0

تحقق آرزوها با قدرت ذهن (گام ۱۶)

تحقق آرزوها
اندازه متن

برآورده شدن آرزوها یکی از چالش های ذهن بشر است.

هر انسانی با توجه به محتویات ذهنی اش درباره شرایط زندگی خود آرزوهایی در سر دارد، اما هرگز به آنها نمی رسد.

چرا انسان ها در برآورده شدن آرزوها خود با مشکل مواجه می شوند؟!

نقش خداوند در سرونشت

تا همین چند سال قبل تصور می کردم هرآنچه هستم را خداوند به عنوان سرنوشت برای من رقم زده است و وظیفه من صبر کردن و شکرگزاری خداوند به خاطر همه مسائلی بود که در زندگی داشتم.

حتما شما هم شنیده اید: “خدایا به خاطر داده ها و نداده هایت شکر”

یادم میاد مادرم به خاطر گله و شکایت کردن من از روزگار همیشه می گفت به همینی که داری قانع باش و خدا رو شکر کن.

من هم سعی می کردم به صورت کلامی از عبارت “خدایا شکرت” استفاده کنم اما هیچ وقت این تشکر کردن از ته قلب و از روی رضایت و شادی نبود بلکه از روی ترس و نگرانی از اینکه مبادا خدا شرایط منو سخت تر کنه یا بلای بیشتری سر من بیاره از خدا تشکر می کردم.

از بچگی بارها شنیده بودم که پدر و مادرم در مکالمات خود عنوان می کردند: “باز خدا رو شکر ما اینو دارم، بیچاره فلانی که همینم نداره”.

بارها از مادرم شنیده بودم که به پدرم می گفت: “از خدا بخواد ایشالا جورش می کنه” اما هیچ وقت چیزهایی که پدرم دوست داشت براش جور نشد.

و از طرفی بارها شاهد گله و شکایت های اطرافیانم بودم که به خدا شکایت می کردند که این چه بلایی بود سر ما آوردی؟!!

در گفته هاشون ابراز تعجب می کردند که چرا فلانی انقدر زحمت کشید تا به جایی برسه حالا که می خواست یه کم خوش کنه این بلا سرش اومد؟!

تصویری که از خداوند در ذهن من ایجاد شده بود مانند دعوایی بود که بین خدا و انسان ها در جریانه و انسان ها همواره در تلاش هستند که خداوند را از نحوه زندگی و عبادن خود راضی کنند اما خداوند هرگز از انسان ها راضی نیست و به همین دلیل دنبال فرصته که بلا سرشون بیاره.

تصور می کردم زندگی کردن یعنی تلاش کردن برای راضی کردن خداوند، یعنی تحمل سختی ها و رنج های ناشی از امتحانات الهی، یعنی قناعت کردن و راضی بودن به رضای خداوند که البته رضای خداوند معمولا سختی ها و ناملایمات بود.

رابطه من و خداوند

سی و پنج سال با این شنیده ها و افکار زندگی کردم و هرآنچه در زندگی تجربه می کردم تایید می کرد که من به این دنیا آمده ام تا همواره مورد امتحان الهی قرار بگیرم و در مقابل به اندازه ای که صیر می کنم و از قضا و قدر خداوند راضی باشم در دنیای آخرت به من پاداش داده خواهد شد.

به ظاهر و از روی ترس همیشه ابراز رضایت از زندگی و شرایطی که داشتم می کردم و خدا رو شکر می کردم که خدا می تونست شرایط منو بدتر کنه ولی به من لطف داشته و بدتر نکرده ولی در اعماق قلبم دل خوشی از خداوند نداشتم.

همیشه شرایط خودم رو با افرادی که به نظرم بهتر از من زندگی می کردند مقایسه می کردم و از دست خدا شاکی بودم که چرا من باید در این شرایط باشم اما دیگری در آن شرایط باید باشد.

بارها با خودم فکر می کردم و البته به دیگران هم می گفتم که:

چرا خدا منو در ایران به دنیا آورد؟

چرا در خانواده ای ثروتمند متولد نشده ام؟

جرا من نباید مثل فلانی که پدرش اوضاع مالی خوبی داره و همه شرایط زندگی رو براش فراهم کرده باشم؟!

در هر مقطع از زندگی موضوعات زیادی باعث حسرت من می شد.

در دوران کودکی دیدن کیف و کفش و اسباب بازی های دیگران باعث حسرت من می شد.

در دوران نوجوانی دیدن دوچرخه و موتور و پول تو جیبی دیگران باعث حسرت من می شد.

در دوران بزرگسالی ماشین و خونه و لوازم رفاهی که دیگران به واسطه داشتن پدر پول دار داشتند باعث افسوس و ناراحتی من می شد.

شرح حال دوران کودکی و نوجوانی من برای خیلی از افرادی که این مطلب را می خوانند آشنا و قابل درک است چون شرایط همه ما تقریبا مشابه هم بوده است.

تصور کنید، مسائل و مشکلات عینکی و چاق بودن را به دیگر شرایط نامناسب زندگی اضافه کنید چه معجونی درست می شود؟!

برآورده شدن آرزوها

برآورده شدن آرزوها

به لطف خدا زمانی که برای اولین بار فیلم راز را تماشا کردم احساس عجیبی درباره برآورده شدن آرزوها در من شکل گرفت و احساس کردم که می توانم شرایط متفاوتی در زندگی داشته باشم.

خیال خوشی بود که فکر کردن به آن احساس خوبی در من ایجاد می کرد و به همین دلیل پی گیر مطالب مربوط به قانون جذب، برآورده شدن آرزوها و ویدیوهای مرتبط با قانون راز شدم.

چیز زیادی از آنچه درباره برآورده شدن آرزوها گفته می شد درک نمی کردم و بیشتر مانند خواب خوشی بود که برای مدت زمانی مرا از واقعیت زندگی ام فاصله می داد. خواب خوشی که در آن برآورده شدن آرزوها امکان پذیر بود.

هفته ها مشغول تماشای ویدیوهای مختلف درباره قانون راز بودم و حال و هوای خوبی در من ایجاد شده بود.

یک روز که مشغول تماشای ویدیویی در این باره بودم ایده ای در ذهن من شکل گرفت که بدین شرح بود:

اگر واقعا قانون جذب برای برآورده شدن آرزوها جواب می دهد و من به هرچه فکر کنم به واقعیت تبدیل می شود، من می خواهم با این قانون و فکر کردن به لاغری، لاغر شوم.

چرا که اگر از من سوال می شد در مسیر برآورده شدن آرزوها فقط می توانی یک آرزو داشته باشی قطعاً لاغری را بعنوان تنها خواسته و آروزی خود انتخاب می کردم.

در واقع برای توجیه کردن اینکه این حرفها فقط در حد حرف است و نتیجه عملی ندارد تصمیم گرفتم از این قانون برای لاغری استفاده کنم.

از آن روز با اشتیاق عجیبی به دنبال تمرین ها و راهکارهای تمرکز بر لاغری از طریق ذهن و تمرینات مربوط به برآورده شدن آرزوها شدم.

البته در تمام کتاب ها و ویدیوهای قانون جذب اشاره ای به لاغری نشده بود اما من سعی می کردم هر توصیه و تمرینی که برای برآورده شدن آرزوها ارائه می شد را به طریقی تغییر دهم که به لاغری ارتباط پیدا کند.

بعد از مدت کوتاهی در تهیه و تنظیم تمرینات ذهنی برای لاغری مهارت پیدا کردم و به راحتی از هر موضوعی که درباره قانون جذب و برآورده شدن آرزوها بود تمرینات ذهنی برای لاغری تهیه می کردم.

با اشتیاق تمرینات را انجام می دادم و با اینکه نتیجه خاصی کسب نکرده بودم فقط فکر به اینکه اگر بشود به این طریق لاغر شد چقدر می تونه راحت و لذت بخش باشه به تلاش خودم ادامه دادم.

تحقق آرزوی لاغری

ماه ها گذشت و من همچنان مشغول تمرینات ذهنی برای لاغری بودم تا به مرور احساس کردم مقداری شلوار و لباس هایم آزاد شده اند.

از آنجایی که تغییری در خوردن یا فعالیت بدنی خودم ایجاد نکرده بودم باور اینکه واقعا لاغر شده ام برایم سخت بود اما به انجام تمرینات ذهنی برای لاغری عادت کرده بودم و مشغولیات ذهنی خوبی برای من بود چون باعث شده بود به مشکلات و مسائل زندگی ام توجهی نداشته باشم.

به مرور لباس های من آزادتر شد تا اینکه برخی از مشتری های مغازه ابزار و یراق که آن زمان داشتم به من می گفتند آقای عطار چیکار کردی لاغر شدی؟!

شنیدن این جمله از زبان دیگران شور و شوق عجیبی در من ایجاد می کرد چرا که پس از ۳۵ سال برای اولین بار بود که افرادی از من سوال می کردند: چیکار کردی لاغر شدی؟! چون تا قبل از این همیشه درباره چاق تر شدنم شنیده بودم و الان شنیدن درباره لاغر شدنم آن هم بدون رژیم گرفتن و ورزش کردن برای من بسیار ارزشمند و لذت بخش بود.

مسیر لاغری با ذهن را ادامه دادم تا به لطف خدا نتایج عالی کسب کردم و از آنچا بود که نسبت به قدرت ذهن باور و اعتقاد پیدا کردم و تصمیم گرفتم حالا که تونستم با قدرت ذهن پس از سال ها تلاش بی ثمر برای لاغر شدن به این راحتی لاغر شوم از قدرت ذهن برای تغییر سایر جنبه های زندگی ام استفاده کنم.

اینگونه شد که اشتیاق و انگیزه استفاده از قدرت ذهن برای برآورده شدن آرزوها در من شدت پیدا کرد.

به لطف خدا در این چند ساله به همان راحتی که توانستم با استفاده از قدرت ذهن به تناسب اندامی که سال ها در حسرت آن بودم دست پیدا کنم، برآورده شدن آرزوها در سایر جنبه های زندگی را نیز تجربه کردم.

استقبال دیگران از طریقی که باعث لاغری من شد سبب شد تا این بار استفاده از قدرت ذهن برای برآورده شدن آرزوها را با دوستانم به اشتراک بگذارم.

مسیری که مانند لاغری با ذهن سراسر لذت و آسانی و آرامش خواهد بود.

آشنایی با قدرت ذهن در برآورده شدن آرزوها و خلق شرایط ایده آل در زندگی تان به شما احساس قدرت و آرامش می دهد.

احساس می کنید هرآنچه می خواهید داشته باشید یا تجربه کنید را می توانید در زندگی خود فراهم کنید.

تصور کنید تجربه لذت بخش خود در تغییر جسم و خلق شرایط جدید برای خود را این بار در تغییر سایر جنبه های زندگی به کار بگیرید؟

چه شرایطی منتظر شماست؟

آن شرایط وجود دارد مانند لاغری که به وفور برای همه افرادی که اضافه وزن دارند وجود دارد فقط باید به سمت آن حرکت کرد.

خوشبختی و هرآنچه در زندگی می خواهید تجربه کنید به وفور برای همه وجود دارد، فقط باید از مسیر صحیح به سمت آن حرکت کنید تا برآورده شدن آرزوها را به شکل عملی تجربه کنید.

این داستان ادامه دارد ….

منتظر کامنت‌های شما هستیم! 💬👇

همراه همشگی شما: رضا عطارروشن

با دادن ستاره به این مطلب امتیاز بگیرید.

امتیاز 4.29 از 111 رای

فایل صوتی

باکس دانلود

https://tanasobefekri.net/?p=23755
54 نظر توسط کاربران ثبت شده است.
اندازه متن بخش نوشتن دیدگاه:

دیدگاهتان را بنویسید

اندازه متن دیدگاه ها
      آواتار Mali
      ۱۴۰۴/۰۲/۰۱ ۱۸:۵۱
      مدت عضویت: 1015 روز
      امتیاز کاربر: 5810 سطح ۵: هنرجوی متوسطه

      نشان های دریافت شده

      نویسنده عالی (بیش از ۵۰ دیدگاه)
      نویسنده ممتاز (بیش از ۱۰۰ دیدگاه)
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 482 کلمه

      و خدایی که در این نزدیکیست. 

      خدایا چرا باید در خونه ی آدمهایی رو بزنم که خودشون هم اندر خم مشکلاتشون هستن؟؟چرا من مدام از دیگران درخواست کمک کردم؟؟در حالی که هر وقت از خودت کمک خواستم،به ساده ترین روش ممکن راه حل جلوی پام گذاشتی،البته تنها دلیلش اینه که من گاهی خدا رو فراموش میکنم.باید چیکار کنم؟؟به نظرم تنها راهی که میتونه منو به خدا نزدیک کنه،انجام این تمرینهاست،با خدا بشینم حرف بزنم و ازش درخواست کمک کنم.بله تنها راه گذار از این احساس بی کسی و بی پناهی و تکیه کردن به دیگران همین ی راهه.

      سالها بود که در غم و تنهایی خودن بودم و وقتی با دیگران درد و دل میکردم تنها و تنها مقصر خودم بودم،چرا که به جای اینکه بگم خدایا چیکار کنم؟؟مثلا به مشاور و روانشناس و دکتر و دوست میگفتم چیکار کنم توی این شرایط؟؟و اونها جوابهایی به من میدادن که خودشون تجربه کرده بودن و به کار من اصلا نمیومد ولی مدتیه دارم روی لین بعد از زندگیم فکر میکنم و سعی میکنم به جای راهکارهای منطقی و بعضا بی اساس دیگران،از راهکارهایی که خدا بهم میده استفاده میکنم و عجب در این که بسیار آرامش دارم،بسیار آروم تر شدم و به اصطلاح حال دلم خوبه.

      منم قبلا وقتی حرف از پول و ثروت و زندگی آروم میشد مثه دیگران میگفتم هرچقدر پول داشت۶ باشی دردسرهای زیادتری رو تجربه خواهی کرد،و من هرگز درکی از پول داشتن نداشتم،ی جوری این حرفو به زبون می‌آوردم که گویی مال و ثروت زیاد داشتم و ازش لذت نمیبردم،در حالی که برای کوچکترین خواسته هام هم گاهی نمیتونستم قدمی بردارم چون پولی در بساط نبود.الان که فکر میکنم ی تایمی از زندگیم رو داشتم به سختی میگذروندم و همه ی مشکلات من خود پول بود که نداشتم،حدود سه سال میشد که هیچ مانتو و لباسی نتونسته بودم تهیه کنم و من در اندوه و ناراحتی بسیار عمیق به سر میبردم،چرا که من پول نداشتم تا مایحتاج زندگیم رو تهیه کنم و دیگران بهم کمک میکردن و چقدر از بابت اون تجربه های تلخ شاکی بودم،از خودم،از همسرم از خدا. و اون اتفاقات رو همسرم به دید امتحان الهی میدید و می‌گفت بعد از این سختی ها،روزهای خوب و خوش میاد.بله اینم ی دیدگاه منفی بود که بهمون یاد داده بودن که بعد از سختی خوشیه.الان که فکر میکنم میبینم ما خودمون مسبب اون روزای رنج آور بودیم و داشتیم  می‌انداختیم گردن خدا،در حالی که خداوند بد برای ما نخواسته بود ولی ما دوست داشتیم که اینجوری فکر کنیمو خوشحال هم بودیم.ولی به لطف خدا متوجه اشتباهاتم شدم و سعی کردم با عوض کردن دیدگاهم نسبت به خدا زندگیم رو کمی با آرامش تر کنم.بله تمام محقق نشدن آرزوها و خواسته ها در دیدگاه مناسب نداشتن درباره خداست.وقتی من خدا رو سرشار از کرم و سخاوت ببینم قطعا اتفاقات خوبی خواهد افتاد.وقتی خداوند رو روزی دهنده بی منت بدونم،خداوند دروازه های ثروت رو به روی من باز میکنه،به همین سادگی. 

      الهی شکر

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید.
      ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار نرگس عبداللهی
      ۱۴۰۳/۱۱/۱۱ ۱۲:۳۸
      مدت عضویت: 539 روز
      امتیاز کاربر: 8651 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته

      نشان های دریافت شده

      نویسنده عالی (بیش از ۵۰ دیدگاه)
      نویسنده ممتاز (بیش از ۱۰۰ دیدگاه)
      نویسنده حرفه‌ای (بیش از ۱۵۰ دیدگاه)
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 662 کلمه

      سلام ودورد بر استاد عزیزم همین طور که شما فرمودین در این زمینه واقعا خیلی زیاد حرف هست آنقدر زیاد که آدم می‌تونه ساعتها در موردش حرف بزنه ولی بازهم پایانی نداشته باشه در مورد بی نهایت بودن خداوند در مورد بی نهایت بودن خاسته های انسان در مورد بی نهایت بودن ذهن انسان در مورد بی نهایت بودن معجزات خداوند خیلی زیاد از وقتی به این باورها دست پیدا کردم وبا قانون جذب آشنا شدم به همه این رازها پی‌بردم که من میتونم به تمام غیر ممکن هابرسم با کمک خداوند و تغییر دادن افکار و باورهایی که از کودکی ریشه در همه ما داشته و مارو بدجور درگیر کرده م دست و پامو ن بسته واحازه نداده تا بتونیم لذت بیشتری از زندگیمون ببریم باورهای ما در مورد خداوند یکی از همون افکار اشتباه و ریشه دار هست که خدایی عصبانی و شاکی و تلافی گر ونامهربان و فرمانروایی خشمگین بهمون معرفی کردن که فقط باید به داشته های فعلی بسنده کنی درخواست نکنی زیاد نخاهی شکر گزاری کنی باعث خشم خداوند نشوی وگرنه مورد غضب الهی قرار میگیری و زندگی دردناک تری در این دنیا و آخرت در انتظارت هست شما فکر کنید با این نگرش یه بچه چطوری می‌تونه بزرگ بشه آرزو داشته باشه رویا بسازه و بهش برسه قطعا همه ما درگیر این نگرش‌ها بودیم متاسفانه 

      وقتی خدای مهربان من از همه چیز در جهان آفریده واحازه لذت بردن رو به ما داده پس حتما این نعمتها جزعی از وجود اصلی ما بوده وباید ازش استفاده می‌کردیم پس چرا در این دنیا قرار داده شده برای لذت بردن بیشتر بندگان خدا هست 

      وقتی ثروت داری میتونی هم بهترین زندکی رو خودت داشته باشی وهم زندگی خوبی روهم برای اطرافیانت درست کنی 

      بطور مثال وقتی یه پدر اوضاع مالی خوبی داره فرزندان هم میتوننن زندگی بهتری تجربه کننن پس چرا باید خودش و فرزندانش رو از نعمتهاولذتهای الهی منع کنه فقط بخاطر این که طرز فکرش این بوده که افراد ثروتمند افراد مورد تایید خداوند نیستن و باید با فقر نداری به خدا نزدیکتر بشویم وخداوند بیشتر از فقرا راضی هست وسختی کشیدن رو دوست داره ودر آخرت بهمون پاداش میده 

      متاسفانه سالها با این نگرش‌ها بزرگ شدیم ریشه پیدا کردیم وباورش کردیم 

      پدر و عموی من حدود چهل سال پیش باهم به تهران آمدن در حالی که هردو یه شرایط داشتن و یکجا شروع به کار و زندگی کردن بعداز گذشت سالها پدر من آدم ثروتمندی شد که به تمام رویاهای خودش رسید وخیلی خوب زندگی کردیم وحتی به همه ماهم کمک مالی کرد 

      ولی عموی من فردی فقیر ندار ماند و همیشه یادمه گرفتاری های زیادی داشت ودنبال کمک گرفتن از دیگران بود و همسر و فرزندانش هم اوضاع خوبی نداشتن 

      همیشه برام سوال بود چرا ؟

      والان متوجه شدم وقتی به رفتارهای عموی خودم نکاه میکنم میبینم که چطور ذهنی فقیر داشت وفقط به لطف وکمک دیگران امید داشت ودر ذهنش رسیدن به ثروت رو دور میدید و میکفت من شانس ندارم وهمون قدرت ذهن ش هیچوقت باور نمی‌کرد که بتونه به ثروت برسه وخیلی هم عجول بود در کارها ویادم میاد که همیشه میکفت خدا برای ما نمیخاد ومارو با همین روزی کم‌افریده 

      ابن درحالی هست که ما افراد موفق رو جلوی چشم خودمون میبینیم خب اینها مگه از کجا اومدن اونها هم مثل ما بنده خدا هستن وفقط اونا خودشون باور کردن خداشون باور کردن و به نتیجه رسیدن و

      در مورد موضوع چاقی هم همینطور هست وقتی این همه افراد لاغر جلوی چشم ماهست که براحتی میتونیم باهاشون حرف بزنیم و همون مواد غذایی همون آب و هوا همون زندکی شکل ما دارن پس چرا ما چاقیم اونا لاغر جواب تنها در یه جمله هست ما خودمون و توانایی هامون رو باور نمی‌کنیم ذهن ماپر از چاقی و ناتوانی هست و اونها اصلا به این موضوع فکر هم نمیکننن تنها همین فرق رو باهم داریم ودیکر هیچ 

      خداروشکر که به آگاهی رسیدم و میتونم با افکار و رفتار جدید زندگی کنم تمام باورهای اشتباه رو پاک کنم زندکی بهتری داشته باشم من با خدای جدیدم احساس بهتر حال بهتر وزندکی بهتری خواهم داشت 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید.
      ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار منیره.ف
      ۱۴۰۳/۱۰/۱۰ ۰۸:۴۷
      مدت عضویت: 2235 روز
      امتیاز کاربر: 22055 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 36 کلمه

      سلام استاد روز خوش

      این روزها هوا خیلی تمیزه و اسمون ابی ابی به لطف بارندگیهایی که شد 

      استاد اسم این دوره رو باید بزاریم دوره جادو 

      استاد تو کلیپهای اشپزی دیدم نوشابه های زیرو گزاشتین میتونم بپرسم چرا

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید.
      ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
1 3 4 5