زندگی کردن، رسالت ما از بودن در دنیای مادی است.
بسیاری از انسانها سال ها از زندگی خود را در جستجوی کشف رسالت خود از زندگی کردن هستند و هرگز به یقین نمی رسند که رسالت آنها در زندگی چیست.
من عقیده دارم رسالت ما زندگی کردن است. رسالت ما تجربه کردن همان شرایطی است که اکنون در آن هستیم. رسالت ما بهبود شرایط فعلی زندگی است. به همین دلیل است که به تعداد انسان های روی زمین شرایط زندگی مختلف وجود دارد.
اگر زندگی یکسان یا فرایندی از قبل تعیین شده بود بنابراین باید برای همه انسان ها به یک شکل سپری می شد اما مشاهده میکنیم که انسان ها در شرایط مختلفی زندگی می کنند چون زندگی شکل یکنواخت و ثابتی ندارد و هر انسان در زندگی روزمره در حال تجربه کردن شرایطی است که از قبل در ذهن خود آن را ساخته و تنظیم کرده است.
ساختن شرایط ذهنی بر اساس فرمول هایی که در ذهن خود ایجاد می کنیم شکل می گیرد. هر فردی بر اساس شنیده ها و دیده های خود مجموعه از فرمول ها در ذهنش ایجاد می شود، از تعامل فرمول های ذهنی یک تصویر کلی از شرایط زندگی در ذهن فرد شکل می گیرد و جهان هستی یا خداوند، شرایط زندگی هر انسانی را منطبق با تصویری که از زندگی در ذهن خود دارد برایش رقم می زند.
به همین دلیل است که شرایط زندگی انسانها با یکدیگر متفاوت است چون محتوای ذهنی و تصاویر ذهنی آنها با یکدیگر تقاوت دارد.
اگر شما در خانواده ای زندگی کرده باشید که همیشه صحبت از سخت بودن زندگی، نداری، فقر، بدشانسی و … شده باشد به صورت ناخودآگاه در ذهن شما زندگی به شکل مجموعه ای از اتفاقات و شرایط سخت ترسیم می شود و به همین دلیل شرایط و اتفاقات زندگی شما به شکلی رقم می خورد که سخت بودن زندگی را تجربه می کنید.
در مورد چاقی هم دقیقا به همین شکل است و همه افرادی که از نظر جسمی چاق شده اند قبل از آن از نظر ذهنی چاقی را پذیرفته و تصاویر چاق از خودشان در ذهنشان ایجاد شده است و به دلیل تکرار این تصاویر آنها به واقعیت زندگی شان تبدیل می شوند.
به خاطر دارم در دوران کودکی هزاران بار شنیده بودم که من از نظر جسمی شبیه عموهایم هستم. این گفته ها باعث شده بود که هربار من با عموهایم مواجه می شدم تصور کنم من هم روزی مانند آنها می شوم.
نکته جالب توجه اینکه یکی از عموهایم که بیشتر با او مواجه می شدم علاوه بر چاق بودن، از نظر مالی در شرایط بسیار خوبی قرار داشت.
اما از آنجا که فقط از نظر جسمی من را شبیه عمویم معرفی کرده بودند من مانند عمویم چاق شدم اما ثروتمند نشدم.
دقیقا به خاطر دارم بارها با دیدن عمویم به این موضوع فکر می کردم که من هم روزی مثل عمویم چاق خواهم شد اما هرگز فکر نکرده بودم مانند او ثروتمند خواهم شد.
تصاویر ذهنی به همین سادگی در ذهن ما ایجاد می شوند بدون اینکه ما از طریق ایجاد شدن یا عواقب آن اطلاع داشته باشیم.
من از کودکی به کارکردن با کامپیوتر علاقه داشتم و بر خلاف هم سن و سالهای خودم که اکثر در کوچه مشغول بازی کردن بودند من در اتاق مشغول کار کردن با کامپیوتر بودم.
من بارها درباره این ویژگی خودم برای دیگران صحبت کرده ام و در ذهن من کاملا پذیرفته بود که فردی بیشتر زمان خود را صرف بازی کردن با کامپیوتر کند.
پسر من (مهدی) این صحبت ها را شنیده است و به صورت کاملا خودبخودی علاقه زیادی به بازی کردن با کامپیوتر دارد و علیرغم اینکه برای اطرافیان من علاقه و عملکرد مهدی صحیح نیست اما برای من کاملا منطقی و پذیرفته است چون خودم در این شرایط بوده ام.
این توضیحات به این منظور است که بیشتر واضح شود به چه راحتی ما تحت تاثیر افکار و عملکرد اطرافیان خود قرار می گیریم و اگر زندگی امروز ما شبیه اطرافیانمان است به دلیل تاثیر ذهن ما از عملکرد و گفته های آنهاست.
از آنجاکه شرایط زندگی ما بر اساس آنچه در ذهن خود ذخیره کرده ایم رقم می خورد بنابراین می توانیم با ایجاد فرمول های جدید در ذهن خود شرایط زندگی مان را تغییر دهیم.
این در حالی است که برای تغییر شرایط زندگی نیاز به دور شدن یا فاصله گرفتن از اعضای خانواده خود نداریم بلکه در میان آنها می توان بر یادگیری و تثبیت افکار جدید در ذهن خود تمرکز داشته باشید و پس از مدتی مشاهده می کنید که در بین افرادی که تا همین چند وقت قبل مانند آنها فکر و عمل می کردید شما افکار و عملکرد جدیدی را در پیش گرفته اید و شرایط زندگی شما تغییر می کند.
اتفاقی که به وضوح در زندگی من رخ داده است.
من از روزی که تصمیم به تغییر شرایط زندگی ام گرفته ام همچنان در بین افراد نزدیک خانواده ام زندگی می کنم و هر روز با آنها ارتباط دارم اما بعد از چند سال شرایط زندگی من با آنها از زمین تا آسمان تفاوت پیدا کرده است و این درحالی است که آنها همچنان در همان شرایطی که چند سال قبل داشته اند و من هم مانند آنها بودم در حال زندگی کردن هستند.
قدرت ذهن شما متعلق به شما و تاثیرگذار بر شرایط زندگی شماست بنابراین اهمیتی ندارد در چه شرایط یا با چه افرادی زندگی می کنید. اگر اکنون شرایط زندگی شما مانند اطرافیانتان است به این دلیل است که محتویات ذهنی شما مانند آنهاست. به محض اینکه تصمیم به تغییر محتوای ذهنی خود می گیرید و در این امر استمرار و اشتیاق داشته باشید شرایط زندگی شما تغییر خواهد کرد درحالی که همچنان با آنها زندگی می کنید و در ارتباط هستید.
بنابراین به جای تمرکز بر تغییر دیگران یا شرایط اطراف خود بر تغییر محتوای ذهنی خود متمرکز شوید به این طریق خیلی ساده تر و سریعتر تغییر در تمام جنبه های زندگی را تجربه خواهید کرد.
مجموعه فایل های آموزشی استفاده از قوانین در عمل به منظور چگونه استفاده کردن از فرمول های جدید ذهنی در زندگی روزمره تهیه و ارائه شده است.
این بخشی از زندگی شخصی من بر اساس استفاده از فرمول های ذهنی جدید است که در نهایت باعث تغییر شرایط زندگی من شده است.
اطمینان دارم آگاهی که در این مستند آموزشی ارائه شد است به من و دوستانم کمک می کند تا نگرش و عملکرد بهتری در زندگی داشته باشیم.
برای استفاده بهتر از این مجموعه آموزشی پیشنهاد می کنم در هر جلسه قوانین ذکر شده را استخراج کرده و درباره آن در بخش نظرات برداشت خود را بنویسید. به این ترتیب علاوه بر کمک به خود برای درک بهتر قوانین به دیگران کمک می کنید تا برداشت بهتر و عمیق تری از نکات آموزشی هر جلسه داشته باشند.
منتظر خواندن نوشته های شما هستم
همراه همیشگی شما: رضا عطارروشن
📻 رادیو لاغری
امتیاز 4.39 از 28 رای
با دیگران به اشتراک بگذارید تا امتیاز بگیرید!
سلام
ی چیز ک از این فایل دیدم وفهمیدم
نیت کردن عجله نکردن لذت بردن زندگی کردن و لذت بردن از مسیر
اول از همه احساستون ب خاطر خواب بودن بهم نرختیت درحالی ک من اگه بودم کلی عصبانی میشدم واین ک کلی عقب افتادم اضطراب واسترس وناراحتی منو میگرف
دوم گفتید ازمسیر لذت بردم هدفم لذت بردن بود
این جملتون واقعا محشر بود ک گفتیداگه زود برسم مثلا چیکارمیکنید
هدف لذت بردن ازمسیر
زندگی کردنه
منم خیلی دوس دارم از مسیر لذت ببرم اما همیشه همسرم عجله میکنه انگار عقده ماشین روندن داره
من باید یادبگیرم از مسیر لاغری باذهن لذت ببرم زندگیش کنم عجله نکنم خودمو مدام چک نکنم رها کنم توجه امو ب زیبایی ها بدم
مثل اینک تومسیر مسافرتم هروز یجوری لذت ببرم خاطره بسازم
و یاد بگیرم
فرملهام تغییر کنن ومن بمقصد خواهم رسید
قبلا ک رژیم میگرفتم هر لحظش برام عذاب بود حتی از اون لاغریه شاد ک میشدیم بعد چن دقیقه اون شادیه با اولین محرومیت میپرید
من از اون لذتی نمیبردم شاید نتیجم حاصل میشد اما لذتی نبود همش حسرت بود همش نگرانی ترس
هیچ کدوم اینها نمیزاشت تو ارامش داشته باشی هر روز جمعه ک پا میشدم وزن کنم میدیم افزایش داشتم کل روزم خراب میشد ناراحت اون بودم
فک کن کل روزو مثلا خونه تکونی ک خسته پامیشدم ورزش میکردم یا ماه رمضون بعد افطار تردمیل میزدم وای چ اوضاعی بود زجر کش میشدم
واقعا لاغری بااین چیزا ارزش داره ن هزاربار ب خودم میگفتم بسه بسه قبول کن چاقی ول کن تا من نفس بکشم داشتم خفه میشدم از غول چاقی درونم
همش از نتیجه راضی نبودم چن همش عجله داشتم ب خاطر این اون خودم عید عروسی لباس
من خسته بودم خسته
مثل کبوتری ک تو قفسش بزارن من در قفس بودم آرزوی پرواز داشتم اما اسیر افکارم بودم اسیر چاقی بودم اما ارزو لاغری داشتم در
لاغری با ذهن من هرروز پرواز میکنم ب قدری ک میتونم ودارم لذت میبرم هر چقدر ک حالم خوبه تغییر در خودم میبینم بقدر اون روز تلاش میکنم از تموم وقتهام استفاده میکنم وچیزی جز زیبایی نمیبینم
شکر میکنم ک من مسافر این مسیرم و میرم جلو ن تنها برای لاغری برای شفای جسم وروح وذهنم
برای تعییر
برای یک فریبای لاغر از لحاظ ذهنی وروحی
جسمی
من زندم ودارم زندگی میکنم وقطعا ب تموم خواسته هام میرسم چن مسیرم درسته من ب اندازه توانم میرم جلو خسته راه نمیشم
لاغری اسونترین کار دنیاست لاغری چیزی نیس ماهستیم ک خیلی بزرگش کردیم دست نیافتی درحالی ک اسونترین حالت انسان و طبیعت انسانه ومن بهش میرسم و حسش میکنم ک شکمم بدون چربیه بازوها وسبک بالم
ممنون استاد ک حتی با سفرهاتون ب ما درس یاد میدید واقعا خیلی لذت بخش وپر از اگاهی بود هزاران بار ممنون