0

ترکیب احساس و رفتار (هفتم)

نقش احساس سیری در لاغر شدن
اندازه متن

لاغر شدن از تکرار افکار و رفتاری که در شما احساس لاغر شدن ایجاد می کند حاصل می شود.

هر تغییری از گام های کوچک شروع شده است.

هر موفقیتی از تغییرات کوچک آغاز شده است.

هر مسیر طولانی با برداشتن گام های کوچک طی شده است.

و زندگی ما از سپری کردن روزهایی که زنده بوده ایم شکل گرفته است.

چند روز دیگر تولد 40 سالگی من در این دنیای فیزیکی است.

40 عددی دو رقمی است که از بیش از 14.600 روز تشکیل شده است.

آنچه امروز هستم حاصل زندگی کردن در این چهارده هزار و ششصد روز است.

چاق شدن نتیجه زندگی کردن روزهایی زیادی است که افکار، رفتار و احساس چاق شدن داشته ایم.

نکته جالب توجه این است که ما خاطره چندانی از روزهایی که تازه مسیر چاق شدن را شروع کرده ایم در ذهن نداریم.

چرا؟

چون تغییرات کوچک برای ذهن ما اهمیتی ندارد. به این دلیل که از تغییرات کوچک احساس خاصی در ما ایجاد نمی شود.

ما از زمانی متوجه چاقی خود شدیم که تفاوت را احساس کردیم.

لباس های ما تنگ شده بود، جسم ما تغییر کرده بود و حرف های اطرافیان درباره چاق شدن خود را می شنیدیم.

در واقع ما زمانی متوجه چاقی شدیم که نتیجه آن همه روزهایی که در مسیر چاقی حرکت کرده بودیم مشخص شده بود.

سختی ماجرای تغییر کردن این است که تغییراتی که به صورت ناآگاهانه در ما شروع می شود و ما هر روز یک قدم در آن مسیر حرکت می کنیم برای ما قابل توجه یا شناسایی نیست تا زمانی که نتیجه آن را تجربه کنیم.

در واقع بی خیال مسیر تغییر هستیم و اهمیتی به تغییرات کوچک افکار و رفتار خود نمی دهیم تا اینکه با نتیجه روبرو می شویم.

و این روند به این دلیل است که ما آگاهانه تصمیم به تغییر نگرفته ایم.

اما زمانی که از تغییرات ناآگاهانه خود متعجب شده و در رنج و سختی قرار می گیریم و به صورت آگاهانه تصمیم قاطع برای تغییر شرایط و وضعیت خود می گیریم هر روز انتظار تغییرات بزرگ و رسیدن به نتیجه نهایی را داریم.

این چالشی است که بسیار از افراد را به سمت شکست خوردن هدایت می کند.

بارها درنوشته های شرکت کننده ها درباره عجله داشتن آنها برای لاغر شدن خوانده ام. عجله ای که باعث نادیده گرفتن تغییرات کوچک و انتظار برای رسیدن به نتیجه نهایی می شود.

از آنجایی که هر تغییری با سپری کردن گام های کوچک رخ می دهد این افراد از برداشتن گام های کوچک خسته شده و احساس شکست و ناتوانی برای لاغر شدن می کنند و مسیر لاغری را رها می کنند.

این مثال در جنبه های مختلف زندگی صدق می کند و به وضوح می توانید نمونه های آن را در زندگی خود پیدا کنید.

در مثالی مشابه من تا سن 35 سالگی در شرایط سخت شغلی و مالی بودم.

آن شرایط حاصل 35 سال ساخته شدن فرمول های ذهنی من و زندگی کردن بر اساس آن آموزش ها بود.

به لطف خدا با قدرت ذهن آشنا شدم و قصد کردم شرایط زندگی ام را تغییر دهم.

عجله برای تغییر کردن باعث شد در همان سال اول و دوم بارها احساس شکست و ناامیدی به من دست.

چرا که انتظار موفقیت و تجربه ثروت و خوشبختی و سایر شرایط در زمان خیلی کوتاه را داشتم و این انتظار سبب شده بود که برای تغییرات کوچکی که در زندگی ام ایجاد می شود ارزش و اهیمتی قائل نشوم.

به لطف خدا خیلی زود به این آگاهی رسیدم اگر قصد تغییر دادن زندگی ام را دارم باید همانگونه که 35 سال هر روز بر اساس آن فرمول های اشتباه ذهنی زندگی کرده ام اکنون نیز هر روز بر اساس فرمول های اصلاج شده ذهنی زندگی کنم.

تکرار زندگی بر اساس آگاهی های جدیدی که کسب می کنم مرا به نتایج عالی که انتظارش را دارم می رساند نه عجله کردن برای رسیدن به موفقیت.

این فرمول درمورد لاغری هم صادق است.

اگر نیت لاغر شدن دارید باید همانگونه که مدت ها بدون نیت چاق شدن در مسیر چاقی حرکت کردید و هر روز بدون نگرانی از اینکه پس چرا چاق نشدم؟ زندگی را ادامه دادید تا به نتیجه چاقی جسم خود رسیدید اکنون نیز هر روز بر اساس فرمول های جدید لاغری ذهن خود زندگی کنید و این روند را ادامه دهید تا به نتیجه لاغری جسم خود دست پیدا کنید.

برای رهایی از عجله کردن و ایجاد اشتیاق برای ادامه دادن در مسیر لاغری باید به تغییراتی که در افکار و رفتارتان ایجاد شده است توجه کنید.

آنها را بزرگ و ارزشمند بدانید و برای آن تغییرات به ظاهر کوچک خوشحال و سپاسگزار باشید و مطمئن باشید اگر همین تغییرات کوچک را ادامه دهید و هر روز تکرارشان کنید شما رابه نتیجه بزرگ که لاغر شدن است می رساند.

راهی جز این برای لاغری صحیح و ماندگار نیست.

برای آرام کردن ذهن نجواگر که همواره ما را از نتیجه نگرفتن و موفق شدن می ترساند و امیدمان را کمرنگ می کند باید از قدرت نوشتن و تمرکز بر خواسته ها (لاغری) است استفاده کنیم.

انجام تمرینات به خوبی می تواند شما را در مسیر لاغری با ذهن نگه دارد.

وقتی درباره آنچه آموخته اید، فکر می کنید و می نویسید شما به سادگی افسار ذهن ناآرام خود را گرفته و در مسیر لاغری با ذهن هدایتش می کنید.

به همین دلیل همیشه تاکید بر انجام تمرینات،‌ نوشتن تمرینات و خواندن نوشته های دیگران دارم.

این فرمول ساده اما بسیار تاثیرگذار در آرام کردن ذهن و قرار دادنش در مسیر تغییر کردن است.

زمانی که شما برای مدتی مشغول یادگیری،‌ فکر کردن و نوشتن باشید به مرور این فرمول در ذهن شما به عادت تبدیل می شود و به راحتی شما هر روز با اشتیاق این مراحل را انجام می دهید.

ذهن شما مشتاق تکرار کردن این مراحل شگفتی ساز می شود.

 تغییر کردن با زندگی کردن تمام روزهایی که شما این فرمول را اجرا کنید حاصل می شود.

قدم بعدی و بسیار مهم برای تثبیت فرمول های جدید ادغام کردن احساس با رفتار است.

هر رفتاری در ما احساس ایجاد کند در ذهن ما قابل ذخیره شدن خواهد بود.

تمام رفتارهای چاق کننده ما به این دلیل که در ما احساس خوب ایجاد کرده اند در ذهن ما ذخیره شده و به عادت تبدیل شده اند.

شاید امروز شما از برخی رفتارهای خود راضی نیستید و از تکرار آن احساس بد یا حتی عذاب وجدان داشته باشید اما مطمئن باشید در روزهای اول که این رفتار در شما شکل گرفته است حتما برای باعث شده شما در احساس بهتری قرار بگیرید و به همین دلیل به فرمول ذهنی شما تبدیل شده است.

برای این مرحله از چالش من اینو نخوردم می خواهیم احساس سیری را با رفتار خود ترکیب کنیم.

بسیاری از افرادی که اضافه وزن دارند از جمله خودم احساس سیری را نمی توانیم تشخص دهیم.

نمی دانیم واقعا کی سیر هستیم و کی گرسنه هستیم.

به دلیل اینکه مدت هاست در حال تکرار و تقویت فرمول های اشتباه هستیم نشانه های تشخیص احساس سیری در ما کمرنگ شده است.

به همین دلیل بارها اتفاق افتاده که بعد از خوردن کامل غذا تمایل به خوردن شیرینی یا میوه یا هر چیز دیگری داریم.

این واکنش به دلیل عدم شناخت و توجه ما به احساس سیری است.

احساسی که افراد متناسب آن را به خوبی تشخیص می دهند.

توجه و عمل کردن افراد متناسب به احساس سیری باعث می شود که بارها از اینکه چرا یک فرد متناسب به راحتی میتواند در برابر شیرینی یا کیک یا هر غذایی که ما نمی توانیم از خیر خوردنش بگذریم به راحتی می گذرد و از آن نمی خورد تعجب کرده ایم.

این تفاوت در رفتار یک فرد متناسب با یک فرد چاق در برخورد با مواد غذایی ققط به خاطر شناسایی پیغام و احساس سیری است.

بنابراین از این جلسه سعی خواهیم کرد با ادغام احساس سیری با تغییرات رفتاری خود این فرمول تاثیرگذار را در ذهن خود پررنگ کرده و به مرور از نتایج عمل کردن به آن لذت ببریم.

منتظر خواندن نوشته های شما هستم

همراه همیشگی شما: رضا عطارروشن

با دادن ستاره به این مطلب امتیاز بگیرید.

Rating 4.61 from 33 votes

https://tanasobefekri.net/?p=22681
برچسب ها:
92 نظر توسط کاربران ثبت شده است.

دیدگاهتان را بنویسید

اندازه متن دیدگاه ها
      آواتار زهرا
      1402/08/23 10:31
      مدت عضویت: 385 روز
      امتیاز کاربر: 23900 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 571 کلمه

      سلام استاد صبح شما بخیر 

      خداراشاکرم که درتاریخ 1402/08/23 توانستم فایل من سیرم را گوش بدهم 

      استاد درمورد تصویر سازی ذهن گفتید و چقدر دراین مورد ما افراد چاق از ذهنمان غافل بودیم که با توجه کردن به چاقی ذهن ما آن را تصویر سازی کرده و چاقی دربدن ما تقویت میشود و ما فکر میکردیم وقتی از چاقی شکم نفرت داشته باشیم به سوی چاقی میرویم این درحالی بود که توجه ما به چاقی و چاق شدن بیشتر میشد مثلا همین توجه کردن به مزه لیموترش چون قبلا این مزه درذهن ما بوده بزاق دهان ترشح میشود و یا درمورد دیدن فیلمی خاطرات چندین سال قبل برای ما تداعی میشود .

      تصاویری که درذهن ما هر احساسی را به وجود آورد (احساس بد – احساس خوب )به صورت کد یا فرمول درذهن ما ذخیره میشود . و تکرار رفتار احساس خوب و لذت را به همراه دارد و هرروز این عادت درذهن ما تکرار میشه و به یک فرمولی که انرژی کمتری لازم دارد درمیآید و ما هرروز آن را تکرار میکنیم مثل پرخوری – ریزه خواری – خواب زیاد و….

      هرگز نباید از کلمات من کمتر میخورم – من امروز نمیخورم استفاده کنیم چون ذهن ما درسالیانی که مارا چاق کرده از گفتن کلمه من میخورم لذت خوبی را دریافت کرده و الان که میگوییم نمیخوریم برای این فرمول مقاومت ایجاد میکنه پس باید از یک کلمه ای که نخوردن درآن است استفاده کنیم و بگوییم من سیر هستم یعنی کاری را برای ذهن تایید میکنیم و آن را نهی نمیکنیم مثلا تغییر درخوردن خیلی مثال خوبی است من برای خوردن وقتی که دیدم تا موقعی که برای من لذت داشت، دارم میخورم این کاررا انجام می دهم ووقتی احساس من مثل درد شکم – احساس بد موقع خوردن – تغییر مزه ی غذا – درمن ایجاد شد سریع می گویم من سیر هستم و از خوردن جلوگیری کنم که احساس خوبی بعد از خوردن غذا داشته باشم و به خاطر خجالت کشیدن درجمع به خودم و بدنم فشار اضافی بابت غذا نیاورم که بعد از خوردن اضافی سرزنش و چاقی بیشتر را حس کنم .

      و ما باید هربار کم کم این کلمه من سیرم را برای ذهن تکرار و تکرار کنیم و عجله نکنیم تا این کلمه به قولی ملکه ذهن ما شود و هم بدن و ذهن این آمادگی را یاد بگیرند که با کمتر خوردن هیچ مشکلی برای بدن به وجود نمیآید و بسیار مفید است و کم کم نتایج لاغری در ما نمایش داده شود

      استاد من دراین چند روز تغییرات خوبی داشتم هرروز که به خانه میرفتم بعداز مدتی ناها را میخوردم دیروز وقتی رفتم خانه پسرم مقداری پفک به من تعارف کرد و خودشان هم قبل خورده بودند من کی خوردم و احساس سیری شدید داشتم به آنها گفتم شما ناهارتون را بخورید من الان سیرم و جالب بود همه گفتند سیریم الان پفک خوردیم و دقیقا بعد از اذان مغرب ما با خانواده ناهار خوردیم و شب من سیر سیر بودم و به نوعی یک وعده غذا خود به خود حذف شد و من این را یک تغییر درخودم دیدم چون اگر مثل قبل بود من اگر گرسنه هم نبودم وقتی سر سفره شام می نشستم به همراه خانواده شام میخوردم و بعد از خوردن میگفتم من که زیاد گرسنه نبودم چطور این همه شام خوردم . 

      انشاالله به امید خداوند و با آموزش شما استاد عزیز قبل ار خوردن هرچیزی این کلمه من سیرم را تمرین میکنم که زیاد از حد نخورم و روزبه روز متناسبتر شوم 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 3 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فروغ ریاحی
      1402/05/31 23:31
      مدت عضویت: 1655 روز
      امتیاز کاربر: 28171 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 512 کلمه
      1. به نام خدای مهربون که هر لحظه هادی و حامی من هست 

      سلام به همگی 

      من هر روز که آموزشهای سایت  یادم میاد  سعی میکنم  درست رفتار کنم و  همین باعث میشه من کلی چیز رو نخورم و اونها رو رها میکنم  در واقع باید بگم من  انتخابهای درست تری دارم 

      مثلا ظهر برای پسرم غدا بردم و مابقی اون رو که نخواست گذاشته بود روی میز اشپزخونه و من وقتی رفتم داخل اشپزخونه که اونجا رو مرتب کنم چشمم خورد به اون باقی مانده ی غذا ی ته ظرف یه قاشق خواستم بردارم یاد اموزشها افتادم همون یه قاشق  کوچک رو خالی کردم و در حد ذره ای  ته قاشق  برداشتم و دیگه رفتم دنبال کارم و چقدر تا عصر این شرایط بود که من ریزه خورای کنم اما من بقیه  ظرفها رو داخل زباله خالی کردم و لب به هیچ چیز نزدم . انتخاب های جدیدی داشتم  و این نشون میده من در مسیر درست هستم چون ذهنم داره با من همکاری میکنه و اما بازم  با استمرار در مسیر  یادگیری لا غری میخوام ذهنم رو با هدفم بیشتر هماهنگ کنم .

      تصاویر و احساس با هم هماهنگ هستن اگر تصویری در ما احساس به وجود بیاره میتونه به صورت کد در ذهن ما ذخیره بشه. 

      گاهی اوقات  یه رفتار با احساس خوب قاطی میشه و به صورت فرمول در ذهن ما ذخیره میشه و ااینقدر تکرار میشه تا ادم رو خسته می  کنه مثلا کشیدن سیگار اون اوایل در ذهن فرد  به عنوان یه رفتار که همراه با لذت هست ذخیره میشه اما دیگه به مرور زمان  با تکرار زیاد اون فرد رو خسته و ناراحت میکنه .

      من اولا باید رابطه ام رو با عادتم خوب کنم و بعد تغییرش بدم .

      من طبق آموزشها هیچ وقت  نباید بگم من کمتر میخورم چون این کلمه باعث واکنش در ذهن ما میشه و ما رو حریص تر میکنه که بیشتر بخوریم یعنی  این کلمه تعریفی در ذهن ما دارد که اصلا خوب نیست پس به جای اون  بگو من انتخابهای جدیدی دارم .

      من در گدشته عادت داشتم خیلی  ریره خواری کنم اما الان هر وقت میخوام این کار رو انجام بدم باید بگم من سیر هستم و این کار رو انجام ندم من از این جمله زیاد باید استفلده کنم من هر وقت کسی چیزی تعارف کنه اگر سیر باشم نباید چیزی بخورم و راحت باید بگم من میل ندارم یا سیر هستم اما چاق ها حتی این جمله رو نمیتونن به زبان بیارن .

      اما اگر من بارها این کارو انجام بدم دیگه در ابنده راحت خیلی راحت  در مواقع سیری میگم من سیر هستم و عذا نمیخورم مثل متناسبها .همین الان برای پسرم میگو سرخ کردم اما خیلی راحت گفتم من سیر هستم و لب نزدم و فقط یک عدد  میگو جهت تست مزه خوردم و این کار بعد از سالها تلاش برای من کار خیلی سختی نیست هر وقت سیرم و کسی چیزی تعارف میکنه و یا غذا هست خیلی راحت میگم من میل ندارم یا سیر هستم و غدا رو به زور وارد جسمم نمیکنم .

      من با انتخابهای جدیدم قطعا کمتر خواهم خورد و بارها باید به خودم بگم من سیر هستم ..

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 4 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار عطا
      1401/11/29 13:34
      مدت عضویت: 487 روز
      امتیاز کاربر: 11065 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,311 کلمه

      سلام و درود . 

      لاغر شدن از تکرار افکار و رفتاری که در شما احساس لاغر شدن ایجاد می کند حاصل می شود.

      تصاویری که در ما احساس ایجاد می کنه در ذهن ما ذخیره شده . 

      از تعریف جدید برای حالتهای خودمون استفاده کنیم . 

      از اصطلاح کمتر نباید استفاده کنیم . 

      کلمه سیر هستم رو تکرار کنیم . 

      برنامه خوردن ندارم 

      نیاز به خوردن ندارم 

      من سیر هستم . 

      من از خود چاقی میتونم استفاده کنم و  دلایل خوردنم رو  به دلایل نخوردن تبدیل کنم . 

      مثلا امروز یه تجربه جدید داشتم . 

      یه ذره با یه مشتری بحثم شد سعی کردم ادامه ندم ولی خب حالم و کمی بد کرد . قاعدتا یکی از دلایل خوردنم این بود که خب حالم بده برم یه چیزی بخورم . امروز  این دلیل رو هم اضافه کردم به سایر دلایل نخوردنم . 

      نمیخورم چون حالم خوب نیست . 

      من از اول این تمرین و البته باردوم تکرارم هست کلی دلیل برای نخوردن پیدا کردم و اصافه کردم به تمرینات تغییر عادت . 

      تفاوت یه فرد لاغر و چاق همینه . فرد لاغر کلی دلیل برای نخوردن در ذهن داره و فرد چاق کلی دلیل برای خوردن . 

      فرد چاق به هر بهانه ای میخوره . ولی فرد لاغر به هر بهانه ای نمیخوره .

      یادمه یکی از دوستام لاغر بود به زور مینشوندیمش سر میز که با هم یه غذا سفارش بدیم . غذارو هم خودمون براش سفارش میدادیم . بعد که غذا رو میدید دلشو میزد . میگفت نمیخورم این چیه شماها میخورید .

      یعنی یه فرد لاغر  دیدن  غذا دلشو میزنه . یا مثلا غذای زیاد که توی بشقابش بود دیگه نمیخورد میگفت زیادی غذا دلمو میزنه . اشتهامو میگیره . دیگه حالمو بد می کنه . یعنی یه فرد لاغر دیدن غذا یا دیدن اضافه غذا یه دلیل برای نخوردنشه .

      دقیقا بر عکس یه فرد لاغر . من همین که این تصاویر یادم میاد خوشحال میشم چون همین که میاد توی فکرم باعث میشه بنویسمش و تکرارش کنم و کم کم خودمم بهش عمل کنم . 

      علت اینکه شما میگین در این مسیر استمرار داشته باشید اینه که دقیقا همین اتفاق بیفته . تمام اتصالات مغزی ما به لاغری روشن میشه . واقعا من الان حس می کنم دارم سیم کشی مغزم رو به سمت لاغری روشن می کنم . 

      درسته که نخوردن علت لاغری نیست . و خوردن دلیل چاقی نیست و این دو عامل رو از مسیر لاغری باید حذف کرد و مراقب باشیم اگه داریم این تمرینات رو انجام میدیم مانع بزرگ لاغری فعال نشه که خوردن رو دلیل چاقی بدونیم اما خوشم میاد که از این تمرینهای تغییر عادت استفاده می کنم . دوست دارم تجربه جدید داشته باشم . دوست دارم اتصالات نخوردن رو زیاد کنم . البته علتش بازم برمیگرده به لاغر شدن . خب اگه من نخوام لاغر بشم یا لاغر بمونم تغییرات غذایی اعمال نمی کنم . درست مثل ورزش کردن . یعنی این دو باور همیشه با ما هست . ولی خب چاره ای نیست . من دوست دارم تغییر عادت رو هم تجربه کنم و اتصالات جدیدی ایجاد کنم حالا اگه این برق باورهای چاقی رو هم فعال می کنه خب دیگه باید فکر دیگه ای کنم  و حواسم به اونا باشه اتصالات اونا رو قطع کنم از ذهنم تا با حرکت در مسیر لاغری اتصالات چاقی فعال نشه . 

      خب ما برای چاقی و موندن در احساس چاقی دلایل زیادی داریم .

      ما یکی یکی باید این اتصالات رو قطع کنیم . 

      پیوند بین خوردن و چاق شدن رو باید قطع کنیم . نخوردن رو مانع لاغری خودمون قرار ندیم . 

      نخوردن مثل ورزش کردنه اگه درست ازش استفاده نشه مانع لاغری میشه . 

      نخوردن فقط یه تجربه است برای لدت بردن بیشتر . نه برای اینکه حالمون خوب بشه برای اینکه فقط یه تجربه ی جدیدی ایجاد کنیم . 

      من از نخوردن لذت میبرم . از نخوردن در مواقع غیر گرسنگی . 

      من فرمولهای نخوردن رو دارم در ذهنم زیاد می کنم . چون دوست دارم نخوردن رو هم تجربه کنم .

      نخوردن اگه درست استفاده نشه به راحتی میتونه مانع لاغری بشه . نخوردن فقط یه تفریح و لذته . من از نخوردن لقمه های اضافه لذت میبرم . من از دلایل نخوردن لقمه های اضافه لذت میبرم .

      لقمه های اضافه چی هستن ؟ لقمه هایی که در زمان سیر شدن و بعد از سیر شدن و در زمان سیر بودن خورده میشن . 

      من این روزها سیر شدن و سیر بودن رو تجربه کردم . 

      احساس سیری احساس لذتبخشیه . چون انسان رو از ولع داشتن و حس سیری ناپذیری نجات میده . 

      خب من با تجربه کردن نخوردن به این حس دلچسب سیری رسیدم . 

      با لذت بردن از نخوردن . 

      هر وقت که نمیتونم سیر بودن یا گرسنه بودنمو تشخیص بدم علتش احساس چاقیه که خودم در خودم ایجاد می کنم . اونم به واسطه خوردن و زیادی خوردن . 

      هر وقت زیادی میخورم احساس چاقی می کنم . خب این یه فرمول اشتباهه که خودم سالها تکرارش کردم . 

      ولی تجربه کردن حس نخوردن احساس چاقی رو در من کمرنگ میکنه . 

      (لاغر شدن از تکرار افکار و رفتاری که در شما احساس لاغر شدن ایجاد می کند حاصل می شود.) درس امروز این بود .

      خب من چطور احساس لاغری می کنم ؟ در درجه اول من از نخوردن لقمه های اضافه احساس لاغری می کنم . اما قبل از اون من از اصلاح عقاید و فرمولهای لاغری و ساخت فرمولهای نخوردن احساس لاغری می کنم . 

      وقتی پرخوری می کنم احساس لیاقت لاغر بودنم میره انگار که با احساس چاقی خودمو مجازات می کنم . در حالیکه این فرمول اشتباهه و باعث میشه پرخوری رو بیشتر تکرار کنم ولی از طرفی هدایتمم می کنه سمت اصلاح خودم و انجام ندادن رفتارهایی که در من احساس چاقی ایجاد می کنه . 

      چیزی که روشنه من در این راه نباید وسواس داشته باشم . حس می کنم من در مسیر یکم وسواسی عمل می کنم . در حالیکه اینم یکی از موانع لاغریه و ترس از غذا رو در من پدید میاره . 

      در ساخت فرمولهای لاغر کننده نباید وسواس داشته باشم . آخه میدونید نه که راه رو یاد گرفتم به کوچکترین اتصالات ذهنیم دقت میکنم که ببینم چه فکری الان تو سرم دارم که احساس چاقی می کنم یا احساس لاغری نمی کنم . دوست دارم همیشه احساس لاغری داشته باشم . 

      البته این حالت رو اسمش رو دقت میزارم . اسمشو وسواس نمیزارم که حسم بد بشه خب من به خاطر رشته ام انسان دقیقی هستم و موشکافانه قضیه رو بررسی می کنم چون میخوام بدونم چه عاملی باعث شده لذت نبرم . کوچکترین فرمولها رو جستجو میکنم .

      امروز یه دلیل نخوردن دیگه پیدا کردم . 

      نمیخورم چون پودره . کیک یه کمیش پودر شده بود . گفتم نمیخورم چون پودره خوشم نمیاد . 

      فرمولهای دیگه که امروز استفاده کردم .

      نمیخورم چون زیاده .

      نمیخورم چون قطعاتش بزرگه دلم و میزنه .

      نمیخورم روغنش زیاده دلمو میزنه . 

      نمیخورم چون مونده شده .

      نمیخورم چون سیرم . 

      نمیخورم چون پودر شده و شکلشو از دست داده .

      نمیخورم چون دست خورده شده .

      نمیخورم چون داغ نشده .

      نمیخورم چون گرسنه نیستم .

      نمیخورم چون بازم سیرم .

      نمیخورم میخوام برم دستشویی.

      نمیخورم چون اعصابم خورده . (دلیل خوبی نیست ولی  یه زمانهایی به کار میاد ) 

      نمیخورم چون ذهنم آشفته است . 

      نمیخورم چون استرس دارم . 

      نمیخورم میخوام برم حیاط.

      نمیخورم کار دارم. 

      نمیخورم چون میل ندارم . درسته گفتین میل ندارم برای اول کاره ولی یه وقتایی هم باز لازم میشه میشه به کارش گرفت . 

      نمیخورم چون شیرینه . شیرینی زیاد دلمو میزنه . 

      یعنی تمام دلایل خوردن رو میشه تبدبل به نخوردن کرد .شخصیت چاق خوردن شیرینی رو دوست داره چون شیرینه . 

      ولی شخصیت لاغر خوردن شیرینی رو دوست نداره دقیقا به همون دلیل چون شیرینه . دلشو میزنه .

      یعنی راه لاغری دقیقا همون راهیه که ما تا حلا فکر می کردیم راه چاقیه ‌ . 

      من کم کم تمام چاقیمو تبدیل به لاغری می کنم تک تک سلولهای چاق من از باورها و فرمولها و عقاید چاقی ایجاد میشن . 

      این ریز ریز عقاید رو که بردارم لاغری کم کم وارد جسمم میشه . نمایان میشه . 

      تغییر فرمولهای ذهنی و عملی برای من بزرگترین افکار و رفتاریه که به من حس لاغری میده . 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار mrmr19791357@gmail.com
      1401/11/11 21:17
      مدت عضویت: 617 روز
      امتیاز کاربر: 29254 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,077 کلمه

      به نام خداوند یگانه 

      چالش من اینو نخوردم 

      ما در سال‌های طولانی یک رفتارهایی انجام داده ایم که برای ما به صورت عادت یا رفتارهای عادتی نهادینه شده است که اگر این رفتارها مثبت باشد خوب جزو رفتار وعادتهای سالم محسوب می شود ودر واقع هیچ ضرری به ما نمی زند بلکه سبب منفعت ما می شود،مثل:عادت هرروز ورزش کردن،عادت همیشه مسواک زدن،عادت هروز دوش گرفتن ،عادت هر روز کتاب خواندن،عادت اینکه سر موقع کارهای خود انجام دادن،عادت اینکه کار خودرا به گردن دیگران نینداختن،عادت اینکه به دیگران احترام بگذاریم،عادت به اینکه نسبت به مسائل بی تفاوت نباشیم،عادت به اینکه همیشه فرد مسئولیت پذیری باشیم ،عادت کنیم ک‌ خودمان رو دوست بداریم،عادت کنیم برای خودمان ارزش و احترام قائل شویم،عادت کنیم عاشق خودمان باشیم،عادت کنیم هر روز یک چیز جدید یاد بگیریم،عادت کنیم که دوروزمان شبیه یکدیگر نباشد.و و خیلی عادت‌های پسندیده دیگر باعث می شوند که ما هم روح وروان و هم جسم سالمی داشته باشیم.

      واین عادت‌های خوب نقش خیلی بسزایی در زندگی ما ایجاد می کنند وتا جایی که واقعا مشکلی برای ما ایجاد نکنند پس ما دلیلی بر ترک این عادت‌ها نمی بینیم پس آنها را ادامه می‌دهیم.

      اما عادت‌های بد و نادرست که آنهارا هم در طولانی مدت انجام داده ایم ولی چون ضرر تدریجی برای ما ایجاد کرده اند ما متوجه ضرر آنها نشده ایم یعنی ذهن ما متوجه بحران نشدهده است چون به آهستگی صورت گرفته است در حالی که در بلند مدت اثرات جبران ناپذیری را بربدن ما وارد می کند.

      مثل عادت سیگار کشیدن،مثل عادت ب مصرف انواع مخدرها،مثل عادت خدای نکرده خوردن نوشیدنی‌های الکی،عادت بع دروغ گویی،عادت کردن به بد اخلاقی،عادت کردن به اعمال خلاف مثال دزدی کردن،عادت کردن به فحاشی و عصبانیت،عادت کردن ب بی مسئولیتی عادت کردن به پر خوری و خیلی عادت‌های ناپسند دیگر که اینها اگر در پی برطرف کردنشان نباشیم در بلند مدت اثرات مخربی هم بر روح و روان وهم بر جسم ماوارد می آورند.

      خوب در مورد عادت پرخوری که بیشتر گریبان گیر افراد چاق می باشد وما سالها دچار این مشکل بوده ایم وبه خاطر همین هم همش با روش‌های گوناگون مثلا انواع ورزش‌ها داروهای مختلف ورژیمهای سخت لاغری سعی بر این کردیم که این معضل رادر خود حل کنیم ودرواقع نتونستیم به اندازه خوردن را در بیشتر مواقع یاد بگیریم.

      ومن در سال‌های قبل یا به زور وناراحتی در حال رژیم گرفتن بودم وبعضی اوقات که توان داشتم مثلا نان وبرنج را یا کلا قطع می کردم یا اینکه هر قدر دلم می خواست می خوردم البته ن اینکه بخوام حالم بد بشه شاید برخی اوقات هم این موارد پیش میومد ولی مادرم می گفت همیشه غذا کم بخور یا بقیه می گفتن غذا کم بخور واز آنجا که به قول استاد،چون ذهن ما همیشه طالب بیشتر شدن است پس اگر به او فرمان کم بدهی قبول نمی کند چون طبیعت وجهان قانونش همیشه بر پایه بیشتر شدن ووسعت است ونه کم شدن پس ذهن ما این موَضوع را پذیرا نمی باشد.

      وقانون من قانون همه یا هیچ بوده من یا هیجی نباید می خوردم یا باید سیر‌ میشدم واین موضوع واقعا بر اعصاب وروان من تاثیر بد گذاشت بود که چرامن نمی توانم غذایم را کم بخورم ومادرم همیشه به من می گفت توچرا این طوری رفتار می کنی؟ عوض اینکه اصلا نخوری یا اینکه به نظر خودشون من خیلی زیاد می خوردم می گفت کم بخور همیشه بخور.

      ولی واقعا این ذهن من همش درگیر قانون همه یا هیچ بود چون من حتی ب نیاز و اعتدال هم نباید می خوردم چون باید کمتر از نیاز خودم مصرف می کردم واین واقعا برای ذهن من پذیرا نبوده ومن همواره باخودم در جنگ بوده ام که باید باید روش اعتدال رابرگزینم وهمش از خداوند می خواستم که خدایا کمکم کن ک من این روش اعتدال را برگزینم نه هیچ نه خیلی زیاد،بله واقعااعتدال،اعتدال بهترین بهترین روش در هر زمینه ای من جمله در غذاخوردن می باشد.

      من وقتی استادخوبم در مورد کاربر عزیز،عطا گفتند گه در این قدر روز این قدر مطلب نوشتند من هم تعجب کردم وهم اورا تحسین کردم وهم یک جورایی غبطه خوردم که چرامن تنونستم چنین موفقیتی را کسب کنم ولی واقعا تشویق شدم به جد می گویم که من تشویق شدم به کار بیشتر و علاقه بیشتر.

      من امروز سیب‌ را دیدم نخوردم من پرتقال دیدم نخوردم من تنقلات لینا نخوردم من یک عالمه از پنیر صبحانه ام اضاف گذاشتم ومقدار کمی را توانستم بخورم البته بانان خوردم ومقداری از نان هم توانستم اضافه بگذارم من بادام نخوردم پن تخمه نخوردم من سویا نخوردم من پرتقال نخوردم من امروز نان خشک پنجره ای نخوردم من صبح خیلی زود صبحانه نخوردم چون سیر بودم من خواستم شیر بخورم ولی نخوردم چون سیر بودم من امروز نان خشک پنجره ای نخوردم من امروز کلوچه نخوردم چون سیر بودم من امروز ناهاربرنج خوردم در حالی که دیروز دوست نداشتم و نان خورده بودم من دیروز مقداری عدسی خوردم وبقیه اش را نخوردم چون سیر شده بودم.

      من امروز ماستم را اضافه آوردم و بقیه اش را نخوردم من امروزدو تکه کوکو یکی را خوردم و تکه بعدی را گذاشتم من در حالی که علاقه شدیدیع نان دارم ولی در وعده ناهار نان نخوردم چون بقیه غذاها کافی بود ومن سیر شدم من بعد ناهار معمولا بین ساعت ۵ تا ۷ یک میان وعده سبک یا شام می خورم ولی از وعده ناهار تا الان چیزی نخوردم.

      من نخوردم چون سیر بودم.

      من نخوردم چون نیاز نداشتم.

      من نخوردم چون نباید می خوردم.

      من نخوردم چون الکی نباید بخورم.

      من چون ازینکه مادرم ناراحت بشه اضافه نمی خورم.

      من ازینکه اسراف نشه اضافه نمی خورم 

      من ازینکه خواهرم دعوام کنه اضافه نمی خورم.

      من ازینکه دیگران ار خوردنم ناراحت یا عصبانی بشوند بی موقع غذا نمی خورم.

      من نمی خورم من نمی خورم چون سیرم 

      من بی مورد نمی خورم چون باید لاغر بشم.

      چون من باید باید باید لاغربشم 

      چون چاق بودن خیلی بده 

      چون چاق بودن خیلی سخته 

      من می خواهم لاغر بشم چون چاق بودن برای من خیلی درد اوره.

      من وقتی عصبانی هستم نمی خورم.من وقتی می خندم نمی خورم.من وقتی سردمه نمیخورم من برای اینکه گرمم بشه نمی خورم من را می رم نمی خورم من وقتی کسی بیاد نمی خورم من هر کی به من تعارف کرد نمی خورم وهر وقت دوست داشتم می خورم دوست نداشتم نمی خورم من هر وقت دیگران غذا بخورند همراهشون نمی خورم.

      وای خدایا شکرت خدایا شکرت یعنی من دارم درست رفتار می کنم من دارم به صلح درونی با خودم می رسم بار خداوندا هدایتم کنم حمایتم کن محافظ من وعزیزانم باش ومن وهمه دوستانم را تا رسیدن به موفقیت همواره پشتیبان وباور باش.

      الها به امیدتو ونه به امید خلق روزگار 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 8 از 2 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار شهربانو باقری
      1401/11/03 21:54
      مدت عضویت: 1395 روز
      امتیاز کاربر: 22276 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 2,042 کلمه

      سلام  و  درود  ▪︎ترکیب احساس و رفتار ▪︎

      ___________________________________________________ 

      لاغر شدن از تکرار افکار و رفتاری که در من احساس لاغر شدن ایجاد می کنه حاصل می شه.▪︎

      هر تغییری از گام های کوچیک شروع شده .▪︎

      هر موفقیتی از تغییرات کوچک آغاز شده .▪︎

      هر مسیر طولانی با برداشتن گام های کوچیک طی شده .▪︎

      و زندگی ما از سپری کردن روزهایی که زند ه  ایم شکل گرفته .▪︎

      من  ۵۴  سالمه ▪︎  که برابر میشه با      19,710 روز ▪︎

      چیزی که الان هستم   حاصل زندگی کردن من  در این نوزده هزار و هفتصد و ده روزه .▪︎

      چاق شدن نتیجه زندگی کردن روزهای زیادیه که افکار، رفتار و احساس چاقی  داشتم .▪︎

      نکته جالب توجه اینه  که من خاطره چندانی از روزهایی که تازه مسیر چاق شدن رو شروع کرده بودم  در ذهن نداشتم.▪︎

      چرا؟

      چون تغییرات کوچیک برای ذهن ما اهمیتی نداره . به این دلیل که از تغییرات کوچیک احساس خاصی در ما ایجاد نمی شه  .▪︎

      من  از زمانی متوجه چاقی خودم شدم که تفاوت رو احساس کردم.▪︎

      لباس های من تنگ شده بود، جسم من تغییر کرده بود و حرف های اطرافیان درباره چاق شدنم رو می شنیدم.▪︎

      در واقع من زمانی متوجه چاقیم شدم که نتیجه اون همه روزهایی که در مسیر چاقی حرکت کرده بودم مشخص شده بود.▪︎

      سختی ماجرای تغییر کردن اینه که تغییراتی که به صورت ناآگاهانه در ما شروع می شه و ما هر روز یک قدم در  اون مسیر حرکت می کنیم برای ما قابل توجه یا شناسایی نیست تا زمانی که نتیجه اشو  تجربه کنیم.▪︎

      در واقع بی خیال مسیر تغییر هستیم و اهمیتی به تغییرات کوچیک  در افکار و رفتار خود نمی دیم تا اینکه با نتیجه روبرو می شیم.▪︎

      و این روند به این دلیله که ما آگاهانه تصمیم به تغییر نگرفته ایم.▪︎

      اما زمانی که از تغییرات ناآگاهانه خود متعجب شده و در رنج و سختی قرار می گیریم و به صورت آگاهانه تصمیم قاطع برای تغییر شرایط و وضعیت خود می گیریم هر روز انتظار تغییرات بزرگ و رسیدن به نتیجه نهایی رو داریم.▪︎

      این چالشیه  که بسیار از افراد را به سمت شکست خوردن هدایت می کنه.▪︎

      بارها درنوشته های شرکت کننده ها درباره عجله داشتن اونها  برای لاغر شدن رو  خوندیم . عجله ای که باعث نادیده گرفتن تغییرات کوچیک و انتظار برای رسیدن به نتیجه نهایی می شه .▪︎

      از اونجایی که هر تغییری با سپری کردن گام های کوچیک رخ می ده این افراد از برداشتن گام های کوچیک خسته  میشن  و احساس شکست و ناتوانی برای لاغر شدن می کنن و مسیر لاغری رو رها می کنن.▪︎

      این مثال در جنبه های مختلف زندگی صدق می کنه و به وضوح می تونیم نمونه هاشو در زندگیمون  پیدا کنیم.▪︎

      استاد توضیح دادن که  من تا سن 35  در شرایط سخت شغلی و مالی بودم.▪︎

      اون  شرایط حاصل 35 سال ساخته شدن فرمول های ذهنی من و زندگی کردن بر اساس آن آموزش ها بود.▪︎

      به لطف خدا با قدرت ذهن آشنا شدم و قصد کردم شرایط زندگیمو تغییر بدم‌.▪︎

      عجله برای تغییر کردن باعث شد در همون سال اول و دوم بارها احساس شکست و ناامیدی به من دست بده ▪︎

      چرا که انتظار موفقیت و تجربه ثروت و خوشبختی و سایر شرایط در زمان خیلی کوتاه رو داشتم و این انتظار سبب شده بود که برای تغییرات کوچکی که در زندگیم ایجاد می شدارزش و اهیمتی قائل نشم.▪︎

      به لطف خدا خیلی زود به این آگاهی رسیدم اگر قصد تغییر دادن زندگیمو دارم باید همانگونه که 35 سال هر روز بر اساس فرمول های اشتباه ذهنی زندگی کرده ام اکنون نیز هر روز بر اساس فرمول های اصلاج شده ذهنی زندگی کنم.▪︎

      تکرار زندگی بر اساس آگاهی های جدیدی که کسب می کردم  منو  به نتایج عالی که انتظارش را داشتم‌  رسوند نه عجله کردن برای رسیدن به موفقیت.▪︎

      این فرمول درمورد لاغری هم صادقه▪︎

      اگر نیت لاغر شدن دارم باید همانگونه که مدت ها بدون نیت چاق شدن در مسیر چاقی حرکت کردم و هر روز بدون نگرانی از اینکه پس چرا چاق نشدم؟ زندگی را ادامه دادم تا به نتیجه چاقی جسم خود رسیدم اکنون نیز هر روز بر اساس فرمول های جدید لاغری ذهن خود زندگی کنم و این روند رو ادامه بدم‌ تا به نتیجه لاغری جسمم دست پیدا کنم▪︎

      برای رهایی از عجله و ایجاد اشتیاق برای ادامه دادن در مسیر لاغری باید به تغییراتی که در افکار و رفتارم ایجاد شده  توجه کنم .▪︎

      اونهارو  بزرگ و ارزشمند بدونم  و برای اون  تغییرات به ظاهر کوچیک خوشحال و سپاسگزار باشم و مطمئن باشم اگر همین تغییرات کوچیکو ادامه بدم  و هر روز تکرارشون  کنم  منو  به نتیجه بزرگ که لاغر شدنه می رسونه.▪︎

      راهی جز این برای لاغری صحیح و ماندگار نیست.

      برای آرام کردن ذهن نجواگر که همواره  منو  از نتیجه نگرفتن و موفق شدن می ترسونه و امیدمو کمرنگ می کنه باید از قدرت نوشتن و تمرکز بر خواسته ها (لاغری) استفاده کنم.▪︎

      انجام تمرینات به خوبی می تونه  منو در مسیر لاغری با ذهن نگه داره .▪︎

      وقتی درباره اونچه یاد گرفتم  فکر می کنم و می نویسم  به سادگی افسار ذهن ناآرامم  رو  در دست می گیرم‌ و در مسیر لاغری با ذهن هدایتش می کنم.▪︎

      به همین دلیل  استاد گرامی  همیشه تاکید بر انجام تمرینات،‌ نوشتن تمرینات و خواندن نوشته های دیگران دارند .▪︎

      این فرمول ساده اما بسیار تاثیرگذار در آرام کردن ذهن و قرار دادنش در مسیر تغییر کردنه.▪︎

      زمانی که برای مدتی مشغول یادگیری،‌ فکر کردن و نوشتن باشم  به مرور این فرمول در ذهن من به  عادت تبدیل می شه  و به راحتی  هر روز با اشتیاق این مراحل رو انجام می دم.▪︎

      ذهن من مشتاق تکرار کردن این مراحل شگفتی ساز می شه .▪︎ 

      تغییر کردن با زندگی کردن با  تمام روزهایی که  این فرمول را اجرا کنم حاصل می شه ▪︎

      قدم بعدی و بسیار مهم برای تثبیت فرمول های جدید ادغام کردن احساس با رفتار است .▪︎

      هر رفتاری در ما احساسی رو  ایجاد کنه در ذهن ما قابل ذخیره شدنه .▪︎

      تمام رفتارهای چاق کننده ما به این دلیل که در ما احساس خوب ایجاد کرده  در ذهن ما ذخیره و به عادت تبدیل شده ▪︎

      شاید امروز من‌ از برخی رفتارهای خودم راضی نباشم‌ و از تکرار شون احساس بد یا حتی عذاب وجدان داشته باشم  اما مطمئنم  در روزهای اول که این رفتار در من شکل گرفته  حتما  باعث شده  بود  که من در احساس بهتری قرار بگیرم و به همین دلیل به فرمول ذهنی در من  تبدیل شده .▪︎

      چطور میشه که احساس سیری  رو با رفتارم ترکیب کنم ؟ 

      استاد گرامی اعتقاد دارن بسیاری از افرادی که اضافه وزن دارن  نمی تونن احساس سیری رو تشخیص  بدن ▪︎ 

      نمی دونن واقعا کی سیر هستن و کی گرسنه؟ 

      به دلیل اینکه مدت هاست در حال تکرار و تقویت فرمول های اشتباه هستن نشانه های تشخیص احساس سیری در اونها  کمرنگ شده.▪︎

      به همین دلیل بارها اتفاق افتاده که بعد از خوردن کامل غذا تمایل به خوردن شیرینی یا میوه یا هر چیز دیگری دارن .▪︎

      این واکنش به دلیل عدم شناخت و توجه  اونهابه احساس سیری است.▪︎

      احساسی که افراد متناسب آن را به خوبی تشخیص می دن.▪︎ و از کلمه  من سیرم  یا من سیر شدم براحتی استفاده می کنن ▪︎

      توجه و عمل کردن افراد متناسب به احساس سیری باعث می شه که بارها از اینکه چرا یک فرد متناسب به راحتی میتونه  در برابر شیرینی یا کیک یا هر غذایی که ما نمی تونیم از خیر خوردنش بگذریم به راحتی می گذره و از اون  نمی خوره  تعجب  می کنیم ▪︎

      این تفاوت در رفتار یک فرد متناسب با یک فرد چاق در برخورد با مواد غذایی فقط به خاطر تفاوت در  شناسایی پیغام و احساس سیری است.▪︎

      بنابراین از این جلسه سعی  می کنیم  با ادغام احساس سیری با تغییرات رفتاری خود این فرمول تاثیرگذار رو در ذهن خود پررنگ کنیم و به مرور از نتایج عمل کردن به اون  لذت ببریم.▪︎

      استاد گرامی ،من چیزی از خود ندارم که بگم …آگاهی هایی که  شما به شکل کلمه به این بخش منتقل کردید  من به شکل محاوره  تنظیم و ارسال کردم‌▪︎  یکساعت زمان برد ه اما  چون برای ایجاد تغییر به محاوره و تبدیل افعال    به متکلم وحده  دقیق شدم  برام‌تمرین خوبی بود …. و بارها دوباره با اشتیاق می خونمش …

               >>>>>>>>>>>><<<<<<<<<<<<<

      نکاتی که از فایل صوتی  این جلسه  یاد گرفتم به این شرح است :

      □   نباید تصور کنم که تغییر کردن و تغییر دادن  یه چیز ساده و پیش پا افتاده اس غذایی که همیشه می خوردم مقداری رو نخورم .

      □من در گذشته بارها تصمیم می گرفتم  تغییری در مقدار خوردنم ایجاد کنم ولی نمی تونستم اما اگرچند هفته اس در این دوره  شرکت کردم تونستم  عادتی رو  که دوست نداشتم  در اون تغییراتی ایجاد کنم …این نشون میده ذهن من با من همکاری می کنه تا این برنامه به بهترین نحو انجام بشه …

      □امروز می خوایم یک قدم آسون دیگه برداریم برای برنامه ریزی  بهتر ذهنمون …

      حتما شده از یک‌ ماده غذایی ترش مثل لیمو  چیزایی شنیده باشی و بزاق دهانت ترشح شده باشه  یا یک فیلمی دیدی  یا یک‌خاطره ای یادت اومده  که  شمارو به یک حال و هوا  و احساس خاصی  برگردونده .حالت خوب شده و خاطره ای در ذهنت به نمایش دراومده و لذت بردی ..

      خیلی وقتا شده یک آهنگی رو گوش دادی و یا صدایی از کسی شنیدی  رفتی به خیلی سالهای دور و خاطره ای برات زنده شده و اونو مرور کردی▪︎

      این نشون میده در ذهن ما تصاویر و احساس هماهنگن  و با هم در ارتباطن ..

      تصاویری که  یک احساسی رو در ما برانگیخته می کنن  به شکل یک  کد و یک فرمول ذخیره میشن .و تا سالها بعد  حتی استشمام یک بو می تونه اون خاطره ارو در ذهن‌ما تداعی کنه  .اینا با هم در ارتباطن

       …بنابر این هر فکر یا هر رفتاری که  احساسی رو در ما برانگیخته کرده  اون در ذهن ما ذخیره شده ..

      اینکه  خیلی از چاقها  ، رفتاری دارن که دوستش ندارن از اون اذیتن و یا عادتی دارن که می دونن اون عادت صحیح نیست اما نمی تونن  ترکش کنن و یا تغییری  در اون ایجاد کنن  بخاطر  همینه . باهاش خاطره خوش دارن  …

      قطعا اوایل  که انجام  می دادن  براشون احساس خوبی به همراه داشته …کسی که سیگاریه یا معتاد به مصرف مواد مخدره یا مشروب خوره به اصطلاح   تیریه ..چون ابتدا به ساکن که شروع به مصرف کرده  براش لذت بخش بوده ….

      (  هیچوقت  ما  به کاری که برامون  از ابتدا رنج آور باشه و لذتی  درش نباشه  عادت نمی کنیم  این یه قانونه  ) …

      تکرار یک رفتار جدید همراه با احساس خوب  به شکل یک فرمول  در ذهن  در می آد …

       بعدن فقط تکرار میشه حتی اگر دیگه احساس خوبی ایجاد نکنه ..چه بسا اسباب دلزدگی رو هم فراهم کرده باشه  ولی  شخص قادر به ترک اون نیست …

      حتما با  مثلا افراد سیگاری  برخورد و ارتباط داشتید که  گفته  از سیگار کشیدن  خسته شدم ولی نمی تونم  بذارمش کنار ….

      در چالش من اینو نخوردم  به شما یاد داده میشه که برای ترک یک عادت  آزار دهنده  ابتدا باید یک رابطه خوبی باهاش برقرار کرده باشید …

      بنابراین چون رفتارهای ما با احساس ما در ارتباط هست خیلی مهمه که  تعریفهای جدید درباره رفتارجدید در ذهنمون  ایجاد کنیم …

      در برنامه گذشته گفتیم  نیاییم از کلمات  من کم می خورم یا غذامو  کمتر کردم  یا از  کلمات اینو کمتر می خورم‌ استفاده نکنیم.چون کلمه کمتر باعث یک‌واکنش در مغز ما میشه حریصتر میشیم به خوردن و تمایلمون به خوردن بیشتر میشه ..در حالی که در سطح فکر  تصمیم گرفتیم کمتر بخوریم  اما عملا بیشتر می خوریم به این دلیله کلمه کمتر یک تعریفی رو در ذهن ما داره و ما نباید ازش استفاده کنیم  ..اما می بایست تعریف جدیدی ازش  به کار ببریم …

      شاید در این چند هفته  عادتهایی رو داشتید که یک‌تغییراتی رو در اونا ایجاد کردید   یعنی تکرارشون کمتر شدن  ….

      مثلا خود استاد میگن‌ برای  ترک  مصرف کلوچه با چایی اومدن ابتدا یکی دو روز   ۳ چهارم از کلوچه ارو  با چایی خوردن‌ بعد نصف  و بعد  یک‌چهارم   و بعد کلا کنار گذاشتنش 

      اما هر بار که می خواستن اون مقدار تعیین شده ارو بخورن  می گفتن‌ که من سیر هستم .

      دوستان خیلی مهمه  که  کلمات من سیر هستم رو هر بار  به کار ببرید … و اینو به عنوان یک واکنش رفتاری در مغزتون ثبتش کنید ….

      وقتی خودت انتخاب می کنی که یک‌مقداری رو کمتر مصرف کنی آخر سر  حتما به خودت یادآوری کن که من سیر شدم ….  یا من سیرهستم …. این دو تا جمله ارو زیاد بگید به خودتون ….

      هر وقت کسی چیزی به شما تعارف می کنه و یا میل ندارید نگید میل ندارم  بگید من سیرم …. 

      اجازه بدید  این کلمه  هر وقت تصمیم به خوردن ندارید  یا نیاز ندارید که بخورید   یا مقداری رو در نظر گرفتید که بیشتر نخورید  در ذهن شما به عنوان یک واکنش ثبت بشه  بگید من سیر شدم ..من سیرم …. نسبت به پارامترهای بیرونی که ممکنه مارو به خوردن تحریک کنن بگید من سیرم و نمی خورم … 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 9 از 2 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار عطا
      1401/11/01 23:33
      مدت عضویت: 487 روز
      امتیاز کاربر: 11065 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 693 کلمه

      بسم الله الرحمن الرحیم 

      سلام 

      نخوردم چون سیر بودم  ترکیب جدید امروزه . نخوردن + سیر بودن . اتفاقا از اول این دوره من این ترکیب رو باهم انجام دادم . خیلی عالی جواب میده یعنی حدودا ده روزه من با این ترکیب رفتاری کاملا دلخواه انجام دادم و اصلا حالم بد نشده و اتفاقا خیلی هم بهم خوش گذشته . 

      دوست دارم ترکیبات دیگه هم بهش اضافه کنم . 

      نخوردم چون دوست نداشتم .

      نخوردم چون نخواستم . 

      نخوردم چون فرصت نکردم . 

      نخوردم چون حواسم نبود .

      نخوردم چون خوابم می اومد .

      نخوردم چون میخواستم  فیلم ببینم .

      نخوردم چون حواسم به فیلم بود .

       نخوردم چون حوصله خوردن نداشتم .

      نخوردم چون دلم و زد .نمیخورم چون میخوام لاغر بشم .

      نمیخورم چون میخوام لاغر بمونم .

       نمیخورم چون سیرم .

      من تخمه نخوردم . من زرشک پلو با مرغ از بیرون برامون اورده بودن نخوردم .من لیموناد نخوردم 

      . من شام نخوردم .

      تا اینجا برای دیشبه بعد از تمرین دیروز از اینجا مال امروز 

      من صبحانه نخوردم . 

      مامانم بهم نون و پنیر داد نگرفتم . 

      سرکار ناهار فقط  ۳ تیکه کوکو سیب زمینی نخوردم . 

      من نون اضافه نخوردم . 

      من سیب نخوردم . 

      من مقداری بیسکوییت اضافه اومده بود نخوردم .من شکلات نخوردم . 

      من چایی نخوردم .

      من قند نخوردم .

      بابام شکر پنیر تعارف کرد نخوردم . 

      من کوکو آرد نخوچی نخوردم .

       مقداری برنج از دیشب توی یخچال بود نخوردم . 

      نخوردم چون سیر بودم . 

      واقعا راه لاغر شدنو پیدا کردم . به راحتی . بدون ترس . حتی یه تجربه شیرین دیگه سرشام امشب من اندازه ام رو خوردم و یه مقدار از غذا اضافه اومد و من سیر شده بودم . خواستم برم کنار مامانم گفت از صبح هیچی نخوردی . سرکار بودی خسته ای . به خدا مریض میشی . (بهانه های خوردن ) 

      گفتم مامان به خدا سیر شدم . گفت تو اون وقتا با دوتا بشقابم سیر نمیشدی . من تو رو بزرگت کردم . الان چجوری با نصف بشقاب سیر میشی . گفتم مامان به خدا سیر شدم . نمیتونم بخورم . خلاصه با هزار التماس گفت بخور به خدا ضعف می کنی آخرم گفت حلالت نمیکنم اگه نخوری و قهر کرد رفت تو آشپزخونه . منم با خودم گفتم عطا تو کاملا آزادی که بخوری یا نخوری . با هردو رفتارت در صلح باش . داری آگاهانه رفتار می کنی .  اگه بخوری داری با فرمول چاقی میخوری . (بخور مامانت ناراحت میشه ) . اگه  نخوری داری با فرمول لاغری عمل می کنی . (وقتی سیر شدی دیگه هر کی ازت خواست چیزی بخوری یا تعارفت کرد نخور  چون سیری ) 

      خب این دو رفتار کاملا دلخواه بود و من نخوردن و انتخاب کردم و هنوزم مامانم باهام قهره و ناراحته ولی عادت می کنه . نباید اصرارم کنه .  حالا من نخواستم بهش بی احترامی کنم که بگم مادرِمن  این هیکل و تو واسه من ساختی از بس از کوچیکی با همین بهانه ها دادی خوردم ولی الان دیگه اختیارم دست خودمه . خوشبختانه بابام زیاد دخالت نمی کنه . چون خودش لاغره . ولی مامانم خودش تپله . اینم از عادات چاقیشه که هی میخواد من بخورم . چیزی بهش نگفتم و بشقابم و بردم که بشورم بشقاب و با ناراحتی از دستم گرفت و گفت نمیخوام بشوری . آخه این دوتا لقمه چیه که به خاطرش انقدر منو حرص دادی . گفتم بریزش دور مامان نمیخورم . گفت فردا هم دیگه برات غذا درست نمی کنم . گفتم باشه یه چیزی از بیرون می گیرم . گفت لازم نکرده تو که گشنه ات نمیشه صبر کن بیا شام بخور . گفتم باشه . دوباره حرصش گرفت . دیگه دیدم خیلی داره حرص میخوره اومدم تو اتاقم و دارم مینویسم . اونم باید عادت کنه که من عطای قدیم نیستم . دیگه میخوام خودم راه و روش غذا خوردنمو انتخاب کنم . وقتی گرسنمه  بخورم نه با حرف اون وقتی هم که سیرم نمیخورم حتی اگه اون التماس کنه که البته فکر کنم این آخرین بار بود . حس می کنم نهایت تلاش ذهن چاق بود . ولی من راهم و انتخاب کردم و قاطعانه روی روشی که یاد گرفتم می مونم . چون سیر بودم و نخوردم و هیچ بهانه برای خوردن رو هم قبول نکردم . 

      اینم از تجربه امروز من که میدونم نتایج خوبی برام خواهد داشت و مامانم خودش تغییر رویه خواهد داد. 

        

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 25 از 5 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار صبا
      1401/01/18 06:55
      مدت عضویت: 1327 روز
      امتیاز کاربر: 12736 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 570 کلمه

      سلام

      من هر روز دارم ذهنم رو بر اساس چیزایی که تا الان در چالش یاد گرفتم برنامه ریزی میکنم . خیلی اتفاقای خوبی میوفته و وقتی داشتم متن اول فایل رو میخوندم دیدم که من الان دارم مراحل رو درست طی میکنم یعنی الان بعد از اون مدتی که ذهنم پر از افکار چاقی و تنفر از خود بود تازه روند چاقتر شدنم متوقف شده و دیگه احساس نمیکنم که غذاها منو چاق میکنن و بعد از هر وعده ی غذایی به خودم نمیگم اینبارم یه قدم به سمت چاقی برداشتی و خلاصه این فکرا به هیچ عنوان توی سرم نیستن ، بعضی وقتا میان ولی من باهاشون به خوبی رفتار میکنم و بهشون میگم خوبه که اومدین چون ذهنم تنوعو دوست داره و اشکال نداره اگه این افکار و رفتار ها گاهی در من بروز کنه تازه خیلیم رفتار های لذت بخشی بودن مثلا الان وقتی انتخاب هام برای خوردن زیاد میشه به خودم میگم به به به چقدر کیف داد ، اینکه تا دلت میخواد بخوری خیلی لذت بزرگیه و من عاشقشم و اگه ازش خسته نشده بودم قطعا ادامش مشدادم چون چرا باید چیزی که بهم احساس خوب میده رو انجام ندم اما ازونجایی که تکراری شده بود دلم میخواد یه مدت به شکلای مختلف رفتار کنم و همش اون صبای قدیمی نباشم ، دارم توش یه خط های ریز ایجاد میکنم . مثه وقتی که من یه فیلم شاهکارو حاضرم نهایتا دوبار ببینمش هر چقدرم فیلم برداریش خوب باشه ، بازیگراش خوب بازی کرده باشن ، داستانشو دوست داشته باشم ولی انقدر حوصلم سر میره اگه بخوام چند بار ببینمش که دیگه از دیدنش فیلم احساس تنفر پیدا میکنم این عادت زیاد تر از حدم خوردنم مثه اون فیلمه شاهکاره ولی من دلم نمیخواد بار ها و بار ها انجامش بدم و میخوام رفتارا و احساسای دیگه رو تجربه کنم. اما اینکه گاهی وقتا رفتارای قدیمی که دوستامن میان سراغم مثل دیروز که مامانم یه نوع حلوای خوشمزه درست کرده بود و مزه ی رنگینک میداد و من عاشققققق رنگینک و مزشم و همش دوست قدیمیم میگفت کلی ازش بخور تا تهشو بخور و من گوشه ی ذهنم میترسیدم که نکنه بر گردم به دوران بدی که همش پرخوری میکردم و همه چیزو تموم میکردم وای خدا حالا چیکار کنم؟ و بعد یه لحظه آروم شدم و به خودم گفتم حالا مگه چی میشه اگه برگردی یه سر به دوستات بزنی اتفاقا خیلی هم خوشحال کنندست و تو نمیخوای دوستاتو ترک کنی ، فقط وقتی دوستات اومدن سراغت کافیه یه کار آسون انجام بدی و به جای اینکه مثه هر بار اون لباس صورتیه رو بپوشی یه لباس صورتیه خط دار بپوشی و بعدش آروم شدم چون با خودم به صلح رسیدم و دیگه به خودم نگفتم که تو بدی ، رفتارات ، اشتباهه خودت اشتباهی و… بعد که حلوا آماده شد و مامانم برام اورد یه تیکه ازش خوردم و دیگه دلم نمیخواست بخورم و من خلی برام جای تعجب داشت و خودمو تحسین کردم و تصمیم گرفتم از این به بعد از قبل به خودم نگم رفتار قبلی ممکنه بر گرده و… چون من اختیار دارم و هر بار میتونم یه تغییر کوچولوووو توش ایجاد کنم و قرار نیست کسی کمتر بخوره این لفظ کلا اشتباهه و من هر وقت تو گفتی هر چقدر تو گفتی و هر چی تو گفتی میخورم بدن عزیز من

      و طبق گفته های این جلسه هر بار فقط قبل غذا به خودم میگم که سیرم به همین آسونی 

      ممنونم 

      خدایا شکرت

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار Laleh
      1401/01/17 07:33
      مدت عضویت: 1371 روز
      امتیاز کاربر: 18502 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 818 کلمه

      فایل ” ترکیب احساس با رفتارجدید (قسمت هفتم ):”

      لطفاً بیایید با هم جمله استاد را که در ابتدای فایل نوشته اند، اینجا با هم با دقت تمام، یکبار دیگر بخوانیم:

      “سختی ماجرا ی چاقی ما این است که، تغییرات چاقی ما مثل تنگ شدن لباسهای ما، تغییر جسم ما و یا شنيدن حرفهای اطرافیان درباره چاق شدن ما به صورت ناآگاهانه در ما شروع شد.ما هر روز یک قدم در ان مسیر حرکت کردیم و چون برای ماقابل توجه و شناسایی نبود تا زمانیکه نتیجه ان – مثل عدم توانایی پوشیدن لباسهایمان ،  دیدن و احساس کردن چاقی و اضافه وزن در جسممان و واضح شنیدن حرفهای اطرافیان دربار ه چاقی مان- را تجربه کردیم. “

      حالا متن بالا را بار دیگر، برای لاغری با ذهن با هم میخوانیم و با هم مرور میکنیم، منتهی این دفعه با اشتیاق و خوشحالی زیاد، این کار را انجام میدهیم.

      تمامی فعلهای جمله ها را هم به زمان مضارع یا حال مینویسیم، چون ما در همین زمان زندگی میکنیم و دیگر در گذشته به سر نمیبریم.میخواهیم در صندوقچه گذشته، را ببندیم.

      ما میخواهیم زندگی امروز خودمون را با “ انتخاب جدیدی” رنگ امیزی کنیم.  چون شما هم مثل من، از هوش بالایی برخوردارید ، من فقط برای نمونه این متن را اینجا مینویسم. 

      مطمئن هستم که شما دوست خوبم، میتوانید بهتر بنویسید.دلیل اصرار من برای به اشتراک گذاشتن این تمرین، این است که من از شهریور ماه سال 1399 در این سایت ساکن شده ام و هر چه بیشتر فایل تهیه میکنم و دوره های بیشتری را در کنار استاد مهربان و قدر شناس و هم مسیران فوق العاده مصمم خود، میگذرانم؛ دارم بیشتر به لاغری مورد نظرم نزدیکتر میشوم.

      الان دوست دارم برای کسانیکه اینجا مطلب مرا ميخوانند، یک اطمينان خاطری را با نوشته خودم برايشان به وجود بیاورم:

      “اسانی ماجرا ی لاغری با ذهن ما اینگونه است که تغییرات لاغری ما، مثل گشاد شدن لباسهای ما، تغییرلاغر شدن جسم ما و یا شنيدن حرفهای اطرافیان درباره لاغر شدن ما به صورت ناآگاهانه در ما شروع می شود. ما هر روز یک قدم و یک گام ویا یک فایل در مسیر لاغری برمیداریم و در ان راستا حرکت میکنیم و چون برای ماقابل توجه و شناسایی نیست، خیلی به کندی و ارامی و بدون کوچکترین عجله ای  نتیجه ان -مثل توانایی دوباره پوشیدن لباسهای قدیمی داخل کمد مان ،  دیدن و احساس کردن لاغری و از دست دادن اضافه وزن در جسممان و واضح شنیدن حرفهای اطرافیان دربار ه لاغری مان- را تجربه میکنیم. بعلاوه، در این راه همه چیز ابتدا از روح و ذهن ما اغاز میشود. معیار ما احساس ماست و ما در ابتدا حال و روحیه بهتری پیدا میکنیم. افکار ورفتار ما تغییر میکند.احساس زیبایی میکنیم. بابت تغییرات کوچک خود، خوشحال و سپاسگزار میشویم. خدا را در هر لحظه در کنار خود حس میکنیم. با همسر و فرزند و یا فرزندمان؛ صبورتر ، خوش اخلاقتر و مهربانتر برخورد میکنیم. تكرار ان همه تغییرات کوچک، ما را در انتهای مسیر به نتیجه بزرگ لاغر شدن میرساند.جسم ما درست مانند ساختمان کاملی، میشود که در روز اول از گذاشتن یک اجر روی زمینی که بهای ان را پراخته ایم، اغاز به کار کرد و ما الان کلید طلایی خانه و ساختمان و ملک مختص خودمون را، دارا هستیم. ما برای گذاشتن هر یک اجردر این خانه، که الان صاحب ان هستیم ، مطلب اموختیم و فکر کردیم و نوشتیم. این عادت هر روز،  اشتیاق ما را برای ساختن خانه، نه تنها کم نکرد بلکه زیادتر، هم کرد. به قول سعدی : ‘رهرو ان نیست که گه تند و گهی خسته رود…رهرو انست که اهسته و پیوسته رود’… “

      این فقط گوشه ای از تجربه من از هزاران هزار تجربه زیبایی، هست که در هزاران البوم عکس هم نمیتوان ان همه زیبایی را جا داد؛ چون این همه زیبایی فوق العاده،  قابل چاپ با یک دستگاه چاپ نیست، بلکه فراتر از انتظار درک ذهن و فکر ماست.  

      من در تمرین اول، تصميم گرفتم که “…من از خوردن کیک، خرما، بیسکویت، دونات و شیرینی سیر هستم. موقع خوردن چای ، فقط یک برش از کیک و یایک عدد خرما و یا یک عدد بیسکویت و یایک برش دونات donut یا یک عدد شیرینی بخورم.میخواهم به مرور عدد یک را به نصف و یک سوم و یک دهم وتا پایان دوره عددرا به هیچی برسانم. “

      من در تمرین ششم، تصمیم گرفتم که رفتار جدید زیر را برای ایجاد تنوع در عادت قبلی ام، جایگزین کنم:

      ” من از دیدن و تماشا ی فيلم و سریال سیر هستم. من از امروز روزانه، یکساعت از زمان دیدن و تماشای فیلم و سریال را ، به انجام تمرینها و فایلها در سایت اختصاص میدهم و از زندگیم لذت بیشتری میبرم؛ چون این رفتار جدید، مرا به هدف متناسب شدنم؛ نزدیکتر میکند و همچنان برایم، مانند تماشا ی فیلم؛ لذت بخش است و حتی بیشتر مرا، به هیجان میاورد .میخواهم به مرور عدد یک ساعت را به دو ساعت و سه ساعت و تا پایان دوره به چهار ساعت برسانم. “

      باز هم سپاسگزارم استاد مهربانم. 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 10 از 2 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فروغ ریاحی
      1400/12/28 16:46
      مدت عضویت: 1655 روز
      امتیاز کاربر: 28171 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,083 کلمه

      به نام خدای مهربان 

      سلام بر استاد عطار روشن گرامی  و دوستان پر انگیزه ام .

      من تا به اینجای چالش به خوبی تونستم در عادتم یه راه ایجاد کنم که این برای من کم چیزی نیست و بسیار ارزشمند هست  و یا حتی با تکرار عادت انتخاب شده ام (که می‌خوام کمرنگ بشه ) دیگه حالم بد نمیشه و یا اگر هم بخواد حالم بد بشه با به یاد آوردن آموزشها سعی میکنم حالم رو سریع تغییر بدم و بگم خب  از این عادت که در من لذت آنی  ایجاد می‌کنه دیگه متنفر نیستم چون بهم که بد  نمی‌گذره و سریع شروع به خوب شدن حالم میکنم و اما جا داره بگم ذهنم به خوبی داره برای تناسب اندام ایده الم برنامه ریزی میشه چون من دیروز در یک مهمانی با پذیرایی مفصل و شام مفصل و بعد از  شام یک  تولد با کیک مفصل  و … بودم اما من بدون ذره ای فکر کردن اتوماتیک عالی رفتار میکردم مثلا روی سفره غذای دلخواهم رو انتخاب کردم و به اندازه نیازم خوردم و از دو مدل دیگه فقط یک  قاشق تست کردم و هیچ نوشیدنی هم که علاقه نداشتم و طبق معمول  نخوردم و بعد ازاون برای صرف  چای  باز هم از  انواع شیرینی تر و کاکا ییو و شکلات من فقط با چنگال به نصفه ازبک عدد شیرینی تر خوردم و ما بقیش در بشقابم موند و اتفاقا یک عدد کاکاییو بردم که اصلا بازش نکردم و تا عصر نسکافه بود یه ذره خوردم بازم دیدم انگار میلم نمیشه اصلا نخوردم  میوه بود و اما من فقط به نصفه موز خوردم و بقیه اش در بشقاب موند ویا کیک تولد بود و….. اما من لب به  کیکم نزدم و یا شب دوباره شام بود و اطرافیانم  مشغول خوردن شام شدن اما  من نخوردم  چون واقعا جسمم نیاز نداشت و خلاصه در کل بسیار بسیار خوب رفتار کردم که این رو مدیون آموزشهای سایت هستم .

      هر فکری که در ما احساس به وجود میاره در ذهن ما ذخیره شده .

      افرادی که چاقی دارند رفتارهایی دارند که خودشون هم اذیت هستن و دوستشون ندارند اما در اونها  تکرار میشه و با هر بار تکرار اونها ناراحت میشن و با ناراحتی اونها این رفتار بیشتر تکرار میشه و ترک اون عادت براشون سخت میشه 

      پس اگر قصد ترک عادتی رو داری باید با اون عادت  در صلح باشی و از اون متنفر نباشی  چونکه رفتارهای ما با احساس ما در ارتباط  هستند .

      و اینکه من نباید به‌دنبال واژه ی کمتر خوردن باشم چون همین تکرار این کلمه ما روحریص  میکنه و ما بیشتر میخوریم در حالیکه تصمیم گرفتیم کمتر بخوریم چون کار خوردن در ذهن ما تعریفی داره که ما رو وادار به خوردن بیشتر می‌کنه پس ما ازاین اصطلاح نباید استفاده کنیم 

      چون من خودم از گفتن این اصطلاح دقیقا همچین  تجربه هایی زیاد داشتم و دارم شاید مشخصه ذهن من سریع حس قحطی و کمبود وخطر می‌کنه و من رو وادار به انحام رفتارهای نادرست می‌کنه ولی یاد گرفتم همیشه به اون ذهنم احساس  آرامش بدم که همه چیز به مقدار زیاد در اطراف من هست و من هر وقت دلم خواست میتونم بخورم تا بهتر رفتار کنه .

      پس من  در این چالش یاد گرفتم و به ذهنم میگم علاوه بر سیری  تو میتونی چند لقمه ی اضافی بخوری ولی کوچیکتر از معمول باید برداری و حتما تو بشقاب یه لقمه رو بزار باشه تا احساس توانایی کنی  من باید علاوه بر این حرفها و تصمیم جدیدم که یک راه به عادتم اضافه کردم باید   به جای اینکه بگم می‌خوام کمتر بخورم باید بگم  من الان سیر هستم و این کلمه خیلی مهم هست که من از اون به عنوان یه واکنش رفتاری استفاده کنم که من سیر هستم  پس در موقع انجام عادتم به خودم میگم من می‌خوام دیگه تو رو حذف کنم و یا کمتر بخورم به جاش بگم من سیر هستم و دیگه اضافه بر نیازم  مصرف نکنم  پس من باید در انجام عادتم بارها بگم من سیر هستم  و من میل ندارم و اضافه بر نیازم نخورم حتی در هنگام تعارفات بقیه در مهمانی وقتی سیر هستم باید نخورم و به خودم بگم من سیر هستم در حالی که قبلاً وقتی  در مهمانی و رستوران و دورهمی و  جایی میرفتم محال بود همچین حرفی بزنم و فکر میکردم  فقط یه  ام شبه و دیگه تکرار نمیشه و من هر آنچه اونجا میبینم  باید بخورم و …..

      پس من خالا که فکر میکنم میبینم   بارها دیشب که در مهمانی بودم اتوماتیک  این تمرین رو انجام دادم یعنی به صورت خودکار انجام میدادم وقتی سیر بودم هیچ چیز حتی چایی هم نتونستم بخورم و اصلا هیچ چیز  بر نمی‌داشتم و یا اگر بر اثر عادت  برمیداشتم  اما با توجه کردن به نیاز جسمم داخل بشقاب میماند و نمی‌خوردم  و خیلی راحت از اون می‌گذشتم .

      من تصمیمی به خوردن ندارم 

      من نیازی به خوردن ندارم 

      من میل به خوردن ندارم 

      من سیر هستم 

      اینها عباراتی هستن که باید در موقع مواجه شدن با مواد غذایی وقتی که سیر هستم  از اونها  استفاده کنم و اونها باید یک واکنش جدید  در مقابل پارامترهای بیرونی که ممکنه ما رو تحریک به خوردن بکنند باشه  پس من باید این عبارت رو بارها در مغزم تکرار کنم  تا ملکه ی ذهن من بشه مثل دختر متناسب من که بارها با انواع مواد غذایی مواجه میشه ولی  وقتی سیر هست خیلی راحت میگه من سیر هستم و نمیخوره و در مهمانی دیشب و یا تولد حتی خیلی از مواد خوراکی رو ندیده بود و اصلا نمیدونست روی سفره بودن و یا روی میز بودن و با حرفه‌ای‌های بقیه  و یا با دیدن عکسها و یا اینکه میزبان ازش  پرسید از فلان چیز خوردی  ؟؟متوجه شده آهان اونم بوده من دقت نکردم و یا اگر کلی چیز باشه فقط غذای مورد علاقش رو میخوره و به دنبال تست کردن هیچ طعمی نمیره در حالی که من هنوزم گاهی اوقات دوست دارم   تمام مواد غذایی روی سفره رو تست کنم اگر شده یه نوک قاشق  پس این فرق  ذهن متناسب وذهن چاق هست  و من باید در مواقعی که سیرم ولی با مواد غذایی رو به رو میشم درست و عالی رفتار کنم و چیزی علاوه بر نیازم برندارم و به خودم بگم من سیر هستم  تابه صورت فرمول جدید در ذهن من ثبت بشه .

      پس من قول میدم هر وقت خواستم اضافه بر نیازم مواد غذایی بردارم به خودم بگم من سیر هستم و نیاز به اون ندارم و به زور چیزی وارد جسمم نکنم و بگم چون زیاد در اطراف من مواد غذایی هست من نمی‌خورم تا گرسنه بشم و هر وقت نیاز داشتم به راحتی از اون بردارم و بخورم .

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 4 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار saberizahra80
      1400/07/24 09:25
      مدت عضویت: 1606 روز
      امتیاز کاربر: 3426 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 740 کلمه

      سلام🙂

      دریافت احساس سیری یه مسئله است

      و گفتم جمله میل ندارم یا سیرم هم مسئله دیگه ای هست که همه افراد چاق باهاش درگیرن

      یعنی خود اینکه درک کنیم کی سیر میشیم و پیغام سیری رو درک کنیم خودش یه چالشه برای افراد چاق درحالیکه افراد لاغر خیلی راحت اونو دریافت میکنن

      ما چون در دریافت این پیام مشکل داریم یا تا ته غذامون رو میخوریم یا بدتر از اون اونقدری میخوریم که به خاطر درد شکم و ناتوانی در فرو بردن غذا دست از خوردن میکشیم یعنی باز هم میل داریم و دلمون میخواد بیشتر بخوریم ولی دیگه معده مون ظرفیتش رو نداره و به ناچار از خوردن دست برمیداریم و بدتر از اون اون احساس عذاب وجدان بعد از زیاد خوردن هست که میدونیم زیاد خوردیم و الان دچار حس بد بعد از خوردن شدیم در واقع این مطلب مکمل فایل قبلی هست که به خاطر تنوع طلبی زیاد قدرت رو از خودمون میگیریم و میدیم به مواد غذایی که برای ما تعیین کنن چه مقدار و کدومها رو استفاده کنیم در حالیکه یاد گرفتیم که قدرت دست ما باشه برای انتخاب هم نوع و هم مقدار خوردن…چیزی که از اول خدا در ما قرار داده و میبینیم که نوزادان به محض گرسنگی گریه میکنن و طلب شیر میکنن به محض سیری هم دیگه نمیخورن همون شیر مادر که اینقدر بهش تمایل دارن رو به راحتی دیگه نمیخورن…و این انتخاب و درک پیغام سیری از ابتدای تولد در نوزاد قرار داده شده ولی باز هم با دستکاری والدین و اطرافیان اونم به خاطر باورهای اشتباهشون یا دلسوزیهای بیجا همین درک پیغام سیری هم مختل میشه و بچه ها به مرور غذای بیشتری رو درخواست میدن وهمینه که اینقدر چاقی درسنین کودکی شایع شده…

      خود تمریناتی که داده میشه برای اینکه درک کنیم سیر شدیم و همون موقع از خوردن دست بکشیم خیلی کمک میکنه به اینکه این قدرت رو باز به دست بگیریم و با وجودیکه غذایی که سر سفره هست خیلی باب میلمونه و هنوز هم از اون غذا در بشقابمون مونده دیگه نخوریم واین انتخابمونه بدون هیچ زور و جبری یا بدون هیچ حرص و ولعی ….به راحتی با درک سیری دیگه نمیخوریم و این خیلی احساس قدرتمندی میده…

      قبلا در یکی از فایلها شما تمرین داده بودین که اگه میل ندارین یا سیر هستین از این جمله جادویی میل ندارم استفاده کنین و خودتون انتخاب کنین که تصمیم به خوردن ندارین که همونم خیلی عالیه و قدرت رو به ما برمیگردونه…

      در این فایل تمرین اینه که در عین اینکه درک کرده ایم سیریم از این جمله استفاده کنیم 

      یعنی فقط تکرار جمله میل ندارم به زبان نیست

      بلکه درک احساس سیری است در کنار گفتن این جمله

      خیلی جالبه من اینو مدتهاست انجام میدم و سیر که باشم معمولا چیزی نمیخورم مثل همین دیشب که چون عصرا آجیل و انار و…مصرف کرده بودیم اصلا گرسنه نبودم و شام نخوردم…با اینکه تا ساعت ۱۲ هم بیدار بودم ولی گرسنه نشوم که بخوام شام بخورم البته که هنوزم با وجود سیری گاهی وقتها میخورم ولی نسبت به قبل خیلی کمتر شده و مدتهاست فشار شکم رو تجربه نکردم و همین قدمهای کوچیک در احساس و افکار و رفتار ما است که در نهایت نتیجه رو رقم میزنه…

      واقعا چقدر نوشته های فایل برای من به موقع بود با وجودیکه هر روز سعی میکنم فایلم رو گوش بدم و در این فضا بمونم باز هم زمانهایی میشه که افکارم منو نا امید میکنن و یا میگن که فرقی نکردی اینهمه فایل گوش دادی چه فایده که درکت از فایلها بالا رفته و مدال فنی میگیری لاغر که نشدی بعد از نزدیک به ۲ سال…. یا اینکه اینقدر سرعتت کنده که اصلا به چشم نمیاد…و نوشته های این فایل که درباره عجله کردن بود و برداشتن همین قدمهای کوچیک که منجر به تغییرات بزرگ میشن دوباره حال و احساسم رو عوض کرد و با احساس بهتری و با اطمینان بیشتری تمرینم رو انجام دادم

      واقعا که این ذهن ما همیشه در حال نا امید کردن ما است و تا موقعی که نتیجه نگرفتیم درحال انرژی منفی دادنه که فایده نداره ….کو نتیجه….چی تغییر کرده اینهمه فایل گوش دادی…..

      نتیجه هم که میگیری باز میگه اینکه چیزی نیست بقیه رو ببین هیچ کاری هم نمیکنن اینهمه هم فایل گوش نمیکنن و وقت نمیذارن باز هم از تو جلوترن یا حداقل عقب تر نیستن….و نتیجه مون رو هم بی ارزش و کم اهمیت جلوه میده…

      وتنها راهش اینه که با وجود تمام این نجواها باز هم ادامه بدیم چون راه صحیح رو پیدا کردیم و هر روز کافیه که یه قدم کوچیک برداریم👌

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم