0

گام ۵۴: انتظار لاغری در خودتان ایجاد کنید

انتظار لاغری داشتن
اندازه متن

انتظار لاغری داشتن مهمترین موضوع در روش لاغری با ذهن است که باید مورد توجه قرار بگیرد.

ایجاد انتظار برای رسیدن به هر مقصدی از طریق فعالیت فیزیکی انجام نمی شود بلکه با ایجاد نگرش صحیح درباره لاغر شدن می توان انتظار لاغری را در خود ایجاد کنیم.

اهمیت انتظار لاغری

سالهای زیادی از زندگی را با اضافه وزن زیاد زندگی کردم و در همه این سالها علاقه شدیدی به لاغر شدن داشتم.

با تمام تلاشی که برای لاغر شدن انجام میدادم اما هر بار نتیجه مشابه قبل می شد. 

یا هیچ نتیجه ای نمی گرفتم و یا همان مقداری که با زحمت کم کرده بودم به راحتی به وزن من اضافه میشد.

چرا دوباره چاق میشم

این مساله خیلی ذهن مرا درگیر کرده بود که چرا وزنی را که به سختی کم میکنم به راحتی دوباره اضافه می کنم.

به لطف خدای مهربان از وقتی که با موضوع قدرت ذهن آشنا شدم و تصمیم گرفتم ادعای اساتید مطرح جهان درباره قدرت ذهن را در کاهش وزن و لاغری به مرحله آزمایش قرار دهم دنیای جدیدی پیش روی من قرار گرفت.

همانطور که با انجام تمرینات ذهنی و یادگیری تمرکز ذهنی برای لاغری به مرور از سایز و وزن من کاسته میشد آگاهی و دانشی نانوشته در هیچ کتابی به من داده می شد. انگار خداوند قصد کرده بود روش صحیح لاغری را به من آموزش دهد و آن لاغری با ذهن بود.

در این سال ها به این نتیجه رسیدم که برای لاغر شدن برخلاف سی و چند سال تحمل رنج و سختی روش های مختلف فقط کافی است موانع لاغر شدن را از ذهن خود پاک کنم.

به همین علت تمرکزم بر پیدا کردن موانع ذهنی لاغر شدن بیشتر شد و به مرور باورها و عادت های اشتباهی که مانع لاغر شدن می شوند یکی بعد از دیگری برای من واضح شد و به لطف خدا با برطرف کردن این موانع امروز در بهترین شرایط جسمی و روحی زندگی خود هستم.

موانع ذهنی لاغر شدن

موانع مختلف لاغر شدن را در دوره های آموزشی و از طریق فابل های نکات طلایی مطرح کرده ام اما امروز می خواهم یکی از تاثیرگذارترین آنها را با شما به اشتراک بگذارم.

یکی از مهمترین موانع لاغری در ذهن ما نداشتن انتظار لاغری از خودمان است.

مانعی که به راحتی توانسته است تمام تلاش ما برای لاغر شدن در طی سالهای قبل را به شکست منجر کند.

مانعی که به راحتی توانسته آن میزان وزن و سایزی را که به زحمت کم کرده ایم را به راحتی دوباره به دست بیاوریم.

نقطه مقابل باور مخرب نداشتن انتظار لاغری، داشتن باور مخرب انتظار چاقی است.

مانع انتظار چاقی در ذهن ما یکی از مهمترین موانع ذهنی در لاغر شدن است و چنانچه تصمیم گرفته اید لاغر شوید باید بتوانید از این مانع بلند و تاثیرگذار عبور کنید و این کار جز با تمرین و استمرار امکانپذیر نخواهد بود.

در فایل آموزشی که برای شما آماده کرده ام به طور مفصل و واضح درباره این مانع و چگونگی تاثیر آن بر چاق شدن  و البته ساده ترین راهکار ممکن برای برطرف کردن آن را توضیح داده ام.

بسیاری از افرادی که اضافه وزن دارند با این مشکل مواجه هستند، آنها در ناخودآگاهشان انتظار لاغری از خودشان را ندارند. در واقع انتظار آنها از خود چاق ماندن یا چاق تر شدن است.

این انتظار مخرب طی سالهایی که اضافه وزن داشته اند و بارها تلاش کرده اند از هر طریقی متناسب شوند و موفق نشده اند در آنها شکل گرفته است.

تقریبا همه افرادی که اضافه وزن دارند دوست دارند متناسب باشند، اما این دوست داشتن با انتظار آنها از خودشان بسیار متفاوت است.

در آموزش های لاغری با ذهن با انجام تمرینات ساده و تاثیرگذار انتظار ذهن خود را از چاق ماندن یا چاق تر شدن به متناسب شدن و متناسب ماندن تغییر می دهیم و از این طریق رویای متناسب شدن خود را خلق می کنیم.

این پروسه نیاز به آموزش و تمرین دارد که همه فنون آن در دوره های آموزشی برای علاقمندان آماده شده است.

انتظار لاغری داشتن

انتظار لاغری در خود ایجاد کنید 

مشکلی که در لاغر شدن های قبلی داشتیم این بود که ما تمام مراحل لاغر شدنو انجام میدادیم ولی در اول و آخر، انتظار لاغری نداشتیم و انتظارمون چاق شدن بود یا لاغر شدن موقتی اونم نه تناسب اندام ایده آل.

انقدر اعتماد بنفسمون کم بود که انتظار داشتیم  فقط در حدی وزن کم کنیم که بهمون  نگن چاق، مثلا من خودمو در وزن ۷۵ کیلو پسندیده بودم و راضی بودم، همینکه ۹۸ کیلو نبودم خودش جای شکرش باقی بود.

این راضی بودن برمیگشت به احساس ناتوانی در لاغر شدن، پذیرفتن شکست و پایین بودن عزت نفس که من خودمونو لایق بدن متناسب مثلا وزن ۶۰ کیلو نمیدیدم، همین که مقداری کم می کردیم از سرمونم زیاد بود و ناخودآگاه انتظار لاغری ما متوقف می شد.

حالا اگر من دلم میخواست بتونم لاغر باشم که مثلا دامن کوتاه بپوشم، مایو دو تیکه بپوشم و … دیگه فکر میکردم خیلی زیاده خواهیه، پرو میشم و خودم خودمو تخریب میکردم.

به خودم اجازه خواستنشو نمیدادم، از درون فریادش میزدم ولی خودمو ساکت می کردم که ول کن، حالا واجب نیست لباسای جیگوله بپوشی، اصلا تورو چه به این قرتی بازیا و مدام خودمو سرکوب میکردم و قبول کرده بودم من نمیتونم لذتی از بدنم و زیبایی هاش ببرم.

الان که به دوستانم تو کلاس رقص نگاه میکنم که همگی سنین پایین دارن و از بدن های متناسبشون با لباس های رقص زیبا، لذت میبرن، من با خودم فکر می کنم که تو چرا هیچ وقت خودتو لایق داشتن این تجربیات شیرین و طبیعی  ندونستی؟  

حتی نمیتونستم بهشون  فکر کنم، چرا که قبلا برای من همه راه ها رو مسدود اعلام کرده بودن و هیچ وقت انتظار لاغری در من ایجاد و اجرا نشده بود.

بجای انتظار لاغری داشتن من انتظار داشتم:

  • با رژیم گرفتن مقدار کمی وزن کم کنم.
  • انتظار شل شدن پوست بدنم رو داشتم.
  • انتظار سلولیت بدنم رو داشتم.
  • انتظار ریزش موهام رو داشتم.
  • انتظار زرد شدن پوستم رو داشتم.
  • انتظار کبودی دور چشمم رو داشتم.
  • انتظار عصبی شدن بخاطر رژیم گرفتن و لاغر شدن رو داشتم
  • انتظار چروک شدن صورتم، لاغر شدن صورتم و چاق تر شدن رو داشتم.

از قبل فرمان ها صادر شده بود و پذیرش ها انجام شده بود، من در دسته آدم های بی انتظار به سر میبردم و خودمو برگی در دست باد میدیدم و تو هیچ جنبه ای انتظار یک شرایط خاصو نداشتم و با خودم تصور میکردم من که هیچ وقت انتخاب نخواهم شد، پس بهتره بهشون فکر نکنم که بعدا سرخورده بشم.

بعد از اونهمه سرکوب شدن ها، انتظار لاغری برای من باقی نمی موند و لاغر شدن هم رفت تو دسته رویاهای دست نیافتنی.

الان که مدت هاست در حال استفاده از آموزش های لاغری با ذهن هستم هنوزم گوشه های درونم، در انتظار لاغری نیست، جدیدا  که به خودم نگاه می کنم که صبح تا شب دارم تمرینات مختلف ذهنیو برای جنبه های مختلف زندگیم و همینطور لاغری، انجام میدم، از خودم میپرسم‌، داری واسه چی تمرین انجام میدی؟ برای رفع تکلیف؟ برای اینکه بگی منم دارم کاری انجام میدم؟

آیا آگاه هستی؟ آیا از خودت انتظاراتت عوض شده؟ یا هنوزم فکر میکنی باید باهات مثل قبل برخورد بشه، یکم بیدارتر شو، تمرین ها رو جوری انجام بده که در تو انتظار لاغری بوجود بیارن، انتظارم بعد از بودن اینهمه مدت در دوره ها، نتایج عالیه 

خواب نباش لطفا فریده جان، به خودت نگاه کن، تغییراتتو ببین، خودتو تشویق و تحسین کن و محکم به خودت بگو، من انتظار لاغری از خودم دارم، چرا که من در حال پر کردن مخزن ذهنم از آگاهی درباره لاغری است.

وقتی داریم یک بشکه رو پر از آب یا نفت می کنیم، انتظارمون اینه که اون بشکه پر بشه و نتیجشو ببینیم، تو هم داری پر میشی، پس نتایجتو ببین، هوشیارتر باش.

اگر تو جاده اصفهان هستیم بالاخره به اصفهان میرسیم، انتظارمون رسیدن به اصفهانه، پس چرا الان که در جاده لاغری هستی انتظار لاغری نداری؟ ذهنت بهت چی میگه؟

ذهنت میگه حالا دیگه بسه همین قدر لاغر شدی؟ میگه بخواب فریده بیدار نشو؟ میگه توجه نکن به تغییراتت؟ میگه تو از اولشم چیزی نمیشدی؟ میگه بدن تو نمی تونه مثل بقیه لاغر بشه چون تو یه نقصی داری؟ میگه خلقت بدنت چاقیه؟

ذهنت این چیزها رو میگه که خوابت کنه، رامت کنه و ازت سوء استفاده کنه، بلند شو، گوشتو نبندو فایلها رو گوش کن، تو خواب کامنت ننویس، بیدار شو، از تک تک نوشته هات و فایلها، نکته در بیار، مثل قبل با خودت حرف بزن، با افکار قدیم و جدیدت حرف بزن تا انتظار لاغری درتو ایجاد بشه. 

فقط برای رفع تکلیف ننویس،  گوش نکن،  با درک متفاوتی پای آموزشات بشین،  اگر فقط یک خط میخونی و مینویسی، با درایت انجام بده، اصلا مسابقه ای در کار نیست، شاگرد اول کلاس، آخر کلاس نداریم، بهترینه خودت باش، اونوقت بهترین جهان هم میشی 

پس با آموزشا رابطه مجددی برقرار کن، از اینهمه در مسیر بودن، انتظار لاغری داشته باش، خودتو لایق تناسب اندام درست حسابی بدون،  نه  نصفه نیمه،  خودتو توانمند ببین، تغییراتتو درک کن، تلاش های درونتو ببین و تحسین کن، ادامه بده، به وضعیت کنونی ات عادت نکن، بخواه که لاغرتر از این بشی، وضعیت الانتو ناراحت کننده تعریف کن، تا یه شوک اساسی به درون خوابت بدی.

انتظار لاغری داشتن

نتیجه انتظار لاغری داشتن

انتظار لاغری داشتن فقط به این نیست که دوست داشته باشم لاغر شوم بلکه باید در افکار و رفتار من انتظار لاغری داشتن تاثیرگذار باشد.

اگر از بودنم در مسیر لاغری، انتظار لاغری دارم پس چرا مدام نگرانم؟

اگر انتظار لاغری دارم چرا میپرسم پس کی لاغرتر میشم؟ چرا میترسم نکنه چاقتر بشم؟

چرا خودمو تو آینه چک میکنم؟ و چراهای دیگه 

هر چقدر اطمینان و انتظار لاغری در خودمون ایجاد کنیم، ترس های ما کمتر میشه و نتایج بصورت پی در پی اتفاق میفته 

خدارو شکر به روش های دیگه اصلا فکر هم نمی کنم و فقط تمرکزم روی دوره های لاغری با ذهن است، موفقیت های بیشماری از قبل در جنبه های مختلف زندگی داشتم، در کل من به پشتکارم در هر کاری معروفم، مثلا ۳ سال و نیمه که هر هفته میرم کلاس رقص، حتی همون اولی که این ویروس وارد دنیا شد هم فقط کلاس ما ۳ ماه تعطیل بود و ما ادامه دادیم.

یا ۱ سال و نیمه کلاس انعطاف میرم و موفق هستم،  رانندگی که سالها پیش یاد گرفتم و مهارتم بیشتر شد، خیلی از ورزش هارو یاد گرفتم و انجام میدادم،  اینهمه مهارت در خانه داری، آشپزی، دوره های آموزشی چه در مورد ذهن، چه مهارت های عملی که خیلی زیادن و قبلا همشونو نوشتم.

اینکه من بالای ۲ ساله هر روز فایلهای این دوره هامو گوش میکنم و مینویسم و میخونم، کار بزرگی انجام میدم، خیلی ها حتی نمیتونن ۱ هفته مرتب فایل گوش کنن، همینطور دوره های ذهنی دیگه ایی هم هست که ۴ ساله دارم مرتب تمرین میکنم.

خیلی کارها انجام دادم که خودم میدونم کار هر کسی نبوده، دیگه لاغر شدن که چیزی نیست، اینکه بیس بدن ماست، بقول یکی از دوستان که تو کامنتش نوشته بود، شخصیت متناسب درون‌ ما لحظه شماری میکنه که آزاد بشه از درونمون، پس لاغر بودن، جزء تنطیمات کارخانه ماست، از قبل کد هاش نوشته شده بود، برنامه هاش در ما آپلود شده ست و دست یابی به لاغری کار بسیار راحتیه که باید انتظارش در ما که دقیقا برعکس این نوشته هارو باور داشتیم، ساخته بشه.

ساخته شدن انتظار لاغری و کلا هر انتظار خوبی که دوست داریم تجربه کنیم،  قدرت درونیه مارو بیدار میکنه و شجاعتمون بالاتر میره، اونوقت خودمونو لایق رسیدن به جایگاه های بالا میدونیم و اون وقته که میگیم ما هم باید ثروتمند و محترم باشیم، تازه انگار میفتیم تو جایگاه اصلی خودمون.

کوچیک کردن خواسته ها، یعنی لاغر شدن که خواسته بزرگی نیست، مگه اینهمه آدم لاغر داریم  کار سختی انجام میدن؟ نه

اونا لذتشونو میبرن ولی لاغرن، ما تو ذهنمون لاغریو  بزرگ کردیم وگرنه بیس بدن ما لاغریه، اگر اینو درک کنیم دیگه انقدر کلنجار نمیریم برای تناسب اندام، خودخواهانه میگیم آره من باید لاغر باشم.

وای که چقدر نیاز دارم بیشتر با خدا آشنا بشم، بیشتر بهش ایمان بیارم، بیشتر بهش اعتماد کنم و ازش هدایت بخوام که احساس قدرت و گرمی درونی بگیرم.

سپاسگذاری کنم برای تمام داشته و نعمت هاییکه برای من خلق شد تا ابزاری باشه برای لذت بردن و ادامه حیاط ما، مثل غذاها که قبلا باعث ترس و استرس ما بودن و الان مطمئن شدیم که باعث انرژی زایی و لذت ما هستن و همه چیز برمیگرده به افکار و باورهای ما .

پس از این به بعد از خودمون،  زندگیمون، بدنمون، حالمون و جهانمون، فقط انتظار خیر، برکت، سلامتی، عشق، حال خوب، ثروت، پول، تناسب اندام زیبا، شادی، خوشحالی و موفقیت خواهیم داشت خدایا شکرت که امروز از اول صبح آگاهی بمن رسیده تا همین الان که ۱۲ شبه. (نوشته فریده حسنی عزیز در بخش نظرات)

✍️ تمرین آموزشی 📖

برای انجام عالی این جلسه ابتدا محتوای نوشتاری را مطالعه کنید، سپس ویدیوی آموزشی را تماشا کنید و بعد از آن به سوالات مطرح شده به شکل شرح انشایی در بخش نظرات پاسخ دهید.

  • درک و نگرش شما درباره انتظار لاغری و تاثیر آن بر کسب نتیجه چیست؟
  • در گذشته که از روش های مختلف برای لاغری استفاده کردید چقدر انتظار لاغری در شما ایجاد می کردند؟
  • با توجه به اطلاعات خود درباره لاغری در چه صورت انتظار لاغری در شما ایجاد می شد؟
  • چرا بعد از هر بار لاغر شدن با استفاده از هر روش لاغری دوباره چاق می شدیم؟
  • با توجه به توضیحات ویدیوی آموزشی اطمینان ذهنی شما درباره لاغر شدن چگونه است؟
  • نشانه های داشتن انتظار لاغری در مسیر لاغری با ذهن چیست و آیا این نشانه ها را در خودتان مشاهده می کنید؟
  • لاغری با ذهن چگونه به شما کمک میکند تا انتظار لاغری را در خودتان ایجاد کنید.
  • درک و برداشت خود از محتوای نوشتاری و ویدیوی آموزشی را بنویسید.
  • از محتوای ویدیوی آموزشی برای خود تمرین ایجاد کرده و در بخش نظرات تمرینی که باید انجام دهید را بنویسید.

منتظر خواندن نوشته های شما هستم

همراه همشگی شما: رضا عطارروشن

با دادن ستاره به این مطلب امتیاز بگیرید.

امتیاز 4.30 از 66 رای

https://tanasobefekri.net/?p=15211
105 نظر توسط کاربران ثبت شده است.
اندازه متن بخش نوشتن دیدگاه:

دیدگاهتان را بنویسید

اندازه متن دیدگاه ها
      آواتار مژگان نوحی
      1403/09/09 01:10
      مدت عضویت: 154 روز
      امتیاز کاربر: 7270 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,187 کلمه

      سلام 

      گام ۵۴: انتظار لاغری در خودتان ایجاد کنید 

      هشتاد و پنج روزه پیش که به اینجا بصورت معجزه وار هدایت شدم 

      اصلا نمیدونستم قراره دنیای من زیرو رو بشه نمیدونستم من قراره مثل یه پروانه از پیله ی دورم بیرون بیام و پرواز کردن رو یاد بگیرم و پر از زیبایی و جذابیت بشم 

      نمی‌دونستم در راه لاغر شدن دنیای من رنگی و شاد میشه و من کلا به یه انسان دیگری تبدیل میشم 

      چجوری شد که اینهمه حس رضایت از زندگی در من ایجاد شد اینهمه احساس افسردگی و درماندگی من کجا رفت 

      چطور شد که رابطه ی من با پسر نوجوانم اینهمه خوب شد مایی که مدام  در حال بحث و توپ و تشر بودیم که این کارو بکن اون کارو نکن وبا لحن بد من لج میکرد و انجام نمی‌داد

      الان دقیقا همون کارها رو بهش میگم ولی انجام میده تازه ازم تشکرم می‌کنه که اینقدر دوستش دارم و حواسم بهش هست 

      چه چیزی در من تغییر کرده که پسرم هم متوجه تغییر لحن رفتار و گفتار و آرامش صدای من شده 

      بگذریم برگردیم به موضوع اصلی انتظار لاغری داشتن که خیلی شیرینه حتی  صحبت درموردش 

      من نیازی به ایجاد انتظار لاغری هیچ وقت در خودم ندیدم همه چیز خود به خود بر من جاری شد بدون اینکه بفهمم 

      من تا اومدم از نخستین لحظه ی ورودم به یقین رسیدم اینجا همون جاییه  که منو به مقصود می‌رسونه

      اصلا فاصله ای بین یقیین و عمل انتظار من نیافتاد 

      من میدونستم اینجا به اون لاغری همیشگی و جاودان میرسم 

      خسته ی راه بودم درمانده بودم افسرده بودم دیگه از خودم ناامید شده بودم خودمو ول کرده بودم نمی‌تونستم اینهمه فشار نخوردن رو تحمل کنم 

       مرگ عزیزانم رو از چاقی دیده بودم پدرم و مادرم همه از چاقی مردند آخرین وعده ی غذایی مادرم کله پاچه بود با صد و چهل کیلو وزن و نتوانسته بود خودشو به یخچال برسونه و مثلا روش آبلیمو بخوره بلکه قلبش نگیره

      فرق من با همه ی شرکت کنندگان این دوره اینه من از یه چنین جایی اومدم من از دنیای چاقها با رفتارهای چاق اومدم

      رفتار چاقی تو پوست و خون من عجین شده بود هرچی تنفر من از چاقی بیشتر میشد انگار بیشتر جذبش میکردم 

      چهار تا خواهر و یک برادر دارم که همشون تقریبا بالای صد و ده کیلو هستند و من لاغرترین فرد خانواده با صدو پنج کیلو که البته یه زمانی به صد و بیست هم رسیدم دوران شیمی درمانی بخاطر حرف دکتری که گفت این کورتون چاقتر تون می‌کنه 

      من تحصیل کرده و باهوش بودم و نمی‌خواستم مثل پدرومادرم با چاقی و کلی دردو رنج زندگی و  پیری سختی رو با درد بدون لذت بگذرونم 

      من نمی‌خواستم مثل خواهر بزرگترم عمل اسلیو معده بکنم چون دیدم خواهرم فقط یکسال یکم متناسب شد و بعد چنان همون نصف معده ش کش اومد دوباره 

      که همه پزشکا و تیم جراحی بیمارستان امام خمینی تهران از تعجب چاخ درآورده بودند 

      چطور معده ی اسلیو شده می‌تونه اینقدر دوباره بزرگ بشه 

      مشکل معده نبود مشکل ذهن نادرست بود که نمیشه ذهن رو عمل کرد 

      من با ورودم به اینجا یه آخیش بلندی گفتم که آخیش بالاخره پیداش کردم 

      من تو تمام این مدت مثل خواهرام خودمو ول نکرده بودم مدام رژیم و ورزش و باشگاه و رقص و پیاده روی و فستینگ و کیتو و این اواخر که سخت ترینش بود رژیم کالری شماری رو امتحان کردم حتی از دیوار یه ترازوی دیجیتالی برای وزن مواد غذایی گرفتم تا این حد یعنی دست و پا میزدم 

      یه ده کیلو پانزده کیلویی نهایت لاغر میکردم با تمام زور و توانم 

      بعد خسته میشدم ول میکردم مثل موشک وزنم می‌رفت بالا 

      دیگه گریه میکردم تو تنهایی. خودم ازینهمه عجز و ناتوانی 

      اونقدر پیج لاغری فالو کرده بودم که گیج گیج بودم نمیدونستم حرف کدوم دکتر مربی  رو گوش بدم 

      دیگه از قرص ادیوس گرفته که از عطاری خیلی هم گرون بود میخریدم و نگووو شیشه داشته و منو بی‌خواب میکرد دهانم خشک میشد ولی برام مهم نبود میگفتم هر عوارضی هم داره اشکالی نداره فقط منو لاغر کنه 

      من سم و زهر هم اگه لاغرم کنه میخورم چقدر دماغم رو گرفتم آب  کرفس خوردم چقدر زنجفیل تازه رو تو آبم با یه عالمه خیار و لیمو برگ نعنا ریختم و این زنجفیل ها رو میجویدم قورت میدادم که بلکه کمی سوخت و ساز من بالا ببره 

      یه مدت صمغ شیشه ای مانندی بود اونو می‌خوردم اسمش یادم نیست 

      چقدر از لحاظ روحی روانی این کارها منو به خودش مشغول کرده بود تقریبا هیچ دقیقه ای از زندگی من خالی نمیشد که من به موضوعی غیر از این چاقی لاغری کوفتی فکر کنم 

      واقعا عذاب می‌کشیدم جهنم رو تو همین دنیا احساس میکردم 

      با این شرایط داغون روحی روانی هشتاد و پنج روز پیش اومدم به این بهشت 

      اینا رو گفتم که دقیقا بدونید چه کسی پشت این موفقیت هجده کیلو لاغری الآنم با ذهن ناخودآگاه داره حرف میزنم

      تازه شاید یکم درکم کنید من چرا اینهمه شور و اشتیاق لاغری دارم چرا اینهمه هر روز صبح شاد و شنگولم

      چرا نوشته های من بوی سرمستی میده دیوونه ام شاید 

      این هجده کیلو لاغری بدون ورزش و رژیم و قرص و هر کوفتی نصیب من شده واسه همینه اینقدر برام ارزشمنده که قدرشو می‌دونم برام خیلی با ارزشه 

      چون لاغری الان من ماندگاره همیشگیه 

      من یه بای بای با شادی و خوشحالی به عدد سه رقمی وزنم کردم و تو دلم بهش گفتم الهی بری و دیگه بر نگردی عدد زشت سه رقمی صد 

      و الان نمی‌دونم هشتاد و چند کیلو ام چون ترازو دیگه تو زندگی من معنایی نداره فقط از سایز شلوار ۴۶ میفهمم حدودا تو چه محدوده ای هستم 

      من الان خوشحالم پر از لذت و آرامشم 

      من اینجا فقط خدا شاهده به قصد لاغری اولش اومدم 

      اصلا فکر نمی‌کردم اینهمه تغییر و تاثییر تو جنبه های دیگر زندگیم داشته باشم که پروفایل من همون روز نوشتم تولدی دیگر در ۴۳

      هنوزم همسرم پسرم هیچ کسی نمیدونه من دارم چیکار میکنم کجام چون تو سکوت دارم میرم جلو 

      و چقدر. اینجور پیشرفت تو سکوت دلنشینه 

      همین الان با یه دوست عزیزی از گروه به نام شهپر جون داشتم صحبت میکردم که بسیار انسان آگاه و دوست خوبی برای هم شدیم

      ما مگه از زندگی دیگه چی میخواییم که این سایت و آگاهی ذهن بهمون نداده باشه 

      دوست خوب زندگی با آرامش تناسب پایدار نزدیکی به خدا 

      استاد روشن امروز براتون مطلبی تو اینستا فرستادم که می‌گفت آدمی که احساس مفید بودن و تاثیر گذاری تو زندگی دیگران و حتی فردی بزاره 

      خودش احساس خوشبختی خواهد کرد و گفته بود احساس تاثیر گذاری و مفید بودن با احساس خوشبختی توامان باهم هستند 

      و من اینجا بلند داد میزنم استاد روشن شما چقدر خوشبختید

      من فقط یه نمونه کوچیک از هزاران انسانی هستم که شما روش اینهمه تاثیر مثبت گذاشتید 

      شما خوشبختید و من این رو از شما یاد گرفتم برای احساس خوشبختی واقعی منم باید انسان مفید و تاثییر گذاری تو زندگیم بر دیگران باشم حداقلش اینه به کسی  بدی نکنم و اگه میتونم و کار خوبی از دستم بر میاد برای کسی انجام بدم 

      و این تسلیم حق شدن و بعدش به طرز معجزه وار هدایت شدنم به این سایت 

      همون شعر معروف مولانا رو یاد میندازه 

      هر لحظه که تسلیمم در کارگه تقدیر

      آرامتر از آهو بی باکتراز شیرم 

      هر لحظه که میکوشم در کار کنم تدبیر 

      رنج از پی رنج آید زنجیر پی زنجیر 

      یاد توکلم به خدا تو قضیه ویلا خریدنم هم افتادم دقیقا تسلیم و توکل محض من به خدا بود که چقدر قشنگ همه چیز رو خودش چید تا من به ویلای رویاهام رسیدم 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید.
      ثبت امتیاز
      امتیاز: 10 از 2 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم