0

گام ۱۷: چگونه انگیزه برای لاغری داشته باشم

اشتیاق داشتن
اندازه متن

بسیاری از افراد چاق عقیده دارند که به دلیل نداشتن انگیزه برای لاغری نمی توانند لاغر شوند درحالی که در زمان هایی که انگیزه عالی برای لاغر شدن داشتند هم نتوانستند لاغر شوند.

انگیزه برای لاغری داشتن

همه ما دوست داریم لاغر شویم و می دانیم که اشتیاق داشت برای لاغری یکی از ارکان مهم موفقیت در تحقق رویای لاغری است اما به اندازه کافی انگیزه برای لاغری نداریم.

داشتن انگیزه برای لاغری از مهمترین اصول کاهش وزن و تجربه تناسب اندام دلخواه است اما باید بدانید که به راحتی می تواند مانع موفقیت شما در رسیدن به هدفتان شود.

انگیزه برای لاغری

در لاغری با ذهن هدف فقط لاغر شدن نیست بلکه یادگیری اصول عملکرد ذهن برای خلق شرایط دلخواه در زندگی است.

دآگاهی از آنچه در مسیر لاغری با ذهن به دست می آوریم باعث ایجاد انگیزه برای لاغری می شود.

لاغر شدن فقط یک هدف از ده ها هدفی است که می توان در زندگی تعیین کرد و به آن ها رسید.

البته لازم به ذکر است که بسیاری از افرادی که اضافه وزن دارند به بیشتر اهداف خود نمی رسند چرا که آنها موفق به عبور از مانع چاقی و رسیدن به هدف لاغری خود نمی شوند. نداشتن انگیزه برای لاغری سبب می شود که انگیزه برای رسیدن به خواسته های دیگر خود را نداشته باشند.

در تمام سال هایی که اضافه وزن داشتم در مقطع های سنی مختلف بخاطر چاق بودن رسیدن به خواسته هایی که دوست داشتم تجربه کنم برایم بی اهمیت میشد.

موفیت های هنری، موفقیت های تحصیلی و … برایم اهمیت نداشتند چون به دلیل چاق بودن خودم را لایق موفق شدن نمی دانستم چون عقیده داشتم من عرضه ندارم چون نتوانستم لاغر شوم و نداشتن انگیزه برای لاغری سبب شده بود که تصور کنم من در هیچ زمینه ای نمی توانم موفق شوم.

تا وقتی چاق بودم هیچ هدف و انگیزه درست و حسابی برای زندگی کردن نداشتم.

البته ناگفته نماند که اصلا نمی دانستم هدف چیست و اشتیاق داشتن در زندگی چه اهمیتی دارد.

سالها بود هر روز فقط زندگی می کردم و تلاش می کردم مسائل و مشکلاتی که برایم ایجاد می شود را حل و فصل کنم.

اکنون که در شرایط بسیار متفاوتی زندگی می کنم تصور می کنم در آن روزها من فقط تلاش می کردم که زنده بمانم و هیچ تجربه ای درباره زندگی کردن نداشتم.

زنده ماندن با زندگی کردن بسیار متفاوت است.

انگیزه برای لاغری
هدف از لاغر شدن

هدف از لاغر شدن

فردی که می خواهد فقط زنده بماند تمایلی به داشتن هدف در زندگی ندارد. به همین دلیل است که افراد چاق وقتی انگیزه برای لاغری را از دست می دهند به یقین می رسند که نمی توانند لاغر شوند و تمام انگیزه و اشتیاق خود برای زندگی کردن را از دست می دهند.

آنها دیگر انگیزه برای لاغری ندارند چون مهمترین هدف انسان زندگی کردن و لذت بردن از لحظات زندگی است اما فردی که اضافه وزن دارد به این دلیل که از شرایط خود و زندگی لذت نمی برد انگیزه اش را برای همه جنبه های زندگی از دست می دهد.

او ترجیح می دهد به هر شکلی شده مسائل روزمره خود را حل کند و روزها رو به پایان برساند و بر سال های عمر خود اضافه کند.

اما فردی که می خواهد زندگی کند از حل کردن مسائل روزمره خود برای رسیدن به هدف هایی که خودش تعیین کرده است استفاده می کند.

خیلی تفاوت دارد شما هر روز برای حل مسائل همان روز زندگی کنید و منتظر مسائل فردا باشید یا اینکه هر روز به شکلی زندگی کنید که اگر مساله ای حل می کنید برای حرکت به سمت هدفی باشد که برای تجربه کردن انتخاب کرده اید.

در لاغری با ذهن هدف من ایجاد انگیزه و اشتیاق زندگی کردن به واسطه ایجاد انگیزه برای لاغری در دوستانم است نه فقط زنده ماندن.

چرا که با چاقی هم می توان به هرشکلی که شده زنده ماند و روزها را سپری کرد. اما فردی که هدف لاغری را انتخاب می کند تصمیم گرفته است هر روز در عین حالی که چاق است و درگیر مسائل چاقی است اما یک قدم برای تغییر خود بردارد.

او چاقی را بعنوان سرنوشت خود قبول نکرده است و می خواهد با عبور از این مانع به ظاهر بزرگ در ذهنش به خواسته های زیادی که سال هاست دوست داشته است تجربه کند دست پیدا کند.

بنابراین لازم است برای رسیدن به هدف لاغری و سپس دیگر اهداف خود در زندگی از اصول عملکرد ذهن به خوبی آگاهی داشته باشیم تا مسیری که برای خلق رویاهای خود طی می کنیم ضمن کوتاه تر شده ساده تر و لذت بخش تر باشد.

لاغری آسان

هدف لاغری سخت تعیین نکنید

شاید از زبان اساتید زیادی شنیده باشید یا در کتاب های موفقیت خوانده باشید که برای رشد و پیشرفت باید هدف های بزرگ تعیین کنید.

داشتن هدف های بزرگ به انسان اشتیاق و انگیزه حرکت کرد می دهد. داشتن هدف بزرگ نشانه شجاعت و توانمندی افراد عنوان می شود.

به لطف خدا از زمانی که با قدرت ذهن آشنا شدم و تصمیم قاطع گرفتم باید زندگی خودم را تغییر بدهم کتاب های زیادی درباره اصول موفقیت، قدرت ذهن و قانون جذب مطالعه کردم و سعی کردم به آنچه در این کتاب ها گفته می شود عمل کنم.

بنابراین از آنجا که در بسیاری از این کتابها تعیین اهداف بزرگ و دور از دسترس را نشانه شجاعت و اشتیاق فرد برای تغییر کردن عنوان کرده بودند من هم اهداف بزرگی را برای ادامه زندگی ام تعیین کرده بودم و تصور می کردم به این شکل من آدم قوی و توانمندی خواهم بود و جهان به این تصمیم شجاعانه من پاسخ خواهد داد.

اما هرچه در زمینه درک اصول عملکرد ذهن آگاهی بیشتری کسب کردم و مخصوصا از زمانی که توانستم با استفاده از قدرت ذهن به تناسب اندامی که سال ها در رویای من هم نبود دست پیدا کنم به وضوح برایم مشخص شد که داشتن هدف بزرگ به راحتی می تواند مانع حرکت کردن افراد برای تغییر کردن باشد.

هدف های لاغری کوچک تعیین کنید

زمانی که در مسیر تغییر کردن چندین مرحله انگیزه ام را برای ادامه مسیر موفقیت از دست دادم بیشتر مطمئن شدم که برای حرکت کردن و مخصوصا استمرار داشتن برای تغییر کردن نباید اهداف بزرگ و دور از دسترس تعیین کرد چون هر کاری که انجام آن برای ذهن ما سخت و دشوار باشد از با مقاومت شدید ذهن ناخودآگاه برای انجام دادنش مواجه می شویم.

اگر به زندگی خود توجه کنید موارد بسیاری پیدا خواهید کرد که شما تصمیم به انجام کاری داشته اید اما وقتی درباره مسائلی که در مسیر رسیدن به خواسته خود از زبان دیگران شنیده اید و یا تجربه های سخت دیگران در این مسیر را شنیده اید باعث شده است که شوق و اشتیاق خود برای حرکت کردن به سمت خواسته تان را از دست داده و رویای خود را فراموش کنید.

دلیل این رویداد دادن اطلاعات درباره مسائل و مشکلاتی است که در مسیر رسیدن به آن هدف به ذهن خود داده اید.

هرگونه اطلاعات و آگاهی درباره سختی ها، مشکلات و مسائل رسیدن به هر هدفی را در ذهن خود مرور کنید سبب می شود که ذهن ناخودآگاه شما به راحتی ابتدا شوق و اشتیاق شما را نسبت به خلق آن هدف کاهش داده و سپس شما را از اجرای آن تصمیم منصرف می کند.

این طریق عملکرد ذهن درباره لاغر شدن نیز صدق می کند و به همین دلیل است که افراد زیادی که اضافه وزن دارند بارها تصمیم به لاغر شدن گرفته اند اما پس از مدت کوتاهی از تصمیم خود منصرف شده و چاق بودن را بر انگیزه برای لاغری داشتن ترجیح داده اند.

چگونه لاغر شدم
نتیجه آموزش های لاغری با ذهن

مسیر لاغری من

به لطف خدای مهربان تصمیم من جهت استفاده از قدرت ذهن برای لاغر شدن بعد از کسب آگاهی نسبی درباره چگونگی عملکرد ذهن ناخودآگاه بود به همین دلیل هیچوقت برای لاغر شدن از همان روزهای اول هدف بزرگ تعیین نکرده ام و به همین دلیل توانسته ام با ایجاد انگیزه برای لاغری در خودم چندین سال است به آرامی ولی به صورت پیوسته در مسیر لاغری با ذهن ادامه دهم.

همچنین درباره دیگر جنبه های زندگی همین شیوه را به کار گرفته ام و اطمینان دارم دلیل استمرار و حفظ شور و اشتیاق من برای تغییر کردن و خلق شرایط جدید و دلخواه در زندگی ام رعایت این اصل مهم بوده است که من هیچ وقت هدف های بزرگ و دور از دسترس انتخاب نکرده ام.

اهمیت ایجاد صحیح انگیزه برای لاغری در رسیدن به تناسب اندام ایده آل و دائمی به قدری مهم است که درصورت عدم اطلاع از آن به راحتی می تواند باعث شکست یا دلسردی شما برای خلق شرایط رویایی تان شود.

از این رو لازم می دانم درباره این موضوع مهم (انگیزه برای لاغری) آنچه درک کرده ام و به من کمک کرده است تا جنبه های مختلف زندگی ام را تغییر دهم با شما دوستان خوبم به اشتراک قرار دهم.

اطمینان دارم درک این آگاهی و عمل کردن به آن باعث تحولی عظیم در بهبود احساس شما برای رسیدن به هدف های مورد نظرتان دارد.

از این رو توصیه می کنم با دقت به محتوای ارائه شده توجه کنید و به آنچه درک می کنید به بهترین شکل عمل کنید.

✍️ تمرین آموزشی 📖

با انجام تمرینات در مسیر یادگیری لاغری با ذهن اشتیاق و انگیزه برای لاغری را در خودتان افزایش دهید.

ابتدا محتوای نوشتاری انگیزه برای لاغری را مطالعه کنید، سپس ویدیوی آموزشی را تماشا کنید و سپس به سوالات مطرح شده به صورت انشایی پاسخ دهید.

  • به نظر شما برای لاغر شدن باید اهداف بزرگ تعیین کرد یا هدف ها کوچک؟ چرا؟
  • در گذشته برای لاغر شدن چگونه هدف گذاری می کردید و نتیجه آن چه بوده است؟
  • آیا تاکنون برای چاق شدن هدف تعیین کرده اید؟ شرح دهید چگونه چاق تر شدید؟
  • به نظر شما هدف تعیین کردن برای لاغر شدن باعث لاغری می شود یا مانع آن؟
  • در مسیر لاغری با ذهن چگونه برای لاغر شدن باید هدف گذاری کنید و انگیزه برای لاغری را در خود ایجاد کنید؟
  • از محتوای ویدیوی آموزشی برای خود تمرین ایجاد کرده و در بخش نظرات تمرینی که باید انجام دهید را بنویسید.

منتظر خواندن نوشته های شما هستم

همراه همیشگی شما: رضا عطارروشن

با دادن ستاره به این مطلب امتیاز بگیرید.

امتیاز 4.45 از 62 رای

https://tanasobefekri.net/?p=23711
86 نظر توسط کاربران ثبت شده است.
اندازه متن بخش نوشتن دیدگاه:

دیدگاهتان را بنویسید

اندازه متن دیدگاه ها
      آواتار مژگان نوحی
      1403/07/14 13:28
      مدت عضویت: 78 روز
      امتیاز کاربر: 4495 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,419 کلمه

      سلام استاد 

      دقیقا ۳۱ روز پیش که من اومدم اینجا بزرگترین سایز شلواری که داشتم یعنی سایز ۵۰ دکمه ش بسته نمیشد و من که نمی‌خواستم برم سایز ۵۲ بخرم موقع نشستن تو ماشین دکمه و زیپ شلوارمو زیر مانتو موقع نشستن باز میزاشتم کسی هم متوجه نمیشد ولی وقتی پیاده میشدم سریع میبستمش ایستاده بسختی بسته میشد و کمی گوشت شکمم رو اذیت میکرد ولی چاره نداشتم 

      اونموقع که با لاغری با ذهن ناخودآگاه آشنا شدم و فهمیدم دیگه رو ترازو هم نباید برم پیش خودم گفتم ببین همین که همین شلوار سایز ۵۰ براحتی تنم بشه  برای من دستاورد بزرگیه 

      یکفهته نشده بود که دیدم شلوار پنجاه بهم گشاد شد 

      هفته بعدش شلوار سایز ۴۸ رو بزور تنم میکردم تو تنم آزاد نبود اونم بزور بسته میشد ولی خوب من خوشحال بودم اینکه سایز کم کرده بودم 

      ده روز گذشت و من دیدم سایز ۴۸ تو تنم گشاد شده و شاید باورش برای بعضیا اینجا سخت باشه و فکر کنند من خالی می‌بندم حق میدم بهشون 

      شاید خودمم اگه یکی می‌گفت باور نمی‌کردم ولی الان که باهاتون صحبت میکنم ۳۱ روزه من اینجا هستم و الان شلوار سایز ۴۶ تنم میکنم البته اینم بهم تنگه و فیت تنمه و آزاد نیست 

      ولی خوب من هدفم رو خورد کردم مطمئنم بعد ده روز دیگه همین سایز  ۴۶ تو تنم آزاد میشه 

      و چه بسا برم سراغ سایز ۴۴ 

      شاید از همون ابتدا که اومدم بهمتون اعلام کردم که بابا من چهل کیلو اضافه وزن دارم ولی حقیقتا هیچ وقت ازهمون اول به کم کردن چهل کیلو فکر نکردم 

      با خودم گفتم اگه من ماهی پنج شش کیلو هم کم کنم یا یک تا دو سایز کم کنم عالی میشه 

      خوب الان می‌بینید دیگه تو ۳۱ روز حدودا هفت کیلو و از سایز ۵۰ رسیدم به ۴۶ 

      الان تقریبا بظاهر متناسب شدم و ازون چاقی مفرط درومدم 

      خوب الان فقط به دو کیلوی بعدی فکر میکنم هدفم کم کردن دوکیلوی بعدی و رسیدن به سایز ۴۴ هست 

      خوشبختانه یکبار گفتم من از بس چاق و لاغر کردن برای همه ی سایزهام شلوار و لباس دارم 

      و همیشه هم نگهشون داشتم چون میدونستم دائم در نوسان خواهم بود 

      تو زندگیم هم مثلا من عاشق بدمینتون بازی بصورت حرفه ای و شرکت تو مسابقات هستم ولی مثلا امکان گرفتن مربی خصوصی رو بخاطر مالی و …نداشتم 

      چیکار کردم یه دوره کوتاه با مربی کار کردم اصول رو یاد گرفتم بعد با دیدن کلیپ های آموزشی خارجی و .‌‌آموزش میدیدم و بعد فردای اون روز میرفتم پارک تنیس جهانشهر کرج باغ فاتح و با یکسری بازیکن حرفه ای که صبحا میان تمرین و مسابقه میدادم 

      الان ۱۸ سال میگذره و من هر روز صبحا به صورت مستمر و تقریبا بیشتر سال میرم پارک و تمرین میکنم طوری شده که من به یه بازیکن حرفه ای تبدیل شدم و تقریبا حتی تمام آقایون حرفه ای پارک رو هم میبرم 

      و همه در تعجب بودند که من با این همه اضافه وزن چطوری همه رو تو بدمینتون شکست میدم 

      خوب من از اول انتظار یک شبه قهرمان شدن رو نداشتم و پله پله هر روز با سرعت کم فقط تمرین کردم و بازی کردم اونم با عشق و لذت 

      چون من با بدمینتون حالم خوبه چون عاشق این ورزشم هم ذهنم درگیر میشه تو این بازی هم جسمم 

      بیجورایی مثل شطرنج که بازی میکنم بازی فکری هستش 

      الان که به درجه ای از حرفه ای شدن رسیدم شاید با گرفتن یک دوره مربی حرفه ای اون حرکات طلایی و سخته این بازی رو هم دوره و آموزش بیشتر ببینم 

      پس می‌بینید من با قدم‌های کوچک ولی مستمر ۱۸ سال طول کشیده تا الان به اینجا برسم و هنوزم مشتاقم با ذوق و شوق بدمینتون رو ادامه بدم نمیگم بابا من سنم بالا رفته ۴۳ سالمه ،برو به بچه داریت برس غذاتو درست کن 

      نه من شبا ناهار فردا مو درست میکنم صبحش میرم بازی میکنم و خوشبختانه پسرم هم تو درس و تحصیل موفقه و مثل خودم تو تیزهوشان درس میخونه و یه گیتاریست و هنرمند حرفه ای هستش که آهنگم میسازه 

      پس هیچ مانعی حتی مالی نتونست جلوی پیشرفت من رو تو بدمینتون بگیره 

      همون طوری که الان هیچ مانعی نمیتونه جلوی کم کردن سی و سه کیلو اضافه وزنم رو بگیره اولش چهل کیلو بودا الان شده ۳۳

      من با ذوق با شوق با اشتیاق کامل میرم جلو ،هی نمیگم چرا و چگونه من با ذهن لاغر خواهم شد مگه میشه مگه داریم 

      نه قبول میکنم دیدم نتیجه رو تو این یکماه دیگه 

      چه دلیلی ازین قوی تر که من تو این ۳۱ روز حضورم اینهمه تغییر کردم 

      بابا اینهمه حال دلم خوب شده اینهمه سرحال شدم اینهمه آرامش پیدا کردم اینهمه تازه فهمیدم زندگی فقط فکر کردن به رژیم و لاغری نیست 

      تازه دنبال بیداری خدایی هستم دنبال مطالعه در مورد شمس و مولانا هستم دنبال پاک کردن ذهن ناخودآگاه برای جای دادن روح الهی درآنجا هستم 

      آره من چقدر خل بودم قبلا میشستم ساعتها فکر میکردم که چرا مثلا خواهر شوهرم به همسرم پیام میده و ازش بیگاری می‌کشه و نمیزاره این طفلک یه مغازه ش برسه 

      تو ذهنم همش اون فرد رو لعنت و نفرین می‌فرستادم خودمو اذیت میکردم اس مس هاش رو یواشکی تو گوشی همسرم چک میکردم و مدام حرص می‌خوردم 

      الان یاد گرفتم رهاش کنم اصلا ببخشمش ،یاد گرفتم ببین مژگان تو نمیتونی آدمای اطرافت رو تغییر بدی حتی از تلاش برای  تغییر دادن همسرم هم دست برداشتم 

      روحم به آرامش رسید الان رو خودمو رو جسم و روح و روان خودم کار میکنم سعی میکنم خودم انسان بهتری بشم بتونم برای جامعه مردمم مفید باشم 

      بتونم به جای فکر کردن به خواهر شوهر ،مادرشوهر تو ذهنم به خدا فکر کنم 

      به داشته هام فکر کنم 

      از کوچکترین داشته های زندگیم شکر کنم 

      صبح که پا میشم لبخند بزنم از نور پنجره اتاقم که می‌تابیده به صورتم تشکر کنم 

      از جسم سالمم از اعضای بدنم از تشک و رختخوابم از تشکر کنم 

      از لمس یه گربه لذت ببرم از لمس تن درختان در طبیعت لذت ببرم 

      مهر بدم عشق بدم شادی و رقص بدم به آدمها 

      یاد گرفتم های کنم نور بیاد تو ذهنم نور خدا بر من جاری بشه همون طوری که الان شده 

      نمیدونید از وقتی که ذهنم از فکرهای بد منفی انسانهای بد خالی کردم همه جوره انسانهای خوب رهنما سر راهم قرار میگیرند 

      مثلا خدا استاد روشن رو در مسیر لاغری سر راهم قرار. داد تو اینستاگرام استاد مزدافر و دکتر قریشی و شمس و مولانا رو تو مسیرم قرار داد شعرهای خیام رو سر راهم قرار داد 

      و من دارم تازه به تازه جوانه میزنم و سبز  میشم 

      میدونید این اتفاقها کی افتاد بعد سختی از دست دادن پدرو مادر بعد گرفتن سرطان بعد فوت عزیزانم تو کرونا

      بعد کلی اشتباه در زندگی بعد اینهمه چاق و لاغر شدن و شکست تو لاغر موندن

      میخوام بگم بعضی وقتا نورو روشنایی و آگاهی ذهنی درست بعد اینکه تو درمانده و خسته و ناامید شدی اتفاق میفته

      گاهی وقتا فکر میکنم من باید اینهمه سختی رو می‌کشیدم تا الان قدر سلامتی م رو بدونم 

      من باید مواد مذاب شیمی درمانی از گلوم پایین می‌رفت موهام می‌ریخت دندونام رو از دست میدادم و کلی وزن اضافه میکردم 

      تا الان به این درجه از آگاهی برسم و رشد کنم و از ترسام عبور کنم 

      من از رانندگی میترسیدم الان نمی‌ترسم سوار میشم 

      من از پارک دوبل میترسم ولی دارم روش کار میکنم درستش کنم و دیگه از پارک دوبل نترسم 

      من قبلاً از غذا و کالری و چاق شدن میترسیدم ولی الان نمی‌ترسم من اصلا دیگه به کالری و این چرت و پرتها و خاصیت و …فکر نمیکنم 

      راحت به اندازه طبق میلم میخورم سیر شدم دیگه نمی‌خورم 

      راحت هله هوله و ریزه خواری نمیکنم 

      راحت بستنی که اینهمه سال عاشقش بودم نمی‌خورم چون نمی‌دونم چطوری ولی میلم دیگه بهش نمی‌کشه 

      بابا خودمم نمی‌دونم بخدا نمی‌دونم ولی میلم به نون خامه ای بستنی نوشابه پنیر پیتزا کرانچی پفک چیپس تخمه نمی‌کشه 

      نه که بزور نخوام بخورم نه 

      من الان میلی به خوردن آت آشغال ندارم 

      من تازه ارزشمندی خودمو فهمیدم من نمیگم حیفه اومدی مهمونی یا پولشو دادی یا اضافه غذای پسرمه نه نمی‌خورم 

      من تغییر کردم روح من فکر من ذهن من و حالا جسم من تغییر کرده 

      اونقدر این کم کردن باقی اضافه وزنم برای راحت و کوچیک شده که دنبال هدفهای دیگه ای تو زندگیم میگردم 

      رسالت منه مژگان از اومدن به این دنیا چیه 

      من چه نقش هرچند کوچکی میتونم رو هم نوع هام بزارم 

      الان تو پیجم فقط از شادی و روحیه و رقص و آواز خوب و انرژی مثبت دادن حرف میزنم مطلب میزارم 

      برام مهم نیست جنگ شده همه از جنگ میگن من از جنگ و استرس حرف نمی‌زنم من راه خودمو میرم 

      من همون تاثیر کوچیکه مثبت تو زندگی شاید یکی تو این دنیا باشم 

      خیلی حرف زدم فعلا بسه برای امروز 

      دوستتون دارم و مطمئنم هیچ جایی به اندازه حضور در این سایت و دورهمی تلگرام افراد همدیگرو درک نمی‌کنند 

      از استاد روشن عزیز خیلی خیلی سپاسگزارم که چراغ راه من و خوردن اون جرقه روشنایی در من شدند

      \"✨\"/
      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 10 از 2 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار مژگان نوحی
      1403/07/14 14:23
      مدت عضویت: 78 روز
      امتیاز کاربر: 4495 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 15 کلمه

      مهلا جان عالی نوشتی عزیزم 

      خیلی از نوشته ت لذت بردم 

      مرسی از آگاهی خوبت و انتشارش 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار مژگان نوحی
      1403/07/14 13:58
      مدت عضویت: 78 روز
      امتیاز کاربر: 4495 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 55 کلمه

      سلام مری خانم 

      اصلا نمی‌دونم کی هستی و از کجایی 

      ولی با توجه به نوشته هات بهت قول میدم تو بزودی یک شگفتی ساز خواهی شد 

      قشنگ اینو از طرز فکر جدیدت از آرامش نوشتارت میشه حس کرد دختر 

      چقدر لذت بردم از دیدگاهت دمت گرم 

      حرف دل ماهارو زدی 

      خوشحال شدم هم مسیر روشنفکری چون تو کنار خودم احساس میکنم 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم