لاغر شدن از تکرار افکار و رفتاری که در شما احساس لاغر شدن ایجاد می کند حاصل می شود.
هر تغییری از گام های کوچک شروع شده است.
هر موفقیتی از تغییرات کوچک آغاز شده است.
هر مسیر طولانی با برداشتن گام های کوچک طی شده است.
و زندگی ما از سپری کردن روزهایی که زنده بوده ایم شکل گرفته است.
چند روز دیگر تولد 40 سالگی من در این دنیای فیزیکی است.
40 عددی دو رقمی است که از بیش از 14.600 روز تشکیل شده است.
آنچه امروز هستم حاصل زندگی کردن در این چهارده هزار و ششصد روز است.
چاق شدن نتیجه زندگی کردن روزهایی زیادی است که افکار، رفتار و احساس چاق شدن داشته ایم.
نکته جالب توجه این است که ما خاطره چندانی از روزهایی که تازه مسیر چاق شدن را شروع کرده ایم در ذهن نداریم.
چرا؟
چون تغییرات کوچک برای ذهن ما اهمیتی ندارد. به این دلیل که از تغییرات کوچک احساس خاصی در ما ایجاد نمی شود.
ما از زمانی متوجه چاقی خود شدیم که تفاوت را احساس کردیم.
لباس های ما تنگ شده بود، جسم ما تغییر کرده بود و حرف های اطرافیان درباره چاق شدن خود را می شنیدیم.
در واقع ما زمانی متوجه چاقی شدیم که نتیجه آن همه روزهایی که در مسیر چاقی حرکت کرده بودیم مشخص شده بود.
سختی ماجرای تغییر کردن این است که تغییراتی که به صورت ناآگاهانه در ما شروع می شود و ما هر روز یک قدم در آن مسیر حرکت می کنیم برای ما قابل توجه یا شناسایی نیست تا زمانی که نتیجه آن را تجربه کنیم.
-
محصول تخفیف خوردهاصلاح پرخوری و اشتها در مغزقیمت اصلی 4,200,000 تومان بود.3,500,000 تومانقیمت فعلی 3,500,000 تومان است.
در واقع بی خیال مسیر تغییر هستیم و اهمیتی به تغییرات کوچک افکار و رفتار خود نمی دهیم تا اینکه با نتیجه روبرو می شویم.
و این روند به این دلیل است که ما آگاهانه تصمیم به تغییر نگرفته ایم.
اما زمانی که از تغییرات ناآگاهانه خود متعجب شده و در رنج و سختی قرار می گیریم و به صورت آگاهانه تصمیم قاطع برای تغییر شرایط و وضعیت خود می گیریم هر روز انتظار تغییرات بزرگ و رسیدن به نتیجه نهایی را داریم.
این چالشی است که بسیار از افراد را به سمت شکست خوردن هدایت می کند.
بارها درنوشته های شرکت کننده ها درباره عجله داشتن آنها برای لاغر شدن خوانده ام. عجله ای که باعث نادیده گرفتن تغییرات کوچک و انتظار برای رسیدن به نتیجه نهایی می شود.
از آنجایی که هر تغییری با سپری کردن گام های کوچک رخ می دهد این افراد از برداشتن گام های کوچک خسته شده و احساس شکست و ناتوانی برای لاغر شدن می کنند و مسیر لاغری را رها می کنند.
این مثال در جنبه های مختلف زندگی صدق می کند و به وضوح می توانید نمونه های آن را در زندگی خود پیدا کنید.
در مثالی مشابه من تا سن 35 سالگی در شرایط سخت شغلی و مالی بودم.
آن شرایط حاصل 35 سال ساخته شدن فرمول های ذهنی من و زندگی کردن بر اساس آن آموزش ها بود.
به لطف خدا با قدرت ذهن آشنا شدم و قصد کردم شرایط زندگی ام را تغییر دهم.
عجله برای تغییر کردن باعث شد در همان سال اول و دوم بارها احساس شکست و ناامیدی به من دست.
چرا که انتظار موفقیت و تجربه ثروت و خوشبختی و سایر شرایط در زمان خیلی کوتاه را داشتم و این انتظار سبب شده بود که برای تغییرات کوچکی که در زندگی ام ایجاد می شود ارزش و اهیمتی قائل نشوم.
به لطف خدا خیلی زود به این آگاهی رسیدم اگر قصد تغییر دادن زندگی ام را دارم باید همانگونه که 35 سال هر روز بر اساس آن فرمول های اشتباه ذهنی زندگی کرده ام اکنون نیز هر روز بر اساس فرمول های اصلاج شده ذهنی زندگی کنم.
تکرار زندگی بر اساس آگاهی های جدیدی که کسب می کنم مرا به نتایج عالی که انتظارش را دارم می رساند نه عجله کردن برای رسیدن به موفقیت.
این فرمول درمورد لاغری هم صادق است.
اگر نیت لاغر شدن دارید باید همانگونه که مدت ها بدون نیت چاق شدن در مسیر چاقی حرکت کردید و هر روز بدون نگرانی از اینکه پس چرا چاق نشدم؟ زندگی را ادامه دادید تا به نتیجه چاقی جسم خود رسیدید اکنون نیز هر روز بر اساس فرمول های جدید لاغری ذهن خود زندگی کنید و این روند را ادامه دهید تا به نتیجه لاغری جسم خود دست پیدا کنید.
برای رهایی از عجله کردن و ایجاد اشتیاق برای ادامه دادن در مسیر لاغری باید به تغییراتی که در افکار و رفتارتان ایجاد شده است توجه کنید.
آنها را بزرگ و ارزشمند بدانید و برای آن تغییرات به ظاهر کوچک خوشحال و سپاسگزار باشید و مطمئن باشید اگر همین تغییرات کوچک را ادامه دهید و هر روز تکرارشان کنید شما رابه نتیجه بزرگ که لاغر شدن است می رساند.
راهی جز این برای لاغری صحیح و ماندگار نیست.
برای آرام کردن ذهن نجواگر که همواره ما را از نتیجه نگرفتن و موفق شدن می ترساند و امیدمان را کمرنگ می کند باید از قدرت نوشتن و تمرکز بر خواسته ها (لاغری) است استفاده کنیم.
انجام تمرینات به خوبی می تواند شما را در مسیر لاغری با ذهن نگه دارد.
وقتی درباره آنچه آموخته اید، فکر می کنید و می نویسید شما به سادگی افسار ذهن ناآرام خود را گرفته و در مسیر لاغری با ذهن هدایتش می کنید.
به همین دلیل همیشه تاکید بر انجام تمرینات، نوشتن تمرینات و خواندن نوشته های دیگران دارم.
این فرمول ساده اما بسیار تاثیرگذار در آرام کردن ذهن و قرار دادنش در مسیر تغییر کردن است.
زمانی که شما برای مدتی مشغول یادگیری، فکر کردن و نوشتن باشید به مرور این فرمول در ذهن شما به عادت تبدیل می شود و به راحتی شما هر روز با اشتیاق این مراحل را انجام می دهید.
ذهن شما مشتاق تکرار کردن این مراحل شگفتی ساز می شود.
تغییر کردن با زندگی کردن تمام روزهایی که شما این فرمول را اجرا کنید حاصل می شود.
قدم بعدی و بسیار مهم برای تثبیت فرمول های جدید ادغام کردن احساس با رفتار است.
هر رفتاری در ما احساس ایجاد کند در ذهن ما قابل ذخیره شدن خواهد بود.
تمام رفتارهای چاق کننده ما به این دلیل که در ما احساس خوب ایجاد کرده اند در ذهن ما ذخیره شده و به عادت تبدیل شده اند.
شاید امروز شما از برخی رفتارهای خود راضی نیستید و از تکرار آن احساس بد یا حتی عذاب وجدان داشته باشید اما مطمئن باشید در روزهای اول که این رفتار در شما شکل گرفته است حتما برای باعث شده شما در احساس بهتری قرار بگیرید و به همین دلیل به فرمول ذهنی شما تبدیل شده است.
برای این مرحله از چالش من اینو نخوردم می خواهیم احساس سیری را با رفتار خود ترکیب کنیم.
بسیاری از افرادی که اضافه وزن دارند از جمله خودم احساس سیری را نمی توانیم تشخص دهیم.
نمی دانیم واقعا کی سیر هستیم و کی گرسنه هستیم.
به دلیل اینکه مدت هاست در حال تکرار و تقویت فرمول های اشتباه هستیم نشانه های تشخیص احساس سیری در ما کمرنگ شده است.
به همین دلیل بارها اتفاق افتاده که بعد از خوردن کامل غذا تمایل به خوردن شیرینی یا میوه یا هر چیز دیگری داریم.
این واکنش به دلیل عدم شناخت و توجه ما به احساس سیری است.
احساسی که افراد متناسب آن را به خوبی تشخیص می دهند.
توجه و عمل کردن افراد متناسب به احساس سیری باعث می شود که بارها از اینکه چرا یک فرد متناسب به راحتی میتواند در برابر شیرینی یا کیک یا هر غذایی که ما نمی توانیم از خیر خوردنش بگذریم به راحتی می گذرد و از آن نمی خورد تعجب کرده ایم.
این تفاوت در رفتار یک فرد متناسب با یک فرد چاق در برخورد با مواد غذایی ققط به خاطر شناسایی پیغام و احساس سیری است.
بنابراین از این جلسه سعی خواهیم کرد با ادغام احساس سیری با تغییرات رفتاری خود این فرمول تاثیرگذار را در ذهن خود پررنگ کرده و به مرور از نتایج عمل کردن به آن لذت ببریم.
منتظر خواندن نوشته های شما هستم
همراه همیشگی شما: رضا عطارروشن
امتیاز 4.68 از 40 رای
با دیگران به اشتراک بگذارید تا امتیاز بگیرید!
سلام من همیشه.طبق عادتم همراه چایی بایدکیک وشیرینی یابیسکویت بایدمیخوردم هنوزم این عادت هست ولی خیلی خیلی کم رنگ وانشالله طبق گفته استاد ازمقدارکم شروع کنم بخوردن باچایی تاکامل ازوجودم پاک بشه وذهن ناخوداگاه من اشباع بشه ازکلمه سیرشدم ومن دیگه ادم پرخورگذشته نباشم ویک فردمتناسب باذهن متناسب واندام متتاسب بشم
برای ایجاد هر تغییری ابتدا ما ناخوداگاه گام های کوچکی بر میداریم که این گام ها برای ما لذت بخش است و با تکرار این گام ها و ایجاد عادت پس از مدتی این عادت برای ما ناخوشایند میشود و ما آگاهانه تصمیم به تغییر عادت در خود میکنیم .
عجله داشتن مانع بزرگی در اصلاح رفتار ماست ایجاد رفتار و عادت در ما به یک باره رخ نداده و از گام های کوچک شروع شده و این گام های کوچک پس از سالها تبدیل به یک اتفاق در ما میشود و اگر ما عجله کنیم این گام های کوچک را در خود نادیده گرفته و تکرار نمیکنیم و این باعث شکست میشود.
در مورد چاقی نیز همینطور است ما با برداشتن گامهای کوچک در مسیر لاغری حرکت کرویم و با این گام ها روزها و سالهازندگی کردیم تا به چاقی رسیدیم و همین مسیر نیز باید در مورد روند لاغری صورت بگیرد تا تناسب اندام در ما به وجود آید.
واما ترکیب احساس خوب با رفتار باعث سرعت بخشیدن به این روند میشه و مسیر لاغری در ما لذت بخش تر میشه .
در این مرحله از چالش که در مورد من پرخوریه ما با ایجاد یک تغییر کوچک و گفتن من اینو نخوردم احساس سیری رو به خودمون القا میکنیم و از اینکه این تغییر رو با احساس یسری ادغام میکنم احساس خوبی در خودم حس میکنم .
با تکرار این تغییر و احساس من با سرعت بیشتری در مسبر لاغری گام بر می دارم.
اینجای چالش رو خیلی دوست دارم و از انجامش نهایت استفاده رو میبرم به امید رسیدن به هدف لاغری
دقیقا دیروز داشتم فکر میکردم چرا من متوجه نمیشم سیرم یا نه ،،، متشکرم از اموزشهای با ارزشتون
سلام استاد ترکیب احساس ورفتار (هفتم) : من عادت هایم خیلی راه راه ایجاد کردم وبه اندازه نیاز بدنم میخورم ودر انتخابم هم تغییر ایجاد کردم ووقتی غذا میخورم بعد غذا هیچ میل نمیکنم ووقتی شیرینی می بینم درآن زیادروی نمیکنم.باهر موادغذایی مواج میشم. وقتی سیرم میگم میل ندارم وبا این گام کوچکی که برداشتم خیلی خوشحالم والان به راحتی میگم میل ندارم من سیرم واز خداوند سپاسگزارم که مرا در این مسیر یاری می کند سپاس فراوان.
احساس اینک سیر شدی خیلط زیباست من ک رزیم میگرفتم هیچ وقت سیر پانمیشدم یا اصلا اون بازدارنده گی ک تو رفتارم بود نمیزاشت ک من طعم سیری رو بفهم
کسایی ک چاق بورند وهستندحتی گرسنگی و سیری طعمی دلپذیر برای اونها داره اینک گرسنگیتو بفهمی اینک سیریتو بفهمی خودش ی دنیاست
احساس اینک من سیرم و میلی بخوردن نداشته باشی این خودش خود لذته
لذتیک در دوران رژیم هیچ وقت نمیکشیدی همش گرسنه بودی یا همش در اثر پرخوری شکم درد داشتی
ترکیب احساس با رفتار خیلی شیرینه
من دیروز ناهار تا سیری نخوردم چن مهمون بودم
من نصف ساندویج خوردم وسیر شدم
من دوقاشق از غذامو نخوردم چن قرار بود مهمونی برم
من ی استکان از چایی رو نخوردم چن سیر بودم
من نصف کوفته رو نخوردم چن سیر بودم
من ی استکان از چای رو نخوردم چن سیر بودم چن شکمم درد میگرفت
من تنقلات نخوردم چن میلی نداشتم بهشون
من صبحانه ب اندازه نیازم خوردم ولدت بردم
من بیسکویت نخوردم چن سیر بودم
من نوشابه اضافه نخوردم چن شکمم درد میگرفت
من صبحانه اضافه نخوردم چن شکمم درد میگرف چن سیر شدم
همه اینها الان ب من حس خوب داد چن من یاد نگرفتم ب اینها توجه کنم یاد گرفتم ب اون بخش ک تصمیم داشتم نکنم و کردم توجه کنم وتوجه ب اینها من رو واقعا شارز کرد شوق داد بهم
من این چن روز یکم درگیری ذهنی داشتم ک فاز منو اورده بود پایین ومن تو این چن روز دیدم ک خشم دلتنگی رو در درونم حس میکنم ک این منو دعوت بخوردن میکنه از این رو راهی ک اصافه کردم اینک تا اندازه سیری بخورم
انگار با ی اگاهی میخوردم ودرونم انگار ک قبولش داش
من در مورد رفتار های دیگه هم این چالش رو دیروز شروع کردم ودیدم چقدر بیخیالتر میشه ادم
چن نفر حرفهای بیخود زدن ک منو عصبی میکرد وبعد من هی با خودم گفتم من عصبی نمیشم چن این موضوع اهمیت نداره
من عصبی نمیشم چن این حرف بیهوده هس
من عصبی نیشم چن من ارزشمندم
من عصبی نمیشم چن احساس من ارزشمند ه
من عصبی نمیشم چن میخوام احساس خوبم حفط بشه
و دیدم در درون من ی ندایی هس ک دنبال لدت و من دیگه از خوردنهای موقع عصبانیت اینها اون لدت واروم شدن قبل رو نمیگیرم و این رو اینجوری انجام دادم ودیدم چقدر لذت در چیزهای دیگه هس ک من نمیدیدم
من لذت میبرم از نگاه کردن ب اسمون
من لذت بردم از دیدن ماه
من لذت بردم از دیدن ابرها
من لذت بردم از بازی بچه ها
من لدت بردم از دیدن فایل تو سایت
من لذت بردم از نوشتن دیدگاه
من لدت برد ماز انجام کارهام
من لذت بردم از دیدن فایل تو سایت
من لذت بردم از انجام کارهام
من لدت بردم از درست کردن غدام
من لذت بردم از پیاده اومدن خونه
من لذت بردم از کاکنش نشون ندادن ب دخترم
من لذت بردم از اگه شدن ب رفتارم
من لذت بردم از پختن کوفته
م لذت بردم از صبحانم
من لدپذت بردم از ناهارم
من لذت بردم از بستنی کخوردم
من لذت بردم از لباسهای دخترم
من لذت بردم از دیوارهای خونه خواهرم
من لذت بردم از توکون خوردن مرده ها
من لذت بردم از پنجره بیرون رو دیدن
من لذت بردم از اسمون رو دیدن از پنجره
من لذت بردم از دیدن ی فیلم عباسمنش
من لذت بردم از خوندن دیدگاه های عطا
من لذت بردم از انجام تکالیف دخترم
من لذت بردم از پتو
من لذت بردم از صدای پرندگان
من لذت بردم از دیدن روشنی هوا
من لذت بردم از خوابم
من لذت بردم از دین خانوادم
من لذت بردم از دیدن نون ک بابام خریده
من لذت بردم از صبحانم
من لذت بردم از چایی
من لذت بردم از دیدن دخترم
من لذت بردم از دیدن این فایل
من لذت بردم از نوستن دیدگاه
من لذت بردم از اینترنت
من لذت بردم از دیدن خودم ولباسهام تو اینه
من لذت بردم از حال خوبم
من لذت بردم از حرف زدن با خودم
من لذت بردم از خرید
من لدت بردم از هوا
ومن دیدم ک چقدر لذت هس ک من ب راحتی از کنارش میگذرم و فک میکنم برای لدت بردن حتما باید کاری کرد در حالیک لذت هس تو نمیبینی و انجام این تمرین باعث شد من لذتهایی ک سالهاس نمیبنیم رو ببینم و جقدر حسم من عالی شد چقدر دید من وسیع شد چقدر راحت لذت بردم
مثل اینک اینها هس من باید ببینم ک نمیبینم
با سلام
من نسبت به قبل کمتر نمیخورم، آنقدری که سیر بشم می خورم.
من عادتم رو کمتر نکردم،بهش طرح اضافه کردم .
من به اشتها کاری ندارم،در عوض انتخاب میکنم که وقت خوردن هست یا نیست.
اشتهای من کمتر نشده،فقط سعی می کنم انتخاب های به جایی داشته باشم.
زندگی من در. حال تغییر و تحولات ریز و کوچکی ست که حتی خودم هم قادر به دیدنشون نیستم،اما همین تغییرات با گذر زمان به چشم میان . من منتظر روزی هستم که همین تغییرات کوچکم در کنار هم یک تغییر اساسی رو در من بوجود بیارن.
این تغییرات ریز رو الان رها کنم همینقدر ریز و ناچیز می مونن و به مرور زمان محو میشن،پس ادامه میدم تا زمانی که برای خودم مشهود بشن.
به نام خداوند مهربانم و همیشه حاضر و عاشق پیشرفت ما،
و درود رحمت برکت هدایت ثروت سعادت لذت نور آگاهی شادی ارامش آسایش سلامتی دو جهان با عمر طولانی نثار شما استاد ارجمند و گرامی ،
استاد اول باید تشکر کنم بابت روشی که در این سایت بهش برنامه دادید که زمانیکه وقتی موضوع رو عوض میکنیم بریم جای دیگه از سایت و موضوع فایل اموزشی دیگه رو بخونیم سر همون موضوع قبلی مارو راهنمایی و یادآوری میکنه و یکراست میاره
همونجا،
خیلی ممنونم از زحماتتون بابت کارایی آسون و راحت سایت خوبتون و این فایلهای آموزشی فوق العاده و جدید و شگفت انگیزتون که نمونه اش نیست، خیلی ممنونم،
استاد قدرت کلمات به به !!!
استاد تغییر دادن همین کلمه به کلمه در ذهن من جا ب جایی هایی داره انجام میده برام که انگار هفت طبقه تمام هستی رو رفتم بالا به خدا میرسم و هی میگم واااای اااااا اووووو تمام کلمات متعجب کننده که دهانم باز میمونه همش دود از سرم بلند میشه با گفتن عین کلمات
مثلاً انتخاب من این یا من سیرم یا من بهترین حال خودم هستم الان من با اراده عاشق مصمم متمرکز و لایقم من قدرتمندم من حقمه لاغر باشم و دیگر کلماتی که فقطبار مثبت برای ما دارن و نتایج عالی لاغری و لاغر ماندن با آرامش و
ادغام حس اغری با تکرار رفتار درست و حتی کلمات درست در ذهن ،
استاد اینم بگم از خودتون یاد گرفتم
زمان من نامحدود و نوع غذای من نامحدود و متنوع هست من آزادم و با اختیار کامل انتخابم ر ا خودم انجام میدهم و عالی انجام میدم و با بهترین حالت ممکن درونم من سیرم به اندازه و دقیق و حس خوب لذت و شادی و من عاشق تمام زمینه زمان و نعمتهای خداوندم و خود خداوند رفیقم همیشه پایه ام همیشه هوامو داره نعمتها و برامون آفریده حال کنیم لذت ببریم و عاشقی کنیم و لذت ببریم حتی با چاقی و عادتهاش اما انتخاب من لاغری و عادتهای لاغری ای چاقی گلم ای عادت چاقی گلم ،من الان مهمان جدیدم اومده تو باید کم کم بری جای دیگه عزیزم و اون تاج سرم بیادو کلا پادشاه جدید لاغریم اومده و قدمشم روی چشام من پذیرای تو بودم مهمان عزیزم چاقی عزیزم برکت داشتی وخداحافظت باش خدا نگهدارت باش عزیزم ،
ول ی الان سلام لاغری من سلام زیبا بفرمایید الان تو اومدی باید ا ز تو خوب پذیرایی کنم و هدایت و برکت تورا از سوی خداوندم با جان دل پذیرا باشم،
استاد از خداوند بینهایت ممنونم و از شما هم واقعا ممنونم خدا خفطتون کنه.
سلام استاد صبح شما بخیر
خداراشاکرم که درتاریخ 1402/08/23 توانستم فایل من سیرم را گوش بدهم
استاد درمورد تصویر سازی ذهن گفتید و چقدر دراین مورد ما افراد چاق از ذهنمان غافل بودیم که با توجه کردن به چاقی ذهن ما آن را تصویر سازی کرده و چاقی دربدن ما تقویت میشود و ما فکر میکردیم وقتی از چاقی شکم نفرت داشته باشیم به سوی چاقی میرویم این درحالی بود که توجه ما به چاقی و چاق شدن بیشتر میشد مثلا همین توجه کردن به مزه لیموترش چون قبلا این مزه درذهن ما بوده بزاق دهان ترشح میشود و یا درمورد دیدن فیلمی خاطرات چندین سال قبل برای ما تداعی میشود .
تصاویری که درذهن ما هر احساسی را به وجود آورد (احساس بد – احساس خوب )به صورت کد یا فرمول درذهن ما ذخیره میشود . و تکرار رفتار احساس خوب و لذت را به همراه دارد و هرروز این عادت درذهن ما تکرار میشه و به یک فرمولی که انرژی کمتری لازم دارد درمیآید و ما هرروز آن را تکرار میکنیم مثل پرخوری – ریزه خواری – خواب زیاد و….
هرگز نباید از کلمات من کمتر میخورم – من امروز نمیخورم استفاده کنیم چون ذهن ما درسالیانی که مارا چاق کرده از گفتن کلمه من میخورم لذت خوبی را دریافت کرده و الان که میگوییم نمیخوریم برای این فرمول مقاومت ایجاد میکنه پس باید از یک کلمه ای که نخوردن درآن است استفاده کنیم و بگوییم من سیر هستم یعنی کاری را برای ذهن تایید میکنیم و آن را نهی نمیکنیم مثلا تغییر درخوردن خیلی مثال خوبی است من برای خوردن وقتی که دیدم تا موقعی که برای من لذت داشت، دارم میخورم این کاررا انجام می دهم ووقتی احساس من مثل درد شکم – احساس بد موقع خوردن – تغییر مزه ی غذا – درمن ایجاد شد سریع می گویم من سیر هستم و از خوردن جلوگیری کنم که احساس خوبی بعد از خوردن غذا داشته باشم و به خاطر خجالت کشیدن درجمع به خودم و بدنم فشار اضافی بابت غذا نیاورم که بعد از خوردن اضافی سرزنش و چاقی بیشتر را حس کنم .
و ما باید هربار کم کم این کلمه من سیرم را برای ذهن تکرار و تکرار کنیم و عجله نکنیم تا این کلمه به قولی ملکه ذهن ما شود و هم بدن و ذهن این آمادگی را یاد بگیرند که با کمتر خوردن هیچ مشکلی برای بدن به وجود نمیآید و بسیار مفید است و کم کم نتایج لاغری در ما نمایش داده شود
استاد من دراین چند روز تغییرات خوبی داشتم هرروز که به خانه میرفتم بعداز مدتی ناها را میخوردم دیروز وقتی رفتم خانه پسرم مقداری پفک به من تعارف کرد و خودشان هم قبل خورده بودند من کی خوردم و احساس سیری شدید داشتم به آنها گفتم شما ناهارتون را بخورید من الان سیرم و جالب بود همه گفتند سیریم الان پفک خوردیم و دقیقا بعد از اذان مغرب ما با خانواده ناهار خوردیم و شب من سیر سیر بودم و به نوعی یک وعده غذا خود به خود حذف شد و من این را یک تغییر درخودم دیدم چون اگر مثل قبل بود من اگر گرسنه هم نبودم وقتی سر سفره شام می نشستم به همراه خانواده شام میخوردم و بعد از خوردن میگفتم من که زیاد گرسنه نبودم چطور این همه شام خوردم .
انشاالله به امید خداوند و با آموزش شما استاد عزیز قبل ار خوردن هرچیزی این کلمه من سیرم را تمرین میکنم که زیاد از حد نخورم و روزبه روز متناسبتر شوم
سلام به همه دوستان
من از امروز تصمیم گرفتم زمانی که به حد نیاز بدنم غذا خوردم بگم من سیر هستم
در مواقعی که گرسنه نیستم بگم من سیر هستم
در مهمانی ها برای اینکه فشار و سنگینی شکم رو تجربه نکنم بگم من سیر هستم
من میخوام مثل یک فرد متناسب مثل همسرم خواهرم بگم که من سیر هستم من انتخاب میکنم که چه چیزی بخورم یا نخورم
باید این جمله من سیر هستم رو اونقدر تکرار کنم تا یه عادت بشه برام من سیر هستم من سیر هستم من سیر هستم
سلام به همگی
من هر روز که آموزشهای سایت یادم میاد سعی میکنم درست رفتار کنم و همین باعث میشه من کلی چیز رو نخورم و اونها رو رها میکنم در واقع باید بگم من انتخابهای درست تری دارم
مثلا ظهر برای پسرم غدا بردم و مابقی اون رو که نخواست گذاشته بود روی میز اشپزخونه و من وقتی رفتم داخل اشپزخونه که اونجا رو مرتب کنم چشمم خورد به اون باقی مانده ی غذا ی ته ظرف یه قاشق خواستم بردارم یاد اموزشها افتادم همون یه قاشق کوچک رو خالی کردم و در حد ذره ای ته قاشق برداشتم و دیگه رفتم دنبال کارم و چقدر تا عصر این شرایط بود که من ریزه خورای کنم اما من بقیه ظرفها رو داخل زباله خالی کردم و لب به هیچ چیز نزدم . انتخاب های جدیدی داشتم و این نشون میده من در مسیر درست هستم چون ذهنم داره با من همکاری میکنه و اما بازم با استمرار در مسیر یادگیری لا غری میخوام ذهنم رو با هدفم بیشتر هماهنگ کنم .
تصاویر و احساس با هم هماهنگ هستن اگر تصویری در ما احساس به وجود بیاره میتونه به صورت کد در ذهن ما ذخیره بشه.
گاهی اوقات یه رفتار با احساس خوب قاطی میشه و به صورت فرمول در ذهن ما ذخیره میشه و ااینقدر تکرار میشه تا ادم رو خسته می کنه مثلا کشیدن سیگار اون اوایل در ذهن فرد به عنوان یه رفتار که همراه با لذت هست ذخیره میشه اما دیگه به مرور زمان با تکرار زیاد اون فرد رو خسته و ناراحت میکنه .
من اولا باید رابطه ام رو با عادتم خوب کنم و بعد تغییرش بدم .
من طبق آموزشها هیچ وقت نباید بگم من کمتر میخورم چون این کلمه باعث واکنش در ذهن ما میشه و ما رو حریص تر میکنه که بیشتر بخوریم یعنی این کلمه تعریفی در ذهن ما دارد که اصلا خوب نیست پس به جای اون بگو من انتخابهای جدیدی دارم .
من در گدشته عادت داشتم خیلی ریره خواری کنم اما الان هر وقت میخوام این کار رو انجام بدم باید بگم من سیر هستم و این کار رو انجام ندم من از این جمله زیاد باید استفلده کنم من هر وقت کسی چیزی تعارف کنه اگر سیر باشم نباید چیزی بخورم و راحت باید بگم من میل ندارم یا سیر هستم اما چاق ها حتی این جمله رو نمیتونن به زبان بیارن .
اما اگر من بارها این کارو انجام بدم دیگه در ابنده راحت خیلی راحت در مواقع سیری میگم من سیر هستم و عذا نمیخورم مثل متناسبها .همین الان برای پسرم میگو سرخ کردم اما خیلی راحت گفتم من سیر هستم و لب نزدم و فقط یک عدد میگو جهت تست مزه خوردم و این کار بعد از سالها تلاش برای من کار خیلی سختی نیست هر وقت سیرم و کسی چیزی تعارف میکنه و یا غذا هست خیلی راحت میگم من میل ندارم یا سیر هستم و غدا رو به زور وارد جسمم نمیکنم .
من با انتخابهای جدیدم قطعا کمتر خواهم خورد و بارها باید به خودم بگم من سیر هستم ..
نمیخورم چون چاق میشم
همیشه خوردن برای من نهایت تمام خوبیها بود پارک با خوردن معنی داشت کوه میرفتم برای صبحانش دورهمیها رو خوردن رهبری میکرد سیزده بدر بود و سبزی پلو با ماهیش و کاهو سکنجبینش عید با بوی شیرینی نارگیلی برام معنی داشت حتی یه بار یه نفر بهم گفت تو خاطره ای داری که مربوط به خوردن نباشه الان میفهمم چی میگفت حتی خاطرات برفی من به جای برف بافی توش خوردن برف و شیره حرف اول رو میزد تمام خوردنها تا جایی ادامه داشت که چاقی سر و کلش پیدا شد
نمیخورم چون چاق میشم
مگه میشه برای انسانی که خوردن براش تو اوج هستش به خاطر چاقی بگی نخور
خوردنم نه تنها کمتر شد بلکه با محدودیت و ممنوعیت رژیمهای مختلف به حرص و ولع تبدیل شد اگر قبلا یه بستنی میخوردن شدسه تا اگر قبلا یدونه شکلات شد ده تا و اگر اونموقع یه کوچولو چاق بودم شد صد تا
تا جایی که نتونستم از خوردن دوست داشتنیم دست بکشم و بی خیال چاقی شدم
مگه میشه بی خیال چاقی شد اگر بیخیال میشدم که لاغر میشدم هر ادم لاغری که میدیدم اه میکشیدم هر لباسی که میدیدم اه هر مهمونی ای که دعوت میشدم اه میکشیدم خلاصه اینکه زندگی جهنمی به معنای واقعی طرف میخواد لاغر بشه نمیتونه از خوردن دست بکشه میخواد بخوره نمیتونه لذت ببره چون خوردن رو تنها عامل چاقیش میدونع مثل یه گرداب هر چی دست و پا بزنی بیشتر گزفتار میشی
من تو این دوره یاد گرفتم نخورم چون چاق میشم نخورم چون
سیرم
دوست ندارم
نمک نداره
خیلی شیرینه
میل ندارم
برام خوب نیست
سرده
روزه ام
سلام
هر کلمه در جابگاه خود ممنعی خاصتی دارم بعضی کلمه با مثبت وبعضی بارمنفی داره مثل کلمه سیرم کا امروز مورد نظر قرا داره .
سیرم یعنی نمی خورم سیر یعنی اشتهارندارم سیرم یعنی جای برای مواد اضافه غذایی نیست سیرم کلمه وبارمثبت داره من باین کلمه احساس قریبی دارم میخوام باهاش راحت باشم چون حس میکنم دارم دروغ میگم .
حالباهش در موارد مختلف ودر بعصی موادمیخوام استفاده کنم وفتی کسی تعارف میکنم بگم سیرم وفتی با غذایی مودر علاقه امروبر میشم ونمیخوام بخور سیرم وفتی دارم به مواد خوراکی بخچال نگاه میکنم باید وحتما بگم سیرم .
تکرار کلمه مثبت ذهن دا ره ازمقاومتش کم میشه برای گفتن کلمه مخالف با فرمول ذهنی جایگزین کردن حس حال خود شو داره .
ما برای چاقی هییچ عجله نداشتیم اصلا براش زمان مشخص
نکردیم یاید چاق بیشیم جسم ارا م ارام با لذت وارامش تلاش خودشو کرد تاماچاق بیشیم اصلا متوجه نشدم کی چاقشدیم ماباذهن وفرمولهای چاقی زمینه چاقی برای وخودمون مهیا کردیم این کار نااگاهنه بود ولی برای برگشتباید اگاهانه عمل کنیم بایدگامهای کوتاه وزمان بر استفاده کنیم وحس لذت بهش اضافه کنیم واینگامهای کوچک وتغییر گوچک برازخودمون با ارزش بدونیم تا مسیر برگشت با عملی انجام دادن اگاهانه به لاغریی درزمان زیاد دسترسی پیدا کنیم
نوشتن دیگاه تاثیر زیادی داره که درذهن داره باعث میشه شما ادمی باشید که با نجوایی ذهنی جواب نمدید وذهنو به مسیر لاغریی هدایت میکنید درنوستنانجه اموختیم وفکر کردن به اموزش درهنگام نوشتن باعث میشه اموخته به عمل نزدیکتر بشه
نوشتن وتکرا کردن خود به خود مارومشتاق کرده ومارورادمه راه نگه میداره.
وباعث ادامه مسیر شده برای نتیحه بهتر ولاغریی بلند مدت
وادمه دار بودن مسیر لاغریی .
تقاوت افراد چاق ولاغریی درزمان سیر هستش افراد چاق چونبه تکرا از خوردن زیاد دیگه احساس سیری رو گم کردن واز سیری ومراحل ان کمتر اطلاع دارن وخوردن بیش ازنیاز رو علامت سیری میدونن وختی بیشتر از حد تاجای که احساس درد درناحیه شکم داشته باشن اون علامت سیری میدونن ولی فردلاغر چون ذهنش دستکاری نشده از سیری خود به خوبی اطلاع دارد ووفت سیر ی هست از خوشمزه ترین چیزهاهم میگزره ونتیجه اون فرد لاغر وماچاق هستیم
سلام و درود .
لاغر شدن از تکرار افکار و رفتاری که در شما احساس لاغر شدن ایجاد می کند حاصل می شود.
تصاویری که در ما احساس ایجاد می کنه در ذهن ما ذخیره شده .
از تعریف جدید برای حالتهای خودمون استفاده کنیم .
از اصطلاح کمتر نباید استفاده کنیم .
کلمه سیر هستم رو تکرار کنیم .
برنامه خوردن ندارم
نیاز به خوردن ندارم
من سیر هستم .
من از خود چاقی میتونم استفاده کنم و دلایل خوردنم رو به دلایل نخوردن تبدیل کنم .
مثلا امروز یه تجربه جدید داشتم .
یه ذره با یه مشتری بحثم شد سعی کردم ادامه ندم ولی خب حالم و کمی بد کرد . قاعدتا یکی از دلایل خوردنم این بود که خب حالم بده برم یه چیزی بخورم . امروز این دلیل رو هم اضافه کردم به سایر دلایل نخوردنم .
نمیخورم چون حالم خوب نیست .
من از اول این تمرین و البته باردوم تکرارم هست کلی دلیل برای نخوردن پیدا کردم و اصافه کردم به تمرینات تغییر عادت .
تفاوت یه فرد لاغر و چاق همینه . فرد لاغر کلی دلیل برای نخوردن در ذهن داره و فرد چاق کلی دلیل برای خوردن .
فرد چاق به هر بهانه ای میخوره . ولی فرد لاغر به هر بهانه ای نمیخوره .
یادمه یکی از دوستام لاغر بود به زور مینشوندیمش سر میز که با هم یه غذا سفارش بدیم . غذارو هم خودمون براش سفارش میدادیم . بعد که غذا رو میدید دلشو میزد . میگفت نمیخورم این چیه شماها میخورید .
یعنی یه فرد لاغر دیدن غذا دلشو میزنه . یا مثلا غذای زیاد که توی بشقابش بود دیگه نمیخورد میگفت زیادی غذا دلمو میزنه . اشتهامو میگیره . دیگه حالمو بد می کنه . یعنی یه فرد لاغر دیدن غذا یا دیدن اضافه غذا یه دلیل برای نخوردنشه .
دقیقا بر عکس یه فرد لاغر . من همین که این تصاویر یادم میاد خوشحال میشم چون همین که میاد توی فکرم باعث میشه بنویسمش و تکرارش کنم و کم کم خودمم بهش عمل کنم .
علت اینکه شما میگین در این مسیر استمرار داشته باشید اینه که دقیقا همین اتفاق بیفته . تمام اتصالات مغزی ما به لاغری روشن میشه . واقعا من الان حس می کنم دارم سیم کشی مغزم رو به سمت لاغری روشن می کنم .
درسته که نخوردن علت لاغری نیست . و خوردن دلیل چاقی نیست و این دو عامل رو از مسیر لاغری باید حذف کرد و مراقب باشیم اگه داریم این تمرینات رو انجام میدیم مانع بزرگ لاغری فعال نشه که خوردن رو دلیل چاقی بدونیم اما خوشم میاد که از این تمرینهای تغییر عادت استفاده می کنم . دوست دارم تجربه جدید داشته باشم . دوست دارم اتصالات نخوردن رو زیاد کنم . البته علتش بازم برمیگرده به لاغر شدن . خب اگه من نخوام لاغر بشم یا لاغر بمونم تغییرات غذایی اعمال نمی کنم . درست مثل ورزش کردن . یعنی این دو باور همیشه با ما هست . ولی خب چاره ای نیست . من دوست دارم تغییر عادت رو هم تجربه کنم و اتصالات جدیدی ایجاد کنم حالا اگه این برق باورهای چاقی رو هم فعال می کنه خب دیگه باید فکر دیگه ای کنم و حواسم به اونا باشه اتصالات اونا رو قطع کنم از ذهنم تا با حرکت در مسیر لاغری اتصالات چاقی فعال نشه .
خب ما برای چاقی و موندن در احساس چاقی دلایل زیادی داریم .
ما یکی یکی باید این اتصالات رو قطع کنیم .
پیوند بین خوردن و چاق شدن رو باید قطع کنیم . نخوردن رو مانع لاغری خودمون قرار ندیم .
نخوردن مثل ورزش کردنه اگه درست ازش استفاده نشه مانع لاغری میشه .
نخوردن فقط یه تجربه است برای لدت بردن بیشتر . نه برای اینکه حالمون خوب بشه برای اینکه فقط یه تجربه ی جدیدی ایجاد کنیم .
من از نخوردن لذت میبرم . از نخوردن در مواقع غیر گرسنگی .
من فرمولهای نخوردن رو دارم در ذهنم زیاد می کنم . چون دوست دارم نخوردن رو هم تجربه کنم .
نخوردن اگه درست استفاده نشه به راحتی میتونه مانع لاغری بشه . نخوردن فقط یه تفریح و لذته . من از نخوردن لقمه های اضافه لذت میبرم . من از دلایل نخوردن لقمه های اضافه لذت میبرم .
لقمه های اضافه چی هستن ؟ لقمه هایی که در زمان سیر شدن و بعد از سیر شدن و در زمان سیر بودن خورده میشن .
من این روزها سیر شدن و سیر بودن رو تجربه کردم .
احساس سیری احساس لذتبخشیه . چون انسان رو از ولع داشتن و حس سیری ناپذیری نجات میده .
خب من با تجربه کردن نخوردن به این حس دلچسب سیری رسیدم .
با لذت بردن از نخوردن .
هر وقت که نمیتونم سیر بودن یا گرسنه بودنمو تشخیص بدم علتش احساس چاقیه که خودم در خودم ایجاد می کنم . اونم به واسطه خوردن و زیادی خوردن .
هر وقت زیادی میخورم احساس چاقی می کنم . خب این یه فرمول اشتباهه که خودم سالها تکرارش کردم .
ولی تجربه کردن حس نخوردن احساس چاقی رو در من کمرنگ میکنه .
(لاغر شدن از تکرار افکار و رفتاری که در شما احساس لاغر شدن ایجاد می کند حاصل می شود.) درس امروز این بود .
خب من چطور احساس لاغری می کنم ؟ در درجه اول من از نخوردن لقمه های اضافه احساس لاغری می کنم . اما قبل از اون من از اصلاح عقاید و فرمولهای لاغری و ساخت فرمولهای نخوردن احساس لاغری می کنم .
وقتی پرخوری می کنم احساس لیاقت لاغر بودنم میره انگار که با احساس چاقی خودمو مجازات می کنم . در حالیکه این فرمول اشتباهه و باعث میشه پرخوری رو بیشتر تکرار کنم ولی از طرفی هدایتمم می کنه سمت اصلاح خودم و انجام ندادن رفتارهایی که در من احساس چاقی ایجاد می کنه .
چیزی که روشنه من در این راه نباید وسواس داشته باشم . حس می کنم من در مسیر یکم وسواسی عمل می کنم . در حالیکه اینم یکی از موانع لاغریه و ترس از غذا رو در من پدید میاره .
در ساخت فرمولهای لاغر کننده نباید وسواس داشته باشم . آخه میدونید نه که راه رو یاد گرفتم به کوچکترین اتصالات ذهنیم دقت میکنم که ببینم چه فکری الان تو سرم دارم که احساس چاقی می کنم یا احساس لاغری نمی کنم . دوست دارم همیشه احساس لاغری داشته باشم .
البته این حالت رو اسمش رو دقت میزارم . اسمشو وسواس نمیزارم که حسم بد بشه خب من به خاطر رشته ام انسان دقیقی هستم و موشکافانه قضیه رو بررسی می کنم چون میخوام بدونم چه عاملی باعث شده لذت نبرم . کوچکترین فرمولها رو جستجو میکنم .
امروز یه دلیل نخوردن دیگه پیدا کردم .
نمیخورم چون پودره . کیک یه کمیش پودر شده بود . گفتم نمیخورم چون پودره خوشم نمیاد .
فرمولهای دیگه که امروز استفاده کردم .
نمیخورم چون زیاده .
نمیخورم چون قطعاتش بزرگه دلم و میزنه .
نمیخورم روغنش زیاده دلمو میزنه .
نمیخورم چون مونده شده .
نمیخورم چون سیرم .
نمیخورم چون پودر شده و شکلشو از دست داده .
نمیخورم چون دست خورده شده .
نمیخورم چون داغ نشده .
نمیخورم چون گرسنه نیستم .
نمیخورم چون بازم سیرم .
نمیخورم میخوام برم دستشویی.
نمیخورم چون اعصابم خورده . (دلیل خوبی نیست ولی یه زمانهایی به کار میاد )
نمیخورم چون ذهنم آشفته است .
نمیخورم چون استرس دارم .
نمیخورم میخوام برم حیاط.
نمیخورم کار دارم.
نمیخورم چون میل ندارم . درسته گفتین میل ندارم برای اول کاره ولی یه وقتایی هم باز لازم میشه میشه به کارش گرفت .
نمیخورم چون شیرینه . شیرینی زیاد دلمو میزنه .
یعنی تمام دلایل خوردن رو میشه تبدبل به نخوردن کرد .شخصیت چاق خوردن شیرینی رو دوست داره چون شیرینه .
ولی شخصیت لاغر خوردن شیرینی رو دوست نداره دقیقا به همون دلیل چون شیرینه . دلشو میزنه .
یعنی راه لاغری دقیقا همون راهیه که ما تا حلا فکر می کردیم راه چاقیه .
من کم کم تمام چاقیمو تبدیل به لاغری می کنم تک تک سلولهای چاق من از باورها و فرمولها و عقاید چاقی ایجاد میشن .
این ریز ریز عقاید رو که بردارم لاغری کم کم وارد جسمم میشه . نمایان میشه .
تغییر فرمولهای ذهنی و عملی برای من بزرگترین افکار و رفتاریه که به من حس لاغری میده .
به نام خداوند یگانه
چالش من اینو نخوردم
ما در سالهای طولانی یک رفتارهایی انجام داده ایم که برای ما به صورت عادت یا رفتارهای عادتی نهادینه شده است که اگر این رفتارها مثبت باشد خوب جزو رفتار وعادتهای سالم محسوب می شود ودر واقع هیچ ضرری به ما نمی زند بلکه سبب منفعت ما می شود،مثل:عادت هرروز ورزش کردن،عادت همیشه مسواک زدن،عادت هروز دوش گرفتن ،عادت هر روز کتاب خواندن،عادت اینکه سر موقع کارهای خود انجام دادن،عادت اینکه کار خودرا به گردن دیگران نینداختن،عادت اینکه به دیگران احترام بگذاریم،عادت به اینکه نسبت به مسائل بی تفاوت نباشیم،عادت به اینکه همیشه فرد مسئولیت پذیری باشیم ،عادت کنیم ک خودمان رو دوست بداریم،عادت کنیم برای خودمان ارزش و احترام قائل شویم،عادت کنیم عاشق خودمان باشیم،عادت کنیم هر روز یک چیز جدید یاد بگیریم،عادت کنیم که دوروزمان شبیه یکدیگر نباشد.و و خیلی عادتهای پسندیده دیگر باعث می شوند که ما هم روح وروان و هم جسم سالمی داشته باشیم.
واین عادتهای خوب نقش خیلی بسزایی در زندگی ما ایجاد می کنند وتا جایی که واقعا مشکلی برای ما ایجاد نکنند پس ما دلیلی بر ترک این عادتها نمی بینیم پس آنها را ادامه میدهیم.
اما عادتهای بد و نادرست که آنهارا هم در طولانی مدت انجام داده ایم ولی چون ضرر تدریجی برای ما ایجاد کرده اند ما متوجه ضرر آنها نشده ایم یعنی ذهن ما متوجه بحران نشدهده است چون به آهستگی صورت گرفته است در حالی که در بلند مدت اثرات جبران ناپذیری را بربدن ما وارد می کند.
مثل عادت سیگار کشیدن،مثل عادت ب مصرف انواع مخدرها،مثل عادت خدای نکرده خوردن نوشیدنیهای الکی،عادت بع دروغ گویی،عادت کردن به بد اخلاقی،عادت کردن به اعمال خلاف مثال دزدی کردن،عادت کردن به فحاشی و عصبانیت،عادت کردن ب بی مسئولیتی عادت کردن به پر خوری و خیلی عادتهای ناپسند دیگر که اینها اگر در پی برطرف کردنشان نباشیم در بلند مدت اثرات مخربی هم بر روح و روان وهم بر جسم ماوارد می آورند.
خوب در مورد عادت پرخوری که بیشتر گریبان گیر افراد چاق می باشد وما سالها دچار این مشکل بوده ایم وبه خاطر همین هم همش با روشهای گوناگون مثلا انواع ورزشها داروهای مختلف ورژیمهای سخت لاغری سعی بر این کردیم که این معضل رادر خود حل کنیم ودرواقع نتونستیم به اندازه خوردن را در بیشتر مواقع یاد بگیریم.
ومن در سالهای قبل یا به زور وناراحتی در حال رژیم گرفتن بودم وبعضی اوقات که توان داشتم مثلا نان وبرنج را یا کلا قطع می کردم یا اینکه هر قدر دلم می خواست می خوردم البته ن اینکه بخوام حالم بد بشه شاید برخی اوقات هم این موارد پیش میومد ولی مادرم می گفت همیشه غذا کم بخور یا بقیه می گفتن غذا کم بخور واز آنجا که به قول استاد،چون ذهن ما همیشه طالب بیشتر شدن است پس اگر به او فرمان کم بدهی قبول نمی کند چون طبیعت وجهان قانونش همیشه بر پایه بیشتر شدن ووسعت است ونه کم شدن پس ذهن ما این موَضوع را پذیرا نمی باشد.
وقانون من قانون همه یا هیچ بوده من یا هیجی نباید می خوردم یا باید سیر میشدم واین موضوع واقعا بر اعصاب وروان من تاثیر بد گذاشت بود که چرامن نمی توانم غذایم را کم بخورم ومادرم همیشه به من می گفت توچرا این طوری رفتار می کنی؟ عوض اینکه اصلا نخوری یا اینکه به نظر خودشون من خیلی زیاد می خوردم می گفت کم بخور همیشه بخور.
ولی واقعا این ذهن من همش درگیر قانون همه یا هیچ بود چون من حتی ب نیاز و اعتدال هم نباید می خوردم چون باید کمتر از نیاز خودم مصرف می کردم واین واقعا برای ذهن من پذیرا نبوده ومن همواره باخودم در جنگ بوده ام که باید باید روش اعتدال رابرگزینم وهمش از خداوند می خواستم که خدایا کمکم کن ک من این روش اعتدال را برگزینم نه هیچ نه خیلی زیاد،بله واقعااعتدال،اعتدال بهترین بهترین روش در هر زمینه ای من جمله در غذاخوردن می باشد.
من وقتی استادخوبم در مورد کاربر عزیز،عطا گفتند گه در این قدر روز این قدر مطلب نوشتند من هم تعجب کردم وهم اورا تحسین کردم وهم یک جورایی غبطه خوردم که چرامن تنونستم چنین موفقیتی را کسب کنم ولی واقعا تشویق شدم به جد می گویم که من تشویق شدم به کار بیشتر و علاقه بیشتر.
من امروز سیب را دیدم نخوردم من پرتقال دیدم نخوردم من تنقلات لینا نخوردم من یک عالمه از پنیر صبحانه ام اضاف گذاشتم ومقدار کمی را توانستم بخورم البته بانان خوردم ومقداری از نان هم توانستم اضافه بگذارم من بادام نخوردم پن تخمه نخوردم من سویا نخوردم من پرتقال نخوردم من امروز نان خشک پنجره ای نخوردم من صبح خیلی زود صبحانه نخوردم چون سیر بودم من خواستم شیر بخورم ولی نخوردم چون سیر بودم من امروز نان خشک پنجره ای نخوردم من امروز کلوچه نخوردم چون سیر بودم من امروز ناهاربرنج خوردم در حالی که دیروز دوست نداشتم و نان خورده بودم من دیروز مقداری عدسی خوردم وبقیه اش را نخوردم چون سیر شده بودم.
من امروز ماستم را اضافه آوردم و بقیه اش را نخوردم من امروزدو تکه کوکو یکی را خوردم و تکه بعدی را گذاشتم من در حالی که علاقه شدیدیع نان دارم ولی در وعده ناهار نان نخوردم چون بقیه غذاها کافی بود ومن سیر شدم من بعد ناهار معمولا بین ساعت ۵ تا ۷ یک میان وعده سبک یا شام می خورم ولی از وعده ناهار تا الان چیزی نخوردم.
من نخوردم چون سیر بودم.
من نخوردم چون نیاز نداشتم.
من نخوردم چون نباید می خوردم.
من نخوردم چون الکی نباید بخورم.
من چون ازینکه مادرم ناراحت بشه اضافه نمی خورم.
من ازینکه اسراف نشه اضافه نمی خورم
من ازینکه خواهرم دعوام کنه اضافه نمی خورم.
من ازینکه دیگران ار خوردنم ناراحت یا عصبانی بشوند بی موقع غذا نمی خورم.
من نمی خورم من نمی خورم چون سیرم
من بی مورد نمی خورم چون باید لاغر بشم.
چون من باید باید باید لاغربشم
چون چاق بودن خیلی بده
چون چاق بودن خیلی سخته
من می خواهم لاغر بشم چون چاق بودن برای من خیلی درد اوره.
من وقتی عصبانی هستم نمی خورم.من وقتی می خندم نمی خورم.من وقتی سردمه نمیخورم من برای اینکه گرمم بشه نمی خورم من را می رم نمی خورم من وقتی کسی بیاد نمی خورم من هر کی به من تعارف کرد نمی خورم وهر وقت دوست داشتم می خورم دوست نداشتم نمی خورم من هر وقت دیگران غذا بخورند همراهشون نمی خورم.
وای خدایا شکرت خدایا شکرت یعنی من دارم درست رفتار می کنم من دارم به صلح درونی با خودم می رسم بار خداوندا هدایتم کنم حمایتم کن محافظ من وعزیزانم باش ومن وهمه دوستانم را تا رسیدن به موفقیت همواره پشتیبان وباور باش.
