خیلیامون دلیل چاقیمون رو پرخوری میدونیم. انگار که اضافهوزن فقط یه اثر جانبی از خوردن زیاد باشه. یه سری دیگه اما داستانشون فرق داره. میگن:
“ما که زیاد نمیخوریم، پس چرا چاقیم؟!” 🤷♀️
واقعیت اینه که توی ذهن اکثر ما، پرخوری مساوی چاقیه. درست مثل دو دو تا چهار تا! اما این معادله به ظاهر ساده، یه بخش پنهان داره؛
یه بخشی که خیلیا هنوز درست نمیشناسن: 🎯 ارتباط مغز و پرخوری عصبی!
🧠🍽️ پرخوری جسمی و ذهنی؛ دو روی یک سکهی چاقی!
اگه فکر میکنی دلیل چاقی فقط زیاد غذا خوردنه، اجازه بده یه رازی رو برات فاش کنم! 😏
خیلی از افراد چاق فقط به خاطر پرخوری جسمی چاق نشدن، بلکه یه نوع دیگهای از خوردن هم هست که خیلی بیصدا و پنهان، آدمو به سمت اضافهوزن میکشونه:
اونم چیزی نیست جز پرخوری ذهنی! 🌀🧠

🍕 پرخوری جسمی یعنی چی؟
خب، این یکی رو همهمون میشناسیم. همون حالتی که بعد از یه دیس پر برنج و دو تا تیکه تهدیگ، میرسی به مرز «وا نمیکنه دیگه!» 😵
تو پرخوری جسمی، بدن واقعاً غذا رو دریافت میکنه. یعنی غذا خورده میشه، معده پر میشه، بعدش احساس سنگینی، خوابآلودگی و حتی درد شکمی پیش میاد.
بدن داره داد میزنه: «بابا بسه دیگه، جا ندارم!» 🙄
اما نکته جالب اینجاست که ارتباط مغز و پرخوری عصبی فقط به پر شدن شکم ختم نمیشه! چون گاهی مغز، حتی وقتی شکم پره، باز هم دنبال لذت بیشتره و این یعنی ممکنه به خوردن ادامه بدیم، فقط به خاطر پیامهایی که از سیستم پاداش مغزی میگیریم.
🧠 پرخوری ذهنی چیه؟! 🤯
اینجاست که ما وارد قلمروی جذاب اما پیچیدهی مغز میشیم… 🧠✨
در پرخوری ذهنی، شاید هیچ غذایی وارد بدن نشه، اما مغز درگیر یه مهمونی مفصل میشه! 🎉
شما فقط داری فکر میکنی به خوردن، مرور میکنی که چی بخوری، یا حتی داری با خودت کلکل میکنی که «بخورم یا نخورم؟»… ولی مغز اینو به چشم یه اتفاق واقعی میبینه.
چرا؟ چون مغز نمیتونه فرق اصل و بدل رو تشخیص بده! 😐
یعنی برای مغز، اینکه واقعاً یه کیک شکلاتی خوردی یا فقط تصورش کردی، فرقی نداره. در هر دو حالت، سیستم پاداش مغزی فعال میشه و دوپامین ترشح میشه 🧪🍫
و نتیجه؟ بدون اینکه حتی لقمهای بخوری، ممکنه دچار احساس پرخوری و رضایت کاذب بشی… این یعنی پرخوری ذهنی، و نشونهی دیگهای از ارتباط مغز و پرخوری عصبی!
❌ رژیم گرفتن و این دور باطل
حالا تصور کن یه نفر میخواد با رژیم گرفتن جلوی چاقی رو بگیره…
چه اتفاقی میافته؟
بدن از نظر فیزیکی در حال محروم شدنه، اما ذهن؟ هی داره صحنههای خوشمزه رو مرور میکنه! 🤤🍟
و این یعنی شروع یه تناقض بزرگ بین جسم و ذهن…
جسم گرسنه نیست، ولی ذهن درگیر خوردنه. و همونطور که گفتیم، مغز نمیفهمه که این فقط فکره! اینجا دقیقاً ارتباط مغز و پرخوری عصبی خودش رو به بدترین شکل ممکن نشون میده!
پس سیستم پاداش دوباره فعاله، دوپامین میپاشه، و پرخوری ذهنی مثل یه فیلم تکراری هر روز پخش میشه. 📺
در ظاهر شاید چیزی نخوری، اما از درون، مغز داره تجربه غذا خوردن رو بارها و بارها تکرار میکنه… و این یعنی حتی بدون لقمه، داری ذهنی چاق میشی — یکی از مهمترین نتایج ارتباط مغز و پرخوری عصبی!

🧩 کلید حل معما: شناخت مغز چاق
حالا که فهمیدیم پرخوری جسمی و ذهنی چطور باعث اضافه وزن میشن، وقتشه با مغز وارد مذاکره بشیم! 🤝🧠
چون مغز ما، این ژنرال پشتپرده، داره دستور پرخوری میده تا دوپامین بیشتری بگیره و حالش خوب بشه.
و این یعنی جنگیدن با پرخوری از راه رژیم و اراده، مثل اینه که بخوای شیر رو با آبپاش بترسونی! 🐅💦
واقعیت اینه که ارتباط مغز و پرخوری عصبی اونقدر عمیق و پیچیدهست که نمیشه فقط با حذف خوراکیها یا برنامههای غذایی حلش کرد.
راهحل واقعی اینه که بریم سراغ منبع دستور، یعنی خود مغز. باید فرمول چاقی مغز و خطاهای ذهنی رو پیدا کنیم، ارتباطهای نادرست رو شناسایی کنیم و با تمرین، بازنویسیشون کنیم.
وقتی این کار رو انجام بدیم، قدم به قدم داریم ارتباط مغز و پرخوری عصبی رو اصلاح میکنیم… و این یعنی شروعی تازه برای متناسب شدن، بدون جنگ و زور و فشار. 💫
🔄 مغز قابل برنامهریزیه، نه با جراحی، با تکرار!
شاید اولش فکر کنی این غیرممکنه!
ولی خبر خوب اینه که مغز ما، برخلاف اون چیزی که فکر میکنیم، کاملاً قابل برنامهریزیه. بدون جراحی، بدون قرص، فقط با تمرین و تکرار! 🧘♀️🔁
📌 اگه تا امروز فکر میکردی پرخوری عصبی یه چیز کنترلناپذیره، وقتشه بدونی ارتباط مغز و پرخوری عصبی مثل یه نرمافزار برنامهپذیر عمل میکنه؛ فقط کافیه یاد بگیری چطور باهاش کار کنی.
مثل یاد گرفتن رانندگی یا دوچرخهسواری، مغز با تمرینهای ذهنی به تدریج فرمانهای جدیدی یاد میگیره.
و این یعنی قدم به قدم، مغز یاد میگیره که برای شاد شدن، لازم نیست به خوردن پناه ببره.
وقتی ارتباط مغز و پرخوری عصبی رو دوباره تنظیم کنی، حتی وسط استرس یا تنهایی، دیگه دنبال یخچال نمیدوی… دنبال خودت میگردی. 🧠❤️🔥
✨ نتیجهگیری خوشمزه!
برای رهایی از پرخوری، باید بفهمیم که ما فقط با غذا چاق نمیشیم، بلکه با فکر غذا خوردن هم چاق میشیم!
🔹 پرخوری جسمی و ذهنی هر دو خطرناکن
🔹 راهحل، تغییر مغزه، نه تغییر فقط رژیم غذایی
🔹 ارتباط مغز و پرخوری عصبی دقیقاً همون چیزیه که باید بشناسیم و تغییرش بدیم
🔹 مغز با تمرین و تکرار قابل آموزش دادنه
🔹 و مسیر رسیدن به تناسب اندام، از مغز میگذره، نه از سفرهی شام!
📌 وقتی ارتباط مغز و پرخوری عصبی رو درست درک کنی، میفهمی چرا بارها رژیم گرفتی و باز برگشتی سر خونهی اول…

🎯 گام نهایی: وقتی مغزت رو بشناسی، پرخوری دیگه نقشه نمیکشه! 🧠💥
اگر تا اینجای مقاله همراه ما بودی، حالا احتمالاً متوجه شدی که پرخوری عصبی فقط یک اتفاق بیرونی نیست.
پشت این میلهای شدید، این گرسنگیهای بیوقت و این حملههای بیرحمانه به یخچال، یک ریشهی پنهان وجود داره:
👇
💡 ارتباط مغز و پرخوری عصبی نقش کلیدی در رفتارهای ما داره!
وقتی مغز یاد میگیره که با خوردن پاداش بگیره، دیگه برای هر احساس ناخوشایند – از استرس و بیحوصلگی گرفته تا اضطراب و خستگی – تنها یک نسخه میپیچه: «یه چیزی بخور!»
اما آیا میشه این فرمانهای مغزی رو خاموش کرد؟
بله! ✅ اما نه با رژیم. نه با زور زدن. نه با احساس گناه.
فقط و فقط با بازنویسی برنامههای ذهنی برای تغییر ارتباط مغز و پرخوری عصبی.
🎓 معرفی دورهی «اصلاح پرخوری و اشتها در مغز»
🧠🍽️ یک تمرین ذهنی، هزار گام به سوی رهایی از پرخوری
این دوره، دقیقاً برای کسانی طراحی شده که میدونن مشکلشون فقط غذا نیست؛ بلکه ارتباط مغز و پرخوری عصبی باعث شده که مغزیه شرطی بشه برای خوردن.
در این دوره یاد میگیری:
🔹 مغز چطور با ترشح دوپامین، تو رو به سمت پرخوری میکشونه
🔹 چطور پرخوری ذهنی، حتی بدون لقمهای غذا، مغزت رو درگیر میکنه
🔹 چطور با تمرینات ساده اما عمیق ذهنی، فرمانهای اشتباه مغز رو خاموش کنی
🔹 چطور مغزت رو دوباره برنامهریزی کنی تا خودش، اشتها و نیاز به غذا رو تنظیم کنه
در واقع تو در این دوره یاد میگیری «روانشناسی تغذیه» خودت رو به دست بگیری، بدون رژیم، بدون اجبار و بدون جنگ با غذا به سادگی و در آرامش ارتباط مغز و پرخوری عصبی رو اصلاح کنی.
🌱 چرا این دوره مهمه؟
چون اگر بخوای پرخوری عصبی رو متوقف کنی، باید مغزت رو از حلقهی شرطیسازی پاداش نجات بدی.
و این فقط از طریق آموزش و تمرینهایی ممکنه که در این دوره با دقت، علم و عشق طراحی شدهان.
✨ پس اگر از پرخوری خستهای…
✨ اگر بارها رژیم گرفتی و شکست خوردی…
✨ و اگر باور داری که تغییر از ذهن شروع میشه…
🧠 این دوره برای توست.
میتونی همین الان به جمع کسانی بپیوندی که یاد گرفتن ارتباط مغز و پرخوری عصبی رو اصلاح کنند و مغزشون رو به جای پرخوری، به شادی، آرامش و تعادل هدایت کنن.
🔗 برای آشنایی بیشتر با دوره اصلاح پرخوری و اشتها در مغز کلیک کن
✍️ تمرین آموزشی – ارتباط مغز و پرخوری عصبی 🧠🍽️
برای درک عمیقتر ارتباط مغز و پرخوری عصبی، پیشنهاد میکنیم ابتدا محتوای نوشتاری این جلسه را با دقت بخوانید، سپس ویدیوی آموزشی را ببینید و بعد از آن، با تمرکز بالا به سؤالات زیر پاسخ دهید. پاسخهایتان را بهصورت یک متن انشایی در بخش نظرات این جلسه بنویسید ✨
- نگرش شما درباره پرخوری چیست؟ آیا آن را تنها دلیل چاقی میدانید یا ارتباط عمیقتری بین مغز و پرخوری عصبی میبینید؟
 - آیا خودتان را فرد پرخور میدانید؟ یا بیشتر درگیر پرخوری ذهنی هستید؟
 - با توجه به محتوا، چقدر از پرخوریهای شما فیزیکی است و چقدر ذهنی است؟
 - تجربهتان از رژیم گرفتن در گذشته چه بوده؟ آیا باعث کاهش پرخوریتان شده یا ذهن شما را بیشتر درگیر کرده؟
 - آموزشهای لاغری با ذهن تا اینجا چه تأثیری در درک و اصلاح پرخوری عصبی شما داشتهاند؟
 - براساس ویدیوی آموزشی، تمرینی برای خودتان طراحی کنید و در بخش نظرات همین جلسه بنویسید. 📝
 
یادتون نره! وقتی تمرینات ذهنی برای اصلاح ارتباط مغز و پرخوری عصبی به شکل مستمر انجام بشن، مغز یاد میگیره که به جای پرخوری برای دریافت حس خوب، راههای دیگهای رو انتخاب کنه 🌱
منتظر کامنتهای شما هستیم! 💬👇
همراه همشگی شما: رضا عطارروشن
امتیاز 4.06 از 83 رای
با دیگران به اشتراک بگذارید تا امتیاز بگیرید!
				
			                
			                    
            
        

نشان های دریافت شده
نشان های دریافت شده
به نام خدایی بخشنده ومهربان
سلام خدمت استاد عطار روشن وهمه دوستان هم مسیر
پرخوری عصبی پرخوری ذهنی
من فبلا وفتی به بعضی غذاهای که طمع مزه اون برام خوشایند بود وخاطره دشتم که می رسیدم این غذا رو دوست داشت اخودرن بی حدی داشتم معده جا نداشت ولی من نمیتوانستم ازخوردن دست بکشم این رفتار عمل کرد تو گند غذا بود تو بقه غذاها زباد مصرف می گردم وفتی کمی فشار شکم برام ایجاد میشد خودرن متوقف میکرد
خودم هی میگفت چرا ابن غذا رو نمیتوانم توخودرنش کنترال داشته باشم بعد از مصرف حال روحی و حسی بد میشد وبارها اسرار به تکرار این خودرن داشتم بیقه زمان که مصرف غذایی نداشتم پرخوری ذهنی داشتم باره یادم هست با همسرم دعوای داشتم که جرا برای،من ماهی نمی خری همسرم از بوی ماهی فراری هست فقط،ماهی خودرن به زمستون ارتباط،میده در طی سال ارام خرید این ماده پرهیز داره من با مرور این خودرن زمانیکه ماهی نداشتم بازم داشتم همون پرخوری عصبی هی باره تکرار میگردم درصورتی که اصلا خودرن درکار نبود حتی ثفتی میخواستم با بجه وهمسرم برم بیرون فبل اززفتن توذهنم باره مرور داشتم که حتما ماهی سفارش بذم ازش،استفاده کنم تو طی مسیر بهش هی فکر میکردم تا برسیم اپن مکان من چندین دیس،برنج ماهی تو ذهنم خورده بودم ولی معد خالی بود چقدر ابن مطلب برام جالب شد اصلا تا امرز به این شیوه خودرن فکر نکرده بودم میدوستم من از ۵ طریق غذا مصرف کردم جاق شدم ولی افراد متناسب فقط،از طریق ذهان غذا میخورن وچاق درآنها شکل نمی گیره
امرز متوجه شدم علاوه بر ۵طریق من با خودرن عصبی داشتم خوردن تو ذهنم تکرار میکردم واز نبودش داشتم به این شکل از خودم انتقام می گرفتم یادم هست پردم خدا بیامرز این ماده غذایی رو بی حد دوستداشتم ناخواسته ازالکوی اون کپی برداری کرده بودن با تکرار داشم پدرم کنارخود نگه میداشتم ذهن چقدر میتواند آدم به خطا بندازه با ورد به دوره وبه مرور اول این غذا کلا از برنامه حذف کردم بعد ارام ارام گاهی گاهی تو رستوران ازش،مصرف کردم وبعد طریقه مصرف کلا تغییر دادم وکم کم موفق شدم کنترال درستی بهش پیدا کنم وبشه غذایی مثل همه مواد دیکه نه اسرا به هربخش دارم بود مصرف میکنم. جاکزینش مصرف میکنم من آمد تن ماهی رو جای ماهی سرخ شده قرار دادم ویا ماهی کبابی جاش مصرف کرذم که به توانی تو کنترال برسم ماه کذشته با بجه بیرون نهار بودیم من ماهی سفارش دادم به اندازه نیازم مصرف کردم اضافه نخوردم کلی از ماه تودیس،باقی موند و همسر دختر هی به من اسرار که ماهی همش بخور من گفتم دیکه میل ندارم نمیتوانم بخورن جون همسرم زیاد اسرار کرد ناچار تو ظرف ریخته با خودم اوردم بافی اپن ماهی رو شب که خیلی کرسنه بودم مصرف کردم خیلی تغیبرات خوب اجار کردم که ابن عمل کرد درست خوب انجام دادم وتو مرورهای خودرن موفق بودم مرورهای دیگه ندارم سریع خودم ازش،دور میکنم این به مرور زمان مو فق شدم تمرین کردم تکرار گردم اشتباهات کاهش دادم بهبود دادم وشد یی رفتار درست ازخودم که قادر باشم ذهنم کنترال درست کنم که برام مرور خاطر با حس بد نداشته باسه مرپور خودرن انجام نده حالا که به تغیبرات توجه میکنم چقدر. کار انجام دادم که نتیجه شده عمل کرد درست خودم خدایا شکرت ناخواسته مغزم چقدر من درست خوشکل درست راهنمایی میکنه که تو هر بخش بهبود بخشی درست هست ونتیجه کلی دریافتی خوب هدیه پشت هدبه مسبرم بهش دارم میرسم
فردی که میگفت چرا قادرنیست تو کاری موفق باشه حالا هی از موفقعیت صحبت داره جون با مسیرتناسب فکری من خودم فردی موفق یافتم که توانایی خوبی رو ازخودم به نمایش گذاشتم
خدایا شکرت که به درک آگاهی امروز تو سطح کستزش یافته رسیدم بی نهایت ازت تشکردارم که هی من تواین مسیر شکفت زده میکنی این شکفتی زدکی من به ادامه مسبرم هی تشویق میکنه که به هدف برسم
نتیجه درستی همه کارم میشه لاغری سلامتی و کلی دریافت تو جنبه رابطه کسب کار ثروت دارای همه جنبه زندکی من داره پوشش میده خدایا شکرت
خدا پشت وپناهتون یا حق حق نگه دارتون
نشان های دریافت شده
سلام درگذشته من جزافرادی بودم فقط دوست داشتم بخورم هرچی بودفقط من بخورم انگارعادت شده بود برامن هیچ وقت سیرنمیشدم بقول استادمن چه درحال شادی چه درحال ناراحتی عشق خوردن داشتم وروزبه روزچاقترمیشدم من اون زمان اموزشگاه میرفتم موقع برگشت تادرخونه شیرینی نون وبستنی یاهرچیزی بود بایدمیخریدم ومیخوردم ونگرشم این بودچون پیاده میرم میسوزونم چاق نمیشم یه ندت تومجردی رژیم میگرفتم لاغرمیکردم ورها میکردم خیلی تورنج وعذاب بودم من پرخورنمیتونستم رژیم تااخراجراکنم من جزافرادپرخوربودم اصلا فکربخوام بکنم نه نبودم اصلا اطرافیانم بمن میگفتن توپرخوری نن یک پرس برنج وبانون میخوردم بعدغذا بیسکویت باچایی میخوردم دوستم میگفت وای الان ناهارخوردیم من میگفتم نه گرسنمه وچقدرمریض میشدم ازاین مدل غذاخوردنم چقدربه مرزدیابت میرفتم وحال بدی تامدتها بودبعدازدواج چاقترشدم نگرش که بعدازدواج چاق میشی روتجربه کردم وازدکتربرنامه میگرفتم واجرامیکردم اولش خوب ولی بعدش میزاشتم کنارهمسرم میگفت خودت دکترخودت باش چرایک فردروپوش سفیدتنش میکنه باید تحت فرمان برنامه اون باشی خودت دکترخودت باش من دیگه خسته شده بودم بلطف خدا باسایت اشناشدم وفهمیدم مغزمن هست فرمان میده بخورومن تحت سلطه اون هستم ومیخوردم ولی اززمان شروع گوش دادن به فایل ها ذهن چاق من یادگرفت مثل یک فردمتناسب رفتارکنه من الان مثل قبل نمیخورم وخیلی تندغذا میخوردم ولی الان ارام میخورم وباهمون مقدارغذاسیرمیشم ذهن ناخوداگاه من بارژیم ناسازگاربودولی درروش ذهنی ناخوداگاه ارام هست ومن اون دعدغه اینوبخوراونوبخورندارم یا برم سمت شیرینی چندتابخورهم اموزش دیده بسه من اون ولع روندارم ویادگرفتم باخرس های ذهنم نجنگم بزارم بخوابن نه درموردچاقی حرف میزنم نه بهش فکرمیکنم مسیردهنی ارام وطولانیه ولی من هم عجله ندارم هدف یادگیری زبان لاغری اشتباهات روشناسایی وتکرارش نمیکنم بایدهرروز اموزش ها رودنبال کرد چیزی بنام مقاومت وجونداره این ماهستیم تنبلی میکنیم اشتها هم وجودنداره یجورسروصدای ذهن هست
بنام خدا
ای که مرا خوانده ای راه را نشانم بده
سلام استاد ودوستان هم مسیرم
گام ۵۳جرا نغز عاشق پر خوریه؟ بررسی علمی ارتباط مغز وپرخوری عصبی
نگرش شما درباره پرخوری جیست؟ ایا ان را دلیل چاقی میدانید یا ارتباط عمیق تری بین مغز وپرخوری عصبی مبیینید؟ من قبل از اشنایی بااین سایت فمر میمردم ادم پرخوری هستم اما الان فهمیدم اصلا من پر خور نیستم من با فرمپلهای اشتباهی که به ذهن خودم دادم چاق شدم واصلا پرخوری باعث چاقی نمیشه چون من اطرافم ادمهای زیادی میبینم که خیلی پرخوری مبکنند اما متناسب هستن
اباخودتان را فرد پرخور میدانید یا بیشتر درکیر پرخپری ذهنی هستید؟ من ادم پر خوری نیستم وغذاخایم را معمولی میخورم زیاد نمیخورم اما ذهنم درگیر پرخوری هست من همیشه درذهن خودم مرور میکنم که این غذاها چاق کننده هستن واین خوراکی ها چاق میکنه وهمش درکیرم اینو بخورم یا نخورم
باتوجه به محتوا چقدراز پر خوری های شما فیزیمی است وچقدر ذهنی است؟ من الان خوردنم با قبل فرق کرده الان هر وقت گرسنه واقعی باشم میخورم ودیگه مثل قبل ریزه خورای نیکنم ومثل قبل هر دقیقه سر یخجال نمیرم وهر اشغالی را وارد بدنم نمیکنم وخدراشکر دیگه ذهنم درگیر خوردن ونخوردن نیست
تجربه تان از رژبم گرفتن ددر گذشته چه بوده؟ ایاباعث کاهش پرخوری تان شده یا ذهن شما را بیشتر درگیر کرده؟ نه اصلا لشتهام کم نمیشد چون هنش غذا را با ترس میخوردم واسترس داشتم نکنه زیاد خوزدم وهمش درگیر خوردن ونخوردن بودم واصلا روی اشتهامن تاثیر نداشت
اموزش های لاغری باذهن تا اینجا چه تاثیر ی در درک واصلاح پرخوری عصبی شما داشته اید؟ باعث شده از غذاهاترس نداشته باشم رزه خواری دیگه نمیکنم نقطه سیری وگرسنکی را میدونم دیکه زیاده نمیتونم بخورم وکم کم فرمولهای اشتباه خودم راتغییر میدم خدایاشکرت خدایاشکرت
ممنون استاد از شما
به نام خدای مهربانم
پرخوری کردن : من مدتها هست علاقه به این کار ندارم و اون رو انجام نمیدم ولی هنوز شاید در مقابل بعصی خوراکی ها ضعف دارم ولی بازم خیلی خیلی کمتر از قبل شده مثلا من در گذشته عاشق چیبس و پفک و کرانچی بودم و اگر سیر بودم هم میخوردمم و لی حالا اگر ببینم و اما سیر نباشم می خورم و الان طوری شدم که بعد از چند عدد خوردن به خودم میگم ببین تا آخر پاکت مزه اش همینه دیگه ادامه دادن در خوردن برای چی هست ول کن و تونستم یه جایی دیگه نخورم و رها کنم اونم به راحتی حتی برای خوردن فست فود هم که در گدشته پرخوری میکردم با همین حرفها تونستم مقدارش رو خیلی راحت کم کنم و به خودم میگم من با نصف پیتزا هم سیر میشم و نیازی به خوردن یک پیتزا نیست و بعد از خوردن چند برش پیتزا قشنگ احساس سیری میکنم و میگم ببین تا آخر پیتزا مزه اش همینه و خیلی راحت ادامه نمیدادم ولی خب گاهی اوقات هنوز خیلی کم ریزه خواری دارم .
پرخوری کاری هست که حتی عذر میخوام حیوانات هم انجام نمیدن ولی چرا انسان با این همه درک و شعور و مرتبه ی بالا ی آفرینش این کار رو انجام میده من همیشه در موقع خوردن که میخوام مرز سیری رو رد کنم به خودم می گم ببین عاشق لاغر ی هستی ولی چرا رفتارت همسو با هدفت نیست چرا لذت آنی خوردن رو به تناسب اندام ترجیح میدی ؟؟ و کلی از این حرفها ….
من خبلی از افراد رو می بینم وقتی با غذا مواجه میشن به اندازه ای میخورن که احساس فشار شکمی دارن و احساس سنگینی دارن طوری که فقط دوست دارن بعد از غذا خوردن بخوابن .ناگفته نماند من درگذشته که نمیدانستم سیری و گرسنگی چی هست دقیقا به این شکل غذا میخوردم و یا از ترس چاقی یه مواقعی رژیم بودم نمیخوردم و یا اون طور در حد فشار شکمی میخوردم و این همون پرخوری فیزیکی هست که خدا رو شکر از وقتی در این راه هستم دیگه مدتها هست تجربه اش نکردم مگر چند بار انگشت شمار .
افرادی هستند که همیشه در حال خوردن هستند و در هر موقعیتی باشند دستشون به دهنشون میره مهم نیست اون چیز شور باشه یا شیرین و یاتلخ و .. فقط میخورن و خیلی از افراد چاق وقتی عصبی هستند برای رفع اون ناراحتی و رسیدن به احساس آرامش خوردن رو انتخاب میکنن چون در ذهن اونها خوردن مساوی هست یا شادی و برای رهایی از اون ناراحتی به سمت شادی میرن ولی من خودم از گذشته تا الان عادتی داشتم که وقتی عصبی و ناراحت بودم هیچی نمیخوردم و غذا از گلوم پایین نرفته ولی بر عکس وقتی خوشحالم یا در تفریحم و سفرم و یا مهمانی ام و یا در حال صحبت کردن با تلفن هستم و …. میخوردم و هر چیزی بود به هر اندازه میخوردم و به این میگن پرخوری فیزیکی.البته من خودم یادم میاد تا قبل از ازدواج بسیار فرد کم خوراکی بودم همه چیز میخوردم اما کم میخوردم و هیچ ذهنیتی در مورد چاقی نداشتم ولی از وقتی ازدواج کردم و باور داشتم ازدواج باعث چاقی من میشه خیلی آرام من همه چیز خور اونم در مقدار زیاد شدم و چون هیچ دلیلی برای این تغییرم نداشتم میگفتم اشتهام زیاد شده و دست خودم نیست خلاصه که من دچار پرخوری فیزیکی شدم و و چون رفتارم و افکارم کاملا در مسیر چاقی بود من آرام چاق شدم
اما یه حالت دیگه هم در بین افراد هست که فرد پرخوری فیزیکی نداره فقط در ذهنش پرخوری افکار داره یعنی کاملا عادی غذا میخوره اما هزار بار افکار چاقی رو مرور میکنه و همون یه ذره غذا چنان به فرد چاقی میده که خودش هم تعجب میکنه من که چیزی نمیخورم پس چرا چاقم ؟ چون پرخوری فکری داره
افرادی که اضافه وزن دارن دو گروه هستند
دسته ی اول که اگر نگاه کنی چاقی اونها معلوم هست و کاملا چاق هستند .
دسته ی دیگه ای هستند که اگر نگاه کنی اصلا اضافه وزن ندارن و خودشون فکر میکنن چاقن ولی فکر اونها چاق هست ترس از خوردن دارن و پر از فکر لاغری هستند و ..
من خودم در گذشته که تازه ازدواج کرده بودم زیاد میخوردم و همه چیز میخوردم ولی به واسطه رژیم من سالها بود که دیگه کم میخوردم و محدود از خوراکی ها میخوردم یعنی اینقدر کم میخوردم و رعایت میکردم که اون اواخر رژیمم شک کردم چاقی من از خوردن باشه و میگفتم چرا من با این حجم خور دن چاقم ولی خواهرم با این حجم خوردن از من کلی لاغر هست و دنبال یه علتی میگشتم که با این راه آشنا شدم پس من کم میخوردم ولی افکار چاقی ام مانع از تناسب اندام من شده بود و من هر چقدر از رژیمم میگذشت و لاغر نمیشدم فکر میکردم کاهش وزنم استپ کرده و چون به مرور نمیشد دیگه مقدار غذام رو کم کنم چون آخر رژیم و ورزش بودم با خودم میگفتم من نمیتونم لاغر تر بشم .در حالی که مشکل در ذهن من بود ذهن من پر از فرمول چاقی بود
بعضیا واقعا پرخوری فیزیکی دارن و بعضیا واقعا پرخوری خیالی دارن .
هر آنچه در بدن ما رخ میده توسط مغز ما هست تمام فعالیتهای ما تحت کنترل مغز ما هست و خوردن هم یک فعالیت هست که تحت کنترل مغز ما هست و این فعالیت پرخوری و یا افکاری که ما فکر میکنیم پر خوری. هستیم از مغز ما نشات میگیره .حتی احساس ما هم از معز ما نشات میگیره پس همه چیز از مغز هست ولی در طول تاریخ هر وقت خواستن از اشتها صحبت کنن اون رو ربط دادن به آنزیم ها و یا گفتن معده ی افراد بزرگ هست نه به این شکل نیست و این حرفها به خاطر این هست که افراد درکی از اشتها و پرخوری ندارن
من بارها شده با افراد لاغر حرف زدم اونها هیچ درکی از اشتها ندارن .و نمیدونن اون صدا در مغز که میگه بخور چی هست و اون رو نمیشناسن اما تمام افراد چاق این صدا رو میشناسن .
چرا مغز افراد لاغر و چاق در مقابل غذا دو واکنش مختلف نشون میده یعنی افراد لاغر در مواجه با عذا مغزشون خیلی راحت برنامه ریزی میکنه و اونها رو از پرخوری دور میکنه .اما چاقها اینطور نیستن چون ما مغز خودمون رو بر نامه ریزی کردیم برای چاقی و با تعهد و رژیم اون عوض نمیشه باید برنامه ریزی مغز رو تغییر بدی
اگر از یه سری مسایل ناراحتی باید دنبال مقصر نگردی خودت باید با اموزش جدید به معزت اون رو آگاه کنی و تغییر بدی و مغز رو دوباره برنامه ریزی کنی .
من اگر ترس از خوردن و عذاب وجدان بعد از خوردن و .. دارم باید با مغزم حرف بزنم تا این احساس من تغییر کنه .
اگر میخوایی وضعیت جسمی و رفتارت رو تغییر بدی و به آرامش برسی باید آگاهی جدید دریافت کنی
من باید با جسمم مبارزه نکنم و مغزم رو تغییر بدم اینطور نتیجه میگیرم .
نشان های دریافت شده
بنام خداوندبخشنده مهربان
خدایی ک در تک تک نفس هام بامنه
خدایی ک منو لحظه ای تنها نمیذاره
خدایی ک همیشه بفکر منه و ب من جان بخشیده
و به خواست اونه ک من اینجام و زندگی میکنم
خدای من ای بهترین رفیق من ای عزیز ترین همراه من
چقدر خوشحالم ک تو رو دارم چقدر خوشحالم ک منو راهنمایی میکنی و در زندگی من معجزه ها میکنی
خدایی ک دلسوزترین برای منه خدایی ک هر لحظه از عشق به اون تمام وجودم پره
چقدر خوشحالم ک تو رو دارم چقدر خوشبختم ک در پی شناخت تو هستم و زندگی من با تو معنا پیدا میکنه
چقدر خوش اقبالم ک ب اینجا هدایتم کردی
جایی ک هر لحظه و هر ساعت ک بخوام میتونم بیام و حرفهای دلم رو بزنم شکرت
سلام به همه همراهان و استاد عطار روشن عزیز
نگرش من ب پر خوری کردن همون سنگینی و خفگی بعد از غذا خوردن یا با وجود سیری هی خوردن و هوس کردن چشیدن مواد غذایی هست
پر خوری کردن رو دلیل چاق شدن نمیدونم ولی از نشانه های افراد چاق پرخوری کردن هست
از اونجایی ک افراد چاق با باور چاقی و تکرار باورها رفتارشون عوض میشه یکی از اون رفتار جدید پرخوری هست
من قبلا پرخور بودم اما ازوقتی با سایت آشنا شدم هرگز پرخوری نکردم و نمیکنم و از پرخوری بدم میاد
قبلا دچار پرخوری فیزیکی و ذهنی بودم چون همش میگفتم بخورم حیفه بخورم اسرافه بخورم نذریه و…
اما الان ن اصلا این افکار در من مرور نمیشه و ب راحتی غذا هارو دور میریزم و نمیخورم مگر در زمان گرسنگی
در گذشته ک از رژیم استفاده میکردم هیچ تاثیری روی پرخوری و یا اشتهای من نداشته بلکه بدتر و حریص تر میشدم و حسرت خوردن کیک ها و نوشابه ها در من بود و رنج بسیاری داشت
استفاده از اطلاعات لاغری با ذهن کلا پرخوری و اشتهای من رو ریشه کن کرده
چون من ذهنم رو دوباره برنامه ریزی کردم با دیدن و شنیدن فایلها با نوشتن و صحبت و توجه ب لاغری با از بین بردن موانع لاغری کم کم رفتار من عوض شد تمایلات من خود ب خود عوض شد افکار و رفتار من درست شد و من از آرامش ذهنی لذت میبرم
خدایا شکرت
استاد من از فایلهای قبلی ک گفتین خواسته ات رو کوچیک کن استفاده کردم و تونستم موفق بشم و خیلی خوشحالم و ازتون ممنونم ک این آگاهی های ناب رو برای ما میذارید
از خداوند متعال و استاد عطار روشن عزیز بینهایت متشکرم
نشان های دریافت شده
سلام من خیلی چاق وپرخوربودم رژیم وورزش نمیتونست مشکل منوحل کنه ولی روش ذهنی کلا زندگی منوتغییرداد تاحدودی همیشه ترس همراه بودفلان غذاروخوردی چاق میشی وشیرینی خوردی چاق میشی اون نگرش ولم نمیکرد وهمیشه توعذاب وجدان بودم وحس وحالم بدمیشه ولی الان خیلی کم شده نگرش شایدخفیف هست ولی مثل گذشته قدرتمندنیست چون اموزش های لاغری ذهنی این سدهای ذهنی مارو میشکنه ونمیزاره نگرش اونجورمثل قبل بتونه برماغلبه کنه بایدچشم ازاندام برداریم وبه چاقی نه فکرکنیم نه حرفی بزنیم فقط اموزش های روتمرین وتکرارکنیم باید برنامه ریزی مغزماتغییرکنه فقط بافرمول صحیح فایل ها این فرمول هاروارام تغییرمیده اون نجوای دهنی روخاموش میکنه
نشان های دریافت شده
به نام خداي هدايتگرم
سلامي گرم خدمت استاد عطار روشن گرامي و بقيه اعضاء
.
مبحث اين فايل بسيار براي من جالبه ،شناسايي محرك هاي مغزي موضوعيه كه هميشه دوسش داشتم و توجهم رو به خودش جلب ميكنه .
در روانشناسي يك تئوري هست به نام قانون اثر .اين قانون ميگه اگر يك كاري به فرد احساس رضايت بده ، با تكرار شرايط مشابه احتمالا آن رفتار دوباره اتفاق مي افته ولي در مقابل اگر يك كاري احساس بدي به فرد بده احتمال اينكه اون اتفاق دوباره بيوفته و فرد اون كار رو انجام بده بسيار كم ميشه ..
.
براي من ربطش به چاقي چيه ؟
همونطور كه استاد در متن اشاره كردن ،آزادسازی دوپامین باعث ایجاد احساس خوشایند در انسان می شود. ارتباط بین خوردن و ترشح دوپامین باعث شکل گیری سیستم پاداش مغزی می شود. بنابراین ارتباط خوردن با ترشح دوپامین می تواند باعث ایجاد اختلال در خوردن یا همان علت پرخوری باشد.
توضيح استاد با تئوري “قانون اثر” يك چيز مشترك رو به ما ميگه…وقتي كه ما به فرض مثال ناراحتيم و در اون لحظه ميريم غذا ميخوريم در بدنمون دوپامين ترشح ميشه ..چون غذا ما رو از اون موضوع ناراحت كننده جدا ميكنه و براي لحظاتي مغز ما ميره توي استراحت و ذهن مطمئن ميشه ما رو در حالت بقا نگه داشته و سالم خواهيم ماند…اين روند با تكرار وارد ضمير ناخود آگاه ما ميشه…و بصورت پيش فرض ذهن ما ميدونه يكي از كارهايي كه ما رو زنده نگه ميداره و آرام خواهيم بود ، خوردنه.
حالا يك فردي كه اين عادت ناراحتي و خوردن هميشه براش تكرار ميشه ، تبديل به فردي ميشه كه ميگه من خوردن عصبي دارم ..يا ميگه چاقي من عصبيه …
اين فرد در ذهنش ، بين خوردن و عصبي شدن يك پل ارتباطي ايجاد كرده كه هر وقت عصبي ميشه انگار آتيش گرفته و بلافاصله براي اينكه آتيش رو خاموش كنه از غذا خوردن كه اينجا ميشه اصطلاحا گفت آب براي خاموش كردن آتش استفاده ميكنه.
در نظر بگيريد كه اين يك حالت ساختگي توسط فرد چاق هست و هيچ فرد متناسبي همچين عادتي براي خودش نساخته…در اصطلاح روانشناسي به اين ساختن عادت ميگن شرطي شده گي …يك نوزاد يادميگيره كه وقتي زير سينه مادر ميخوابه، يعني اونجا شير هست ،نوزاد نسبت به خوابيدن زير سينه مادر شرطي ميشه.
فرد چاق شرطي ميشه كه هر وقت عصبي شد غذا بخوره ..يا كلا دهنش بجنبه وقتي عصبيه…
فرد چاق با غذا خوردن داره اون عادت چاقي رو تقويت ميكنه …و نتيجه رو هممون ميدونيم كه انقدر اون عادت رو تقويت كرديم كه الان جزيي از شخصيت ما شده و باورمون نميشه كه ما اين باور نيستيم ..ما بزرگتر از اين باوريم ما خالق اين باوريم و مخلوق همواره از خالق كوچيك تره …
پس ما ميتونيم اين مخلوقمون رو با مخلوقي جديد تر جابه جا كنيم ….چاقي رو خودمون خلق كرديم ميتونيم با تنبيه اون عادت خوردن هنگام عصبانيت ، اون عادت رو هر روز ضعيف تر كنيم و جايگزينش كنيم با مخلوق تناسب اندام .
شايد الان شما كه داري اين متن رو ميخوني تعجب كني از اين موضوع كه چطور امكان داره يك عادت رو تنبيه كرد …
من اينطوري دارم ياد ميگيرم با آموزش ها و فايل ها در اين سايت كه مثلا وقتي عصبي شدم ، بلافاصله نرم سراغ غذا خوردن …كاري كه هميشه ميكردم ..به جاش يه فاصله زماني بندازم بين عصبانيتم با خوردن …اينجوري ما داريم اون عادت خوردن رو تنبيه ميكنيم و هي فاصله بين عصبي شدن و خوردن رو زيادتر ميكنيم …
و در عوض ما مغز رو هم سرگردون نميزاريم اين وسط و پاداش براش در نظر ميگيريم..چون قبلا كه ما عصبي ميشديم با خوردن غذا ،مغز ما دوپامين ترشح ميكرد و باعث احساس شادي ميشد در ما …
درسته؟!
حالا از خودم سوال ميكنم چه چيزهايي هست كه من رو خوشحال ميكنه ..؟ ..با چه چيزهايي من احساس شادي و آرامش خواهم داشت تا مغزم دوپامين ترشح كنه؟ من ميگم حمام كردن حالم رو خوب ميكنه …يا پياده روي حالم رو خوب ميكنه …يا عوض كردن خاك گلدون حالم رو خوب ميكنه …يا اصلا يه كار فوري ميخوام انجام بدم …سريع محلي كه باعث عصبانيتم شده رو ترك ميكنم …اگر تلفني صحبت كرم و عصباني شدم كلا از اتاق خارج ميشم ميرم توي حياط و شروع ميكنم گلها رو آب ميدم ..
در كل، راههايي كه ما با خودشناسي خودمون بهشون دست پيدا ميكنيم رو بايد از قبل بشناسم تا مواقعي كه عادت هاي شرطي شده گي خواستن بروز كنن ، ما از قبل بدونيم چطور و با چه سلاحي پيشگيري كنيم…تمام اين موارد كه گفتم ميشه تنبيه عادت “خوردن عصبي” ..اين روش داره برعكس تقويت عادت “خوردن عصبي” تاثير ميزاره بر مغز و ذهن ما ..به مرور كه اين كار رو تكرار كنيم داريم به ذهن ياد ميديم كه من ديگه با خوردن خوشحال نميشم ..من با كارهاي ديگه خوشحال ميشم ..من ديگه با غذا خوردن لذت نميبرم …من لذت ها رو از كارهاي ديگه ميگيرم …اين همون بخشيه كه استاد ميگه فايل ببينيد ..تمرين حل كنيد..لاغری رو هم ياد بگيريد همانطور كه چاقي رو ياد گرفتيد…تا اين درسهاي تناسب اندام وارد ضمير ناخودآگاه ما بشه…
ما الان ديگه فهميديم كه غذا خوردن يك محرك آزار دهنده بوده براي ما …چون بي رويه ميخورديم ..چرا؟؟؟؟؟…چون ذهن هي براي ترشح دوپامين در هر شرايط نادلخواهي ما رو سوق ميداده به سمت خوردن…در صورتيكه هر شراطي ، ابزار خاص خودش رو داره براي مقابله…ولي ما به ذهن گفته بوديم تنها ابزار ما خوردنه …ناراحتيم ميخوريم…ازدواج ميكنيم ميخوريم…عزيزي از دست ميديم ميخوريم..ميريم سفر ميخوريم…و و و و
ما در تمام موارد به مغز میگفتیم همه دوپامین مورد نیاز بدن ما رو از غذا خوردن بگیر…
این درحالیه که ،هر کاری که به انسان لذت بده باعث ترشح دوپامین در بدن میشه .
الان با این توضح متوجه میشیم ،شاد بودن در رسیدن به تناسب اندام امری لازم نیست
بلکه
امری حیاتی هست
.
چون مغز و ذهن ما باید یاد بگیره ما راههای شاد شدن زیادی رو بلدیم،فقط غذا خوردن نیست.
ما وقتی برای شادیمون همه کاری بکنیم و چیزهایی که خوشحالمون میکنه رو بشناسيم و روزانه برنامه داشته باشیم که با اون لذت ها خودمون رو مشغول کنیم ،مغز هم مجبور نمیشه همیشه ما رو سوق بده به غذا خوردن تا دوپامین لازم برای حیات رو ترشح کنه .
پيشگيري بهتر از درمان
.
ديگه وقتشه محرك هاي نادلخواهمون رو بشناسيم و از قبل براش راه حل پيدا كنيم یکی با عروسی تحریک میشه ..یکی با مسافرت ..یکی با فست فود..یکی با باور اینکه اگر لاغر بشم از چشم شوهرم می افتم ..… به مرور زمان من دارم ياد ميگيرم محرك هاي من در مقابل خوردن با هم متفاوتن از نظر قدرت…يعني چي ؟ يعني باقالي پلو يك محرك قوي هست براي ذهنم ..و در مواجهه باهاش هنوز كمتر ميتونم اختيارم رو در دست بگيرم و سريع بهش پاسخ ميدم ..ولي قرمه سبزي محرك ضعيف تريه براي من …در مواجهه باهاش ميتونم اختيارم رو در دست بگيرم و سريع نسبت به خوردنش پاسخ ندم …
آزمون و خطا لازمه تا راه حل خودمون رو پيدا كنيم …ولي خبر خوب اينه بلاخره راه حل خودمون رو پيدا ميكنيم …خبر خوب اينه فهميديم ما بي اراده نيستيم …ما فهميديم ژنتيكمون چاقي نيست..ما فهميديم خودمون چاقي رو به مغزمون ياد داديم ..مسوليتش رو ميپذيريم …و خودمون يادش ميديم لاغري رو …
من در مقابله با باقالي پلو از قبلش با خودم اهدافم رو به ذهنم ميارم ..لذت رسيدن به اونها رو مرور ميكنم در ذهنم..موقع خوردن سعي ميكنم آگاهانه بخورم…حواسم به نقطه سيريم هست…صداهاي توي سرم رو ميشنوم و باهاشون صحبت ميكنم …هر چي ميگن رو گوش نميدم…اونا ميگن به به باقلي پلو پس تا ميتوني بخور…من ميگم نه بابا اينهمه توي زندگيم باقالي پلو خوردم چي شده ..هر چي هم بخورم هيچ اتفاق خاصي نخواهد افتاد …فقط نميتونم راحت تر راه برم ..نميتونم اون بلوزي كه دلم ميخواد رو بخرم..توي شلوار و دامن قشنگ نيستم…
و وقتي كه باهاش مواجهه بشم ميدونم كه رفتارم صد درصد غير قابل كنترل نيست…ولي اگر از قبل فايل نديده باشم ..ياد نگرفته باشم كه چطوري بايد لذت هاي زندگيم رو بشناسم ..خوب در مواجهه باهاش اتفاقي كه مي افته اينه كه من نميتونم رفتارم رو كنترل كنم …
امروز در فايل “شگفتي هاي مواد غذايي در قسمت فايل مقدمه” تغييراتم رو نوشتم ..و گفتم كه چطور آموزش ها به من كمك كرد كه در شرايط حساس بتونم رفتارم رو كنترل كنم …من از قبل هميشه با خودم مرور ميكنم كه چه زمانهايي هست كه كنترل از دستم خارج ميشه و زياد خريد ميكنم …قبلش چه حالتي باشم غير قابل كنترل ميشم ؟..و با شناسايي خودم تونستم به اين مرحله دست پيدا كنم كه هنگام خريد رفتاري كنترل شده از خودم ارائه بدم…
.
در آخر ميخوام بگم به اين باور رسيدم كه اگر خوردن چاره همه مشكلات من بود خدا فقط من رو يه دهن و يك معده مي آفريد…
ديگه لازم نبود دست و پا داشته باشم ..لازم نبود اين همه حس توي بدنم داشته باشم …لازم نبود قدرت خلاقيت داشته باشم ..لازم نبود آرزو داشته باشم …
پس من به خودم ميگم آفريدن من بحر كارهاي مهم ديگيه ايه…
خوردن يه بخش كوچيكي از طبيعت و آفرينشه منه
خداوند براي من كوه و دشت و درخت و جنگل و آسمان و دريا رو آفريده …دوچرخه سواري و ورزش و تفريح و مسافرت و هزاران تفريح و نعمت ديگه گذاشته ..چرا بايد همه رو دست نخورده تحويل فرشته مرگ بدم !
سپاس براي اين فايل عالي كه اطلاعات گذشته ام رو روي سطح آورد
نشان های دریافت شده
سلام به همگی
همه ی افراد چاق یه جورایی پر خوری رو دارن پر خوری این نیست که در مواجه شدن با سفره ی غذا خیلی بخوریم که حالمون به هم بخوره وقتی یه فردی رو مبل نشسته از ناهار چیزی نگذشته و داره مدام نقل و کشمش و چیزهایی که کنار دستش هست رو میخوره یعنی پرخوری
وقتی من رژیم بودم بعد گرسنه نبودم ولی به خاطر اینکه مثلا فلان مقدار بیسکوییت تو رژیم بود پس حالا یه چای بخورم این یعنی پرخوری حالا گیرم که ما لاغر هم میشدیم ولی پرخوریه ذهن ما بر طرف نمیشد
ما باید به ذهنمون بقبولانیم که ما تا گرسنه نشیم نمیخواهیم بخوریم ، من ارزشم بیشتر از این خوردن ها است ،درسته که ما خیلی از رفتارهامون درست شده ولی بازم همون دو لقمه ای که بیشتر از نیاز بدنمون میخوریم پرخوریست نمیتونیم بگیم تبدیل به انرژی میشه من با ذهنم درستش میکنم
نمیدونم درست متوجه شدم یا نه ولی پرخوری باعث حال بد میشه پس سعی کنیم هیچ وقت پرخوری جسمی نداشته باشیم ، نداشته باشم تا حالمون خوب باشه
لاغری آسون ترین کار دنیاست
خدایا شکرت ۲۲۰
من چند وقت با مسیر ذهنی بودم و مغزم خیلی آروم بود،چند وقت تصمیم گرفتم تجربه کتوژنیک یا فستینگ رو تجربه کنم درسته بعد رژیم که این همه سختی دیدم هیچ تغییر وزن نکردم و ۲کیلو کم کردم در طی چند روز به راحتی برگشت ،ولی یک چیز بدتر رخ داد که من مغزم قاطی کرد و انگار تو قطحی بوده الان دیوونه شده همه چیز رو می بلعه و من مثل وحشی ها فقط میخورم ،خذا به دادم برسه میخوام که دوباره آموزش گام هام رو شروع کنم