0

گام ۸: علت اصلی چاقی چیست؟

علت اصلی چاقی
اندازه متن

علت اصلی چاقی موضوع مهمی است که درک آن می تواند پاسخ بسیاری از ابهامات ذهنی درباره چرا چاق شدن و لاغر نشدن را واضح می کند.

برای بسیاری از افراد چاق علت اصلی چاق بودنشان واضح نیست. آنها نمی دانند چرا چاق شدند. حتی اگر دلایل مختلفی برای چاقی خود داشته باشند اما نمی دانند واقعا علت اصلی چاقی آنها چیست!

سی و پنج سال چاق بودم و در این سال ها بارها برای لاغر شدن از روش های مختلف اقدام کردم اما نتیجه نهایی همیشه چاقی بود.

علت اصلی چاقی من چیست!

همه ما دلایل مختلفی برای چاقی خود داریم و آنها معمولا از طریق شنیده های ما از دیگران یا دیدن نمونه های مشابه مانند خودمان در ذهن ما ایجاد شده اند اما این واقعیت ماجرا نیست.

من در سال هایی که چاق بودم مهمترین دلیل چاقی خودم را ژنتیکی بودن چاقی می دانستم چون بارها از والدین و اطرافیانم شنیده بودم که ژنتیک خانوادگی ما چاقی است و من شبیه عموهایم هستم.

از همان کودکی در عین حال که چاق بودم اما درباره موارد دیگر مانند طاس شدن هم به من وعده می دادند که چون شبیه عموهایت هستی حتما طاس می شی.

هر فردی که اضافه وزن دارد برای وضعیت خود دلایل مختلفی دارد که مجموع این دلایل باعث ایجاد انتظار چاقی و چاق تر شدن در ما می شوند.

هربار که برای لاغر شدن تصمیم می گرفتم از روش های لاغری استفاده کنم قبل از شروع می دانستم که من لاغر شدنی نیستم و حتی اگر لاغر شوم دوباره چاق خواهم شد اما رنج چاقی سبب می شد با تمام ناامیدی از لاغر شدن بارها برای لاغر شدن از طریق روش های مختلف اقدام کنم.

نکته جالب توجه این بود که هربار تصمیم به لاغر شدن می گرفتم، از همان هفته اول مادرم از من سوال می کرد: تو که لاغر بشو نیستی چرا باز داری رژیم میگیری؟!

شنیدن این جمله از زبان مادرم و افراد دیگری که خودشان چاق بودند سبب شده بود که لاغر شدن در ذهن من کار واقعا سخت و دست نیافتنی باشد.

به لطف خدا زمانی که تصمیم گرفتم از قدرت ذهن برای لاغر شدن استفاده کنم اولین مطلبی که درک کردم کشف علت اصلی چاقی بود اینکه ذهن من چاق شدن را یاد گرفته بود و من برای یادگیری چاق شدن ذهنم کار خاصی انجام نداده بودم و اصلا از این موضوع اطلاع نداشتم.

اما در مفابل همیشه برای لاغر شدن این من بودم که تصمیم می گرفتم لاغر شوم و اتفاقا این تصمیم همیشه برای من با زجر و ناراحتی همراه بود.

همه ما در زندگی برای یادگیری موضوعات مختلف تحت آموزش قرار گرفته ایم. این کاملا طبیعی است که وقتی تحت آموزش قرار می گیری انتظار یادگرفتن در شما ایجاد میشود.

حالا تصور کنید شما چاق شدن را از اطرافیان خود یاد گرفته باشید. این طبیعی است که انتظار چاق شدن در شما ایجاد شود و در واقع علت اصلی چاقی همین آموزش دیدن چاق شدن است نه ژنتیک و سوخت و ساز و هر دلیل دیگری.

در جستجو برای درک قوانین ذهن به این درک رسیدم که ما می توانیم به ذهن خود موضوع جدیدی را آموزش دهیم و از طریق تکرار و تمرین آموخته ها را به مهارت خود در زندگی تبدیل کنیم اما هرچقدر تلاش کنیم نمی توانیم مهارت خود را از یاد برده و به طور کامل آن را فراموش کنیم.

علت اصلی چاقی

علت تدام چاقی چیست؟

ما نمی توانیم آنچه آموخته ایم را فراموش کنیم. این تنها علت تداوم چاقی و در واقع علت اصلی چاقی است.

روشی برای فراموش کردن آنچه یاد گرفته ایم وجود ندارد.

ذهن، مانند جاده ای یک طرفه است که فقط می تواند یاد بگیرید و نمی تواند فراموش کند.

توانایی مغز برای آموختن بی نهایت است اما نکته مهمی که باید مورد توجه قرار بگیرد این است که: ما انتخاب می کنیم چگونه از اطلاعات ذخیره شده در مغز خود استفاده کنیم.

شما می توانید بی نهایت اطلاعات در مغز خود ذخیره کنید اما از آنچه دوست دارید فقط استفاده کنید.

استفاده کردن از اطلاعات باعث در دسترس تر بودن آنها در مغز ما می شود.

به همین دلیل است که موضوعات تکرار شونده در زندگی را به خوبی به یاد می آوریم اما موضوعی که کمتر مورد استفاده قرار می گیرد را اگر بخواهیم به یاد بیاوریم باید مقداری فکر کنیم که این فکر کردن همان جستجو کردن در بین انبوده اطلاعات ذخیره شده در مغز است.

وظیفه ذهن در زندگی

وظیفه هدایت ما در زندگی به عهده ذهن است.

ذهن ما با استفاده از آموزش هایی که ما یاد گرفته ایم مسیر حرکت ما در زندگی را مشخص می کند.

چاق شدن موضوعی بوده است  که ما از گذشته آن را یاد گرفته ایم و در به کار گیری اصول آن به درجه استادی رسیده ایم و نتیجه این آموزش، جسمی است که الان مالک آن هستیم. پس علت اصلی چاقی خودمان هستیم حتی اگر اطلاع نداشته باشیم.

چاق شدن از معدود آموزش هایی است که نیاز به بازنگری و به روزرسانی ندارد، چون ذهن ما بر اساس همان آموخته های پیشین خود عمل می کند.

علت اصلی چاقی مداوم و مرحله ای این است که برای چاق تر شدن نیاز به آموزش جدید و یادگیری مهارت های بیشتر نداریم و تنها با تکرار همان آموخته های قبلی می توانیم بارها چاق تر شویم.

تنها راه ممکن برای لاغر شدن؟!

در تمام روشهایی که فرد چاق برای لاغری استفاده می کند تنها جسم خود را تحت فشار فیزیکی قرار می دهد چون تصور او این است که علت اصلی چاقی او جسم می باشد و با این کار تلاش می کند تا از طریق محروم کردن جسم خود از دریافت مواد غذایی یا تحت فشار گذاشتن جسم خود از طریق انجام فعالیت های ورزشی سنگین مقداری از وزن خود را کاهش دهد.

همانگونه که شما با تحت فشار گذاشتن خود نمی توانید رانندگی کردن، خیاطی کردن، نقاشی کشیدن و یا هر دانش دیگری را فراموش کنید، با تحت فشار گذاشتن جسم خود نمی توانید چاق شدن را به فراموشی بسپارید.

از آنجایی که برای کاهش وزن و سایز، لاغر شدن را یاد نگرفته اید مسلما بعد از اتمام مراحل رژیم یا ورزش به وزن قبلی خود بر می گردید چون مجددا بر اساس آموخته های قبلی خود برای چاق شدن رفتار خواهید کرد و سبب می شود که این سوال در ذهن شما ایجاد شود که با این همه تلاش و تحمل سختی برای لاغر شدن چرا لاغر نمی شم؟

یاد گرفتن یا آموختن از طریق تعامل بین مغز و ذهن انجام می شود و جسم نمایش دهنده میزان مهارت شما در یادگیری است. همچنین از طریق جسم با تکرار و تمرین آنچه آموخته ایم مهارت خود را در اجرای آموخته ها بیشتر می کنیم.

بنابراین از طریق جسم به تنهایی نمی توان مهارتی را آموخت و حتما باید یادگیری از طریق ذهن صورت پذیرد و سپس با جسم آنچه آموخته ایم را تکرار و تمرین کنیم یا یادگیری ما کامل تر و مهارت ما در اجرای آموخته ها بیشتر شود.

در فرایند چاق شدن دقیقا این پروسه را طی کرده ایم.

علت اصلی چاقی ما افراد این است که ابتدا چاق شدن را از طریق ذهن و توسط اطرافیان یاد گرفته ایم سپس جسم ما با تغییر وضعیت دادن و چاق شدن آنچه آموخته ایم را به معرض نمایش و تمرین قرار داده است و با تکرار چاق تر شدن مهارت ما در چاق شدن هر روز بیشتر و بیشتر شده است.

پس اگر تمایل دارید لاغر شوید و مهمتر از آن لاغر بمانید باید لاغرشدن را ابتدا از طریق ذهن خود بیاموزید و سپس با جسم خود لاغر شدن را تمرین کنید و در این کار استمرار داشته باشید تا آنچه درباره لاغر شدن آموخته اید در جسم شما نمایان شود.

هیچ راهی دیگری برای لاغر شدن وجود ندارد.

همانگونه که همه افراد چاق، چاق شدن را از والدین، رسانه ها و … آموخته اند. این علت اصی چاقی است و اکنون باید لاغر شدن را یاد بگیرند.

با این تفاوت که لاغر شدن را خودمان باید یاد بگریم. آنهایی که به ما چا شدن را آموخته اند توانایی آموزش لاغر شدن به ما را ندارند.

با توجه کردن به تصاویر افرادی که با تصمیم گرفتن برای یادگیری لاغر شدن از طریق ذهن توانسته اند شرایط جسم خود را از وضعیت چاقی به لاغری تبدیل کرده و شگفتی سازان لاغری با ذهن شوند می توانید به اهمیت موضوع یادگیری لاغر شدن بیشتر پی ببرید.

اهمیت این موضوع سبب شد تا از طریق این فایل آموزشی مطالب مهمی درباره علت اصلی چاقی و چگونه یادگیری چاقی را با شما دوستان عزیز به اشتراک قرار دهم.

✍️ تمرین آموزشی 📖

برای درک بهتر علت اصلی چاقی باید به سوابق یادگیری مهارت های خود در زندگی رجوع کنید. چاقی مهارتی است که به مرور در زندگی آن را یاد گرفته ایم اما عدم آگاهی سبب می شود دلایل اشتباه برای چاقی خود داشته باشیم.

  • مواردی که در زندگی از طریق آموزش یاد گرفته اید را شرح دهید.
  • درباره افزایش مهارت خود پس از یادگیری و تمرین آموزش ها شرح دهید.
  • شباهت چاق شدن با سایر مهارت هایی که یادگرفته اید را شرح دهید.
  • چگونه مهارت شما درباره چاق شدن بیشتر شده است.
  • دیدگاه خود درباره یادگیری مهارت لاغر شدن را بنویسید.
  • آیا در روش های قبلی که برای لاغر شدن استفاده کرده اید مهارت لاغر شدن را یاد گرفته اید؟
  • پروسه یادگیری لاغر شدن و ارتباط انجام تمرینات با افزایش مهارت لاغری و در نهایت لاغر شدن را شرح دهید.
  • از محتوای ویدیوی آموزشی برای خود تمرین ایجاد کرده و در بخش نظرات تمرینی که باید انجام دهید را بنویسید.

منتظر خواندن نوشته های شما هستم

همراه همیشگی شما رضا عطارروشن

با دادن ستاره به این مطلب امتیاز بگیرید.

امتیاز 4.09 از 140 رای

https://tanasobefekri.net/?p=10111
280 نظر توسط کاربران ثبت شده است.

دیدگاهتان را بنویسید

اندازه متن دیدگاه ها
      آواتار فاطمه سادات
      1399/11/24 03:20
      مدت عضویت: 1784 روز
      امتیاز کاربر: 3816 سطح ۴: هنرجوی مبتدی

      نشان های دریافت شده

      سطح مبتدی
      محتوای دیدگاه: 335 کلمه

      سلام .
      به به .
      چرا لاغر نمیشم ؟ 🤔
      چرا لاغر نمیشم ؟ 🤔
      این سوال رو از ذهنم میپرسم تا ببینم چه جوابی داخلش ذخیره است ؟
      سلام ذهن خوبم . چرا لاغر نمیشم ؟
      وا !!!
      تو مگه چاقی ؟
      نه چاق نیستم .
      لاغرم ‌.
      پس از این سوالا نپرس چون جوابش اینه که همین سوال و سوالاتی از این دست داره نشون میده آقا من چاااااقممممممم . 😭😭😭😭😭😠😠😠😠😳😳😳
      پس این سوال یعنی ارتعاش چاااااقییییی .
      ما با ارتعاشات محتویات ذهن خودمون داریم جهان بیرون از خودمون رو خلق می کنیم .
      خب چرا ارتعاش چاقی میدی وقتی باور داری ارتعاشات ذهنت باعث خلق چاقیت شدند ؟
      😓😓😓😓
      حالا غصه نخور . هدایت در حال انجامه .
      چطوری ؟
      ما هرگز آموزشهای خودمون رو فراموش نمی کنیم . اما میتونیم از این آموزشها دیگه استفاده نکنیم .
      هرچیزی که بهت حس چاق بودن متبادر کرد بدون که اون ارتعاش چاقیه و داره نشون میده ذهنت در کدوم مداره .
      خب این سوال نشون میده ذهن ما هنوز داره در مسیر چاقی دور میزنه .
      چرا لاغر نمیشم ؟
      چون هنوزم باور داری که چاقی .
      چون هنوزم خودتو سرزنش میکنی .
      چون بعد از این همه کاهش وزن هنوزم به قدرت چاقیت بیش از لاغریت ایمان داری .

      چرا لاغر نمیشم ؟
      چون تو با همین سوال بازم داری چاقی رو برای خودت رقم میزنی .
      در دل این سوال
      اندوه هست .
      سرخوردگی هست .
      ناتوانی هست .
      خشم هست .
      فحش دادن به زمین و زمان و خدای بی گناه هست.
      سرزنش و ملامت هست .
      قهر کردن با خودمون هست .
      نفرت هست .
      توجه به چاقی هست .
      حال بد هست ‌.
      افسردگی و رخوت هست ‌.
      تمام این احساسات و شاید احساسات دیگری که میشه از همین یک جمله کشید بیرون نشون از این داره که این جمله چاقی رو بارداره ‌
      پس باید افکارمون رو هدایت کنیم تا طور دیگه بیندیشیم تا جواب دلخواه بگیریم ‌.
      خیلی خوابم گرفته ‌ داره خوابم میبره در فرصتی دیگه ادامه میدم . به لطف خدا یاعلی .

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فاطمه سادات
      1399/11/24 15:28
      مدت عضویت: 1784 روز
      امتیاز کاربر: 3816 سطح ۴: هنرجوی مبتدی

      نشان های دریافت شده

      سطح مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 2,000 کلمه

      سلام مجدد 

      دیشب گام هشت رو انجام دادم نصفه خوابم برد 

      امروز دوباره اومدم تا دوباره از ذهنم اطلاعات بکشم بیرون 

      چرا چاق شدیم و چرا لاغر نشدیم ؟ 

      ما شاید بهانه بیاریم و بگیم خودمون چاق نشدیم و مقصر رو والدین و یا اطلاعات موجود در ژن بدونیم که البته یاد گرفتیم این یک باور بسیار غلط است . 

      ولی قطعا لاغر نشدنمون یک انتخاب هست . 

      یعنی شاید ما بتونیم مسئولیت چاق شدنمون رو به عهده ی دیگران بزاریم ولی قطعا مسئولیت لاغر نشدنمون به عهده ی خودمونه . 

      چرا چاق شدم ؟ چون باورش کردم . 

      چون دوسش داشتم چون تا یه سنی حس میکردم چاقی زیباییه . 

      چون اون زمان همه چاقی رو مزیت می دونستند . هرکی چاقتر بود زیباتر بود . 

      آیا پدر و مادرمون زورمون کردند که چاقی رو باور کنیم ؟ 

      آیا ژنتیکمون زورمون کرد که چاقی رو باور کنیم ؟ 

      نه . 

      پس مسئولیت چاق شدن هم به عهده ی خودمون هست . 

      ما چاقی رو در سر نوشتیم . 

      تکرارش کردیم . عادت کردیم . 

      و در اون ماهر شدیم . 

      مهارت در چاق شدن باعث شد ما باورهای جدیدی رو از چاقی بپذیریم . مثل اینکه ما مثل آب خوردن چاق میشیم . مثل اینکه چاق شدن چقدر راحته . 

      و ….

      ما اون زمان نمیدونستیم چرا چاق میشیم . چاقی رو طبیعت بدن خودمون می دونستیم . و میگفتیم ما خانوادگی چاقیم . ژن چاقی داریم . غذامون زیاده که چاقیم . نمیتونیم کم بخوریم . از حال میریم . موهامون میریزه . وای چقدر فرمول که باعث میشد چاقی برامون راحت تر و لاغری برامون زجر آور بشه . ما ریشه ی چاقی رو نمیدونستیم . که دقیقا همین باورهاست که ذهنیت ما رو نسبت به جسممون شکل میده . 

      چرا چاق شدم ؟ 

      چون بهش توجه کردم . چه توجه خیر و چه توجه شر . 

      ازش متنفر شدم . 

      میخواستم ازش فرار کنم . 

      غافل از اینکه اون با این کارا پررنگ تر و پررنگ تر میشد و مسیر چاقی روز به روز قدرت بیشتریدر ذهنم می گرفت . 

      هنوزم چاقی برام تلخه . 

      اینکه چرا بهش عادت کردم . 

      چرا چاق شدم ؟ چون اولش لذت بردم و بعدش رنج و سرزنش و تحقیر ‌ 

      چرا چاق شدم ؟ چون احساس شکست کردم . 

      چرا چاق شدم ؟ چون چاق بودن رو نوعی احساس کمبود برای خودم می دونستم . احساس بدهکار بودن به زمین و زمان . 

      من به چاقیم ایمان داشتم . 

      هنوزم دارم . هنوزم فرمولهاش فراموشم نشده . 

      استاد چاقی برام رنجه . ناسلامتیه . دلم نمیخواد مرورش کنم . رنج می کشم . من دوست دارم لاغر بشم . 

      من دوست دارم ذهنم مسیر لاغری رو بره . من از لاغر شدن لذت میبرم . 

      تناسبی که لذتبخشه . 

      تناسبی که آرام آرام اون رو در جسمم مشاهده می کنم . 

      تناسبی که دوست دارم همیشه انتخابش کنم . 

      چرا چاق شدم ؟ بریم سراغ فرمولهای خوردن 

      چون خوردن رو برای خودم مساوی لذت و نخوردن رو برای خودم مساوی رنج قرار داده بودم . 

      چون احساس گرسنگی دائمی رو به خودم تلقین می کردم 

      چون خوردن تمام زندگی من بود و خوردن مساوی با چاقی ‌ 

      هنوزم در ذهن خیلی از ما خوردن مساوی با چاقیه 

      حتی یه لقمه هم که میزاریم دهنمون مساوی با چاقی 

      دیگه وای به لقمه های اضافه 

      چه قدرتی بهشون میدیم .

      چرا چاق شدم ؟ 

      چون خوردم و خوردم و خوردم . 

      چرا خوردی ؟ 

      چون لذت میبردم . 

      چون دوست داشتم . 

      چون به خوردن معتاد شده بودم . 

      خوردن یعنی چی ؟ 

      خوردن یعنی لذت . تو از درون احساس رنج داری خالی بودن می کنی . انرژی نداری . ناراحتی . اندوهناکی و دنبال لذت می گردی و از اول برای اینکه گریه نکنیم یه چیزی دادن بخوریم و حواسمون رو پرت کردند با خوردن و الگوی اولیه شکل گرفت . 

      خوردن مساوی با لذت .

      خوردن مساوی با چاقی 

      لذت مساوی با چاقی 

      وای که این فرمولها هنوزم هستن . وقتی بهشون توجه میکنم هست . اما دیگه جولان نمیدن . 

      چون یه درخت جوان در کنارش داره رشد میکنه . درختی که روز به روز باراورتر میشه . 

      چرا چاق شدم ؟ چون بلد نبودم . چون نمیدونستم . چون خبر نداشتم . احساس میکردم نیرویی داره منو چاق می کنه ولی نمیدونستم اون نیرو چیه . 

      چون خودم رو نمیشناختم . چون نمیشناختم کار با ذهن رو . 

      چرا چاق شدم ؟ چون چاقی رو برای خودم نوشتم و نوشتم و نوشتم و نوشتم . 

      چرا چاق شدم ؟ چون از خوردن ترسیدم . هنوزم میترسم . چون از پرخوری ترسیدم . هنوزم می ترسم . 

      خب پرخوری چاقم میکنه . 

      خب چرا چاقم میکنه چون وقتی پرخوری میکنه احساس سنگینی می کنی . اون سنگینی . حال بد . پر بودن شکم حالت رو تا مدتی بد میکنه .

      میخوابم که حال بدم احساس نشه . 

      بعد از اینکه از خواب بیدار میشم حالم به شدت بده . یا عمل زشتم می افتم . احساسم بد میشه . 

      پرخوری احساس منو تا مدتها بد می کنه . منو از مدار تناسب ذهنی خارج می کنه . 

      و دوباره احساس چاقی میکنم . 

      چون در ذهن من به اندازه خوردن مساوی با تناسب هست . 

      ولی چرا پرخوری می کنم . چون پرخوری مساوی با لذت موقت هست . 

      چون نمیتونم از اون لذت موقت بگذرم

      تا لذت دائمیم بیشتر بشه . 

      چون ذهنم هنوز متقاعد نشده این فرمول رو تغییر بده . چون ذهنم در لحظه زندگی میکنه . 

      چون ذهنم در هم اکنون زندگی میکنه . آههههاااااااا

      من باید فرمول لذت لحظه ای رو تغییر بدم . 

      وااااای خدایا شکرت . خدایا شکرت . 

      در ذهن من پرخوری = لذت لحظه ای تعریف شدهههههههه . 

      خدایا شکرت پیداش کردم . 

      علت اینکه نمیتونم از پرخوری ذهنی بگذرم لذت لحظه ای هست . 

      همون لحظه . همون مکان . همون جا . من با خوردن لقمه های اضافه در اوج لذت غرق میشم . 

      من از خود بیخود میشم . 

      من از اگاهی خارج میشم و همون لحظه به لذت بیکرانه ها متصل میشم و میخوام این حالت رو هی تکرار کنم . پس هی میخورم و هی میخورم تا به اون لذت ادامه بدم ولی اون لذت درست مثل جرقه های اول آتیش که یهو شعله می کشن و یهو خاموش میشن گذرا هستن و بعد خاکستر حال بده که با من می مونه . 

      چرا چاق شدم ؟ 

      خب با همه ی این تفاسیر و پیدا کردن ریشه ی عمیقتری از چاقیم و اینکه بهش آگاه شدم حالا می تونم صد درصد بگم علت چاقیهای من خوردنم بود . زیاده خوری و وابسته شدن به خوردن و ترس از دست دادن اون لذت کاذب هرگز نذاشت من فرمول خوردن رو تغییر بدم . 

      خوردن من ذهنیه . عشق به خوردن در من ذهنیه . 

      اعتیاد به خوردن در من ذهنیه . 

      رفتار بیرونی فقط یک نمایشگره که خیلی اوقات با گرفتن جلوی خودم اون نمایشگر و تغییر میدم . ولی من همیشه دنبال ریشه بودم . 

      وای خدا یه بار بزرگی از روی دوشم برداشته شد . 

      نمیدونم چطور حسم و بگم . 

      استاد ازتون ممنونم که با این تمرینات عالی مارو مشتاق می کنید که بگردیم ریشه های چاقی رو پیدا کنیم . 

      لذت لحظه ای و غرق شدن در بیکران لذت . لذت بردن از این لذت موقت . وای خدا چه توهماتی در ذهن من هست ‌ . 

      چاقی تا عمق وجودم ریشه دوانیده . 

      و من امروز یک ریشه ی ضخیم را از خاک ذهنم بیرون کشیدم . 

      خدایا حس خارج کردن یک تومور مغزی رو از ذهنم دارم . 

      من یک ریشه ی دیگه رو هم خارج کردم . 

      دلم میخواد بازم به کندوکاو ادامه بدم ولی حس میکنم باید همینجا متوقف کنم و به سوال بعد برم .

      چرا لاغر نشدم؟ 

      لاغر نشدم چون ترسیدم . ترسیدم که لذت خوردن رو از دست بدم . ترسیدم چون نمیخوام لذت خوردن برام از بین بره . نمیخوام لذت حرکت نکردن و استراحت برام از بین بره . 

      من خوردن و خوابیدن رو دوست دارم . چون خوردن و خوابیدن بزرگترین لذت یک انسان است . 

      ولی همه ی اینها اندازه داره . 

      چرا ذهن نمیفهمه همین استراحت کردن زیاد حال آدم رو بد میکنه . چون اون فهم نداره . ذهن فقط حس رو میفهمه . قدرت تجزیه و تحلیل کردن نداره . اون فقط حس مارو میگیره و همون رو تحویل میده . 

      پس ما باید حس لذت کاذب رو برای ذهن تبدیل به رنج کنیم . 

      باید به ذهن دیکته کنیم لذت لحظه ای رو باور نکنه و بر عکس لذت دائمی رو باور کنه . 

      ولی حتی برای ذهن من اون لذت کاذبه لذت حقیقی معنا پیدا کرده . 

      یعنی چون در اون لحظه به ابدیت متصل میشه دیگه هیچی نمیفهمه و اون فرمول رو لذت ابدی میدونه حتی اگه بعدش کلی حال بد بیاد سراغم 

      استاد واقعا چطور میشه این حس رو پاکسازی کرد ؟ 

      فکر میکنم علت لاغر نشدن من دقیقا همین حس باشه . 

      نمیخوام از این لذته که وصل میشه به ابدیت جدا بشم و ذهنیتم رو نسبت بهش تغییر بدم . 

      درست مثل قاتلی که از قتل لذت میبره .اون با کشتن آدما به لذتی وصف نشدنی متصل میشه وبازم تکرار میکنه فارغ از مجازاتش و حتی نابودی خودش یا شهوترانی که در اوج شهوتش به ابدیت متصل میشه و برای اینکه دائما اون لذت رو به همراه داشته باشه بازم اون کارو  ادامه میده . یا مثل معتادی که با مصرف مواد مخدر به اوج لذت میرسه و اون لحظه حس وصل شدن به ابدیت رو داره یا فرمول مرگ که آدما موقع مرگ درست حس وصل شدن به ابدیت رو دارند برای همین میمیرند و مردنشون ادامه دار میشه .

      اینا در ذهن منه و شاید شما و یا دوستان دیگه این باورها رو نپذیرید . 

      به هر حال علت لاغر نشدن من ریشه های چاقیه که تا عمق جانم نفوذ کرده و باید شناخته بشن تا بتونم برطرفشون کنم . 

      حالا اینکه این واکاوی ذهنی چقدر زمین ذهنم رو خراب میکنه مهم نیست . چون حس کشاورزی رو دارم که زمینش رو شخم میزنه تا اون رو آماده کنه برای ساختن بذرهای جدید و لذت بخش . 

      چرا لاغر نمیشم ؟ 

      چون فرمولهایی از چاقی هنوزم در ذهنم هست که نمیزارن درخت لاغریم جون بگیره . چون آبش رو می دزدن . 

      چرا لاغر نمیشم ؟ 

      چون هنوزم نیاز به واکاویه نیاز به تلاش ذهنیه . نیاز به اینه که بری تا عمق . بری و بری و بری تا آگاه بشی . آگاه و آگاه تر . 

      چرا لاغر نمیشم ؟ چون قدرت آفریینش هنوز دست چاقیه و خدای تو هنوز خدای چاقیه . 

      چرا لاغر نمیشم ؟ چون هنوزم خدای لاغریت اونقدر قدرتمند نشده . خدای چاقی پرررنگتره . 

      چرا لاغر نمیشم ؟ چون توجهت به خدای چاقیه هنوزم باورت اینه اون

      قویتره چون هنوزم ایمانت به خدای چاقی بیشتره . 

      ولی من ایمان دارم به خدای لاغری . بله ولی باید بیشترش کنی . بیشتر . بیشتر . تو باید در لاغری به ابدیت وصل بشی . تو باید جای ریشه هایی که امروز پیدا کردی و کشیدی بیرون بذر لاغر شدن بکتری . تو باید لذت لحظه ای رو تبدیلش کنی برای لاغری . تو باید دقیقا از نخوردنهات احساس لذت لحظه ای کنی و به بی نهایت متصل بشی تا ریشه ی لاغریت عمیق و عمیقتر بشه . 

      تو باید لاغر شدنت رو بازم عمیقتر و عمیقتر و عمیقتر کنی . بذرها رو ته ذهنت بکار . 

      لاغر شدن وصل شدن به ابدیت . 

      در لحظه باید ازش لذت ببری . باید لاغر شدن و عشق به لاغرشدن و مهمتر از اون لذت لاغری رو جایگزین اون ریشه ی ضخیمی که پیدا کردی کنی . این بذر درست مثل همون ریشه قوی میشه . تکرارش کنی . در لحظه و آگاهانه باید از نخوردن و انتخاب نکردن اون لقمه های اضافه لذت ببری . همون لحظه از انتخاب نکردنش به لذت ابدی متصل شو . تو میدونی لذت ابدی چیه . فقط کافیه به جای خوردن اون لقمه هایی که تورو به لذت ابدی متصل میکنه نخوردن اون رو انتخاب کنی . درسته شاید نخوردن چون چیز بیرونی نیست حسش نکنی . ولی می تونی یه چیزی جاش بزاری . البته باید بگردیم ببینیم چی میشه جاش گذاشت . شاید دوقدم بیشتر شاید ظرف شستن . شاید نوشتن در دفتر . شاید نوشتن در ذهن . قطعا میتونی پیدا کنی . البته پیدا کردی . خیلی وقته پیدا کردی . 

      میدونی باید چیکار کنی . تو خالق عادات خودت هستی . مهم پیدا کردن ریشه بود . 

      خدایا سپاسگزارم . 

      گرچه دلم میخواد بازم ادامه بدم ولی فکر میکنم دیگه همینجا کافی باشه . من امروز در نوشتن به ابدیت متصل شدم . پس نوشتن بهترین جایگزین برای خوردن برای اتصال به ابدیت هست . 

      خدایا سپاسگزارم .

      استاد ازتون بی نهایت سپاسگزارم .

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فاطمه سادات
      1401/07/22 09:10
      مدت عضویت: 1784 روز
      امتیاز کاربر: 3816 سطح ۴: هنرجوی مبتدی

      نشان های دریافت شده

      سطح مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,301 کلمه

      سلام . 

      سوالات ذهن چاق با سوالات ذهن  خوش اندام متفاوت است .

      ذهن خوش اندام  اصلا چرایی ندارد . 

      او خوش اندام است . 

      خوش اندام یعنی چه ؟ 

      خوش اندام از نظر من یعنی اندامی که  با فکر خوش ساخته شود . 

      فکر خوش یعنی افکاری که به انسان حس خوش می دهند . 

      حس خوش یعنی توجه کردن به موارد دلخواه  . 

      مسلما توجه کردن به موارد نادلخواه حس خوشی در ما ایجاد نمی کند . 

      خب موارد دلخواه هر کسی با شخصی دیگر تفاوت دارد . 

      نحوه نگرش افراد با هم متفاوت است . 

      پس قطعا چیزی که برای من خوشایند است و حال خوش تولید می کند ؛ برای شخص دیگر ممکن است خوشایند نباشد و برای او حال بد تولید کند . 

      و تفاوت ما انسانها هم دقیقا در خواسته های دلشان است که

       این تفاوت در خواسته ها در انسانها نگرشهای مختلف  ایجاد کرده است . 

      اگر انسانها دل خود را معیار انتخاب قرار دهند و نه سخن دیگران را حالشان همیشه خوب است . و همه به این درک برسند که انسانها در انتخاب دلخواهشان آزاد هستند ؛ پس در نتیجه همه با هم به تفاهم میرسند و کسی با کسی نمیجنگد . 

      خب حالا من به دلم توجه می کنم تا ببینم دلم چی میخواد . 

      دل من  اینارو میخواد : 

      ۱- لاغر شدن همراه با حس رهایی 

      ۲- بچه دار شدن همراه با حس رهایی 

      ۳- پولدار شدن همراه با حس رهایی 

      داشتن همه ی اینها یعنی داشتن تفکر سالم . 

      تفکر سالم هم یعنی تفکری همسو با دل . 

      یعنی تفکری همسو با خدای دل . 

      دل هم که همواره خیر میخواهد . پس خواسته های من همه خیر است . 

      من ایمان دارم دل من طالب خوبیهاست طالب حقه و من همه چیز و حق میبینم . 

      حتی اگه کسی در ستم کردن کردن به دیگران حالش خوب میشود خب در مسیرش قرار میگیره و انسانهایی جذب اون میشن که میتونه بهشون ستم کنه و بر عکس کسانی که در ستم کشیدن راحت هستند افرادی جذبشون میشن که میتونند بهشون ستم کنند و هردو طرف در ستم کردن و ستم کشیدن حالشان خوب است . 

      اگر هم حالشان از نظر ما بد است ولی خودشان از همان حال بد انرژی میگیرند و زندگی می کنند . یعنی حال آنها از نظر ما بد است ولی خودشان در همان حال بد و رنج لذت میبرند . 

      این تفکر شاید خیلی تفکر سیاهی باشد ولی اصول چنین تفکری همسو با قوانین الهیست و برای همین است که وجود دارد  . 

      اما تفکر سفید من  اینست که من طالب محبتم پس افرادی جذب من میشوند که عشق را بر من جاری می کنند و دوستم دارند .  من طالب عشق ورزیدن هستم پس افرادی در مسیر من ظاهر میشوند که محبت پذیرند و میتوانم عشقم را نثارشان کنم . این راه هم مطابق قوانین الهیست . 

      خب هر دو گروه هم گروه  اول و هم گروه دوم به خواست دلشان میرسند . 

      و من با توجه به تمایلم این دوراه را انتخاب می کنم . گاهی ممکن است در مسیر ستم باشم و گاهی در مسیر عشق . 

      اما انتخاب من در هر لحظه همان مسیر را برای من آشکار می کند و تکرار انتخابهای من شخصیت غالب مرا میسازند . 

      شخصیت من بر اساس انتخابهایم در هر لحظه شکل میگیرد و فقط کافیست من در هر لحظه به انتخابهایم توجه کنم تا شخصیت و سرنوشت خود را بسازم . 

      اما انتخاب من در مسیر خوش اندام بودن  چیست ؟ 

      انتخاب من انتخاب دلم است . 

      انتخاب من بر مبنای رهایی و آزادی است . 

      انتخاب من متناسب و همسو با خدای دلم  است . 

      من به انتخابهایم ایمان دارم . 

      انتخاب من کم خوردن یا متناسب خوردن نیست . 

      چون این انتخابها به بدن من آسیب میزنند . 

      انتخاب من رها خوردن است . 

      هر وقت که دلم بخواهد میخورم . هر چی که دوست داشته باشم میخورم . هر اندازه که دلم در اون لحظه بخواد میخورم و هرطور که دلم بخواد میخورم . 

      خب این از نظر من یعنی رهایی در خوردن . 

      بهترین الگوی من برای خوردن اینه . 

      این خواست دل منه 

      بدنم میپذیردش . 

      در این رها خوردنه شکم من خوب کار می کنه و  از گوارشم راضی هستم . سنگین نمیشم . حالم بد نیست . 

      حتی اگه گاهی اوقات عذاب وجدانم بگیرم اونم بد نیست . چون اونم حسیه که داره پاکسازی می کنه منو بهم ایست میده دیگه بسه از این مسیر نرو که حالت بد میشه . چراغ قرمز منه . پس همونم راهنماست . 

      وقتی عذاب وجدان میاد من دیگه نمیخورم . دیگه دلم نمیخواد بخورم . 

      وقتی دستور خوردن صادر میشه خب دلم میخواد بخورم این یعنی چراغ سبز . 

      من اینطوری به کاهش وزن ۲۰ کیلو رسیدم . 

      این جی پی اس من بود در اون ایامی که به این روش عمل میکردم .

      ولی بعد از  یه مدت میدیدم خب باز داره حرف از تناسب رفتاری میشه و در نظر من  تناسب رفتاری با رهایی در رفتار با هم فرق داشت . 

      اشتباه من این بود که من اسیر گفته های دیگران شدم و  اعتماد به نفسم از بین رفت . چراغ راهنمامو گم کردم و باز شروع کردم به عمل کردن به  تفکرات چاق کننده . از غذا  ترسیدم . در خودم حس محدودیت ایجاد کردم . اندازه میزاشتم برای خودم حالم بد میشد باز رها میکردم پرخوری میکردم عذاب وجدان می اومد باز محدود می کردم و خلاصه روند تناسب رفتاری در من حس اسارت در مسیر چاقی ایجاد کرد . 

      علت شکست من این بود که من خودمو رها کردم و منتظر تایید دیگران شدم . 

      من لشکر یک نفره بودن خودمو فراموش کردم و خواستم از بیرون تایید بشم تا بفهمم راه درونم درسته یا نه . 

      در حالیکه من باید تایید خودمو در مسیر میدیدم . شاید کسی دیگه از راه من نتیجه نگیره و حس چاقی درش ایجاد بشه ولی راه من در من حس لاغری ایجاد می کرد انگیزه لاغری ایجاد میکرد . مسیرمو باز میکرد . من هیچ وقت اون روزا رو یادم نمیره که چه عشقی کردم . چه اشتیاقی داشتم و یک جهت در مسیر تناسبم حرکت میکردم . 

      من کوچکترین تمرکزی روی رفتارم نداشتم چون باور کرده بودم که رفتار من واکنش ذهن منه ‌ 

      باور کرده بودم ذهن من واکنش دل منه . 

      و من دلم هرچی بخواد همون اتفاق برام میفته . حتی یادمه من ماه دوم باردار هم شدم از بس که تفکراتم رهاگونه شده بود .اما بچه سقط شد و ماه بعدش نتایج لاغری منم متوقف شد . چون باز هم افکار چاقی و نازایی بر ذهنم هجوم آوردن و منو اسیر خودشون کردن . 

      علت شکست من توجه به تایید دیگران بود . 

      هنوزم این باور در من هست که وقتی دیگران تاییدم کنند یعنی راهم درسته و اگه تاییدم نکنند یعنی راهم غلطه . 

      عاملی که منو شکست داد و متوقف کرد در مسیر این باور بود . 

      من دیگران رو بیشتر از خودم قبول داشتم در حالیکه من از راه خودم راه دلخواه خودم نتیجه گرفته بودم . 

      دو نتیجه بزرگ . دو نتیجه دلخواه . 

      میخوام این تایید دیگران رو از روی خودم بردارم . 

      میخوام خودم لشکر یک نفره ی خودم باشم . 

      خدا با منه و حمایتم می کنه  .

      میخوام بهش اعتماد کنم . 

      اون تاییدم می کنه . 

      راه لاغری من فقط یه الگوست 

      در ۴ چیز خلاصه میشه . 

      من در هرزمان هرچه که دوست دارم به هر اندازه که دوست دارم و هر طور که دوست دارم می خورم و خوش اندام ترینم . 

      آخ که چقدر این  باور به من حال میده و ذهن منو  از تمام قید و بندهای خوردن رها می کنه . 

      من اندامم خیلی خوبه و واقعا دوسش دارم . 

      و میخوام این الگو رو در زندگیم دوباره جاری کنم . چراغ سبز در این مسیر برای من روشنه . 

      و من رها و آزاد خوش اندام تر از قبلم میشم . 

      خدای خوبم ممنون که با چراغ سبزت منو تایید می کنی . 

      این راه فقط راه خود منه . هیچ کسی رو بهش سفارش نمیکنم مگر کسی که خودش دلش بخواد . من فقط راهمو با کیفیت طی می کنم  تا کمیت هدف رو ببینم . کمیت هدف هم مطابق سایر الگوهایی که در اینجا یاد گرفتم بدون عجله بهش میرسم . 

      خدایا شکرت . 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فاطمه سادات
      1401/07/22 12:34
      مدت عضویت: 1784 روز
      امتیاز کاربر: 3816 سطح ۴: هنرجوی مبتدی

      نشان های دریافت شده

      سطح مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,094 کلمه

      نکات آموزشی در این متن . 

      تنها راه لاغر شدن اموختن لاغری و تکرار اموزشها با جسم (نوشتن و تمرین کردن ) است . 

      چه نکاتی را از این متن آموزشی آموختم ؟ 

      من حدودا ۲۰- ۳۰ نکته ی آموزشی از این متن استخراج کردم و آنها را بیان میکنم و برای خودم شرح و توضیح  میدهم تا بهتر یاد بگیریم . 

      ۱- به سوالات خود دقت کنیم . چه سوالاتی میپرسیم ؟ 

      چرا لاغر نمیشم یا چرا چاق میشم اینها همه مربوط به ذهن چاق است . 

      پاسخشم یه جمله است چاقی رو یاد گرفتیم و تکرار کردیم . 

      ذهن لاغر سوال در مورد چاقی نمیپرسد ؟ چون سوالی ندارد سوالات برتیش روشن است میداند باید آنقدر یاد بگیرد و تکرار و تمرین کند که دیگر سوالاتی از این دست برای او پیش نیاید . 

      ۲- نکته دوم  استفاده از روشهای مرسوم جهت لاغری (فشار به جسم از هر طریقی که یاد گرفتیم رژیم دمنوش ورزش کم خوری حدو اندازه گرفتن و خوردن سنجش غذاها با ترازو پیاده روی فعالیتهایی که نیت لاغری دارند و خلاصه هر روشی که حس محدودیت در من ایجاد میکند ) فقط نتیجه لاغر نشدن و حتی چاقتر شدن دارد . روش لاغر شدن تنها و تنها آموختن لاغری و تکرار و تمرین از طریق نوشتن و گوش دادن و انجام تمارین آموزشیست . 

      ۳- لاغر شدن تلاش نمیخواهد . هر جایی که حس کردیم داریم تلاش می کنیم برای لاغر شدن یعنی بدونیم داریم راحت چاق شدن رو در ذهنمون تثبیت میکنیم . لاغر شدن تلاش نمیخواد خودبخود لاغر میشیم . ما نیروی تلاش رو در جهت یادگیری لاغری و تکرار اموزشهامون بزاریم . اونم فکر نکنیم همین امروز که این نکات رو یاد گرفتیم یعنی لاغر شدیم ما فقط اینارو تکرار می کنیم ذهن ما هر زمان که استفاده از این داده ها رو راحتتر از استفاده از داده های  چاقی دید خودش اینارو انتخاب می کنه . 

      شاهد این هم دندونای منه . من دو تا از  دندونای دوطرفم نیاز به پروتز داشت . پروتز سمت چپم رو انجام دادم و سمت راستم برای هفته ی پیش باید کارهاشو انجام میداد . سمت چپ که پروتزشو گذاشت گفت احساس بلندی می کنی گفتم یکم گفت برو یه هفته اگه جا نیفتاد برات یکم میتراشم که کوتاه بشه . خلاصه من تا یه هفته با این دندون درگیر بودم که یکم کوتاهتر بشه ولی اذیتم میکردم من ناخوداگاه با همون دندون خراب سمت راستم میخوردم که راحتتر بود خودردنش چون طرف چپم به هم میسایید چندشم میشد . خلاصه رفتم و گفتم کوتاهش کن خوب نیست و خانوم دکتر کوتاهش کرد عالی شد . اصلا بدون اینکه من بفهمم دیگه غذا رو با همین دندون سالم میخورم چون راحتتره . 

      ناخوداگاه ما همیشه کار راحت و انتخاب می کنه اگه من چاق میشم چون چاق شدن در ذهن من هنوز راحتتر از لاعر شدنه من با زور و تحمیل فقط چاق شدن و راحتتر و لاغر شدن و سختتر میکنم . پس لاغر شدن رو رها میکنم و فقط یاد میگیرم و تمرین میکنم . هر وقت که ذهن من راه لاغری رو آسونتر از چاقی ببینه خودش خودبخود مثل همون استفاده از  دندون راحتتر برای خوردن غذا از اطلاعات لاغری استفاده می کنه . 

      وای که چقدر شیرینه این اطلاعات . 

      خب بریم سراغ  نکته چهارم . برای لاغر شدن تصمیم نگیریم ، زمانبندی نکنیم ، تلاش نکنیم هم که گفتم . با این کارها ما فقط انتظار لاغر نشدن و چاق شدن رو برای  ذهنمون زیاد می کنیم . ما اگه میخوایم تصمیم بگیریم برای یادگیری تصمیم قاطع بگیریم  و متعهد باشیم که آموزشها رو انجام بدیم بنویسیم تکرار کنیم یاد بگیریم و ماهرتر بشیم . 

      نکته پنجم به سخن افراد چاق گوش ندیم . ذهن چاق مملو از فرمولهای چاق کننده است . ترسها و عذابها و اندوهها و سرزنشها و نگرانیها و….. اینها باعث میشه اطلاعات چاقی در سر ما هم مرور بشه  و انتظار چاقی و یا لاعر نشدن از خودمون داشته باشیم . سعی کنیم با افراد لاغر دوستی برقرار کنیم چرا که اونها ذهن لاغری دارند حرف از لاغری هم که نزنند ارتعاش افکار  ذهنشون روی ذهن ما اثر میزاره . 

      نکته ششم از این متن سرشار از آگاهی 

      لاغر شدن رو کاری سخت و دست نیافتنی ندونیم  لاغر شدن ذهنیه لاغر شدن خیلی راحته فقط کافیه یادش بگیریم با تکرار و استمرار درش ماهر بشیم بدن خودبخود واکنشها رو تنظیم میکنه برای لاغری جسمی . 

      نکته هفتم : تنها راه لاغر شدن یاد گیری لاغری و لاغر شدن از طریق ذهن است .  چون لاغری یک زبان است . زبان لاغری را که بیاموزیم و در یادگیری آن استمرار ورزیم ذهن این اطلاعات را قابل دسترس تر می داند و بیشتر از این اطلاعات استفاده می کند . 

      نکته هشتم : همانطور که چاق شدن رو یادگرفتیم لاغر شدن رو هم یاد بگیریم . 

      کار خاصی برای یادگیری چاقی نکردیم پس برای لاغری هم کار خاصی لازم نیست بکنیم ما حتی از یادگیری چاقی اطلاع هم نداشتیم پس حتی برای یادگیری لاغری هم نباید خیلی ذهن رو درگیر کرد . اشتیاق به اموزش خود بخود میل به تکرار و تمرین را در ما ایجاد می کند . ذهن کارشو خوب بلده بهش اعتماد کنیم ‌ 

      نکته ۹ برای آموختن لاغری باید عشق و انگیزه داشت عشق و انگیزه همراه با آموزش = یادگیری چون ذهن آموزش پذیر است . 

      نکته ۱۰ – ما با اموختن و درک کردن لاغری دیگه لاغری رو فراموش نمی کنیم فقط با تکرار و تمرین سبب میشیم اطلاعاتش در دسترس باشه تا ذهن بیشتر به این داده ها توجه کنه و ازشون استفاده کنه . علت تداوم چاقی هم همینه که ما یادش گرفتیم برای همین فراموشش نمی کنیم مثل همون جاده یه طرفه که در متن گفتید  اما میتونیم اطلاعاتش رو از دسترس خارج کنیم . 

      نکته ۱۱ – توانایی ذهن برای آموختن بی نهایته . 

      یعنی حافظه ما تاابد ظرفیت یادگیری داره . 

      پس اگه این باور رو داشته باشیم هیچ وقت از آموختن خسته نمیشیم . و همیشه راهمون برای آموزش بیشتر بازه . 

      نکته ۱۲ . استفاده از اطلاعات ذهنی انتخابیست . اطلاعات بی نهایت و ما جهت استفاده از هر کدوم از اون اطلاعات کاملا مختاریم . 

      ترس از چاقی رو انتخاب کنیم یا لذت بردن از لاغری رو 

      نگرانی از چاقتر شدن یا نگرانی از لاغر نشدن رو انتخاب کنیم یا مطمئن بودن از لاغر شدن رو 

      حد و اندازه و سنجش برای مصرف مواد غذایی گذاشتن رو انتخاب کنیم یا هرچی که دلمون بخواد و احساسمون بهمون بگه . 

      توجه به چاقی رو انتخاب کنیم یا توجه به لاغری رو . 

      ما در انتخاب اطلاعاتمون کاملا مختاریم . 

      از هر اطلاعاتی بیشتر استفاده کنیم بیشتر اونها رو در دسترس قرار می دهیم . 

      برای اینکه متنم طولانی نشه ادامه نکات آموزشی رو در پست بعدی قرار میدم . 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فاطمه سادات
      1401/07/22 14:58
      مدت عضویت: 1784 روز
      امتیاز کاربر: 3816 سطح ۴: هنرجوی مبتدی

      نشان های دریافت شده

      سطح مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,114 کلمه

      ادامه  نکات آموزشی متن .

      نکته ۱۲ ، تکرار در آموزشها بسیار تاثیرگزار است و یاداوری آن راحت است . 

      هرچقدر ما بیشتر تکرار کنیم ذهن ما در به کار بردن اطلاعات لاغری راحتتر عمل می کند . 

      در حقیقت از این نکته میشود به این باور رسید که نه تنها لاغر شدن راحتترین کار دنیاست بلکه  لاغر شدن روز به روز راحتتر و راحتتر میشود . 

      پس هرچی بگذرد و بیشتر یاد بگیریم و بیشتر تکرار کنیم  لاغر شدن برای ذهن راحتتر میشود و راحتتر از آن استفاده می کند . 

      نکته ۱۳  وقتی کمتر یاد بگیریم بیشتر فکر می کنیم تا یادمان بیاید اما وقتی بیشتر تکرار میکنیم کمتر فکر می کنیم و راحتتر عمل می کنیم . درست مثل رانندگی که هر چقدر بیشتر تکرار می کنیم راحتتر عمل می کنیم . 

      نکته ۱۴ – وظیفه ذهن هدایت ما در زندگیست . 

      پس ذهن ماست که باید یاد بگیره و با لاغریمون موافقت کنه و تا اون نخواد ما لاغر نمیشیم . 

      برای اینکه اون اجازه بده ما لاغر بشیم باید از الگوهای خودش استفاده کنیم . باید تاییدش کنیم . ما باید با ذهنمون در تناسب قرار بگیریم تا با هم هم جهت بشیم و ذهن انگیزه ی یادگیری تناسب رو پیدا کنه . 

      نکته ۱۵ – ذهن مسیر حرکت مارو در زندگی با استفاده از آموزشهایی که یاد گرفتیم نشون میده . 

      و اگه لاغر شدن رو به خوبی یاد بگیریم و برامون کامل و روشن بشه ذهن برای هدایت ما از اون داده ها استفاده می کنه . 

      نکته ۱۶- چاق شدن را یاد گرفتیم و جسممان چاق شد 

      لاغر شدن را یاد میگیریم و جسممان لاغر میشود . 

      نکته ۱۷ – چاق شدن نیاز به به روزرسانی ندارد چون ذهن به همان آموزشهای پیشین عمل می کند . 

      نکته ۱۸ روشهای لاغری جسمی تنها جسم را تحت فشار قرار میدهد و ما با تحت فشار قرار دادن جسم نمیتونیم لاغر بشیم . 

      مثلا ما بشینیم شب تا صبح قلم مو دست بگیریم نقاشی بکشیم وقتی هنوز یاد نگرفتیم مشخصه که نمیتونیم نقاش بشیم . بعد خودمون رو سرزنش کنیم چرا من نمیتونم نقاشی کنم . خب اصولشو هنوز یاد نگرفتیم چرا باید سرزنش کنیم خودمون رو . تکرار می کنیم یاد میگیریم . 

      نکته ۱۹ تنها راه لاغر شدن یادگیری لاغریست . 

      یادگیری هم اول شنیدن است بعد تکرار کردن توسط خودمان با نوشتن و خواندن و مرور کردن و تحلیل کردن . 

      نکته ۲۰ یادگیری تعامل ذهن و مغز است . به نظر من ذهن متافیزیک مغز است . قوه مدرکه ی مغز است . مغز فیزیک است ذهن متافیزیک و نیروی آن . 

      مثلا مثل لامپ و نور لامپ . لامپ فیزیک است و قابل لمس  و نور لامپ که همان برق است متافیزیک چون قابل لمس نیست . لامپ بدون نیروی برق روشنایی ندارد ولی برق هم بدون لامپ نمیتواند  روشنایی خود را نشان دهد . ذهن و مغز هم همین هستند . ذهن روشنایی مغز است . مغز فیزیک است و ذهن متافیزیک . 

      نکته ۲۱ – ما از طریق جسم به آموزشها عمل می کنیم . 

      از طریق دیدن شنیدن نوشتن حس لامسه 

      نکته ۲۲ – پروسه چاقی : 

      ۱-یادگیری از طریق اطرافیان 

      ۲-تغییر وضعیت جسم و نمایش آنچه آموخته ایم 

      ۳- تکرار چاق شدن و بیشتر کردن مهارتها 

      پس پروسه لاغری 

      ۱- یادگیری لاغری 

      ۲- تغییر وضعیت جسم (به جای کم خوردن و محدود کردن خودم  آنچه دوست دارم را میخورم . به جای اجبار در فعالیت بیشتر آنچه دلم خواست را انجام میدهم ) 

      ۳- تکرار و استمرار آنچه آموخته ام . 

      نکته ۲۳ – لاغر شدن را خودمان باید یاد بگیریم . 

      من لشکر یک نفره ام . در دنیای من و دهنم فقط من و اوییم . هیچ کسی از درون ما خبر ندارد . پس باورهایی که او هدایت می کند را میپذیرم تا بتوانم دوباره مثل قبل لاغری بیشتر را برای خودم خلق کنم . 

      من مسئول لاغری خودم هستم و خودم باید لاغر شدن را خوب یاد بگیرم و به آموزشهایش عمل کنم . راحت باشم سخت نگیرم . لاغر شدن روز به روز آسانتر و آسانتر میشود . 

      نکته ۲۴ – افرادی که چاقی را به ما یاد دادند توانایی آموزش لاغر شدن را به ما ندارند . 

      باز هم جمله من لشکر یک نفره هستم . کسی که چاقی را به من یاد داده نمیتواند الگویی خوبی برای لاغری من باشد من باید فقط خودم بدون اینکه بخواهم بخواهم کسی مرا تایید یا تکذیب کند بلند شوم و با اعتماد به نفس در مسیر دلخواهم حرکت کنم . مسیری که یکبار ان را خلق کردم پس بار دیگر نیز میتوانم . 

      نکته ۲۵ برای یادگیری لاغری تصمیم گرفتن عالیست . من تصمیم قاطع و راسخ خود را گرفته ام که لاغری را خوب یاد بگیرم و ان را تکرار و تکرار کنم تا الگوی ذهنی من برای لاغری راحتتر و راحتتر شود . 

      ذهن که خیالش راحت باشد من محدودیتی برای او ایجاد نمیکنم و به من اعتماد کند خیلی راحت مرا لاغر می کند خیلی راحت . 

      نکته ۲۶ من شگفتی ساز لاغری با ذهن هستم . عکس من در میان شگفتی سازان است . شگفتی اولم لاغر شدن و شگفتی دومم لاغر ماندن است و من اده ام تا شگفتی سومم را خلق کنم . من میخواهم بیشتر و بیشتر رموز لاغری را یاد بگیرم تا اندامم دلخواهتر و دلخواهتر شود . 

      نکته ۲۷ – موضوع لاغری با ذهن اهمیت زیادی دارد . چون ذهن فرمانده بدن است و اگر او اجازه بدهد لاغری در بدن نمایان میشود . 

      نکته ۲۸ – علت چاق شدن و لاغر نشدن استفاده از آموزشهای چاقی و استفاده نکردن از آموزشهای لاغریست . 

      پس پاسخ سوال اول همین نکته ۲۸ است چرا لاعر نمیشم چون از آموزشهای لاغری استفاده نمیکنی . چون هنوز کم خوردن و زیاد فعالیت کردن رو عمل کردن به لاغری می دونی . چون رها و ازاد نیستی . چون هنوز میترسی . چون اون چی که دوست داری رو نمیخوری . چون اون زمان که دوست داری نمیخوری . چون اون طور که دوست داری نمیخوری چون هر اندازه که دلت میخواد نمیخوری . چون راحت نمیخوری . چون خودتو بستی . چون به خودت اعتماد نداری . چون به میلت اعتماد نداری . 

      چون هنوز خوردناتو چاق کننده میدونی .  شاید الگدهای دیگه ات کم و بیش درست شدن ولی این الگوها هنوز درست نشدن . 

      چون هنوز اعتماد به نفست کمه و تایید دیگران برات مهمه . چون هنوز خلوت خودتو دهنتو باور نکردی . چون هنوز نفهمیدی تنها راهنمای تو ندای ذهن و قلبته . همون که حالتو خوب می کنه . به قول استاد اسمشو هر چی میخوای بزار ولی باید عملی رو انجام بدس که حالتو خوب می کنه و انگیزه لاغری بهت میده . پس یک جهت باش مثل همون وقت با اشتیاق حرکت کن که الان مسیر لاعری یرات راحتتره چون ۴ سال یاد گرفتی و تکرارش کردی . پس تو که ۲ تا شگفتی ساختی سومیشم میتونی بسازی .

      خدایا به خاطر حال خوبم شکر 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فاطمه سادات
      1400/02/01 21:41
      مدت عضویت: 1784 روز
      امتیاز کاربر: 3816 سطح ۴: هنرجوی مبتدی

      نشان های دریافت شده

      سطح مبتدی
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 435 کلمه

      سلام استاد پاسخ شمارو الان دیدم . بله تفسیر لذت مشکل داره . ما تا قبل از آشنایی با روش تناسب فکری اون چیزی که همه بهمون یاد داده بودن این بود که لذت ها گناهه . لذتها حرامه . البته بعضی لذتها حلاله ولی اونا هم فقط توی بعضی موقعیتها حلاله . 

      به نظر من همه ی مشکلات جوامع مذهبی تفسیر دین هست . 

      تفسیر همین لذتها . شاید من تا الانم معنی دقیق لذت رو ندونم یعنی اگه همه ما معنی اصلی لذت رو درک میکردیم با زیاده رویها مواجه نمیشدیم . 

      ما بواسطه ی تفسیر ادیانمون از خدا دور شدیم . دین برای ما راه خدا نبود راه جدا شدن از خدا بود . ما بوسیله ی دین از خدا جدا شدیم و هرکسی بیشتر از این دینها داره بدبختتره . واسه همینه جوامع مسلمان و بالصطلاح مومن این همه دارن بدبختی میکشن . 

       

      من شاید به واسطه ی اینکه یک عمر باورهای مذهبی داشتم خودم رو از خیلی لذتها محروم کردم . بله من معنای درست لذت رو نمیدونم فقط میدونم لذت خداست . وقتی بهش وصل بشی به همه چیز میرسی ولی خیلی از اوقات مارو ترسوندن از لذت بردن و هرچقدر بیشتر به خودمون رنج دادیم و ترسمون بیشتر شد از خدا دورتر و دورتر شدیم و مدارمون پایین افتاد و سنگین شدیم . 

       

      نمیدونم شاید همین حالا هم دارم اشتباه میگم ولی حالم خوبه و همین حال خوبم نشون میده دارم درست عمل میکنم حتی اگه  خیلی از باورهای گذشته ام رو زیر سوال میبرم . 

      لذت یعنی آرامش یعنی به بُعد الهی وجودمون نزدیک شدن . یعنی راحتی یعنی رهایی یعنی عشق  و تمام احساسات خوب دیگه و اگه ما هیچ وقت لذت بردن رو غلط تفسیر نمیکردیم الان این همه مشکلات در جوامع مسلمان نداشتیم . 

      اگه گفتم در خوردن به لذت ابدی متصل میشم دروغ نگفتم البته الان دیگه نه . چون الان که خودمو منع نمیکنم . وقتی  راحت لذت خوردنمو میبرم  پس این لذت یه لذت بی پایانی میشه که همیشه هم در دسترسمه . ولی  الان که به گامهای بالاتر رسیدم دیدم خوردن هم نمیتونه احساس خلاء درونی انسانها رو پر کنه . احساس خلاء درونی انسانها فقط با آگاهی پر میشه . هرچقدر آگاهی در راهم بیشتر بشه لذت من بیشتر و درک و معنای من از لذت بیشتر میشه . نیاز من به غذا  تموم میشه ولی نیاز من به کسب آگاهی همیشه هست بدون اینکه احساس گناه کنم ‌ چون کسب معرفت و آگاهی همواره برام خوب معنی گرفته پس  من خودم شخصا بیش از سایر لذتها این لذت رو برای خودم انتخاب می کنم چون نیاز من به بی نهایت رو برطرف میکنه . 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم