0

استفاده از قوانین در عمل (قسمت سوم)

قانون جذب عملی
اندازه متن

زندگی کردن، رسالت ما از بودن در دنیای مادی است.

بسیاری از انسانها سال ها از زندگی خود را در جستجوی کشف رسالت خود از زندگی کردن هستند و هرگز به یقین نمی رسند که رسالت آنها در زندگی چیست.

من عقیده دارم رسالت ما زندگی کردن است. رسالت ما تجربه کردن همان شرایطی است که اکنون در آن هستیم. رسالت ما بهبود شرایط فعلی زندگی است. به همین دلیل است که به تعداد انسان های روی زمین شرایط زندگی مختلف وجود دارد.

اگر زندگی یکسان یا فرایندی از قبل تعیین شده بود بنابراین باید برای همه انسان ها به یک شکل سپری می شد اما مشاهده میکنیم که انسان ها در شرایط مختلفی زندگی می کنند چون زندگی شکل یکنواخت و ثابتی ندارد و هر انسان در زندگی روزمره در حال تجربه کردن شرایطی است که از قبل در ذهن خود آن را ساخته و تنظیم کرده است.

ساختن شرایط ذهنی بر اساس فرمول هایی که در ذهن خود ایجاد می کنیم شکل می گیرد. هر فردی بر اساس شنیده ها و دیده های خود مجموعه از فرمول ها در ذهنش ایجاد می شود، از تعامل فرمول های ذهنی یک تصویر کلی از شرایط زندگی در ذهن فرد شکل می گیرد و جهان هستی یا خداوند، شرایط زندگی هر انسانی را منطبق با تصویری که از زندگی در ذهن خود دارد برایش رقم می زند.

به همین دلیل است که شرایط زندگی انسانها با یکدیگر متفاوت است چون محتوای ذهنی و تصاویر ذهنی آنها با یکدیگر تقاوت دارد.

اگر شما در خانواده ای زندگی کرده باشید که همیشه صحبت از سخت بودن زندگی، نداری، فقر، بدشانسی و … شده باشد به صورت ناخودآگاه در ذهن شما زندگی به شکل مجموعه ای از اتفاقات و شرایط سخت ترسیم می شود و به همین دلیل شرایط و اتفاقات زندگی شما به شکلی رقم می خورد که سخت بودن زندگی را تجربه می کنید.

در مورد چاقی هم دقیقا به همین شکل است و همه افرادی که از نظر جسمی چاق شده اند قبل از آن از نظر ذهنی چاقی را پذیرفته و تصاویر چاق از خودشان در ذهنشان ایجاد شده است و به دلیل تکرار این تصاویر آنها به واقعیت زندگی شان تبدیل می شوند.

به خاطر دارم در دوران کودکی هزاران بار شنیده بودم که من از نظر جسمی شبیه عموهایم هستم. این گفته ها باعث شده بود که هربار من با عموهایم مواجه می شدم تصور کنم من هم روزی مانند آنها می شوم.

نکته جالب توجه اینکه یکی از عموهایم که بیشتر با او مواجه می شدم علاوه بر چاق بودن، از نظر مالی در شرایط بسیار خوبی قرار داشت.

اما از آنجا که فقط از نظر جسمی من را شبیه عمویم معرفی کرده بودند من مانند عمویم چاق شدم اما ثروتمند نشدم.

دقیقا به خاطر دارم بارها با دیدن عمویم به این موضوع فکر می کردم که من هم روزی مثل عمویم چاق خواهم شد اما هرگز فکر نکرده بودم مانند او ثروتمند خواهم شد.

تصاویر ذهنی به همین سادگی در ذهن ما ایجاد می شوند بدون اینکه ما از طریق ایجاد شدن یا عواقب آن اطلاع داشته باشیم.

من از کودکی به کارکردن با کامپیوتر علاقه داشتم و بر خلاف هم سن و سالهای خودم که اکثر در کوچه مشغول بازی کردن بودند من در اتاق مشغول کار کردن با کامپیوتر بودم.

من بارها درباره این ویژگی خودم برای دیگران صحبت کرده ام و در ذهن من کاملا پذیرفته بود که فردی بیشتر زمان خود را صرف بازی کردن با کامپیوتر کند.

پسر من (مهدی) این صحبت ها را شنیده است و به صورت کاملا خودبخودی علاقه زیادی به بازی کردن با کامپیوتر دارد و علیرغم اینکه برای اطرافیان من علاقه و عملکرد مهدی صحیح نیست اما برای من کاملا منطقی و پذیرفته است چون خودم در این شرایط بوده ام.

این توضیحات به این منظور است که بیشتر واضح شود به چه راحتی ما تحت تاثیر افکار و عملکرد اطرافیان خود قرار می گیریم و اگر زندگی امروز ما شبیه اطرافیانمان است به دلیل تاثیر ذهن ما از عملکرد و گفته های آنهاست.

از آنجاکه شرایط زندگی ما بر اساس آنچه در ذهن خود ذخیره کرده ایم رقم می خورد بنابراین می توانیم با ایجاد فرمول های جدید در ذهن خود شرایط زندگی مان را تغییر دهیم.

این در حالی است که برای تغییر شرایط زندگی نیاز به دور شدن یا فاصله گرفتن از اعضای خانواده خود نداریم بلکه در میان آنها می توان بر یادگیری و تثبیت افکار جدید در ذهن خود تمرکز داشته باشید و پس از مدتی مشاهده می کنید که در بین افرادی که تا همین چند وقت قبل مانند آنها فکر و عمل می کردید شما افکار و عملکرد جدیدی را در پیش گرفته اید و شرایط زندگی شما تغییر می کند.

اتفاقی که به وضوح در زندگی من رخ داده است.

من از روزی که تصمیم به تغییر شرایط زندگی ام گرفته ام همچنان در بین افراد نزدیک خانواده ام زندگی می کنم و هر روز با آنها ارتباط دارم اما بعد از چند سال شرایط زندگی من با آنها از زمین تا آسمان تفاوت پیدا کرده است و این درحالی است که آنها همچنان در همان شرایطی که چند سال قبل داشته اند و من هم مانند آنها بودم در حال زندگی کردن هستند.

قدرت ذهن شما متعلق به شما و تاثیرگذار بر شرایط زندگی شماست بنابراین اهمیتی ندارد در چه شرایط یا با چه افرادی زندگی می کنید. اگر اکنون شرایط زندگی شما مانند اطرافیانتان است به این دلیل است که محتویات ذهنی شما مانند آنهاست. به محض اینکه تصمیم به تغییر محتوای ذهنی خود می گیرید و در این امر استمرار و اشتیاق داشته باشید شرایط زندگی شما تغییر خواهد کرد درحالی که همچنان با آنها زندگی می کنید و در ارتباط هستید.

بنابراین به جای تمرکز بر تغییر دیگران یا شرایط اطراف خود بر تغییر محتوای ذهنی خود متمرکز شوید به این طریق خیلی ساده تر و سریعتر تغییر در تمام جنبه های زندگی را تجربه خواهید کرد.

مجموعه فایل های آموزشی استفاده از قوانین در عمل به منظور چگونه استفاده کردن از فرمول های جدید ذهنی در زندگی روزمره تهیه و ارائه شده است.

این بخشی از زندگی شخصی من بر اساس استفاده از فرمول های ذهنی جدید است که در نهایت باعث تغییر شرایط زندگی من شده است.

اطمینان دارم آگاهی که در این مستند آموزشی ارائه شد است به من و دوستانم کمک می کند تا نگرش و عملکرد بهتری در زندگی داشته باشیم.

برای استفاده بهتر از این مجموعه آموزشی پیشنهاد می کنم در هر جلسه قوانین ذکر شده را استخراج کرده و درباره آن در بخش نظرات برداشت خود را بنویسید. به این ترتیب علاوه بر کمک به خود برای درک بهتر قوانین به دیگران کمک می کنید تا برداشت بهتر و عمیق تری از نکات آموزشی هر جلسه داشته باشند.

منتظر خواندن نوشته های شما هستم

همراه همیشگی شما: رضا عطارروشن

با دادن ستاره به این مطلب امتیاز بگیرید.

Rating 4.35 from 26 votes

https://tanasobefekri.net/?p=31007
برچسب ها:
17 نظر توسط کاربران ثبت شده است.

دیدگاهتان را بنویسید

اندازه متن دیدگاه ها
      آواتار اسما غضبان
      1402/10/06 18:37
      مدت عضویت: 1304 روز
      امتیاز کاربر: 6149 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 681 کلمه

      بنام الله

      چندروزه من دارم فایل هارو میگیرم می‌شنوم می نویسم. اما یک حسی همیشه در من بود که حال منو خراب میکرد  پس من از قوانین عمل در زندگی هم استفاده کردم تا اینکه دیشب  این فایل رو دوباره مرور کردم به خودم گفتم این همه مدت  حالم خوبه پس چرا چندروز ه از رفتارم ناراضیم وحس بد درمن شکل میگیره   یه حس استرس و نگرانی از اینکه نمیشه بااینکه میدونم میشه و بهش ایمان دارم چند بار تودفترم نوشتم از خودم پرسیدم. وتمرکز به چندتا نتیجه رسیدم  واینکه  این حرف که من دارم عجله میکنم توابع شکل دیگه دوباره بعداز نوشتن تمرینات دوره ی صدگام لاغر شوید قبل از اینکه لاغرشوید به این نتیجه رسیدم که من دارم در ست عمل میکنم اما بازم یه جای کارم میلنگه دوباره رفتم سراغ مسیر لاغری لیز خوردن جلسه ی بیست و پنجم واین دریافت ها درمن به این شکل به وجود اومد که تایید کننده این فایل عجله نکردن هست  من وقتی این روگفتید که اگه فردا کاملا متناسب شده باشید مثلا چیکار میخواید بکنید باید همین زندگی روادامه بدید فهمیدم اینکه من این بار به جای رژیم از جلسات دارم  طوری  استفاده میکنم که منواز  تمرکز درست و دریافت درست از جلسه ی لاغری من .برمیداره من شروع کردم دوره ی صدگام روالان  در لاغرشوید قبل از اینکه لاغرشوید جلسه ی امروزم بود به این فکر کردم که من برای اینکه سریع تر به نتیجه برسم  دارم همه ی اطلاعات روجمع  میکنم طوریکه تمرکزم بردیگری از بین می‌ره واین هم یک نوع عجله کردن هست همزمان با اون هم چون حس خوبی نسبت به رفتار غذایی خودم نداشتم پس چالش من اینو نخوردم رو انجام دادم وبه جلسه ی دوازدهم رسیدم  واینجابودکه من درکش کردم که عجله  کردن هم در این  فایل گوش‌دادن هم باعث میشه درکم نسبت بهش کم بشه وقتی شما گفتید که از همین حالا سفر شروع شده  درموردمسیر سفرتون من هم به خودم گفتم که لاغری من هم شروع شده اما به خاطر عجله کردن هست که من اینطوری شدم  اونوقت تصمیم گرفتم که بهش فک کنم که چطور عمل کنم  درهر صورت خودمو قانع کردم صدگام زیاد نیست همیشه سه ماه مثل آب خوردن گذشته چشم بستم و باز کردم دیدم سه ماه تموم شده امااین من بودم که به هر دلیلی اون زمان رو برای خودم سخت کردم  درصورتی مسیر آسونه چون نتایجش رودارم می بینم من در چالش اینو نخوردم خوب عمل کردم اولش وبعد چون باید سراغ جلسه های دیگه میرفتم تمرکزم برداشته شد و هدف شد فقط  نتیجه گرفتن نه تمرکز کردن به خودم گفتم اگه هدف لاغرشدنع ولاغرشدن آسونه خب همه ی جلسه ها پایه و اساس اونها برمبنای لاغری هست پس  اصل لاغریه امامن داشتم مسیرمو برای خودم سخت میکردم و درنتیجه  به خودم گفتم همه ی دوره هاهمدیگه روکامل میکنن واینجاهم یه چیزی روخیلی خوب درک کردم من درسته که رفتار غذاییم درست نیست اما به این هم پی بردم برای اینکه بتونم  مثلا روشی مثل رژیم روبه کاربرده باشم از چالش تغییر عادت استفاده کردم واینوهم من خودم میدونستم که این چالش  تغییر رفتار هست نه رژیم اما ذهن منفی نگرمن بهم میگفت نه  این کارو بکن آروم بشی که حداقل درعین حال که نمی‌خوری لاغربشی واینجافهمیدم که خوب می‌نویسم وخوب گوش میدم اما شخصیت ذهنی من هنوز تغییر نکرده درک من هنوز کامل نشده و اینکه همه ی این دوره ها همه چیز برای لاغرشدنع واز اونجایی هم که من برای لاغرشدن ولاغرموندن دارم اینکار رو انجام میدم که نه فقط لاغری بلکه ی همه ی مسیر زندگی چون عجله کردن هیچ وقت برای من کارساز نبوده و فهمیدم که اگه بخوام عجله کنم اون هم فقط برای سایز کردن و اینجور حرفا خیلی سریع ممکنه از مسیر خارج بشم و . به این حرف که در نوشته ی مقدمه ی درمسیرلاغری من نوشته شده رسیدم که یادگیری لاغری یک فرایند ذهنی هست که اگرسریعش کنم  یادمیگیرم .اما نمیتونم فرایند تغییر جسم روسریع کنم چون جسم مثل ذهن نیست روند طبیعی روطی می‌کنه وارام بدون سرعت . بعداز اینکه تغییرادامع پیداکرد جسم هم تغییر می‌کنه  پس باید ذهن اول تغییرکنه بعد جسم . ازشماممنون . وسپاسگزارم 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      امتیاز کاربر: 0
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 520 کلمه

      سلام و درود 

      مهمترین نکته ی این فایل پرهیز از عجله بود ! چون در نهایت تو هر عجله ایی این ما هستیم که کلی حال خراب برای خودمون به جا میزاریم …

      من کلا تو زندگیم آدم عجولی بودم دقیقا مثل بابام ! بابا و مامانم یه عُمر سر این موضوع دعوا داشتن 😁بابام عجول بود و مامانم به شدت تیپیکالِ آرومی داشت و وای از روزی که سفری چیزی قرار بود بریم ! از همون اول دعوا میشد و تمام مسیرم معمولا سکوت بود و عجله بابام برا رسیدن ! 

      متاسفانه منم به شدت عجول شدم همین الان با اینکه یه خانومم و معمولا خانوم ها به دیر حاضر شدن معروفن ، اگر قرار باشه جایی بریم همیشه این منم که حاضر و آماده اول از همه جلو در ایستادم و دارم حرص میخورم بقیه حاضر بشن !

      من به خاطر عجول بودن خیلی ضررها به خودم زدم که بزرگترینش ازدواجم بود که ثمره اش علاوه بر خودم سه تا بچه است ، که اسیر این زندگی شدن ! 

      چون اون موقع ها همه زود ازدواج میکردن یعنی زیر بیست سال منِ ۲۳ ساله دیرم کرده بودم و در حالی که پر بودم از اشتیاق  درس خوندن و تجربه ی  کارهایی که دوست داشتم انجام بدم و کلی کار نکرده ، نشستم پای سفره عقد کسی که مانع همه این ها شد یعنی همون اول گفت که نمیخواد من هیچ کاری کنم و باید فقط خونه دار باشم و من فقط از رو عجله و اینکه زود ازدواج کنم تا به بقیه برسم و جا نمونم قبول کردم و حاصل شد ۱۶ سال زندگیه …………………….

      بیخیال برگردم سر موضوع اصلی یعنی عجله …

      در مورد لاغری هم همین بود من همیشه عجله داشتم و دنبال راهی بودم که تو تبلیغاتش سریع ترین زمان رو داده یه جورایی دلم میخواست شب بخوابم و صبح با معجزه لاغر شدنم بیدار بشم ، سرِهمین موضوع اولین بار که دوره رایگان رو شروع کردم ناامید شدم و نصفه رها کردم اما حرف های استاد از ذهنم نرفت و منو دوباره برگردوند تو مسیرِ درست ! 

      اوایل شروع مجدد بازهم عجله داشتم و همش دلم می خواست تغییر رفتارهام رو ببینم ولی به این فکر نمیکردم که چقدر فرمول های غلط و ریشه دار تو ذهنم زیاده و قطعا زمان میبره تا بتونم کم کم اول جلوی ادامه این افکار رو بگیرم بعد بتونم تو مسیر دُرست برم …

       عجله همیشه انسان رو از مسیر غافل میکنه ، مسیری که گاهی چیزهای خوب و غافل گیر کننده ایی برای تعالی انسان داره ، اگر همیشه همه آدم ها عجول بودن قطعا هیچ وقت مکان های بِکر تو طبیعت کشف نمیشد ! چون همه فقط تلاش میکردن به مقصد برسن ! 

      هیچ کوهنوردی تا طِی مسیر نکنه به قله نمیرسه این قانونه ! کوهنوردی موفقه که آروم و پیوسته پیش بره تا نه انرژیش تموم بشه و نه زیبایی های مسیر رو از دست بده …

      این مسیر هم مثل خیلی جاهای دیگه تو زندگی نیاز به صبر و آرامش و پیوستگی داره وگرنه نتیجه اش میشه نا امیدی … 

      من فهمیدم که یکی از بزرگترین موانعِ تو ذهنِ من عجله است که باید کم کم از بین ببرمش ..

      براش تمرین میکنم و خسته نمیشم …

      یاعلی 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار من میتونم تغییر کنم
      1400/10/22 00:52
      مدت عضویت: 1037 روز
      امتیاز کاربر: 1306 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 452 کلمه

      سلام
      ی چیز ک از این فایل دیدم وفهمیدم
      نیت کردن عجله نکردن لذت بردن زندگی کردن و لذت بردن از مسیر
      اول از همه احساستون ب خاطر خواب بودن بهم نرختیت درحالی ک من اگه بودم کلی عصبانی میشدم واین ک کلی عقب افتادم اضطراب واسترس وناراحتی منو میگرف

      دوم گفتید ازمسیر لذت بردم هدفم لذت بردن بود
      این جملتون واقعا محشر بود ک گفتیداگه زود برسم مثلا چیکارمیکنید
      هدف لذت بردن ازمسیر
      زندگی کردنه
      منم خیلی دوس دارم از مسیر لذت ببرم اما همیشه همسرم عجله میکنه انگار عقده ماشین روندن داره
      من باید یادبگیرم از مسیر لاغری باذهن لذت ببرم زندگیش کنم عجله نکنم خودمو مدام چک نکنم رها کنم توجه امو ب زیبایی ها بدم
      مثل اینک تومسیر مسافرتم هروز یجوری لذت ببرم خاطره بسازم
      و یاد بگیرم
      فرملهام تغییر کنن ومن بمقصد خواهم رسید
      قبلا ک رژیم میگرفتم هر لحظش برام عذاب بود حتی از اون لاغریه شاد ک میشدیم بعد چن دقیقه اون شادیه با اولین محرومیت میپرید
      من از اون لذتی نمیبردم شاید نتیجم حاصل میشد اما لذتی نبود همش حسرت بود همش نگرانی ترس
      هیچ کدوم اینها نمیزاشت تو ارامش داشته باشی هر روز جمعه ک پا میشدم وزن کنم میدیم افزایش داشتم کل روزم خراب میشد ناراحت اون بودم
      فک کن کل روزو مثلا خونه تکونی ک خسته پامیشدم ورزش میکردم یا ماه رمضون بعد افطار تردمیل میزدم وای چ اوضاعی بود زجر کش میشدم
      واقعا لاغری بااین چیزا ارزش داره ن هزاربار ب خودم میگفتم بسه بسه قبول کن چاقی ول کن تا من نفس بکشم داشتم خفه میشدم از غول چاقی درونم
      همش از نتیجه راضی نبودم چن همش عجله داشتم ب خاطر این اون خودم عید عروسی لباس
      من خسته بودم خسته
      مثل کبوتری ک تو قفسش بزارن من در قفس بودم آرزوی پرواز داشتم اما اسیر افکارم بودم اسیر چاقی بودم اما ارزو لاغری داشتم در
      لاغری با ذهن من هرروز پرواز میکنم ب قدری ک میتونم ودارم لذت میبرم هر چقدر ک حالم خوبه تغییر در خودم میبینم بقدر اون روز تلاش میکنم از تموم وقتهام استفاده میکنم وچیزی جز زیبایی نمیبینم
      شکر میکنم ک من مسافر این مسیرم و میرم جلو ن تنها برای لاغری برای شفای جسم وروح وذهنم
      برای تعییر
      برای یک فریبای لاغر از لحاظ ذهنی وروحی
      جسمی
      من زندم ودارم زندگی میکنم وقطعا ب تموم خواسته هام میرسم چن مسیرم درسته من ب اندازه توانم میرم جلو خسته راه نمیشم
      لاغری اسونترین کار دنیاست لاغری چیزی نیس ماهستیم ک خیلی بزرگش کردیم دست نیافتی درحالی ک اسونترین حالت انسان و طبیعت انسانه ومن بهش میرسم و حسش میکنم ک شکمم بدون چربیه بازوها وسبک بالم
      ممنون استاد ک حتی با سفرهاتون ب ما درس یاد میدید واقعا خیلی لذت بخش وپر از اگاهی بود هزاران بار ممنون

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم