0

تصویر ذهنی چاق (قسمت هشتم)

تصویر ذهنی چاق ادامه مسیر لاغری
اندازه متن

مغز انسان تمام اطلاعات دریافتی را به صورت تصویر ذهنی ذخیره می‌کند.

تصویر ذهنی بر اساس اطلاعاتی که از پیرامون خود دریافت می‌کنیم در ذهن ما شکل می‌گیرد و آینده زندگی ما را تعیین می‌کند.

در واقع انتظاری که از زندگی کردن داریم یا پیش بینی که برای آینده خود می‌کنیم بر اساس تصاویر ذهنی است که در جنبه‌های مختلف زندگی در ما ایجاد شده است.

تاثیر تصویر ذهنی

 ذخیره اطلاعات در مغز به صورت تصویری است.

شاید این تجربه را داشته باشید که چهره فردی برای شما آشنا باشد اما نام او را به خاطر نیاورید. یا در مکانی قرار بگیرید و با خود فکر کنید قبلا اینجا بوده‌اید اما زمان و چگونگی آن را به خاطر نیاورید.

حتی ممکن است در بیان خاطرات خود از آخرین سفری که رفته‌اید خیلی خوب ویژگی‌های آن منطقه را بیان کنید اما اسامی‌شهر ها یا مناطقی که بازدید کرده‌اید را به خوبی به خاطر نداشته باشید.

شاید برای شما پیش آمده باشد که خواندن یک رمان را شروع کرده باشید و ساعت ها بدون خستگی مشغول مطالعه آن بوده‌اید. بدون تردید نویسنده آن رمان در تصویر سازی ذهنی مهارت زیادی داشته است که به سادگی شما را غرق داستان موردنظر کرده است.

این مثال ها و مثال‌های متعدد دیگری که حتما با خواندن این مواد در ذهن شما مرور می شود اثبات می‌کند که مغز ما به صورت تصویری اطلاعات را ذخیره می‌کند و صحبت کردن درباره خاطرات بر اساس تصویر ذهنی برای ما کار ساده و لذت بخشی است.

 تصاویر ذهنی چگونه ایجاد می‌شوند

داده‌هایی که از محیط پیرامون خود در جنبه‌های مختلف زندگی دریافت می‌کنیم در ذهن ما تحلیل و پردازش می‌شوند و در نهایت به تصویر ذهنی ما تبدیل می‌شوند.

اگر شما اطلاعاتی درباره نبودن شغل مناسب یا سخت بودن پیدا کردن کار و یا نیاز به داشتن پارتی برای به دست آوردن شغل مناسب دریافت کرده باشید و برای مدت طولانی این اطلاعات در ذهن شما تکرار شده باشند در نهایت در موضوع داشتن شغل مناسب تصویر ذهنی شما شکل میگیرد که توصیف کننده شرایط نامساعد کار می‌باشد.

در این صورت انتظار شما برای داشتن شغل مناسب تغییر می‌کند و منتظر روبرو شدن با شرایطی خواهید شد که کار مناسب پیدا نمی‌کنید یا باید برای داشتن شغل مناسب حتما پارتی داشته باشید.

به این ترتیب زندگی به شما اثبات خواهد کرد که کار پیدا کردن سخت و غیرممکن است.

چرا؟

چون کار جهان همسو کردن اتفاقات زندگی هر انسانی با تصویر ذهنی آن فرد در جنبه‌های مختلف زندگی است.

 نقش تصویر ذهنی در چاق شدن

اطلاعات درباره چاق شدن از طریق مختلف وارد ذهن شما می‌شود. برخی از آنها را با هم مرور می‌کنیم.

  • اطلاعاتی که درباره مزایای چاق شدن دریافت کرده‌اید.

انسان‌های چاق قدرت بیشتری دارند، افراد چاق سالم تر هستند، وقتی چاق بشی بیشتر مورد توجه دیگران قرار می‌گیری.

  • اطلاعاتی که درباره ارثی بودن چاقی دریافت کرده‌اید.

چاقی در خانواده ما ارثی است. وضعیت جسمی‌شما شبیه فلانی است که چاق است.

  • اطلاعاتی که درباره ارتباط چاقی با نحوه زندگی خود دریافت کرده ایم.

چاقی تو بخاطر کم تحرکیه، چاقی تو بخاطر خوابیدن زیاده،‌ چاقی تو بخاطر سریع غذا خوردنه،  چاقی تو بخاطر مزاج سرد داشتنه

  • اطلاعاتی که درباره طبیعی بودن چاقی به هر دلیلی دریافت کرده ایم.

چاق شدن بخاطر کار پشت میز داشتن، چاق شدن بخاطر ورزش نکردن، چاق شدن بخاطر فلان بیماری،‌ چاق شدن به دلیل مصرف فلان دارو، چاق شد به دلیل بالارفتن سن، چاق شدن بخاطر بارداری در خانم ها و …

هر گونه آگاهی و اطلاعاتی که درباره مزایا یا معایب چاقی دریافت می‌کنیم در ذهن ما پردازش شده و در نهایت به صورت تصویر ذهنی چاق در مغز ما ذخیره می‌شود.

مغز بر اساس تصویر ذهنی ایجاد شده الگوهای رفتاری جدید را ایجاد می‌کند که نتیجه تکرار الگوهای جدید تغییر کردن جسم از وضعیت فعلی به وضعیت مطابق با تصویر ذهنی جدید است.

فردی که اضافه وزن ندارد و به طریق گوناگون اطلاعات مختلف درباره چاقی دریافت می‌کند پس از مدتی آن اطلاعات به تصویر ذهنی چاق در مغز فرد تبدیل می‌شوند.

مغز بر اساس تصویر ذهنی جدید ایجاد شده،‌ فرمول‌های جدید ایجاد می‌کند و از طریق ایجاد میل به عمل کردن بر اساس فرمول‌های جدید به مرور وضعیت جسمی‌فرد از حالت متناسب خارج شده و به حالت چاق تبدیل می‌شود.

فردی که چاق است و به طریق گوناگون اطلاعات درباره ترس از چاقی بیشتر و مشکلات چاقی دریافت می‌کند پس از مدتی آن اطلاعات به تصویر ذهنی چاق تر از قبل در مغز فرد تبدیل می‌شوند.

مغز بر اساس تصویر ذهنی چاق‌تر ایجاد شده اقدام به ایجاد فرمول‌های جدید رفتاری می‌کند و در فرد میل به عمل کردن بر اساس فرمول‌های جدید ایجاد می‌کند و سپس فرد با تکرار عمل بر اساس فرمول‌های جدید به وضعیت چاق‌تر جسمی‌ می‌رسد.

این توضیح مختصری از چگونگی ایجاد تصویر ذهنی و تاثیر آن بر تغییر رفتار و در نهایت تغییر وضعیت جسمی‌فرد است.

چرا لاغر نمی شم؟

 چرا با روش‌های لاغری نمی‌توان لاغر شد

همانگونه که توضیح داده شد چاقی نتیجه تغییر افکار و رفتار فرد است.

نقطه آغاز تغییر افکار و رفتار ما مغز می‌باشد و مغز اطلاعات خود را از طریق حواس پنجگانه دریافت می‌کند.

نحوه عملکرد مغز به این شکل است:

  • اطلاعات در موضوعات مختلف را دریافت می‌کند.
  • اطلاعات پردازش شده و تصویر ذهنی ایجاد می‌شود.
  • بر اساس تصویر ذهنی فرمول‌های رفتاری ایجاد می‌شود.
  • میل و رغبت در فرد برای عمل کردن به فرمول‌های جدید شکل می‌گیرد.
  • وضعیت زندگی فرد به مرور با عمل کردن بر اساس فرمول‌های جدید تغییر می‌کند.

 هر زمان که ما برای لاغر شدن از هر روشی اقدام کرده‌ایم در حال طی مسیر بر خلاف جهت عملکرد مغز بوده‌ایم.

ما با استفاده از روش‌های مختلف مانند رژیم غذایی، ورزش کردن،‌ مصرف دارو و … سعی کرده ایم رفتار خود را تغییر دهیم.

  • با رژیم گرفتن سعی کرده ایم پرخوری‌های خود را مهار کنیم.
  • با ورزش کردن سعی کرده ایم سوخت و ساز بدن را افزایش داده و میزان چربی ها را کاهش دهیم.
  • با مصرف دارو یا حتی عمل جرحی سعی کرده ایم تغییر در نحوه عملکرد جسم خود ایجاد کنیم.
  • با این روشها سعی در تغییر عمل کرد خودمان داشته ایم که در تشریح عملکرد مغز در رتبه آخر قرار داد.

درواقع ما با استفاده از روش‌های مختلف سعی کرده‌ایم اطلاعات مورد نیاز برای لاغر شدن را به صورت معکوس به مغز خود منتقل کنیم و تلاش کرده‌ایم که با تحت فشار قرار دادن جسم باعث تغییر وضعیت از حالت چاق به لاغر شویم.

و این در حالی است که جسم ما دستورات را از مغز دریافت می‌کند نه از سایر عوامل بیرونی.

به عنوان مثال زمانی که شما فعالیت بیشتری دارید،‌ به دلیل بالارفتن فعالیت عضلانی، حرارت جسمی‌شما افزایش پیدا می‌کند و مغز برای جلوگیری از افزایش بیشتر دمای جسم دستور عرق کردن را صادر می‌کند و با مرطوب کردن سطح بدن حرارت جسم را کاهش می‌دهد.

این فرایند کاملا درونی است اما تصور ما این است که بخاطر افزایش فعالیت بدنی یا ورزش کردن ما سوخت و ساز بدن را افزایش داده ایم بنابراین تلاش می‌کنیم با عرق کردن بیشتر لاغر شویم و این تلاشی بی هوده است.

 تغییر کردن چگونه است

برا ایجاد تغییر در هر جنبه از زندگی باید از دادن آگاهی جدید به مغز شروع کنیم. آگاهی که منطبق با تغییری که می‌خواهیم ایجاد کنیم باشد.

استمرار در دادن اگاهی جدید باعث پردازش آن و ایجاد تصویر ذهنی جدید در مغز می‌شود. و مغز بر اساس تصاویر ایجاد شده فرمول‌های جدید ایجاد می‌کند و در نهایت میل و تمایل در ما برای عمل کردن بر اساس فرمول‌های جدید را ایجاد می‌کند.

مهمترین موضوع که سبب چاق شدن یا لاغر شدن ما می شود تصویر ذهنی است که درخود ذخیره کرده ایم.

این تصاویر به صورت ناخودآگاه در ذهن ما ثبت شده است و تکرار این تصاویر سبب پررنگ شدن آنها در ذهن ما می‌شود و تصاویر پررنگ شده بعنوان الگوی صدور فرمان های مغزی قرار می‌گیرد.

اگر رویای لاغری دارید باید ابتدا تلاش فیزیکی برای لاغر شدن را متوقف کنید.

سپس آگاهی جدید همسو با لاغر شدن را به ذهن خود بدهید.

لاغری با ذهن بدون ارائه برنامه های غذایی، ورزشی یا دارویی اجرا می شود.

در این روش ابتدا فرمول های اشتباه که سبب چاق شدن ما شده است را شناسایی می کنیم و سپس فرمول های متناسب کننده را جایگزین آنها می کنیم.

تغییر فرمول های ذهنی

تغییر فرمول های ذهنی سبب تغییر رفتارهای غذایی روزمره ما می شود و در نهایت جسم ما نیز تغییر می کند.

بنابراین خیلی مهم است که فایل های آموزشی تکرار شوند تا اطلاعات صحیح درباره لاغری را بارها بشنوید و به آن فکر کنید و سعی کنید به نکته های مطرح شده عمل کنید.

محتوای سایت تناسب فکری به شما کمک می‌کند تا آگاهی مناسب برای متناسب شدن را به ذهن خود انتقال دهید.

در انتقال آگاهی جدید استمرار داشته باشید تا تصمیم جدید شما برای تغییر کردن بعنوان دستور کار جدید ذهن شما تعیین گردد.

در این صورت آگاهی جدید به ذهن ناخودآگاه منتقل می‌شود و سبب ایجاد تصویر ذهنی لاغری در شما می‌شود.

مغز شما بر اساس تصویر ذهنی جدید ایجاد شده اقدام به ایجاد فرمول‌های جدید رفتاری می‌کند.

سپس در شما میل و رغبت برای عملکردن بر اساس فرمول‌های جدید را ایجاد می‌کند.

به طور ناخودآگاه و خیلی آسان شما قادر خواهید بود رفتارهای قبلی (پرخوری و … )که بر اساس فرمول‌های چاق کننده و تصویر ذهنی چاق بودند را تکرار نکنید.

تکرار نکردن رفتارهای قبلی نقطه شروع شکل گیری رفتارهای جدید شما هستند.

به اندازه ای که شما رفتارهای قبلی را تکرار نکنید در تثبیت رفتار جدید در خود موفق عمل کرده‌اید.

طولی نخواهد کشید که رفتارها و واکنش‌های رفتاری شما در جهت متناسب شدن تغییر می‌کند و استمرار این روند باعث تغییر وضعیت جسمانی شما خواهد شد.

این طریق صحیح تغییر کردن (لاغر شدن) بر اساس طریق صحیح عملکرد ذهن است که به طور مفصل و واضح در دوره‌ ورود به سرزمین لاغرها به آن پرداخته شده است.

تاثیر مغز بر چاقی

تاثیر تصاویر ذهنی بر چاق شدن

افراد چاق به این دلیل چاق شده اند که قبل از اینکه چاق شوند تصویر ذهنی چاقی از خود در ذهنشان ایحاد شده است.

تکرار تصویرسازی چاقی سبب الگو شدن آن برای عملکرد مغز می شود و فرمان های صادر شده از سوی مغز ما در راستای چاق شدن بوده است و تکرار این فرمان ها در نهایت سبب چاق شدن فرد می شود.

برای لاغر شدن از طریق ذهن باید تصویر ذهنی خود را از حالت چاق به حالت متناسب تغییر دهیم.

استمرار در تصویرسازی متناسب شدن مغز ما فرمان های متفاوتی نسبت به قبل صادر می‌کند و واکنش های ما به مواد غذایی تغییر می‌کند و در نهایت جسم ما نیز تحت تاثیر قرار گرفته و متناسب شدن شروع می‌شود.

توجه به توضیحات فایل فوق العاده این جلسه به شما کمک می‌کند تا آگاهی کاملی در رابطه با تصویر ذهنی و تاثیر آنها در چاقی کسب کنید و همچنین چگونه تغییر دادن تصویر ذهنی آموزش داده می شود و شما به راحتی با تکرار مواردی که گفته می شود ذهن خود را در مسیر متناسب شدن هدایت می کنید.

اطمینان دارم آگاهی این جلسه و جلسات قبل به شما کمک میکند تا اطلاعات جدید پیرامون متناسب شدن را به ذهن خود بدهید و با استمرار در این مسیر به راحتی آگاهی جدید به تصویر ذهنی لاغری تبدیل شده و در پی آن رفتارها و عادت‌های شما تغییر می‌کند و در نهایت جسم شما بر اساس عملکرد جدید شما تغییر خواهد کرد.

✍️ تمرین آموزشی 📖

مرحله اول:

تصاویر ذهنی بر اساس افکاری که در ذهن ما مرور می شوند ایجاد شده و انتظار چاق تر شدن را در ما بوجود می آورند.

افکار به وسیله شنیدن و گفتن در ذهن ایجاد می شوند.

زمانی که فردی درباره چاقی ما صحبت می کند افکار در ذهن ما شروع به ایجاد شدن و مرور شدن می کند و زمانی که ما در پاسخ به نصیحت یا توصیه یا صحبت دیگران واکنش داده و شروع به صحبت کردن درباره چاقی و گله و شکایت از لاغر نشدن می کنیم در حال تشدید افکار چاق کننده در ذهن هستیم.

بنابراین برای جلوگیری از ایجاد تصاویر ذهنی چاق تر در ذهنمان باید استفاده از ابزاری که باعث تقویت افکار چاق کننده در ذهن می شوند را متوقف کنیم.

  • از این لحظه تصمیم بگیرید هرگز درباره چاقی خود یا دیگران صحبت نکنید.

مسلط شدن بر گفتار نیاز به تمرین و استمرار دارد بنابراین هربار که شرایط صحبت کردن درباره چاقی فراهم بود و شما موفق به صحبت نکردن درباره چاقی شدید بعنوان تمرین در بخش نظرات این جلسه ثبت کنید که من امروز در فلان موقعیت توانستم درباره چاقی صحبت نکنم.

هرگونه صحبت کردن درباره چاقی، رژیم گرفتن، لاغر نشدن،‌ حسرت لاغری، روش های لاغری و … باید متوقف شود.

صحیت نکردن درباره چاقی

این تصویر را بخاطر بسپارید تا در زمانی که تحریک به صحبت کردن درباره چاقی شدید با بخاطر آوردن این شکلک متوجه شوید که وقت بستن زیپ دهان و صحبت نکردن درباره چاقی است.

مرحله دوم:

یکی دیگر از اقدامات موثر در ایجاد تصاویر چاقی ذهن تحقیق کردن درباره روش های لاغر شدن است.

هرچه شما بیشتر درباره روش های لاغری تحقیق کنید در همان زمان که در حال دریافت اطلاعات درباره لاغر شدن هستید احساس خوبی ندارید. احساس خوب نداشتن درباره لاغر شدن منجر به تقویت تصاویر ذهنی چاقی و تشدید انتظار چاقی خواهد شد.

تصور کنید درباره برنامه رژیمی لاغری در حال تحقیق و مطالعه هستید. هرچه بیشتر آگاهی کسب می کنید بیشتر مطمئن میشوید که نمی توانید این روش را اجرا یا ادامه دهید. احساس عدم توانایی انجام روشهای لاغری برای ذهن ناخودآگاه به منزله اعلام عدم ناتوانی شما برای لاغر شدن است.

هرچه بیشتر درباره لاغر شدن تحقیق کنید و از آن مهمتر هرچه بیشتر سعی کنید از طریق روش های مختلف لاغر شوید به همان اندازه خود را برای چاق تر شدن آماده می کنید.

  • تصمیم قاطع بگیرید که هرگز درباره روش های لاغری تحقیق نکنید.

تصمیم خود را در قابل تعهد نامه در بخش نظرات همین جلسه بنویسید.

  • نباید درباره روش لاغری دیگران سوال یا کنجکاوی کنید.

عادت رایج در بین افراد چاق پرس و جو کردن و کنجکاوی درباره چگونه لاغر شدن دیگران است. این کار نه تنها باعث برهم خوردن تمرکز شما در مسیر لاغری با ذهن خواهد شد بلکه حسرت لاغری را در ذهن شما تقویت میکند.

از اینکه فردی توانسته لاغر شود اما شما نتوانسته اید احساس یاس و ناامیدی می کنید و این به منزله تقویت فرمول های چاقی ذهن است. پس لازم است این عادت را متوقف کنید.

برای انجام بهتر این تمرین در بخش نظرات بنویسید که آیا شما عادت به تحقیق درباره روش های لاغری یا کنجکاوی درباره چگونه لاغر شدن دیگران داشته اید؟ با انجام این کار چه احساسی در شما ایجاد شده است؟

به این ترتیب ارتباط بین احساس و رفتار یا عادت های ذهن چاق را درک خواهید کرد و متوجه می شوید که با انجام این تمرینات به چه صورت در حال تغییر فرمول های چاقی ذهن از طریق تغییر عادت های مخرب ذهن هستیم.

مرحله سوم:

جهت جلوگیری از تقویت فرمول های چاقی ذهن باید سعی کنیم در معرض تحریک های احساسی قرار نگیریم.

عضویت در کانال های آشپزی، تستری غذا، مشاهده تبلیغات فست فود، تبلیغات رسانه ای درباره غذا ها و هر اطلاعاتی که درباره غذاها،‌ محل سرو غذا و تجربه افراد از خوردن غذاها باعث تقویت فرمول های چاقی ذهن می شود.

بنابراین لازم است خود را از معرض اطلاعات اینچنینی دور کنید.

اگر در کانال های آشپزی عضو هستید حتما عضویت خود را لغو کنید.

از صحبت کردن درباره غذایی که خورده اید برای دیگران خودداری کنید.

از تبادل اطلاعات درباره غذاهای جدید، فست فودهای تازه تاسیس شده و … جددا خودداری کنید.

با این اقدامات قدم های بسیار موثر برای کمرنگ کردن تصاویر چاقی ذهن خود برداشته اید.

  • لیستی از عادت های خود درباره موارد ذکر شده تهیه کنید و شرح دهید به چه شکل خود را در معرض اطلاعات پیرامون غذا و خوردن قرار داده اید.
  • تصمیم قاطع بگیرید تا جایی که امکان دارد منابع دریافت اطلاعات درباره مواد غذایی،‌خوردن، طعم ها و … را کاهش دهید.

درباره تصمیمات خود در بخش نظرات شرح دهید.

منتظر خواندن نوشته های شما هستم

همراه همیشگی شما: رضا عطارروشن


نتایج برخی از شرکت کنندگان

خانم مریم مصطفی نژاد از تهران      دانلود

خانم ندا معتمدنژاد از زنجان      دانلود

با دادن ستاره به این مطلب امتیاز بگیرید.

امتیاز 4.13 از 149 رای

https://tanasobefekri.net/?p=11464
181 نظر توسط کاربران ثبت شده است.
اندازه متن بخش نوشتن دیدگاه:

دیدگاهتان را بنویسید

اندازه متن دیدگاه ها
      آواتار فروغ ریاحی
      1400/01/22 23:33
      مدت عضویت: 1854 روز
      امتیاز کاربر: 34386 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 2,265 کلمه

      هنوز بعضیا به دنبال اون فوت کوزه گری هستن و به دنبال  اون برنامه های رژیمی و ورزشی هستن اما همچین برنامه هایی داده نخواهد شد و  این راه کاملا ذهنی هست و  فقط  با تغییر فرمولهای ذهنی نتیجه به دست میاد  که با  این تغییر  فرمولها رفتارهای ما هم تغییر میکنه اما  در این روش  ذهنی  با این تغییرها  ما  اصلا عصبانیت و استرس و ‌.. نداریم  که چرا  من نباید  بخورم و محدود باشم چون منشا دستور خوردن در مغز ما هست و مغز ما داره تغییر میکنه .
      (واقعا این مسیر آرامش داره چون آزادی کامل داریم و هیچ محدودیتی نداریم و بسیار رفتارهای درستی رو از خودمون نشون میدیم که ما رو در رسیدن به هدف موفقتر میکنه )
      هیچ چیز در جهان یک وجهی نداریم اگر تصاویر ذهنی  چاق ما باعث چاقی ما شدن حالا تصاویر لاغری ما باعث لاعری ما  خو اهند شد.

      همه ی ما  از وقتی به دنیا  اومدیم یعنی  از زمان شیر خوارگی این دستور خوردن کاملا اتوماتیک هست ودیدیم  نوزادها  هر  وقت گرسنه باشن شیر  میخورن و اگر  گرسنه نباشن دهانشون رو میبندن و سرشون رو برمیگردونن و نمیخورن چون ذهنشون پاک و تمیز هست و  بعضی افراد تا بزرگسالی همین طور  ذهنشون پاک میمونه( ذهن اگر پاک و تمیز باشه در هر جنبه از زندگی ما موفقتر میشیم  و اگر ذهن رو پر از اطلاعات غلط کنیم  رسیدن به هر هدفی سخت میشه چون کلی مانع داریم کلی ورودیهای منفی داریم و کار سخت تر میشه پس بهتر  که ورودیهای ذهن رو کنترل کنیم و هر  اطلاعاتی  رو وارد اون نکنیم و خوردن هم دستوری هست که از مغز ما میاد مثل تنفس،و پلک زدن ما و یا ضربان قلب ما و … و اصلا نباید ما نگران اون باشیم که آیا درست خوردم امروز و یا این رو بخورم و … خیلی راحت باید ما به نیاز جسممون که گرسنگی هست پاسخ بدیم
      ولی مادرهایی  هستن که تمایل دارن به بچه ها بیشتر غذا بدن چون باور دارن بچه در سن رشد هست و  به خیلی  از مواد غدایی احتیاح داره  پس باید  بخوره و چاق بودن بچه رو نشان از توانمندی مادرها  میدونن و لاغر بودن بچه ها نشان از بی لیاقتی مادر میدونن(منم دقیقا این افکار رو داشتم و با همین طرز فکر  دخترم رو بزرگ کردم و در چندین سال قبل من خیلی خودم رو اذیت میکردم که اون غدا بخوره و اگر نمیخورد هم خودم و هم دخترم و هم همسرم  رو کلافه و عصبی میکردم و زندگی رو برای خودم جهنم میکردم حتی در زمانی که دخترم شیر میخورد  من فیلم موبایل بالا سرش  میگرفتم نگاه کنه و بیشتر بخوره که وزن بگیره و خیلی تلاشها ی الکی میکردم و واقعا وقتی یادم میاد که چقدر من زندگی رو برای خودم و خانوادم زجر اور و سخت کرده بودم  ناراحت میشم یادم هست  که  حتی میگفتم  باید در فلان ساعت همان مقدار که من میگم رو بخوره و اگر نمیخورد باید کلی مشغولش میکردم تا بخوره و خیلی وقتا بالا میورد و من عصبی تر میشدم و ای کاش اگاهی های الان رو اون موقع داشتم و اما به لطف خدا برا پسرم تا حدود زیادی بهتر بودم و خودم رو کمتر اذیت کردم و این اگاهی ها رو هم کسب کردم و  این کارها رو ادامه ندادم و دیگه دارم با اگاهی کامل با خانوادم در امر خوردن برخورد میکنم و خوشحالم از ورژن جدید  خودم ) و خیلی از مادرها عجله دارن بچه ی تپل داشته باشتن و این رو امتیازی  برای خودشون میدونن که  بچه تپل باشه و ممکنه حتی با سرگرم کردن بچه ها با تلویزیون و آهنگ وبه اون غذای بیشتری بدن و دیگه فرمولهای ذهنی بجه رو تغییر میدن و چون مادر به صورت دستی داره فرمولهای ذهنی رو بچه رو تعییر میده دیگه سیری با اون حد زیاد  خوردن پیام میده و بچه به مرور درخواست غدای بیشتر رو میده.(به لطف خدا من خیلی تلاش کردم در زمان کودکی بچه هام مخصوصا دخترم حتی از زمان بارداری  من  تلاش میکردم  فرزندانی چاق داشته باشم و واقعا در ذهن منم نشان از قوی بودن بچه و بنیه ی قوی داشتن بود و اینقدر میخوردم تا در وزنهای ۱۰۰ کیلو و ۱۰۵ کیلو در هر بارداریم میشدم و کلی اصافه وزن وحشتناک داشتم که دیگه پزشک من میگفت خطر ناک هست و باید کنترلش کنی با اون کنترلها من در اون وزن موندم و سرانجام تلاشم هم شد فرزندانی با وزن بالا دخترم ۳ و ۷۰۰ بود و پسرم ۴ و ۲۰۰ بود که بسیار ذوق میکردم از وزن بالای اونهاو اما در ادامه برای چاق کردنشون خیلی تلاش کردم و اما به لطف خدا همیشه فرزندان نرمالی داشتم با قد و وزن کاملا طبیعی نه کمبود وزن داشتن نه اصافه وزن داشتن و همچنان هم همین طور هستن فقط خودم رو اذیت میکردم و نتیجه اش میشد حال بد برای خودم )

      فرمولهای ذهنی بچها با به زور غذا دادن به بچه ها به راحتی تغییر میکنه و ذهن کار نداره کسی به زور داره غذا  میده  یا اینکه با سرگرم کردن غذا  میده ذهن ما فقط اون مقدار غدا رو که  وارد بدن میشه رو طبیعی میدونه و دیگه اون حجم غدا رو حداقل مورد نیاز غذاا قرار میده و بچه حالت عادی غذا خوردنش میشه پرخوری .
      (چقدر من  در کودکی فرزندانم کار خطر ناکی  می کردم   که مدام به بهانه های مختلف می  خواستم به اونها غدا بدم و اونها رو چاق کنم  و به قول استاد  مادرها با دست خودشون بچه ها رو دارن معتاد به مواد عدایی میکنن و چقدر این اعتیاد رواج داره و آسان هست و ما عزیزان خودمون رو به دست خودمون به دام  چاقی میندازیم و گرفتار این بلای خانمان سوز چاقی میکنیم  و اصلا نه تنها این کار زشتی برای ما نیست خیلی هم از نتیجه اش ذوق میکنیم و بچه و خودمون رو تشویق میکنیم که آفرین ادامه بده بخور که قوی بشی  بخور که بزرگ بشی و …)

      وقتی ما از بچگی کانالهای عصبی مون تکمیل میشه پس چون بارها شنیدیم باید غدا بخوریم که تپل بشی باید غدا بخوریم که بررگ بشی و ..چون ذهن تصویری هست و ما از کودکی در معرض این شنیده ها قرار گرفتیم و تشویق شدیم که بیشتر بخوریم  که بزرگ بشیم و یا  درسهامون رو درست یاد بگیریم همه ی این شنیده ها  یک تصویر چاقتز از خودمون به وجود آورده و ذهن ما تلاش کرده ما رو به اون تصاویر برسونه (ذهن ما کاملا تصویری هست و هر تصویری از ما داشته باشه حتما باید ما رو به اون شرایط برسونه  در واقع ذهن ما آماده ی خلق کردن  کردن هست فقط کافیه ما تصویری و یا فکری داشته باشیم اون میگه چشم سرورم من برای شما به وجودش میارم کاری نداره من  اون فکر رو دوست دارم یا ندارم فقط نگاه میکنه ببینه چه افکار و اندیشه هایی در سر  داریم همونا رو برای ما خلق میکنه پس بارها در مغز من کردن بخور که بزرگ بشی بخور که قوی بشی بخور که همه دوست داشته باشن و یا بخور که خوب درسهات رو یاد بگیری و در ذهن من یه تصویر چاق ایجاد کردن و من رو هم چاق کردن اول ما باشنیدن و بارها گفتن و دیدن در نهایت رفتارمون  تغییر کرده و بعد جسممون چاق شده )
      و ذهن ما کلا در هر جنبه با تشویق کردن بیشتر تلاش میکنه مثلا اکر در درس تشویق شدیم بیشتر تلاش کردیم و یا اگر برعکس ما در درس خوندن تنبیه شدیم ما بیشتر از درس فاصله گرفتیم .( ذهن ما دوست داره که ما  هر فکری که داریم در اون جنبه پیشرفت کنیم و زیادش کنیم مثلا دنبال درس باشی میگه برو هنوز بیشتر دنبال کن یا دنبال ورزش باشی میگه برو بیشتر تلاش،کن و اگر تشویقش،کنی  زودتر نتیجه  میده )
      و هر کس که بارها برای لاغری تلاش کرده و اما موفق نشده چون تصویرهای ذهنی چاق از خودش داشته باعث شده که نزاره موفق بشه .

      همه ی این حرفها در ذهن من یک تصویر چاقتر  رو به وجود آورده  و مغز دستورهای پرخوریی صادر کرده چون تصویر رو دیده و هر چقدر از پرخوری  خودت بدت بیاد فایده ای نداره چون معز داره فرمان صادر میکنه بر اساس تصویرهای ذهنی چاق داره فرمان  صادر میکنه .( من شده بارها پرخوری کردم و خیلی ناراحت شدم و عذاب وجدان گرفتم و ناراحت شدم و گفتم ای کاش نمیخوردم و دیگه از فردا شروع میکنم و نمیخورم اما وقتی فردا میشد و من دوباره گرسنه میشدم اصلا اون حرفها رو فراموش میکردم و میخوردم و بازم دوباره ناراحت میشدم و اما هیچ فایده ای نداشتن برای من این تصمیم به نخوردنها و ذهن چاق من  در نهایت من رو شکست میدادو من چاق تر میشدم چون در ذهنم کلی افکار و باورهای چاق کننده داشتم  که به صورت تصویری  در ذهنم هستن و از اونجا مغز من دستور پرخوری رو صادر میکرد و تصمیم من هیچ کاره بود چون تمام فرمانها ی بدن ما از مغز ما میاد و ما باید اول اونجا رو درست کنیم تا نتیجه بگیریم )
      واقعا برای پرخوری نمیشه راه کار داد مگر با مرور آموزشهای ذهن (واقعا همین طور هست من الان بدون دخالت هیچ دکتر تغدیه و مربی ورزش و هیچ فعالیتی دارم خیلی عالی و کنترل شده رفتار میکنم و خیلی وقتا بعدا متوجه میشم مثلا اطرافیان من همین چند روز پیش به من میگفتن چرا تو رو هر وقت میگیم غدا بخور میگی سیرم و بعد من داشتم فکر میکردم راست میگن من قبلا هر چی بود باید میخوردم و نمیتونستم که نخورم و اما حالا تا گرسنه نباشم نمیتونم بخورم و لدت نمیبرم از اون خوردن مگر واقعا گرسنه باشم و این فقط به خاطر اموزشهای عالی هست )
      هر کس داره نتیجه ی عالی از این مسیر میگیره چون تصاویر ذهنی جدید ایحاد میشه و مغر دستورهای غذایی جدیدی صادر میکنه و رفتارهای جدید تری شکل میگیره و در نهایت جسم هم تغییر میکنه .(من همین دیشب خواستم غدا بخورم
      ;ترجیح دادم شامم رو خالی و بدون نون بخورم نه اینکه بخوام و نخورم نه اصلا اینطور  نبود ترجیح دادم  یه کاسه  حلیم بخورم در صورتی که من عاشق حلیم با نون بودم قبلا ولی دیشب نتونستم و این کار رو نکردم )
      پس  توصیح دادیم تصاویر ذهنی چاق به چه شکلی در ذهن ما ایجاد شده 

      اشتیاق ما به خوردن تغیر میکنه و اشتیاق از همون تصاویر ذهنی ایجاد میشه و یا از همون خاطرات هست .

      حالا چطور تصاویر ذهنی رو به لاغری تغییر بدیم تا دستورها و رفتارهای جدید داشته باشیم .

      برای تغییر هر مساله اول باید مانع از تشدید و  پر رنگ شدن اون مساله  که  تصاویر ذهنی چاقی  هست بشیم و بعد حرکت به سمت متناسب شدن رو آعاز کنیم یعنی اول حرکت به سمت چپ رو متوقف کنیم و بعد حرکت به سمت راست  رو شروع کنیم نمیشه هم زمان در دوجهت حرکت کرد .

      یرای جلوگیری از حرکت به سمت تصاویر چاقی :

      • به هیچ وجه  درباره ی چاقی خودتون حرف نزنید 

      خودتون رو سرزنش نکنید و درمورد چاقی خودتون به بقیه نگید که من هر چی بخورم چاق میشم و …وصحبت در باره ی چاقی باید ممنوع باشه و هر وقت خواستین در مورد چاقی حرف بزنید بگو نمیخوام تصاویر چاقی رو پررنگ کنم (من قبلا خودم رو زیاد سرزنش میکردم و میگفتم به خودم و بقیه که چرا من چاقم من که هیچی نمیخورم پس چرا اینطورم دیگه کمتر از این که نمیشه بخورم همش غدای رزیمی میخورم ولی جرا دارم چاقتر میشم ؟؟.و هی اوضاعم بدتر میشد و خودم خبر نداشتم  دارم چیکار میکنم )
      و مرحله ی بعد به دنبال راه کارهای رفع چاقی نباشید 

      هر چقدر به دنبال راه کار باشی داری بیشتر به چاقی توجه میکنی و  و به اون بها میدید و این موضوع رو دارین پر رنگتر میکنید .

      پس ببین سالها هر چقدر تلاش کردیم لاغر بشیم داریم تصاویر چاقی خودمون رو پرر نگ میکنیم 

      پس آرامشتون رو حفظ کنید و به این راه اطمینان کنید ‌( من همش به دنبال راه برای برطرف کردن چاقی بودم حتی در ورزشم تمام توجهم به این بود که چقدر عرق کردم چقدر لاعر شدم حالا در خوردنم حواسم بود که نکنه بخورم و چاق بشم و من نباید بخورم که جلوی جاقی رو بگیریم و خلاصه هر کس هم لاغر میشد باید میپرسیدیم تو چیکار کردی منم خوبه انجام بدم و همش حسرت میخوردم و به دنبال راه ای بودم که لاغر بشم )
      مرحله ی سوم در معرض اطلاعات تحریک کننده نباشید مثلا عضو کانالهای آشپزی نباشید و چه دلیل داره اینطور این برنامه ها رو دنبال کنید (من زیاد داشتم پیجهای اشپزی و فست فودیها رو و نگاه میکردم ببینم چطور درست میکنن و چقدر از کش اومدن پنیر غداهای فست فودی لذت میبردم  و همیشه در حال سرچ کردن انواع غداهای جدید بودم  و دوست داشتم طعم های حدید رو بچشم و همیشه طالب تست کردن مزه های جدید بودم و دستور هر عدای جدیدی رو که میدیدیم میگرفتم )
      پیگیری روشهای پخت هر غدا شما رو تحریک میکنه به خوردن و هر وقت عادت کنی به دنبال غدای جدید باشی  ذهنت همیشه  میگه  بخور یه چیر جدید بخور .

      این سه گام باعث آرامش شما میشه و شما نگران چاقی کمتر میشی و این یعنی تصاویر شما داره تغییر میکنه 

      و بعد از این مرحله ذهن شما تصاویر چاقیش کمرنگ میشه و آماده ی رفتن به سمت تصاویر لاعری هست .(پس من  الان این  همه آرامش دارم و این همه لذت میبرم  از خودم از مسیرم از خوردنم به خاطر عوض شدن تصاویر ذهنی هست و  من با وجود هر چیزی که میخورم اصلا نگران چاقیم نمیشم و خوب میدونم به زودی به جسم جدیدیم که در وزن ۵۹ کیلو و سایز ۳۸ هست میرسم و لدت میبرم  و من در راه درست دارم قدم بر میدارم   و اصولی دارم لاغر میشم )

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فروغ ریاحی
      1400/04/23 17:12
      مدت عضویت: 1854 روز
      امتیاز کاربر: 34386 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,475 کلمه

      سلام خدمت استاد عزیزم و دوستان عزیزم .

      هنوز یه عده در این آموزش ها  به دنبال فوت کوزه گری هستن و به دنبال روشی هستن که استاد  براشون مشخص کنه چی بخورین یا نخورین و … ولی همچین برنامه هایی داده نخواهد شد و روش کاملا ذهنی هست .

      ما باید  اول فرمولهای ذهنی رو تغییر بدیم و در نتیجه جسم ما تغییر خواهد کرد .و همین کار  خیلی با رژیم فرق داره وقتی تغییر  از ذهن  شروع بشه ما هیچ وقت دجار استرس  و نگرانی و محدودیت نخواهیم بود چون قبل از اینکه رفتار ما تغییر کنه منشا اون که ذهن هست تغییر کرده پس دیگه ما عصبانی و نگران و ناراحت نخواهیم بود .  چون در این روش موضوع دیگه قرص،و رژیم ورزش نیست موضوع چیز دیگه هست .

      هر وقت آرامش داشتی و اطمینان داشتی که لاغر میشی لاغری در شما شروع میشود و دیگه ترس و نگرانی در شما و جود نخواهد داشت و این فرد در واقع داره فرمولهای ذهنیشی  رو تغییر میده .

      همه ی ما در زمان نوزادی  رفتار درستی داریم تا سن ۷ یا ۸ ماهگی  در واقع هر  وقت ما  گرسنه بودیم غدا  خوردیم و هر وقت سیر شدیم سرمون رو بر گردوندیم  و نخوردیم و اما وقتی کودک از نوزادی خارج میشه چون ارتباطش با پیرامونش بیشتر میشه در مسیر چاقی بیشتر قرار میگیره مثلا بعضی از مادرها  فکر میکنن که اگر بچه چاقتر باشه اون یک مادر لایق تر  و توانمند تر هست و بعصیا این دید رو داشتن که  اگر بچه ای  چاق بود میگفتن  آفرین این مادر کارش رو خوب بلده .

      و حتی خود من بسیار همچین تلاشی میکردم   که فرزندم رو چاق کنم و بارها به زور غدا وارد بدن فرزندم میکردم و  با این کار دیگه بچه ی من طرز خوردنش فرق میکنه و دیگه این مقدار خوردن رو به عنوان مقدار  سیری قرار میده .و همه ی افرادی که از کودکی اضافه وزن دارن همچین موضوعی هست که مادرها به عنوان مختلف شروع میکنن به مقدار زیاد غدا دادن  به بچه ها و دیگه در اون بچه پرخوری به وجود   میاد .

      وقتی بچه ی تپل  رو بارها  در کودکی با عنوانین خوشگل و لپو و تپل و …  صدا میکنیم به مرور تصویر ذهنی چاق در خودش ایجاد میشه چون ذهن کاملا تصویری هست .

      وقتی ما از کودکی در معرض خوردن زیاد قرار گرفتیم و تشویق شدیم برای خوردن زیاد  مثلا بخور که  زود بزرگ بشی بخور که قوی بشی  بخور که درست رو خوب یاد بگیری اینها همه تصویر چاقی از خودتون در ذهنتون به وجود اورده  .نه فقط در خوردن بلکه در بقبه جنبه ها هم همین طور هست مثلا  در دوران مدرسه هم همین طور هست اگر بارها به تو بگن که تو درست رو خوب یادمیگیری تو زرنگی دوست داری همیشه درس بخونی و نمره ی عالی بگیری و برعکس اگر نمره ی بد بگیری و سرزنش بشی  باز هم همین طور هست .

       در مواقع رژیم و ورزش اگر تصویر ذهنی ما هنوز چاق باشه با وجود تناسب کامل که کسب کردیم  اما دوباره  ما برمیکردیم به وزن قبلی  چون تصویر دهنی ما عوص نشده .

      من بارها شنیده بودم آدم در بارداری چاق میشه  و از همون اول میرفتم یه مانتو بسیار گشاد کمینو میخریدم که  کلی بزرگ و جادار بود که تا اخر بارداری هرچقدر چاق شدم جا داشته باشه  درواقع تصویر ذهنی چاق  از خودم داشتم و مغز من هم  داشته در اون دوران  فرمان خوردن صادر میکرده  .

      و هر چقدر بگی من از فردا پرخوری نمیکنم نمیشه چون معز ما فرمان صادر میکنه  بر اساس تصویر ذهنی ما .خیلی از ما جدیدا واقعا پرخوری نمیکنیم و حرص،و ولع نداریم چون تصویرهای ذهنی ما داره تغییر میکنه و دستورهای خوردن تغییر میکنه .

       معز ما بر اساس تصاویر ذهنی دستور میده .

      من قبلا عادت داشتم هر روز  چیپس و پفک و شیرینی بخورم و این اواخر  ومشتاق شده بودم  به خریدن مارکهای مختلف و طعمهای مختلف و  عادت به هر روز خوردن تا اینکه من تصاویر ذهنی خودم رو نسبت به خوردن این چیزها تغییر دادم و دیگه من خیلی راحت تصمیم میگیرم دیگه نخورم و دیگه اشتیاق من تغییر کرده و اشتیاق بر اساس تصاویر ذهنی من هست .

      من باید تصاویر ذهنی متناسبی داشته باشبم تا دستورهای مغزی متفاوتی رو داشته باشم .

      من باید اول حرکت به سمت چاقتر شدن رو متوفف کنم و بعد به سمت تناسب حرکت کنم نمیشه همزمان در دو جهت حرکت کنم .

      تصاویر چاقی رو پررنگ نکن با این کارها :

      پس به هیچ وجه در مورد چاقی خودتون حرف نزنید هر کس به شما گفت انگار چاق شدید شما اصلا حرف نزنید که من لاعر نمیشم و هر چی بخورم چاق میشم به هیچ وجه خودت رو سرزنش نکن  صحبت در مورد چاقی ممنوع  و هر وقت خواستی خرف بزنی بگو نمیخوام تصویرهای ذهنی رو پررنگ کنم .

       راه دوم :در مورد راه کارهای  برای رفع چاقی نباش هر چقدر به دنبال راه کار برای رفع چاقی باشی داری به چاقی بیشتر بها میدی و هر چقدر بخواهی از چیزی فرار کنی در ذهنت اون پررنگ تر میشه .هر چقدرربیشتر تلاش کنی برای لاغری تصاویر ذهنی چاقی  خودت رو پررنگ تر کردی . پس به هیچ وجه تحقیق نکن در مورد روشهای لاغری و اینکه چاقی چیه و ..

       راه سوم :در معرض اطلاعات چاق کننده قرار نگیرید مثلا انواع پیجها ی آشپزی رو و  شیرینی  پزی رو دنبال نکنید  که این کار  تصاویر ذهنی چاقی رو پررنگ میکنه .

      اگر این کارها رو بکنید دیگه تصاویر جاقی شما پررنگ نمیشه و نگرانی شما کم میشه و آرامش شما زیاد میشه و این نشانه ی خوبی هست .

      و اما برداشت من از فایل :

      من خدا رو شکر کلی تصویر از دوران تناسب خودم دارم و چون مربوط به خیلی پیش نیست در حد ۶ سال پیش تقریبا هست به راحتی میتونم خود متناسبم رو تصور کنم و همیشه به خودم  میگم من سالها در دوران مجردی خودم در این وزن بودم که به خاطر باورهای غلط و افکار غلط از دستش دادم و اما دوباره با  قرار گزفتن در  این راه درست به وجودش میارم  من از وقتی که در این مسیرم مثل قبل پرخوری ندارم حرص،و ولع ندارم ریزه خواری ندارم و اما شاید هنوز گاهی باشه ولی خیلی کمتر از قبل شده که این نشان از تغییر تصاویر دهنی  من هست که بازم باید بهتر و عالیتر روی خودم کار کنم و به اندام های چاق الانم بی توجه  باشم  تا به اون چیزی که میخوام برسم من خوشحالم که این روش اصولی هست و داره از ریشه مشکل من رو حل میکنه و اگر من الان پرخوری ندارم و کمتر میخورم به زور و رژیم و قرص،و دارویی ووووو نیست نه داره از جایی که دستور خوردن صادر میشه یعنی از معز من تغییرات رو ایجاد میکنه و برای همین هیچ استرس و نگرانی و عصبانیتی در کار نیست برعکس به احساس خوب قدرت و خود باوری و اطمینان و باور به خودم که منم میتونم تغییر کنم  رسیدم و اینکه  بدن من و متناسب با هم هیچ فرقی نداره مگه در دهنشون تفاوت هست که برای رفع این مشکل هر روز باید  در این مسیر   یک گام برداری و  حتما به اونها عمل کنی و چقدر این روش لاعری ارزشمند هست برای من که در اوج آزادی من دارم زندگی میکنم و هیچ محدودیتی ندارم و همین دیشب خانه مادرم  گرسنه بودم و با خیال راحت  شام هر چی بود  خوردم و یا امشب مادرم شام درست کرده و گفته حتما باید بیایین و  من ظهر هر چی خواستم خوررم و اصلا به دنبال حساب و کتاب کردن کالری و .. نیستم و فقط تمام تمرکزم بر این هست که  در هر وعده ی غدایی به اندازه بخورم و این مورد رو باید بهتر رعایت کنم و بارها به خودم بگم پرخوری کاری هست عیر انسانی و کاری زشت و زننده و کاری هست که انسان رو اذیت و بیمار و چاق میکنه و ما رو از هدف دور میکنه و کاری هست که انسان رو از خدا دورتر و به شیطان نزدیکتر میکنه و کاری هست که بدن رو نافرم و زشت میکنه و محل تجمع بیماریها میکنه و من هر بار بخوام پرخوری کنم باید به خودم بگم لذت زود گذر این مواد عذایی رو میخوام و یا لدت همیشگی تناسب اندام رو میخوام و به اندازه بخورم و دقیقا من قبل از ازدواجم همه چیز میخوردم اما کم و بعد از ازدواجم که تصاویر ذهنی من تغییر کرد و باورهام تغییر کرد من واقعا پرخور شدم همه چیز زیاد میخوردم حتی بیشتر وقتها از همسرم بیشتر میخوردم و بعدش هر جا مینشستم میگفتم اره اشتهام زیاده خوش به حاله لاغرها که هوس نمیکنن و نمیخورن و بعدا که در بارداریهام چاقیم بیشتر شد کلی دلایل دیگه هم اصافه کردم و با خیال راحت تر میخوردم تا واقعا دیگه از خودم ناراضی بودم و با ورزش،و رژیم سخت خودم رو لاعر میکردم و اما هیچ وقت نتیجه ماندگار نبودچون تصویر ذهنی من تغییر نکرده بود 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فروغ ریاحی
      1400/08/06 23:01
      مدت عضویت: 1854 روز
      امتیاز کاربر: 34386 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,510 کلمه

      سلام خدمت استاد ارجمند و گرامی و  دوستان خوب و پر تلاشم .

       توقع از استاد داشتن که فوت کوزه گری و برنامه رژیمی و ساعات ورزش و چطور خوردن  رو بگه اول اینکه نشون میده که هیچی از این متد و روش متوجه نشدیم و دوم اینکه  وای چقدر توقع  خنده داری  هست  دقیقا زمانی که وارد سایت شده بودم منم همین تفکر رو داشتم و به دنبال همین چیزها بودم اما زمانی که شروع به آموزش ۱۲ جلسه ی رایگان کردم کم کم متوجه شدم که از این خبرها نیست و الان  مدتها  هست که دیگه به دنبال اونها نیستم و به سبک حدید دارم متناسب میشم و سراسر ارامش،و شادی و حال خوب و آزادی هستم  .

      من باید به دنبال کشف فرمولهای چاقی باشم و  به جای اونها فرمولهای لاغری رو جایگزین   کنم  و دقیقا ذهن خودمون رو باید  مثل ذهن متناسبها برنامه ریزی کنیم تا در نهایت جسم ما هم مثل متناسبها تغییر کنه و  به تناسب برسیم .

      من واقعا الان خیلی  تغییر رفتار دارم ولی با رژیم خیلی فرق داره چون اصلا نگرانی و استرس و محدودیت ندارم و اصلا نمیگم چرا باید کمتر بخورم چون این رفتارهام از منشا اون که ذهن باشه تغییر کرده و من بدون سختی و ناراحتی و عصبی بودن  تغییر کردم .و من آرامشم به لاغری  از همون ورودم به سایت نسبت به گذشته ی خودم خیلی بیشتر شده   و من مطعنم که میتونم به تناسب برسم برای همین هر روز در مسیرم و قدم برمیدارم و استمرار دارم چون باور کردم میتونم به تناسب برسم .

      همه ی ما وقتی به دنیا میاییم رفتار غذایی بسیار صحیحی داریم یعنی هر وقت گرسنه بودیم گریه کردیم و هر وقت سیر بودیم به هیچ وجه نمیتونیم که بیشتر بخوریم .ولی خیلی از مادرها تپل کردن فرزندان رو یک امتیاز میدونن و  یک نشانه میدونن که مادری لایق و کار بلد هستن که من خودمم دقیقا جز افرادی بودم که همیشه به فرزند اولم به زور غدا میدادم به هر طریقی که میتونستم مشغولش،میکردم تا بهش عذای بیشتر بدم با دیدن کارتون و یا دیدن یه فیلم با موبایلم و یا حتی به بیرون از خونه میبردمش و در پارکی و یا جایی مشغولش میکردم و بهش کلی عذا به زور میدادم و همیشه خودم سر ساعات مشخصی یه مقدار غذای مشخصی  که میدونستم خوبه به دخترم غدا میدادم و خودش رو مسول خوردنش نمیکردم و اگر دخترم اون مقدار مورد نظر من رو  نمیخورد چقدر خودم و دخترم رو زجر میدادم و ناراحتی میکردم  که چرا نخوردی و به زور و گریه وادار به خوردنش،میکردم که همیشه  وقتی یاد اون دوران میفتم واقعا از کارهام خجالت زده و ناراحت میشم که چقدر برای چاقی دخترم در گدشته  تلاش،میکردم حتی در شیر خشک اون بستنی قاطی میکردم که بخوره و تپل بشه و کلی از این کارها ی دیگه که واقعا نگم بهتره  بماند که چقدر خودم زجر میکشیدم و اعصابم خورد میشد تا یه لقمه غدا به دخترم بدم و اگر نمیخورد اعصابم بهم میریخت اما خدا رو بینهایت شاکرم که برای فرزند دوم در همون اوایل راه با این آگاهی ها آشنا شدم و دیگه این مسیر غلط رو نرفتم و واقعا همه چیز برام لذت بخش تر شده روابطم با فرزندانم  بهتر شده و به هیچ وجه خودم رو درگیر خوردن اونها نمیکنم و اگر یه وقتایی  دوباره اشتباه کنم که اوتها رو مجبور به خوردن کنم سریع متوجه اشتباهم  میشم و به خودم نهیب میزنم و کارم رو ادامه نمیدم و الان مدتها هست که  دیگه فرزندانم هر وقت بگن سیرن من با اونها کنار میام و دیگه مجبور به خوردشون نمیکنم و یا حتی با همسرم هم همینطور  شدم دیگه من هیچ کس رو مجبور به خوردن نمیکنم من در اون دوران که اینطور رفتار میکردم یه جورایی تلافی خودم که نمیتونستم بخورم و در محدودیت بودم  روی بقیه ی خانوادم   درمیاوردم  و اونها رو مجبور به خوردن میکردم  و بارها میگفتم یعنی چی میگی گرسنم نیست و یا نمیتونم بخورم ؟؟ و بارها به همسرم (که بسیار لاغر بود ) میگفتم که بخور دیگه این دو قاشق چیه که گذاشتی داخل بشقاب یا بهش میگفتم چرا  دوباره نمیکشی بخوری  و یا همیشه بهش میگفتم  بابا مزه های جدید رو  امتحاان کن نگو دوست ندارم  خوشمزه هست و همیشه تشویق به خوردنش میکردم و خلاصه  در اوایل ازدواجم با این ذهن چاقم و رفتارهای چاق کننده  ام به مقدار زیاد همسرم رو از اون حالت لاغری که بسیار لاغر بود خارج کردم و الان ایشون دیگه  خیلی لاغر نیستن ولی   بازم خدا رو شکر  متناسبن ولی یکم شکم دارن ولی خدا رو شکر فرزندانم بسیار خوش اندام و متناسب هستن و خوب میدونم رفتارهای من با اونها واقعا تاثیر گذار بوده  و اونها رو  چاق کردم البته دخترم مقطعی تپل شد ولی خدا رو شکر دوباره لاغر شد و اما  الان با من از وقتی که در مسیر تناسبم بسیار لاغر تر شده و حتی همسرم رو تشویق به اندازه خوردن میکنم و از بدیهای پرخوری میگم و ایشونم خیلی رفتارهای بهتری داره و همچنین پسرم رو همیشه تشویق به اندازه نیاز خوردن میکنم و واقعا این آگاهی ها علاوه بر خودم دارن بقیه خانوادم  رو هم از شر  پرخوری و رفتارهای نا صحیح  که در نهایت  منجر به چاقی میشن نجات میدن و واقعا خوشحالم از داشتن چنین اگاهی های ارزشمند ی   .

      چقدر جالبه که ذهنم تصویری هست پس الان داره ذهن من تلاشش رو میکنه که من رو به تصویرهای ذهنیم برسونه هم در زمینه ی تناسب اندام هم در زمینه ی بقیه ی جنبه های زندگی و من الان  با کلی کار کردن روی خودم ،خودم رو فردی موفق و با اعتماد به نفس و با روابط زیبا  و محبوبیت و فردی تاثیر گذار و با جسم لاغر و زیبا میبینم .

      من هر چقدر از پرخوری بدم بیاد فایده نداره  که خودم رو کنترل کنم تا پرخوری نکنم   چون پرخوری رو مغز صادر میکنه باید در مسیر آموزش قرار بگیری تا مغز دیگه فرمان پرخوری رو صادر نکنه و من الان خودم دیگه فرمانهای مغزم برای خوردن تغییر کرده دیگه خیلی از جاها نمیتونم مثل قبل باشم و دیگه به اون سبک قدیم خوردن برام سخت شده دیگه پرخوری کردن سخت شده و من همیشه به اندازه نیازم میخورم حالا شاید دو لقمه بیشتر در این حد  پرخوری من شده و چه جاهایی که من مواجه با غدا میشم اما نمیتونم بخورم  چون سیرم و خداییش میلم نمیکشه و یا اصلا نمیتونم بخورم در حد یه میزانی میتونم بخورم مثلا چند شب پیش به فست فودی رفتم و با همسرم اشتراکی یه پیتزا خوردم و تازه همونم برام زیاد بود و یه تیکه مرغ سوخاری برداشتم و اون رو خوردم دیگه فشار شکمی داشتم چیزی که قبلا من اصلا اینطور نبودم با دو تا پیتزا  خوردن هم مشکلی نداشتم و راحت میخوردم و هرگز حاضر نبودم اشتراکی با کسی فست فود بخورم چون عاشق پیتزا و ساندویچ بودم اما حالا خودم درخواست میدم که یکی  بیاد با من اشتراکی بخوره چون برای من یک عدد پیتزا زیاده و  واقعا فیلم نیست نمیتونم بخورم و قشنگ دستورهای مغزی من تغییر کرده من متوجه میشم و من نمیتونم مثل قبل بخورم و این به خاطر تغییر  تصویرهای  ذهنی من هست که دستورات  خوردن من تغییر کرده .

      واقعا ذهن من روی لاغر تر شدن تنطیم شده چون میلم به خوردن شیرینی واقعا کم شده میلم به خوردن غدا کمتر شده چون قبلا عاشق خوردن غدا و شیرینی بودم و با هر رژیمی که میگرفتم نمیتونستم این میلم و علاقم رو کم کنم و همیشه در زجر بودم اما به عشق لاغری تحمل میکردم اما الان خیلی  راحت تصمیم میگیریم چایی نخورم چه برسه چایی با شیرینی  بخورم  حتی از قندم بدم میاد با کشمش چند دونه کشمش میخورم و قبلا من بعد از ناهار و صبحانه شیرینی میخوردم اما الان اصلا همچین میلی ندارم و به راحتی این کارها رو نمیکنم و اصلا این کارها یادم رفتن و کلی فاصله گرفتم .

      پس برای جلوگیری از تصویر  چاقی ببشتر باید چند کارربکنیم :

      • اول اینکه باید در مورد چاقی خودم با هیچ کس  صحبت نکنم حتی اگر کسی تذکر داد در مورد چاقیتون  شما خودتون رو سرزنش نکنید و یا نگید چیکار کنم  من آب هم بخورم چاق میشم و یا اینکه  بگی دیگه از چاقی خسته شدم  یادت باشه  با هر حرفی در مورد چاقی تصویر چاقی رو در ذهنت پر رنگ تر میکنی . (صحبت نکن در مورد چاقی )
      • نباید دنبال راه های رفع چاقی باشید هر چقدر بیشتر دنبال راه های چاقی باشی داری به ذهنت بیشتر بها میدی برای چاقی ودر واقع وقتی شما داری از چاقی فرار میکنی و تلاش میکنی که چاق نشی  بیشتر چاق میشی پس تحقیق و جست و جودر دروشهای چاقی نکن (در مورد روشهای چاقی تحقیق نکن )
      • در معرض اطلاعات تحریک کننده  قراررنگیرید مثلا در کانلهای آشپزی عضو نشید و در پیجهای آشپزی نرید و به دنیال عذاهای جدید و متفاوت نباش چون این تحریک میکنه شما رو به خوررن و تصویر چاقی شما رو پررنگتر میکنه .
      • نکته :
      •  اگر نگرانی شما از چاقی کمتر شده  یک نشونه از این هست که تصویر چاقی  در ذهن شما کمرنگ شده و برعکس شما آرامش دارید .
      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 15 از 3 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فروغ ریاحی
      1401/01/31 21:01
      مدت عضویت: 1854 روز
      امتیاز کاربر: 34386 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,622 کلمه

      سلام   به همه ی  عزیزانم که هم مسیر و همراه من  هستند .

      چقدر من  در گذشته  به دنبال این بودم که چطور بخورم چی رو با چی بخورم و یا  اصلا چی رو نخورم و یا اینکه چطور فعالیت کنم و … که  کمی لاغر تر بشم و حتی برای کمک بیشتر به خودم به پیش کارشناس تغذیه میرفتم و از اون میخواستم راهنماییم کنه و به خاطر تعهد و استمرارم و علاقم به لاغری با وجود هر سختی بود من اون برنامه ها رو اجرا میکردم ولاغر هم میشدم و اما هیچوقت ماندگار نبودند و من زجر میکشیدم اخه تا کی محدودیت و نخوردن و سختی بلاخره  من کی می‌تونم راحت بخورم واز رژیم راحت بشم ،؟؟ .

       اما از وقتی وارد این راه شدم متوجه شدم  و آگاه شدم اصلا با فشار آوردن به جسم من نمیتونم برای همیشه لاغر بشم و اصلا این راهش نیست و مدتها هست قبول دارم تنها راه لاغری دایمی و راحت لاغری  با قدرت ذهن هست و اصلا نگاهم من به لاغری تغییر کرده و آرامشم اطمینان من بیشتر شده که من میتونم. به لاغری دلخواهم برسم .

      تصاویر ذهنی من به عمر باعث چاقی من شدند و حالا با تصاویر ذهنی لاغری خودم رو لاغر میکنم .

      و اما در مورد تلاشهای مادرها برای  چاق کردن فرزندانشان در دوران خردسالی و نوزادی باید بگم  من در گذشته جز این افراد بودم و اما حالا که مدتها هست در این راهم تغییرات زیادی کردم برای مثال :

      من از وقتی پسرم وارد پیش دبستانی شد کرونا اومد و فقط در حد چند ماهی رفت و  دیگه تعطیل بوده تا همین چند هفته پیش که مدارس اجباری شدند و من هم پسرم شیفت صبحی  بود و برای همین روز اول مثل ایام گذشته ی خودم که با دخترم رفتار میکردم با اون رفتار کردم و به زور پسرم رو مجبور مردم یه ساندویچ کوچیک نون و پنیر بخوره که بتونه در س بخونه و اذیت نشه و بی حال نشه و خلاصه در حالی که اصلا پسرم میل نداشت بخوردن  ساندویچ اما من با کلی دلیل که در بالا بهتون گفتم ، به پسرم  گفتم باید بخوره و روز اول به اجبار من خورد اما روز دوم که میدیم پسرم چقدر ناراحت و اصلا میل نداره گفتم دارم خلاف آموزشهای عمل میکنم و تصمیم گرفتم داخل کیفش تغذیه بزارم  تا هر وقت گرسنه شد داخل مدرسه اونها رو بخوره و به زور. داخل خونه اون رو مجبور به خوردن نکنم و برای یه لحظه به خودم گفتم من این غذا رو برای سلامتی پسرم می‌خوام اما اگر احساس نیاز به غذا نداره و من به زور به اون غذا میدم این کار من نه تنها اون رو سلامت نمیکنه بلکه باعث بیماری اون هم میشه چون معتقدم بدن ما انسانها بسیار هوشمند هست و هر وقت احتیاج به غذا داشته باشه خیلی راحت خودش آلارم  میده و فرد نیازش رو  برطرف می‌کنه و دیگه بجز روز اول مدرسه من این کار رو دیگه تکرار نکردم و نخواهم کرد و پسرم رو رها و آزاد گذاشتم که هم خودش خوشحال تر شد هم من خوشحالم که کسی رو مجبور به خوردن نکردم در صورتی که در گذشته برای صبحانه دادن قبل ازمدرسه  به  دخترم حتی با گریه به اون غذا میدادم و یا با دل درد و حال بد  که می‌گفت جا ندارم  اما من بهش میدادم تا به اندازه ای که من میگفتم  بخوره  و به این صورت من بهش  غذا میدادم  و حتی اینقدر  گاهی اوقات  به نیاز جسمیش   توجه نمی‌کردم  که دخترم بعد از غذا اون رو کاملا بالا می‌آورد و من  و خودش کلی اذیت می‌شدیم وواقعا روزهای  کودکی دخترم به خاطر ما اگاهی من سخت گذشت  پس این تغییرات که در رفتارم برای پسرم دارم واقعا ارزشمند هست و برای من که در گذشته این قدر حساس  در خوردن بچه هام بودم کم چیزی نیست چون نگرشم و افکارم و باورهام تغییر کرده و دیگه.

       فرزند تپل داشتن رو ربطی  به مادر لایق بودن نمیدم چون دیگه سن رشد بچه هام برای من مساوی با زیاد خوردن نیست 

      چون دیگه تپل بودن بچه برای من مساوی با بچه ای  سالم برای من نیست .

      اصلا تمام فرمول‌های ذهنی من تغییر کردند 

      و اصلا دیگه من دوست ندارم برای بچه هام مقدار خوردنش  رو تعیین کنم نا گفته نماند فرزندانم هنوز بارها شده  هر چند که اصلا  بچه های پر خوری نیستن و زیاد نمی‌خورن  که از  نخوردنشون گلایه کنم اما سریع به خودم میام که کارم اشتباه هست  پس  دیگه نمیگم و مجبورشون نمیکنم  یا فقط شاید یه بار از زبونم بیرون بیاد که چرا نمیخوری ؟و اگر بگه سیرم دیگه کاری بهش ندارم و اصلا خود بچه هام خصوصا  پسرم میگه مگر زور نمیتونم بخورم به قول خودت نباید زیاد بخوریم که شکممون درد بگیره پس منم سیرم دیگه نمی‌خورم و اصلا نه تنها این دوره برای خودم بلکه برای همسرم و فرزندانم  هم مفیده. بوده حتی همین جا باید بگم چقدر در روابطم با همسرم تغییر کردم چون در گذشته من که کلی  فرمول چاقی در ذهنم داشتم  که به همسر بسیار بسیار لاغر خودم انتقال دادم و ایشون رو با مقداری ولی جزیی اضافه وزن رو به رو کردم و اما از وقتی در مسیرم دیگه از اون اجبارهای در خوردن خبری نیست و ایشون هم متناسب تر شده و یه مقدار خیلی کم. شکم داره که تمام. این نتایج رو مدیون آموزشهای سایت هستم .

      پس من  حتی الآنم میبینم که اطرافیانم مثل گذشته ی  من به بچه هاشون  در خوردن زور میگن و اونها رو تشویق میکنن که غذا بخورن تا جایزه بگیرن   و یا بخورم که  قوی بشن  ویا غذا بخورن که بزرگ بشن و من خیلی ناراحت میشم اما خب نمیشه کاری کرد اما می‌دونم اونها خیلی راحت بچه ها رو به سمت چاقی دارند سوق می‌دهند .

      حتی میبینم مثل گذشته ی خودم با ترفندهای مختلف به زور غذا به دهان بچه ها می‌زارن و کلی هم ذوق میکنن که تونستن به اون غذا بدن اما من می‌دونم  اونها چه کار خطرناکی دارن انجام میدهند ولی بازم چیزی  نمیگم چون در مسیر شنیدن این اگاهی ها نیستن 

      من قبلاً  که چاق بودم فکر میکردم اشتهای زیادی دارم و دست خودم نیست که پرخوری میکنم ولی  الان  مید ونم مغز من داره فرمان پرخوری صادر می‌کنه بر اساس تصویرهای ذهنی من همچین دستورهایی صادر می‌کرد وحالا که مدتها هست در مسیرم و تصویرهای ذهنی من تغییر کرده اصلا دستورهای خوردن من تغییر کرده بدون اینکه من کاری کنم کم خور تر شدم اصلا حرص و ولع .برای خوردن ندارم همین دیشب آخر شب بچه هام درخواست پیتزا کردن و دو تا مینی  براشون خریدم و هر کدوم سه تا خوردن و دیگه ادامه ندادن و تمام اونها موند و من در حالیکه سیر بودم اما هوس مردم ودوتا خوردم و اما هنوز کلی بود و هر چقدر همسرم می‌گفت بخور نمی‌تونستم  اصلا نمی‌خواستم و منم گفتم یا تو بخور اگر گرسنه هستی  و یا اگر نمیخوای  بزارم داخل یخچال و دیگه به جز اون. دوتا تکه لب نزدم به ما بقی پیتزاهای  در حالی که اگر گذشته ی من بود این چیزها رو متوجه نمی‌شدم دیدن پیتزا مساوی بود با خوردن اونها و خصوصا که روزه هم بودم سریع با  فرمول‌های چاقیم قاطی میشد و دستور پرخوری صادر میشد اما من خیلی عالی   رفتار کردم بدون هیچ زجر و سختی و این به خاطر تغییر فرمول‌های ذهنی  و تصاویر ذهنی من هست .

      من  در گذشته فردی بودم که چون به شدت علاقه به خوردن چیبس و پفک داشتم حاضر بودم بعضی از خریدهای خونه. رو  ازسوپری حتی  اگر مجبور  نبودم ولی  انجام بدم  و  به مغازه برم تا برای خودم کلی از این به هوله ها بخرم و بخورم جدای اینکه هر شب باید به همسرم میگفتم و می‌خوردم  میخواستم خودم هم جدا بخرم و بخورم اما الان هر شب همسرم به سوپر مارکتی می‌ره ولی من سفارش خرید نمیدم و اتفاقا دو شب پیش خونه مادرم بود خواهر زادم خریده بود اما من چون از مزه ی چیبس بدم اومد دو دونه خوردم و دیگه ادامه ندادم و از پفکم هم چند دونه خوردم ولی خیلی مزه اش خوب نبود و زیاد نخوردم و واین رفتار  واقعا برای خودم که در گذشته تا  این حد عاشق  چیبس و   پفک بودم جالب بود و بعداً فهمیدم و خودم رو تحسین کردم .

      من اول تصاویر ذهنی چاق رو متوقف کردم چطور :

      با صحبت نکردن در مورد چاقی خودم با هیچ کس به هیچ عنوان حرف نزدم و خودم رو سرزنش نکردم و به هیچ کس  نگفتم اره من اینطور هستم  هر چی بخورم چاق  میشم  و …. پس صحبت در مورد چاقی من ممنوع بود و هر وقت خواستم حرف بزنم به خودم گفتم نمی‌خوام تصاویر چاقی رو پر رنگ. کنم .

      من دنبال راه های مختلف برای چاقی خودم نبودم  و فقط با این روش جلو اومدم و دست از هر تلاش مثل رژیم و ورزش برای لاغری خودم برداشتم و گفتم تنها راه لاغری من همین روش  ذهنی هست حتی با اینکه بودن اطرافیان من که با من شروع کردند وارد رژیم سنگین و خاص  و شدند و کللی نتایج عالی گرفتن اما من  به هیچ عنوان  لیز نخوردم و از مسیر دور نشدم و به دنبال تحقیق  اون روش وهیچ روشی نبودم  .

      من به دنبال تصاویر تحریک کننده برای خوردن نباید  نباشم چون با دیدن هر فیلم و عکس  خوردنی. ما تحت تاثیر قرار میگیریم و بیشتر از نیازمون میخوریم چون ما تحریک به خوردن میشیم. پس من تمام پیجهای اشپزی و  فست فودی و …رو انفالو کردم و دیگه دنبال نکردم و هنوزم  دنبال  نمیکنم .

      و من با آرامش سالها هست در این مسیر هستم و نتایج ارزنده وزیادی داشتم و هنوز دارم که شاید اگر وارد این مسیر نمی‌شدم سالها  طول می‌کشید تا به اونها شاید برسم شایدم نمیرسیدم  اما به لطف خدا و بعد استاد گرامی من در حال حاضر بسیار به اندام دلخواهم  نزدیک هستم 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 30 از 6 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فروغ ریاحی
      1401/02/02 16:53
      مدت عضویت: 1854 روز
      امتیاز کاربر: 34386 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 75 کلمه

      سلام شهربانو جان 

      به به دوست هم مسیرم چقدر لذت بردم از اینکه تغییرات عالی رفتاری. و فکری  خودت رو با من به اشتراک گذاشتی و چقدر خوشحالم که شما و چندین دوست عزیز دیگه هستین که تمام کامنتهای من رو یا جزییات میخونید   و با این کار  به من دلگرمی میدین

      عزیزم بهترین اندام و بهترین سلامتی و بهترین حال  و بهترین ثروت و بهترین آرامش و  هر چه ازخودش بهتر هست برای شما آرزومندم 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم