0

عجله برای تغییر (قسمت چهارم – 2)

عجله کردن
اندازه متن

برای موفقیت عجله نداشته باشید.

یکی از دلایل اصلی موفق نشدن عجله کردن است.

همه انسانها برای رسیدن به شرایط فعلی هیچ عجله ای نداشته اند اما زمانی که از آنچه هست احساس نارضایتی می کنند و تصمیم می گیرند تغییر کنند برای رسیدن به شرایط جدید عجله می کنند.

پارامتر عجله کردن در قوانین جهان هستی تعریف نشده است و سیستم جهان هستی (کائنات – خداوند) هیچ واکنشی به عجله کردن انسانها نمی دهد.

هیچ موجود زنده ای در طبیعت عجله ای برای زندگی کردن ندارد.

هیچ گیاهی برای رشد کردن عجله نمی کند.

هیچ پرنده ای برای زودتر رسیدن به مقصد عجله نمی کند.

هیچ سیاره ای برای حرکت در مدار خود عجله نمی کند.

اما شاید هر انسانی یک بار در زندگی خود عجله کرده باشد.

چرا طبیعت عجله ندارد

به نظر من علت اینکه طبیعت (شامل موجودات،‌ سیارات و …) هیچوقت اسیر عجله کردن نمی شود به این دلیل است که قادر به تغییر برنامه ریزی ذهن خود نیست.

هیچ پرنده ای قادر به تغییر غریزه خود نیست و تمام رفتارش بر اساس غریزه اش صورت می گیرد.

هیچ گیاهی قادر به تغییر برنامه غریزی رشد و نمو خود نیست و نمی تواند در روند رشد کردنش تغییر ایجاد کند.

هیچ سیاره ای قادر به تغییر سرعت یا جهت حرکت خود نیست.

فقط انسانها هستند که می توانند برنامه ریزی ذهن خود را تغییر دهند و به واسطه این کار زندگی خود را آنگونه می خواهند بسازند.

امکان تغییر ذهن و تغییر شرایط باعث تمایل ما به عجله کردن برای رسیدن به شرایط جدید می شود.

خبر خوب برای افرادی که تصور می کنند نمی توانند تغییر کنند این است که آنها بارها تصمیم گرفته اند زندگی خود را تغییر دهند و اتفاقا برای تغییر کردن عجله داشته اند.

عجله داشتن برای هر تغییری در زندگی اثبات می کند که ما به صورت ناخودآگاه باور داریم که می توانیم تغییر کنیم والا مانند سایر موجودات عجله ای برای تغییر کردن نداشتیم.

پس عجله داشتن نشانه خوبی برای اثبات توانایی تغییر کردن است.

اما این نشانه اگر به درستی مدیریت نشود به سادگی باعث شکست ما خواهد شد.

ارتباط عجله کردن با شکست خوردن

نکته قابل توجه که اثبات می کند هر تغییری باید از ذهن شروع شود این است که ما در جنبه های مختلف زندگی تصمیماتی داشتیم که برای رسیدن به آن عجله کرده ایم.

عجله کردن باعث خسته شدن ما در ادامه مسیر رسیدن به خواسته هایمان می شود و به این علت ما به خواسته های زیادی در زندگی یا نمی رسیم یا با سختی و تحمل رنج فراوان می رسیم که تحمل آن همه سختی لذت رسیدن به خواسته ها را از بین می برد.

دلیل خسته شدن از ادامه مسیر بخاطر تلاش فیزیکی ما برای موفق شدن است.

از آنجایی که تغییر کردن به فعالیت فیزیکی ارتباط ندارد بلکه به تغییر فرمول و برنامه ریزی ذهن ناخودآگاه بستگی دارد تلاش فیزیکی ما باعث رسیدن سریع تر به نتیجه دلخواه نمی شود.

تمام نتایجی که در زندگی کسب می کنیم بخاطر برنامه هایی است که در ذهن ناخودآگاه ما ذخیره شده است.

این برنامه ها با عجله کردن و به صورت آگاهی های تکرار شونده و کاملا ناآگاهانه در ذهن ما ثبت شده اند به همین دلیل تغییر برنامه ها به صورت آگاهانه با تکرار زیاد یا استفاده از عبارت های تاکیدی تاثیری بر تغییر برنامه ریزی ذهن ناخودآگاه ندارد.

تغییر برنامه ذهنی چگونه است

روش تغییر برنامه ریزی ذهن ناخوداگاه به این صورت است که ما آگاهانه تصمیم می گیریم در جبنه مورد نظر از زندگی تغییر کنیم.

1- باید آگاهانه ورودی های ذهن خود را کنترل کنیم.

2- از تکرار شنیدن و دیدن آگاهی مرتبط با شرایطی که می خواهیم تغییرش دهیم جلوگیری کنیم.

3- اطلاعات صحیح برای تغییر کردن را به ذهن خود بدهیم.

4- در وارد کردن اطلاعات صحیح به ذهن خود استمرار داشته باشیم.

5- درباره آنچه می خواهیم تجربه کنیم فکر کرده و درباره آن بنویسیم.

6- در صورت امکان با افرادی که تصمیم به تغییر کردن دارند درباره تصمیم و آگاهی های دریافت شده صحبت کنیم.

7- به مرور سعی کنیم به شنیده های خود در راستای خواسته مورد نظر عمل کنیم.

به میزانی که رفتار و تصمیمات ما تغییر می کند ما به سمت شرایط جدید حرکت می کنیم و نشانه های تغییر کردن در رفتار و شرایط زندگی ما واضح می شود.

به نشانه های تغییر کردن توجه کرده و با اشتیاق مسیر خود را ادامه دهیم.

به این شکل و به مرور آگاهی جدید در ذهن ناخودآگاه ذخیره شده و سبب تجربه شرایط جدید در زندگی ما می شود.

در مراحل تغییر ذهن ناخودآگاه که توضیح داده شد عجله کردن هیچ نقشی ندارد.

چرا نباید عجله داشته باشیم

عجله کردن در این پروسه به منزله تلاش فیزیکی برای تغییر فرمول های ذهن است که کاری بی هوده و خسته کننده است.

وقتی برای تغییر کردن عجول باشید انتظار شما برای رسیدن به مقصد بیشتر می شود و این در حالی است که ذهن شما هیچ عجله‌ای برای این کار ندارد.

چون ذهن ناخودآگاه هماهنگ با قوانین جهان هستی عمل می کند و در قوانین جهان هستی عجله کردن پارامتر تاثیرگذاری نیست.

اگر می خواهید تغییر کنید باید گام های کوچک و مستمر در مسیر صحیح بردارید.

به عنوان مثال برای تغییر عادت های خود مسیر صحیح چالش من اینو نخوردم است.

گام های کوچک جلسات آموزشی این چالش است.

استمرار ادامه دادن و تکرار کردن جلسات آموزشی و انجام تمرینات است.

به این شک شما می توانید بدون عجله کردن اطلاعات صحیح و جدید را در ذهن ناخودآگاه خود وارد کرده و به مرور نتایج عالی آن برای شما تمایل به تغییر عادتی است که موجب ایجاد احساس بد در شما شده است.

منتظر خواندن نظرات ارزشمند شما هستم

همراه همیشگی شما: رضا عطارروشن

با دادن ستاره به این مطلب امتیاز بگیرید.

Rating 4.11 from 36 votes

https://tanasobefekri.net/?p=22444
برچسب ها:
103 نظر توسط کاربران ثبت شده است.

دیدگاهتان را بنویسید

اندازه متن دیدگاه ها
      آواتار عطا
      1401/10/27 13:08
      مدت عضویت: 486 روز
      امتیاز کاربر: 11065 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,107 کلمه

      سلام . ممنونم بابت این فایل عالی . بله دقیقات درسته 

      راست میگید آدم وقتی به ذوق میاد دوست داره عجله کنه  انقدر که آموزشهای شما عالیه هی دلش میخواد تغییرات بزرگ بده من مثلا دوست دارم یهو همه عادتای بدم و تغییر بدم . انگار که خوشم اومده هی میخوام واسه عادتهای دیگمم ازش استفاده کنم . ولی خب عجله نمی کنم و کم کم تغییر میدم . تغییرات کوچولو میدم به عادتهام . خب عادتی که من میخوام ترک کنم عادت پرخوریه . ما اول پرخوری رو تفکیک کردیم . پرخوری یعنی رفتار خوردن که بعد از نه گفتن جسمی (برطرف شدن نیاز جسمی) بازم تکرار میشه . 

      من دیروزم خیلی خوب عمل کردم . تا ساعت ۲ که گرسنه نبودم و نخوردم . ساعت ۲ دیگه احساس گرسنگی کردم ۳ تا قاشق سمنو خوردم ۴ تا بادوم و یه مقدار مویز و دو سه تا هم انجیر خشک . ۱ دونه شیرینی  و نصف قوطی کبریت ویفر . نصفه یک شکر پنیر . 

      من ۱۰ تا بادوم نخوردم فقط ۴ تا خوردم .

      من ۷ تا انجیر نخوردم فقط ۳ تا خوردم .

      من یک مشت بزرگ مویز نخوردم فقط شاید دو بند انگشت خوردم . 

      من ۴-۵ تا شیرینی نخوردم فقط یکی خوردم .

      من یه مشت شکر پنیر نخوردم فقط نصفی از یه دونه خوردم . حتی یه دونه هم نصف کردم . 

      چون دیگه سیر شده بودم . 

      ساعت حدودا ۷-۸شب یه کفگیر و نصفی سبزی پلو و یک کوکو سبزی 

      من یه بشقاب پر برنج نخوردم . 

      من ۴-۵تا تکه کوکو سبزی نخوردم .

      چون دیگه سیر شده بودم . 

      با چایی بعد از شام دو  سه تا قند نخوردم اصلا قند نخوردم . 

      ساعت ۱ نصفه شب احساس گرسنگی کردم . ولع نبود واقعا گرسنه بودم . 

      ۳ تا قاشق برنج و به اندازه یک چهارم کف دست مرغ و ۲ تا قاشق سبزی پلو و ۱ عدد کوکو و ۲ تا کف دست کامل نون سنگک اینا رو خوردم و بعد دیدم سیر شدم و دیگه بعدش بهم مزه نمیداد . 

      برای همین دیگه نیازم رفع شد و ادامه ندادم . 

      من کل بشقاب برنج رو نخوردم . 

      من یک چهارم نون سنگک رو کامل نخوردم 

      من باقیمونده کوکوها رو همه رو تموم نکردم 

      من غذا رو تا ته بشقاب نخوردم .

      من با عصبانیت و ولع غذا نخوردم . 

      من الکی و سیری روی سیری غذا نخوردم . 

      من کاملا احساس گرسنگی کردم و با خیال راحت خوردم و جایی که دیگه بهم مزه نداد فهمیدم نیاز بدنم رفع شد و دیگه به راحتی نخوردم . 

      این از عادات عملیم .

      و عادات ذهنیمم که از صبح که بیدار شدم یعنی حدودا ۸-۸و نیم تا ساعت ۱ و ۲ داشتم فایل گوش میدادم کامنت میخوندم و نظرمو مینوشتم .  

      و اینکه من با فرمولهای ذهنیم غذا نخوردم کاملا بر اساس گرسنگی و سیری بدنم خوردم . 

      من عذاب وجدان نگرفتم .

      احساس حقارت نکردم .

      حال خوب داشتم . 

      زور و فشار به خودم اعمال نکردم . 

      خلاصه دیروزم مثل روزهای پیشین خیلی حال کردم . 

      برای همین میگم تمریناتون انقدر عالیه آدم دچار عجله میشه همه عادتاش و تغییر بده ولی خب طبق فرمایش شما نباید عجله کرد و ذهن باید با امادگی حرکت کنه .

      استاد من خیلی دوس دارم عادت بی تحرکیمم یکم زیاد کنم . بی تحرک هم خیلی نیستم ولی دوست دارم فعالتر بشم . راستش دوست دارم عادت تنبلیمم ترک کنم . ویژگی شخصیت چاق من پرخوری و تنبلی هست . 

      یعنی آدم چاق رو با این دو صفت میشناسن برای همینه همه ی رژیمها و ورزشها میخوان از این دو مقوله برای لاغر شدن استفاده کنند که متاسفانه با دستوراتشون من خودم به شخصه هم تنبل تر شدم هم پرخورتر . 

      اما شما اینجا چقدر قشنگ گفتید اصلا لزومی نداره بری یک ساعت راه بری فشار بیاری اذیت بشی . 

      قدمهای کوچیک بردار ولی مستمر . 

      مثلا عادت تنبلیم . اول اینکه باهاش به صلح میرسم مزایاشم اینه که من راحت بودم آروم بودم همش دراز کشیدم و … تغییرات کوچیکم که دلم میخواد باهاش همراه کنم اینه که به زبانش توجه کنم اول اینکه به زور خودمو به فعالیت وا ندارم . هر جایی که دوست داشتم و بدنم بهم گفت فعالیت کنم و باز هم موقع راه رفتن به زبان بدن توجه کنم هرجا خسته شد و ناتوان شد و باهام حرف زد من بدون زور و اجبار اون فعالیت و ترک کنم . 

      دوست دارم این تغییر کوچیکم به تغییر غذاییم اصافه کنم . 

      خس عجله ندارم . خوشم میاد از این تمرینا . برام آسونه . چون درک کردم که مراقب باشم مثل حالت رژیم یا باشگاه با اعمال فشار و زور نباشه . قراره با این تغییرات حالم بهتر باشه و من واقعا مشتاق این نوع لاغری آسان و راحتم . خوبه که یاداوری می کنید دچار عجله نشیم . چقدر این فرمولا عالی هستن واقعا و همه با هم در کنار هم واقعا مثل یک  پکیج لاغری هستن . واقعا خوشحالم که به این سایت هدایت شدم . 

      راستی تا الانم هنوز گرسنه نشدم . 

      امروزم تغییرات عالی داشتم .

      برای اولین بار بود مامانم گفت بیا صبحانه بخور گفتم سیرم مامان . هر وقت گشنم شد میخورم . 

      مامانم تعجب کرد گفت ضعف میکنی تا عصر میخوای بری سرکار . گفتم گشنم بشه یه چیزی میخورم . برام لقمه درست کرد گفت برو تو راه بخور گفتم نه مامان گشنم بشه یه چیزی میگیرم میخورم . یعنی فرمولای چاقی رو قشنگ در مامانم میدیدم . خودشم تا حدی تپله ولی خب خیلی چاق نیست . به چاقیش عادت داریم چون فرمولاشو روی ما پیاده می کنه ولی بهش گفتم مامان لقمه ای که برام گرفتی هم خودت نخوریا اون اضافه است صبحونتو خوردی . مامانم با تعجب منو نگاه کرد و یه گاز از لقمه زد . منم چیزی نگفتم و گفتم فرمول ذهنیشه دیگه نمیدونه باید بر اساس گرسنگی و سیری بخوره و گفتم بهتره من حواسم به کار خودم باشه و اومدم سرکار . هنوزم تا الان چیزی نخوردم نه به زور چون گرسنه نبودم . 

      به همین راحتی گرسنه نبودم نخوردم . 

      واقعا این تجارب برای اولین بارهاست . من این روزها با لاغری و حس خوب لاغری دارم زندگی می کنم .

      خیلی حالم خوبه . خیلی خوبم . هر وقتم گرسنه ام بشه خب با خیال راحت میرم میخورم گرسنگیمو فهمیدم سیریمو فهمیدم . خودتون میدونید چقدر لذت داره . 

      ولی باز به خودم یاداوری می کنم عجله نکن . وقتی اینجوری می گم اشتیاقم بیشتر میشه راحتتر میشم بهتر میتونم عادت مورد نظرم رو انجام ندم . 

      من امروز صبحانه بر اساس عادت هر روزه نخوردم .

      من امروز بوی عسل و کره خورد به مشامم ولی چون گرسنه نبودم نخوردم . 

      من براساس فرمولهای ذهنی نخوردم . 

      و من تا این ساعت از روز هنوز گرسنه نشدم و نخوردم . 

      من از نخوردنم رنج نمیکشم اذیت نمیشم . چون منعی برای خوردنم ندارم . اصلا خیلی حالم خوبه استاد .

      ولی یادم می مونه که عجله نکنم . 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار عطا
      1401/11/25 19:42
      مدت عضویت: 486 روز
      امتیاز کاربر: 11065 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,261 کلمه

      سلام و درود .

      هدف اصلی زندگی کردنه . 

      لاغری با ذهن باید آسون باشه . 

      در تغییر عادت عجله نکنیم . 

      هدف ما برنامه ریزی ذهنه .

      وقتی زودتر از ذهن به آموزشها عمل کنیم این ما هستیم که داریم انجام میدیم . 

      من در این فایل فهمیدم به تنهایی حرکت کردن من فایده نداره . چون هنوز ذهنم آماده نشده خسته میشم . عجله نکنم و تغییرات بزرگ ایجاد نکنم . چون موقته و رها میشه .

      تغییرات باید کوچیک باشه اما مستمر . 

      گوش دادن فایلها یه تغییر کوچک و مستمره . 

      خوردن بر اساس زبان بدن یه تغییر کوچک و مستمره . 

      من وقتی به زبان بدنم توجه می کنم دیگه پرخوری نمی کنم . 

      چون تونستم پرخوری رو هم طبقه بندی کنم .

      پرخوری ذهن 

      پرخوری احساس 

      پرخوری جسم . 

      وقتی نیاز من به خوردن برطرف میشه ، از طریق تغییر مزه غذا اون رو حس می کنم . حس ذائقه ی من خیلی به من کمک می کنه . حسی که اصلا و ابدا در مسیر چاقی مورد استفاده نیست .

       من در مسیر چاقی به تنها چیزی که توجه نمی کنم مزه غذاست . 

      اینم یه نکته دلپذیره که ذهنم رو متقاعد می کنه که رفتار متناسب کننده انجام بدم و به ذهنم اعلام می کنم عمل از طریق زبان بدن خیلی لذتش بیشتر از عمل از طریق پرخوری کردن و زبان چاقیه . 

      من با  گوش دادن و عمل کردن در حقیقت دارم بهترین برنامه رو به ذهنم میدم تا اون برنامه رو به عادت تبدیل کنم . 

      لاغری با ذهن خیلی آسونه . چون وقتی فرمولهای جدیدی ایجاد کنم این فرمولها تبدیل به عادت میشه . چون که دارم روش کار می کنم تا بهترین فرمول رو با کمک ذهنم پیدا کنم و بعد این ذهن منه که دیگه رفتار جدید رو خودبه خود برام انجام میده . یعنی کار من با عادت کردن خیلی راحتتر میشه . 

      در حقیقت چرا لاغر شدن آسونترین کار دنیاست ؟ چون لاغر شدن تبدیل به عادت میشه نه فقط یه امر موقت . چون لاغر شدن میره در ضمیر ناخوداگاه من و من باید اونقدر آزمون و خطا کنم تا آسونترین راه لاغری رو برای خودم پیدا کنم .

      خب راه دیگه ای که امروز درک کردم اینه که برای تغییر عجله نکنم . چون جهان هیچ عجله ای برای تغییر نداره . 

      حرکات جهان آرام و مستمر هست اما بنیادین و اصولی . 

      تغییر ذهنیت هم بسیار آرام رخ میده . پس در این مورد هم من باید خودم رو با زبان بدن و زبان اصلی ذهنم همسو کنم . 

      خیلی وقتها عجله کردن باعث میشه من از مسیر فرسنگها دور بشم و خیلی دیرتر به مقصد برسم . 

      پس برای لاغر شدن عجله نکنم .

      تغییرات بزرگ در عادتم ایجاد نکنم . 

      و تغییرات کوچک و آرام داشته باشم . 

      استاد تغییرات انقدر آهسته انجام میشن که من گاهی اصلا متوجهش نمیشم . 

      اما خب برای لایک و تایید اونها رو یاداوری می کنم چون توجه کردن به تغییرات کوچک باعث میشه توجه من از چاقی جسمم برداشته بشه . فکرم از چاقی برداشته بشه و همین توجه کردن خودش گامی مهم  در جهت برنامه ریزی ذهنمه . 

      برنامه ریزی ذهن از طرق مختلف انجام میشه که یکیش توجه کردنه . دیگری فکر کردن . گوش دادن فایل . صحبت کردن . نوشتن . خواندن . عمل کردن . 

      با ایجاد تغییرات کوچک در همه ی این سطوح لاغری رو در ذهنم برنامه ریزی می کنم .

       ترک چاقی ابتدا از تغییر کانون توجه ایجاد میشه . 

      پس تغییراتی که من امروز به عادتم میدم اینهاست :  

      توجهم رو از روی چاقی  در هر سطحی برمیدارم و به تغییرات کوچکی که در هر سطحی ایجاد می کنم توجه می کنم . 

      مثلا به جای اینکه توی آیینه به اندام چاقم نگاه کنم به لقمه ی نانی فکر می کنم که امروز بعد از سیر شدن و اطمینان از سیر شدن نخوردم . 

      من نان را تا ته نخوردم . 

      من سمنو را تا ته نخوردم .

      من کره و عسل تا ته نخوردم  

      تغییر دیگر  اینکه به  جای توجه به عمل کردن به فرمولی که باید  غذایم را تا ته تمام کنم به فرمول حس ذائقه و سیری توجه کردم و اطمینان از سیری . 

      مرحله اطمینان از سیری رو امروز متوجه شدم و به عادتم اضافه کردم . چون من نقطه ی سیری رو پیدا کرده بودم ولی گاهی دچار شک میشدم و همین شک و تردید  تمرکز مرا از مسیر لاغری برمیداشت و به خوردن میبرد . 

      خب من وقتی سیر میشم از تغییر مزه  میفهمم که سیر شدم .

      اما هنگامی که دیدم  در حد دو سه لقمه بعد از سیر شدن میخورم حس اطمینان از سیری منو تا ساعتها سیر نگه میداره . مطمئن شدم غذا دیگه مزه نداره و مزه ی خودش را از دست داده . دیگر هیچ لذتی در خوردن نبود . این عادت رو هم اصافه کردم . اطمینان از سیر شدن که البته اگر در همان لقمه اول مطمئن بشم به دو سه لقمه هم نخواهد کشید ولی این مرحله که کشف کردم ، مرا از پرخوریهای بیشتر باز میداره . چون اطمینان از سیری در ساعات بعد باعث میشه من تا چند ساعت فکر غذا در سرم نیاد و با حس سیری  غذا را ترک کنم . نه گرسنه هستم نه وسوسه بیشتر خوردن دارم نه پرخوری کردم نه شک و تردید دارم و احساسمم بد نمیشه . 

      یه جور انعطاف هم هست . 

      اطمینان از سیری خیلی مهمه چون وسوسه بیشتر خوردن رو از ذهن پاک می کنه و از این جهت در بودن در مدار لاغری به من کمک می کنه . 

      پس اینم یه تغییر دیگه که ایجاد کردم . نقطه ی سیری رو تبدیل به بازه ی سیری کردم . 

      البته این بازه رو میتونم از چند لقمه ی قبل هم شروع کنم و آمادگی آن را به خودم بدم . 

       اطمینان از اینکه دقیقا نقطه پایان رفع نیاز جسم من کجاست خیلی به من کمک کرده و من خیلی عالی اون رو با کمک حس ذائقه پیدا کردم . 

      تغییرات دیگر امروز :

      من  تخم مرغ نخوردم . 

      من آش  شلغم را تا ته ظرف  نخوردم . 

      من  برنج نخوردم . 

      من خورش نخوردم .

      من صبحانه نخوردم .ناهار نخوردم . 

      من وقتی سیر بودم نخوردم . 

      من موقعی که احساس گرسنگی کردم نخوردم . 

      البته رفتار چاق کننده هم داشتم . 

      من میوه ها را تا ته ظرفم خوردم . سیر شده بودم ولی خواستم و خوردم . 

      من یک خیار و یک پرتغال و یک کیوی اضافه بر نیازم خوردم . اما یکبار امروز انجام دادم . دوبار پرخوری نکردم . سه بار پرخوری نکردم . 

      اینجوری به رفتارم نگاه می کنم که راحتتر بتونم تغییر بدم .

      پس من این تغییر رو هم امروز انجام دادم .

      با نگاه بد به پرخوریم نگاه نکردم و فرمول (پرخوری حالم را بد می کند) را اجرا نکردم . به پرخوری هیچ واکنشی نشان ندادم و فرمول صلح با رفتار و عادت رو هم انجام دادم . 

      فعلا سیرم و تا گرسنه هم نشم چیزی نمیخورم . 

      آها گفته بودم گرسنگی رو هم برای خودم درجه بندی کردم :

       گرسنگی درجه ۱ . گرسنگی که فقط ذهن و فکرم اعلام می کند  . 

      گرسنگی درجه ۲ . گرسنگی احساسی . یعنی احساس گرسنگی می کنم . 

      گرسنگی درجه ۳ . گرسنگی جسمی . که آن هم چند مرحله است و من معمولا مرحله ای که دیگه حس می کنم جسمم اعلام می کنه گرسنه هستم شروع به خوردن می کنم . 

      پس این درجه بندیها رو هم به عادتم اضافه کردم . 

      یه تغییر دیگه هم اینه که چند روزه دوره ورزش با ذهن رو تهیه کردم . البته هنوز گوش ندادم. 

       امروز فرصتی ایجاد می کنم که بتونم اون فایل رو هم گوش کنم و تمرینش رو انجام بدم . 

      پس اینم یه تغییر دیگه که در عادتم دادم . 

       پس فرمول امروز عجله نکردن برای تغییر بود . 

      تغییرات کوچک اما مستمر . 

      اینم یه تغییر دیگه که امروز یاد گرفتم و در عادتم ایجاد کردم . 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم