0

گام ۶: با رژیم لاغری می توان لاغر شد؟

رژیم لاغری
اندازه متن

رژیم لاغری گرفتن بیشترین اقدامی است که افراد چاق برای لاغر شدن انجام می دهند.

همه افراد چاق در زندگی برای یک بار هم که شده از رژیم لاغری برای کاهش وزن استفاده کرده اند و طعــم تلــخ آن را چشیده اند.

از آنجایی که خودم و همه افرادی که در این سالها عضو سایت تناسب فکری شده اند برای لاغر شدن از رژیم لاغری استفاده کرده اند و نتیجه دائمی نگرفته اند، در این مطلب آموزشی درباره رژیم لاغری و تاثیر آن در لاغر شدن توضیح داده می شود.

رژیم لاغری و تاثیر آن بر لاغری

اگر از هر انسانی در دنیا سوال کنید به نظر شما چطور باید لاغر شد؟ احتمالا جواب خواهد داد باید از برنامه رژیمی به همراه ورزش کردن استفاده کرد.

اهمیتی ندارد از یک فرد چاق یا لاغر این سوال را بپرسید، در هر صورت حتما پاسخ او شامل استفاده از رژیم غذایی و برنامه ورزشی خواهد بود.

دلیل اهمیت استفاده از برنامه رژیم لاغری به همراه برنامه ورزشی به دلیل تمرکز احتمالا صدها یا حتی هزاران ساله مردم دنیا بر این روش برای لاغر شدن بوده است.

البته از حق نگذریم به نظر منطقی هم می آید که فردی که چاق است برای لاغر شدن باید میزان خوراک خود را کاهش و همچنین میزان فعالیت خود را افزایش دهد تا بتواند به تناسب اندام دست پیدا کند.

این نگرش نشات گرفته از یک دیدگاه و باور قوی دیگری است که در ذهن بشر برای چاق شدن شکل گرفته است و آن ارتباط بین چاقی و خوردن غذاست.

از آنجا که در ذهن بیشتر انسانها مهمترین دلیل چاقی خوردن غذاست پس چندان هم غیرمنطقی نیست که بهترین روش لاغری در ذهن آنها استفاده از برنامه های رژیمی باشد.

چرا لاغر نمی شم؟

چرا لاغر نمی شوم؟!

ریشه بسیاری از دلایلی که نمی توانیم لاغر شویم، نگرش و افکاری است که نسبت به کلمه رژیم لاغری داریم.

همه افرادی که اضافه وزن دارند و برای لاغر شدن از برنامه های رژیمی استفاده کرده اند اطمینان دارند که از این طریق نمی توان لاغر شدن اما نگرش و باوری که در سطح جهانی برای رهایی از چاقی وجود دارد سبب می شود که بارها برای لاغر شدن از رژیم های غذایی محتلف استفاده کنند.

قدم اول برای لاغر شدن پذیرش این موضوع است که با استفاده از رژیم لاغری نمی توان لاغر شد و تا ابد لاغر ماند.

نکته قابل توجه درباره پذیرش این موضوع این است که زمانی می توانید مطمئن شوید که به این نگرش باور دارید که هرگز برای لاغر شدن به فکر استفاده از رژیم لاغری نباشید.

مهمتر از آن باید به رفتار و عملکرد خود در زندگی روزمره توجه کنید و بررسی کنید که آیا برخورد شما با مواد غذایی و موضوع خوردن به صورت رفتارهای مرسوم در ٰرژیم های غذایی است یا خیر.

اگر از افراد چاق درباره توانایی خود در لاغر شدن سوال کنید اکثر آنها عقیده دارند توانایی لاغر شدن را دارند اما توانایی نگه داری از مقدار کاهش یافته را ندارند.

این اتفاق زمانی رخ می دهد که در ذهن ما فرمول (لاغری = رژیم لاغری) ثبت شده باشد. به این ترتیب ما تا زمانی که از برنامه های رژیمی استفاده می کنیم با هر ضرب و زوری قادر به مراقبت از لاغری خود خواهیم بود اما به محض خارج شدن از برنامه رژیمی به سرعت برق و باد مقدار کاهش یافته به حالت قبل برگشته و ما دوباره چاق می شویم.

بنابراین به شما دوست خوبم که به هر علتی دوست داری مقداری از وزن خود را کاهش دهید و شرایط جسم تازه ای برای خود خلق کنید و زندگی جدیدی را ادامه دهید توصیه می کنم از امروز به هیچ وجه به دنبال امتحان کردن رژیم های لاغری مختلف نباشید چون علاوه بر اینکه نتیجه ای برای شما به همراه نمی آورد بلکه باعث ناامیدی شما برای لاغر شدن می شود.

در این فایل آموزشی توضیحاتی درباره رژیم لاغری و نتایج مخرب آن که تجربیات سال های چاقی خودم و کار کردن با افراد چاق بسیاری بوده است را به اطلاع شما می رسانم.

نوشته تاثیرگذار نگار عزیز در بخش نظرات

شناسایی  باورهای مخفی چاقی و اصلاح آنها 😍

کلمه وحشتناک و محدود کننده (رژیم لاغری) احساس اسارت و دردو رنج به همراه دارد.

در تمام سالهایی که از رژیم لاغری برای کاهش وزن استفاده می کردم این باور غلط در ذهنم به وجود آمد که تنها راه لاغر شدن رژیم گرفتن است.

اگر قرار باشه با این باور در مسیر لاغری با ذهن حرکت کنم از اضافه های وزنم کم نمیشه چون طبق فرمول ذهنی (دستورالعمل صادر شده جهت کاهش وزن هست و ذهن سعی می کنه منو هدایت کنه که باز رژیم لاغری بگیرم و دلیلش همینه که سناریو میچینه و به شکلهای مختلف منو با پیشنهادهای رژیمی مختلف روبرو میکنه !…🤔)

جهت اطلاع دوستان!… هر بار که رژیم لاغری گرفتیم ما تصمیم داشتیم خودمون رو محدود کنیم ولی جنگی در ذهن داشتیم که بخورم حالا از فردا! چرا نخورم؟ کمتر بخورم؟! جایگزین کنم!

این جنگ و جدال باعث می شد بالاخره ذهن پیروز بشه و ما شکست بخوریم و هر بار بیشتر نا امید شدیم و به طوریکه در تصمیم گیری سست شدیم و به خود ثابت کردیم ما ضعیف هستیم و انسانی که دائما در تصمیمش شکست بخوره به خودش و شخصیت و توانمندی و قدرتش ضربه محکمی می زنه تا جایی که اراده برای شروعی و تغییری جدید نداره.

بنابراین رژیم لاغری و روش های لاغر شدن خیلی بیشتر از آنچه فکر کنیم برای ما هشدار دهنده و مضر و خطرناکه و حصاریست که من قدرتمند را می بلعد

به لطف خداوند من به این باور رسیدم که تنها راه ماندگار لاغری استفاده از روش لاغری با ذهن است🌟

 وقتی فشار رژیم لاغری از روی ذهن برداشته بشه به طور ناخودآگاه با لذت غذا می خوریم و حرص و ولع و ترس ما نسبت به خوردن کمتر میشه بنابراین تمایل به مصرف غذا در ما به اندازه نیاز بدنمون میشه و این عالیه 😍 و به خاطر احساس آزادی و شادی است که درما به خاطر بینش و نگرش درستمون ایجاد شده است .

چاقی ما به خاطر خوردن غذا نیست بلکه به خاطر عادت و رفتار غذایی اشتباهمون است .

رژیم لاغری
ترس از خوردن

باور ترس از خوردن باید متزلزل شود و ریشه هایش قطع کردد. 

در طی سالها به اشتباه ذهن ما آموزش دیده است که غذاها چاق می کنند به ما گفتند نخور و یاچی بخور و چی نخور تمام محرومیت غذایی در رژیم ها برای سلامتی و کاهش وزن در ذهن ما ترس از مواد غذایی به وجود آورده است به طوریکه شیرینیجات و سرخ کردنی را جز غذاهایی می دانیم که قدرت چاق کنندگی دارند.

ولی تمام مواد غذایی نعمت خدا هستند و برای نیاز بدن ما و لذت بردن خلق شده اند و این ما هستیم که قدرت خودمون رو به غذاها داده ایم اگر اینطور بود بسیار افراد متناسبی دیده ایم که هر طور و هر مقدار بخواهند می خورند پس تفاوت در نگرش و فرمول ذهنی فرد چاق با متناسب هست. حالا که متوجه شدیم این باور ریشه عمیق در ما داره با آگاهی و مرحله ای ریشه هاشو قطع می کنیم.

🌸اولین قدم اینه که با ترس غذا نخوریم این یک گام مهم و اساسیه (از غذا نترس قدرت تویی) 

🌸دومین قدم اینه که موفقیت و شکستهامون رو در طول روز از بابت به موقع  و به اندازه خوردن ثبت کنیم تا پرخوری هامون  و آشغالخوریهامون را بتوانیم شناسایی کنیم .

شناسایی پیغام سیری ذهن

افراد چاق این پیغام را دریافت نمی کنند مگر بعداز فشار و درد در ناحیه شکم 

پیغام بدن از دو طریق شکل می گیره 

احساس درونی مثل ناراحتی و شادی و دلتنگی که اگر ادامه دار بشه در بدن واکنش می ده مثل گریه کردن و دیگری از طریق عصبها وقتی دستمون با چاقو میبره درد را تجربه می کنیم.

احساس گرسنگی اگر ادامه دار بشه و غذا نخوریم تبدیل به واکنشهایی در بدن میشه مثل صدای غار و قور شکم  یا مورمورشدن بدن یا لرزش بدن و ضعف و سستی

حالا اگر نقطه سیری درک و احساس نشه تبدیل میشه به تهوع و شکم درد و ناراحتی بعد از اون

🌟گرسنگی و سیری نباید از عوامل بیرونی پاسخ داده بشه بلکه با احساس درونی باید درک بشه.. 

برای درک احساس گرسنگی و نقطه سیری باید توجه به احساسمون داشته باشیم و تمرکز و توجه کنیم تا به صورت اتوماتیک ذهنمون یاد بگیره و دستور به مغز صادر کنه که به طور ناخودآگاه دست از غذا بکشیم

 (((همین یکدونه تمرین تمام صدگامه))))👌👌👌

بنابراین حداقل یک هفته این تمرین را انجام می دهیم با اولین حس گرسنگی غذا نمی خوریم بلکه اجازه می دهیم این حس تبدیل به واکنش بدنی بشه و این حس بسیار بسیار بسیار لذت بخشه 😇 برای فردی که تا به حال این حس را تجربه نکرده و همیشه از روی عادت غذاخورده.

 برای درک نقطه سیری به اندازه ای غذا مصرف می کنیم که واکنش بدنی قطع بشه و توجه به این احساس هم بسیار لذت بخشه و تکرار و تمرین می خواهد …به نظرم یک ماه با عشق این تمرین انجام بشه خیلی از مسیر رفتیم   😊

حالا ممکنه منفی باف بگه تو که رژیمی و کم خوردی و زیاد خوردی و شب شد و غذا ماند و زشته ها و ما را بندازه تو وسواس که نکنه زیاد شد و چی شد اصلا بهش توجه نکنیم چون تمام تغییرات رفتاری و عملکرد ما به طور ناخودآگاه صورت گرفته و این پیام خوش آشنایی است با خود. به به 😇

باید برای این تغییر ناخودآگاه الگو غذایی و احساس خوب روحی و عملکرد ذهن سپاسگزار باشیم و به بدن هوشمندمون احترام بگذاریم صلح و آشتی بعد از مدتها چقدر بدنمون سخاوتمنده و زود می پذیره بنابراین از خوردن هر چقدر که حسمون میگه لذت میبریم.

فکر کردن به خوردن هم یا چقدر خوردن چاق کننده است و اصلا حجمش مهم نیست پس باید بر این ترس غلبه کنیم 💪🏻💪🏻

فکر کردن به مسیر آسون لاغری و احساس خوب و رهایی و آزادیمون باعث تغییر بینش ما میشه که در نهایت در جسم خودشو نشون میده خدایا شکرت.

من یه خودم قول می دهم که به مدت یک هفته این احساس گرسنگی و سیری گمشده را پیدا کنم و حس کنم و لمس کنم و تجربه کنم.

پارسال این تجربه را تا مدتها داشتم البته یه وقتی هم پرخوری می کردم اما یاد حرف استاد می افتادم میگفتم دوباره تصمیم میگیرم و حالمو خوب می کردم خیلی بهم نتیجه داد ولی این بار بهتر درک کردم صحبتهایی شنیدم که انگار بار اول بود .

یک نتیجه کلی گرفتم وقتی می خواهیم عوامل بیرونی رو تغییر دهیم انگار از چند طرف داره به ما حمله میشه و در قفس می افتیم و محدود می شیم ولی وقتی از درون و افکار تغییرات ایجاد می شه حس می کنم قدرت منم فقط من در مرکزیت و دستورات من اعمال میشه و من مسلطم بر شرایط چقدر فوق العاده🦋 

و با خود زمزمه می کنم تنها قدرتی که تکان می دهد وهرگز تکان نمی خورد قدرت خداست و من جزئی از او هستم .👸🏻

  • من امروز توانستم لقمه اضافه دخترم را بندازم سطل زباله 😊
  • من امروز توانستم وقتی دختر۴ساله ام گفت سیر شده ام به گفته اش احترام بگذارم و اصرار نکنم😊
  • من امروز توانستم بر حسب ساعت غذا نخورم😊
  • من امروز توانستم یکبار از خو بپرسم واقعا گرسنه ای؟
  • من امروز توانستم به وقت چک کردن بدنم در آینه خودم را بغل کنم واز فکر رها شوم😊
  • من امروز توانستم قبل از درد شکم دست از غذا بکشم 😊
  • من امروز توانستم به وقت گرسنگی میوه مصرف کنم😊
  • من امروز توانستم بدون تفاوت قایل شدن بین خوراکی ها صبحانه کره عسل مصرف کنم .

وااای خدای من حالم خیلی خوبه مسیر مستقیم و هموار و پرنعمت اصلا تو فکر چاقی لاغری نیستم حالم خوبه شادم😇 

ممنون استاد جان حتما با این اموزشها روزهای عالیتری را خواهم دید …

همه چیز آرومه من چقدر خوشحالم 

خدایا عاشقتم ❤️دیوونتم خودت میدونی بزن قدش🙌❤️❤️❤️

منتظر خواندن نوشته های شما هستم

همراه همشگی شما: رضا عطارروشن

با دادن ستاره به این مطلب امتیاز بگیرید.

Rating 3.92 from 130 votes

https://tanasobefekri.net/?p=10012
برچسب ها:
312 نظر توسط کاربران ثبت شده است.

دیدگاهتان را بنویسید

اندازه متن دیدگاه ها
      آواتار faridehhasani5455
      1398/12/18 21:22
      مدت عضویت: 1613 روز
      امتیاز کاربر: 23378 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      محتوای دیدگاه: 931 کلمه

      سلام استاد عطار روشن و دوستان متناسبم
      روز۱۵تکرار
      از شنیدن وتکرار کلمه رژیم هم بدنم میلرزه چه برسه به انجامش
      از بدنیا اومدن تپل بودم،من دختر سوم خانواده بودم و۲تا خواهرای قبل از من ۸۰۰گرمی بدنیا اومدن و وقتی من ۴کیلو ونیم اومدم همگی خوشحال شده بودن که بلخره این بچه تنومند وسالم وقویه نه مثل اون دوتا مردنی ولاغر
      خلاصه من روز به روز چاقتر شدم والقابم از تپل مپل به الفاظ ناراحت کننده تبدیل شد وتو ۱۰سالگی ۵۰ کیلو شده بودم واز کنترل خارج
      پدرم تصمیم گرفت شامو از غذای من حذف کنه وبهم پیشنهاد داد که موقع نهار میتونم ۲بشقاب پر بخورم ولی شام برای همیشه تعطیل ،برای من ۱۰ساله که تو جنب وجوش بازی بودم و گرسنه میشدم حذف شام اتفاق بسیار ناخوشایندی بود،وقتی متوجه شدم فقط میتونم نهار غذای مفصلی بخورم تمام انتقام گرسنگی هامو تو نهار جبران میکردم،دیگه یواش یواش یادگرفتم یواشکی چیزی بخورم و ولع خوردن در من خیلی زیاد شده بود ودریغ از لاغری،پدرم هر روز شاکیتر میشد که چرا بقیه مراقب من نیستن وتو مسافرت هام یا وقتی مهمان بودیم به صاحب خونه میسپرد که مراقب من باشه شام نخورم،یادمه وقتی ۱۶ساله بودم وبمدت ۱ماه منزل عموم بودم وزن عموم دستپخت عالی داشت ووقت شام من اجازه خوردن نداشتم ودلم خیلی ضعف میرفت وفقط شاهد پختن وخوردن دیگران بودم چه احساسات بدی داشتم،یادمه عموم کباب تابه ای پرت میکرد توی حیاط برای گربه ومن چشمم اون کباب تابه ایو دنبال میکرد وغبطه میخوردم به اون گربه هه
      این جریانات ادامه داشت تا ۵سال پیش
      رژیم های وحشتناک از هر دکتری،متخصص رژیمی،قرص،دارو،دمنوش،تردمیل ،آسیب های ورزشی براثر زیاد انجام دادن چندتا ورزش سنگین همزمان،هر روز از این دکتر به اون دکتر ودارو وخیلی مسائل ناراحت کننده
      تمام جوونی وعمرم تو استرس چاق تر نشدن گذشت،دیگه به لاغری فکر نمیکردم ،مراقب چاقتر نشدنم بودم،تا زمانیکه ورزش سنگین وکم خوری وشمردن کالری واینجور مسائل رعایت میکردم تو سایز ۴۲تا۴۴ میموندم اونم با ترس ولی اگر ول میکردم بسرعت میشدم ۹۵کیلو وروز از نو وروزی از نو?
      باورهای مخرب زیادی داشتم که توی کامنتای قبلیم زیاد ازشون گفتم ولی کلمه ترسناک رژیم وغذا برای من کابوس وحشتناکی بود ،وقت غذا ناراحت بودم بجای خوشحال،با گرفتن اونهمه رژیم تو اون ۳۰سال دیگه مقدار غذای کمی میخوردم بصورت اتوماتیک کم میکشیدم ومعده م عادت کرد به کم خوری
      وهمیشه از اینکه من مجبورم کم بخورم ناراحت بودم،احساس کمبود شدیدی نسبت به اطرافیانم داشتم اونا همه چیز میخوردن ولاغر بودن ومن همیشه نقل مجلسا بودم که ببینن چاق شدم یه لاغر
      ۵سال پیش بعلت آسیب استخونی نتونستم ورزش کنم ویجورایی ورزش کنار گذاشتم ومنکه یه عالمه باور اشتباه داشتم که حالا که بی تحرک شدم دیگه چاق میشم ونجوای ذهنیم اذیتم میکرد،شروع به چاق شدن کردم،از پارسال متوجه شدم دارم به مرز ۹۰میرسم البته از ترس خودمو وزن نمیکردم
      خیلی اضطراب گرفتم واحساساتم بسیار بدتر شد واعتمادبنفسم بسیار پایین اومده بود
      پاییز امسال از فشار زیاد مجدد تن دادم به یک رژیم۳۰روزه افتضاح،۴کیلو کم شدم ،ولی حالم بشدت بد بود وقوای بدنیم خیلی کم شده بود وهمش سرگیجه داشتم،خیلی از خدا میخواستم هدایتم کنه به یه مسیر لاغری راحت آسون بدون رژیم ودعایم مستجاب شد ،رفتم تو سایت استادعباسمنش،وتو قسمت عقل کل نوشتم آیا میشود با کنترل ذهن لاغر شد(آخه ۲سال بود داشتم دوره های ذهنی میگذروندم،وانگار یه چیزی تو سرم من دینگ کرد که اگر این قوانین درسته پس میتونه منو لاغر کنه) پس تو سرچی که زدم بیشتر کامنتا از سایت لاغری با ذهن واستاد عطارروشن نوشته بودن،بسرعت اومدم تو سایت واز اونجاییکه منم عاشق کارای ذهنی هستم واعتقاد دارم ریشه همه اتفاقات زندگیم توی ذهنه،پس با دل وجان مطالب رایگان سایت با ولع گوش میدادم وتصمیم گرفتم روز تولد واقعیم مصادف باشه با ورود من به سایت وشروع تولد دوباره من شد ۱۱آذر
      این دوره دقیقا همونی بود که سالها دنبالش بودم ولی حتما تو فرکانسش نبودم که انقدر دیر بهش رسیدم ،فایلارو گوش میدادم وانگار روی تمام اون دردهاییکه کشیده بودم مرهمی گذاشته میشد،وای که انگار پرواز کردم ،یعنی تموم شد اونهمه بخور ونخورها،ترس ها،شکست ها،اینکه میدونستم دقیقا خدا دستمو گرفته وگذاشته تو مسیر درست منقلب میشدم ،خدا تمام زندگیم منو هدایت کرده ولی حواسم نبوده
      اوایل دوره نمیدونستم چقدر بخورم،چجوری بخورم،کی بخورم،وهی اضطراب میگرفتم که حالا اگر بی موقع گرسنه بشم چیکار کنم؟و خیلی سیوالات وابهامات که دونه دونه با گوش دادن به فایل ها وازمون وخطاهای خودم رفع شد ،من نوشتم واستاد واسم تصحیح کرد وجواب داد وهر روز یک تکه از پازل ذهنی منو چید ومن آروم آروم تکامل پیدا کردم والان دارم کم کم متوجه میشم که نباید از خوردن ترس داشته باشم،که غذا منو چاق نمیکنه،خوردن غذا منو چاق میکنه
      که اون یه دونه بیسکویت نه منو چاق میکنه نه لاغر ،من میتونم واجازه دارم انتخاب کنم که چیزیو اگر میل داشته باشم بخورم یا از نخوردنش لذت ببرم ،یاد گرفتم اگر گرسنه میشم به بدنم احترام بذارم وچیزی که دوست داره به اندازه نیازش بهش بدم نه بیشتر نه کمتر
      تو این دوره یاد گرفتم تا گرسنه نشم چیزی نخورم ،اوایل مثل کسی که چیزی گم کرده بودم هی بهونه گیری میکردم وبه خودم میگفتم خب بریم یه تنقلاتی چیزی بخوریم،بعد از خودم میپرسیدم آیا گرسنه ای؟میگفتم نه،،میگفتم میل داری ؟میدیدم نه ندارم ،من فقط عادت کردم که یه کاریو بر اثر تکرار انجام بدم،منفی بافم مدام میگفت این چه زندگیه که هیچی نمیخوری،پس اینهمه تنقلاتی که داره خاک میخوره چی؟
      منم تنقلات گاهی استفاده میکنم ولی کمتر شده
      من خیلی زود احساس سیری میکنم ودست از غذا میکشم ومنفی بافم میگه اخه انقدر کم میخوری و واقعا بعد از غذا هیچ چیزی نمیخورم تا گرسنگی بعدیم
      از این به بعد بازم به پیام گرسنگیم توجه بیشتری میکنم
      تلاش میکنم خوردنم با آرامش باشه واین باور بسازم که غذا در بدن من فقط سلامتی وانرژی وحال خوب میشه

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 3 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      مشاهده پاسخ ها
        آواتار faridehhasani5455
        1398/12/20 17:39
        مدت عضویت: 1613 روز
        امتیاز کاربر: 23378 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
        محتوای دیدگاه: 55 کلمه

        ممنون از شما استاد برای آموزش عالیتون،فایل های به موقع،رسیدگی های مدامتون
        ولی همچنان جواب های شما از طریق ایمیل برای من نمیاد ومن از جواب های شما مطلع نمیشم مگر اینکه تصادفی برگردم به این صفحه و ببینم جوابی اومده واسم
        ممنون میشم این مسئله اصلاح کنید،بنظرم خوندن جواب های شما بسیار کمک کننده اس

        برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
        امتیاز: 0 از 0 رأی
        افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار faridehhasani5455
      1399/12/13 23:23
      مدت عضویت: 1613 روز
      امتیاز کاربر: 23378 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      محتوای دیدگاه: 448 کلمه

      گام‌ ششم

      سلام استاد و دوستانم

      کلمه رژیم برای من بسیار آزار دهنده است و خاطرات بسیار ناراحت کننده ایو برام یادآوری میکنه،از ۱۰ سالگی که مجبورن وارد رژیم شام نخوردن شدم ،متوجه شدم که کلمه رژیم =محدودیته ،بعد از اون اطرافیانم مدام چکم میکردن و توصیه هایی میکردن ،که مثلا برنج ۵ قاشق بیشتر نخور،نون یه کف دست ،شیرینی که اصلا،فست فود که ممنوع وووو

      و وقتی به متخصصین تغذیه مراجعه میکردم اونها هم طبق آموزش هاییکه دیده بودن برام نسخه های سختری مینوشتن و من سالها بخاطر نا آگاهی بازیچه دست اطرافیان بودم،،متنفر بودم از هر چی رژیمه ،خسته بودم از ورزش های سخت و اجباری ،برای من عادی و طبیعی بود که از اول صبح فکر سالاد و غذاهای رژیمی باشم ،همیشه یا در حال نخوردن بودم یا اگر هم میخوردم در حال ترس وعذاب وجدان بودم،

      از بیشتر غذاها میترسیدم و برای خودم ممنوعش کرده بودم با اینکه عاشقشون بودم ،یادمه بعضی از رژیم ها چند روز یک بار یه روز آزاد بودیم و من بیصبرانه منتظر اون روز بودم که تلافی کنم،عقده ای شده بودم ،وای الان که به خودم و زندگیم نگاه میکنم چقدر احساسم‌ خوب میشه،من ۱۵ ماهه هر چیزی دوست داشتم خوردم،رستوران بینهایت رفتم شاید یک روز در میون بیرون از منزل نهار و مخصوصا شام خوردم،قبلا که شام ممنوع بود ،شاید سالاد اجازه داشتم ولی الان هر زمان گرسنه میشم غذا میخورم،احساس آرامشی دارم که هیچ زمان از عمرم تجربه ش نکرده بودم و هر روز که با این سبک زندگی میکنم واحساس رضایت دارم ،اول از خدای خودم تشکر میکنم که منو با استاد آشنا کرد و بعد تو وجود خودم از استاد تشکر میکنم که این متد عالیو خلق کردن

      در مورد احساس سیری و گرسنگی که در دوره ها بصورت کامل یاد گرفتم که وقتی گرسنه هستم غذا مصرف کنم و به محض سیر شدن دست بکشم از خوردن ،متاسفانه من تجربه گرسنگیو زیاد دارم بدلیل رژیم‌های نامناسبی که داشتم و وقتی اسمی از رژیم میاد یاد گرسنگی های طولانی خودم میفتم،،چندین سال پیش ۱۵ روز یه رژیمی گرفتم به اسم پویا کاشانی که بسیار سخت بود ،نهار به نهار اجازه داشتم نصف سینه مرغ آبپز با یه کف دست نون بخورم ،انقدر برام سخت بود که یادمه یه شب بیرون رفته بودم ،تمام تابلوهای مغازه هارو پیتزا میخوندم انگار توهمی شده بودم ،۱۵ روز ۸ کیلو کم کردم ۱۵ روز بعدش که رژیمو رها کردم مجدد ۸ کیلو برگشت،

      تو این ۱۵ ماهی که در دوره هستم هر روز فایل گوش میدم،کامنت میخونم ،خودم مینویسم و در مسیر ساخت نقشه های ذهنی تناسب اندام هستم ،راهم درسته و میدونم به زودی به ساحل لاغری خواهم رسید و استاد و دوستانمو اونجا ملاقات خواهم کرد

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار faridehhasani5455
      1399/12/23 23:40
      مدت عضویت: 1613 روز
      امتیاز کاربر: 23378 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      محتوای دیدگاه: 20 کلمه

      ممنونم سلیمه عزیز
      منم برای بودن دوستان عالی در مسیر رشد و تغییر خوشحالم و مطمینم همگیمون موفقتر خواهیم شد

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار faridehhasani5455
      1399/01/11 00:50
      مدت عضویت: 1613 روز
      امتیاز کاربر: 23378 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      محتوای دیدگاه: 17 کلمه

      من مطمئنم افرادی که بخوان تو این مسیر باشن ،از طرف خدا وبا دستان قویش هدایت میشن

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم