0

من به برنامه الهی ام ایمان دارم (قدم۳)

برنامه الهی
اندازه متن

برنامه الهی تقدیر یا سرنوشت نیست که خداوند از قبل برای من مشخص کرده باشد و مرا مجبور به حرکت در مسیر رسیدن به آن کند.

بلکه نقشه ای است که خداوند برای تحقق خواسته های من ترسیم کرده است و من فقط کافی است به برنامه الهی خود برای تحقق رویاهایم ایمان داشته باشم.

اخطاریه

بی هدف زندگی نکنید

سال های زیادی از عمرم را باری به هر جهت سپری می کردم. هر مساله ای در زندگی ام رخ می داد برای برطرف کردن آن تلاش می کردم و باز مساله دیگر فرا می رسید و من همواره در حال حل و فصل مسائل و مشکلاتم بودم.

بسیاری از انسانها در حال حاظر به همین شیوه زندگی می کنند. هیچ طرح و برنامه ای برای زندگی خود ندارند و هر روز روند زندگی تکراری را در پیش می گیرند و هر مساله ای در این مسیر رخ دهد از آن به عنوان یک مشکل، مصیبت، بدبختی یا هر عنوان دیگری یاد می کنند.

نسبت به آن مساله و کل زندگی گله و شکایت دارند و هیچ امیدی به بهبود شرایط یا انگیزه ای برای تغییر شرایط خود ندارند.

اگر بدون داشتن هدف و برنامه مشخص زندگی کنید جهان هستی بهم ریختگی های زیادی وارد زندگی تان خواهد کرد تا مشغول مرتب کردن آنها شوید.

در واقع جهان هستی و خداوند اجازه نمی دهد هیچ موجودی در جهان بی اثر و بی فایده باشد. بنابراین حتی اگر به نظر خودتان کار مفیدی انجام نمی دهید یا زندگی شما باری به هر جهت سپری می شود اما از نظر قوانین جهان هستی شما در پروسه زندگی نقش دارید.

نقش شما ممکن است باعث بهبود شرایط یا کمک به دیگران شود ولی برای خودتان تاثیر مثبت و روحیه بخشی نداشته باشد چون شما با برنامه زندگی نمی کنید.

از خداوند برنامه الهی خود را طلب کنید

برای لذت بردن از زندگی و تجربه لذت ها و نعمت های بیشمار خداوند باید بر اساس برنامه الهی خود زندگی کنید.

بدین شکل که برای خود هدف یا آرزو تعیین کنید و برای رسیدن به آن تلاش کنید.

مهم نیست که برنامه ریزی شما برای رسیدن به هدف چقدر صحیح یا غلط باشد بلکه فقط مهم است که برای زندگی کردن هدف داشته باشید و در جهت تحقق خواسته خود قدم بردارید.

وقتی شروع به اقدام کردن برای تحقق خواسته خود می کنید خداوند برنامه الهی یا نقشه راهی که شما را به هدف خود می رساند طرح ریزی کرده و قدم به قدم آن را به شما الهام می کند.

این امر نه تنها موضوع عجیب و باورنکردنی نیست بلکه همه شما در زندگی بارها به شکل ناخودآگاه این مساله را تجربه کرده اید که وقتی برای تحقق خواسته ای تلاش کرده اید ایده ها و اتفاقاتی در مسیر زندگی شما رخ داده است که باعث آسان شدن برآورده شدن خواسته شما شده است.

این همان طرح و برنامه الهی است که وقتی فردی رویا یا خواسته ای داشته باشد و برای تحقق آن حرکت کند به مرور خداوند حرکت فرد را در مسیر و نقشه راهی که خود برای او ترسیم کرده است متمایل می کند و فرد اتفاقات عالی را در مسیر رسیدن به خواسته خود تجربه می کند که عقیده دارد فقط کار خدا بوده است و در زندگی او معجزه رخ داده است.

برای شرح عملی چگونگی طلب کردن برنامه الهی از خداوند و نحوه اجرای آن درباره عرضه یکی از خواسته های خودم به خداوند و چگونگی شکل گیری و اجرای برنامه الهی برای تحقق آرزویم را شرح می دهم.

برنامه الهی

آرزوی کسب و کار اینترنتی

زمانی که درک کردم می توانم هر خواسته ای از خداوند داشته باشم این علاقه در من شکل گرفت که کسب و کار اینترنتی داشته باشم تا بتوانم در هر زمان و مکانی که دوست داشتم زندگی کنم و همزمان کسب و کار خودم را مدیریت کنم.

در آن زمان من صاحب مغازه ابزار و یراق بودم و هیچ ایده ای برای داشتن کسب و کار اینترنتی نداشتم و اصلا هیچ اطلاع و آگاهی از موضوع اینترنت و سایت و … نداشتم.

در قدم اول: من خواسته خود را به خداوند عرضه کردم:

من دوست دارم کسب و کار اینترنتی داشته باشم.

برای قدم دوم: دلایل و منطق خواسته خود را به صورت انشایی شرح دادم.

لازم به ذکر است انجام این مرحله به منظور تفهیم دلیل درخواست به خداوند نیست چون هر خواسته ای برای خداوند مقدس و لازم الاجرا است بلکه برای واضح تر شدن دلیل علاقه به کسب و کار اینترنتی درباره دلیل علاقمندی ام به کسب و کار اینترنتی تمرین نوشتاری انجام دادم.

برنامه الهی

درخواست برنامه الهی تحقق آرزو

من دوست دارم کسب و کار اینترنتی داشته باشم تا آزادی زمانی و مکانی را تجربه کنم و بتوانم بدون وابسته بودن به مکان خاص زندگی کنم و آزادی الهی را تجربه کنم.

من دوست دارم کسب و کار اینترنتی داشته باشم تا درآمد و ثروت بیشتری وارد زندگی ام شود چون گسترش کسب و کار اینترنتی بسیار بیشتر از داشتن یک مغازه در یک خیابان از یک شهر می باشد.

من دوست دارم کسب و کار اینترنتی داشته باشم چون هم به کار کردن با کامپیوتر علاقه دارم و هم از اینکه در کسب و کار ابزار و یراق مجبور بودم برای هر فروش با مشتری به صورت رو در رو صحبت و ارتباط داشته باشم خسته شده بودم و دوست داشتم شرایطی را تجربه کنم که به صورت مستقیم با مشتری برخورد نداشته باشم.

لازم به یادآوری است که در آن روزها هیچ ایده ای برای اینکه چگونه باید کسب و کار اینترنتی داشته باشم را نداشتم.

چند روز به صورت پراکنده زمان می گذاشتم و نوشته های خودم درباره دلایل علاقمندی ام به داشتن کسب و کار اینترتی را می خواندم و آن را تکمیل و تکمیل تر می کردم.

بعد از آن نوبت به اقدام کردن بود و باید یک حرکت یا اقدامی برای تحقق خواسته خود انجام می دادم.

توجه داشته باشید این مراحل برای ثابت کردن به خودم و خداوند بود که من آرزو دارم کسب و کار اینترنتی داشته باشم و حاظرم برای تحقق آزوی خود حرکت کرده و قدم بردارم.

با خودم فکر کردم که برای قدم برداشتن به سمت تحقق آرزوی خودم چه اقدامی می توانم انجام دهم؟!

هیچ ایده یا راهکاری به نظرم نمی رسید.!

اینجاست که خداوند برنامه الهی خود را به شکل ایده و الهام به انسان عرضه می کند و در واقع او را در مسیر رسیدن به خواسته اش هدایت می کند.

برنامه الهی

شروع برنامه الهی برای تحقق آرزو

در ذهنم این ایده شکل گرفت که کالاهایی که در مغازه دارم را به شکل اینترنتی بفروشم و کسب و کار خودم را علاوه بر حضوری به شکل غیرحضوری گسترش دهم.

لازم به ذکر است که این ایده من در سال ۱۳۹۳ بود که هنوز جهان درگیر بیماری فراگیر و غیرحضوری شدن بسیاری از کسب و کارها نشده بود.

به نظرم ایده خوبی بود و من تصمیم گرفتم تا کالاهایی که در مغازه دارم را در یک سایت به شکل اینترنتی بفروشم.

ایده به نظر خوبی بود اما هیچ اطلاع یا آگاهی درباره چگونه انجام دادن این کار نداشتم.

اولین اقدام خداوند

در آن زمان مغازه کناری من خدمات کامپیوتری بود که ملزومات مصرفی کامپیوتر مثل موس و کیبورد و … می فروخت و صاحب اون فروشگاه کارمند دانشگاه بود و فقط بعد از ظهرها خیلی دست و پا شکسته مغازه را باز می کرد.

یک روز عصر که برای باز کردن مغازه اومده بود، از جلوی مغازه من رد شد. ناخودآگاه و بدون برنامه قبلی بعد از سلام کردن او را صدا زدم و درباره اینکه می خوام سایت فروش ابزار و یراق تاسیس کنم به او گفتم.

گفت ایده خیلی خوبیه و اتفاقا تا حالا برای چند نفر سایت راه اندازی کرده است.

من از شنیدن این حرف تعجب کردم چون اصلا فکرش را نمی کردم این فرد قادر به انجام این کار باشه و با اینکه چند سال بود این فرد را می شناختم ولی هیچ وقت درباره این موضوع حرفی از این فرد نشنیده بودم.

اینجا بود که باور کردم خداوند به محض اینکه من برای تحقق آرزوی خودم اقدام کنم برنامه الهی خودش را اجرا کرده و کارها را برای من آسان می کند.

فردای آن روز این فرد تمام کارهای لازم برای داشتن سایت را برای من انجام داد و یک آدرس اینترنتی به من داد و گفت آقای عطار سایت شما آماده شده و می تونید محصولات را بهش اضافه کنی.

من شوکه شده بودم که چطور به این سرعت ایده داشتن سایت اینترنتی برای من به واقعیت تبدیل شد.

آدرس سایت را در مروگر گوگل وارد کردم و دیدم یک سایت باز شد به اسم ابزار و یراق عطار.

از دیدن این صحنه لذت بردم و خدا را شکر کردم که چقدر زود همه کارها را برای من انجام داد و من صاحب سایت اینترنتی شدم.

برنامه الهی

استمرار برای بهبود تحقق آرزو

چالش بعدی این بود که سایت باز می شد ولی اطلاعاتی که من دوست داشتم یا نیاز داشتم در سایت نبود و همه تصاویر و نوشته ها به صورت پیش فرض قرار داده شده بود که باید با مطالب مورد نظر من جایگزین می شد.

شروع کردم به تحقیق در اینترنت که چطور باید اطلاعات را وارد سایت کنم.

ساعت ها وقت صرف کردم و جلسات آموزشی را انجام دادم و در حد خیلی جزئی تونستم مطالب در سایت وارد کنم.

با اینکه از انجام همان چند حرکت ساده بسیار خوشحال بودم اما کافی نبود و چیزهای خیلی زیادی بود که باید هنوز یاد می گرفتم و چون به صورت اصولی و گام به گام مطالب آموزشی وجود نداشت و من هم پراکنده در هر سایت یه چیزهایی می خوندم نمی تونستم بیشتر از این با تحقیق و پیگیری کار کردن با سایت را یاد بگیرم.

چند روز به همین شکل گذشت و من در تلاش برای یادگیری بودم. و به این فکر می کردم که کاش یه جایی بود که می تونستم برم کلاس حضوری اما کار مغازه این فرصت را بهم نمی داد و از طرفی می دونستم که در کلاسهای آموزشی خیلی مسائل حاشیه ای گفته می شه که مورد نیاز من نیست.

من دوست داشتم که شرایطی فراهم می شد تا فقط چیزی که نیاز من برای کار کردن با سایت هست را یکی بهم یاد می داد.

برنامه الهی

دومین اقدام خداوند

در پیروی از برنامه الهی من جهان به این شکل رقم خورد که: یک روز بعد از ظهر برادر من برای دیدم به مغازه آمد.

در لابلای صحبت های روزمره درباره تاسیس کردن سایت اینترنتی با برادرم صحبت کردم و سایت را بهش نشون دادم و گفتم که خیلی کار داره و تازه شروع کردن به یادگیری ولی خیلی سردرگم هستم که باید چطور مراحل یادگیری را دنبال کنم.

برادر من کارمند آب و فاضلاب روستایی بود و فردای اون روز در محل کار کامپیوتری که باهاش کار می کرده با مشکل مواجه می شه و فردی که مسئول پشتیبانی فنی کامپیوترهای اداره بوده برای تعمییر به اتاق کار برادرم می ره و مشغول رفع مشکل میشه.

در حین انجام کار و صحبت کردن، برادرم درباره اقدام من جهت تاسیس سایت و علاقه ام به یادگیری کسب و کار اینترنتی به برای این فرد صحبت می کنه و اون فرد خیلی تعجب می کنه که یه نفر در شهر دزفول داره سایت فروش ابزار و یراق تاسیس می کنه.

به برادرم میگه که من چند سال در یک شرکت بزرگ در شهر قم پشتیبانی سایت اینترنتی را انجام دادم و به انجام این کار کاملا مسلط هستم و اگه برادرت دوست داره می تونم بهش کمک کنم که بتونه با سایتش کار کنه.

برادرم با من تماس گرفت و موضوع را مطرح کرد و من خیلی خوشحال شدم و بلافاصله گفتم حتما می خوام یاد بگیرم و اتفاقا خیلی هم مشتاق هستم و شماره اون فرد را به من داد.

با اون فرد تماس گرفتم و داستان را براش تعریف کردم و اون فرد گفت که چند جلسه به شکل حضوری میاد مغازه من و کار کردن به سایت را به من آموزش می ده.

برنامه الهی

یعنی من با شنیدن این خبر تو ابرها بودم و خدا را شکر می کردم که چقدر ساده و بدون اینکه من کاری انجام بدم چیزی که نیاز من برای تحقق آرزوم هست را به سمت من می فرسته.

در پیروی از برنامه الهی من جهان به این شکل رقم خورد که: در اولین جلسه آموزشی متوجه شدم که این فرد پشتیبان یکی از معتبرترین سایت های نرم افزایی بوده که خودم همیشه از این سایت برنامه ها را دانلود می کردم یعنی کاملا حرفه ای و مسلط به این کار بود.

ظهرها که باید می رفتم خونه، نمی رفتم و درب مغازه را می بستم و این فرد هر روز حدود ۲ ساعت درباره چگونه کار کردن با سایت به من آموزش می داد.

و من با اشتیاق تمرینات را انجام می دادم و چند روز به همین شکل گذشت و من یواش یواش کار کردن با سایت و اینکه چطور عکس و مطالب و منوها و قیمت ها و هرچی لازم بود را در سایت ایجاد کنم را یاد گرفتم.

بعد از چند روز برگزاری کلاس خصوصی آموزشی هرچقدر از این فرد درخواست کردم که هزینه برگزاری این کلاس ها را اعلام کنه تا پرداخت کنم قبول نکرد و گفت کار من چیزه دیگه است ولی چون برادرت گفت که علاقه به سایت داری و دیدم سایت را هم تاسیس کردی دوست داشتم به همشهری خودم کمک کنم.

این کار خداست که وقتی برنامه های الهی برای تحقق آرزوها را اجرا می کنه نتیجه اون بسیار فراتر از انتظار فرد خواهد بود.

دقت کنید من چند روز بعد از اینکه خواسته داشتن کسب و کار اینترنتی را به خداوند عرضه کردم و بعد از اینکه اشتیاق خودم را نشون دادم و اولین قدم که فکر کردن به این بود که چه کاری می تونم برای تحقق خواستم انجام بدم درهای رحکت خداوند باز شد.

توسط دستان خداوند که هر کدام به شکل خاص وارد زندگی من شدند من هم صاحب یک سایت شدم و هم نحوه کار کردن با سایت را یاد گرفتم به شکل کاملا رایگان و به راحت ترین شکل ممکن که حتی لازم نبود به کلاس آموزشی برم و در مغازه خودم توسط یک فرد کاملا حرفه ای آموزش دیدم.

بیش از شش ماه تمام وقت آزادم در طول روز را صرف وارد کردن اطلاعات و تهیه عکس ها و کامل‌ کردن سایت ابزار و یراق عطار کردم و تقریبا سایت آمده شده بود و ظاهر و عملکرد قابل قبولی داشت.

برنامه الهی

سومین اقدام خداوند

در این مرحله از مسیر تغییر کردن بود که ایده لاغر شدن با قدرت ذهن در من شکل گرفت و مصمم شدم که این موضوع را اجرا کنم و با قدرت ذهنم لاغر بشم.

باز هم در اون لحظه هیچ ایده و اطلاعی درباره چگونگی انجام این کار نداشتم اما دیگه طریقه هدایت شدن و باز شدن درهای رحمت خداوند برای تحقق آرزوها را تجربه کرده بودم و به همان شکل که برای تحقق آرزوی سایت اینترنتی اقدام کرده بودم برای تحقق رویای لاغری با ذهن نیز عمل کردم.

روزها درباره خواسته خودم می نوشتم.

اینکه چرا می خواهم لاغر شوم.

چرا می خواهم با استفاده از قدرت ذهنم لاغر بشم.

حتی درباره این موضوع می نوشتم که از خدا انتظار دارم که همانطور که خیلی ساده و راحت همه کارها برای تحقق رویای سایت را انجام داد برای تحقق رویای لاغری هم من را کمک کند و البته ایمان داشتم که اینگونه خواهد بود.

بعد از تعیین خواسته لاغری با ذهن به این فکر کردم که خوب، برای اولین قدم من چه کاری می توانم انجام دهم؟

اولین ایده این بود که از این به بعد هر کتابی در زمینه قانون جذب می خوانم یا هر فیلم و مطلب آموزشی که تماشا می کنم تمرینات آن را به تمرینات مربوط به لاغری تغییر داده و آنها را انجام دهم.

به عنوان مثال وقتی در کتاب یا فیلم آموزشی درباره اینکه اگر می خواهید ثروتمند شوید باید احساس ثروتمند شدن داشته باشید یا سعی کنید درباره اینکه اگر ثروتمند شوید چگونه خواهید بود فکر کنید و درباره آن بنویسید تا باور ثروتمند شدن در ذهن ناخودآگاه شما ایجاد شود، من این تمرین را برای لاغری انجام می دادم.

درباره مزایای لاغر شدن می نوشتم و اینکه چه احساسی خواهم داشت و چه تغییر و دگرگونی در زندگی من ایجاد خواهد شد می نوشتم.

اینکه اگر لاغر بشم از خریدن و پوشیدن لباس های رنگ شاد چه احساسی خواهم داشت می نوشتم.

اگر لاغر بشم چه تغییری در اعتماد به نفس و احساس شادی و رضایت من از زندگی ایجاد خواهد شد.

به شکل های مختلفی درباره مزایای لاغری می نوشتم و هرچه بیشتر می نوشتم اشتیاق و انگیزه من برای لاغر شدن بیشتر میشد.

برنامه الهی

ماه ها به همین شکل گذشت و در کنار کار کردن روی سایت ابزار و یراق تمرینات لاغری با ذهن را انجام می دادم و ایده های مختلف برای انجام تمرینات ذهنی برای لاغر شدن را اجرا می کردم.

در این مدت هم به شکل های معجزه وار که البته می دانستم همه آنها برنامه های الهی است که در جهت برآورده کردن آرزوی لاغری من می باشند به کتابها و مطالبی هدایت می شدم که ایده های کارآمدتری برای لاغری با ذهن بود و به شکل قدم به قدم تمرینات موثرتری برای تنظیم ذهن ناخودآگاه برای لاغر شدن انجام می دادم که شرح کامل‌ این تمرینات در دوره ورود به سرزمین لاغرها به طور مفصل توضیح داده شده است.

بعد از حدود ۱۵ ماه نشانه های لاغری در جسم من از طریق دیگران مشاهده شد. کم کم افرادی که بعد از مدتی من را می دیدند می گفتند که رضا چیکار کردی لاغر شدی؟! بعضی ها می گفتند احساس می کنم نسبت به قبل لاغر شدی! و این شروع نشانه های تحقق آرزوی لاغری من بود.

با اشتیاق و انگیزه بیشتری به مسیر خودم ادامه دادم و در مدت کوتاهی نتایج جسمی من واضح و واضح تر شد به طوری که هرکس مرا می دید از لاغر شدن من تعجب می کرد و بلافاصله درباره روشی که برای لاغری استفاده کرده بودم از من سوال می کردند.

به همه می گفتم که با روش لاغری با ذهن لاغر شده ام اما هیچکس باور نمی کرد چون اصلا نمی دانستند این چه روشی است و چطور می شود با ذهن لاغر شدن. جالب اینکه خودم هم نمی دانستم که چطور باید این موضوع را شرح بدم چون برای بار اول بود که بدون رژیم و ورزش لاغر شده بودم و خودم هم نمی دانستم روند لاغری من چگونه بوده است که آن را برای دیگران توضیح بدم.

بعد از چند وقت یکی دو نفر از اطرفیان من که اضافه وزن داشتند علاقمند به اطلاع از روش لاغری با ذهن شدند و از من درباه چگونه لاغر شدن با ذهن سوال می کردند.

برنامه الهی

چهارمین اقدام خداوند

خیلی برای آنها توضیح می دادم ولی متوجه نمی شدند تا اینکه این ایده در ذهن من شکل گرفت که به جای توضیح دادن نوشته ها و تمریناتی که انجام داده ای را به آنها هم بگویم تا انجام دهند و به این شکل خودبخود لاغری با ذهن را یاد خواهند گرفت.

در پیروی از برنامه الهی من جهان به این شکل رقم خورد که: گروهی در تلگرام تشکیل دادم و من به همراه دو نفر از علاقمندان به لاغری با ذهن عضو این گروه شدیم.

هر روز درباره تمریناتی که انجام داده بودم و کلا لاغری با ذهن مطالبی را به شکل نوشتاری در گروه منتشر می کردم.

یکی از دوستان من که اتفاقا کاملا متناسب بود جهت کنجکاری از من خواست که او را عضو گروه کنم تا ببیند من دارم چه کاری انجام می دم.

این فرد را عضو گروه کردم.

اتفاقا برادر این فرد هم مرا می شناخت و در یک مکالمه تلفنی وقتی دوست من درباره لاغر شدنم و اینکه ادعا می کنم با ذهنم لاغر شده ام صحبت کرده بود او نیز کنجکاو شده بود و توسط برادرش عضو گروه لاغری با ذهن شد و گروه ما پنج نفره شد.

چند روز به همین شکل گذشت تا اینکه برادر دوستم که تهران زندگی می کرد و اصلا با من در ارتباط نبود درباره موضوع لاغری با ذهن با همسرش که اتفاقا اضافه وزن دارد و سالهاست برای لاغر شدن تلاش می کند صحبت می کند و به او پیشنهاد می دهد که عضو گروه بشه و نوشته های من را مطالعه کند، شاید بتونه سر در بیاره که من چی می گم.

البته به همسرش گفته بود که این فرد را می شناسم و خودش چاق بوده و الان لاغر شده و همین تایید برادر دوستم باعث میشه تا همسرش کنجکاو بشه که لاغری با ذهن چیه و عضو گروه شد.

آن خانم چندتا از نوشته های من در گروه چند نفره را می خواند و احساس خوبی پیدا می کنه و براش جالب و جدید می یاد.

در پیروی از برنامه الهی من جهان به این شکل رقم خورد که: از سر شوق که انگار راه جدیدی برای لاغری پیدا کرده لینک گروه چند نفره ما را در یک گروه خانوادگی که تعداد اعضای زیادی داره قرار میده و میگه که این گروه درباره لاغری هست و صاحب این گروه را می شناسه که خودش چاق بوده و از این روش لاغر شده و حالا داره به بقیه آموزش میده.

در طی چند ساعت گروه چند نفره ای که برای توضیح لاغری با ذهن تاسیس کرده بودم به بالای صد نفر عضو رسید. صد نفری که همه مشتاق یادگیری لاغری با ذهن بودند و این سرآغاز تحول در زندگی من و برآورده شدن آرزوی داشتن کسب و کار اینترنتی من بود.

برنامه الهی

واضح تر شدن برنامه الهی من

بعد از مدت کوتاهی به این نتیجه رسیدم که سایت ابزار و یراق اون چیزی نیست که من دوست دارم داشته باشم بلکه دوست دارم کسب و کار اینترنتی من در جهت علاقه اصلی من که لاغری است باشه و به همین دلیل سایتی که چندین ماه شبانه روز براش زحمت کشیده بودم را پاک کردم و مشغول آموزش لاغری با ذهن در تلگرام شدم.

در پیروی از برنامه الهی من جهان به این شکل رقم خورد که: چند سال به همین شکل سپری شد و به لطف خدا اعضای اون گروه چند نفره به حدود دو هزار نفر رسید و در طی این چند سال افراد زیادی نتایج شگفت انگیزی کسب کردند و روز به روز اشتیاق و انگیزه من برای ادامه دادن و گسترش لاغری با ذهن بیشتر شد تا روزی که این ایده در ذهن من شکل گرفت که سایت آموزشی لاغری با ذهن را تاسیس کنم.

اما این بار دیگر شرایط تاسیس سایت تناسب فکری با سایت ابزار و یراق کاملا متفاوت بود چون من از سالها قبل کار کردن با سایت را یاد گرفته بودم و همه تمرینات و آزمون و خطاها را قبلا روی سایت ابزار و یراق انجام داده بودم.

همین امر سبب شد که سایت تناسب فکری در مدت خیلی کمتر و به شکل خیلی بهتری شروع به کار کرد و در همان سالی که تلگرام در ایران فیلتر شد من از چند ماه قبل سایت تناسب فکری را تاسیس و آماده کرده بودم و فیلتر شدن تلگرام هیچ خللی در روند رشد لاغری با ذهن ایجاد نکرد.

من بر اساس برنامه الهی خودم حرکت کرده بودم و هرآنچه برای تحقق آرزوی داشتن کسب و کار اینترنتی نیاز داشتم در زمان مناسب به بهترین شکل در مسیر زندگی من قرار می گرفت و من فقط از این فرصت ها استفاده می کردم.

قدم به قدم حرکت کردم. ابتدا ایده تاسیس سایت ابزار و یراق را اجرا کردم. حدود یک سال بعد ایده لاغری با ذهن به من الهام شد و حدود ۲ سال بعد سایت مشغول آموزش لاغری با ذهن در تلگرام شدم و تقریبا دو سال بعد از آن سایت تناسب فکری که رویای اصلی من بود ولی در ابتدا به شکل سایت ابزار و یراق شکل گرفته بود به واقعیت همیشگی من تبدیل شد.

برنامه الهی

لزوم داشتن آرزو در زندگی

برای لذت بردن از زندگی باید هدف یا آرزو داشته باشید. آرزویی که مشتاق برآورده شدن آن باشید.

آرزویی که واقعا با برآورده شدنش تحول و دگرگونی در زندگی شما ایجاد شود.

اگر آرزوی شما دارای این شرایط و ویژگی ها باشد از فکر کردن به آن لذت می برید و هرگز خسته نمی شوید.

از اینکه برای تحقق آرزوی خود قدم بردارید احساس شادی و رضایت خاطر دارید.

قدم برداشتن می تواند مطالعه کردن درباره آن آرزو باشد. قدم برداشتن می تواند صحبت کردن درباره آرزوی خود با فرد مناسب و یا حتی نوشتن درباره آن برای خداوند باشد.

باید از طریق نوشتن و صحبت کردن بر آرزوی خود متمرکز شوید تا ارزش این آرزو و خواسته بیشتر و بیشتر شود و پیام شما مورد تایید خداوند قرار گرفته و برنامه الهی برای تحقق آرزوی شما طرح و به شما عرضه شود.

در اجرای مراحل بعدی دیگر شما تنها نیستید. بلکه خداوند را به عنوان مدیر برنامه الهی خود همراهتان دارید و در بهترین زمان بهترین تصمیم و ایده ها را به سمت شما جاری می کند.

شما فقط کافی است به ایده های الهامی خود عمل کنید. این ایده ها بسیار ساده هستند و با شرایط فعلی تان می توانید آنها را انجام دهید.

فقط لازم است به برنامه الهی خود ایمان داشته باشید و تصور نکنید چرا چند روز گذشت ولی اتفاق خاصی رخ نداد.

اینگونه فکر نکنید که آرزوی من خیلی بزرگ است و این حرکت ها یا اقدامات کوچک چه فایده ای دارد؟

خواسته یا آرزوی من نیاز به چقدر پول و سرمایه دارد و من هیچ پولی ندارم و چگونه قرار است این پول به من داده شود؟!

هرگونه فکر کردن به چطور و چگونه اجرا شدن برنامه الهی برآورده شدن خواسته و آرزویتان باعث ایجاد اختلال در روند اجرای برنامه الهی تان می شود.

بنابراین بدون مقاومت هر اقدامی که فکر می کند در مسیر تحقق آرزویتان است را با اطمینان و اشتیاق انجام دهید هرچند که به نظر خیلی کوچک و بی تاثیر باشد.

برنامه الهی با برنامه های دنیایی بسیار متفاوت هستند و نتایج آنها نیز فراتر از انتظار زمینیان است.

به برنامه الهی خود ایمان داشته باشید و حرکت خود را آغاز کنید.

اخطار

تمرین:

۱- با توجه به آگاهی های این جلسه درک و برداشت خود برای ادامه زندگی را شرح دهید.

۲- تاکنون در زندگی چه اهدافی را تعیین و به آن رسیده اید؟ بزرگ یا کوچک بودن ندارد،‌ هر هدفی که تعیین کرده و به آن رسیده اید را شرح دهید.

۳- روزهایی که مشغول رسیدگی به اهداف خود بوده اید با چه حال و احساسی زندگی می کردید، درباره ذوق و شوق و انگیزه زندگی کردن در اون دوران شرح دهید.

۴- لیست آرزوهای خود در فایل مقدمه را مرور کنید و سعی کنید از نظر خداوند مسیر رسیدن به خواسته های خود را به شکل ساده ترسیم کنید. به این معنی که اگر شما خدا بودید چگونه به ساده ترین شکل ممکن این خواسته ها را برای بنده خود برآورده می کردید.

منتظر خواندن نوشته های شما هستم

همراه همشگی شما: رضا عطارروشن

با دادن ستاره به این مطلب امتیاز بگیرید.

امتیاز 4.45 از 74 رای

https://tanasobefekri.net/?p=42301
83 نظر توسط کاربران ثبت شده است.
اندازه متن بخش نوشتن دیدگاه:

دیدگاهتان را بنویسید

اندازه متن دیدگاه ها
      آواتار زهره
      1403/09/11 00:00
      مدت عضویت: 511 روز
      امتیاز کاربر: 11510 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 500 کلمه

      به نام خدای مهربانم 🥰🙏

      سلام خدمت استاد عزیزم و دوستان گلم 🙋‍♀️🥰

      من به برنامه الهی خداوند ایمان دارم بله من خیلی دوست داشتم

       مفهوم کلمه  خودشناسی وخدا شناسی رو درک کنم اون زمانی که محصل بودم این رو در کتابهای زیادی مطالعه کرده بودم ودرست مفهومش رو نمی فهمیدم اصلا خود!شناسی یعنی چی و چطور میشه به خداشناسی رسید واین موضوع در پس ذهنم بود

      و همیشه به ما گفته شده بود برای پیشرو  ودوستار امامان باشی باید تنهااونها بشناسی وبه معرفت اونها دست پیدا کنی و ولی راهش رو بلد نبودم و

      یکی از آرزوهام این بود که من همیشه از خداوند خیر دنیا و آخرت رو میخواستم 

      دوست داشتم احساس آرامش و خوشبختی داشته باشم 

      و الان مطمئنم به مسیر الهی خودش هدایت شدم و دارم به علم و آگاهی ودانش دست پیدا میکنم و بسیار سپاس گذار پروردگارم هستم 

      و وقتی به این مسیر دریافت آگاهی ها رسیدم به مسیر تناسب اندام هم به راحتی هدایت شدم بله به این سایت هم برای من یک نشونه بود که من از خدا خواستم وبه دنبال لاغر شدن آسون از طریق قوانین جهان هستی بودم ومن الان در این سایت هستم 

      و بازم از خداوند می خواهم من روبه برنامه الهی که به تجربه کردن ثروت و پول بیشتر و راحت وآسونی هدایتم کنه من نمی دونم ولی خود خدای عزیزم میدونم دوست دارم با فراق باز و حال خوب از زندگیم لذت بیشتری ببرم 

      دوست دارم آسون بشم برای آسونی ها 

      دوست دارم چرخ زندگیم روان تر بچرخه و تمام نیازهای ضروری رو به راحتی مثل آب خوردن تهیه کنم وهر لحظه از تجربه کردن اونها سپاس گذارتر باشم وحس سپاس گذارم در هر زمان بیشتر بیشتر بشه 

      ومن در همین الانم هم خیلی شکر گزار  پروردگارم هستم 

      دوست دارم مسله ارثم رو به بهترین روش وبه آسونی  وبا صلح وآرامش وبا برکت دادن به اون تمام کمال تجربه کنم 

      دوست دارم دیگه راحت وبدور از اتفاقات پیرامونم زندگی کنم 

      دوست دارم همش در حال تجربه لحظات شاد باشم 

      خدایا دوست دارم به سفر های رویای برم ولذت ببرم 

      دوست دارم همسروپسرم وخودم در سلامت کامل و حال خوب هر لحظه شاد باشیم واز بودن در کنار هم لذت ببریم و خوشبختی رو به معنای واقعی تجربه کنیم 

      خدایا آسون کن برای آسونی ها 

      خدایا شکرت 

      واکنون در مسیر رسیم به هدف تناسب اندامم دارم با شور وشوق ادامه میدم و حال خیلی خوبی دارم و مطمئن هستم لاغر میشم 

      چقدر من فوق العاده هستم چون خالقم فوق العاده هستش وچون حامی وهدایت کننده به نام ربم رو دارم به خودم افتخار می کنم وخودم رو لایق بهترین زندگی میدونم من باید بهترین هارو تجربه کنم ومن در بهترین مسیر زندگی قرار دارم 

      درمسیر درست الهی خودم هدایت شدم 

      برنامه الهی خودم رو دارم و خداوند من رو هدایت میکنه تا بهترین ها رو تجربه کنم پس ادامه میدم من ار خداوند می خوام زندگی پر از نعمت وپولهای فراوان رو تجربه کنم دوست دارم تمام نیاز هام رو تجربه می کنم به زودی می تونم اونها رو تجربه  کنم خداوندا سپاس گذار تو هستم من درخواست میدم وتو برام اجابت میکنی 

      خدایا شکرت ۰🙏🏻🙏🏻🙏🏻

      سپاس فراوان از استاد عزیزم 🙏🏻🌹

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار ایمان ظهوریان
      1403/08/19 17:42
      مدت عضویت: 23 روز
      امتیاز کاربر: 170 سطح ۱: کاربر مبتدی
      محتوای دیدگاه: 22 کلمه

      من نمیدونم چی بگم…بنظرم شما زبان خداوند هستید…بهتون ایمان دارم…

      میتونم بگم تمام مطالبتون رو خوندم و واقعا نمیدونم چی بگم زبونم قاصره…

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      امتیاز کاربر: 5260 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 180 کلمه

      سلام به همگی با خوندن این مطلب احساس میکنم چقدر زندگی راحته و این ما هستیم که سختش میکنیم من وقتی ۱۷ سالم بود یه معلم روان شناسی داشتیم اون موقع اون در مورد تلپاتی صحبت کرد و پراکنده در مورد قانون جذب گفت نه اینکه کلمه ی قانون جذب رو به کار ببره و من از همون موقع به قانون جذب اعتقاد داشتم و اگر چیزی یاد میگرفتم انجام می‌دادم و موفق بودم ولی هیچ وقت پیوسته نبود    تو این قسمت که استاد گفتن دنبال برنامه ی الهی تون باشید من یکی از آرزوهام واقعا اینکه که قانون جذب رو به دانش آموزان یاد بدم یادم اون موقع من فقط عبارت تاکیدی می‌ساختم یا تجسم که از تجسم خیلی نتیجه ی معجزه گونه ای گرفتم و این که من امروز توی این سایت هستم و میخوام با قدرته ذهنم متناسب بشم به خاطر معلمی بود که بیست و اندی سال پیش در مورد قانون جذب صحبت کرد من به برنامه الهی ایمان دارم خدایا ایمان دارم میدونم که این آرزوی من خیلی راحت برآورده میشه ممنون از همگی

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فریبا فروغی
      1403/07/06 13:38
      مدت عضویت: 762 روز
      امتیاز کاربر: 17435 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 578 کلمه

      باسلام خدمت شما استاد عزیز

      خیلی برام جالب بود که ر برنامه‌ریزی و هدف گذاری نداشته باشیم جهان هستی ما رو بیکار رها نمی‌کنه و خودش در جهت زندگیمون برای ما برنامه و هدف قرار میده،

      مثلاً بعضی آدم‌ها رو دیدم که همیشه میگن کار دنیا تموم نمی‌شه و هر چقدر که کار می‌کنیم کارمون اسمی هم نداره اما تموم شدنی نیست،

      نظرم اینجور آدم‌ها چون برنامه‌ریزی روزانه و روتین و استایل درستی ندارند یشه درگیر دغدغه‌های کوچیکی هستند که اگر با نظم و برنامه‌ریزی انجام بشه اونا رو خسته نمی‌کنه،

      و مهم‌ترین چیز در زندگی هدف داشتن و برای هدف تلاش کردن است من از زمانی که زندگیم رو هدف گذاری و برنامه‌ریزی کردم تونستم همیشه با کیفیت خوبی از روزهای خودم برای رسیدن به اهدافم تلاش کنم،

      خواسته‌هایی که همیشه در گذشته می‌خواستم اما خوب هیچگاه باور نداشتم که می‌تونم با نوشتن یا حرف زدن درباره خواسته یا هدفم به راحتی با هم زمانی‌ها به اون دست پیدا کنم،

      مثلاً یکی از هدف‌های من این بود که همیشه سلامتی داشته باشم و ترس از خوردن غذاها رو کنار بزارم و با حس خوبی غذا بخورم و نگران این نباشم که بعد از خوردن غذا درد یا مریضی سراغ من بیاید،و از زمانی که باور کردم و برنامه‌ریزی گذاشتم برای این موضوع و قدرت را از غذاها گرفتم و به ذهنم دادم من این مدت هیچگاه دچار مشکلی نشدم،

      مثلاً یکی دیگه از رسیدن به هدف‌های من که شاید کوچیک بوده اما وسایل و لوازم مورد نیاز برای بهتر و بیشتر لذت بردن اتاقم بوده همیشه دوست دارم اتاق زیبایی داشته باشم چراغ داشته تخت راحت و یک محیط امن که بشینم و به فایل‌های خوب خودم گوش بدم،

      و تقریباً نصف همه این اهدافم رو اجرایی کردم با کمک خداوند و اونا رو تجربه دارم می‌کنم،

      پس باید در زندگیمون برنامه‌ریزی و هدف گذاری داشته باشیم و اول از همه مهمتر بود اینکه انسانی آگاهتر باشم تا بهتر با شرایط زندگی خودم رو سازگاری بدم و انسانی آرامش بخش و راحت باشم شادی تولید کنم و خودم را دوست داشته باشم،

      همه چیز دست به دست هم می‌دهند تا ما به اون برنامه‌ریزی که توی ذهنمون داریم یا گاهی توی دفترم برای خدا می‌نوشتم انجام بشه،

      و من اینطوری بود که به برنامه‌ریزی خداوند در زندگیم ایمان آوردم،

      مثلاً همین چند روز پیش فقط یک جمله در دفتر خودم نوشتم و با خدا در ذهنم حرف زدم که برای بهتر راه رفتن و بیشتر لذت بردن کفش جدیدی رو دوست دارم امتحان کنم و داشته باشم و به اون دست پیدا کردم،

      شاید خیلی کوچیک به نظر بیاد اما برای خدا فرقی نمی‌کنه خواسته خواسته است من براش برنامه‌ریزی کردم وقت گذاشتم و دنبالش رفتم چندین مغازه رو گشتم که به اون کفش مورد نیازم که هم نرم و هم راحت باشه دست پیدا کنم،

      ولی الان که نگاه می‌کنم قبل از اون خیلی احساس خوبی داشتم برای همین راحت‌تر برای من اتفاق افتاد،

      پس اگه با شوق و ذوق زندگی خودمون رو برنامه‌ریزی کنیم و به هدف‌هامون فکر کنیم می‌تونیم راحت‌تر بهش برسیم وقتی که حس خوبی داشته باشیم و به قدرت اراده خداوند ایمان داشته باشیم که همه چیز با برنامه‌ریزی و هدف گذاری ما در زندگی با کمک خداوند پنجم میشه فقط کافیست که همزمانی‌ها ایجاد بشن و ما در مسیر هدایت اون هدف قرار بگیریم،

      بعد می‌بینیم که چقدر راحت به آرزوها خواسته‌ها و هدف‌هامون در زندگی می‌رسیم و دیگه احساس نمی‌کنیم که چقدر کار دنیا سخته چقدر همش باید خستگی بکشیم و کار انجام بدیم،

      دیگه راحتیم از زمانی که برنامه‌ریزی داریم کیفیت زندگی بهتری رو تجربه می‌کنیم،

      باتشکرازشما 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 10 از 2 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار مریم نیکروان
      1403/07/01 20:04
      مدت عضویت: 126 روز
      امتیاز کاربر: 4210 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 45 کلمه

      سلام خداروشکرمیکنم منو تواین مسیرقرارداده وخیلی خوشحالم وازخدای خودم تشکرمیکنم من دوست دارم اندام متناسب داشته باشم ودرامدیی داشته باشم مستقل باشم وخانه خوب وماشین خوب درامدهمسرم خوب بشه فرزندم سالم ودراینده موفق بشه زندگیم خوب وخوش باشه بدورازامواج منفی خدایامن به معجزات ایمان دارم 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار مهدیه
      1403/07/01 11:16
      مدت عضویت: 678 روز
      امتیاز کاربر: 10645 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      محتوای دیدگاه: 100 کلمه

      و خدایی که در این نزدیکیست.

      خدایا شکرت که هدفگذاری میکنم و تو هم منو به بهترینها هدایت میکنی.

      یکی از هدفهام اینه که بتونم کسب و کار دوم رو راه بندازم.هدفم بعدیم اینه بتونم وزن کم کنم و متناسب بشم.هدف بعدیم اینه بتونم با ایده های راهساز خداوند باردار بشم اونم دوقلو،وای چ شود.الهی شکر از این ایده ها و آرزوها.خدایا میدونم مدیر برنامه ی خوبی هستی بهت ایمان دارم و تمام امور رو به تو میسپارم.در بهترین زمان و بهترین مکان بهم میگی بفرمایید آماده شد.لذت ببر.خدایا شکرت که توی ابن سایت هستم و با این فایلهای بی‌نظیر آشنا شدم

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فهيمه
      1403/06/29 08:40
      مدت عضویت: 647 روز
      امتیاز کاربر: 9400 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,223 کلمه

      به نام خداي هدايتگرم

      سلامي گرم خدمت استاد عطار روشن گرامي

      تمرین:

      ۱- با توجه به آگاهی های این جلسه درک و برداشت خود برای ادامه زندگی را شرح دهید.

      بخش”لزوم داشتن آرزو در زندگی” انقدررررر براي من كليك كرد كه دوست دارم همه بخش هاش رو كپي كنم و اهميت اين بخش رو در متنم بيارم ولي استاد بيشتر تاكيد دارن متن رو كپي نكنيم…

      يكي از مهمترين جملاتش رو اضافه ميكنم به متن:

      باید از طریق نوشتن و صحبت کردن بر آرزوی خود متمرکز شوید تا ارزش این آرزو و خواسته بیشتر و بیشتر شود و پیام شما مورد تایید خداوند قرار گرفته و برنامه الهی برای تحقق آرزوی شما طرح و به شما عرضه شود.

      من درباره مزاياي نوشتن زياد شنيده بودم ولي اين چيزي كه استاد درباره نوشتن آرزو ها گفتن انگار يه حلقه مفقوده رو برام روشن كرد تا ايمانم به نوشتن هام بيشتر بشه …مينوشتم هميشه ولي با اين ايمان نه…فقط چون شنيده بودم بنويسيد خوبه ، مينوشتم.

      قدم برداشتن می تواند مطالعه کردن درباره آن آرزو باشد. 

                                              قدم برداشتن می تواند صحبت کردن درباره آرزوی خود با فرد مناسب

                                                                                                                           و یا حتی نوشتن درباره آن برای خداوند باشد.

      هميشه شنيده بودم يك گام عملي براي خواستتون برداريد…ولي اين كه اون گام همينقدر ميتونه ساده باشه، خود بخود حس شيرين مفيد بودن رو با هر اقدامي هرچند از نظر ما كوچك رو بهم ميده.

      با اين اطلاعات ادامه زندگي و رسيدن به آرزوهام رو دست يافتني تر ميبينم 

      ۲- تاکنون در زندگی چه اهدافی را تعیین و به آن رسیده اید؟ بزرگ یا کوچک بودن ندارد،‌ هر هدفی که تعیین کرده و به آن رسیده اید را شرح دهید.

      يادمه تازه مهاجرت كرده بودم و هميشه ميرفتم سايت هايي كه فروش آنلاين دارن رو نگاه ميكردم ميرفتم روي اسم فروشنده هايي كه مثلا توي آمازون ميفروختن كليك ميكردم و هميشه با خودم فكر ميكردم اينا چطور شروع كردن؟

      با خودم ميگفتم فروش آنلاين توي همچين وب سايت هاي معتبري چقدر براي يه مهاجر سخته ..

      توي يه دفتري همين متن بالا رو نوشتم … چند وقت بعدش ايده اينكه از كجا شروع كنم و چطور شروع كنم به فروش آنلاين در اون وب سايت ها بهم داده شد و من شروع كردم كتاب هاي درسي خودم رو كه ديگه لازمشون نداشتم رو گذاشتم براي فروش…هنوز آموزش نديده بودم چطور بايد شروع كنم…فقط ترسام ريخته بودن و شروع كردم…يواش يواش در طي مسير اجناس ديگري براي فروختن اضافه كردم و تا الان كه ديگه كلا تصميم گرفتم اون شغل رو عوض كنم …چون مثل استاد كه منم به يك تضاد خوردم …و اونم اينه كه دوست دارم شغلم صد درصد آنلاين باشه ..الان فروشم آنلاين هست ولي تهيه اجناس و انبارداري و ارسال به عهده خودم هست…كه به اميد الله ميخوام شغلم رو تغيير بدم و صد در صد آنلاين باشه …من باشم و يه كامپيوتر ..هر جاي دنيا.

      ۳- روزهایی که مشغول رسیدگی به اهداف خود بوده اید با چه حال و احساسی زندگی می کردید، درباره ذوق و شوق و انگیزه زندگی کردن در اون دوران شرح دهید.

      وقتي اون شغلم رو شروع كردم بسيار خوشحال بودم..و اعتماد به نفس زيادي داشتم به اين دليل كه در كشوري ديگر غير از ايران شغلي دارم كه براي خودم هست…چون خواسته من اين بود كه بيزنس خودم رو داشته باشم و خوب فروش اينترنتي در خارج از ايران و در آمريكا كه من هستم خيلي مرسوم هست…همون سال اول گفتم حالا كه اين پتانسيل اينجا هست و انقدر مردم راحتن با خريد اينترنتي چرا من يادش نگيرم و انجامش ندم…و با توكل به خدا شد…

      شروع اون كار براي من سخت بود …تهيه اجناس…پيدا كردم منابعي كه بشه اجناس رو ارزانتر خريد…اينكه اجناس مورد پسند مشتري ها باشه…چون دنياي بزرگي هست براي فروش آنلاين..اون موقع درباره قوانين زياد نميدونستم تازه داشتم هم قوانين جهان هستي رو ياد ميگرفتم هم كارم رو شروع كرده بودم به همين دليل باور داشتن به وجود رقبا…

      يادمه در كلاسي ثبت نام كردم براي فروش آنلاين و ديدم اونجا فقط از اينكه از رقبا عقب نمونيد …چطور بازار رو از رقيب بگيريد…چطور جنسي بخريد كه رقباي كمتري داشته باشيد…اگر جنسي داريد كه رقيب زياد داريد چطور اون رو بفروشيد…

      و مسايلي از اين دست خيلي صحبت ميشد.

      يكسال گذشت در بودنم در اون دوره…همچنان هم داشتم قوانين جهان هستي رو آموزش ميديدم، يه روز از كلاس پرسيدم من اين جنس رو دارم به نظرتون چه قيمتي براش بزارم…عكس جنس رو براشون فرستادم..اتفاقا از اون جنس فقط يه دونه خريده بودم و همون لحظه ايميلي از يك مشتري گرفته بودم كه توضيحاتي درباره همون يه جنس ميخواست

      حالا چزا از اون كلاس پرسيدم؟

      چون اونا قبلا خيلي درباره اينكه اين نوع جنسي كه من دارم فلان جور باشه خوبه براي فروش …بهمان جور باشه خوب نيس و و اينا…حرف زده بودن

      منم يادم بود اون حرفاشون

      خلاصه عكس جنس رو كه فرستادم توي كلاس آنلاينمون و گفتم نظرتون رو بديد

      فكر ميكنيد اونا چي گفتن؟

      گفتن اين يه دلار هم نمي ارزه اصلا نزار براي فروش

      من همون لحظه گفتن نه اينا ميدونن نه من

      فقط خدا ميدونه و بس

      و همون يه ساعت بعدش همون مشتري همون جنس رو ازم من خريد فك كنم 15 دلار 

      دقيق يادم نيس

      چقدرررر هم رضايت داشت بعدش اومد نظر مثب برام نوشت توي وب سايت و گفت فروشنده خوبيه و از اين حرفا

      ۴- لیست آرزوهای خود در فایل مقدمه را مرور کنید و سعی کنید از نظر خداوند مسیر رسیدن به خواسته های خود را به شکل ساده ترسیم کنید. به این معنی که اگر شما خدا بودید چگونه به ساده ترین شکل ممکن این خواسته ها را برای بنده خود برآورده می کردید.

      خواسته هام:

      1. تناسب اندامم به وزن دلخواهم 58 كيلو
      2. شغل جديدم رو استارت بزنم در زمينه هوش مصنوعي هست
      3. شغل فعليم رو همونطوري كه ميخوام به پايان برسونم
      4. تغيير خونمون به خونه رويايي ام

      1.خواسته اولم اگر خدا بودم همونطور كه شبها ميخوابم موهام رشد ميكنه …شبها ميخوابم خون در تمام قسمت هاي بدنم در جريانه …و هزاران دليل ديگه ..به راحتي ميتونه چربي هاي اضافي رو به اضافه باورهايي درباره اضافه وزن رو با يه حركت شيفت دليل كنه…

      منظورم اين نيست كه صب بيدار بشم متناسب شده باشم…

      منظورم اينه همانطور كه ما ميخواهيم خونه تكوني كنيم ممكنه يه هفته طول بكشه ممكنه يه ماه طول بكشه ولي ما نهايتا ميدونيم خونمون تميز ميشه …همونطور هم براي من ميتونه به راحتي اتفاق بيوفته …چه بسا كه دارم ميفهمم اين تغيير شروع شده

      2.همونطور كه بدون كلاس رفتن و آموزش ديدن يه روزه شغل قبلي ام رو استارت زدم و ترس ها رو محو كرد درون من، همونطورم شغل جديد رو ميتونه در يك روز برام استارت بزنه و من در طي مسير هم پول ميسازم هم آموزش ميبينم…

      3.چون در همين شغل فعليم هم با خدا قرار داد بستم و گفتم ميخوام صد درصد آنلاين كار كنم و مثل استاد دلايلم رو تقيريبا نزديك به دلايل استاد نوشتم، خدا هم دوست داره من بيشتر شاد باشم و مثل اب خوردن اين شغلم رو به پايان ميرسونه…ميدونم خدا و جهان هستي و قوانين جهان هستي با تمركز تكه تكه مخالف هستن به همين دليل خدا زودتر تمركز من رو يه جا ميزاره روي شغل جديدم…

      سپاس استاد

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار زهرا آقچه لو
      1403/06/05 20:59
      مدت عضویت: 185 روز
      امتیاز کاربر: 5920 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 543 کلمه

      به نام خداوند بخشنده و مهربان.

      سلام خدمت شما بزرگوار و همه عزیزان.

      ۱,برای ادامه زندگی باید هدف داشته باشیم وگرنه دنیا هزارجور مشکل را سر راهمون قرار میدهد. چونکه سیستم جهان هستی رو به حرکت و گسترش هست و امکان ندارد که کسی ثابت بماند برای امدن به این دنیا هرکسی هدفی داشته و خدای مهربان هیچ چیز را بی حکمت نیافریده است اگر حرکت نکنی به سمت هدفی مجبور میشوی به سمت مشکلات حرکت کنی پس هدف داشته باشیم.

      ۲,هدفهای من در زندگی:کم کردن وزنم که رسیدم البته بازگشت که شرحش در اینجا نیست. گرفتن گواهینامه در هجده سالگی، یاد گیری آهنگ های مختلف در موسیقی، هدف های روزانه ای که برای خودم دارم از جمله کار کردن روی سایت تناسب فکری، روی ثروتمند شدن. عروسک های مختلفی که بافتم. خرید دوچرخه و ماشین ظرفشویی رفتن به مسافرت و….

      ۳,در زمینه موسیقی اینطوری بودم که انگار دارم بزرگترین کنسرت جهان را اجرا میکنم و شروع به تمرین ان اهنگ با ذوق میکردم و تصور میکردم جمعیت دورم هستند و تشویقم میکنند و من عالی مینوازم. درباره گواهینامه هر روز اینو میدیدم که پشت فرمون ماشین خودم نشستم و دور دنیا را میگردم. درمورد لاغری لباس های عالی را در ذهن خود تجسم میکردم. درمورد دوچرخه اینکه دارم با گروه های دوچرخه سواری دوچرخه بازی میکنم و حس و حال عالی و….

      4,خواسته اولم رسیدن به وزن پنجاه و شش کیلوگرم بود:کمک میکردم بهتر اگاهی های دوازده قدم را درک کند. و پول خرید ورود به سرزمین لاغرها و زمان کافی برای کار کردن روی دوره را بهش میدادم و حسابی کمک میکردم این اگاهی ها را درک و عمل کند.

      خواسته دوم:خرید سه دوره از سایت دوست دیگری که پول آنها هم به صورت یکجا بهش واریز میکردم و میگفتم بنده ی من برو حالشو ببر بخر کار کن رشد کن چون با رشد تو منم بیشتر خوشحال میشم.

      داشتن ماهی در حال حاضر پنج الی شش میلیون درامد: میگفتم تو روی باورهای ثروتت کار کن بقیشو بسپر به من البته از راه موسیقی و داستان نویسی هم این امکان را فراهم میکردم.

      ۴,داشتن خانه بزرگ برای خودم:خب پول اینم از وحی میفرستادم براش چون حقیقتا ایده ای ندارم بابت این خخ

      ۵,بهبود رابطه یا جدا شدن از همسرم:به راحتی بساط جدا شدن و پول لازم و خونه ای که بعد از جدایی در ان زندگی کند را فراهم میکردم مثلا داییم خونه اش را خالی میکرد و میداد به من یا دختر خالم خانه ای اجرا میکرد و با هم زندگی میکردیم یا پدرم طبقه بالا را میساخت.

      ۶،داشتن ماشین کی ام سی تی ناین تراکمپری و مسافرتی:برنده شدن در مسابقه ای چیزی 

      ۷,هدایت شدن به مسیرهای بهتر برای موسیقی:مثلا گروه ها و مربی های فوق حرفه ای در یوتیوب فیلم های منو میدیدند و به استعداد فوق العاده ام پی میبردند و بعدش زنگ میزدند و با هزینه خودشون اموزش و خوابگاه عالی و …. را فراهم میکردند.

      8,خرید اسکوتر برقی موتور:اول جا پارکشو میدادم بعد هم پولشو از طریق همسرش میدادم.

      ۹,مسافرت های عالی به سراسر جهان و کره جنوبی باز هم پول 

      ۱۰,یادگیری بهتر و درک مطالب قرآنی و زندگی با کمک خدا و عمل به انها که الانم از این روشم راضی ام

      ۱۱,به فروش رفتن عروسکام:اینطور که هر مهمونی میاد خونه ات از اونا خوشش میاد و میخره یا زهراخانوم برات میفروشه.

      ۱۲ پیدا کردن دوستان عالی برای اینم ایده ندارم

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار نرگس عبداللهی
      1403/06/03 15:47
      مدت عضویت: 202 روز
      امتیاز کاربر: 4915 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 170 کلمه

      سلام استاد چقدر از خواند ن این متن داستان زندگی شما و رسیدن به آرزوها تون‌لذت بردم و در عین حال اشگ ریختم و براتون خوشحال شدم واز این که چقدر راحت و زیبا میشه با خداوند در ارتباط باشیم ولی ازش غافل میشیم 

      راه اشتباه خودمون رو میریم‌در خالی خداوند فرموده از تو حرکت از من برکت به همین زیبایی وجود خودش رو برای ما اعلام کرده 

      من بارها با خداوند صحبت کردم ودرخاست های خودم رو مطرح کردم ولی اینبار با خواندن این متن شما دیدم باید بنویسم چقدر دوست دارم درخواست های خودم رو بنویسم وبرای هرکدومش شرح حال بدم خیلی حس خوبی داره نوشتن من در دفترچه خودم انشایی نوشتم وخاسته خودم رو مطرح کردم البته در زمینه لاغری قبلا هدایتم کرده به سایت شما ودارم استفاده میکنم و لذت میبرم ولی اشتیاقم‌ببشتر شد وحتما به هدفم میرسم فهمیدم برای هر خاسته خودم باید دلیل بیارم تا بتونم به خودم وخدای در ونم‌ اثبات کنم که من هدفی دارم و بی دلیل ولی برنامه زندکی نمیکنم خدایا شکرت

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار الهام خضرلو
      1403/05/18 11:55
      مدت عضویت: 1924 روز
      امتیاز کاربر: 7788 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,330 کلمه

      به نام خدای مهربان 

      سلام به استاد عزیزم ودوستان همراه 

      من به برنامه های الهی ایمان دارم.

      من خداوند را مدیر برنامه ها واهداف وارزوهای خودم کردم.

      خداوند بهترین مدیر برنامه هست .

      من بارها این متن شگفت انگیز را مطالعه کردم واز آن خیلی لذت بردم امروز بالاخره به خودم قول دادم دیدگاه این قسمت رو هم بنویسم ودینم را به این مطالب آگاهی بخش وسرشار از نور ادا کنم.

      استاد درین قسمت به ما یادآور شدن که در زندگی برای خودمان هدف داشته باشیم وهیچ وقت زندگیمان رو بدون هدف نگذرانیم من سالها قبل آشنایی با قانون جهان اصلا هدف نمی‌شناختم واصلا در زندگی برای خودم هدف نداشتم هدفهایی هم اگر بود باری به هر جهت بود و گذرا ومقطعی بود 

      من درس میخواندم ولی هدف مشخصی برای آینده درسی خودم نداشتم ولی بعد از آشنایی با قانون من با هدف داشتن در زندگی آشنا شدم ومعنای هدفمند زندگی کردن را فهمیدم 

      من چند سالی هست برای خودم اهداف معین ومشخص دارم برنامه های کوتاه مدت بلند مدت ومیان مدت اهداف کوچک اهداف بزرگ 

      درسته شاید درین چند سال به اهدافی که برای من بزرگ بوده هنوز کامل نرسیدم ولی همینکه انگیزه وشور وشوق دارم وهمینکه در ذهنم اهدافم مشخص هست وذهنم اهدافم را می‌داند همین خیلی مهم هست. 

      اگر در زندگی هدف نداشته باشیم افسرده وناامید میشیم وزندگی سختی خواهیم داشت جهان با افرادی که هدف ندارند رفتار خوبی ندارد افراد بی‌هدف زندگی شادی ندارند و از زندگی لذت نمی‌برند اگر برنامه وهدف نداشته باشیم جهان برای ما برنامه های ناجالب خودش را می‌فرستد وما هرروز باید درگیر حل مساله هایی باشیم که جهان به سمت ما می‌فرستد.

      پس اولین شرط زندگی شاد ولذت بخش داشتن هدف در هر برهه ای از زندگی هست .

      مثلا کسی که فرزند میخواهد وهدف بچه دار شدن هست بعد بچه دار شدن هم باید برای خودش هدف تعیین کند وگرنه افسرده و نامید می‌شود وقتی بچه کمی بزرگ شد احساس پوچی می‌کند من همین مشکل را بعد دنیا آوردن دخترم و رسیدن او به دو سالگی داشتم. بعداز دوسالگی دیگر بچه کم کم مستقل میشه ومادر دیگر زحمت زیادی ندارد وآن موقع است ک اگر هدف بعدی را تعیین نکرده باشی افسرده میشوی 

      خواهر شوهر وخواهرمن هم دچار این افسردگی شده اند ولی خودشان نمی‌دانند ولی من می‌دانم قضیه از چه قرار است خواهر من سالها دنبال بچه پسر بود و بلاخره بعد هشت سال به آرزوی خودشان رسیدند و دوتا پسر خوشگل وسالم به دنیا آوردند والان تقریب دوسال گذشته وخواهرم حالش خوب نیس بااینکه به شدت آرزوی پسر داشتن میکرد والان دوتا دارد چون او دیگر هدفی در زندگی ندارد ودچار روزمرگی شده ومهمانهای زیادی برای آنها می‌آید وسرش  مشغول پخت و پز ورسیدگی به آنهاس 

      یا خواهر شوهرم هم همینطور بعد از چند سقط به طور معجزه آسا صاحب فرزند دختری زیبا شد و الان سه سالش هست ولی خوشحال نیس ومثل دوران قبل بچه دار شدنش افسرده هست و بچه اش خیلی شلوغ هست واو خیلی خسته شده قبل بچه دار شدن حالش ازین بهتر بود من درد اورا کاملا میفهمم او کل برنامه زندگیش را روی بچه اش گذاشته وفقط برای بچه وقت دارد وبرای خودش اصلا برنامه خاصی ندارد برای همین حالش بده وزندگی شادی ندارد .

      خوب تا الان فهمیدیم که باید برای خود هدف داشته باشیم وبعد رسیدن به اهدافمان هم به سرعت برای خود طرح وبرنامه ی دیگری بریزیم 

      مورد بعدی اینکه

      خداوند مدیر برنامه های ما هست ما فقط کافی هست که برنامه داشته باشیم وراجع به ان تحقیق وتفحص کنیم بنویسیم حرف بزنیم در کل به اهدافمان تمرکز کنیم وانوقت که خداوند وارد می‌شود وما را در مسیر اهدافمان هدایت می‌کند وما را پیش می‌برد او مدیر برنامه ای لایق وعالی هست ما کافی هست به او اعتماد کنیم و در مسیر اهدافمان حرکت کنیم وبه الهامات الهی توجه کنیم تا به راحتی قدم به قدم مارا به خواسته هایمان برساند  

      این مراحل خیلی مهم هست خداوند ایده های ساده وراحت را قدم به قدم الهام می‌کند ما فقط باید ایده ها را اجرا کنیم نباید با ذهنیت خودمان آنها را تحلیل کنیم فقط باید گوش بدهیم واجرا کنیم به چطور وچگونه انجام شدن اهدافمان توجه نکنیم فقط باید به خدای مهربان اعتماد کنیم و به پیش برویم خداوند هر لحظه در کنارماست او تمام مسیر را می‌داند او راه بلد خوبی هست پس به استاد درون گوش کنیم بگذاریم مارا هدایت کند. 

      تو پای در راه بنه وهیچ نپرس 

      راه گویدت که چون باید رفت 

      من  درمورد آرزوی عارف شدنم دوست داشتم بگم من سالها آرزوی کشف وخودشناسی وخداشناسی بودم من عاشق عرفان وشهود بودم در قلبم همیشه دوست داشتم خداوند رو بشناسم من کودکی ونوجوان سختی داشتم به نظرم برای همین عاشق خدا شدم همیشه با خدا حرف میزدم وگریه میکردم وازو کمک میخواستم دعا میکردم زیاداهل نماز نبودم فقط با او به زبان ساده حرف میزدم بعد از کنکور من رشته ادبیات فارسی قبول شدم ترم دوم باز هم کنکور دادم رتبه ام عالی شد ولی درانتخاب رشته خوب عمل نکردم ودر سراسری و رشته ی دیگر قبول نشدم وهمان رشته ی ادبیات را ادامه دادم  کتاب‌های ادبیات سرشار از عرفان ومعنویت بود کتاب حافظ مولانا سعدی و..من از ادبیات لذت می‌بردم نه از شعر از محتویات شعرها لذت می‌بردم البته خیلی هم متوجه نمی‌شدیم چون واقعا شعرها تاویلهای زیادی دارند ونمیشود منظور شاعر را به راحتی تشخیص داد 

      من دوران کارشناسی را تمام کردم ودر کارشناسی ارشد قبول شدم خیلی خوشحال بودم در دوران ارشد به یک استاد عرفان در دانشگاه که کتاب‌های عرفان دروس مارا تدریس میکرد آشنا شدم از چهره ی این فرد نور می‌بارید من مرید این استاد شدم من عاشق این استاد شدم و از او تبعیت کردم من و دوستم همش ازو حرف میزدیم از آرامش چهره ی او از نور درون او که در چهره اش نمایان بود.صدای دلنشین وروحانی داشت.

       به گفته خودش بهترین عرفان را پیدا کرده او عرفان کیهانی رو به ما معرفی کرد ومعده درد دوستم با چند جلسه فرادرمانی که مراقبه مانند بود درمان شد دوستم خیلی خوشحال بود من هم اعتماد کردم من هم وارد عرفان کیهانی شدم خیلی حس خوبی داشتم گمشده خود را یافته بودم چندترم راگذراندم خیلی مطالب عالی داشت استادم میگفت من سالها دنبال عرفان در کتاب‌های ادبیات بودم ولی این عرفان کاملترین عرفان هست خدا را درین عرفان شناختم

      من شيفته وشیدای استاد بودم شيفته ی حرفهایش در آن عرفان‌ هم هستی را دارای شعور معرفی می‌کرد درآنجا هم غم وغصه را نفی میکردند و عزاداری را نفی می‌کردند وشادی را ترویج می‌دادند در آن عرفان هم در مورد شبکه مثبت ومنفی در جهان حرف می‌زنند من دوسال آن عرفان را مطالعه کردم ولی به خاطر مشکلاتی که در مراقبه دچار آن شدم رها کردم موسس آن عرفان زندانی شد وسالها درزندان به سربرد ولی بالاخره آزاد شد والان در کاناداس 

      من دوباره مایوس وسرخورده سالها را سپری کردم بعد ازدواجم باز هم شرایطم بدتر شد من توانایی حل مسائل زندگیم را نداشتم من دچار افسردگی شدم من پدرم را در یکسالگی دخترم از دست دادم وباز هم به روزهای غم دوران مرگ خواهرم رسیدم من ده سال پیش خواهرم نوجوانم را از دست داده بودم وحالا پدر عزیزم 

      کار من وهمسرم به دادگاه کشید من خانه وزندگی ام وبچه ام را ترک کردم به دلایل دخالت والدین همسر  و راهی دادگاه شدم روزهای سختی بود ولی گذشت بعد چهار پنج ماه به لطف خدا به زندگیم برگشتم 

      ولی حالم خوب نبود انکار گمشده ای داشتم ولي پیدا نمیکردم تااینکه به کلاس آرایشگری رفتم تا در خانه تنها وبی هدف نباشم سال ۹۶بود من بعداز چند ماه باز هم خسته ودرمانده از دوره وارضا نشدن روحم با قانون جذب آشنا شدم من بالاخره گمشده ی خودم رایافتم وبه آن چسبیدم همه چیز را رها کردم و درین مسیر معجزه ها دیدم روابطم دگرگون شد آرامشم حالم شادیم خیلی چیزها عوض شد درتنهایی لذت بخشی گرفتار شدم.

       من معشوق گمشده‌ی خود را یافته بودم و خداروشکر سالهاست درین مسیر عاشقی میکنم و ایمان دارم اگر خدا بخواهد دريچه های دیگری از آگاهی ونور را برای من خواهد گشود ومن در مسیر تکاملم به مسیرهای عالی دیگر نیز هدایت خواهم شد 

      ممنونم استاد بابت این آگاهی ها حسم خیلی عالی شد ممنونم که هستین 

      وبی شک پیروزی نزدیک هست

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 15 از 3 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار رویا سعیدی
      1403/05/13 16:25
      مدت عضویت: 367 روز
      امتیاز کاربر: 5120 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 82 کلمه

      باسلام ودرود

      از تو حرکت واز خداوند برکت

      حرکت من خواستن وفکر کردن به آن وازخداوند هدایت من به سمت خواسته ام 

      خواست خداوند رساندن ما به آرزوها وخواسته یمان هست

      من علاقه زیادی به پختن کیک وشیرینی دارم وتا حالا شرایطش پیش نیامده چون خواسته وآرزویم نبوده،از الان به آن فکر میکنم و برنامه ریزی میکنم تا خداوند راه را به من نشان دهد،دوست دارم از این راه به استقلال مالی برسم 

      مطمئنم خداوند از بهترین وآسانترین راه مرا به خواسته ام میرساند سپاس ازخدای عزوجل

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار مریم حیدری
      1403/04/31 16:32
      مدت عضویت: 1395 روز
      امتیاز کاربر: 15208 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      محتوای دیدگاه: 159 کلمه

      بنام خدا 

      سلام 

      من از این فایل درک کردم که زندگی هدفمندی را باید داشته باشیم البته من خودم خیلی وقته که اهدافی را در نظر گرفتم که منتظرم خدا مسیر آنها را به من الهام کند البته به یکی از آن اهداف که دوست داشتم یه دوچرخه سوار خوب بشم رسیدم و الان خدا را شکر به آن رسیدم و امیدوارم که به بقیه ی اهدافم هم مثل دوچرخه سواری که چه راحت رسیدم برسم و آنها را در دفترم برای خداوند نوشتم البته این اهداف را همسرم هم میدونه فقط میدونه که در آینده پیش رو ما این مسائل را باید با کمک خداوند حل کنیم وگرنه در مورد فعالیت من در سایت در این رابطه چیزی نگفتم چون می‌دانم اگه متوجه بشه آخه خیلی بلده آدمو بزنه تو ذوقش 

      اتفاقا امروز هم داشتیم در مورد بعضی از آنها حرف میزدیم واقعا وقتی حرف می‌زنیم چقدر آدم ذوق و شوق داره من به معجزات الهی ایمان دارم .

      سپاس استاد عزیز 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار زهرا آقچه لو
      1403/04/09 01:42
      مدت عضویت: 185 روز
      امتیاز کاربر: 5920 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 243 کلمه

      به نام خداوند جان و دل 

      سلام خدمت شما بزرگوار و همه عزیزان 

      من با خواندن مطالب این جلسه فهمیدم که یا در زندگی باید هدف داشته باشی یا در مشکلات دست و پنجه نرم کنی و خدا را شکر از زمانی که برای خودم هدف دارم دیگه با مشکلات سر و کله نمی‌زنم و هر روز برای خودم هدف های روزانه تهیه میکنم و هر هفته به آنها امتیاز میدهم. خب من هدف داشتم که گواهینامه بگریم و گرفتم و هدف دوچرخه سواری داشتم هدف داشتم وزن خودم را کم کنم و انجام دادم و خب ادامه میدم این مسیرو چون هنوزم هدفم هست و هزاران هزار هدف دیگه

      خب روزهایی که کلاس گواهینامه میرفتم با هزار شور و شوق میرفتم همش تصور میکردم که گواهینامه گرفتم پشت ماشین میرم اینور اونور خلاصه تو رویا بودم یا برای وزن کم کردن چون لاغری با ذهن را بلد نبودم هر روز شش صبح با ذوق میرفتم و ورزش میکردم و باشوق و ذوق گام برمیداستم و خودم را در لحظه رسیدن به هدف تجسم میکردم و دیگه اعتماد به نفس بالا بود و همه چیز عالی بود خدا را شکر 

      و برای قسمت آخر واقعا هیچی ندارم بنویسم مثلا از طریق یوتیوب ویدیوها را گسترش میدادم تا اساتید بزرگ موسیقی استعداد بی نظیر منو کشف کنند و حمایت کنند یا مثلا قسمتی هست که یادگیری دستگاه های موسیقی هست به دل استادم مینداختم و خودمم مصمم میکردم که یچباید از همین هفته دستگاه ها را یاد بگیریم 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 3 از 1 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار مهدی ملکی
      1403/04/08 14:39
      مدت عضویت: 315 روز
      امتیاز کاربر: 2340 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 519 کلمه

      به نام خداوندبخشنده وبخشایشگر خدایا نقشه راه درنزدتوست یاریم کن ای هدایتگر جهان هستی ونیستی کمک کن که من به جزتو کسی راندارم کمک کن تاطرح الهی ام رواجرا کنم وبه خواسته هایم برسم .(درست همان گونه که تصویر کامل درخت بلوط درتخم آن وجود دارد،الگوی الهیِ حیات آدمی نیزدرهوشیاری برتر خوداو نقش بسته است)

      درطرح الهی محدودیت وجودندارد. آنچه هست سلامت کامل است وثروت کامل وبیان کامل نفس

      اگرخداوندخانه رابنا نکند،بنایانش زحمت بیهوده می کشند.

      ازهرچه که درمشیت الهی زندگیم نیست دست می شویم ،وطرح الهی زندگیم هم اکنون آشکار می شود

      سلام استاد بزرگوارو ودوستان گرامی ورفقای سایت تناسب فکری

      ادامه تمرین اول؛ حق الهیِ من نمی تواند ازمن گرفته شود.

      خواست خدا برای من درمنتهای کمال است وپایدار واستوار.

      من راه جادو ئی شهود رادر پیش میگرم ودر پرتو لطف الهی،خود را درارض موعد خویش می یابم.

      اکنون ذهن وتن امورم همنواخت بالگوی الهیِ درونم شکل گرفته اند.

      جزخدا قدرتی وجود ندارد واین قدرت در باطن خودم نهفته است. جزخواست خدا،خواست دیگری وجود ندارد واین مشیت هم اکنون عیان می گردد.

      خدا راشکر که هم اکنون هرچه راکه آرزوهای درست دلم را برمی آورد،ازآن ذات کل می ستانم.

      هم اکنون طرح الهیِ زندگیم آشکارمی شود تاجایی را پُرکنم که جزمن کسی نمی تواند آن راپُرکند. هم اکنون به کارهایی دست می زنم که جز من کس دیگری قادر به انجام آن نیست.

      من برای طرح الهیِ زندگیم کاملاً مجهزم . من دربرابر هروضعی ،نه برابر که بالاترم.

      هم اکنون  – به یُمن لطف الهیِ_ همه درها ودروازها برای شادمانیهای نامنتظر گشوده می شوند، وخداوند درطرح الهیِ زندگیم شتاب می ورزد.

      استاد بزرگوارباکسب اجازه نگاه کردم به کتاب بازی زندگی دزسم را خدمت شما پس دادم واقعا برداشت من این بوددراین لحضه که مینویسم خدمت شما

      تمرین دوم؛ هدفها ورسیدن به آن

      من ازدوران کودکی پدرثروتمندی داشتم ۳۰ سال پیش که پدرم به رحمت خدا رفت من ۱۳ الی ۱۴ سال داشتم وکلی ملک ،مغازه ،وسیله و..‌‌.چه فایده فقط طوطی وار خدارو می شناختم الان وضعیت قبل رو ازنظر مادیات ندارم ولی به لطف خدا ثروتی دارم که نمی توان قیمت گذاشت (رب) وعاشقانه دوستش دارم خدایا سپاسگزارممممممممم ..‌‌‌‌‌‌.

      تمرین سوم؛ حس حال ذوق،شوق وانگیزه زندگی

      من کارم روباعشق انجام میدادم پول رودرنظر نمیگرفتم همیشه کارکه انجام میدادم باید درست ودقیق بدون عیب انجام میشد والانم درکارا همین طور هستم وکلی پیشرفت کردم یادم میاد سال تقریبا ۹۰ ازنظر مال منفی ۵۰۰میلیون شدم فقط درزنگیم ۸۰هزارتومان داشتم سوار اتوبوس شدم وناخودآگاه به سمت بندرعباس حرکت کردم وبا کمتر ازیکسال پول خودروی پراید روکارکردم وبرگشتم البته به لطف خداوند اون موقع که با ۸۰هزار به غربت رفتم نمی خندیدم ولی ازردرون امید ود

      لم راضی بود خدایاشکرشکرشکروسپاسسسسسسسسسسسسگزارم

      تمرین چهارم؛ اگرمن خدا بودم

      تجربه من میگه اگه توضیح بدم به عملکردام نگاه میکنم ودرواقع درکارخدا دخالت میکنم ومنتظرمیشم تا بهم گفته شه.خدایا همیشه منو هدایت کن من درمقابل خدا تسلیم هستم وهر خیری که ازجانبش به من میرسد فقیرم ودرمقابل غیر خداوند سرم بالاست ما اگه به جای خدابشینیم طبق عملکردامون عمل میکنیم وواقعا بگیم ما هیچی نمیدونیم تسلیمیم کارها بهتر پیش میره وانسان خدا گونه میشیم ودرمقابل خداوند عاجزمیشیم اگرمن خیلی باهوش باشم طبق قرآن به خردمندی برسم به خدا میگم من هیچی نمیدونم فقط تومرجعی وبهتر پیشرفت میکنم این جواب خوبی بود دراین لحضه به سوال ۴ استادسپاسگزارم

       

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار طناز .ه
      1403/03/13 00:17
      مدت عضویت: 324 روز
      امتیاز کاربر: 1950 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      محتوای دیدگاه: 274 کلمه

      به نام خدای مهربان 

      با سلام خدمت استاد تلاشگرم 

      من از این فایل درک کردم فقط کافیه بخواهیم البته با ذوق و شوق بخواهیم و استارت بزنیم خدا دیگه خودش برنامه رو کنترل میکنه چون از قبل طراحی کرده 

      من درزندگی اهداف زیادی داشتم که با ذوق انجام دادم و خدا من رو در مسیر اجرا قرار داده مثلا من خیلی ذوق داشتم استخدام بشم همیشه درذهنم شغلم رو تصور می‌کردم و رفتم اون رشته رو خوندم و درس خوندم امتحان دادم و قبول شدم خدایا شکرت الان ۲۰ ساله دارم کار میکنم و هنوز هم شوق دارم برای کارم 

      یا ذوق داشتم کارشناسی رشته ام رو بگیرم درس خوندم و قبول شدم و الهی شکر خیلی در زندگیم تاثیر داشت 

      یا اینکه دوست داشتم به این شهری که هستم انتقال پیدا کنم و تلاش کردم ولی خدا اینقدر راحت کار من رو انجام داد که نفهمیدم چطور اومدم 

      و اما مسر لاغری با ذهن که الان در مسیرش قرار دارم هم جز اهداف خیلی مهم زندگی من هست خیلی مهم ،من از خدا خواستم کمکم کنه و نفهمیدم الان چطور تو این مسر هستم و اینقدر ذوق دارم که دوست دارم ساعتها بشینم تک تک فایلهارو هزار بار گوش کنم دوست دارم سر کار با کسی حرف نزنم کسی حواسم رو پرت نکنه فقط فایل گوش کنم تو ی عمرم اینقدر ذوق نداشتم تا الان هم نتیجه خوبی داشتم خداروشکر 

      من اگه خدا بودم به همه بندگانم این مسر لاغری رو نشون میدادم نه برای لاغری بلکه برای رسیدن به همه آرزوهاشون و اونا رو به هدفشون میرسوندم خیلی سریع ولی خداوند چون می‌داند چه موقع باید این هدف رو برآورده کند زمان او با ما فرق دارد 

      خدایا متشکرم ممنونم 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 4 از 1 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار الهام
      1403/03/11 13:02
      مدت عضویت: 818 روز
      امتیاز کاربر: 18076 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 949 کلمه

      سلام به همگیی دوستان عزیزم🌹

      ✨ایمان داشتن به برنامه الهی :

      تا قبل از آشنا شدن با این مطالب، فکر میکردم بخش های مهم زندگی آدما از قبل از تولد توسط خداوند تعیین است مثل خانواده ،شغل ،همسر ،تعداد فرزندان و بعضی وقتا مقدار رزق و روزی رو هم راجبش اینجوری فکر میکردم …به مرور که بزرگتر شدم و وارد دانشگاه شدم فکر میکردم همین اتفاقا هست ولی باز آدم می‌تونه با تلاش و سخت کوشی وضعیت رو بهتر کنه و باید زحمت بکشی تا بتونی موفق بشی و به رفاه برسی.

      به لطف خدا این افکار زیاد ادامه دار نشد و من با هدایت شدنم به این مسیر و علاقه مند شدن به مسیر تغییر زندگی و دیدن فایل ها و استفاده کردن از محتویات همین سایت طرز تفکرم عوض شد.

      میزان آرامشم در زندگی،سامان یافتن افکارم،به صلح رسیدنم با خودم با زندگی و با خدا ،اینکه من سرنوشت از پیش تعیین شده ندارم و خدا منو مجبور نکرده توی شرایط سخت زندگی کنم ،اصلا قرار نیس انسان ها زندگی سختی داشته باشن و…

       همه و همه به خاطر دنبال کردن و استفاده از همین فایل هاست…

      به نظرم هنوزم باید ادامه بدم باید استمرار داشته باشم پر این مسیر تا تغییرات در زندگیم بزرگتر و عالی تر بشه و خودمم به عین الیقین برسم…

      ۲-اهدافی که تا الان بهشون رسیدم:

      • یادمه زمانی که بچه بودم و بازی میکردیم دلم میخواست توی بازی ها برنده باشم .خیلی برام مهم بود و از اونجایی که بیشتر وقتا توی بازی های تیمی خودم سرگروه بودم،ترکیب اعضا رو جوری برمیداشتم که برنده بشیم و خودمم واقعا عالی بازی میکردم و خیلی وقتا برنده شدن برام اتفاق می افتاد.
      • زمانی که وارد مدرسه شدم این حس برنده بودن توی درس هم وارد شد .این دفعه باید نفر اول کلاس می شدم بنابراین تمرکز میکردم روی درس و در همه سال های تحصیلی مدرسه معمولا جزو سه نفر اول کلاس بودم .
      • حتی یادمه کلاس ششم با تمام وجودم میخواستم تیزهوشان قبول بشم و وقتی خبر قبولی مو شنیدم اصلا انگار توی ابرا سیر میکردم.و برام لذت بخش بود.
      • موقع کنکور دلم میخواست به شغلی وارد بشم که بتونم عالی انجامش بدم و نسبت به بازارکارش مطمئن باشم.به این خواسته هم رسیدم خداروشکر و دانشجو معلم شدم .
      • زمانی که وارد دانشگاه شدم با تمام وجودم از خدا خواسته ام که می‌خوام لاغر بشم و زندگی سالم دوران بچگی رو تجربه کنم و بازهم خدا اجابتم کرد و من الان فرد متناسبی شدم که حتی بعضی وقتا یادم میاد که من در اوایل ناامید میشدم، از اینکه لاغر بشم ولی حالا من حجم بسیار زیادی از اضافه وزن رو از دست دادم و مثل دوران بچگی میتونم بدوم و راحت کوهنوردی کنم و کلا راحت زندگی کنم .
      • یا اینکه من میخواستم تغییر کنم .من فرد کمالگرایی بودم و هر کاری رو که به من واگذار میشه سعی میکنم در بهترین لول انجامش بدم و این استرس خیلی زیادی رو به من وارد میکرد و اینطوری شده بود که من همیشه در ناآرامی به سر میبردم و وقتی میخواستم کاری رو قبول کنم همش نگران و ناراحت بودم و تا زمانی که کار تموم میشد به معنای واقعی فشار بالام میومد .اما حالا صبورتر شدم و سعی میکنم کارم رو عالی انجام بدم و نتیجه رو بسپارم به خودش و میدونمم خدا بهتر از من کارا رو انجام میده…برای همینم الانم هنوز جزو نفرات برتر دانشگاهم و نتایج تحصیلی و کاری عالیی دارم ولی دیگه خودمو عذاب نمی‌دم ، تکانشی عمل نمیکنم و رابطه ام با آدما خوب شده، آرامش دارم و لذت میبرم از زندگی و حتی دوستام بهم میگن که تو انگار در دنیای دیگه ای سیر می‌کنی و بعضی وقتا تعجب میکنن که چرا از فلان موضوع راحت گذشتی و…،راست میگن من یاد گرفتم که خودمو تغییر بدم تا آرامش رو تجربه کنم ،حال خوب رو تجربه کنم و این برام خیلی باارزشه برای همینم بود زمانی که وارد این سایت شدم همیشه بخش تغییر زندگی برام جذابترین بوده و هست…
      •  من اوایل که وارد دانشگاه شده بودم از ارائه دادن خیلی می‌ترسیدم و از خدا میخواستم بهم کمک کنه تا بر این ترس غلبه کنم و موفق بشم و خدا این کار رو کرد و من برای الان برای همه واحد‌های دانشگاه ارائه میدم و خیلی وقتا برام پیش اومده که اساتید ودانشجویاو دانش آموزام من رو برای ارائه دادنم تحسین کردن و من از خدا خیلی ممنونم.

      ۳- روزایی که برای اهدافم تلاش می‌کردم :

      بعضی از اهداف رو با سختی و زجر به دست آوردم و حتی الانم به تلاش اون زمان فکر میکنم می بینم خیلی خودم رو اذیت کردم براشون و به نظرم ارزش اون همه حجم از استرس رو نداشت 

      ولی از زمانی که یاد گرفتم از خداوندم برای خواسته هام کمک بگیرم( دوران دانشگاه) و اون توی همه مسایل می‌تونه حامی و پشتیبان باشه و هست ، اتفاقای خوب زندگیم به راحتی می افته و من از مسیر لذت میبرم و در آرامش کارام رو انجام میدم‌.

      ۴-اگه خدا بودم:

      اگه خدا بودم چون به همه چی آگاهی داشتم قطعا مسیر همه چی رو می‌دوستم بنابراین خیلی زود از جایی که بنده ام فکرش رو نکنه ماشین مورد علاقه اش رو به زندگیش وارد میکردم 

      یا شرایطی رو به صورت خیلی راحت براش پیش می آوردم که یه سفر تفریحی توپ برده و کلیم بهش خوش بگذره 

      یا مثلاً بهترین آداما رو در مسیر زندگیش قرار می‌دادم به شیوه های مختلف ، تا اون با آدمای عالی برخورد داشته باشه و اتفاقای عالی توی زندگیش بیفتع در تمام زمینه ها.

      البته الان که دارم فکر میکنم خدا هم داره همین کار رو می‌کنه فقط زمانبندیش با مال ما فرق دارع.

      خوشحالم که تونستم بهای استفاده از گام سوم رو هم پرداخت کنم🌱🌱🌱

       خدایا بی نهایت ممنونم که همیشه بودی و هستی و خواهی بود 🧡

      ممنون از استاد عطار که آگاهی های فوق العاده رو برامون منتشر می‌کنند

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 4 از 1 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      امتیاز کاربر: 38427 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته

      نشان های دریافت شده

      سطح مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,454 کلمه

      با عرض سلام خدمت استاد عزیزم و دوستان گرامیم 

      من هم ساله‌ی زیادی از عمرم باری به هر جهت ز ندگی کردم 

      سالها هر چه پیش آید خوش اید بود خوب من آگاهی نداشتم که میشه جوری دیگه هم زندگی کرد خیلی شنیده بودم ما انسانها یعنی ما که نه اونهایی که نابغه هستند چیزی اختراع میکنن تازه تونستن یه ذره از ذهنشون استفاده کنن انسانها میتونن خیلی از ذهنشون استفاده کنن اینا 

      تا این شد که من خیلی علاقه پیدا کردم به این موضوعات یه روز تلوزیون میدیدم دیدم شخصی صحبت میکنه که درباره مثبت اندیشی اینا منم علاقه مند شدم گوش کردم دیدم اون شخص نامش استاد مرتضی احمدی منش بود 

      اینجوری یکم من یاد گرفتم مثبت اندیش باشم متوجه شده بودم که آدم وقتی فکر کنه میتونه مثلا مقداری پول دارد زندگیش کنه خیلی سعی کردم ولی وسط راه پشیمون شدم رها کردم 

      و از اون به بعد دیگه مثبت سعی می‌کردم صحبت کنم تا اینکه با این سایت شگفت انگیز و معجزه گر آشنا شدم تونستم آگاهی‌های بسیاری کسب کنم زندگیم تغییر بدم خدایا شکرت 

      واقعا هیچ هدفی نداشتم هر اتفاقی می‌افتاد که خوشحال کننده بود خوشحال میشدم هر اتفاقی که می‌افتاد ناراحت کننده بود ناراحت میشدم خودم بلد نبودم که چطور اتفاقات کنترل کنم 

      استاد من واقعا این موضوع درک کردم که چند روز شد یکم فقط تمرکزم از روی آموزشی رفت دیدم اتفاقاتی رخ میده خیلی ساده مثلا دخترم میاد خو نمون من مجبور میشم ساعتها باهاش حرف بزنم بعد همسرم میومد خونه باید برای اون غذا حاظر میکردم بعد باید شام می‌پختم بعد میرفتم با دخترم پیاده روی خلاصه همین اتفاقات ساده باعث می‌شد که من دو سه روز وقت نکنم درسم بخونم و یه زندگی بی هدفی تجربه کنم 

      و اینجوری همش نگران بودم اعصابمخورد بود نمیتونستم یه زمانی بین اینا خالی کنم تادرسمو  بخونم نگران بودم همش میگفتم کی بشه دخترم بره خونشون من بتونم درسم بخونم خلاصه بی هدف زندگی  کردن  خیلی چیز بدی اصلا آرامش نداری 

      ولی وقتی هر روز گام ا ون روزم برمیدارم خیلی آرامش میاد تو وجودم خیلی لذت میبرم هم برای اینکه تونستم گام اون روزم بردارم هم اینکه تونستم تمرینات قبلم انجام بدم تکرار کنم تا در ذهنم ثبت و ذخیره بشه خدایا شکرت 

      من خیلی زیاد دوست دارم  طبق برنامه الهی خودم پیش برم و از خدا وند همین الان درخواستم میدم خدایا من میخوام برنامه الهی منو به من هدیه کنی تا طبق اون پیش برم زندگیم دگر گون کنم خالق زندگی خودم باشم 

      خدایا من هم میخوام منو به مسیری هدایت کنی راهی به من نشون بدی تا بتونم برنامه الهی مو درک و عمل کنم 

      استاد میدونید من این تمرین رو انجام دادم که یه خواستهای رو اعلام کردم به خدا و درباره اون موضوع نوشتم که 

      خدایا من میخوام شفا الهی گوشهام تجربه و زندگی کنم 

      و دربارش نوشتم 

      وقتی من شفا الهی تجربه کنم خوب حالم خیلی خوبه آرامش ذهنی بیشتری دارم 

      وقتی من شفا الهی رو تجربه کنم خوب دیگه مجبور نیستم کلی دارو مصرف کنم و مجبور نمیشم تند تند برم دکتر و کلی از هدر رفتن پولم جلوگیری میشه 

      وقتی من شفا الهی تجربه کنم اطرافیانم به آرامش میرسن خیالشون راحت میشه با آرامش به کار خودشون رسیدگی میکنن با آرامش میرن سر کارشون 

      و پراکنده هم گاهی میخونم و من الان میخوام اقدام کنم نمیدونم باید چکار کنم پس خدایا من از تو درخواست دارم که برنامه الهی به من هدیه کنی تا من طبق اون برنامه الهی تو خدای مهربانم برای من در نظر گرفتی اقدام کنم گام به گام پیش برم  و شفا الهی برای گوشهام تجربه کنم و بیماری سرگیجه بی حالی عدم شنوایی کامل تورم گوش رو از بدن من کلا خارج کنی مت یکبار دیگه آرامش الهی تجربه و زندگی کنم خدایا شکرت 

      و خدایا من میخوام طبق برنامه الهی که تو از ا ل خلقتم به بهترین شکل ممکن برای من مقرر کردی رفتار و زندگی کنم الهی آمین 

      برای من اولین قدم خداوندبرای تحقق خواسته من این بود که یعنی من از خداوند سوال کردم پاسخی که دریافت کردم این بود فعلا تو داروهاتو مصرف کن و سعی کن هنگام مصرف تمرین در لحظه حال زندگی کردن انجام بدی و من الان دارم همین کارو انجام میدم از دیشب که داروهای شروع کردم سعی میکنم اون لحطه فقط به خوردن دارو ها و شفا اینها فکر کنم 

      و من هم الان این ایده اومد که بگو خدایا من میخوام افرادی وارد زندگی من کنی که بتونن در این باره به من کمک کنن تا من زودتر شفا گوشم هامو تجربه ک زندگی کنم 

      میدونی استاد من هر کاری کردم نمیتونستم بگم خدایا افرادی  رو با من آشنا کن وارد زندگیم کن تا بتونن به من کمک کنن تا من شفا الهی زودتر تجربه کنم ولی دیدم نیاز نیست وقتی برنامه الهی دارم خداوند طبق اون برنامه منو هدایت میکنه و من شفا الهی یکبار دیگه تجربه خواهم کرد 

      همش فکر میکنم زشته که من بخوام با افرادی آشنا بشم که بتونن به من کمک کنن تا من شفا تجربه کنم 

      استاد الان یادم اومد که من برای دفعه‌ای قبل که شفا الهی تجربه میکردم طبق برنامه الهی ام عمل کردم یادم که مثلا وقتی قرص میخوردم میگفتم تو خدایی به این شکل تبدیل شدی تا من بخورم بری تو بدن من به سلامتی تندرستی شفا من تبدیل بشی و اینو یه مدت میگفتم بعد یه ایده دیگه میومد که حالا دیکه اینو نگو اینو بگو که خدارو شکر که الان مثلا دردم یکم کمتر شده  بعد میگفت بگو خدارو شکر دردم خیلی کمتر شده بعد میگفت خدارو شکر دیکه دارم خوب میشم دردم یکیشون مونده که بزودی اینم تموم میشه و

      واقعا همین طور میشد میگفتم دردم یکم کمتر شده واقعا بعد از چند روز یکم کمتر میشد و وقتی شفا الهی تجربه میکردم کلی سپاسگزاری میکردم مثلا قرصم میدیم میگفتم خدارو شکر دیگه به این قرص نیاز ندارم و بعد از مدتی با اطمینان اونها رو می‌ریختم دور و الان درک کردم که اونها برنامه الهی من برای تجربه شفا الهی برای اون منطور بوده خدایا شکرت 

      و خدایا الانم برنامه الهی خودم میخوا  ام به منظور تجربه شفا الهی گوشهام تا بر اساس اون عمل کنم یکبار دیگه شفا گوشهام تجربه کنم الهی آمین 

      اتفاقا ایده منم برای شفا بیماری پوستیم همیت بود که من هر فایلی گوش میدادم ربطش می‌دادم به شفا الهی خدایا شکرت 

      مثلا من آرزو دارم شفا گوشهام تجربه کنم ساده ترین شکل ممکن برای تحقق این آرزو من اینکه خداوند فرمان کن فیکون خودش صادر کنه و منو به آرزوم برسونه 

      یا اینکه همزمانیهایی رو برای من رقم بزنه که من زودتر آرزو م تجربه ک زندگی کنم 

      و آرزو تناسب اندام ایدهالم من گفتم دوست دارم خداوند روزی ۱۰۰گرم از وزنم کم کنه روزی نیم سانت از سایز کم کنه و روزی نیم سانت به قدم اضافه کنه 

      از اونجاییکه خدا ند همیشه خیلی خیلی فراتر از انتظار من عمل کرده برای من من راه حل ساده تری دارم که خداوند بیاد روزی یک کیلو از وزنم کم کنه روزی یک سانت از سایز کم کنه روزی یک سانت هم به قدم اضافه کنه اینجوری ور کمتر از دو هفته من میتونم آرزوم زندگی کنم 

      خداوند خودش گفته من میت نم در کسری از ثانیه زندگی شما رو دگرگون کنم خداوند خودش گفته من دعای دعا کننده را پاسخ میدهم وقتی به من ایمان بیاره و منم ایمان دارم اطمینان دارم خدا ند میتونه بر یک چشم بر هم زدن آرزو من  محقق کنه 

      چرا که خداوند برای من اینکارو قبلا انجام داده یه روز هنذفری میخواستم و اونجا هیچ بوفهای نبود بجز لوازم موبایل و من رفتم از اونجا هنذفری تهیه کردم و جالب اینکه اونجا هیچ غرفه ای تاسیس نشده بود بجز اون لوازم یدکی موبایل و من خواستم کمتر از ۱۰ دقیقه زندگیش کردم 

      یه روز دیگه من دلم شیرینی میخواست و از ا نجاییکه مسئولیت زندگی خودم پذیرفته بودم به کسی نمیگفتم‌چیزی برای من بخرن اگر خودم پول داشتم میخریدم و گر نه نمیخریدم یهو دیدم دخترم وارد شد با یه جعبه شیرینی کوچک و من این بار هنوز حرفم با خدا تموم نشده بود که شیرینی اومد خدایا شکرت 

      پس ایمان دارم یقین دارم اطمینان دارم که خداوند  میتونه 

      در کسری از ثانیه آرزو منو محقق کنه خدایا شکرت 

      آرزو بعدی داشتن شغلی که من بتونم درآمد ازش کسب کنم خداوند خودش گفته که مگه آرزوی شما چقدر بزرگه که در من نمیبینی من  بتونم اون آرزو رو برای تو محقق کنم 

      منم میگم خدایا من میدونم که تو توانمندی تو قدرتمندی برای همین که من فقط از تو میخوام که آرزوهای منو برآورده کنی و خودت قول دادی هر خواستهای داری من محقق میکنم من به معجزه‌ای تو ایمان دارم و انتطار دارم که به شکل یه معجزه آرزو منو برآورده کنی الهی آمین 

      آرزو بعدی اینکه من یه خونه بزرگتر ۱۰۵ متری در محمدشهر کرج زندگی کنم و میخوام خداوند منو با شخصی آشنا کنه که یه خونه عالی در تهران خریده و عشقش کشیده اون خونه رو به من هدیه کنه با تمام وسایلش 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 3 از 1 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار نادیا همتی
      1403/02/30 17:19
      مدت عضویت: 203 روز
      امتیاز کاربر: 3485 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 170 کلمه

      با سلام

      ممنون از این همه آگاهی ناب

      بی هدف زندگی نباید بکنیم باید با ایمان خواسته یا هدف مون و درنظربگیریم و از خداوند هدایت بخوایم و مطمعن باشیم خداوند طبقگفته خودش اجابت میکنه درخواست مونو

      و از خداوند برنامه ی الهی مونو طلب کنیم و براساس برنامه ی الهی خداوند پیش بریم هدف مونو تعیین و تلاش برای رسیدن به هدفکنیم تلاشی در راستای الهامات

      خداوندم به این ترتیب راهنمایی هاشو بهمون الهام میکنه ،در مییر ممکنه جالش هایی پیش بیاد که ما با توجه به ایمانی که به خداوندداریم باید صبور باشیم و از مسیر خارج نشیم یعنی ناامید نشیم و ادامه بدیم .

      اهدافی که تاکنون به ان رسیدم :گرفتن مدرک و رفتن به کلاس های میکاپ که با هدایت خداوند انجام شد

      هدف لاغری که با هدایت به این سایت انجام شد

      هدف زندگی شاد توام با سلامتی عظق و‌ ثروت که به کانال استاد عباس منش و این سایت هدایت شدم

      روزهایی که دارم روی خودم کار میکنم تا به اهدافم برسم یا در جهت رسیدن به اون ها هستم بسیار خوشحالم

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 3 از 1 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      امتیاز کاربر: 1383 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,079 کلمه

      با سلام خدمت استاد عزیز عطاروشن

      من همیشه در زندگی خیلی برای خواسته هایی که میخواستم اتفاق بیوفته و دوست داشتم بهش برسم نگران بودم و الان هم تقریبا همین هستم… همیشه دنبال چگونگی و چرایی اتفاقاتی بودم که برای من میوفتاد و در حال تحلیل کردن اینکه چرا خواسته خوب برای من اتفاق نمیوفته

      سالها غصه خوردم و تلاش های بیهوده کردم و خودم رو به در و دیوار کوبیدم به اون خواسته ها برسم و بیشتر از اون خواسته ها دور و دورتر میشدم و هیچ هدف و برنامه ای برای رسیدنشون نداشتم و فقط تلاش های بیهوده میکردم و یا منتظر بودم اتفاقاتی بیوفته که تا بتونم اون کار و برنامه رو شروع کنم…. سالها بود که زندگی ام رو پذیرفته بودم و تلاش برای رسیدن به آرزوهام رو تعطیل کرده بودم

      الان متوجه شدم نه نیازی به برنامه ریزی هست نه نیازی به غصه خوردن فقط باید از ته ته دلم بخواد با هدفی برسم… فکری رو به عمل تبدیل کنم،باید شروع کنم به حرکت تو جاده تاریک و مطمئن باشم که نور خدا مسیر جلو رو برام روشن میکنه و من میخوام به هدفی برسم و برای من فرقی نداشته باشه که کی و چطور به اون هدف یا خواسته یا اون فکر میرسم و خود خدا همه مراحل رو برای من آشکار میکنه

      من هم دلم میخواد یه شغل و حرفه یا آنلاین شاپ داشته باشم ولی نمیدونم چه کاری …. فقط میدونم خدا فکر و ایده ای رو به ذهنم الهام میکنه و میدونه چه کار کنم و مرحله مرحله من رو به هدفم برسونه

      🪼🪼🪼🪼🪼🪼🪼🪼🪼🪼🪼🪼

      من همیشه دلم میخواست فسنجون خوبی درست کنم ولی همیشه یه چیزی زیاد یا کم میشد و اصلا خوشمزه نمیشد…. همیشه توی اینترنت دنبال طرز پخت فسنجون بودم یه شب فرداش مهمان داشتیم و میخواستم فسنجون درست کنم و واقعا نمیدونستم چه کار کنم چون واقعا ناامید بودم بتونم فسنجون خوبی درست کنم….. با ناامیدی داشتم تو اینستاگرام میگشتم که یه فیلم دیدم که خانمه کاملا توضیح داده بود…. من طبق همون درست کردم و جای تمام دوستان خالی بهترین چیزی بود که تا حالا پخته بودم

      میدونم که خدا بهم هدایتم کرد چون واقعا برای من واقعا از ته ته دلم و واقعا میخواستم که روش خوبی پیدا کنم که پیدا شد و تمام غذاهایی که هیچوقت نمیتونستم خوب درست کنم همینطور راه درست کردنشون رو پیدا کردم

      و

      همیشه ته ته قلبم از اینکه رژیم بگیرم واقعا نگران بودم چون  سلامتی ام به خاطر رژیم های سخت به خطر میوفتاد و به فکر عمل اسلیو افتادم و سالها تو این فکر بودم که عمل کنم و موقعیتش جور نمیشد و وقتی موقعیت جور شد و تونستم و خواستم که اقدام کنم کرونا شروع شد و من خیلی عصبانی و ناراحت شدم… تو همون دوران با دوستی آشنا شدم که من رو با تغذیه شهودی آشنا کرد و من دست از تصمیم عمل اسلیو برداشتم و یکی از دوستانم سایت شما رو بهم معرفی کرد و من شروع به خواندن سایت کردم و الان با کمک خدا و شما وزن کم کردم و می‌دونم بقیه اش هم کم میشه و من بدون رژیم، بدون درد و دردسر عمل و بدون بقیه راههای لاغری لاغر میشم چون خدا راه بهم نشان داده است 

      🐝🐝🐝🐝🐝🐝🐝🐝🐝🐝🐝🐝

      از وقتی که با روش لاغری با ذهن آشنا شدم و خودم رو رها کردم و دست از افکار رژیم برداشتم و دارم زندگی ام رو میکنم و ورزش میکنم و خوب غذا میخورم و خوراکی های مورد علاقه ام رو میخورم حالم خیلی خوب شده، خیلی انرژی دارم… کارها رو به زمان دیگری موکول نمیکنم و در اسرع وقت انجام میدم و با آرامش زندگی میکنم و قدم به قدم دارم به لاغری نزدیک میشم و میدونم خدا مرحله به مرحله کمکم میکنه و بهم الهام میکنه که لاغر بشم و نور امید به قلبم تابیده 🌞🪐🌠

      🐣🐣🐣🐣🐣🐣🐣🐣🐣🐣🐣🐣

      بنده عزیزم فرانکم دخترم

      من پروردگارت هستم، تو را آفریدم و به تو بدن دادم و از روح خودم در تو دمیدم.. من خالق بی همتای تو هستم… تو در نوع خودت منحصر بفردی… تو انسانی هستی که من با تمام وجودم تو را آفریدم، سالهاست در قرآن به تو وعده تحقق هر چه خواستی داده ام ولی به من شک کردی…..بنده ام تو رو نیافریدم که حسرت به دل آرزوها و رویاهایت بگذارم به من توکل و خودت را به دستان من بسپار و بدان من از رگ گردن به تو نزدیکترم و هر وقت که بخواهی من حرفت را می‌شنوم

      فرانکم تو به زودی زود پول لوازم نقاشی ات رو به تو میدهم از راهی که خودم برایت در نظر دارم، تو فقط به من اعتماد کن….

      به زودی زود تو لاغر میشوی، تو بخور و بیاشام و با خیال راحت از نعمت های من استفاده کن… بخور و لذت ببر که تمامش برای تو و بندگانم آفریده شده و مطمئن باش که من اسباب لاغری تو را فراهم کرده ام و تو را به هدفت لاغری می‌رسانم فقط صبور باش و توکل کن

      تو با بهترین مردی که برای تو آفریده ام ازدواج میکنی… تو و او را در زمان معین در سر راه او قرار میدهم و مهر او رو در دل تو و مهر تو را در دل اومی اندازم و چنان عاشق میشوید که راهی به جز ازدواج ندارید و قرار است طعم خوش خوشبختی را به تو بچشانم 

      توبه زودی زود برایت تمام لوازم مورد نیاز نقاشی را مهیا میکنم و تو میتوانی کلاس مورد نظرت شرکت کنی و میتوانی با توکل به من و تلاش خودت به رویای دیرینه ات تصویرسازی کتاب کودک برسی و دنیای کودکان رو پر از رنگ کنی

      برای تو بهترین معلم سلفژ و تئوری را استخدام میکنم و تو میتوانی بهترین ساز ویولن را بخری و از معلم مهربان و دوست داشتنی مورد نظرت ویولن یاد بگیری و مطمئن باش که با کمک من و تلاش خودت و با علاقه ای که من در دلت انداخته ام نوازنده ارکستر سمفونیک بشوی

      به زودی زود زندگی ات را سرشار از برکت میکنم و مطمئن باش به تمام خواسته های مالی ات میرسی و ماشین BMW شاسی بلند را برایت فراهم میکنم.

      بنده عزیزم تو از عشق من در قلبت داری و من فرمانروای عالمم و خواسته های تو برای من آسان است و تو برای من عزیزی و همیشه تو را کمک کرده ام و میکنم و من پناه تو و همه کسانی هستم که به من ایمان دارند

      🦄🦄🦄🦄🦄🦄🦄🦄🦄🦄🦄🦄

      من به برنامه های الهی ام ایمان دارم 🐝

      من به برنامه های الهی ام ایمان دارم 🪼

      من با برنامه های الهی ام ایمان دارم 🐞

      من به برنامه های الهی ام ایمان دارم 🦩

      من به برنامه های الهی ام ایمان دارم 🦄

      خدایاشکرت 🪐

      خدایاشکرت 🌠

      خدایاشکرت 🌞

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 4 از 1 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار نرگس خندان ( ۵۲ ساله)
      1403/02/17 22:50
      مدت عضویت: 1750 روز
      امتیاز کاربر: 21230 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,054 کلمه

      به نام خدای مهربان ، سلام خدمت استاد عزیز و دوستان خوب هم مسیر

      قدم سوم

      ( من به برنامه الهی ام ایمان دارم )

      در گذشته منم مثل بسیاری از آدمها که شناخت درستی نسبت به خدا نداشتیم فکر میکردم که سرنوشت منو خدا اینطوری رقم زده که روی آرامش را نبینم و هر روز در گیر مشکلات و گرفتاریهای زیادی باشم ، خوشبختی تو ذهن من یک جای دور و دست نیافتنی بود شاید اون دنیا ، برای همین به سختی ها عادت کردم میگفتم اشکالی نداره الان خدا برام اینطوری خواسته بعداً تو اون دنیا بهم پاداش میده ، وقتی فکر میکردم که سرنوشت دست من نیست پس هیچ برنامه و هدفی هم برای خودم نداشتم ، در مشکلات زندگی همینطوری روتین و تکراری جلو میرفتم بدون انگیزه بدون شادی ، الان که فکر میکنم میبینم من سالهای زیادی از عمرم را فقط زنده بودم و زندگی نکردم ، بدون هدف ، بدون شوق یادگیری ، بدون لذت بردن و چون برنامه ی مشخصی برای خودم نداشتم تلاشهای پراکنده ای هم که داشتم برام هیچ سودی نداشت بیشتر هزینه و دردسر بود ، الان درک میکنم که هیچ سرنوشت از پیش تعیین شده ای وجود نداره و برنامه ی الهی فقط نقشه ی خداوند برای رسیدن به خواسته هاست که از راههای بسیار ساده ای انجام میشه .

      از وقتیکه با قانون جذب آشنا شدم فهمیدم برای لذت بردن از زندگی باید حتما هدف و برنامه داشته باشم ، مهمترین هدفم شد لاغری که به سایت تناسب فکری هدایت شدم و از اون روز تقریبا با هدف زندگی کردم چون در کنار لاغری تغییرات زیادی در زندگیم ایجاد کردم ، تغییر در شرایط مالی ، تغییر در بهتر شدن روابطم با دیگران ، تغییر در سلامتی ، خلاصه همیشه یک هدفی برای تغییر کردن داشتم و بسیار از این کار لذت می‌بردم و زندگیم شکل تازه ای پیدا کرد که بیشتر وقتم برای بهبود خودم و زندگیم پیش می‌رفت در صورتیکه قبلاً تمام وقتم صرف آدمای اطرافم و خدمت رسانی به آنها میشد نتیجه ش هم معلوم بود من ی آدم عصبی داغون خسته پر از گله و شکایت از قدرنشناسی و توقع دیگران شده بودم ، وقتی برای خودم هدف تعیین کردم خدا وقتم را آزاد کرد و اطرافم از آدمهای زیادی خالی شد ، من چون قبلا برای خودم ارزش و اهمیت قائل نبودم خداوند منو با کار آدمهای دیگه مشغول کرد که هیچ نفعی به خودم نمی رسید ، کار جهان اینه که هیچ جایی را خالی نمیزاره ، اگه وقتتو برای بهبود خودت پر نکنی خداوند با کارهای بیهوده پرش میکنه .

      ( من به برنامه الهی ام ایمان دارم  )

      برنامه الهی خداوند به شکل ایده های ساده و قابل اجرا به قلب آدم الهام میشه ، خدا همیشه به همه ی آدمها خیر و شرشون را الهام می‌کنه اگه در جهت خواسته هامون حرکت کنیم الهامات خداوند قدم به قدم به ما گفته میشه که چه کار کنیم این در حالیه که احساسمون خوب باشه شور شوق و انگیزه رسیدن به خواسته مونو داشته باشیم ، خداوند همه ی کارها را برامون ساده می‌کنه و آدمها ، موقعیتها و شرایط را برامون جور می‌کنه و ما قدم به قدم به خواسته مون میرسیم .

      برای اینکه از زندگی لذت ببریم باید حتما هدف و آرزو داشته باشیم ، آرزویی که برای رسیدن بهش مشتاق باشیم و در موردش قدم‌هایی برداریم قدم اولیه اینه که در مورد آرزومون مطالعه کنیم ، حرف بزنیم تو ذهنمون یا با کسی که ما را تشویق میکنه و یا با جزییات برای خدا بنویسیم بعد بقیه قدم‌ها را بسپاریم به خدا و هر کاری که به دلمون افتاد را انجام بدیم باید به طرح الهی خداوند و الهاماتش اعتماد کنیم و ایمان داشته باشیم که خدا بهمون کمک می‌کنه .

      ۱_ تاکنون در زندگی چه اهدافی تعیین کرده و به آن رسیده اید ؟

      من اعتقاد داشتم که یک سری از مشکلات جسم با ورزشهای اصلاحی حتما خوب میشه ، دوست نداشتم از این دکتر به اون دکتر برم ، به خدا سپردم گفتم خدایا منو به یک مربی خوب هدایت کن ، چند روز بعد دوستم بهم زنگ زد و یک مربی خوب ورزشی را بهم معرفی کرد  یه مدتی باهام کار کرد و نتیجه خوب سلامتی هم گرفتم اما به حدی که میخاستم نرسیدم بعد یکی دیگه از دوستانم که شرایطمو دید یک مربی دیگه که فیزیوتراپ هم بود بهم معرفی کرد و من چند ماه باهاش کار کردم که هم دردهای جسمی خیلی خوب شد هم بدنم عضلانی تر شد ، همه اینها را خدا برام انجام داد چون درخواست من از خدا سلامتی کامل بود که براحتی انجام شد

      ۲_ روزهایی که مشغول رسیدگی به اهداف خود بودید با چه حال و احساسی زندگی میکردید درباره ذوق و شوق و انگیزه تان بنویسید ؟

      در مدتی که به نیت سلامتی با مربی های بسیار خوبم ورزشهای اصلاحی انجام میدادم حالم خیلی خوب بود خیلی خوشحال بودم با انگیزه ورزش میکردم همیشه تو باشگاه حاضر بودم ، کوچکترین تغییرات مثبت بدنم را با ذوق به مربی و دیگران میگفتم مربیها بهم  میگفتن تا حالا شاگردی به این منظمی و با انگیزه نداشتیم و همیشه منو الگوی بقیه شاگردها قرار میدادن ، اینقدر حالم خوب بود که روی تمام جنبه های زندگیم اثر گذاشته بود من آدم شاد و پر انرژی بودم که حال خوبمو به همه انتقال میدادم

      لیست آرزوهای خود را در فایل مقدمه مرور کنید و سعی کنید از نظر خداوند مسیر رسیدن به خواسته های خود را به شکل ساده ترسیم کنید به این معنی که اگر خدا بودید چگونه به ساده ترین شکل ممکن این خواسته را برآورده میکردید ؟

      یکی از آرزوهای من خرید یک آپارتمان تک واحدی ۱۸۰ متری با ویو فضای سبز در بهترین خیابون شهرم است که خداوند قدم اول را به سادگی برام برداشت من هدایت شدم به باشگاهی در اون خیابون چون مربیم از باشگاه نزدیک خونه ی من رفت به اون باشگاه ، منم با اینکه راهم خیلی دور شده بود رفتم اون باشگاه ، همیشه آرزو داشتم تو اون خیابون خونه داشته باشم الان چند ماهه که به باشگاه اون خیابون میرم و هر روزی که باشگاه میرم تجسم میکنم که خونه ی من کنار اون باشگاهه و من هر دفعه با ذوق و شوق و لذت فراوان تو اون باشگاه ورزش میکنم ، باشگاه اون خیابون برام نشونه ی بزرگیه که بزودی اونجا خونه ی دلخواهمو میخرم ، خدایا شکرت که همه کارهامو براحتی برام انجام میدی 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 4 از 1 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار زهرا کریمی
      1403/02/06 15:57
      مدت عضویت: 424 روز
      امتیاز کاربر: 2205 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 208 کلمه

      سلام استاد عزیزم چونکه دیدگاهم تغیر کرد خواستم این تمرین رو باز انجام بدم .اگه جای خدا بودم چ مسیر راحت و آسونی رو برای اهدافم در نظر میگرفتم .

      صاحب خانه شدن : یک انسانی که وضع مالی خیلی خوبی داره و قصد مهاجرت داره با من تماس میگیره و میگه توی شهرستان خوش آب و هوا یه واحد آپارتمان داره که نوساز و تروتمیز و یکسری لوازم اولیه رو داره برای شروع یک زندگی .  و میخواد انفاق کنه و اون بده به یک خانم . و منو خیلی هدایتی از یه سایتی پیدا کرده . بعد که پیگیر میشم میبینم اون خونه همه شرایط ش با من جوره و من قبول میکنم و صاحب قانونی اون خونه میشم ‌. 

      ماشین : پدرم وقتی ساختمونش رو تکمیل میکنه اوضاع مالیش بهتر میشه و برای من یه کویک سفید میخره .

      پسرم : وقتی منو میبینه که پشت ی ماشین جدید نشستم و براش تعریف میکنم که صاحب خونه شدم . خیلی ذوق میکنه و میگه مامان منو ببر پیش خودت .

      درآمد: همونطور که تو تمرین قبلی نوشتم مهریه ام به راحتی هر ماه پرداخت میشه . و از طرفی محصولات خودم هم به بالاترین قیمت فروش میره ‌. و من با تولید محتوا در روبیکاهم کسب درآمد میکنم .

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 3 از 1 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار زهرا کریمی
      1403/02/05 22:02
      مدت عضویت: 424 روز
      امتیاز کاربر: 2205 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,028 کلمه

      سلام استاد عزیزم 

      برداشت من این بود که ما برای آرزوهامون باید قدم های هرچندکوچک ولی عملی برداریم باید به اولین قدمی که به دل ما الهام می‌شود عمل کنیم و منتظر قدم های بعدی باشیم به شرطی قدم دوم به ما گفته می‌شود که ما به قدم اول عمل کرده باشیم . هرچند آن قدم از نظر ظاهری بی ربط باشد . مثلا سایت ابزار و یراق و آموزش دیدن شما قدمی نبود که برایتان پولساز باشد ولی در قدم های بعدی همین آموزش ها به شما کمک کرد. این هم بنظرم مهم است که اگر جایی اشتباه کردیم نا امید نشیم و ادامه بدیم ‌ . به این صورت که از خداوند طلب کمک کنیم برای مسیر . چشم به کمک کسی نداشته باشیم . و همانطور که در قدم های قبلی گفتید منتظر معجزات خداوند باشیم ‌ . اینکه ما برای آرزوهامون دلیل بیاریم خیلی خوبه چون بهتر متوجه می‌شویم که آیا واقعا این آرزو به بهتر شدن زندگی من کمک می‌کند یا نه من فقط برای اینکه چشم یکی دیگه رو کور کنم فلان هدف رو میخوام . این نوشتن دلایل به ما کمک میکنه تا به اون خواست  نزدیک تر بشیم . 

      نکته مهم بعدی این بود که به دنبال چرایی و چگونگی های منطقی نباشیم و تلاش کنیم ذهنمان را کنترل کنیم تا با منطق ناقص خودش اهداف آرزو و شوق و ذوق ما را زیر سوال نبرد . عجول نباشیم .

      ● اهدافی که تا کنون به آن رسیده ام .

      لاغری . استاد عزیزم امروز بعد ۳ ماه خودم رو وزن کردم دیدم شدم ۷۰ کیلو . از شادی جیغ میکشیدم و دست میزدم و میرقصیدم . چون تونستم با کمک خدا و شما ۱۲ کیلو وزن کم کنم بدون اینکه زجر بکشم یا باز چاق بشم . فقط دارم‌ کم می‌کنم.  هرچند روند آن کند باشد ولی من در مسیر لاغری هستم . 

      رانندگی . من بعد سالها به آرزوم رسیدم با اینکه هنوز گواهینامه نگرفتم بخاطر شرایط بد عاطفی که داشتم انقدر تمرکزم پایین بود که نتونستم امتحان عملی قبول بشم اما به آرزوی آموزش رانندگی رسیدم . من تجربیاتی دارم که بابتش به خودم افتخار می‌کنم رانندگی تو جاده تو شهر تو روستا.  زیر بارون .  سرعت بین ۲۰ تا ۱۰۰ . خیلی برام جالبه و انشالله این تجربه ها در آینده بیشتر و بیشتر می‌شود .

      ازدواج با عشقم در اون زمان . درسته که الان جدا شدیم ولی هزاران نکات مثبت و درس برام داشت و با ارزش ترین چیز این بود که مادر شدم .

      خرید گوشی که از نظرم عالی بود و هنوز بعد ۳ سال  دارم ازش استفاده میکنم و لذت می‌برم. 

      آمدن به مسافرت که حدود یک ماه اینجا هستم و دارم لذت می‌برم. 

      یادگرفتن دوچرخه که خیلی دوستشدارم. 

      یادگرفتن شنا در حدی که بتونم از رفتن به استخر لذت ببرم .

      خرید قدم اول و دوم دوره دوازده قدم 

      بافت عروسک و کلاه و ژاکت .

      ● حس و حال شما در بازه زمانی رسیدن به اهداف : 

      من همه اهدافم اینجوری بود که از همون اول نقشه و مسیر معینی تو ذهنم نبود ولی بخاطر علاقه شدید به هدفم بخاطر عشقی که به هدف داشتم دلم رو به دریا زدم دو دوتا چهارتا نکردم و با دلم پیش رفتم با در دسترس ترین اقدام شروع کردم و پا در مسیر گذاشتم و بقیش هم آروم آروم انجام دادم . 

      من آنروز ها شب ها زود میخوابیدم و صبح ها زود بیدار میشدم و هدفمند بودم . حس مفید بودن داشتم . و اعتماد بنفسم بالاتر میرفت . 

      صبح به محض بیدار شدن احساس شوق داشتم . شب قبل خواب به اون موضوع فکر میکردم که بهش نزدیک شدم بهتر شده . 

      حتی رابطه ام با اطرافیان بهتر میشد . حداقل کمتر درگیر بودم . و حتی رابطه ام با خدا هم بهتر بود . 

      خلاصه همه چیز بهتر بود و زندگی شیرین تر بود . 

      ● اگر خدا بودم چگونه از مسیر ساده بنده ام را هدایت میکردم ؟

      خوب اولین خواسته مهم و بزرگ من خرید خونه است . 

      من اگه خدا بودم به بنده ام میگفتم برو اون کاری هایی که حیلی دوستداری و برات قابل اجرا هستن رو انجام بده و بزار برای فروش بعد کلی مشتری دست به نقد رو به اون هدایت میکردم و بنده من در عرض چندسال انقدر فروش می‌کرد و سود می‌کرد که خودش به راحتی یه خونه نقلی در مکان خوش آب و هوا و شرایط رفاهی کامل میخرید . 

      استاد من اصلا دلم نمیخواد حتی خدا هم یچیز رو مفتی مفتی به من بده . دوستدارم هرچی دارم خودم بهایش رو بدم . البته این با کادو گرفتن و لطف خداوند فرق میکنه ها . من میخوام واقعا خونه ام رو با درآمد خودم بخرم . نمیخوام کسی به من ببخشه ‌. چونکه من دوستدارم لذت می‌برم که ببینم قدرت خریدم بالا رفته . من اینجوری می‌پسندم.  من از وقتی یادگرفتم که فقط به خدای خودم تکیه کنم دیگه دلم لوبیای سحرآمیز نخواست . دلم میخواد با قدم های تکاملی خودم به ثروت برسم . حالا این تکامل برا یکی دوسال طول میکشه برا یکی ۱۰ سال . مهم اینه که مسیر درست باشه تا ماندگار و پایدار باشه . 

      من خواسته مهم بعدیم اینه که ماشین بخرم .

      من برای تمام خواسته هام هیچ راهی آستن تر و شیرین تر جز اینکه خودم بهای اون رو بپردازم نمیبینم . پولی که درآمد خودم باشه . ولی خوب از راه هایی که برای من لذت بخش . و هدایتی وارد آن شدم . و ماشینی بخرم که باب پسندم باشه و با پول من بهترین در نوع خودش باشه . سرحال باشه . تمیز باشه . چون اولین ماشینمه و چونکه تجربه رانندگی زیادی ندارم نمیخوام ماشین اتومات و گرون قیمتی سوار شم . در حال حاضر با یک کویک هم کارم راه می افته . من اگه خدا بودم یه فروشنده ای رو یه بنده ام هدایت میکردم که آدم منصفی باشد و خوش اخلاق که از اون ماشین به درستی استفاده کرده و حالا چون وضع مالیش خوب شده و ماشین بهتر خریده دیگه نیازی به این نداره . 

      خواسته بعدی من دریافت مبلغ معینی به صورت ماهیانه یا هفتگی یا روزانه وارد حسابم بشه . 

      من اگه خدا بودم شوهر سابق بنده ام رو هدایت میکردم که بیخیال کشمکش بشه و مهریه ای که حق بنده ام هست رو پرداخت کنه .

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 4 از 1 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      مشاهده پاسخ ها
        امتیاز کاربر: 6211 سطح ۳: کاربر پیشرفته
        محتوای دیدگاه: 90 کلمه

        سلام و درود
        اینکه دوست داری همه چیز رو خودت با توانایی مالی تهیه کنی ایده خیلی خوبیه ولی انتظارت از خداوند رو در مقابل این ایده محدود نکن
        شما تمرکز و سعی خودت رو انجام بده ولی همیشه انتظار دریافت نعمت های فراتر از انتظار از سمت خداوند به هر شکل ممکن رو داشته باش.
        وقتی خداوند خود را روزی دهنده به غیرالحساب معرفی کرده پس انسان هر چقدر بخواد در ثروت سازی رشد کنه باز به غیرالحساب نمیشه بنابراین بهتره سمت خدا رو باز بذاری
        موفق باشید
        منتظر خبرهای عالی شما هستم👌

        برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
        امتیاز: 10 از 2 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
        افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
          آواتار زهرا کریمی
          1403/02/06 13:33
          مدت عضویت: 424 روز
          امتیاز کاربر: 2205 سطح ۳: کاربر پیشرفته
          محتوای دیدگاه: 316 کلمه

          سلام استاد عزیزم ممنونم از راهنماییتون.  خیلی خوشحال شدم که برام پاسخ گذاشتین و این نکته رو گوشزد کردید . ممنونم .

          استاد وقتی بهتر فکر میکنم میبینم وقتایی بوده که من به خواسته هام رسیدم ولی از همون طریق که شما میگید . بغیرحساب بوده واقعا یعنی من برای اون خواسته نه زحمتی کشیدم نه هزینه ای کردم هیچی .و این نهایت شادی واقعا.  نعمت بزرگیه که باید شکر گذار باشم.  استاد ولی یه چیزی هست که من سختمه اونجوری فکر کنم یعنی ذهنم مقاومت میکنه . چندتا دلیل هم برای خودش داره . 

          اول اینکه فکر میکنم اگه کسی به من لطف کنه سرم منت میزاره و بخاطر اون لطفش میخواد به من دستور بده که مطابق میل اون رفتار کنم . و چونکه تو زندگی سابقم هم این مشکل رو داشتم خیلی این مسئله برام پررنگ . 

          دلیل دوم اینکه من یه مدت متوجه شدم احساس لیاقت در من بسیار پایینه و بعید میدونم کسی بخواد بمن لطفی داشته باشه .

          دلیل سوم اینکه من دوستدارم از درآمد خودم همه چیزارو بخرم اینکه میخوام ذهنم رو عادت بدم به این روش تا منتظر لطف کسی نباشه و بدعادت نشه و خودم برای آرزوهام تلاش کنم .

          دلیل چهارم اینکه من واقعا ذهنم و تخیلم تو اینکه از چه راه آسونی به آرزوم برسم واقعا قفل میشه یعنی خیلی مقاومت میکنه و از یه سطحی دیکه جلو تر نمیره . شاید یه مقدار بدبینی هم چاشنی این نوع ذهنیت من باشه که کسی کمک نمی‌کنه.  اگر هم کسی کاری کرد باید سریع جبران کنم که فردا روز منتی نباشه . 

          من میدونم که این ذهنیتی که دارم اشتباه و داره منو محدود میکنه ولی نمیدونم دقیقا چطور درستش کنم .

          تنها چیزی که به ذهنم میرسه اینکه وقتی ذهنم اینجوری مقاومت میکنه دیگه باهاش کلنجار نرم و رها کنم و بیخیال تخیل بشم و تمرکزم رو روی چیز دیگری بزارم ‌. 

          نمیدونم استاد خیلی سخته . ولی مطمئن هستم درست میشه .

          برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
          امتیاز: 3 از 1 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
          افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
            امتیاز کاربر: 6211 سطح ۳: کاربر پیشرفته
            محتوای دیدگاه: 110 کلمه

            مساله اینه که ما از نگاه خودمون و دیگران موقعیت و واحدالشرایط بودنمون رو بررسی میکنیم درصورتی که خداوند بدون توجه به نگاه ما و دیگران نسبت به ما لطف و رحمت داره.
            اینکه انسانها به شما محبت یا لطف یا از هر طریقی به شما هدیه می دهند اصلا به این دلیل نیست که شما در چه جایگاه یا مرتبه ای هستید
            مطمئنا انسانها از طریق این اقدام خود می خواهند به احساس شادی و رضایت از خودشون برسند و هذف رضایت شما نیست
            ضمنا خداوند دستور داده است تا از طریق آنها به شما خیر و برکت برسد بنابراین جایز نیست برای آنچه مقدر شده است فکر و بهانه داشته باشیم.

            برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
            امتیاز: 10 از 2 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
            افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
              آواتار زهرا کریمی
              1403/02/06 15:13
              مدت عضویت: 424 روز
              امتیاز کاربر: 2205 سطح ۳: کاربر پیشرفته
              محتوای دیدگاه: 37 کلمه

              مچکرم استاد مچکرم . 

              ازینکه انقدر به موقع و سریع پاسخ منو دادید ‌.

              خداروشکر میکنم بخاطر آشنایی باشما . من حتما هر روز روی خودم کار میکنم . و مطمئن هستم بهتر میشم ‌

              من منتظر معجزات خداوند هستم. 

              برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
              امتیاز: 3 از 1 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
              افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار یاسمن
      1403/01/31 20:03
      مدت عضویت: 1015 روز
      امتیاز کاربر: 13658 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      محتوای دیدگاه: 223 کلمه

      به نام خدا

      من به برنامه ریزی خداوند ایمان دارم

      برای لذت بردن از زندگی باید هدف و ارزو داشته باشیم،آرزویی که مشتاق براورده شدن آن هستیم.خدای مهربان هر چیزی را که بخواهیم و هر آرزویی داشته باشیم با بهترین برنامه ریزی در بهترین زمان ممکن ما را به سوی هدف هدایت میکند فقط کافیه که بدونیم خواسته و هدفمان چیه و برای رسیدن به ان با شور و اشتیاق و ایمان به خداوند تلاش کنیم مطمئنن خداوند راه های رسیدن به اون را به ما نشان خواهد داد،یا کسانی را در مسیر زندگیمان قرار میدهد که به ما در مسیر رسیدن به هدف کمک کنند.

      اهدافی که تا الان تعیین کرده و به آن رسیدم.

      من میخواستم تغییر پست سازمانی دهم و تلاشم را کردم و با کمک خدا موفق شدم.

      من میخواستم ماموریت غیر سازمانی و دورکاری داشته باشم و موفق شدم.

      من میخواستم لاغر شوم و با کمک خداوند به این مسیر هدایت شدم .و کلی خواسته کوچیک داشتم که با کمک خداوند به انها رسیده ام.

      من هر خواسته ای که داشته باشم انها را با جزییات کامل در دفترم می نویسم و فورا حسم خوب میشه و امیدوار میشم به لطف خداوند و پشتکار خودم.خدای خوبم ممنونم بابت تمام نعمات و احساس خوبی که به میدهی و آرامشی که لحظه به لحظه همراهمون کردی.به امید خدا من به همه ی ارزوهایم در زمان خودشان میرسم.

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 10 از 2 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار fatima
      1403/01/31 19:51
      مدت عضویت: 535 روز
      امتیاز کاربر: 3630 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 621 کلمه

      تمرینات این جلسه

      اولا که متوجه شدم چقـــــدر ضروریه که هدف داشته باشم در زندگیم. فکر کنم دلیل این حس و حال بدمم دقیقا همین بی هدفیه. نه که هدف نداشته باشم ها، دارم. ولی اون برنامه ریزی و اقدام در جهتش نیست. برای همین درحد یک آرزو میمونه و نرسیدن بهش منو سرخورده میکنه. از طرفی همونطور که در کامنت های قبلم هم گفتم من عجولم برای دریافت نتایج، اقدامات کوچکی ک انجام میدم زمانی ک منجر به نتایج عینی و بزرگ نشه باعث میشه دست بکشم! ولی الان خصوصا با توجه به ورس قسمت قبل: شاید تو جیزی نبینی ولی به این معنی نیست که خدا کاری نمیکنه. 

      بیشتر میتونم خودم رو در مسیر صحیح نگه دارم. 

      الان میدونم باید خودم رو مشغول اهدافم کرده و از حاشیه به دور باشم. باید برای رسیدن به ارزوهام هر روز یه قدم بردارم هرچند کوچک و مهمتر اینکه ادامه بدم. ادامه بدم چون نتایج خدا فراتر از تصورات ماست. زمانبندی خدا با ناها فرق داره و نتایج حاصله هم فراتر از انتظارات ماست. 

      اهدافی که بشون رسیدم، مرتب کردن کانالم، ایجاد صفحه اینستاگرامش، خرید طلا، خرید دوره هایی که میخواستم، لاغر شدن تا وزن ۵۴ کیلو، داشتن روابط بهتر و با کیفیت تر و در این جهت کار کردن رو خودم و… 

      نمیدونم! موقعایی که رو اهدافم کار میکردم به خاطر کمال طلبی ام یه مقدار دچار حس بد میشدم و از زیر کار در میرفتم و کار برام اندکی رنج داشت.ولی الان میتونم با نگرش خیلی بهتری رو اهدافم کار کنم و به قولا لذت ببرم از همین مسیر.

      درمورد مسیر راحت: 

      ۱_راه اندازی کسب و کار شخصی: استاد خداوند من رو هدایت کرد، و من فهمیدم چه کاری رو دوست دارم، حداقل الان اینه. و میدونید قسمت جالبش چیه؟ من استارت این کارو با ایده خدا سال ۹۹ زدم. یه چنل، که الان حدود ۱۱۰۰ نفر عضو داره. و میخوام در این حیطه بیشتر تمرکز بگذارم.قبلا فکر میکردم فلان کارو و فلان و فلان رو دوست دارم. الان فهمیدم که من حوصله هیچکدوم از اونا رو ندارم!و تعبیرم از اون کارا دردسر زیاد برای پول درآوردنه😂و من دوست دارم به راحت ترین شکل ممکن مول دربیارم. این درخواستم میدونید کی جرئت کردم بگم و از پس ذهنم بیارمش جلو؟! زمانی که شما گفتید خدا هیم خواسته ای رو قضاوت نمیکنه!هر خواسته ای لازم الاجرا و مقدسه. خدایا عاشقتم.مثل شما یکی در مسیرم قرار بگیره که سایت چنلمو بزنه، سایتم توسط خداوند به افراد معرفی بشه و هرروز افراد ثبت نام کنن و برای من فقط اس ام اس های واریز مبلغ بیاد. 

      بازخرید کردن خودم از کار دولتی، درباره این کار دوست دارم خود اداره بهم بگه خانم منصوری ما دیگه نیرو نمیخوایم اگر میخواید میتونید خودتون رو با شرایط و مزایای کامل بازنشسته کنید. 

      درباره داشتن خونه و استقلال، با یکی آشنا بشم(عاطفی و اینا نه ها 😂) که بگه من این خونه رو لازم ندارم، مبله ست کامل، تو کیانپارس خیابون اسفند باشه نزدیک خیابون وهابی،بگه من میخوام مهاجرت کنم،دوتا ماشینامم تو پارکینگن. خونه دست خودت اختیار کامل داری از خونه و وسایلو ماشینام استفاده کنی و بعد از یه ماه از مهاجرتش با من تماس بگیره و بگه دیگه قرار نیست برگرده و به هیچکدوم از اینا احتیاج نداره و همه رو به نام من میکنه. 

      درباره ازدواجم، یه روز با یه نفر آشنا میشم و همون اول که همو میبینیم هردومون متوجه میشیم که این اونیه که باید. و باهم صحبت میکنیم و اون خیلی صریح همون ابتدا میگه که قصد ازدواج داره و میخواد که خانواده خودش رو تشکیل بده و همون موقع که من رو دیده از من خوشش اومده و درخواست میکنه اجازه بدم باهم صحبت کنیم و سر دو هفته من تو خونه خودمم و ازدواج کردم. 

      و خداوند هدایتم کنه برای آرام تر شدن و به صلح بیشتری با خودم رسیدن. 

      آمین. 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 9 از 2 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار fatima
      1403/01/31 16:55
      مدت عضویت: 535 روز
      امتیاز کاربر: 3630 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 97 کلمه

      به نام پروردگار هدایتگرم. 

      سلام به هممون. 

      بک سوال برای من پیش اومد استاد.

      (باید از طریق نوشتن و صحبت کردن بر آرزوی خود متمرکز شوید تا ارزش این آرزو و خواسته بیشتر و بیشتر شود و پیام شما مورد تایید خداوند قرار گرفته و برنامه الهی برای تحقق آرزوی شما طرح و به شما عرضه شود.) 

      ما گفتیم که خداوند تمام خواسته ها رو اجابت میکنه و میده و کاری نداره چی هستن، تمام خواسته ها از نظر خدا محترم و مقدس و لازم الاجران. 

      پس اینجا که میگیم خدا باید تایید کنه تا برنامه الهی مون چیده بشه یعنی چی؟ 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 3 از 1 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      مشاهده پاسخ ها
        امتیاز کاربر: 6211 سطح ۳: کاربر پیشرفته
        محتوای دیدگاه: 73 کلمه

        سلام و درود
        تایید خداوند به منزله تمرکز و اشتیاق داشتن برای تجربه خواسته است.
        خیلی از خواسته های ما فقط در یک لحظه در وجود ما شکل می گیرند اما چند دقیقه بعد فراموش می شوند و هرگز مورد توجه قرار نمی گیرند.
        نوشتن و صحبت کردن باعث افزایش تمرکز و واضح شدن خواسته برای خودمان می شود. و هرانچه مورد توجه قرار گیرد از طرف خداوند تایید شده است.
        منتظر خبرهای عالی شما هستم👌

        برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
        امتیاز: 10 از 2 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
        افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
          آواتار fatima
          1403/02/05 20:24
          مدت عضویت: 535 روز
          امتیاز کاربر: 3630 سطح ۳: کاربر پیشرفته
          محتوای دیدگاه: 2 کلمه

          سپاسگزارم استادجان🙏🏻

          برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
          امتیاز: 3 از 1 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
          افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار سرباز امام زمانم
      1403/01/30 06:14
      مدت عضویت: 234 روز
      امتیاز کاربر: 4460 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 679 کلمه

                      

      به نام حضرت عشق

      سلامی به زیبایی صدا گنجشکان روی شاخه درختان به تمام هدفمند های سایت و استاد عطار گرامی

      وای که چه گام زیبایی بود :یک قدم بردار بقیه قدم ها خود خدا

      برداشت من از این گام : به نظر من خدا مارو افرید، بهمون قدرت فکر کردن داد، وقدرت کمک گرفتن از خودشم داد وفرمود با قدرتی که بهت دادم زندگی کن

      وگرنه با حیوانات چه تفاوتی داریم اگه فقط بخوریم وبخوابیم ؟تازه خدا این دسته از ادم ها رو از حیوانات گمراه تر شناخته

      اما بازم حتی اگر هدف نداشته باشیم بهمون این قدرت داده که حد اقل برای بقیه مفید باشیم ولی در کل توی زندگی باید. هدف داشت باور کن کار سختی نیست قرار نیست یک هدف بزرگ انتخاب کنی اصلا ما معنی هدف رو این طور میدونیم که هدف یعنی یک خواسته بزررررگ و …… نه گلم تومیتونی یه خواسته کوچیک داشته باشه وبرای همون تلاش کنی مثل ۲۰شدن توی یک امتحان هدفه دیگه براش تلاش میکنی همون درسو میخونی بعد هم که خدا برات قدم برمیداره و سوالات برات اسونه

      وپس واسه زندگیت هدف داشته باش هر چند کوچیک ولی داشته باش نگات به اسمون باشه نه به زمینی ها با تمام قدرت برو

      یادت نره تو فقط قدم اول رو برمیداری میخوای وبرای رسیدن تلاش میکنی  و خدا هم طبق تلاشت بقیه قدم هارو برات بر میداره تارسیدن به خواسته حتی فراتر از آن الهی شکرت بابت این اگاهی

         تمرین دوم: من برای خودم این هدف رو گذاشتم که عالی بخونم تا کارناممو بترکونم و۲۰بشم وباتلاشی که کردم و واقعا خدا برام اسونش کرد وبدون اون نمیشد تونستم نوبت اول بالا ترین نمره رو توی دوتا کلاس هم سطح خودم بیارم یعنی ۲۰

      و هدفم این هست کی این نوبت هم عالی عمل کنم و میدونم که خدا اقدام بعدی رو برام برمیداره

      یا همون قرائت که براش بارها تمرین مردم وبه لطف خدا توی مسابقه شرکت کردم و رتبه اوردم

      این فراتر از انتظارم بود و…… کلی اهداف دیگر که به کرم وبخشش خدا بهشون رسیدم بحمدالله

         تمرین سوم:ادم وقتی برای اهدافش تلاش میکنه حس عالییی و وصف نشدنی داره مید‌ونه الکی زنده نیست وهدفی داره اون لحظه احساس توانمندی ورضایت از خودم وخدا دارم که منم میتونم برای اهدافم تلاش کنم وخلاصه خیییلییی عااااالییه

          تمرین چهارم:

      خواسته اول که خصوصی بود  ممیتونم با اطلاعات جمع اوری کردن واخلاصم در کارم وکمک گرفتنم از خدا و کمک کردن بهش خودمو بهش وصل کنم ان شاالله

      ۲ برای چشمام که خدا سلامتشو دوباره بهم داد اما من هنوز امید دارم که از این بهتر هم میشم هم توی دیدن هم توی ظاهرشون و ساده ترین راه اینه که مراقب باشم اسیب نبینن و…

      ۳-برای لاغر شدن و رسیدن به اون وزن مورد علاقه فقط کافیه اطلاعات اشتباه ذهنمو اصلاح کنم وجاشون رو به اطلاعات درست بدهم ودر این کار تقلای الکی نکنم وامیدم به خدا باشه چون بهم یه ذهن قدرتمند داده

      ۴-واسه مهربون شدن باید بار ها یاد مهربونی خدا بیافتم و فکرکنم وخوب درک‌کنم مهربونی خیلی اسون تر از عصبانیت هست تازه باعث شادابی میشه اما عصبانیت نه

      ۵-واسه قد فقط میتونم به خدا توکل کنم وتا جایی که برام لذت بخشه حرکات کششی و بار فیکس برم که واقعا علاقه زیادی هم دارم واصلا با زور فشار کاری نمیکنم و به بدنم غذای مقوی می‌رسونم و… فقط توکل

      ۶-برای پول در اوردن باید از هنر هام استفاده کنم و راحترین کار این که یا کانال بزنم یا کلاس حضوری بگذارم بقیش باخدا

      ۷-میتونم پس انداز کنم برای اتاقم وسایل قشنگ تر بخرم یا وسایلو زیبا بچینم 

      ۸-برای این که شبیه الگوم بشم باید اخلاص داشته باشم واز خدا بخوام که بده بقیش باخودش 

      ۹برای این که ازم راضی باشن میتونم مراقب حرف زدنم باشم و احترام پدر ومادرم رو نگه دارم وخواهر دلسوز و مهربون و رفیق و راز نگه دار واسه برادرام باشم بقیش با خدا 

      ۱۰با عالی درس خوندن امسالم میترکونم با برنامه ریزی درست که استراحت هم داشته باشم که خسته نشم و من برای رفتن به یک رشته تحصیلی عالی تلاش میکنم واز خدا میخوام درستشو پیش روم بگذاره خدایا بقیش با خودت

      الهی که دلتون مثل دریا بزرگ و زلال باشه حق نگهدارتون

      یاحق مدد

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 4 از 1 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار Vafraze12
      1402/12/29 02:45
      مدت عضویت: 1704 روز
      امتیاز کاربر: 11846 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 602 کلمه

      آدمها آفریده شده اند تا آرزو کنند آفریده شدند تا دنیای که توش زندگی می کنند را عجیب تر کنند.

      این بزرگترین خصلت ما انسانهاست که گاهی آن را فراموش می کنیم.

      فراموش می کنیم که آفریده شده ایم تا آرزو کنیم تا خدارو صدا کنیم و خداوند چقدر این نغمه که صدای دعا کردن ما۱ست.

      – با توجه به آگاهی های این جلسه درک و برداشت خود برای ادامه زندگی را شرح دهید.

      من تصمیم گرفتم مثل استاد بیایم در یک دفتر آرزویم را بنویسم و اینکه چرا من اونو می خوام و چگونگی رسیدنش رو بسپارم به مدیر زندگیم خدای مهربان.

      بله من با نوشتن دلایل رویاهم همواره حسم را خوب و خوبتر می کنم و جهان فقط حس من را متوجه می شود و بر اساس آن به من می دهد حس خوب من حتما نتیجه خوبی به دنبال دارد.

      از این جمله استاد لذت بردم اینکه آرزومو بنویسم و هر روز اونو پرورش بدهم و رهاش نکنم

      ۲- تاکنون در زندگی چه اهدافی را تعیین و به آن رسیده اید؟ بزرگ یا کوچک بودن ندارد،‌ هر هدفی که تعیین کرده و به آن رسیده اید را شرح دهید.

      من آرزو داشتم دبیر بشم

       برای دبیر شدنم هیچ راهی را نمی دیدم همه درها رو بسته بود سالها درس خوندم ولی الان شرایط استخدامی به من نمی خورد تا اینکه استاد دانشگاهم در آخرین شب استخدامی به من زنگ زد که سریع بروم ثبت نام کنم.

      در اون ساعت شب تمام کافینتها بسته بود ولی برادر شوهرم سریع ما  ا برد به تنها کافینتی که تا اون وقت باز بود من هزینه ثبت نام را نداشتم ولی برادر شوهرم پرداخت کرد و من آزمون دادم و یکی از بندهایی که شامل من نمی شد را طوری رد کردم که الان دارم بهش فک می کنم واقعا تعجب می کنم دستان خدا بدون اینکه من ازشون بخوام من را همراهی گردند و در نتیجه آزمون فردی که در اداره مستقر بود فقط تا ساعت ۲ اسامی را ارسال می کرد هنوز به اسم من نرسیده بود ولی تا ساعت ۵ شب نشست و خبر قبولی را بهم داد .

      وای ممنونتم خدا جون

      ۳- روزهایی که مشغول رسیدگی به اهداف خود بوده اید با چه حال و احساسی زندگی می کردید، درباره ذوق و شوق و انگیزه زندگی کردن در اون دوران شرح دهید.

      من وقتی به هدفم که دبیری بود رسیدم با عشق و علاقه کارم را پیش بردم لحظه خسته نمی شدم و الانم تا آخرین ثانیه های حضورم در مدرسه فعال هستم و سر پا و اصلا احساس ضعف ندارم

      ۴- لیست آرزوهای خود در فایل مقدمه را مرور کنید و سعی کنید از نظر خداوند مسیر رسیدن به خواسته های خود را به شکل ساده ترسیم کنید. به این معنی که اگر شما خدا بودید چگونه به ساده ترین شکل ممکن این خواسته ها را برای بنده خود برآورده می کردید.

      من می خوام استاد دانشگاه بشم.

      خوب می رم ثبت نام دکتری می کنم

      منابع را شروع بع خوندن می کنم خیلی ساده مطالعه می کنم و با لذت تست می زنم و خودم را قوی می کنم هم زمان هم چندتا مقاله می نویسم و کولاک می کنم و از دانشگاه مقصد چندین تشویق نامه دریافت می کنم همه ی اینها فقط چند ماه طول کشید در روز آ مون از سادگی سوالات متعجب می شوم .

      پذیرفته می شوم برای مصاحبه به دانشگاه مقصد و آنها چون من را از قبل می شناختند در روز مصاحبه خیلی هوای من را داشتند و من شدم دانشجوی دکتری بقدری کارم پیشرفت کرده که شدم کمک دست اساتید  پیشنهاد استادیاری را از ترم دوم دریافت کردم .

      و زمانی که دفاع کردم از پایان نامه من در مقام یک استاد تمام دانشگاه هستم.

      ممنونتم خدا جونم

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 10 از 2 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فریبا
      1402/12/28 09:41
      مدت عضویت: 772 روز
      امتیاز کاربر: 22110 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 391 کلمه

      خدا 

      واقعا چگونه میشه محبتهاشو نوشت 

      چگونه میشه راهنمایی هاش رو نوشت 

      چگونه میسه کمکهاشو نوشت 

      من زمانی معجزه های خداوند رو تو زندگیم دیدم ک بهش  سپردم حل کرد برام 

      چن ساله تو این مسیرم شاید پیشرفت جسمی نداشتم اما من اون فریبای چن سال قبل نیستم 

      من خیلی تغییر کردم 

      ب هر میزان ک ب ایده ها الهامات عمل میکنم شگفتی ها میبینم 

      گاهی میگم مگه من کیم ک انقدر افکار و باور دارم انقدر داغونم اما من خواستم ببینم ومیبینم کمک خداوند را 

      هر جا گیر کردم گفتم خدا خودت کمکم کن خودت اگاهی بده جوری منو هدایت کرده اصلانمیتونم با کلمات وصفش کنم 

      در میان همه اینها عمل هم هس استمرار ب اون عملهاهم هس 

      خدا هنیشه کار رو برامن انجام میده اما خودم میبینم کاستی کم گذاشتنه از سمت منه عملکردهای دوسه روزه 

      خدا مواد رو میده اما این منم ک باید این مواد رو بردارم استفاده کنم 

      بارها تو قران دیده بودم ک ما پرده جلوی چشمانشان نهادیم  ک کور و کرند

      هیچ وقت درکش نمیکردم اماوالان میبینم 

      من ب راحتی الان کمک خدا رو میبینم 

      الهاماتشو دریافت میکنم 

      خدا 

      ی چیز عجیب 

      ی حس عجیب

      همیشه هدایت گر من بوده ب اسانترین شکل ممکن من ب سمت خواستم هدایت کرده اما گاهی خواسته ها در درونشون پر از خواسته هس پر لز تضاد و چالش 

      قبلا فک میکردم من ک میخوام لاغر بشم خدا باید لاغرم کنه اما الان میبینم ک‌خدا راه رو نشون میده این خودتی ک باید حرکت کنی من در مسیر لاغریی

      انگار ی اینه برداشتم برای دیدن فریبا 

      هدف یکی بود اما من‌از درون این هدفه درسها گرفتم و دارم میگیرم 

      اصلا من خودم رو دیدم 

      و ب قدم قدم پیش رفتن ایمان اوردم ک اجی مجی نیس دلیلی داره ک هنوز نرسیدم چن هنوز این فر یبا کار داره 

      من هدف الانم در کنار زندگی کردن لاغری هس 

      و انکار از دل این هدف من کلی هدف دیگه دیدم 

      و دادم

       الان تمرین میکنم ک عملی برم جلو 

      گاهی خسته میشم گاهی میبرم اما ادامه میدم 

      اصلا نمیشه مثل قبل بود وقتی تو مزه غدای شاهانه رو بچشی نمیتونی دیگه بیای غدای معمولی بخوری

      من‌شکافتم ودارم شکافته میشم دارم میبینم چیم و میتونم چی بشم چیکار میکنم و میتونم چیکار بکنم وهمه اینها از معلم عزیز و همراه عزیز من پروردگار مهربانم هس دوسش دارم و ماندگارترین همراه ب من 

      پس فرصت بده ب خودت دوست من این راه راه یکی دو روزه نیس

      ما باید پیش بریم ب سمت درون خودمون و خودمون رو پیدا کنیم از لاب لای خروار خروار خاک

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 15 از 3 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      امتیاز کاربر: 18393 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 639 کلمه

      باسلام خدمت استاد عزیزم 

      چقدر این نوشته امروز شما استاد دلنشین بود و چه ساده و روان بیانگر احساسات و ایمان به خداوند بود   من سالها پیش روند رسیدن به آرزوها را تجربه کردم. 

      تازه ازدواج کرده بودم و همسرم از درجه داران نیرو هوایی بود و در دزفول خدمت میکرد و جز همافران بودند.  ایشون در آن موقع. اصلا نمیتوانستند انتقالی بگیرند و اینو امری محال میدانستند. من هم که اصلا دوست نداشتم از تهران خارج. شوم. به ایشان میگفتم باید منتقل به تهران شوید  هرچقدر سعی کرد نشد و با نا امبدی گفت نمیشه  تو باید بیایی دزفول  و همین مسعله باعث اختلاف ما شد. من از خدا درخواست کردم وسیله ایی جور کن ایشون منتفل تهران بشه  و در عرض یک هفته یکی از فرماندهان ایشون صدا کرد و گفت به نظرم شما بربد تهران چون در سایت کهریزک نیرو کم داریم. و بهترین گزینه شما هستین   و اینطوری سد که در عرض یک هفته ایشون منتقل تهران شدند. اونجا بود که با خودم گفتم هر درخواستی را دارم باید مستقیم به خدا بگم نه بنده خدا بلکه خدا فقط میتونه کارها را درست کنه. بعد از اون  موضوعات دیگر که هر کدام میتونه یک معجزه باشه د زندگی من اتفاق افتاد. مثلا این که دوست داشتم همیشه کار کنم اما هیچ وقت دوست نداشتم برای کسی یا اداره ایی کار کنم  در واقع دوست داشتم همیشه رئیس باشم نه مرئوس دوست نداشتم کسی به من دستور کاری بده. و یا ازش اجازه کار و مرخصی بگیرم اینطوری شد که در یک سلسله اتفاقات  که دست به دست هم دادند  تونستم در امر ورزش اولین باشگاه بانوان غرب تهران را سال ۶۷ تاسیس کنم  بعد از اون هم موفقیت های دیگه که به دست آوردم و همش طرح الهی خداوند با سازگاری روحیات من  واقعا استاد شما درست میفرمایید کافی است درخواست کنیم و در باره خواسته امون حرف بزنیم یا بنویسیم  من همیشه همینطور بودم هر وقت خواسته ایی دارم خیلی در باره اش با اطرافیانم حرف میزنم گاهی هم تصور میکنم دخترم میگه نباید تا موفق نشدی حرفشو بزنی اما من این حرف را قبول ندارم چون وقتی در باره خواسته ام حرف میزنم همان لحطه خودم را در آن شرایط میبینم  و چند وقت بعد راهی باز میشع و من یک قدم میرم جلو. وقتی میخواستم باشگاه را بزنم همیشه قبلش به دوستم میگفتم دوست دارم کاری داشته باشم که خودم رئیس باشم  بعد برای تحقق این خواسته خدا منو هدایت کرد به کلاس ورزش تحت نظر یک خانم فلیپبنی که تو خونه کار میکرد من فقط سه ماه با اون خانم کار کردم و بعد خودم تو خونه خودم شروع کردم اول همسایه ها را مجانی آموزش دادم بعد تو محل تبلیغات کردم و کلی شاگرد تو خونه جمع کردم  از ۸ صبح تا ۸ شب سانس به سانس کلاس داشتم  دانشگاه هم میرفتم دوتا بچه هم داشتم  کلاس ورزش هم تو خونه سه سال داشتم  ی روز گفتم کاش من ی باشگاه داشتم ودرخواست ام به خدا دادم و در باره اش با همه حرف زدم. خدا وسیله اشو ساخت ی بازرس از تربیت بدنی اومد و گفت شما نمیتونید بدون مجوز کار کنید و من با مشکلات زیاد تونستم قسمت هم کف خونه مادر همسرم را درست کنم و مجوز کار بدن سازی بانوان را بگیرم  اگر اون بازرس اون روز نمیاومد و کمک ام نمیکرد شاید هیچ وقت نمیتونستم باشگاه بزنم  حالا بماند چقدر آدمهای زیادی که همه دست خدا بودند تا این طرح الهی اجرا بشه سر راهم قرار گرفتند و تمام آن روزها هر چقدر سخت بود اما حس و حالم خوب  بود من از این دست تجربیات زیاد تو زندگیم دارم که از حوصله ممکنه خارج بشه فقط همینو بگم که هر آرزویی و هر خواسته ایی اگر داریم حتما طرح الهی اش از قبل آماده است فقط کافیه قدمش برداریم  

       با تشکر از استاد عزیزم

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 20 از 4 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار طاهره فروغی
      1402/11/30 20:26
      مدت عضویت: 1227 روز
      امتیاز کاربر: 38252 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,409 کلمه

      سلام خدای مهربونم 

      خدایا برای گامی دیگر در مسیر رسیدن به کمال بی نهایت سپاس 

      سلام استاد عزیز و دوستان خوبم 

      من به برنامه الهی ایمان دارم 

      برنامه الهی چیست ؟ایا همون سرنوشتی هست که من از داشتنش حالم بد بود و به من میگفتن عالمی است قبل از به دنیا اومدن به نام عالم زرع و من این سرنوشت رو بین بد و بدتر انتخاب کردم و همش گله مند بودم که من که نمیدونستم و من به این انتخاب گله مند بودم 

      میگفتن خدا انسان رو مختار خلق کرده و اختیار داره ولی از طرف دیگه این سرنوشت رو برای من تعیین کرده و من میگفتم نه خدا جبر رو برای من قرار داده من اگه اختیار دارم چطور نمیتونم سرنوشتم رو که به قول مامانم پیشونی نوشتم بود رو عوض کنم و بین دوراهی که من اختیار دارم یا جبر مونده بودم 

      من نه دینم رو خودم انتخاب کردم و چون پدر ومادرم مسلمون بودن من هم باید مسلمون باشم وگرنه اشتباه بزرگی مرتکب میشم 

      من که اندامم رو خودم انتخاب نکردم و چون در خانواده چاق بودم باید همچنان چاق بودم تا اخر عمرم و در بدبختی میمردم 

      من که چون در خانواده متوسط به دنیا اومدم و همسرم هم از خانواده متوسط بود باید تا اخر عمرم در همین شرایط قسط و قرض میموندم 

      و این من های زیادی که همه با اون رودر رو بودن ایا این برنامه الهی بود 

      برنامه الهی این نیست بلکه وقتی من خواسته ای از خدا دارم مسیری است که خدا برای تحقق خواسته های من ترسیم میکنه 

      وای چه جمله ای پس من میتوانم بخواهم و خداوند برنامه الهی را درمورد براورده شدن ارزوهایم ترسیم کند و مرا در انجام اون ارزو یاری کند

      بی هدف زندگی نکنید 

      من در طول 45سال زندگی هدفهایی داشتم مثل شاگرد خوب بودن در طی تحصیل 

      قبول شدن دانشگاه 

      ازدواج موفق 

      کار خوب 

      لاغری ماندگار 

      ولی اونطور که بخوام روزم رو در پی این هدف باشم نبود و هر روزم سراسر اتفاقاتی بود که برایم پیش میاومد به قول معروف هر چه پیش اید خوش امد 

      در تاریخ 1400/5با این دوره و فایلهای رایگان اشنا شدم و از انجا هدف اصلی من که تناسب و ارامش و شادی درونی بود شروع شد واز سردرگمی و عصبی بودن و اتفاقات مختلف در اومدم و چون قبلال من بی هدف خاصی زندگی میکردم دنیا هم به ریختگی های زیادی به زندگی من وارد میکرد 

      اعصاب خراب و زود واکنش نشون میدادم و چاقی و وضعیت اقتصادی خراب و اختلاف با دخترم چون تو سن بلوغ بود و اجاره خونه و ووو

      همیشه به خدا گله میکردم که من که فایده ای ندارم چرا باید در این دنیا باشم و لی برای همه فایده داشتم و براشون کار میکردم غیر خودم چون برنامه ای در زندگیم نداشتم و روزم رو به شب سر میکردم و شبها با رو با خوابهای اشفته و فکرو خیال سر میکردم 

      از خدا برنامه الهی خود را طلب کنید 

      باید برای برخوردار شدن از برنامه الهی برای کسب لذت های زندگی برای خودم هدف تعیین کنم و برای رسیدن به ان تلاش کنم 

      من هدفم رو مشخص کردم و شروع کردم و برای تحقق خواسته خود اقدام میکنم خداوند برنامه الهی خود را ترسیم میکند و قدم به قدم به من الهام میکند 

      وقتی من هدفم رو که تناسبه مشخص کردم خداوند شروع به ترسیم مسیر کرد و برنامه الهی را برای من ترسیم کرد من به وسیله خانمی به کتاب راز دست پیدا کردم و علاقه مند شدم تا اون رو بخونم و در اون یک فصل برای لاغری با ذهن داشت که چون کلی نوشته بود من تو اینترنت زدم و به این سایت هدایت شدم و این برنامه الهی برای رسیدن من به این مسیر درست بود 

      وقتی خواسته سر کار داشتم چون اوضاع اقتصادی درستی نداشتم خداند شروع به ترسیم برنامه الهی خود را شروع کرد و یکی از اشناهای ما که برای مدیریت این اداره کاندید شد و مدیر کل این اداره شد و شروع به استخدام کرد و چون برنامه خدا برام من هم ترسیم شده بود به مادر من هم زنگ زد و گفت من میتونم طاهره رو استخدام کنم و من دراوج ناباوری که میگفتن 30سالته و دیگه سنت از استخدام دولتی گذشته دراین اداره استخدام شدم 

      وقتی خواستم به ارامش و شناخت بیشتر خدا برسم و با خودم میگفتم چکار کنم تا خدا رو بیشتر درزندگیم حس کنم خداوند با الهام به استاد برنامه الهی مرا ترسیم کرد و من این دوره رو روی سایت دیدم 

      من به برنامه الهی ایمان دارم 

      من خواسته هامو در روز اول نوشتم و چون در دوره ورود به سرزمین لاغر های استاد همیشه در تمرینات میگفتن باید خواسته ها انشایی باشه نه برای تفهیم به خدا چون خداوند تمام خواسته های من براش با ارزشه و لازم الجراست برای اشتیاق بیشتر م در این مسیر و واضح شدن علاقه مندی من به تناسب و خواسته های دیگم است 

      برای لذت بردن از زندگی باید همیشه هدف و ارزو داشت و برای رسیدن به این ارزوها باید اقدام کرد وتلاش کرد و هر وقت من تصور میکنم که به ارزوهام رسیدم سراپا غرق اشتیاق و ذوق میشم و برای همین در این مسیر احساس خستگی نمیکنم 

      قدم برداشتن میتونه مطالعه کردن و نوشتن و توجه کردن و صحبت کردن و تمرکز روی اون خواسته باشه و خداوند برنامه الهی رو برای تحقق رویاهام طرح و به من عرضه میکنه و من در این مسیر تنها نیستم و اون همراه منه و بهترین تصمیم ها و ایده ها رو به سمت من جاری میکنه 

      فقط کافیه به الهامات الهی ایمان داشته باشیم و عمل کنیم و اگر زمان ببره ناامید نشیم چون اگر شک کنیم که چطور و چگونه این ارزوی من میتونه براورده بشه این شک در براورده شدن ارزوهام میتونه اختلال ایجاد کنه پس هر نوع اقدام ولو کوچک رو بدون مقاومت دراین مسیر باید انجام بدیم

      برنامه الهی با برنامه زمینی ما متفاوته و نتایج اون فراتر از انتظار ماست 

      من به برنامه الهی ایمان دارم و حرکت خودم رااغاز میکنم 

      در زندگی چه هدفهای رو مشخص کردم به اون رسیدم 

      از وقتی بچه بودم و وارد مدرسه شدم دوست داشتم شاگرد اول باشم و همیشه تلاش میکردم و خداوند برنامه الهی خود را برایم در این مسیر ترسیم کرده بود من تا اتمام دوران مدرسه همیشه شاگرد اول بودم وقتی مدرسه تمام شد دوست داشتم همون سال اول دانشگاه قبول بشم و با وجود سختیهایی که در موقع گرفتن دیپلم داشتم جز معجزات خدا بود که سال اول دانشگاه قبول شدم و تونستم دانشگاه رو به اتمام برسونم 

      در طول زندگی کارهایی مثل اشپزی و کارهای هنری رو دوست داشتم و برام سر وقت اماده میشد که من به وسایل انجام کارهای قلاب بافی و مکرومه بافی و هنرهای دیگه میرسیدم و میگفتم چه جالب من که چند روز پیش اینا رو میخواستم به وسیله یکی از فامیلها برام اورده میشد و من شروع به کار میکردم 

      موقع ازدواجم من شوهری مهربون میخواستم که باهام راه بیاد و باوجود مخالفتهای مادر شوهرم خیلی سریع کارهای ازدواجم انجام شدو اون هر کار کرد نهایت خودش هم متعجب بود که چطور این کار شد 

      بعد از ازدواج وضعیت اقتصادی خوبی نداشتم و دنبال کار میگشتم و چند شرکت کار کردم ولی کار دولتی میخواستم و همه میگفتن تو دیگه از سنت گذشته تا 25سال ادارات نیرو میگیرن ومن 30سال بودم و کاردولتی برام پیدا شد و این برنامه الهی خدا بود که یکی از اشناها مدیر کل شد ومنو به کار دعوت کرد 

      روزهایی که به اهدافم فکر میکنم و خودم رو در اون شرایط تجسم میکنم خیلی اشتیاق در من ایجاد میشه و راحت تر مسیر رو طی میکنم و در طول هدفهایی که در گذشته داشتم فکر کردن به هدف در من اشتیاق ادامه و خسته نشدن در طول مسیر و ایجاد میکرد 

      اگر من به جای خدا بودم مغازه همسرم و چند برابر قیمت خونه ها میکردم و من میتونستم به راحتی با فروش اون یک خونه ویلایی وبه همراه مغازه و ماشین 206نو بخرم 

      من اگر خدا بودم برای خواسته لاغری درست به همین مسیر هدایت میکردم چون این مسیر راحت ترین راه برای لاغری است 

      برای بالارفتن حقوقم راحت ترین راه تصویب یک قانون از طرف دولته و برای بالا رفتن در امدم وقتی به راحتی خونه میخریدم در اون گل خونه و یا قسمتی برای پرورش قارچ راه میندازم که بتونم درامدم رو بالا ببرم 

      خدایا من در براورده شدن ارزوهایم به برنامه الهی تو ایمان دارم و میدانم که خواسته های من چه کو چک و چه بزرگ به یک اندازه برای تو ارزشمند است و برای رسیدن به انها مسیر را با برنامه الهی هموار میکنی 

      خدایا بی نهایت شکر که در این مسیر و براورده شدن ارزوهایم تنها نیستم و تو همراه منی 

      خدایا بی نهایت شکر 

      در پناه خدا باشید 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 15 از 3 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار مرجان
      1402/11/29 23:38
      مدت عضویت: 449 روز
      امتیاز کاربر: 1065 سطح ۲: کاربر متوسطه
      محتوای دیدگاه: 150 کلمه

      هوالرزاق

      من به برنامه ی الهی ایمان دارم.

      من برای ادامه زندگی حتما بایدهدف تعیین کنم وبنویسم تاخدابرنامه الهی منو رقم بزنه

      من باایمان به خدامیتونم به همه چیزبرسم چون خدابرنامه های قشنگی برای من تدارک دیده.

      ۲.من اهدافهای مختلفی داشتم حفظ قران که طی ۴سال انجام شد وهنوزهم ادامه داره به صورت کامل ترباتفسیر 

      هدف بعدی دی ماه سال ۹۸بودکه لاغری باذهن بود

      که من باوزن ۷۸وارددوره شدم وخرداد۹۹ اوج لاغری من بودوازسایز۴۸.۵۰رسیدم به ۴۰.۴۲..خیلی عالی بود

      من نوشته بودم وبه اون هم رسیدم.وهنوزم متناسبم وازدوره ها استفاده میکنم.

      بعداموزش نقاشی .مربی رانندگی.ارایشگری.وخیلی چیزهای دیگه که هدفم بود وبهشون رسیدم

      ۳.وقتی تودوره لاغری بودم بهترین دوران زندگیم بودچون بادوران بیماری فراگیرهمراه بود منم کلی وقت آزادداشتم ودوره روتمام وکمال گوش میدادم وانجام میدادم

      واینقدراحساس خوبی داشتم که خودم تابه حال تجربه نکرده بودم

      من خیلی ضعفها داشتم که بااین دوره برطرف شد

      وازمن آدم دیگه ای ساخت.

      ۴.لیست ارزوهام وروهم نگاه میکنم ومینویسم اگرخدابودم چطوربه ساده ترین راه خواسته ام روبرآورده میکردم..

      یاعلی

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار Susan behrad
      1402/11/29 14:39
      مدت عضویت: 1342 روز
      امتیاز کاربر: 7085 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 2,007 کلمه

      بنام خداوندمهربان و پروردگارعالمیان 

      سلام به استادگرامی ومهربانم وهمراهان وهم مسیرهای گرامی آموزش لاغری باذهن 

      من به برنامه الهی ام ایمان دارم (قدم ۳)

      برنامه الهی تقدیر یا سرنوشت نیست که خداوند از قبل برای کسی مشخص کرده باشد و مجبور کند که بخاطر رسیدن به اون حرکت کند 

      فقط یک نقشه الهی است که خداوند برای تحقق خواسته هایمان ترسیم کرده و ما فقط کافیه که به برنامه های الهی خودمان برای محقق شدن خواسته وآرزوهایمان ایمان داشته باشیم. 

      خیلی از آدمها هیچ طرح و برنامه ای برای زندگی خودشان ندارند و هر روز یک زندگی تکراری را در پیش می گیرند و هر چیزی که در مسیر برایشان رخ می دهد آن را یک مشکل. مصیبت. بدبختی. یا هر چیز دیگری یاد می کنیم ‌و همیشه در حال گله و شکایت کردن در مورد مسئله ای که در زندگیمان پیش میاد هستیم و اصلآ امید و بهتر شدن شرایط و هیچ شوق و انگیزه ای برای تغییر شرایط خودمان را نداريم 

      ما اگر در زندگیمان برنامه یا هدفی مشخص نداشته باشیم این جهان هستی و کائنات بهم ریختگی های فراوانی به زندگیمان وارد می کنند که ما همیشه در حال مرتب کردن آنها باشیم. 

      وجود هیچ موجودی در جهان بی منطق و بیهوده نمی باشد چون خداوند و جهان هستی این اجازه را به موجودات خودش نمی دهد.

      ما هر کاری انجام دهیم شاید در نظر خودمان کاری مفید انجام ندهيم اما در این جهان هستی در پروسه زندگیمان نقش داریم 

      از خداوند برنامه الهی خود را طلب کنید 

      ما برای اینکه با برنامه الهی خودمان زندگی کنیم از زندگی خودمان لذت ببریم و برای اینکه نعمتهای بیشتر خداوند را تجربه کنیم از آنها لذت ببریم و باید بر پایه برنامه الهی خودمان زندگی کنیم. 

      ما همیشه باید برای خودمان هدف و خواسته یا آرزویی را معین کنیم و برای به تحقق رسیدن اون تلاش وکوشش کنیم. 

      آرزوی تمام انسانها شناخت بهتر وبیشتر از خداوند متعال است و من همیشه دوست داشتم که خداوند را بیشتر بشناسم و حالا خالقم مرا دعوت کرده وبه این مسیر زیباهدایت شدم تا پروردگارعالمیان را بهتر بشناسم و بخاطر اینکه آرزویمان شناخت بهتر خداوند بود به این مسیر زیباهدایت شدیم. 

      از کودکی به من گفته بودند که سرنوشت و تقدیر را خداوند از قبل برایمان تعیین کرده و همیشه پیشانی خودشان را نشان می دادند که خداوند در پیشانی هر کسی سرنوشتش را نوشته است و هیچ کس قادر به تغییر این سرنوشت نمی باشد. 

      من همیشه فکرمیکردم که خداوند بین بندگانش خیلی فرق گذاشته است فقط موقع مرگ فرق نذاشته اون هم در پوششمان بود فقط با کفن ۲متری همه را زیر خاک دفن می کنند ولی باز رویش هم فرق می کرد یکی سنگ قبرش زیبا و جلوی خاصی دارد ولی یکی حتی سنگ قبر هم نداره. 

      من همیشه فکرمیکردم که چرا بعضی ها هستندکه همیشه در ناز و نعمت و با فراوانی زندگی می کنند. بهترین خانه. بهترین ماشین. بهترین وسایل لوکس و شیک. سفر های آنچنانی و….وخیلی ها هستندکه در فقر و فلاکت و تنگ دستی دست وپا می زنند و هیچوقت روی خوش زندگی را نمی بینند 

      همیشه گفته بودند که اگه خداوند کسی را فراموش کند به اون ثروت زیادی می دهد چون می گفتند که خداوند همیشه در حال امتحان گرفتن هستش و همیشه گفته بودند که اگه زیاد داشته باشیم از خداوند دور می شویم 

      من خودم تو خانواده ثروتمندی بزرگ شدم و امروز می فهمم که هر چقدر داشته باشی دستت بازتر هستش وقتی پدرم از دنیا رفت خدا رفتگان شما را هم بیامرزد خیلی از خانواده ها میگفتندکه همیشه به اونها کمک می کرده پس نتیجه می گیریم که ثروت زیاد انسان را به خداوند نزدیکتر می کند 

      برنامه الهی این معنی را ندارد که تقدیری را که خداوند برایمان رقم بزنه تا ما برنامه ریزی بکنیم و در مسیرش حرکت کنیم فقط مانباید بدون هدف زندگی کنیم ما باید همیشه یک هدف مشخص داشته باشیم و برای رسیدن به اون از خداوند کمک بخواهیم و تلاش وکوشش کنیم که به اون هدفمان برسیم 

      من وقتی به این مسیر زیباهدایت شدم آرزویم لاغر شدن بود و هر روز چندین ساعت فایلهای آموزشی را گوش می کردم. مطالب آموزنده رامطالعه می کردم. دیدگاه دوستان را می‌خواندم. وامروز متوجه شدم که من از زمانی که اینجا هستم هیچ خبری از مشکلاتی که قبلا داشتم را ندارم خیلی از مشکلاتم بدون اینکه من کاری انجام دهم از زندگی‌ام کم کم حذف شدند چون من هدفی بالاتر را انتخاب کرده ام و این از لطف و رحمت بیشمار خداوند مهربان است که شامل حال تک تک ما شده است 

      ما هممون وقتی وارد این سایت هدايت شدیم برای لاغرشدنمان بود و مانند تشنه ای که آب گوارا دیده باشه در این آب گوارا غوطه خوردیم ولی هر روز که می‌گذرد با طعم‌های لذت‌بخش‌تری روبرو می شویم ولذت مزه هایی که زیر زبانمان می ماند هر روزمان را سپری می کنیم و برنامه ریزی الهی برایمان آشکار تر می شود و ما می توانیم از نعمتهای خداوند استفاده کرده و لذت فراوانی ببریم 

      خداوند بهشتی را که برایمان وعده داده است در این سرزمین زیبا پیداکنیم و تمام روزهای سخت و دشواری که قبلا داشتیم هر روز کم رنگتر و بی معنی تر می شود 

      من از جوانی به آرایشگری خیلی علاقه داشتم اما اصلآ خانواده ام بهم اجازه ندادند که یاد بگیرم چون اون رو یک شغل بدی می دانستند و بعد از ازدواجم هم همسرم بهم اجازه نمی داد که به آرایشگاه بروم فقط سالی دو سه مرتبه می توانستم برای اصلاح صورتم به آرایشگاه بروم اما در سن نزدیک به ۴۲سالگیم اینقدر گفتم تا قبول کرد تا آرایشگری را ياد بگیرم و اون موقع دخترم اینقدر بزرگ شده بود که بتونه کمک بکنه 

      یادم است که اون موقع خیلی چاق بودم و به دکتر تغذیه مراجعه کرده بودم وکمی لاغر شده بودم ولی زیاد به چشم نمی اومد و وقتی به سالن زیبایی رفتم به استاد گفتم که از ماه بعد مشغول به کار می شوم چون مشکل هزینه داشتم و باید جور می کردم 

      استادم خودش می گفت وقتی دیدمت توی قلبم گفتم که اول برو خودت رو لاغر کن بعد بیا کار کن یعنی استاد بقول شما بزرگترین مشکل ما چاقیمان بود که همیشه مانع تمام کارهایمان می شد ولی وقتی ماه بعد که مراجعه کرده بودم خیلی لاغرتر شده بودم چون هر ماه ۱۰الی۷ کیلو لاغرتر می شودم و خلاصه مشغول به کار شدم و چون علاقه شدیدی به آرایشگری داشتم در مدت زمان کوتاهی کاملآ مسلط شدم چون می خواستم دستم به جیب خودم بره و واقعا هم برام خیلی خوب شده بود ولی وقتی خواستم خودم آرایشگاه باز کنم اصلآ همسرم توجهی نکرد و من هم نتوانستم ادامه دهم. 

      وامروز می فهمم که من اون موقع اصلآ به کمک خدا حساب باز نکرده بودم من به کمک همسرم واطرافیانم حساب باز کرده بودم و اون موقع هم شکست خوردم و امروز از خدای خودم شرمنده هستم که اون موقع به کمک‌های خداوند نتوانستم حساب باز کنم چون اونطوری بارمان آورده بودند خدایا شرمنده ات هستم خدایا مرا ببخش 

      اون موقع می گفتند که نباید از خدا چیزهای زیادی بخواهیم می گفتن مگه خدا بیکار به همه چیزی بده باید اینگونه باشی ال باشی بل باشی باید لیاقت داشته باشی و من هیچگاه خودم را لایق ندانستم که از خدا چیزی طلب کنم و همیشه اعتماد به نفس پایینی داشتم 

      اما امروز که این مطالب را خواندم و این نوشته را می نویسم سرشار از انرژی الهی هستم و اعتماد به نفس بالا و فوق‌العاده ای دارم و شاد و خوشحال هستم و در همه حال حس لیاقت و شجاعت دارم و با استمرار به راهم ادامه می‌دهم وبا انگیزه ای که  دارم و با شوقواشتیاق فراوان وبا عشق به تمام آرزوهایم می رسم چون دارم به شناخت بهتر و آگاهیهای زیادی در مورد خداوند پیدا می کنم و هم راهم ومسیرم روشن‌تر شده  وتحقق و آرزوهایم برآورده می شود. 

      من از خدای خودم کمک خواستم و هدایت شدم به این مسیر زیبا درکم هر روز زیادتر می شود و قدم به قدم جلو رفته و هیچ ترس و عجله ای ندارم و با ایمان و اعتمادوباورهای عالی در آسمانها به پرواز در میایم و اصلآ سرنوشت و تقدیر از قبل تعیین وتایید نشده چون هر کسی می تواند سرنوشت خودش را از سر بنویسد 

      باید سرنوشت را از سر نوشت 

      ما برای رسیدن به آرزو ورویاهایمان تنها خودمان باید هدفمان را تعیین کنیم و خدا همیشه کمکمان خواهد کرد 

      تا کنون در زندگی چه اهدافی را تعیین کردید و به آن رسیده اید؟بزرگ یا کوچک بودن ندارد هر هدفی را که تعیین کرده اید و به آن رسیده اید را شرح دهید. 

      هدفی که من در زندگی داشتم لاغری و تناسب اندامم بود که نزدیک ۵۰چند سال تلاش بیهوده من بود که زحمت کشیده بودم و عشق فراوانی به لاغری داشتم و از خودم و چاقی که داشتم نفرت می کردم و از خودم متنفر بودم. 

      واز خدا شاکی بودم که چرا من رو چاق آفریده و همیشه در حال شکست خوردن بودم چون هیچگاه به کمک خدا ایمان نداشتم و در مسیرهای اشتباه قدم گذاشته بودم و همه عمرم با رژيم گرفتن وورزش کردن تلف شد و همیشه عجله داشتم و راه خودم را گم کرده بودم و همیشه جسمم روتحت فشارومحدودیت قرار می دادم و ذهنم را شکنجه می کردم و آزار دهنده روحم بودم 

      خدا همیشه وقتی که ما به هر چیزی که زیاد توجه کنیم اون را در زندگیمان گسترش می‌دهد و من چون به چاقی زیاد توجه می کردم خدا اون رو گسترش می داد و خیلی زیاد اون رو دریافت می کردم 

      من وقتی از خدا کمک خواستم اون هم از صمیم قلبم، خدا هم به ندای قلبم گوش کرد و من رو به این مسیر زیبا و شگفت‌انگیز هدایتم کرد. 

      روزهایی که مشغول رسیدگی به اهداف خود بوده اید با چه حال واحساسی زندگی می کردید. در باره ذوق و شوق و انگیزه زندگی کردن در اون دوران را شرح دهید 

      من هر روز برای رسیدن به هدفی که داشتم پراز شوق و اشتیاق می شدم اما خیلی مواقع استرس واضطراب داشتم و همیشه در حال رژيم گرفتن بودم نتیجه ای که حاصل می کردم خیلی کم بود چون مسیر و راهم اشتباه بودند و اون وزنی که کم می کردم رضایت نداشتم و همیشه می دانستم که دوباره باز خواهد گشت 

      ولی هردفعه که تصمیم قطعی می گرفتم خودم را سر و حال احساس می کردم و شوق و ذوق داشتم و استرسم کم می شد و امیدوار می شدم ولی چون نمی توانستم ادامه دهم باز مشکلات بر می گشتند 

      من خودم خیلی به همه کمک می کردم و پای دردلهایشان می نشستم و بهشان دلداری می دادم 

      ولی وقتی به خودم می رسیدم خودم را شکست خورده می دیدم به خیلی ها امید می دادم اما خودم امیدم را از دست داده بودم و من کاملا در اشتباه بودم 

      من زمانهایی که با هدف جلو می رفتم حس وحال خوبی داشتم و اشتیاق فراوانی داشتم 

      و امروز می فهمم که که من واقعا آدم قوی وقدرتمندی بودم و تا به امروز توانستم دوام بیاورم و این قدرت و لیاقت را خدا در من دیده ومن را به این مسیر زیبا و شگفت‌انگیز هدایتم کرد 

      چون من به معجزات الهی ایمان دارم 

      من به کمک خدا ایمان دارم 

      من به برنامه ریزی الهی ایمان دارم 

      من به هر چیزی که بخواهم راحت واسون به اون خواسته می رسم 

      من اشرف مخلوقات خدا هستم و جانشین خدا روی زمینم 

      من خیلی معجزه در این سایت دیدم و خواهم دید 

      چون استاد عزیزمان و خیلی از دوستان گرامی به راحتی و آسانی به هدفشان رسیدند من هم خواهم رسید 

      من قبلا راه و مسیرم اشتباه بود 

      اما در این مسیر با عشق و علاقه و شوق و اشتیاق به هر چیزی که آرزو بکنم می رسم مثل آب خوردن. 

      حالا می خواهم از معجزه خدا بنویسم 

      من این دیدگاه رو هفته پیش نوشته بودم و فرصت نکردم که در سایت بنویسم 

      چون اطلاع دادند که مادر شوهرم را در بیمارستان بستری کردند و من با همسرم رفتیم بیمارستان مادر شوهرم سنش بالا هستش ۹۰سال از خدا عمرگرفته وقتی سی تی اسکن گرفتن گفتند که خون ریزی مغزی کرده وبعد هوشیاری اش را هم از دست داد ویک روز در همان حال مونده بود دکترها جواب کرده بودند و گفتند که اگر خوب بشه  معجزه شده و واقعا معجزه رخ داد وروز بعدش مادر شوهرم به هوش آمد هیچ کس نمی تونست باور کنه 

      وامروز من به معجزه الهی ایمان و اعتقاد دارم  

      خدایا شکرت 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 10 از 2 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار Setila Rezaie
      1402/11/27 16:51
      مدت عضویت: 1915 روز
      امتیاز کاربر: 4449 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 726 کلمه

      سلام به استاد عزیز و همه دوستان بی نظیرم در این مسیر زیبا🌿

      اول باید خواسته داشت و روی اون تمرکز کرد تا اول برای خودم واضح بشه بعد جهان هستی و بعد الهامات میان ،تو قدم اول روبرای خواستت برمیداری و قدم بعدی رو خداوند بهت میگه  وتو قدم دوم رو برمیداری  بعد قدم سوم گفته میشه و این روند ادامه داره …..من باهاش آشنا بودم یجورایی اما مشکلم قدم اوله ،چرا نمیتونم قدم اول رو بردارم ،گاهی الهاماتی رو دریافت میکنم که بهم ذوق ‌شوق میده اما تا میام انجامش بدم میگم من شاید اشتباه برداشت کردم شاید این اصلا الهام نبوده و قفل میشم درحدی این اتفاق می افته که احساس میکنم هیچ کاری نمیتونم انجام بدم احساس میکنم اعتمادبنفسم نابود شده ،حس این لحظم اصلا جالب نیست احساس گیجی و سردرگمی خیلی اذیتم میکنه .

      چند لحظه پیش برای خدا دقیقا اینو نوشتم :خدایا ازت سوال دارم :چیکار کنم ازکجا شروع کنم تا به هدف اصلیم برسم چه قدمهایی رو بردارم که بهم کمک میکنه ، اولا به احساس شادی برسم احساس حرکت احساس اینکه درجا نمیزنم  یه حرکتی میکنم هرچندکوچیک ‌،خدایا در دلم  شجاعت و ‌جسارت ایجاد کن مثل استاد عطار روشن و همه آدم‌هایی که به خواستشون رسیدن که درنهایت این قدمها بهم استقلال بده توی همه جنبه های زندگیم . 

      اینکه قبلا چه هدفی تعیین کردم و بهش رسیدم ،من همیشه آدم فعالی بودم همیشه مشغول به کار بودم واقعا شادوبیخیال و آروم بودم همیشه کار خودش برام جور می‌شد از طریق اطرافیان. یه بار بعد یکی دو ماه بیکار بودنم پدرم بهم گفت اگه دوس داری توی تولیدی مانتو کارکنی من دوستی دارم که تولیدی داره و شاگردهایی هم داره که بهشون کاریاد داده ،منم بدون چون و چرا رفتم اونجا یک ماه شاگردی کردم وخیلی مناسب میتونستم مانتو بدوزم که بعدشروع به کارکردم وحقوق میگرفتم اما خیلی کم بود .

      بعدمدتی مهاجرت کردیم به شهر دیگه ای که توی اون شهر کلی تولیدی مانتو و کاپشن بود با حقوق خیلی خوب و چون که من کارو بلد بودم خیلی راحت وارد کارشدم با اعتمادبنفس بالا ‌و درآمدم خیلی بیشترشد.

      یا توی این کشور به طور هدایتی و از طریق آدمای دیگه کارتوی رستوران وهتل رو یادگرفتم معاشرت با مشتری ها اینکه چطوربا آدما رفتارکنم اون زمان من واقعا احساس عالی داشتم اینکه دارم یه چیزجدید یادمیگیرم اینکه احساس میکردم چقدرداره توی اعتمادبنفسم تاثیر میزاره وقتی با آدمای مختلف با نژاد متفاوت آشنا و ‌دوست میشدم چقدر فرهنگ آدم‌های مختلف برام جالب و بعضا عجیب میومد اما حس خوبی داشتم به خودم میگم ببین تو چقدر چیزهای مختلفی تجربه کردی و اینم بخاطر اینکه همش در حال حرکت بودی پس چرا فکرمیکنی الان نمیشه چرا بی تحرک شدی چرا اجازه میدی نجواها تورو کنترل کنن .

      اگه من خدا بودم  ومیخواستم به یه مسیر ساده بندمو هدایت کنم ،باز هم مثل قبل از طریق دستهای دیگم که آدما هستن راه رو به بندم نشون میدادم و انگار که دستشو گرفتم و میگم ببین مسیر اینجاست از اینجا باید بری آدم‌هایی رو میفرستادم تا با اطمینان بگن این کار انجام بده مثلا یکی رو میفرستادم تا بگه اینجوری میتونی کار اینترنتی تو شروع کنی و قدم به قدم به بندم نشون میدادم تا با اطمینان حرکت کنه ومسیررو براش واضح میکردم بهش میگفتم اگه میخوای محصولی بفروشی از این محصول بفروش که تقاضای زیادی داره از اینجا جنساتو تهیه کن از این طریق بفروش تا برات لذت بخش وراحت باشه یا خونه جدیدمیخوای یکی رو میفرستم یا یه راهی به فکربندم مینداختم که از این طریق راحت میتونی خونه جدیدتو راحت و در زمان کوتاهی پیدا کنی جوری که مورد علاقه بندم باشه چون من خدام ومیدونم که بندم چه خونه ای دوس داره و سلیقشو میدونم .

      برای مهاجرت آسون‌ترین مسیر رو نشون میدادم که شرایط خاصی نخواد به راحتی مهاجرت به جای عالی و طبق خواسته بندم انجام بشه وهمه چیز رو از قبل براش مهیا میکردم که فقط بندم لذت ببره و فقط دستای  منو ببینه ومطمئن باشه که همه اینا کارمنه و سپاسگزارتر باشه تا نعمتهای بیشتری بهش بدم .

      چقدر لذتبخش بود نوشتن اینا چقدر احساس بهتری دارم چقدر حالم خوب شد انگار که واقعا میتونه همه چیز اینقدر راحت و آسون باشه از دید خداوند ،اما ما بنده ها همه چیزرو سختو پیچیده میکنیم و باعث میشه حرکت نکنیم و درجا بزنیم .

      سپاسگزار شما استاد عزیزهستم که باعث میشین که ما فکرکنیم تا از دید خداوند به موضاعات نگاه کنیم .

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      امتیاز کاربر: 420 سطح ۱: کاربر مبتدی
      محتوای دیدگاه: 202 کلمه

      با سلام و احترام

      بنده بارها و بارها اثر برنامه های الهی را در زندگی ام ملاحظه کرده ام. برنامه های الهی از دو طریق قلب و نشانه ها به من الهام شده . دریافت ایده ها از طریق قلب است و نشانه ها از طریق رفتار و گفتار اطرافیان و خانواده و حتی افراد غریبه ها به من داده شده. تمامی این موارد نیز در یک بستر شکل می گیرد، به نام “احساس” . اینجاست که توجه به احساس مانند قطب نمایی است که به من نشان داده در مسیر درست (در جهت خواسته ها و اهداف) هستم یا در مسیر نادرست (خلاف جهت اهداف و خواسته ها). هنگامی که احساس امید، نشاط، معنویت، توکل و شادمانی دارم، در مسیر خواسته ها در حال حرکتم و هر چه شدت این احساسم قویتر باشد (به گونه ای که اشکهایم جاری شود) سریعتر و سریعتر به سمت خواسته ها در حرکت خواهم بود و هنگامی که احساس غم، استرس، اضطراب، ترس، ناامیدی به سمت من هجوم آورد و من نتوانم ذهنم را کنترل کنم، به تدریج ( و تاکید می کنم به تدریج) به سمت ناخواسته ها حرکت می کنم. و اینجاست که نقش توانایی کنترل ذهن خودش را به خوبی نشان می دهد.

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 3 از 1 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      امتیاز کاربر: 18100 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 1,026 کلمه

      به نام خدای مهربان 

      وقت بخیر عزیزان 

      من به برنامه الهی ایمان دارم .برنامه الهی تقدیر یا سرنوشت نیست که خداوند از قبل برای ما مشخص کرده باشد و مرا مجبور به حرکت در مسیر رسیدن به آن کند .بلکه نقشه ای است که خداوند برای تحقق خواسته های من ترسیم کردن و من فقط کافی است به برنامه الهی خود برای تحقق رویاهایم ایمان داشته باشم .

      بی هدف زندگی نکنید 

      چند وقته که من فکر کنم بی هدفم خیلی که دخترم بهم می گه مامی یه کاری بکن نمی دونم چیکار کنم سر گردونم خیلی فقط دلم به این فایلها و سایت خوشه .

      ولی همش سعی می کنم تو خونه هستم کارهام و با عشق انجام بدم حد اقل .

      اگر بدون داشتن هدف و برنامه مشخصی زندگی کنید جهان هستی بهم ریختگی های زیادی وارد زندگیتان خواهد کرد تا مشغول مرتب کردن آنها شوید فکر کنم واقعا همینه .

      حالا من جدیدا کاری که خیلی لذت میبرم کوه رفتنه خودم به تنهایی تا حالا دو بار رفتم خیلی خوب بوده دیروز تا دیدم هوا خوبه رفتم . 

      در واقع جهان هستی و خداوند اجازه نمی دهند هیچ موجودی در جهان بی اثر و فایده باشد .شما در پروسه زندگی نقش دارید .

      نمی دونم منم الان واقعا نمی دونم رسالتم چیه یه وقتها فکر می کنم خوب مهربون با همه رفتار می کنم .غذا می پزم به در و همسایه می دم .با مادر بزرگم هر روز صحبت می کنم تلفنی اون منو نمی شناسه و از این جور کارها . دوست دارم ولی خیلی هم دوست دارم که شغلی داشته باشم یه شغل شاد مثل ارایشگاه کار کردن .

      برای لذت بردن از زندگی و تجربه لذت ها و نعمت های بی شمار خداوند باید بر اساس برنامه الهی خود زندگی کنید .بدین شکل که برای خود هدف یا ارزو تعیین کنید و برای رسیدن به آن تلاش کنید .

      وقتی شروع به اقدام کردن برای تحقق خواسته خود می کنید خداوند برنامه الهی یا نقشه راهی که شما را به هدف خود می رساند طرح ریزی کرده و قدم به قدم آن را به شما الهام می کند .و این همان طرح و برنامه الهی است .که وقتی فردی رویا یا خواسته ای داشته باشد برای تحقق آن حرکت کند به مرور خداوند حرکت فرد را در مسیر و نقشه راهی که خود برای او ترسیم کردن متمایل می کند و فرد اتفاقات عالی را در مسیر رسیدن به خواسته خود تجربه می کند که عقیده دارد فقط کار خدا بوده و در زندگی او معجزه رخ داده .

      حالا داستان من هم همین بود چند سالی بود که از مربیم شنیده بودم روش ذهنی و برای لاغر شدن ولی نمی دونستم چه جوری . فقط این فکرش بود هی می زدم هی می زدم توی کامپیوتر اینجا اونجا تا این فایلهای رایگان و توی یوتوپ دیدم و بعد همین را کار کردم چون ایران بود می خواستم دوره رو بخرم نمی دونستم چه جوری چون نمی خواستم به کسی بگم و بعد برادرم توی ذهنم اومد و گفتم بهش و برام خرید . واقعا برنامه الهی بود 

      یه مثال دیگه هم کار پیدا کردنم توی داروخونه قبلش باید دوره می دیدم دوره ها خیلی گرون بود و من همچنان مشتاق بودم بعد از چند سال یه کلاسی و پیدا کردم که قیمتش خیلی متناسب بود و بعد کار عملی هم داشت توی داروخانه و بعد داستان استخدامم همه جزو برنامه های الهی بود .

      الان هم دوست دارم کار ارایشگری بکنم  خیلی فکرشو می کنم با دوستم هم حرف زدم ولی بعضی ها اصلا همش منفی می گن ولی با سلمونی خودم که صحبت کرد راهنماییم کرد که کجا کلاس رفته و نگاه کردم دیگه دیدم گرونه .ولی خیلی دلم می خواد باید بیشتر تحقیق کنم که راهش بیاد جلوم ایشالله . حالا در جزوه دلیل خواسته خودم رو نوشتم .ولی نمی دونم چه جوری اول باید کلاسشو پیدا کنم .اینجاست که خداوند برنامه الهی خود را به شکل ایده و الهام به انسان عرضه می کند و ور واقع او را در مسیر رسیدن به خواسته اش هدایت می کند .

      به محض اینکه من برای تحقق آرزوی خود اقدام کنم برنامه الهی خودش را اجرا کرده و کارها را برای من آسان می کند .

      من به برنامه الهی ایمان دارم .

      من هم از خدا انتظار دارم همونطور که برنامه متناسب شدن را سر راهم قرار داد و بقیه چیزها این برنامه برنامه ارایشگری هم من را کمک کند و البته ایمان داشتم که اینگونه خواهد بود .

      برای لذت بردن از زندگی باید هدف یا ارزو داشته باشید .آرزویی که مشتاق برآورده شدن آن باشید .آرزویی که واقعا برآورده شدنش تحول و دگرگونی در زندگی شما ایجاد می کنه .اگر آرزوی شما دارای این شرایط و ویژگی باشد از فکر کردن به آن لذت می برید و هرگز خسته نمی شید .از اینکه برای تحقق آرزوی خود قدم بردارید احساس شادی و رضایت خاطر دارید .

      مثال قدم برداشتن می تونن مطالعه کردن درباره آن ارزو باش. یا صحبت کردن با فرد مناسب و یا حتی نوشتن درباره آن برای خدا ..باید از طریق نوشتن و صحبت کردن بر آرزوی خود متمرکز شوید تا ارزش این ارزو بیشتر و بیشتر شود .و پیام شما مورد تایید خداوند قرار گرفته و برنامه الهی برای تحقق و آرزوی شما مطرح و به شما عرضه شود .

      در اجرای مراحل بعدی شما دیگر تنها نیستید بلکه خداوند را به عنوان مدیر برنامه الهی خود همراهتان دارید و در بهترین زمان بهترین تصمیم و ایده ها را به سمت شما جاری می کند .

      شما فقط کافی است به ایده های خود عمل کنید .این ایده ها بسیار ساده هستند و با شرایط فعلیتان می توانید آنها را انجام دهید .فقط لازم است به برنامه الهی خود ایمان داشته باشید .هر گونه فکر کردن به چطور و چگونه اجرا شدن برنامه الهی برآورده شدن خواسته و آرزویتان باعث ایجاد اختلال در روند اجرای برنامه الهیتان می شود .

      بنابراین بدون مقاومت هر اقدامی که فکر می کنید در مسیر تحقق آرزویتان است را با اطمینان و اشتیاق انجام دهی. هر چند به نظر خیلی کوچیک و بی تاثیر باشد .

      برنامه الهی با برنامه های دنیایی بسیار متفاوت هستند و نتایج آنها نیز فراتر از انتظار زمینیآن است .به برنامه الهی خود ایمان داشته باشید و حرکت خود را آغاز کنید .

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار مریم رمضاني
      1402/11/25 14:07
      مدت عضویت: 1480 روز
      امتیاز کاربر: 19920 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,033 کلمه

      سلام خدمت استاد گرامی و دوستان عزیز 

      برنامه الهی نقشه ای هست که خداوند برای تحقق خواسته های ما ترسیم کرده و فقط کافیه که به برنامه الهی خود برای تجربه خواسته هامون ایمان داشته باشیم 

      من هم سالها بی هدف زندگی کردم هرچه پیش آید خوش اید و جهان هم برام مسائل رو می‌آورد یه روز مریضی بچه ،یه روز بی پولی،یه روز حرف خانواده شوهر،یه روز خرابی وسایل ،یه روز ناراحتی شوهر ،یه روز مرگ کسی،یه روز …

      و من همیشه مشغول بودم ولی نه با مسایل مورد علاقه ام بلکه با مسائلی که دنیا وارد زندگیم می‌کرد و بعد هم ناله و شکایت و ناراحتی و توجه به منفی ها …

      بله من تاثیر گذار بودم  برای دیگران ،بچها، همسرم، خانواده هامون،،…ولی نه برای خودم و همین موضوع حس نارضایتی و پوچی به من میداد و می‌گفتم من تونستم همه رو از خودم راضی کنم ولی خودم رو نه !

      از وقتی با موضوعات ذهنی آشنا شدم و بسیار علاقه مند شدم دیگه میدونستم که وقتی کتاب میخوم و یا فایلی رو میبینم و گوش میدم برای خودمه و این حس خوبی بهم میداد یادمه وقتی سال ۹۹ دوره ورود به سرزمین لاغری رو شروع کردم دخترم کلاس اول رفت و داستان مجازی شد مدرسه که صبح تا ظهر در کنار دخترم و همراهش بودم و وقتی کلاس تموم میشد میومدم تو اتاق درو می‌بستم و میومدم تو سرزمین لاغری و به بچها میگفتم حالا نوبت خودمه دیگه یکی دو ساعت باید کارای خودم رو انجام بدم و فایلها رو انجام می‌دادم و تمرینات رو می‌نوشتم و این شاید اولین هدف آگاهانه من بود که با علاقه و لذت دنبالش میکردم و حس هدفمندی داشتم که اونم خداوند منو به سمتش هدایت کرده بود و شروع طرح الهی من برای تغییر کردن بود که این فقط و فقط کار خداوند بود ،معجزه ی خداوندبود 

      *من به برنامه الهی ام ایمان دارم*

      من چند روز پیش که استاد اعلام کردند که دوره ای جدید داره میاد خیلی مشتاق شدم و مقدمه رو گوش دادم و خوندم و از اونجایی که بهای این دوره نوشتن دیدگاه بود گفتم باید وقت کنم و دیدگاه بنویسم بعد ادامه بدم بنابراین چند روز وقفه ای ایجاد شد یه روز که سایت رو باز کردم قسمت سوم اومده بود و من اصلا قصد دیدن نداشتم ولی دستم خورد و صفحه نمایش داده شد با خودم گفتم من که قسمت‌های قبل رو نخوندم و دیدگاه ننوشتم پس میام بیرون از صفحه وقتی از صفحه بیرون اومدم تو ذهنم مرور شد فکر میکنی چرا دستت خورد و صفحه باز شد ؟یه زنگی خورد تو ذهنم :هدایت خدا بود و دوباره صفحه رو باز کردم و شروع کردم به خوندن چند خط که خوندن افکار شروع شد ؛ول کن برو سراغ دوره های آموزشی که داری اونا رو گوش کن و من دوباره اومدم بیرون ولی اون فکر اول که هدایت خداونده دست از سرم برنداشت و خیلی قوی‌تر از فکرهای بعدی بود دوباره صفحه باز کردم و با این دید که هدایت خداست شروع کردم به خوندن وقتی برنامه الهی که خداوند برای استاد طراحی کرده بود رو میخوندم تو ذهنم مرور شد پیج کاری تو اینستا ،گفتم من که بلد نیستم مدتهاست اینستا ندارم و نمیدونم چطوریه ،حالا بازم تو ذهنم مرور شد که میدم خواهرزاده ام که تو این کارا وارد برام انجام بده و دقیقا 

      روز قبل خواهرم به من گفت بیا چند روز تعطیله بریم خونه خواهر بزرگم و تو ذهن من یادآوری شد که به به همه چیز داره توسط مسیری که خداوند برام طراحی کرده درست میشه و تازه وقتی به کمی عقب تر برگشتم دیدم چه اتفاقاتی رخ داده که همه جز طرح الهی بوده که خداوند منو به سمتش هدایت کرده تا من تغییر کنم و بتونم هدفهای رو خلق و تجربه کنم 

      و چند ساعت بعد از خوندن این صفحه عالی و پر از آگاهی ما رفتیم تهران و خواهرزاده ام هم خونه بود و طی یه فرصت یک پیج کاری درست کردیم که کار راحتی بود ،دقیقا خداوند انگار منو داشت در مسیری پر از کشش و حال خوب هدایت می‌کرد و خواهرم هم به من گفت که عکس هایی رو از کارت بگیر تا برات یه کلیپ درست کنم و بزاریم تو پیج و همه چیز عالی پیش میره چون من دارم طبق نقشه الهیم که بهش ایمان دارم حرکت میکنم 

      با برآورده شدن آرزوم که پیشرفت در  کاری هست که دوست دارم و دارم مشتاقانه انجامش میدم زندگیم دگرگون خواهد شد من وقتی به کارم فکر و میکنم و انجامش میدم دیگه به خوردن و یا مسائل زندگیم یا هیچ چیز دیگه ای فکر نمی‌کنم و حس رضایت دارم 

      من توی کارم که تازه شروع کردم الهامات رو دریافت میکنم که ساده انجام میشن و وقتی انجامشون میدم از نتیجه خوشحال و راضی  میشم 

      در مورد هدف لاغریم :

      من دوست داشتم از یه راهی لاغر بشم که نه رژیم داشته باشه نه ورزش ،چون دیگه خسته شده بودم از روش‌هایی که فایده ای نداشت جز سختی 

      و خداوند منو هدایت کرد به سایت تناسب فکری و با اشتیاق تمرینات رو انجام می‌دادم وعمل میکردم و الان از سایز حدود۵۴رسیدم به ۴۴ و بازم در مسیری که خداوند هدایتم کرده دارم پیش میرم 

      من در مورد هدفهام فکر کردم ولی خوب راه‌هایی تو مغزم مرور میشد که ریشه اش از اطلاعات مغزی خودم بود 

       من این تمرین رو انجام دادم 

      در مورد داشتن درآمد :خداوند منو با آدمهایی همزمان میکنه که عاشق کارهای هنری من هستند و سفارش میدن و پول خوبی به من میدن و از طریق یکی از همین افراد به مزونی معرفی میشم که از کارهام خیلی خوششون میاد و از من درخواست همکاری میکنن و پول خوبی به من میدن 

      در مورد خرید خونه و فروش زمین:کسی پیدا میشه که خودش خونه سازی میکنه و بسیار آدم خوبیه و میاد تهاتر انجام میده و خیلی راحت هم زمین‌ها رو میفروشم هم یه خونه زیبا میخرم 

      در مورد قولنامه های نیازه:یه مساله ای برای شریک پیش میاد که خودش با احترام قولنامه ها رو که به اسممون هست رو میاره و در اختیار من قرار میده 

      در مورد سلامتی و لاغری هم که وقتی در این مسیر ذهنی با اشتیاق حرکت میکنم و ادامه میدم موانع رو پیدا میکنم و اونا رو بی اعتبار میکنم به لطف خداوند که منو در شرایطی قرار میده که من بهتر عمل میکنم 

      استاد گرامی سپاسگزارم 

      خدای مهربانم سپاسگزارم 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 24 از 5 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      مشاهده پاسخ ها
        آواتار Darya_sy
        1402/11/28 14:55
        مدت عضویت: 1782 روز
        امتیاز کاربر: 1815 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
        محتوای دیدگاه: 43 کلمه

        خیلی زیبا نوشته بودید 😍

        چه جالب دقیقا همین اتفاق چند باری برای من افتاده که اشتباهی دستم خورده و مطالبی از استاد باز شد که به خودم اومدم و دیدم کل مطلب رو خوندم و اون روز چقدر به اوت مطلب نیاز داشتم 

        برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
        امتیاز: 3 از 1 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
        افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
          آواتار مریم رمضاني
          1402/11/29 06:46
          مدت عضویت: 1480 روز
          امتیاز کاربر: 19920 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
          محتوای دیدگاه: 75 کلمه

          سلام دوست عزیزم ممنون که وقت گذاشتین دیدگاه منو خوندین 

          درسته خداوند همیشه در حال هدایت کردن ماست و اینبار در این سایت و این دوره و از طریق مطالب فوق العاده استاد عزیز 

          فقط کافیه که ما آگاهانه هدایت های خداوند رو دنبال کنیم و طبق طرحی که خداوند برامون برنامه ریزی کرده پیش بریم تا همیشه احساس رضایت و لذت رو تجربه کنیم 

          براتون آرزوی موفقیت و شادی و آرامش و تجربه خواسته هاتون رو دارم 

          برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
          امتیاز: 3 از 1 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
          افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار Mehrdad Zabihi
      1402/11/25 09:52
      مدت عضویت: 1875 روز
      امتیاز کاربر: 41993 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,822 کلمه

      سه شنبه سیزدهم فوریه بیست بیست و چهار:

      سپاسگزار خداوندی هستم که هر لحظه من را بسمت خواسته هایم هدایت میکند

      سلام با دوستان و همراهان مسیر رشد و پیشرفت

      برای این جلسه به خودم سخت گرفتم خیلی از صحبتهای استاد برایم سنگین بود و نمیتوانستم انرا هضم کنم

      مهم‌ترین نکته برای من این بود که من متوجه شدم در دسته افرادی قرار دادرم که هدف ندارند.

      یعنی چی؟

      اون عده ای از مردم که صبح را به شب می دوزند و فقط تلاش میکنند تا زنده بمانند انسان‌هایی هستند که هیچ هدفی ندارند و اصلا قصد رشد و پیشرفت ندارند و همیشه دنبال این هستند که یک پول درستی از آسمان بیفتد و آنها بردارند و بروند یک جزیره ای بخورند و بخوابند.این دسته افراد مثل برگی در باد هستند که هر طرف باد وزید اونها هم حرکت میکنند و میروند و چون هدفی ندارند سیستم جهان هم از آنها استفاده میکند تا مشکلات بقیه را حل کنند.

      من اذعان میکنم که هدف داشتم ولی هیچ اقدام جدی و اساسی و مداومی برای رسیدن به هدفم برنمیداشتم و درسته که در مدت بسیار کوتاهی خانه خریدم ماشین جدید دیگری خریدم و کار در شرکت بسیار بهتری را آغاز کردم ( تمام اینها خواسته هایی بود که خیلی وقت بود داشتم) ولی میدیدم که کم کم یکسری مشکلات دیگران را دارند بمن ارجاع میدهند که حل کنم و با خودم خلوت کردم و دیدم که من هم مثل دسته انسانهای اول هستم که برای رسیدن به اهدافم به الهاماتم عمل نمیکنم.

      این چند روز استارت یکسری از اقدامات را انجام دادم

      اصلا دلیل اینکه شرکت قبلی را عوض کردم و جای جدیدی رفتم با تقریبا همان حقوق ولی محیط کاری بهتر فقط بخاطر این بود خودم را به چالش بندازم. چون شرکت قبلی یکجورایی ناحیه امن من شده بود و خودم کارهایم را انجام میدادم و جلو میبردم ولی در شرکت جدید مسوولیت یک نفر (فارغ التحصیل تازه از دانشگاه) را برعهده دارم و اتفاقا همون هفته اول (چند روز قبل) هم باهاش به مشکل خوردم!

       و نجوای دهنی می آمد که اگر شرکت قبلی بودی چنین اتفاقی نمی افتاد حالا باید این بی احترامی را تحمل کنی ولی من جواب دادم که من به پلن خداوند ایمان دارم و خودم میخواهم رشد کنم و خودم را به چالش میکشم و میروم توی دل کار و قراره من تمرین کنم و یاد بگیرم که بعدها که برای خودم مشغول بکار شدم بهتر بتوانم با دیگران ارتباط برقرار کنم.

      توی اهداف جلسه اول نوشته بودم که مبلغی را خودم بسازم نه از فروش خانه هایم! اتفاقا چند روز قبل یک مشتری برای خانه ام اومده بود و قرارداد نوشته شد و قرار شد که واریزی داشته باشد و نجوای ذهنی میگفت که دیدی تو عرضه پول ساختن نداری و فقط از طریق فروش خانه هایت در ایران میتوانی پول بسازی و بمن خیلی فشار وارد شده بود

      بعد از این خواندن این جلسه با خودم خلوت کردم و گفتم مهرداد تو تاحالا چقدر با پول رفیق بودی؟ چقدر پول ساخته ای که الان میخواهی این مبلغ را خودت بسازی!

      دیدم من دوسال قبل می توانستم ماهی صد دلار پس انداز کنم و پارسال هم بیشتر اوقات از پس اندازم خرج میکردم و بعد به خودم گفتم اصلا نمیخواهم بگویم که این پول چجوری و از چه طریقی وارد زندگیم میشود.بگذار کم کم پول وارد زندگیم بشود به اونجا هم میرسم که خودم پول بسازم

      اتفاقا اون روزی که قرار بود بخش اول پول را خریدار واریز بکند خودم بهش گفتم سه روز صبر بکن بعدا واریز بکن و بعد در روز مقرر ایشان منصرف شد و گفت که توی این فاصله  رفته اداره ثبت و متوجه شده که یک ارگان دولتی روی زمین مجتمع من که در اونجا واحد دارم دست گذاشته و گفته اینجا برای من هست و نمیتونی اونجا را بفروشی یا بخری! 

      همون لحظه من فقط گفتم به پلن خداون ایمان دارم و قطعا اتفاقات عالی منتظر من هست و حتی از این قضیه که اون ارگان دولتی این نامه را روی سند من گذاشته به هیچ وجه ناراحت نشدم و نجوای ذهنی میگفت اگر تو سه روز عقب نمی انداختی الان نصف بیشتر پول را گرفته بودی و طرف نمی توانست منصرف بشود ولی فقط در جوابش گفتم من به پلن خداوند ایمان دارم و حتی پیامهای بنگاه در این مورد را گوش هم ندادم.

      ضمنا برای خودم دلایلم را برای رسیدن به اهدافم نوشتم

      دلایلم را نوشتم که چرا میخواهم براحتی هر وسیله ای که میخواهم را بخرم و از این حالت چه احساسی بهم دست میدهدحتی یادم هست که کلی ارزو و خواسته ام را در تمرین نوار زمان نوشتم و به اونها رسیدم از جمله دوچرخه سواری و وزیدن نسیم ملایم به موهایمراه رفتن در کنار دریا و برخورد موجها به پاهایم و اینکه با به پوست بدنم میخورد و لذت میبرم و نسیم ملایمی هم موهایم را نوازش میکند

      پارسال رفتم ونکوور و این احساس را تجربه کردم ولی آب اقیانوس سرد بود و امسال رفتم کالیفرنیا و ساحل های بسیار زیبایی را دیدم و تجربه کردم و دوست داشتم که بتوانم توی آب شنا کنم ولی آب کمی سرد بود و سه ماه بعدش هم رفتم هاوایی که اونجا در تمان طول سال دما بیست و چهار الی بیست و شش درجه سانتیگراد بود و هر زمان از شبانه روز میتوانستم در اقیانوس شنا کنم و بسیار لذت بردم

      من توی تمرین نوار زمان اینها را نوشته بودم که وقتی لاغر شدم اینکارها را انجام میدهم و بارها و بارها خوانده بودم و انرا احساس کرده بودم و کاملا در مدت کمتر از یکسال تمام این موارد را تجربه کردمو اینها را در حالی تجربه کردم که نسبت به قبل بسیار متناسبتر شده ام

      دقیقا روزهایی که به هدفم لاغری فکر میکردم و احساس نمیکردم که میتوانم حتما حتما انرا بدست بیارم و به خودم میگفتم چجوری ممکنه که من لاغر بشوم ولی وقتی به رفتن کنار اقیانوس در حالیکه متناسب هستم فکر میکردم میتوانستم انرا براحتی احساس کنم و این اتفاق رخ داد

      یاد گرفتم که هدف داشته باشم و برای رسیدن به آن تلاش کنم چون احساس زنده بودن بهم میدهد یک انگیزه بهم میدهد که برای انجام یک کاری صبح با انرژی از رخت خواب بلند بشوم

      من برای انتخاب شرکت‌های تامین کننده انرژی به دیگران آموزش رایگان میدهم، وقتی خانه خریدیم بهترین قیمت ممکن را از یک شرکت گرفتم و باهاش قرارداد بستم و تاریخ شروع قرارداد را هم توی نامه برایش نوشتم و دیدم که ماه اول مبلغی را از حسابم کسر کرد ولی ماه دوم هیچ مبلغی کسر نشد و بعد از دوماه و نیم دیدم نامه ای از شرکت دیگر آمده است که قبض گاز شما این مبلغ میشود و باید تا این تاریخ پرداخت کنی و من شگفت زده شدم چون میگفتم حتما چیزی اشتباه شده است و پیگیری کردم و متوجه شدم که بخاطر اشتباه تایپی در نامه ام  شرکت اولی اینطور برداشت کرده که من مبخواهم قراردادم را کنسل کنم و جریمه کنسلی قرارداد را از من گرفته است و چون طبق قانون اگر خانه ای با شرکتی قرارداد نداشته باشد قبض گاز آن توسط یک شرکت دولتی با قیمت مصوب خودشان ارایه میشود (بسیار بالاتر از بقیه شرکتها) بنابراین قبض گاز من بطور اتوماتیک توسط اونها صادر شد و خیلی پیگیری کردم ولی در انتها مجبور شدم هم کنسلی را پرداخت کنم و هم اون هزینه بالاتر را پرداخت کنم.

      نجواهای ذهنی بیچاره ام میکرد و احساسم اصلا خوب نبود چون میگفتم من خودم این موارد را به بقیه آموزش میدهم چرا باید خودم چنین اشتباهی بگنم ولی در آخر خودم مسوولیت کارم را برعهده گرفتم و گفتم این تجربه ای برای من شد که دفعات بعدی نامه که مینویسم دقت کنم و هم اینکه روی تقویت زبانم هم کار کنم و باید به پلن خداوند اطمینان داشته باشم

      برای لذت بردن از زندگی باید ارزو یا هدف داشته باشی، آرزویی که مشتاق برآورده شدنش باشیم و از فکر کردن به آن لذت میبریم و هرگز خسته نمیشویم و از اینکه برای تحقق آرزوی خودم قدم بردارم احساس شادی و رضایت خاطر داریم

      دقیقا من برای لاغر شدن اینگونه رفتار میکردم و منتظر فایلهای بعدی بودم و اصلا نمیدانم که چجو ری لاغر شدم

      قدم برداشتن برای تحقق ارزو یعنی چه؟

      یعنی مطالعه کردن درباره آن ارزو

      یعنی صحبت کردن درباره آن ارزو با خودت و یا افراد مناسب (مثل بچه های این سایت الهی)

      یعنی نوشتن درباره آن ارزو برای خداوند

      من صبحها که میروم سر کار توی ماشین فایلهای رایگان را گوش میدهم و بعضی اوقات خودم شروع میکنم با خودم صحبت کردن که اگر به فلان خواسته ام برسم فلان کار را میکنم و چنین احساسی را دارم خیلی اینکار بهم احساس خوبی میدهد

      من برای مهاجرت و حتی قبولی در دانشگاه هم تقریبا از همین شیوه استفاده کردم و با احساس خوب قدم برمیداشتمیادم هست که برای کنکور تا روز بیست ساعت درس میخواندم و باز هم عطش داشتم که بیشتر مطالعه کنم

      برای لاغری هم ساعت‌های مینوشتم و مثال پیدا میکردم و توی خاطرات خودم و یا زندگی اطرافیانم نمونه و الگو برای حرفهای استاد پیدا میکردم

      تمرین شماره چهار باز هم برایم واضح نبود و با اینکه اکثر کامنتهای دوستانم را خواندم ولی باز احساس میکنم که کاملا موضوع را درک نکرده امقطعا در فایلهای بعدی این موضوع برایم حل بشود

      برای خودم اینجوری نوشتم که از جایی که فکرش را نمیکنم فردی را میبینم و متوجه میشوم که دنبال فلان تخصص میگردد که من یکی را با اون مشخصات میشناسم و این دو نفر را بهم معرفی میکنم و براحتی ثروت میسازم

      کامنتهای دوستانم را خواندم سرکار خانم مریم نوشته بود که خداوند کار نمیکند شاهکار میکند دقیقا این موضوع را بعد از خرید خانه کاملا لمس کردم

      ایشان در ادامه مطالب زیر را فرمودند که کسی که هدف ندارد مثل یک کارمند دون پایه هست که هر ماه فقط بدنبال حقوقی هست که صاحب شرکت بهش میدهد و اگر پاداشی بدهند خوشحال میشود و اگر ازش کار اضافه بخواهند بدون چشم داشتی اضافه کاری میکند و همیشه دنبال راضی نگه داشتن مدیرانش هست تا اینکه او را اخراج نکنند و حقوقش را بهش بدهند و با آن حقوق هم نمیتواند تمام نیازهای مالی اش را برآورده بکند

      دقیقا یادم افتاد که توی شرکت های قبلی که بودم دقیقا چنین رفتاری را داشتم و برای رضایت مدیرم همه کاری انجام میدادم و آخر هرماه هم به سختی میتوانستم هزینه های جاری زندگیم را بدهم و هیچ پس اندازی نمبتوانستم انجام بدهم

      ایشان دوباره گفتند که فردی که هدف دارد مثل یک مدیرعامل با اعتماد بتفس یک شرکت مقتدر هست که خودش برای کار و زندگی اش تصمیم میگیرد و هر سال موفقیتهای بیشماری دارد و زندگی رو به بالایی دارد و اجازه نمیدهد که هیچ کسی توی زندگی اش دخالت کند و بله قربان گوی کسی نیست…

      دقیقا من ادمهای موفق بسیار زیادی را دیدم که اصلا نمیتوانستند یک گوشه بنشینند و باید دایما تلاش میکردند و از همه مهمتر اینکه هیچ عامل بیرونی مثل تصمیمات حکومتی و گرانی دلار و … هیچ خللی در تصمیمات و اهداف شان نداشت و روی هیچ کسی حساب نمیکردند و فقط روی خودشان و توانایی هایشان حساب میکردند و شخصیت توحیدی داشتندو من هم میخواهم چنین شخصیتی از خودم بسازم

      منتظر خبرهای عالی من باشید

      شاد و رو به رشد باشید

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 15 از 3 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار rastegar.moradzadah
      1402/11/25 01:09
      مدت عضویت: 1397 روز
      امتیاز کاربر: 16692 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      محتوای دیدگاه: 622 کلمه

      بنام خداوند بخشنده ومهربان 🌷

      من به برنامه الهی ام ایمان دارم 

      من به وفاداری خداوند ایمان دارم 

      من به معجزات خداوند ایمان دارم

      برنامه خداوند سرنوشت ما نیست که از قبل نوشته شده باشد وما موظف به اجرای اون باشیم 

      برنامه الهی الگو وراهی هست که توسط خداوند ترسیم شده تا مارو به خواسته ها آرزوهامون برسونه

      هر انسانی باید در زندگی خودش برنامه وهدف داشته باشه نباید باری به هر جهت زندگی کنیم وبدون برنامه باشیم طبق قانون جهان هستی همه موجودات عالم برای پیش بردن هدف خلقت باید دارای برنامه باشن اگه ما در زندگیمون بی هدف باشیم جهان هستی اونقد زندگی مارو شلوغ می کنه وکار سرمون می ریزه تا بلاخره ماهم مشغول کاری بشیم شاید این کارهای به ظاهر پیش پا افتاده برای زندگی خودمون چیزی نباشه تاثیری نگذاره ولی در زندگی اطرافیانمون تاثیر می گذاره برای همین باید در زندگیم هدف تایین کنیم وبرای رسیدن به اون هدف تلاش کنیم با شور وشوق وانگیزه 

      وقتی ما آرزویی داریم واون رو از خدا طلب می کنیم خداوند برای اینکه ما رو به خواسته ای که ازش داشتیم برسونه برنامه الهی ما رو ترسیم می کنه در این راه وقتی شور وشوق اشتیاق مارو ببینه جهت پیش بردن برنامه الهی ابهاماتی به ما القا می کنه ایده هایی در اون جهت به ذهنمون میاد با کسی یا کسانی آشنام ن می کنه کدهایی به دستمون می ده دیگه تنهامون نمی زاره ما از اون به بعد دیگه دستمون تو دست خداوند فقط باید ببینیم ودرک کنیم به موقع از الهامات استفاده کنیم وهر ایده ای در جهت پیش بردن خواسته مون بهمون رسیده استفاده کنیم واونو از طرف خداوند بدونیم 

      من حقیقتا در طول زندگیم آدم هدف مندی نیستم. برنامه ای ندارم شاید خیلی از کلافگی ها وبهم ریختگی های ذهنیم به همین خاطره زود از هدفم خسته می شم وتا میام برنامه ای تایین کنم برای خودم کسالت تنبلی نمی گذاره اما شده یه کارهایی بهم محول شده که باعث پیش بردن هدف دوستانم یا اقوام شدم مثلا چند روز پیش که خیلی هم حوصله ام سر رفته بود وخونه بودم دوستم ازم خواست باهاش به مدرسه برم دخترش که یک سال داره رو براش نگه دارم تا به دانش آموزان برسه چون اون روز پرستار بچه اش نیامده بود وجز به من به کسی  برای این کار اعتماد نداشت یا خیلی موتزد دیگه بوده که بهم گفتن یهو تو افتادی تو ذهنمون و گفتیم این درخواست رو ازت داشته باشیم 

      من اگر جای خداوند بودم وبنده ام ازم می خواست بهش کمک کنم لاغر بشه خیلی راحت وبدون هیچ تلاشی بهش الهام می کزدم هر روز قبل هر کاری به سایت تناسب فکری بره از مطالب اونجا استفاده‌کنه تمرکزش رو از روی جسمش برداره وخودش رو دوست داشته باشه وترسش رو از مواد غذایی بگذاره کنار وبا آرامش از همه نعمت های خداوند استفاده کنه اما به اندازه منم نشاط وسلامتی وتن درستی ولاغری که از قبل حق خودش بود وپیش فزض جسمش بوده رو بهش می دم وروز به روز بیشتر وبیشتر احساس سبکی سرزندگی خواهد کزد واقعا خیلی خیلی سخته خودت رو جای خدا بگذاری عقل ناقص من کجا وخداوند کجا 

      من هدفم لاغر شدن با ذهن برای قدم اول راجب لاغری مطلب می خونم توی سایت دوره ام رو شروع می کنم تمریتانتش رو انجام می دم وخداوند برنامه الهی ام رو ترسیم می کنه دیگه بعدش تنهام نمی گذاره ایده ها والهاماتش رو برام نمایان می کنه بهم انگیزه می ده آدمای خوب رو سر راهم قرار می ده 

      من به برنامه الهی ایمان دارم وتمام تلاشم رو می کنم از این به بعد برای زندگیم برنامه داشته باشیم وبراش تلاش کنم ودر مدتی که برای اون هدف تلاش می کنم شوق و وق داشته باشم صبور باشم و وقتی به هدفم رسیدم سپاسگزار خداوند باشم وهر رو ایمانم رو قوی تر کنم 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 4 از 1 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار Reza
      1402/11/23 18:29
      مدت عضویت: 639 روز
      امتیاز کاربر: 23326 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 884 کلمه

       تاکنون در زندگی چه اهدافی را تعیین و به آن رسیده اید؟ بزرگ یا کوچک بودن ندارد،‌ هر هدفی که تعیین کرده و به آن رسیده اید را شرح دهید.

      سالهای زیادی شاگرد بودم و در شغلی که بودم عاشقانه فعالیت داشتم تا به جایی رسید که بر سر یک اختلاف با صاحب کارم از اون کار اومدم بیرون و تصمیم گرفتم که کسب و کار خودم را راه اندازی کنم

      هیچی نداشتم الا اعتماد به خودم و تکیه به مهارتی که داشتم و در اون خبره بودم

      در اون زمان نه از قانون جذب اطلاعی داشتم و نه میدانستم چیست ولی الان که نگاهی به اون دوران و اتفاقاتی که برایم رقم خورده و کارهایی که انجام شده به انجام دادم به قوانین خداوند پی میبرم که اونقدر درگیر ورودی های زدونقیض نشده بودم که روم تاثیر بذاره فقط به خواسته ام توجه میکردم و حرکت میکردم و خداوند قدم به قدم مرا هدایت کرد.

      اولین قدمم این بود که درباره راه اندازی کارم با خانواده صحبت کردم و جذابیت داستان این بود خانواده ای که آب هم میخواستی بخوری بهت میگفتند

      چطوریاز کجا

      خیلی راحت قبول کردند و من فکر میکردم بخاطر مهارتم در اون کار بود مرا همراهی کردند ولی فقط کار خدا بود

      سال ۸۹ بود تصمیم گرفتم که برای خودم باشم و اولین قدم را برداشتم

       خودم صفر مطلق بودم 

      به دنبال کارهایی که باید انجام میدادم اقدام کردم و اولین قدم برای جواز کسب بود که جواز کسب ویدئو کلوپ به مجرد نمیداند ولی انجام شد و جواز کسب برام صادر شددومین قدم مغازه بود روزی مغازه یکی از دوستان صمیمی ام بودم و صحبتش شد که دنبال کارهای مغازه هستم و میخوام برم دنبال جایی بگردم برای رهن مغازه که دقیقا همزمان شد با ورود یکی دیگر از دوستان صمیمی دوستم که اولین برخورد من با اون شخص بود که حرف از فعالیت من شد که مغازه میخواهم و خیلی راحت و معجزه آسا این شخص اعلام کرد که یکی از مغازه های پدرش در بهترین جای شهر خالی هست و گفت بزار برات صحبت کنم برات اوکی میکنم و در عرض چند روز خبرم کرد و گفت همه چیز اوکی شده و بیا برای بازدید مغازه و قرار داد خوب رفتم برای مغازه و خدا رو شکر کردم سبک مغازه به صورت قدیمی بود و توی دلم گفتم ای کاش میشد سکوریت میشد فقط همین خواستهو باز هم یکی دیگر از معجزات خدا من با برادرم صحبت کردم و قرار شد ۱۵میلیون سرمایه از اون و مبلغی که میتونه جور کنهموقع قرارداد صاحب مغازه ازم پرسید چقدر داری و من طبق موجودی ام گفتم ۱۵ میلیون و خیلی راحت قرارداد را بستیم و مغازه برای من شد ولی باز هم معجزات خداوند ادامه داشت صاحب مغازه قرارداد را برای یکماه دیرتر نوشت و بهم گفت میخوام برات سکوریت کنم و کف سرامیک و بخاطر همین قرارداد یکماه دیرتر و تو هم کارهات را انجام بده من بودم مغازه ای خالی و شروع برای خرید جنس و طبق معجزه ای دیگر در عرض ۲ هفته برام وام ۵ میلیونی جور شد که توانستم یک سری اجناس که نقدی بودند تهیه کنم و طبق اعتباری که از سالها شاگردی کسب کرده بودم‌ نزدیک به ۵ میلیون دیگر جنس دیگر تهیه کردم و همه خیلی راحت قبول کردندحتی ویترین و دکور مغازه هم خود برادرم برام سفارش داد و آماده کرد هر قدمی که برام مشخص میشد از قبلش همه امادگی همکاری باهام را داشتند فقط بهم میگفتند من چی میخواهم چطوری راحت هستم و طبق خواسته من عمل میکردند 

      واقعا خدا همیشه شاهکار میکنه این ما هستیم که با،باورهامون خودمون یا بهتره بگم خدا را برای خودمون محدود میکنیمخدایی که همیشه هست من ازش دور میشدم

      الان دارم میبینم هر جایی که قبول کردم که انجام میشه اینقدر نرم و راحت و در کمال ناباوری از نظر دیگران برای من انجام شده که شگفتاهمین مغازه برای تمام کاسب های اون اطراف محال ممکن بود که اجاره داده شود چون همه دنبال این بودند که من کی هستم که این مغازه را این شخص که هیچ احتیاجی به پولش نداره به من رهن داده و این هم تعمیرات با هزینه خودش و شیک کردن مغازه برای من اون موقع میگفتم شانس ولی الان میگویم خدایم 

       روزهایی که مشغول رسیدگی به اهداف خود بوده اید با چه حال و احساسی زندگی می کردید، درباره ذوق و شوق و انگیزه زندگی کردن در اون دوران شرح دهید.

      این شوق و انگیزه اینقدر زیاد بود که هیچ چیزی برایم مهم نبود فقط و فقط هدفم مهم بود و شبانه روز به هدفم فکر میکردم که چیکار کنم یک قدم بهتر باشم نتیجه را‌ میدانستم فقط هر روز هر لحظه برای بهتر شدن قدم بر میداشتمیادم هست روزی که برای جابجایی مغازه اقدام کردم تا تا ۴ صبح داشتم کار میکردم که برای صبح اماده شروع مجدد باشم کلی اقدامات انجام دادم و تمام و رفتم خونه موقعی که رسیدم خونه یادم افتاد یک پوستر روی درب مغازه نزده ام .این شور و اشتیاق اینقدر زیاد بود ساعت ۷ صبح بیدار شدم پر از انرژی  تا قبل از هر اقدامی و اینکه هر کسی مغازه اش را باز کنه من اون پوستر را چسبانده باشم و واقعا برام لذت بخش بوددر نگاه بقیه شاید پر از سختی و خستگی میبود ولی معنی ای از خستگی نمیدانستم و با هر قدم انرژی میگرفتم و سرحال تر میشدم اینقدر های بودنم نمایان بود که دوستان به شوخی بهم میگفتند پارکت کجاست بگو ما هم بریم 🤣🤣🤣و خدایی که به شدت کافی است

      ۱۴۰۲.۱۱.۲۳

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 15 از 3 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار fatima
      1402/11/22 18:39
      مدت عضویت: 535 روز
      امتیاز کاربر: 3630 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 761 کلمه

      به نام خدا

      سلام استاد عزیزم و همه همراهانم در این دوره

      شبی که این قسمت رو خوندم جایی که بود که واقعا بهش احتیاج داشتم. من یک خواسته ای داشتم و شدیدا میخواستمش و نمیدونستم و بهتره بگم دیگه هیچ ایده ای براش نداشتم! خلاصه! عاقا من گفتم خدایا باید چیکار کنم دقیقا؟؟ و اون قسمت از متن قسمت قبل در ذهنم مرور شد”و کی وفادار تر از خداست به عهدش؟ “و گفتم آها! باید از خودت بخوام! و بازم حرفای شما مرور شد: من برای خواسته ام، هیچ ایده ای نداشتم… 

      و اونجا بود که من گفتم خدایا منم این رو خیلیییی میخوام و هیچ ایده ای براش ندارم! برعکس هرکاری میکنم برام شبیه یه تقلاست که حس و حالمو بد میکنه. 

      میخوام برام رخ بده، تو بهترین شرایط! 

      و اومدم توی جام که بخوابم. و گفتم قسمت بعدیم بخونم و بعد بخوابم،و تو این قسمت شما گفتید برای اون خواسته ات، هیچ ایده ایم نداری مهم نیست! خدا طرح میده. تو فقط بخواه. اون طراحه. و اونقدر خوشحال شدن از هدایتم🥹

      همین ۳ قسمت روی من خیلی تاثیر داشت. الان میخوام درخواست بکنم میگم من اجازه دارم هرچی بخوام بخوام و خدا درخواست های ما رو قضاوت نمیکنه و هممممه درخواست ها به یک اندازه پیش خدا عزیزن.خودش گفته هررررجی میخوای بخواه و گفته کیه که وفادار تر از من باشه به قولاش؟ و منم که قول اجابت شدن دادم بتون!و این جلسه هم  فهمیدم که تازه مسیر رسیدن به خواسته ام رو خدا برای من شفاف میکنه. یعنی من میگم خداجون فلان؛ اونم میگه باشه؛ طرح رسیدن بش هم خودم برات میریزم و طرحاش همیشه فوق جذابن بچه ها! باور کنید فوق جذابن! ❤

      من الان راحت تر درخواست میکنم

      من الان هرجی میخوام رو بش میگم

      من الان میخوام بی پروا ازش فقط بخوام

      بخوام که از این خونه برم و یه جای خیلی بهتر زندگی کنم

      میخوام که کلی مول داشته باشم از خودم، میخوام کارم رو خیلی دوست داشته باشم، صاحب اون کار من باشم و توشآزادی مالی و زمانی و مکانی فوق العاده ای داشته باشم. 

      میخوام تو یه رابطه عاشقانه پر اط عشق و دو طرفه و مودت قرار  بگیرم

      میخوام انقدر رشد بکنم که فقط روی خودش حساب کنم. رو خودش و خودم. 

      میخوام ماشین خودم رو برونم، یه ماشین از اون ماشین درازا یا شاسی بلند که روش یه سیستم فوق العاده نصبه. 

      میخوام راحت خرج کنم و بهترین و شیکترین لباس ها رو بپوشم و گرونترین و بهترین آرایشگاه ها رو بدون توجه به قیمتشون برم. لباسا رو، اصلا به برچشب قیمتشون نگاه نکنم. 

      میخوام آزاد باشم

      هر ساعتی هرجا میخوام برم و هرساعتی دلم خواست برگردم. 

      میخوام تو خونه ام شیک ترین و بهترین مارک های وسایل رو داشته باشم

      میخوام یه جایی زندگی کنم که راحت موهامو آزادانه باز بزارم و پیراهنای رنگی رنگی بپوشم با صندلای تابستونه زیبا

      میخوام هرچی دلم بخواد بپوشم و از خونه بزنم بیرون

      میخوام تمام کافه ها و رستوران های شهر رو امتحان کنم

      میخوام موتور سنگین سوار بشم و دور دور کنم با اونی که عاشقمه، عاشقشم، بریم دور دور! 

      حتی نوشتن اینا منو به ذوق میاره… 

      ۲)گرفتن کمربند تکوتندو تا رنگ قرمز، لاغر شدنم، طلا خریدنم، گذاشتن یه سری پول تو کیفم و دست نزدنشون، خرید گوشی، خرید ایرپاد. 

      ۳)چه نکته خوبی استاد؛ من این اهداف رو دوست داشتم، بعضی هاشون رو بیشتر! بعضی ها که علاقه ام خیلی کم بود خیلس طولشون دادم چون دوست نداشتم انجام بدم. ولی برا اونا که علاقه داشتم، پس اندازه با لذت بوده، هربار ک میدیم پولام چقدر جمع شدن لذت میبردم و ذوق میکردم، من براشون ذوق داشتم، کارایی که در نشیرشون انجام میدادم رو دوست داشتم برام سخت نبود چون دوسشون داشتم.من باید اهدافم رو دوست داشته باشم،باید دوست داشتنی شون کنم… 

      ۴)ایده من چیه؟ 

      برای ازدواجم: یه آقایی که هم من میخوامش و هم اون، ازم درخواست ازدواج بکنه، جلوی پام زانو بزنه و بگه میخوام بقیه زندگیم رو کنار تو باشم. حالا اون آقا رو ممکنه من بشناسم یا اینکه آشنا بشیم و هم من خوشم بیاد و هم اون. مهم اون حسه ست، اون عشق دو طرفه هه، این که هم فکرم باشه. 

      برای کارم، با یکی تو کافه ای جایی مواجه بشم، سر حرف باز بشه و بگه بیا خودم یادت میدم و بالا سر کارم باش تا خودت یاد بگیری و کار خودتو راه بندازی. 

      برای ماشینم، برای خونه ام، همون صاحب کاره بگه من الان باید برم خارج، تو بهتره نزدیک محل کار باشی، که تو محله کیانپارس هست(من عاشق این محله ام) و یکی از آپارتمان های مبله اش با وسایل نووووو و کامل و یکی از ماشین هاش(از اون درازا)رو به نام من میکنه و میگه این بخشی از حقوقت، چون اون کاردرآمد فوق العاده ای داره

      حتی نوشتن اینا لدت بخشه🎆

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 15 از 3 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار زینب ابراهیمی
      1402/11/22 09:43
      مدت عضویت: 1030 روز
      امتیاز کاربر: 15790 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 759 کلمه

      با سلام و درود فراوان 

      از استاد عزیزم تشکر میکنم که این موسیقی بسیاررررر دلانگیز و آرام بخش و متناسب با نوشته ها امتخاب کردید واقعا لذت میبرم و آرامش عجیبی بهم میده .

      من به برنامه الهی ایمان دارم.

      جمله ای که تا به حال اصلا نشنیده ام و اواین بار هست که با چنین جمله ای برخورد میکنم 

      چه جمله زیبا و قابل تامل و شگفت انگیز  

      برنامه الهی ، نقشه ای است که  خدای مهربان من رو برای رسیدن به خواسته هام در اختیار من قرار میدهد

      دو سه روزی هست که روی گام سوم استپ کردم هم تمرینش برام سخت و هم فکر کردن در مکرد مطالبش چند بار خواستم برم گام ۴ بدون اینکه تمرین بنوبسم دوباره یادم اومد هزینه این دوره انجام تمریناتش بوده .امروز دوباره شروع کردم به خواندن مطالب که رو خط های لول  ( بی هدف زندگی نکنید) حدود یک ساعت فکر کردم با خودم در ذهنم مرور کردم زینب تو همین الان در زندگیت هدف داری ؟ آیا در این سالها با هدف زندگی کردی یا به قول استاد باری به هر جهت بوده ؟؟؟؟ 

      آیا الان که در سایت هستی و هر روز داری به سایت سر میزنی واقعا برای تغییر زندگی است یا میخوای مانند اینستا گردی تو هم سایت گردی کنی ؟ ؟

      آیا اگه هدف داری و تصمیم گرفتی  همسو باقدرت اراده خداوند و ویژگیهاش تغییر جهت بدی و زندگی ات رو بر اساس آگاهی های جدید بسازی سعی ک تلاش کردی ؟ با هدف دادی ادامه میدی یا نه؟ این ادامه دادن برای تغییر کردن  هستش یا اینکه چون شاگرد خوبی بودی و همیشه گوش به فرمان معلم و استاد الان هم فقط چون‌استاد گفته ادامه بده دادی انجام‌میدی؟؟؟!!! تو تصمیم گرفتی تغییرات ایجاد کنی در همه زمینه ها آیا به طور اساسی تلاش کردی ؟ 

      مدت زیادی هست که دارم میگم‌ پراکندگی ذهنی دارم و شرایط نمیزاره تمرکز کنم باید تلاش کنم ووووو اما الان میگم   من برنامه و هدف نداشتم که این همه در زندگی ام بهم ریختگی به وجود اومده  و اجازه نمیده به آرامش و ثبات برسم . دقیقا یک مشکل رو حل میکنیم مشکل بعدی و همین‌جکر پشت سر هم از بهمن ماه ۱۴۰۱ تا بهمن ماه ۱۴۰۲ رو که مرور میکنم میبینم واقعا زندگی ام باری به هر جهت بوده و اصلا بلد نبودم طبق مثلا هدف و تصمیم پیش برم  .!!! تا چه حد عمل کردم ؟ به چه نیتی به آمورش ها عمل کردم ؟ آیا اون اندازه ای که عمل کردم طبق عادت تمرینهای دوران مدرسه بوده یا بر اساس هدفی که تعیین کردی بوده ؟؟؟

      ذهن ناخودآگاهم به من میگه بر اساس تمرین ها و عادت های قبلی بوده !!!!!!

      چون در حال حاضر که دارم مینوبسم هم زندگی بر اساس هدف و برنامه رو درک نمیکنم !!! همیشه از خودم سوال میکردم چرا ذوق و شوق اولیه رو ندارم من که دارم ادامه میدام با میل خودم هم هر روز وارد سایت مبشم اما چرا اون اشتیاق حاصل نمیشه چرا هر روز اینجا هستم اما حال درونم خوب نبست  روزها دارن سپری میشن و تو هنوز یکنواخت و با قیافه همیشگی هستی ( گرفته و ناراحت ) اصلا در صورتم شادابی مشخص نیست و این رر حالیست که بیشتر اوقات به هیچی فکر نمیکنم و دهنمدآروم هست من خودم میدونم تغییرات زیادی داشتم اما به نظرم  همون نداشتن هدف و برنامه در زندگی ام باعث شده که به شکل ادامه پیدا کنه . 

      هیچ وقت به این شکل از خداوند برنامه نخواسته بودم خداوند به  من شغلی رو هدیه داد و من سالها منتظر بودم خونه بخرم بعد خوشحال بشم ماشین بخرم بعد شادی کنم و هزاران درخواست دیگه که حقوق اصلا کفاف نمیداد و با این باور که من با این حقوق و وام و قسط به هیچی نمیرسم و دقیقا هم‌ همینطور شد نرسیدم عای رغم زحمتهای زیادی که کشیدم نتیجه ای نمیداد و روز به روز ناراحت تر و ناآرام تر !!!!

      از خدا خواستم من رو آرامش بده و به خودش نزدیک کنه  شاد کنه نیرویی بده که همیشه سپاسگزار باشم و ارش نترسم از او خواستم که از ته دل از او تشکر کنم و نه از ترسش او من رو هدایت کرد راهنمایی کرد اما من باز با بهم ریختگی و برنامه نداشتن دارم همون مسیر رو ادامه میدم !!!

      اصلا من نمیدونستمم برنامه الهی چی هست و تمام برنامه ها بر اساس دنیایی بوده و فکر کردن به اون ها غیر قابل اجرا  به ظاهر توکل کردم اما باطن انتظار دنیایی رو داشتم .

      وای چه آگاهی چه مطلب شگفت انگیزی !!!

      خدایا شکرت 

      در مورد تمرین ۴  من نمیتونم تصور کنم کهوچطور مبشه آرزوی بنده ام رو تحقق بخشم .

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 8 از 2 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار اسما غضبان
      1402/11/21 12:42
      مدت عضویت: 1522 روز
      امتیاز کاربر: 7164 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,079 کلمه

      بنام خدا

      می‌نویسم تابتونم درک کنم چیزایی که میخونم وچیزایی که بهش فکر میکنم .نمی‌دونم چیزی که می نویسم درسته یانه اما همین که اقدام میکنم به نوشتن  به یه سری نتایج میرسم احساس می کنم باری ازروی دوشم برداشته میشه .من اومده بودم فقط برای لاغری اقدام کنم اما حالا که هرچقدر دارم باباور قوی تری ادامه میدم درک میکنم که من چه کمبودهاومشکلاتی روخودم برای خودم به واسطه ی افکارم و به قول استاد باری به هر جهت زندگی کردم .این روزا بیشتراز لاغری به اینکه شخصیتم تغییر کرده یانه فکر میکنم وقتی میرم خرید میرم جایی ویاحتی در ارتباط با اطرافیان و همسرم بیشتر به اینکه شخصیتم تغییر کرده یانه فکر میکنم و چند تا از موانع روهم درک کردم و برای اصلاح اونها قدم برمیدارم .من چند وقتی تواین فکر بودم که چطور زندگی کنم بااینکه تواین مسیربودم و اما همیشه این افکار میادومیره هی می‌ره .هی میاد وقتی میگم به خودم .قبلاً خیلی زود واکنش میدادم اما چندوقتی هست فقط بهش گوش میدم ودرنهایت اگه در جهت رشد من وتغییرم باشه بهش عمل میکنم و اگرنه بهش اهمیت نمی‌دم .واین چیزی هست که من همیشه فکر میکردم تغییرنمیکنه ومن باید باهاش بسوزم و بسازم وتااخرعمر زندگی کنم چیزی که برام کاملا طبیعی بود من . توزندگیم به آرزوم رسیدم .اینکه حالم خوب باشه و اینکه بدون حس بد بدنم شروع کنه به لاغرشدن واینکه مطمئن شدم دیگه برنمی‌گردم به حالت قبل و دارم ادامه میدم . چند روز پیش باخودم میگفتم انگار اون آدم قبل نیستم اصلا حالا برام طبیعی شده و از قبل انگار این جوری بودم  از قبل وبه خاطر همین من دیگه نمیپذیرم حتی به گذشتم فکر کنم آدما همون آدمان امامن دیگه دارم فرق میکنم .ومن دیگه اصلا حتی اگرم به ذهنم خطوربشه این که برگردم نمیتونم چون اینجا تواین مسیر احساس راحتی میکنم خیلی تلاش کردم که بتونم فکری متفاوت وباوری متفاوت ازخداداشته باشم چندوقت پیش شاید یک هفته پیش من پولی به اندازه ی دوره‌های توی سایت رو به دست آوردم اما به خاطر این که من چون باید کارت به کارت میشدبهم نمیتونستم دلیلش روبه اون کسیکه بهم میگفت بگم ویاکلی اصرار من بهش گفتم اما اسمی ازدوره نیوردم ودرست بعدازاون دقیقا وقتی بهش گفتم همون لحظه که شروع به حرف زدن بامن کرد یاد حرف استاد افتادم که می‌گفت اگه بهشون بگیم چیکارمیکنی باهامون مثل یه دیوانه رفتارمیکنن وحرف میزنن ومن ازدست تلفن کاملامتوحه طرز حرف زدنش باخودم شده بودم ودرنهایت دست کشیدم . وبعداز اون خیلی پشیمون شدم و باخودم گفتم هیچ وقت برای انجام کارم توضیح نمی‌دم . وتاییدشدن دیگری رونمیخوام واکه بخوام بهش توجه کنم نمیتونم به نتیجه هایی که  دلم میخوادتوزندگیم برسم واون هم دلیل های زیادی میوردکه منوقانع کنه  ومن برای راحت شدن از اون فشار حرفهایی که نمی خواستم ادامه پیدا کنه از طریق انجام کاراون برای من  میخواستم به وسیله ی اون برسم ومن توجه کردم خیلی دفعات بوده که نه همیشه من تحت همین چطور وچگونه هادر رسیدن به خواسته هام اختلال ایجاد کردم ونتونستم بهش برسم .واین روهم مقصر منم .وبهش که دیشب داشتم توی تمریناتم درموردفا یل صراط مستقیم می‌نوشتم یهو یه سری چیز اومد روبرگه که نوشتمشون من خودم همیشه باخودم بودم همیشه تنها بودم در هرحالتی به خاطر حرف دیگران دست کشیدم از خواسته هام من خودموتحقیر  تخریب و سرزنش کردم وازرسیدن به خواسته هام واعلام اینکه من می‌خوام به خواستم برسم باوجود اینکه یک بار انجام میدم اماادامه ندادم .چون من باور به وفای خداوند نداشتم وبه خودم که میتونم انجامش بدم .اما خودمن . من نیست .خودم چیزی فراترازمنه. چیزی فراترازفیزیک من . خودم اون همیشه بامنه .اون بامنه .اون بامنه. چقدر اینودیشب باخودم روبرگه نوشتم .اون بامنه  اونی که بیشترازمادر وپدرم منوپرورش داده درهرحالتی .تخریب تحقیر من به خودم بدمیگفتم بهش تخریب وتحقیرش میکردم به خاطر دیگران .وتاییدنشدن توسط دیگران .آزارش دادم وهرلحظه  که احساسات اسارت کردم .بازهم اون بامن بوده نمی‌دونم نوشته هام به این جلسه مربوط میشه یانه اما دلم خواست تواین جلسه بنوبسمش خودم .که به من کمک می‌کنه از ماهیت فراتر درمن جریان داره دستامو داره حرکت میده برای نوشتن وتایپ کردن .برای درخواست دادن برای محبت کردن وبرای عشق دادن .من .بهش ایمان دارم چون اون بامنه. اون بامنه .منوبغل کرده همیشه یک لحظه از هم جدانشدیم هیچوقت از من روبرنگردونده باوجودهمه ی اون تحقیروسرزنش هاون خواستن ها ونفرت داشتن بازهم با من مونده .چقدر خواسته های که بهش رسیدم .من . اول خواستم که خیاطی رویاد بگیرم  توی کلاس رایگان نزدیک خونه  میرفتم خیاطی یادمیگرفتم . ویادگرفتم خیاطی کنم . آشپزی کردن هم  کلاس آشپزی .رفتم وتک به تک کلاسهاروشرکت میکردم بعدازاون تونستم .کم کم تواشپزی بهتربشم امابعداز این من چندوقت بعدش به خونه ی پدرم رفتم وقدم به قدم آشپزی کردن غذاهای مختلف جنوبی رو یاد گرفتم ویک نکته ی جالب من قبل از اون بیماری همه گیر نرفته بودم وفقط یک بار رفتم ویکروز موندم .وبرگشتم .اماوقتی بیماری همه گیر تموم شد خانوادم حتی دراون زمان بیماری هم میرفتن ومیومدن ومن خواستم که برم نمیتونستم یانمیشد آمایه روز  .مادرم به من زنگ زدوگفت که میتونی بیای ؟بهش گفتم خیلی دلم میخواد اتفاقا همون روز حرکت هم بود که داشتن جمع میکردن ومن به همسرم زنگ زدم وگفت لباساتو جمع کن .   اتفاقا خیلی هم خوبه  حال وهوات عوض میشه.منم فقط اول یه نیم ساعت دیگه بهت زنگ میزنم و کمترازنیم ساعت من همه ی وسایلمو جمع کرده بودم و اتاق وهم چیز که به نظرم به هم ریخته بود رو تمیز کردم ومرتب ولباسامو هم جمع کرده بودم و اینکه من شب خواهرم اومد دنبالم ورفتیم و شب موندم وروز بعدش پدرم گفت  امروز نمیتونم  .امروز  استراحت میکنم و بعدامیریم صبح خیلی زود ومن  اول ناراحت شدم بعد گفتم باخودم اشکال نداره من که اومدم سفر دیگه واتفاقا روز بعد خیلی زود قبل از اذان بیدارشدم وکمی که گذشت .آماده شده بودم نماز روخوندم ورفتیم .وبرای من اون. رفتن خیلی لذت بخش بود وسه ماه من خونه ی پدرم بودم بالذت و شادی بااینکه محرم بود اما محرم خوزستان حال و هوای دیگه ای داره. وخب من بهش رسیدم و حالا میبینم بازهم من خواستم وخدابه من کمک ام مرحله به مرحله رسونده. ومن ازخدامیخوام که بتونم بار استفاده کردن و اعتیاد داشتن به فیلم و سریال دیدن رواز من برداره تابتونم بهتر درمسیرم باقی بمونم چون باعث نوسان احساسی میشن و همین نوسان احساسی باعث میشه درمسیرم مکث داشته باشم ونتونم درمسیرم  درست ادامه بدم . اما مطمئنم که راهشوپیدامیکنم وخداسرراهم می‌زاره . سالها پرسیدم ازخودکیستم؟

      آتشم شوقم  شرارم  چیستم ؟

      دیدمش امروز ودانستم .کنون 

      اوبه جز من  من به جز اونیستم .

      مولانا ی جان.

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 4 از 1 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار shahla mahmoudi
      1402/11/21 04:31
      مدت عضویت: 1924 روز
      امتیاز کاربر: 29292 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 995 کلمه

      سلام استاد عزیز و گرامی و دوستان خوب همراهم

      چه آگاهی و اطلاعات ناب و ارزشمندی 

      هدف تعیین کردن و برای رسیدن به آن اقدام کردن واقعا به زندگی رنگ و بو و شور وشوق خاصی می‌دهد

      وقتی ما خواسته ای را به درگاه خداوند مهربانمان ارسال میکنیم آنوقت خداوند برنامه الهی را تنظیم میکند

      ممنونم استاد عزیز از اینکه ما را در تجربه رسیدن به خواسته هایتان شریک کردید

      از خواندنش بسیار لذت بردم 

      همانطوریکه گفتید همه ما این تجربیات را داریم اما نمی‌دانستم که این برنامه الهی بود

      من از یکی از این برنامه الهی که در زندگی من اتفاق افتاد برایتان بگویم

      من و همسرم تصمیم به شروع یک بیزنس در سیدنی کردیم 

      پیش خودمان فکر کردیم هر کاری در رابطه با ماشین باید خوب باشد چون ماشین زیاد هست و یک وسیله ضروری میباشد

      تمرکز به لاستیک کردیم گفتیم یک مغازه فروش و نسب لاستیک باز میکنیم

      شروع به گشتن دنبال مغازه کردیم دو مغازه که روبروی هم بودند برای اجاره بود

      یکی از آنها نبش خیابان بود و بزرگ و با دفتر بزرگ و زیبا

      دومی داخل یک پاساژ بود کوچک و ساده

      همسرم از مغازه بزرگ خیلی خوشش آمد و برای کرایه کردن آن به آژانس معاملات ملکی مراجعه کرد

      به او گفتند هیچ مسئله ای نیست ما با صاحب مغازه صحبت میکنیم البته بهتان بگویم که یک آژانس دیگر هم این مغازه را برای کرایه در اختیار دارد

      بعد از مراجعه به صاحب مغازه معلوم شد که آژانس دیگر آنرا کرایه داده و قرارداد امضا شده است

      همسرم خیلی ناراحت شد که چرا نتوانست این مغازه بزرگ و مورد دلخواهش را کرایه کند

      بعدا برایمان ثابت شد که این یک برنامه الهی به نفع ما بود چطور حالا توضیح میدهم

      آژانس که مغازه روبرویی را هم در اختیار داشت پیشنهاد به کرایه کردن آن کرد ما هم قبول کردیم 

      باید بگویم که هیچکدام ما چیزی از بیزنس لاستیک فروشی نمیدانستیم 

      همسرم با رفتن به چند مغازه دیده بود که احتیاج به یک دستگاه که لاستیک را از رینگ جدا و وصل کند داریم و همینطور یک دستگاه برای بالانس کرده لاستیک بعد از وصل کردن به رینگ 

      از هر کدام از این دستگاه‌ها یک عدد دست دوم خریداری کرد

      چون ما بودجه خرید لاستیک‌های نو را نداشتیم مقداری لاستیک‌های دست دوم هم تهیه کردیم

      یک کارگر با تجربه هم استخدام کردیم

      به این صورت کار را شروع کردیم و همسرم کار کردن با آن دستگاه ها را یاد گرفت و به کارگر مان کمک می‌کرد

      مغازه بزرگ که از دست داده بودیم را یک نفر برای کار مکانیکی گرفته بود و مشغول به کار شده بود

      بعد از یک سال مغازه ای که ما داشتیم را صاحبش تصمیم به فروش گرفته بود 

      او یکروز پیش ما آمد و گفت من قبل از اینکه این مغازه را به آژانس برای فروش بدهم فکر کردم به شما بگویم اگر مایل به خرید آن هستید

      ما بدون تردید قبول کرده و بعد از وام گرفتن آن مغازه را با قیمت خوب خریداری کردیم

      یک سال دیگر گذشت و شخصی که مغازه بزرگ را کرایه کرده بود و می‌دانست که ما هم دنبال آن مغازه بودیم به ما مراجعه کرد و گفت من از عهده پرداخت کرایه این مغازه بر نمی آیم و هنوز یکسال از قراردادم مانده تا بشود که دیگر ادامه ندهم آیا شما حاضرید به این مغازه بیایید و ادامه کرایه را بدهید و بعدا خودتان قرارداد جدید امضا کنید

      او که داشت ضرر میداد و می‌خواست هرچه زودتر خودش را خلاص کند پیشنهاد داد که ما دستگاه های داخل مغازه مثل دو عدد جک بزرگ hoist که ماشین رویش میره و آنرا بالا میبرن تا زیر ماشین بروند که کارهای تعمیرات را انجام دهند و همینطور ابزارهای دیگر را که همه را نو خریداری کرده بود را به ما با قیمت ارزان و بطور قسطی بدهد

      ما هم قبول کردیم و وسایل مغازه را به این مغازه که مغازه مکانیکی بود منتقل کردیم و مغازه ای که در آن بودیم را کرایه دادیم

      ناگفته نماند که هرچه از مغازه درامد داشتیم را برای بهبود ان خرج میکردیم مثل خرید لاستیک‌های نو

      من در یک مغازه چاپ printing کار می‌کردم و امورات زندگی را می گذراندیم 

      الان نزدیکه ۳۰ سال است که این بیزنس لاستیک فروشی را با موفقیت ادامه می‌دهیم

      دستگاه های دست دوم برای عوض کردن و بالانس کردن لاستیک به دستگاهای نو و از هر کدام دو عدد تبدیل شد

      دستگاه نو میزان فرمان به مغازه اضافه شد 

      یک مکانیک مسئول کار با این دستگاه هست که تمام روز بطور مرتب ماشین برای میزان فرمان انجام می‌شود

      دو مکانیک دیگر کارهای مکانیکی غیراز میزان فرمان را انجام می‌دهم

      ۳ کارگر کارهای تعویض لاستیک‌ها را انجام می‌دهند

      یک manager کارها را اداره می‌کند

      همسرم به مشتری ها میرسد که اکثرا چندین سال است که پیش ما می آیند

      من و پسرم به کارهای اداری بیزنس رسیدگی می کنیم

      اگر برنامه الهی نبود و ما آن مغازه بزرگ که الان در اختیار داریم را انموقع کرایه می کردیم مثل مستاجر قبلی از عهده کرایه سنگین اش بر نمی آمدیم و ورشکست می شدیم 

      حتی صاحب آن مغازه کوچکتر هم نمی شدیم که الان تمام قسط هایش بازپرداخت شده و سالهاست که هیچ قرضی روی آن نداریم 

      چندین سال است که مستاجر را جواب کرده و خودمان از آن مغازه برای انبار کردن لاستیک‌های نو که بقدری زیاد شده اند که در مغازه ای که هستیم جا نمی شوند استفاده می‌کنیم 

      و اما در مورد هدف تعیین کردن و رسیدن به آنها من این ۳ هدف را از لیست خواسته هایم انتخاب می‌کنم

      ۱) رسیدن به سلامتی کامل

      ۲) رسیدن به تناسب اندام دلخواهم

      ۳) بهتر شدن روابط خانوادگی

      برنامه الهی برای رسیدن به این اهداف را الان در اختیار دارم و آن هدایت من به مسیر تناسب فکری است

      من ۵ سال قبل به این مسیر زیبا هدایت شدم و با برنامه ورود به سرزمین لاغرها شروع کردم و هر بار که دوره آموزشی جدیدی ارائه می شد با شور و شوق فراوان آنرا تهیه کرده و شروع به آموختن و بکار گرفتن آن میکردم

      الان بعد از ۵ سال هنوز در این سایت که انتخاب خداوند مهربانم برای من بود پایدار و فعال هستم

      دوره های متعدد سایت تناسب فکری که آنها را در اختیار دارم برای رسیدن به اهدافم کافی میباشد

      نکته طلایی استمرار داشتن و به اجرا گذاشتن آموخته هاست

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 60 از 12 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      امتیاز کاربر: 0
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 541 کلمه

      بنام خداوند مهربانم همیشه حاضر عاشق پیشرفت ما،

      و درود خداوند رحمت و برکت و نعمت ثروت و سلامتی و …. استاد هر چه هیرو نیکوست و کمال است هر لحظه از سوی خدا جاری به زندگی شما استاد ارجمند و گرامی،

      استاد نمی‌دونم هر فایل از زندگی با کمک خداوند را می‌خوانم آنقدر گریه میکنم چشمام نمی‌بینه تا بنویسم همون لحظه،

      استاد همه ما آرزوهایی داریم دقیقا 

      نمی‌دونم یادمون رفته 

      راهشو بلد نیستیم و نبودیم 

      اما شما اومدید الان یادآوری و اموزش عملی تمام اینها رو برای ما آسان دارید یاد میدهید و چقدر آدم رو جذب می‌کنه این طرز قلم شما خدایا ممنونم استاد ممنونم واقعا،

      استاد بار دیگه راحت شسته و رفته و واضح و معلوم به خدا گفتم و ازهدای مهربان خواستم و نوشتم خواسته هامون حالا منتظر هستم تا برایم عالم و جهان هستی پیش رویم راه بگذارد الهی به امید خودش 

      ممنونم استاد از این قلم‌روان و سلیستون واقعا عالی اموزش میدهید از داخل حتی زندگی خودتون به‌طور عملی و ایمان مارو تقویت میکنید ممنونم.

      با توجه به آگاهی های این جلسه درک و برداشت خود برای ادامه زندگی را شرح دهید.

      ۲- تاکنون در زندگی چه اهدافی را تعیین و به آن رسیده اید؟ بزرگ یا کوچک بودن ندارد،‌ هر هدفی که تعیین کرده و به آن رسیده اید را شرح دهید.

      ۳- روزهایی که مشغول رسیدگی به اهداف خود بوده اید با چه حال و احساسی زندگی می کردید، درباره ذوق و شوق و انگیزه زندگی کردن در اون دوران شرح دهید.

      ۴- لیست آرزوهای خود در فایل مقدمه را مرور کنید و سعی کنید از نظر خداوند مسیر رسیدن به خواسته های خود را به شکل ساده ترسیم کنید. به این معنی که اگر شما خدا بودید چگونه به ساده ترین شکل ممکن این خواسته ها را برای بنده خود برآورده می کردید.

      استاد رفتم‌نوشتم دیروز در دیدگاه مقدمه به تاریخ:

      (نوزدهم بهمن ۱۴۰۲ پنج‌شنبه )اتفاقا مبعث حضرت رسول هم بود انگار این عیدی و هدیه منم شد که آنقدر به نظرم آسون ا ومدن آرزوهام  نمی‌دونم چرا ؟ با اینکه در جزوه قبلا برا خودم نوشته بودم  اما نمی‌دونم در دیدگاه برا خودم در مقدمه شما نوشتم چرا اینقدر اسان به نظر خودم اومدن استاد فکر کنم چون یاد گرفتم دیدم شما چقدر مرتب و درست و زیبا و واضح و معلوم آرزوهای خودتون رو نوشته بودید،

      حتما ا مورسچشسو در ذهنم از شما تاثیر گرفتم چ بطور عملی اومدم تقسیم بندی کردم و اسون شد ارزوهام خدایا شکرت داری باور و ایمان مارا به عظمتی که از قبل داشتی قویتر و بیمار و با درکتر از طریق بندگان خوبت همچون استاد ع ژار روشن استاد و  هنرمند آموزش دهنده و آسان کننده عملی به قوانین جهان خدا چند استاد شما بی نظیر و عالیقدر ک ازتون را به ما یاد میدهید و تجربه هاتون را صادقانه میگید بخاطره همین ما هم آنقدر داریم آسان یاد میگیریم و انجام میدهیم و ایمانمان داره مثل آب خوردن افزایش پیدا می‌کنه تا حالا آخه چنین حس آسان و نزدیکی نداشتم به خدا و آرزوهام و 

      استاد چطوری بیان کنم خیلی ممنونیم من به شخصه واقعا هزاران بار از خدا و شما با چنین قلب بزرگ واضح صادق و زیبا ونزدیک و آسان و خالص و پر از مهر خدا و استاد آموزش ذهنی و عملی،

      بنده کمال تشکر را هزاران بار تا بی نهایت بعد از خدا از شما دارم.

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 6 از 2 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار Maryam
      1402/11/20 11:10
      مدت عضویت: 1901 روز
      امتیاز کاربر: 1710 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 2,961 کلمه

      خدا نامش سرآغاز کلام است

      که از لطفش سلامت در سلام است

      خداوندی که در هر لحظه با ماست

      به ذکرش هر مرض قطعاً مداواست 

      عرض سلام و ادب دارم خدمت استاد ارجمند و دوستان همراهم در این مسیر زیبای الهی که قطعاً هیچ کس بی دعوت نامه خداوند پا به این مسیر نگذاشته پس خوش به سعادت همگی ما که به دعوت خداوند عزیزمون اینجاییم و در این مسیر دعوت شدیم تا پروردگارمون رو بهتر بشناسیم و بی شک همه ی ما یکی از آرزوهامون شناخت بهتر خدا بوده که الان دعوت شدیم و خدا داره وفاداریشو به رخ ما می کشه و میگه می خواستی منو بهتر بشناسی ؟؟؟

       بسم الله این تو و این صراط مستقیم خدا شناسی 

      ۱. با توجه به آگاهی های این جلسه درک و برداشت خود برای ادامه زندگی را شرح دهید.

      من از زمان کودکی با توجه به شنیده هام از اطرافیان و اساتید دینی و … فکر می کردم که هر انسانی تقدیر و سرنوشتی داره که از پیش توسط خدا تعیین شده و هیچ کس نمی تونه این سرنوشت و تقدیر رو تغییر بده ! 

      و بارها برام این سوال پیش آمده بود که 

      چرا خدا بین بنده هاش فرق گذاشته و یکی در ناز و نعمت زندگی می کنه یکی در فقر و تنگدستی و هر بار پاسخی مشابه این دریافت می کردم که اینها همه آزمایشات الهی هستند و خوشحال باش که خدا با ثروت از تو امتحان نگرفته چون مسئولیتت خیلی سخت تر بود ! 

      چون خدا روزی انسانهای فقیر رو در مال افراد ثروتمند قرار داده و اگر این افراد ثروتمند به اندازه ی کافی به فقرا کمک نکنند عقوبت سختی در انتظارشونه و …

      اما من بازم به خودم می گفتم من اینطوری نیستم اگه پولدار بودم قطعاً زیاد کمک می کردم بعد به خدا می گفتم امتحانم کن بهم بده اگه کمک نکردم ازم بگیر دوباره ! 

      برنامه ی الهی به این معنی نیست که سرنوشتی که خدا برامون رقم زده رو برنامه ریزی کنیم و در این مسیر حرکت کنیم بلکه به این معنیه که بی هدف زندگی نکنیم 

      و در زندگی هدفی رو مشخص کنیم و برای رسیدن به اون هدف از خدا کمک بخوایم و سعی کنیم به اون هدف برسیم 

      و این مسئله به نفع ماست !

      به این دلیل که خداوند سیستم این جهان رو طوری پایه ریزی کرده که هیچ کس نباید بی کار باشه !

      یعنی اگر ما برای خودمون تصمیم نگیریم و طبق علایقمون هدف مشخصی تعیین نکنیم و سرگرم تلاش برای رسیدن به اون هدف نباشیم جهان برای ما تصمیم می گیره و برای ما مسائلی رو به وجود میاره که مشغول حل و فصل اون مسائل بشیم و این اصلاً خوب نیست ! 

      چون تصمیماتی که جهان برای ما می گیره اغلب به نفع ما نیست و در مسیر خواسته های ما نیست ! 

      چون اغلب مسائل به هم ریخته هستن مثل انواع بیماری ، مشکلات در روابط خانوادگی و دوستی هامون ، خرابی وسائل منزل ، مشکلات کاری و …

      من این مسئله رو بارها در زندگی خودم تجربه کردم و زمانی که برای اولین بار در سال ۹۶ در دوره بیندیشید و به تناسب اندام برسید شرکت کردم و هدف تناسب اندام رو برای خودم مشخص کرده بودم 

      و بیشتر وقتم در راه گوش دادن به فایلها و تمرینات دوره صرف میشد دیگه خبری از بیماری و مشکلات مالی و درگیری با خانواده خودم و همسرم نبود و انگار تمام مسائل و مشکلات اطرافم برای مدتی که برای هدفم تلاش می کردم متوقف شده بود ! 

      و من در اون زمان متوجه این مسئله نبودم اما الان که بهش فکر می کنم می بینم چقدر جالبه که همه چیز انگار دست به دست هم داده بود که من فکرم مشغول چیزهای دیگه نباشه و روی دوره تمرکز کنم !

      اما وقتی دوره رو کنار گذاشتم و به قول خودم خواستم کمی استراحت کنم انواع مشکلات ائم از مشکلات مالی ، بیماری ، درگیری با یکی از بستگان و … بر زندگی من هجوم آورد و اون زمان باز هم متوجه نبودم که علتش چیه !

      فقط مجبور بودم با اونواع این مشکلات دست و پنجه نرم کنم و به حل و فصل اونها بپردازم ! 

      و بعد از اونم دفعات زیادی بدون اینکه این آگاهی رو داشته باشم و علت این همه آشفتگی ها رو بدونم بارها و بارها این اتفاقات تکرار شد ! 

           [ از خداوند برنامه الهی                      خود را طلب کنید ]

      برای اینکه از زندگی و تجربه های آن لذت ببرید و نعمتهای الهی رو دریافت کنید باید بر اساس برنامه الهی خودتون زندگی کنید.

      به این شکل که برای خودتون هدف و یا آرزویی مشخص کنید و برای رسیدن بهش تلاش کنید .

      و این مهم نیست که هدف یا آرزوی شما چقدر درست و منطقی باشه بلکه وقتی در زندگی هدف داشته باشید راه های رسیدن به اون هدف توسط خدا در مسیر زندگی شما قرار می گیره و شما در مسیرهایی حرکت می کنید که تحقق خواسته ها براتون راحت میشه ! 

      و راه های رسیدن به هدفتون قدم به قدم به شما الهام میشه و این مسئله هم باید یادمون باشه که عجله نکنیم و تا قدم اول رو انجام ندادیم قدم دوم بهمون الهام نمیشه پس به الهامات درونی اعتماد کنید تا کم کم و پله پله مسیر رسیدن به خواسته به شما الهام خواهد شد 

      ۲. تاکنون در زندگی چه اهدافی را تعیین و به آن رسیده اید ؟ بزرگ یا کوچک بودن فرقی ندارد . هر هدفی که تعیین کرده و به آن رسیده اید را شرح دهید.

      زمانی که ابتدایی و راهنمایی بودم همیشه آرزوم بود یک گروه سرود رو با تمام مسئولیتهاش به من بسپارند و اجازه بدن خودم کل مسئولیت گروه سرود رو در دست بگیرم و اولین بار سوم ابتدایی بودم که اولین گروه سرود با مسئولیت کامل به من سپرده شد 

      و من تمام تلاشم رو کردم که یک گروه سرود بی عیب و نقص داشته باشم و برای قدم اول واقعاً گل کاشتم و از اون زمان به بعد مرتب گروه های سرود به من سپرده می شد و من هر بار پیشرفت چشمگیری در این زمینه داشتم به طوری که گروه های سرود من بهترین گروه میشد

       و تمام معلمها و مدیر و دانش آموزان بی نهایت از اجرای سرودهای من لذت می بردند

      . و به خوبی متوجه می شدم که زمانی که گروه سرود من شروع به اجرا می کرد همه میخکوب می شدند و سکوت کامل ایجاد میشد و به وضوح میدیدم که خیلی از بچه ها دوست داشتن با من رقابت کنند

       و گروه سرودشون از من بالاتر باشه و اکثر بچه های مدرسه میومدن بهم التماس می کردن که بیان توی گروه سرودم 

      من مرتب در سرود پیشرفت می کردم تا اینکه وقتی دوم راهنمایی بودم مدیر و معلم پرورشی ازم خواستن که با بچه های سرود جشنواره تمرین کنم

       و از اون سال به بعد من شدم مسئول سرود و تواشیح جشنواره و خودم هم چون صدام از همه بهتر بود در اکثر مواقع تکخون سرود و تواشیح و قرآن ابتدای مراسم ها بودم و در خیلی از سرودها و تواشیح و قرآنها مقام آوردیم و برنده شدیم تا اینکه دیپلم گرفتم 

      به حدی به سرود وابسته بودم که غصه ام گرفته بود و دلم می خواست ادامه پیدا کنه اما راهی بلد نبودم و مدرک مربی گری سرود هم نداشتم به خدا گفتم کاش یه طوری می شد

       ادامه پیدا کنه ولی امیدی نداشتم که راهی پیدا بشه اما رویای اینو داشتم تا اینکه به طرز معجزه آسایی یک تبلیغ برای کلاسهای تابستانی بدستم رسید

       و دیدم دعوت به همکاری کرده از مربی هایی متقاضی کارهای هنری از جمله سرود و خیاطی و … و من با خوشحالی به آدرسی که داده بودن رفتم و با مدیر مسئول اونجا صحبت کردم و شرایطش رو پرسیدم و اتفاقاً شرایطی که می خواستن من داشتم و از همه مربی ها نمونه کار خواسته بودن تا از بین نمونه کارها بهترین مربی رو انتخاب کنند

       و من برای سرود و خیاطی درخواست داده بودم که انتخاب شدم و قرار شد هر کلاسی که تعداد هنرجوهاش به حد نصاب رسید تشکیل بشه و کلاس خیاطی و سرود هر دو به حد نصاب رسید 

      و از من دعوت به کار شد و من خیلی خوشحال بودم و فقط تنها مشکلم رضایت بابام بود که می ترسیدم قبول نکنه اما در کمال ناباوری وقتی به بابام گفتم هیچ مخالفتی نکرد و من کارم رو طبق تاریخی که برای شروع کلاسها گفته بودند شروع کردم و مدتی رو اونجا مشغول بودم 

      ودر اون زمان مرتب ایده های بهتری برای پیشرفت کارم بهم الهام میشد و از اون زمان استارت شاگرد خصوصی خیاطی و کار تک دوزی هم زدم و چندین جا در بیرون از خانه هم کار کردم و کلی تجربه کسب کردم و روش جدید خیاطی بدون الگو رو از همکارام یاد گرفتم 

      و ایرادات الگویی در روش گرلاوین که در مدرسه یاد گرفته بودم رو کشف کردم و یرای خودم و شاگردهای خصوصیم اصلاح کردم 

      برای کار تک دوزی و شاگردهای خصوصی در زیر زمین منزل پدریم کار می کردم و من هیچ گونه تبلیغاتی برای کارم نکردم فقط از خدا خواستم برام مشتری بفرسته 

      و یادمه برای پارچه های مشتری هام یک کارتن بزرگ تهیه کردم که وقتی دولا میشدم دستم به ته کارتن نمی رسید و به خدا گفتم من کسی رو ندارم که برام تبلیغ کنه و پول و امکاناتی هم ندارم 

      خودت برام پارتی بازی کن و مشتری های خوب بفرست و کارتن پارچه ها رو پر کن و در کمال حیرت من به یک هفته نکشید که کارتن بزرگ پارچه ها تا لب پر شد از پارچه  مشتری هام 

      و از جاهایی برام مشتری میومد که من حیرت می کردم که اینا من از کجا پیدا کردن ! و چند بار که ازشون پرسیدم که معرفتون کی بوده بیشتر مطمئن شدم که معجزه خدا بوده !

      یکی شون گفت از زن دایی شوهرم پرسیدم خیاط خوب سراغ نداری گفت چرا یکی هست تازه بهم معرفی کردن می خوام برم پارچه هاتو بردار با هم بریم از اون یکی خانوم پرسیدم اونم گفت همسایه خونه مامانم از دختر عمه اش آدرس شما رو گرفته

      حالا جالب بود که دختر عمه اون خانم هم بعد اومد ازش پرسیدم به چند تا واسطه ی دیگه برگشت که من اصلاً نمی شناختم و هنوز که یادم میاد خدا چطوری برام مشتری می فرستاد باورم نمیشه چون هر کدوم از طریق بیش از ده تا واسطه شنیده بودن و آدرس گرفته بودن و من نمی تونستم نفر اول که آدرس یا تلفن من رو داده بوده شناسایی کنم 

      اینجا بود که فهمیدم خدا کار نمی کنه شاهکار می کنه 

      آخه من چطوری تبلیغات می کردم که اینقدر قشنگ و عالی برام مشتری بیاد ؟ 

       چند وقت بعد از بازگشایی مدارس خواهر کوچکترم اومد گفت که جزء گروه سرود جشنواره شده و خام مربی پرورشی گفته اگر مادر یا خواهرتون می تونن بیان مدرسه کمک چون خیلی کار دارم و زیاد وقت ندارم

       باهاتون تمرین کنم که خواهرم درباره من به مربیشون گفته که خواهرم مربی سروده و خیلی خوب بلده باهامون کار کنه 

      و مربیشون خیلی استقبال کرده و گفته بگو بیاد مدرسه باهاش آشنا بشیم و … و من خیلی خوشحال شدم و رفتم مدرسه با مدیرشون و مربی پرورشیشون صحبت کردم و ازم خواستن گروهمو آماده کنم و بعد کمی تمرین میان تماشا 

      من گروه رو دیدم و از صداها تست گرفتم و اصلاً قابل قبول نبود و صداهاشون به درد سرود جشنواره نمی خورد بنابراین گزارش دادم به مدیر و گفتم باید از بچه های مدرسه که داوطلب سرودن تست صدا بگیرم با استقبال مدیر مواجه شدم و از فرداش شروع کردم و بعد چند روز گروهم رو انتخاب کردم 

      و رهبر گروه رو انتخاب کردم و بهشون آموزشهای لازم رو دادم و بعد از چند جلسه تمرین مدیر و چند تا از معلمها و مربی پرورشی اومدن برای بازدید و خیلی خوششون اومد و گفتن تا حالا توی این همه سال سرود به این جالبی ندیده بودن

       چون من با بچه ها صدای زیر و بم کار می کردم و کسانی رو انتخاب می کردم که هم صدای زیر داشته باشن هم بم هم صدای صاف و بلندی داشته باشن و گروه ها ی من از لحاظ هم خوانی صدا ، هدایت رهبر ، آرایش گروه و … در سطح بالایی قرار داشت و اینو می دونم که همش هدایت خدا بود 

      من واقعاً قدم به قدم الهاماتی که بهم میشد عملی می کردم و کارم به حدی در سرود پیشرفت کرده بود که خودمم باورم نمیشد که اینهمه خلاقیت و نظم در سرودهام از کجا اومده بود !

      چیزی که حتی برای خودم عجیب بود این بود که وقتی بچه ها روی سِن اجرا می کردند من پشتم رو می کردم و ازشون تا حدی فاصله می گرفتم که مثلاً داورها می نشستن و صدای تک تک افراد رو متوجه می شدم و فالشی صدا رو کنترل می کردم 

      و اینبار هم سرود جشنواره ی من مقام آورد و در سطح استان خودمون اول شد و قرار بود کل گروه سرود و من رو به مشهد ببرن که در سطح کشور اجرا کنند اما من در اون زمان عقد کرده بودم و همسرم اجازه نمیداد با گروه سرود برم 

      مدیر دبیرستان خواهرم شیفته ی تبحر من در سرود شده بود و حاضر بود برام هر کاری بکنه که مدرک مربی گری سرودم رو بگیرم و به صورت رسمی شروع به کار کنم اما به دلیل اینکه در اون زمان بیشتر یک سالی بود که عقد کرده بودم و مشغول تهیه و تدارک کارهای عروسی ام بودم 

      دیگه نتونستم ادامه بدم 

      خلاصه این گوشه ای از اتفاقاتی بود در پروسه سرود و خیاطی برام رخ داد و مثال های زیاد دیگه ای هم هست که بخوام بگم خیلی طولانی میشه

      ۳. روزهایی که مشغول رسیدگی به اهداف خود بوده اید با چه حال و احساسی زندگی می کردید ؟ 

      درباره ذوق و شوق و انگیزه زندگی کردن در اون دوران شرح دهید.

       

      همیشه وقتی در زندگیم هدفی داشتم حال و احساس بهتری داشتم و صبح ها با شور و اشتیاق خیلی بیشتری از خواب بیدار می شدم و شبها به امید اینکه فرداش بهتر عمل می کنم و فردای روشن تر می خوابیدم 

      کلاً بیشترین درگیری فکری من در مورد هدف و آرزوم بود و شبها زمانی که دراز می کشیدم تا خوابم ببره گاهی ایده های جدید برای رسیدن به هدفم بهم الهام میشد و تصمیم می گرفتم فرداش اون تصمیم رو عملی کنم 

      در کل به نظرم:

       این هدفه که به انسانها ارزش میده !

      چون کسی که هدف نداره مرتب توی زندگیش درجا میزنه و مثل انسان بی اراده و انگیزه ای می مونه که اجازه میده هر کسی براش تصمیم بگیره 

      و این انسان توی زندگیش هیچ گونه پیشرفتی نداره اما پسرفت رو قطعاً داره چون وقتی خودت برای زندگی خودت تصمیم نگیری جهان تصمیم می گیره و جهان به نفع تو تصمیم نمی گیره !

      من اینو اینطوری برای خودم تشبیه می کنم 

      انسان بی هدف مثل یک کارگر یا کارمند دون پایه دولت می مونه که یک حقوق بخور و نمیر داره با کلی قسط و بدهی و زندگی یکنواخت و کسل کننده و چشمش به دست بالاسری هاست که براش یه تشویقی در نظر بگیرن 

      یه عیدی ناچیز بهش بدن و با همین چیزا خوشه و در آخر هم بعد سالیان سال کار کردن بازنشست میشه و حقوقش حتی از قبلم کمتر میشه و این یعنی پسرفت !

      اما انسان هدفمند مثل مدیر عامل با اعتماد به نفس مقتدر یک شرکت یا یک کارفرما می مونه که خودش برای زندگی و کار خودش تصمیم می گیره و هر سال موفقیتهای بی شمار و عالی کسب می کنه و همیشه زندگی رو به بالا داره و برای گذران زندگیش ، تفریحش و … خودش بهترین تصمیمات رو می گیره و اجازه نمیده هیچ کس توی زندگیش دخالت کنه و تصمیم بگیره و بله قربان گوی کسی نیست ! 

      ۴. لیست آرزوهای خود در فایل مقدمه را مرور کنید و سعی کنید از نظر خداوند مسیر رسیدن به خواسته های خود را به شکل ساده ترسیم کنید. 

      به این معنی که اگر شما خدا بودید چگونه به ساده ترین شکل ممکن این خواسته ها را برای بنده خود برآورده می کردید؟

      پاسخ به این سوال دوباره منو درگیر کرد و از اون سوالایی بود که هر وقت می خواستم بهش فکر کنم انگار ذهنم می خواست جیغ بکشه و فرار کنه ! 

      هر چی می خواستم بیشتر بهش فکر کنم کاملاً حس می کردم ذهنم از جواب دادن به این سوال طفره میره ! 

      و برای همین فرستادن این دیدگاه زمان بیشتری برد 

      یکی از آرزوهام این بود که زمین ۲۵۰ متری توی شهر خودمون بخریم و با نقشه ای که دوست داریم بسازیم 

      بعد سعی کردم خودم رو بزارم جای خدا که چطوری به این خواسته یا آرزو جواب میده 

      تنها چیزایی که بعد از کلی کلنجار به ذهنم رسید این بود که : 

      ۱. یه مشتری خوب که پول نقد داره و دنبال یک خونه باغ برای تفریح تو دهات می گرده می فرستم بیاد خونه رو ببینه و خیلی می پسنده و سریع معامله می کنن و خونه رو با تمام وسایل می خره و بابت وسایلش هم پول خوبی میده چون همه نو و قشنگن

      ۲. یک مشتری خوبم می فرستم برای خونه ارث مادرشوهرش و پول نقد میده مشتری و اون خونه رو به ارزش واقعیش می خره و یه تلنگر میزنم به خاله ها و دایی های همسرش که اون زمینایی که با کلاه برداری بالا کشیدن از کارشون پشیمون بشن و ارث اینا رو تمام و کمال بدن 

      ۳. با پولایی که الان به دستشون رسیده می تونن سهم الارث بقیه رو بدن و یه دستی به سر و روی خونه بکشن و قشنگش کنن و با قیمت خیلی بهتر بفروشن و برای خودشون یک زمین ۲۵۰ متری با موقعیت عالی و زیر قیمت چون صاحبش پول لازمه بخرن و یک خونه خیلی قشنگ و رویایی برای خودشون بسازن 

      و در این راهم کمکشون می کنم که بتونن مصالح و … با قیمت خیلی بهتر پیدا کنن

      ولی بازم می دونم من هر چی هم بگم مثل کاری که خدا می کنه نمیشه برای همین ترجیح میدم خدا خودش همه چیز رو برام بچینه و مثل همیشه سورپرایزم کنه 

      با آرزوی موفقیت روز افزون برای شما استاد بزرگوار و همه دوستان هم مسیر 

      و آرزوی اینکه همیشه در زندگی هدفمند باشید و بهترینها براتون اتفاق بیفته 

      خدا نگهدار

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 35 از 7 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار سحر
      1402/11/19 17:15
      مدت عضویت: 541 روز
      امتیاز کاربر: 12817 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 620 کلمه

      سلام خدمت استاد عزیزم و دوستان گرامی 

      استاد چقدر خواندن این مطالب امید به زندگی رو در من بیشتر کرد اینکه مطمئن باشم خدا همراه منه و این همراهی رو چقدر ساده و روان توضیح دادید چقدر خوشحال شدم واقعا خدارو شکر.

      من قبل از اینکه با آموزش های شما آشنا بشم یه جورایی رسیدن به خواسته هام برام سخت و مبهم بود یه جورایی نمیدونستم چطور قراره اتفاق بیوفته. از طرفی خودم رو لایق نمیدونستم اما آموزش ها بخصوص نوشته های باورساز خیلی تاثیر عالی در من گذاشتن و امید من بیشتر شد.

      الان خیلییی برام واضح تر شد خیلی خوب متوجه شدم اینکه اول هدف و آرزومو تعیین کنم و قصد قطعی داشته باشم برای رسیدن به خواسته ام دقیقا مثل قصد من برای لاغری من واقعا تصمیمم قطعی بود و قدم اول رو هررر چند ساااده بردارم و با استمرار و پافشاری من بر خواسته ام خداوند وارد عمل میشه بله دقیقا با الهامات به ما میگه که قدم بعدی چیه.

      من بزرگ ترین رویای زندگیم لاغری بود از بچگی تا الان فراموشش نکردم و با تلاش هایی که برای لاغری انجام دادم واقعا قصد قطعیمو به جهان نشون دادم اما نتیجه نگرفتن من از اون مسیرهای قبلی فتح بابی بود که از همه روش های قبلی ناامید بشم و ذهنم آمادگی پذیرش این روش عااالی که با قدرت ذهن خودم هست؛ رو پیدا کنه.

      بله هدایت شدن من به سایت تناسب فکری برنامه الهی من بود برای لاغری و تغییر زندگیم چون من اواخر خیلیییی از خدا خواستم که کمکم کنه شرایط زندگی مو تغییر بدم شخصیتم رو بتونم تغییر بدم و با خودم به صلح برسم و خودم رو دوست داشته باشم که خدا خیلییی آسون منو هدایت کرد و هر روز خداوند ذوق و شوق من میشه برای ادامه دادن حامی و هادی من میشه برای ادامه دادن.خدایا شکرت🙏🏻

      من قبلا خواسته هایی داشتم که همه جوره براشون تلاش کردم و خداوند رو همراه خودم دیدم خواسته قبولی در کنکور کارشناسی با رتبه عالی، ادامه تحصیل در مقطع ارشد، قبولی من در آزمون ورودی وکالت با رتبه تک رقمی که واااقعا خداوند برای این‌مورد خیلییی کمکم کرد چون با شرایط سختی که داشتم خیلییی خوب منو برای خوندن هدایت و راهنمایی کرد که چی بخونم چطور بخونم.

      استاد من لیست خواسته هامو نگاه کردم یکی از مهم ترین خواسته ام که بعد از لاغری من در اولویت بود برام و از پارسال از خدا بشدت کمک خواستم که راهنماییم کنه تااا الان همیشه از خدا خواسته بودم تغییر شغلم هست چون دیگه کارم رو با روحیات خودم هماهنگ نمیبینم و برای ادامه این مسیر علاقه ای ندارم تا اینکه یه مدت پیش حس کردم خدا کم کم داره منو آماده این پروسه میکنه و اولین قدمم رو برداشتم و برای بقیه قدم ها توکلم به خداست.که امید دارم خدا ادامه راه رو برام روشن میکنه و گواه این امیدِ من همین دوره زندگی با کمک خداوند هست که در بهترین زمان اومد رو سایت.

      بله خداوند اینجوری مارو هدایت میکنه.

      لیست خواسته هامو نگاه کردم خواستم با محتویات ذهنی خودم مسیر ترسیم کنم اما یک آن به خودم گفتم نه راه حل های من بشدت محدودن و شایدم سخت اما قطعا خداوند صاحب راه حل های بینهایت هست راه حل هایی که آسانی و حس خوب جزء لاینفک اوناست و سعی کردم مسیری ترسبم نکنم تا ذهنم برای پذیرش راه حل خداوند اماده باشه.

      استاد بینهایت از شما سپاسگذارم واقعا این دوره آگاهی ناب هست و واقعا خداوند رو سپاس میگم که به من این سعادت رو داد که بتونم از این آگاهی ها استفاده کنم🙏🏻🙏🏻🌹

      خدارو شکر میکنم که شما استاد عزیزم همیشه گوش به زنگ هدایت های الهی هستید و ما هم خوشبخت و سعادتمند از اینکه شمارو بعنوان دستی از دستان خداوند داریم🙏🏻

      خدا شمارو حفظ کنه سایه تون مستدام تنتون سالم🙏🏻

      دوستتون دارم🌹🧡💙💚💛

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 9 از 2 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار razieemohammadi
      1402/11/19 15:50
      مدت عضویت: 1713 روز
      امتیاز کاربر: 8423 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      محتوای دیدگاه: 59 کلمه

      سلام استاد عزیزم

      استادجان من دوره رسیدن به آرزوهای شما را هم تهیه کردم یکسال پیش

      اونجا بهمون گفتین ما نیار نیست آرزو تعیین کنیم و هدف ما راضی بودن از همین که هست و بهتر کردن اون هست 

      اینجا گفتین آرزو تعیین کنیم و …

      من دچار دوگانگی شدم

      چیکار باید بکنم؟

      آرزو تعیین بکنم یا سعی در بهتر کردن اونچه که هست باشم؟

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 6 از 2 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار آسیه رفیعی
      1402/11/19 15:38
      مدت عضویت: 1903 روز
      امتیاز کاربر: 34351 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 2,768 کلمه

      بنام خدای بخشنده مهربان 

      سلام و خدا قوت و برکت خدمت استاد عزیزم و دوستان ارزشمندم 

      گام سوم برنامه الهی صد در صد محقق میشود 

      من به برنامه الهی ایمان دارم 

      تمرین:

      ۱- با توجه به آگاهی های این جلسه درک و برداشت خود برای ادامه زندگی را شرح دهید.

      با تشکر فراوان از این گام ارزشمند و پر شور و شوق

       واقعا آهنگش با دست زدنهای پر نشاط واقعا خیلی خیلی لذت بردم ولی نوشته ها برام ریز میشد و مدام باید با علامت به اضافه بزرگش میکردم دو آهنگ قبلی رو دانلود کرده بودم و موقع اومدن به سایت پخش میکردم ولی اینو هر کار کردم نشد 

      یه ندایی بهم گفت ازمرورگر  فایرفاکس امتحان کن سریع رفتم امتحان کردم و دانلود شد خیلی خوشحال شدم 

      و الانم بیشتر خوشحال شدم که باکس دانلود هم اضافه شده و رفتن به گام قبل و بعد واقعا ممنونم  ولی در منوی سایت پیدا نمیکنم این دوره رو و مامانم خیلی براش سخته خودمم دیدگاههای جدید دوستان در گامهای قبل رو میخونم که مطمئنم اینم به زودی درست میشه متشکرم 

      از وقتی تمرین قبلی رو نوشتم بلافاصله این متن رو خوندم و پر از اشتیاق و انتظار براورده شدن آرزوهام در من قوی تر شد و اشک شوق جوری جلوی چشمام رو گرفت که گاهی کلمات رو نمیدیدم

      بارها و بارها نتایج فوق العاده پیدایش این سایت رو شنیده و دیده بودم ولی اینجوری به صورت متن اولین بار بود و اون کسی که کمکتون کرد پشتیبان سایت قم بود خیلی منو به وجد آورد و عاشق اسم شهرم هستم که دیدم و خیلی خیلی هم مسیر دریافت و دستان خدا  برام واضح تر و شیرین و دلچسب تر شد 

      وقتی میخوندم به این فکر میکردم چقدر عالی مرحله به مرحله رو توضیح دادین و خیلی شیرین بود و روان واقعا دستان خیلی زیادی در قبل از آرزوی لاغری من وجود داشتن من سال ۹۳ درگیر رژیمهای چالشی بودم و خیلی وقتها آرزوم میشه کاش از اول منم هدایت میشدم مثل اون چند نفر 

      ولی سریع میگم خدا هرگز دیر نمیکند و من در بهترین وقت هدلیت شدم و غم گذشته رو نخورم 

      تمام اون روزهایی که من داشتم برای رژیمهای متعدد دست و پنجه نرم میکردم دستان خدا جای دیگری مشغول عمل کردن به برنامه ریزی الهی من بوده و من وقتی مسیر کامل شد در بهمن ماه سال ۹۶ هدایت شدم 

      و خیلی از افراد قدیمی تالار رو میبینم که دیگه نیستن و گاهی میگم حیف که رها کردن البته از بعضیهاشون خبر دارم و خدا رو شکر میکنم من و چند نفری از عزیزان که میشناسمشون همچنان پر شور دارن ادامه میدن البته منم بارها لیز خوردم و خدا رو شکر باز هدایت شدم 

      چقدر داستان نتایج فوق العاده استادم برای من شیرینه و مدرک محکم برای موفق شدن حتمی از ادامه دادنهای مداوم و راه الهی برنامه ریزی شده قشنگ و مو به مو عمل کردن و کلی ازتون درس میگیرم و الگو و الهام بخش منه

      و هر بار هم میخونم و میبینم و میشنوم برام تکراری نمیشه و اشتیاقمو بیشتر میکنه و خالی از لطف نیس سراسر رد پای خداست 

      و لطف و رحمت و برکت الهی که شامل تمام ما ساکنان این سرزمین بهشتی و خوشبختی شده 

      همه اولش فقط برای لاغری وارد میشن ولی دیگه انقدر اینجا سور و ساط زیاده که دل کندن ازش تعجب داره 

      هر جای این سایت که میرم طعم و عطر خدا پر رنگه و برنامه ریزی الهی کاملا قابل دسترس 

      چقدر خدا نعمت بهم داده که میتونم ازش لذت فراوان ببرم 

      چقدر این سرزمین بهشتی منو متحول کرده و نشانه های بی نهایت پر رنگ و عالی برام جا گذاشته به طوری خاطرات تلخ گذشته رو برام کم رنگ و بی معنی کرده 

      دوستان فوق العاده ای رو برام به ارمغان اورده که تمام تمریناتشونو میتونم بخونم و بهترین فرصته 

      منم همیشه در گذشته باری به هر جهت زندگی میکردم و مدام از شاخه ای به شاخه دیگر میپریدم و هر وقت کاری رو با عشق و اشتیاق ادامه دادم موفق شدم برای عمل کردن به برنامه ریزی خدای خودم 

      واقعا همیشه هدف تعیین کردن برام سخت بود و بلد نبودم 

      در سالهای مدرسه درس برنامه ریزی تحصیلی و شغلی داشتیم که هیچوقت جدی گرفته نمیشد و اموزش درستی براش ندادن و اکثرا معلمها این زنگ رو بعنوان زنگ بیکاری حساب میکردن و با درسهای دیگه پر میکردن البته منم هیچ وقت یاد نگرفته بودم هدف تعیین کنم و براش برنامه ریزی رو یادبگیرم 

      حتی برای کنکورهام که چندین بار فقط زبان خارجه شرکت کردم برنامه ریزی میکردم ولی به برنامه ریزی الهی عمل نمیکردم و اعتماد به نفس نداشتم که درست به برنامه الهی عمل کنم چون نا امید بودم و میدونستم متقاضی خیلی زیاده و امیدی به قبولی نداشتم مخصوصا من که زبان تخصصیم رو خیلی پایین میتونستم بزنم چون کلاس خصوصی نرفته بودم و امکانشو نداشتم پس خیلی شانسی شرکت میکردم و هزینه کلاس خصوصی هم نداشتم که بدم 

      و اواخر هم که کنکور به اصرار بقیه شرکت میکردم و اشتیاقی نداشتم و امیدی هم نداشتم مخصوصا که چاق بودم اصلا میترسیدم قبول بشم اونم کلاسهای مختلط شاید دلیل اصلیمم همین بود و خجالتی بودنم 

      هدف داشتن برای من خیلی کوتاه و زودگذر بود و هوس معمولا که با توجه به عجله و ترس منتفی میشد و کمک خدا رو اصلا در زندگیم نمیدیدم با توجه به جلسه های گذشته که خودمو لایق اجابت ارزوهام نمیدیدم 

      مخصوصا به دلایل شرم و احساس گناه با این که گناهی به اون صورت نداشتم فقط ادای بقیه رو در می آوردم

      روز دعای عرفه چنان زار میزدم که خدا ازم راضی بشه بابام میگفت این آسی خیلی گناهکاره و کلی مسخره ام میکرد 

       نه اهل دوست پسر بودم و نه برنامه خاصی گاهی یه ذره آرایش میکردم و عاشق استفاده از ادکلن و عطر بودم و مامانم همیشه میگفت عطر نزن گناهه نامحرم بوی عطر تو رو بفهمه ولی من عاشق عطر بودم 

      خودمو بنده سرکش میدونستم و پرخاشگری و عصبانیتم و حق الناس که داشتم و نمازامم خیلی افتضاح بود علاقه به نماز نداشتم و نتیجه ای هم نمیگرفتم چون با اجبار میخوندم یا اصلا نمیخاستم بخونم  

      پس هدف من به موفقیت نمیرسید چون رو کمک خدا اصلا حسابی باز نمیکردم 

      همیشه افسرده و سرگردان بودم و در حال گریه 

      تنها هدف من قلاب بافی و کارهای هنری و آشپزی و خانه داری بود که عالی از پسش برمیومدم اونم تنهایی اصلا دوست نداشتم کسی کمکم کنه و واقعا هم از سن پایین آشپزی میکردم عالی و عاشقش بودم و فامیل از من خیلی تعریف میکردن 

      خلاصه که هدفهای من کوچک بود و هر جا با عشق ادامه دادم کلی برنامه الهی کمکش بود و من غافل بودم و حالا دارم درکش میکنم 

      و بی نهایت اعتماد به نفس در من کشته شده بود الان من سرشار از انرژی الهی هستم و بی نهایت خوشحالم و اعتماد به نفس و احساس لیاقت و شجاعت در من تقویت شده و هنوزم خیلی باید ادامه بدم با شور و اشتیاق و عشق که تمام آرزوهای من در صف تحقق منتطر من هستن و با ادامه دادن شناخت و آگاهی میتونم به دستشون بیارم وقتی برای بهترین استاد دنیا که استاد منم هست شده برای منم میشه خدای همه ما یکی هست 

      و کلی اساتید هنرجو که نوشته های پر انرژیشون در این تمرینها قابل لمس و انگیزه بخش هست 

      و من خیلی خوشبختم که هدایت خواستم و حمایت شدم و در مسیر آگاهی جویان قرار گرفتم و ارزشمندی خود اشرف مخلوقاتم رو دارم درک میکنم و گام به گام میرم جلو بی ترس و عجله و با بال ایمان پرواز میکنم 

      و کاملا درک کردم که سرنوشت و تقدیر چیزی از پیش تعیین شده نیس که خیلیا میگن پیشونی منو کجا میشونی 

      درسته که ذهن محلش در پیشانی هست ولی این منم که مسئولم و تعیین کننده که در پیشانی چه بنویسم و چجوری بازی کنم و عمل کنم 

      هر چه بکارم همونو برداشت میکنم نمیشه دانه سیب بکارم و انتظار درخت گردو داشته باشم 

      هیچوقت من زندگیم بی نتیجه نبوده و خدا هرگز اجازه نمیده زندکی کسی بی نتیجه باشه و کاملا اینو با گوشت و پوست و استخوانم درک کردم حتی این چند ماه بعد از لیز خوردنم خیلی بیشتر و بی حوصلگی ناشی از بی هدفی 

      اگر خودم برای خودم هدف تعیین نکنم هدف میره روی تنظیمات خودکار و از دسترس کنترل من خارج میشه و این دقیقا عین عدالته 

      عین سیستم هواپیما که میره روی خلبان خودکار و اکو سیستم طبیعت به شدت قدرتمند و هوشمنده 

      اگه میخام به رویاهام برسم فقط و فقط خودم باید هدفمو تعیین کنم و خدا همیشه یار و یاور منه 

      خودم دست به کار نشم هیچ پایان خوشی ندارم و من جبرا اختیار دارم و این خیلی لذت بخش و شیرینه 

      ۲- تاکنون در زندگی چه اهدافی را تعیین و به آن رسیده اید؟ بزرگ یا کوچک بودن ندارد،‌ هر هدفی که تعیین کرده و به آن رسیده اید را شرح دهید.

      هدف من همیشه در زندگیم  لاغری بود که براش خیلی خیلی زحمت کشیدم و عاشق لاغری بودم و با تنفر از چاقی بیشتر گمراه میشدم و همیشه سرخورده و شکست خورده میشدم چون به کمک خدا ایمان نداشتم و همش در مسیرهای غلط مشغول تقلا بودم و کل عمرم رژیم بودم و فقط دست و پای بیخودی میزدم نتایج زودگذر هم میگرفتم و عجله شدید داشتم و مسیری که میرفتم بی راهه بود و فقط جسمم و روحمم و ذهنمو شکنجه کردم و خدا هم کاری نداشت هدف من درسته یا نه فقط کمکم کرده و من نتیجه تنفر به چاقی بیشتر رو دریافت میکردم و خودم مقصر بودم در اثر جهل و نا آگاهی تا بالاخره معجزه در زندگیم اتفاق افتاد و خدا نجاتم داد به معنای واقعی کلمه و با این مسیر شگفتیها در انتظارم بود 

      هدف بعدی من مهارتهای زنانه بود مخصوصا آشپزی که بی نهایت بهش علاقه داشتم و واقعا هم موفق و مثال زدنی بودم و در کار خانه داری هم عالی عمل میکردم چون همیشه بابام از مامانش که چقدر زرنگ بود و دست تنها با ۵ بچه همه کارهای خونه رو میکرد منم الگوم مامان بزرگم و بقیه زنان زرنگ خانه دار بود با وجود پا درد و چاقی زیادم و همیشه به تنهایی از عهده کارام برمیومدم و حس قدرت زیاد و موفقیت عالی البته نمیدونستم همش رو خدا برام برنامه ریزی کرده و کمکم کرده من و خدای قدرتمندم دوتایی حتی مهمونیهای بزرگ رو با سن کم از پسش برمیومدم استرس زیاد میگرفتم ولی انصافا نتیجه عالی میشد 

      هدف بعدی من قلاب بافی بود که شدیدا هم توش موفق بودم عمه ام یه کتاب برام خرید و من عالی یاد گرفتم و همه میگفتن خیلی تمیز میبافی و دستت سکه است و خیلی عاشقش بودم زیادم بافتم ولی فروش کم کاشت و داشتم خوب بود ولی فروشم خیلی کم چون بلد نبودم و دستان خدا رو نمیدیدم که برام مشتری میفرسته 

      هنر کریستال بافی رو هم از روی کتاب عالی یاد گرفتم کیف چرم دوختن و کیفهای مکرومه از تلوزیون یاد میگرفتم قالی بافی کلا هر کار هنری عشق من بود و یه مادر به شدت هنرمند داشتم که خودش با سختی یاد گرفته بود ولی به راحتی به ما یاد میداد از بچگی با اصول اولیه اشنا بودم و یه قالی هم برای من و خواهر دومیم زد و یادمون داد و به هر کس میرسید هنرشو یاد میداد سخاوتمندانه ولی به طور حرفه ای هر دو با کتاب شروع کردیم و خیلی عشق میکردم مامانمم مشوق من بود همیشه 

      نوشتن و خوندن در این سایت من هدفم لاغری بود و کسی بودم که حاضر نبود چند خط بنویسه و همیشه فکر میکردم انشام ضعیفه ولی وقتی شروع کردم حتی چند نفر بهم گفتن تو باید نویسنده میشدی و من حتی ذره ای اعتماد به نفس نداشتم و خوندن متنهای طولانی که اصلا حوصله نداشتم ولی الان ساعتها میخونم و مینویسم و لذت میبرم و همینم ایمان به برنامه الهی بوده که الان فهمیدمش 

      هدفهای دیگه رو الان به خاطرم نمیاد صد در صد بوده ولی انقدر کوچک بوده که فراموشم شده و بعضی جاها نوشتمشون که طولانی نشه همینا رو نوشتم 

      ۳- روزهایی که مشغول رسیدگی به اهداف خود بوده اید با چه حال و احساسی زندگی می کردید، درباره ذوق و شوق و انگیزه زندگی کردن در اون دوران شرح دهید.

      واقعا رزوهایی که مشغول رسیدن به هدفی بودم پر از شور و نشاط میشدم 

      و از افسردگی نجات پیدا میکردم ولی با وجود اینکه به اراده آهنی معروف بودم نتایج خیلی خیلی کم بود چون تو مسیر انحرافی بودم مخصوصا باشگاهی که چندین سال میرفتم و وزنی که با تلاش فراوان کم کردم اصلا قابل رضایت من نبود ولی واقعا خیلی خیلی سر حال بودم و انرژی بالایی داشتم و از اون حالت افسردگی و باری به هر جهت بودن دراومده بودم و امید به ادامه زندگی داشتم ولی با نبودش دوباره به حال قبل برمیگشتم و سرگردان و در حال حل و فصل مشکلات بیشمار 

      و بیشترم مجبور میکردم خودمو که در خدمت دیگران باشم و سنگ صبور خوبی باشم و خودمو فراموش میکردم کلا و بیشترم به خاطر عدم لیاقت خودم و انتظار خوشبختی نداشتن که کاملا اشتباه میکردم 

      به خیلیا کمک کردم و خدمت ولی خودم هیچ بودم تو زندگیم 

      خیلیا دعام میکردن ولی خودمو حتی لایق دعاهاشون نمیدوستم و همیشه شکسته نفسی که من کاری نکردم 

       ولی واقعا روزهای هدف دارم پر از حس خوب و عالی و نشاط و مخصوصا من از کار نصفه بیزارم حتما باید تمام میکردم حتی به غلط و واقعا در بالاترین حد وفا داری بودم و من خیلی خیلی قوی بودم و برام بی ارزش بوده همیشه و چقدر برام داره واضح میشه 

      ۴- لیست آرزوهای خود در فایل مقدمه را مرور کنید و سعی کنید از نظر خداوند مسیر رسیدن به خواسته های خود را به شکل ساده ترسیم کنید. به این معنی که اگر شما خدا بودید چگونه به ساده ترین شکل ممکن این خواسته ها را برای بنده خود برآورده می کردید.

      انصافا الان چقدر لیست آرزوهام که نوشتم برام آسون تر و قابل دسترس تر شده و چقدر با خوندن هر جمله از لیستم گفتم اینا که کاری نداره 

      چون 

      من به معجزات الهی ایمان دارم 

      من به کمک خدا ایمان دارم 

      و من به برنامه ریزی الهی ایمان دارم و صد در صد همشون قابل تحقق هستن 

      و هر چیز دیگه بخوام هم عین همینا آسون و راحت بهش میرسم 

      چون هم نقشه گنج دنیوی و اخروی رو پیدا کردم و هم کلیدشو 

      من اشرف مخلوقات خدا هستم و جانشین خدا بر روی زمین 

      من هدایت و حمایت شدم برای این جشن با شکوه خدا الکی مهمون دعوت نمیکنه و وفادار ترینه در اجابت دعا 

      من راه درخواست ارزوهامو دارم یاد میگیرم خیلی خیلی آسون و با لذت و شیرینی نه تقلا 

      امید و انگیزه و هدفهام جلوی چشمام دارن محقق میشن و چندین نشونه توپ دارم که در مسیر درستم و خودمم شگفت زده شدم انصافا و شروع شده و برای من که دستم تو دست خداست کاری نداره 

      اینهمه معجزه تو این سایت خوندم و دیدم و اسونی رسیدن استادم و بقیه دوستام و من فقط توومسیر غلط بودم با اینهمه عشق و اشتیاق محاله به حتی یه آرزوم نرسم مگه این که از لذت بردن در این سایت دور بشم و نخوام ادامه بدم که الان هیچ قدرتی جلو دار من نیس و اینا هرگز شعار نیس اعتقاد و ایمانیه که همین اول راه برام نتیجه اش واضحه و دارم لمسش میکنم 

      وسوال اینکه اگر جای خدا بودم سوال سخت و شیرینیه منم دقیقا عین خدا با بخشندگی و مهربونی و سخاوتمندی و وفاداری تمام مسیرها رو هموار و راحت میکردم و زمانبندی هم کاملا مرحله ای سر صبر و احساس خوب و استقامت و توکل بنده ام و قوانین حاکم بر جهان که پر از نظم آفرینشه عمل میکردم 

      و ایمان بنده ام رو صد در صد پاداش میدادم و عاشق خوشبختی بنده پر از نیروی الهی و انرژیهای قانون توجه و افزایش فراتر از انتظار قرار میدادم و از هیچ کمکی به مخلوق خودم دریغ نمیکردم انصافا درستشم همینه 

      یه روزم بابام ازم پرسید اگه جای من بودی و بچه ای مثل خودت داشتی چجوری باهاش رفتار میکردی و من روزها و ماهها بهش فکر کردم و جوابی نداشتم که بدم  ولی واقعا اگر خودمو میزاشتم جای بابام شاید دقیقا عین بابام رفتار میکردم 

      الانم واقعا جای خدا قرار میگرفتم دقیقا عین خدا رفتار میکردم با عدالت تمام 

      خدایا بی نهایت ممنونم و شکرت که منو در مسیر آگاهی و خوشبختی قرار دادی و از خواب غفلت بیدارم کردی 

      استاد بی نهایت ارزشمندم متشکرم بابت این همه نور و اگاهی و امید و نتایج درخشانتون و ادامه دادنهای پر از اگاهی نابتون و قرار دادنش در اختیار ما 

      آسیه جونم بهت افتخار میکنم که با کمک خدا و فرشته خوشبختی در مسیر تحقق و لیاقت رسیدن به تمام آرزوهاتی و من به تمام آرزوهام قول رسیدن دادم از طرف خدای بخشنده و بزرگتر از آنکه وصف شود

      دوستان هم مسیر ارزشمندم از تمام تمریناتتون ممنونم و ایمان دارم که تک تک آرزوهاتون در این سرزمین پاداشی فراتر از انتظار داره و نتایج عالیتون رو با شور و اشتیاق دنبال میکنم و منتظر خبرهای ارزشمندتون هستم 

      در جهانم همه چیز زیبا و نیکوست و برنامه ریز من خداست 

      خدا یار و نگهداتون 

      آخ جون حالا برم گام بعدی 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 15 از 3 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      امتیاز کاربر: 0
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 291 کلمه

      سلام ودرود خدمت همه ی بزرگواران خصوصا استاد آگاه

      سالهاست در حرفه ی معلمی مشغول خدمت هستم ودر کنار این امر با دانش آموزانم ارتباط عاطفی برقرار میکنم وبا بچه ها جلسلت مشاوره دارم.

      همیشه آرزو داشتم نقش مشاور ه را بطور رسمی در مدرسه داشته باشم ولی چون رشته تحصیلی من با این مورد هماهنگی ندارد امکانش نبود ومن فقط این خواسته را به شکل یک خواسته ی محال در ذهنم داشتم.

      تابستان امسا ل دخترم در مدرسه ای معاون شد واز من خواست مدرسه فعلی خودم را رها کنم ودر مدرسه ی‌او مشغول کار شوم با مدیر فعلی که صحبت کردم اصلا زیر بار نمیرفت ودرنهایت خواست که حداقل برای یک روز اینجا بیایم ومن موافقت کردم.

      وبنابر این با نیروی دیگری قرارداد بسته شد وروز دوم من با فرد دیگری جایگزین شد.در انتهای تابستان دخترم با مدسه ی مورد نظرش به مشکلاتی خورد که به بحث ما ربطی ندارد ومن دیگر نباید به مدرسه ی او میرفتم از طرفی در مدرسه ی خودم هم نیرویی دیگر آمده بود خیلی حس وحال بدی بود هم از لحاظ مالی وهم از لحاظ زمان ضرر کرده بودم.وباید امسال را اینطوری میش میبردم .از ایجا رونه از انجا مونده شده بودم🤔

      مدیر قبلی وقتی متوجه مسئله شد گفت متاسفانه کلاسها پرشده ولی مدتهاست که در این فکر هست که به من پیشنهاد مشاوره خانواده را بدهد که بهتر است امسال بایک روز در هفته شروع کنیم.فکرش را بکنید امسال من یک روز تدریس ویک روز مشاوره در هفته را در مدرسه اجرا کردم نتایج کار عالی بوده وتمام مدتی که در تابستان تصورم این بود که بد شانسی آوردم در واقع خداوند در حال طراحی واجرای طرح الهی برای من بوده است خدایا سپاسگزارم توبهترین طراحی .منو با طرح های عالیت سورپرایز کن ،دوستتدارم مهربان خدای من.

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 8 از 2 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      امتیاز کاربر: 0
      محتوای دیدگاه: 232 کلمه

      بنام خداوند مهربانم همیشه حاضر عاشق پیشرفت ما،

      و درود خداوند رحمت و برکت و نعمت ثروت و سلامتی و …. استاد هر چه هیرو نیکوست و کمال است هر لحظه از سوی خدا جاری به زندگی شما استاد ارجمند و گرامی،

      استاد نمی‌دونم هر فایل از زندگی با کمک خداوند را می‌خوانم آنقدر گریه میکنم چشمام نمی‌بینه تا بنویسم همون لحظه،

      استاد همه ما آرزوهایی داریم دقیقا 

      نمی‌دونم یادمون رفته 

      راهشو بلد نیستیم و نبودیم 

      اما شما اومدید الان یادآوری و اموزش عملی تمام اینها رو برای ما آسان دارید یاد میدهید و چقدر آدم رو جذب می‌کنه این طرز قلم شما خدایا ممنونم استاد ممنونم واقعا،

      استاد بار دیگه راحت شسته و رفته و واضح و معلوم به خدا گفتم و ازهدای مهربان خواستم و نوشتم خواسته هامون حالا منتظر هستم تا برایم عالم و جهان هستی پیش رویم راه بگذارد الهی به امید خودش 

      ممنونم استاد از این قلم‌روان و سلیستون واقعا عالی اموزش میدهید از داخل حتی زندگی خودتون به‌طور عملی و ایمان مارو تقویت میکنید ممنونم.

      خدایا ممنونم به من هدف دادی و رسالتم را معلوم کردی و الان دوباره به من میگویید یادت باشد باید انجامش دهی از من حرکت از خدا برکت منتهی اینبار ب ا عشقو ایمان و اعتقاد به شدن آرزوهام و به آسانی و عزت و راحتی و نگاهم مدام فقط به دستان خداوندم و اغدش خداوندم می‌باشد 

      هدف گذارم اعتقاد دارم آرزو دارم نوشتم و میدانم خدا برای راورده کرد شکرگزارشم.

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 6 از 2 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار آسمان ابری
      1402/11/18 17:13
      مدت عضویت: 550 روز
      امتیاز کاربر: 10570 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 416 کلمه

      به نام خدای آسمان پاک

      خداوندا بابت زیباترین تکرار هرروز که بیداریست از توممنونم 

      سلام 

      من هم  در طول زندگی هدفهای زیادی داشته ام ،مثلا در طول تحصیل همیشه هدفم داشتن بهترین نمرات وبهترین رتبه ها بود وهمین امر باعث میشدکه هرروز شوق وذوق زیادی برای درس خواندن داشته باشم ودر راستای همین هدف هم خداوند همیشه بهترین دوستانی که میتونستم داشته باشم وهم مسیرم باشند را در کنارم قرار میداد.

      یااینکه هدفم این بود که شنا ورانندگی یا زبان را یاد بگیرم.درحین اجرای هرکدام ازاین اهدافم مصمم وپرا از شور وشعف بودم.هرروز رنگ وبویی متفاوت داشت ودیگر خسته کننده نبود وجالب اینجا بود که وقتی هدفی راتعیین میکردم برنامه ها وکارهایم  خیلی راحت باهم هماهنگ میشد ومن میتوانستم بدون هیچ مشکلی درمسیر هدفم گام بردارم.

      وقتی تصمیم به کاری میگیریم خداوند هم اسبابش را برایمان فراهم میکند مثلا افرادی که متخصص ان کار هستند راسرراهمان قرار میدهد یا کسانی را که باتو هم مسیر وهم هدف  هستند را جلوی راهت قرار میدهد  وبه بهترین روش مسیر را برات روشن میکنه.

       ومشکل زمانی ایجاد میشود که انگیزه  وتلاشت برای هدفت رواز دست میدهی ودرواقع ناامید میشوی  ان وقت است که به هم ریختگی های زیادی وارد زندگیت میشه تا مشغول انها بشوی.

      من خودم  خیلی دلم میخواست یه حرفه ومهارتی رو یاد بگیرم وبتونم اشتغالزایی کنم.وازخداوند میخواستم راهی جلو پام بزاره.

      خیلی اتفاقی خواهرم درمورد کلاس خیاطی که میرفت حرف زد وگفت که خیلی خوبه توهم بیا.

      من اول مخالفت کردم اخه من اصلا کار با چرخ رو بلد نبودم ومیترسیدم که برام یادگیریش سخت باشه.

      ولی با اصرار خواهرم وعلاقه زیادی که به  لباس داشتم  در کلاس ثبت نام کردم .

      خداروشکر  خداوند بهترین مربی وهم کلاسی ها را نصیب من کرد ومن خیلی راحت یاد گرفتم حتی جز ء بهترینها بود.و روزهای کلاس وزمانی که درخانه مشغول خیاطی بودم همه چیز مهیا میشد ومیتوانستم با ارامش کارم را بکنم متاسفانه مشکل زمانی ایجاد شد که من ذوق وشوق اولیه خودرا از دست دادم ومثل قبل کارهایم را انجام نمیدادم وهمین امر باعث شد که یه سری مشکلات در زندگی ام به وجود بیاید که من مشغول انها بشوم.وتاکنون زندگی ام باری به هرجهت بگذرد.

      ولی الان تصمیم گرفته ام که تمام تلاشم را برای اجرای هدف جدیدم بکارگیرم تا هم بتوانم دوباره ان ذوق واشتیاق را تجربه کنم هم قدمهایی که برمیدارم بیهوده نباشدو درجهت  بهبود زندگی ام باشد.وهمچنین به خودم قول میدهم که استمرار داشته باشم .

      خداوندا برنامه ی الهی من را برایم روشن کن تا بتوانم رسالتم دراین دنیا  را به خوبی انجام دهم.

            🌹من به برنامه ی الهی ام ایمان دارم.🌹

      یاحق

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 7 از 2 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار زهره
      1402/11/18 13:16
      مدت عضویت: 511 روز
      امتیاز کاربر: 11510 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,196 کلمه

      به نام خداوندی که طراح بهترین برنامه برای رسیدن به خواسته ام هست👏👏👏🙏🙏🙏🙏❤❤❤❤❤❤ 

      باسلام خدمت استاد عزیز و دوستان همسیر ✋

                         زندگی با کمک خدا 😇

                 من به برنامه الهی ام ایمان دارم 👌

      برنامه الهی تقدیر یا سرنوشت نیست که خداوند از قبل برای من مشخص کرده باشه ومن رو مجبور به حرکت در مسیر رسیدن به آن کنه بلکه برنامه الهی ،نقشه ای است که خداوند برای تحقق خواسته های من ترسیم کرده ومن فقط کافی است به برنامه الهی خود برای تحقق رویایم ایمان داشته باشم 

      بی هدف زندگی نکنم 👌

      من هم سالهای زیادی از عمرمو بی هدف زندگی کردم😔 ودر گیر حل مشکلات دیگران بودم چه به صورت فیزیکی چه به شکل افکار منفی کل زندگیم در گیر بودم و انگار خودمو فراموش کرده بودم که برای خودم چی می خوام اگر بدونه داشتن هدف وبرنامه مشخص زندگی کنی جهان هستی بهم ریختگی های زیادی وارد زندگی می کنه و خواهدکردتا مشغول مرتب کردن آنها شوی واقعا این موضوع درسته چون من وقتی به گذشتم نگاه می کنم همین طور بوده واز وقتی که برای خودم هدفی داشتم دیگران دیگه ازم انتظار کمک نداشتن و کاری به کارم نداشتن و مشکلات از زندگیم خارج میشد 

      در واقع جهان هستی وخداونداجازه نمی دهد هیچ موجودی در جهان بی اثر وبی فایده باشد بنابر این حتی اگر به نظر خودم بی اثر وبی فایده باشدشاید از نظر خودم کار مفیدی انجام نمی دم یا زندگی من باری به هر جهت سپری میشه اما از نظر قوانین جهان هستی من در پروسه زندگی نقش دارم نقش من باعث بهبود شرایط یا کمک به دیگران شده ولی برای خودم تاثیر مثبت و روحیه بخشی نداشته چون با برنامه زندگی نکردم 

      از خداوند برنامه الهی خودمو طلب می کنم برای لذت بردن از زندگی و تجربه لذتها ونعمتهابی شمار باید براساس برنامه الهی خود زندگی کنم اول باید برای خودم هدف یا آرزو تعیین کنم وبرای رسیدن بهش تلاش،کنم مهم نیست هدف و آرزو من درست هست یا نه،فقط داشتن هدف در زندگی اهمیت داره در جهت تحقق خواسته خودم قدم بردارم 

      بعدش خداوند برنامه الهی رو برای رسیدن به اون هدف پایه ریزی می کنه و قدم به قدم بهم الهام میشه این امر نه تنهاعجیب و  باور کردنی نیست بلکه بارها در زندگی ما به شکل نا خودآگاه اتفاق افتاده ولی ما توجه نداشتیم 

      همین که اهدافم رو بنویسم وهروز با شور و اشتیاق انتظار رسیدن نشون داشته باشم اولین قدم برداشتم و منتظر قدم خداوند هستم وبه اون اعتماد و باور قلبی دارم به معجزاتش ایمان دارم 😇

                      من به برنامه الهی ایمان دارم 👌

      تمرین 

      باتوجه به آگاهی که از این مطلب داشتم درکم رو می نویسم

      من فهمیدم برنامه الهی از طرف خدواند تقدیر و سرنوشت از پیش تعیین شده نیست بلکه زمانی که ما خواسته و هدفی داریم کلید رسیدن به آنها رو خداوند داره و اگه به خدا اعتماد کنیم ودر مسیر خواستمون با توکل به اون حرکت کنیم و حتی جای که نشانه رسیدن به خواسته هامو رو نمی بینیم باز به برنامه خداوند ایمان داشته باشم  وبدونم که در دست اقدام خداوند ، و رها کنم چطور وچگونه رسیدن به  اون هدف رو وبه خدا بسپارم ودر این زمان که خداوند برای من قدم شو برمی داره و هدایت می کنه به خواستم واگر نامید بشیم وهدفمو در ذهنم  ناممکن بدونم هرگز به خواستم نمی رسم و سر خورده شده ودر ادامه زندگی به جای می رسم که دیگه خواستهای از خداوند ندارم به بی هدفی رسیده و جهان اون موقع دست به کار میشه وهر چی مشکل سر راه من می گذاره تا اونها رو حل کنم واز زندگی لذتی نخواهم برد چون اون وقت که جهان برام خودش هدف تعیین می کنه تا در رسیدن اهداف دیگران حرکت کنم  👌

                 خدا من به برنامه الهی ام ایمان دارم 👌😇

      تا کنون چه اهدافی تعیین کردم وبه آنها رسیدم ؟

      در دوران تحصیل هدفم این بود که امتحاناتم رو به خوبی پاس کنم ونمرات خوبی بگیرم و زمانی که هدف خاصی در باره یک درس بخصوصی داشتم در اون درس موفق می شدم و بعدش هدف من این بود که ازدواج خوبی داشته باشم به لطف خداوند از زندگیم راضی هستم وبعد هدفم داشتن بچه بود که به اون خواستم رسیدم و بعدش خرید خانه که خداوند هدایت کرد به خریدن اون و همچنین داشتن کار مناسب برای همسرم و خرید مغازه وبعد خودم هدف گرفتن گواهینامه رانندگی داشتم وبه سرعت گرفتم وبعد خیاطی رو یاد گرفتم و بعدش به دانشگاه رفته ومدرکم گرفتم هنر قالی بافی رو یاد گرفتم وبرای مدتی که به این هدف ها رسیدم متاسفانه به ادامه دادن اونها  فکر و هدفی نداشتم وباعث ایجاد استقلال مالی در من نشده فقط برای مدتی هدف تعیین کردم و بعدش وقتی رسیدم هدف دیگه ای برا خودم نداشتم وفکر کردم همه این ها بی فایده بوده چون باعث احساس خوب در من نشدن چون من هنوز نمی دونم چه رسالتی دارم ودر همین جا از خدا می خوام من رو به رسالت واقعی ام برسون تا اعتماد به نفس و عزت نفس رو پیدا کنم ولی من هرگز از درگاه خدا نامید نشدم وبازمن از  خودش تقاضای بدست آوردن اعتماد به خودم و خدای خودم رو در وجودم تقویت کنه تا راهمو پیدا کنم تا ارزش واقعی خودم پی ببرم که من هم توانا هستم برای رسیدن به خواسته هام برای ساخت ثروت در زندگیم برای ساخت تناسب اندام برای خودم برای ساخت احساس خوب وشادی و سپاس گذار بودن در زندگیم برای دیدن شفا در چشمانم ورهایی از عینک از طریق برنامه الهی نه از طریق برنامه انسانی 

      خدایا به امید تو برای رسیدن به خواسته هایم 🥰🙏🏻🙏🏻🙏🏻

      روزی های که در رسیدن به اهدافم هستم رو با احساس خوب وبا شور شوق ادامه میدم اکنون حدود ۲۲۰روز در مسیر رسیدن به تناسب اندام هستم خیلی حال خوبی دارم وهروز از دورههای رایگان استاد استفاده می کنم وامید انتظارم لاغر شدن هست واز خداوند می خوام شرایط خریدن دورههای استاد رو برام جفت و جور کنه تا لذت بیشتری از این مسیر ببرم ودر آینده نه چندان دور لاغر خواهم شد👌🙏🙏🙏🥰 

      لیست آرزوهام رو که در اول دوره نوشتم رو مرور می کنم ودر ذهنم ترسیم می کنم که از طریق راههای الهی به آنها میرسم 

      ۱.شفای چشمانم رو به خودش سپردم تامن رو به بهترین  راه برای  درمانش هدایت کنه   

      ۲.ترسهامو به خودش سپردم تا به شجاعت برام تبدیل کنه 

      ۳.لاغری در بدنم در حال نمایان هست 

      ۴.رساندن من به کسب وکار عالی در دست اقدام خداوند هست 

      ۵.خانه زیبا با تمام وسایل نو و امکانات عالی با ویوی منحصر به فرد در دست اقدام خداوند 

      ۶.پیشرفت شغلی همسرم ودر آمد راحت تر در دست اقدام خداوند 

      ۷.زیاد شدن مشتری های عالی و رونق کار همسرم در دست اقدام هست 

      ۸.کنترل افکار منفی در ذهنم و شاد بودن خودم در دست اقدام خداوند هست 

      تمام خواسته های ریز ودرشتم  در دست اقدام خداوند هست و ایمان دارم به برنامه الهی ام وچه طور وچگونه شو به خداوند می سپارم 

      خدایا خودت وعده اجابت داده ای ومن به وفاداری تو ایمان دارم واعتمادم این است که هر چه خواسته داشتم بهش رسیدم و خواهم رسید چون خدای توانا وبی همتا دارم چون خداوندم رب العالمین است وفرمان روایی مهربان و بخشنده 🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏

      استاد سپاس فراوان 🙏🙏🙏❤

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 20 از 4 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار Darya_sy
      1402/11/18 12:57
      مدت عضویت: 1782 روز
      امتیاز کاربر: 1815 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      محتوای دیدگاه: 425 کلمه

      سلام پر انرژی به همگی 

      ✅من به برنامه الهی ایمان دارم  ✅

      همیشه در ذهن من این بود که اگر خواسته هات برآورده نمیشه حتما خداوند صلاح نمیدونه ، حتما به ضرر ت هست که خداوند خواسته هاتو اجابت نمیکنه و هزار تا حرف های این شکلی ولی خب چرا رفاه داشتن و پول داشتن و درآمد داشتن باید به ضررم باشه؟ 

      خب اینجوری شد که دیگه از دعا کردن دست کشیده بودم میگفتم من نه هرچی دعا میکنم برآورده نمیشه پس دیگه چرا الکی دعا کنم 

      و این شده بود که دچار سردرگمی شده بودم چون واقعا ارتباط با خداوند یه نظم خاصی به ذهن انسان میده و ذهن آدم رو آسوده میکنه 

      الان که این نوشته فوق العاده رو خوندم متوجه این شدم که من هر خواسته و دعایی که از خداوند دارم رو با منطق خودم تحلیل میکنم که خب چجوری باید بهش برسم و خب میگم نه این درآمد خیلی زیاده فکر نکنم بشه اونم از طریق پیج و آنلاین درصورتی که من باید به خداوند آرزو و خواسته هامو بگم و در جهت شون تلاش و برنامه ریزی کنم بقیه شو خود خداوند برام درست برنامه ریزی میکنه و دعای من رو برآورده میکنه 

      ۲.من هدف گرفتن مدرک زبان انگلیسی داشتم و خیلی اشتیاق داشتم برای زبان انگلیسی و از بچگی در ذهن من ثبت شده بود که تو در زبان استعداد داری برای همین باور اینکه من بدون وقفه و با یادگیری عالی تا آخر برم و مدرک بگیرم خیلی عادی و بدون مقاومت بود و در آخر هم به این هدفم رسیدم بنظرم تنها دلیل اینکه من این هدفم رسیدم و خیلی هز دوست هام که با من زبان رو شروع کردن نرسیدن این بود که من در ذهنم مقاومت نبود و باور کرد  بودم که استعداد دارم ولی دوستام مقاومت داشتن و میگفتن آخه ما استعداد شو نداریم برای همین به هدف شون نرسیدن 

      ۳. راستش من وقتی برنامه ریزی میکنم و در راستاش تلاش میکنم در چند روز و هفته های اول حس و حالم عالیه ولی بعد از چند وقت هی افکار منفی در ذهنم میاد که نتیجه نمیگیری و موفق نمیشی و یه استرس خیلی بدی سراغ ام میاد و دوباره دنبال یه روش دیگه ای میگردم و این خیلی بده چون از شاخه به اون شاخه پریدن خسته شدم ولی از موقعی که این دوره رو شروع کردم تا افکار منی درمورد کارم میاد سراغ ام فوری میگم من به معجزه الهی باو  دارم 

      من به خداوند خواسته و آرزو هارو گفتم و او وفادار هست و امکان نداره کمکم نکنه و اینجوری خیلی راحت میتونم از اون استرس دور شم 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 7 از 2 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      امتیاز کاربر: 54475 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 852 کلمه

      به نام خدا 

      سلام استاد عزیز و دوستان هم مسیر 

      قدم سوم 

      ۱_

      {برای لذت بردن از زندگی باید آرزو و هدفی داشته باشم،آرزویی که با رسیدن بهش تغییر و تحولی در زندگیم ایجاد بشه و از فکر کردن بهش لذت ببرم . }

      من درک کردم که در این راه که من می خوام به یه سری خواسته و آرزو برسم ،گاهی الهاماتی به من میشه که راحت هستند و من می تونم اجراش کنم و هر بار به خواستم نزدیکتر میشم ولی نباید در این مسیر ترسی از اینکه نکنه نتونم و چگونه ممکنه و از این افکار در ذهنم بیاد بلکه باید با آرامش کامل و ایمان واقعی به پروردگارم زندگی کنم .

      ✓چقدر این جمله آرام بخشه وجودم شد :از این به بعد من تنها نیستم و خداوند رو به عنوان مدیر برنامه ی الهی خودم همراهم دارم و در بهترین زمان بهترین تصمیم و ایده رو به سمت من جاری میکنه .✓

      «این رو نباید فراموش کنم که باید با صحبت کردن و نوشتن در مورد آرزوم ،روی آرزوم تمرکز کنم ،( میتونه نوشتن درباره ی آرزوم  برای خداوند باشه )تا ارزش این آرزو بیشتر و بیشتر بشه و پیام من مورد تایید خداوند قرار بگیره و برنامه الهی به من عرضه بشه .»

      ۲_یکی از اهدافم یادگیری زبان انگلیسی بود که خیلی خوب یادگرفتم .

      یادگیری کاراته که در سن حدودا ۱۴سالگی رفتم کلاس و تقریبا ۵سالی ادامه دادم و خوب یادگرفتم .

      رفتن به دانشگاه قبل از اینکه ازدواج بکنم همیشه برام مهم بود و قبول شدم و به هدفم رسیدم .

      یادگیری تیراندازی با کمان که تو دانشگاه خیلی عالی پیشرفت کردم و کارت مربیگری درجه ۲گرفتم و از  سال ۸۷مربیگری رو شروع کردم ،همچنین در رشته های آمادگی جسمانی ،آیروبیک ،بدنسازی خیلی خوب بودم و به اهداف زیادی رسیدم .یکی از اهدافم لاغر شدن بود در زندگیم که در دوران دانشجویی با اینکه سخت بود اما با کمک رژیم و ورزش تونستم چندین سال وزنم رو در ۷۸ نگهدارم و این خیلی عالی بود .

      وزن ۷۰ و ۷۲ رو هم یادمه و تونستم بدست بیارمش اما کمتر از این رو یادم نیست .

      یکی از اهدافم یادگیری رانندگی بود و به محض اینکه به سن قانونی رسیدم گواهینامه گرفتم .

      یکی از هدفهام داشتن زندگی مستقل و زندگی با کسی بود که ازش نترسم و احساس امنیت و آرامش بکنم و الان دارمش .

      داشتن یه فرزند سالم یه نعمت بی نظیره که خدا رو شکر دارم .

      من عاشق گلم و همیشه میگفتم کاش یه عالمه گل داشتم در ساز بزرگ با گلدون ای بزرگ و الان دارم 🙂

      شاید هدفهای بیشتری داشتم و بهشون رسیدم ولی الان همینها رو یادم بود .

      ۳_در اون دورانی که می خواستم به هدفم برسم بسیار با عشق و علاقه زندگی می کردم و زنده بودن رو به معنای واقعی تجربه کردم ، از لحظه هام نهایت استفاده رو می کردم و زمان ارزش زیادی داشت ،پس الان درک میکنم که داشتن آرزو چقدر مهمه در زندگی .

      ۴_این سوال یه خورده برام جواب دادنش سخته ،نمیدونم چرا ،اما باید بگم اگر خدا بودم ، برای اینکه بنده ام رو به وزن ۶۵کیلو گرم میرسوندم چون اولین و بزرگترین آرزوی زندگیشه ،در لحظاتی که می خواست چیزی بخوره به شدت میل به خوردن رو براش کم میکردم ، جوری که در حد بسیار کمی بخوره و سرعت ترمیمش بسیار بالاتر بره،هر چیزی که حتی یه ذره حس چاقی بهش میده رو کاری میکردم اصلا نخوره و براش چندش آور باشه خوردنش ، لذت زندگی کردن رو براش با گوش دادن موسیقی ، قدم زدن در پارک ،بودن با دوستان ، نزدیکان و… زیاد میکردم تا خوردن اصلا اهمیت خاصی نداشته باشه و خیلی خیلی کمرنگ بشه در زندگی .

      دومین هدفش چون سلامتیست ، با همین کاهش وزن و رسیدن به وزن ۶۵ حتما به سلامتی هم میرسه ،ولی سلولهای پر انرژی و سالم می‌فرستادم به سمت اون غضروف که تخریب شده و بازسازیش میکردم و مثل روز اول که مفاصل سالم سالم داشت ترمیم میکردم ،اونوقت سبک و سرحال و سالم و متناسب در کنار خانواده ش زندگی  میکنه .

      سومین آرزوی بنده ام ، داشتن درآمد ماهانه هست که اون رو مگر از طریق پیشرفت کاری همسرش ، یا یه شانسی ، یه تغییری ، یه پولی بهش برسونم و از اون پول بتونه درآمدزایی بکنه ،این هم برای من که خدا هستم هیچ سختی نداره ، جورش میکنم .

      چهارمین آرزوش چون برای خودش نیست رو کاری نداریم .

      پنجمیش و ششمیش رو باید بگم از طریق همون پولی که باید اول بهش برسونم برآوردش میکنم .

      برای رسیدن به هفتمین آرزو باید همین روند رو ادامه بده ، 

      هشتمین آرزوش به‌ اولین آرزوش ربط داره ، اگر وزنش به ۶۵برسه خوشبختی به معنای واقعی رو درک میکنه .برای رسیدن به صبر بیشتر که آرزوی نهم‌ هست باید وزنش کم بشه و به سلامتی جسمی برسه تا درد نداشته باشه و صبورتر بشه ،پس با برآورده کردن آرزوی اول و دومش قطعا به همه آرزوهاش میرسه .

      آرزوی دهم ، حرف گوش کن شدن دخترش و  بهتر شدنش از هر لحاظی تا حد زیادی به حال روحی خودش بستگی داره ،من کمکش میکنم که با بودن در این مسیر هر روز حالش بهتر بشه تا زندگیش از هر نظری بهتر بشه .

      ✓ خدایا ممنونم✓

      « استاد گرامیم سپاسگذارم »  

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 10 از 2 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار الهام خضرلو
      1402/11/18 11:17
      مدت عضویت: 1924 روز
      امتیاز کاربر: 7788 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,139 کلمه

      به نام خدای طراح وبرنامه ریز 

      سلام به همگی دوستانم 

      استاد خواستم ازتون تشکر کنم بابت مطالب ساده ودر عین حال جالب وکاربردی این نوشته ها از نوشته های باور ساز ساده تر وقابل فهم تر هستن وخواستم اینجا نکته ای بگم هم برای یادآوری به خودم وهم دوستان که نوشتن تمرینات هم تکاملی هست ونباید سخت بگیریم که تمرین این جلسه رو باید کامل ویکدست یا با کلمات زیاد بنویسم یا به همه سوالات جواب بدم یا اگه دیدگاهتون مدال نگرفت یا طلایی گرفت ناراحت بشید وحستون رو بد کنید البته کم کاری هم نکنیدکه تمرینتون رو سرسری بنویسید که   زود برید جلسه بعدی که‌ زود مطالب اونو بخونید البته اول به خودم میگم . 

      زندگی با کمک خداوند گام سوم به برنامه الهی اعتماد کنید 

      برنامه ی الهی تقدیر یا سرنوشت نیست که خدا برای هر کس روی پیشونیش نوشته باشه برنامه الهی نقشه ها وبرنامه هایی هست که به انسانها در مسیر رسیدن به اهداف کمک میکنه. 

      خداوند رو مدیر برنامه های خود انتخاب کنید وبه برنامه های الهی اعتماد کنيد خیلی جملات زیبا وانرژی بخشی هستند. خداوند مدیر برنامه های همه انسانهاست چه بدانند چه ندانند .

      من باید در زندگی هدف داشته باشم وباری به هر جهت زندگي نکنم اگر باری به هر جهت زندگي کنم جهان هستی هر روز منو با چالش ومسائل جدید روبرو میکنه تا زندگی من بدون برنامه نگذره البته چالش های جهان هستی برای افراد بی برنامه وبی هدف زیادجالب ومورد علاقه ی ما نیست .

      پس اولین گام انتخاب برنامه وهدف تو هر برهه ای از زندگیم هست .

      مثلا من امسال هدفم شرکت در کلاس کامپیوتر بود واونو خداروشکر به بهترین شکل انجام دادم وچند ماه تمرکزی روش کار کردم وبرنامه بعدی من يادگيري زبان انگليسي هست که دوست دارم هرروز حداقل نیم ساعت براش وقت بزارم .دوستان اینجا نکته ای رو میخوام بگم که دوستان که لاغری رو هدف خودشون انتخاب کردن به نظرم باید در کنارش يه هدف دیگه هم انتخاب کنن یا یه مهارت دیگه ای رو هم در کنارش یاد بگیرن به خصوص  اونایی که مثل من فعلا خانه دارن چون لاغری پروسه زمانبرهست واگرفقط روی اون تاکید وتمرکز کنید شاید احساس ناامیدی و افسردگی کنید البته این تجربه من هست .

      من چند سال پیش خواستم یه کار خانگی داشته باشم برای همین همش تو فکرش بودم وخداوند به من ایده ی تولید سرکه ی کامبوجا رو داد ومن از همون روز اول شروع کردم رفتم مواد اولیه شو خریدم وبرای شروع برای خودم درست کردم ببینم کیفیتش چطور میشه البته چند ماهی بود خودم مصرف میکردم ونتایج اونو دیده بودم .

      ایده بعدی این بود که محصول وبه عطاری تو خیابون معرفی کنم واون مرد جوان تهران بزرگ شده بود وتا گفتم خیلی استقبال کرد واصلا اسمشم نشنیده بود ولی با اطلاعاتی که دادم ونتایج محصول برای خودم خیلی علاقه مند شد . من چند تا ظرف نوشابه درست کردم واون قرار شد بفروشه وپانزده درصد سود بگیره در اول کار ایده خوب بود برای معرفی محصول در یک شهر کوچک 

      ایده بعدی زدن گروه وکانال بود من اطلاعات جامع وکاملی از اینترنت جمع کردم حتی کتابی رو از فامیل گرفتم که اطلاعات‌ خوبی وکاملی  داشت و مطالب کانال رو آماده کردم وکانال شروع به کار کرد .

      همچنین گروه رو زدم و درحالی که تا اون‌روز نه من کانال زده بودم نه گروه 

      مشتریانی از  سمت خدا به طرف من می‌آمدند ومن فروش نسبتا خوبی داشتم خرج مواد اولیه وهزینه های روزمره من رو کفایت میکرد البته الان زیاد دقیق یادم نمیاد  مرحله به مرحله اش ولی خوب یادمه خداوند  مدیر برنامه های من بود محصول ناشناس در یک شهر کوچک تویه خونه  به فروش برسه معجزه گونه بود چندمشتری ثابت وپولدار هم جذب کرده بودم 

      البته کفایت نمیکرد بعد ایده تبليغات در سطح شهر به من داده شد ومن بنر های تبلیغاتی کوچک آماده کردم وبا اعتماد به نفس کامل درمسیر شنبه بازار پخش کردم در حالی که من تا آن روز ازین کارها نکرده بودم واز من این کارها عجیب و بعید بود ولی من چون شور وشوق داشتم انجام میدادم واز هیچ چیز نمی‌ترسیدم اینم بگم همسرم مخالفت شدیدی داشت ولی من کار خودم رو انجام میدادم همسرم با من سرسنگین شده بود و در حالت قهر بود ولی من اهمیت نمی‌دادم من از صفر شروع کردم وبا پول یارانه ام مواد اولیه میخریدم .

      بعد ایده برچسب زدن به محصول بهم داده شد چون محصول ناشناس بود اطلاعات روی محصول میتوانست به فروش کمک کنه البته چون هزینه زیادی داشت ولی خدارو شکراین کاررو هم انجام دادم من با یک شرکت چاپ در سایت صحبت کردم وقرار شد هزار تا برچسب محصول چاپ کنن. من تا آن روز از سایتی سفارش نداده بودم سال 97این کارهارو انجام دادم اونموقع تازه کسب وکار اینترنتی داشت رشد میکرد 

      البته‌ طراحی برچسب هم هزینه خاص خودش رو داشت که توسط یک فرد حرفه ای درین کار در سطح شهر با هزینه کم ولی با کیفیت عالی انجام شد والبته همه اینها مدیرش خداوند بود که مرا به سمت این آدمها هدایت می‌کرد .

      بعد مدتی دوست داشتم یک کارگاه تولیدی بزنم خداوند مرا به سمت افرادی هدایت کرد وبه سمت رئیس ها یی که منو با روند کار اداری آن آشنا کردن من به مرکز استان هدایت شدم وبا مدیریت صحبت کردم این اولین بار بود که من با رئیس اداره ی بزرگی صحبت می‌کردم روند کار وتوضیح داد وگفت که باید مکانی تمیز وبهداشتی داشته باشی یا اجاره کنی در حالی که من نداشتم .

      اومدم شهرمون وادامه دادم البته من در طول مسیر با تولید کنندگان‌ خوبی در اینترنت  آشنا شدم که کارشون عالی بود وفروش عالی وخوبی داشتند ویکی از آنها کتاب‌های خوبی درین باره به من فرستاد وراهنمایی هایی عالی از کار بدون هزینه به من داد چون علاقه وعشق مرا دید کلا فوت گوزه گری و فروش رو به من داد .

      البته یادم رفت بگم همون اول کار من هدایتی به سمت خانمی هدایت شدم در شهر مادریم که کار چند ساله اش بود وطرز تهیه محصول رو به من آموزش داد البته خودم بلد بودم ولی چون دوست داشتم از تجاربش استفاده کنم رفتم پیشش ومبلغ کمی هم بهش دادم وبه من یاد داد .

      اینها همش هدایت‌های خداوند بود که مرحله به مرحله به من داده شد چون حرکت کردم و اقدام کردم ولی چون قانون تکامل رو درک نکرده بودم واز همون اول دوست داشتم درآمد میلیونی ویه گارگاه بزنم بعد یکسال دوسال کارو رها کردم البته چون مشتری هایم هم کم شد چون انگیزه وشوروشوقم هم کم شد کارو بارم کم رونق شد ومن رها کردم .

      ولی خداوند مدیر برنامه ای لایق برای من بود که‌این همه کار برای من انجام داد درحالی که من یک فرد ضعیف وترسو وبی اعتماد به نفس بودم وتا آن روز این کارها رو انجام نداده بودم.

      این تمرین واین قسمت به یاد من آورد که باز هم خداوند رو مدیر برنامه خودم انتخاب کنم وبهش اعتماد کنم وبرای خودم یک هدف وبرنامه بچینم  واز همه مهمتر اقدام کنم تا به کمک خداوند بتونم به هدفم برسم. .

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 25 از 5 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار زهرا
      1402/11/18 11:06
      مدت عضویت: 595 روز
      امتیاز کاربر: 16142 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 744 کلمه

      سلام استاد صبح شما بخیر و شادی

      برای زندگی خود هدف داشته باشید 

      اگر بدون داشتن هدف و برنامه مشخص زندگی کنیم جهان هستی بهم ریختگی های زیادی وارد زندگی ما خواهد کرد تا مشغول مرتب کردن آنها شویم.

      چقدر این جمله تامل برانگیز است که ما نباید بدون هدف روز خود را به شب برسانیم چون اگر برای هدف خودمان کاری نکنیم ما مشغول به کاری درزندگی میشویم – دنبال حرف دیگران رفتن – فکر و خیالهای بیخودی – استرس و ناراحتی به خود وارد کردن – دلسوزی برای دیگران – سرزنش کردن خودمان – قضاوت دیگران و خداوند – ناشکری کردن و درنهایت اتفاقات ناخوشایند درزندگی 

      در واقع جهان هستی و خداوند اجازه نمی دهد هیچ موجودی در جهان بی اثر و بی فایده باشد. بنابراین حتی اگر به نظر خودتان کار مفیدی انجام نمی دهید یا زندگی شما باری به هر جهت سپری می شود اما از نظر قوانین جهان هستی شما در پروسه زندگی نقش داریدپس با دقت فراوان ابتدا هدف خود را درزندگی مشخص کنیم و هرروز سعی کنیم حتی یک قدم هم که شده به سمت مسیر حرکت کنیم تا نهایتا به آن هدف برسیم و به آرامش برسیم و اعتماد به نفس درما تقویت شود 

      از خداوند برنامه الهی طلب کنید 

      ابتدا ما باید برنامه و آرزویی را که داریم به خداوند عرضه کنیم حتی اگر از نظر ما امکان محقق شدن آن کم باشد چون خداوند بینهایت است و خودش راه ووسیله رسیدن به ان را فراهم میکند پس دراولین قدم ما باید خواسته خود را به خداوند بگوییم که مثلا “ای پروردگار من خواسته من این است که راهی پیدا شود که من بدون سختی و این رژیمها به تناسب اندام برسم .دوم دلیل قاطع و محکم برای لاغر شدن خودم را برای خداوند توضیح بدهم 

      من برای متناسب شدن ابتدا از خداوند درخواست کردم راهی را به من نشان دهد که این کار عملی شود و من لاغر شوم  

      در محل کارم من تنزل پست پیدا کردم و باعث شد که من فرصت بیشتری داشته باشم دراین مسیر باشم و فکر کنم درحالی که خیلی ناراحت بودم و این به صلاح من بود و من نمیدانستم باید برای این مسیر آماده باشم 

      بعد بعد از چند هفته درمحل کار یکی از بانوان گفت شوهر خواهر من با ذهن لاغر شده و من دراینترنت سرچ کردم و سایت استاد را به راحتی پیدا کردم و دقیقا به قسمت 12 گام رفتم و بسیار خوشحال شدم که مسیری برای لاغری پیدا کردم و باعث شد از فکر و ناراحتی درمحل کار خلاص شوم و ساعتها دراین سایت باشم و فقط به لاغری فکر کتنم 

      و درنهایت من الان حدود 10ماه است که دراین مسیر هستم و خدارا شکر دیگر اضافه وزن ندارم و سایز خیلی خوبی کم کردم و بیماری من هم بهبود پیدا کرده است و از خدا خواستم برنامه مالی برای من جور شود که من بتوانم دوره ورود به سرزمین لاغرها را بخرم و جالبه من در اداره بودم که گفتند برای مسایقه دارت اسم من را نوشتند و برنده شدم و دقیقا مبلغ خرید دوره اول به دستم رسید و خدا راشکر دوره اول و دوره دوم را تا الان خریدم و این یعنی که خداوند دقیقا با هدف زندگی من را اداره میکند و دراینجا برای من واضح شد که تحقق آرزوی من شدنی است .

      و من تصمیم قاطع گرفتم که دراین مسیر باشم تا به وزن ایده ال خودم یعنی 60کیلو برسم و متناسب شوم 

      من بارها با خودم فکر کردم که برای قدم برداشتن به سمت تحقق آرزوی خودم چه کاری می توانم انجام دهم و از کجا باید شروع کنم؟!

      اینجاست که خداوند برنامه الهی خود را به شکل ایده و الهام به انسان عرضه می کند و در واقع او را در مسیر رسیدن به خواسته اش هدایت می کند.

      من درزندگی خیلی از هدفها را داشتم و خداراشکر به خیلی از آنها رسیدم و دربعضی از مواقع اتفاقاتی درزندگی میافتاد که درابتدا باور نمیکردیم که از طریق همین اتفاق چقدر سرعت رسیدن به اهداف درما بیشتر خواهد شد  

      روزهایی که مشغول رسیدگی به اهداف خود بوده اید با چه حال و احساسی زندگی می کردید، درباره ذوق و شوق و انگیزه زندگی کردن در اون دوران شرح دهید.

      خیلی از روزها برای رسیدن به اهدافم خسته میشدم ولی یک شورو شوقی درمن من را مجبور به ادامه مسیر میداد و هرچه خانم منفی باف در ذهن من تکرار میکرد من بی اعتنا ازکنار آن عبور میکردم و درنهایت پیروز میشدم 

      من برای زندگی خود هدفایی دارم که انشاالله با کمک و یاری خداوند به زودی به آنها خواهم رسید .

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 13 از 3 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار آزیتا
      1402/11/18 10:20
      مدت عضویت: 1908 روز
      امتیاز کاربر: 7203 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 533 کلمه

      به نام خدایی که زندگیم را به هدف گره زد

      خدایی که برنامه زندگیم را زیبا ترسیم کرده و من باید به جزئیات اون دقت کنم تا راه درست را پیدا کنم

      متاسفانه گاهی آنقدر غرق در حاشیه می شویم که اصل را فراموش می کنیم.

      راه رسیدن به خواسته های استاد رو که خوندم گفتم پس من چرا انگار هیچ مسیری ندارم ولی به زندگیم دقیق تر نگاه کردم دیدم خداوند خیلی جاها برای من مسیر را به زیبایی چیده این منم که فراموشکارم

      من همیشه در زندگی برای اهدافم برنامه داشتم از اول زندگیم که در حال تحصیل بودم برای آینده خودم برنامه ریزی می کردم و برای رسیدن به هدف هام تلاش می کردم اصلا به نظرم اگه آدم تو زندگیش حتی برای رسیدن به خواسته های کوچک هدف  وبرنامه نداشته باشه نمی تونه به خوبی حرکت کنه و مثل یه کلاف سر در گم میشه.

      همیشه دلم می خواست شاغل باشم کار کنم و درآمد کسب کنم از اینکه بخوام دیگران خواسته هامو برآورده کنند زیاد خوشم نمیومد و برای همین با تلاش خودم تونستم دانشگاه قبول بشم و وارد محیط کار بشم.

       بعد از چند سال برای ارتقا شغلم نیاز داشتم مدرک دانشگاهی بالاتری بگیرم  با داشتن بچه کوچک و شاغل بودن با برنامه ریزی برای دستیابی به اون هدف تلاش کردم و موفق هم شدم مدرک بالاتری بگیرم خدایا شکرت.🙏🙏

      برای لاغری هم تلاش زیادی کردم و خودم برنامه ریزی می کردم با روش های مختلف ولی سرانجام با آشنایی با استاد عطار روشن به راحتی به این هدفم رسیدم و اینم خواست خدا بود که با این مسیر آشنا بشم و در مدت کوتاهی تغییرات عالی بکنم.

      یکی دیگه از اهدافم یادگیری رانندگی بود با این که اون زمان ماشین نداشتیم اما ذوق یادگیری داشتم و برای رسیدن به این هدف در آموزشگاه ثبت نام کردم و خیلی سریع تونستم گواهی نامه هم بگیرم و رانندگی هم بکنم.

      به هنر خوشنویسی علاقه مند بودم ولی سال ها فقط در حد علاقه ازش یاد می کردم تا این که در زمان کرونا و تعطیلی مدارس  و با توجه به این که من معلم بودم فرصت بیشتری پیدا کردم و از طریق فضای مجازی چند دوره خوشنویسی شرکت کردم و پیشرفت عالی داشتم در حدی که می تونم آموزش هم بدم و چندین بار به این فکر افتادم ‌که از این طریق کسب وکاری راه اندازی کنم ولی هنوز برنامه ای دقیق و حساب شده در این مورد انجام ندادم. البته یه جورایی ترس از شکست دارم ولی میدونم که با کمک خدا حتما می تونم موفق بشم.

      این نکته رو یاد گرفتم که: 

      وقتی شروع به اقدام کردن برای تحقق خواسته خود م می کنم خداوند برنامه الهی یا نقشه راهی که منو به هدفم  می رسونه طرح ریزی کرده و قدم به قدم آن را بهم  الهام می کنه. 

      فقط کافیه به ایده هایی که بهم میرسه به خوبی عمل کنم. این ایده ها حتی ممکنه ساده باشند و با شرایط همین الان بتونم انجامشون بدم.

      فقط لازمه به برنامه الهی خودم ایمان داشته باشم وناامید نشم. حتی یه اقدام کوچک یا یه حرکت کوچک که بتونه منو به سمت خواسته هام هدایت کنه هم مهمه و باید همیشه به مسیری که خداوند برام مهیا می کنه توجه کنم تا بتونم به آرزوهایی که نوشتم برسم.

      خدایا به امید خودت🙏🙏

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 9 از 2 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار fatmhadly85
      1402/11/18 00:05
      مدت عضویت: 1401 روز
      امتیاز کاربر: 6342 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 430 کلمه

      به نام خدایی که در این نزدیکیست ❤️❤️

      سلام

      زندگی با کمک خداوند : گام سوم  : من به برنامه الهی ایمان دارم

      تمرین آموزشی ✍️

      من به برنامه الهی ایمان دارم

      من به معجزات الهی ایمان دارم 

      با دریافت آگاهی های جدید امید و انگیزه و ذوق و شوق من برای ادامه زندگی چندین برابر شده چون ایمان دارم خداوند هدایت کمک و راهنماییم می‌کنه تا از این به بعد زندگی با کیفیت تری داشته باشم 

      من در زندگیم هنرهای زیادی مثل خیاطی ، آرایشگری ، قلاب بافی ، تزریقات ، تحصیلات ، آشپزی ، قنادی ،مکرومه بافی ، گل سازی ، نقاشی …آموزش دیدم ولی چه فایده که هیچ کدومو به صورت حرفه‌ای ادامه ندادم تا بتونم از شون منبع درآمدی داشته باشم و همه رو نصفه و نیمه رها کردم 

      ولی همیشه این امید در دلم بوده و هست و از خدای خودم میخواستم و میخوام که یه راه حلی نشونم بده تا استقلال مالی داشته باشم

      هنوزم این امید در دلم روشنه که خدا کمکم می‌کنه تا منم استقلال مالی داشته باشم

      من دوست دارم که برای رفع نیازهای شخصی خودم دستم تو جیب خودم باشه و مدام از همسرم پول نخوام اصلا دوست ندارم که به همسرم بگم به من پول بده و خیلیم کم پیش میاد که به ایشون بگم مثلاً میخوام برم خرید پول میخوام مگر اینکه دیگه واقعا مجبور باشم و این کلمه رو به زبون بیارم که پول میخوام ولی ایشون همیشه و خیلی زود به زود به حسابم پول واریز میکنن چون اخلاق مو می‌دونه که من هیچ وقت به ایشون نمی‌گم پول میخوام به خاطر همین خودش همیشه هم پول نقدی تو کیفم میزاره و هم کارت مو شارژ می‌کنه ولی نمی‌دونم چرا من هیچ وقت خوشحال نیستم و از این مدل پول خرج کردن لذت نمی‌برم و اون خرید بهم نمیچسبه همیشه دوست دارم که دستم تو جیب خودم باشه و حتی دلم میخواد که منم کمک خرج خونه باشم 

      من از سن ۱۸ سالگی هنر خیاطی و آموزش دیدم  و مدرک فنی و حرفه‌ای هم در همون سن کم گرفتم اتفاقا خیلی هم به خیاطی علاقه دارم و هنوزم که هنوزه انجام میدم و بیشتر لباسهای خودمو دخترا مو تو خونه خودم می دوزم و از انجام این هنرم لذت میبرم  ولی هیچ وقت شرایطی پیش نیومده که برای دیگران خیاطی کنم اتفاقا خیاطی جزو علایق شخصی منه و خیلی دوست دارم که از این طریق کسب و کارو درآمد داشته باشم 

      و از خداوند میخوام که در این مسیر کمکم کنه و بهترین و الهامات و راهنمایی‌ها و کمکهای غیبی رو در مسیرم قرار بده 

      تا من لذت بیشتری از زندگی و زنده بودنم ببرم 

      ممنون استاد از راهنمایی هاتون

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 9 از 2 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      امتیاز کاربر: 38427 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته

      نشان های دریافت شده

      سطح مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 2,418 کلمه

      با عرض سلام خدمت استاد عزیزم و دوستان گرامیم 

      من به برنامه الهی ام ایمان دارم چرا چون در یک وجه از زندگیم اونو با پوست و گوشت و استخوانم درکش کردم تجربه و زندگیش کردم 

      من خدای مهربانی دارم که تقدیر سرنوشت منو  از قبل برای من مشخص نکرده که یه جورایی به من اونو تحمیل کنه بگه این سرنوشت توعه چه بخوای چه نخوای همین و مجبور باشی اون مسیر بری 

      من اینو درک کردم که برنامه الهی من نقشه ای که خداوند برای من ترسیم کرده که قدم به قدم به من میکه تا منو به هدفم برسونه 

      من وقتی بیمار بودم الان متوجه شدم که طبق نقشه ای که خداوند برای من در نظر گرفته بود پیش برد تا من سلامتی و شفا و رو تجربه و زندگی کنم 

      اصلا دوست ندارم  که در اون باره توضیح بدم چون حالم خیلی خیلی بد میکنه  من فقط خلاصه روند نقشه خداوند رو براتون توضیح میدم 

      نقشه ای که خداوند برای من ترسیم کرد که من آرزو خودم دریافت کنم  آرزو سلامتی و شفا 

      من پارسال اولین روز بهمن رفتم دکتر بعد از ۶الی ۷ ماه شاید هم بیشتر که پشت سرهم عذاب میکشیدم دکتر جواب کرد و به استادم گفتم خداروشکر استاد م گفت من مشاوره پزشکی ندارم من بسیار بسیار بسیار ممنون و سپاسگزارم که استادم مشاوره پزشکی نداشتن من مجبور شدم از آگاهی‌های خودم استفاده کنم 

      چند وقت اول گذشت من هر چیزی در درسم می‌شنیدم خدایی مربوط می‌شد به مشکل من منو یک قدم به جلوتر به رسیدن به شفا هدایت می‌کرد که به بیماریت فکر نکن به شفا فکر کن درصورتیکه در بحران بودم  بعد مگه بیماریت چقدر بپیشرفت کرده که نمیتونی در من ببینی که من میتونم تو رو شفا بدم من قادر مطلق هستم من بر هر کاری توانا هستم   

      بعد من از خدا خواستم که خدایا من نمیخوام بمیرم من میخوام شفا الهی تجربه کنم  و دربارش ننوشتم اما من در هر لحظه هر کجا که بودم روی شما گلاب در دستشویی بودم تو حمام بودم روی تختم خوابیده بودم  خلاصه کلا به شفا فکر میکردم چند وقت اول می‌گذشت من جملات بالا رو تکرار میکردم هی از طرف خدا جملاتی اصافه میشد الان درد داری اشکالی نداره بگو خدایا شکرت که دردم یکم کمتر شده من 

      هی ادامه می‌دادم  بعد از چند هفته یواش یواش احساس می‌کردم که دارم بهتر میشم  در همین منوال خداوند ایدهای دیگه رو به من می‌گفت منم تشنه بودم که راهی پیدا کنم زودتر شفا پیدا کنم کم کم دردم کمتر کمتر کمتر شد هر کاری میکردم دارم استفاده میکردم و اینا رو میگم  میگفتم خداروشکر از وقتی این داروها رو استفاده میکنم خیلی بهتر شدم 

      این منوال گدشت تا دقیقا دو روز مونده به عید سال ۱۴۰۲ بخدا یهویی معجزه آسا غیر منظره من شفا پیدا کردم کلا بیماری ریشه کن شد 

      اینم بگم بعدش جون هنوز ترس از بیمار شدن در من وجود داشت من چند وقت سلامت بودم چند وقت بیمار بودم یه وقت میشد سلامتم ها یهو به دارو این بیماری برخورد میکردم میترسیدم دوباره شروع میشد من وقتی خوب شدم تصمیم گرفتم تمام داروهای رو ریختم بیرون این هم ایده بود 

      بعد خداروشکر خداروصد هزار مرتبه شکر خدارو کرور کرور شکر الان چند ماهی هست که به لطف خدای مهربان با ترسیم نقشه الهی سلامتی من  با برنامه الهی من من به شفا الهی رسیدم  و شفا الهی  تجربه و زندگی کردم و خداروشکر اون بیماری در من ریشه کن شد که یه جور سرطان بود 

      من مثال دیگه‌ای یادم نیومد که بگم برای برنامه الهی من و من متوجه شدم که خداوند مهربان و بزرگ و بخشنده شفا دهنده و روزی دهنده من برای من در هر جنبه از زندگیم یه برنامه الهی رو ترسیم کرده و من میخوام از خدا ندم که خدایا من میخوام برنامه الهی خودم در تمام جنبه‌ای زندگیم که میدونم تو به بهترین شکل ممکن ترسیم کردی رو دریافت و استفاده کنم یه زندگی جدیدی رو برای خودم بسازم 

      و من دو تا آرزو در نظر گرفتم مهمترینش  و و براش تمرین نوشتم که اول درخواست کرد.بعد دربارش نوشتم چرا من این آرزو دارم و منتظرم که ایده دریافت کنم قدم به قدم پیش برم و برنامه الهی خودم در این باره تجربه و زندگی کنم وقتی ایده دریافت کردم اینا حتما در قدمهای بعدی براتون مینویسم که چی شد الان در چه مرحله‌ای از نقشه الهی خداوندم قرار دارم امین 

      یکی از آرزوها رو براتون مینویسم 

      من آرزو سلامتی و تناسب اندام ایدهالم خواستم و داشتن شغلی که بتونم در ماه اول روزی ۲۰ هزار تومن درآمد داشته باشم 

      خدایا من میخوام سلامتی و شفا کل جسمم تجربه و زندگی کنم وقتی من سلامت باشم خوب طبعا حالم خیلی خوبه سرحال و شاداب و پرانرژی هستم  حال دلمم خیلی خوبه شادم خیالم راحته و لحظه لحظه زندگیم با آرامش سپری میکنم روزم به شب و شبم و به روز میرسونم با خیال راحت زندگی میکنم نگران این نیستم که باید داروهای صبحم بخورم مجبوریها رو ندارم که میلم نیست صبحانه بخورم اما مجبورم بخورم چون باید دارو بعدش بخورم  

      وقتی من سلامت باشم هم خودم درادامه هستم هم فرزندانم هم همسرم هم خانواده‌ام در آرامش بسر میبرن و خیالشون از من راحته که خدارو شکر حالش خوبه 

      من وقتی  لاغر باشم سبک و سرحال و شاداب پرانرژی خوشحال میشم با یه شادی وصف نشدنی روزم میگذرونم 

      من وقتی لاغر باشم میرم بیوتیکی با اطمینان کامل سرشار از اعتماد به نفس میگم سلام خسته نباشید ببخشید سایز من چی دارید کلی لباسهایی که سالهاست آرزو پوشیدن ا نو داشتم نتونستم بپوشم تهیه میکنم میام خونه یکی یکی میپوشم میرم جلوی اینه خودم رو در اندام جدیدم میبینم از خودم عکس ميندازم لذت میبرم از لحظه لحظه زندگیم و سپاسگزار خداوندم میشم 

      من وقتی لاغر باشم  اطرافیان من منو میبینن از من سوال میکنن که چکار کردی لاغر شدی چکار کردی قددت  بلندتر شده منم اونجا دستان خدا ند میشم با کمی صحبت کردن با ا نها کلی افراد که عاشق لاغر شدن هستند عاشق این هستن که خدای خودشونو بهتر بشناسن عاشق این هستند که بتونن آرزو خودشونو تحقق ببخشن عاشق این هستن که آگاهی‌های الهی کسب و زندگی کنن سیلی از جمعیت وارد سایت میشن من میشم دستان خدا وند برای تحقق آرزوهای اونها 

      و من اینها رو نوشتم الان دیگه منتظرم ایدهای به ذهنم بیاد که چطور بتونم آرزو خودم تجربه و زندگی کنم در عین اینکه دوره‌ای خودم میگذرونم آگاهی‌ها عمل میکنم تمریناتم انجام میدم تا بتونم اونها رو زندگی کنم بعد آرزو های بعدی مینویسم مراحل تحقق اونها رو انجام میدم 

      اینکه بی هدف زندگی نکنیم 

      من خیلی سعی میکنم هدفی داشته باشم  یه جوری یه کارهایی در طول رو ز انجام بدم که هر روز انجام بدم تا هم برنامه‌ای داشته باشم هم هدفی برای خودم تعیین کنم 

      برای لاغری با ذهن که خداروشکر برنامه‌ای دارم  که طبق اون برنامه عمل میکنم برای سلامتی هم برنامه دارم طبق اون برنامه عمل میکنم داروهای میخورم  اما برای کسب کار برای درآمد داشتن هیچ برنامه‌ای ندارم هدف دارم که دوست دارم شغلی داشته باشم درآمد کسب کنم اما برنامه‌ای فعلا ندارم که چکار کنم تا بتونم درآمد کسب کنم یا شغل دیگه‌ای داشته باشم 

      کلا در بعضی از جنبه‌ای زندگیم هدف و برنامه دارم در بعصی ها هدف دارم برنامه ندارم  نمیدونم چکار کنم مسیرم ادامه میدم تا برنامه الهی خودم دریافت تجربه کنم 

      من زندگی تکراری دارم ولی امید هم دارم که من میتونم زندگی خودم تغییر بدم همون طور که تا حالا تونستم تغییر بدم و خدارو شکر میکنم که مثل قبل باری به هر جهت زندگی نمیکنم هر چه پیش آید خوش اید نیستم 

      خدایا من از تو میخوام که برنامه الهی من به من بگی تا من بتونم بهتر و راحتر زندگی کنم از زندگیم نهایت لذت ببرم میخوام بر اساس برنامه ی الهی خودم که تو برای من ترسیم کردی زندگی کنم خدایا کمکم کن 

      من واقعا می‌پذیرم و میدونم چیز عجین و غریبی نیست برای تحقق آرزوهای ما خداوند ایدهایی رو میده اتفاقاتی رخ میده که به آرزوهامون برسیم 

      خواهر من دوست داشت که تو شهرستانمون یه خونه داشته باشه و خونه باغ دوست داشت یعنی خونه ای که یه باغ کوچیک داشته باشه بجای حیاط حالا خونه خواهر من خونه شو وسط باغ ساخته دور تا دورش باغ خیلی زیباست مبارکش باشه 

      اون این خواسته رو سال‌های زیادی داشت بعد یه روزی اون باغ از پدرم خرید و یه شخصی که بچه خواهر شوهرش بود چون پولدار بود قبول کرد خونش بسازه بعد اونا کم کم پولشو بدن  و این خونه دوسال طول کشید تا ساخته شد و تقریبا همون طوری که دوست داشت این ساختن خونه من ایمان دارم که طبق برنامه الهی بوده وگرنه این پسر خیلی سال پیش هم بوده اون زمان هم پولدار بوده چون ارث زیادی بهش رسید پس چرا اون زمان پیشنهاد ساخت خونه رو نداده 

      پس مطمئنم که طبق برنامه الهی بوده که ساخته شده اان دارن اونجا زندگی میکنن 

      یا همسر من دوست داشت یه تلوزیون ال ای دی ۵۵ داشته باشه خیلی تلاش کرد هیچ ایدهای هم نداشت یکی از فامیل خرید ا نم دوست داشت بخره منم بدم نمیومد با اینکه تلوزیون نمیبینم این شد که فردی پیدا شد که بسیار مرد آقاهه همیشه دست خیر داره به همه کمک میکنه به همسرم کمک کرد یه مقدار از پول اونو داده بقیه اش و قسط بندی کرد والان داره قسط میده  این برنامه الهی خداوند تا همسر من رویای خودش تحقق ببخشه 

      اینا اصلا عجیب و غریب نیست خیلی هم لذت بخش و شادی آفرین  که برنامه الهی خودت تجربه میکنی 

      من آرزوم که برنامه الهی خودم دریافت کنم ببینم چجوری میشه که منم آرزوم تحقق پیدا میکنه مسیرش طی میکنه 

      اینکه من خوب این قسمتشو درک نکرده بودم چند بار تمرین انجام دادم دوتا از خواسته‌های انتخاب کردم دربارش می‌نوشتم فردای اون روز دوباره می‌نوشتم هواسم نبود که باید بخونم گفتم این دفعه مینویسم بعد دفعات دیگه میخونم چون هر دفعه یه قسمتی از دفترم که جا مونده بود خالی بود نوشتم که اسراف نشه حالا اشکالی نداره یکبار دیگه مینویسم دفعات بعدی میخونم 

      من اگر خدا بودم  همون طور که وقتی بنده من درخواست می‌کرد و من همون لحظه اوکی می‌دادم تایید میکردم خواسته شو چند ساعت  بعد طوری همزمانیها رو رقم میزدم که حد اکثر چند روز بعد بنده من خواستش بدستش برسه اینجوری بنده های خداوند اعتمادشان ایمانشان نسبت به من که خدای اونها هستم بیشتر و بیشتر می‌شد احساسشون بهتر و بهتر میشد شادتر میشدن دیگه لیستی از آرزوها نداشتن مطمئن بودن که الان یه چیزی میخوام نهایت سه روز بعد تجربش میکنن و اینکه زودتر تجربش میکردن خیالشون راحت بود که من پول ندارم اشکالی نداره الان درخواست میدم خدایا من یک میلیارد پول میخوام مطمئن بوده که چند ساعته چند روزه بدستش میرسه پس در نتیجه ایمانش اطمینان به خداوند بیشتر می‌شد 

      یا اینکه من کسب و کار ندارم  خوب الان به خدا میگم خدایا من یه شعلی میخوام که راحت ازش درآمد کسب کنم هر ماه درآمدم ۲۰ برابر بشه مشتریان دست به نقد کارت بکش تجربه کنم پس در نتیجه یک ساعت بعد ایده داشتن اینکه بنده من تو بهتره ‌ه شغل فلان داشته باشی تا بتونی راحت با یه تلفن درآمد میلیاردی کسب کنی 

      من اگر خدا بودم نمیذاشتم بنده من حرفش دعاش خواستش تموم بشه سریع اجابت و بدستش میرسونم حالا خواستهای که نیاز به همزمانی بیشتر داره رو نهایتن در عرض یک هفته بدستش میرسونم  بنده من تجربش می‌کرد خوشحال میشد سجده شکر بجا می آورد  منم خوشحال میشدم که اون به خواستش رسیده 

      من اگر خدا بودم  بنده‌اش هنوز دعاش تموم نشده یا خواستش کامل نگفته یا به محض اینکه خواستش میگفت میگفتم پشت در بردار یه همزمانی رو که مخصوص خودم فراتر از انتظار انسانهاست اجرا میکردم که فورا بنده من خواستش تجربه کنه من میدیدم که چقدر لدت میبره چقدر شاد میشه چقدر سپاسگزار می‌شود

      یا بنده من میگه من دوست دارم میلیادر بشم همزمانیها رو طوری قرار می‌دادم که از یک و دو  یهویی ۹۰ تجربه کنه ذوق زده بشه لذت ببره بقول بچه ها حال کنه 

      من اگر خدا بودم بنده من یه رابطه خوب با انسانها میخواست  با یک همزمانی کاری میکردم که عشق خدا رو در وجودش تجربه کنه آنقدر به خدای خودش ایمان داشته باشه که هر کسی هم هر خواستهای داشت اون براش انجام بده مطمئن که خواستش پشت در امین 

      من اگر خدا بودم بنده من سلامتی و تناسب اندام ایدهالشو میخواد میگفتم بیا عزیز دل من این سلامتی اینم تناسب اندام ایدهال تو شب بخوابه صبح بیدا بشه آرزوشو تجربه و زندگی کنه برای همیشه متناسب بمونه تازه تناسب در تمام جنبه‌ای زندگیش بهش می‌دادم چون من خدا هستم  من بارها گفتم بنده من من در هر جنبه از زندگیت همه چیز در بهترین و بالاترین حد خودش قرار دادم تو فقط باید باور کنی که من این کار و برای تو انجام دادم برات مقرر کردم پس چه نیاز به آرزو و درخواست باور کن تجربش کن 

      من اگر خدا بودم بنده من هر خواسته ای داشت هر فکر خوبی داشت مثلا میگفت اگه پول داشتم یه خونه برای پورو مادرم میخریدم تو تهران که مجبور نباشن در سختی تو کرج زندگی کنن همزمانی براش فراهم میکردم که خودش دستان من بشه اون خونه رو براشون آماده کنه 

      من اگر خدا بودم دوست داشتم بنده من بااطمیناندرباره من صحبت کنه مثل خدا که میگه باش پس مهیا میشه منم اگر خدا بودم میگفتم باش پس مهیا میشد دیگه 

      چه تمرین لذت بخشی خیلی حالم خوب کرد تا حالا از نگاه خدا به بنده‌اش نگاه نکرده بودم این تمرین خیلی انجام میدم مثل تمرین یک میلیارد تومن 

      من اگر خدا بودم بنده من می‌گفت خونه بزرگتر سریع براش یه مشتری دست به نقد پولدار می‌فرستادم که خونه اونو خیلی خیلی بیشتر از قیمت واقعی خونش بخره و همین طور خونه ایکه میخواد بخره رو خیلی خیلی کمتر از قیمت واقعیش براش قرار می‌دادم تا بتونه خونه بزرگتر از تصورش بخره لذت ببره عشق خدای خودش تجربه و زندگی کنه ببینه عشق خدا به بنده‌اش چقدر زیاده 

      من اگر خدا بودم  مثل بعضی وقت‌ها که بوی مثلا کتلت استشمام میکردم وقتی تو راه خونه تا مدرسه بودن وقتی میومدم خونه میدیدم کتلت داریم خواهرم برای من کتلت آورده  چقدر خوشحال میشدم چقدر لذت می‌بردم  فردا که خواهرم میدیدم کلی ازش تشکر میکردم برام کتلت آورده اونم کلی خوشحال میشد که من آنقدر لدت بردم  مثل این زمان انتظاری نمیذاشتم باشه 

      کسی درخواستی داشت بعد تایید بعد پاسخ بود  و تجربه کردن اون درخواست بنده من چون بنده من حقشه لایق و شایسته دریافت اون خواسته است که از من درخواست کرده پس بهش فورا می‌دادم 

      خلاصه کاری میکرد م بنده من یه خدا بگه هزار تا خدا از لبش بریزه آنقدر با عشق به خدای خودش نگاه کنه  حال دل خوب شادی درون در وجودش احساس کنه 

      من خدا بودم هر بنده هر خواستهای داشت میگفتم بیا بگیر چطورش با خداست قدرت در دست اوست من فقط درخواست میکنم 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 10 از 2 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار منیره.ف
      1402/11/17 17:41
      مدت عضویت: 1898 روز
      امتیاز کاربر: 13991 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 94 کلمه

      استاد این جلسات رایگان نیست پس من موظفم که بنویسم

      همواره مسیر زندگی من به سمتی رفته که باعث رشد و تعالی من بشود گاها شده که راضی نیودم از تقدیرم اما بعدها فهمیدم که بهترینها برای من رقم خورده

      اهداف بسیاری را در زندگی تعیین کرده ام  و به انها رسیدم 

      از اهداف بزرگتر مثل خرید خانه و رانندگی تا اهداف کوچک مثل اشپزی و نظافت خانه 

      روزهایی که اهدافم را پیگیری میکنم بسیار خوشحالم و زندگی رنگ و بوی دیگه دارد و اصلا قابل مقایسه با روزهایی که تا ظهر خوابم و بی هدف هستم نیست

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 6 از 2 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار arezooo.drp
      1402/11/17 15:59
      مدت عضویت: 1488 روز
      امتیاز کاربر: 44098 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,175 کلمه

      به انرژی برتر جهان هستی 

      سلام و هزاران سلام به استاد عزیزم و دوستانی که دارند این نوشته رو مطالعه می‌کنند، چقدر احساس میکنم سطح انرژی ام رفته بالا چند روز که دارم این نوشته ها رو میخونم و موفقیت ها واهداف رو مرور میکنم احساس خوبی به من می‌دهد واقعا وقتی درگیر روزمرگی می‌شویم فراموشکار می‌شویم و خودمان را برگی در باد میبینم ولی با مرور این موفقیت ها و نوشته ها یادمان میاد که خدا همواره با ما بوده و هست، وقتی شروع به اقدام کردن برای تحقق خواسته ها می‌کنیم خداوند به ما الهام می‌کند انگار افراد رو هدایت می‌کند که ما را برای رساندن به خواسته هایمان کمک کند و همه جور هوای ما رو دارد من برای تنظیم پایان نامه ارشدم یک موضوع سخت رو انتخاب کرده بودم و موضوع رو نوشتم و دادم به استاد راهنما و اون هم تایید کرد بهد از مدتی به خودم گفتم آرزو چکار کردی عجب موضوع سختی برداشتی الان میخوای چه جور این رو تنظیم کنی و من فقط گفتم توکل بر خدا و ادامه دادم و اولین قدم اون موضوع رو پروپوزال کردم و دفاع کردم و بعد موضوع رو به پدرم گفتم و یکی از همکارهای پدرم کمک من کرد و در تنظیم پایان نامه بدون هیچ هزینه کمکم کرد و بعد یک نفر که نمیدونم از کجا اومد وارد شد و خودش داده ها رو به من داد و من وارد کردم و بعد هم از زندگی رفت انگار مامور شده بود که کمک من کنه و بعد یه نفر توی تهران که دوست همکلاسی من بود گفت آنالیز گر این داده ها و من داده ها رو دادم و اون آنالیز کرد و جوابشون رو خیلی سریع به من داد و من تونستم خیلی راحت پایان نامه رو حتی فکر نمیکردم بتونم سه ساله تحویل دهم کمتر از یکسال تنظیم شد و کلی مقالات ارزشمند از اون استخراج کنم و این رو هدایت و حمایت خداوند در زندگی ام میدونم که قدم اول رو برداری و ایمان داشته باشی قدم های بعدی علاوه بر گفتن، افراد حمایت کننده رو هم وارد زندگیت میکنه که کارت انجام بشه و این لذت بخش.

      من در زندگیم اهدافی رو که بهشون رسیده ام واقعا ایمان داشتم و خداوندم هم حامی من بود و من حرکت میکردم من شاگرد ممتاز تمام دوران از دبستان تا دبیرستان بودم، نفر اول عکاسی در مسابقات دبیرستان شدم و نفر اول احکام در مسابقات شدم، در شب شعرها شرکت میکردم زیرا صدای زیبایی دارم و مجری برنامه های دهه فجر مدرسه بودم من دوست داشتم دانشگاه دولتی قبول بشم و با رتبه عالی در دانشگاه دولتی مقطع لیسانس قبول شدم، و نفر اول رشته زمین شناسی دانشگاه آزاد شدم ولی دانشگاه دولتی رو انتخاب کردم، با کسب نمره ۹۸ در آزمون کتبی و عملی مدرک کامپیوتر رو گرفتم و برای بار اول در آزمون کتبی رانندگی قبول شده ام و گواهی نامه ام رو گرفتم، دوست داشتم با اینستاگرام حرفه ای کار کنم که براحتی تونستم مدرک ادمینی اینستا رو بگیرم و کار کنم که دیگه گذاشتم کنار ولی هدفی که انجام دادم، آشپزی کردن رو خیلی دوست داشتم و با تمرین و تکرار تونستم الان آشپز خیلی خوبی باشم، قبولی در آزمون فوق لیسانس دانشگاه دولتی و شاگرد اول شدن با معدل ۱۸.۰۹ از دانشگاه دولتی و دادن مقالات داخلی و خارجی و گرفتن مدرک مدرس زبان انگلیسی که جدای رشته دانشگاهی من است و عشق و علاقه من است که طوری من حاضر نشدم برم استاد دانشگاه بشم ولی مدرس زبان انگلیسی شدم و خیلی من رو مسخره کردند ولی من علاقه ام زبان انگلیسی و آموزش زبان انگلیسی است، و ازدواج کردن با مردی که تقریبا ویژگی هایی رو که من خواستم رو داره و رابطه عاشقانه که با هم داریم و لاغر شدن و متناسب شدنم با استفاده از روش لاغری با ذهن و کلی اهداف کوچک و بزرگ که الان حضور ذهن ندارم و در زندگی تونستم به اون ها برسم .

      من زمانی که داشتم پشت کنکور برای لیسانس درس میخوندم آنچنان خوشحال بودم و ذوق و شوق داشتم که اصلا یکسال پشت کنکور رو متوجه نشدم و حرف هایی که من می‌زدند که قبولی در دانشگاه دولتی سخت و نمیتونی رو متوجه نمی‌شدم من فقط میخواستم قبول بشم و هر روز با اشتیاق از خواب بیدار میشدم و درس میخوندم ووبعد از قبولی چقدر خوشحال شدم که وارد دانشگاه دولتی شدم انگار رسیدن به هر آرزو و خواسته من رو بزرگتر و صبورتر می‌کرد و اصلا نمیذاشتم بیکار بمونم و هدف بعدی و خواسته بعدی و دوباره حرکت انگار جریان داشتن رو دوست دارم و اینکه ساکن باشم و کاری انجام ندم احساس زنده بودن نمیکنم من ذوق وشوق داشتن و انگیزه داشتن برای حرکت کردن رو دوست دارم انگار هدف داشته باشی هر صبح با انگیزه بیدار میشی و ذوق و شوق داری که حرکت کنی و خداوند زیبایی هایش رو نشونت بده و تو فقط لذت ببری، من زمانی که میخواستم گواهی نامه رانندگی رو بگیرم چون خیلی ماشین باز هستم و به ماشین علاقه دارم با چنان ذوق و شوقی در ماشین مینشتم و سوئیچ میزدم و صدای موتور من رو سر ذوق می آورد و اینکه آینه های بغل رو تنظیم میکردم انگار احساس راننده فرمول یک رو داشتم و با ذوق تمرین میکردم و روزها بود که تمرین میکردم واصلا خسته نمی‌شدم چون واقعا علاقه داشتم و تونستم بار اول امتحان کتبی قبول بشم و بعد آزمون عملی رو قبول بشم و گواهی نامه ام رو بگیرم.

      من برای اهدافم و رسیدن به اونها اول کتبی مینویسم و بعد از خداوند کمک میخوام و اقدام عملی میکنم در خیلی از اهدافم موفق بودم و در خیلی هم نه چون اون ایمان و ذوق و شوق انگار نبوده و اون هدف هم خلق نمی‌شده،

      من دوست دارم خواسته هایی رو که تعیین کردم از خداوند می‌خواهم که به سادگی همین مسیر که لاغر و متناسب شدم و هر کسی از من میپرسه چطور لاغر شدی بگم نمیدونم همانطور هم ساده و آسان و صد البته لذت بخش دوران بارداری ام را تجربه کنم مثل تولید مثل یک گیاه در گلدان خونمون که چقدر زیبا تکثیر پیدا کرد که حتی گیاه صدام نزد بهم بگه آرزو بیا دستم بگیر بیا بهم آب پرتقال بده من میخوام تکثیر کنم خیلی راحت و بی‌صدا خودش رو تکثیر کرد و تعداد خودش رو افزایش داد من هم دوست دارم جز همین سیستمی باشم که خدا داره مدیرتش میکنه خیلی آسان و راحت باردار شوم و دوران بارداری راحتی رو تجربه کنم.

      دوست دارم تدریس زبان انگلیسی رو در خونه انجام بدم و از طریق تلفن به شاگردهایم زنگ بزنم و از اونها درس هایشان رو که خوندند بپرسم و نمره بدهم و پولسازی رو در خونه انجام بدم.

      و از مسیر خیلی راحت ماشین شخصی خودم رو بخرم و هر جا که خودم دوست دارم بروم ووهدایت فرمان دست خودم باشد، مسیرهایی که خداوند هدایت می‌کند انگار میانبر هستند خیلی راحت تر و لذت بخش میتوانی خواسته هایت رو تجربه کنی مثل مسیر لاغری با ذهن ایشاالله خواسته هایم را از این مسیر الهی تجربه میکنم. الهی به امید تو…..

         *من به برنامه الهی ایمان دارم *

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 20 از 4 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فهیمه حیاتی
      1402/11/17 11:51
      مدت عضویت: 481 روز
      امتیاز کاربر: 8455 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      محتوای دیدگاه: 256 کلمه

      به نام خدای هستی بخش

      باید برای زندگی خودمون هدف و برنامه داشته باشیم و خداوند انسان بیکار و باری به هر جهت رو به بدترین شکل ممکن مشغول میکنه . هدف به زندگی جهت میده و وقتی ما برای زندگی خودمون هدف داشته باشیم خداوند میبینه که ما میخوایم مفید باشی و علاقه ای به بی مصرف بودن نداریم مدیریت برنامه های ما در دست میگیره فقط کافیه شروع کنیم و اصلا مهم نیست که هیچ ایده و نظری نداریم خداوند خودش مارو به سمت بهترین ایده ها و عملکردها هدایت میکنه فقط اینو باید بدونیم که برنامه های الهی برای ما با نوع زمینی ش فرق میکنه ممکنه اون نقشه راهی که خداوند برای ما در نظر گرفته شاید اصلا  هیچ نشانه ای در ابتدای راه از اون خواسته ما نداشته باشه و ما فک کنیم که این اقدامات اصلا ربطی به خواسته من نداره ولی فقط باید ادامه داد و اطمینان کرد خداوند به بهترین شکل ما رو به مسیر الهی مون هدایت میکنه همونطوری که استاد تعریف کردن که چطور سایت تناسب فکری راه اندازی شد و از جایی شروع شد که اصلا در مورد شغل دیگه بود ولی در نهایت به سایت لاغری با ذهن ختم شد و خداوند درست ترین راه رو برای استاد برای رسیدن به خواسته شون در نظر گرفته پس برای ما هم میتونه اتفاق بیونه هدف مون رو تعیین کنیم و از خدا درخواست برنامه الهی برای رسیدن به خواسته مون بخوایم و اقداماتی که بهمون الهام میشه هر چند کوچیک و نامربوط رو انجام بدیم .

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 6 از 2 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار سکینه
      1402/11/16 23:30
      مدت عضویت: 460 روز
      امتیاز کاربر: 5565 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 825 کلمه

      بنام خالق هستی

      سلام به استاد عزیزم وتمام هم مسیرانم

      گام سوم از دوره زندگی با کمک خداوند

      من به برنامه الهی ام ایمان دارم

      منظور از برنامه الهی سرنوشت از پیش تعیین شده نیست که جبرا اون را بپذیریم بلکه نقشه وراهی هست که خداوند برای تحقق راحت خواسته ها وآرزوهای ما پیش پای ما قرار میدهد به شرطز که ما به برنامه الهی خود ایمان وباور داشته باشیم

      ما اگر میخواهیم از زندگی لذت ببریم باید هدف وخواسته داشته باشیم که اگر خواسته وهدف نداشته باشیم زندگی ما دچار دچار ناهماهنگی وهرجومرج میشود ولی اگر هدف ماخواسته ای  باشه که زندگی مارومتحول کنه از آن لدت میبریم وقدم برداشتن برای ان مارا خسته نمیکنه،بعد از درخواست اهدافمون از خداوند باید این سوال را از خود بپرسیم که الان من چه کاری میتونم در راستای اهدافم انجام دهم وهر کاری هر چند کوچک اگر میدانیم که در راستای خواسته هامون هست باید انجام دهیم وقدم برداریم این قدم برداشتن میتونه نوشتن در مورد خواستمون باشه میتونه صحبت کردن در مورد ان باشه ویا تجسم کردن آنویا کسب اطلاعات ومطالعه در راستای خواستمون ،وبعد که خداوند شوق ما رو دید برنامه وراه درست وراحت رسیدن به خواسته هامون را بهمون الهام میکنه قدم به قدم وما باید الهامات خداوند که بسیار راحت ومطابق با شرایط ماست را انجام دهیم تا قدمهای بعدی را فراتر از انتظارمان برایمان بردارد واز آن به بعد مادیگه تنها نیستیم وخداوند با ماست وخواستمون محقق میشود به بهترین شکل ممکن واین نتیجه توکل برخداوند وایمان ماست به خداوند استاد ممنونم بابت این آگاهی که در اختیار ما قرار دادین

      نمونه های از برنامه ریزی خداوند در زندگیم 

      کسب مهارت برای شروع کسب وکارم ا که اولین خانمی که باهاش تماس گرفتم گفتش من این کار تورو نمیتونم انجام بدم وبدون اینکه من ازش درخواست کنم گفتن که من بین همکارام میگردم وکسی که بتونه این مهارت رو به شما آموزش بده براتون پیدا میکنم وتو همون روز هماهنگ کرده بود وطرف بهم زنگ زد ومن مشغول کسب مهارتم شدم اون خانم دستی از دستان خداوند بود وگرنه من باید ماها دنبال میگشتم تا اون شخص را پیدا کنم تا اموزشم بده چون کمتر کسی میتونست در شهر ما این آموزش را بهم بده ،بعد از فوت مامانم ممن ابتدایی بودم وواقعا آشپزی وخونه داری بلد نبودم ومن به صورت معجزه وبدون اینکه از کسی کمک بگیرم وفقط کار خدا بود منی که تا حالا آشپزی نکرده بودم وقتی میخواستم برا خواهر برادرام غذا درست کنم به راحتی غدا درست میکردم وهمش به خودم میگفتم چطوره من بلدم غذا درست کنم با اینکه هیچ آموزشی ندیدم ودیگران وقتی میفهمیدن من برای خانواده غذا درست میکنم تعجب میکردن ویادمه همون موقع میگفتم فقط خدا بهم میگه چکار کنم ،ساخت وساز خونمون که من وهمسرم دونفری تمام کاراشو انجام دادیم والان که فکر میکنم میگم خدای من چطور تونستم اون کارای مردونه وسخت را با یه بچه شیر خوار تونستم انجام بدم واین فقط کار خدایم بود وبس،ازدواجم هم باهمسرم که خداروشکر راضی هستم وبا هم خوشبختیم را باز از طرف خداوندم میدانم چون طبق برنامه ای خارج از کنترل وتصور من انجام شد چون یادمه که همون اول خواستگاری من ازدواج وآینده ام را به خدا سپردم وخداوند به بهترین شکل کمکم کرد خداوندا بابت تمام برنامه های که برام بریختی ومن اصلا متوجه هم نبودم وتمام آنهای که درکشون کردم بینهایت سپاسگزارم

      اگر خدا بودم ومیخواستم خواسته بنده ام را برآورده کنم به ساده ترین شکل 

      خیلی سخته که خودمو جای خدا قرار بدم چون درک عظمت خداوند برای‌من که در مقابلش خیلی کوچیکم واقعا سخته  

      یکی ازخواسته من این بود که راحت با خدا حرف بزنم ومطمعن بشم که خداوند حرفامو گوش میده والهاماتش رادرک کنم  وراهکاری که به ذهنم میرسه اینه که با نشانه های واضح وخیلی روشن به طوری که بندهام متوجه شود بهش نشون‌میدادم که هستم وحرفاشو گوش میدم

      خواسته بعدسلامتی بود وراهی که به ذهنم میرسه به ساده ترین شکل از طریق کسی داروی گیاهی  بدون عوارض را سر راهش قرار میدادم وبدون دکتر رفتن وخوردن مواد شیمیایی شفا میگرفت

      بزرگ کردن کسب وکار م ودایر کردن تولیدی بزرگ،راهی که به ذهنم میرسه اینه که اول از راهی که به ذهنش نمیرسید کسی را به عنوان راهنما ومشاور سر راهش قرار میدادم تا تماماطلاعات لازم را در اختیارش قرار دهد وبعد لوازم وامکانات لازم ونیروهای انسانی فوق العاده را به سمتش هدابت میکردم واشیاق را در درونش آنقدر میکروم که به خواسته اش برسه، البته من مقام خداوند را  حتی نمیتونم درکش کنم چه برسه به اینکه بخوام بجاش باشم ولی چون تمرین استاد عزیزم بود اینها را نوشتم

      ممنون بابت این تمرین چون این تمرین هیچ وپوچ بودنم را در مقابل خالق قدرتمندم برام بیشتر وبیشتر ثابت کرد که هیچ وقت در زندگیم با کسب موفقیتایی غرورم نگیرد وفک نکنم که من این کار را انجام دادم وهمیشه اعتبار تمام کارام وموفقیتامو به خالق بیهمتایم بدهم  ،استاد عزیزم چقد زیرکانه با این سوالات به درون ما نفوذ میکنی وآموزشای نابتون را با گوشت وپوست واستخونمون وتک تک سلولامون به خوردمون می دهید که یادمون بماند، سپاسگزارم 🙏🙏🙏

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 10 از 2 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار سارا آبکار
      1402/11/16 19:09
      مدت عضویت: 321 روز
      امتیاز کاربر: 6775 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 25 کلمه

      سلام استاد با خواندن مطلب شما .گریه کردم گریه کردم وووووووگریه کردم که خده چقدر بزرگ است .کار او کن فیکان است نه موقوف علل.همین

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 13 از 3 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار صالحه
      1402/11/16 19:02
      مدت عضویت: 677 روز
      امتیاز کاربر: 53376 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,455 کلمه

      سلام برخالق صوت سلام برخدای گوش که با شنیدن چه دنیایی زیبای رو برای من رقم‌ میزنی. سلام خالقم که با صوتی که ازاین موسیقی به من رسیده چشم که نقطه نگاه هست روبستم با ذهنم‌ پرواز داشتم به بی نهایت به احساس به شعور شعف به آروز و رویا چقدر دلنشین بود این صوت وموسیقی انکار تو صوتی یی حسی بی نهایت بود که به  من رسید خدایی برای هر چیزی که درجهان خلق کردی بینهایت سپاس تشکردارم خدایا برای اوا که از تولید صدا شروع میشه به گوش که دریچه  جمع این آوا هست ودرک این صوت چقد باید کاره بشه که اون تولید کرد ولی تو همه یی جا به من عطا کردی خدایا برای هدیه‌ای که تودابن مسبر به من میرسه تشکربی کران 

      خدایا تورویایی عرق شدم تو فضایی حضور پیدادکردم که انباشته از نور تونلی از گل گیاه زیباد هست  من دورنش به سوی  تو درحرکت خو دم یافتم آخر تونل پر بود از نور آخر این تونل تو هستی که  انشالله بهش خواهم  رسید  برای داشتن به خودم افتخار میکنم‌که خدایی مثل تورو هم دارم پرستش میکنم خدایا برای دریافت محبت چقدر باید قدردان باشم‌ کم‌ هست خدای بنده رو دریافتی که این‌ مکان قرار دادی  انکارکل خستکی که تومسبر فبلی طی کرم ازتنم بیرون شد  من آمدم که ترمیم‌کنم همه بدنم دو توبخش ترمیم نیاز به بازسازی دارم هرروز دارم‌ کاره میکنم تحلیل دارم که این بازسازی رو هم‌ مسیر با خالقم انجام بدم میدنم‌ که  همیشه کنار  بوده هست 

      برای درک این موضوع به خیلی  چیزهای و کارهای که برای من انجام داده ولی من اصلا بهش توجه نداشتم رو هی مرور دارم الهامات بوده هست فقط این بخش گوش که بشنوه اون و ازاعماق وجود بجوشه بیرون بریزه  درک بشه لمس بشه وبهش عمل بشه کافی همه کار هست ای کاشی پسته نباشه که اگه شنوایی داشتم عمل کردم در و باوره باشه دنیای بسیار زیبا رو خواهیم داشت 

      سلام بر استاد آقای عطاروشن من با این موسقی فقط دارم‌ گوش می‌کنم هنوز متن رونخواندم تو دنیای زیبای من عرق کرده چقدربرای این موسقی افکارعالی دورقم زد از این بایت از شما استادم‌ بسیار تشکردارم عمق این موسقی برای من  که ویی دنیای عجبی رو داره می سازه باهش بیسار ارتباط برقرار کردم  انکار هرضربه که به این دستگاه زده میشه یی تصویر زیبار میادجلوی جشم‌حتی گفتم یی منت فقط برای این دریافت بنویسم تا با خواندن متن بازم یی دیدگاه دیگه روبنویسم مهم برای این دنیای هست که حال دارم‌ تجربه میکنم حال عجبی به من داره میدهد حس ازدای که وتواهنک هست حس نشاط و آرامش که داره گوار همه دوستان باشه من‌ که  لذتی بی انداره رو بردم  تشکرازحس تظر رشما ودرک خودم و از همین موسقی بود برای همه روزهای بسیار پرنشاط با دلی ارام‌ وخوش اروز دارم 

      ازوفتی به یاد دارم تو خانوده من کاره کردن خانم  یی اشتباه به حساب می امد اصلا این کاره کردن اونم  بیرون منرل برای یی خانم کاره بهیوده حساب میشد تو کل خانوده من فقط ،یی دختر  عمه کاره می‌کرد و کلی ازکاره کرداون حرف حدیث بود که کارهش درست نیست  من چون تحصیل نیمه کاره رها کرم برای لذت بشتربردن و درامد داشتن وارد آموزش  آرایشگری شدم‌ دو تا سالن آرایشگری روبرای آمورش طی کردم چون دوست داشتم استقال مالی داشته باشم بعد از گرفتم دپیلم آرایشگری فوری تو منزل خونه خودمون یی اتاق کوچک برداشتم یی آرایشگاه  کوجک درست کردم  وسایل  خریدم سشوار ایستاده و کمی آرایشگاه رونق  گرفت اون زمان هدفم داشتن یی آرایشگاه بود به سطح بزرگتر شدن فکر نکردم‌ تو ذهنم‌ سنم‌ کم بود  ۱۹ سالم بود  گفتم همین رونق  بگیره  کارم راه بندازه بس هست  چون توخانواده من فانع بودن  نشونه خوب بود نشانه زیادی نخواستن که اون گناه حساب میشد بود اگه یی نون داشته باشی امورات رفع بشه این‌. نشونه درستی  فکر خانوداه من بود تو اطراف هم‌کسی اصلا این دید نداشت فقط اون خانمی که برای باره دوم‌ من‌ توسالن  ارایشکاه کاره رو به شکل بهتری یادمیگرفتم‌ میدیم اون خانم‌ کاریهای انجام میده که نسبت به هرخانم دبگه اون زمان انجام نمی داد خرید مغازه و خونه و خرید  جهیزیه برای دخترها شو خودش انجام میده برای من‌ تو سن ۱۸ سالی کلی تعجب داشت یی خانم ابن کاره رو جطور انجام میده تو نگاه این کاره فقط،برای یی آقا بود نه یی خانم  این کاره ایشون کلی  افکار تازه به من میداد که من می‌توانم از این‌ کاره انجام بدم درآینده 

      طولی  نکشید که همسرم به خواستگاری من امد ازدواج من صورت گرفت تو خانواده همسرم که دیگه اصلا این‌ کار  حرفش نزن کاره کردن خانم‌ به هیج وج قابل فبول نیود که یی خانم‌ کاره کنه چه توخونه وچه توبیرون یی خانواده کاملا سنتی که وظیفه مرد رفع نیاز کل خانوداه هست این‌ اشتباه هست که خانم‌کاره کنه این کاره نشانه خوب نبودن اون آقا هست همسر مرد پرتلاش بود باره برای همین استقال مالی من باهش مشکل داشتم اون اصلا فبول نداست که خانمش کاره کنه حتی اول اجازه داد ارایشکام باز کنم‌ وفتی مشتریهای زیادشدن رفت آمد زیاد شد گفت براش سخت هست تو خانوداهش براش حرف هست و اجازه نداد ادامه بدم همه هزینها رو تا همین زمان به عهد خودش بوده به شکرخدا چیزی کم ندارم وضعیت مآلی خوبی رو هم به شکرخدا دارم 

       ولی من دوست داشتم استقال مالی رو تجربه کنم‌ بینم‌ خانمی که کاره می کنه چطور این کاره انجام‌ میده  جطورمبتوان هم‌کاره کنه وهم بچه داری میکنه هم منزل داری این حس رو دوست داشتم تجربه کنم 

       پیش بعضی که صحبت میکردم اگه خانم بودن هی میگفتم خدادتو. شکرکن چرا میخواهی خودت به درسر بندازی بزا اون‌کاره کنه تو ارامش داشته باش ولی حس این استقال مال برام شیرین بود تواون زمان من هدف خواستی نداشتم یی زمان یی کاری تو جامعه مدل میشد هنریی بود من فوری اون کاره یادگرفته برای دل خوشی خودم انجام میدا تابلو کرده تو منزل استفاده می‌کردم حالا که دقت میکنم هدف بلند مدتی اصلا نداشت کل هدف برای به نصف سال بیشتر نبود سال جندین  هدف دیگه دنبال هم نبود ازاین شاخه به اون شاخه پرش داشتم یادگرفتم انجام دادم تابلو ساختم توچندین هنر برای خودم بلد کاره شدم ولی اون رها کرده به دنبال یی کاره دیگه میرفتم اون رشد نمی‌داد  اصلا چیزی به عنوان هدف بلند مدت نداشتم 

      مثل یی برگی که روی آب هست موج آب اون به هر طرفی که  بخواد میبره اون زمان تو فکرم داشتم بهترین کاره رو انجام میدادم‌ ولی حالا که تواین مسیر قرار گرفتم‌ به خودم‌ هیچ کودم ازابن هنرها رو به شکل رشد پیش رفت دنبال نکردم  چون اون فقط تونگاه خودت دیدی  اگه اون هنر وکاره رو ازخداوند خواستی بودی اون کاره به شکل رشد وپشرفت به شکل ایده والهمات به تو داده می‌ شد ورگه گوش شنوای داشتی تو یکی ازراین همه هنر کار پر سودی رو داشتی حالا که دارم‌ تواین‌مسیر کل مشکلتی ان که دارن رو برطرف میکنم چون اول ازخداوند درخواست داشتم  درنتیجه مرحله به مرحله اول دارم رشد میکنم‌ مرحله به مرحله هم ایده جدید مسیر تازه هدف خوب برای اوح میشه چون ازخالقم خواستم در نتیجه اول تومسیر لاغری من قراردادم حمایت کرد که ادامه بدم تو جندین مسیر من هدایت کرد آلهامات  به من داد من کل ابن یی سال تو بهترین  زمان زندگی خودم دربالای نقطه اوج پیشرفت رشد قرار گرفتم کاری خودم نگاه من‌ اصلا برای من امکان نداشت کل کارهای که طی این ۵۶ سال انجام نداده بودم همه به یی باره دارم انجام میدم کلاس زبان دارم کاره میکنم‌ حتی امروز معلم زبان ازاین‌که من ۳ هفته هست بخاطرمشکلاتی برای همسرم داشتم‌ تنواستم اون وخانم روببنم توکلاس اولین حرفش گفت که دلش برای من بسیارتنک شده بوده این‌ومحبت ازخداوند دارم اون خانم جوان با ۲۳ سال سن هست  من که دلم براش تنک شده بود ولی فکرنمی کردم اون خانم دلش برای من‌ تنک‌ شده باشه اون به واین حد  خدایا شکرت ازمحبتی که بین انسانها قرار  دادی 

       جندین مسبر کاره دارم وانجام میدم اصلا دلسری نشدم  امید که تواوج هست دارم به فکر ایده‌ای که خداوند به من داده برای استقال مالی کاره میکنم‌تو این شرایط مریضی همسرم بسیار ارام هستم دارم کارهایی هرمسبرم روانجام‌. میدم‌ به تمرین هر دو  مسیرم رسیدگی میکنم مهمانی داری دارم حسم حالم به شکر خدا  توبخش عالیش می گزراه این همه دست آورد برای من یعنی  معجزه تازه  به شکرخدا دیگه تو منزل بدون عصا راه میریم  این همه کاره ارلطف نظر  خدادند تو این چندماه برام اتفاق افتاده اگه به حساب عمر رفته حساب کنم کاره صد شب  تویی شب برام خدایی مهربان انجام  داده میدنم تو ادامه مسیر دست آورد  خیلی بیشتری انتظارم می کشه برای هدایت خداوند که ازته فبلم  ازش خواستم بانو حضرت زهرا (ص) واسطه این امر خواستم پس دست اوردم به نگاه خودم برای من که عالی عالی عالی بوده خدایا تسکروسپاس بی کران 

      خدا پشت وپنا هتون یا حق. حق نگه دارتون 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار زینب ندرلو
      1402/11/16 17:59
      مدت عضویت: 547 روز
      امتیاز کاربر: 6985 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 952 کلمه

      به نام خدای مهربان  

      من به برنامه الهی ایمان دارم  

      وقتی برای بار اول این متن رو خوندم ک داستان استاد رو با اینهمه جزئیات خوندم با خودم گفتم که من چنین تجربه ای نداشتم چقدر لذت بخش !چقدر خدا قشنگ برنامه اش رو چیده ولی دفعه دوم و سوم که خوندم و یکم رو اتفاقات زندگی ام زوم کردم دیدم منم تجربه های اینچنینی دارم و چقدر انسان فراموشکار  

      از خدای مهربونم طلب بخشش میکنم که اینهمه لطف و کرمش رو فراموش میکنم 

      چند سال پیش این خواسته در من شکل گرفت که رانندگی یاد بگیرم

       اولین قدم تجسم بود روزها تجسم میکردم که من راننده شدم و راحت میرم خونه مامانم و کارهامو خودم انجام میدم 

      درست یادم نیست چند روز بعدش ولی دختر عموم پیام داد و گفت هستی بریم کلاس رانندگی گفتم چقدر جالب من هم به فکرش بودم ولی جرات اقدام کردن نداشتم خلاصه با هم کلاس رو نوشتیم و شروع کردیم بعد از اومدن گواهینامه چون

      خونه هامون نزدیک هم بود همیشه وقت خلوت ماشین رو برمیداشتم و تمرین میکردیم تا اینکه دختر همسایمون که رانندگی اش خیلی خوب بود قبول کزد که باهامون بیاد و آموزش بده ولی من از شلوغی شهر میترسیدم و دوست داشتم جایی باشه که خلوت تر باشه راحت پارک کردن و دور زدن و دنده عقب رو بتونم تمرین‌کنم

       همون روزا هدایت شدم که پسرم رو کلاس سفال بنویسم و خیابونی که کلاس توش بود دقیقا همون جیزی بود که من میخواستم 

      شب ها با همسرم میرفتم و تمرین میکردم تا اینکه به مرحله ای رسیدم که خودم ماشین رو برمیداشتم و میرفتم برای تمرین 

      شاید ایده ثبت نام پسرم به ظاهر ربطی به آرزوی من نداشت 

      ولی من هر شب با ذوق میرفتم تو اون خیابون و چون یه جورایی خیالم از شلوغی راحت بود بدون دغدغه و استرس اونجا تمرین میکردم  

      یا مورد دیگه ای که برام در مورد لاغری بود این بود که این خواسته در وجودم شکل گرفت که کاش راهی بود که بتونم بدون رژیم یا ورزش لاغر بشم و قدم  به قدم هدایت شدم به این سایت  

      اصلا وقتی ریز شدم تدی زندگیم دیدم چقدر خداوند بعصی برنامه های الهی رو خوشگل برام چیده و من متوجه نبودم  

      مهم نیست که برنامه ریزی شما برای رسیدن به هدف چقدر صحیح یا غلط باشد بلکه فقط مهم است که برای زندگی کردن هدف داشته باشید و در جهت تحقق خواسته خود قدم بردارید. 

      من یه سری هدف ها برای خودم مشخص میکردم و درگیر این میشدم نکنه این راهی که دارم میرم اشتباه باشه و این اتفکر خیلی مواقع باعث شد که من حرکتی نکنم.

      من یاد گرفتم که باید هدف مشخص کنم و براش برنامه ای که الان میدونم درسته انجام بدم شروع که بکنم دیگه تنها نیستم خداوند برنامه الهی رو بهم میگه  

      خیلی از کارها رو انجام دادم که به نطرم بی اهمیت هست ولی وقتی داستان شما رو خوندم و فهمیدم برای کسب و کار اینترنی با سایت ابزار و یراق شروع کردید متوجه شدم خواسته داشتید و براش قدم برداشتید  

      پس بعداز درخواست خواسته باید از خودم بپرسم الان چه کاری میتونم بکنم ؟ 

      وقتی شروع به اقدام کردن برای تحقق خواسته خود می کنید خداوند برنامه الهی یا نقشه راهی که شما را به هدف خود می رساند طرح ریزی کرده و قدم به قدم آن را به شما الهام می کند. 

      این بند بهترین باور برای کسی مثل من که از شروع کردن می‌ترسه هست 

      وقتی تو شروع میکنی خداوند برنامه الهی رو به تو الهام میکنه تا وقتی تو قدمی برنداشتی انتطاری هم نمیتونی داشته باشی  

      یعنی تو این مقاله به یه سوالی که مدت هاست ذهنم رو درگیر کرده بود که نکنه این ایده ای که به ذهنم رسیده ایده درست نباشه نکنه علاقه ام نباشه حرکتی نمیکردم  

      ولی من هدف داشتم و اقدام نمیکردم اونم بخاطر این ترس ولی حالا همین بند جواب منو داد و قشنگ حس کردم خدا بهم گفت این مسیری که میری درسته تو نگران درست و غلطی و چطوری و کی نشو تو مسیر خدا بهمون ایده های ساده که اتفاقا با شرایط یکسان هست رو میده  

      همیشه برام این سوال بود یعنی چی ایده مناسب با شرایط ،و امروز خیلی خوشحالم که داستان شما رو اینجا خوندم همین ایده های ساده ای که شما به معازه بغلی بگید که می‌خواهید سایت راه اندازی کنید یا به برادرتان داستان راه اندازی سایت رو بگید یا برای مطرح کردن تمرینات گروه بزنید ایده هایی که با شرایط شما جور  

      نیازی نیست زجر بکشی تو برای لذت بردن از نعمت های خدا باید هدف و ارزو داشته  باشی و در جهتش هر چیزی که به ذهنت میرسه قدم برداری  

      و یه نکته ای هم که یادگرفتم این بود در مورد اینکه چرا میخوام این خواسته رو داشته باشم وقت بزارم و بنویسم در موردش صحبت کنم که تصمیم گرفتم بعد از این این کار رو انجام بدم و باید از خودم بپرسم برای رسیدن به فلان هدف من الان چه قدمی میتونم بردارم 

      و به یه سوال دیگه ام هم پاسخ داده شد تو این متن که قدم برداشتن میتونه خوندن یا صحبت کردن یا نوشتن حتی در مورد اون خواسته باشه یا حتی تصورشبعد برنامه الهی اجرا میشه و دستای خدا به کمکمون میاد ایده ها بهمون گفته میشه  

      وقتی داشتم اون قسمت از داستان شما رو میخوندم که گفتید دوست دااشتیداموزش ببینید ولی از طرفی   کارای مغازه نمیزاشت و شما دوست داشتید از مسائل حاشیه ای به دور باشید خیلی به من امید داد 

      من دوست داشتم یوتیوب رو یادبگیرم ولی میدیدم کسایی که آموزش میدن خیلی تو حاشیه هستن و تقریبا هر کسی آموزش میداد اینجوری بود و یه نفرم که  فک میکردم بهتر آموزش میداد هزینه دوره اش خیلی گرون بود و با شرایط الان من نمیخوندولی  به این فکر نکرده بودم میتونم این درخواست هم از خدا بدم که آموزش رو از کسی ببینم که خیلی تو حاشیه نباشه و نکات مهم رو بهم بگه و با شرایط ام جور باشه و امروز این درخواست در من شکل گرفت و ایمان دارم که اگر برای استادم  شده برای من هم میشه  

      از راهی که فکرش را نمیکنم

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 28 از 6 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فریبا فروغی
      1402/11/16 17:39
      مدت عضویت: 762 روز
      امتیاز کاربر: 17435 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 608 کلمه

      باسلام خدمت شما استاد عزیز 

      با توجه به درک من از مطالب خوانده شده از این فایل دریافتم که خواستن به همراه احساس خوب و تلاش کردن و شروع کردن حتی از صفر مهم‌ترین راه رسیدن است،

      و حتی در زندگی بعضی وقتا ترسیده‌ایم که شروع کنیم یا کاری رو انجام بدیم و این اشتباه است که با نگرانی یا احساس بد به انجام کاری فکر کنیم،

      مثلاً من در زندگی خودم اهداف زیادی داشتم که به اون‌ها برسند و تجربه کنم یکی از این اهداف تغییر خودم از ناراحتی به شادی بوده،

      و این هدف رو تعیین کرده بودم که باید و حتماً به اون برسم و یک انسان متفاوت باشم که در هر شرایطی آرامش داره و شاد هست،

      خیلی اهداف دیگه زیادی داشتم مثلاً خودم رو دوست داشته باشم و احساس بدی در رابطه با خودم نداشته باشم رابطه خوبی با دیگران داشته باشم اخلاق خوبی داشته باشم صبر و حوصله زیادی در ارتباط با دیگران داشته باشم،

      کارهای مفیدی برای خودم انجام بدم مثل آموزش نقاشی و یا یاد گرفتن یک موسیقی یا آگاهی ذهن خودم رو بالا ببرم یا زبان انگلیسی خیلی خوبی رو بتونم یاد بگیرم،

      و الان که این روزها برمی‌گردم و به گذشته خودم نگاه می‌کنم بیشتر این احساسات خوب و این خواسته‌های خودم رو تجربه کردم و بهشون رسیدم حتی بیشتر هم دریافت کردم،

      مثل سلامتی مثل آرامش احساس خوب در رابطه با شروع هر روزم مثل دوست داشتن خودم من دیگه هیچ چیزی و هیچ حرفی از طرف دیگران ناراحتم نمی‌کنه و اون احساس خوب درونی من عمیق شده و حتی آرامش واقعی رو تجربه کردم،

      روزهایی که مشغول رسیدن به اهداف خودم بودم همیشه سعی می‌کردم که با ورودم سایت احساس خوبی رو دریافت کنم در رابطه با ادامه زندگیم شوق و ذوق انگیزه و برنامه‌ریزی داشته باشم برای روزهای خودم تعیین می‌کردم که امروز خودم رو چه برنامه‌ریزی داشته باشم 

      مثلاً از خواب که بیدار می‌شم یک صبحانه کامل و سالم رو بخورم و بعد دفتر فرصت دیگر خودم رو بنویسم و از خدا بابت اینکه دوباره زنده هستم و احساس خوبی دارم سپاسگزاری کنم،

      بعد وارد سایت بشم و یک آگاهی جدید به ذهن خودم بدم و تمرینات خوبم رو با ذوق و شوق بنویسم لذت ببرم از خواندن و گوش دادن حرف‌های زیبای شما،

      الان که به لیست آرزوهای خودم در فایل مقدمه نگاه می‌کنم و اونا رو مرور کردم می‌بینم که در این مسیر به کمک خداوند به بیشتر اون خواسته‌ها رسیدم و حتی از اون‌ها هم بیشتر دریافت کردم یعنی نه تنها که به تمام اون خواسته‌ها رسیدم،

      به هدف‌ها و خواسته‌های زیبای دیگری هم در زندگی خودم رسیدم و اصلاً در مسیر رسیدن به اون‌ها سختی یا کار سختی یا تلاشی و تقلایی انجام ندادم،

      من هر روز در دفتر خواسته‌های خودم فقط با احساس خوب می‌نوشتم و از خدا می‌خواستم و ایمان داشتم که با حس خوب و اراده خداوند زمانش که برسه به تمام هدف‌ها و آرزوها و خواسته‌هام می‌رسم و اون‌ها را در زندگیم تجربه می‌کنم،

      من امروز مطمئنم که باکمک خداوند زندگی من زیباتر و قشنگ‌تر است و با اراده اون تمام گره‌های زندگیم رو باز کردم،

      من امروز از نوشتن این تمرین‌ها بسیار خوشحالم و لذت می‌برم که به این درک و آگاهی رسیدم و اون انسان چند سال پیش خودم رو حتی به یاد نمی‌ارم خیلی خوشحالم از اینکه در مسیر شناخت خدا و سپاسگزاری و رسیدن به خواسته‌های خوبم هستم و من تعهد می‌دهم که در این مسیر خوب می‌مانم زیرا که سلامتی آرامش عشق و مهربانی را اموختم و زندگی برای من زیباتر و قشنگ‌تر از گذشته هست زیرا در گذشته نگاه دیگری داشتم و الان که نگاه زیباتری به دنیا و داشته‌هام دارم احساس من بهتر است هر روز هست،

      من دوست دارم که هر روز بهترین خودم باشم،

      باتشکرازشما 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 16 از 4 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار Maahsaaa
      1402/11/16 12:28
      مدت عضویت: 399 روز
      امتیاز کاربر: 12205 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,157 کلمه

      از امروز میدونم خدا مدیر برنامه های من هست پس مطمئنم بهترین و شگفت انگیزترین برنامه ها رو واسه رسیدن به خواسته هام میچینه و از شگفت انگیزترین مسیرها منو به رویام میرسونه .

      من به برنامه های تنها و قدرتمندین خالق هستی ایمان و بهش اعتماد مطلق دارم.میبینم که داره بهم لبخند میزنه و میگه خیالت راحت دارم برنامه اساسی میریزم برای شفا و درمانت. طوری که الان فکرش رو هم نمیکنی. 

      میشنوم که میگه تو این مسیر به شگفتی های زیادی میرسی غیر از شفا. یه پکیج پر از شگفتی و حس خوب رو یکجا نصیبت می کنم چون من خدام.ازم کم برنمیاد باید زیاد بدم.

      من هدفم رو تعیین کردم.مهمترین و دست نیافتنی ترین هدف و چالش زندگیم رو به خداوند جهان اعلام کردم و از الان منتظر نشونه ها هستم. هنوز هیچ ایده ای دریافت نکردم ولی عجله ندارم و اجازه میدم خداوند طبق برنامه بینظیر خودش قدم به قدم جلو ببره .

      شاید یه روز صبح از خواب پاشم ببینم هیچ اثری از بیماری نیست و همونطور که تو خواب مبتلا شدم تو خواب هم درمان بشم. هیچ چیز از دستگاه با عظمت خداوند بعید نیست.

      شاید پزشکی در گوشه ای از جهان پیدا شد که علم و توانایی درمان معجزه آسای بیماری رو داشته باشه و از همین مسیر مهاجرت هم رقم بخوره.

       یه آرزوی که سالهاست دارم و رسیدن بهش تو ذهنم خیلی سخته چون دیگران رو دیدم که سال ها در تلاش بودن برای مهاجرت.

      شاید در همین شهر کوچیک خودمون یا کشور خودمون پزشکی یا دستگاهی پیدا شد که بتونه قطعی و کامل و معجزه اسا درمان کنه. شاید امکاناتی در اطرافم باشه که الان از دید من پنهان هستن و با ایده های الهی نمایان بشن.

      فقط میدونم که فرایند شفای من شروع شده و در جریان برنامه کائنات قرار گرفته و کائنات درحال رصد و جستجو برای یافتن و ارائه ایده و مسیر هست.

      با اشتیاق و حس خوب در مسیر و منتظر نشانه ها هستم و میدونم که بزودی نمایان میشن.هرکاری که لازم باشه انجام میدم مثل نوشتن در سایت مراقبت از حس خوبم و پرهیز از فکر کردن به بیماری و ناامیدی. با حس خوب روند درمان فعلی رو انجام میدم و به امید بهبود سریعتر.

      • یکی دیگه از اهداف من مهاجرت به استرالیاست . از 15 سال پیش تمایل به مهاجرت در من شکل گرفت و همیشه در حد یه رویا که ممکنه محقق بشه بهش نگاه میکردم ولی از پارسال بخصوص بعد از بیماری به شکل جدی دارم بهش فکر می کنم و در حال برنامه ریزی برای محقق کردن اون بودم ولی چون با دید خودم نه خداوند برنامه ریزی می کنم خیلی ناامید و سخت و دور از دسترس میدیدمش.

      مسیر که بهش فکر می کردم دوستی داشتم که الان در اداره مهاجرت استرالیا شاغل هست و خیلی روی کمک اون حساب کرده بودم ولی متاسفانه شماره تماسش در اختیار کسی قرار نمیده و قصد همکاری نداره.

      این مسیری بود که با دید خودم بهش فکر کردم و فکر میکردم به راحتترین راه با این روش میتونم مهاجرت کنم ولی مطمئنم خداوند مسیرهای قشنگتری واسم در نظر گرفته چرا که همه مسیرها متعلق به خداست و اگه یکی رو بسته حتما به نفعم نبوده و برنامه های بهتری در نظر داره.

      • هدف دیگه من داشتن سلامت کامل جسمی و روانی تا اخر عمر هست طوری که همیشه بی نیاز از دکتر باشم.الان بعد از بیماری به ارزش نعمت سلامتی پی بردم و تا قبل از اون هدف سلامتی یه مورد خیلی بی اهمیت و صرف توصیه اساتید بود ولی الان با تمام وجود میفهمم و درک می کنم که بالاترین نعمت هست و بدون سلامتی داشتن سایر نعمت ها اصلا لذت بخش نیست. چون باید سلامت باشی تا بتونی از اونها استفاده کنی. هدف لاغری هم تو دل هدف سلامتی باید بدست بیارم چون چاقی هم یه نوع بیماری و لاغری شفای اون هست. مسیری که بهش فکر می کنم بودن در دوره های تناسب فکری هست و دارم به نتایجی میرسم امیدورام نشانه های الهی بیشتری دریافت کنم برای رسیدن سریعتر به لاغری و سلامتی.فکر می کنم با لاغر شدن بخش زیادی از بیماریهای جسمی و روحی خودبخود بهبود پیدا کنن.و اصلا لاغری رو منبع سلامتی و زیبایی میدونم.فکر می کنم همین که ادم لاغر باشه خودبخود سالم هم هست.
      • هدف دیگه من شناخت و اصلاح ذهن و تغییر اون به ذهن مثبت هست. چون فکر می کنم پایه و اساس شکل گیری همه آرزوها در همه جنبه های زندگی داشتن ذهن سالم و مثبت هست.فعلا هیچ راهکار جدیدی واسش ندارم بجز راهکارهای قبلی که گرفتن مشاوره و کسب اطلاعات راجع به ذهن و مغز هست که در دوره های تناسب فکری هم اطلاعات بسیار ارزشمندی در این زمینه کسب کردم.
      • هدف دیگه من اصلاح روابطم هست.فکر می کنم این هدف هم فوق العاده مهم و ضروری هست چون از روانشناس ها شنیدم که مهمترین عامل داشتن ارامش و حس خوب ،روابط خوب هست . فقط با آرامش و حس خوب میشه به سایر خواسته ها رسید. فکر می کنم همه اهداف تو دل هم هستن مثلا برای داشتن روابط خوب باید ذهن مثبت و سالم داشته باشید و سلامت جسمی و روانی برخوردار باشید.وقتی به یکی از اهداف برسید سایر هدفها خودبخود ظاهر میشن.
      • من با گذشت سالیان عمرم فهمیدم که اهداف معنوی خیلی مهمتر از اهداف مادی هستن در حالیکه می بینم خودم و اکثریت مردم همیشه در حال پیگیری اهداف مادی بوده و هستند.هرچند اهداف مادی مهم و ضروری هستن ولی بدون داشتن سلامت یا ذهن سالم و مثبت یا روابط خوب واقعا مادیات خیلی به چشم نمیان.
      • اهداف گذشته من که به اونها رسیدم یکی داشتن استقلال مالی و مکانی بود که بخاطر شرایط کارم خیلی سریع به اون رسیدم. 
      • دیگری ادامه تحصیل در دانشگاه دولتی بود که با حس خیلی خوب و اشتیاق درس میخوندم. یادمه صبح زود بیدار میشدم در سکوت خانه همزمان با شنیدن صدای اهسته خواننده محبوبم مطالعه میکردم و لذت میبردم از درس خواندن. همچنین به کتابخانه عمومی شهر رفته و از بودن در فضای سالن مطالعه و دیدن افراد هم هدف لذت میبردم و الان خاطرات بسیار شیرینی از فضای اون موقع دارم و همیشه مرور میشه تو ذهنم.
      • هدف دیگه من در گذشته داشتن شغل ثابت مرتبط با رشته تحصیلی و حقوق معین بود که در کمال تعجب اولین حقوقم دققیا همون عددی بود که تعیین کرده بودم با اینکه خیلی از رنج حقوقی رایج سازمان ها بیشتر بود ولی بهش رسیدم.یادمه با چه شور و اشتیاقی منابع ازمون های استخدامی رو سرچ و مطالعه میکردم . چقددددر ذوق و شوق داشتم برای کار کردن و چقدددر تلاش میکردم برای رسیدن به خواسته ام. هر هفته روزنامه بازار کار و سایر منابع رو تهیه میکردم برای اطلاع از استخدام ها . 
      • هدف دیگه من رفتن به یه مسافرت طولانی با همه امکانات بود که تو دل یه هدف دیگه واسم محقق شد. برای اموزش بدو خدمت قبل از استخدام به مدت یک ماه و نیم در بهترین نقطه شمال و تهران مهمان شرکت بودیم با تمام امکانات رفاهی بصورت رایگان.
      • وقتی همه چیز رو به خدا بسپاری طوری واست رقم میخوره که فکرشم نمیکردی.
      • واقعا “خدا برای بنده اش کافیست”
      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 22 از 5 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      مشاهده پاسخ ها
        آواتار صالحه
        1402/11/17 07:48
        مدت عضویت: 677 روز
        امتیاز کاربر: 53376 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
        همیاری
        محتوای دیدگاه: 391 کلمه

        سلام دوست عزیز 

        برای خضور دراین سایت به شماوتبرک میگم‌کل ارزوی  که دارید همه وهمه تو این مسیربه شما بی کم‌کاست میرسه من‌ کلی مشکل داستم تواین سن همه شیما استفادکردم نشو طی این یی سال دست اودرم توهمه مسیرهای که شما آروز داری کم‌کم‌داره  به شکل واقعیت زندکی من تبدیل میشه  من برای به دست آوردن این دست آورد  اول باوره کردم که مسبر درست هست فبول کردم که توکل ابن دست نیافتن خودم‌ مقصر هیستم مرحله به مرحله کار کردم وشد این زمان که داره به  من نتیجه میدهدتوزمبنه لاغری توزمینه رابطه توزمینه سلامتی وبه تازکی توزمین استقال مالی همه  دست آورد من تو مرحله اولش هست   با ادامه دادن واستمرا این نهادها رشد کرده به بار خواهد نشت 

        اول باوره سفت سختی برای خودن ایجادکن که این مسیر حتما به شما کمک خواهد کرد من چنان امید داشتم با کاره کردن تواین یی سال اون امید تبدیل شده به اطمینان ویقین کامل دارم کاره روی خودم رو هرروز انجام میدم کم  نمیارم ورشد پشرفت خیلی عالی تونگاه خودم کسب کردم توزمنیه سلامتی من دومسیر زندکی با ادره خ