0

ترکیب احساس و رفتار (هفتم)

نقش احساس سیری در لاغر شدن
اندازه متن

لاغر شدن از تکرار افکار و رفتاری که در شما احساس لاغر شدن ایجاد می کند حاصل می شود.

هر تغییری از گام های کوچک شروع شده است.

هر موفقیتی از تغییرات کوچک آغاز شده است.

هر مسیر طولانی با برداشتن گام های کوچک طی شده است.

و زندگی ما از سپری کردن روزهایی که زنده بوده ایم شکل گرفته است.

چند روز دیگر تولد 40 سالگی من در این دنیای فیزیکی است.

40 عددی دو رقمی است که از بیش از 14.600 روز تشکیل شده است.

آنچه امروز هستم حاصل زندگی کردن در این چهارده هزار و ششصد روز است.

چاق شدن نتیجه زندگی کردن روزهایی زیادی است که افکار، رفتار و احساس چاق شدن داشته ایم.

نکته جالب توجه این است که ما خاطره چندانی از روزهایی که تازه مسیر چاق شدن را شروع کرده ایم در ذهن نداریم.

چرا؟

چون تغییرات کوچک برای ذهن ما اهمیتی ندارد. به این دلیل که از تغییرات کوچک احساس خاصی در ما ایجاد نمی شود.

ما از زمانی متوجه چاقی خود شدیم که تفاوت را احساس کردیم.

لباس های ما تنگ شده بود، جسم ما تغییر کرده بود و حرف های اطرافیان درباره چاق شدن خود را می شنیدیم.

در واقع ما زمانی متوجه چاقی شدیم که نتیجه آن همه روزهایی که در مسیر چاقی حرکت کرده بودیم مشخص شده بود.

سختی ماجرای تغییر کردن این است که تغییراتی که به صورت ناآگاهانه در ما شروع می شود و ما هر روز یک قدم در آن مسیر حرکت می کنیم برای ما قابل توجه یا شناسایی نیست تا زمانی که نتیجه آن را تجربه کنیم.

در واقع بی خیال مسیر تغییر هستیم و اهمیتی به تغییرات کوچک افکار و رفتار خود نمی دهیم تا اینکه با نتیجه روبرو می شویم.

و این روند به این دلیل است که ما آگاهانه تصمیم به تغییر نگرفته ایم.

اما زمانی که از تغییرات ناآگاهانه خود متعجب شده و در رنج و سختی قرار می گیریم و به صورت آگاهانه تصمیم قاطع برای تغییر شرایط و وضعیت خود می گیریم هر روز انتظار تغییرات بزرگ و رسیدن به نتیجه نهایی را داریم.

این چالشی است که بسیار از افراد را به سمت شکست خوردن هدایت می کند.

بارها درنوشته های شرکت کننده ها درباره عجله داشتن آنها برای لاغر شدن خوانده ام. عجله ای که باعث نادیده گرفتن تغییرات کوچک و انتظار برای رسیدن به نتیجه نهایی می شود.

از آنجایی که هر تغییری با سپری کردن گام های کوچک رخ می دهد این افراد از برداشتن گام های کوچک خسته شده و احساس شکست و ناتوانی برای لاغر شدن می کنند و مسیر لاغری را رها می کنند.

این مثال در جنبه های مختلف زندگی صدق می کند و به وضوح می توانید نمونه های آن را در زندگی خود پیدا کنید.

در مثالی مشابه من تا سن 35 سالگی در شرایط سخت شغلی و مالی بودم.

آن شرایط حاصل 35 سال ساخته شدن فرمول های ذهنی من و زندگی کردن بر اساس آن آموزش ها بود.

به لطف خدا با قدرت ذهن آشنا شدم و قصد کردم شرایط زندگی ام را تغییر دهم.

عجله برای تغییر کردن باعث شد در همان سال اول و دوم بارها احساس شکست و ناامیدی به من دست.

چرا که انتظار موفقیت و تجربه ثروت و خوشبختی و سایر شرایط در زمان خیلی کوتاه را داشتم و این انتظار سبب شده بود که برای تغییرات کوچکی که در زندگی ام ایجاد می شود ارزش و اهیمتی قائل نشوم.

به لطف خدا خیلی زود به این آگاهی رسیدم اگر قصد تغییر دادن زندگی ام را دارم باید همانگونه که 35 سال هر روز بر اساس آن فرمول های اشتباه ذهنی زندگی کرده ام اکنون نیز هر روز بر اساس فرمول های اصلاج شده ذهنی زندگی کنم.

تکرار زندگی بر اساس آگاهی های جدیدی که کسب می کنم مرا به نتایج عالی که انتظارش را دارم می رساند نه عجله کردن برای رسیدن به موفقیت.

این فرمول درمورد لاغری هم صادق است.

اگر نیت لاغر شدن دارید باید همانگونه که مدت ها بدون نیت چاق شدن در مسیر چاقی حرکت کردید و هر روز بدون نگرانی از اینکه پس چرا چاق نشدم؟ زندگی را ادامه دادید تا به نتیجه چاقی جسم خود رسیدید اکنون نیز هر روز بر اساس فرمول های جدید لاغری ذهن خود زندگی کنید و این روند را ادامه دهید تا به نتیجه لاغری جسم خود دست پیدا کنید.

برای رهایی از عجله کردن و ایجاد اشتیاق برای ادامه دادن در مسیر لاغری باید به تغییراتی که در افکار و رفتارتان ایجاد شده است توجه کنید.

آنها را بزرگ و ارزشمند بدانید و برای آن تغییرات به ظاهر کوچک خوشحال و سپاسگزار باشید و مطمئن باشید اگر همین تغییرات کوچک را ادامه دهید و هر روز تکرارشان کنید شما رابه نتیجه بزرگ که لاغر شدن است می رساند.

راهی جز این برای لاغری صحیح و ماندگار نیست.

برای آرام کردن ذهن نجواگر که همواره ما را از نتیجه نگرفتن و موفق شدن می ترساند و امیدمان را کمرنگ می کند باید از قدرت نوشتن و تمرکز بر خواسته ها (لاغری) است استفاده کنیم.

انجام تمرینات به خوبی می تواند شما را در مسیر لاغری با ذهن نگه دارد.

وقتی درباره آنچه آموخته اید، فکر می کنید و می نویسید شما به سادگی افسار ذهن ناآرام خود را گرفته و در مسیر لاغری با ذهن هدایتش می کنید.

به همین دلیل همیشه تاکید بر انجام تمرینات،‌ نوشتن تمرینات و خواندن نوشته های دیگران دارم.

این فرمول ساده اما بسیار تاثیرگذار در آرام کردن ذهن و قرار دادنش در مسیر تغییر کردن است.

زمانی که شما برای مدتی مشغول یادگیری،‌ فکر کردن و نوشتن باشید به مرور این فرمول در ذهن شما به عادت تبدیل می شود و به راحتی شما هر روز با اشتیاق این مراحل را انجام می دهید.

ذهن شما مشتاق تکرار کردن این مراحل شگفتی ساز می شود.

 تغییر کردن با زندگی کردن تمام روزهایی که شما این فرمول را اجرا کنید حاصل می شود.

قدم بعدی و بسیار مهم برای تثبیت فرمول های جدید ادغام کردن احساس با رفتار است.

هر رفتاری در ما احساس ایجاد کند در ذهن ما قابل ذخیره شدن خواهد بود.

تمام رفتارهای چاق کننده ما به این دلیل که در ما احساس خوب ایجاد کرده اند در ذهن ما ذخیره شده و به عادت تبدیل شده اند.

شاید امروز شما از برخی رفتارهای خود راضی نیستید و از تکرار آن احساس بد یا حتی عذاب وجدان داشته باشید اما مطمئن باشید در روزهای اول که این رفتار در شما شکل گرفته است حتما برای باعث شده شما در احساس بهتری قرار بگیرید و به همین دلیل به فرمول ذهنی شما تبدیل شده است.

برای این مرحله از چالش من اینو نخوردم می خواهیم احساس سیری را با رفتار خود ترکیب کنیم.

بسیاری از افرادی که اضافه وزن دارند از جمله خودم احساس سیری را نمی توانیم تشخص دهیم.

نمی دانیم واقعا کی سیر هستیم و کی گرسنه هستیم.

به دلیل اینکه مدت هاست در حال تکرار و تقویت فرمول های اشتباه هستیم نشانه های تشخیص احساس سیری در ما کمرنگ شده است.

به همین دلیل بارها اتفاق افتاده که بعد از خوردن کامل غذا تمایل به خوردن شیرینی یا میوه یا هر چیز دیگری داریم.

این واکنش به دلیل عدم شناخت و توجه ما به احساس سیری است.

احساسی که افراد متناسب آن را به خوبی تشخیص می دهند.

توجه و عمل کردن افراد متناسب به احساس سیری باعث می شود که بارها از اینکه چرا یک فرد متناسب به راحتی میتواند در برابر شیرینی یا کیک یا هر غذایی که ما نمی توانیم از خیر خوردنش بگذریم به راحتی می گذرد و از آن نمی خورد تعجب کرده ایم.

این تفاوت در رفتار یک فرد متناسب با یک فرد چاق در برخورد با مواد غذایی ققط به خاطر شناسایی پیغام و احساس سیری است.

بنابراین از این جلسه سعی خواهیم کرد با ادغام احساس سیری با تغییرات رفتاری خود این فرمول تاثیرگذار را در ذهن خود پررنگ کرده و به مرور از نتایج عمل کردن به آن لذت ببریم.

منتظر خواندن نوشته های شما هستم

همراه همیشگی شما: رضا عطارروشن

با دادن ستاره به این مطلب امتیاز بگیرید.

Rating 4.61 from 33 votes

https://tanasobefekri.net/?p=22681
برچسب ها:
92 نظر توسط کاربران ثبت شده است.

دیدگاهتان را بنویسید

اندازه متن دیدگاه ها
      آواتار عطا
      1401/11/01 23:33
      مدت عضویت: 487 روز
      امتیاز کاربر: 11065 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 693 کلمه

      بسم الله الرحمن الرحیم 

      سلام 

      نخوردم چون سیر بودم  ترکیب جدید امروزه . نخوردن + سیر بودن . اتفاقا از اول این دوره من این ترکیب رو باهم انجام دادم . خیلی عالی جواب میده یعنی حدودا ده روزه من با این ترکیب رفتاری کاملا دلخواه انجام دادم و اصلا حالم بد نشده و اتفاقا خیلی هم بهم خوش گذشته . 

      دوست دارم ترکیبات دیگه هم بهش اضافه کنم . 

      نخوردم چون دوست نداشتم .

      نخوردم چون نخواستم . 

      نخوردم چون فرصت نکردم . 

      نخوردم چون حواسم نبود .

      نخوردم چون خوابم می اومد .

      نخوردم چون میخواستم  فیلم ببینم .

      نخوردم چون حواسم به فیلم بود .

       نخوردم چون حوصله خوردن نداشتم .

      نخوردم چون دلم و زد .نمیخورم چون میخوام لاغر بشم .

      نمیخورم چون میخوام لاغر بمونم .

       نمیخورم چون سیرم .

      من تخمه نخوردم . من زرشک پلو با مرغ از بیرون برامون اورده بودن نخوردم .من لیموناد نخوردم 

      . من شام نخوردم .

      تا اینجا برای دیشبه بعد از تمرین دیروز از اینجا مال امروز 

      من صبحانه نخوردم . 

      مامانم بهم نون و پنیر داد نگرفتم . 

      سرکار ناهار فقط  ۳ تیکه کوکو سیب زمینی نخوردم . 

      من نون اضافه نخوردم . 

      من سیب نخوردم . 

      من مقداری بیسکوییت اضافه اومده بود نخوردم .من شکلات نخوردم . 

      من چایی نخوردم .

      من قند نخوردم .

      بابام شکر پنیر تعارف کرد نخوردم . 

      من کوکو آرد نخوچی نخوردم .

       مقداری برنج از دیشب توی یخچال بود نخوردم . 

      نخوردم چون سیر بودم . 

      واقعا راه لاغر شدنو پیدا کردم . به راحتی . بدون ترس . حتی یه تجربه شیرین دیگه سرشام امشب من اندازه ام رو خوردم و یه مقدار از غذا اضافه اومد و من سیر شده بودم . خواستم برم کنار مامانم گفت از صبح هیچی نخوردی . سرکار بودی خسته ای . به خدا مریض میشی . (بهانه های خوردن ) 

      گفتم مامان به خدا سیر شدم . گفت تو اون وقتا با دوتا بشقابم سیر نمیشدی . من تو رو بزرگت کردم . الان چجوری با نصف بشقاب سیر میشی . گفتم مامان به خدا سیر شدم . نمیتونم بخورم . خلاصه با هزار التماس گفت بخور به خدا ضعف می کنی آخرم گفت حلالت نمیکنم اگه نخوری و قهر کرد رفت تو آشپزخونه . منم با خودم گفتم عطا تو کاملا آزادی که بخوری یا نخوری . با هردو رفتارت در صلح باش . داری آگاهانه رفتار می کنی .  اگه بخوری داری با فرمول چاقی میخوری . (بخور مامانت ناراحت میشه ) . اگه  نخوری داری با فرمول لاغری عمل می کنی . (وقتی سیر شدی دیگه هر کی ازت خواست چیزی بخوری یا تعارفت کرد نخور  چون سیری ) 

      خب این دو رفتار کاملا دلخواه بود و من نخوردن و انتخاب کردم و هنوزم مامانم باهام قهره و ناراحته ولی عادت می کنه . نباید اصرارم کنه .  حالا من نخواستم بهش بی احترامی کنم که بگم مادرِمن  این هیکل و تو واسه من ساختی از بس از کوچیکی با همین بهانه ها دادی خوردم ولی الان دیگه اختیارم دست خودمه . خوشبختانه بابام زیاد دخالت نمی کنه . چون خودش لاغره . ولی مامانم خودش تپله . اینم از عادات چاقیشه که هی میخواد من بخورم . چیزی بهش نگفتم و بشقابم و بردم که بشورم بشقاب و با ناراحتی از دستم گرفت و گفت نمیخوام بشوری . آخه این دوتا لقمه چیه که به خاطرش انقدر منو حرص دادی . گفتم بریزش دور مامان نمیخورم . گفت فردا هم دیگه برات غذا درست نمی کنم . گفتم باشه یه چیزی از بیرون می گیرم . گفت لازم نکرده تو که گشنه ات نمیشه صبر کن بیا شام بخور . گفتم باشه . دوباره حرصش گرفت . دیگه دیدم خیلی داره حرص میخوره اومدم تو اتاقم و دارم مینویسم . اونم باید عادت کنه که من عطای قدیم نیستم . دیگه میخوام خودم راه و روش غذا خوردنمو انتخاب کنم . وقتی گرسنمه  بخورم نه با حرف اون وقتی هم که سیرم نمیخورم حتی اگه اون التماس کنه که البته فکر کنم این آخرین بار بود . حس می کنم نهایت تلاش ذهن چاق بود . ولی من راهم و انتخاب کردم و قاطعانه روی روشی که یاد گرفتم می مونم . چون سیر بودم و نخوردم و هیچ بهانه برای خوردن رو هم قبول نکردم . 

      اینم از تجربه امروز من که میدونم نتایج خوبی برام خواهد داشت و مامانم خودش تغییر رویه خواهد داد. 

        

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 25 از 5 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار عطا
      1401/11/29 13:34
      مدت عضویت: 487 روز
      امتیاز کاربر: 11065 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,311 کلمه

      سلام و درود . 

      لاغر شدن از تکرار افکار و رفتاری که در شما احساس لاغر شدن ایجاد می کند حاصل می شود.

      تصاویری که در ما احساس ایجاد می کنه در ذهن ما ذخیره شده . 

      از تعریف جدید برای حالتهای خودمون استفاده کنیم . 

      از اصطلاح کمتر نباید استفاده کنیم . 

      کلمه سیر هستم رو تکرار کنیم . 

      برنامه خوردن ندارم 

      نیاز به خوردن ندارم 

      من سیر هستم . 

      من از خود چاقی میتونم استفاده کنم و  دلایل خوردنم رو  به دلایل نخوردن تبدیل کنم . 

      مثلا امروز یه تجربه جدید داشتم . 

      یه ذره با یه مشتری بحثم شد سعی کردم ادامه ندم ولی خب حالم و کمی بد کرد . قاعدتا یکی از دلایل خوردنم این بود که خب حالم بده برم یه چیزی بخورم . امروز  این دلیل رو هم اضافه کردم به سایر دلایل نخوردنم . 

      نمیخورم چون حالم خوب نیست . 

      من از اول این تمرین و البته باردوم تکرارم هست کلی دلیل برای نخوردن پیدا کردم و اصافه کردم به تمرینات تغییر عادت . 

      تفاوت یه فرد لاغر و چاق همینه . فرد لاغر کلی دلیل برای نخوردن در ذهن داره و فرد چاق کلی دلیل برای خوردن . 

      فرد چاق به هر بهانه ای میخوره . ولی فرد لاغر به هر بهانه ای نمیخوره .

      یادمه یکی از دوستام لاغر بود به زور مینشوندیمش سر میز که با هم یه غذا سفارش بدیم . غذارو هم خودمون براش سفارش میدادیم . بعد که غذا رو میدید دلشو میزد . میگفت نمیخورم این چیه شماها میخورید .

      یعنی یه فرد لاغر  دیدن  غذا دلشو میزنه . یا مثلا غذای زیاد که توی بشقابش بود دیگه نمیخورد میگفت زیادی غذا دلمو میزنه . اشتهامو میگیره . دیگه حالمو بد می کنه . یعنی یه فرد لاغر دیدن غذا یا دیدن اضافه غذا یه دلیل برای نخوردنشه .

      دقیقا بر عکس یه فرد لاغر . من همین که این تصاویر یادم میاد خوشحال میشم چون همین که میاد توی فکرم باعث میشه بنویسمش و تکرارش کنم و کم کم خودمم بهش عمل کنم . 

      علت اینکه شما میگین در این مسیر استمرار داشته باشید اینه که دقیقا همین اتفاق بیفته . تمام اتصالات مغزی ما به لاغری روشن میشه . واقعا من الان حس می کنم دارم سیم کشی مغزم رو به سمت لاغری روشن می کنم . 

      درسته که نخوردن علت لاغری نیست . و خوردن دلیل چاقی نیست و این دو عامل رو از مسیر لاغری باید حذف کرد و مراقب باشیم اگه داریم این تمرینات رو انجام میدیم مانع بزرگ لاغری فعال نشه که خوردن رو دلیل چاقی بدونیم اما خوشم میاد که از این تمرینهای تغییر عادت استفاده می کنم . دوست دارم تجربه جدید داشته باشم . دوست دارم اتصالات نخوردن رو زیاد کنم . البته علتش بازم برمیگرده به لاغر شدن . خب اگه من نخوام لاغر بشم یا لاغر بمونم تغییرات غذایی اعمال نمی کنم . درست مثل ورزش کردن . یعنی این دو باور همیشه با ما هست . ولی خب چاره ای نیست . من دوست دارم تغییر عادت رو هم تجربه کنم و اتصالات جدیدی ایجاد کنم حالا اگه این برق باورهای چاقی رو هم فعال می کنه خب دیگه باید فکر دیگه ای کنم  و حواسم به اونا باشه اتصالات اونا رو قطع کنم از ذهنم تا با حرکت در مسیر لاغری اتصالات چاقی فعال نشه . 

      خب ما برای چاقی و موندن در احساس چاقی دلایل زیادی داریم .

      ما یکی یکی باید این اتصالات رو قطع کنیم . 

      پیوند بین خوردن و چاق شدن رو باید قطع کنیم . نخوردن رو مانع لاغری خودمون قرار ندیم . 

      نخوردن مثل ورزش کردنه اگه درست ازش استفاده نشه مانع لاغری میشه . 

      نخوردن فقط یه تجربه است برای لدت بردن بیشتر . نه برای اینکه حالمون خوب بشه برای اینکه فقط یه تجربه ی جدیدی ایجاد کنیم . 

      من از نخوردن لذت میبرم . از نخوردن در مواقع غیر گرسنگی . 

      من فرمولهای نخوردن رو دارم در ذهنم زیاد می کنم . چون دوست دارم نخوردن رو هم تجربه کنم .

      نخوردن اگه درست استفاده نشه به راحتی میتونه مانع لاغری بشه . نخوردن فقط یه تفریح و لذته . من از نخوردن لقمه های اضافه لذت میبرم . من از دلایل نخوردن لقمه های اضافه لذت میبرم .

      لقمه های اضافه چی هستن ؟ لقمه هایی که در زمان سیر شدن و بعد از سیر شدن و در زمان سیر بودن خورده میشن . 

      من این روزها سیر شدن و سیر بودن رو تجربه کردم . 

      احساس سیری احساس لذتبخشیه . چون انسان رو از ولع داشتن و حس سیری ناپذیری نجات میده . 

      خب من با تجربه کردن نخوردن به این حس دلچسب سیری رسیدم . 

      با لذت بردن از نخوردن . 

      هر وقت که نمیتونم سیر بودن یا گرسنه بودنمو تشخیص بدم علتش احساس چاقیه که خودم در خودم ایجاد می کنم . اونم به واسطه خوردن و زیادی خوردن . 

      هر وقت زیادی میخورم احساس چاقی می کنم . خب این یه فرمول اشتباهه که خودم سالها تکرارش کردم . 

      ولی تجربه کردن حس نخوردن احساس چاقی رو در من کمرنگ میکنه . 

      (لاغر شدن از تکرار افکار و رفتاری که در شما احساس لاغر شدن ایجاد می کند حاصل می شود.) درس امروز این بود .

      خب من چطور احساس لاغری می کنم ؟ در درجه اول من از نخوردن لقمه های اضافه احساس لاغری می کنم . اما قبل از اون من از اصلاح عقاید و فرمولهای لاغری و ساخت فرمولهای نخوردن احساس لاغری می کنم . 

      وقتی پرخوری می کنم احساس لیاقت لاغر بودنم میره انگار که با احساس چاقی خودمو مجازات می کنم . در حالیکه این فرمول اشتباهه و باعث میشه پرخوری رو بیشتر تکرار کنم ولی از طرفی هدایتمم می کنه سمت اصلاح خودم و انجام ندادن رفتارهایی که در من احساس چاقی ایجاد می کنه . 

      چیزی که روشنه من در این راه نباید وسواس داشته باشم . حس می کنم من در مسیر یکم وسواسی عمل می کنم . در حالیکه اینم یکی از موانع لاغریه و ترس از غذا رو در من پدید میاره . 

      در ساخت فرمولهای لاغر کننده نباید وسواس داشته باشم . آخه میدونید نه که راه رو یاد گرفتم به کوچکترین اتصالات ذهنیم دقت میکنم که ببینم چه فکری الان تو سرم دارم که احساس چاقی می کنم یا احساس لاغری نمی کنم . دوست دارم همیشه احساس لاغری داشته باشم . 

      البته این حالت رو اسمش رو دقت میزارم . اسمشو وسواس نمیزارم که حسم بد بشه خب من به خاطر رشته ام انسان دقیقی هستم و موشکافانه قضیه رو بررسی می کنم چون میخوام بدونم چه عاملی باعث شده لذت نبرم . کوچکترین فرمولها رو جستجو میکنم .

      امروز یه دلیل نخوردن دیگه پیدا کردم . 

      نمیخورم چون پودره . کیک یه کمیش پودر شده بود . گفتم نمیخورم چون پودره خوشم نمیاد . 

      فرمولهای دیگه که امروز استفاده کردم .

      نمیخورم چون زیاده .

      نمیخورم چون قطعاتش بزرگه دلم و میزنه .

      نمیخورم روغنش زیاده دلمو میزنه . 

      نمیخورم چون مونده شده .

      نمیخورم چون سیرم . 

      نمیخورم چون پودر شده و شکلشو از دست داده .

      نمیخورم چون دست خورده شده .

      نمیخورم چون داغ نشده .

      نمیخورم چون گرسنه نیستم .

      نمیخورم چون بازم سیرم .

      نمیخورم میخوام برم دستشویی.

      نمیخورم چون اعصابم خورده . (دلیل خوبی نیست ولی  یه زمانهایی به کار میاد ) 

      نمیخورم چون ذهنم آشفته است . 

      نمیخورم چون استرس دارم . 

      نمیخورم میخوام برم حیاط.

      نمیخورم کار دارم. 

      نمیخورم چون میل ندارم . درسته گفتین میل ندارم برای اول کاره ولی یه وقتایی هم باز لازم میشه میشه به کارش گرفت . 

      نمیخورم چون شیرینه . شیرینی زیاد دلمو میزنه . 

      یعنی تمام دلایل خوردن رو میشه تبدبل به نخوردن کرد .شخصیت چاق خوردن شیرینی رو دوست داره چون شیرینه . 

      ولی شخصیت لاغر خوردن شیرینی رو دوست نداره دقیقا به همون دلیل چون شیرینه . دلشو میزنه .

      یعنی راه لاغری دقیقا همون راهیه که ما تا حلا فکر می کردیم راه چاقیه ‌ . 

      من کم کم تمام چاقیمو تبدیل به لاغری می کنم تک تک سلولهای چاق من از باورها و فرمولها و عقاید چاقی ایجاد میشن . 

      این ریز ریز عقاید رو که بردارم لاغری کم کم وارد جسمم میشه . نمایان میشه . 

      تغییر فرمولهای ذهنی و عملی برای من بزرگترین افکار و رفتاریه که به من حس لاغری میده . 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار عطا
      1402/01/19 11:19
      مدت عضویت: 487 روز
      امتیاز کاربر: 11065 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      محتوای دیدگاه: 42 کلمه

      سلام و درود .

      ممنونم . 😁😁

      الان دیگه خیلی کمتر شده  خداروشکر دیگه عادت کرده و میگه خودت میدونی . گشنه نمی مونی . بالاخره خودتو سیر می کنی . اضافه ها رو نمیخوری . بهترم هست . منم باید همینطور باشم . 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار عطا
      1401/11/12 11:15
      مدت عضویت: 487 روز
      امتیاز کاربر: 11065 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      همیاری
      محتوای دیدگاه: 381 کلمه

      سلام و عرض احترام . ممنونم از تشویقتون و اینکه اولش خب چون ما تا حالا این رفتار و تکرار نکردیم یه جورایی داریم خلاف عادت قبلی رفتار می کنیم و پدر و مادر فکر می کنند ما ضعیف میشیم اگه نخوریم ولی بعدش که میبینند ما خیلی هم سر حالیم خودشونم به حرفمون میرسن . الان مامان من خودشم داره کم کم تغییر می کنه . حال خوب منو که میبینه خودشم ناخوداگاه دوست داره سبکتر بشه . میبینم یه تغییراتی داره میده . غذا زیاد درست نمیکنه . اضافه غذا رو وقتای دیگه گرم نمی کنه  که بیاره  دور هم بخوریم . بهانه های خوردن رو داره کم می کنه . به هر حال وقتی راهی درست باشه همه به حقانیتش پی میبرن . البته به نظرم لزومی به اثبات کردن نیست ولی قاطع بودن در مسیر لازمه . من اون شب جنجال نکردم فقط قاطعیت به خرج دادم و الحمدلله هم دیگه بعدش تموم شد . بیشترین شخص تاثیرگزار در زندگی من بعد از خودم  مادرمه . ولی خب استاد فرمودند یکم ملایمتر هم باش که حالا اگه باز چیزی پیش بیاد سعی می کنم فقط بگم مامان به معده ام فشار میاد دلم درد میگیره حالا باشه بعدا که گرسنه شدم  میخورم  اونا هم که دوست ندارن ما دچار فشار بشیم بهمون دیگه اصرار نمی کنند فعلا که خوشبختانه دیگه اصراری نکرده .

      ممنون بابت نکاتی که در کامنتتون گفتید . 

      بله معده ما سطل آشغال نیست که اضافه های غذا رو داخلش بریزیم . خوب کردید که اضافه غذا رو ریختید دور . اسراف نیست . اسراف زمانیه که ما میریزیم تو معده مون و هیچ استفاده ای نمیشه . وگرنه اگه بریزیم دور گربه ها میخورن . موشها میخورن . مورچه ها میبرن . میشه حتی دفعه های  بعد جداگانه ریخت جلو پرنده ها یا در کل باید  کمتر درست کرد . البته من چون خودم غذا درست نمیکنم دیگه فکرم مشغول اضافه غذا نیست . ولی در این متن شما  فهمیدم معده ام سطل زباله نیست که فقط غذا رو توش بچپونم من تا جاییکه سیر بشم و طعم غذا رو حس میکنم و زبان بدنم بهم میگه سیر شدم میخورم . دیگه بقیه اش رو نمیریزم داخل معده ام . چون معده ام سطل آشغال نیست .  فرمول خوبی بود . ممنون از شما . 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار عطا
      1401/11/12 11:01
      مدت عضویت: 487 روز
      امتیاز کاربر: 11065 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      محتوای دیدگاه: 45 کلمه

      سلام و عرض احترام . ممنون بابت تشویقتون بانو . قطعا تمام ویژگیهایی که در متن بنده ازش تعریف کردید در وجود خودتون هست . شجاع و صبور و توانمند . من دارم درس پس میدم خدمت استاد و تمام عزیزان . موفق باشید . 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار عطا
      1401/11/05 22:40
      مدت عضویت: 487 روز
      امتیاز کاربر: 11065 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      محتوای دیدگاه: 11 کلمه

      سلام . تجربه ی خوبی بود . ممنون از شما . 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار عطا
      1401/11/04 02:15
      مدت عضویت: 487 روز
      امتیاز کاربر: 11065 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      محتوای دیدگاه: 5 کلمه

      سلام . ممنون از شما

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار عطا
      1401/11/03 18:20
      مدت عضویت: 487 روز
      امتیاز کاربر: 11065 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      محتوای دیدگاه: 53 کلمه

      سلام . ممنون از شما و تشویقتون . 

      اتفاقا رفتار  خود مادرم هم این دو روزه یکم داره عوض میشه . دیدم که خودشم اضافه ی غذاشو  میزاره  و تا ته نمیخوره .  انگار داره اونم یکم تغییراتی روی نحوه ی غذا خوردنش میده . فکر کنم دعوای اون شب داره تغییرش میده . 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 4 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم