در قسمت قبل درباره انتخاب احساس خوب، اهمیت آن و تاثیری که بر زندگی شما می گذارد توضیح داده شد. در این قسمت درباره حذف مقاومت های ذهنی در مسیر تحقق آرزوها توضیح داده می شود.
مقاومت نداشتن
ما در جهانی زندگی می کنیم که هر روزه علت های بسیاری را برای نگران بودن اعلام می کند. به شما آموزش داده شده است که در جهانی که سرشار از درد و ناراحتی است احساس خوب داشتن، غیراخلاقی و بی رحمانه است.
شما متقاعد شده اید که با وجود رنج و ناراحتی که انسان ها تجربه می کنند چگونه می توان شاد بود و احساس خوب داشت؟!
درواقع اعتقاد دارید نمی توان هم شاد بود و هم انسان خوبی باشید. چرا که به شما گفته اند انسان خوب، انسانی است که نگران زندگی خود و فرزندانش باشد، انسان خوب با افراد ناامید و رنج دیده همدردی می کند، انسان خوب آنچه دارد را برای کمک به دیگران حتی اگر خود به آنچه دارد نیاز داشته باشد.
از نظر آموزش های جامعه، انسان خوب انسانی است که چیزی برای خودش نمی خواهد. از غم دیگران غمگین شده و به یاری آنها می شتابد و سعی می کند با همدردی کردن با آنها از غم و ناراحتی دیگران کم کند. خود را غمخوار دیگران می داند.
از نظر آموزش های جامعه و دین، شما هرچه بیشتر غمگین باشید انسان مقدس تری هستید و نزد خداوند محبوبیت بیشتری دارید.
اما نکته جالب توجه و البته تکان دهنده این است که:
اگر بر ناملایمات و دردها در زندگی تمرکز کنید، ایمان و اعتماد خود به خداوند را از دست می دهید.
فاصله زیادی بین خود و خداوند احساس می کنید. مرور افکاری که احساس بد و ناخوشایند را به وجود می آورند سبب می شود اتفاقات بیشتری را به سوی خود جذب کنید و این تداوم شرایط بد سبب پذیرش دور شدن از خداوند می شود.
تداوم این چرخه می تواند مقاومت زیادی در برابر جریان فراوانی قدرت اراده خداوند در زندگی شما ایجاد کند.
چند نمونه از افکار و نگرش هایی که مقاومت ایجاد می کنندو نحوه انتخاب افکار جایگزین مناسب را بررسی می کنیم.
- مقاومت: من درباره اوضاع اقتصادی و شرایط خانواده ام احساس نگرانی می کنم.
هماهنگی: من در جهان فراوانی زندگی می کنم. ترجیح می دهم درباره آنچه دارم فکر کنم و مطمئن باشم خداوند آنچه می خواهم و نیاز دارم را وارد زندگی من می کند.
- مقاومت: مسائل و مشکلات زیادی دارم و هرگز نمی توانم پیشرفت کنم.
هماهنگی: می خواهم احساس خوبی داشته باشم و در این لحظه در آرامش هستم. فقط به آنچه می توانم انجام دهم فکر می کنم در این صورت من آرامش خواهم داشت. آنچه نمی توانم انجام دهم را به خدا می سپارم.
- مقاومت: من نمی توانم در شغلم پیشرفت کنم.
هماهنگی: برای آنچه اکنون انجام می دهم ارزش و احترام قائل هستم و سعی می کنم به بهترین شکل وظیفه ای که عهده دار هستم را انجام دهم و اطمینان دارم که خداوند فرصت های بزرگتر را برای فعالیت من فراهم می کند.
- مقاومت: من نگران سلامتی خود هستم.
هماهنگی: خداوند مرا سالم خلق کرد و سلامتی را برای من قرار داد. با حفظ آرامش و رها کردن نگرانی ها سلامتی را جذب زندگی ام می کنم.
- مقاومت: وقتی دیگران در رنج و سختی هستند چطور من می توانم شاد باشم.
من مسئول تجربه دیگران نیستم، قبل از من انسان های زیادی به دنیا آمده اند و تجربیات خود را داشته اند و بعد از من نیز این روند ادامه خواهد داشت. من مسئول زندگی خودم هستم و اگر بتوانم به دیگران کمک خواهم کرد.
- مقاومت: من عاشق کسی بودم که مرا ترک کرد و عاشق شخص دیگری شده است، در این شرایط چگونه شاد باشم.
احساس بد و ناراحتی شرایط فعلی را تغییر نخواهد داد. من به دنیا نیامده ام که محتاج و وابسته انسان دیگری باشم. من آن فرد را دوست دارم اما خودم را بیشتر از او دوست دارم و بخاطر این اتفاق خودم را آزار نمی دهم. با شادی و احساس خوب زندگی می کنم و اطمینان دارم خداوند تجربه های بهتری در زندگی من ایجاد می کند.
به اندازه ای که بتوانید مقاومت را در خود کاهش دهید، بیشتر از قبل جریان فراوانی را به زندگی خود جذب خواهید کرد.
اهداف خود را به واقعیت تبدیل کنید
برای به واقعیت تبدیل کردن اهداف مهمترین موضوع مهارت کنترل افکاری است که مقاومت در برابر جریان فراوانی قدرت اراده خداوند ایجاد می کنند.
برای رهایی از افکار منفی و کسب مهارت کنترل ذهن از مراحل زیر کمک بگیرید.
- گام اول: همیشه به یاد داشته باشید که “شادی” حالت طبیعی شماست.
شما محصول عشق و شادی هستید بنابراین کاملا طبیعی است که چنین احساساتی را تجربه کنید.
در مواجه شدن با مسائل زندگی و همچنین قرار گرفتن در معرض انسان هایی که انرژی ضعیف دارند به خودتان یادآوری کنید: “من از آرامش و شادی بوجود آمده ام”
برای برآورده شدن آرزوهایتان باید با احساساتی که از آن بوجود آمده اید در هماهنگی قرار بگیرید.
عبارت: “من ترجیح می دهم در حالت طبیعی ام باقی بمانم” را همچون راهکاری سریع و قدرتمند برای خنثی کردن تاثیر انرژی ضعیف دیگران به کار بگیرید.
شاید انسان های اطراف شما نگران، افسرده، پریشان یا عصبی باشند، آنها از حالت طبیعی خود خارج شده اند، حالت آنها نباید باعث خارج شدن شما از حالت طبیعی تان گردد.
هر زمان به هر دلیل ناراحت و عصبی یا در احساس بد قرار گرفتید به خودتان یادآور شوید که: من از حالت طبیعی ام دور شده ام و سعی کنید به حالت طبیعی خود برگردید.
- گام دوم: افکارتان باعث نگرانی شما می شوند نه جهان هستی.
افکاری که در ذهنتان مرور می کنید باعث شکل گیری احساس در جسم شما می شوند. اگر افکار ناامید کننده را مرور کنید، احساسی را در خود ایجاد می کنید که در برابر ورود فراوانی به زندگی شما مقاومت ایجاد می کند.
افکاری مانند: من نمی توانم، من بیش از حد عصبی هستم، من نگران هستم، من وحشت زده هستم، من بی ارزش هستم، من شانس ندارم، من به اندازه کافی باهوش و با استعداد نیستم، من خیلی پیر یا جوان هستم.
این فهرست تا بی نهایت می تواند ادامه داشته باشد. شما به خوبی از تنوع این گونه افکار در ذهن خود اطلاع دارید بنابراین از این پس می دانید که افکاری را نباید در ذهن خود مرور کنید چرا که این افکار زمینه ساز ایجاد احساس یاس و ناامیدی هستند.
- گام سوم: هر لحظه توانستید افکار خود را تغییر دهید.
برخی انسانها تصور می کنند اگر به هر دلیل دچار احساس بد یا درگیر افکار منفی شوند آنها در مبارزه با قدرت اراده شخصی شکست خورده و هرگز به اهداف خود نمی رسند.
کاملا طبیعی است که در زندگی با شرایطی مواجه شویم که ممکن است باعث ایجاد افکار سرشار از ترس و نگرانی در ما شود و چه بسا در همان لحظات اول نتوانیم در مقابل انبوه افکار منفی مقاومت کرده و در احساس خوب باقی بمانیم.
اصلا جای نگرانی نیست و نباید خود را شکست خورده تصور کنید.
هر زمان قادر بودید روند تکرار افکار منفی را قطع کنید و افکار خود را تغییر دهید.
ممکن است چند ساعت یا حتی چند روز قادر به رهای از افکار منفی نباشید، اما در همان شرایط هم می توانید نیم نگاهی به افکار مثبت داشته باشید تا تلاش خود برای رهایی از افکار منفی را متوقف نکرده باشید.
به شما اطمینان می دهم در سخت ترین شرایط حتی نیم نگاهی به افکار مثبت و انرژی بخش داشتن به شکل شگفت انگیزی در کاهش فشار افکار منفی موثر است.
هر زمان که قادر بودید مرور افکار منفی را متوقف کنید و افکار خوش احساس را برای مرور کردن انتخاب کنید.
- گام چهارم: با بررسی احساس خود به نوع افکار خود را کنترل کنید.
افکار تنوع بی نهایت دارند اما احساس فقط دو نوع دارد: احساس خوب و احساس بد.
بنابراین با توجه به احساس خود به راحتی می توانید به نوع افکاری که در حال مرور کردن یا توجه به آن هستید پی ببرید.
از خودتان سوال کنید: آیا هم اکنون احساس خوبی دارم؟ اگر پاسخ شما منفی بود از عبارت بی نظیر “می خواهم احساس خوبی داشته باشم” برای تعیین شرایط احساسی دلخواه خود استفاده کنید.
سپس سعی کنید به دنبال افکاری در ذهن خود باشید که احساس شما را به سمت خوب بودن تغییر دهد.
- گام پنجم: افکار خود را آگاهانه انتخاب کنید.
بسیاری از انسانها خود را مسئول افکارشان نمی دانند بلکه تصور می کنند افکار آنها تحت تاثیر محیط پیرامونشان شکل می گیرد به همین دلیل همیشه در تلاش برای تغییر پیرامون خود هستند تا به افکار بهتر و در نتیجه احساس بهتر دست پیدا کنند.
فرایندی که هرگز موفق به انجام آن نخواهند شد.
حتما بارها شنیده اید که برای تغییر کردن باید مسئولیت زندگی خود را به عهده بگیرید. اولین قدم در پذیرش مسئولیت زندگی، قبول مسئولیت افکارتان است چرا که همه چیز از افکار شروع می شود.
مغز شما دارای 60 هزار رشته عصبی است بنابراین در هر لحظه می تواند مجموعه ای از افکار را مرور کند، این افکار در ذهن شما تصاویر و خاطرات ایجاد می کنند و باعث شکل گیری احساس در شما می شوند.
بنابراین اگر آگاهانه افکار خود را انتخاب نکنید و این کار را به عهده مغز خود بگذارید قطعا نتیجه مطلوبی کسب نمی کنید چرا که شما سالهاست تحت تاثیر اخبار و شنیده های خود از دیگران بوده اید و میلیونها فکر در مغز شما ذخیره شده است و مغز کاری به مثبت یا منفی بودن افکار ندارد فقط آنها را مرور میکند.
بنابراین باید آگاهانه افکار خود را انتخاب کنید. شاید انجام این کار در تمام لحظات زندگی کار ساده ای نباشد اما به هر حال باید انتخاب افکار را تمرین کنید تا به مرور به عادت شما تبدیل شود.
هر زمان به خودتان آمدید و مشاهده کردید در حال مرور افکاری هستید که احساس ناخوشایند در شما ایجاد می کند باید آگاهانه افکار دیگری را برای مرور شدن در مغز خود انتخاب کنید.
به این صورت شما مسئولیت افکار و سپس احساس خود را به عهده گرفته اید و از اولین نتایج این تمرین احساس آرامش و تجربه زندگی بی دغدغه می باشد.
- گام ششم: با کودکان بازی کنید و سعی کنید شادی را از آنان بیاموزید.
شما به این دنیا نیامده اید تا رنج ببرید و عصبی، وحشت زده یا نگران باشید. شما از آگاهی الهی سرشار از شادی به این جهان آمده اید.
به کودکان توجه کنید، آنها برای شاد بودن کار خاصی انجام نمی دهند.
به لطف خدا از زمانی که آیدا به جمع خانواده ما اضافه شد فرصت مناسبی برای توجه کردن به رفتار او داشتم و همیشه از شدت ذوق و شوق زندگی کردن و انرژی بی پایان او برای شاد بودن و لذت بردن از زندگی شگفت زده می شوم.
هیچ فرصتی را به ناراحتی و افسردگی ازدست نمی دهد حتی زمانیکه در حال گریه کردن است به دنبال تحقق خواسته اش برای لذت بردن یا بازی کردن است.
کودکان هدفی جز گسترش یافتن، رشد کردن و کشف این دنیای شگفت انگیز ندارند.
آنها با اینکه به اندازه کافی مو ندارند، دندان ندارند، قدشان کوتاه است و حتی در خود کارخرابی می کنند اما از حضورشان در جمع دیگران، بازی کردن با آنها و سرگرم کردن دیگران خجالت زده نیستند.
بارها با افرادی مواجه شده ام که از کوتاهی قد خود رنج می برند و رویای آنها فقط چند سانتیمتر بلندتر شدن قدشان است و این در حالی است که همین افراد چند سال قبل خیلی کوتاه تر از حالت فعلی خود بوده اند اما سرشار از عشق و شادی بوده اند اما به مرو که بزرگ می شوند تحت تاثیر دیگران قرار گرفته و نسبت به قد خود احساس شرمساری می کنند.
کودکان در بالاترین سطح هماهنگی با قدرت اراده خداوند هستند و در برابر شادی هیچگونه مقاومتی از خود نشان نمی دهند.
برای شاد بودن و شادی کردن مانند دوران کودکی خود باشید. برای شاد بودن به دنبال دلیل و علت نباشید، آرزو و هدفی که دارید برای شاد بودن کفایت می کند.
- گام هفتم: به پیشنهادات قدرت اراده شخصی اهمیت ندهید.
در زندگی روزمره همواره در معرض انتخاب هستید، باید از بین پیشنهاد قدرت اراده شخصی و آنچه قدرت اراده خداوند می گوید یکی را انتخاب کنید.
در شرایطی قرار می گیرید که باید بین “حق به جانب بودن” و یا “مهربان بودن” یک کدام را انتخاب کنید.
در این حالت مهربان بودن را انتخاب کنید و پیشنهاد منیت که حق به جانب بودن است را رها کنید.
شما در هر لحظه از زندگی فقط می توانید یک انتخاب داشته باشید و نکته جالب توجه اینکه افکاری که در ذهن شما در آن لحظه مرور می شوند بر مبنای انتخاب شما خواهند بود و در نتیجه احساسی که در شما شکل میگیرد نیز وابسته به انتخاب اولیه شما می باشد.
بنابراین اولین انتخاب از اهمیت بالا و تعیین کننده ای برخوردار است.
عصبانی بودن یا آرامش داشتن، کینه داشتن یا بخشیدن، تلافی کردن یا نادیده گرفتن، واکنش دادن یا لبخند زدن
اینها نمونه هایی از تقابل پیشنهادهایی است که در هرلحظه از زندگی توسط قدرت اراده شخصی و قدرت اراده خداوند پیش روی شما قرار می گیرند. انتخاب هر کدام منجر به شکل گیری مجموعه ای از افکار مربوط به خودشان می شود و جریان پیدا کردن افکار موجب شکل گیری احساس در شما می شود و احساس غالب شما در روزمره تعیین کننده نحوه پاسخ جهان به انتخاب شماست.
اکنون عبارت “زندگی یک انتخاب است” و ما زندگی خود را خلق می کنیم واضح تر شد.
- گام هشتم: از سکوت و مراقبه استفاده کنید.
هیچ عاملی به اندازه سکوت و مراقبه نمی تواند نگرانی، افسردگی، اضطراب و تمام شکل های احساسی که دارای انرژی منفی هستند را از بین ببرد.
با سکوت و مراقبه می توانید حلقه ارتباطی خود با قدرت اراده خداوند را محکم تر کنید.
سعی کنید هر روز زمانی را برای تمرین سکوت و مراقبه صرف کنید.
چند دقیقه هم کفایت می کند.
برای این منظور سعی کنید در مکانی آرام قرار بگیرید، حتی می توانید از هدفون استفاده کنید و موزیک بی کلام و ملایم پخش کنید.
برای چند دقیقه فقط سعی کنید بر نام “خداوند” متمرکز شوید.
سپس ویژگی های خداوند را در ذهن خود مرور کنید.
نیاز نیست سعی کنید به ترتیب ویژگی های خداوند را در ذهن خود مرور کنید.
شاید حتی برخی از آنها را به یاد نیاورید. اصلا مهم نیست. به هر شکلی که می توانید ویژگی های خداوند را در ذهن خود مرور کنید.
خلاقیت، مهربانی، عشق، زیبایی، گسترش، فراوانی نامحدود، پذیرش
حتی می توانید برای هر ویژگی خداوند تصویری از دنیای مادی را در ذهن خود ایجاد کنید.
برای مثال برای تمرکز بر ویژگی خلاقیت می توانید تصویر تنوع گل ها یا پرندگان را در ذهن خود مرور کنید.
یا برای تمرکز بر ویژگی مهربانی می توانید لحظاتی از زندگی که اطمینان دارید فقط به لطف خدا شرایط شما تغییر کرده است را در ذهن خود مرور کنید.
به این طریق در شروع تمرین سکوت و مراقبه می توانید به شکل بهتری بر ویژگی های خداوند تمرکز کنید. ضمنا یادآوری می کنم که اگر هر روز تصاویر و افکار تکرای را مرور کنید ایرادی نداری، مهم تمرکز بر ویژگهای خداوند است.
- گام نهم: همیشه به دنبال دلیل برای سپاسگزاری باشید.
عادت به سپاسگزار بودن به واسطه توجه به نکات مثبت به طرز شگفت انگیزی شخصیت و زندگی شما را دگرگون می کند.
به خاطر هرآنچه که دارید، هرآنچه که هستید و هرآنچه که دارید شکرگزار باشید.
شکرگزاری مطمئن ترین راه برای متوقف ساختن مرور افکار ناامید کننده است.
شکرگزاری به شکل ویژه ای باعث ایجاد احساس آرامش و شادی در شما می شود و از آنجا که در هر لحظه فقط می توانید یک جنبه از احساس را تجربه کنید، بنابراین با عادت به شکرگزار بودن می توانید لحظات بیشتری از زندگی خود را در احساس شادی و آرامش باشید.
در پایان این بخش به این عبارت توجه کنید:
شما به این دلیل که اوضاع زندگی تان رو به راه است احساس خوب و نیکو پیدا نمی کنید بلکه به این دلیل که شما احساس خوب و نیکویی دارید اوضاع جهانتان رو به راه می شود.
در قسمت بعد درباره چگونگی فعال کردن نبوع و استعداد درونی توضیح داده می شود.
منتظر خواندن نوشته های شما هستم
همراه همیشگی شما: رضا عطارروشن
امتیاز 4.33 از 21 رای
با دیگران به اشتراک بگذارید تا امتیاز بگیرید!
سلام ب استاد عزیز من امروز برای حال خوب هدایت شدم ب این فایل از خدا کمکم خواستم وخدا هدایتم کرد ب این فایل اصلا تک تک این نوشته ها انگار خدا داشت برام حرف میزد اونقدر نیاز داشتم ب یکسی ب ی چیزیک ک اروم بشم از درون وواقعا این نوشته ها یجور امید یجور تصویر زیبا بود برام مثل قطره های اب بود قطر ه قطره ب وجودم رفت چقدر اروم شدم چقدر احساسم فرق کردم چقدر حس کردم یکیو دارم ک حرفهامو میشنوه براش مهمم وایمانم ب کمکم خدا بیشتر شدمن خدا رو با این کلمات دیدم لمس کردم اغوش گرمشو چشیدم ممنون از شما استاد عزیز ک این اگاهی ر وبا ما ب اشتراک میزارید شما قلبی زیبا وپر از عشق دارید وگرنه محاله چنینی گنجی رو رایگان ب اشتراک با ما بزارید ممنونم خیلی از تون ی دنیا ممنون ک بی دلیل عشق میورزید
امرزو اونقدر ذهنم رو افکار منفی ک از دیشب داشتم رو برام مرور کرد ک واقعا امروز ن انرژی دارم ن حس وحال فقط میخوام بگذره اونقدر بی رمق هستم از این افکار ک بخدا کل خونه رو بسابم اینجور نمیشم و خودم میبینم ک ب دنبال افکار مثبت ن اما شدت افکار منفی در من اونقدر زیاده ک بخودم میام میبینم غرقم جوری منو تحت تاثیر قرار داده باورتون نمیشه ک حس میکنم قفسه سینم سنگینه کلی این نوشته رو سعی میکنم چن بار تا شب بخونم میدونم ک خداوند عجیب هوامو داره عجیب دوستمه رفیقمه شکی ندارم توش پس میسپارم بخودش هدف لذت بردن زندگی کردنه چقدر لذت بخش بود این حرفتون ک گفتید شما برای رنج کشیدن نیومدید واقعا حرفهای بالاک ک گفتید احساستون ب زندگی دیگران بنده واقعا همسر من این چنین دقیقا همش ب فکر اطرافیانشه شاید بگم بمن ک همسرم اندازه خانوادش توجه نمیکنه دروغ نگفتم یجور عذاب وجدان توش موج میزنه انگار ک یبار گناهی رو حمل میکنه در اطرافم کسایی رو میبنم ک سالمند سلامتند هستند زنده اند اما ب تصویر سازی میکنند ک محتاج بقیه خواهند شد میبنم در اطرافم انسانهایی ک چشمون ب دیگرانه اصلا اگه بگم خدا رو نمیبینن دروغ نگفتم میبنم ک اطرافم کسایی ور دم از خدا میزنند اما فقط تو دورکعت نماز حجاب خدا رو میبیند تو بقیه مسائل همش روی دیگران حساب باز میکنند از دیگران انتظار دارند منت میکشند من دیدم ک همسرم از خودش میگذره ب خاطر دیگران بخاطر اینک فلانی خوش باشه ب فلانی خوش بگذره ومن از دیدن اینها عذاب میکشم واین باعث میشه خسته بشم اما من درستش میکنم چن این منم ک زندگی رو میسازم ن همسرم ن بقیه من مسیول احساس وتجربه همسرم وبقیه نیستم ن من تجربه های خودمو میسازم من سمت خودمو انجام میدم ومیدونم خدا کارشو بلده