیامده است. بلکه توسط خداوند خلقشده و تحت کنترل اراده خداوند هستیم
باید باور کنید خداوند از خلق شما هدفی داشته است
گام دوم: از فرصت های کوچک برای خدمت کردن به دیگران استفاده کنید. زمزمه های منیت و اراده شخصی که شما را از این کار منع می کند نادیدهگرفته و سعی کنید با عشق و احساس خوب به دیگران کمک کنید.
تاکید می کنم تا جایی که با عشق و احساس خوب همراه است باید این کار را انجام دهید.بدون انتظار جبران کردن . با عشق و علاقهکار خود را انجام دهید.
گام سوم: هدف خود را با قدرت اراده خداوند هماهنگ کنید. هماهنگ بودنبا قدرت اراده خداوند یعنی اعتقاد داشته باشید که:
خالقتان هدف از آفرینش شما را می داند حتی اگر خودتان آن را ندانید.
خداوند بهترین مسیر برای رسیدن به اهدافتان را می داند حتی اگر شماراه صحیح را گم کرده باشید.
تلاش شما برای به واقعیت تبدیل کردن اهدافتان هدر نمی رود و خداوندبهترین محاسبه کنندگان است.
هدف خود را به ویژگی های قدرت اراده خداوند (خلاقیت، مهربانی، عشق و پذیرش نسبت به فراوانی نامحدود جهان هستی) پیوند دهید
باور کنید که خداوند در مسیر خلق اهداف نیروهای و عمال و هدایت های بی نهایت خود را میفرستد به سمت شما
گام چهارم: به آنچه دیگران درباره هدف تان می گویند توجه نکنید.به نظردیگران دریاره هدف تان توجه نمنید آن ها از خیلی چیزها آگاهی ندارنداگر هدف خود را در درون خود به صورت یک آرزوی شعله ور احساسنمی کنید، آن هدف تان نیست
هدفتان فقط بین شما و منبع و منشاء وجودتان است. هرچه بیشتر به میدان مشیت الهی شبیه شوید و مانند او عمل کنید بیشتر پی میبرید که با هدف هدایت می شوید.
گام پنجم باور کنید که خداوند برای شما کار خواهد کرد. اگر اعتقاد داشته باشید که رابطه ای دوستانه با خداوند دارید، او نیز با شماارتباطی دوستانه برقرار می کند و با شما همکاری خواهد کرد.
جهان هستی، زندگی را تامین می کند و برای همه جریان دارد و فراوانی اش بی پایان است.
مهمترین تصمیمی که ما می گیریم این است که آیا اعتقاد داریم در دنیایی دوستانه زندگی می کنیم یا در دنیایی خصومت آمیز.
سلام استاد صبح شما بخیر و شادی
چگونه اهداف خود را به واقعیت تبدیل کنید
قدم اول : باورکنیم که تحت کنترل نظام و سیستم هوشمند قدرت اراده خداوند هستم و خداوند مسئول آفرینش تمام مخلوقات و شرایط است او آگاه است که چه میکند
باید باور کنیم که قبل از تولد ، و دراین دنیا و بعد ازمرگ با خداوند ارتباط داریم و من دارای استعداد و توانایی هستم و باید این را بپذیرم که خداوند از خلق من هدفی داشته است و این کافی است .
باید به زبان اقرار کنید که اماده همسو شدن با اراده خداوند هستید و میتوانید درمورد ان بنویسید
قدم دوم : از فرصت کوچک برای خدمت کردن به دیگران استفاده کنیم و منیت و اراده شخصی را کنار بگذارید . پس تا جایی که میتوانیم با احساس خوب به دیگران خدمت کنیم تا روحیه ی خدمت کردن درماتقویت شود و دیگر از دیگران انتظار جبران نداشته باشیم .و نباید سود و منفعت شخصی را در نظر بگیریم .فقط باید با احساس خوب به دیگران کمک کردن کنیم تا این کار در ما تقویت شود و به رفتار عادی ما در بیاید .
مثلا من کارمند هستم پس باید فعالیت روزمره خود را با عشق و علاقه انجام دهم و با برخورد خوب با همکاران و ارباب رجوع و فکر نکردن به اضافه کار کم و ماموریت و حقوق کم و مقایسه نکردن خود با دیگر همکاران در مزایا و کم نشدن میزان احترام و عشق و علاقه به کارم دراین مسیر باشم و به این اعتقاد برسم که سبک و طرف زندگی من رئیسم و یا سازمان دولتی نیست بلکه خداوند است که ناظر و حاکم این جهان هستی است و من باید بیشترین مزایا را از خداوند بخواهم چون دراین جهان فراوانی است
قدم سوم :هدف خود را با قدرت خداوند هماهنگ کنید یعنی اینکه
1- اعتقاد و ایمان داشته باشیم که خداوند از آفرینش من هدفی داشته است حتی اگر من نمی دانم آن هدف چیست
2- خداوند بهترین مسیر برای من را میداند حتی اگر ما مسیر را گم کرده باشیم
3- تلاش خود را برای اینکه به هدفتان برسید از دست ندهید چون خداوند بهترین محاسبه کننده است
4- هدف خود را به ویژگیهای خداوند (عشق – مهربانی – خلاقیت – پذیرش نسبت به فراوانی و نامحدود بودن نعمتها دراین جهان – کمک به دیگران بدون انتظار جبران ) پیوند دهیم چون انجام هرکاری با عشق و علاقه خلاقیت بینظیری دربر دارد و چون کمک به دیگران دران است به آرامش روحی و جسمی میرسیم و باید به این باور برسیم که من برای رسیدن به آرزوهایم نیاز به کمک دیگران دارم و با این کار بین خود و خدای خودم یک پیوند محکم و پایدار ایجاد میکنم و با خداوند همسو وهم مسیر میشوم
گام چهارم : به انچه دیگران درمورد هدفتان میگویند اصلا توجه نکنید . فقط باید احساس هدفمند بودن درشما شکل بگیرد و هیچ فردی قادر به شناسایی آن نخواهد بود جزء خودتان چون فقط خودتان میتوانید هدفتان را کشف کنید
پس باید به آرزوی خود به صورت یک آتش پر نور و با احساس که دردرونتان شعله ور است توجه کنید درغیر اینصورت به هدفتان نخواهید رسید .
هدفتان فقط بایدبین شما و منبع وجودتان که خداوند است باشد و اصلا به نظر دیگران کاری نداشته باشید بلکه به صدای درون قلبتان مراجعه نمایید چون صدای خداوند است
شاید درکاری مهارت نداشته باشید ولی اگر انگیزه آن کاررا دارید به صدای درون قلبتان توجه کنید و آن کاررا انجام دهید تا دران کار موفق شوی
گام پنجم : باور و اعتقاد داشته باشید که خداوند برای شما کارخواهد کرد و با شماست
اگر باور داشته باشید که با خداوند رابطه دوستانه دارید پس خداوند به شما کمک خواهد کرد چون همه چیز به دست اوست و فراوانی دراین دنیا زیاد است چون خداوند مالک و تنظیم کننده ی سیستم این جهان هستی است و نباید دراین مسیر روی کمک دیگر بندگان حساب باز کنید چون خداوند خودم محاسبه گر قوی ای است پس به او توکل کنید و امیدوار باشید که به آرزوهای خود خواهید رسید
مهمترین تصمیم که باید بگیریم این است که اعتقاد داشته باشیم دردنیایی که زندگی میکنیم دوستانه با یکدیگر زندگی کنیم نه به صورت خصومت آمیز و با کینه چون خداوند با همه ی بندگانش مهربان است حتی کسانی که درنظر دیگران بد هستند
باسلام خدمت شما استاد عزیز
سوالهای زیادی من هم برای زندگی کردن خودم هدف و برنامهریزیهای سختی رو همیشه توی ذهنم یا روی کاغذ مینوشتم که حتماً در فردا اونها رو انجام بدم و بیشتر با حالت استرس و اضطراب بهشون فکر میکردم،
و این آگاهی رو نداشتم که با احساس خوبی باید برنامه روزانه خودم رو هدف گذاری کنم،
مثلاً برای زمانی که دانشگاه میرفتم از نیم ساعت قبل استرس دیر رسیدن رو داشتم در صورتی که هیچ وقت دیر نمیرسیدم اما همیشه این استرس با من بوده،
میخوام بگم بعضی از کارها و بعضی از نگرانیها درباره انجام بعضی از کارها الکی و بیخود هستند مثل دیر رسیدن سر کلاس دانشگاه یا انجام دادن تمیزکاری خونه در هر صورت این کار رو در طول روز حتماً انجام میدیم چون بهش فکر میکنیم و استرس رو رو داریم،
اما چرا وقتی میتونیم با احساس خوبی اون کارو انجام بدیم از دیر کردن یا دیر انجام دادنش ناراحت هستیم و استرس داریم،
نظر من از این صحبتهام اینه که در هر کاری که هدف ما است باید برای رسیدن به اون هدف صبر و حوصله با احساس خوب رو داشته باشیم،
وقتی در انجام کاری از علاقه و عشق خود چاشنی انجام اون کار میکنید کیفیت سطح انرژی خودتون رو هم بالا میبریم و لذت میبریم،
مثلاً من همیشه دوست دارم که توی این سایت فعالیت داشته باشم و حداقل روزی یک فایل رو گوش بدم اما اگه گاهی بر اساس شرایط بیرونی نتونم یا توی مهمونی یا جایی باشم از اون شرایط لذت میبرم،
و خودم رو سرزنش نمیکنم که دیدی امروز کاری رو که باید انجام ندادی،
پس من انتخاب میکنم که در هر شرایطی در هر جا و در هر لحظه زندگیم عشق و علاقه ایمان و احساس خوب رو با اراده خداوند تجربه کنم و لذت ببرم از زندگیم به اون شرایطی که برای من با افکار خودم به وجود اومده،
بهترین باشم و هر روز سپاسگزار این هستم که افکاری متناسب و باورهایی درست رو دارم و با شناخت قدرت اراده خداوند و خلق اتفاقهای زندگیم و قدرت ذهن خود همیشه انتخاب میکنم که در بهترین احساس و شرایط خودم باشم و در بهترین حالت خودم زندگی کنم و همواره همسو با قدرت ارادی خداوند لذت ببرم شاد باشم و بهترین رو در افکار خودم رشد بدم و بذر زیبایی که در زمین ذهنم کاشتم رو مراقبت کنم تا از آفتها دور بماند،
و در این لحظه من راضی هستم و سپاسگزار تمام داشتههای زندگیم که خدای مهربون به من عطا کرده،
باتشکرازشما
سلامی خدای که زندگی ی به من عطا کردی این بخش رو برای زندگی کردن آمدم بی هدف نبوده توش کلی انکیزه بوده کلی اقدام بوده وکلی مسیر جلوی رو م هست که من تا امروز اصلابهش نگاه ااین شکل نداشتم من باوره داشتم که ازافرینشم یی چیزی بر ایم من بوده همین شکل همین سادگی نبوده که فقط بیام بزرگ بشم ازدواج کنم وفرزندانم رو بزرک کنم بعدش بی هیچ هدفی وقصد ازاین دنیا برم به همین سادگی برامفابل درک نبوده باره ازخداوند خواستم که اون رسالتی رو باید با بودن وانجام دادنش به عهده من هست به من نشون بده اون زمان احساس میکردم این هدف توبیرن منتظر من هست حتی توخونه خودم هم نه بیرن ازخانه خودم ولی امروز با این درک که بهش رسیدممتوجه شدم اون هدف خونه خداوند اون توجسم خودم هست که من اصلا به جسم وروح به این شکل نگاه نکردم من جسم جایگاه خونه خداست تنهاترین مکانی که من میتوانم با خداوند تجربه زندگی وارتباط ونیاش رو داشته باشم آره من اون جسم خودم رو که خونه روحم هست رو بیرون ازخودم به دنبالش میشکتمکه رسالت رواجرا کنم این رسالت خودم بودم نه چیزه دیگه تا این زمان با این درک شاید بزرگی اون رسالت درآینده برام هم واضح بشه وهم بینم امروز بااین درک ناقص دارم اون رسالت رو اول باوره اینکه اصلا برای چی پا به این جهان پا گذاشتمنگاه کنم آیا آزبودنم هدفی درش بوده نگاه کنمتازه درک درستی بودنم رو متوجه بشم چرا که وفتی من اول اینباره رو شناسایی نکنم کارمن شروع نمیشه من این باوره دارمکه یی هدفی ازبودن هست اون هدف رد به این شکل امروز تونظرم رسید که من اول ابن جایگاه وجودی خودم رو اصلا شناختی ارزش دارم که میگم رسالت ازبیرون جایگاه زندگی میکردم که اون انجام بدم خودم روبه شکل خوب اصلا میشناسم که بودن واصل وجودم برای چی هست که بازم بتوانم
با دونستن اصل وجودی خودم یی کمک به یی نفر دیگه داشته باشم اون زمان جون خودم اول نجات دا م طمع اون نجات رو جشیدم میتوانم به یی فرد دیگه هم کم کنم به اون بکم که نجات خودت چه طمع داده چون خودم اول چشیدم اون زمان اون فردکمک کیرنده دو به مسیر درست میفرستم وفتی خودم توبیابان چاقی سنگینی خودم کم شده جه راهی روبه یی فرده دیگه نشون بدم خودم گم شدمکه راهنمایی فرده دیگه نمتوانه باشه درنجاتپت خودم هست که شاید فقط این رسالت برام درنظر گرفته شده من دنبال رسالت دیگه میکردم اون رسالت دردست خودم هست اون سلامتی وتناسب جسم جایگاه روح رو باید ترمیمکنمتا به این هدفم نرسم هیج زمانی به خودم اجازه نمیدم که دنبال کاره دیگه باشم یا یی رسالت خیالی بگردم خیالی بودن رو اصلا به ذهنم همو نمرسید که من داشتم تو ابرهای خیلی دنبال یی باورهد وبسایت رویای میکشتم که با انجام اون من زنده بمونم وآینده ازمن به نیکی یادشه که باوره اشتباهی داشتنم نیکی امروزرو اصلا درک نکردمچه برسه به آینده تاحالا که خودت حًضور داری نتواستی برای مشکلات کاری بکنی دنبال آینده رسالت برای دیگران جستجومیکنی که افکاره اشتباهی رو با خودم دارممی کشم چه باوره اشتباهی رو تویی این بخش داشتم امروزبه من رسیدم شاید با شناخت این باوره اولین حرکت رو به خودممیدم با شناخت باورها باورهای اشتباه مسیر هست که اون سد جلوی روی خودم رو آرام آرم میشناسم تا شاید یی روزی درست مثل لاغریی با ذهن که من دینامیت گذاشتم زیر سد باورها اون ازهم پاشوندم از آگاهی درستی که کسب کردم آجر ساختم برای یی سد جدید که کل باورهای اشتباه رو دیگه ندارم به شکر خداوند
تواین بخش هم به امید خداوند به اون شکل بشه انشالله
دعای امروز برای این بخش این خدایا توان بده زمان بده به من فرصت جبران بده که بتوانم هرآنچه رو خراب کردم رو به شکل عالی ترمیمکنم که شرمنده زات حق توخداوند نباشم انشالله
باسلام خدمت شما ،
من سال های زیادی با این اشتباه فکری رشد کرده بودم که همه در مقابل کاری که من به عنوان کمک براشون انجام میدم وظیفه ای در مقابل من دارند،برای مثال من سال ها بود فکر میکردم که انسان ها همانند چهره ای که در مقابل و جلو روی من نشان میدهند پشت سر من همان رفتار و چهره رو دارند،من همیشه فکر میکردم که انسان ها همانند من بیرون و درون یکسانی دارند و درباره احساسشان بهمن رفتارشان همانی هست که نشان می دهند اما بعد از و بدون انتظار داشتن محبت کردن به دیگران اتفاق هایی که برای من این سالها و افتاد فهمیدم که بهترین دوست انسان هم ممکن است در ساحل و در مقابل تو حرف های زیبا و قشنگی برای ادامه دزدی با تو بزند اما آدم خلوت خودش و در جایی که تو دیگر نیستی زندگی خودش می کند و حتی از به تو و گفته های تو فکر هم نمی کند،
من پذیرفتم که جهانی زیبا است که بدون انتظار داشتن برای دیگران خوبی بخواهیم و به آنها کمک کنیم زیرا که احساس ما تعیین کننده اتفاقهای است که به سمت ما جذب می شوند و این باعث شد از یک جایی به بعد من اونی باشم که همیشه دیگر انسان هارو با هر سن و هر رفتاری دوست داشته باشم و به اون ها کمک کنم اما من با نظرات اونا موافق نیستم و هرگز از ذهن اون ها الگو نمیگیرند و من همیشه سعی میکنم بدون انتظار جبران برای کسی کمکی یا کاری با حس خوب و عشق در خودم انجام دهم و تا زمانی که حسم خوبه به ادم ها در کارشون کمک کنم،
وقتی که حالم خوبه خیلی احساس قدرت میکنم نه این که مغرور بشم ها نه منظورم اینه که اونقدر حس درونی من ارام و خوب میشه انگار روی ابر ها پرواز میکنم توی اون لحظه من میتونم هر کاری رو با بالاترین و بهترین شکل ممکن برای خودم و هرکس انجام بدم و احساس خوبی برایم به وجود میاد چون که از ادم ها انتظاری ندارم و خودم رو همسو و هم رفتار با خداوند احساس میکنم یعنی دوست دارم مثل خودت خدای عزیزم رفتار کنم که بدون هیچ تفاوتی به انسان هایی که افکار خوبی دارند خوبی میدی،
یکی از تغییرات خوبم اینه که دیگه از رفتار یا حرف ادم ها در باره ی موضوع هایی که میزنند که درباره ی نظرشان راجب یک فرد دیگر هست ناراحت نمیشم و سعی میکنم نسبت به فرد احساس بدی در من شکل نگیرد زیرا در خانواده ی ما البته یک خانواده هست که غیبت کردن و ایراد گرفتن از همه و همه چیز در عمق ذهن اوناست و هر لحظه در یک مدار و شاخه ای هستند و همیشه احساس واقعی خودشون رو درباره ی هرکس در پشت نقاب چهره ی واقعی خودشون پنهان میکنند و انگاری که همیشه از همه و همه چیز طلب دارند،
اما من از این افراد درس هایی بزرگی میگیرم زیرا توجه من به رفتار ادم ها و بیشتر شده و به دنبال مثال هایی برای بهتر درک موضوعات شما استاد عزیز در همسو بودن با اراده ی خداوند هستم ،
من دیگه ماه هاست که احساس بدی نسبت به انسانها ندارم و همه انسانها حتی غریبه هارو دوست میدارم و از کنار یک انسان که رد میشوم ممکن است انقدر حس خوبی در اون لحظه داشته باشم که موجب به لبخند من نسبت به ان فرد شود در اون لحظه به این فکر می کنم که اون غریبه است که من او را نمی شناسم و ممکن است لبخند زدن من احساس خوبی در اون ایجاد کند،
من در اون لحظه به این فکر می کنم که یک انسان زیبا و یک بنده خدا هست که باید همانند خداوند بین انسانها تفاوتی قائل نشویم و آن ها را دوست داشته باشیم زمانی که من به این آگاهی درباره دوست داشتن خودم احترام و ارزش گذاشتن اول از همه برای خودم درک درستی پیدا کردم و رسیدم رفتار من نسبت به خودم و همه از این رو به اون رو شد زیرا که فرق دوست داشتن و ارزش واقعی برای زندگی را تا به الان نمی دانستم و این آگاهی فهمیدم که دوست داشتن همیشه از خودمان شروع می شود،
وقتی فردی خودش را دوست دارد می تواند دیگران را هم بدون انتظار دوست داشته باشد و به همه لبخند بزنند و با همه مهربان باشد حتی انسان هایی که از نظر شکل ظاهری آنها را قضاوت میکنیم و یا انسان هایی که از سطح سلامتی و توانایی جسمانی ضعیف هستند هم قابل دوست داشتن هستند و من اون ها رو همانند انسان های دیگر دوست دارم،
همیشه با انسان هایی ممکن است هم مسیر نباشیم و ممکن است که گفته های یک سری آدم ها موافق نباشیم اما من تصمیم گرفتم که هدف های خودم رو به کونه ای دنبال کنم که قبول می کنم و باور دارم زیرا که انسان درباره هدف خود باید تصمیم بگیرد که و تلاش کند پیش برود و همیشه برای رسیدن به هدف خودمان از کسی نظر نخواهیم زیرا که هر کسی نظرات متفاوتی درباره روش رسیدن را به ما میدهد آیا ممکن است ما را از تصمیمی که گرفتیم منصرف کنند
و باور داشته باشید که خداوند همیشه برای ما کاری انجام میدهد که ما به اون فکر میکنیم یعنی همیشه در ذهنمان به هر چه فکر کنیم در جهان هستی هم آن را جذب خودمان می کنیم خداوند کاری انجام میدهد که ما درباره آن در زندگی فکر می کنی برای مثال من همیشه دوست داشتم که یک هنرمند باشم و در زمینه موسیقی یک هنر موسیقی رو یاد بگیرم الان که مدتها به این خاسته فکر کردم و الان که در حال یادگیری هنر موسیقی هستند میبینم که سیستم جهان بر اساس افکار من که تلاش کردم که آموزشهای لازم را ببینم تا به هدفم نزدیک شوم کمک کرد که من به خواسته خودم برسم و این همین انجام کار خداوند درباره ماست
و چقدر خوبه که با بهترین افکار درباره خودمان و خدایی که همیشه پناه انسانی است که همسو با اراده ی او زندگی رو دوست دارد تجربه کنم چقد خوبه یاد بگیریم همیشه توکل داشته باشیم و بهترین خودمان از دیروز خودمان باشیم،
با تشکر از شما
سلام
استاد ی سوال داستم من همیشه این مشکل رو دارم شما گفتید هر کاری رو باعشق انجام دهیم من دقیقا خیلی وقته در حال تمرین این اتفاق هستم ولی کارهای تحمیلی دیگران رو نمیتونم با عشق احساس خوب انجام دهم گاهی ادمها از این ویزگی ما سواستفاده میکنن ی کمکی هس ک اره اشکالی نداره اما بعضی ادمها انگار ظرفیت ندارن و درکارهایی ک خودشون باید انجام بدن هم انتظاردارن من برم براشون انجام بدم مثلا مادرشوهر من ترشی میزاشت ب من گف بیا کمکم کن من گفتم حتی شده یکبارم ک شده ن میگم گفتم کار دارم با پرویی تمام برگشت گف اخه تو چ کاری میتونی دا شته باشی خب انگار ما اطرافیان رو عادت میدیم ادنها اونو کمکم نمیدونن فک میکنن وظیف هس مثلا خواهرشوهرم همیشه اطرافیان رو محکوم میکنه ب این ک باید کارهاشو انجام بدن در حالی برا هیشگی این کارو نمیکنه
اگه برگردی بگی ک خب کم کم انجام بده برمیگرده میگه خب شما چیکار میخواستید بکنید بیکارید
واقعا من نمیتونم این رو ب خودم بقبولونم
استاد چ زیبا خدا رو سیستم الهی دو توصیف کردید واقعا احساسی ک از خوندن این نوشته ها دارم نمیتونم بگم
اینها گنجی هستن ک من سالها دربارشون نمیدونستم مرسی و ممنون ک گنج تون با ما شریک میشید
اونقدر زیبا خدارو توصیف میکنید خودمو توصیف میکنید ک من خودمو در آغوش خدا حس میکنم
از خوندن نوشته هاتو ن عشق ب وجودم میاد
حس میکنم رو ابرهام
چقدر خدارو دستیافتنی میابم در نوشته هاتون
از خداوند عزیزم براتون سلامتی و اگاهی افزون میخوام هر چقدر دعا کنم هر چقدر سپاسگزاری کنم از شما ک دست خدا بودید برای من برای زندگی کردن لذت بردن
به نام خدای مهربان
وقت بخیر عزیزان
چگونه اهداف خود را به واقعیت تبدیل کنیم ؟
گام اول که باید باور کنیم همه چیز تحت کنترل خداوند است . و همه چی در جهان با این نظم خاص طراحی شده . هیچ چیز تصادفی و شانسی نیست واقعا همینطوره من اوایل که اومده بودم اینجا با بعضی از ایرانی ها که صحبت می کردم حتی در ایران هم همینو می گفتن جهان به صورت تصادفی بوجود اومده اسغفرالله . نمی دونم من که از اول باور داشتم به خدا و ایمان داشتم همیشه از اول یه جورایی ارتباط داشتم به گونه خودم در صورتیکه خانوادم مذهبی نبودن ولی من از اون اول به خدا ارتباط داشتم .نمی دونم چه جوری به روش خودم بود دیگه یادمه با خالم یه دفعه رفته بودم جلسه قرآن جوون بودم همه می گفتن چه صورت نورانی دارم حالا بگذریم .
همه چیز و خدا خلق کرده مگه چیز تصادفی داریم . خداوند مسیول آفرینش همه مخلوقات و شرایط است و او از همه چیز آگاه است .از قبل تولد با خدا در ارتباط بودیم الان هم همینطور بعد از مرگ هم همینطوره باید باور کنیم .از خدا آمدهایم و به خدا بر می گردیم .خداوند از خلق همه انسانها هدفی داشته همینطوری بی خودی ما خلق نشدیم .
و هممون دارای استعدادها و توانایی هایی مخصوص به خودمون هستیم و باید ما اعلام آمادگی کنیم در قلبمون که آمادگی عمل کردن بر اساس هدایت او برای تجربه هدف خود در زندگی را دارید و به مرور آنچه انجام می دهیم در مسیر زندگی تغییر می کند و متحول می شود.
من در اینجا تعهد می دم و آمادگی خودم رو اعلام می کنم که آماده دریافت هدایت الهی هستم در مسیر اراده خداوند حرکت می کنم .
گام دوم
از فرصت های کوچک برای خدمت به دیگران استفاده کنید .سعی کنید با عشق و احساس خوب به دیگران کمک کنین .
من اون موقع که سرکار می رفتم همینطور بودم با همه مهربون بودم حتی اگه یه فردی عصبانی بود میامد داروخانه یا از پشت تلفن من باهاش خوب رفتار می کردم اونم کم کم اروم میشد .
منم کاری می کنم برای کسی انتظار جبران ندارم ولی یه چیزی هم هست یه وقت که خودم دلم بخواد دوست دارم انجام بدم و کمک کنم و دوست ندارم کسی به من دیکته کنه که نه تو باید الان اینکار رو بکنی من کلا آدم خشنی نیستم و لی دوست ندارم یه کاری که می کنم همه بگن چرا حالا نمی کنی چرا اون دفعه کردی !
منم کارهای که تو خونه انجام می دم هم سعی می کنم با عشق و علاقه باشه . چیزهایی که می خونم . چیزهایی که می خرم و به دوستان معرفی می کنم با گل و گلدونام حرف می زنم .و می دونم طرفم خداوند هستش و مطمین باشید که جهان هستی عشق بیشتر از آنگه شما به اطراف دادین و به زندگیتون بر می گردونه .
گام سوم
هدف خود را با قدرت اراده خداوند هماهنگ کنید . هماهنگ بودن یعنی که خالقتان هدف از آفرینش شما رو می داند حتی اگر خودتان آن را ندانید .خداوند بهترین مسیر برای رسیدن به اهدافتان را می داند حتی اگر شما راه و گم کرده باشین و ندونین باید چیکار کنین . فقط ما میایم طرف خودمون و درست می کنیم اون ویژگیهای خداوند خلاقیت و مهربانی عشق و فراوانی و اینها و در خودمون بوجود میاریم و کاری هم نداریم که چطوری و چه جوری باید کارها انجام بشه اون قسمت با خداست .
گام چهارم
به آنچه دیگران درباره هدف تان می گویند توجه نکنید .من اصلا با کسی حرف نمی زنم . هی همه می خوان بگن نه این طور نه اون طور بنابراین منم چیزی نمی گم خوبیش به همینه .بین خودم و خدا . یه وقتا هم شیطونه میاد می گه حالا به فلانی بگو که اونم بدونه تو تنهایی نمی تونی ولی من بازم فکر می کنم و می گم من به خدا سپردم اون خودش انجام می ده به کسی لازم نیست رو بندازم .
این جمله و خیلی دوست داشتم شاید مهارت و استعدادتان در رشتهای خاص در حد صفر باشد با این حال اگر انگیزهای را نسبت به آن در درونتان احساس می کنید انجامش دهید . من اصلا خیاطی بلد نیستم یعنی چون مامان بلد بود ما کارهای مدرسه رو هم او انجام می داد خیاطی ها رو و برای همین من یاد نگرفتم حالا چرخ خیاطی مامانم اینجاست اتفاقا هفته پیش به دلم افتاد که خیاطی یاد بگیرم ولی اینجا فکر نمی کنم کلاس باشه نمی دونم نگشتم گفتم حالا از توی کامپیوتر پیدا کنم .استارت زده شده ولی حالا تا مرحله اجرا نمی دونم همیشه طول می کشه برای من .یه فکری هست هست توی ذهنم تا بالاخره وقتش برسه .
گام پنجم .
باور کنید که خداوند برای شما کار خواهد کرد اگر اعتقاد داشته باشید که رابطه ای دوستانه با خداوند دارید .او نیز با شما ارتباطی دوستانه برقرار می کند و با شما همکاری می کند .خدایا فقط توکل به خودت می کنم و ایمانم و قوی تر کن و مسیرها رو نشانم بده . من و حمایت کن مثل همیشه .
من لایق بهترینها هستم خدایا ممنونم
سلام و درود بر همه دوستان عزیز و سلام و درود فراوان بر استاد گرامی
درود بر شما استاد با این آگاهی ناب و درود بر عملیاتی ساختن آن
همیشه سوال میکردم که چرا شما فایلهایی رایگان را ارایه می نمایید ؟ اینقدر این کار در نظرم غیرمعمول بود که باور کنید ناخوداگاه شک میکردم نکند هدف خاصی دارید که ما درک نمیکنیم و بعدا در آینده مطالباتی خواهید داشت . با دیدن اثربخشی فایلها شروع کردم و گفتم من ادامه میدم مسیر لاغری باذهن را حالا اگر هدف پنهانی داشت هم مشخص میشه .بعد در استفاده از یکی از فایلها مشکل داشتم و به شما تو واتساب پیام دادم در کمال تعجب چند وقت بعد دیدم فرمت اون فایل تغییر کرد با خودم گفتم چه قدر جالب استاد وقت گذاشتند و ضمن بررسی اقدام به بهبود نحوه استفاده از فایلها کردند اون هم فایل رایگان
خلاصه تازه امروز با خواندن این مطلب پی بردم که ماجرا چیست ؟ هدف پنهان شما چیست؟ معامله ای که با خدا میکنید در چه ازایی است؟پس شما با رسیدن به این آگاهی ناب و همسو هماهنگی با اراده خداوند به خدمت خلق می پردازید.
شما با درک اقدامات و مراحلی که می توانداراده شما را با اراده خداوند مهربان همسو کند این خدمات را ارایه می دهید.
وای که دنیا چقدر زیبا میشد اگر همه ما این همسویی را درک و اجرا میکردیم. چه بهشت زیبایی است آنجایی که انسانها باور کنند تحت حمایت نظام هوشمند آفرینش هستند.بپذیرند که تصادفی به این دنیا نیامده اند. باور کنند که هدف مشخص در زندگی برای آنها پیش بینی شده.
و چه زیباتر آنکه بعد از اقرار زبانی و تسلیم اراده خدا شدن ، برای خدمت به خلق از تمام ظرفیتهایی خود استفاده کنند آن هم با عشق و علاقه بدون انتظار جبران ایا جز در بهشت چنین روابطی پیدا می شود؟ این که انسانها کارمزد خود را از خداوند متعال بخواهند و لاغیر.
گام سوم ساخت بهشت زیبا بازهم همسو شدن با خواست برای اجرا یعنی بدانیم که او می داند حتی اگر ما نمیدانیم وظیفه ما چیست.ذهن کوچک را به خالق بیکران بسپاریم تا او راهنمایمان گردد. و هدف خود را به ویژگیهایی خداوند گره بزنیم با مهربانی ، خلاقیت فراوانی عشق و شما این گره زدن را در مسیر اموزش به زیبایی اجرا میکنید. حال به مرحله چهارم رسیده ایم بی توجه به نطر دیگران در مسیر هدایت خود گام برداشتن. واقعا اگر شما در گامهای اول مسیر لاغری با نطر دیگران مواجه و سست و پشیمان میشدید چقدر افراد مثل خود من در رنج چاقی و حسرت تناسب اندام می ماندیم . چقدر فرصت ها که الان صرف کارهای خوب میشود به واسطه چاقی از شما و دیاران هدر میرفت؟
و چه زیباتر که در آخر هم خداوند کارها را سامان میدهد.
اول خدا دوم خدا سوم خدا چهارم خدا پنجم خدا همیشه خدا آن هم خدای مهربان هوشمند توانا قدرتمند دانا و بینا خدایی که نامه نانوشته ما را می خواند.
خدایا امنترین پناه معبودم ترا سپاس مرا دریاب
استاد عزیزم سپاسگزارم