در دو قسمت قبل درباره چگونه به واقعیت تبدیل کردن اهداف در زندگی توضیح داده شد. در این قسمت درباره ارتباط با دیگران در پرتو صداقت و آرامش توضیح داده می شود.
اهمیت ارتباطات
در زندگی با افراد زیادی مواجه می شویم و ارتباطات از پرکاربردترین ملزومات زندگی است. بنابراین توجه به ارتباطات و تاثیر آن در زندگی می تواند از مهمترین موضوعات تغییر شخصیت و زندگی باشد.
ارتباطات تاثر مستقیم بر افکار ما می گذارند و از آنجا که افکار بر احساس تاثیرگذار است بنابراین می توان تاثیر ارتباطات را مستقیم بر احساس دانست.
هر موضوعی که بر احساس تاثیر می گذارد در شکل گیری سرنوشت ما اهمیت بسیار مهمی دارد بنابراین توجه به ارتباطات و مدیریت آن تاثیر مستقیم بر سرنوشت و تجربه ما در دنیای مادی خواهد داشت.
شاید در نگاه اول موضوع برقراری ارتباط با قدرت اراده خداوند برای رشد و گسترش زندگی در زمینه ارتباطات ما تاثیرگذار نباشد اما واقعیت این است که ارتباط ما با قدرت اراده خداوند تاثیر مستقیم و تعیین کننده بر ارتیاط ما با دیگران دارد.
برای بهبود کیفیت رابطه خود با دیگران در ابتدا باید رابطه تان با خودتان را بررسی کنید.
موضوع ارتباطات فقط مربوط به رابطه شما با دیگران نمی شود بلکه رابطه شما با خودتان را نیز شامل می شود. بنابراین در ابتدا لازم است رابطه خود با نزدیک ترین عضو یعنی خودتان را مورد بررسی قرار دهید.
در این مسیر شما پی خواهید برد که چگونگی رفتار دیگران با شما به چگونگی رفتار شما با خودتان بستگی دارد و از این طریق می توانید به دیگران آموزش دهید که چگونه با شما رفتار کنند.
دیگران به شیوه ای با شما رفتار می کنند که خودتان به آنها آموزش می دهید
در قسمت های قبل درباره مراقبت از گفتگوهایی که در ذهنتان با خودتان دارید توضیح داده شد.
یکی از بزرگترین موانع در سر راه برقراری ارتباط با مشیت الهی، افکار و اندیشه هایی در این باره هستند که دیگران از شما چه می خواهند یا انتظار دارند.
هرچه بیشتر بر این موضوع متمرکز شوید که: بسیار ناراحت کننده است که اعضای خانواده شما را نمی فهمند یا به شما احترام نمی گذارند، بیشتر عدم تفاهم و بی حرمتی را جذب خواهید کرد. چون به هر موضوعی توجه کنید، آن موضوع در زندگی شما گسترش می یابد. حتی زمانی که به موضوعات تهدید آمیز یا آنچه نمی خواهید در زندگی شما رخ دهد فکر می کنید.
بسیاری از انسانها تصور می کنند که قربانی شیوه زندگی اطرفیان خود هستند. آنها نگرش و سبک زندگی والدین، همسر، اطرفیان یا جامعه را دلیل مشکلات و ناخوشنودی خود می دانند.
اگر احساس قربانی بودن دارید باید افکار خود را تغییر دهید.
تاثیرگذارترین تمرین برای رهایی از احساس قربانی بودن در روابط این است که به جای تمرکز کردن بر رفتار دیگران بر آنچه خودتان انجام می دهید تمرکز کنید.
در واقع این شما هستید که با نگرش و افکار خود به دیگران آموخته اید که با شما چگونه رفتار کنند. آنها فقط درخواست خودتان را اجرا کرده اند و اکنون شما احساس قربانی بودن می کنید و این در حالی است که این نتیجه نگرش و افکار خودتان است نه رفتار و عملکرد آنها.
شاید درک این موضوع اندکی سخت و پیچیده باشد اما به مرور به واقعیت داشتن آن پی خواهید برد.
برای بهبود روابط خود با دیگران باید از بهبود روابط خود با خودتان شروع کنید.
هربار که در احساس سرافکندگی، سرزنش، ناامیدی، گله و شکایت، پشیمانی، حسرت، اظطراب، نفرت و هر احساسی که باعث به هم ریختن افکار و احساس شما می شود هستید باید به یاد بیاورید که اینجا دقیقا همان نقطه و زمانی است که باید رقتارتان با خودتان را تغییر دهید.
باید بتوانید با تغییر افکار و نگرش از شر احساس بد ایجاد شده رها شوید.
این تنها کاری است که برای تغییر ارتباط با خودتان باید بتوانید انجام دهید. این کار نیاز به تمرین و استمرار دارد اما هرچه بیشتر آن را تمرین کنید نه تنها به شکل ساده تری از شر افکار منفی رها می شوید بلکه به مرور کمتر از گذشته در شرایطی قرار می گیرید که احساس بد داشته باشید و بخواهید به صورت آگاهانه تلاش کنید از شر آنها خلاص شوید.
شاید این سوال در ذهن شما ایجاد شده باشد: چطور می توانم به دیگران آموزش دهم چگونه با من رفتار کنند؟!
پاسخ این است که فقط کافی است به گونه ای که دوست دارید آنها با شما رفتار کنند، با خودتان رفتار کنید.
اگر دوست دارید دیگران به شما احترام بگذارند باید به خودتان احترام بگذارید.
مرور افکار منفی و ماندن در احساس بد بالاترین بی احترامی به خودتان است.
فکر کردن به دیگران و درگیر احساس بد شدن به خاطر گفتار و رفتار دیگران نوعی بی احترامی به خودتان است.
شما حتی به خاطر فرزندانتان نباید خود را دچار احساس بد کنید. اگر کاری از شما ساخته است برای رسیدن به احساس عالی آن را انجام دهید اما اگر کاری از شما بر نمی آید حق ندارید خود را در احساس بد ناتوانی در انجام کمک کردن به آنها قرار دهید.
اگر به گفتار افرادی که موجب به هم ریختگی افکار و احساس شما می شوند پاسخ دهید در واقع بی احترامی آنها به خودتان را به شکل شدیدتری تکرار کرده اید و احساس بد بیشتری را تجربه خواهید کرد.
بنابراین پاسخ دیگران را ندادن را به معنای احترام گذاشتن به خودتان بدانید نه ضعف و ناتوانی در پاسخ دادن یا ساکت کردن دیگران.
روابط خانوادگی شما در ذهنتان شکل می گیرد
وقتی جشم تان را می بندید خانواده ی شما ناپدید می شوند. آنها به کجا رفتند؟ قطعا هیچ کجا
این تمرین به شما اثبات می کند تا پی ببرید که بستگان شما نیز به صورت افکاری در ذهن تان به وجود می آیند.
ذکر این نکته ضروری است که خداوند نیز در همان ذهنی که به وسیله آن می اندیشید حضور دارد.
همه افرادی که با شما نسبت دارند و همچنین خداوند همه به صورت عقیده هایی در ذهن تان هستند.
این افراد هر قدرتی که داشته باشند شما قدرت را به ایشان داده اید.
همانگونه که می توانید در ذهن خود برای خدا قدرت های متفاوتی قائل باشید.
همه چیز در ذهن شما شکل می گیرد و هرگز از گذشته شکل نگرفته است.
اگر عقیده دارید یکی از نزدیکانتان انسان خودخواهی است به این دلیل نیست که او توسط خداوند و از بد خلقت خودخواه خلق شده است. به این دلیل که شما صفت خودخواه را درباره او در ذهن خود ایجاد و تصبیت کرده اید، او در برخورد با شما به شکلی که از قبل تصور می کنید رفتار می کند. این در حالی است که او با افراد دیگر رفتار خودخواهانه ندارد.
آنچه را که در روابط تان اشتباه یا ناراحت کننده می دانید نشان دهنده طرز فکر و نگرش اشتباهی در درون شماست، زیرا به طور کلی هر ویژگی ای که در انسان دیگری می بینید بازتابی از افکار و نگرش درونی شماست.
چگونه روابط با دیگران را تغییر دهیم
به منظور تغییر بنیادین روابط خانوادگی و دوستانه خود باید ذهن تان را درباره ی آنها تغییر دهید و همچنین لازم است به مسئولیت روابط خود را به عهده بگیرید.
این نقطه دردناک موضوع بهبود روابط است. افراد بسیاری دوست دارند روابط آنها بهبود پیدا کند اما عقیده دارند رفتار طرف مقابل باید تغییر کند و این در حالی است که دقیقا برعکس این موضوع باید رخ دهد.
برای موفقیت در تغییر روابط تان باید بتوانید بپذیرید که خودتان منبع و منشاء اضطراب موجود در روابط تان هستید نه کسی که او را خشن، نفرت انگیز، حسود یا عصبانی خطاب کرده و عامل تنش در روابط خود می دانید.
با اندکی فکر کردن به رفتاری که دیگران با شما دارند متوجه خواهید شد که همیشه قبل از مواجه شدن با آن افراد یا قرار گرفتن در صحنه ارتباط، در ذهن خود درباره آن افراد و رفتارشان فکر و تصویرسازی کرده اید.
به عبارتی از قبل صحنه هایی که تصور می کردید رخ خواهد داد را در ذهنتان بازسازی و تماشا کرده اید.
شاید روابط پرطنشی با همسرتان داشته باشید. اگر اندکی فکر کنید متوجه می شوید که در بسیاری از مواقع قبل از روبرو شدن با او انتظار برخورد نامناسب را در ذهن خود ایجاد می کنید و زمانی که مورد بی احترامی قرار می گیرید برای شما پذیرفته است چون از قبل می دانستید که او همچین برخوردی خواهد داشت.
بی احترامی او را می پذیرید در حالی که خشم و نفرت درونی شما نسبت به او افزایش می یابد و با افزایش تنفر قدرت تصویرسازی شما در برخوردهای آینده قوی و قوی تر می شود.
در این شرایط گفتگوی درونی شما بر اشتباهات و رفتارهای نامناسب طرف مقابل متمرکز است و دقیقا همین اشتباه ساده سبب می شود روابط شما رفته رفته پرطنش تر و تحمل شرایط برای شما سخت تر شود.
اتفاقی که در ذهن افراد در موضوع روابط رخ می دهد به شرح زیر است:
1- در ابتدا درباره فرد مورد نظر افکار و نگرش نامناسب در ذهن مرور و سپس تصویرهای صحنه برخورد تنظیم و طراحی می شود.
2- در صحنه برخورد همواره فرد انتظار به واقعیت تبدیل شدن افکار و تصویرهای ذهنی خود درباره فرد مورد نظر را دارد. به عبارتی رابطه به شکل توام با استرس در جریان است.
3- برخورد نامناسب شکل می گیرد و رابطه مخدوش می شود و احساس بد در هر دو طرف شدت گرفته و سعی در متهم کردن یکدیگر می کنند.
4- رابطه به پایان می رسد و دو نفر از هم فاصله می گیرند اما افکار و نگرش منفی درباره رفتار و گفتار فرد در مدت ارتباط تا چندین ساعت در ذهن فرد مرور می شود.
5- نگرش و افکار درباره فرد مورد نظر تقویت شده و بیشتر از قبل باور می کند که فرد مورد نظر انسان نادرست با رفتار اشتباه است و این چرخه تکراری همواره ادامه پیدا می کند.
در هر شرایطی قرار دارید برای تغییر دادن آن باید از ذهن خود شروع کنید نه از تغییر انسان های اطراف خود.
باید تصمیم بگیرید توجه درونی و انرژی زندگی خود را بر موضوعات متفاوت متمرکز سازید و به آنچه باعث آزار و اذیت شما می شود توجه نکنید.
به اندازی ای که افکار و نگرش شما درباره روابط تان با اطرافیان تغییر کند، کمتر از قبل مورد آزار و اذیت، خشم، آسیب دیدگی یا افسردگی قرار می گیرید.
همواره در ذهن خود به این عبارت فکر و عمل کنید:
می خواهم با اعضای خانواده ام در آرامش به سر ببرم و صادق باشم.
سپس همین شرایط را تجربه خواهید کرد حتی اگر آن شخص به روش گذشته ی خود ادامه دهد.
با تغییر دادن ذهن خود، روابط تان را تغییر دهید
آرامش داشتن در ارتباط با دیگران فقط یک اندیشه است. اگر قصد کنید احساساتی واقعی و سرشار از آرامش را درون خود ایجاد کنید می توانید یاد بگیرید افکارتان را چگونه تغییر دهید.
هیچ کس بدون رضایت و اجازه خودتان نمی تواند شما را غمگین و ناراحت کند.
در تمام لحظاتی که از ارتباط با دیگران عصبانی و ناراحت شده اید شما خودتان انتخاب کرده اید که در حالت ناراحتی و عصبانیت قرار بگیرید. کسی شما را مجبور نکرده بود.
وقتی تصمیم می گیرید آرامش داشته باشید، به قرار گرفتن در انرژی های ضعیف رضایت نمی دهید. به مرور یاد می گیرید که چگونه خود را از شر انرژی های ضعیف رها کنید و وقتی در این کار به مهارت برسید، به صورت خودبخود انسانها تمایل به بودن با شما خواهند داشت و از بودن با شما احساس شان بهتر می شود و این را بارها از زبان دیگران می شنوید که: دوست دارم با شما باشم.
به عده ای از بستگان خود فکر کنید که به خاطر اضطراب، اذیت و آزار و غم و اندوهی که به شما وارد کرده اند سرزنش کرده اید. شما بر ویژگی هایی که دوست ندارید یا بر چگونگی رفتار آنها نسبت به خودتان متمرکز شده اید و روابط شما نیز همیشه به این شکل عذاب آور ادامه پیدا کرده است.
اکنون تصور کنید که با نگاه و نگرش جدید عمل می کنید.
به جای واکنش نشان دادن به رفتار و گفتار دیگران، بزرگ جلوه دادن اشتباه آنها یا به نمایش گذاشتن خشم و عصبانیت خود تصمیم می گیرید قرار گرفتن در میدان آرامش را انتخاب می کنید.
به خاطر داشته باشید که واکنش دادن به رفتار یا گفتار دیگران به شما کمک نمی کند تا در احساس آرامش قرار بگیرید بلکه به سرعت باعث گرفتار شدن شما در امواج منفی و هجور افکار تضعیف کننده می شود.
لازم به تذکر است که در این مواقع این فکر در ذهن افراد زیادی مرور می شود:
اگر پاسخ او را ندهم فکر می کند از او ترسیده ام یا نمی توانم جواب بدهم.
اگر با او برخورد نکنم تصور می کند من ضعیفم.
اگر او را سرجایش نشنانم، مجددا این رفتار خود را تکرار می کند.
هر توجیهی که برای رفتار مقابله به مثل خود داشته باشید اهمیتی ندارد چون شما در این شرایط در حال تمرکز بر آنچه هستید که دوست ندارید در زندگی شما رخ دهد.
قانون تمرکز می گوید بر هرچه تمرکز کنید در زندگی شما گسترش می یابد پس اهمیتی ندارد به چه بهانه ای در حال واکنش دادن به دیگران هستید، شما در این شرایط به شدت بر موضوع ناخوشایند پیش آمده تمرکز می کنید و توجه شما سبب می شود اتفاقاتی از این جنس بارها در زندگی شما رخ دهد.
اشتباه بعدی این است که افراد می گویند که من فلانی را سرجایش نشاندم و دیگر رفتار زشت خود را تکرار نکرد اما به این موضوع توجه نمی کنند که هربار فرد جدیدی رفتار یا گفتاری را به کار می برد که آنها باز هم باید تلاش کنند او را سرجایش بنشانند.
تصور کنید شما عقیده داشته باشید باید فردی که باعث برهم خوردن احساس و اعصاب شما می شود را سرجایش بنشانید، به نظر شما در طول عمر خود چند نفر از مردم کره زمین را می توانید سرجایشان بنشانید؟
قطعا تعداد زیادی نخواهد بود اما در مقابل عمر شما به پایان رسیده است و در تمام عمر مشغول غلبه بر انسان ها بوده اید.
پس اگر توصیه می شود نسبت به رفتار یا گفتار دیگران واکنش ندهید به این معنی نیست که حق به جانب اوست و شما مقصر هستید بلکه به این معنی است که برای خود احترام قائل شوید و با دیدن انسان هایی که برای خود و دیگران احترام قائل نیستند شما هم مانند آنها نشوید و به مسیر انتخابی خود که بودن در حالت آرامش و احساس خوب است ادامه دهید.
خداوند در قرآن کریم بارها به پیامبر توصیه می کند از مقابله کردن با آنان که ستم می کنند یا ناسزا و نافرمانی می کنند اعراض کن یا روی برگردان. به این دلیل که مقابله کردن با انرژی ضعیف باعث از بین بردن آن نمی شود بلکه آن را تشدید خواهد کرد.
من تا قبل از آشنایی با قدرت اراده خداوند، دیدارهای خانوادگی سبب دلهره و تشویش من می شد. هربار که قرار بود در جمع فامیل و نزدیکان حاظر شوم با نگرانی و غم و غصه برای دیداری که آن را نفرت انگیز و بی فایده می دانستم آماده می شدم.
همیشه هم پیش بینی هایم درست از آب در می آمد و آن جمع ها چیزی جز افکار پریشان و استرس چیزی برای من به همراه نداشت.
در همه آن ایام من بر آنچه که دوست نداشتم تمرکز می کردم و رابطه با دیگران را کسالت بار و تضعیف کننده می دانستم.
به تدریج که به قدرت اراده خداوند پی بردم و منیتم را کنار گذاشتم، مهربانی، پذیرش، عشق و حتی زیبایی را جایگزین نگرش قبلی خودم کردم.
به گونه ای که از قبل از حضور در مهمانی به موضوعات نفرت انگیزی که ممکن است رخ دهد فکر نمی کردم و اتفاقا خود را برای تجربه ای لذتبخش در این جمع خانوادگی آماده می کردم.
به جای تمرکز به آنچه از قبل درباره افراد حاظر در مهمانی می دانستم به اخلاق و رفتارهای نیکوی آنها توجه می کردم.
به جای یادآوری آزردگی هایی که برخی افراد برای من ایجاد کرده بودند به تاثیر مثبت آنها در برخی از روزهای زندگی ام فکر می کردم.
به این ترتیب به مرور روابط من با دیگران تغییر کرد و در اکثر مواقع در جمع هایی که حاظر هستم همه چی به خیر و خوبی پیش می رود و من از بودن در آن مکان و زمان احساس رضایت دارم.
همیشه به خودتان یادآوری کنید که:
من در همه شرایط همانی هستم که خودم انتخاب می کنم.
باید تصمیم بگیرید به معنای واقعی در آرامش بودن را انتخاب کنید. این چیزی نیست که بدون توجه و انتخاب به صورت خودبخودی برای شما به ارمغان بیاید.
شاید عده زیادی از اطرفیان شما تحت تاثیر قدرت اراده شخصی در ناهماهنگی و عدم آرامش درون باشند، آنها به صورت ناخودآگاه باعث انتشار و گسترش ناراحتی می شوند، قرار گرفتن در پرتو میدان منفی آنها نباید باعث برهم خوردن تصمیم شما برای بودن در وضعیت آرامش شود.
آرامش داشتن یک انتخاب است که در هر زمان که شرایط برهم خوردن آن فراهم می شود بار دیگر باید انخاب کنید که می خواهید در آرامش باشید.
به این ترتیب می توانید از گزند انرژی ضعیف انسانها در امان باشید.
برای جلوگیری از گسترش انرژی تضعیف کننده از ملحق شدن به آن باید خودداری کرد و این راهکاری است که بسیاری از انسانها از آن اطلاع ندارند و اتفاقا برخلاف آن عمل می کنند.
تصور کنید محلی آتش گرفته است و هر فردی آتش را مشاهده می کند مقداری بنزین به آتش اضافه کند.
نتیجه فراگیرتر شدن محدوده آتش سوزی می شود.
متاسفانه بسیاری از انسانها در مواجه شدن با افرادی که رد حال گسترش انرژی منفی هستند به جای واکنش ندادن و دور شدن از صحنه، وارد بحث و گفتگو می شوند تا فرد عصبانی و خشمگین را متقاعد کنند که اشتباه می کند یا رفتار زشتی را مرتکب شده است.
این عمل دقیقا مانند ریختن بنزین بر آتش است.
بهترین کار باقی ماندن در حالت آرامش و مراقبت از خود برای قرار نگرفتن در دام آتش است.
هر ارتباط و دیداری بخشی از زندگی شماست، همواره سعی کنید از بخش های مختلف زندگی خود برای رشد و گسترش قدرت اراده خداوند استفاده کنید.
در قسمت بعدی درباره راهکارهای باقی ماندن در حالت آرامش در مواجه شدن با میدان انرژی تضعیف کننده توضیح داده می شود.
منتظر خواندن نوشته های شما هستم
همراه همشگی شما: رضا عطارروشن
امتیاز 4.54 از 24 رای
با دیگران به اشتراک بگذارید تا امتیاز بگیرید!
باسلام خدمت شما
ارتباط با خداوند و جهان هستی و آنچه که از زندگی کردن در این جهان می خواهیم چیست؟
از نظر من ارتباطی عمیق بین روح انسان و ذهن انسان وجود دارد زمانی که با عقل خود درباره یک موضوع به درستی فکر می کنید در واقع روح شما هم مسیر فکرتان قرار میگیرد و احساس شما بر اساس فکر شما شکل می گیرد،
برای مثال من مدت ها از تنهایی خودم برای اینکه توی خونه یک فرد بیکار و تنها هستم گله و شکایت داشتم و یا از رفتار دیگران با خودم ناراحت بودم زیرا در ذهنم به این باور داشتم که اونها اصلا من رو دوست ندارن و حرف های من رو درک نمی کنند و من دوستی ندارم که با او درد و دل کنم یا با او به تفریح بروم همیشه تا مدتها فکر میکردم برای احساس خوب داشتن یا خوشگذرانی باید حاضر شوم و از خانه بیرون برم و با دوستانم وقت بگذرانند تا احساس شادی یا خوشبختی و خوش گذرانی در من ایجاد شود اما در ارتباطم با آنها ضعف داشتم و همیشه زمانی که راجع به دوستم حرف میزدم اشک توی چشم های من حلقه میزد و احساس من بسیار بد میشد که حتی فکر میکردم دیگه اصلاً من نمی خواهم دوستی داشته باشم که اینقدر بدجنس باشد،
مدتها گذشت و من به سایت تناسب فکری هدایت شدم البته از زمان های قبل تر هم می خواستم که تغییر کنم اما نمی دانستم که باید از کجا شروع کنم مدتها آرزوی آرامش درونی داشتم که یک انسان شاد باشم و حرف ها و افکار کسی من رو ناراحت نکند تا اینکه با این سایت آشنا شدم و با گوش دادن فایل های زندگی با طعم خداوند آگاهی لازم رو درباره خودم ارتباط با خداوند و شناخت واقعی آن چه در جهان هستی وجود دارد دریافت کردم،
من که دیگه احساس بد که گذشته خودم رو به یاد نمی آورد و دیگه انسانی تازه متولد شده بودم که با حتی گوش دادن سه قسمت از این دوره ها تونستم طوری تغییر کنم که حتی خودم هم شگفت زده شده بودم،
امروز با خوندن این نوشته های باورساز و ارتباط خودمان با خودمان فهمیدم که من از اونجایی که میخواستم که اول افکار خودم رو درست کنم برای همین زودتر به نتیجه رسیدم و بهتر هدایت شدم زیرا که نتونستم اعتماد کنم و باور داشته باشم که مسیری که من توی قرار دارم مسیر درستی هست و من می توانم توی این مسیر پیروز و موفق باشم،
من امروز به بهترین ارتباط بین خودم با ذهن خودم جسم خودم و خودم رسیده ام من امروز میتونم به بهترین شکل با همه در ارتباط باشم دیگران رو به خاطر ذهن آگاه هم همیشه دوست داشته باشم و با زیبایی مهربانی و گسترش علم در ذهنم رفتار کنم زیرا که همیشه زیبایی و مهربانی صفات خداوند هستند که میتواند قدرتمند ترین صفات یک انسان برای تغییر خوب می تواند در زندگی اش تاثیرگذار باشد،
من امروز حتی دیگه با گفته ها و واکنش های مردم نسبت به جهان هستی ناراحت نمیشوم و مخالفتی ندارم من این روزا ارتباط واقعی رو احساس کردم و فهمیدم که ما بر اساس ذهن و رفتار و افکار خودمان ارتباط را بین انسان ها رقم میزنیم یعنی من اگر می خواهم که خانوادهام با من خوب رفتار کنند اول باید در ذهنم اونها رو جوری که هستند ببینم و احساس خوبی درباره آنها داشته باشم تا ارتباط بین ما خوب و به طور صحیح باشد،
برای همین من تصمیم گرفتم که اول از همه ارتباط خودم رو با خودم درست کنم و بعد به سراغ دیگران بروم اول از همه خودم رو دوست داشته باشند تا بتوانم دیگران رو هم دوست داشته باشم خودم رو ببخشم و از اشتباهاتم بگذرانم تا بتوانم دیگران رو هم ببخشم و به حرف ها و اشتباهات و باورهای ذهنی شان احترام بگذارم من تصمیم گرفتم که به خودم ارزش بدهم تا برای دیگران هم ارزش قائل شوند و در ارتباط با آنها انسانی بهتر باشم من تصمیم گرفتم که با خودم مهربان تر باشم تا با انسان های دیگر و حتی اشیا و حیوانات که در زندگی من برای آرامش و آسایش من وجود دارند هم مهربان تر باشند و ارتباطات نهایی و بالاترین احساس خوب ارتباط داشتن با خدای مهربان است که همیشه به یاد او باشم و با قدرت اراده خداوند همسو باشم تا به خواسته های خودم برسم،
موفق و پیروز باشید
باتشکرازشما
باسلام خدمت استاد عزیز
با این نوشته ی شما خیلی موافقم و خیلی در زمان های قبل برای من هم رفتار دیگران اهمیت داشت و بیشتر تمرکز خودم رو به این که دیگران چه رفتار یا حرفی میزنند یا میخواهند در ارتباط با من بزنند اختصاص میدادم و از اون فرد بیشتر حس بد و انرژی منفی جذب خودم میکردم ،
در واکنش با انسانها میخواستم همیشه از خودم دفاع کنم و بگم نه من مقصر نیستم ،
و با توضیح از خودم و ذهنیت و طرز رفتارم بگم که در باره ی من اشتباه فکر میکنند و من اونچه اونا میگن نیستم ،
اما دیدم فقط در اون لحظه و شرایط حس بد خودم رو بیشتر میکردم و در آخر هم دیگران هیچ تغییری در رابطه خودشون با من نمیکردند و من با احساس بد از دست خارج میشدم و دیدگاه بدی رو راجع به اون افراد داشتم،
اما از زمانی که یاد گرفتم به خودم و افکار خودم آرامشم و زندگی جدیدم یعنی تغییر باورها و نگرشم احترام بزارم یادم نمیاد که با رفتار و یا گفتار هیچکس ناراحت شده باشم،
من از رابطه با دوستان خودم خیلی خوشحالم و همیشه میکنم که با انسانها خوب باشم درست حرف بزنم و مهربان باشم،
توی یک برههای از زمان تنها دوست صمیمی من بعد از مراسم عقد خودش تصوراتی اشتباه درباره من داشت و چون که سه چهار ماهی شده بود که اون رو ندیده بودم احساس دلخوری و ناراحتی داشت ،
با رفتار های قضاوت کننده و رفتار و حرف و جملات بدی احساس و حرفهای خودشون با من در میون گذاشت و از من گله و شکایت کرد که چرا در جواب دلتنگی اون من خودم رو درگیر و مهمون داشتیم زو براش گفتم و خیلی از رفتار اون متعجب شدم که همیشه با من با خوب و قشنگ صحبت میکرد کلاس میذاشت و همیشه در آرامش بود اما چرا عصبانی که وارد یک زندگی جدید و یک باورهای اون متعجب شدم ،
و این داستان رو میخوام به اینجا برسونم که الان که دو سه ماهی از عدم ارتباط من با بهترین دوست صمیمیم میگذره یاد گرفتم که در اون لحظه من نباید جواب میدادم و وارد صحنه میشدم تا از خودم دفاع کنم و اون رو توجیه کنم که طرز فکر درستی درباره من نداره،
از اینکه به این موضوع تونستم پی ببرم که باید به خودم احترام بگذارم تا دیگران هم با رفتاری که من دوست دارم باهام برخورد کنند ارتباطم با دیگران خیلی موفقتر از گذشته هستم،
و توضیح نمیدم خودم و افکارم و باورهامو برای انسانهایی که هم مسیر و هم عقیده با من نیستند و جهانی متفاوت در ذهن خودشون دارند،
من یاد گرفتم که با واکنش نشون ندادم آرامش خودم رو به هم نریزم و ناراحتی خودم رو بالا نبرم و اصلاً ناراحت نشم و هر کس دهان خودش برای خودش است و رفتار خودش اول از همه برای خودش،
اهمیتی نداره که حتماً باید از خودتان دفاع کنید نه فقط ارتباط خوبی با دیگران داشته باشیم و اگر کسی با ما در ارتباطات خودش ضعیف بود یا احساس خشم ناراحتی یا کینه داشت با واکنش ندادن به اون احساس خودم رو بد نکنم ،
و تمام این تغییرات من که یک انسان جدیدم رو مدیون خدای مهربونم هستم که همیشه دستم رو میگیره و برای بالا بردن من کمکم میکنه،
و با تشکر از شما استاد عزیز که با حرف و اگاهی خوبتون ارامش رو به روح ما که دوست دارم تغییر کنیم میدین ،
باتشکرازشما