مغز انسان تمام اطلاعات دریافتی را به صورت تصویر ذهنی ذخیره میکند.
تصویر ذهنی بر اساس اطلاعاتی که از پیرامون خود دریافت میکنیم در ذهن ما شکل میگیرد و آینده زندگی ما را تعیین میکند.
در واقع انتظاری که از زندگی کردن داریم یا پیش بینی که برای آینده خود میکنیم بر اساس تصاویر ذهنی است که در جنبههای مختلف زندگی در ما ایجاد شده است.
تاثیر تصویر ذهنی
ذخیره اطلاعات در مغز به صورت تصویری است.
شاید این تجربه را داشته باشید که چهره فردی برای شما آشنا باشد اما نام او را به خاطر نیاورید. یا در مکانی قرار بگیرید و با خود فکر کنید قبلا اینجا بودهاید اما زمان و چگونگی آن را به خاطر نیاورید.
حتی ممکن است در بیان خاطرات خود از آخرین سفری که رفتهاید خیلی خوب ویژگیهای آن منطقه را بیان کنید اما اسامیشهر ها یا مناطقی که بازدید کردهاید را به خوبی به خاطر نداشته باشید.
شاید برای شما پیش آمده باشد که خواندن یک رمان را شروع کرده باشید و ساعت ها بدون خستگی مشغول مطالعه آن بودهاید. بدون تردید نویسنده آن رمان در تصویر سازی ذهنی مهارت زیادی داشته است که به سادگی شما را غرق داستان موردنظر کرده است.
این مثال ها و مثالهای متعدد دیگری که حتما با خواندن این مواد در ذهن شما مرور می شود اثبات میکند که مغز ما به صورت تصویری اطلاعات را ذخیره میکند و صحبت کردن درباره خاطرات بر اساس تصویر ذهنی برای ما کار ساده و لذت بخشی است.
تصاویر ذهنی چگونه ایجاد میشوند
دادههایی که از محیط پیرامون خود در جنبههای مختلف زندگی دریافت میکنیم در ذهن ما تحلیل و پردازش میشوند و در نهایت به تصویر ذهنی ما تبدیل میشوند.
اگر شما اطلاعاتی درباره نبودن شغل مناسب یا سخت بودن پیدا کردن کار و یا نیاز به داشتن پارتی برای به دست آوردن شغل مناسب دریافت کرده باشید و برای مدت طولانی این اطلاعات در ذهن شما تکرار شده باشند در نهایت در موضوع داشتن شغل مناسب تصویر ذهنی شما شکل میگیرد که توصیف کننده شرایط نامساعد کار میباشد.
در این صورت انتظار شما برای داشتن شغل مناسب تغییر میکند و منتظر روبرو شدن با شرایطی خواهید شد که کار مناسب پیدا نمیکنید یا باید برای داشتن شغل مناسب حتما پارتی داشته باشید.
به این ترتیب زندگی به شما اثبات خواهد کرد که کار پیدا کردن سخت و غیرممکن است.
چرا؟
چون کار جهان همسو کردن اتفاقات زندگی هر انسانی با تصویر ذهنی آن فرد در جنبههای مختلف زندگی است.
نقش تصویر ذهنی در چاق شدن
اطلاعات درباره چاق شدن از طریق مختلف وارد ذهن شما میشود. برخی از آنها را با هم مرور میکنیم.
- اطلاعاتی که درباره مزایای چاق شدن دریافت کردهاید.
انسانهای چاق قدرت بیشتری دارند، افراد چاق سالم تر هستند، وقتی چاق بشی بیشتر مورد توجه دیگران قرار میگیری.
- اطلاعاتی که درباره ارثی بودن چاقی دریافت کردهاید.
چاقی در خانواده ما ارثی است. وضعیت جسمیشما شبیه فلانی است که چاق است.
- اطلاعاتی که درباره ارتباط چاقی با نحوه زندگی خود دریافت کرده ایم.
چاقی تو بخاطر کم تحرکیه، چاقی تو بخاطر خوابیدن زیاده، چاقی تو بخاطر سریع غذا خوردنه، چاقی تو بخاطر مزاج سرد داشتنه
- اطلاعاتی که درباره طبیعی بودن چاقی به هر دلیلی دریافت کرده ایم.
چاق شدن بخاطر کار پشت میز داشتن، چاق شدن بخاطر ورزش نکردن، چاق شدن بخاطر فلان بیماری، چاق شدن به دلیل مصرف فلان دارو، چاق شد به دلیل بالارفتن سن، چاق شدن بخاطر بارداری در خانم ها و …
هر گونه آگاهی و اطلاعاتی که درباره مزایا یا معایب چاقی دریافت میکنیم در ذهن ما پردازش شده و در نهایت به صورت تصویر ذهنی چاق در مغز ما ذخیره میشود.
مغز بر اساس تصویر ذهنی ایجاد شده الگوهای رفتاری جدید را ایجاد میکند که نتیجه تکرار الگوهای جدید تغییر کردن جسم از وضعیت فعلی به وضعیت مطابق با تصویر ذهنی جدید است.
فردی که اضافه وزن ندارد و به طریق گوناگون اطلاعات مختلف درباره چاقی دریافت میکند پس از مدتی آن اطلاعات به تصویر ذهنی چاق در مغز فرد تبدیل میشوند.
مغز بر اساس تصویر ذهنی جدید ایجاد شده، فرمولهای جدید ایجاد میکند و از طریق ایجاد میل به عمل کردن بر اساس فرمولهای جدید به مرور وضعیت جسمیفرد از حالت متناسب خارج شده و به حالت چاق تبدیل میشود.
فردی که چاق است و به طریق گوناگون اطلاعات درباره ترس از چاقی بیشتر و مشکلات چاقی دریافت میکند پس از مدتی آن اطلاعات به تصویر ذهنی چاق تر از قبل در مغز فرد تبدیل میشوند.
مغز بر اساس تصویر ذهنی چاقتر ایجاد شده اقدام به ایجاد فرمولهای جدید رفتاری میکند و در فرد میل به عمل کردن بر اساس فرمولهای جدید ایجاد میکند و سپس فرد با تکرار عمل بر اساس فرمولهای جدید به وضعیت چاقتر جسمی میرسد.
این توضیح مختصری از چگونگی ایجاد تصویر ذهنی و تاثیر آن بر تغییر رفتار و در نهایت تغییر وضعیت جسمیفرد است.
چرا با روشهای لاغری نمیتوان لاغر شد
همانگونه که توضیح داده شد چاقی نتیجه تغییر افکار و رفتار فرد است.
نقطه آغاز تغییر افکار و رفتار ما مغز میباشد و مغز اطلاعات خود را از طریق حواس پنجگانه دریافت میکند.
نحوه عملکرد مغز به این شکل است:
- اطلاعات در موضوعات مختلف را دریافت میکند.
- اطلاعات پردازش شده و تصویر ذهنی ایجاد میشود.
- بر اساس تصویر ذهنی فرمولهای رفتاری ایجاد میشود.
- میل و رغبت در فرد برای عمل کردن به فرمولهای جدید شکل میگیرد.
- وضعیت زندگی فرد به مرور با عمل کردن بر اساس فرمولهای جدید تغییر میکند.
هر زمان که ما برای لاغر شدن از هر روشی اقدام کردهایم در حال طی مسیر بر خلاف جهت عملکرد مغز بودهایم.
ما با استفاده از روشهای مختلف مانند رژیم غذایی، ورزش کردن، مصرف دارو و … سعی کرده ایم رفتار خود را تغییر دهیم.
- با رژیم گرفتن سعی کرده ایم پرخوریهای خود را مهار کنیم.
- با ورزش کردن سعی کرده ایم سوخت و ساز بدن را افزایش داده و میزان چربی ها را کاهش دهیم.
- با مصرف دارو یا حتی عمل جرحی سعی کرده ایم تغییر در نحوه عملکرد جسم خود ایجاد کنیم.
- با این روشها سعی در تغییر عمل کرد خودمان داشته ایم که در تشریح عملکرد مغز در رتبه آخر قرار داد.
درواقع ما با استفاده از روشهای مختلف سعی کردهایم اطلاعات مورد نیاز برای لاغر شدن را به صورت معکوس به مغز خود منتقل کنیم و تلاش کردهایم که با تحت فشار قرار دادن جسم باعث تغییر وضعیت از حالت چاق به لاغر شویم.
و این در حالی است که جسم ما دستورات را از مغز دریافت میکند نه از سایر عوامل بیرونی.
به عنوان مثال زمانی که شما فعالیت بیشتری دارید، به دلیل بالارفتن فعالیت عضلانی، حرارت جسمیشما افزایش پیدا میکند و مغز برای جلوگیری از افزایش بیشتر دمای جسم دستور عرق کردن را صادر میکند و با مرطوب کردن سطح بدن حرارت جسم را کاهش میدهد.
این فرایند کاملا درونی است اما تصور ما این است که بخاطر افزایش فعالیت بدنی یا ورزش کردن ما سوخت و ساز بدن را افزایش داده ایم بنابراین تلاش میکنیم با عرق کردن بیشتر لاغر شویم و این تلاشی بی هوده است.
تغییر کردن چگونه است
برا ایجاد تغییر در هر جنبه از زندگی باید از دادن آگاهی جدید به مغز شروع کنیم. آگاهی که منطبق با تغییری که میخواهیم ایجاد کنیم باشد.
استمرار در دادن اگاهی جدید باعث پردازش آن و ایجاد تصویر ذهنی جدید در مغز میشود. و مغز بر اساس تصاویر ایجاد شده فرمولهای جدید ایجاد میکند و در نهایت میل و تمایل در ما برای عمل کردن بر اساس فرمولهای جدید را ایجاد میکند.
مهمترین موضوع که سبب چاق شدن یا لاغر شدن ما می شود تصویر ذهنی است که درخود ذخیره کرده ایم.
این تصاویر به صورت ناخودآگاه در ذهن ما ثبت شده است و تکرار این تصاویر سبب پررنگ شدن آنها در ذهن ما میشود و تصاویر پررنگ شده بعنوان الگوی صدور فرمان های مغزی قرار میگیرد.
اگر رویای لاغری دارید باید ابتدا تلاش فیزیکی برای لاغر شدن را متوقف کنید.
سپس آگاهی جدید همسو با لاغر شدن را به ذهن خود بدهید.
لاغری با ذهن بدون ارائه برنامه های غذایی، ورزشی یا دارویی اجرا می شود.
در این روش ابتدا فرمول های اشتباه که سبب چاق شدن ما شده است را شناسایی می کنیم و سپس فرمول های متناسب کننده را جایگزین آنها می کنیم.
تغییر فرمول های ذهنی
تغییر فرمول های ذهنی سبب تغییر رفتارهای غذایی روزمره ما می شود و در نهایت جسم ما نیز تغییر می کند.
بنابراین خیلی مهم است که فایل های آموزشی تکرار شوند تا اطلاعات صحیح درباره لاغری را بارها بشنوید و به آن فکر کنید و سعی کنید به نکته های مطرح شده عمل کنید.
محتوای سایت تناسب فکری به شما کمک میکند تا آگاهی مناسب برای متناسب شدن را به ذهن خود انتقال دهید.
در انتقال آگاهی جدید استمرار داشته باشید تا تصمیم جدید شما برای تغییر کردن بعنوان دستور کار جدید ذهن شما تعیین گردد.
در این صورت آگاهی جدید به ذهن ناخودآگاه منتقل میشود و سبب ایجاد تصویر ذهنی لاغری در شما میشود.
مغز شما بر اساس تصویر ذهنی جدید ایجاد شده اقدام به ایجاد فرمولهای جدید رفتاری میکند.
سپس در شما میل و رغبت برای عملکردن بر اساس فرمولهای جدید را ایجاد میکند.
به طور ناخودآگاه و خیلی آسان شما قادر خواهید بود رفتارهای قبلی (پرخوری و … )که بر اساس فرمولهای چاق کننده و تصویر ذهنی چاق بودند را تکرار نکنید.
تکرار نکردن رفتارهای قبلی نقطه شروع شکل گیری رفتارهای جدید شما هستند.
به اندازه ای که شما رفتارهای قبلی را تکرار نکنید در تثبیت رفتار جدید در خود موفق عمل کردهاید.
طولی نخواهد کشید که رفتارها و واکنشهای رفتاری شما در جهت متناسب شدن تغییر میکند و استمرار این روند باعث تغییر وضعیت جسمانی شما خواهد شد.
این طریق صحیح تغییر کردن (لاغر شدن) بر اساس طریق صحیح عملکرد ذهن است که به طور مفصل و واضح در دوره ورود به سرزمین لاغرها به آن پرداخته شده است.
تاثیر تصاویر ذهنی بر چاق شدن
افراد چاق به این دلیل چاق شده اند که قبل از اینکه چاق شوند تصویر ذهنی چاقی از خود در ذهنشان ایحاد شده است.
تکرار تصویرسازی چاقی سبب الگو شدن آن برای عملکرد مغز می شود و فرمان های صادر شده از سوی مغز ما در راستای چاق شدن بوده است و تکرار این فرمان ها در نهایت سبب چاق شدن فرد می شود.
برای لاغر شدن از طریق ذهن باید تصویر ذهنی خود را از حالت چاق به حالت متناسب تغییر دهیم.
استمرار در تصویرسازی متناسب شدن مغز ما فرمان های متفاوتی نسبت به قبل صادر میکند و واکنش های ما به مواد غذایی تغییر میکند و در نهایت جسم ما نیز تحت تاثیر قرار گرفته و متناسب شدن شروع میشود.
توجه به توضیحات فایل فوق العاده این جلسه به شما کمک میکند تا آگاهی کاملی در رابطه با تصویر ذهنی و تاثیر آنها در چاقی کسب کنید و همچنین چگونه تغییر دادن تصویر ذهنی آموزش داده می شود و شما به راحتی با تکرار مواردی که گفته می شود ذهن خود را در مسیر متناسب شدن هدایت می کنید.
اطمینان دارم آگاهی این جلسه و جلسات قبل به شما کمک میکند تا اطلاعات جدید پیرامون متناسب شدن را به ذهن خود بدهید و با استمرار در این مسیر به راحتی آگاهی جدید به تصویر ذهنی لاغری تبدیل شده و در پی آن رفتارها و عادتهای شما تغییر میکند و در نهایت جسم شما بر اساس عملکرد جدید شما تغییر خواهد کرد.
✍️ تمرین آموزشی 📖
مرحله اول:
تصاویر ذهنی بر اساس افکاری که در ذهن ما مرور می شوند ایجاد شده و انتظار چاق تر شدن را در ما بوجود می آورند.
افکار به وسیله شنیدن و گفتن در ذهن ایجاد می شوند.
زمانی که فردی درباره چاقی ما صحبت می کند افکار در ذهن ما شروع به ایجاد شدن و مرور شدن می کند و زمانی که ما در پاسخ به نصیحت یا توصیه یا صحبت دیگران واکنش داده و شروع به صحبت کردن درباره چاقی و گله و شکایت از لاغر نشدن می کنیم در حال تشدید افکار چاق کننده در ذهن هستیم.
بنابراین برای جلوگیری از ایجاد تصاویر ذهنی چاق تر در ذهنمان باید استفاده از ابزاری که باعث تقویت افکار چاق کننده در ذهن می شوند را متوقف کنیم.
- از این لحظه تصمیم بگیرید هرگز درباره چاقی خود یا دیگران صحبت نکنید.
مسلط شدن بر گفتار نیاز به تمرین و استمرار دارد بنابراین هربار که شرایط صحبت کردن درباره چاقی فراهم بود و شما موفق به صحبت نکردن درباره چاقی شدید بعنوان تمرین در بخش نظرات این جلسه ثبت کنید که من امروز در فلان موقعیت توانستم درباره چاقی صحبت نکنم.
هرگونه صحبت کردن درباره چاقی، رژیم گرفتن، لاغر نشدن، حسرت لاغری، روش های لاغری و … باید متوقف شود.
این تصویر را بخاطر بسپارید تا در زمانی که تحریک به صحبت کردن درباره چاقی شدید با بخاطر آوردن این شکلک متوجه شوید که وقت بستن زیپ دهان و صحبت نکردن درباره چاقی است.
مرحله دوم:
یکی دیگر از اقدامات موثر در ایجاد تصاویر چاقی ذهن تحقیق کردن درباره روش های لاغر شدن است.
هرچه شما بیشتر درباره روش های لاغری تحقیق کنید در همان زمان که در حال دریافت اطلاعات درباره لاغر شدن هستید احساس خوبی ندارید. احساس خوب نداشتن درباره لاغر شدن منجر به تقویت تصاویر ذهنی چاقی و تشدید انتظار چاقی خواهد شد.
تصور کنید درباره برنامه رژیمی لاغری در حال تحقیق و مطالعه هستید. هرچه بیشتر آگاهی کسب می کنید بیشتر مطمئن میشوید که نمی توانید این روش را اجرا یا ادامه دهید. احساس عدم توانایی انجام روشهای لاغری برای ذهن ناخودآگاه به منزله اعلام عدم ناتوانی شما برای لاغر شدن است.
هرچه بیشتر درباره لاغر شدن تحقیق کنید و از آن مهمتر هرچه بیشتر سعی کنید از طریق روش های مختلف لاغر شوید به همان اندازه خود را برای چاق تر شدن آماده می کنید.
- تصمیم قاطع بگیرید که هرگز درباره روش های لاغری تحقیق نکنید.
تصمیم خود را در قابل تعهد نامه در بخش نظرات همین جلسه بنویسید.
- نباید درباره روش لاغری دیگران سوال یا کنجکاوی کنید.
عادت رایج در بین افراد چاق پرس و جو کردن و کنجکاوی درباره چگونه لاغر شدن دیگران است. این کار نه تنها باعث برهم خوردن تمرکز شما در مسیر لاغری با ذهن خواهد شد بلکه حسرت لاغری را در ذهن شما تقویت میکند.
از اینکه فردی توانسته لاغر شود اما شما نتوانسته اید احساس یاس و ناامیدی می کنید و این به منزله تقویت فرمول های چاقی ذهن است. پس لازم است این عادت را متوقف کنید.
برای انجام بهتر این تمرین در بخش نظرات بنویسید که آیا شما عادت به تحقیق درباره روش های لاغری یا کنجکاوی درباره چگونه لاغر شدن دیگران داشته اید؟ با انجام این کار چه احساسی در شما ایجاد شده است؟
به این ترتیب ارتباط بین احساس و رفتار یا عادت های ذهن چاق را درک خواهید کرد و متوجه می شوید که با انجام این تمرینات به چه صورت در حال تغییر فرمول های چاقی ذهن از طریق تغییر عادت های مخرب ذهن هستیم.
مرحله سوم:
جهت جلوگیری از تقویت فرمول های چاقی ذهن باید سعی کنیم در معرض تحریک های احساسی قرار نگیریم.
عضویت در کانال های آشپزی، تستری غذا، مشاهده تبلیغات فست فود، تبلیغات رسانه ای درباره غذا ها و هر اطلاعاتی که درباره غذاها، محل سرو غذا و تجربه افراد از خوردن غذاها باعث تقویت فرمول های چاقی ذهن می شود.
بنابراین لازم است خود را از معرض اطلاعات اینچنینی دور کنید.
اگر در کانال های آشپزی عضو هستید حتما عضویت خود را لغو کنید.
از صحبت کردن درباره غذایی که خورده اید برای دیگران خودداری کنید.
از تبادل اطلاعات درباره غذاهای جدید، فست فودهای تازه تاسیس شده و … جددا خودداری کنید.
با این اقدامات قدم های بسیار موثر برای کمرنگ کردن تصاویر چاقی ذهن خود برداشته اید.
- لیستی از عادت های خود درباره موارد ذکر شده تهیه کنید و شرح دهید به چه شکل خود را در معرض اطلاعات پیرامون غذا و خوردن قرار داده اید.
- تصمیم قاطع بگیرید تا جایی که امکان دارد منابع دریافت اطلاعات درباره مواد غذایی،خوردن، طعم ها و … را کاهش دهید.
درباره تصمیمات خود در بخش نظرات شرح دهید.
منتظر خواندن نوشته های شما هستم
همراه همیشگی شما: رضا عطارروشن
نتایج برخی از شرکت کنندگان
خانم مریم مصطفی نژاد از تهران دانلود
خانم ندا معتمدنژاد از زنجان دانلود
امتیاز 4.13 از 149 رای
با دیگران به اشتراک بگذارید تا امتیاز بگیرید!
گام ۷۰ ،،سلام وقت بخیر ،،،تصویر ذهنی چاق ،،خدارو شکر میکنم که ۷۰ روزه با ۷۰ گامه بینظیر در حال قدم زدن در سرزمین لاغرها هستم ،لذت میبرم و از آگاهی های نابش استفاده میکنم ،، در واقع همه اتفاقات زندگی ما ربط داره به اون تصویری که از دوران کودکی در ما شکل گرفته ،،تصاویر ذهنی ما بر اساس دیده ها و شنیده هایمان شکل گرفته اند که باعث بوجود آمدن تجربیات ما میشوند ،،همیشه تصویر یک خاطره و اتفاق در ذهن ما ماندگار میشه ،،وقتی میخواییم از شخصی صحبت کنیم ،چهره اون شخص بیادمون میاد ،جاهاییکه سفر میکنیمو با تصاویرشون بخاطر میاریم ،اگر تو اون تصویرها ،حس هم بوده باشه که دیگه بیشتر تو ذهنمون نقش میبنده ،مخصوصا حس های بد بیشتر موندگارن ،، تجربیاتی که الان در حال دیدنشون هستیم ،نتایج اون تصویرهای ذهنی کودکی ماست ، اینکه در مورد چاقی و لاغری چه چیزهایی شنیدیم و دیدیم و پذیرفتیم ،،پذیرفتنش مهم بوده ،چرا تمام اون شنیده هاییکه در خانواده گفته شد ، در مورد چاقی روی من اثر کرد ولی روی خواهرم اثری نداشت ویا خیلی کمرنگ بود؟ چونکه من بی چون و چرا حرف های الگوهامو قبول میکردم ،یکی از آپشن هاییکه من داشتم این بود که فریده ،بچه حرف گوش کنیه و مدام با خواهرام که کمتر از من حرف گوش کن بودن ،مقایسه میشدم و تشویق میشدم ،منم برای اینکه ،از پدرم ،تشویق بگیرم ،شدم دختر حرف گوش کن ، مدام میگفتن ،فریده رو ببینید هر چی بهش میدیم میخوره ،نه نمیگه ، آدم باید سنگم بخوره ،،از اون به بعد من مجبور بودم برای تایید دیگران مدام ،هر چی میگنو انجام بدم ،من یادمه ۱۰ سالم بود ،مهمان که داشتیم ،چنان ظرف میشستم و کارهای آشپزخونه رو انجام میدادم و کف زمینو دستمال میکشیدم که پدرم میگفت ،بیایید فریده رو ببینید ،یاد بگیرید ازش ،چجوری کار میکنه ،با اینکه من دختر سوم خانواده بودم و خواهرای دیگم ازم بزرگتر بودن ولی من همیشه کاندیدای کار کردن بودم،،،در طول گذران زندگی ،مرتب شنیدم که فریده مدل بدنش چاقه ،کاریش نمیشه کرد، پرخوره ، استخون بندیش درشته ،۴ سال شیر مادرشو خورده ،تحرک نداره ،سوخت و سازش کمه ووووو و به اندازه میلیاردها بار که شنیدم ،برای خودم باورسازیش کردم که من یک دختر چاق هستم ، تصویر یک شخصیت چاق در من ساخته شد و با اون تصویر ،وارد زندگی روزمره شدم ،بزرگ شدم و با بزرگتر شدنم ،منهم چاقو و چاقتر شدم ، تو اون شخصیت درونم ،چاق شدن ،طبیعی بود ،در مدار چاقی ،لاغری وجود نداشت و نداره ، در دیتای مغز من ،اطلاعات چاقی سیو بوده ،نتیجه شم ،چاقی بود ،،من انتظار داشتم از دیتای چاق ،جسم لاغر بوجود بیاد ،اگر سیب در آبمیوه گیری بریزیم آب سیب خواهیم داشتم ،ولی ما انتظار آب پرتغال داریم و سالها ،نشستیم نگاه کردیم به آبمیوه گیری و غر زدیم و گفتیم ،پس چرا آب سیب میده ؟ مدام آبمیوه گیریمونو دستکاری کردیم ، حتی به فکرمون هم نرسید ،میوه مونو اشتباه انتخاب کردیم ،،،تصویر ذهنی ما در مورد پول ،سلامتی ،عشق ،روابط و خداوند ،هر چیزی که باشه ،به همون شکل ،الان ما در حال تجربه کردن همون ها هستیم ،اگر قبول کرده باشیم که ،پول کمه ،آدم ها بد هستند،شغل و درامد های بالا برای ما نیست ،همه جارو بیماری گرفته ،عشق و عاشقی دروغه ،مرد خوب و زن خوب گیر نمیاد ،جهان جای نا امنیه وووو تمام اون باورهای ذهنیمونو ،الان تجربه میکنیم ،وظیفهباورها فقط اثبات خودشون به ماست و برای اثباتشون ،نیازی نیست ما تلاش خاصی کنیم ،ما در مسیر باورهامون ،قرار خواهیم گرفت ،بخواییم ،نخواییم ، همونجوری که باورهای مخرب و شکست مالی در ذهن داشته باشیم ،باورهامون مارو میبرن بسمت ،آدم های کلاهبردار که همه پولمونو ببرن ،یا بلخره یجوری اون پول از زندگیمون خارج میشه ،،به همون صورت ،زمانیکه باورهای قوی داشته باشیم ،بازم ،اون باوره ،مارو میبره تو مسیر ،ثروت ،پول و فراوانی ،،همه چیز باوره ، ،، ذهن قدیم من که تصاویر زیاد و قوی ،چاقیو در خودش داشت ،تمام دستورات مغزی منو بر اساس چاقی برنامه ریزی میکرد و فرمول ها صادر میشدند ،(فرمان چاقی بیشتر) و من با چه اصراری داشتم با فرمان های مغزم میجنگیدم ،، جالبه که سالهای طولانی من در رژیم های مختلف بودم ،مثلا در آخرین رژیمم که قبل از ورودم به دوره لاغری با ذهن بود ، که فقط ۱۵ روز انجامش دادم و بعدش اومدم اینجا ،،صبحانه یه دونه نون تست داشتم با پنیر ،یادمه چه عذابی میکشیدم که چرا من نمیتونم بیشتر بخورم ،من که سیر نمیشم و مدام غر میزدم ، امروز که نون تست برای صبحانه م ،استفاده کردم ،متوجه شدم من فقط ۱ دونه نون تست ،خوردم ،کاملا هم سیر شدم ،حتی امروز که متوجه این موضوع شدم ،گفتم خب بذار یکمی بیشتر بخورم ،دیدم نمیتونم ، با خودم فکر کردم ،دیدم ،اون زمانها ،فرمان مغزیم بیشتر بخور بوده ،الان گاهی با ۱ دونه نون تست هم سیر میشم ،گاهی هم با ۲ تا سیر میشم ،ولی این کجا و اون کجا ،،،،، با بودن در دوره لاغری با ذهن و شنیدن آگاهی های جدید و عمل کردن به آنها ،آرام آرام ،فرمان های مغز ،تغییر خواهند کرد و دستورات لاغری جایگزین ،دستورات چاقی میشود ،، بعد از انجام تمرینات گفته شده و عمل کردن به آنها ،متوجه تغییرات درونی و رفتاری خود خواهیم شد،،ولع ها، ترس ها و استرس ها کم و کمتر میشوند و جایشان را به آرامش ،حال خوب ،شادی ،امیدواری ،لاغر شدن و تناسب فکر و اندام میدهند ،، با شناسایی موانعی که باعث چاقیمان شده و نقض کردنشون ، اون آلودگی ها کمرنگ میشوند و ذات و فطرت طبیعی ما که پر بوده از سلامتی و تناسب ،نمایان میشود و با تکرار و استمرار ،فرمول های جدید جایگزین قبلی ها میشوند و روند لاغری ما آغاز خواهد شد که این نیاز داره به زمان و ساخته شدن ،مسیرهای مغزی جدید ،،، وقتیکه ذهنتیت های جدید در ما ساخته میشه ،فرمان های متفاوتی به ما میده که اذیت کننده نیست و من در این دوره کاملا درکش کردم ،قبلا دلم رژیم و محدودیت نمیخواست ،حقم داشتم ،من از ۱۰ سالگی در رژیم بودم تا ۴۰ سالگی ،نهایتا شاید مابین این ۳۰ سال رژیمم ،۵ سال ،جسته گریخته ، رژیمو رها کرده باشم ،در واقع میانگین من ،۲۵ سال در رژیم بودم ،که دوز رژیم هام با هم فرق داشت ، واقعا خسته بودم از وزن کردن یه دونه پرتغال ،نون،، سانت زدن نون باگت ،کالری شماری ،ورزش های سخت ووووو دلم آزادی میخواست ،اگر اون زمانها در رژیمم مجبور بودم مثلا ۷ قاشق برنج بخورم عصبی میشدم ،دوست داشتم خودم انتخاب کنم و انتخاب هام هم از روی ترس بود ،یه زمانی هیچی نمیخوردم ،یه روزایی خودمو خفه میکردم، بالانس نبودم ،در صلح نبودم ، فرمان ذهنم بخور بود ولی اجازه نداشتم ،الان فرمان ذهنم بخور تا سیر بشیه ولی بدون ترس ،بدون ولع ،قبلا به فشار میخوردم ولی انگار سیر نمیشدم ،الان تا سیر شدنم میخورم و متوجه میشم شاید همون ۷ قاشق باشه ولی ناراحت نیستم ،چشمم سیر شده ، حق انتخاب دارم ،وای که چقدر این حسو دوست دارم ،آزادی چه حس خوبیه ، خدایا شکرت ،،راضی م ازت خدا جونم ،،،انگار از بند ۴۵ ساله آزاد شدم ،،،، اتفاقا من متنفرم از برنامه غذایی که صبحانه چی بخورم ،چقدر بخورم ،نهار چی و چقدر بخورم ،اگر تو این دوره از اینجور برنامه ها بود که من شرکت نمیکردم ،بزرگترین آپشنش ،نداشتن محدودیته ،بنظر من افرادی که هدایت میشن به این متد ،آدم های خسته ای هستن که راه های بیشمار سختیو گذروندن و دیگه تحمل یه راه سخت دیگه رو ندارن ، من احساس میکنم ،ما ها مثل آدم های کوهنوردی هستیم که هفته ها در کولاک و سرمای کوهستان ،کوهپیمایی کردن و خسته ن ،حالا به یه کلبه گرم ،میان راهی ،رسیدن و دلشون میخواد ،فقط خودشونو رها کنن و استراحت کنن ،دلشون آرامش میخواد و یه جای گرم ،یه غذای داغ که تمام خستگی راهو ازشون بگیره و من الان همون حسو دارم ، تمام اون عقده های گذشته در من ،فروکش کرده ،احساس خوب و آزادی دارم و هر چقدر میگذره و من در تمرینات میمونم این تجربیات برام شیرین تر میشه ،امیدوارم همه دوستانی که در این مسیر هستند ، طعم این لذتها رو بچشن ، حالا که فکرشو میکنم میبینم ،سال اول ،فقط تو فورس لاغر شدن و نتیجه بودم ،تقریبا ۱ ماهی میشه ،رفتم تو فاز رلکس شدن ، من راهمو میرم و لذت میبرم ،محتویات ذهنیم تغییر میکنه و نتایج پایدار ،خودبخود وارد زندگی من خواهد شد ،،استاد منکه تازه احساس میکنم یه چیزایی متوجه میشم و کلام شمارو یجور دیگه ای درک میکنم ،،، من تا ۳۰ روزه دیگه ،برای بار دوم میرم ،دوره مقدماتیو تکرار کنم ،مطمئنم مطالب اون دوره هم برام یه درک دیگه ای خواهد داشت و چه کدهایی که اونجا برام باز بشه ، ، من دختر سوم خانواده هستم که بعد از ۲ تا خواهر بسیار لاغر بدنیا اومدم که پدر و مادرم تلافی اون ۲ تارو روی من خالی کردن 😊 من ۴ کیلو ونیم بدنیا اومدم و خانواده بسیار خوشحال شدن و بقیه ماجرا هم که کاملا مشخص بوده که چه به روز من اوردن ، من ۴ ساله بودم که خواهر چهارمم بدنیا اومد ،ایشون ۶ کیلو ونیم بود، یادمه مادرم با یه ذوق خاصی میگفت که: همه توی بیمارستان ازشون میپرسیدن ،آخه چجوری دختره به این تپلی بدنیا اوردی ؟ ،پدرمم با افتخار میگفته ،من به خانومم به اندازه موهای سرش ،پسته و بادوم دادم خورده که بچه ی به این چاقی بدنیا اورده ،چه افتخاری میکردن 😄 ،، یادمه پارسال که این فایلو گوش کردم و هنوز درکم نسبت به این دوره قوی نبود ،با خودم فکر میکردم ،نکنه منم نتونم کیک بپزم و بخورم ، انگار یه شکل دیگه میشنیدم ،یعنی من طبق ،باورهام میشنیدم ولی الان مثل پارسال فکر نمیکنم ،اگر کیک هم بپزم با لذت میخورم ، در کل با هیچ خوراکی و غذایی مسئله ای ندارم و باهاشون راحتم ،شاید هم در اعماق وجودم ،ترس هایی باشه ولی در ظاهر که نشونم نمیده ،،خدارو شکر ۱سال ونیمه در مورد چاقی خودم و دیگران صحبت نمیکنم نه با خودم نه با دیگران ،،تو کانال آشپزی و شیرینی پزی خاصی نیستم ،اوایل دوره که حتی به طرز پخت غذاها هم نگاه نمیکردم ،ولی الان اگر دوست داشته باشم ،مرحله پخت غذارو نگاه میکنم ،یعنی انقدر مثل قبل ،سفت و سخت نمیگیریم چونکه متوجه شدم ،حسم تغییر کرده ، که البته این کارو شاید ماهی یکبار هم انجام ندم ،، این فایل هم عالی بود و با مرور کردن آگاهی ها و نفوذشون به ذهن ناخوداگاهم ، نتایج عالی هم رقم خواهند خورند
سلام دوست عزیز
بهتون تبریک میگم که مصمم در مسیر صحیح ،تمرین میکنید و بدنبال اهدافتون هستید ، دلیل اومدن همگی ما ممکنه در ابتدا ،لاغری بوده ولی ما به بینهایت ،تناسب فکر رسیدیم و خواهیم رسید که هر کدوم از اون بخش ها که اصلاح بشه ،قسمت های دیگه رو پوشش میده ،تمام اون باورهای قدیمی ما بصورت زنجیر بهم وصل هستند و ما اگر بتونیم ۱ دونه باورمونو قوی کنیم ، باورهای دیگه هم در مسیر درست قرار خواهند گرفت و تکرار این پروسه که البته دوره تکامل خودشو داره ، باعث میشه ،در بیشتر جنبه ها ،تغییر و پیشرفت داشته باشیم ،این آگاهی ها مثل اسکن کردن عمل میکنن ،میچرخن در کل وجود ما و جاهایو که آسیب زدیم ،ترمیم میکنن و بعد از یه مدت متوجه میشیم ،حالمون بهتر شده ،خیر و برکت بیشتری وارد زندگیمون میشه ،سلامت تریم،لاغرتر شدیم ،پول بیشتری وارد زندگیمون میشه ،افراد مثبت تری با ما ارتباط میگیرن ووووو و این بخاطر تغییر باورها و رفتارهای ماست ،،از اونجاییکه من بعضی از کامنت هارو میخونم و کامنت شما رو هم خونده میشه ،به تکرار در نوشته های شما میخونم که من سرگیجه دارم و گفتن و تکرار کردن این جمله ،باز هم به خود شما بیشتر ثابت میکنه که شما بیمار هستید و چونکه کانون توجه شما بر بیماری ها میره ، ذهن تصور میکنه شما بیماری را دوست دارید ،برای ذهن فرقی نداره شما دارید در سایت مینویسید ،به کسی میگید ،به خودتون میگید ، به هر صورت کانون توجه شما بر سرگیجه است ،پس شما در مسیر بیشتر بیماری ها قرار خواهید گرفت ،مثل اکسپلور اینستاگرام ،وقتی من چند بار به دنبال مطالب علمی و ذهنی ،سرچ میکنم ،از اون به بعد هوش مصنوعی اینستاگرام برای من مطالب علمی و ذهنی بیشتری رو میاره ،،ذهن هم همینطور ،به بیماری فکر کنیم بیماری بیشتر میاره ،به پول توجه کنیم پول میاره ،البته به فراوانی پول توجه کنیم نه به نداری هامون ،،اولین قدم ،ننوشتن ،حرف نزدن، نه با خودتون نه با دیگران در مورد بیماری تونه ، در ابتدا به کودک درونتون بگید و بپذیرید که شما فعلا این بیماری را دارید و مسئولیتشو بپذیرید ،برای خود مادری و محبت کنید (البته نه حالت قربانی به خود بگیرید) قوی و قدرتمند در کنار خودتون باشید ،تمام مطالب ذهنیو که دارید آموزش میبینید رو در قسمت سلامتی هم بکار ببرید ،زیاد هم نمیخواد بگید من در سلامتی هستم ، اونجوری دارید یجورایی از نبود سلامتی میگید ،،مگر الان که ما دست و پا داریم ،مدام به همه میگیم وای ما دست و پا داریم ؟ چونکه داریم مدام نمیگیم ،ما چیزهایو که نداریم دام میگیم ،در اصل برای گفتن هر چیزی و انجام هر کاری ،یه سئوال از خودتون بپرسید ، چرا من دارم این کارو انجام میدم ؟ چرا من دارم مدام از بیماریم میگم؟ آیا گفتن این حرف ها بیماری منو بهتر میکنه یا بدتر ؟ آیا این کارو که انجام میدم به نفع منه ؟ منو تخریب میکنه یا ترمیم ؟ اگر گاهی احساس درد ،ترس ویا ناراحتی از این بیماری تون دارید ،ازش فرار نکنید ،آگاهانه ببینیدش ، بهش بگید من خودم خلقت کردم حتما هم به کمک خداوند رفعش میکنیم ،وقتی پذیرفتید و رهاش کردید و در مسیر سلامتی قرار گرفتید ،خودتونم متوجه نمیشید که کی سلامتیتون کامل شد ،این اتفاق برای خودم رخ داده ، مسئله من بدتر بود ولی رفع شد ،، به قول استاد وقتی ما طبقه اول هستیم هر آنچه که در طبقه اول هست رو میبینیم ، وقتی بریم طبقه دوم دیگه طبقه اولو نمیبینیم ،طبقه دومو میبینیم ،بیماری مال طبقه اول بود ،در طبقه دوم سلامتی وجود داره ، وقتی مدارت عوض میشه ،در مدار جدید فقط چیزهای جدید هست ،بدن ما سلامت بوجود اومده ما با افکارمون تخریبش کردیم ،حالا متوجه شدیم ،با آموزش ترمیمش میکنیم ،مراقبش میشیم،نوازشش میکنیم ،بیماری ها میان که به ما بگن درونمون تخریبه ،به خودمون بیاییم ،به خودمون توجه کنیم ،انقدر دورمونو شلوغ نکنیم ،ما تنها در زمانی به خودمون نزدیک میشیم که بیمار بشیم یا تنها بشیم یا به تضاد بخوریم ،،،میدونم در مسیر آموزش هستید و خودتون این مطالبو بهتر از من میدونید ،ولی گاهی ،تکرار یک مطلب از بیرون از خودمون یک راهیه برای پیشرفت ،من یه دوست دکترای روانشناسی دارم گاهی براش از قوانین جهان هستی میگم ،خوشش میاد میگه ،فریده من خودم آدم هارو مشاوره میدم ولی گاهی نیاز به یه تلنگر برای خودم دارم ،،
امیدوارم که در مسیر سلامتی و تناسب بیشتر قرار بگیرید ،همونجوری که الان هم قرار دارید ،،هیچ موردیو در رابطه با بیماری سرچ نکنید به تمریناتتون ادامه بدید و من مطمئنم افرادی که در مسیر تمرینات ذهنی قرار دارن ،تغییرات بزرگ وپیشرفت های بزرگی در انتظارشونو ،فقط باید اجازه بدیم این آگاهی ها بشینه در ذهنمون و یکی یکی به تجربیات عالی تبدیل میشن
براتون سلامتی و آرامش آرزو دارم دوست عزیز🌹
سلام وقت بخیر
من فرزند سوم خانواده بودم و ۲تا خواهرای بزرگتر من خیلی لاغر بودن وفکر کنم مادرم ناراحتی لاغری اونارو روی من تلافی کرد وتا میتونست به من غذا میداد ومنم که عادت کرده بود حسابی پرخور شده بودم ،یادمه وقتی ۱۰ ،۱۲ ساله بودم میتونستم در عرض ۱۰ دقیقه چندتا موزو با هم بخورم وفکر میکردم این یه هنره ،چونکه زیاد از بچگی شنیده بودم که اگر خوب غذا بخوری ،باهوش تر میشی،زودتر بزرگ میشی ،قوی تر میشی ،منم از بچگی ادای پسر هارو در میوردم و دوست داشتم مثل اونا قوی بشم ،از بس شنیده بودم پسرا شیرن مث شمشیرن ،دخترا موشن وووو دوست نداشتم مثل دخترا موش باشم وچونکه پدرم ارتشی زمان قدیم بود و دیسیپلین های مخصوص اون دوره رو داشت همیشه بهم میگفت دختر من باید قوی باشه ،منم از بس محل کار پدرم رفته بودم و همیشه دوست داشتم برم تو ارتش ،و پدرم توی ایران اجازه این کارو بمن نمیداد ومدام قول این شغلو بیرون از ایران به من میداد واین احساس قوی و قدرتمند بودن تو ذهن من موند وشاید یکی از دلایلی که چاقتر هم میشدم ،حتما احساس میکردم باید آدم درشتری باشم برای این کار ،من حتی تیپ های دخترونه رو دوست نداشتم وهنوزم جمع های مردونه رو بیشتر از زنونه دوست دارم ،بلخره هم استخون های من درشت بود هم چاق بودم واین ادامه داشت ،بعد از زایمان اولم که ۹۸کیلو شده بودم رفتم باشگاه و رژیم گرفتم و۳۰کیلو کم شدم ،دوباره برای زایمان دومم ۹۸ کیلو شدم و مجدد ۳۰ کیلو کم کردم ولی به دلایل داشتن فرمول های اشتباه زیاد ،وزنم برمیگشت ،یعنی ریشه و ذهن من چاق بود ومن داشتم به جسمم فشار میوردم ،وقتی با مطالب ذهنی آشنا شدم وکتاب دکتر جودیسپانزارو خوندم متوجه شدم من میتونم با ذهنم به هرجایی دوست دارم برسم پس بعد از یه سرچ کوچیکه هدایتی وارد این سایت شدم
تو دوره ها شرکت کردم و۶ماهه دارم در این مسیر لذت میبرم
۶ماهه حرفی از چاقی نمیزنم،تو جمع این جنس صحبت ها قرار نمیگیرم ،یعنی تو فرکانسشون نیستم،هر روز با آرامش زندگی عادی خودمو طی میکنم واز این آگاهی ها تو عمل استفاده میکنم،خیلی راضی م،الان داشتم میرفتم بیرون خرید ومانتوی پارسالمو پوشیدم ،البته مانتوی جلو باز گشادیه ولی یه فرقی کرده با پارسال این موقع ،امسال یه ۵دقیقه وایسادمو خودمو نگاه کردم ولذت بردم بخاطر اینکه مانتو تو تنم قشنگ بود ولی پارسال حتی خودمو نگاه هم نمیکردم،انقد رفت وبرگشت توی راه احساس سبک بالی داشتم وفرز بودن،مدام خدارو شکر کردم برای هدایت من به این مسیر وبه قول استاد عطارروشن وقتی حس رضایت داری یعنی داری سپاسگذاری میکنی واین حس وفرکانسو جهان متوجه میشه ومنو مرتب تو مسیر تناسب اندام وسلامتی بیشتر هدایت میکنه
ممنونم استاد پاینده باشید،
البته فکر کنم دستم خورده به کادر پاسخ واشتباهی توی این کادر نوشتم