الها به امیدتو ونه به امید خلق روزگار
سلام و درود ▪︎ترکیب احساس و رفتار ▪︎
___________________________________________________
هر تغییری از گام های کوچیک شروع شده .▪︎
هر موفقیتی از تغییرات کوچک آغاز شده .▪︎
هر مسیر طولانی با برداشتن گام های کوچیک طی شده .▪︎
و زندگی ما از سپری کردن روزهایی که زند ه ایم شکل گرفته .▪︎
من ۵۴ سالمه ▪︎ که برابر میشه با 19,710 روز ▪︎
چیزی که الان هستم حاصل زندگی کردن من در این نوزده هزار و هفتصد و ده روزه .▪︎
نکته جالب توجه اینه که من خاطره چندانی از روزهایی که تازه مسیر چاق شدن رو شروع کرده بودم در ذهن نداشتم.▪︎
چرا؟
من از زمانی متوجه چاقی خودم شدم که تفاوت رو احساس کردم.▪︎
لباس های من تنگ شده بود، جسم من تغییر کرده بود و حرف های اطرافیان درباره چاق شدنم رو می شنیدم.▪︎
در واقع من زمانی متوجه چاقیم شدم که نتیجه اون همه روزهایی که در مسیر چاقی حرکت کرده بودم مشخص شده بود.▪︎
این مثال در جنبه های مختلف زندگی صدق می کنه و به وضوح می تونیم نمونه هاشو در زندگیمون پیدا کنیم.▪︎
استاد توضیح دادن که من تا سن 35 در شرایط سخت شغلی و مالی بودم.▪︎
اون شرایط حاصل 35 سال ساخته شدن فرمول های ذهنی من و زندگی کردن بر اساس آن آموزش ها بود.▪︎
به لطف خدا با قدرت ذهن آشنا شدم و قصد کردم شرایط زندگیمو تغییر بدم.▪︎
عجله برای تغییر کردن باعث شد در همون سال اول و دوم بارها احساس شکست و ناامیدی به من دست بده ▪︎
این فرمول درمورد لاغری هم صادقه▪︎
به همین دلیل استاد گرامی همیشه تاکید بر انجام تمرینات، نوشتن تمرینات و خواندن نوشته های دیگران دارند .▪︎
این فرمول ساده اما بسیار تاثیرگذار در آرام کردن ذهن و قرار دادنش در مسیر تغییر کردنه.▪︎
زمانی که برای مدتی مشغول یادگیری، فکر کردن و نوشتن باشم به مرور این فرمول در ذهن من به عادت تبدیل می شه و به راحتی هر روز با اشتیاق این مراحل رو انجام می دم.▪︎
ذهن من مشتاق تکرار کردن این مراحل شگفتی ساز می شه .▪︎
شاید امروز من از برخی رفتارهای خودم راضی نباشم و از تکرار شون احساس بد یا حتی عذاب وجدان داشته باشم اما مطمئنم در روزهای اول که این رفتار در من شکل گرفته حتما باعث شده بود که من در احساس بهتری قرار بگیرم و به همین دلیل به فرمول ذهنی در من تبدیل شده .▪︎
استاد گرامی اعتقاد دارن بسیاری از افرادی که اضافه وزن دارن نمی تونن احساس سیری رو تشخیص بدن ▪︎
نمی دونن واقعا کی سیر هستن و کی گرسنه؟
به دلیل اینکه مدت هاست در حال تکرار و تقویت فرمول های اشتباه هستن نشانه های تشخیص احساس سیری در اونها کمرنگ شده.▪︎
به همین دلیل بارها اتفاق افتاده که بعد از خوردن کامل غذا تمایل به خوردن شیرینی یا میوه یا هر چیز دیگری دارن .▪︎
این واکنش به دلیل عدم شناخت و توجه اونهابه احساس سیری است.▪︎
توجه و عمل کردن افراد متناسب به احساس سیری باعث می شه که بارها از اینکه چرا یک فرد متناسب به راحتی میتونه در برابر شیرینی یا کیک یا هر غذایی که ما نمی تونیم از خیر خوردنش بگذریم به راحتی می گذره و از اون نمی خوره تعجب می کنیم ▪︎
بنابراین از این جلسه سعی می کنیم با ادغام احساس سیری با تغییرات رفتاری خود این فرمول تاثیرگذار رو در ذهن خود پررنگ کنیم و به مرور از نتایج عمل کردن به اون لذت ببریم.▪︎
استاد گرامی ،من چیزی از خود ندارم که بگم …آگاهی هایی که شما به شکل کلمه به این بخش منتقل کردید من به شکل محاوره تنظیم و ارسال کردم▪︎ یکساعت زمان برد ه اما چون برای ایجاد تغییر به محاوره و تبدیل افعال به متکلم وحده دقیق شدم برامتمرین خوبی بود …. و بارها دوباره با اشتیاق می خونمش …
>>>>>>>>>>>><<<<<<<<<<<<<
نکاتی که از فایل صوتی این جلسه یاد گرفتم به این شرح است :
□ نباید تصور کنم که تغییر کردن و تغییر دادن یه چیز ساده و پیش پا افتاده اس غذایی که همیشه می خوردم مقداری رو نخورم .
□من در گذشته بارها تصمیم می گرفتم تغییری در مقدار خوردنم ایجاد کنم ولی نمی تونستم اما اگرچند هفته اس در این دوره شرکت کردم تونستم عادتی رو که دوست نداشتم در اون تغییراتی ایجاد کنم …این نشون میده ذهن من با من همکاری می کنه تا این برنامه به بهترین نحو انجام بشه …
□امروز می خوایم یک قدم آسون دیگه برداریم برای برنامه ریزی بهتر ذهنمون …
حتما شده از یک ماده غذایی ترش مثل لیمو چیزایی شنیده باشی و بزاق دهانت ترشح شده باشه یا یک فیلمی دیدی یا یکخاطره ای یادت اومده که شمارو به یک حال و هوا و احساس خاصی برگردونده .حالت خوب شده و خاطره ای در ذهنت به نمایش دراومده و لذت بردی ..
خیلی وقتا شده یک آهنگی رو گوش دادی و یا صدایی از کسی شنیدی رفتی به خیلی سالهای دور و خاطره ای برات زنده شده و اونو مرور کردی▪︎
اینکه خیلی از چاقها ، رفتاری دارن که دوستش ندارن از اون اذیتن و یا عادتی دارن که می دونن اون عادت صحیح نیست اما نمی تونن ترکش کنن و یا تغییری در اون ایجاد کنن بخاطر همینه . باهاش خاطره خوش دارن …
قطعا اوایل که انجام می دادن براشون احساس خوبی به همراه داشته …کسی که سیگاریه یا معتاد به مصرف مواد مخدره یا مشروب خوره به اصطلاح تیریه ..چون ابتدا به ساکن که شروع به مصرف کرده براش لذت بخش بوده ….
( هیچوقت ما به کاری که برامون از ابتدا رنج آور باشه و لذتی درش نباشه عادت نمی کنیم این یه قانونه ) …
بعدن فقط تکرار میشه حتی اگر دیگه احساس خوبی ایجاد نکنه ..چه بسا اسباب دلزدگی رو هم فراهم کرده باشه ولی شخص قادر به ترک اون نیست …
حتما با مثلا افراد سیگاری برخورد و ارتباط داشتید که گفته از سیگار کشیدن خسته شدم ولی نمی تونم بذارمش کنار ….
در چالش من اینو نخوردم به شما یاد داده میشه که برای ترک یک عادت آزار دهنده ابتدا باید یک رابطه خوبی باهاش برقرار کرده باشید …
بنابراین چون رفتارهای ما با احساس ما در ارتباط هست خیلی مهمه که تعریفهای جدید درباره رفتارجدید در ذهنمون ایجاد کنیم …
در برنامه گذشته گفتیم نیاییم از کلمات من کم می خورم یا غذامو کمتر کردم یا از کلمات اینو کمتر می خورم استفاده نکنیم.چون کلمه کمتر باعث یکواکنش در مغز ما میشه حریصتر میشیم به خوردن و تمایلمون به خوردن بیشتر میشه ..در حالی که در سطح فکر تصمیم گرفتیم کمتر بخوریم اما عملا بیشتر می خوریم به این دلیله کلمه کمتر یک تعریفی رو در ذهن ما داره و ما نباید ازش استفاده کنیم ..اما می بایست تعریف جدیدی ازش به کار ببریم …
شاید در این چند هفته عادتهایی رو داشتید که یکتغییراتی رو در اونا ایجاد کردید یعنی تکرارشون کمتر شدن ….
مثلا خود استاد میگن برای ترک مصرف کلوچه با چایی اومدن ابتدا یکی دو روز ۳ چهارم از کلوچه ارو با چایی خوردن بعد نصف و بعد یکچهارم و بعد کلا کنار گذاشتنش
اما هر بار که می خواستن اون مقدار تعیین شده ارو بخورن می گفتن که من سیر هستم .
دوستان خیلی مهمه که کلمات من سیر هستم رو هر بار به کار ببرید … و اینو به عنوان یک واکنش رفتاری در مغزتون ثبتش کنید ….
وقتی خودت انتخاب می کنی که یکمقداری رو کمتر مصرف کنی آخر سر حتما به خودت یادآوری کن که من سیر شدم …. یا من سیرهستم …. این دو تا جمله ارو زیاد بگید به خودتون ….
هر وقت کسی چیزی به شما تعارف می کنه و یا میل ندارید نگید میل ندارم بگید من سیرم ….
اجازه بدید این کلمه هر وقت تصمیم به خوردن ندارید یا نیاز ندارید که بخورید یا مقداری رو در نظر گرفتید که بیشتر نخورید در ذهن شما به عنوان یک واکنش ثبت بشه بگید من سیر شدم ..من سیرم …. نسبت به پارامترهای بیرونی که ممکنه مارو به خوردن تحریک کنن بگید من سیرم و نمی خورم …
سلام و درود •
من نمی خورم چون حالم گرفته اس . عصبی ام … سیر شدم
من نمی خورم چون غمگینم . من سیرم
من نمی خورم چون عضو کمپین پاکم و برای جسمم ارزش زیاد قائلم ،.من بیشتر مواقع احساس سیری دارم .
من نمی خورم چون لاغر شدن اولویت زندگی منه . اکثر مواقع سیرم
من نمی خورم چون از نخوردن به عنوان یک انتخاب آزاد لذت می برم .. چون من همیشه سیرم .
من نمی خورم چون برای لاغر شدن تصمیم قاطع گرفتم .همیشه سیرم چیزی دلم نمی خواد
من نمی خورم چون نخوردن سر سیری برام هیچ ضرری کهنداره هیچ کلی هم منفعت داره .
من نمی خورم چون نخوردن برام لذت بخشه .من سیرم.
من نمی خورم چون اگه نخورم نمی میرم که ….مغز من مث لامپ ۶۰ وات کم مصرفه .هیچیم نمیشه ..فقط لاغرتر میشم خوب بشم :)..
من سیرم .ممنون نمی خورم .من سیرم.
با سلام دوست عزیز وهم مسیرم
از خوندن دیدگاه شما خیلی لذت بردم وخیلی موارد برام واضح و روشن شد و تونستم کدهای اشتباه ذهنم روبشناسم وبخوام در اون زمینه ها اقدام کنم برای تغییر دادند . از شما بی نهایت سپاسگزارم. بابت این آگاهی که به اشتراک گذاشتین . ممنونم از شما 🌹🌹🌹
سلام دوست عزیز ،
خوشحالم دیدگاه من برات مفید بوده …خیلی خوشحال شدم …
جمله دو کلمه ای من سیر شدم یا من سیرم می تونه معجزه کنه واقعا …توضیح کاملش در دوره چالش تغییر عادتها با عنوان من اینو نخوردم توسط استاد هست میشه مطالعه کرد و گوش داد …
همین امروز می خواستم با همسرم ناهار بخورم .ما ناهارا یک پرس غذا رو نصف می کنیم و می خوریم من تا چند وقت پیش همراه با ناهار کهمعمولا بیشتر مواقع برنج هست نون مصرف می کردم و البته دلیلش موجه بود از نظر خودم چون مقدار برنج نصف مقدار معمول بود و می گفتم من سیر نمیشم اگه باهاش نون نخورم …
ولی از وقتی که این آگاهی به من داده شد که اگر حتی به شکل معمول مقدار غذا کمتر از همیشه بود بگم من سیر شدم امروز از همین آگاهی استفاده کردم برام مهم بود که با وجود کم بودن مقدار برنج نون باهاش مصرف نکنم دوتا گوجه کباب کردم گذاشتم کنار غذامون قبلش هم یکپیاله سالاد خیار و گوجه و نصفی از یک سیب خوردیم تا ذهنم در مورد مصرف نکردن نون با برنج بیشتر همکاری کنه ….و چقدر جالب شد که سیر هم شدیم و نیازی به نون نشد …آخرش گفتم من سیر شدم
منظور این نیست که نون چاق کننده اس منظور اینه دوتا چیز بسیار پر انرژی رو با هم ترکیب نکنم تا به قانون ترمیم و نه تخریب عمل کرده باشم
بعد از ناهار به ساعت نگاه کردم و به خودم گفتم تا سه ساعت دیگه هیچی نمی خورم جز یک فنجان قهوه داغ با دو حب قند کوچیک …… در صورتی که معمولا اکثر اوقات دو ساعت بعد از ناهار گرسنه ام میشه اما مخصوصا با میل و اراده خودم خواستم یکساعت این حس رو تحمل کنم بعد یه چیزی بخورم به عنوان میانوعده و تعیین هم نکردم چه چیزی گفتم بعد از ساعت ۴ و نیم عصر هر چی میلم کشید همونو می خورم به حدی که حس گرسنه بودن فروکش کنه فکرم آزاد بشه به کارهام برسم ..
از شما دوست عزیز سپاسگزارم
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام
نخوردم چون سیر بودم ترکیب جدید امروزه . نخوردن + سیر بودن . اتفاقا از اول این دوره من این ترکیب رو باهم انجام دادم . خیلی عالی جواب میده یعنی حدودا ده روزه من با این ترکیب رفتاری کاملا دلخواه انجام دادم و اصلا حالم بد نشده و اتفاقا خیلی هم بهم خوش گذشته .
دوست دارم ترکیبات دیگه هم بهش اضافه کنم .
نخوردم چون دوست نداشتم .
نخوردم چون نخواستم .
نخوردم چون فرصت نکردم .
نخوردم چون حواسم نبود .
نخوردم چون خوابم می اومد .
نخوردم چون میخواستم فیلم ببینم .
نخوردم چون حواسم به فیلم بود .
نخوردم چون حوصله خوردن نداشتم .
نخوردم چون دلم و زد .نمیخورم چون میخوام لاغر بشم .
نمیخورم چون میخوام لاغر بمونم .
نمیخورم چون سیرم .
من تخمه نخوردم . من زرشک پلو با مرغ از بیرون برامون اورده بودن نخوردم .من لیموناد نخوردم
. من شام نخوردم .
تا اینجا برای دیشبه بعد از تمرین دیروز از اینجا مال امروز
من صبحانه نخوردم .
مامانم بهم نون و پنیر داد نگرفتم .
سرکار ناهار فقط ۳ تیکه کوکو سیب زمینی نخوردم .
من نون اضافه نخوردم .
من سیب نخوردم .
من مقداری بیسکوییت اضافه اومده بود نخوردم .من شکلات نخوردم .
من چایی نخوردم .
من قند نخوردم .
بابام شکر پنیر تعارف کرد نخوردم .
من کوکو آرد نخوچی نخوردم .
مقداری برنج از دیشب توی یخچال بود نخوردم .
نخوردم چون سیر بودم .
واقعا راه لاغر شدنو پیدا کردم . به راحتی . بدون ترس . حتی یه تجربه شیرین دیگه سرشام امشب من اندازه ام رو خوردم و یه مقدار از غذا اضافه اومد و من سیر شده بودم . خواستم برم کنار مامانم گفت از صبح هیچی نخوردی . سرکار بودی خسته ای . به خدا مریض میشی . (بهانه های خوردن )
گفتم مامان به خدا سیر شدم . گفت تو اون وقتا با دوتا بشقابم سیر نمیشدی . من تو رو بزرگت کردم . الان چجوری با نصف بشقاب سیر میشی . گفتم مامان به خدا سیر شدم . نمیتونم بخورم . خلاصه با هزار التماس گفت بخور به خدا ضعف می کنی آخرم گفت حلالت نمیکنم اگه نخوری و قهر کرد رفت تو آشپزخونه . منم با خودم گفتم عطا تو کاملا آزادی که بخوری یا نخوری . با هردو رفتارت در صلح باش . داری آگاهانه رفتار می کنی . اگه بخوری داری با فرمول چاقی میخوری . (بخور مامانت ناراحت میشه ) . اگه نخوری داری با فرمول لاغری عمل می کنی . (وقتی سیر شدی دیگه هر کی ازت خواست چیزی بخوری یا تعارفت کرد نخور چون سیری )
خب این دو رفتار کاملا دلخواه بود و من نخوردن و انتخاب کردم و هنوزم مامانم باهام قهره و ناراحته ولی عادت می کنه . نباید اصرارم کنه . حالا من نخواستم بهش بی احترامی کنم که بگم مادرِمن این هیکل و تو واسه من ساختی از بس از کوچیکی با همین بهانه ها دادی خوردم ولی الان دیگه اختیارم دست خودمه . خوشبختانه بابام زیاد دخالت نمی کنه . چون خودش لاغره . ولی مامانم خودش تپله . اینم از عادات چاقیشه که هی میخواد من بخورم . چیزی بهش نگفتم و بشقابم و بردم که بشورم بشقاب و با ناراحتی از دستم گرفت و گفت نمیخوام بشوری . آخه این دوتا لقمه چیه که به خاطرش انقدر منو حرص دادی . گفتم بریزش دور مامان نمیخورم . گفت فردا هم دیگه برات غذا درست نمی کنم . گفتم باشه یه چیزی از بیرون می گیرم . گفت لازم نکرده تو که گشنه ات نمیشه صبر کن بیا شام بخور . گفتم باشه . دوباره حرصش گرفت . دیگه دیدم خیلی داره حرص میخوره اومدم تو اتاقم و دارم مینویسم . اونم باید عادت کنه که من عطای قدیم نیستم . دیگه میخوام خودم راه و روش غذا خوردنمو انتخاب کنم . وقتی گرسنمه بخورم نه با حرف اون وقتی هم که سیرم نمیخورم حتی اگه اون التماس کنه که البته فکر کنم این آخرین بار بود . حس می کنم نهایت تلاش ذهن چاق بود . ولی من راهم و انتخاب کردم و قاطعانه روی روشی که یاد گرفتم می مونم . چون سیر بودم و نخوردم و هیچ بهانه برای خوردن رو هم قبول نکردم .
اینم از تجربه امروز من که میدونم نتایج خوبی برام خواهد داشت و مامانم خودش تغییر رویه خواهد داد.
سلام و درود ▪︎
اینقدر قشنگ می نویسی و شرح می دی که نمی تونم تشویقت نکنم تبریک نگم ..
شما خیلی عالی داری مسیر موفقیت رو طی می کنی بزودی عکست در آلبوم شگفتی سازان ثبت خواهد شد …من به شما قول می دم برادر من ، قول میدم ،
به شرط اینکه به همین خوبی به جلو بری …از قاطعیتت در تصمیم نخوردن بخاطر سیر بودنت خیلی خوشم اومد واقعا آفرین ….شما حقت لاغر شدنه …
سلام . ممنون از شما و تشویقتون .
اتفاقا رفتار خود مادرم هم این دو روزه یکم داره عوض میشه . دیدم که خودشم اضافه ی غذاشو میزاره و تا ته نمیخوره . انگار داره اونم یکم تغییراتی روی نحوه ی غذا خوردنش میده . فکر کنم دعوای اون شب داره تغییرش میده .
سلام دوست و برادر گرامی آقا عطا
الهی خدا مادرتو برات نگهداره … دعای مادر در حق فرزند مستجابه …الهی زیر سایه مادر و دعا هاش موفقیت روزافزون شامل حالتون باشه همیشه …
سلام . ممنون از شما
خدمت آقا عطا عرض سلام دارم ،
از اینکه برادر بزرگواری چون شما به این سایت هدایت شدی که به من انگیزه داده بشه به دوره های چالش ترک عادت و دوره با ارزش صد کام بیشتر توجه کنم و دیدگاه بنویسم خیلی خوشحالم ..خدا را بابت این توفیق سپاسگزارم .
تمایل دارم لیستی که برای نخوردن نوشتید با کمی ویرایش دوباره مورد توجه قرار بدیم :
نمی خورم چون از نخوردن لذت می برم
نمی خورم چون دوست ندارم
نمی خورم چون نمی خوام
نمی خورم چون فرصت ندارم
نمی خورم چون دیر وقته درست هضم نمیشه
نمی خورم چون توش پر از پیازداغه
نمی خورم چون خوابم می آد .
نمی خورم چون می خوام فیلم ببینم
نمی خورم چون حواسم به فیلمه .
نمی خورم چون حوصله خوردن ندارم
نمی خورم چون دلمو می زنه
.نمیخورم چون میخوام لاغر بشم . هر چی کمتر ، بهتر
نمیخورم چون میخوام لاغر بمونم .
نمیخورم چون سیرم .
من تخمه نمی خورم چون شور و بی کیفیته . از چق چق کردن خوشم نمی آد
من زرشک پلو با مرغ از بیرون برامون اورده بودن نخوردم چون غذای رستوران مورد اعتمادم نیست معلوم نیس بهداشتی می پزن یا نه
.من شربت آلبالو نمی خورم چون شیرینیش دلمو می زنه .
. من شام نمی خورم چون ناهار زیاد خوردم
من صبحانه نمی خورم چونمیل ندارم
مامانم بهم نون و پنیر داد نگرفتم .
من نون اضافه نمی خورم ترش می کنم
من سیبو روی میز دیدم خیلی خوشرنگ بود اما نخوردم چون با تحریک بینائی چیزی نمی خورم …
من مقداری بیسکوییت اضافه اومده بود نخوردم . مگه هر چی اضافه بیاد من باید بخورم؟
من شکلات نمی خورم چون انرژیش خیلیه
من چایی نمی خورم چون ترش می کنم
من قند نمی خورم چونتازگیا از مزه اش بدممی آد .
من آش نذری آوردن نخوردم چون سیر بودم
من کم می خورم چون اشتها ندارم …
____________________^
استاد با خوندن لیستی که خودم نوشتم یه ایده به ذهنم اومد اینکه از این به بعد به خوراکی هایی که قصد خوردنشو دارم دقت کنم ببینم چه ایرادی میشه ازشون درآرم؟ که نخورم یا کمبخورم .می خوام نقش لاغرای ایرادی رو بازی کنم برا خودم …
یادم می آد قبلا یکی از انتقادایی که به خورد و خوراک آدم لاغرا مطرح می کردم این بود که می گفتم شما چرا اینقدر از غذا ایراد می گیرید برکت خداست دیگه بخورید ..مردم نون گیرشون نمی آد شما خوشی زده زیر دلتون …من گشنه ام باشه سنگم می خورم …
جالبه تازه اینارو با یه قیافه حق به جانب هم می گفتم به خودم افتخار می کردم که برکت خدا رو با نخوردن حروم نمی کنم ..
اما حالا فکرم از زمین تا آسمون فرق کرده …خدارو شکر
سلام ،
دوتا جمله دیگه یادم اومد :
نمی خورم بو میده.
نمی خورم خوب نپخته .
نمی خورم بسکه بی رنگ و بوئه .
نمی خورم تازه مسواک زدم
سلام و درود •
من نمی خورم چون حالم گرفته اس . عصبی ام …
من نمی خورم چون غمگینم .
من نمی خورم چون عضو کمپین پاکم و برای جسمم ارزش زیاد قائلم ،.
من نمی خورم چون لاغر شدن اولویت زندگی منه .
من نمی خورم چون از نخوردن به عنوان یک انتخاب آزاد لذت می برم ..
من نمی خورم چون برای لاغر شدن تصمیم قاطع گرفتم
من نمی خورم چون نخوردن برام ضرری کهنداره هیچ کلی هم منفعت داره .
من نمی خورم چون نخوردن برام لذت بخشه .
من نمی خورم چون اگه نخورم نمی میرم که ….مغز من مث لامپ ۶۰ وات کم مصرفه .هیچیم نمیشه ..فقط لاغرتر میشم خوب بشم 🙂
سلام و درود ،
تکمیل لیست نخوردنهای من :
من نخوردم چون همیشه نخوردن رو به خوردن ترجیح می دم …
من نخوردم ، چون اراده ام واسه نخوردن خیلی قوی و قدرتمنده ..
من نخوردم چون اسیر شکمم نیستم ..
من نخوردم چون هنوز می تونستم صبر کنم خیلی گرسنه نبودم .
من نخوردم چون رنگ و بوی خوبی نداشت مونده بود ،مزه یخچال می داد .
من نخوردم ، چون خیلی کار داشتم …
چقدر خوشحالم که می تونم این همه دلیل و بهانه برای نخوردن داشته باشم … درست به همین تنوع و گستردگی ،، ما بهانه و دلیل می آوردیم برای خوردن …و حالا برعکس داریم کار می کنیم …
وقتی میشه این همه دلیل برای نخوردن آورد پس موقع انتخاب بخورم یا نخورم ؟ براحتی میشه اولویت رو به نخوردن داد و اونو انتخاب کرد و ازش لذت برد …..
حالا چند بهانه دیگه :
من در مهمانی ها سعی می کنم نخوردن رو به خوردن ترجیح بدم چون برام شخصیت می آره ..پرخوری در خونه مردم بی شخصیتیه …
مهمان بودم بهم تعارف شد اما چون سیر بودم و قصد خوردن نداشتم نخوردم …
من نخوردم ، چون هیچ خاصیتی جز پر کردن شکم نداشت …
با اینکه خوشمزه بود نخوردم چون سیر بودم .
سلام . تجربه ی خوبی بود . ممنون از شما .
سلام دوست گرامی خیلی خوشحال شدم از خواندن دیدگاهتون منم ب نوبه خودم خیلی خیلی بهتون تبریگ میگم که با وجود زمانی کوتاه به این سطح از آگاهی رسیدین،وقتی این مطلب رو نوشتین من یک جور احساس همدردی کردم باهاتون ولی واقعا فکر نمی کردم دعواتون سر غذا خوردن یا نخوردن تا این حد پیش بره ولی متاسفانه این موضوع در خیلی از خانواده ها وجود داره،خوب من خودم هم با این موضوع تا به حال دچار مشکلات فراوانی بودم اون زمان که می خوردیم یا ناجور می خوردیم همش مارو چک می کردند شماتت می کردند که چرازیاد می خوری؟چقدر می خوری؟خوب خانواده من با وجودی که خودشون متناسب هستن خوب حتی الان که می خواهم با اراده خودم رفتار کنم مانع تراشی می کنند،چرا این نمی خوری؟ چرا اون نمی خوری؟چرا این مدلی می خوری؟ چرا غذااضافه آوردی؟ چرابه اندازه بر نداشتی؟ولی من درسته که اذیت می شوم ولی دارم به سبک خودم کار می کنم دیگه به حرف دیگران کاری ندارم مثلاهمین امروز ناهار برنج دوست نداشتم نخوردم مقداری نان با خورشت خوردم درحالی که خورشتم هم اضافه آوردم اصلا هم برام مهم نبود بهم چی می گن وخوشبختانه امروز چیزی بهم نگفتن وامروز خیلی راحت اضافه غذایم را مادرم دور ریخت،نخ اینکه فرد اسراف گری باشم غذاها رو دور بریزم ولی اگه خیلی زیاد باشه نگه می دارم برای بعد ولی اگه کم باشه می ریزم سطل آشغال.
وبه بدنم وارد نمی کنم.ودر آخر کلام بازم خیلی خیلی بهتون تبریک می گویم که شما توانستید بر نظر خودتان فائق ایید انشالله در تمام مراحل زندگیتان همواره موفق و پیروز باشید آرزویم این است که هم شما وهم خودم وهم همه دوستان عزیزو گرامی به زودی موفقیتهای قشنگمان را جشن بگیریم.
سلام و عرض احترام . ممنونم از تشویقتون و اینکه اولش خب چون ما تا حالا این رفتار و تکرار نکردیم یه جورایی داریم خلاف عادت قبلی رفتار می کنیم و پدر و مادر فکر می کنند ما ضعیف میشیم اگه نخوریم ولی بعدش که میبینند ما خیلی هم سر حالیم خودشونم به حرفمون میرسن . الان مامان من خودشم داره کم کم تغییر می کنه . حال خوب منو که میبینه خودشم ناخوداگاه دوست داره سبکتر بشه . میبینم یه تغییراتی داره میده . غذا زیاد درست نمیکنه . اضافه غذا رو وقتای دیگه گرم نمی کنه که بیاره دور هم بخوریم . بهانه های خوردن رو داره کم می کنه . به هر حال وقتی راهی درست باشه همه به حقانیتش پی میبرن . البته به نظرم لزومی به اثبات کردن نیست ولی قاطع بودن در مسیر لازمه . من اون شب جنجال نکردم فقط قاطعیت به خرج دادم و الحمدلله هم دیگه بعدش تموم شد . بیشترین شخص تاثیرگزار در زندگی من بعد از خودم مادرمه . ولی خب استاد فرمودند یکم ملایمتر هم باش که حالا اگه باز چیزی پیش بیاد سعی می کنم فقط بگم مامان به معده ام فشار میاد دلم درد میگیره حالا باشه بعدا که گرسنه شدم میخورم اونا هم که دوست ندارن ما دچار فشار بشیم بهمون دیگه اصرار نمی کنند فعلا که خوشبختانه دیگه اصراری نکرده .
ممنون بابت نکاتی که در کامنتتون گفتید .
بله معده ما سطل آشغال نیست که اضافه های غذا رو داخلش بریزیم . خوب کردید که اضافه غذا رو ریختید دور . اسراف نیست . اسراف زمانیه که ما میریزیم تو معده مون و هیچ استفاده ای نمیشه . وگرنه اگه بریزیم دور گربه ها میخورن . موشها میخورن . مورچه ها میبرن . میشه حتی دفعه های بعد جداگانه ریخت جلو پرنده ها یا در کل باید کمتر درست کرد . البته من چون خودم غذا درست نمیکنم دیگه فکرم مشغول اضافه غذا نیست . ولی در این متن شما فهمیدم معده ام سطل زباله نیست که فقط غذا رو توش بچپونم من تا جاییکه سیر بشم و طعم غذا رو حس میکنم و زبان بدنم بهم میگه سیر شدم میخورم . دیگه بقیه اش رو نمیریزم داخل معده ام . چون معده ام سطل آشغال نیست . فرمول خوبی بود . ممنون از شما .
سلام،خیلی ممنون از لطفتون،درین شکی نیست که در جهان دلسوزترین فرد نسبت به انسان مادر می باشد واین عشقی ک مادر به فرزندش نثار می کند با هیچ عشقی قابل مقایسه نمی باشد.فرزند برای مادرش هیچ وقت بزرگ نمی شود وفرزندش در هر سنی باشد باز هم برای او بچه محسوب می شود ومن این فداکاریها را به وضوح در مادرم مشاهده می کنم مادر از تمام خواسته های خود بگذرد دلش نمی خواهد کوچکنرین گزندی به فرزندش برسد وحتی از غذای خودش می گذرد وبه فرزندش می دهد ومن خیلی ناراحت می شوم که مادرم چقدر بی اندازه برای ما فداکاری می کند پس روا نیست که ما آنهارا از خودمان رنجیده خاطر کنیم وباید احترام آنها را نگه بداریم.من دراینجا برای همه مادران عزیز سرزمینم آرزوی سلامتی و طول عمر می کنم.وبرای همه مادرانی که به سوی خدا رفته اند طلب مغفرت می کنم.وهمجنین برای مادر عزیز استادمون طلب مغفرت می کنم.ودر مورد اون فرمول هم یکی از درسهای استاد بوده که آموختیم.
سلام وقت بخیر
ای ول بابا دمت گرم عجب دیدگاهی خیلی لذت بردم
چقدر خفن تازه 16روز عضو شدی و این همه اشتیاق داری احسنت بهت خوش اومدی به جمع ما دوست عزیز
خیلی شجاع و توانمند هستی که با صبوری جواب مادرت رو دادی آفرین که اینقدر آگاه هستی
اینکه اول خودت رو دوست داشته باشی و اولویت اول خودت باشی رو هم خودت متوجه شدی هم ما استفاده کردیم و گفتن کلمه نه مخصوصاً به مادر خیلی کار سختی هست و با توجه به اینکه میگن بهشت زیر پای مادران است و در قرآن هم به احترام به پدرومادر تاکید کرده طبیعتاً دلمون نمیخاد ناراحتشون کنیم ولی این در صورتی باشه که به نفع همه هست چه بسا که باید از یک جایی شروع کرد واحسنت به شما وخلاقیتتون 🌼✨
به نظر خودمم اول فایل های ارزشمند رایگان رو یه عنوان مقدمه گوش کنی و بعد دوره اصلی رو شروع کنی خیلی بهتره
خیلی خوشحالم که میتونم از این به بعد از نظرات شما برای ادامه مسیرم به عنوان الگو استفاده کنم
توجه کردن به نخوردن و ایجاد تناسب
نخوردم چون…
من این فایل رو از قسمت اولش به امید خدا شروع میکنم خیلی لذت بردم بازم متشکرم
سلام و عرض احترام . ممنون بابت تشویقتون بانو . قطعا تمام ویژگیهایی که در متن بنده ازش تعریف کردید در وجود خودتون هست . شجاع و صبور و توانمند . من دارم درس پس میدم خدمت استاد و تمام عزیزان . موفق باشید .
سلام.واااای یعنی مردم از خنده😅😅😅😅بابت اصرارهای مادرتون.افرین بر شما
سلام و درود .
ممنونم . 😁😁
الان دیگه خیلی کمتر شده خداروشکر دیگه عادت کرده و میگه خودت میدونی . گشنه نمی مونی . بالاخره خودتو سیر می کنی . اضافه ها رو نمیخوری . بهترم هست . منم باید همینطور باشم .
با عرض سلام و ادب
چقدر آگاهی این متن بالا بود و هر چه قدر تشکر کنم از از این آگاهی هایی که در اختیار ما قرار می دهید کم است. دو مطلب خیلی زیبا و تاثیرگذار در این متن خواندم.
اول اینکه لاغر شدن از تکرار افکار و رفتاری به دست می آید که احساس لاغرشدن را ایجاد کند.
و دوم این مطلب درباره عجله کردن بود که چقدر خودم درگیرش بودم عجله ای که باعث می شود تغییرات کوچک به چشم نیاید و شدیداً خواهان نتیجه نهایی باشیم.
چقدر خوب که یاد گرفتم برای رهایی از عجله کردن باید به تغییرات در افکار و رفتار دقت کنم ،هر چند کوچک باشد همین تغییرات کوچک مرا به نتیجه نهایی می رساند.
حس سیری
واقعا حس غریبی است این مدت هاست با آن بیگانه ام وقتی بی حوصله این وقتی غذا خورده ایم وقتی ناراحتیم وقتی خوشحالیم در همه این حالات به سمت غذا کشیده می شویم. بعد از افطار با اینکه سیر بودم دوست داشتم یک شیرینی را تجربه کنم وقتی به حسم مراجعه کردم دیدم که واقعا سیرم حسی که سالها بود تجربه نکرده بودم مطمئنا در وجود من وجود داشته و من آن را نادیده گرفتم این حس سیری را باید با رفتار جدیدم ترکیب کنم تا بتوانم نتیجه بگیرم و این حس را در وجودم قدرت مند سازم.
چرا که الان نمی دانم تفاوت در رفتار یک فرد متناسب با یک فرد چاق در برخورد با مواد غذایی ،فقط به خاطر شناسایی پیغام و احساس سیری است.
بنابراین سعی خواهم کرد با ادغام حس سیری و با تغییر و رفتاری خودم این فرمول را در ذهنم پررنگ کنم و به مرور از نتایج آن لذت ببرم.
سلام
من هر روز دارم ذهنم رو بر اساس چیزایی که تا الان در چالش یاد گرفتم برنامه ریزی میکنم . خیلی اتفاقای خوبی میوفته و وقتی داشتم متن اول فایل رو میخوندم دیدم که من الان دارم مراحل رو درست طی میکنم یعنی الان بعد از اون مدتی که ذهنم پر از افکار چاقی و تنفر از خود بود تازه روند چاقتر شدنم متوقف شده و دیگه احساس نمیکنم که غذاها منو چاق میکنن و بعد از هر وعده ی غذایی به خودم نمیگم اینبارم یه قدم به سمت چاقی برداشتی و خلاصه این فکرا به هیچ عنوان توی سرم نیستن ، بعضی وقتا میان ولی من باهاشون به خوبی رفتار میکنم و بهشون میگم خوبه که اومدین چون ذهنم تنوعو دوست داره و اشکال نداره اگه این افکار و رفتار ها گاهی در من بروز کنه تازه خیلیم رفتار های لذت بخشی بودن مثلا الان وقتی انتخاب هام برای خوردن زیاد میشه به خودم میگم به به به چقدر کیف داد ، اینکه تا دلت میخواد بخوری خیلی لذت بزرگیه و من عاشقشم و اگه ازش خسته نشده بودم قطعا ادامش مشدادم چون چرا باید چیزی که بهم احساس خوب میده رو انجام ندم اما ازونجایی که تکراری شده بود دلم میخواد یه مدت به شکلای مختلف رفتار کنم و همش اون صبای قدیمی نباشم ، دارم توش یه خط های ریز ایجاد میکنم . مثه وقتی که من یه فیلم شاهکارو حاضرم نهایتا دوبار ببینمش هر چقدرم فیلم برداریش خوب باشه ، بازیگراش خوب بازی کرده باشن ، داستانشو دوست داشته باشم ولی انقدر حوصلم سر میره اگه بخوام چند بار ببینمش که دیگه از دیدنش فیلم احساس تنفر پیدا میکنم این عادت زیاد تر از حدم خوردنم مثه اون فیلمه شاهکاره ولی من دلم نمیخواد بار ها و بار ها انجامش بدم و میخوام رفتارا و احساسای دیگه رو تجربه کنم. اما اینکه گاهی وقتا رفتارای قدیمی که دوستامن میان سراغم مثل دیروز که مامانم یه نوع حلوای خوشمزه درست کرده بود و مزه ی رنگینک میداد و من عاشققققق رنگینک و مزشم و همش دوست قدیمیم میگفت کلی ازش بخور تا تهشو بخور و من گوشه ی ذهنم میترسیدم که نکنه بر گردم به دوران بدی که همش پرخوری میکردم و همه چیزو تموم میکردم وای خدا حالا چیکار کنم؟ و بعد یه لحظه آروم شدم و به خودم گفتم حالا مگه چی میشه اگه برگردی یه سر به دوستات بزنی اتفاقا خیلی هم خوشحال کنندست و تو نمیخوای دوستاتو ترک کنی ، فقط وقتی دوستات اومدن سراغت کافیه یه کار آسون انجام بدی و به جای اینکه مثه هر بار اون لباس صورتیه رو بپوشی یه لباس صورتیه خط دار بپوشی و بعدش آروم شدم چون با خودم به صلح رسیدم و دیگه به خودم نگفتم که تو بدی ، رفتارات ، اشتباهه خودت اشتباهی و… بعد که حلوا آماده شد و مامانم برام اورد یه تیکه ازش خوردم و دیگه دلم نمیخواست بخورم و من خلی برام جای تعجب داشت و خودمو تحسین کردم و تصمیم گرفتم از این به بعد از قبل به خودم نگم رفتار قبلی ممکنه بر گرده و… چون من اختیار دارم و هر بار میتونم یه تغییر کوچولوووو توش ایجاد کنم و قرار نیست کسی کمتر بخوره این لفظ کلا اشتباهه و من هر وقت تو گفتی هر چقدر تو گفتی و هر چی تو گفتی میخورم بدن عزیز من
و طبق گفته های این جلسه هر بار فقط قبل غذا به خودم میگم که سیرم به همین آسونی
ممنونم
خدایا شکرت
فایل ” ترکیب احساس با رفتارجدید (قسمت هفتم ):”
لطفاً بیایید با هم جمله استاد را که در ابتدای فایل نوشته اند، اینجا با هم با دقت تمام، یکبار دیگر بخوانیم:
“سختی ماجرا ی چاقی ما این است که، تغییرات چاقی ما مثل تنگ شدن لباسهای ما، تغییر جسم ما و یا شنيدن حرفهای اطرافیان درباره چاق شدن ما به صورت ناآگاهانه در ما شروع شد.ما هر روز یک قدم در ان مسیر حرکت کردیم و چون برای ماقابل توجه و شناسایی نبود تا زمانیکه نتیجه ان – مثل عدم توانایی پوشیدن لباسهایمان ، دیدن و احساس کردن چاقی و اضافه وزن در جسممان و واضح شنیدن حرفهای اطرافیان دربار ه چاقی مان- را تجربه کردیم. “
حالا متن بالا را بار دیگر، برای لاغری با ذهن با هم میخوانیم و با هم مرور میکنیم، منتهی این دفعه با اشتیاق و خوشحالی زیاد، این کار را انجام میدهیم.
تمامی فعلهای جمله ها را هم به زمان مضارع یا حال مینویسیم، چون ما در همین زمان زندگی میکنیم و دیگر در گذشته به سر نمیبریم.میخواهیم در صندوقچه گذشته، را ببندیم.
ما میخواهیم زندگی امروز خودمون را با “ انتخاب جدیدی” رنگ امیزی کنیم. چون شما هم مثل من، از هوش بالایی برخوردارید ، من فقط برای نمونه این متن را اینجا مینویسم.
مطمئن هستم که شما دوست خوبم، میتوانید بهتر بنویسید.دلیل اصرار من برای به اشتراک گذاشتن این تمرین، این است که من از شهریور ماه سال 1399 در این سایت ساکن شده ام و هر چه بیشتر فایل تهیه میکنم و دوره های بیشتری را در کنار استاد مهربان و قدر شناس و هم مسیران فوق العاده مصمم خود، میگذرانم؛ دارم بیشتر به لاغری مورد نظرم نزدیکتر میشوم.
الان دوست دارم برای کسانیکه اینجا مطلب مرا ميخوانند، یک اطمينان خاطری را با نوشته خودم برايشان به وجود بیاورم:
“اسانی ماجرا ی لاغری با ذهن ما اینگونه است که تغییرات لاغری ما، مثل گشاد شدن لباسهای ما، تغییرلاغر شدن جسم ما و یا شنيدن حرفهای اطرافیان درباره لاغر شدن ما به صورت ناآگاهانه در ما شروع می شود. ما هر روز یک قدم و یک گام ویا یک فایل در مسیر لاغری برمیداریم و در ان راستا حرکت میکنیم و چون برای ماقابل توجه و شناسایی نیست، خیلی به کندی و ارامی و بدون کوچکترین عجله ای نتیجه ان -مثل توانایی دوباره پوشیدن لباسهای قدیمی داخل کمد مان ، دیدن و احساس کردن لاغری و از دست دادن اضافه وزن در جسممان و واضح شنیدن حرفهای اطرافیان دربار ه لاغری مان- را تجربه میکنیم. بعلاوه، در این راه همه چیز ابتدا از روح و ذهن ما اغاز میشود. معیار ما احساس ماست و ما در ابتدا حال و روحیه بهتری پیدا میکنیم. افکار ورفتار ما تغییر میکند.احساس زیبایی میکنیم. بابت تغییرات کوچک خود، خوشحال و سپاسگزار میشویم. خدا را در هر لحظه در کنار خود حس میکنیم. با همسر و فرزند و یا فرزندمان؛ صبورتر ، خوش اخلاقتر و مهربانتر برخورد میکنیم. تكرار ان همه تغییرات کوچک، ما را در انتهای مسیر به نتیجه بزرگ لاغر شدن میرساند.جسم ما درست مانند ساختمان کاملی، میشود که در روز اول از گذاشتن یک اجر روی زمینی که بهای ان را پراخته ایم، اغاز به کار کرد و ما الان کلید طلایی خانه و ساختمان و ملک مختص خودمون را، دارا هستیم. ما برای گذاشتن هر یک اجردر این خانه، که الان صاحب ان هستیم ، مطلب اموختیم و فکر کردیم و نوشتیم. این عادت هر روز، اشتیاق ما را برای ساختن خانه، نه تنها کم نکرد بلکه زیادتر، هم کرد. به قول سعدی : ‘رهرو ان نیست که گه تند و گهی خسته رود…رهرو انست که اهسته و پیوسته رود’… “
این فقط گوشه ای از تجربه من از هزاران هزار تجربه زیبایی، هست که در هزاران البوم عکس هم نمیتوان ان همه زیبایی را جا داد؛ چون این همه زیبایی فوق العاده، قابل چاپ با یک دستگاه چاپ نیست، بلکه فراتر از انتظار درک ذهن و فکر ماست.
من در تمرین اول، تصميم گرفتم که “…من از خوردن کیک، خرما، بیسکویت، دونات و شیرینی سیر هستم. موقع خوردن چای ، فقط یک برش از کیک و یایک عدد خرما و یا یک عدد بیسکویت و یایک برش دونات donut یا یک عدد شیرینی بخورم.میخواهم به مرور عدد یک را به نصف و یک سوم و یک دهم وتا پایان دوره عددرا به هیچی برسانم. “
من در تمرین ششم، تصمیم گرفتم که رفتار جدید زیر را برای ایجاد تنوع در عادت قبلی ام، جایگزین کنم:
” من از دیدن و تماشا ی فيلم و سریال سیر هستم. من از امروز روزانه، یکساعت از زمان دیدن و تماشای فیلم و سریال را ، به انجام تمرینها و فایلها در سایت اختصاص میدهم و از زندگیم لذت بیشتری میبرم؛ چون این رفتار جدید، مرا به هدف متناسب شدنم؛ نزدیکتر میکند و همچنان برایم، مانند تماشا ی فیلم؛ لذت بخش است و حتی بیشتر مرا، به هیجان میاورد .میخواهم به مرور عدد یک ساعت را به دو ساعت و سه ساعت و تا پایان دوره به چهار ساعت برسانم. “
باز هم سپاسگزارم استاد مهربانم.
به نام خدای مهربان
سلام بر استاد عطار روشن گرامی و دوستان پر انگیزه ام .
من تا به اینجای چالش به خوبی تونستم در عادتم یه راه ایجاد کنم که این برای من کم چیزی نیست و بسیار ارزشمند هست و یا حتی با تکرار عادت انتخاب شده ام (که میخوام کمرنگ بشه ) دیگه حالم بد نمیشه و یا اگر هم بخواد حالم بد بشه با به یاد آوردن آموزشها سعی میکنم حالم رو سریع تغییر بدم و بگم خب از این عادت که در من لذت آنی ایجاد میکنه دیگه متنفر نیستم چون بهم که بد نمیگذره و سریع شروع به خوب شدن حالم میکنم و اما جا داره بگم ذهنم به خوبی داره برای تناسب اندام ایده الم برنامه ریزی میشه چون من دیروز در یک مهمانی با پذیرایی مفصل و شام مفصل و بعد از شام یک تولد با کیک مفصل و … بودم اما من بدون ذره ای فکر کردن اتوماتیک عالی رفتار میکردم مثلا روی سفره غذای دلخواهم رو انتخاب کردم و به اندازه نیازم خوردم و از دو مدل دیگه فقط یک قاشق تست کردم و هیچ نوشیدنی هم که علاقه نداشتم و طبق معمول نخوردم و بعد ازاون برای صرف چای باز هم از انواع شیرینی تر و کاکا ییو و شکلات من فقط با چنگال به نصفه ازبک عدد شیرینی تر خوردم و ما بقیش در بشقابم موند و اتفاقا یک عدد کاکاییو بردم که اصلا بازش نکردم و تا عصر نسکافه بود یه ذره خوردم بازم دیدم انگار میلم نمیشه اصلا نخوردم میوه بود و اما من فقط به نصفه موز خوردم و بقیه اش در بشقاب موند ویا کیک تولد بود و….. اما من لب به کیکم نزدم و یا شب دوباره شام بود و اطرافیانم مشغول خوردن شام شدن اما من نخوردم چون واقعا جسمم نیاز نداشت و خلاصه در کل بسیار بسیار خوب رفتار کردم که این رو مدیون آموزشهای سایت هستم .
هر فکری که در ما احساس به وجود میاره در ذهن ما ذخیره شده .
افرادی که چاقی دارند رفتارهایی دارند که خودشون هم اذیت هستن و دوستشون ندارند اما در اونها تکرار میشه و با هر بار تکرار اونها ناراحت میشن و با ناراحتی اونها این رفتار بیشتر تکرار میشه و ترک اون عادت براشون سخت میشه
پس اگر قصد ترک عادتی رو داری باید با اون عادت در صلح باشی و از اون متنفر نباشی چونکه رفتارهای ما با احساس ما در ارتباط هستند .
و اینکه من نباید بهدنبال واژه ی کمتر خوردن باشم چون همین تکرار این کلمه ما روحریص میکنه و ما بیشتر میخوریم در حالیکه تصمیم گرفتیم کمتر بخوریم چون کار خوردن در ذهن ما تعریفی داره که ما رو وادار به خوردن بیشتر میکنه پس ما ازاین اصطلاح نباید استفاده کنیم
چون من خودم از گفتن این اصطلاح دقیقا همچین تجربه هایی زیاد داشتم و دارم شاید مشخصه ذهن من سریع حس قحطی و کمبود وخطر میکنه و من رو وادار به انحام رفتارهای نادرست میکنه ولی یاد گرفتم همیشه به اون ذهنم احساس آرامش بدم که همه چیز به مقدار زیاد در اطراف من هست و من هر وقت دلم خواست میتونم بخورم تا بهتر رفتار کنه .
پس من در این چالش یاد گرفتم و به ذهنم میگم علاوه بر سیری تو میتونی چند لقمه ی اضافی بخوری ولی کوچیکتر از معمول باید برداری و حتما تو بشقاب یه لقمه رو بزار باشه تا احساس توانایی کنی من باید علاوه بر این حرفها و تصمیم جدیدم که یک راه به عادتم اضافه کردم باید به جای اینکه بگم میخوام کمتر بخورم باید بگم من الان سیر هستم و این کلمه خیلی مهم هست که من از اون به عنوان یه واکنش رفتاری استفاده کنم که من سیر هستم پس در موقع انجام عادتم به خودم میگم من میخوام دیگه تو رو حذف کنم و یا کمتر بخورم به جاش بگم من سیر هستم و دیگه اضافه بر نیازم مصرف نکنم پس من باید در انجام عادتم بارها بگم من سیر هستم و من میل ندارم و اضافه بر نیازم نخورم حتی در هنگام تعارفات بقیه در مهمانی وقتی سیر هستم باید نخورم و به خودم بگم من سیر هستم در حالی که قبلاً وقتی در مهمانی و رستوران و دورهمی و جایی میرفتم محال بود همچین حرفی بزنم و فکر میکردم فقط یه ام شبه و دیگه تکرار نمیشه و من هر آنچه اونجا میبینم باید بخورم و …..
پس من خالا که فکر میکنم میبینم بارها دیشب که در مهمانی بودم اتوماتیک این تمرین رو انجام دادم یعنی به صورت خودکار انجام میدادم وقتی سیر بودم هیچ چیز حتی چایی هم نتونستم بخورم و اصلا هیچ چیز بر نمیداشتم و یا اگر بر اثر عادت برمیداشتم اما با توجه کردن به نیاز جسمم داخل بشقاب میماند و نمیخوردم و خیلی راحت از اون میگذشتم .
من تصمیمی به خوردن ندارم
من نیازی به خوردن ندارم
من میل به خوردن ندارم
من سیر هستم
اینها عباراتی هستن که باید در موقع مواجه شدن با مواد غذایی وقتی که سیر هستم از اونها استفاده کنم و اونها باید یک واکنش جدید در مقابل پارامترهای بیرونی که ممکنه ما رو تحریک به خوردن بکنند باشه پس من باید این عبارت رو بارها در مغزم تکرار کنم تا ملکه ی ذهن من بشه مثل دختر متناسب من که بارها با انواع مواد غذایی مواجه میشه ولی وقتی سیر هست خیلی راحت میگه من سیر هستم و نمیخوره و در مهمانی دیشب و یا تولد حتی خیلی از مواد خوراکی رو ندیده بود و اصلا نمیدونست روی سفره بودن و یا روی میز بودن و با حرفهایهای بقیه و یا با دیدن عکسها و یا اینکه میزبان ازش پرسید از فلان چیز خوردی ؟؟متوجه شده آهان اونم بوده من دقت نکردم و یا اگر کلی چیز باشه فقط غذای مورد علاقش رو میخوره و به دنبال تست کردن هیچ طعمی نمیره در حالی که من هنوزم گاهی اوقات دوست دارم تمام مواد غذایی روی سفره رو تست کنم اگر شده یه نوک قاشق پس این فرق ذهن متناسب وذهن چاق هست و من باید در مواقعی که سیرم ولی با مواد غذایی رو به رو میشم درست و عالی رفتار کنم و چیزی علاوه بر نیازم برندارم و به خودم بگم من سیر هستم تابه صورت فرمول جدید در ذهن من ثبت بشه .
پس من قول میدم هر وقت خواستم اضافه بر نیازم مواد غذایی بردارم به خودم بگم من سیر هستم و نیاز به اون ندارم و به زور چیزی وارد جسمم نکنم و بگم چون زیاد در اطراف من مواد غذایی هست من نمیخورم تا گرسنه بشم و هر وقت نیاز داشتم به راحتی از اون بردارم و بخورم .
سلام استاد گرامی و دوستان عزیز
امیدوارم هیچوقت از این مسیر با ارزش و مطمئن خسته نباشید🌷
عالی بود
خیلی جالبه ، من یه چند وقته بدون اینکه این مطلب جدید رو گوش داده باشم وقتی همسرم یا مادرم بهمچیزی تعارف میکنند،میگم من سیر هستم،
واقعا نسبت به گذشته بیشتر وقتها احساس سیری میکنم و از این موضوع خیلی خوشحالم .
از این به بعد هم میگم من به اندازه ی نیازم خودم و الان سیر هستم اینقدر این رو تکرار میکنم تا یه فرمول جدید در ذهنم ایجاد بشه و در جسمم خودش رو نشون بده .
♡❤تغییر کردن با زندگی کردن تمام روزهایی که ما این فرمول رو اجرا میکنیم حاصل می شود❤♡
هر رفتار،تصویر و حتی بو در ما احساس ایجاد کند در ذهن ما قابل ذخیره شدن خواهد بود.
☆ذهن من مشتاق تکرار کردن این مراحل شگفتی ساز است ☆
برای رهایی از عجله کردن وایجاد اشتیاق برای ادامه دادن در مسیر لاغری باید به تغییراتی که در افکار و رفتارمان ایجاد شده است توجه کنیم.
باید از قدرت نوشتن و تمرکز روی خواسته که لاغری است استفاده کنیم.
وقتی درباره ی آنچه آموخته ایم ،فکر کنیم و بنویسیم ما به سادگی افسار ذهن ناآرام خود را گرفته و در مسیر لاغری با ذهن هدایتش میکنیم .
باید برای آن تغییرات به ظاهر کوچک خوشحال و سپاسگذار باشیم و آنها را بزرگ و ارزشمند بدانیم،
و مطمئن باشیم اگر همین تغییرات کوچک را ادامه دهیم و هر روز تکرارشان کنیم،
ما را به نتیجه ی بزرگی که لاغر شدن هست می رساند .
خدایا ممنونم
سپاس استاد
واقعا خوشحالم که با این مسیرتون آشنا شدم
《یه جایی گفتید :
به هر اندازه که دست به غذا بودن شما رو چاق میکنه، دست به قلم بودن شما رو لاغر میکنه.
به این نتیجه رسیدم که ۱۰۰درصد درسته》
شادوسلامت باشیدودرمسیرمتناسب شدن💖
سلام استاد بییار عالی بود واقعادممنونم . من امروز بعد از ناهار میل به شیرینی و بیسکویت خوردن داشتم .به خودم گفتم الان ناهار خوردی چرا الان مطخوای شیرینی بخوری مگه سیر نشدی ؟در پاسخ گفتم من سیر هستم و چقدر قشنگ تونستم انجامش بدم حتز عصر هم با چایی که خواستم شیرینی بخورم با ولع نشستم نصف شیرینی رو خوردم یادم وومد باید بگم سیر هستم دقیقا همان نصف شیرینی برای من کافی بود و بدون اینکه اذیت بشم شیرینی رو کنار گذاشتم تجربه بسیار عالی و جدیدی بود خدا جونم بسیار ممنونم . اسناد عزیز و مهربان ممنونم.
سلام
من امروز سرناهار زمانی که سیر شدم دیگه کاملا دست از غذا خوردن کشیدم و بعد عصر دلم یه خوراکی میخواست و رفتم یه پفک برداشتم و بعد تقریبا نصف پفک را نخوردم ولی خب موقع شب هی چیزمیز خوردم و ریزه خواری کردم متاسفانه یه باور اشتباهی که من دارم اینه که میخام مشکلاتی مثل خستگی، بیحوصلگی ، درد ، ناراحتی ، سردرد و بیقراری را با خوردن حل کنم و امشب یکم حس بیقراری داشتم و حوصلمچه نداشتم و هی چیز میز ریز خوردم تا برطرف بشه اما برطرف نمیشد خب چون اگه من بی حوصله ام که بخاطر غذا نخوردن بیحوصله نشدم که حالا بخام با خوردن حلش کنم برا همین خب معلومه که اینجور مشکلات با خوردن حل نمیشوند اما خب خاستم بگم که رفتار پرخوری در من هنوز تکرار میشه امااااا به تعداد خیلی خیلی کمتر و با کیفیت خیلی بی متفاوت مثلاً قبلاً پرخوری میکردم در حد خفگی این چندروز فقط در حد سیری پرخوری مردم در واقع یکم بعد از سیری و زمانهایی هم که رفتار قبلیم همراه با تنوع را اجرا میکنم به محض اینکه حس سیری بهم دست میده دیگه ادامه نمیدم و خب به بقیه هم میگم سیر شدم دیگه و امروز فهمیدم که باید این جمله سیرم رو هرزمان که سیر هستم بکار ببرم خیلی ساده. من یه تایم هم از در حد خفگی نخوردن میترسیدم ، میترسیدم که بعد گشنم شه ولی خب با خودم گفتم خب گشنگی یه چیز طبیعیه هروقت کرسنت شد دوباره میای میخوری و این چندوقت یکی دوباره حدود یکساعت بعد غذا گرسنم شد و رفتم بازم در حد سیری فقط غذا در خوردم و خیلی بهم حس بدی داد در واقع گرسنگی چیزوحشتناکو ترسناکی نیست راه حل داره قبلاً از اینکه مبادا گرسنم بشه میترسیدم اما الان دیگه نه حتی اگه هیچی هم نداشته باشیم که بخورم یه چند دقیقه که به گرسنگیم اهمیت ندم حسش از بین میره و مثلاً بدره وقت بعد میاد و اگه چیزی باشه میخورم
پس تمرینی که میخام به روزهای اضافه کنم اینه که از جمله من سیر هستم حتما استفاده کنم و به خودم یادآوری کنم که اگر ادامه نمیدم به خوردن به این دلیله که سیر هستم
و راه اضافه کردن به عادت پرخوری را هم که ادامه میدم
خدایا شکرت
ممنونم استاد
ممنونم از خودم
سلام بر استاد عزیز و دوستان همراه
من امروز متوجه باور مخربی شدم که بعد ۸ ماه کارکردن روی خودم شناساییش کردم خاستم با دوستان به اشتراک بزارم .
اینکه من همیشه چایی رو بایستی پررنگ و یکرنگ میخوردم و آب جوش داخلش نمیریختم و باعث شد که من قند زیادتری مصرف کنم .
تا یک ماه پیش این کار رو ادامه میدادم .
تا اینکه یک ماه پیش یهو فکری اومد تو سرم که چای رو وعده صبونه نخورم و عصرانه و میان وعده صرفش کنم .
چون شنیده بودم چای همراه با صبحانه روی و آهن بدن رو از بین میبره خصوصا اگه نیمرو یا عدس و … باشه .
من این کار رو طی یک هفته انجام دادم بعد متوجه شدم که بعد خوردن صبونه احساس تشنگی در من خیلی زیاد میشه .
طوریکه چندین لیوان بایستی آب سرد میخوردم تا عطشم برطرف بشع .
که گاها درد شکم میگرفتم .
بعدش گفتم بیام صبونه چای بخورم اما کمرنگ . واین کار رو چند روز انجام دادم . اما متوجه شدم بازم فرقی نکرده و احساس تشنگی زیادی درمن شکل گرفت .که منجر شد من تو سرمای زمستان آب زیادی رو بنوشم و شکمم در بگیره.
تو همین وادی ها بودم که امروز رسیدم به این فایل .
که وقتی میخایم غذامونو کم کنیم ذهن ما متوجه میشه و فکرمیکنه چون کم خوردیم درخواست زود به زود میده برای خوردن . بایستی بگیم سیر شدیم .
منم با خودم گفتم من که چایی میخورم همش فکرم اینه که من چای رو کم رنگ تر خوردم و چون بارها وبارها طی سالیان سال شنیدم که چای عطش رو برطرف میکنه و چون خودم موقع خوردن چای احساس میکردم چاییم کمرنگه و آب جوشس بیشتره . ذهنم متوجه میشد و فرمان خوردن آب زیاد برای برطرف کردن عطش تشنگی میداد .
ومرتب من درحال تجربه احساس تشنگی بودم .
از امروز تصمیم گرفتم که چایی باعث رفع احساس تشنگی نمیشه چونکه خیلی ها هستند که اصلا چایی نمیخورن مثل همکارم که صبونه شیر و بیسکویت میخوره و عطش تشنگی هم نداره .
من میخاستم چایی ام رو راهراه کنم که اومدم کمرنگ تر کردم ودچار این چالش شدم .
تجربه خوبی بود و من همین راهراه رو با رد باور ادامه میدم و کم کم با احساس خوب از مسیرغذایی ام خارج بشه.
دوستان اگه پیشنهادی دارن محبت کنن ممنون میشم؟
سلام به استاد عزیزم
و همراهان سرزمین لاغری
واما این جلسه
که لذت بردم از آگاهی های ان
واما سیر بودن و گفتن ان برای وقتی که تصمیم دارید اونو نخوریم یا یه پارامتر بیرونی ما رو تحریک میکنه بگیم سیر هستیم
و از کلمه کمتر استفاده نکنیم
اما در مدت چالش من اینو نخورم
من دیشب شام سیر بودم نخوردم
اول این که غذا میارم برای خانواده به همسرم میگم من سیر هستم به من تعارف نکنید و چون در جریان گوش کردن فایل من هستند منو همراهی میکنن
دوم هر روز یه خط مشکی به هر چی میخوام بخورم اضافه میکنم
برای مصرف قند قند ریز ریز کردم و کمتر مصرف میکنم قبلا لیوان چایی پر میکردم اما الان مقدار لیوان کمتر و چایی برام لذت نداره
خدای شکرت
سلام به استاد عزیز و همراهان گرامی
چالش من اینو نخوردم
روز ۷ ترکیب احساس با رفتار
ادغام احساس سیری با تغییرات رفتاری
الان متوجه میشم چرا وقتی کم می خورم وعده بعد حریص تر هستم چون ذهنم به من می گه کم خوردی الان این چیز رو بخور اشکال نداره تو نهار کم خوردی
و امروز من یاد گرفتم که به خودم بگم من سیر هستم
من سیر هستم تا به ذهن ناخودآگاهم یادآوری کنم که من کم نخوردم بلکه سیر هستم
من از روز اول یک تکه نون از ندارم رو برمیدارم و کم می کنم و دیروز هنوز به نصفه نرسیده بود که سیر شدم و خیلی خوشحالم که هر روز زودتر سیر میشم
من خودم آگاهانه انتخاب می کنم چی بخورم و به خودم میگم من سیر هستم
اینجوری احساسم با تغییراتی که انجام میدم ترکیب می شن و با این گام های کوچک هست که هر روز مسیرم طی میشه و به تناسب اندام دوست داشتنی ام و مقصدم نزدیک و نزدیک تر میشم
ببخشید استاد یادم رفت بپرسم من تو چالش در پیدا کردن فایل جدید مثلا قسمت بعدی که هشت هست مشکل دارم ازینجا درمیام دوباره از اول میرم تو منو چالش رو.پیدا میکنم بعد میزنم صفحه اول یا.دوم پیدا میکنم .بالا ی دیدگاه هم که جلسه ها میان میرن اونجا فایل جلسه بعدی نیست اکثرا فایلهای خیلی جلوتر هست
ممنون میشم کار رو راحت تر کنید یا شایدم من بلد نیستم
سلام و درود
قسمتی که در بالای دیدگاه قرار داره و جلسات رو پیشنهاد می ده به صورت تصادفی جلساتی از همین دسته بندی رو نشون میده
برای استفاده به ترتیب باید از همون روشی که اشاره کردید اقدام کنید.
البته موضوع به بخش فنی ارجاع میشه
سلام به همگی
استاد منم یک تجربه دارم هروقت که کمتر می خورم به خودم میگم آفرین مثلآ صبحانه کمتر خوردی خوشحال میشم تا ظهر دوست دارم همش چیزی بخورم تا ناهار ذهنم میگه کم خوردی صبحونه بازم بخوری اشکال نداره احساس گرسنگی میکنم تا وقت ناهار باید یه چیزی بخورم .واقعا این ترفند عالیه که با خودمون بگیم من سیرم .یا من سیر شدم بسمه دیگه وقتی میگیم من غذام کمتر شده یا کم می خورم ذهن حریص تر میشه ذهن چاقم همش درگیر میشه احساس کاذب گرسنگی به ادم میده باید بگم من اندازه نیازم امروز مصرف کردم و زود سیر شدم تا ذهن چاقم منو وادار به خوردن های دوباره نکنه.
واقعا چالش عالیه من چند باری هدایت شده بودم ولی کامل انجام نداده بودم ولی این دفعه تصمیم قاطع گرفتم همزمان با دوره هام چالش رو حتما انجام بدم کنارش همیشه تا بقیه عادتهام هم تغییر کنن
خیلی از مطالب دوره های رایگان تو دوره لاغری نیست
واقعا این آگاهی ها ارزشمنده
ممنونم استاد زنده باشید .
بنام خدا
چالش هفتم من اینو نخورم
در چالش های قبلی خیلی چیزها یاد گرفتم و دو ،سه مشکل را من تونستم به سادگی حل کنم من با چای یک الی دو قند میخوردم مدتی بود دوست نداشتم قند بخورم اما نمی تونستم ولی الان با چالش نصف قند میخورم گاهی هم نمی خورم .یکی دیگه اینکه موقع غذا یک کفگیر برنج میکشم و یه میگم من این مقدار غذا را انتخاب کردم و به راحتی با همان مقدار سیر میشم و در این چالش هم یاد گرفتم بگم که من سیر هستم من سیر شدم و چه راحت واقعا با یه مقدار کم غذا یا میوه سیر میشم .خیلی خوشحالم از این تغییرات
یه تغییر دیگه که خیلی حالمو خوب کرده اینه که چند وقتی بود شکمم رو اعصابم بود وقتی مینشستم و در مواقعی دیگه خیلی احساسش میکردم که قبلا ایطوری نبود و با فایل استاد که گفته بود تا یک هفته وقتی خیلی گرسنه شدی غذا بخور و وقتی اون سر صدای شکم را احساس نکردی دیگه غذا نخور و با استفاده از این چالش ها الان خیلی باهاش دوست شدم وقتی اون احساس بهم دست میداد بهش میگم دوست عزیز به سلامتی داری میری ما چند سالی باهم دوست بودیم و یه خاطرات خوبی ازهم من دوستت دارم چون خودم دعوتت کردم و الان به سلامتی داری میری برات ناراحتم .همین طور باهاش حرف میزنم و مدتی است دیگه زیاد احساسش نمیکنم و خوشحالم اینم از این تغییر من .
سلام🙂
دریافت احساس سیری یه مسئله است
و گفتم جمله میل ندارم یا سیرم هم مسئله دیگه ای هست که همه افراد چاق باهاش درگیرن
یعنی خود اینکه درک کنیم کی سیر میشیم و پیغام سیری رو درک کنیم خودش یه چالشه برای افراد چاق درحالیکه افراد لاغر خیلی راحت اونو دریافت میکنن
ما چون در دریافت این پیام مشکل داریم یا تا ته غذامون رو میخوریم یا بدتر از اون اونقدری میخوریم که به خاطر درد شکم و ناتوانی در فرو بردن غذا دست از خوردن میکشیم یعنی باز هم میل داریم و دلمون میخواد بیشتر بخوریم ولی دیگه معده مون ظرفیتش رو نداره و به ناچار از خوردن دست برمیداریم و بدتر از اون اون احساس عذاب وجدان بعد از زیاد خوردن هست که میدونیم زیاد خوردیم و الان دچار حس بد بعد از خوردن شدیم در واقع این مطلب مکمل فایل قبلی هست که به خاطر تنوع طلبی زیاد قدرت رو از خودمون میگیریم و میدیم به مواد غذایی که برای ما تعیین کنن چه مقدار و کدومها رو استفاده کنیم در حالیکه یاد گرفتیم که قدرت دست ما باشه برای انتخاب هم نوع و هم مقدار خوردن…چیزی که از اول خدا در ما قرار داده و میبینیم که نوزادان به محض گرسنگی گریه میکنن و طلب شیر میکنن به محض سیری هم دیگه نمیخورن همون شیر مادر که اینقدر بهش تمایل دارن رو به راحتی دیگه نمیخورن…و این انتخاب و درک پیغام سیری از ابتدای تولد در نوزاد قرار داده شده ولی باز هم با دستکاری والدین و اطرافیان اونم به خاطر باورهای اشتباهشون یا دلسوزیهای بیجا همین درک پیغام سیری هم مختل میشه و بچه ها به مرور غذای بیشتری رو درخواست میدن وهمینه که اینقدر چاقی درسنین کودکی شایع شده…
خود تمریناتی که داده میشه برای اینکه درک کنیم سیر شدیم و همون موقع از خوردن دست بکشیم خیلی کمک میکنه به اینکه این قدرت رو باز به دست بگیریم و با وجودیکه غذایی که سر سفره هست خیلی باب میلمونه و هنوز هم از اون غذا در بشقابمون مونده دیگه نخوریم واین انتخابمونه بدون هیچ زور و جبری یا بدون هیچ حرص و ولعی ….به راحتی با درک سیری دیگه نمیخوریم و این خیلی احساس قدرتمندی میده…
قبلا در یکی از فایلها شما تمرین داده بودین که اگه میل ندارین یا سیر هستین از این جمله جادویی میل ندارم استفاده کنین و خودتون انتخاب کنین که تصمیم به خوردن ندارین که همونم خیلی عالیه و قدرت رو به ما برمیگردونه…
در این فایل تمرین اینه که در عین اینکه درک کرده ایم سیریم از این جمله استفاده کنیم
یعنی فقط تکرار جمله میل ندارم به زبان نیست
بلکه درک احساس سیری است در کنار گفتن این جمله
خیلی جالبه من اینو مدتهاست انجام میدم و سیر که باشم معمولا چیزی نمیخورم مثل همین دیشب که چون عصرا آجیل و انار و…مصرف کرده بودیم اصلا گرسنه نبودم و شام نخوردم…با اینکه تا ساعت ۱۲ هم بیدار بودم ولی گرسنه نشوم که بخوام شام بخورم البته که هنوزم با وجود سیری گاهی وقتها میخورم ولی نسبت به قبل خیلی کمتر شده و مدتهاست فشار شکم رو تجربه نکردم و همین قدمهای کوچیک در احساس و افکار و رفتار ما است که در نهایت نتیجه رو رقم میزنه…
واقعا چقدر نوشته های فایل برای من به موقع بود با وجودیکه هر روز سعی میکنم فایلم رو گوش بدم و در این فضا بمونم باز هم زمانهایی میشه که افکارم منو نا امید میکنن و یا میگن که فرقی نکردی اینهمه فایل گوش دادی چه فایده که درکت از فایلها بالا رفته و مدال فنی میگیری لاغر که نشدی بعد از نزدیک به ۲ سال…. یا اینکه اینقدر سرعتت کنده که اصلا به چشم نمیاد…و نوشته های این فایل که درباره عجله کردن بود و برداشتن همین قدمهای کوچیک که منجر به تغییرات بزرگ میشن دوباره حال و احساسم رو عوض کرد و با احساس بهتری و با اطمینان بیشتری تمرینم رو انجام دادم
واقعا که این ذهن ما همیشه در حال نا امید کردن ما است و تا موقعی که نتیجه نگرفتیم درحال انرژی منفی دادنه که فایده نداره ….کو نتیجه….چی تغییر کرده اینهمه فایل گوش دادی…..
نتیجه هم که میگیری باز میگه اینکه چیزی نیست بقیه رو ببین هیچ کاری هم نمیکنن اینهمه هم فایل گوش نمیکنن و وقت نمیذارن باز هم از تو جلوترن یا حداقل عقب تر نیستن….و نتیجه مون رو هم بی ارزش و کم اهمیت جلوه میده…
وتنها راهش اینه که با وجود تمام این نجواها باز هم ادامه بدیم چون راه صحیح رو پیدا کردیم و هر روز کافیه که یه قدم کوچیک برداریم👌
سلام استاد من انتخاب کرده بودم که بعد صرف غذا دوباره نکشم و قبل دیدن این فایل اتفاقا هر بار که غذا میخوردم میگفتم منکه سیر شدم چرا دوباره بکشم
با سلام
به نظر من توی این چالش خیلی چیزا یاد گرفتیم، که چطور میتونیم رفتارهامون رو تغییر بدیم ، با عادتها مون آشتی کنیم و باهاشون کنار بیایم و این که اون عادتها بد هم نیستند و ما در شرایطی میتونیم بگیم خیلی هم خوب هستند.
ولی این قسمت که باید بگیم من سیرم واقعا جالبه چون من خودم به شخصه خیلی وقتها واقعا گرسنه نیستم و فقط تا سفره پهن میشه ،منم میشینه و شروع به خوردن میکنم البته این چند وقت خیلی بهتر شدم ولی بگم کاملا اقرار کردم و به خودم دروغ گفتم.
این قسمت که بگیم من سیر هستن توی شرایط من خیلی میتونه مفید باشه و اگه همین رو بتونم یاد بگیرم کلی برای لاغریم جلو افتادم .
متشکرم استاد 🙏
،این مطلب رو هم باید بنویسم و به در و دیوار بچسبونم که یادم نره. من سیرم
من سیر هستم
من سیر هستم
با سلام
منم که یه مدت توی این مسیر آموزشها هستم وهر روز ادامه میدم ترسم از خوردن از بین رفته و بااینکه پیغام سیری و گرسنگی رو دارم میگیرم اما دارم روی رفتارم با مواد غذایی کارمیکنم به این شکل که موقع غذا خوردن احساسمو بهشون خوب میکنم و یهو فکری میاد سرم و کاری رو برخلاف قبلی انجامش میدم که برام هم لذت داره و هم آرامش .
مثلا الان داشتم خربزه میخوردم مثل روال قبل قاچش کردم البته بزرگ . و احساس کردم چقدربرام نیرو بخش ومفیده و چقدرمزه خوبی داره یهو فکری اومد سرم و اونو قاچ قاچ خیلی ریزکردم و چندتاشو خوردم وسیرشدم .
من تواین کار رفتارم رو اصلاح نکردم که احساس خوب بگیرم
بلکه با احساس خوب به خوبیهاش فکر کردم یهو تصمیم به قاچ قاچ ریز ریز گرفتم و چندتا خوردم وسیر شدم .
اینکه استاد مثال از انواع رفتارها میکنه به این خاطره که دید ما رو وسعت بدن به انواع راهکارها.
وگرنه نیومدند با تغییر و آبرنگی کردن رفتارها ما گرسنگی بکشیم و وانمود به سیری بکنیم .
من اشتباهی بود که وسط راه نزدیک بود انجام بدم . که چرا استاد گفتند تو این دوره خبری از گرسنگی نیست چرا باید نصف بیسکوییت رو نخوریم . چرا باید شام و ناهار رو موقعی که گرسنه هستیم دیرتر بخوریم.
نه وقتی که احساسمونو به چاقی و رفتارهای چاقی و انواع غذاها خوب کنیم خودبه خود کمی دیرتر گرسنه میشیم . کمی زودتر سیر میشیم . خودبه خود با آرامش وتومانینه غذا میخوریم و… .و اینها یعنی رفتارهای لاغری و کم کم در ما تبدیل به عادت میشه و کم کم لاغرمیشیم.
به نام خدا
سلام استاد عزیز من امروز یک انتخاب رو داشتم که اصلا ناخوداگاه اون رفتارو انجام دادم من در گذشته انتخاب میکردم که حتی سیر هم که شدم باید غذا رو تا اخر تموم کنم حیف میشه ولی الان خیلی عجیبه که برنج رو به اندازه چند قاشق آخرش رو به صورت ناخوداگاه نخوردم و دست خودم نبود خیلی قشنگه و اینکه من برای که عادت داشتم وقتی حتی احساس سیر بودن هم داشتم برم سر غذا و سفره که این عادت رو به صورت ناخوداگاه انجام ندادم حتی یه سری رفتار های درست رو ناخوداگاه انجام میدم خیلی جالب و شگفت انگیزه واسم واقعا این مسیر و این که آخر غذام موند و دیگه نخوردم چون احساس سیر شدن کردم و از غذا دست کشیدم حالا واقعا میفهمم که اون افراد متناسب با رفتار های درست که میگفتن من سیر هستم یعنی چی ممنون از اموزشهای بینظیر شما واقعا عالیه استاد
به نام خدای مهربانی ها
از زمان شروع چالش من اینو نخوردم، با یه صلح دائمی با ریزه خواری رسیدم از قضا که تکرار این عادت هم چقدر کمرنگ شده و چقدر شده که لقمه اضافی در دهانم نمیگذارم چون ازش لذتی نمیبرم درسته هنوز هم احساس سیری مطلق را ندارم یا دیرتر از زمان سیر شدن کامل را احساس میکنم ولی قبل از آن دست از غذا میکشم و یا با حس لذت از غذا خوردن خودم رو هماهنگ میکنم.
در ذهن این تصاویر و احساس با هم هماهنگ است، بنابراین هر تصاویر و رفتاری که در ما احساسی بوجود آورده در ذهن ذخیره شده است، مانند اعتیاد داشتن که یک رفتار جدید همراه یک احساسی خوب به صورت فرمول در ذهن در می آید و بعد از آن فقط تکرار میشود که فرد را دلزده میکند
چون رفتار و عادت ما با احساس ما در ارتباط است باید تعریف جدید برای حالت های احساسی خود در ذهن ایجاد کنیم
و به جای جمله من کم میخورم… بگوییم من سیر هستم
در چالش من اینو نخوردم هر روز کمتر به تکرار عادت ریزه خواری وابسته هستم و هر بار که تمایلی به انجام ریزه خواری ندارم این جمله من سیر هستم را با خودم بیان میکنم تا یادآوری شود و بعنوان یک واکنش رفتاری در ذهن ثبت شود و اینقدر تکرار کنیم که بعنوان یک فرمول جدید پذیرفته و ذخیره شود و با ادغام احساس سیری با تغییرات رفتاری خود این فرمول تاثیرگذار را در ذهن خود پررنگ کرده باشیم.
اگر نیت لاغر شدن داریم باید همانگونه که مدت ها بدون نیت چاق شدن در مسیر چاقی حرکت کردیم و هر روز بدون نگرانی از اینکه پس چرا چاق نشدم؟ زندگی را ادامه دادیم، اکنون نیز هر روز بر اساس فرمول های جدید لاغری ذهن خود زندگی کنیم و این روند را ادامه دهیم تا به نتیجه لاغری جسم خود دست پیدا کنیم و برای تغییرات کوچک خوشحال و سپاسگزار باشیم و مطمئن باشیم اگر همین تغییرات کوچک را ادامه دهیم و هر روز تکرارشان کنیم ما رابه نتیجه لاغری مان خواهد رساند.
سلام و درود همکلاسی 😍
تکرار افکار و رفتاری که در ما که احساس لاغری ایجاد کند منجر به لاغری می شود .تغییرات از گامهای کوچک شروع می شوند و با تغییرات کوچک موفقیت پدیدار میشه تمام سالهایی که زندگی کردیم تشکیل شدند از روزهایی که ماافکار و رفتاری رو قدم به قدم تکرار کردیم .و خیلی جالبه ما قدم به قدم افکار و رفتاری ناآگاهانه رو تکرار کردیم و قادر به شناسایی مسیر و نتیجه نبودیم تا نتیجه شده چاقی و ما از تفاوتی که در جسممون مشاهده کردیم تازه متوجه افکار و رفتار و مسیر خودمون شدیم چون تغییرات کوچک حسی در ما ایجاد نمی کنه یعنی به مرور سایزمون تغییر کرده لباسهامون تنگ شدند و افرادی با صحبت هاشون ما رو وادار به تفکر کردند و ما تصمیم گرفتیم که شرایط رو تغییر بدیم و افکار و رفتارمون رو عوض کنیم اینبار آگاهانه قدمهای کوچک را با تغییراتی جزئی تکرار می کنیم و بازم جالبه هرروز انتظار تغییرات بزرگ در جسممون داریم و همین باعث عجله ما در مسیرمون میشه و از تکرار و تغییرات کوچک خسته میشیم و شکست می خوریم .بهترین کار برای شوق و انگیزه در این مسیر این هست که برای تغییرات جزئی که در رفتارمون ایجاد شده خوشحال و سپاسگزار باشیم و همانطور که قبلا گفتیم مسیر لاغری همون مسیر چاقی است بنابراین ما مثلا ۳۵سال افکار و رفتاری رو تکرار کردیم هرروز هم نمی گفتیم پس چرا چاق تر نمی شم و به سادگی و با لذت چاق شدیم .درسته از نتیجه احساس رضایتمندی نداشتیم اما حتما از تکرار افکار و رفتارمون احساس خوبی دریافت می کردیم وگرنه مغز باهامون همکاری نمی کرد .
بهترین کار دیدن و شنیدن و البته فکر کردن و نوشتن فایلهای آموزشی هست که باعث میشه ذهن نجواگر ناامید کننده را ،ما در مسیر لاغری نگه داریم و هدایت کنیم .
تغییراتی که ما الان این مدت تو رفتارمون ایجاد کردیم و این حس و حال خوب که با رفتارمون به صلح رسیدیم خیلی هم راحت نبوده و ما سالها می خواستیم که اینکارو انجام بدیم و بارها تصمیم می گرفتیم اما برامون سخت و غیرممکن شده بود حتی افرادی که مواد مخدر مصرف می کنند و یا مشروب مصرف می کنند و عادتهایی و اعتیادی به هر نوع رفتاری دارند که خودشون از نتیجه احساس خوبی ندارند بارها خواستند تغییر کنند ولی نتونستند و اولین و مهمترین دلیلش این بوده که نتونستند رفتار رو بپذیرند و با اون رفتار آشتی کنند به هر حال هر رفتاری از ما سر زده اولین دفعات احساس خوبی و لذت بخشی در ما ایجاد کرده و با تکرار اون تبدیل به عادت شده و مغز برای تکرار خیلی خوب همکاری می کنه چون انرژی کمی نیازه و چون ناآگاهانه بوده زمانی صرف شده تا نتیجه ای حاصل شده که امروز برای ما عادتی شده آزار دهنده ! بنابراین ما می تونیم با اصلاح و تغییر رفتارمون و با تکرارش از همکاری مغز خیلی خوب بهره ببریم و در جهت نتیجه ی رضایت بخش و اشتیاق در مسیرمون استفاده کنیم .اما به لطف خداوند و آموزه های استاد گرامی خیلی به راحتی این تغییرات داره ایجاد میشه و من تونستم این چند روز انتخابهای جدیدی داشته باشم یک سبک دیگه کلا غذا خوردم و حسم خوب بود هر بار لقمه اضافی رو می انداختم سطل آشغال هم با قدرت می گفتم انتخاب می کنم من اینو نخوردم 😇 صلح با رفتارهام تا حدودی منو از سرزنش و قضاوت کردن خودم رها کرده و عالیه .خیلی آرام تر هستم خداروشکر و امروز یک درس جدید گرفتم که احساسم رو با رفتارم ترکیب کنم 😍
همیشه اون حسی که در ما ایجاد میشه به صورت فرمول ذهنی قوی در ذهن ناخودآگاهمون ذخیره میشه /حسی که از بوی بدن نوزاد متولد شده استشمام می کنیم و یا موسیقی که ما رو به خاطره ای در سالها قبل میبره و دیدن صحنه ای که عشق ❤️را در ما زنده می کنه و ….همه حس هایی هستند که حال و هوای ما رو عوض می کنند .
اینکه بارها من سیر بودم اما شیرینی و یا میوه ای بلافاصله بعد از غذا استفاده کردم یعنی نقطه سیری رو احساس نمی کنم انقدر که سالهای متوالی رفتارهای تکرار شونده چاقی داشتم احساس سیری در من کمرنگ شده ولی در افراد متناسب اینگونه نیست و اگر حالا یه خوراکی خوشمزه هم ببینند بدون کوچکترین واکنشی می گویند من سیر هستم 👸
گفتن من سیرم احساس و واکنشی در ما ایجاد می کنه که خیلی قدرتمنده و در واقع اون حس گمشده و کمرنگ شده خودمون رو داریم تقویت می کنیم پس در تغییراتی که ایجاد کردیم اگر قسمتهای اضافه یک کیک رو نخوردیم حتماا به خودمون بگیم و به زبان بیاریم که من سیرم این جمله میتونه حالت تاکید داشته باشه که من الان نیاز به غذا ندارم مخصوصا اگر دیگران به ما چیزی تعارف کنند خیلی میتونه گفتن من سیرم به ما قدرت انتخاب بده البته منم یادمه وقتی خیلی اضافه وزن داشتم و حتی سیر بودم از گفتن جمله من سیرم خجالت می کشیدم و انعکاس اون حس چاقی و سرخوردگی باعث میشد که سریع میزبان می گفت :حالا امروز نمی خواد خونه ما رژیم بگیری بزار خونه خودتون 😓یعنی تو با این اضافه وزن مگه میشه سیر باشی😥
اگر ما بگیم کم خوردم یا کم کردم ذهن واکنش نشون میده یعنی کلا کلمه ی کم در ذهن ما تعریف دیگری داره بنابراین ما تعریف دیگه ای قرارمیدیم من حق انتخاب دارم یا به اندازه نیاز بدنم مصرف می کنم و یا من سیر هستم .
الان به ذهنم اومد وقتی تصمیم گرفتم که بیدار بمونم به خودم بگم من سیر خواب هستم باور کن نیاز ندارم بخوابم ‼️😜😇🙏🏻
لحظه هاتون سرسبز🪴👋
من هر روز انتخاب میکنم چه چیزی بخورم و این فوق العاده هست و این یک تصمیم راحت برای من در گذشته نبوده و اما طی این مدت که در دوره هستم به خوبی در رفتارم تغییرات دادم و ذهنم داره همکاری میکنه و برنامه ریزی انجام میشه .
بارها شده با حرف زدن در مورد لیموترش بزاق دهانمان ترشح شده و یا با حرف زدن در مورد موضوعی حالمون خوب شده پس معلوم میشه تصاویر با احساس هماهنگ هست .
ما خیلی وقت هست وقتی که عادت نادرستی رو داریم انجام میدیم که در ما احساس بد به وحود آورده در حالی که اوایلش با انجام همین رفتار احساس خوب در ما به وجود می آمد .در واقع تکرار یه رفتار با احساس خوب در ذهن به صورت فرمول در میاد و اینقدر تکرار میشه که دیکه این فرد از انجام اون کار خسته هست ولی نمی تونه ترکش کنه .
پس اول باید رابطه ی خوب با اون عادت برقراررکنی و بعد تغییرش بدی
پس تعریف جدید برای حالتهای خودتون ایجاد کنید
پس نیاییدد بگیم من کمتر خوردم و یا این غذا رو کم کردم چون این کلمه ما رو حریص میکنه چون کمتر در ذهن ما یه تعریفی داره که هر وقت گفتیم بیشتر خوردیم .
پس خیلی از ما عادتی رو که چند وقت بود تکرار میشد حالا تکرار میشه اما با مقدار کمتر یعنی کیک با چایی رو به مرور کم کردم تا حذف شد پس هر وفت خواستی کمتر بخوریم بگو من سیر هستم و این رو به صورت فرمول در بیار و بگو من سیر هستم و هر وقت میل به خوردن ندارید و یا کسی چیزی تعارف کرد بگو من سیر هستم .
من سیر هستم رو به عنوان یک تعریف حدید در ذهنت ثبت کن و بگو در مقابل تعارفهای بقیه و زمانی که تصمیم به خوردن نداری پس بگو بارها بگو در مقابل واکنشهای بیرونی و خوب دقت کن ببین لاغرها راحت میکن سیرم ولی ما سخت تر میگیم .
پس هر وقت تصمیم گرفتیم این مقدار رو بخوریم بیاییم بگیم من این مقدار رو انتخاب کردم چون سیر هستم و بارها بگو من سیر هستم تا در ذهنت ثبت بشه .
برداشت من از فایل:
خیلی عالیه که هر حرفی رو نمیگیم که این ذهن چموش رو آروم کنیم و حمله نکنه برای خوردن در واقع ما داریم این ذهن منطقی رو آروم میکنیم که هیچ کمبود و نبودنی و هیچ نخوردنی در کار نیست تو آرام باش،و هروقت به غدا نیاز داشتی به اندازه بردار بخور ولی اضافه نخور (چون سیری ) و بارها باید بهش بگیم هیچ رفتار و عادتی در ما که داره بارها تکرار میشه بد نیست اگر نتیجه اش بد هست دلیل نمیشه که خود اون رفتار بد باشه قطعا در ما لدتی ایجاد کرده که بارها تکرارش کردیم پس باید با اون رفتاری که بارها داریم تکرارش میکنیم در صلح باشیم که خوبه و هیچ ایرادی نداره و فقط ما میخواییم یک تغییر کوچک در اون ایجاد کنیم برای تنوع چون ما انسان هستیم و قدرت انتخاب داریم پس از این به بعد میتونیم اتتخابهای جدید داشته باشیم و ما اصلا نمیخواهیم که اون عادتها رو حذف کنیم پس از این به بعد ما انتخابهای جدید داریم و دیگه به راحتی هر غدایی رو به هر مقداری در هر زمانی که دوست داریم میخوریم و خیلی این کار به ما قدرت میدهد که ما میتونیمم تغییر کنیم پس از قدم های کوچک این تغییرات رو شروع میکنیم مثلا هر روز یه لقمه یا دو لقمه بیشتر از سیری بخور و دست از خوردن بکش و به مرور کمترش کن تا دیگه هیچ لقمه ی اصافی نداشته باشیم و اما نباید بیاییم بگیم که من فلان موقع این چند چیز رو نخوردم چون با این اشاره کردن به نخوردنها ذهن حریص تر میشه و ما را وادار به خوردن میکنه نه بگو سیر بودم و نخو استم بخورم یا هر وقت کسی چیزی تعارف کرد که قصد خوردن نداشتی بگو من سیر هستم و این تعریف جدید در ذهن برای کم خوردنهای خودت که تصمیم داری نخوری عالی هست و خیلی بهتر با ما همکاری میکنه .
پس در صلح باش با عادت همیشگی
به جای اینکه بگی من اشتها دارم بگو من قدرت انتخاب دارم
به جای اینکه بگی من این غذا رو امروز نخوردم و یا امروز کمتر خوردم و کلا هر تصمیمی که برای نخوردن داری بگو من سیر هستم تا ذهنت راحت تر همکاری کنه
(پس من در هر وعده به محض،گرفتن پیغام سیری در حالی که هنوز میل به خوردن هست به ذهنم میگم من سیرم و دیگه خوردن رو ادامه نمیدم تا تبدیل به فرمول بشه ممکنه روز اول دو لقمه اصافه بخورم و روز بعد یک لقمه اصافه بخورم و روز بعد اصلا اضافه نخورم .
هر وقت در مکانی بودم که تحریک به خوردن شدم به هر طریقی در حالی که کاملا سیر هستم میتونم یه لیوان اب بخورم و بگم من سیرم که این هوس و تحریک به خوردن بخوابه و یا اگر ذهن همکاری نکرد در حد مزه چشی باشه بگم اخه سیرم و ادامه ندم خوردنم رو .
هر وقت در جایی بودم مثل مهمانی و یا خانه مادرم و یا دور همی و یا تفریحی و …و بقیه خیلی تعارف کردن بخور و من واقعا سیر بودم در مقابل تعارف و اصرارهای بقیه من میگم من سیر هستم و به خوردن مشعول نمیشم .
من باید به جای کمتر خوردنهام بگم به ذهنم چون سیرم اضافه نمیخورم چون سیرم نمیخورم چون سیرم با چایی کلی شیرینی نمیخوام و هر وقت در وعده ای نیاز نداشتم و پیعام سیری رو گرفتم اضافه بر نمیدارم چون سیرم .)
نشان های دریافت شده
سلام خدمت دوستان گل واستاد عزیز. گام هفتم چالش. ترکیب احساس با رفتار جدید. دوستان یه تجربه از عملکرد خودم بهتون بگم. اونم اینکه من قبلا وقتی غذا می پختم وداشتم می کشبدم تو ظرف وبیارم سرسغره ودرحین آماده کردم غذا همش با خودم می گفتم من امروز نمی خورم یا بابد کم بخورم وهربار می دیدم چندین بار غذا کشیدم وخوردم اما مدتیه وقتی دارم از تو قابلمه غذا می کشم با خودم می گم ببین تو رژیم نیستی تو رژیم نیستی. تو هم از این غذا خواهی خورد اصلا نیازی نیست بترسی نگران نباش تا هر اندازه که رضایت داشتی وسیر شدی بخور باور کنید با این نجواها خیلی عملکردم عالیه در حدی که حتی میلم نمی کشه از غذا بچشم ببینم شوره یا بی نمک. سر سفره هم می بینم عالی عمل کردم بعدشم نه ولعی هست نه اینکه بخوم اضافه بشقاب دخترم رو بخورم یا اینکه دوباره در حین شستن ظرف ها از غذا بردارم وبخورم. قبلا می دیدم همسرم بیشتز اوقات یه قاشق از برنجشو نمی خوره بهش می گفتم چرا بشفابتو اینجوزی می زاری خوب اون یه قاشق چیه می گفت دیگه جا ندارم ومن کلی دهنم باز می موند می گفتم چی شد یه فاشق که این حرفهارو نداره والان متوجه می شیم تکرار همین رفتار به ظاهر کوچیک چقدر باعث تناسب اون شده. ونمی زاره چاق بشه. منم مدتهاست حتی شده یه قاشق از غذامو می زارم ومدتی هست چاییمو بی قند یا هر شیرینی می خورم البته از کم شروع کردم وحالا تمام شده وبا خودم می گم این انتخاب منه یه روش جدید حالا که همه با چایی شیرینی می خورن من اینو خودم رسم می کنم وچایی رو خالی خالی می خورم حس خوبیه وقتی این کار رو می کنم واصلا احساس کمبود نمی کنم برا شیرینی. من مدتها منتظر می مونم تا گشنم بشه ولی اصلا کشنم نمی شه. اصلا. دیگه مجبور می شم بشینم سر سفره بخورم غذا رو واز اولش همش به شوهرمو دخترم می گم با اینکه گشنه نیستم حالا یه می خورم همین حرف واقعا باعث می شه با بی میلی غذا بخورم وکمم می خورم. فقط دوست دارم اونقدر قوی بشم تا شکمم قار وقور نکرد ه نخورم. اما همین تغییرات کوچیک رو بزرگ می بینم ومطمعنم یه هویی متوجه می شم چه تاثیر شگرفی رو بدنم گذاشته. پس تا اینحا شد:
مشخص کردن یه رفتار که انجامش باعث حس بد وعذاب وجدان در ما شده مدتهاست. بعد دلیل آوردن برا اینکه این رفتار خیلی خوبی هاهم برای ما داشته واصلا لذتش باعث شده تکرارش کنیم. بعد دادن تنوع در انتخاب وداشتن یه انتخاب جدید در کنار رفتار گذشتمون. بعد کم کم جایگزین کردن رفتار جدید با رفتار گذشته والبته در صورت تکرار رفتار گذشته حالمون بد نشه وبدونیم این رفتار خودمون هست وخیلی ساله تکرار شده پس زمان می بره تا کامل درست بشه. واینکه. اشتها وجود خارجی نداره. چیری به اسم اشتها ونیروی خارج از ما نیست پس ما اشتهامون زیاد نیست بلکه انتخابمون زیاده. واینکه از این به بعد از کلمه کم خوردم یا همشو نمی خورم یا نمی خورم استفاده نمی کنیم به جاش می گیم سیر هستم وسیر هستم😊ایام به کام روز وروزگارتون خوش🖐️
با سلام من هربار که آبگوشت میخوردم تیلیت میکردم و تازه اونم با نون میخوردم و بعدش گوشت و سیب زمینی رو هم با نون میخوردم ولی امروز آبگوشت بدون نون خوردم و دیگه سیر شدم گفتم گوشت و سیب زمینی رو نمیتونم بخورم چون سیرم و نخوردم بعد از سر سفره بلند شدم .مرسی از کمکهای استاد عزیزم.
درود بر شما استادمهربان ،ممنون از این همه مطالب ارزشمندی که در اختیار ما قرار میدهید ..من امروز خیلی با اراده و اگاهی در مواجه با افکارم برای کشیدن سیگار ،خیلی قاطع گفتم من نیازی به سیگار ندارم و همین جمله باعث شد اون روز رو کلا سیگار نکشم و حس خوب و ارزشمندی دارم و خوشحالم که اشتیاق و ولع من نسبت به طعم های جدید کم شده و روز به زوز آرامش و حس و حالم بهتر میشه
دیشب شام رو دوست نداشتم و میل به خوردن چیز دیگه همنداشتم و نخوردم و قبل خواب گرسنم بود و رفتم ی شیرینی اوردم بخورم ی نصفه ک خوردم حس کردم ک با همون نصف شیرینی سیر شدم بعد ی نگا ب باقی مونده شیرینی کردم و تو دلم گفتم سیر شدی و بعد دیدم واقعا نمیتونم باقی موندشو بخورم و با همون نصف شیرینی نیاز بدنم رفع شده بود ومن هیچ علاقه ای ب خوردن بقیش نداشتم و اونو داخل سطل انداختم و قبلنا بود قطعا همشو میخوردم و ب پیام سیری و الهامم هم هیچ توجهی نمیکردم و کلی برا خودم دلیل میاوردم ک تو شام نخوردی الان گشنه ای و خودت خبرنداری 😅و با این دلایل ادامه میدادم ولی الان ب بدن خودم اعتماد میکنم و میدونم ک هر وقت خودش نیاز داشته باشه آلارم میده و نیازی نیست ک من ب زور آشغال و اضافه واردش کنم و تخریبش کنم ومجبورش کنم ک کلی ب فشار بیوفته برای هضم اضافه ها
سلام خدمت دوستان گرامی
من سیر هستم
قبلنا وقتی از این کلمه استفاده میکردم در مقابل با جمله ی «تو ک چیزی نخوردی » برخورد میکردم و این جمله منو ترقیب ب خوردن بیشتر میکرد ک من ک چیزی نخوردم لابد کمتر خوردم و خودم خبر ندارم و همین باعث ادامه میشد ، ولی الان مدتی هست ک وقتی ک به اندازه نیاز بدنم خوردم و پیغام سیر شدن رو دریافت کردم دیگه ادامه نمیدم حتی اگه ی قاشق از غذام ویا ی ذره از خوراکیم مونده باشه ، و در مقابل حرف دیگران ک اون ی ذره رو هم بخور ویا تو کچیزی نخوردی خیلی راحت میگم ک نه ممنون من به اندازه نیازم خوردم و کاملا سیرم و حس خیلی خوبی بهم میده ،احساس رضایت خاصی پیدا میکنم و دیگه اون گفتگوها تو ذهنم نمیاد ک اره لابد کم خوردی ک بقیه میگن یا ی قاشق چیزی نبود ک و …
خدا رو سپاسگزاری میکنم ک منم در این مسیر هستم و آگاهی هایی زیبایی رو هر روز از فایلاتون دریافت میکنم ،
(اشتیاق، عمل کردن به آموزشها، توجه به تغییرات)
.
با عرض سلام و وقت بخیر خدمت دوستان و استاد عزیز
واقعا درسته هر موقع که من به خودم میگفتم کمتر می خورم و یا بسه دیگه نخور انگار ذهنم بدتر لج می کرد و بیشتر تشویق میشدم که بدون گرسنگی غذا بخورم ولی جالبه موقع گوش دادن به فایل داشتم نقشه میکشیدم که برم غذا بخورم و پیش خودم گفتم من سیرم و گرسنه نیستم و واقعا کار ساز بود چون یک ساعت گذشته و من هنوز غذا نخوردم و واقعا گرسنه نشدم .
دیشب خوبه بابام بودم و مهمون اومده بود از شهرستان و بابام اصرار کرد که برای شام بمونیم و قبول کردم و خواهر و شوهر خواهرم کنار من نشسته بودن پدرم از بیرون غذا گرفته بود من نصف غدام رو خوردم و سیر شدم وخواهرم که رژیم داشت و چند کیلو کم کرده بود به اندازه من خورد ولی شوهر خواهرم که لاغرو متناسبه شاکی بود که غذاش کمه در حالی که به اندازه ما غذا داشت خیلی جالب بود غذای خودش رو که خورد تازه نصف یه پرس دیگه رو هم خورد تا سیر شد و من به خودم افتخار کردم و از خودم خیلی راضی هستم که بدون رژیم و اجبار غذا خوردم و کاملا سیر شدم حتی قبل از شام پدرم چند مدل شیرینی تعارف کرد که اگه قبلا بود من باید از همشون می خوردم ولی فقط دوتا بامیه کوچیک با چایی خوردم و چند تا دونه آجیل و دیگه سیر شدم در حالی که مهمونا از تمام شیرینیا خوردن و تمام آجیل های توی ظرفشون رو تموم کردن و پرس غذاشون رو تا آخرش خوردن در حالی که می گفتن ما شام نمی خوریم و من با تعجب نگاهشون می کردم وپیش خودم گفتم واقعا منم قبلا مثل اونا غذا می خوردم و خیلی خوشحالم که عادتهای غداییم انقدر تغییر کرده و برای خوردن حق انتخاب دارم و پیام سیری رو دریافت می کنم
خدایا صدهزار مرتبه شکر.
(اشتیاق، استمرار، عمل به آموزشها، توجه به تغییرات)
.
سلام استاد…. اول بگم درکنار چالش من اینو نخوردم، امروز چالش من امروز نخوابیدم رو انجام دادم. و اول صبح بعد ازتماشای یه فایل از چالش،از رختخاب بلند شدم و کارهای عقب افتادم رو انجام دادم. و دوباره اومدم سروقت فایل های ارزشمند استاد…. خب چقد من قبلا بااین جمله من سیرم غریبه بودم.. ینی اصلا به زبونم نمیومد. حتی اگه واقعا سیر هم بودم از جمله ی (وااای خیلی خوردم دارم میترکم) استفاده میکردم…. اما خداروشکر الان بااستفاده از اگاهی های جدید، به ذهنم توجه میکنم و قبل از اینکه من اعلام سیری کنم اون به من فرمان سیری میده و من هم فرمان ذهنم رو به زبون میارم و خیلی راحت میگم من سیرم… الان که در مسیر تغییرم، بارها و بارها این جمله تکرار شده و به یه عادت جدید تبدیل شده برام که هرجا باشم، وچیزی برای پزیرایی میزبان میاره، من خیلی راحت فرمان ذهنم رو بزبون میارم و میگم من سیرم…حتی شده میوه یا خوراکی که خودم انتخاب کردم و جایگزین کردم بجای عادت های قبلیم، ب محض سیری، دست از خوردن برداشتم.. این بهترین حسیه که تجربش میکنم… واز روی سیری چیزی نمیخورم… خداروشکر بخاطر این همه تغییرات ذهنی و جسمی و روحی… یاعلی
سلام
من واقعا از تغییرات عادتهای رفتاری و شکل گیری رفتار جدید در این چالش خوشحالم من دیگه کلمه اشتها رو به کار نمیبرم و به جاش انتخاب میکنم و به انتخابهای قبلی ام رنگ جدیدی داده ام و چون اساس این عملکرد از روی محدودیت نیست و بر مبنای حس حوبه پس راحت اون رو انجام میدم
یادگیری جدید امروز من فرستادن پالس من سیر هستم به مغزم هست از این به بعد جلوی هر تعارفی یا خوردن بیجایی به خودم میگم من سیر هستم و از مکانیزم طبیعی بدنم پیروی میکنم فرستادن این پیام مثبت به ذهنم بدن رو کم کم اماده میکنه که روی ریتم درستش کار کنه و هورمونهای سیری رو در بدنم ترشح کنه من سیر هستم یعنی من تابع قانون درست بدنم هستم و شرایط بیرونی قرار نیست منو از مسیر منحرف کنه من سیر هستم پیامیه به بدن و ذهن من که اون رو در رسیدن به هدف یاری میکنه این پیام رنگ جدیدی به انتخابهای جدیدم هست
به نام خدای مهربانم
جلسه هفتم من اینو نخوردم
به لطف خدا تا الان تغییراتی به وجود اوردم تویه عادت های قبلیم که سال ها بود نمیدونستم چطوری باید باهاشون مقابله کنم!
من تا امروز کلی در وضعیت من اینو نخوردم قرار گرفتم …..و اعلام میکنم که من اینو نخوردم ، من دیروز یک سوم نون رو نخوردم و…..
تبریک میگم به خودم که انقدر خوب دارم عمل میکنم در راه تغییر عادت هام
*****
هر رفتار /افکار /تصاویر و هرچیز یکه با احساس در ما همراه باشه به صورت فرمول ذخیره میشه
مثل عادت هایی که الان داریم در اولین بار از انجام اون رفتار احساس خوبی داشتیم واین به صورت فرمول ذخیره شده و حالا دیگه مهم نیست که از انجام تکرار اون خسته شدیم و یا حس بدی داریم…..
مثل خاطره هایی که داریم…..که تصاویری هستند با ترکیب احساسمون که ثبت شدن برای همیشه ….
*****
(من سیر هستم )
از این به بعد هروز به خودم یاد آوری میکنم که من سیر هستم
هر بار که به من تعارف باشه و میل به خوردنشن نداشته باشم میگم که من سیر هستم ….
هربار که دیگه نخواستم به خوردن ادامه بدم میگم که من سیر هستم ….
هربار که طبق تغییر عادت هام رفتار کردم به خودم تاکیید میکنم که من سیر هستم
من سیر هستم
من سیر هستم
هروز هر مقداری که نخوردم رو به خودم این رو میگم که من سیر هستم
به نااااامِ خدااااایِ هدایتگر و زیبایی و آسانی.
سلاااااااام به استادِ موفقم و سلاااام به همه ی هم فرکانسی هایِ عزیزِ لاغری ام👋
وقتیکه کامنت هایِ بچه هارو میخونم کِیف میکنم.و خیلی آگاهی از کامنتها و دیدگاه ها میگیرم.
استادِ عزیزم من هر بار که فایلاتونو گوش میکنم و میبینم انگار که یه جاهایی از فایل رو تازه شنیدم و هربار آگاهی هایِ جدید کسب میکنم.خداروشکر.
واقعا درسته استاد.من دوباره امروز برام یادآوری شد که موفقیتهایِ کوچیکم رو به خودم و به ذهنم یادآوری کنم تا فراموش نکنم که من هستم که دارم قدم برمیدارم و به موفقیت نزدیک میشم.به خودم یادآور باشم که باید از مسیر لذت ببرم نه اینکه فقط حواسم به خطِ پایان باشه و حال رو از دست بدم.
براوو استاد.واقعا درسته.تغییراتِ کوچک برایِ ذهنِ ما اهمیتی نداره.
اصلا نباید عجله کنیم.به قولِ استاد چند ساله که داریم با این عادتها زندگی میکنیم و تکرارشون میکنیم و الان عادتهایِ جدیدرو بهشون اضافه میکنیم.اما آرام و آرام.و خبرِ خوب اینه که خیلی زودتر از اون سالهایی که الان داره مارو اذیت میکنه به موفقیت و لاغری میرسیم.چون الان توو مسیرِ لذتِ همیشگی هستیم نه لذتی که قبلا فقط مقطعی بود.
من هم مثلِ خیلی از دوستانِ عزیزم آرام آرام دارم از مسیر لذت میبرم.
منی که بیشترِ وقتا طوری غذا میخوردم که انگار دفعه ی اول و آخرمه.و برام فرقی نمیکرد که چی میخورم،فقط میخوردم.اما الان واقعا چیزی رو که دوست ندارم سعی میکنم که نخورم و برایِ خودم ارزش قائل باشم و خودم رو لایقِ بهترین ها بدونم که مصرف کنم.
منی که با هر چایی چندین قند میخوردم اما الان چند ماهه که هر چایی رو صبر میکنم تا یه کم خنک بشه و با یک عدد قند میخورم.و این باعث شده که از عجله ی من کاسته بشه و صبورتر بشم.
منی که عشقِ کیک و کلوچه و نوشابه و… داشتم الان انتخاب میکنم که کدوم رو بخورم و چقدر.
منی که سیری برام معنایِ خفگی داشت،الان بیشترِ وقتا به راحتی سفره رو با حالِ خوب ترک میکنم.این یعنی که من سیرم و بدنم هوشمند آفریده شده.
منی که هر۲یا ۳ یا ۴ روز یکبار میتونستم دستشویی🙈 برم و اونم به سختی.الان هر روز خیلی راحت بیرون روی دارم.و هر بار بابتش خداروشکر میکنم.
و در آخر باز هم خداروشکر میکنم و دعاگویِ استادِ گرانقدرم هستم.و همینجا از خدایِ خودم میخوام که کمکم کنه تا به راحتی محصولاتِ استاد رو خریداری کنم و شگفتی سازتر بشم.
و به خودم معصومه ی عزیزم و تکه ای از روحِ خدا صمیمانه تبریک میگم و آرزویِ موفقیت دارم.
😍😍😍
به نام خدا سلام
استاد عزیزمن خیلی خوب این جمله رایاد گرفته ام واحساس درونی نسبت به این جمله دارم اکثر اوقات سیر هستم وبعضی مواقع از خودم میپرسم که چرا قبلا این احساس خیلی کم برای من به وجود می آمد ولی الان به خوبی این احساس سیری رودرک میکنم واصلا دوست ندارم درحالت سیری چیزی بخورم وخیلی راحت میتونم به خوردن نه بگم حتی بعضی اوقات درزمان گرسنگی میلی به خوردن ندارم و مغزم به من فرمان خوردن نمیده واین یعنی که دوره های شما فوق العاده شگفت انگیزه وبدون شک تاثیر گذار
من عادت ریزه خواری داشتم
اما امروز که رفتم برای ناهار عدا درست کنم فقط یه لقمه خوردم پای گاز و دیگه نخوردم همونم بدون میل خوردم و به خودم گفتم من سیر هستم و همین جمله باعث یاد آوری شد که زور نخور طبق عادت همیشه که داع و داغ پای گاز خوردی و دیگه نخوردم چون سیر هستم پس من انتخاب کردم یه لقمه ریزه خواری داشته باشم اگه قبلا بود خیلی بیشتر شاید ۴ یا ۵ لقمه میخوردم ولی حالا انتخاب جدیدی داشتم
و دو روز پیش هم رفتم بیرون در حالی که تازه عدا خورده بودم و کاملا سیر بودم و اونجا داشتن تازه عدا میخوردن و خیلی به من تعارف کردن حتی داخل یه طرف گرفت که بخور و ببین مزه اش رو ولی من گفتم من سیر هستم و نمیتونم و واقعا هم نمیتونستم بخورم و جا نداشتم و اگه میخوردم حالم بد میشد
ذهن من داره با من همکاری میکنه و این نشون میده که ذهنم داره برنامه ریزی میشه برای لاغری
پس من هم این عادت ریز ه خواری رو دارم که میتونم تغییرش بدم وبعد از هر بار تکرارش با یه راه جدید حسم خوب باشه پس عادتم تکرار میشه ولی با مقدار کمتر از قبل دقیقا الان من همینطور هستم
من از اصطلاح من کمتر خوردم دیگه نمیخوام استفاده کنم چون عملا چیزی دیگه میشه و برعکس بیشتر میخوری
پس بگو من سیر هستم که نشون بده به ذهنت که من برنامه ای برای خوردن ندارم
من میخوام از این کلمه بیشتر استفاده کنم مثل متناسبها که زیاد و راحت میگن من سیر هستم
من سیر هستم
من سیر هستم
من سیر هستم
من سیر هستم
منزل برادرم رفتم الویه داشتند من همیشه یکساندویچ کامل میخوردم . اما اینبار نصف خوردم ووقتی تعارف کردن چرا دیگه نمیخوری گفتم سیر شدم . حتی بعدش شیرینی اوردن و تعارف کردن گفتم من سیرم😃
خیلی این جمله ی سیر هستم حس خوبی به آدم میده وقتی به زبون میارم انگار که الان یه متناسب فوق العاده هستم
دوست دارم بیشتر از این جمله استفاده کنم
و انصافا در دورهمی ها و داخل خونه خیلی وقتا ناخوداگاه میگم سیر هستم و تعجب میکنم از خوردن بقیه که چطور الان بعد از عذا این رو میخورن یا خود غدا رو چطور اینقد زیاد میخورن و حتی از فکرش هم حالم بد میشه و من از این جمله ی پر کاربرد زیاد استفاده میکنم اتفاقا در کنار عزیز متناسبی برای شام بودم که در دفعه های پیش موقع شام همیشه هم اون میگفت سیر هستم هم من چون واقعا قبل از عدا از خودم میپرسم سیر یا گرسنه هستم و حواسم به نیاز جسمم هست و اکثر مواقع تا گرسنه نباشم نمیخورم و زمان شام خوردن در اون روز برای من زود بود و من سیر بودم از این جمله ی من سیر هستم استفاده کردم
و چون من و این متناسب زیاد همدیگه رو میبینیم و اکثر مواقع این جمله ی مشترک رو موقع شام میگیم به طور عجیبی چند روز پیش که هم من و هم اون گفتیم خندش گرفت و گفت چه جالب طبق معمول من و تو سیریم و بقیه گرسنه و من چقدر احساس متناسب بودن کردم که شبیه یه شخص متناسب دارم رفتارمیکنم و من برای یه لحظه به خودم اومدم که خیلی جالبه چقدر با گذشته ام فرق کردم برعکس قبلا که همیشه گرسنه بودم و حرص وولع خوردن داشتم حتی بعصی وقتها که میدونستم دیر شام میدن تو این مکان یا مهمونی یه ته بندی با خوراکی کم کالری میکردم که بتونم تحمل کنم ولی حالا دقیقا بر عکس شده من همیشه سیر هستم و دستور خوردن کمتر شده از طرف مغزم مگر واقعا جسم ام واکنش بده یا حالا نشه تو جمعی نشینم روی سفره که اون مواقع حواسم هست که اصافه وارد جسمم نکنم و قبل از سنگینی و دل درد و … دست بکشم و تحریک نشم به خوردن و با خوردن بقیه من کاری به هیچ کس ندارم و تمام توجهم روی نیاز جسمم هست و لدت تناسب رو از لذت هر خوردنی بالاتر میدونم
من میخواهم به جای جمله ی کمتر بخورم بگم سیر هستم عالیه عالیه ادامه میدهم با این جمله های ناب از شما استاد
سلام به استاد گرامی و بقیه من فقط تو یک جمله میگم این رویش بتناسب رسیدن مسل اجی لاترجی میمونه هر وقت تمرینات رو انجام میدم هم رفتارم تغییر میکونه و هم اساس خوبی پیدا میکنم اما به مهزی یک روز از خوندن و گوشدادن فایل ها غافل بشم همون آش است و همان کاسه
او میدوارم که بتونم این راه را ادامه بدم چون میدونم این تنها راهی است که مارا به آرزو مو میرسونه.
مثل همیشه فایل عالی بود
من قصد کمتر خوردن ندارم و فقط میزانی میخورم که سیر بشم حتی اگه یک قاشق توی ظرفم مونده باشه
شام سالاد الویه داشتیم من قبلا لقمه های بزرگتر از دهنم میگرفتم و بزور میجویدمش. در همون حین میگفتم نکنه چاق شم ولی بازم لقمه لقمه میخوردم. ولی امروز لقمه های کوچیک برداشتم و حین خوردن حواسم رو جمع کردم که یواش یواش بجوم چون هیچ عجله ای نداشتم. کامل جویدم و با اگاهی قورت دادم. بعدش لقمه بعدی رو گرفتم. تقریبا یک قاشق توی ظرف مونده از سالاد که اگه طبق عادت قبلی بودم همون رو سریع لقمه میگرفتم که نمونه. ولی دیدم سیر هستم و نیاز ندارم که بیشتر بخورم و سفره رو با ارامش جمع کردم.
خیلی حس خوبی بهم داد
سلام
اینمهم جایگزینی عالیه
به جای اینکه بگم چه چیزی رو کمتر خوردم بگم انتخاب جدیدی داشتم و این رو نخوردم چون سیر هستم چون وقتی کلمه ی کمتر رو استفاده کنیم که من برنج کمتر میخورم یا نون یا میوه یا هله هوله یا هر چی دیگه مغز ما واکنش نشان میده و ولع در ما ایجاد میکنه پس من باید بگم انتخاب جدید داشتم که دیشب در شام نون نخوردم چون میلم نکشید و سیر بودم
پس باید بگم من سیر هستم اینطور که بگیم دهن ما ارام میشه و ما رو تحریک به خوردن که نمیکنه هیچ باعث همکاری بیشتر با ما هم میشه که من چون سیرم غذای اصافی نمیخورم
این کلمه ی سیر هستم باید به عنوان فرمول جدید در ذهن ما پدیرفته بشه مثل متناسبها
پس هر وقت تصمیم گرفتم یه انتخاب جدید داشته باشم در مقدار غدام باید به خودم بگم من سیر هستم
من دیروز در مهمانی بودم وخیلی عالی رفتار کردم و برخوردم با مواد غذایی مثل متناسب ها بود
سلام. من راستش جمله میل ندارم یا سیر هستم رو خاص افراد لاغر و متناسب میدونستم.
و خجالت می کشیدم حتی زمانی که سیر بودم بگم سیر هستم یا میل ندارم چون فکر میکردم که الان بقیه پیش خودشون میگن این به این چاقی چجوری شده که جا نداره؟ 🤔 😂 خب فشار چاقی بیشتر از جسم روی افکاره دیگه…
و هروقت جایی یک فرد لاغر میگفت ممنون میل ندارم یا سیرم،منم دلم میخواست که مثل اون باشم ولی وظيفه ی خودم میدونستم که به عنوان یک فرد چاق من سیری ناپذیرم و غده ی میل ندارم رو خدا در بدن من قرار نداده و نتیجه اش هم که مشخصه…
🌸لاغر شدن از تکرار افکار و رفتاری که در شما احساس لاغر شدن ایجاد می کند حاصل می شود.🌸
وقتی این جمله رو اول متن این قسمت خوندم خیلی خوشم اومد و چندبار خوندم و حفظ کردم و با خودم تکرار میکنم. بعد که فایل رو گوش دادم، گفتم من که اینهمه سال گفتنِ سیر هستم، رو مخصوص به افراد لاغر میدونستم حالا با تکرار کردن و استفاده کردن ازش احساس لاغری بهم دست میده چون به نظر من فقط افراد لاغر هستند که میتونن خیلی راحت از این جمله استفاده کنند..
مثل تجربه ی ناهار امروز که وقتی خواستم بشقاب دوم بکشم گفتم حالا من که با این مقدار سیر شدم.. اشکالی نداره که نخورم و خودش یک وضعیت جدید محسوب میشه دیگه و خیلی احساس خوبی بهم دست داد.
همیشه آرزوم بود در رستوران، در مهمانی، در هیئت ها که میریم، در عروسی ها و… که دور هم جمع میشیم غذا میخوریم در ظرف منم غذا بمونه و تموم نشه.. این رفتار خیلی شیک و رویایی بود برام اما خب با اینکه همیشه تصمیم میگرفتم که حداقل دو قاشق بذارم بمونه اما باز هم موفق نمیشدم و تا آخرش میخوردم..
نمیدونم چجوری.. اما با استفاده از این دوره از یه جایی به بعد زیاد خوردن برام عجیب اومد با اینکه من هیچ تلاش بیرونی نکردم.. و از تغییراتم خیلی خوشحالم و سپاسگزارم..
سلام خسته نباشید. من هم دیروز متوجه شدم که کلمه سیر شدم نمیخورم رو من هم تاثیر گذاشته. من دیروز خونه مادر شوهرم بود یکم کیک داشتن آوردن تقسیم کردن بین همه ما به هر کدوم از ما یه تیکه کوچیک رسید ومن هم مثل بقیه سهم خودم رو خوردم که در آخر یکم از کیک مونده بود ومادر شوهرم به همه گفت بردارین بخورین ولی هیچ کس نخورد ومن هم نخوردم ولی اگه رفتار قبلا من بود حتما میخوردم و بعدش عذاب وجدان میگرفتم ولی وقتی گفتم سیرم نمیخورم خیلی آرامش داشتم. من ازاین بابت خیلی خوشحالم وخدارو شکر میکنم
سلام
من سیر هستم چقدر تکرار این جمله اثر عالی داره که خوب رفتار و انتخاب کنیم
من همین الان قبل از گوش دادن به این فایل در فریزر رو باز کردم و بستنی سنتی شهرمون رو که خیلی عالیه داخل فریزر داشتم و با قاشق کوچیک چایی خوری اولین قاشق رو خوردم و دومی رو خوردم ولی سریع گفتم به خودم که من سیر هستم پس چرا میخورم و دیگه ادامه ندادم و اصلا دلم نخواست با همون دو قاشق کوچیک لذت بردم و جدیدا خیلی از این صداها رو میشنوم که تو ریزه خواری داری میکنی یا تو که الان سیری چرا میخوری یا اینکه نخور چون زیاده روی هست و حالت بد میشه و یا از همه مهمتر خیلی از طعم ها و مزها و خوراکی ها رو که قبلا دوست داشتم حالا دوست ندارم یا به نظرم مثل قبل خوشمزه نمیاد همین دیروز یه مشت کچیک پفیلا برداشتم انگار مثل قبل برام مزه اش خوب نبود نمیدونم یه تغییراتی هست و حسش میکنم و هر شیرینی رو اصلا نمیخورم چون اگه چیزی خیلی شیرین باشه حالم بد میشه و نمیتونم بخورم
عبارت من سیر هستم رو من قبلا هم خودم قبل از شنیدن آموزشهای شما در موقیعیت مختلف تکرار میکردم برای خودم و حالا از این به بعد جز آموزشهای من میشه و هر جا بدون دلیل گرسنگی میخواستم بخورم میگم من سیر هستم من سیر هستم من سیر هستم من سیر هستم من سیر هستم
سلام خدمت همه ي دوستان؛ قبلا وقتي ك غذا ميخوردم با لذت ميخوردم و توجهي ب مقدار غذايي ك ميخوردم نداشتم اما وقتي ك غذا تمام ميشد؛ ناراحت و افسرده و عذاب وجدان داشتم در قباله خودم ؛ كلي دري وري ميكفتم ب خودم ك اخه مكه مجبوزي اينقدر بخوري؛ ي غصه و غمي بر من حاكم ميشد و ميكفتم ديكه تكرار نميكنم اما باز يادم ميرفت و تكرار ميكردم؛ اما در اين دوره ي شكفت انكيز خيلي رفتارها در من تغيير كرده خيلي راحتتر غذا ميخورم ب راحتي حق انتخاب ب خودم ميدم ك جي بخورم و جه موقعه بخورم و ب اندازه اي ك بدنم اجازه ميده بخورم؛ اينقدرحسه قشنكيه ك وقتي خودم مديرييت ميكنم خوردنم رو و نميترسم و عذاب وجدان ندارم بعد از وعده ي غذايي ك ميخورم ؛ي اتفاق جالب برام افتاد ديشب ك داشتيم شام ميخورديم دخترم ك ٨ ساله هستش بعد از خوردنه جند قاشق از بشت ميز بلند شد؛ كفتم جرا غذاتو تموم نكردي ؟ كفت مامان منم مثله شما بيام سيري كرفتم از بدنم ؛ منم بدنم و اندامم رو دوست دارم بايد ازش مواظلت بكنم ؛جرا بايد اضافه تر بخورم؟ ؛و تشويقش كردم ؛ب اينكه ادامه بده و ب درستي ذهنش رو هدايت كنه و ب نداي درونش توجه بكنه ؛اينقدررر خوشحال شدم و تعجب كردم ك جي باعث شد ك دخترم هم اين حرف رو بزنه ؛ بعد ك فكر كردم جواب رو در رفتار و كفتاره خودم بيدا كردم ؛ ك تغيير رفتاره من در دخترم هم اثر كذاشته ؛ در صورتي ك دخترم متناسب هست و اندام زيبايي داره با اينكه سنش كم هست؛ بي بردم ك جقدرر حسه لاغر و متناسب شدن قدرت عظيمي داره ك ك حتي روي افكار و ذهن دختره ٨ ساله تاثيير كذاشته ؛احساس عالي دارم و مطمعنم ك ب هدفم ميرسم ؛خدارو واقعا شاكرم ؛ و از استاد مهربونم هم تشكر ميكنم ك من رو راهنمايي ميكنه و ب من ياد ميده ك جطور رفتار كنم و انتخاب بكنم براي رسيدنه ب هدفم تلاش كنم اونم تلاشي ك همراه با لذت و احساس خوب هستش؛
ممنونم استاد گرامی ،من مدت یکماهه که با این سایت آشنا شدم غذام خیلی کم شده ولی من دوست دارم فقط پنج لقمه بخورم و فکر میکنم خوردن فقط پنج لقمه بمن لذت میده الان شاید با هشت لقمه سیر بشم و برای اینکه لقمه آخر رو نخورم نمیدونستم چکار کنم ولی با این راهکار که به خودم بگم سیر شدم میتونم از غذا خوردم لذت ببرم خداروشکر
با سلام وعرض ادب💐🌺
من سیرم؟؟؟؟؟
بله درست شنیدیم ، هم به خودم ( اول در ذهنم) میگم، بعد اعلام میکنم وبا صدای بلند اقرار میکنم ( به خودم در مقابل باقی مانده غذام ویا تعارف دیگران) . 👌🏻🌺👏👏
این یعنی انتخاب ، انتخابی که قبلا خودم متعهد شدم که در مقابل منوی متعدد غذایی یا گزینه های روی میز و بیلبوردهای تبلیغاتی ، خودم تصمیم گیرنده باشم وغذا در خدمت من باشد نه من اسیر وبرده خوردن.، 👌🏻
اعلام سیری ونخوردن چیزی یا ایجاد یک راه در خوردن چیزی با اعلام من سیر شدم ویا من سیر هستم .یعنی انتخاب نخوردن .باز اینجا برگ برنده دست من است که بین خوردن چیزی ویا نخوردن( زائد بر نیاز جسمی، ویا اصلا نخواستن) ، انتخاب میکنم نخوردن را با گفتن:
من سیر هستم✋🏻
من سیر شدم ✋🏻
من سیرم ، ممنون✋🏻
این یعنی یک کنش مغزی ،(که فرمول ایجاد شده از تکرار یک رفتاری که ابتدائا با احساس عالی همراه بوده ولی تکرار مکرارات آن دیگر هم برایم خسته کننده وهم مضر شده )، که با پذیرفتن و رابطه خوب ایجاد کردن با آن عادت ( عادت خوردن یک اسلایس کیک با چای عصرانه) به جای نخوردن ویا گفتن (من کم خوردم ویا من اونو کم کردم) وایجاد یک راه وکشیدن خطی وسط آن عادت( فرضا نصف کیک را عصرانه با چای خوردن ) آن را کم کم تغییر میدهیم( با هر بار کم کردن ونهایتا نخوردن واعلام سیری به مغزمون) .
واین این یعنی یک تعریف جدید برای حالت های خودم در ذهنم، وبه این ترتیب با اعلام من سیرم ، واکنشی ( مبنی بر مقاومت نسب به کم خوردن) ایجاد نمیشه وبراحتی میتوانم به آن بند از مفاد میثاق نامه مبنی بر اینکه :
«من از امروز خوردن را لذت وتفریح نمیدانم وبرای رفع نیاز جسمی ( به محض رفع شدن ، اعلام سیری) غذا میخورم»مقید شوم وبه این ترتیب مثل لاغرها ومتناسب ها، خیلی راحت میگم : « من سیرم» 👌🏻 ومنم ناخواسته در زمره وسرزمین لاغرها راه پیدا کردم بدون اینکه بفهم ، کی؟؟؟ چطوری؟؟😳😳
این یعنی معجزه وشگفتی این دوره.👏👏👌🏻👌🏻💃💃💃💃💃💃💃💃
با سلام
من قبل از گذراندن دوره لاغری اصلا با مقوله لاغری از این افق نگاه نکرده بودم و احساس سیری اصلا برام مفهومی نداشت. در این دوره به اهمیتش واقف شدم. الان واقعا برام تعیین کننده هست. اصلا فکر نمیکردم که کلا من بیش از دو سوم خوردن هام با احساس سیری بوده و در واقع در حال خفه کردن خودم بودم. الان هر وقت با این احساس روبرو میشم واقعا احساس خوبیه.
سپاس
سلام بر استاد عزیز و دوستان خوبم
احساس سیری کردن خیلی دلنشین و زیباست من حدودا اواسط دوره ورود به سرزمین لاغرها بود که این احساس را تجربه کردم و در آن لحظه از خوشحالی پر در آوردم 😍😊😍
قبلا وقتیکه فکر میکردم سیر شدم و دست از خوردن می کشیدم چند دقیقه بعد احساس میکردم که اضافه خورده ام و آن سنگینی و پر شدن بیش از حد شکمم مرا اذیت کرده و به من احساس بدی میداد 😟😟😟
الان وقتی احساس سیری را دریافت میکنم اگر حتی یک لقمه غذا در بشقابم مانده باشد آنرا نمی خورم و دور میریزم اضافه خوری نکردن و سبک بودن به من احساس شادی و نشاط و توانمندی میدهد و البته در مسیر زیبای تناسب فکری به هدفم روز به روز نزدیکتر میشوم 🤲🤲
خدایا سپاسگزارم استاد عزیزم ممنونم بابت این دوره فوق العاده 🙏🙏👏👏🌹🌹
وقت شما بخیر عزیزان
من امروز از سرکار اومدم از این مرغهای حاضری خریدم و اوردم خونه که بخوریم با نون ساندویچی و پوره ولی همسرم جلسه داشت منتظرش بودم که با هم غذا بخوریم ولی یه خورده قبلش چیز خورردم تا اون اومد من برای خودم یه پایین ران مرغ و گذاشتم با دو تا قاشق پوره و بدون نون ران حرفش خیلی بزرگ بود ولی دو تا لقمه که خوردم یه ذره گذاشتم برا شو هرم دوباره یه ذره دیگه گذاشتم تو اشپزخونه خیلی سیر بودم و امروز فکر کنم دقیقا بعد از این همه وقت متوجه پیغام سیری شدم و به خودم گفتم سیرم دیگه نمی تونم بخورم همینطور هم که قبلا گفته بودین مزه اش هم به دهنم خوب نیومد دیگه مثل قبلا که چیزی بد مزه بود می خوردم ولی امروز نه حدا رو شکر بیشتر وقتا هم اتفاقا من همینو می گم وقتی میرم خونه مامانم اینا تعارف که زیاد می کنن می گم گشنم نیست سیرم …
و اما اینکه امروز من دو تا جلد موبایل خریدم کی هی عوض کنم مربوط به تمرینات قبلیه حالا اینجا نوشتم !
و اینکه سفر خوبی داشته باشین به همراه خانواده به سلامتی ایشالله
سلام سلام
عالي خيلي شگفت انگيز من سير هستم را با تمام سلولهاي بدنم قبول دارم
من ناخوداگاه اين كلمه رو چند باري تكرار كردم و وافعا بعد اين كلمه چيزي نخوردم
امشب جايي دعوت بوديم و من صبحانه خوردم بعد نهار نخوردم چون احساس گرسنگي نداشتم باور كنيد من وقتي به منزل برگشتم به رفتارم توجه كردم من كه نهار نخورده بودم وقتي براي صرف شام رفتم با وجود غذاهاي زياد من فقط برنج با مرغ خوردم و مثل گذشته نبودم كة غذا رو بخورم و نفهمم چه مزةاي ميده حتي لب به خوشتها و سالاد نزدم كمي اب ليموي تازه رىي مرغ ريختم و تمام
و در همين مهماني كيك خامةاي گذاشته بودن ديگه كات ميكردن براي هر شخصي در پيش دستي ميريختن و ميدادن بهتش منهم كيك رو گرفتم وقتي خواستم بخورم ميلي به خوردن خامه نداشتم من كه عاشق خامه بودم فقط كيك لابلاي خامه رو خوردم كة چند تكه كوچيك بودن و تصميم گرفتم همين رفتار رو دوباره تكرار كنم چون خيلي لذت بخش بود برام
چند سال پيش دوستي فهميد من عاشق جيگر هستم و هميشه ميخورم توضيحاتي بهم داد كة نخور چون ميگن بده
من بخاطر خودم نه بلكه بخاطر دخترم از اون به بعد ديگه جيگر نخريدم و وقتي مرغ هم ميگيرم محتويات داخل شكم و گردن و بالهاي مرغ رو براي گربها در ظرفي ميزارم
امشب به اين تغيير عادت خودم توجه كردم من بخاطر دخترم كة عاشقش هستم از غذاي دست كشيدم كة خيلي دوست داشتم ولي چون تقريبا ٤ سال است من نخوردم ديگه نميتونم بخورم و اصلا فكر كردن بهش حالم رو بد ميكنه
اين عادت بعلت تكرار نخوردن در من ايجاد شد من مرغ رو بطور كامل حذف نكردم فقط بال و گردن و جيگر رو حذف كردم
پس اگر ما هر انتخابي براي خوردن داشته باشيم و با توضيحات استاد اين انتخابها در زندگي تكرار شوند جزوي از رفتارهاي جديد ما مي شوند كة ما ناخوداگاه همون رفتار جديد از ما سر ميزند
امشب من خامه كيك رو نخوردم چون اصلا امادگي براي خوردن انهمه شكر و چربي رو نداشتم اگه همين حالت امشب در لحظه روبرو شدن من با خامه برايم تكرار شود بطور قطع خامه از انتخابهاي من حذف ميشود
و كلمه من سير هستم را چند باري استفاده كردم و واقعا احساس سيري بيشتري به من داده و باعث شده كة خوراكي كة تعارف شده نخورم
تمام اينها دست اوردهاي اين دوره شگفت انگيز و چالش پر محتوا است
با سلام به دوستان واستاد عزیز
خدا رو شکر من تمرین اینو نخوردم عالی دارم انجام میدم البته که نقصهایی دارم ولی با تمرین وتکرار مداوم اون نقصها برطرف میشه 😊
گفتن اینکه من سیر هستم از خیلی قبل اون رو انجام میدم در مقابل تعارف دیگران
این کلمه که من کم میخورم رو خیلی کمتر به کار میبرم چون به نظرم وقتی که میگم من کمتر میخورم این حس رو در من ایجاد میکنه که یعنی اینکه هنوز جا دارم و به اجبار میخوام کمتر بخورم ویه جورایی حس رژیم گرفتن رو در من تداعی میکنه ولی وقتی که میگم من سیر هستم حس میکنم هیچ تمایلی برای خوردن ندارم و واقعا خودم بدون هیچ اجباری با حس خوب نمیخورم
در طی روزهای گذشته من سعی کردم در مقابل تعارف دیگران ببینم اگر واقعا نیاز دارم وسیر نیستم چیزی بخورم
واین رو گام خیلی بزرگ وتغییر خیلی خوبی برای خودم میدونم
من دیروز مهمون بودم وسه نوع میوه مختلف در بشقاب بود ویه دونه هلو خوردم ووقتی با تعارف میزبان مواجه شدم گفتم که سیرم چون تازه نهار خوردم واز این بیشتر جا ندارم واگر بخورم اذیت میشم ومیز بان هم قانع شد 😂
با تشکر از شما استاد بخاطر چالش
سلام استاد عزیز ومهربانم! سفر سلامت استاد!آرزو میکنم سفر عالی وزیبایی داشته باشید.حتما از جاهای دیدنی وطبیعت عکس وفیلم بزارید. استاد چقدر از وقتی رفتین تهران خوشگل تر شدین! 😍😊
کیفیت فایل خیلی عالی بود ممنونم.
خیلی مطالب ارزشمندی داشت فایل هم متن هم فایل تصویری. ما از کودکی عجله کردن را به بچه ها یاد دادیم زود بزرگ شو برو مدرسه زیاد غذا بخور زود بزرگ شو اینها همه برای کودک عجله کردن را آموزش میدهد.دخترم از الان بهم میگه مامان میخوام زود بزرگ شم کار کنم پول دربیارم هنوز هفت سالشه. عجله کردن رو هم مااز کودکی یاد گرفتیم.
همسرم چند روز پیش دستگاه جوجه کشی از دوستش امانت گرفته سی تا تخم مرغ گذاشتیم که هچ کنیم من عاشق پرورش جوجه هستم. روزاول که گذاشتیم من همش ذوق دارم زودتر بیست ویک روز تمام بشه جوجه هارو ببینم عجله کردن من باعث نمیشه جوجه ها زودتر از تخم خارج بشن اونا تو بهترین زمان خودشون از تخم در میان در لاغری هم همینطور باید آرام باشم صبور باشم تا ذهنم فرایند لاغری رو یادبگیره وتو جسمم پیاده کنه
در مورد سیر شدن هم خیلی توضیح عالی بود به جای کم خوردن ومیل ندارم بگیم سیرم یا سیر شدم اینقدر بگیم تا ذهنمون سیری رو یاد بگیره وکم خوردم احساس رژیم رو به ذهن متبادر میکنه یعنی ذهن فکر میکنه به اندازه ی نیاز نخورده وچشمش بازم دنبال غذا میگرده .سیرم یعنی بدنم نیازش همینه به اندازه خورده وغذا نیازش نیس دیگه.
استاد من دو جلسه چالش را گوش دادم ولی چون دوره تکرار هستم فکر میکنم این فایلهای چالش رو گوش کنم عقب میمونم به نظرتون چالش رو همراه با دوره تکرار انجام بدیم؟
با درود بی پایان
اول برایتان سلامتی و سفر خوشی را آرزومندم
راستش را بخواهید استاداز من به تازگی رفتارهای شگفت انگیزی سر میزند باور بفرمایید در بیشتر موارد من نسبت به مثلا شیرینی که قبلا گفته بودم نمیتوانستم دست رد به سینه اش بزنم این اواخر زیاد تمایلی به خوردنش ندارم برای مثال امروز از یک شیرینی زبان کوچک من فقط شاید دو یا سه سانت آنهم فقط قسمت روی آن که خشک است را توانستم بخورم و بقیه آن در بشقاب ماند که بعدا راهی سطل آشغال شد
از این قبیل رفتارها که از ناخودآگاهم سر میزند خیلی خوشحال و هیجان زده میشوم
و در ضمن تازگی من خیلی زود پیام سیری را دریافت میکنم
باز هم ازشما سپاسگزارم و سفر خوبی را برایتان آرزومندم♥️🌺
به خدا میسپارمتان
باسلام
بعضی روزا که میگم من امروزسیرم و اصلا گرسنه نیستم بعدش همش احساس می کنم که این احساس واقعیم نبوده و حس می کنم دارم دوباره رژیم می گیرم و بعدش پشیمون میشم ما توی دوره یاد گرفتیم که غذا خوردن آدمو چاق نمی کنه بلکه خوردن غذا آدمو چاق می کنه پس به نظرم منظورتون اینه که هرجایی که احساس کنم دارم زیادی میخورم اون موقع هست که باید به خودم بگم من سیرم و اضافه نخورم!!
به هرحال من تا همینجا هم خیلی روزا میشه که برای بچه هام سفره میندازم و اونا غذا میخورن یا کیک عصرونه ومن اگه میل نداشته باشم راحت نمی خورم و می گفتم میل ندارم ولی ازاین به بعد میگم که من سیرم تابه قول شما این جمله به عنوان یک واکنش رفتاری در ذهنم ثبت بشه وهمیشه بتونم طبق اون عمل کنم.
عرض سلام و خدا قوت خدمت استاد گرامی و دوستان
واقعا از این فایل بی نظیر سپاسگزار
نوشته ای که در سایت قبل از فایل توسط استاد گذاشته شده واقعا مفید و پرباره
من یکبار از روی اون در دفترم نوشتم
و بارها اونو خوندم
از این لحظه یاد گرفتم که بگویم همین مقدار غذا برای من کافیه،همین قدر نیازم هست
و تکرار من سیرم را فراموش نمیکنم
به امید روزی که احساس سیری رو از گرسنگی به خوبی مثل افراد متناسب تشخیص دهم البته در کنار امید انجام تمرینات استاد و عمل به آن.
و در آخر پیشاپیش تولدتون مباااارک
استاد عزیز سفر به سلامت خوش بگذره بهتون
شاگرداتونو فراموش نکنید
سلام به دوستانم واستاد عطارروشن
من سال ۸۰ قلیون میکشیدم ،اول از یه بیرون رفتن شروع شد و یکبار کشیدن قلیون باعث شد اروم آروم خوشم بیاد،تقریبا تمام اطرافیان من اون زمان قلیون میکشیدن ،یادمه اول صبح که از کلاس زبان برمیگشتم تا نصف شب که بخوابم قلیون به دست بودم،زغال گونی میخریدم ،توتون باکسی میخریدم ،تمام وقت در حال قلیون کشیدن بودیم ، ۷ سال از اون جریان گذشت سال ۸۷ شد و من هدایت شدم که قلیونو برای همیشه ترک کنم ،البته اون زمان از هدایت اطلاع نداشتم و کنترل ذهنو بلد نبودم و شخصیت بسیار منفی نگری داشتم ،،انگار دوست داشتم یه تغییری بکنم ،دکتر دندون پزشکم توصیه کرده بود اگر قلیون بکشی لمینت های دندونت زرد میشه،، توی استخر نفس کم میوردم ، دوست داشتم به همه نشون بدم من با همه فرق دارم ،میخواستم اراده مو به رخشون بکشم ،،،در کمال تعجب و زمانیکه یدفعه ۶تا قلیون روشن میشد و من بین اون آدم ها ،هم پایه شون بودم ،تصمیم گرفتم برای همیشه قلیونو ترک کنم ،خودمم باورم نمیشد ،اطرافیانمم باور نکردن ولی در کمال ناباوری برای همیشه با قلیون و بزم قلیونی ها خداحافظی کردم ،همه فکر میکردن من نمیتونم و من ثابت کردم که میتونم 🙂هر چند اوایل زمانیکه بوی قلیون میشنیدم بسمت بو کشیده میشدم و خاطرات بیشمار خوبی داشتم ولی من اون دورانو با موفقیت گذروندم
از وقتی من ترک کردم بساط قلیون از خونه ما جمع شد و اطرافیان منهم تقریبا ترک کردن ،،،شاید کار سختی بود ولی من انجامش دادم و اعتماد بنفسم قویتر شد ،،از اون به بعد شخصیت من بسمت دیگه ای رشد کرد
این روزها هم برای بعضی از عادت هام دارم تو این چالش تمرین میکنم ،خوشبختانه من هر زمانی گرسنه باشم فقط غذا یا خوراکی میخورم و اگر گرسنه نباشم خیلی راحت میگم که سیر هستم ،با گوش دادن به این فایلها بازم برام یادآوری میشه که تنها زمانی خوراکی بخورم که میل داشته باشم
اجرا کردن تمرینات کوچیک =خلق نتایج بزرگ
همینطور که عادت ها و رفتارهای ما آرام آرام در ما تزریق شدن باید آرام آرام هم خارج بشن
سلام استاد
دقیقا من هر وقت میگم کمتر میخورم همون روز بیشتر گرسنه میشدم وبیشتر میخوردم ولی هر وقت از صبح که بیدار میشم میگم امروز میل زیادی به خوردن ندارم یا سر غذا به خودم میگم امروز سیر هستم غذا کمتر میخورم از امروز انتخاب من غذای مورد نیاز ام زیاد نیست چون من سیر هستم واحتیاج به غذای اضافه ندارم
سلام استاد،اول بگم که با راهنمایی شما فایر فاکس رو نصب کردم و خیلی راحت وارد سایت تناسب فکری میشم و از اموزشها استفاده میکنم،ممنون از شما
دوم اینکه یه چند روزی بود که ذهن منفی بافم میگفت که اینهمه وقته داری فایل گوش میدی و لاغر نشدی و فایده نداره و…. وجالب اینجاست که هدایت خداوند هم به من میگفت برو فایل چهارم دوره ۱۳ گام رو دوباره گوش کن همون فایلی که شما روی این ترمز کار میکنید و من بالاخره دیروز فایل رو گوش کردم و واقعا قدرت کلمات اون فایل باعث شده که ذهن منفی بافم کمرنگتر شده و هی بهم نمیگه برو خودتو وزن کن،یا سایز کن ببین فرقی کردی یا نه
سوم اینکه من دیشب بعد از شام به راحتی خودم شیرینی رو برنداشتم و خرما رو انتخاب کردم همون رو هم نصفش رو خوردم و خربزه هم که بعدش تعارف کردم برنداشتم چون واقعا سیر بودم
امروز صبح هم یه مهمون جوون داشتم و بهش قول تخم مرغ و قرمه داده بودم و سرسفره صبحانه نوشابه بردم و گفتم این غذای سنگین با نوشابه میچسبه حالا میخواد صبحانه باشه و خییییییلی جالب و راحت خودم بعد از صبحانه نوشابه نخوردم و چای رو انتخاب کردم😊
بعد از صبحانه همسرم از اجیلهای روی میز خوردن و من همراهی نکردم چون واقعا سیر بودم والانم که ساعت ۴ عصر هست هنوز گرسنه نیستم و ناهار امروز کنسل شد😊
واقعا استاد چه حس خوبی میده نوشتن از همین موفقیتهای کوچیک ،در صورتیکه تا قبل از گوش دادن این فایل و قبل از نوشتن نظرم اصلا به چشمم هم نیومده بودن و خیلی عادی بودن انگار که من که کار خاصی نکردم😏
قبل از فایل شما داشتم یه فایل تصویری خلاصه از کتاب برتری خفیف میدیدم و دقیقا همین حرفای شما رو تاکید داشت که توی نوشته قبل از فایل نوشته بودین که انتخابهای کوچک لحظه ای ما مثلا خوردن نوشابه دریک وعده ناهار به جای اب مهم نیست که چون قرار نیست فردا ما رو چاق کنه ولی اگه این انتخاب کوچک در طی یکسال انجام بشه تاثیرش در پایان سال چاقی بیشتر هست ولی همین مورد اگه انتخاب یک لیوان آب به جای یک لیوان نوشابه باشه آخر یکسال تناسب بیشتره
استاد از این به بعد موقع انتخاب در خوردن هر چیزی به احساسم توجه میکنم و اگه سیر هستم میتونم انتخابم رو تغییر بدم به همین آسونی😍😍😍👌👌
نشان های دریافت شده
سلام .
تا جاییکه رفتارها به احساس سیری نرسیده بود من داشتم از خوندن نوشته تون لذت میبردم .
من الان لاغر شدم و دوسال هم هست که لاغر موندم . هروقتم دلم خواسته خوردم و در باقی ساعات هم به خوردن فکر نکردم و هر وقتم میخواستم عذاب وجدان بگیرم میگفتم نوش جونت روزیت بود . اگه میبینی احساست بد شده چون لدت نبردی از خوردنت . اگه بیشتر لذت میبردی الان عذاب وجدان نداشتی .
اگه احساس عذاب وجدان اومده پس یعنی با احساس بد خوردی .
با احساس بد غذا رو نخور . هیچ کس نمیخواد تورو محدود کنه . ولع احساس نیازه احساس نبودنه . با این احساس غذا نخور . همه چیز به اندازه ی کافی هست .
خدا تمام این روزی هارو برای تو قرار داده و منم هرگز نمیخوام اینارو از تو بگیرم .
تو لیاقتت اینه که از نعمات الهی لذت ببری . جهان برای لذت بردن تو خلق شده .
وقتی اینطوری میگم کم کم ذهنم از اون مسیر قبلی پایین میاد . به جای اینکه با احساس بد بخوره با احساس لذت میخوره و بعدش هم به جای عذاب وجدان احساس ارامش و شکرگزاری از بهره بردن از این نعمت الهی میاد . چون احساس خوب احساس خوب رو جذب میکنه .
استاد رفتار ما از فکر و احساس ما سرچشمه می گیره . وقتی احساسمون خوب باشه رفتارمون هم خوب میشه . کاری که احساس خوب در ما ایجاد کنه کدوم کاره ؟ کاری که از احساس خوب سرچشمه گرفته باشه . وقتی ما با صحبتهامون و یا رفتارمون به خودمون احساس محدودیت بدیم ذهن ما رفتار خوب تولید نمیکنه . چون هف ذهن آزادی . ما در پرتو و حمایت آزادی میتونیم رفتار خوب رو خلق کنیم .
به خدا شما هنوز هم دارید چاقی رو سرزنش می کنید در حالیکه خودتون خلقش کردید . استاد شما شاید با تغییر عادت بتونید احساستون رو خوب کنید ولی قطعا با احساس خوب بهتر میتونید عاداتتون رو تغییر بدید .
لاغر شدن از تکرار افکار و رفتاری که در شما احساس لاغر شدن ایجاد می کند حاصل می شود.
این جمله ی شما خیلی فوق العاده بود . ولی کدوم رفتار در ما احساس لاغر شدن ایجاد میکنه .
به خدا توجه به مواد غذایی توجه به حالتهای خوردن و ….
اینا همش در جهت چاقیست . شما هنوزم دارید راه چاقی خودتون رو میرید .
شما با نوشتن این صحبتها میخواین احساس عداب وجدانتون رو کاهش بدید در حالیکه به خدا اگه همین حالا غذای من و شما رو کنار هم بزارن شما خیلی بیشتر از من میخورید . چون توجهتون خیلی بیشتره به مواد غذایی . شما هنوزم غذا رو عامل چاقی خوردتون میدونید . این باور در شما اصلاح نشده . و این باعث میشه توجه شما همچنان روی غذا بمونه . شما هنوزم باور نکردید که هرچقدر بیشتر بخواین خلاف جهت آفرینش حرکت کنید بیشتر گرفتار احساسات بد میشید .
لذت خوردن از نهاد هیچ کس خارج نمیشه . لذت کنترل رفتار و خوب عمل کردن هم هرگز باعث نمیشه اون لذته جای لدت خوردن رو بگیره . پس جایگزینی برای لذت خوردن نیست .
این حق دادن به ذهنمون کم کم توجه مارو از مواد غذایی برمیداره . کم کم متوجه میشیم اصلا خیلی وقتها ذهنمون دستور به خوردن نمیده .
من این رو میخوام که ذهنم دستور به خوردن نده و وقتی هم که بده با لذت میخورم . لاغرم هستم .
آرامشم دارم . خیلی هم حالم خوبه . ولی به محض اینکه میام و میبینم شما دارید چیز دیگه ای میگید اولش میگم شاید من بد برداشت میکنم اما همینجور که به خوندن ادامه میدم میبینم نه . من و شما از دو روش کاملا متفاوت داریم عمل می کنیم .
شما از طریق رفتار میخواین احساستون رو خوب کنید . من از طریق احساسم میخوام رفتار خوب خلق کنم .
این دو روش متفاوت در من احساس بد ایجاد میکنه .
فکر میکنم استاد از من تجربه اش بیشتره شاید من غلط دارم انجام میدم این احساس بدی که شما با نوشته هاتون در من ایجاد می کنید منو دچار عذاب وجدان میکنه . پس میبینید خوندن نوشته هاتون حال منو خوب نمی کنه . از طرفی چون در درونم به واسطه ی لاغری با ذهن بهتون ایمان آوردم نمیتونم اینجا رو رها کنم .
البته این به خاطر اینه که فرمول تایید کردن هنوز توی ذهنمه . وقتی شما تاییدم می کنید احساس میکنم کارم درسته پس لاغر میشم ولی وقتی در کلام شما حس تایید نمی گیرم احساسم بد میشه و حس چاقی بهم دست میده .
در حالیکه من واقعا از طریق خوب کردن احساسم تونستم رفتار عالی از خودم خلق کنم و وقتی احساسم بد میشه رفتار بد ازم سر میزنه
حالا شما بفرمایید من چیکار کنم ؟
آیا این راهی که دارم میرم اشتباهه ؟
اگه درسته پس چرا با کار شما همسو نیست .
به هر حال یا شما دارید اشتباه می کنید یا من .
یا من باید خودم رو باور کنم یا شمارو ؟
یا باید به یه وحدتی برسیم.
یه کاری میشه کرد . شما که تغییر نمیکنید و هرگز هم راهتون رو تغییر نمیدین . من باید زاویه ی دیدم رو به نوشته هاتون تغییر بدم و اونا طوری که خودم به احساس بهتری برسم بخونم . مثلا با خودم بگم استاد این حرفا و توجه به خوردن رو واسه ی اونایی میگه که هنوزم ولع غذایی و احساس بد دارن . واسه اونایی میگه که هنوزم توجهشون به خوردن های خودشونه و نمیتونند از احساس بد خودشون فاصله بگیرن . واسه اونایی میگه که باور دارن پرخورن و مدام خودشون رو سرزنش می کنند . اسه اونایی میگه که واقعیت گرا هستند نه حقیقت گرا .
تویی که حقیقت گرایی سخن استاد رو با حقیقت خودت تفسیر کن تا به احساس بهتری برسی . تو خیلی خوبی فاطمه . با سرزنش کردن وارد مسیر چاقی نشو . تو خیلی خوبی که تونستی اینقدر عالی عمل کنی که بعد از دوسال هنوزم راحت در مسیر لاغری هستی . تو خیلی خوب هستی که فکرت از عذاب وجدانها و احساسات بد نسبت به نعمات الهی رها شده . تو خیلی خوب هستی که حال خوب رو داری در خودت جاری می کنی .
وقتی باور کنیم که ما همیشه به اندازه میخوریم این فکر در ما تولید احساس خوب می کنه و احساس خوب ما رو به رفتاری هدایت می کنه که احساس خوب بیشتری رو در ما تولید میکنه .
به نظرم تفاوت ما تفاوت در فرمولهای ذهنیمونه . وگرنه هردو داریم خوب عمل میکنیم که نتیجه میگیریم .
من قبلا برای لاغر شدن خیلی عجله داشتم ولی الان ندارم چون این دوره به من آموخت
خودم را بپزیرم همانگونه که هستم
و اینکه برای خودم به تناسب برسم نه برای دیگران
و مزایای چاقی را بررسی کردم و فهمیدم چاق بودن خیلی هم وحشتناک نبود
وقتی فرمولهای چاقی جایگزین فرمولهای لاغری میکنم خودم رو در همین لحظه متناسب میبینم پس نیازی به لاغر شدن ندارم
من برای لاغر شدن دارم زندگی عادی انجام میدم متحمل سختی نمیشم مثلا خوردن دارو،دکتر رفتن ،ورزش با دستگاه،یا هزینه زیادی کردن،هزینه دوره هم اول پرداختم و اگر لاغر شدنم صد روز هم طول بکشد فرقی نداره تمام این افکار باعث میشه که دیگه برای لاغر شدن عجله نداشته باشم
میمونه رویاهایم لاغریم مثل دوچرخه سواری و خریدن لباسهایی که آرزوم که اون هم عجله نیست بلکه اشتیاقی که باعث میشه بهتر تمرینات انجام بدم
من از اینکه مقداری از کیک یا غذا تو بشقاب همسرم بزارن لذت میبرم خیلی زیاد و وقتی سیر میشم میخوام یک قاشق دیگه بخورم که این کار چند روز انجام نمیدم و از انجام ندادنش لذت میبرم یک دوست لاغر داشتم که با یک قاشق اضافه خودش چاق کرد چون دوست داشت چاق شه و بعد هر بار غذا خوردن یک قاشق اضافه خورد پس منم با حذف اون قاشق اضافه لاغر میشم و قتل میخوام غذایی پر خوری کنم با خودم میگم غذا که چاق نمیکنه تو هر چه قدر بخوای میتونی بخورید این غذاهای مختلف همیشه هست قرار نیست قحطی بیاد و با تکرار و یادآوری این جملات ولعم فروکش میکنه و به راحتی میتونم به اندازه نیازم غذا بخورم اینکه چاقی ارثی نیست و اینکه برای لاغر شدن نیازی به ورزش نیست که کلا بهم بدجور ثابت شده البته دوست دارم گاها برای عملکرد بهتر مفاصلم و گرم کردن بدنم ورزش کنم و اینکه متوجه شدم استعداد عجیبی تو لاغر شدن دارم و بدنم میتونم خیلی به سرعت چربی ها رو کنار بزاره چون دوست داره لاغر شه پاهام و کمرم دوست دارن سبک باشن و ذهنم دوست داره من خوش اندام ببینه تمام سلولهای بدنم لاغری یکپارچه فریاد میزنند کلا استیل من برای لاغری آفریده شده نه چاقی تا حالا هم اشتباهی چاق شده بودم
سلام استاد عزیز
خیلی عالیه من دیگه با این چالش یاد گرفتم انتخاب های جدید داشته باشم و به جای اشتها دارم جایگزین کنم انتخاب جدید دارم
وبه جای میل ندارم بگم سیر هستم
من سیر هستم
من سیر هستم
استاد منم در سفر چند روزه ای هستم که خیلی خوب دارم تو موقعیت جدید خودم رو محک میزنم همیشه تو مسیر مسافرت یه عالمه چیپس و پفک خوردم ولی ایندفعه در حد چند دونه از پفک بچها که داشتن میخوردن خوردم و همیشه از صبحانه ی مفصل خوردن وحشت داشتم ولی حالا خیلی راحت به مقدار مورد نیاز بدون ترس میخورم ویا اینکه دیشب شام فست فودی بودم در حالی که همه تعجب کردن انتخاب کردم شریکی با شوهرم نصف یه پیتزارو بخورم و کاملا سیر شدم در واقع استاد خیلی انتخاب های جدید دارم که همه شون رو بالذت انجام میدهم و خیلی جالبه من خیلی وقت این کار رو میکردم که به خودم میگم من سیر هستم مثلا :
میخواستم شب برم خونه مادرم بارها برای جلوگیری از ریزه خوای به خودم گفتم تو که سیری داری میری اونجا پس برو برا دیدنشون فقط نه خوردن غدای روی گاز یا هرچی اونجا مواد غدایی دیدی بخوری .
یا مثال دیگه :
همین دیشب بود که رفتم فست فودی که خیلی علاقه دارم به پیتزا و همیشه یکی یا حتی بیشتر هم تونستم بخورم ولی چون در مسیر تغییرم دیشب خیلی راحت بارها به خودم گفتم تو که سیری داری میری اونجاو لی چون بچهام در خواست کردن میرم او نجا ولی میتونی سفارش ندی ولی دیدم خیلی اینکار خوب نیست حس رژیم داره بهم دست میده و پس بهتر که شریکی با شوهرم یه دونه سفارش بدیم و واقعا با همون انتخابم راصی و خوشحال و سیر بودم وخیلی لذت بردم از انتخاب های جدیدم
من قبلا بارها این رفتار رو که به خودم بگم سیر هستم رو انجام دادم به صورت ناآگاهانه ولی حالا که فهمیدم شما هم همین موضوع رو دارین آموزش میدین با جدیت بیشتر ادامه میدم و تکرار میکنم
سلام ؛من از وقتي ك فايلهاي روزانه ام كوش ميدم و ياد كرفتم ك جطور رفتار كنم. با مواد غذايي و حق انتخاب با من هست در خوردن يا نخوردن؛ خيلي راضي و خرسندم؛ من ب خوبي مديرييت ميكنم ك جي بخورم؛ جه موقعه بخورم؛ و زماني ك سير هستم هركز جيزي نميخورم ؛فقط مواقعي ك بدنم نياز داره غذا ميخورم ؛ب راحتي بعد از اينكه بيام سيري رو دريافت كردم از باقي مونده غذا ي موجود در بشقابم ميكذرم؛ اطرافيان ميكن ك بخور غذاتو ؛ جرا كم خوردي؛ منم ميكم خوردم ديكه بسه سير شدم ؛🤗 و حتي ب راحتي از خيلي خوراكيهايي ك قبلا عاشقشون بودم ميكذرم ؛امروز صبح زود من با دوستانم ب دريا رفتيم و بعد از شنا كردن احساس كرسنكي شديد در ما ايحاد شد من براي خريد صبحانه ب مك دونالدز رفتم و صبحانه و كافي خريدم؛ دوستانم با ولع ميخوردن؛ اما من ب ارومي ميخوردم يكي از دوستانم كفت ك شيريني بخور كفتم نه ميل ندارم ؛سيرم ؛ دوستم كفت واااي مكه ميشه ادم بياد تفريح جيزي نخوره ؛ من ناخوداكاه جواب دادم ك مكه خوردن تفريح محسوب ميشه؛؟ و مني ك هميشه يك ليوان بزرك كافه ي تلخ ميخوردم؛ مابعد از اينكه ي خورده خوردم بقيشو انداختم سطل زباله؛ دوستم كفت عههه جرا انداختي دور ؛ منم كفتم ميل ندارم ؛ سيرم واقعا ؛دوستم خنديد و كفت خيلي عجيبه ك تو از كافي كذشتي🤗😀 من خيلي از رفتارم خوشحال شدم ك حق انتخاب با من هستش اينقدر ب راحتي تونستم انتخابه خوبي و ب جايي داشته باشم؛ و هرروز بهتر و بهتر بي ميبرم ك لاغر شدن ايانترين كاره دنياست