زندگی کردن، رسالت ما از بودن در دنیای مادی است.
بسیاری از انسانها سال ها از زندگی خود را در جستجوی کشف رسالت خود از زندگی کردن هستند و هرگز به یقین نمی رسند که رسالت آنها در زندگی چیست.
من عقیده دارم رسالت ما زندگی کردن است. رسالت ما تجربه کردن همان شرایطی است که اکنون در آن هستیم. رسالت ما بهبود شرایط فعلی زندگی است. به همین دلیل است که به تعداد انسان های روی زمین شرایط زندگی مختلف وجود دارد.
اگر زندگی یکسان یا فرایندی از قبل تعیین شده بود بنابراین باید برای همه انسان ها به یک شکل سپری می شد اما مشاهده میکنیم که انسان ها در شرایط مختلفی زندگی می کنند چون زندگی شکل یکنواخت و ثابتی ندارد و هر انسان در زندگی روزمره در حال تجربه کردن شرایطی است که از قبل در ذهن خود آن را ساخته و تنظیم کرده است.
ساختن شرایط ذهنی بر اساس فرمول هایی که در ذهن خود ایجاد می کنیم شکل می گیرد. هر فردی بر اساس شنیده ها و دیده های خود مجموعه از فرمول ها در ذهنش ایجاد می شود، از تعامل فرمول های ذهنی یک تصویر کلی از شرایط زندگی در ذهن فرد شکل می گیرد و جهان هستی یا خداوند، شرایط زندگی هر انسانی را منطبق با تصویری که از زندگی در ذهن خود دارد برایش رقم می زند.
به همین دلیل است که شرایط زندگی انسانها با یکدیگر متفاوت است چون محتوای ذهنی و تصاویر ذهنی آنها با یکدیگر تقاوت دارد.
اگر شما در خانواده ای زندگی کرده باشید که همیشه صحبت از سخت بودن زندگی، نداری، فقر، بدشانسی و … شده باشد به صورت ناخودآگاه در ذهن شما زندگی به شکل مجموعه ای از اتفاقات و شرایط سخت ترسیم می شود و به همین دلیل شرایط و اتفاقات زندگی شما به شکلی رقم می خورد که سخت بودن زندگی را تجربه می کنید.
در مورد چاقی هم دقیقا به همین شکل است و همه افرادی که از نظر جسمی چاق شده اند قبل از آن از نظر ذهنی چاقی را پذیرفته و تصاویر چاق از خودشان در ذهنشان ایجاد شده است و به دلیل تکرار این تصاویر آنها به واقعیت زندگی شان تبدیل می شوند.
به خاطر دارم در دوران کودکی هزاران بار شنیده بودم که من از نظر جسمی شبیه عموهایم هستم. این گفته ها باعث شده بود که هربار من با عموهایم مواجه می شدم تصور کنم من هم روزی مانند آنها می شوم.
نکته جالب توجه اینکه یکی از عموهایم که بیشتر با او مواجه می شدم علاوه بر چاق بودن، از نظر مالی در شرایط بسیار خوبی قرار داشت.
اما از آنجا که فقط از نظر جسمی من را شبیه عمویم معرفی کرده بودند من مانند عمویم چاق شدم اما ثروتمند نشدم.
دقیقا به خاطر دارم بارها با دیدن عمویم به این موضوع فکر می کردم که من هم روزی مثل عمویم چاق خواهم شد اما هرگز فکر نکرده بودم مانند او ثروتمند خواهم شد.
تصاویر ذهنی به همین سادگی در ذهن ما ایجاد می شوند بدون اینکه ما از طریق ایجاد شدن یا عواقب آن اطلاع داشته باشیم.
من از کودکی به کارکردن با کامپیوتر علاقه داشتم و بر خلاف هم سن و سالهای خودم که اکثر در کوچه مشغول بازی کردن بودند من در اتاق مشغول کار کردن با کامپیوتر بودم.
من بارها درباره این ویژگی خودم برای دیگران صحبت کرده ام و در ذهن من کاملا پذیرفته بود که فردی بیشتر زمان خود را صرف بازی کردن با کامپیوتر کند.
پسر من (مهدی) این صحبت ها را شنیده است و به صورت کاملا خودبخودی علاقه زیادی به بازی کردن با کامپیوتر دارد و علیرغم اینکه برای اطرافیان من علاقه و عملکرد مهدی صحیح نیست اما برای من کاملا منطقی و پذیرفته است چون خودم در این شرایط بوده ام.
این توضیحات به این منظور است که بیشتر واضح شود به چه راحتی ما تحت تاثیر افکار و عملکرد اطرافیان خود قرار می گیریم و اگر زندگی امروز ما شبیه اطرافیانمان است به دلیل تاثیر ذهن ما از عملکرد و گفته های آنهاست.
از آنجاکه شرایط زندگی ما بر اساس آنچه در ذهن خود ذخیره کرده ایم رقم می خورد بنابراین می توانیم با ایجاد فرمول های جدید در ذهن خود شرایط زندگی مان را تغییر دهیم.
این در حالی است که برای تغییر شرایط زندگی نیاز به دور شدن یا فاصله گرفتن از اعضای خانواده خود نداریم بلکه در میان آنها می توان بر یادگیری و تثبیت افکار جدید در ذهن خود تمرکز داشته باشید و پس از مدتی مشاهده می کنید که در بین افرادی که تا همین چند وقت قبل مانند آنها فکر و عمل می کردید شما افکار و عملکرد جدیدی را در پیش گرفته اید و شرایط زندگی شما تغییر می کند.
اتفاقی که به وضوح در زندگی من رخ داده است.
من از روزی که تصمیم به تغییر شرایط زندگی ام گرفته ام همچنان در بین افراد نزدیک خانواده ام زندگی می کنم و هر روز با آنها ارتباط دارم اما بعد از چند سال شرایط زندگی من با آنها از زمین تا آسمان تفاوت پیدا کرده است و این درحالی است که آنها همچنان در همان شرایطی که چند سال قبل داشته اند و من هم مانند آنها بودم در حال زندگی کردن هستند.
قدرت ذهن شما متعلق به شما و تاثیرگذار بر شرایط زندگی شماست بنابراین اهمیتی ندارد در چه شرایط یا با چه افرادی زندگی می کنید. اگر اکنون شرایط زندگی شما مانند اطرافیانتان است به این دلیل است که محتویات ذهنی شما مانند آنهاست. به محض اینکه تصمیم به تغییر محتوای ذهنی خود می گیرید و در این امر استمرار و اشتیاق داشته باشید شرایط زندگی شما تغییر خواهد کرد درحالی که همچنان با آنها زندگی می کنید و در ارتباط هستید.
بنابراین به جای تمرکز بر تغییر دیگران یا شرایط اطراف خود بر تغییر محتوای ذهنی خود متمرکز شوید به این طریق خیلی ساده تر و سریعتر تغییر در تمام جنبه های زندگی را تجربه خواهید کرد.
مجموعه فایل های آموزشی استفاده از قوانین در عمل به منظور چگونه استفاده کردن از فرمول های جدید ذهنی در زندگی روزمره تهیه و ارائه شده است.
این بخشی از زندگی شخصی من بر اساس استفاده از فرمول های ذهنی جدید است که در نهایت باعث تغییر شرایط زندگی من شده است.
اطمینان دارم آگاهی که در این مستند آموزشی ارائه شد است به من و دوستانم کمک می کند تا نگرش و عملکرد بهتری در زندگی داشته باشیم.
برای استفاده بهتر از این مجموعه آموزشی پیشنهاد می کنم در هر جلسه قوانین ذکر شده را استخراج کرده و درباره آن در بخش نظرات برداشت خود را بنویسید. به این ترتیب علاوه بر کمک به خود برای درک بهتر قوانین به دیگران کمک می کنید تا برداشت بهتر و عمیق تری از نکات آموزشی هر جلسه داشته باشند.
منتظر خواندن نوشته های شما هستم
همراه همیشگی شما: رضا عطارروشن
امتیاز 4.25 از 16 رای
با دیگران به اشتراک بگذارید تا امتیاز بگیرید!
سلام و درود
مهمترین نکته ی این فایل پرهیز از عجله بود ! چون در نهایت تو هر عجله ایی این ما هستیم که کلی حال خراب برای خودمون به جا میزاریم …
من کلا تو زندگیم آدم عجولی بودم دقیقا مثل بابام ! بابا و مامانم یه عُمر سر این موضوع دعوا داشتن 😁بابام عجول بود و مامانم به شدت تیپیکالِ آرومی داشت و وای از روزی که سفری چیزی قرار بود بریم ! از همون اول دعوا میشد و تمام مسیرم معمولا سکوت بود و عجله بابام برا رسیدن !
متاسفانه منم به شدت عجول شدم همین الان با اینکه یه خانومم و معمولا خانوم ها به دیر حاضر شدن معروفن ، اگر قرار باشه جایی بریم همیشه این منم که حاضر و آماده اول از همه جلو در ایستادم و دارم حرص میخورم بقیه حاضر بشن !
من به خاطر عجول بودن خیلی ضررها به خودم زدم که بزرگترینش ازدواجم بود که ثمره اش علاوه بر خودم سه تا بچه است ، که اسیر این زندگی شدن !
چون اون موقع ها همه زود ازدواج میکردن یعنی زیر بیست سال منِ ۲۳ ساله دیرم کرده بودم و در حالی که پر بودم از اشتیاق درس خوندن و تجربه ی کارهایی که دوست داشتم انجام بدم و کلی کار نکرده ، نشستم پای سفره عقد کسی که مانع همه این ها شد یعنی همون اول گفت که نمیخواد من هیچ کاری کنم و باید فقط خونه دار باشم و من فقط از رو عجله و اینکه زود ازدواج کنم تا به بقیه برسم و جا نمونم قبول کردم و حاصل شد ۱۶ سال زندگیه …………………….
بیخیال برگردم سر موضوع اصلی یعنی عجله …
در مورد لاغری هم همین بود من همیشه عجله داشتم و دنبال راهی بودم که تو تبلیغاتش سریع ترین زمان رو داده یه جورایی دلم میخواست شب بخوابم و صبح با معجزه لاغر شدنم بیدار بشم ، سرِهمین موضوع اولین بار که دوره رایگان رو شروع کردم ناامید شدم و نصفه رها کردم اما حرف های استاد از ذهنم نرفت و منو دوباره برگردوند تو مسیرِ درست !
اوایل شروع مجدد بازهم عجله داشتم و همش دلم می خواست تغییر رفتارهام رو ببینم ولی به این فکر نمیکردم که چقدر فرمول های غلط و ریشه دار تو ذهنم زیاده و قطعا زمان میبره تا بتونم کم کم اول جلوی ادامه این افکار رو بگیرم بعد بتونم تو مسیر دُرست برم …
عجله همیشه انسان رو از مسیر غافل میکنه ، مسیری که گاهی چیزهای خوب و غافل گیر کننده ایی برای تعالی انسان داره ، اگر همیشه همه آدم ها عجول بودن قطعا هیچ وقت مکان های بِکر تو طبیعت کشف نمیشد ! چون همه فقط تلاش میکردن به مقصد برسن !
هیچ کوهنوردی تا طِی مسیر نکنه به قله نمیرسه این قانونه ! کوهنوردی موفقه که آروم و پیوسته پیش بره تا نه انرژیش تموم بشه و نه زیبایی های مسیر رو از دست بده …
این مسیر هم مثل خیلی جاهای دیگه تو زندگی نیاز به صبر و آرامش و پیوستگی داره وگرنه نتیجه اش میشه نا امیدی …
من فهمیدم که یکی از بزرگترین موانعِ تو ذهنِ من عجله است که باید کم کم از بین ببرمش ..
براش تمرین میکنم و خسته نمیشم …
یاعلی
سلام استاد خسته نباشید
سلام دوستان هم مسیر
امیدوارم حال همه تون خوب باشه
قانون هایی که گفتید اینها بودند:
عجله نکنید ، از لحظه به لحظه ی زندگی لذت ببرید، از مسیر زندگی و از مسیر رسیدن به اهدافتون لذت ببرید ، چون اگه عجله کنید استرس و نگرانی حالتون رو بد میکنه ،
و نباید برای هیچ چیزی در زندگی حالتون رو بد کنید .
و در مورد لاغری هم باید ذهنمون رو از روی لاغر شدن برداریم و عجله نکنیم،
وقتی ما از مسیر مطمئنیم پس نیازی به عجله نیست و صبر داشته باشیم قطعا نتیجه میگیریم،
و در کنار این مسیر نباید از هیچ روشی استفاده کنیم چون این یعنی عجلهعپس مشکل ساز خواهد بود .
فقط کافیه تصاویر ذهنیمون و الگوهای ذهنیمون تغییر کنه،
شرایط زندگی ما براساس انچه در ذهن خود ذخیره میکنیم رقم میخورد .
ممنونم استاد گرامی
موفق و موید باشید
سپاس
دیدگاهتون بسیار عالی
مختصر اما بسیار مفید👌👌🌹
سلام دوست عزیز
لطف دارید…
روزتون پر از حسهای خوب 🌹
سلام و درود بر عالم و آدم
استفاده از قوانین در عمل(۳)
چه جالب!…زندگی کردن همون رسالت ماست اول از همه که ما یاد نگرفتیم چه جوری زندگی کنیم یا خیلی برامون معمولیه مثلا میگیم همین تکرار و تکرار هرروز زندگیه !یا اینکه وقتی یه کم در مسیر خودآگاهی قرار می گیریم دنبال رسالتمون میگردیم انگار تمام آرزومون اینه که رسالتمون چیه !؟…چه روزهایی من فقط از خدا رسالت زندگیمو طلب می کردم و می دیدم خیلی از افراد مثل من سر گشته هستند بعد داستان این شد که یه موضوعی صددرصد در ذهن و قلبم نقش بست تا حدی که گفتم خودشه و مطمئن شدم البته که هرروزش یک تجربه بود و منو ساخت و دقیقا رسالتش این بود که منو آماده کنه برای اهداف بزرگتر اما اون موضوع مقصد نبود مثلا قسمتی از رسالتم همین نوشتارم اینجاست داره قسمتی از رسالت زندگیم به تکامل میرسه و رسالت یعنی زندگی را هر آن آموختن و لذت بردن .
هر انسانی شرایطی را تجربه می کنه که مخصوص به محتوای ذهنی خودش هست و اول تصویر کلی از فرمولهای ذهنش در مغزش ایجاد می شوند و بعد هموندشرایطی که انتظارش را داشت را در زندگی تجربه می کند .
قبل از پذیرش چاقی تصویر چاقی در ذهنمون ایجاد شده است .
خیلی از افراد چاق از کودکی شنیده اند که شبیه به یکی از نزدیکان چاق هستند و خود من بارها شنیدم که چاقی من شبیه به مادرم و خانواده اش هست چون بارها میشنیدم که وقتی بزرگ بشم چاق میشم و خوب میشم از ۱۰سالگی به بعد انتظار چاقی در من شکل گرفت و روند تغییر جسم من تغییر کرد .
در مورد بازی خیلی خوب گفتید موردی که امروزه خانواده ها با بچه هاشون درگیرند !..برادر من اون وقتهایی که مجردبودم علاقه زیادی به گیم نت داشت و به درسش اهمیت زیادی نمی داد بارها سرزنش می شد و تنبیه ولیباز ادامه می داد بارها شنیدم که بهش می گفتند چشمانت مشکل پیدا می کنه زندگی آینده ات خراب میشه هیچی نمیشی و بگذریم !….
و اما پسر خودم الان از صبح تا شب بازی می کنه و شدیدا به بازیهای گیم علاقه منده البته به دلیل حضورم در مسیر آموزشهای ذهنی سعی کردم آزادش بزارم و متوجه باشم که بازی خوبی انتخاب کرده یا این مدت در بازی کلمات انگلیسی بیشتری یاد گرفته مهارتش بیشتر شده و اما در ذهن اطرافیان و پدرش و خود من این کار به این تایم گسترده کار صحیحی نیست و چه جالب که امروز استاد به خاطر تجربه خودشون از کودکی رفتار پسرشون را تأیید می کنند و این نشون میده کاری که خودمون تجربه کرده باشیم نسبت بهش برای دیگران پذیرش بهتری داریم …
بنابراین شرایط زندگی ما بر حسبت محتوای ذهنیمون هست و باید برای تجربه شرایط بهتر فرمولهای صحیح و جدید را جایگزین کنیم و در تغییر کردن لازم نیست از خانواده یا دیگران دوری کنیم بلکه در میان آنها میتونیم با کسب آگاهی و عمل کردن به آنها قوانین ذهنی جدیدی برای خود وضع کنیم …
فکر می کنم خود این موضوع یک دوره تکامل داره یعنی برای فردی که ته چاه هست باید یه کم دوروبرش را خلوت کنه تا بتونه با آرامش و تمرکز بیشتری به خودش بپردازه البته که ما همیشه در کنار خانواده هستیم ولی بستگان دورار یا دوستان منظپرم هست و برای خود من اوایل خیلی تضاد شده بود که باید در میان مردم باشی و از طرفی باید فضا را برای ورود انسانهای متعالی تر خالی کنی و این همون به تعادل رسوندنه هست که در سازت تناسب فکری می آموزیم که با پذیرش و در صلح میتونه انجام بشه !..
نتیجه اینکه به جای تمرکز کردن برای اینکه دیگران و شرایط اطرافمون را تغییر دهیم با آموزشهای ذهنی فرمولهای صحیح در ذهن خود ایجاد کنیم تا شرایط بهتری تجربه کنیم .
☘️مستند سفر استاد :
خواب موندن استاد و البته کنترل ذهن :نگرش ذهنی حتما من باید خواب میموندم چقدر خوبه که آدم تمام اتفاقات را به نفع و صلاحه خودش ببینه ☘️
ابتدا سفر و شروع لذت بردت فکر نکردن به مقصد و نتیجه باعث شد از طول مسیر و زمان و مکان و همه بخشهای سفر لذت ببرند☘️
خیلی از آدمها عجله دارند توی رانندگی توی کار نظافت منزل و حتی توی ایستگاه مترو همه می دوند و سالهای زیادی این مهمون ناخوانده عجله همراه من بود کاملا درسته انقدر سریع کارهامو انجام می دادم و از زمانم می زدم و در نهایت با کلی خستگی و روحیه ضعیف و استرس زمان باقی مانده را به بطالت می گذروندم این مثال رانندگی و سبقت خیلی خوب بود وقتی عجله می کنی و سرعت میگیری انگار مانع ها در مسیرت بیشترند فعالیت ذهنت هم بیشتره استرس و اضطرابت هم همینطور انقدر تلاش می کنی که با خطر و اعصاب به هم ریخته از یک ماشین سبقت بگیری بعد میرسی به ماشین بعدی دوباره دنبال راه فراری اینبار میزنی خاکی دوباره مانع و در نهایت میرسی به ترافیک یا پشت چراغ قرمز میمونی از مسیر لذت نبری خسته شدی اعصاب نداری با چند نفر درگیر شدی در نهایت هم به مقصد میرسی که فکر میکردی خوشبختی همونجاست میری میخوابی !…به کجااااا چنین شتابان!؟….
خیلی از ماها وقتی در مسیر لاغری کمی لاغر میشیم به یمون میزنه که دوباره کارهای بیرونی انجام بدیم تا به لاغری سرعت ببخشیم و توجیح می کنیم کارمون را که ورزش حالمو خوب میکنه یا لیزر مربوط به پوستمه و در روند تغییر ذهن اختلال ایجاد می کنیم و این اختلال در فرمولهای ذهنمون هم بهم ریختگی ایجاد می کنه
و هر مقدار از وزنمون به صورت بیرونی به خاطر انتظاری که در ذهنمون ایجاد کردیم کم شده باشه باز برگشت داره و خبر خوب اینه که اگر من الآن یک سایز لاغر شدم نشونه اینه که ذهنم چندسایز لاغر تر شده و اما اگر لاغر نشدم بعد از چندماه یعنی فکر می کنم ذهنم تغییر کرده و هنوز تغییر ذهنی پایه ای انجام نشده هیچ اشکالی هم نداره باید فقط آموزشها را ادامه بدهم انقدر عجله کردن برای لاغر شدن یا خط پایان فقط کارو سخت تر میکنه بیشتر لیز می خوریم و در نهایت آخرش زندگی همینه و من باید از همه بخشهای مختلف زندگیم لذت ببرم حتی اونهاییکه برام خوشایند نیستند درسی دارند و سکوی پرتاب من هستند .
اگر از مسیر رسیدن به هر خواسته ای لذت ببریم خودبه خودی و آسون به خواستمون هم میرسیم و این ارزشمنده که هرروز زندگیتو بکنی و بدون اینکه درگیرش باشی به خواسته ات هم برسی .
عجله در مسیر موفقیت استرس ایجاد می کنه و برای همین گفتند عجله کردن کار شیطونه و وقتی استرس داری خطاها و تصمیماتت هم بیشتر میشه !..
🍃🍃🍃
لذت بردن از هر چیزی که هست برای زندگی بهتر باعث کنترل بر تمام جنبه های زندگی میشه .
فایل پرمحتوایی بود خداراشاکرم که الآن نسبت به دوسال پیش خیلی آرامتر شدم و چقدر برام تناسب فکرم ارزشمنده چقدر وقتی فکرت به تعادل میرسه پذیرش و صلح درونیت بیشتر میشه چقدر باااید یاد بگیرم از لحظه لذت ببرم از امروزم از کارم چقدر باید در موردش فکر کنم هرروز که من کحام گذشته یا آینده!؟…
یک مدت کوتاهی از بس علاقه مند به سخنان اشو شده بودم تصمیم گرفتم همانند او آرام راه برم و واقعا انگار خدا تو هر قدم با من بود و همه به صورتی عجیب منو نگاه می کردند و در نظرم راه رفتن دیگران یک فیلم تند بود اشو را خیلی دوست دارم ثانیه را از دست نمیده تماماحضوره و چقدر بر همه ما واجبه آروم بشم و به امید لطف و کرمش برای همه ❤️
سپاس استاد مهربانی از لحظه های مستند زندگیتون از همراهی و پشتیبانی خوبتون
درود بر دوستان جان مانا و پاینده باشید 🍃🌸
خدابا شکرت
خدایا عاااشقتم❤️
عشق❤️به عالم و آدم (نفس واحد)
سلام
ی چیز ک از این فایل دیدم وفهمیدم
نیت کردن عجله نکردن لذت بردن زندگی کردن و لذت بردن از مسیر
اول از همه احساستون ب خاطر خواب بودن بهم نرختیت درحالی ک من اگه بودم کلی عصبانی میشدم واین ک کلی عقب افتادم اضطراب واسترس وناراحتی منو میگرف
دوم گفتید ازمسیر لذت بردم هدفم لذت بردن بود
این جملتون واقعا محشر بود ک گفتیداگه زود برسم مثلا چیکارمیکنید
هدف لذت بردن ازمسیر
زندگی کردنه
منم خیلی دوس دارم از مسیر لذت ببرم اما همیشه همسرم عجله میکنه انگار عقده ماشین روندن داره
من باید یادبگیرم از مسیر لاغری باذهن لذت ببرم زندگیش کنم عجله نکنم خودمو مدام چک نکنم رها کنم توجه امو ب زیبایی ها بدم
مثل اینک تومسیر مسافرتم هروز یجوری لذت ببرم خاطره بسازم
و یاد بگیرم
فرملهام تغییر کنن ومن بمقصد خواهم رسید
قبلا ک رژیم میگرفتم هر لحظش برام عذاب بود حتی از اون لاغریه شاد ک میشدیم بعد چن دقیقه اون شادیه با اولین محرومیت میپرید
من از اون لذتی نمیبردم شاید نتیجم حاصل میشد اما لذتی نبود همش حسرت بود همش نگرانی ترس
هیچ کدوم اینها نمیزاشت تو ارامش داشته باشی هر روز جمعه ک پا میشدم وزن کنم میدیم افزایش داشتم کل روزم خراب میشد ناراحت اون بودم
فک کن کل روزو مثلا خونه تکونی ک خسته پامیشدم ورزش میکردم یا ماه رمضون بعد افطار تردمیل میزدم وای چ اوضاعی بود زجر کش میشدم
واقعا لاغری بااین چیزا ارزش داره ن هزاربار ب خودم میگفتم بسه بسه قبول کن چاقی ول کن تا من نفس بکشم داشتم خفه میشدم از غول چاقی درونم
همش از نتیجه راضی نبودم چن همش عجله داشتم ب خاطر این اون خودم عید عروسی لباس
من خسته بودم خسته
مثل کبوتری ک تو قفسش بزارن من در قفس بودم آرزوی پرواز داشتم اما اسیر افکارم بودم اسیر چاقی بودم اما ارزو لاغری داشتم در
لاغری با ذهن من هرروز پرواز میکنم ب قدری ک میتونم ودارم لذت میبرم هر چقدر ک حالم خوبه تغییر در خودم میبینم بقدر اون روز تلاش میکنم از تموم وقتهام استفاده میکنم وچیزی جز زیبایی نمیبینم
شکر میکنم ک من مسافر این مسیرم و میرم جلو ن تنها برای لاغری برای شفای جسم وروح وذهنم
برای تعییر
برای یک فریبای لاغر از لحاظ ذهنی وروحی
جسمی
من زندم ودارم زندگی میکنم وقطعا ب تموم خواسته هام میرسم چن مسیرم درسته من ب اندازه توانم میرم جلو خسته راه نمیشم
لاغری اسونترین کار دنیاست لاغری چیزی نیس ماهستیم ک خیلی بزرگش کردیم دست نیافتی درحالی ک اسونترین حالت انسان و طبیعت انسانه ومن بهش میرسم و حسش میکنم ک شکمم بدون چربیه بازوها وسبک بالم
ممنون استاد ک حتی با سفرهاتون ب ما درس یاد میدید واقعا خیلی لذت بخش وپر از اگاهی بود هزاران بار ممنون
به نام خدا
وقت بخیر عزیزان
همیشه ما عادت داریم یعنی حداقل من که اینجوری بودم همیشه چون مامانم اگه چند دقیقه دیر می رسیدیم خونه از مدرسه دم در و دم پنجره منتظر بود ون موقع ها هم که موبایل و اینا نبود من باید پیاده میامدم و اتوبوس سوار می شدم هیچ وقت نتونستم تو مسیر مدرسه با دوستام بیام و حرف بزنم همیشه دوستام می گفتن ما نفهمیدیم تو چرا انقدر عجله می کنی این شد که این عجله بهم موند حالا فقط توی همین لاغری بود که من تونستم کنترل کنم مثلا خرید می رفتم آیی باید سریع تموم می شد همسرم بهم می گفت مگه باید ساعت بزنی .
ولی حالا دیگه نه همش با خودم تکرار می کنم که سر فرصت کارام و انجام بدم لذت ببرم و عجله نکنم خیلی دوست دارم بدون عجله کارام و بکنم البته جایی می خوام برم همیشه باید سروقت برم .ولی هنوز گه گداری عجله میاد به سراغم.
خدا رو شکر دیگه من به خودم فشار نمیارم هر چیزی و که لذت می برم به روش خودم انجام می دم هبده ای یه بار می رم یوگا
هر وقتم وقت کنم پیاده روی می کنم در طبیعت دوست دارم هوای آزاد و گل و گیاه ها رو خیلی آرامش می گیرم از پیاده روی .
فقط باید ادامه بدیم .
مثلا من مامانم یادمه اون موقع ها همش از بزرگراه می رفت هر جا می خواستیم بریم اون موقع ها من دوست داشتم که شهر و نگاه کنم آدمها و مغازه ها از توی ماشین ولی می گفت نه خیلی شلوغه اینجا بریم چراغ کمتره یه چراغ کمتر داره من اصلا به این چیزها فکر نمی کنم از فلانجا برم که مثلا یه چراغ کمتر داره .
الان هم همینطور دوست دارم وقتی با ماشین می رم همه چی رو ببینم از مسیر لذت ببرم .از زندگیمون با سرعت ملایم لذت ببریم .
راستی استاد شیرینی کا کا تو کلاردشت عالی یادم یک بار برلی خرید ویلا رفته بودیم و نشد و بعد کلی شیرینی خریدیم و خوردیم کاملا مشخص بود رفتار یک فرد چاق در ناراحتی
ممنون استاد عالی بود سفرتون پر بار بود از اول دوره خیلی نیاز به مثال های عملی داشتم این نکته عالی بود که گفتید اگر ذهنتون تغییر کنه جسمتون تغییر میکنه پس فکر نکنید حالا که ذهنتون تغییر کرده پس جسم دستی تغییر بدیم هر وقت عجله کردم ده تا پله به عقب برگشتم و هر وقت نا امید شدم همینطور استاد ممنون که انقدر به فکر ما هستید انگار تمام مثال ها و صحبت ها من هستم در مورد رفتار لاغرها و چاق ها هر دوشون چه عالی درک میکنم خوب من الان دو زبانه هستم هم چاقی هم زبان لاغری و کاملا زبان هر دو رو درک میکنم قبلا اصلا نمیفهمیدم وقتی یک متناسب شیرینی نمیخوره یعنی چی و با خودم میگفتم عجب اراده ای داره حتی بعضی وقت ها حرصم میگرفت و با خودم میگفتم میخواد ارادش به من پز بده
ولی حالا میدونم که نمیتونه نمیتونه نمیتونه بخوره
بنام خدا سلام دوستان و استاد عزیز
عجله کار شیطانه.
من در کل آدم عجولی نیستم به قول استاد گاهی تو مسیر جاده ماشینهایی را می بینم که با سرعت زیاد میان رد میشن ومن همیشه با خودم میگم بیا برو چه عجله ای داری با این سرعت کجا را میخوای بگیری .و من دراین فایل یاد گرفتم هیچی با عجله درست نمیشه بلکه خراب تر هم میشه مثل،همون ماشین که میخواد زودتر به مقصد برسه اما تو راه دچار حادثه میشه و هیچ وقت نمرسه.
ور لاغری با ذهن هم همین طور است نباید عجله کنییم مثلا هم لاغری با ذهن بریم و هم بخواهیم از روشهای دیگه مثل باشگاه استفاده کنیم که زودتر به لاغری برسیم که این کار بسیار اشتباهه و ما را به مقصد نمی رسونه ما باید هدفمان لذت بردن از مسیر باشد در طول مسیر لاغری با ذهن با انجام تمرینات گوش دادن ،نوشتن و دیدن یواش یواش مسیر با آرامش و احساس خوب طی کنیم و زمان برای ما معنی نداره که کی لاغر میشویم چون تغییرات از ذهن شروع میشود و وقتی ما یک سایز کم کنیم ذهن ما چندین برابر تغییر کرده و این پروسه نیاز به زمان و آرامش دارد تا ما از طریق ذهن به لاغری برسیم .در کل یاد گرفتم در هیچ کاری عجله نکنیم .
سلام خدمت استاد عزیز و دوستان هم فرکانسی خودم
تشخیص اولین قانون در حرفهای شما استاد این هست که باید از هر لحظه از زندگیت لذت ببری و به خاطر هیچ چیز حالت رو بدنکنی و از تمام مسیر رسیدن به هدفت لدت ببر و بدون به هدفت برسی هیچ اتفاق خاصی قرار نیست بیفته همیشه حال خوب داشته باش و من هم به شخصه خیلی وقت هست درک کردم که احساس خوشبختی و آرامش،و حال خوب با رسیدن به خواسته ها دو چیز هست و من باید اون احساس خوشبختی و حال خوب رو همیشه داشته باشم و اون حال و احساس خوبم رو به هیچ چیزی در دنیا گره نزنم.
و قانون دوم در حرفهای شما این هست که عجله نکنید برای رسیدن به قسمت بعدی زندگی که اونحا هیچ خبری نبست پس هرگز در زندگی( یا حتی در رسیدن به لاغری )عجله نکنید که به شما استرس میده و شما رو نگران میکنه و حال شما رو بد میکنه و باعث میشه ما از مسیر درست خارج بشیم من خودم بارها به خودم میگم حالا فرض کن همین روزها ماشین دلخواهت و یا خانه ی دلخواهت رو خریدی میخوای چیکار کنی ؟؟بازم همین شهر و کشور و خانواده و اطرافیان و جسم و .. رو دارم و من بازم همین ادم با همین شخصیت هستم و زندگیم همینه پس من باید بدون این وسیله ها حالم خوب باشه و از وجود اون خواسته ها برای لدت بیشتر در زندگیم استفاده کنم .
من بارها شده با عجله کاری کردم ولی هرگز اون نتیجه ی دلخواهم رو نگرفتم حتی در مسیر لاغری با ذهن بارها شده شب هوس یه شام عالی رو کردم اما همون شیطان درون من گفته نخور که لاغر بشی به جاش بیا نون و پنیر بخور که زود لاغر بشی و من تشخیص دادم که این محدودیت و فشار اوردنها درست نیست ممکنه مقطعی نتیجه بده اما زود برمیگرده برای همین دقیقا امشب دوست داشتم دوباره ساندویچ همبرگر بخورم مثل ناهارم اما منفی باف همش میگفت نه این کار رو نکن بیا شام سبک بخور که لاغر بشی اما من تشخیص دادم که اینکار عجله کردن هست و محدودیت هست و فشار اوردن هست و اصلا اشتباه هست و رفتم به اندازه نیازم همبرگر خوردم و کلی از شام خوشمزه ی خودم لذت بردم و من نمیزارم هیچ وقت از مسیر خارج بشم و به خاطر عجله کردن برای رسیدن به تناسب اندام دوباره رو به رژیم و ورزش بیارم نه خیر من به دنبال تغییر افکار و رفتارهای غدایی ام هستم نه هیچ چیز دیگه پس جسم من تغییر خواهد کرد و فقط باید ادامه بدم .تنها راه موفقیت خودم رو در ادامه دادن میبینم همین و مطمعنم در مسیر درستم و به زودی نتایج عالیتری خواهم گرفت .پس هیچ وقت راه انحرافی نمیرم و به خودم فشار نمیارم و با لذت و آرامش مسیرم رو ادامه میدم .
من تمام سعیم این هست مثل استاد در تمام جوانب زندگیم عجله نکنم و از زندگیم لذت برم و تا حدودی تونستم رعایت کنم کلا من قبل از اشنایی با این مباحثم من خیلی آدم عصبی و عجول و استرسی نبودم و برعکس ادم راحت و آرام و خونسردی بودم فقط خیلی زود احساساتی میشم و هنوزم همینطورم و از وقتی وارد این مسیر شدم و دیدم باید از هر لحظه ی زندگی لذت برد و در لحظه ی حال زندگی کرد خیلی برام چیز عجیب و غریبی و سختی نبود و تا حدود زیادی تونستم رعایت کنم و به این سبک زندگی کنم و اصلا این طبیعت خودم هست که دارم به این سبک زندگی میکنم و زمانی متوجه تغییر و تفاوت خودم با اطرافیانم میشم که کنار اونها قرار بگیریم و یا حرفی بزنن و بعد من میگم چقدر از این مسایل دور شدم و تغییر کردم ….
واقعا از شما استاد بینهایت سپاسگزارم که این اگاهی ها رو به ما هم انتقال میدید و من هم دارم پا به پای این آموزشها زندگی جدیدی رو برای خودم رقم میزنم و خلق میکنم که واقعا لذت بخش هست