مغز انسان تمام اطلاعات دریافتی را به صورت تصویر ذهنی ذخیره میکند.
تصویر ذهنی بر اساس اطلاعاتی که از پیرامون خود دریافت میکنیم در ذهن ما شکل میگیرد و آینده زندگی ما را تعیین میکند.
در واقع انتظاری که از زندگی کردن داریم یا پیش بینی که برای آینده خود میکنیم بر اساس تصاویر ذهنی است که در جنبههای مختلف زندگی در ما ایجاد شده است.
تاثیر تصویر ذهنی
ذخیره اطلاعات در مغز به صورت تصویری است.
شاید این تجربه را داشته باشید که چهره فردی برای شما آشنا باشد اما نام او را به خاطر نیاورید. یا در مکانی قرار بگیرید و با خود فکر کنید قبلا اینجا بودهاید اما زمان و چگونگی آن را به خاطر نیاورید.
حتی ممکن است در بیان خاطرات خود از آخرین سفری که رفتهاید خیلی خوب ویژگیهای آن منطقه را بیان کنید اما اسامیشهر ها یا مناطقی که بازدید کردهاید را به خوبی به خاطر نداشته باشید.
شاید برای شما پیش آمده باشد که خواندن یک رمان را شروع کرده باشید و ساعت ها بدون خستگی مشغول مطالعه آن بودهاید. بدون تردید نویسنده آن رمان در تصویر سازی ذهنی مهارت زیادی داشته است که به سادگی شما را غرق داستان موردنظر کرده است.
این مثال ها و مثالهای متعدد دیگری که حتما با خواندن این مواد در ذهن شما مرور می شود اثبات میکند که مغز ما به صورت تصویری اطلاعات را ذخیره میکند و صحبت کردن درباره خاطرات بر اساس تصویر ذهنی برای ما کار ساده و لذت بخشی است.
تصاویر ذهنی چگونه ایجاد میشوند
دادههایی که از محیط پیرامون خود در جنبههای مختلف زندگی دریافت میکنیم در ذهن ما تحلیل و پردازش میشوند و در نهایت به تصویر ذهنی ما تبدیل میشوند.
اگر شما اطلاعاتی درباره نبودن شغل مناسب یا سخت بودن پیدا کردن کار و یا نیاز به داشتن پارتی برای به دست آوردن شغل مناسب دریافت کرده باشید و برای مدت طولانی این اطلاعات در ذهن شما تکرار شده باشند در نهایت در موضوع داشتن شغل مناسب تصویر ذهنی شما شکل میگیرد که توصیف کننده شرایط نامساعد کار میباشد.
در این صورت انتظار شما برای داشتن شغل مناسب تغییر میکند و منتظر روبرو شدن با شرایطی خواهید شد که کار مناسب پیدا نمیکنید یا باید برای داشتن شغل مناسب حتما پارتی داشته باشید.
به این ترتیب زندگی به شما اثبات خواهد کرد که کار پیدا کردن سخت و غیرممکن است.
چرا؟
چون کار جهان همسو کردن اتفاقات زندگی هر انسانی با تصویر ذهنی آن فرد در جنبههای مختلف زندگی است.
نقش تصویر ذهنی در چاق شدن
اطلاعات درباره چاق شدن از طریق مختلف وارد ذهن شما میشود. برخی از آنها را با هم مرور میکنیم.
- اطلاعاتی که درباره مزایای چاق شدن دریافت کردهاید.
انسانهای چاق قدرت بیشتری دارند، افراد چاق سالم تر هستند، وقتی چاق بشی بیشتر مورد توجه دیگران قرار میگیری.
- اطلاعاتی که درباره ارثی بودن چاقی دریافت کردهاید.
چاقی در خانواده ما ارثی است. وضعیت جسمیشما شبیه فلانی است که چاق است.
- اطلاعاتی که درباره ارتباط چاقی با نحوه زندگی خود دریافت کرده ایم.
چاقی تو بخاطر کم تحرکیه، چاقی تو بخاطر خوابیدن زیاده، چاقی تو بخاطر سریع غذا خوردنه، چاقی تو بخاطر مزاج سرد داشتنه
- اطلاعاتی که درباره طبیعی بودن چاقی به هر دلیلی دریافت کرده ایم.
چاق شدن بخاطر کار پشت میز داشتن، چاق شدن بخاطر ورزش نکردن، چاق شدن بخاطر فلان بیماری، چاق شدن به دلیل مصرف فلان دارو، چاق شد به دلیل بالارفتن سن، چاق شدن بخاطر بارداری در خانم ها و …
هر گونه آگاهی و اطلاعاتی که درباره مزایا یا معایب چاقی دریافت میکنیم در ذهن ما پردازش شده و در نهایت به صورت تصویر ذهنی چاق در مغز ما ذخیره میشود.
مغز بر اساس تصویر ذهنی ایجاد شده الگوهای رفتاری جدید را ایجاد میکند که نتیجه تکرار الگوهای جدید تغییر کردن جسم از وضعیت فعلی به وضعیت مطابق با تصویر ذهنی جدید است.
فردی که اضافه وزن ندارد و به طریق گوناگون اطلاعات مختلف درباره چاقی دریافت میکند پس از مدتی آن اطلاعات به تصویر ذهنی چاق در مغز فرد تبدیل میشوند.
مغز بر اساس تصویر ذهنی جدید ایجاد شده، فرمولهای جدید ایجاد میکند و از طریق ایجاد میل به عمل کردن بر اساس فرمولهای جدید به مرور وضعیت جسمیفرد از حالت متناسب خارج شده و به حالت چاق تبدیل میشود.
فردی که چاق است و به طریق گوناگون اطلاعات درباره ترس از چاقی بیشتر و مشکلات چاقی دریافت میکند پس از مدتی آن اطلاعات به تصویر ذهنی چاق تر از قبل در مغز فرد تبدیل میشوند.
مغز بر اساس تصویر ذهنی چاقتر ایجاد شده اقدام به ایجاد فرمولهای جدید رفتاری میکند و در فرد میل به عمل کردن بر اساس فرمولهای جدید ایجاد میکند و سپس فرد با تکرار عمل بر اساس فرمولهای جدید به وضعیت چاقتر جسمی میرسد.
این توضیح مختصری از چگونگی ایجاد تصویر ذهنی و تاثیر آن بر تغییر رفتار و در نهایت تغییر وضعیت جسمیفرد است.
چرا با روشهای لاغری نمیتوان لاغر شد
همانگونه که توضیح داده شد چاقی نتیجه تغییر افکار و رفتار فرد است.
نقطه آغاز تغییر افکار و رفتار ما مغز میباشد و مغز اطلاعات خود را از طریق حواس پنجگانه دریافت میکند.
نحوه عملکرد مغز به این شکل است:
- اطلاعات در موضوعات مختلف را دریافت میکند.
- اطلاعات پردازش شده و تصویر ذهنی ایجاد میشود.
- بر اساس تصویر ذهنی فرمولهای رفتاری ایجاد میشود.
- میل و رغبت در فرد برای عمل کردن به فرمولهای جدید شکل میگیرد.
- وضعیت زندگی فرد به مرور با عمل کردن بر اساس فرمولهای جدید تغییر میکند.
هر زمان که ما برای لاغر شدن از هر روشی اقدام کردهایم در حال طی مسیر بر خلاف جهت عملکرد مغز بودهایم.
ما با استفاده از روشهای مختلف مانند رژیم غذایی، ورزش کردن، مصرف دارو و … سعی کرده ایم رفتار خود را تغییر دهیم.
- با رژیم گرفتن سعی کرده ایم پرخوریهای خود را مهار کنیم.
- با ورزش کردن سعی کرده ایم سوخت و ساز بدن را افزایش داده و میزان چربی ها را کاهش دهیم.
- با مصرف دارو یا حتی عمل جرحی سعی کرده ایم تغییر در نحوه عملکرد جسم خود ایجاد کنیم.
- با این روشها سعی در تغییر عمل کرد خودمان داشته ایم که در تشریح عملکرد مغز در رتبه آخر قرار داد.
درواقع ما با استفاده از روشهای مختلف سعی کردهایم اطلاعات مورد نیاز برای لاغر شدن را به صورت معکوس به مغز خود منتقل کنیم و تلاش کردهایم که با تحت فشار قرار دادن جسم باعث تغییر وضعیت از حالت چاق به لاغر شویم.
و این در حالی است که جسم ما دستورات را از مغز دریافت میکند نه از سایر عوامل بیرونی.
به عنوان مثال زمانی که شما فعالیت بیشتری دارید، به دلیل بالارفتن فعالیت عضلانی، حرارت جسمیشما افزایش پیدا میکند و مغز برای جلوگیری از افزایش بیشتر دمای جسم دستور عرق کردن را صادر میکند و با مرطوب کردن سطح بدن حرارت جسم را کاهش میدهد.
این فرایند کاملا درونی است اما تصور ما این است که بخاطر افزایش فعالیت بدنی یا ورزش کردن ما سوخت و ساز بدن را افزایش داده ایم بنابراین تلاش میکنیم با عرق کردن بیشتر لاغر شویم و این تلاشی بی هوده است.
تغییر کردن چگونه است
برا ایجاد تغییر در هر جنبه از زندگی باید از دادن آگاهی جدید به مغز شروع کنیم. آگاهی که منطبق با تغییری که میخواهیم ایجاد کنیم باشد.
استمرار در دادن اگاهی جدید باعث پردازش آن و ایجاد تصویر ذهنی جدید در مغز میشود. و مغز بر اساس تصاویر ایجاد شده فرمولهای جدید ایجاد میکند و در نهایت میل و تمایل در ما برای عمل کردن بر اساس فرمولهای جدید را ایجاد میکند.
مهمترین موضوع که سبب چاق شدن یا لاغر شدن ما می شود تصویر ذهنی است که درخود ذخیره کرده ایم.
این تصاویر به صورت ناخودآگاه در ذهن ما ثبت شده است و تکرار این تصاویر سبب پررنگ شدن آنها در ذهن ما میشود و تصاویر پررنگ شده بعنوان الگوی صدور فرمان های مغزی قرار میگیرد.
اگر رویای لاغری دارید باید ابتدا تلاش فیزیکی برای لاغر شدن را متوقف کنید.
سپس آگاهی جدید همسو با لاغر شدن را به ذهن خود بدهید.
لاغری با ذهن بدون ارائه برنامه های غذایی، ورزشی یا دارویی اجرا می شود.
در این روش ابتدا فرمول های اشتباه که سبب چاق شدن ما شده است را شناسایی می کنیم و سپس فرمول های متناسب کننده را جایگزین آنها می کنیم.
تغییر فرمول های ذهنی
تغییر فرمول های ذهنی سبب تغییر رفتارهای غذایی روزمره ما می شود و در نهایت جسم ما نیز تغییر می کند.
بنابراین خیلی مهم است که فایل های آموزشی تکرار شوند تا اطلاعات صحیح درباره لاغری را بارها بشنوید و به آن فکر کنید و سعی کنید به نکته های مطرح شده عمل کنید.
محتوای سایت تناسب فکری به شما کمک میکند تا آگاهی مناسب برای متناسب شدن را به ذهن خود انتقال دهید.
در انتقال آگاهی جدید استمرار داشته باشید تا تصمیم جدید شما برای تغییر کردن بعنوان دستور کار جدید ذهن شما تعیین گردد.
در این صورت آگاهی جدید به ذهن ناخودآگاه منتقل میشود و سبب ایجاد تصویر ذهنی لاغری در شما میشود.
مغز شما بر اساس تصویر ذهنی جدید ایجاد شده اقدام به ایجاد فرمولهای جدید رفتاری میکند.
سپس در شما میل و رغبت برای عملکردن بر اساس فرمولهای جدید را ایجاد میکند.
به طور ناخودآگاه و خیلی آسان شما قادر خواهید بود رفتارهای قبلی (پرخوری و … )که بر اساس فرمولهای چاق کننده و تصویر ذهنی چاق بودند را تکرار نکنید.
تکرار نکردن رفتارهای قبلی نقطه شروع شکل گیری رفتارهای جدید شما هستند.
به اندازه ای که شما رفتارهای قبلی را تکرار نکنید در تثبیت رفتار جدید در خود موفق عمل کردهاید.
طولی نخواهد کشید که رفتارها و واکنشهای رفتاری شما در جهت متناسب شدن تغییر میکند و استمرار این روند باعث تغییر وضعیت جسمانی شما خواهد شد.
این طریق صحیح تغییر کردن (لاغر شدن) بر اساس طریق صحیح عملکرد ذهن است که به طور مفصل و واضح در دوره ورود به سرزمین لاغرها به آن پرداخته شده است.
تاثیر تصاویر ذهنی بر چاق شدن
افراد چاق به این دلیل چاق شده اند که قبل از اینکه چاق شوند تصویر ذهنی چاقی از خود در ذهنشان ایحاد شده است.
تکرار تصویرسازی چاقی سبب الگو شدن آن برای عملکرد مغز می شود و فرمان های صادر شده از سوی مغز ما در راستای چاق شدن بوده است و تکرار این فرمان ها در نهایت سبب چاق شدن فرد می شود.
برای لاغر شدن از طریق ذهن باید تصویر ذهنی خود را از حالت چاق به حالت متناسب تغییر دهیم.
استمرار در تصویرسازی متناسب شدن مغز ما فرمان های متفاوتی نسبت به قبل صادر میکند و واکنش های ما به مواد غذایی تغییر میکند و در نهایت جسم ما نیز تحت تاثیر قرار گرفته و متناسب شدن شروع میشود.
توجه به توضیحات فایل فوق العاده این جلسه به شما کمک میکند تا آگاهی کاملی در رابطه با تصویر ذهنی و تاثیر آنها در چاقی کسب کنید و همچنین چگونه تغییر دادن تصویر ذهنی آموزش داده می شود و شما به راحتی با تکرار مواردی که گفته می شود ذهن خود را در مسیر متناسب شدن هدایت می کنید.
اطمینان دارم آگاهی این جلسه و جلسات قبل به شما کمک میکند تا اطلاعات جدید پیرامون متناسب شدن را به ذهن خود بدهید و با استمرار در این مسیر به راحتی آگاهی جدید به تصویر ذهنی لاغری تبدیل شده و در پی آن رفتارها و عادتهای شما تغییر میکند و در نهایت جسم شما بر اساس عملکرد جدید شما تغییر خواهد کرد.
✍️ تمرین آموزشی 📖
مرحله اول:
تصاویر ذهنی بر اساس افکاری که در ذهن ما مرور می شوند ایجاد شده و انتظار چاق تر شدن را در ما بوجود می آورند.
افکار به وسیله شنیدن و گفتن در ذهن ایجاد می شوند.
زمانی که فردی درباره چاقی ما صحبت می کند افکار در ذهن ما شروع به ایجاد شدن و مرور شدن می کند و زمانی که ما در پاسخ به نصیحت یا توصیه یا صحبت دیگران واکنش داده و شروع به صحبت کردن درباره چاقی و گله و شکایت از لاغر نشدن می کنیم در حال تشدید افکار چاق کننده در ذهن هستیم.
بنابراین برای جلوگیری از ایجاد تصاویر ذهنی چاق تر در ذهنمان باید استفاده از ابزاری که باعث تقویت افکار چاق کننده در ذهن می شوند را متوقف کنیم.
- از این لحظه تصمیم بگیرید هرگز درباره چاقی خود یا دیگران صحبت نکنید.
مسلط شدن بر گفتار نیاز به تمرین و استمرار دارد بنابراین هربار که شرایط صحبت کردن درباره چاقی فراهم بود و شما موفق به صحبت نکردن درباره چاقی شدید بعنوان تمرین در بخش نظرات این جلسه ثبت کنید که من امروز در فلان موقعیت توانستم درباره چاقی صحبت نکنم.
هرگونه صحبت کردن درباره چاقی، رژیم گرفتن، لاغر نشدن، حسرت لاغری، روش های لاغری و … باید متوقف شود.
این تصویر را بخاطر بسپارید تا در زمانی که تحریک به صحبت کردن درباره چاقی شدید با بخاطر آوردن این شکلک متوجه شوید که وقت بستن زیپ دهان و صحبت نکردن درباره چاقی است.
مرحله دوم:
یکی دیگر از اقدامات موثر در ایجاد تصاویر چاقی ذهن تحقیق کردن درباره روش های لاغر شدن است.
هرچه شما بیشتر درباره روش های لاغری تحقیق کنید در همان زمان که در حال دریافت اطلاعات درباره لاغر شدن هستید احساس خوبی ندارید. احساس خوب نداشتن درباره لاغر شدن منجر به تقویت تصاویر ذهنی چاقی و تشدید انتظار چاقی خواهد شد.
تصور کنید درباره برنامه رژیمی لاغری در حال تحقیق و مطالعه هستید. هرچه بیشتر آگاهی کسب می کنید بیشتر مطمئن میشوید که نمی توانید این روش را اجرا یا ادامه دهید. احساس عدم توانایی انجام روشهای لاغری برای ذهن ناخودآگاه به منزله اعلام عدم ناتوانی شما برای لاغر شدن است.
هرچه بیشتر درباره لاغر شدن تحقیق کنید و از آن مهمتر هرچه بیشتر سعی کنید از طریق روش های مختلف لاغر شوید به همان اندازه خود را برای چاق تر شدن آماده می کنید.
- تصمیم قاطع بگیرید که هرگز درباره روش های لاغری تحقیق نکنید.
تصمیم خود را در قابل تعهد نامه در بخش نظرات همین جلسه بنویسید.
- نباید درباره روش لاغری دیگران سوال یا کنجکاوی کنید.
عادت رایج در بین افراد چاق پرس و جو کردن و کنجکاوی درباره چگونه لاغر شدن دیگران است. این کار نه تنها باعث برهم خوردن تمرکز شما در مسیر لاغری با ذهن خواهد شد بلکه حسرت لاغری را در ذهن شما تقویت میکند.
از اینکه فردی توانسته لاغر شود اما شما نتوانسته اید احساس یاس و ناامیدی می کنید و این به منزله تقویت فرمول های چاقی ذهن است. پس لازم است این عادت را متوقف کنید.
برای انجام بهتر این تمرین در بخش نظرات بنویسید که آیا شما عادت به تحقیق درباره روش های لاغری یا کنجکاوی درباره چگونه لاغر شدن دیگران داشته اید؟ با انجام این کار چه احساسی در شما ایجاد شده است؟
به این ترتیب ارتباط بین احساس و رفتار یا عادت های ذهن چاق را درک خواهید کرد و متوجه می شوید که با انجام این تمرینات به چه صورت در حال تغییر فرمول های چاقی ذهن از طریق تغییر عادت های مخرب ذهن هستیم.
مرحله سوم:
جهت جلوگیری از تقویت فرمول های چاقی ذهن باید سعی کنیم در معرض تحریک های احساسی قرار نگیریم.
عضویت در کانال های آشپزی، تستری غذا، مشاهده تبلیغات فست فود، تبلیغات رسانه ای درباره غذا ها و هر اطلاعاتی که درباره غذاها، محل سرو غذا و تجربه افراد از خوردن غذاها باعث تقویت فرمول های چاقی ذهن می شود.
بنابراین لازم است خود را از معرض اطلاعات اینچنینی دور کنید.
اگر در کانال های آشپزی عضو هستید حتما عضویت خود را لغو کنید.
از صحبت کردن درباره غذایی که خورده اید برای دیگران خودداری کنید.
از تبادل اطلاعات درباره غذاهای جدید، فست فودهای تازه تاسیس شده و … جددا خودداری کنید.
با این اقدامات قدم های بسیار موثر برای کمرنگ کردن تصاویر چاقی ذهن خود برداشته اید.
- لیستی از عادت های خود درباره موارد ذکر شده تهیه کنید و شرح دهید به چه شکل خود را در معرض اطلاعات پیرامون غذا و خوردن قرار داده اید.
- تصمیم قاطع بگیرید تا جایی که امکان دارد منابع دریافت اطلاعات درباره مواد غذایی،خوردن، طعم ها و … را کاهش دهید.
درباره تصمیمات خود در بخش نظرات شرح دهید.
منتظر خواندن نوشته های شما هستم
همراه همیشگی شما: رضا عطارروشن
نتایج برخی از شرکت کنندگان
خانم مریم مصطفی نژاد از تهران دانلود
خانم ندا معتمدنژاد از زنجان دانلود
امتیاز 4.13 از 149 رای
با دیگران به اشتراک بگذارید تا امتیاز بگیرید!
قدم هشتم – مرحله ی اول (تصویر ذهنی چاقی )
با سلام
من متوجه شدم که وقتی به خوردن فکر میکنم ، تصویرش در ذهنم میاد . درجلسه قدم شناسایی خوردن از طریق حواس پنجگانه خواستم بنویسم ولی گفتم ذهنم که تجسم میکند و من میبینم که با عضو چشمم نمی بینم ، بلکه با ذهنم میبینم . به خاطر همین ازش رد شدم . میدانستم دیدن نقش پررنگی دارد ولی دقت نکرده بودم که چشم بیرونی من با چشم ذهنی من دو کانال متفاوت است . پس زبان ذهن من تصویری است . پس شاید به خاطر همین است که قانون قدرتمندی هست به نام قانون تجسم یا راز ، چون آنها تاکید به تجسم داشتن . یعنی از درونم به تصویری نگاه کردن و در آن موقعیت بودن و لذت دیدن ولی خیلی از ما ها که از این قانون خواستیم استفاده کنیم ،خودم یادم میاد که بعضی از تجسم هام بوی توانگری داشت و میدونستم میشه و منتظر بودم و بعضی از تجسم هام بوی حسرت داشت یعنی داشتم با انرژی ناامیدی به دیدن تصویر نگاه میکردم . شاید ایجاد تصویر کار راحتی باشد ولی از کدام کانال به تصویر نگاه کردن حائز اهمیت است . من به قدرت تصاویر پی بردم ، چون در نوجوانی که دنبال راهی برای ایجاد احساس خوب درخودم بودم ، فهمیدم که افراد موفق میگفتند خودت را در آن وضعیت تجسم کن و من سن کمی داشتم و پذیرش بالاتری نسبت به الانم داشتم و چیزهایی در آن سن تجربه کردم و به عینه دیدم که بازوان این باور را پررنگ کرد . من در کودکی قدرت خیال بالایی داشتم و چون در شهری زندگی میکردیم که شهر خانوادم نبود و در خانه های سازمانی کم جمعیت بودیم و پدرو مادرم شاغل بودند و من شروع به بازی با خودم میکردم و شروع به ساخت تصاویر میکردم و چون تنها بودم و احساس امنیت کمی داشتم ، واسه غلبه برترس ، خدا را تجسم میکردم که از من مراقبت میکندو حتی براش بچه هم درست کرده بودم شکل ابرهای سیاه بدون شکل، و آنها دوستهای من شدند ولی ان زمان مفهوم و اطلاع زیادی در ذهن نداشتم و به دنبال احساس ان بازی بودم و این بودکه ناخوداگاه شروع کردم به ارتباط برقرار کردن با نیرویی که به همه چیز وصل بود و چیزهایی تجربه کردم که دور از واقعیت به نظر میرسد ولی برای من درس بزرگی داشت . برای شغلم ، با توجه به بالا و پایین هایی که داشتم یاد گرفتم چطور خودم را درمدار خواسته م قرار بدم و اونجا بود که بازوان تجسمم قوی تر شد و این مسیری بود که باید میرفتم . در آن نقطه رسیدن من را به وجد نیاورد ،چون درمسیر خواسته هام بزرگتر میشد و تنها دستاوردم در مسیر بودن به مقصد بود که تمام جنبه های زندگیم را مثل ورزش تنومند و قدرتمند میکرد. هر انچه که میل من به آن سمت رفتن را زیادتر کرد وقتی توجه کردم و شروع به اقدام کردم ، درمسیر ،قانون همزمانی را تجربه کردم و حس کردم دونه دونه آدم ها و شرایط پدیدار میشن و من اینبار میدیدم و در مسیر چالش هایی هم بود و شاید لحظه ای متوقف میشدم و وقتی ان چالش رفع میشد انگار بخشی از وجودم رشد کرد و شاید رسیدن به قله بزرگم نکرد ،بلکه مسیر آن باعث تغییر در نگرش و عمیق تر شدن من به جریان زندگی شد . حتی فهمیدن چیزهایی که ازش مینالیدم یا نقطه ی ضعف من بود وسیله ای برای رسیدن به نگاه و نگرشی عمیق تر بود که باعث میشد تغییر مسیر بدم و اگر ان خلا ها و کمبود ها و ضعف ها که همه ریشه ی درونی داشتند و من برای برطرف کردنشان به دنبال راه حل های بیرونی نبودم ، بینش الانم را نداشتم وباید جلو میرفتم و بهش میرسیدم تا میفهمیدم تغییر من از درون اتفاق می افتد . هر درسی به هم متصل هست و جالبتر هردرسی که در هر قدمی یاد میگیرم به تمام قسمتهای زندگیم متصل هست ولی من برای پیشبرد زندگیم ، لازم هست که هر قسمت را جدا از هم بررسی کنم و جالبتر وقتی قفل یک راه از طریق من باز میشود ، انگار راه گشای مسیرهای دیگر زندگیم میشد . چون بینش من تغییر میکرد و عملکرد من و رفتار من با مساله بوی دیگر و تجربه ی دیگری رقم میزد . پس به احتمال زیاد این مسیر هم در همین قانون قرار است بنیادی ترین ریشه های مرا حل کند ، چون من در مورد اتفاقاتم نمی نوشتم و نوشتن در مسیر خودشناسی تاثیر شگرفی دارد چون تمام حواس پنجگانه ت به ان مساله معطوف است و به نتایجی میرسی که تنها با فکر کردن به آن شاید نمیرسیدی . البته الان که مینویسم به آن اگاه میشوم . من هیچوقت به مسیری که میرفتم با جزییات جستجو در درون نمیکردم . فقط برای درک بهتر مینویسم که چه چیزی از قانون میدانم و انگار میدانم ولی خودم نمیدانستم که بعضی وقتها این مسیررا میرفتم و نگاه به آن ها مثل چراغ قوه داشتن است .
من درقدم قبلی عهد کردم که در مورد چاقی حرف نزنم ، مادر بزرگ من در جوانی فرد لاغری بود و امروز گفتم چرا لاغر بودی ؟، گفت من هرچیزی دوست داشتم میخوردم ولی تا یک حدی !و خانواده ی پدربزرگم چاق بودند وتعریف میکرد که چقدر تعجب میکردم که چطور انتظار دارند ، من این همه غذا را بخورم و برای من خوردن آن همه چیز آن لحظه غیر ممکن بود . و نخوردن آن غیر ارادی بود . این بار درمورد اضافه وزن صحبت نکردم ولی متوجه احساساتم بودم و حس حسرت به من امد وگفتم خوش به حالش (بوی فقدان ) ولی اینکه در مورد اضافه وزن حرف نزدم ،به نظرم قدم بزرگی بود .
قدم هشتم – مرحله ی دوم ( ارتباط تصویر ذهنی واحساسات )
خب چاقی من هم از این قانون تبعیت میکند و من سن کمی داشتم که چاقی خود را پذیرفتم و ترس مادرم به این قضیه و باور کردن من و واکنشهای مادرم ، این باور را درونی کردو فرمان چاقی من با تصاویر ذهنی خلق شد البته وقتی درشرایطی که هستم و دوستش ندارم احساس بد و شرایطی که دوست دارم احساس خوب و این زبان هم بارها تجربه ش کردم که هر کدام از احساسات به باوری متصل است و خود را بیان میکند . دختر عمه ی من تصویر لاغریش را با حس بد میدید و من هم تصویر چاقیم را با حس بد میدیدم . و وقتی به وزنم و شکل جسمم فکر میکنم ، از همان ابتدا ی کودکیم که به یاد دارم ، تا فکر میکردم در حس بد بودم . پس احساس هم میتواند نشانه ای باشد که در کدام مسیر هستم ، ایا در مسیر خواستم یا در مسیر اضافه وزنم . البته داشتن احساس بد و خوب را ما به هرموضوع با توجه به بینش و نگرش و تمایلمون به آن خواسته میدیم . پس مهمه که مدار در احساس خوب بودن را در خود تقویت کنیم ، چون وقتی حس خوب داری ، انگار هرچی میشه به نفعته ، بوی توانگری میده و الان فهمیدم . چون در حس خوب هستم ، همه ی خواسته های قلبی من در آن مدار بود و من به طور ناخوداگاه در انتظار بودم وفکر میکنم شاید منشا افرادی که بوی خوش شانسی و حس خوبی در ما ایجاد میکنند ، در این مدار باشند و ما برچسب خوش شانس ، با اراده و خوش شانس میزنیم . پس چرا همیشه در مدار حس بد هستیم ؟ دوعلت داره : 1- فکر میکنم آگاهی ما کمه 2- چون الان در آن شرایطی که دوست نداریم هستیم و علتش را هم نمیدانیم ، برای ذهن راحتتره که در شرایطی که هست باشد تا تغییر مسیر بدهد ولی وقتی آگاهی میدهی و درکش میکنی ، انگار مسیر دیگری هم انگار هست که ذهن میتواند به آن توجه کند . البته در ایجاد تصاویر مهم است که از حسرت و فقدان به آن نگاه میکنیم یا بودن در آن وضعیت و خیلی شبیه به هم هستند ولی دو راه کامل متفاوته و هر کدام وصل به یک باور بنیادی و یکی یک احساس خوب و اطمینان میده و یکی همچنان بو واحساس بد که شاید بدترش هم بکند . وچون باوری آن تصاویر را ابیاری میکند ، شاید تصویر دادن از بیرون به صورت دستی هم خیلی کارساز نباشد . باید از مسیر درستش اقدام کرد . ما در هرمساله ای و هر بخشی از وجودمون با اطلاعاتی که از محیط پیرامون گرفتیم ، واقعیت های خودمون رو خلق کردیم ولی وقتی شروع به ریشه یابی میکنی میفهمی خیلی هاشون حقیقی نیستند و چون تو به آن ها باور داشتی ، درزندگیت میدیدی ولی چون آگاهی کمی از خودت داشتی ، دنبال برطرف کردن آن از دنیای بیرون میکنیم . حتی نیازهای عاطفی ، رشد ، زیبایی و همه چیزرا از بیرون به دنبال ان هستیم و نتیجه ی آن ها هم بعضی ها شان مخالف خواسته ی قلبی ما بودند و این را میگوییم که چرا اینطور شد ؟! ودوباره انتخاب روش های دیگه، آدمهای دیگه ،شرایط دیگر را عوض میکنیم و دوباره به نتایج قبلی میرسیم . مثلا مهاجرت میکنیم که از محدودیت الان کشور فرار کنیم ، محدودیت های دیگر را تجربه میکنیم . برای فرار از تنهایی ،دنبال رابطه میگردیم و در داخل رابطه احساس تنهایی میکنیم . ما این مسیر بیرونی را بارها وبارها طی کردیم . من برای داشتن حال خوبم خیلی مسیرها را از بیرون رفتم و باید میرفتم تا به این نقطه برسم که نیاز و خواسته و ارزوی قلبی من از بیرون حل نمیشود و باید به این نقطه میرسیدم که بتوانم تغییرات بنیادی را درنوع مسیرش تشخیص دهم . الان تکنولوژی و ارتباطات خیلی گسترده ست و خیلی راحت میتوانیم آموزگاران هر حوزه را با یک سرچ در شبکه های اجتماعی و حتی یوتیوب که دقیق تمام خواسته هایت و حوزه های مورد علاقه ت را گلچین میکند ،پیدا بکنی . الان موضوع ناآگاهی نسبت به چنددهه قبل باید متفاوت باشد . الان هرکسی نااگاه هست ، به نظرم نخواسته که شرایط تغییر کند و بودن در آن وضعیت راحتترین انتخابه که نتیجه ای متفاوت از الان نخواهد داشت و چه بسا با توجه به شرایط الان همان باورها قوی تر و تنومند بشه . من در سن دوازده سالگی تغییر پذیر تر بودم و خودم بازوان افکارم را میبینم که با گذر زمان چقدر قوی تر شده . این به معنای هیچوقت تغییر نکردن نیست ، یعنی هرسال زندگی کردن با باورهای قدیمی ، بیشتر تثبیت کردن آن وضعیت است . چون فکر و باور ما تغییر نکرده . چه برسد افرادی که با خود بیگانه اند . آنها چه موهبتی را از دست میدهند ! افکار چاقی من هم از این مستثنی نیست ،من فقط به قدرت افکار تا به الان اگاه نبودم و شروع کردم با عملکرد جسمم بازی کردن و نمیدانستم چرا باید تجربه ی من با افراد متناسب اینقدر متفاوت باشد . الان میدانم : علت اصلیش نا آگاهی من بود . الان کار کرد طبیعی خلق را بهتر از قبل درک کردم و این اگاهی بینش ها و راه حل های جدیدی به من در زندگی میدهد که با نوشتن میتوانم دیدن و آگاهتر شدن به آن را پررنگتر کنم .اینکه موضوع تصویری بودن ذهن چرا تمام ریشه ها و مهره های مسیر را به هم ربط داد برای منم در عحب است ولی میدانم مرور کردن دانسته هات و هر بار دانسته ای به ان اضافه کردن ، انگار ان سلسله افکار که یک باور بنیادی راشکل میدهد ،رنگ و بوی دیگری و پخته تر از قبل درک میکنی و آن رشد میکند . من کاملا آگاهتر از قبل هستم که این سلسله پروسه چطور از یک فکر به نتیجه ی چاقی رسید و الان اهمیت این ورودی را بیش از قبل میدانم و درک میکنم . بله ، چون جنگ من با اضافه وزن پررنگ تر شده بود ، تمام درگیری های من بیشتر معطوف به اضافه وزن میشد و من بخورم های زیادی را شنیدم . وقتی محدود میشدم ، یعنی نباید بخورم و این نخوردن ، صدای خوردن ذهنم را بلندتر کرد. البته در فرهنگ ما ایرانی ها هم با موضوع خوردن و لذت بردن بیگانه نیستیم . یک بخشی از فرهنگ ما هم است . وقتی مهمانی میشد همیشه وسایلی برای خوردن مهیا میکردیم . فامیل کنار هم قرار میگرفت ، عید نوروز میشد ، این بساط پذیرایی و تزئین کردن و خوردن به وفور دیدیم . و حقیقت جالبتر، این مساله ی به اندازه ای که پذیرایی و خوردن در فرهنگ ما یک چیز مرسومه و اگر نباشد ، چیز بدی و عیبه . فرهنگ اروپایی متفاوتتر از ما عمل میکند ، حتی در بعضی از دید و بازدید ها طرف اگر میخواست چیزی بخورد ،سهم خودش را میاورد . یا برای خرید میوه دونه ای خرید میکردند ، نه کیلویی ! این نشان از توجه ویژه ی فرهنگ ما به خوردن است . کلا جایگاه ویژه ای دارد 😀 اگر هم در مهمانی بگی نمیخورم ، کار زشتی است و باید اونقدر تعارف کنی که طرف بخورد . این قضیه ی خوردن و توجه کردن بهش سالیان درازیه که نسل به نسل متنقل کردیم و ما ذهن چاق ها هم که فرمول مهیاست ، فقط اقدام کردم در شرایط مهیا کافیه 😀 .من تاجایی که بتوانم سعی در محدود کردن محرک خوردن هستم . هرچه ورودی کمتر ، توجه و استمرار من در مسیر بیشتر میشود. من خودم به درست کردن غذا علاقه دارم و غذاهای فوق العاده ای درست میکنم و کلا به خانم ها قدیم زمانی ارزش میدادند که کدبانو باشد و غذا درست کند که ما بخوریم . کلا آپشن بود و الان هم است . منتها دید ما با افراد متناسب فرق دارد و چون فرق دارد بودن درشرایط مهیا ،فرمولهای ما را به روش خودش هدایت میکند . اینکه چرا به اشپزی علاقه داشتم ؟ چون خوردن را دوست داشتم ، اصلا بخشی از لذت من بود و تازمانی که غذا درست بشود من لابه لا میخورم وتا غذا درست شود سیرم و جالبتر چون سرسفره ننشستم ، فکر میکنم من که ناهار نخوردم ! همین بی توجهی ها ذهن مرموزم خلق تصویر ذهنی اش را میکرد ، بدون انکه من متوجه بشم . چون به تناسب رسیده بودم ، فکرم از خوردن برداشته میشد و اون چرخه ی خلق چاقی به قوت خودش فعال بوده و من رفته رفته چاقتر میشدم . کلا پروسه ی عجیبی است . عجیب است چون هر سایتی را میبینیم و هر گشت و گذاری میزنیم هیچکسی در مورد ان صحبت نکرده و ذهن هم در محیطی است که یک سری حرفها را اگر 1000 تا بهش میرسد ، درمورد لاغری با ذهن شاید 2 منبع اون هم سرچ در اینترنت ! پس طبیعیه فرد در معرض این اگاهی کمتر قرار بگیرد و الان که به دریافت و انتخاب افکارم فکر میکنم ، خیلی چیزها منطقی می اید چون چندتا از باورهای متوهمم هم با چراغ قوه شدن، بی ربط بودنش را درک کردم و خنثی شد ،الان به این درک رسیدم چیزهایی که تکرار میشه و من بهشون حس بد و خوب که براساس باور آبیاری میشود ،ممکن است درست نباشد .
قدم هشتم – مرحله ی سوم ( عهدنامه ی کاهش ورودی برای تحریک میل به خوردن که از فرمولهای چاقی من نشات میگیرد)
من تا از مسیر لاغری با ذهن استفاده میکنم ، تمام تلاشم را میکنم که تمام روش ها و سمینارها و تمام روش هایی که برنامه ی غذایی میدادند و تمام مباحثی که مربوط به خوردن من و مواد غذایی هست تا پایان دوره ورودی ها را محدود کنم تا زمانی که اگاهی من بیشتر شود و اقدامی که میکنم ،تمام کانال ها و اکانت ها ی درمورد لاغری و کاهش وزن و انواع واقسام روش های فستینگ و کانال های نهیه ی غذاهای خوشمزه ، خوراکی ها و کافه ها و رستوران های شیک و تستر فود ها که یک مکانی برای خوردن با لذت را تبلیغ میکنند و الان هم که در موردغذا مینویسم ،واکنش احساسی در من ایجاد میکند را درزندگیم از امروز حذف می کنم . من آشپزی را دوست دارم ، اگر منشا دوست داشتن من به غیر از علاقه ی من به خوردن که مکانیسم فرمول های چاقی من هست باشد ، قطعا در پایان دوره ازش استقبال میکنم در غیر این صورت شاید با یادگیری زبان لاغری ، تمایل من به اشپزی هم کمتر باشد . اینبار منشا آشپزی من به خاطر ترس از چاقی یا لذت بردن ازخوردن زیاد نخواهد بود . میسپارم به زمان ولی عهد خودم را کردم .
من در این ویدیو آموختم که میل من به خوردن فرمان ذهن من برای خلق تصویر ذهنی اش هست و از اینکه قراره من با این نیروی نامرئی نجنگم و فهمیدم قراره خود به خود در مسیر درستش به حالت طبیعیش برگرده بدون جنگ و تلاش من ، حس بسیار خوب و امیدوار کننده ای برام داشت . در هیچکدام از روش های رژیم غذایی یا ورزش ،راه حلی برای ولع خوردن من ندادند و تنها راه حلشان این کلمه بود: نخور . و این نخوردن که کلمه ی کوتاهی است چه جنگ ها و چه کشمکش هایی بین من و ذهنم راه انداخته بود. از این اگاهی ممنونم .
سعی میکنم کوتاه بنویسم ولی وقتی دست به قلم میشم ،چون علاقه مند به اگاهی و ریشه یابی هستم ، جدای از زمان یادم میره چقدر نوشتم ! امیدوارم تمرین های من که در دید عموم قرار میگیره کمکی برای پیدا کردن مسیر درست و اگاهی بیشتر داشته باشه . ممنون از تمرکز و حوصله ی خوانندگان!