0

ترکیب احساس و رفتار (هفتم)

نقش احساس سیری در لاغر شدن
اندازه متن

لاغر شدن از تکرار افکار و رفتاری که در شما احساس لاغر شدن ایجاد می کند حاصل می شود.

هر تغییری از گام های کوچک شروع شده است.

هر موفقیتی از تغییرات کوچک آغاز شده است.

هر مسیر طولانی با برداشتن گام های کوچک طی شده است.

و زندگی ما از سپری کردن روزهایی که زنده بوده ایم شکل گرفته است.

چند روز دیگر تولد 40 سالگی من در این دنیای فیزیکی است.

40 عددی دو رقمی است که از بیش از 14.600 روز تشکیل شده است.

آنچه امروز هستم حاصل زندگی کردن در این چهارده هزار و ششصد روز است.

چاق شدن نتیجه زندگی کردن روزهایی زیادی است که افکار، رفتار و احساس چاق شدن داشته ایم.

نکته جالب توجه این است که ما خاطره چندانی از روزهایی که تازه مسیر چاق شدن را شروع کرده ایم در ذهن نداریم.

چرا؟

چون تغییرات کوچک برای ذهن ما اهمیتی ندارد. به این دلیل که از تغییرات کوچک احساس خاصی در ما ایجاد نمی شود.

ما از زمانی متوجه چاقی خود شدیم که تفاوت را احساس کردیم.

لباس های ما تنگ شده بود، جسم ما تغییر کرده بود و حرف های اطرافیان درباره چاق شدن خود را می شنیدیم.

در واقع ما زمانی متوجه چاقی شدیم که نتیجه آن همه روزهایی که در مسیر چاقی حرکت کرده بودیم مشخص شده بود.

سختی ماجرای تغییر کردن این است که تغییراتی که به صورت ناآگاهانه در ما شروع می شود و ما هر روز یک قدم در آن مسیر حرکت می کنیم برای ما قابل توجه یا شناسایی نیست تا زمانی که نتیجه آن را تجربه کنیم.

در واقع بی خیال مسیر تغییر هستیم و اهمیتی به تغییرات کوچک افکار و رفتار خود نمی دهیم تا اینکه با نتیجه روبرو می شویم.

و این روند به این دلیل است که ما آگاهانه تصمیم به تغییر نگرفته ایم.

اما زمانی که از تغییرات ناآگاهانه خود متعجب شده و در رنج و سختی قرار می گیریم و به صورت آگاهانه تصمیم قاطع برای تغییر شرایط و وضعیت خود می گیریم هر روز انتظار تغییرات بزرگ و رسیدن به نتیجه نهایی را داریم.

این چالشی است که بسیار از افراد را به سمت شکست خوردن هدایت می کند.

بارها درنوشته های شرکت کننده ها درباره عجله داشتن آنها برای لاغر شدن خوانده ام. عجله ای که باعث نادیده گرفتن تغییرات کوچک و انتظار برای رسیدن به نتیجه نهایی می شود.

از آنجایی که هر تغییری با سپری کردن گام های کوچک رخ می دهد این افراد از برداشتن گام های کوچک خسته شده و احساس شکست و ناتوانی برای لاغر شدن می کنند و مسیر لاغری را رها می کنند.

این مثال در جنبه های مختلف زندگی صدق می کند و به وضوح می توانید نمونه های آن را در زندگی خود پیدا کنید.

در مثالی مشابه من تا سن 35 سالگی در شرایط سخت شغلی و مالی بودم.

آن شرایط حاصل 35 سال ساخته شدن فرمول های ذهنی من و زندگی کردن بر اساس آن آموزش ها بود.

به لطف خدا با قدرت ذهن آشنا شدم و قصد کردم شرایط زندگی ام را تغییر دهم.

عجله برای تغییر کردن باعث شد در همان سال اول و دوم بارها احساس شکست و ناامیدی به من دست.

چرا که انتظار موفقیت و تجربه ثروت و خوشبختی و سایر شرایط در زمان خیلی کوتاه را داشتم و این انتظار سبب شده بود که برای تغییرات کوچکی که در زندگی ام ایجاد می شود ارزش و اهیمتی قائل نشوم.

به لطف خدا خیلی زود به این آگاهی رسیدم اگر قصد تغییر دادن زندگی ام را دارم باید همانگونه که 35 سال هر روز بر اساس آن فرمول های اشتباه ذهنی زندگی کرده ام اکنون نیز هر روز بر اساس فرمول های اصلاج شده ذهنی زندگی کنم.

تکرار زندگی بر اساس آگاهی های جدیدی که کسب می کنم مرا به نتایج عالی که انتظارش را دارم می رساند نه عجله کردن برای رسیدن به موفقیت.

این فرمول درمورد لاغری هم صادق است.

اگر نیت لاغر شدن دارید باید همانگونه که مدت ها بدون نیت چاق شدن در مسیر چاقی حرکت کردید و هر روز بدون نگرانی از اینکه پس چرا چاق نشدم؟ زندگی را ادامه دادید تا به نتیجه چاقی جسم خود رسیدید اکنون نیز هر روز بر اساس فرمول های جدید لاغری ذهن خود زندگی کنید و این روند را ادامه دهید تا به نتیجه لاغری جسم خود دست پیدا کنید.

برای رهایی از عجله کردن و ایجاد اشتیاق برای ادامه دادن در مسیر لاغری باید به تغییراتی که در افکار و رفتارتان ایجاد شده است توجه کنید.

آنها را بزرگ و ارزشمند بدانید و برای آن تغییرات به ظاهر کوچک خوشحال و سپاسگزار باشید و مطمئن باشید اگر همین تغییرات کوچک را ادامه دهید و هر روز تکرارشان کنید شما رابه نتیجه بزرگ که لاغر شدن است می رساند.

راهی جز این برای لاغری صحیح و ماندگار نیست.

برای آرام کردن ذهن نجواگر که همواره ما را از نتیجه نگرفتن و موفق شدن می ترساند و امیدمان را کمرنگ می کند باید از قدرت نوشتن و تمرکز بر خواسته ها (لاغری) است استفاده کنیم.

انجام تمرینات به خوبی می تواند شما را در مسیر لاغری با ذهن نگه دارد.

وقتی درباره آنچه آموخته اید، فکر می کنید و می نویسید شما به سادگی افسار ذهن ناآرام خود را گرفته و در مسیر لاغری با ذهن هدایتش می کنید.

به همین دلیل همیشه تاکید بر انجام تمرینات،‌ نوشتن تمرینات و خواندن نوشته های دیگران دارم.

این فرمول ساده اما بسیار تاثیرگذار در آرام کردن ذهن و قرار دادنش در مسیر تغییر کردن است.

زمانی که شما برای مدتی مشغول یادگیری،‌ فکر کردن و نوشتن باشید به مرور این فرمول در ذهن شما به عادت تبدیل می شود و به راحتی شما هر روز با اشتیاق این مراحل را انجام می دهید.

ذهن شما مشتاق تکرار کردن این مراحل شگفتی ساز می شود.

 تغییر کردن با زندگی کردن تمام روزهایی که شما این فرمول را اجرا کنید حاصل می شود.

قدم بعدی و بسیار مهم برای تثبیت فرمول های جدید ادغام کردن احساس با رفتار است.

هر رفتاری در ما احساس ایجاد کند در ذهن ما قابل ذخیره شدن خواهد بود.

تمام رفتارهای چاق کننده ما به این دلیل که در ما احساس خوب ایجاد کرده اند در ذهن ما ذخیره شده و به عادت تبدیل شده اند.

شاید امروز شما از برخی رفتارهای خود راضی نیستید و از تکرار آن احساس بد یا حتی عذاب وجدان داشته باشید اما مطمئن باشید در روزهای اول که این رفتار در شما شکل گرفته است حتما برای باعث شده شما در احساس بهتری قرار بگیرید و به همین دلیل به فرمول ذهنی شما تبدیل شده است.

برای این مرحله از چالش من اینو نخوردم می خواهیم احساس سیری را با رفتار خود ترکیب کنیم.

بسیاری از افرادی که اضافه وزن دارند از جمله خودم احساس سیری را نمی توانیم تشخص دهیم.

نمی دانیم واقعا کی سیر هستیم و کی گرسنه هستیم.

به دلیل اینکه مدت هاست در حال تکرار و تقویت فرمول های اشتباه هستیم نشانه های تشخیص احساس سیری در ما کمرنگ شده است.

به همین دلیل بارها اتفاق افتاده که بعد از خوردن کامل غذا تمایل به خوردن شیرینی یا میوه یا هر چیز دیگری داریم.

این واکنش به دلیل عدم شناخت و توجه ما به احساس سیری است.

احساسی که افراد متناسب آن را به خوبی تشخیص می دهند.

توجه و عمل کردن افراد متناسب به احساس سیری باعث می شود که بارها از اینکه چرا یک فرد متناسب به راحتی میتواند در برابر شیرینی یا کیک یا هر غذایی که ما نمی توانیم از خیر خوردنش بگذریم به راحتی می گذرد و از آن نمی خورد تعجب کرده ایم.

این تفاوت در رفتار یک فرد متناسب با یک فرد چاق در برخورد با مواد غذایی ققط به خاطر شناسایی پیغام و احساس سیری است.

بنابراین از این جلسه سعی خواهیم کرد با ادغام احساس سیری با تغییرات رفتاری خود این فرمول تاثیرگذار را در ذهن خود پررنگ کرده و به مرور از نتایج عمل کردن به آن لذت ببریم.

منتظر خواندن نوشته های شما هستم

همراه همیشگی شما: رضا عطارروشن

با دادن ستاره به این مطلب امتیاز بگیرید.

Rating 4.61 from 33 votes

https://tanasobefekri.net/?p=22681
برچسب ها:
92 نظر توسط کاربران ثبت شده است.

دیدگاهتان را بنویسید

اندازه متن دیدگاه ها
      آواتار صبا
      1401/01/18 06:55
      مدت عضویت: 1327 روز
      امتیاز کاربر: 12736 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 570 کلمه

      سلام

      من هر روز دارم ذهنم رو بر اساس چیزایی که تا الان در چالش یاد گرفتم برنامه ریزی میکنم . خیلی اتفاقای خوبی میوفته و وقتی داشتم متن اول فایل رو میخوندم دیدم که من الان دارم مراحل رو درست طی میکنم یعنی الان بعد از اون مدتی که ذهنم پر از افکار چاقی و تنفر از خود بود تازه روند چاقتر شدنم متوقف شده و دیگه احساس نمیکنم که غذاها منو چاق میکنن و بعد از هر وعده ی غذایی به خودم نمیگم اینبارم یه قدم به سمت چاقی برداشتی و خلاصه این فکرا به هیچ عنوان توی سرم نیستن ، بعضی وقتا میان ولی من باهاشون به خوبی رفتار میکنم و بهشون میگم خوبه که اومدین چون ذهنم تنوعو دوست داره و اشکال نداره اگه این افکار و رفتار ها گاهی در من بروز کنه تازه خیلیم رفتار های لذت بخشی بودن مثلا الان وقتی انتخاب هام برای خوردن زیاد میشه به خودم میگم به به به چقدر کیف داد ، اینکه تا دلت میخواد بخوری خیلی لذت بزرگیه و من عاشقشم و اگه ازش خسته نشده بودم قطعا ادامش مشدادم چون چرا باید چیزی که بهم احساس خوب میده رو انجام ندم اما ازونجایی که تکراری شده بود دلم میخواد یه مدت به شکلای مختلف رفتار کنم و همش اون صبای قدیمی نباشم ، دارم توش یه خط های ریز ایجاد میکنم . مثه وقتی که من یه فیلم شاهکارو حاضرم نهایتا دوبار ببینمش هر چقدرم فیلم برداریش خوب باشه ، بازیگراش خوب بازی کرده باشن ، داستانشو دوست داشته باشم ولی انقدر حوصلم سر میره اگه بخوام چند بار ببینمش که دیگه از دیدنش فیلم احساس تنفر پیدا میکنم این عادت زیاد تر از حدم خوردنم مثه اون فیلمه شاهکاره ولی من دلم نمیخواد بار ها و بار ها انجامش بدم و میخوام رفتارا و احساسای دیگه رو تجربه کنم. اما اینکه گاهی وقتا رفتارای قدیمی که دوستامن میان سراغم مثل دیروز که مامانم یه نوع حلوای خوشمزه درست کرده بود و مزه ی رنگینک میداد و من عاشققققق رنگینک و مزشم و همش دوست قدیمیم میگفت کلی ازش بخور تا تهشو بخور و من گوشه ی ذهنم میترسیدم که نکنه بر گردم به دوران بدی که همش پرخوری میکردم و همه چیزو تموم میکردم وای خدا حالا چیکار کنم؟ و بعد یه لحظه آروم شدم و به خودم گفتم حالا مگه چی میشه اگه برگردی یه سر به دوستات بزنی اتفاقا خیلی هم خوشحال کنندست و تو نمیخوای دوستاتو ترک کنی ، فقط وقتی دوستات اومدن سراغت کافیه یه کار آسون انجام بدی و به جای اینکه مثه هر بار اون لباس صورتیه رو بپوشی یه لباس صورتیه خط دار بپوشی و بعدش آروم شدم چون با خودم به صلح رسیدم و دیگه به خودم نگفتم که تو بدی ، رفتارات ، اشتباهه خودت اشتباهی و… بعد که حلوا آماده شد و مامانم برام اورد یه تیکه ازش خوردم و دیگه دلم نمیخواست بخورم و من خلی برام جای تعجب داشت و خودمو تحسین کردم و تصمیم گرفتم از این به بعد از قبل به خودم نگم رفتار قبلی ممکنه بر گرده و… چون من اختیار دارم و هر بار میتونم یه تغییر کوچولوووو توش ایجاد کنم و قرار نیست کسی کمتر بخوره این لفظ کلا اشتباهه و من هر وقت تو گفتی هر چقدر تو گفتی و هر چی تو گفتی میخورم بدن عزیز من

      و طبق گفته های این جلسه هر بار فقط قبل غذا به خودم میگم که سیرم به همین آسونی 

      ممنونم 

      خدایا شکرت

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم