برای سفر رفتن، برای مهمانی برگزار کردن، برای قبولی در دانشگاه و بسیاری موارد دیگر در زندگی برنامه ریزی کرده ایم و با این موضوع آشنایی کامل داریم.
همه این موارد در واقع برنامه ریزی ذهن برای حرکت کردن بر اساس نقشه ذهنی است که به وسیله اطلاعاتی که از پیرامون خود درباره موضوع موردنظر کسب کرده ایم شکل می گیرد.
برنامه ریزی ذهن
همه ما در زندگی برای موضوعات مختلف بارها برنامه ریزی کرده ایم.
بعنوان مثال شاید برای مسافرت رفتن برنامه ریزی کرده باشید. برای این کار نیاز است بر اساس علایق خود اطلاعات لازم درباره مقصد خود برای سفر را جمع آوری کنید.
اطلاع از مکان های تفریحی، تاریخی،محل های اسکان و هر موضوعی که برای تجربه سفری لذت بخش نیاز است از آن آگاهی و اطلاع داشته باشید.
همانطور که ما برای موضوعات مختلف در زندگی که جزئیات زندگی محسوب می شوند برنامه ریزی می کنیم می توانیم برای کلیات زندگی خود برنامه ریزی ذهن را انجام دهیم.
به این صورت که درباره شرایطی که در زندگی میخواهیم تجربه کنیم اطلاعات و آگاهی لازم را جمعآوری میکنیم.
این اطلاعات در ذهن ما پرداش شده و تصاویر ذهنی ایجاد میکند و در واقع تصاویر ذهنی ایجاد شده نقشههای ذهنی ما برای حرکت کردن در بینهایت مسیر موجود در جهان هستی برای زندگی کردن است.
تفاوت بین برنامهریزیهای ما برای موضوعات جزئی زندگی با برنامهریزی های کلی زندگی است که ما میدانیم برای جزئیات میتوان برنامه ریزی کرد ولی نمیدانیم برای موضوعات کلی زندگی نیز باید این کار را آگاهانه انجام دهیم.
به همین دلیل برنامه ریزی ذهن ما برای موضوعات کلی زندگی به صورت ناآگاهانه و از زمان کودکی ما شروع میشود بدون اینکه ما اطلاع داشته باشیم.
یکی از نمونه های واضح آن تبدیل شدن افکار چاق به جسم می باشد.
این برنامه ریزی از طریق حواس پنجگانه ما و از پیرامون ما انجام میشود.
آموزشهای دوران کودکی از کودکستان تا دانشگاه در برنامه ریزی ذهن ما برای نتایج کلی زندگی تاثیر قابل توجهی دارند.
بایدها و نبایدهایی که از طریق خانواده تحت عنوان تعلیم و تربیت نسبت به ما اعمال میشود در شکل گیری الگوهای ذهنی ما بسیار موثر است.
رسانهها نقش تاثیرگذاری در این فرایند ایفا میکنند و در نهایت دوستان و اطرافیان ما در ایجاد الگوهای رفتاری ما برای کلیات زندگی نقش دارند.
جنبه های مختلف زندگی
کلیات زندگی شامل موارد زیر می شود:
- سلامت جسمی: دیدگاه شما درباره سلامت جسمی را شامل میشود.
- چگونگی روابط خانوادگی و اجتماعی: عقیده شما درباره روابط با همسر، فرزندان و اطرافیان را شکل می دهد.
- وضعیت مالی: میزان دارایی و موفیت شما در کسب ثروت را مشخص می کند.
- شیوه و سبک زندگی: علاقه شما به چگونه زندگی کردن و استفاده از چه امکاناتی در زندگی را تعین میکند.
- ارتباط با خداوند: تعیین کننده میزان نزدیکی و دوستی میان شما و خداوند است.
برای هر کدام از موارد ذکر شده ما تحت آموزش مداوم قرار گرفتهایم. توسط والدین، مربیان، جامعه، رسانه و دوستان و اطرافیان.
نکته جالب توجه این است که وقتی برنامه ریزی ذهن برای کلیات زندگی صورت میگیرد، جزئیات زندگی ما به شدت تحت تاثیر کلیات قرار میگیرد و شما خودبخود برای برنامهریزی موضوعات جزئی زندگی خود بر اساس دادههایی که در ذهن شما برای کلیات زندگی ذخیزه شده است استفاده میکنید.
بعنوان مثال وقتی ما در مورد موضوع ثروت، تحت برنامه ریزی ذهن قرار میگیریم وضعیت زندگی ما از لحاظ مالی تحت تاثیر آن آموزشها خواهد بود. اگر در وضعیت مناسب مالی باشیم تصمیمات ما درباره موضوعات جزئی تحت تاثیر وضعیت مالی ما خواهد بود و انتخابهایی با کیفیت تری خواهیم داشت، و اگر در وضعیت مالی مناسبی نباشیم انتخابهای جزئی ما کیفیت پایینتری خواهد داشت.
افکار، بذر واقعیتهای آینده
عبارت “افکار تبدیل میشوند به اجسام” یکی از بنیادیترین مفاهیم در علم برنامهریزی ذهن است.
این عبارت به ما یادآور میشود که افکار ما، به عنوان بذرهای اولیه، میتوانند به واقعیتهایی ملموس در زندگیمان تبدیل شوند. درست همانطور که یک دانه کوچک میتواند به یک درخت تنومند تبدیل شود، یک فکر مثبت و مداوم نیز میتواند به تغییرات بزرگی در زندگی ما منجر شود.
برنامهریزی ذهن به ما ابزارهایی میدهد تا بتوانیم افکار خود را هدایت و شکل دهیم. با استفاده از تکنیکهایی مانند تجسم خلاق، تکرار عبارات تاکیدی و ایجاد یک تصویر ذهنی روشن از آنچه میخواهیم، میتوانیم به مغز خود سیگنالهایی ارسال کنیم تا برای تحقق آن هدف تلاش کند.
اما این فرآیند به سادگی فکر کردن نیست. برای اینکه افکارمان به واقعیت تبدیل شوند، باید:
- مشخص و دقیق باشند: افکار مبهم و کلی تأثیرگذاری چندانی ندارند. هرچه دقیقتر و جزئیتر بتوانیم آنچه را میخواهیم تصور کنیم، نتیجه بهتری خواهیم گرفت.
- مثبت باشند: افکار منفی و شک به خود، مانعی بزرگ در مسیر تحقق اهداف هستند. تمرکز بر جنبههای مثبت و باور به تواناییهای خود، کلید موفقیت است.
- مداوم باشند: یک بار فکر کردن به چیزی کافی نیست. باید به طور مداوم و روزانه بر افکار مثبت خود تمرکز کنیم تا به مغز خود بفهمانیم که این هدف برای ما مهم است.
- با احساس همراه باشند: احساسات، نیروی محرکه افکار ما هستند. هرچه با احساس بیشتری به آنچه میخواهیم فکر کنیم، تأثیرگذاری آن بیشتر خواهد بود.
برنامهریزی ذهن به ما یاد میدهد که:
- خالق زندگی خود باشیم: ما مسئولیت ایجاد زندگی که میخواهیم را بر عهده داریم. با تغییر افکارمان، میتوانیم واقعیت خود را تغییر دهیم.
- به قدرت ذهن خود باور داشته باشیم: ذهن انسان از تواناییهای شگفتانگیزی برخوردار است. با استفاده از این تواناییها، میتوانیم به هر چیزی که میخواهیم دست پیدا کنیم.
- در مسیر رشد و بهبود مداوم باشیم: برنامهریزی ذهن یک فرآیند مداوم است. با تمرین و تکرار، میتوانیم به نتایج بهتری دست پیدا کنیم.
در نهایت، عبارت “افکار تبدیل میشوند به اجسام” یک دعوت است برای ایجاد زندگیای که دوست داریم. با استفاده از ابزارهای برنامهریزی ذهن، میتوانیم افکار خود را به واقعیت تبدیل کنیم و به تمام پتانسیلهای خود دست پیدا کنیم.
مراحل برنامه ریزی
برنامه ریزی ذهن برای شکل دهی کلیات زندگی ما به این صورت انجام می شود:
- وارد شدن اطلاعات در ذهن ما از طریق شنیدن، دیدن، تجربه کردن و تبادل نظر با دیگران منجر به برنامه ریزی ذهن به صورت ناآگاهانه می شود.
- تجزیه و تحلیل داده های وارد شده در ذهن مرحله بعد از برنامه ریزی ذهن برای ایجاد تصاویر ذهنی است که منجر به ایجاد پیوند بین ذهن و مغز برای ایجاد تصاویر ذهنی درباره آینده زندگی یا سرنوشت می شود.
- شکل گیری نقشه ذهنی برای تجربه و به واقعیت تبدیل شدن تصاویر ذهنی شروع تغییر شرایط زندگی برای تبدیل شدن برنامه ریزی ذهن به واقعیت زندگی است.
- شکل گیری همزمانی ها در جهان هستی و تجربه کردن آنچه در برنامه ریزی ذهنی مشخص شده است مرحله پایانی تبدیل شدن افکار به اجسام است که بدون دخالت انسان و توسط خداوند انجام می پذیرد.
هر کدام از این مراحل در هر فردی میتواند متفاوت از فرد دیگر باشد اما در تقسیم بندیهای اجتماعی برنامه ریزی ذهن شباهتهای زیادی دارد.
به همین دلیل دیدگاه و عقاید و در نهایت شکل زندگی افراد یک خانواده شباهت زیادی به یکدیگر دارد.
مردم یک محله، منطقه، شهرستان، استان، کشور و به همین ترتیب دسته بندی های اجتماعی در شباهت های فکری و رفتاری در موضوعات مختلف شکل میگیرد.
اهمیت موضوع برنامه ریزی ذهن در شکل گیری سبک زندگی ما سبب شد که با طرح یک سوال و ارائه توضیحات بیشتر درباره تاثبر آن در شکل گیری کلیات زندگی و آنچه باعث تغییر نگاه من و تغییر زندگیم شده است را با شما دوستانم به اشتراک بگذارم.
منتظر خواندن نظرات ارزشمند شما هستم
همراه همیشگی شما: رضا عطارروشن
امتیاز 4.46 از 56 رای
با دیگران به اشتراک بگذارید تا امتیاز بگیرید!
به نام خدایی که در این نزدیکیست
چله تغییر زندگی : گام سیزدهم : برنامه ریزی ذهن و تاثیر آن بر زندگی
تمرین آموزشی
از خواندن مطالب این گام لذت بردم و بعد از گوش دادن به فایل این قسمت یاد یه موضوعی افتادم
چند روز پیش دخترم که از مدرسه اومد خونه ناهار شو آماده کردم که داشت میخورد همین طور که مشغول غذا خوردن بود دیدم که بد جوری رفته تو فکر ازش پرسیدم گفتم مامان جان خوبی مدرسه چه خبر بعد شروع کرد به صحبت کردن گفت مامان معلم مون امروز اصلأ از بچه ها راضی نبود فکر کنم که دیگه خدا هم دوست مون نداره حالا دختر من کلاس چندمه ؟ کلاس چهارم ابتدایی
گفتم چرا مگه چی شده
گفت مامان امروز چند تا از بچه ها خیلی شیطونی کردن و نظم کلاس و بهم ریختن خانم مونم
عصبانی شد و گفت که من اون دنیا از شما نمیگذرم و چون شما الان این قدر منو اذیت کردید
در عوض اون دنیا خدا شمارو میندازه تو آتیش جهنم و تازه قبلش باید بتونید از پل صراط که از مو نازکتر و از شمشیر تیز تره رد بشید که اونجا من جلوتونو میگیرم و حق مو بهتون حلال نمیکنم که بتونید رد بشید و همون لحظه اون پل که از مو نازکتر ه پاره میشه و شما می افتید در جهنم و اونجا میسوزید و جزغاله میشید دخترم همین طور که داشت تعریف میکرد ترس بزرگی هم تو چهره اش بود و گفت مامان من معلم امسال مو اصلا دوست ندارم همش ما رو از خدا و روز قیامت میترسونه بعدش گفت مامان اصلا ای کاش یه جوری بود که آدما اصلا نمی مردن و قیامت نمیشد و خدا هم کاری به کار ما نداشت
دخترم که داشت این حرفا رو میزد از بس که ناراحت بودم تو دلم به این معلم ناسزا گفتم
و داشتم با خودم فکر میکردم که خدایا مگه هنوزم تو مدرسه از این چرت و پرتا و مزخرفات در مورد قیامت و دوزخ و خداوند حرف میزنند
با خودم گفتم خدایا زمان ما معلم ها و دانش آموزان و خانواده ها آگاه نبودن و این حرفا در مدارس رواج داشت الان که دیگه این همه علم و تکنولوژی پیشرفت کرده چرا هنوز هم معلم ها
آگاه نشدند و با این اراجیف بچه های بیگناه رو تو مدرسه می ترسونن و با این دروغا بچه ها رو از خداوند بزرگ و مهربون دور میکنن
بعد از شنیدن حرفهای دخترم اونو بغلش کردم و بوسیدمش و بهش گفتم مامان جان ازت یه سوال میپرسم خوب فکر کن و بعد جواب بده گفتم من و بابا تو رو چقدر دوست داریم
گفت مامان خیلی گفتم اگه تو یه اشتباهی کنی من یا بابا کوه آتیش درست میکنیم تو رو میندازیم تو اون آتیش و تو رو میسوزونیم
گفت نه مامان شما هیچ وقت این کا رو با من یا با آبجی و داداشم نمی کنید
گفتم خب مامان جان خدا از من و بابا هم واسه تو مهربون تره همون طور که تو جزیی از وجود منی ما بنده هام از وجود خداوند هستم
چطور ممکنه که خداوند بخواد تو رو بسوزونه همون طور که من همه چیز خوب و واسه تو و آبجی و داداشت می خوام خدا هم همه چیز خوب و خیر و خوشی و برای بنده هاش میخواد
بهش گفتم حالا دست و بزار روی قلبت خدا همین جا ست تو قلبته هر زمان هر چیزی که خواستی دست و بزار روی قلبت با خدا صحبت کن و فقط از خودش بخواه مطمئن باش که خدای مهربون جواب تو میده
و به حرف هیچ کس در مورد چیزهایی که در مورد خداوند و اون دنیا حرف میزنند توجه نکن حتی اگه اون شخص معلمت باشه و اصلا حرفا شونو تایید نکن ، سعی کن که اون لحظه به چیزای خوب و مثبت فکر کنی چون همه این آگاهی و علم و ندارند که بخوان در مورد خداوند و مسایل دینی اون طور که درست و شایسته است صحبت کنند
و به دخترم گفتم مامان جون اصلا هر حرفی که از هر کسی شنیدی و دیدی که در تو ترس و نگرانی ایجاد کرد بدون که اون حرف دروغه و راست و درست نیست و از طرف شیطانه حتی اگه اون فرد خیلی شخص مهم و با سوادی باشه ولی در عوض اگر از کسی حرفی شنیدی که در وجود تو باعث آرامش شد و حال تو رو خوب کرد بدون که اون حرف راست و درسته و از طرف خداوند متعاله حتی اگه اون شخص فرد مهمی نباشه و سواد درست و حسابی هم نداشته باشه
و همین میشه که از بچگی ذهن ما رو برنامه ریزی میکنند و ما و بچه های ما در آینده چیزهای خوبی رو در زندگی تجربه نمیکنیم و به نظرم مدارس هم متاسفانه ذهن بچه ها رو درست برنامه ریزی نمیکنند به امید روزی که همه به مسیر درست هدایت شویم و الگوی درستی برای فرزندان مون باشیم
بنام خداوند جانم
سلام ودورد بر استاد بزرگوارم
چقدر آگاهی های نابی در این فایل هست که سالها من بهش فکر میکردم وجرات نداشتم جوابی براش پیدا کنم
دقیقا درسته که همه ما از بچگی ذهنمون برنامه ریزی میشه و خودمان هیچ دخالتی برای این ذهنیتها نداشتیم واین خیلی غم انگیزه
حالا این برنامه ریزی ها در همه موارد زندگی بود اعتقادات بود آداب رسومات بود در مورد موارد پزشکی بود در مورد خرافات و باورهای اشتباه هم بود و همه ذهن مارو برامون مینوشتن دیکته میکردن و ماهم از روی همون نوشته های ذهن مینوشتیم بدون این که حتی ذره ای تغییرش بدیم یا توش دست ببریم و منتقلش میکردیم به نسل بعدی واین چرخه ادامه داره
ولی به لطف آگاهی های جدیدی که خیلی از ماها از طریق اطلاعات جدید و دلایل محکم ومستندها ی موجود تونستیم به آگاهی برسیم ولی متاسفانه هنوز درصد زیادی از مردم هستن که در جهل هستن و چقدر هم به خودشون آسیب میزنن
حالا در مورد خودم بگم من تا شش سالگی که عکسهای خودم رو میبینم خیلی متناسب ولاغر بودم مثل تمام بچه های دور برم ولی زمانی که تونستم درک کنم و صحبتهای دور برم برام مهم شد دیدم که تشویق به خوردن شدم چون خواهر بزرگتری داشتم که لاغر بود وغداذنمیخورد ومن شده بودم مشوق اون ببین چقدر قشنگ غذا میخوره آفرین توپولی خوبه توپول بودن یعنی سلامت بودن بعدش هم یاد آوری این که تو به خانواده پدری رفتی و چاق میشی و چاقی میراث هست برات واین باورها در ذهن من شکل گرفت من در ده سالگی دختری توپول با اضافه وزنی بالا بودم از این جا به بعد دیگه میکفتن که برنج کمبخور نون نخور و این حرفهای جدید ترس از مواد غذایی و شروع ترس از خوردن در من از همون موقع ها شکل گرفت و چاقی درمن هر روز بیشتر میشد کم کم دیگه جرات خوردن نداشتم و کاملا چاقی رو باور کرده بودم از اون به بعد نوبت اجتماع شد که باورهای جدیدی رو در ذهن من برنامه ریزی کنه
رژیم همراه با ورزش مساوی با لاغری
نخوردن یه سری مواد غذایی مساوی با لاغری وخیلی موارد اشتباه دیگه ای که در ذهن من شکل گرفت و تبدیل شد به یه چرخه معیوب که سالها باعث رنج و آزار م شد و همه این آسیب ها از همون برنامه ریزی شدن ها بود که دیگران برایمان انجامش میدادن خودما هیچ نقشی درش نداشتیم
در مورد مسایل دینی عقیدتی و باورهای دیگه ای هم که بود دقیقا به همین شکل بود مثلا آدمی خوبه و پیش خدا ارج و قرب داره که فقیر باشه افراد ثروتمند همیشه نماد آدمهای بی دین و از خدا بی خبر بودن هم در ذهن ما هم در همه فیلمها و سریالها اینطور وانمود میشد
یادم میاد مادرم همیشه میکفت به همین چیزی که دارین قانع باشید آدم باید همیشه به زیر دست های خودش نکاه کنه اصلا ذهنیت این که بالا بری موفق بشی بتونی لذت بیشتری ببری رو در رهنمون کمرنگ میکردن و دلیلش هم ترس از خداوند بود وچقدر باورهای غلطی بود که از نسلهای خیلی گذشته در مورد همه ما بوده اصلا لذت نبردن از زندکی انکار یه نوع افتخار بود که اگر کسی از زندگیش لذت نمیبرد خیلی هم خوب بود و بقیه براش دعا میکردن و بهش میکفتن که تو بنده خوب خدا هستی آنقدر که دوستت داره میخاد امتحانت کنه وتو خیلی مقدس هستی واونی که راحت داره زندگی میکنه ومشکلاتی نداره خدا بهش کاری ندارع و دوستش ندارع وچقدر این باورها هم خنده دار ه هم گریه داره وقتی بهش فکر میکنم چقدر ناراحت میشم که سالها با چه باورهای زندگی کردیم واذیت شدیم
خدا بهمون روزی داده میدا د خیلی هم زیاد ومیکفت لذت ببر زندکی کن ولی بخاطر ترس از این خرافات سعی میکردیم خوب زندگی نکنیم مبادا بنده بد خدا باشیم
پدر من وضع مالی خوبی داشت و خیلی هم زحمت کشیده بود ولی تو فامیل اوضاع بقیه چندان خوب نبود و همیشه یادمه که همه با نکاه بد بهمون نکاه میکردن وحسادت میکردن و خیلی هم حرفهای بی ربطی میزدن ولی یه چیزی برام جالب بود همین ها که زیادم از ثروتمند بودن پدر من خوشحالم نبودن وقتی گرفتاری براشون پیش میومد اولین نفر به فکر پدر من بودن و برای کمک پیش ما میآمدن البته پدر من همیشه کمک میکرد
نگرش جامعه متاسفانه بخاطر همین ذهن های که همگی از کودکی پر شده به افراد دارا همینطور هست که اگر کسی دارا هست باید همه دارایی خودش رو به افراد نیازمند ببخشه و اگر این کار رو انجام بده میشه آدم خوب روزگار
وقتی وارد سایت شدم خیلی جسارت فکر کردن من بالاتر رفت و به آگاهی های نابی رسیدم علاوه بر باورهای اشتباه چاقی که از بچگی در من بود و همه رو پاک شون کردم وخیلی راحت شدم خداروشکر
خیلی از باورهای غلط دیگر هم پاک کردم
با خدای جدیدی که در من پیدا شد وخیلی هم ارتباط خوبی دارم باهاش جرات کردم به حقایق جدیدی دست پیدا کنم خدای من زندکی کردن با لذت رو خیلی دوست داره قدرتمند با با بودن تغییر کردن رو دوست داره عبادت کردن در هر شرایط و به هر شکلی که باشه بدون آداب رسوم پیچیده و خاص رو دوست داره ارزشمند بودن و به خودت اهمیت دادن رو دوست داره پیشرفت کردن و سطح بالا داشتن زندگی و هرچی بیشتر از نعمتهاش استفاده کردن رو دوست داره
البته کمک کردن به دیگران رو هم دوست داره ولی تا جایی که این کمک باعث آسیب زدن به خودت نشه یعنی اولویت در هر چیزی خود انسان هست
مثلا چرا باید یه مادر همیشه به خودش نرسه و همه چیزهای بد رو برای خودش بخاد که بچه هاش فقط لذت ببرن این هم یه باور اشتباهی بود که در گوش ما کرده بودن اگر مادر شدی دیگه تمومه نباید برای خودت چیزی بخواهی اگر پدر شدی دیگه تمومه نباید از زندکی لذت ببری باید وقف بچه ها بشی البته تا حدودی درست هست ولی نه این که آدم خودش فراموش کنه وخدای من اتفاقا از این کار هم خوشش نمیاد و خدای من راحتی آسانی
رفاه لذت بردن رو دوست داره و تمام سعی خودش رو برای من کرده تا من خوبتر خوبتر زندگی کنم وحتی راهش رو هم بهم نشون میده تغییر کن استفاده کن تا میتونی خوش باش کیفیت زندگی تو ببر بالا منم کمکت میکنم تاتو بیشتر کیف کنی هرچی بیشتر داشته باشی من خوشحال ترم
ولی متاسفانه عده ای هنوز هم باورهای غلطی دارن توی رنج سختی زندگی کردن رو مورد تایید خداوند میدونن
خدارو شاکرم که به لطف خدایم و راهنمایی های استاد مهربانم بیدار شدم هدایت شدم واز این آگاهی ها لذت میبرم وتبدیل به آدمی جدید با افکار و رفتاری جدید شدم که خیلی لذت میبرم
با سلام امروز باید بگم سلام بر استاد تخریب کننده باورهای نادرست و مخرب که از کودکی در ذهن ما گنجانده شده و به زور باید این باورهای گنده مزاحم رو از ذهن جدا کنیم و بندازیم توی سطل زباله وای وای که چقدر این فایل و این متن عالی بود و من کیف کردم دستهبندی کامل و عالی و چقدر من و امثال من باورهای نادرست در مورد همه چی داریم که باید اونا رو درست کنیم و کلی هم زمان میبره ولی مهم اینه که من شروع کردم و دارم یکی یکی شون رو از ذهنم پاکسازی میکنم از امروز میخوام بشینم برنامه ریزی ذهنی درستی برای خودم بنویسم خواسته های من باید براورده بشه چرا که نه وقتی که ما خدای به این خوبی داریم پس چرا ازش نخوایم ولی فقط نمیشه که فکر کنیم باید این فکر مثبت مدام توی ذهن ما باشه باید تصویر سازی ما عالی باشه باید در مورد چیزهایی که میخواهیم سمج باشیم و در موردشون فکر کنیم و صحبت کنیم من خیلی باورها دارم که از خانواده بهم رسیده یا از مدرسه و دانشگاه و تقریبا نود درصد شون نادرست هستن انشاالله میخوام و شروع کردم به کوبیدن و ساختن جدید باورهام چونکه همه زندگی ما رو باورهامون تشکیل میده میخوام یه چیز براتون تعریف کنم از سمج بودن خودم کلا من توی خونواده مشهورم که به هر چی بخوام میرسم ما شش تا خواهر هستیم و تنها کسی که موفق شد به دانشگاه بره ودرس بخونه واستخدام بشه من بودم چرا چونکه سنت شکنی کردم جلوی یه طایفه تنهایی ایستادم و به خواسته خودم رسیدم اون وقتا نمیدونستم این کارها باعث میشن من به کجا برسم چونکه طبق سنت اسم منو پسر داییم رو از بچگی روی هم گذاشته بودن که بزرگ شدیم ازدواج کنیم و من وقتی موقع خواستگاری شد در حالی که کل طایفه میدونستن و همه منتظر این وصلت بودند زدم زیر همهی سنت هاشون و اینقدر پافشاری کردم تا به اون چیز میخواستم رسیدم با این که پدرم با من قهر کرد داییم قهر کرد همه یه جوری سرد باهم رفتار میکردن ولی من فقط به ادامه مسیر خودم فکر میکردم و چقدر خوب موفق شدم پس چی شد الان من باید مث همون موقع همیشه سمج بودم سمج تر بشم و با برنامه ریزی و افکار مثبت مداوم همراه با حس خوب به انچه میخوام برسم و من میتوانم باید باورهای مخرب در مورد چاقی را همه را درست کنم تا بطور خودبخود ی به تناسب اندام برسم فکر مثبت حس خوب باور کردن انچه میخواهیم و تداوم و تمرین و تکرار و باور به خدای مهربان برای رسیدن به انچه میخوام کافیست من میخوام دیگه خودم ادامه زندگی ام را بهترو بهتر خلق کنم با باورهای صحیح در پناه خدایی باشید که از رگ گردن به ما نزدیک تر است
با سلام خدمت استاد عزیزم
امروز من متوجه شدم چقدر تفکرات این مدلی دارم ،خیلی جالب بود منم پدرم بارها گفته قناعت میکنم وارد میخوابم ولی خداروشکر تا حالا دستمو جلو هیچ کسی دراز نکردم همیشه میگه خدارو شکر با اینکه هیچی نداریم ولی دستمون وگردنمون جلو کسی دراز نکردیم وخم نکردیم
مدام به من میگه صرفه جویی کن وشناخت کن که بهترین گنج ،یا مثلا میگفت امروز مادرم همیشه میگفت هرچی بخوری میگنده برا مهمون بیاری میخنده
یعنی بقیه الویتن وبا ارزش ولی خودت چیز خوب بخوری نهایتش چی میخواد بشه وارزشی نداره
یعنی تفکری دارن که حتی نباید خوب بخوری وخوب بپوشی
یا مثلا مادربزرگم همیشه دوتا لباس به اصطلاح خودش گل بقچه داشت مثل پدرم که اصلا نمیپوشیدشون که اگه زمانی به لباس نو احتیاج داشت داشته باشه وهمیشه لباس کهنه میپوشید همیشه مدت ها پیاده روی میکرد تا پول ماشین نده
واصراف میدونست لباس هاش پدرم به هیچ وجه دور نمیندازه ولباس هایی داره که برای ۴۰ سال پیش وهمچنان با وصله میپوشدشون وافتخار میکنه بهداشتنشون حتی حمام دیر به دیر میره مسواک نمیزنه وافتخار میکنه که آب زیاد مصرف نمیکنه وحرفه جو لباس هاش هر چند ماه یکبار میشوره واعتقاد داره لباسشویی خراب میشه آب مصرف میکنه
پودر گرون ولباس خراب میشه اگه زیاد شسته شه واگه بهش بگی بو میدی ناراحت میشه ومعتقده که اصلا بو نمیده
وبا ناراحتی میره
تازه دعواش میکنیم به تازگی داروهای قند وفشارش بخوره احتکار میکرد که گرون داروشم صرفه جویی میکرد خوب که نگاه میکنم میبینم خودمم خیلی وضعیت خوبی ندارم کرم وعطر میخرم احتکار میکنم بیرون میترسم پول ماشین وخوراکی بدم گاهی وقتا یه لباس اونقدر زیاد میپوشم که از قیافه بیوفته دیر به دیر حمام میرم خودمم بهداشتم ضعیفه مسواک دیر به دیر میزنم به خودم مثل یه خانم نمیرسم وهمش لباس کهنه میپوشم حالا چون حامله ام جز پیراهن های کهنه چیزی هم نمیتونم بپوشم ولی اینکه نظافتمو رعایت نمیکنم خداییش توجیه نداره
یعنی میخوام بگم که اینا تفکراتی که نهادینه شده
که ثروت بده بقیه الویتن صرفه جویی از نظافت مهم ترن لباس نو پوشیدن فخر فروشیه غذا خوب خوردن اصراف وخودخواهیه اگه کارها رو نکنی کمک نکنی آدم بدی هستی
خدایا چقدر باورهای اشتباه دارم کی گفته اینا درسته
خوب که فکر میکنم باید الویت خودم باشم تا بتونم آدم بهتری بشم باید نظافت رعایت کنم وحال خودم خوب نگه دارم ومثل یه آدم زندگی کنم وبه خودم ارزش قائل بشم هر انسانی لیاقت تمیزی لیاقت خوب زندگی کردن ومراقبت از خودش دارد انسان باید لیاقت ثروت درخودش ایجاد کنه شاید اینکه من پولدار نشدم دلیلش این باشه من حتی برای خودم نظافت ولباس تمیز پوشیدن قائل نیستم باید اول الویت قائل شدن خودم ورسیدگی به خودم درست کنم بعد کم کم پولدار شدن وچیزای دیگه بخوام انسان با ارزش پولدار هم میشه پولدار میمونه
سلام بر عاشقان تناسب اندام و آرامش درون
گام ۱۳ چله : برنامه ریزی ذهن و تاثیرش بر زندگی
اگه بخوام در مورد لاغری مثالش رو بزنم که من با تجسم لاغری روزانه و شبانه قبل خواب و جواب دادن هر روزه به اون پنج سوال و بودن در سایت و نوشتن از لاغری هر روز دارم تصویر ذهنی روشنی از آنچه میخوام به مغزم سیگنال میفرستم و بعد ذهنم تمایلات من رو بر اساس اون سیگنال تغییر میده و نوع و مقدار خوردن من و نوع لذت بردن من از زندگی دستخوش تغییر میشه
و مرحله پایانی که همون لاغریه و تبدیل افکار در جسم منه بدون دخالت من و توسط خدا خود به خود اتفاق میوفته
مثلا من خیلی دقیق تو ذهنم تصویر لاغری سایز چهل رو دارم و عکسی که هر روز بهش نگاه میکنم خود من در سایز چهل هستم و من مدام بهش روز و شب فکر میکنم و کلی ذوق و شوق رسیدن به اون سایز رو دارم اونهمه لباس خوشگل در اون سایز تو کمدم دارم که من عاشقشونم و منتظرم بزودی بپوشمشون و لذت ببرم
اینجوری رسیدن به اون سایز رو خلقش میکنم با موندن مداوم در مسیر رشد و آگاهی
همون طوری که تا الان شش سایز لاغر شدم و به قدرت ذهنم ایمان پیدا کردم و میبینم چقدر شرایط زندگیم الان برام راحت تر و دلپذیرتر شده و چقدر به آرامش و عشق و دوست داشتن خودم رسیدم و اعتماد بنفسم بالا رفته
پس درسته برای لاغری ابتدا باید برنامه ریزی کرد و طبق نقشه ذهنی که استاداطلاعاتشو بهمون میگه حرکت کنیم
چون ماها عاشق لاغری هستیم و همه مون دوست داریم لاغر و متناسب بشیم
اگرم تا الان نرسیدیم چون آموزش نادرستی از مدرسه تا دانشگاه و در خانواده در برنامه ریزی ذهنمون قرار گرفته بود تحت عنوان تعلیم و تربیت
و همه مون الگوهای ذهنی اشتباهی در ذهنمون شکل گرفته بود که طبق اون الگوهای غلط رفتار میکردیم
ولی استاد روشن که خدا پدرومادرش رو بیامرزه مثل ابراهیم بت شکن اومد و همه ی اون الگوهای غلط تعلیم و تربیتی رو شکست و ما رو در مسیر درستی هدایت کرد
دیگه بقیه طی مسیر به خودمون بستگی داره
باید زرنگ باشی و لوپ مطلب رو درک کنی وقتی استاد اینهمه تاکید دارند که افکار به جسم تبدیل میشه
یه مثال از خودم بگم من همیشه از بچگی تا الان ایمان داشتم که آدم خوش شانسی هستم
بارها این کلمه رو از من شنیدید
باورش شاید براتون سخت باشه ولی دقیقا کلی اتفاق در طول زندگی من افتاد که دال بر خوش شانسی من بود
من روزی رو به یاد ندارم که این کلمه خوش شانس بودنم رو نگفته باشم
مثلا همین دیروز که با همسرم تهران رفته بودم بابت همون شجاعتی که گفتم بعدا بهتون میگم قضیه چیه مدام همسرم میگفت چه عجیب امروز که تو با من اومدی چقدر راحت جای پارک پیدا میکنم
و من بهش گفتم چون من باتوام و من آدم خوش شانسی ام
یا یبار رفتم مغازه گفت بانکی که حساب داره سخنرانی داره و بعدش قراره با قرعه کشی به مشتری های خوش حسابش مبلغی هدیه بده
بهش گفتم بزار من بجای تو برم تا وارد بانک شدم وسطای سخنرانی ریئس بانک بود بلند گفتم من عجله دارم لطفا اون پول جایزه رو بمن بدید که من برم حضار که اکثرا مغازه دارهای همسایه بودند خنده ای کردند
خدا شاهده قرعه کشی انجام شد و درکمال ناباوری دیگران جایزه به اسم من درومد و من خوشحال اومدم مغازه و همسرم گفت تو خر شانسی مژگان
یادمه هنوز ازدواج نکرده بودم و تازه سر کار میرفتم و تو قرعه کشی خانگی شرکت کردم مبلغ خیلی زیادی رو ثبت نام کردم و حقوقم رو بابتش میدادم خدا شاهده اولین اسم دقیقا اولین اسم سال هزارو سیصد و هفتاد و نه مبلغ ده میلیون به نام من درومد که من با اون مبلغ و با کمک وام مسکن فوری یه خونه تو کرج خریدم
یا یبار همسرم گفت بیا بریم بعضی از حسابهای بانکیت رو که مبلغ ناچیزی در هر کدوم بود ببندیم و پول رو بگیریم بعد مراجعه متوجه شدم با همون مبلغ ناچیز در بانک برنده جایزه شده بودم و ذوق کردم
یا همین قضیه ویلا خریدنم در شمال با مبلغ ناچیزی یه ویلای نوساز با سند و پارکینگ روبروی دریا و جنگل با ویوی ابدی به مرغزار و پر از مرغ و خروس و اردک در اطراف خریدم اونم تو روستایی رویایی اطراف لاهیجان که همیشه عاشق این شهر بودم
یا مقام اولی در شطرنج بدمینتون بسکتبال و والیبال در استان گرفتم و چندین مدال در المپیاد ریاضی و مسابقات علمی
یا کار پیدا کردنم در بالا شهر تهران با یه تیکه روزنامه در دستم در شرکت معتبر نوشان طب بعنوان مدیر بازرگانی خارجی هفت سال مشغول به کار شدم و همه حیران بودند که بدون پارتی و با تجربه ی کاری چطوری منو استخدام کردند
من تنها دختری تو مدرسه ی تیزهوشان فرزانگان تهران اون زمان بودم که تک بعدی نبودم
همه ی هم کلاسی هام فقط درس میخواندند
من در کنار درس عاشق پسر داییم که الان همسرمه شدم عشق رو تجربه کردم
کلاس سنتور و آرایشگری و مکرومه و تایپ و کامپیوتر و زبان رفتم و تا مراحل آخر زبان ادامه دادم
همزمان سه تا رشته ی ورزشی رو به صورت حرفه ای در تیم استان بودم چون قدمم بلند بود و عاشق ورزش همیشه کلی مقام میآوردم
الآنم که شرایطم در لاغری رو خودتون دارید میبینید وقتی اومدم سایزم پنجاه و دو بود و الان بعد صدو سه روز به سایز چهل و شش رسیدم و اینا و حضورم و آشناییم با انسانی شریفی چون استاد روشن همه دال بر خوش شانسی من داره
پس اونقدر میگم که خوش شانسم تا کلامم مثل همیشه به جسم تبدیل بشه همون طوری که تا الان شده
دوستتون دارم و امیدوارم گروه تلگراممون به انحراف و بحث های خارج از موضوع کشیده نشه و فقط از همه شور و شوق و حرفای مثبت بشنوم تا منم انگیزه ی حضورم دو صد چندان بشه و هر روز کلی بهتون انرژی مثبت و شادی بدم همه باید همینطور عمل کنیم
یسریا کلا همیشه تو زندگی هستند فقط ناله میکنند و انتظار دارند دیگران بهشون شور و شوق و انگیزه بدن و یجور توقع هل دادن از همه دارند در صورتی که خودشون حتی زحمت یه جواب دادن و ارسال همون پنج سوال رو هم بخودشون نمیدن
امیدوارم دوستای عشق و جان من تو اون دسته نباشند همونایی که من با پیاماشون کلی حالم خوب میشه اصلا وقتی پیامی پستی ارسال میکنند با ذوق و شوق اون کلیپ یا آهنگ رو دانلود میکنم و روزمو پر انرژی شروع میکنم
هزار آفرین مژگان بانو
و خدایی که در این نزدیکیست
برنامه ریزی شدن ذهن برای اتفاقات آیتده،این جمله ریشه در کودکی و باورها و انتظارات ما در گذشته داره،یعتی هرآنچه امروز به عنوان باور و انتظار ما،وجود داره همش برمیگرده به اینکه از خانواده و مدرسه و … چه چیزهایی در ذهن ما نهادینه شده.البته این نهادینه شدنه برمیگرده به اینکه نسلهای قبل از ما چه چیزهایی رو توی زندگیشون تجربه کردن و سینه به سینه به ما رسیده البته بدون تحقیق و سوال کردن از خودشون و دیگران،خداروشکر میکنم که حداقل برای من توی سن ۳۹ سالگی این باورها از حرکت ایستادن و قراره کم کم به لطف خدا،در من عوض شن،باید یاد بگیرم که چطور و از چه راه آسانی میشه این انتظارات غلط رو با انتظارات درست و صحیح جا به جا کنم.وقتی سوال مطرح شده رو بهش فکر کردم دیدم خیلی جاها بدون تفکر و کورکورانه باورهای دیگران رو پذیرفتم البته کسی رو سراغ نداشتم که اشتباه رو از درست تشخیص بده.باورهای زیادی دارم که شاید سالها طول بکشه تا بخواد عوض شن ولی کار نشد نداره.یکی از این باورها درباره ثروت اینه که باید عوضش کنم،پول چرک کف دیته،پول بی ارزشه،اگر پول داشته باشی ولی آرامش نداشته باشی پس از چی میخوای لذت ببری،یکی نبود بگه بابا جان،وقتی پول باشه در کنارش آرامش به وجود میاد.تمام مشکلات زن و شوهرها،پدرومادرها با بچه هاشون به خاطر بی پولیه،وقتی ی پدر خانواده درآمد عالی داشته باشه و خانواده ش رو سالی ی بار حدقل ببره مسافرت،برای زن و بچه هاش لباسهای مناسب و خوب بخره،ماهی ی بار رستوران ببره،پول تو جیبی مناسب به بچه هاش بده،این خونواده میتونه از پدر سرپیچی کنه؟؟طبعا نه چرا؟؟چون اون خانواده با رفع نیازهای مالیشون در کنار پدرشون،همه چیزهای خوب رو داره تجربه میکنه پس این وسط از دعوا و مرافه و کم محلی و بی محلی افراده خونواده نسبت به هم هیچ خبری نیست،بچه ها سعی میکنن ارتباط بیشتری با پدرومادرشون بگیرن،پس پول و ثروت خیلی چیز خوبیه،برنامه ریزی ذهنمون رو که ی عمر دیگران برامون انجام دادن رو باید خودمون بتونیم انجام بدیم.امید به اون روز که بشه تمام افکار و باورهای غلط رو پاک کنیم.الهی شکر
یا حق
بنام خدا
گام ۱۳ برنامه ریزی ذهن و تاثیر آن بر زندگی
این فایل را فقط یک بار گوش دادم
و به جرأت میتونم بگم که از صفر تا صد آن در زندگی من اتفاق افتاده است .
اول در مورد لاغر مردنی بگم من در کودکی تا سن نوجوانی بسیار لاغر بودم طوری که مسخره میکردن که من یک لاغر مردنی رنگ پریده هستم و از نگاه ها و کنایه ها از همون بچگی متوجه شدم که انگار کسی منو دوست نداره حتی معلمان چون همیشه درو بر دانش آموزانی بودن که تپل و سرخ و سفید بودن اون موقع من با اون سن وسال کم آرزو میکردم که یکم تپل باشم که شاید رنگ پوستم روشن تر بشه و همه دوستم داشته باشم یه بچه ی منزوی بودم تا سن جوانی که تپل شدم این مبحث چاقی را تا اینجا ببندم .
واما در مورد مسائل دیگه که استاد استاد فرمودن من همه ی آنها را در زندگی دیدم و شنیدم که هر چی فقیرتر باشی نزد خدا عزیزتری آدم هامی ثروتمند آدم های خوبی نیستن نماز و روزه و عبادت نمیکنن غرق پول هستن برا خودشون با ثروتشان حال میکنن سالی ۳بار میرن مسافرت لباسهای آنچنانی و خلاصه تا قبل ورودم به سایت فکری خودم هم همین نظرم بود چون یاد گرفته بودم ذهنم از همون کودکی برنامه ریزی شده همیشه از خانواده این وشنیدم که خدا را شکر آنقدر داریم که دستمان را به کسی دراز نکنیم ویا بخور و نمیری داریم قانع بودن به این وضع یادمه خودشون نداشتن ولی میرفتن مواد غذایی و مرغ میدادن به فقرا به قول خودشون چون ثواب داره و خیلی از این برنامه های ذهنی من تو این شرایط بزرگ شدم و حالا دارم اون برنامه ریزی ذهنم را تغییر میدم و خیلی از این مسائل را دیگه باور ندارم طوری که اطرافیان متوجه شدن و مورد سرزنش هم قرار میگیرم اما من دیگه تصمیم خودم را گرفتم و انشاالله موفق خواهم شد که زندگی خودم را تغییر دهم .
امین
نشان های دریافت شده
من فرزانه ابوالحسنی هستم هدفم بهتر زندگی کردن و تغییر کردن
سلام خدای مهربون
با عرض سلام خدمت استاد عزیزم و دوستان گرامیم
استاد من خیلی درباره برنامه ریزی ذهنی شنیده بودم یکم یادم رفته بود ولی الان احساس میکنم درکم بیشتر شده سطح بیشتری از اونو درک کردم
که چطور میشه چی میشه چجوری میشه ذهن من برنامه ریزی میشه و تبدیل به فکر میشه
من درک کردم که من به هر موضوعی توجه میکنم مثلا اینکه الان همسرم داره تلوزیون میبینه منم چشمم میافته به تلوزیون میبینم خارجی صحبت میکنن ولی قه قهه میزنن الان ذهن من برنامه ریزی شد برای قه قهه زدن چون من به خندیدن اونها توجه کردم
یا گاهی بچه من میاد درباره گرونی شب عید از الان باید به فکر عید باشیم امسال مهمان زیاد داریم اینا میگه منو نگران میکنه استرس میده چون من کلی چیز لازم دارم شرایط مساعد هم ندارم مثلا الانم ذهن من برنامه ریزی شد برای ترس نگرانی استرس
بعد میشینم درس میخونم آگاهی میدم به ذهنم آگاهی های قبلی تکرار میکنم از روی نکات مهم میخونم سعی میکنم آنها رو خوب یاد بگیرم درک کنم خوب الانم ذهن من برنامه ریزی میشه برای حال خوب داشتن برای امید به زندگی برای شاد بودن برای خوشبختی
بازم فایلهای جلسات قبل گوش میدم دورههای قبل گوش میدم گاهی هم دنبال فایلی میگردم هدایت میشم به فایلهای عالی و بی نظیر که دقیقا جواب سوال منه و بازم من بیشتر و بیشتر برنامه ریزی ذهنی میشن برای حال دل خوب داشتن شاد بودن و خوشبختی
و در نهایت من این مثالها رو مثل دو کفه ترازو در نظر میگیرم کفه ترازو خوشبختی یا کفه ترازو حس بد نگرانی ترس
در نتیجه آینده منو اون کفه ی سنگین تر رقم میزنه که کفه خوشبختی
چون دختر منکه هر دقیقه نمیاد درباره این چیزها صحبت کنه اینکه من در طول روز به چه چیزهایی توجه میکنم کفه ترازو سنگینتر میکنه در نتیجه کفه سنگین تر آینده منو فردای من هفته بعد منو رقم میزنه اینجوری میشه که ذهن من برنامه ریزی میشه
و در نهایت چیزهایی که وارد ذهن من میشه باعث سنگینی کفه ترازو ی من میشه پس من مراقب هستم که چه چیزی با گوشهایم میشنوم چی چیزهای با چشمانم میبینم به چی توجه میکنم با فکر کردنم خلاصه ذهن من با هواس پنجگانه من اطلاعات وارد ذهن من میکنه و در نهایت از اون استفاده میکنه برای ترسیم آینده ام
پس مراقب باشیم به چی توجه میکنیم ورودیهای ما چه چیزهایی هستن
من واکنش خاصی نداره میگم بذار لاغر بشم اونوقت اگر خواستم بمیرم چه فکری بحالش میکنم یا دوباره چاق میشم منکه بلدم چاق شدن
واقعا استاد همین طور نه این مدل سوالات بلکه هزاران شکل دیگه که به من آموختن که ثروت بد خوب نیست
اینکه در شهرستان ما یه خانواده میلیادر بودن که اتفاقا با مادرم نسبت نزدیک داشتن
مرد این خانواده بیمار بود دور از جون شما هزاران سال عمرتون باشه یبوست شدید داشتن حالا اگر بیماری دیگه هم داشت من خبر نداشتم
کلی حرف دربارشون میزدن که ببین فلانی پول داره ولی مریض آخه چرا مریضه نمیگفتم خسیس یا نادان نمیدونه باید بره دکتر مگه میشه اون زمان هم دارو ملین بوده دیگه
یا خسیس نمیخواد بره دکتر آخرم چی شد بهشتی شد رفت با همون بیماریها
خانمشم بیمار بود اون چه کار میکردم یه مبلغ ناچیزی از پول برمیداشت میرفت امامزاده میزاشت که خوب بشه نمیگفت که خدا شفا بده میگفت که خوب بشم
و اینجوری به من یاد دادن که پول خوب نیست پول داری چه فایده مریض بود آخرش هم مرد
یا پول دارن چه فایده بچه اش جوان مرگ شد یعنی جوان مرد
خلاصه به طریق مختلف به من یاد دادن پول بد
یا مادرم میگه خدارو شکر یه نون بخور و نمیر میاد تو سفره تون بخورین خدارو شکر کنید اینم یه جورایی میگه پول خوب نیست
چقدر معلمین یاد دادن که فقیر بودن خوبه ثروت بودن خوب نیست
خداوند به بعضی از انسانها پول و ثروت زیادی داده که یه وقتی سرشونو بلند نکنن به خدا بگن خدایا چی میخوام پول داده که سرشون به خودشون گرم باشه چون انسان بی خدایی هستن و خدا هم اون دنیا پاسخ این کارشونو میده
اون روزا خیلی مد بود هر سال حتما یه جلسه از زنگ انشا ما علم بهتر است یا ثروت بود اینجوری هم میخواستن بگن ثروت خوب نیست
میدونید استاد از هر چیزی هر موضوعی درست استفاده نکنید به ضرر آدم تموم میشه مثلا قرص مسکن زیاد استفاده کنی ضرر غذا زیاد مصرف کنی باعث ضرر علم زیادش خوبه ثروتش زیادش خیییییییلی خوبه من عاشقشم
وقتی من ثروتمند باشم پول زیادی داشته باشم هم خودم لذت میبرم هم میتونم باعث شادی اطرافیانم دوستانم بشم هم میتونم به هموطنان خودم خدمت کنم هم میتونم بهترین هدیه رو بدم خلاصه از همه جهان خییییییییلی خوبه بینظیره
الهی الهی الهی روزی برسه همه مردم دنیا بی نیاز باشن هیچ فقیری در جامعه و دنیا وجود نداشته باشه الهی آمین
چون همه مشکلات از بی پولی شروع میشه همه بد رفتاریها از بی پولی شروع میشه اگر من پول داشته باشم سهم هزینه مراسم پدرم بدم هیچ مشکلی رخ نمیده هیچ برخورد زشتی هیچ نامبایماتی دریافت نمیکنم امان از وقتی که من پول نداشته باشم ببین چه رفتارهایی میبینم خدارو شکر که من پول داشتم سهم هزینه ای که برای پدرم شد دادم
استاد من مسلمان هستم ولی دین مسیحیت خیلی دوست دارم چرا چون برای عید کریسمس هم خودشون لباس خوب میموشن بوقلمون میخورن هم به افراد نیازمند کمک میکنن برای اونها هم شادی هدیه میدن من خیلی این کارو دوست دارم
من استاد خدا شاهده تارچها ر پنج سال قبل واقعا من برای خودم نبودم همش یه جورایی حمال بدون مزد بودم فلانی میشینه تو خونش کنار بذاری زیر کولر من عین نوکر چرخ سنگین حمل میکردم کلی چیز میخریدم خرید میکردم برای فلانی اصلا منی وجود نداشتن اصلا خودم مهم نبودم اصلا انگار خودم وجود خارجی ندارم
چرا چون شنیده بودم آدم باید خدمت کنه به مردم هر چیزی حدی داره خدمتم زیادیش ضرر در منکه این افکار از همون بچگی شروع شد من تقریبا از سن ۱۰ سالگی آنقدر که اومدم خودم بشناسم به من گفتن نه کمک گردن خوبه خواهرت میره خیاطی برو بچه اش نگه دار تا ظهر بیاد بعد از ظهر هم بازم کمکش میکردم تا کارهای خیاطی انجام بده خلاصه کل تایمم برای دیگران بود و شب و خسته و کوفته میرفتم خوبه سرم میذاشتم رو متکا سریع خوابم میبرد از بسکه خسته بودم
هر چیزی کمش بد زیادش بد
ولی خدارو شکر وقتی اومدم عضو این دنیای کوچک و شکفت انگیز شدم یاد گرفتم برای خودم ارزش قائل بشم به خودم احترام بذارم
استاد بارها بارها به من گفتن که بازار نرید چرا چون زرق و برق بازار آدمها رو اسیر خودش میکنه تو تمام تمرکزم میره به اون از خدا دور میشی ودر صورتی که اون فرد خودش کلی میره بازار هر دفعه هم میره کلی لباس میخره بخدا برای عید فقط شیرینی اگر بگم فقط ۱۰ مدل شیرینی میخره باور نمیکنید حالا شکلات جدا انواع اون خلاصه همه چیز مت ایرادی نمیبینم پول داره میخره ولی چنین شخصی حق نداره بگه بازار نری زرق و برق بازار تو رو میگیره همه خرید کردن دوست دارن و حالشون خوب میشه
اون روزا اینجوری فکر میکردن که فردی اموالشو ببخشه خوبه فرد مومن فرد خدا پرستی
الان این عقیده رو ندارم دوست دارم بخشیدن و اگر خیلی زیاد داشته باشم مالم میبخشم ولی به نه به این نیت که بگن فرد خوبی به این نیت که میگم میخوام انفاق کنم
استاد منم خدا رو خیلی شکر میکنم که دوستی به خوبی به دانایی به مهمی به خلاقی به شادی به موفقی به بینظیری شما دارم و خدا رو شکر میکنم که منو با شما اشنا کرد تا متم بتونم خصوصیات شما رو تجربه کنم خدایا شکرت
منوهمیشه همیشه به حرفهای شما ایمان دارم با حرفاتون موافقن چرا چون میدونم که شما از روی کاغذ چیزی نمیگید و این خداوند که داره از طریق شما از زبان شما با من صحبت میکنه بینهایت سپاسگزارم
استاد اینو گفتم این یادم اومد چند شب پیش دختر کوچیکم من از روزی که پدر من بهشتی شد خیلی حالش بد شد همش میگفت خدا رحمتش کنه مرد خیلی خوبی بود
من از پدرم دلخور بودم ناراحت بودم میگفتم پدر من نباید با من اون رفتار داشت حتی اگر بچه هاش هم ازش میخواستن اون نباید با من چنین رفتاری داشت
اونا از خودشون خونه زندگی دارن تو شهرستان من تنها بودم که خونه زندگی نداشتم چرا پدرم حرف اونا رو گوش کرد با من اون رفتار داشت من به هیچ کس هیچی نگفتم فقط با شما استاد عزیزم و هم گروههای عزیزم صحبت کردم در غالب نوشتن تمرین
خدا شاهده چند شب سه الی چهار شب پیش دختر من بدون مقدمه بدون اینکه حرفی در این باره رد و بدل شده باشه اومد زیر گوش من منو بوسید گفت مامان جون میدونم ناراحتی غصه داری ولی پدرتو حلال کن پدرت مرد خیلی خوبی بود اون الان دستش از دنیا کوتاه نمیتونه از خودش دفاع کنه منم یه فاصلهای ازش گرفتم با نگاه تعجب آمیز گفتم یعنی چی حلالش کن گفت یعنی ببخشش و رفت تو اتاقش
منم همون لحظه متوجه شدم این دخترم نبود که با من حرف زد این خداوند بود که از زبان دخترم با من صحبت کرد و همون لحظه یواشکی کلی گریه کردم گفتم خدایا من کی هستم که پدرم نبخشم من پدرم بخشیدم خدایا منو ببخش که ناخواسته پدرم نبخشیده بودم
من اصلا فردی نبودم که کسی رو نبخشم مخصوصا اگر کسی بهشتی میشد سریع میبخشیدم و الان چند شب هر شب نمیدونم چرا بی اختیار یاد پدرم میافتم کلی گریه میکنم و بعد سعی میکنم افکار آخر شبم تغییر بدم بعد بخوابم و خدارو شکر صبح بیدار میشم اون افکار مرور نمیشه در ذهنم
فایل بسیار عالی و تاثیرگذاری بود حتما نیازه چندین بار گوشش کنم چون با هربار گوش کردن متوجه انبوه باورهای اشتباهی میشم که تو لایه های ذهنیم جا خوش کردند.
برای منم همیشه عجیب بود که چرا همه فکر می کنند ثروتمند بودن با اعتقاد قلبی به خداوند منافات داره و یا اینکه هر کی ثروتمنده از خدا دورتره.
استاد این جمله تو خونه ما هم زیاد استفاده میشد که اگه پول زیاد نداریم عوضش شب راحت سرمونو زمین می زاریم و برای من همیسه سوال بود که مگه داشتن پول چه عیبی داره؟
وقتی با پول میشه راحت تر زندگی کرد و خواسته ها و نیازاتو برطرف کنی،وقتی میشه مسافرت بری و هر چی دلت خواست بخری و لذت ببری قطعا از لحظه های زندگی راضی تری و این خودش باعث شکرگزاری بهتر میشه و خدا را بیشتر از همیشه حس می کنی.
گاهی که می رفتم خرید عید و … وقتی می دیدم بعصیا خیلی توان خرید نداشتن انگار یه جورایی معذب بودم و فکر می کردم دارم اشتباه می کنم از بس تو ذهن ما اینجوری جا انداختن که فقر بهتر از ثروته
خوشحالم که اینجام و روز به روز به آگاهی های من اضافه میشه🙏
به نام خدایی که هر وقت صداش زدم گفت جانم🙏
درود بر دوستان عزیزم و استاد عطار روشن عزیز♥️در کودکی در خانواده ی مذهبی و متوسطی زندگی می کردم که باورهای مالی و مذهبی تقریبا مطابق با اکثر مردم جامعه داشتیم، در خانوادمون دوتا عمو دارم که بسیار ثروتمندبودند و هستند، اونها در تهران زندگی می کنند و کارخانه دار هستند ، که یکی از کارخانه هاشون در اصفهان و یکی در ساوه و تهران هستش ، اونها به خاطر کارخونشون زیاد به اصفهان میامدند، حالا یا با هواپیما یا با ماشین های عالیشون، اونها اصفهان خونه داشتند ، اما وقتی میامدند خوب سری هم به خونه ی ما و عموی بزرگترم و یک عموی کوچکتر از پدرم سر می زدند، ما وقتی اونها میامدند در تکاپو می شدیم برای اینکه پذیرایی خوبی ازشون داشته باشیم، البته اون دو تا عموم مثل ما ها مذهبی نبودندولی بعد ها فهمیدم که چقدر در اینکه مهربان باشند، بخشنده باشند،تلاش می کنند 😍من همیشه در قلبم سئوال بود برام که چرا اگه ثروتمندان آدم های خوبی نیستند و یا باور هایی از این شکل، چرا ما اینقدر به اونها احترام می گذاریم،۱۳ساله بودم مادر بزرگم به رحمت خدا رفت و عموهام به اصفهان اومدن وبدون اینکه اجازه بدند عموهای دیگم و پدرم پولی بده در اصفهان و تهران مراسمی برای اون خدا بیامرز گرفتند که تماشایی بود ، از سالن پذیرایی، از میزان پذیرایی، از سرو غذاها، و هر کس را که فکر کنی خانم بزرگ من رو می شناخت دعوت کردندو خیرات کردند، اصلا کسی فکر نمی کرد مراسم سوگواری هستش، من با اینکه برای از دست دادن خانم بزرگ عزیزم غمگین بودم اما برای شکوه و عزمت این میهمانی به وجد آمده بودم، و حداقل هفت ناهار و شام ما در خانه ی عموی بزرگترم دور هم جمع می شدیم و دور هم غذا می خوردیم، و بعد تهران و….و من در همان کودکی به خودم گفتم ثروتمند بودن باشکوه است، یادم عموهام اکثر مواقع ایام عید سفرهای خارجی بودند و بعد که به دیدن ما میامدند، از سفرهاشون به جای جای جهان تعریف می کردن، از سنگاپور اینقدر تعریف کردندکه من خیلی دوست داشتم به آسیای شرقی سفری داشته باشم که بعدها سفر به مالزی قسمتم شد ولی در عمق کلام من با چشم های کودکانه ام و با قلبم حس کردم که ثروتمند بودن باشکوه است و روزی از کسی شنیدم که گفت چرا خجالت می کشین به خدا بگین مگه خدا کمش میاد بگویید و از او بخواهید ثروتمند باشید و این یک الگوی ذهنی و رسیدن به این باور زیبا بود، حال وقتی به ذهنمون بگیم که مثلا لاغر شدن حق طبیعی و مسلم ماست ، و خداوند ما را در جسمی متناسب همیشه آفریده و ما با الگوهای غلطمون خود را نامتناسب کرده ایم ،بااین نگاه ذهن به دنبال حل مسئله می گرده و ما را به این سایت دعوت میکندو ما الگوهای جدید ذهنی را به ذهن می دهیم و می بینیم که چقدر متناسب بودن با این روش و به آسانی چقدر شکوهمند و زیبا و ارزشمند است🤩🤩🌿خدا جوونم سپاسگزارم بابت مسیرها و الگوهای ذهنی زیبایی که در مسیرم قرار میدهی و می خواهی که ما هر روز زیباتر و قدر دان تر زندگی کنیم و طعم زندگی را با تو با عشق بچشیم،خدای قشنگم دوستت دارم و شما دوستان را به خدای عزیزو بزرگ می سپارم🖐️💛
خدمت دوستان واستاد سلام
من چندین بار این فایل گوش دادم متوجه شدم چقدر فرمول های اشتباه در من شکل گرفته عین یه تنه درخت تنومند قوی شده
استاد هرروز که میگذره تغییرات در خودم میبینم ومتوجه میشم این برنامه ریزی چقدر تونسته تاثیر های زیاد تو زندگی برای من ایجاد کنه من از موقعه ای به خودم بیشتر فکر میکنم فقط از خدا خواستم موانع پیدا کنم خوب زندگی کردند بهم نشون بده جالب اینه بعد از فایل تغییر زندگی
انگار صددرصد برای من برنامه ریزی شده شناسایی کنم
هرروز یه بیداری جدید وشناسایی موانع
واقعا خداروشکر شما فرشته نجات من شدید
خداروشکر میکنم حداقل متوجه شدم از اینجا به بعد از زندگیم لذت بیشتری ببرم حالم بهتر بهتر بشه
وبا داشته ها م بیشتر خوشحال باشم واز توانایی هام بیشتر لذت ببرم واین حس گناه در خودم از بین بیرم باور کنید استاد من چون بچه اول خانواده هستم با اموخته های اشتباه اینو یاد گرفته بودم باید درهر شرایطی باید کمک کنم وانتظار نداشته باشم چون خدا برام اینطور خواسته هیچ چیز خوب برای خودم نخوام به خاطر اینکه زندگی با ریایی میشه همیشه از خودم زدن که به دیگران کمک کنم که ومادرم وخدا ازم بیشتر راضی باشندمادرم دعای خیرش بدرفه راهم باشه
همش در خدمت خانواده ودیگران باشم چون خدا از بیشتر راضی باشه دعای عاقبت به خیری مادرم پشت سرم باشه
وای استاد انقدر تغییر کردن تو ی این دوهفته زیاد بوده انگار باران اکاهی همچنان بر سر من میریزه
ومن دوباره به خودم امروز متعهد میشوم بیشتر خودم دوست داشته باشم پبیشتر به خودم احترام بزارم
بیشتر از زندگیم لذت ببرم وبلد شدم کلمه نه رو خیلی تکرار کنم واگه از نظر احساسی ازم داره سواستفاده میشه
بدون عذاب وجدان بگم نه
انقدر توی این دوهفته احساسم خوب بوده ولی الان شصت بوده به نود رسیده وبرای این تغییرات خیلی حالم واحساسم خوبه هرچند از نظر خودم از نظر زمانی کمی دیر شده
ولی بازم از اینجا به بعد منطقی تر با عشق به خودم ادامه میدم
استاد بابت این اگاهی ناب سپاسگزارم
منتظر اگاهی بدی هستم
شناسایی موانع
خیلی خوشحالم برای تغییراتم ودرک واقعی تر از کائنات
انگار لنز چشم شسته شده یه جور دیگه دارم دنیای اطرافمو میبینم
با سپاس 🙏🏻💫🌟
سلام مهین جان
اون قسمت که گفتی انکار لنز چشمم شسته شده و جور دیگه ای دنیای اطرافمان میبینم
با تمام وجودم درکش میکنم
منم دقیقا همین احساس رو دارم
انگار پرده ها از جلوی چشمانم کنار رفته و در دنیایی دیگر از دنیای ۱۰۳ روز پیشم زندگی میکنم
آگاهی ها همینطور بر من میان
بعضی وقتا اونقدر منقلب میشم که چاره ای جز اشک ریختن و خندیدن ندارم
حجم قلیان احساسات من زیاد شده
لبریز از خدا و حضورش در قلبم شدم
هر روز هر لحظه با خدا هستم و شوق و شور عجیبی حال و هوای عجیبی دارم
شاید واسه همینه به همین داشته های ثروت کنونیم تا حدود زیادی راضی و شکرگزارم
و طلب رشد آگاهی بیشتر و نزدیکی به خدا بیشتر برام مهم و اولیت اصلی زندیگم شده
چقدر من دور بودم و الان چقدر بهش نزدیکم
خدایا شکرت خدایا شکرت
خدایا عاشقتم خدایا دوستت دارم ❤️
سلام بر استاد وهمراهان گرامی
فایلی عالی وپرباری بود سپاس از شما
پروسه ی برنامه ریزی ذهن را آموختیم سپس انتظا ری که شکل میگیرد وسپس افکار وسپس تبدیل به واقعیت وتجربه در زندگی
متن نوشتاری نیز سرشار از اگاهی های ناب ومفید بود
سپاس از شما بابت همه زحماتتان
بنام خداوند بخشنده و مهربانم ،
سلام وقت بخیر به همگی ،
با شنیدن توضیحات این فایل یاد یا اتفاقی که در این روزها برام پیش اومده ،افتادم
رفتم بازار کمی پسته وفندق خریدم و داخل یک نایلون رنگ روشن کوچک بود،
پیاده می آمدم سر ایستگاه تاکسی ،.
دراین موقع زنگ آخر مدرسه ها بود وبچه ها آمدن بیرون،خدارا شاهد می گیرم ،به چند مغازه ومیوه فروشی رفتم ،که پلاستیکی رنگی بخرم و آن مقدار پسته وفندق را داخلش بگذارم ،مبادا این بچهها مدرسهای که از مدرسه مرخص شدن ،ان را ببینند ودلشان بخواد ،ویا بهانه بگیرند،
نزدیک بود خودم زمین بخورم ،واحساس گناه عجیبی داشتم ، آخرش از یک کفش فروشی یک پلاستیک رنگی گرفتم ،
وخیالم راحت شد ،که بچه ای آن را نبیند و احیانا از خانواده اش درخواست خرید پسته کند وخدایی نکرده آنها نتوانند ،بخرند،
منظورم از تعریف ای خاطره این بود ،که در ذهن ما کردن که پول داشتن ،وخرید موادغذایی گران قیمت ، کار خوبی نیست ،وشایدهم گناه باشه،
ولی فقیر بودن پسندیده تر است چون شاید اکثریت افراد جامعه ندار هستند ووبهتر است ،که جوری رفتار کنیم که مثل آنها باشیم،درصورتیکه این باور کمبود نعمت را توسعه می دهد، به جایی رفتم که به راحت ده ها تن انواع آجیل وگردو ،بادام برگه زرد آلو توت خشک، را با چشم خودم دیدم ، وفقط میگفتم خدارا شکر که به اینجا آمدم ووفور نعمت را دیدم،در شهر خودم که قبلاً فکر می کردم،زیاد برخوردار نیست ، واز آنروز مرتب ،به خودم میگویم ببین وقتی دیدگاه ونظرت در مورد ،خدا وچیز های اطرافت. را تغییر میدهید خدا تورا هدایت میکند خیلی از نعمت های بی شمار خداوند واقعا بخشنده را ببینی،وایمان داشته باشیم ،ثروت ورفاه هست ،اما اکثر مابه نقطه مقابلش توجه داریم وگاها شرمنده می شویم،اگر غذاو خوراکی درجه یک برای خودمان تهیه کنیم ،من خودم را میگویم چقدر برنامه ریزی ذهنی غلطی دارم ،واز خدای عزیزم میخواهم هدایتم کند ای برنامه ریزی ذهنی را درست کنم ،واز شکر گذاران باشم،
نشان های دریافت شده
من فرزانه ابوالحسنی هستم هدفم بهتر زندگی کردن و تغییر کردنه
سلام خدای مهربون
با عرض سلام خدمت استاد عزیزم و دوستان گرامیم
و اما موضوع امروز که افکار تبدیل میشن به اجسام
من قبلنا اینو درک نمیکردم که چطور چنین چیزی ممکن منظورم اوایلی که عضو این مسير الهی شده بودم ولی کم کم درک کردم که این واقعیت زندگی
مخصوصا از زمانیکه تجسم کردم یاد گرفتم ایمانم بیشتر و بیشتر شد که افکار تبدیل میشن به اجسام
و به برنامه ریزی ذهنی هم ایمان دارم چون مراحل برنامه ریزی ذهنم برای چاق شدن بخوبی یادم
من از بچگی میشنیدم که خانمها باردار میشن اضافه وزن پیدا میکنن این فرمول اولیه بود و میدیدم نمونههایی که خانمی باردار اضافه وزن داره و اون زمان اینجوری نبود که انسانها اضافه وزن پیدا کنن بعد از زایمان از بین نره به محض اینکه بچه متولد میشد اون اضافه وزنم کلا از بین میرفت و برای همین من وقتی بچه اولم باردار شدم دچار اضافه وزن شدم ۷ کیلو و دکتر میگفت طبیعی بعد از زایمان میره و همین طور هم شد
بعدا شنیدم که بچه آدم اگر دختر باشه همه بدن چاق میشه طوریکه این چاقی روی بینی و صورت اونها هم تاثیر داشت بازم نمونه میدیدم خلنمهای بسیاری میدیدم در خیابون در اقوام که باردار شدن چاق شدن
و حالا فرمولهای ذهنی در من ایجاد شده بود منتظر جرقه ای بود در من که فعال بشه و من باردار شدم دقیقا دقیقا مثل همون خانمهایی که بینی اونها هم چاق شده بود منم چاق شدم و برام طبیعی بود
اصلا ناراحت نبودم تازه خیلی هم خوشحال شدم خیلی هم لذت میبردم عشق هم میگردم که باردارم چاقم بچه بدنیا بیاد همه چیز درست میشه
خوب من چیزهای دیگه هم شنیدم که حالا که باردار شدی دیگه باید به اندازه دو نفر غذا بخوری خوبکه بجای آب شیر بخوری تا شیرت زیاد بشه و….
اینها همه باعث میشد افکار چاق کننده در من کم کم بوجود بیاد
رسید به ماه ۷ بارداری دکتر گفت اضافه وزنت خیلی زیاد شده باید ورزش کنی وگرنه زایمان سختی خواهی داشت
اینجا ترس از چاق تر شدن در من شکل گرفت و با اینکه خیلی تلاش میکردم اما نمیتونستم نخورم دیگه دو نفر بودم دیگه باید بچه شیر داشته باشه از طرفی میخوردم از طرفی هم ترس داشتم
و این باعث میشد من چاقتر بشم و بچه هم بدنیا اومد هیچ خبری نشد طوری شد که افراد بیمارستلن میگفتن چند روز اینجایی پس نوبت تو کی میشه من با ناراحتی بسیار میگفتم من بچه ام بدنیا اومدن میگفتن انگار نه انگار خلاصه من حالم بدتر شد
اینا رو گفتم بگم که اینجوری برنامه ذهنی من در من شکل گرفت من هدایت میشدم که به اینکه افکار تبدیل میشم به اجسام ولی در من به شکل جسم چاق خودشو نشون داد اجسام نبود
من الان خیلی سعی میکنم مراقب ورودیهای باشم میدونم همه چیز زیر سر اون ورودیها ست من چی میبینم چی میشنوم به چی فکر میکنم به چی توجه میکنم همه همه اینها تبدیل میشن به افکار من
تا وقتی من نشنوم مثلا فلان کشور جنگ شده که من بهش فکر نمیکنم وقتی میشنوم ترس در من ایجاد میشه نگران میشم کارهایی انجام میدم ناخواسته که از اسیبهای جنگ در امان باشم در نهایت با جنگ هم مواجه میشم
این یه قانون افکار تبدیل میشن به اجسام از خیلی لحاظ خیلی خوبه وقتی افکار ما مثبت باشه خوب باشه افکاری باشه که حال ما رو خوب میکنه
اما اگر منفی باشه بازم افکار ما تبدیل میشن به اجسام اما برعکسش به همزملنیهایی تبدیل میشن که حال ما رو بد میکنن قانون قانون فرقی نداره فقط به افکار من ربط داره
استاد من به پول خیلی علاقه دارم حتی از بچگی الان علاقه ام هزاران برابر بیشتر شده
و خانواده منم اینجوری هستند مادر منم همیشه میگه خدارو شکر شوهرت کار میکنه یه لقمه نون در میاری راحت میخورید
خوب منکه نمیگم چه مشکلاتی دارم اونم فکر میکنه حرف اونو پذیرفتم
بارها هم شده گفته خدارو شکر اگر پول نداریم سر راحت روی متکا گذاشتیم
من اصلا اینا رو قبول ندارم وقتی مت پول ندارم اتفاقا برعکس اصلا خواب ندارم نمیتونم بخوابم چه برسه به اینکه راحت بخوابم همش نگران ناراحتم غصه دارم که چکار کنم الان آنقدر پول لازم دارم چکار کنم به کی بگم گیرم قرض هم کردم چطور باید برگردونم
من میگم پول خیلی هم خوبه بهترین چیز تو دنیاست البته همه میگن بعد از سلامتی من میگم قبل از سلامتی وقتی پول داشته باشی مریض نمیشی آنقدر حال دلت خوبه که سلولهای تنت زنده میشن در واقع تو سلامت و سلامتر میشی
من اون روزا اگر میشنیدم که فردی آنقدر پولشو داده به کسی کمکش کرده اینا میگفتم خوش بحالش پس چرا این آدمها گیر من نمیان
ولی الان میگم خدارو شکر که تونسته دل خانوادهای رو شاد کنه منم تصمیم گرفتم وقتی پولدار شدم به مناسبتهای مختلف البته به بهانه های مختلف مثل روز مادر روز دانشجو روز مرد و….به محصولات اف خوبی میزنم تا همه بتونن از محصولات من خریداری کنن بپوشن گرم باشن برای من دعا کنن
من خیلی دوست دارم افراد برای من دعا کنن همیشه میگم به افراد منو دعا کنید چون ایمان دارم که نتایج اولیه اون دعا ها اول به خود اون طرف برمیگرده
همیشه میگم مامان دعا کن سلامت باشم پولدار بشم میدونم وقتی مادرم این دعا رو برای من بخواد اول خودش سلامت میشه خودت پول وارد زندگیش میشه و این منو خیلی خوشحال میکنه
استاد خدا شاهده من اگر بگم عاشق پول هستم باور نمیکنید من وقتی پول نو میبینم لمس میکنم کلی ذوق میکنم کلی لذت میبرم قه قه میخندم طوریکه همه ببینن میگن خل شده دو تا ۱۰۰ تومنی از عابر بانگ گرفته آنقدر ذوق میکنه تازه وقتی یادم بیافته هم میخندم و اینو بعنوان خاطره خوش هم تعریف میکنم
الان عاشق دلار شدم مخصوصا نو باشه اینجوری که یه دسته دلار میندازن روی بقیه دلارها و اون از بس نوعی چند بار بالا و پایین میره تا به حالت سکون برسه من کیف میکنم میگم ای ول چقدر خوب میشه منم دلار داشته باشم حتی اگر یه صد دلاری نو باشه
چون دارم یاد میگیرم میدونم میتونم اونها بیشتر و بیشترش کنم
و اینم بگم خیلی افراد مرد هستند که حالا بخشی از پولشون میبخشن اینا افراد خود ساخته ای هستند به این درک رسیدن که میتونن ببخشن منم به این درک رسیدم میدونم که خداوند هر کار اشتباه منه یکی حساب میکنه هر کار خوب حداقل ده برابر میکنه و من شنیدم گاهی ۱۰۰ برابر گاهی هم ۷۰۰ برابر میکنه و من عاشق اینم که پولم ۷۰۰ برآب کنم و تمرینشو انجام میدم
استاد خیلی اوایل فایل درک نکردم که چطور شنیده و دیدها و …تبدیل میشن به افکار ولی میدونم بار بعدی حتما متوجه میشم
استاد بینهایت سپاسگزارم از زحماتی که برای تهیه این دوره کشیدید فایلها رو کلچین کردید در این دوره قرار دادید من عاشق فایلهای شما هستم مخصوصا اگر در مورد خدا و قانون جذب گفته بشه حال دلم رو خیلی خوب میکنم بینهایت به توان تیلیارد سپاسگزارم
باسلام و عرض نهایت ادب و احترام خدمت استاد روشن عزیز
و شما دوستان و همراهان سایت تناسب فکری
من فایلو گوش دادم . و دیدگاه ننوشتم و رفتم خیلی راجع بهش فک کردم و بعد اومدم دیدگاهمو بنویسم.
اول اینکه ریشه و اساس این سوال مدرسه اشتباه هست، و باید پرسیده میشد که از نظر شما توی عید مسلمانان چه کاری باید انجام بدن.
چون لباس خوب پوشیدن و کمک به نیازمندان اصلا در تضاد باهم نیستن.
یا اصلا چرا باید این دیدگاه تو ذهن ما باشه که لباس گران قیمت پوشیدن باید باعث شادی ما بشه،
و شادیمونو در گرو لباس گران قیمت بدونیم.
خب مگه ما اینجا جمع نشدیم که خدارو بشناسیم. خب مگه نمیگیم خدا از روح خودش از صفات خودش در ما دمیده. و ما بارشد اون ویژگی ها میتونیم به خدا نزدیک تر بشیم، مگه تو درسای قبل نگفتیم که خدا مهربونه خدا دارندست اگه بده به ما که چیزی ازش کم نمیشه،
خب پس من نوعی هم باید صفت مهربانی و بخشش خدارو در دلم قوی تر کنم. چه اشکال داره عیده، عید هم یعنی شادی ، اگه بااین فکر کمک کنم به فقرا که اوناهم شا. بشن چه اشکالی داره ، نه بافکر ترس از اینکه اگه کمک نکنم حتما بدبخت میشم آه فقرا میگیرم نه، بااین فکر که خدا میده، چرا منم ندم.
خب اگه فرمول حذف لباس گران قیمت باعث شادی میشود رو از ذهنمون حذف کنیم
و فرمول اینکه لباس قشنگ و زیبا پوشیدن خوبه ، رو ثبت کنیم چطوره بنظرتون؟
خب مثلا به جا یه لباس یه ملیونی یه لباس پونصدی بخریم چی میشه، اون پونصد رو ببخشیم به کسی که نیاز داره.
تمام ادما که حقه باز نیسن، واقعا یه سری نیازمند داریم که بد گرفتارن. بااین فرمول هم که اع چرا خودش درنیارع هم کاری نداشته باشین ، این فرمول واسه ادما نیازمند نما صدق میکنه. یه سریا نیازمند نما هستن. میتونن کار کنن نمیکنن. و عادت کردن به اینکه نیازمند باشن،
اینارو بیخیال،
ولی چه عیبی داره توی عید روز جشن شادی دل یه بچه دیگه هم خوش باشه جوری که دل بچه خودمون خوشه
وقتی من از خدا میخام خدایا سفره منو پربرکت کن ، چرا منم از این صفت خداوند که اتفاقا دروجود خودمون هم استفاده نکنیم. مگه نمیگیم ما نماینده خدا رو سرزمین هستیم.
یعنی فقط توی گرفتن از خدا فقط زرنگ باشیم و هعی بگیم خدایااااا به ماااا بده. و خدا هم بده و تمام.
به خدای دارنده میسپارمتون .به خدای دارنده و بخشنده.
نترسیم که اگه کمک کردیم گدا میشیم نه ،
خدا داره ، زیادم دارع. بازم بع ما میده
بنام خدایی که انسان را کامل وبی نقص آفرید💫با درود فراوان خدمت استاد عزیزو دیگر دوستان💖پیرو صحبتهای استاد گرانقدر باید بگم که منم موافق گفته های شما هستم از بچگی روی ذهن ما خیلی اطلاعات غلط حک شده توسط اجداد ،کتاب ها ،معلمین وجامعه،🤔استاد آیه ای در قرآن نازل شده که میگه ما انسان را در رنج وسختی آفریدیم.و بالا منبری ها اینو توی ذهن ما قرار دادن که باید رنج وسختی بکشیم تا خدا مارو دوس داشته باشه .مصداق این حرف میگن هر که مقرب تر است جام بلا بیشترش میدهند.🤔این حرف یعنی چه ؟؟یعنی من باید رنج بکشم تا به بهشتی که وعده دادن هدایت بشم واقعا چرا من الانمو ویران کنم به خاطر فردایی که هیچ کس ازش خبر نداره؟ استادمن شنیدم کلمه ( کبد) که رنج وسختی ترجمه شد چندین معنای دیگر هم داره مثل ایستادگی دوام..یا همین تبلیغات تلویزیون محصولو تبلیغ میکنن آخرشم میگن قسطی بخرید .یعنی شما توانایی پرداخت نقدی رو ندارید شما فقیر هستید همه اینا برنامه ریزی شده است مانند همان سوالی که فرمو دید .ما باید آگاهانه برخورد کنیم.مثل چاقی که در ذهن ما کردن که ارثیه .تو مثل مادرت هستی وخیلی حرفهای دیگه.و من با کمک خدا وزحمات شما دریافتم که انسان همیشه میتونه تغییر کنه با تشکر.
سلام استاد صبح شما بخیر و شادی
برنامه ریزی برای ذهن و تاثیر ان بر زندگی ما بسیار مهم و تاثیرگذار است
ما درزندگی برای جنبه های مختلفی درزندگی برنامه ریزی میکنیم
۱- سلامتی جسمی و روحی ۲- چگونگی ارتباط با خانواده و جامعه ۳- وضعیت مالی و ثرو.ت و موقعیت شغلی 4- شیوه و سبک زندگی ۵- ارتباط با خداوند
عبارت افکار تبدیل به اجسام میشوند یکی از بنیادی ترین مفاهیم درعلم برنامه ریزی ذهن است
برای اینکه افکار درجهان به اجسام تبدیل شوند باید مراحل زیر انجام شود
۱- دقیقا هدف ما مشخص و دقیق و با جزئیات باشد یعنی دقیقا ما خود را دران شرایط احساس کنیم
۲- افکار ما مثبت باشد چون افکار مثبت کلید موفقیت هستند و افکار منفی مارا از پیشرفت باز میدارند
۳- افکار درذهن ما مداوم باشد و تکرار شود چون با تکرار هدف برای مغز ما مشخص میشود و نقشه ذهنی ترسیم میشود
۴- با احساس شاد همراه یاشد چون احساس ملاک و نیروی محرکه افکار ذهنی ما است
ما برای اینکه افکار درست و مثبتی داشته باشیم باید برنامه ریزی درست را به ذهنمان یاداوری کنیم با روشهای ذیل
۱- خالق زندگی خودمان باشیم . یعنی مسئولیت این افکاررا خودم شخصا به عهده بگیرم و برای رسیدن به ان تلاش کنم
۲- به قدرت ذهن خودم ایمان و باور داشته باشم که من با افکارم میتوانم اجسام را خلق کنم
۳- درمسیر رشد و بهبود افکار خودم استمرار و مداومت داشته باشم و برای یک لحظه و یا مدت کوتاهی نباشد
۴- عبارت افکار تبدیل به اجسام میشود یک دعوت از سوی خداوند است برای تغییر شرایط زندگی که دوست دارم ان را داشته باشم پس با برنامه ریزی درست ذهن به ان میرسم
مراحل برنامه ریزی درذهن
۱- دقت کافی برای وارد شدن اطلاعات در ذهن از طریق شنیدن – دیدن – و تکرار اطلاعات در ذهن چون دریافت اطلاعات نادرست منجر به برنامه ریزی ذهن به صورت نااگاهانه میشود
۲- تجزیه و تحلیل داده ها در ذهن منجر به ایجاد پیوند بیم ذهن و مغز میشود و تصاویر ذهنی آینده و سرنوشت درذهن ما ترسیم میشود
۳- شکل گیری نقشه ذهنی با توجه به تجربه به واقعیت تبدیل میشوند ما بارها این مراحل را درزندگی تجربه کرده ایم و باور داریم که این کار میشود
۴- شکل گیری و همزمانی جهان هستی و تجربه کردن انچه قبلا درذهن برنامه ریزی شده است
۵- درنهایت افکار به اجسام تبدیل میشوند بدون دخالت انسان و این کار توسط خداوند متعال صورت میگیرد و اتفاقات مشابه و با احساس مشابه برای ما اتفاق میافتد
در قانون جذب میگویند به هرچیز فکر کنی به ان میرسی و ان را جذب میکنی وقتی میگفتند افکار به اجسام تبدیل میشوند درابتدا معنی دقیق و واضحی از این جمله نداشتم و نمیدانستم باید تمرکز ما روی افکار باشد نه اجسامی که میبینیم و انها را دوست داریم داشته باشیم مثلا ماشین ابتدا نوع و شکل ماشین برای ما مهم بود در حالی که با افکارمان هیچ برنامه ریزی درستی برای داشتن این ماشین نداشتیم
نکته ی بسیار مهم : قبل از انکه فکری درذهن ایجاد بشه ان فکر درذهن ما برنامه ریزی میشود و سپس انتظار ما از زندگی بر اساس ان چیزی که برنامه ریزی کرده ایم تنظیم میشود و بعد افکار ما به واقعیت درزندگی تبدیل میشود
در بیشتر خانواد ها خواستن زیاد یک گناه محسوب میشود و ثروت زیاد داشتن را یک عامل دور شدن از خداوند می دانند و فقیر بودن و در سختی بودن را یک امتیاز و نزدیک شدن به زندگی امامان و پیامبران و دوست داشتن خداوند تلقی میکنند در حالی که این برنامه ریزی از کودکی درذهن ما شکل گرفته و کاملا نادرست است و انتظار ما را برای داشتن ثروت و پول کاهش میدهد و ما هرگز ثروتمند نمیشویم چون ذهن ما برای داشتن ثروت بیشتر برنامه ریزی نشده است و هدفی برای ان ندارد و بنابراین افکار ما به اجسام تبدیل میشود مسلمان بودن با ثروت زیاد دربسیاری از ادیان منافات دارد و فرد مومن را کسی میدانند که ثروت خود را ببخشد و به نیازمندان کمک کند و ریاضت کشیدن و سختی را بیشتر میپسندند چون این افکار بیشتر درجامعه تکرار و به افکار ذهنی تبدیل میشوند پس چطور میشود وقتی من پول و ثروت دارم ادم بدی هستم و با بخشیدن و از دست دادن ان پول من فرد خوب و مومنی میشوم . چطور برای داشتن پول این حالتها را میتوان درنظر گرفت فقط با داشتن افکار ذهنی قبلی و باورها این کار امکانپذیر است
وقتی که افکار درزندگی من تغییر کند هم زمانیهایی در زندگی ما اتفاق میافتد به طوری که افکار در زندگی ما به اجسام تبدیل میشوند
مثلا درمورد افکار ذهنی اشتباه در ذهن همه. همیشه در مدرسه – خانواده – مجالس مذهبی – درب و دیوار شهرمان ، به ما گفته شده صدقه ۷۰بلا را ازانسان دور میکند در حالی که هرگز چنین ایه ای درقران وجود ندارد که خداوند لیست ۷۰بلا را مشخص کرده باشد که با دادن صدقه برطرف میشود فقط در قران فرمودند تمام بلاها نتیجه اعمال و افکار خودتان است پس با خواندن و تدبر در این ایات توجه ما را بیشتر به برنامه ریزی ذهن معطوف میدارد
من یکی از جملات گاندی را خیلی برایم جالب بود و پسندیدم و گفتم برای دوستانم هم بگویم
اکثر انسانها حتی جسارت دور ریختن لباسهایی که مدتها است بدون استفاده در کمد لباسهایشان آویخته شده است را ندارند پس ما از آنها توقع داریم باورهای غلطی که قرنهاست در ذهنشان زنجیر شده را براحتی کنار بگذارند ودور بریزند پس بدانید جهل نرمترین بالشی است که انسانها می توانند به راحتی سرشان را روی آن بگذارند و بخوابند
پس ما باید با ورودیهای مثبت به ذهن و برنامه ریزی درست و ترسیم ذهن برای رسیدن به هدف با تکرار و تمرین کم کم افکار را درزندگی همانطور که دوست داریم انها را داشته باشیم تبدیل کنیم و دقیقا افکار به اجسام تبدیل میشوند و این روش را در تمام جنبه های زندگی خود پیاده کنیم اگر انتظار داشته باشیم و خود را لایق نعتهای بیشتر خداوند بدانیم و بدانیم زیاد نخواستن نعمتها از خداوند گناه محسوب میشود چون نعمتهای خداوند گسترده ووسیع است و خداوند خسیس نیست و زیاد خواستن گناه محسوب نمیشود
سلام استاد
چقدر این فایل مفید و آموزنده است واقعادرست می گویید سالیان سال است معلمان در ساعت انشاء با موضوع علم بهتر است یا ثروت ، هرکس بامش بیشتر برفش بیشتر ، را در کلاس آموزش می دهند در حالی که هر چه هم بگوییم اینها اشتباه است هیچ کس قبول ندارند
من یکی از جملات گاندی را خیلی برایم جالب بود و پسندیدم و گفتم برای دوستانم هم بگویم
اکثر انسانها حتی جسارت دور ریختن لباسهایی که مدتها است بدون استفاده در کمد لباسهایشان آویخته شده است را ندارند پس ما از آنها توقع داریم باورهای غلطی که قرنهاست در ذهنشان زنجیر شده را براحتی کنار بگذارند ودور بریزند پس بدانید جهل نرمترین بالشی است که انسانها می توانند به راحتی سرشان را روی آن بگذارند و بخوابند
من خیلی خوشحال هستم که حداقل در این شن متوجه شدم که معنی این کلمات این جور نیست و ثروت اندوزی خوب است و انسان ثروتمند هم خوشبخت ، هم مهربان و دلسوز است
سلام برخدایی بخشنده ومهربون
سلامبر اقای عطاروشن وعزیران
امروزاین فایل شما من متو جه ۲تا سول که برامکمی وجوابش تردید داشتم به یی جواب درست کامل رسیدم
من چند روزه یش تویب کی ازفایل ها همین بخش فایل تغییر زندگی با قدرت ذهن قسمت اول بعدازدیدن وخواندن متن من دیگاهم نوشتم توذهن خودم ابن دیگاه هیچ نقصی نداشت
وفتی با متن بدون مدال روبر شدم یی سواال برام پیس امد کجایی این دیگاه موردفبول شمانبوده که بدون هیچ مدالی اون فقط گذاشتید این یی نشانه از اشتباه ذهن من بود که امروز متوجه شدم
امروزاول جواب رو به شکل کامل دریافت کردم جون من با اگاهی که تواون زمینه داشتم برخوردکردم تودیدمن هم بخشندگی مال نشانه ابمان بودکه به این اشتباه امروز پی بردم متو جه شدم چرا من به این شکل قضاوت کردم
اگه کسی مالی رو که خودش به دست اورده نمیخواهد به کسی دیگه ببخشه من جه حقی دارم به اون فردنشانه بی ایمانی بزنم مگه ایمان اون فرد رو من باید تشخیص بدم چرا من به این شکل قضاوت کردم این بخش کاره خدایی مهربون هست نه کاره من بنده من حق ای قضاوت اصلانداشتم
اپورزبا این فایل متو جه شدم که دارم تو زمینه قضااوت هم اشنباه عمل میکنم
که وفتی فرزند برادرکوچک از پدرش باره می پرسید که چرا شما با برادرت تو ثروت اندوزی انقدرفرق دارید چرابه اون شکل عمل نکردی پدربه پسرش باره میگفت حالا تا روزش معلوم نیست که عموت این ثروت به چه شگل جمع گروه شاید تواون دنیابایدجواب گوی این همه ثروت بشه خیال من راحت هستم جون اندوخته به اون شگل ندارم امروز
امروز دیدن این فابل یااون جواب پدراون پسر رو متوجه شدم چو تودید خودش ثروت اندوزی رو نشانه بی ایمانی باخدانکرده بی دینی میدونسته که به پسرش این مطاب رو حی تکرار کرده حال اون پسر هر روشی رو داره امتحان مبکنه که به اون ثروتی که دوست داره برسه ولی درکمال ناباوری
هراقدامش با یی جواب که نمیشه روبرو هست پس اول اون باید اگاهی درست رو به خودش بده ذهنش اون به باورهای اشتباه رو به شکل درست شناسایی کنه نا با اموختی درست کم کم اون اموخته به عمل تبدیل کنه تا بتوانه توزمبنه ثروت موفق بشه انشالله
درس ابن موضوع که یی مشکل خیلی زیاد برای اون پسره شده رو حوابش همین باشه که من امروزبهش رسیدم
خدا پشت وپناهتون با حق حق نگه دارتون
با سلام خدمت شما
اینکه افکار ما تبدیل میشن به اجسام خیلی حرف جالبی بود و توجه منو به خودش جلب کرد من دوست دارم که درباره این ذهنم رو بیشتر نگاه کنم و واقعاً در زندگی به این برنامه ریزی ذهنی فکر کنم و اتفاقاً من یک مورد یا چند مورد کوچک را از این برنامه ریزی ذهنی تجربه کردهام، ذهن ما گوش شنوای دارد و آنچه که دیگران حرف می زنند را میشنود و در خودش برنامهریزی میکند و در زندگی به مسیرهای هدایت میشوند که شنیده است پس در رابطه با شنیده های خودتان فکر کنید و هر چه که میشنوی تو باور نکنید ذهن شما قدرت برنامهریزی بسیار بالایی دارد و می تواند برنامه ریزی که به آن فکر می کنی در ذهن تان را در زندگی تبدیل به واقعیت کند،
از کودکی در ذهن ما به این اشاره میکنند که سمت ثروت به ثروت فکر نکنید و از پول زیاد هم نزنید در صورتی که اگر انسان با افکار خودش ثروتمند باشد می تواند در فکر کردن به خیلی از چیزها راحت تر تصور کند وقتی که به خودت اهمیت بدهید برای دیگران هم میتوانی ارزش قائل شویم وقتی در زندگی خودت ثروتمند باشی هم می توانی به دیگران کمک کنی و حتما نیاز نیست فقیر باشید تا با خدا بودن را بچشی و نعمت های خدا بی نهایت هستند و هر چه از خداوند بیشتر بخواهی باز هم نعمت های او تمامی ندارد پس این یک طرز فکر اشتباه است که نباید به فکر کنید،
ذهن مون رو برنامه ریزی کنیم برای زندگی خوب و شاد همراه با سالم بودن سلامتی جسمی و فکری داشتن و اینکه ما یک انسان ارزشمند هستیم و این برنامه ذهنی ما میشه و به اون چیزی فکر کنیم که در زندگی میخواهیم داشته باشیم مراقب ورودی های ذهن مان باشیم و با آگاهی درباره برنامه ریزی و شرایطی که میخواهیم تغییر کند فکر کنیم،
باتشکر از شما
سلام و درود خدمت استاد عزیز
از هرچی میترسی سرت میاد
فکر ما تبدیل به جسم میشه
اتفاقا بعد ازینکه با این سایت آشنا شدم من هم متوجه شدم که از خیلی سال پیش ذهن ما برای خیلی چیزهای بد برنامه ریزی شده
مثلا فقیر بودن خوبه
همیشه به ما میگفتن امامان ما ساده میزیستن و نون خالی میخوردن و…
یا میگفتن کسی از راه درست پولدار نمیشه خیالت راحت
مطمین باش کسی که پولداره یا دزده یا کلاهبرداره یا …
میگفتن مسلمون اگر زکات و خمس و صدقه ش و بده پولی برا جمع کردن نمیمونه براش
و کلی جملات بد که کل سالهای تحصیلمون تو ذهنمون کردن و ذهن مارو برنامه ریزی کردن
و اتفاقا من به خاطر همین قضیه دلم میخواد اگر برای چند سال هم شده ازین کشور برم یه کشور موفق چون دوتا بچه دارم که دوست دارم طعم زندگی کامل رو بچشن و درآینده موفق باشن میدونم میشه خودمون آموزششون بدیم ولی میدونم مدرسه هم خیلی تاثیر گذار هست چون هرروز یه سری مطالب گفته میشه و نوشته میشه و پرسیده میشه و من با اصل آموزشهامون موافق نیستم به امید روزی که آموزشهای عالی مثل برنامه ریزی ذهن و قانون جذب جز آموزشهای اولیه کودکانمون باشه
استاد چطور میتونیم برای بچه های کوچیک این کار و یاد بدیم ؟بچه های من یکی پنج ساله و یکی دوساله هستن
سلام و درود
تاثیرگذارترین الگوی بچه ها خودمون هستیم بنابراین وقتی خودمون خوب زندگی کنیم اونها خوب زندگی کردن رو یاد می گیرند و حتی بهتر از ما زندگی کردن رو
سلام استاد ودوستان گرامی برنامه ریزی دهن قانون جدب میگه به هر چیزی فکر کنی در زندگیت بوجود میاد ویا افکار تبدیل میشن به اجساموچطور این اتفاق میافته قبل از اینکه افکاری در دهن ما بوجود بیاد درباره هر موصوعی دهنتو برنامه ریزی میشه وانتطار شما از زندگی بر اساس اون برنامه ریزی شکل میگیره ومرحله بعد افکار در ذهن ما بوجود میاد وبعد افکار تبدیل میشه به واقعیت ودر مورد چاقیم همین طوره قبل از اینکه ما چاق بشیم وهیچ فکر چاق کنندهای هم در دهن ما نداشتیم شروع شده به صحبتها که بعصی ها میگن چاقیمون ارثیه بعصی ها میگن ازدواج کنی چاق میشی بعصی ها میگن بارداربشی چاق میشی یا بر عکس ادمهای لاعر مردنی همیشه مریصن مردنی رو میذاریم کنار لاعریروقتی کلمه لاعر مردنی در دهن شما حک شده باشه وتصویر درباره اون در دهنتونوایجاد میشه ادمهایی که مریصند رنگشون زرده زیبا نسیتند استخونی هستند اینا تو دهنتون شکل گرفتهدشما اصلا نمیتونی لاعر بشی فکرتون دوست داشتن لاغریه اما باورتون اینکه ادمها لاعر مردنی هستند دوست داشتنی نیستند ودهن نمیداره با برسی از خودت متنفر بشی چرا در مورد چاقی اینجوری نیست چون قبل از اینکه چاق بشی فکری تو دهنت نبوده که چاقها مشکل دارن بیمار میشن اعتماد به نفس ندارن پس چطور ما چاق شدیم ی سری حرف شنیدیم از دوستان معلم خانواده که چاقی ارثیه باردار بشی چاق میشی وما به مسیر هدایت شدیم پس دهنمون برنامه ریزی شده انتظارمون میشه چاق شدن وفرمولهای چاقی ایجاد میشه وما به مسیر هدایت میشیم واکنش نشون میدیم ونتیجه اش چاق شدنه ومثال دیگه به هم برای چاقها هم برای لاعرهاست ی سوال چطور از کودکی دهن ما شروع شده به برنامه ریزی شدن کدام از ویژگیهای عید های مسلمانان نیست شاد کردن فقیران کمک به مستمندان خوندن نماز عید وپوشیدن لباس گران قیمت در واقع گزینه ۴ درسته که چطور دهن ما برنامه ریزی شده اما جواب این سوال فقط در مورد این سوال نیست خیلی زمینه سازی شده که ما به سمت ثروت وپول نریم برای اینکه ثروت با معنویت وخداوند تصاد ایجاد میکنه اگر بجای نیست هست میاورد موصوع فرق میکرد از ۴ گزینه سه تاش اشتباه بود یکیش درست اما حالا با کلمه هست جمله کلا معنیش عوص میشه وجواب فقط ی کزینه علط داره سه تاش درسته شاد کرون فقیران کار درستیه اما اصل نیست در قران دکسیکه که نیازشو علنی نکنه عابروی خدا رو نمیبره نمیگه من هیچی ندارم اما در این سوال اومده که شاد کردن فقیران یکی از واجباته وکمک به مستمندانم مشابه همون کزینه اوله وگزینه چهارم پوشیدن لبلسهای گران قیمت چه کسی لباسهای گران میپوشه اونهاییکه ثروتمند هستند برای خودشون ارزش قایل میشن وچرا ما نباید به خودمون اهمیت بدیم باید به دیگران اهمیت بدیم ومتاسفانه ما هم یاد گرفتیم که اصلا به خودمون اهمیت ندیم فقط برای دیگران زندگی کنیم خوب میمردیم بهتر بود یعنی ما بخاطر دیگران بدنیا اومدیم واین داره دهن ما رو برنامه ریزی میکنه وفکر میکنیم منکه نباید برای خودم کاری کنم باید برای دیگران کار کنم این مقدسه این ارزشمند پیش خدا یعنی که تو نباید برای خودت ارزش قاثل بشی لباس گران بخری اما باید به دیگران کمک کنی چطور میشه فردی ثروتمند نباشه به دیگران کمک کنه وخیلی از کمک کردن ما از ترس چون روی صندوق صدقات میبینیم که صدقه ۷۰ نوع بلا دور میکنه وما میگیم اگر اینکار نکم چه بلاها که بسرم میادودر قران حرف بلا نیومده که خدا بده اگرهم اومده میگه این نتیجه اعمال شماست نه اینکه خدا برای شما در نطر گرفتهواینا همه برنامه ریزی دهنی وبه این سادگی دهنمون برنامه ریزی میشه حالا در هر زمینه ای یعنی در عید مسلمانان ثرتممند شدن کار درستی نیست وانهاییکه ثروتمند هستند ادم خوبی نیستند وباید لباس گران نپوشن وباید به مستمندان فقیران کمک کنن اونوقت ادم خوبی میشن وبه سمت روت نرن ووقتی خانواده هم این موصوع تاییود میکنن چون خودشونم در اون شرایط هستند وخدارو شکر میکنن که دستمون به دهنمون میرسه وخودشونو با ادمهای فقیر تر مقایسه میکنن ونگاه کردن به بالاتر از خودشون که نگو وما در زندگی در شرایطی قرار میگیریم که دهنمون برای اون موصوع برنامه ریزی شده کافکار تبدیل میشن که اجسامیکه تو زندگیمونه ما دوستشون نداریم وقتیکه دهنت برنامه ریزی شده برای فقر شما چیزی رو تجربه میکنی که دوستش نداری وارامش نداری واینها همه برنامه ریزی دهنیه وقتی میبینیم که فردی ثرمتمند ومقداری از پولشو میبخشه اونوقت میگیم چقدر ادم خوبیه چطور مبشه پولی که دست من باشه باعث دوری از خدا میشه واگر اونو ببخشم باعث خوبی میشه
سلام دوست عزیز
نوشته های شما عالیه ولی بخاطر اینکه از نقطه و جمله بندی در نوشته هات استفاده نمی کنی خوندنش ساده نیست
یعنی جملات رو می خونم بعد می بینم این جمله جدیده و جمله قبلی تموم شده
سعی کنید از نقطه و پاراگراف بندی استفاده کنید.
سلام استاد…. چقد تاقبل از شروع دوره های رایگان و فایل های ارزشمندی که بنظرمن هیچ کدوم رایگان حساب نمیشه، و کلی ارزش معنوی داره.،ذهنم به همه چی تغییر کرده. به ادمای پولدار اطرافم. به ادمای بی پول اطرافم. به زندگی خودم. که اگه الان تواین مسیرم، فقط لطف خدا بوده و البته درخواست قاطعانه خودم برای خواسته هام، که همیشه میگفتم به همسرم تا زندم من دست از خواسته هام برنمیدارم. اگه اون خداس، خالق منه، باید طبق گفتش درقران، اجابتم کنه… که خداروشکر، منو درمسیر تغییر و هدایت قرار داد… الان که و رودی های ذهنم رو کنترل میکنم، توی جمع که همه حرف از همه چی میزنن برام ازاردهنس. دلم میخواد اوناروهم دعوت کنم به این مسیر زیبا، اما تاخودشون نخان، بادعوت من هم هدایت نمیشن… چقد نگاهم به خداوندم تغییر کرده. به مهربونیش. خدافقط جواب ذهن و احساس مارو میده. وگرنه اگر جز این بود، عدالت خدا زیرسوال میرفت.. اگر تاالان همینجایی که هستم، حقمه، این عدالت خداونده که به سفارش های من، درخواست مثبت داده. چون من عاشق تغییرم. چه در جسم. چه در ذهن چه در روح. امیدوارم تو این مسیر ثابت قدم ترازهمیشه ام باشم و قطعا یقین دارم هستم. چون جزازاین مسیر، من تغییر نخواهم کرد و نخواهم کرد….. خداروشکر بازهم منو درمسیر تغییر و هدایت قرار داد… ممنونم. عمرتون بابرکت. یاعلی
من خیلی وقتها دیدیم یا شنیدم در قانون جذب به هر چی که توجه کنید به آن میرسیدیا افکار تبدیل میشن به اجسام ..
و برام سوال بوده مثلا ما به ماشین فکر کنیم چطور اون ماشین در واقعیت زندگی ما به وجود میاد ؟
در واقع قبل از اینکه اون افکار در ذهن شما به وجود بیاد ذهنتون برنامه ریزی شده و بعد به صورت افکار در میاد و سپس انتطار شما از زندگی بر اساس انچه بر نامه ریزی شده به وحود میاد .
مثلا چاقها قبل از اینکه چاق بشن هیچ فکری هم نداشتیم ولی بارها شنیدیم که چاقها خوشگلترن یا چاقها مریص نمیشن یا چاقها … و یا بارها فهمیدیم لاغر ها مردنی هستن پس ممکنه خیلی از این افکار در ذهن شما باشه که لاغرها رنگشون زرد و همیشه بیمار هستن و دوست داشتنی هم نیستن و ذهن نمیزاره تو به حالتی برسی که از خودت بدت بیاد اما چرا برا چاقی اینطور نبودی که چاق بشی زشت میشی و یا سلامت نیستی و … اما چون چاقی در ذهن ما بد نبوده پس اینطور ذهن ما برنامه ریزی میشه برای چاقی و ما انتطارمون میشه چاقی و در نهایت ما واکنشهایی نشون میدیم که نتیجه میشه چاقی
ذهن ما از کودکی برنامه ریزی میشه برای زندگی
از طریق معلم و مدرسه و خانواده و جامعه و اطرافیان وتلویزیون و …وذهن ما برنامه ریزی شده که ما سمت ثروت و پول نریم و پول با خداوند و مقدسات و مسلمان بودن هم خوانی نداره .
فقیران جز افرادی هستن که ما میتونیم به اونها انفاق کنیم و اما فقیر در قرآن تعریف شده که فردی هست که نیازش رو علنی نکرده و آبروی خدا رو نبرده و شرک به خدا پیدا نکرده که بخواهد از بنده ی خدا انتطار کمک مالی داشته باشه و پیش بنده دست دراز کنه و گریه و التماس کنه که بهش پولی بدن و …
و اگر من انسان برای خودم ارزش قایل باشم و به خودم اهمیت بدم باید اول خودم لباس خوب و عالی بپوشیم و خوب بخورم و از ثروتم استفاده کنم و به فکر خودم باید باشم پس ما نباید به دیگران بیشتر از خودمون اهمیت بدیم و لی به دیگران هم کمک کنیم ما فکر میکنیم این ارزشمند هست که ما باید به فکر بقیه باشیم و به فکر خودمون نباشیم .
اما اگر خودم ثروتمند نباشم نمیتونم با لذت به بقیه کمک کنم کمک کردنی خوبه که با عشق و لذت باشه که متقابلا عشق و لذت هم دریافت کنیم .
صدقه دادن هفتاد نوع بلا رو دفع میکنه و این حرف باعث شده که مردم فکر کنن اگر صدقه ندهن بلا به سرشون میاد . کجای قرآن خداوند گفته من بلا به سر انسانها میارم فقط یه ایه پیدا کن که اینطور باشه ؟چرا خدا لیستی از بلاها رو که بر سر مردم میاره رو در قرآن نیاورده و هر جا از بلا حرف زده گفته نتیجه ی عمل خودتون هست و چطور پیامبر اینقدر به بلاهای خداوند تو جه داشته؟ و چطور پیامبر هفتادتا رو شناسایی کرده ؟ پیامبر حتما باید اون بلاها رو تجربه کنه بعد عنوان کنه ولی چطور امکان داره پیامبر ی که به این مرحله پیامبری رسیده حرف از بلا بزنه و این همه بلا دیده باشه ؟ .
پس در ذهن ما کردن نباید لباس خو ب و غدای خوب بخورین و باید به فقرا کمک کنید و سمت پول و ثروت نرین .
و خیلیها باور دارن همین که دستمون به دهنمون میرسه همین کافیه و خووب بودن اوصاع مالی خودشون رو با نگاه کردن
به فقیرا پیدا میکنن و خوشحالن که بلخره اینا در اون حد نیستن دستشون رو هم به کسی دراز نمیکنن و خوشحالن که اگر پول زیاد ندارن ولی سرشون رو راحت روی بالشت میزارن انگار تمام ثروتمندان نمیتونن در آرامش و راحتی بخوابن واین افراد همیشه گفتن پول بده و ما رو از خدا دور میکنه .
پس چقدر ساده ما برنامه ریزی میشیم برای فقر و بدبختی
و گفتن ما اگر میخو اهیم پیش خداوند عزیز باشیم نباید ثروتمند بشیم و نباید لباس خوب بپوشیم و انتطار ما از زندگی فقیر بودن هست و هر چقدر ما تلاش کنیم به ثروت نمیرسیم چون باور و انتطارهای اشتباه داریم .
ما در زندگی در نهایت در جایی قرار میگیریم که در ذهن ما برنامه ریزی شده از قبل و اگر ما از قبل پذیرفته باشیم ثروت بد هست ما نمیتونیم ثروتمند بشیم .
و هیچ کس هم مقصر نیست خانواده و جامعه و … در این برنامه ریزی ها دخالت دارن .مسلمان بودن با ثروتمند بودن اصلا منافاتی نداره .
هر وقت فرد ثروتمندی رو در تلویزیون نشون میده که از ثروت خودش بخشیده ما میگیم افرین این خوبه که بخشیده چرا بخشیدن ثروت باعث خوب بودن و با خدا بودن من میشه ولی اگر ثروت پیش ما باشه من رو بد میکنه و من رو از خدا دور میکنه چطور امکان داره ؟ پول پول هست پیش هر کس باشه هیچ فرقی نباید داشته باشه منبع خیر و خوبی و برکت و نعمت برای اون فرد میشه .
در نهایت ما چیزی رو در زندگی تجربه میکنیم که انتظارش رو داریم .
وقت همگی بخیر عزیزان
ذهن ما بخواد این همه فرمولهای نادرست و پاک کنه مسلما خیلی طول می کشه و به این راحتی نیست من الان هم همینطور هستم یه وقتا یا بگم بیشتر وقتا خیلی معمولی میام بیرون در واقع نمی خوام خیلی توی چشم باشم نمی دونم نمی خوام کسی به من توجه کنه به خاطر همین افکاری که توی ذهنم هست یه ذره اگه من لباس خوب بپوشم و به خودم برسم احساس خیلی خوبی نمی کنم مگه تو خونه باشم و خودم و نگاه بکنم و احساس خوب بکنم….
اونجایی که تعریف فقیر طبق قرآن گفتین ولی خوب اگه کسی نگه که فقیر هست سخته که آدم پیدا کنه افرادی و که هیچی نمی گن ولی خوب من عقیده دارم که آدم باید کمک کنه چون توی قرآن هم ذکات اومده و هر موقع حقوق می گیره باید ذکاتش و بده !
امیدوارم کم کم بتونم به خودم اهمیت بدم در کنار اهمیت به دیگران البته الان بیشتر از همه چیز سعی می کنم ذهنم روی متناسب شدن باشه از اینرو به خودم اهمیت می دم که هر روز این کارها رو انجام بدم
و اینکه امروز یه موضوعی که شما اینجا مطرح کردین ابروی خدا رو نبرین من صبح توی ذهنم اومد که سرکار بودم یه چیزهایی راجع به بیمار ها که میان داروخونه میامد توی ذهنم و بعد یاد این افتادم که نباید از چیزی ایراد بگیرم حتی توی ذهنم یعنی ایراد به خدا که چرا این آدم یواش کار می کنه و….
سعی می کنم که دیگه توی ذهنم هم نیاد این چیزها انشالله
سلام
واقعا گل گفتین استاد. همه چیزی که به ما مخصوصا دهه شصتی ها در کودکی چه در مدرسه چه در خانواده و جامعه گفتن همین بوده که پول آدمو از خدا دور میکنه همیشه هم کلی مثال از آدمهای پولدار داشتن که از خدا دور شد رفت سراغ خلاف خانواده اش متلاشی شد و از این حرفها. اما هیچ وقت از این همه خانواده که از فقر به راههای خلاف کشیده می شن چیزی نگفتن. یا از پولدارهایی که مدرسه می سازند یا بیمارستان می سازند و یا هر قدم مثبت دیگه ای برای جامعه شون بر می دارند و یا حتی هیچ کاری از این قبیل نمی کننید اما تو خانواده با آرامش بچه ها شونو با عشق تربیت می کنن و یک انسان بدون حسرت و عقده رو میفرستن تو جامعه، هیچ وقت از اینا نگفتن. شایدم برای توجیه خودشون اون حرفها رو می زدن.
چقدر خوب می شد سیستم آموزش و پرورشی داشتیم که بچه هایی تربیت می کرد که حتی اگه خانواده شون باورهای غلط در مورد خدا و ثروت دارند اونها تو مدرسه با باورهای درست بزرگ بشن.
ممنونم از صحبتهای قشنگتون
سلام خدمت استادگرامی
صددرصدباصحبتهای شماموافقم وواقعاهمین الان هم ازطریق تلویزیون وچیزای دیگه همون باورهاراالبته به روشهای دیگه درماقویترمیکنندوبازهم برنامه ریزی میکنندغافل ازاینکه بدانیم چه چیزهایی داریم واردبدنمان میکنیم وخداراهزارمرتبه شکرمیکنم که هرروزدارم چیزهای جدیدتری یادمیگیرم والان متوجه این موضوعات هستم که چطورازخودم مراقبت کنم مراقب ورودیهای خودم باشم
همیشه شنیدم که آدمای ثروتمندخوب نیستندوخدادوستشون نداره چون اونافقط به فکرخودشون هستندوخیلی به خودشون اهمیت میدندوبهترین چیزارابرای خودشون میخاندوخیلی ازبرنامه های مخرب دیگه که ناخواسته واردذهنمون شدوروزبه روزاوناراتقویت کردیم تازه بابت خیلی ازاونهاهزینه سنگین ووقت زیادی برای یادگیریشون پرداخت کردیم خدایاشکرت بابت این آگاهی های ناب ازشمااستادبزرگوارسپاسگزارم
امان از این شستشوی ذهنی که ی عمری راجع بهش حرف زدیم و میدونستیم ولی من تازه بعد از آموزشهای این دوره و نکات ریزی که استاد میگن فهمیدن که چقدر چیزهای غلط و بعضا بی پایه و اثاث برای من به یک باور عمیق تبدیل شده بود که اصلا انگاری وحی منزله حتی ی درصدم احتمال نمیدادم اشتباه باشه در صورتی که اشتباه محضی بود که حاصلش درد واسه من بود مثل همون جمله ی معروفی که در همه ی خوانواده های چاق رواج داره که ما آب هم میخوریم چاق میشیم خانواده ما که پارافراتر گذاشته و همه براین حرف تاکید داشتیم که ما باید از گرسنگی بمیریم و ضعف کنیم تا لاغر شیم حتی خواهر بزرگم ی عمریه میگه ما گرسنه به دنیا آمدیم گرسنه هم زندگی میکنیم و گرسنه هم میمیریم و همیشه منو مامانمو ودوتا خواهر دیگمم میگفتیم راست میگه این غم چاقی ماراکشت😊و انصافا الان که نگاه میکنم ما یا بهتره بگم من واقعا خیلی کمتر از اطرافیان غذا میخوردم ولی چاق بودم حتی بعد از دوره که غذام به ۱/۳قبل هم رسید روند جسم من اندازه ذهنم نبود دوسه روزه بعد از شنیدن فایلها و لایوها احساس میکنم انگاری به لایه ی درونی تری از خودم رسیدم و واقعا میفهمم که اینقدر این باور گرسنه باش تا لاغر شی در من قوی بوده که چون من در دوره دیگه احساس گرسنگی و ضعف ندارم به بدنم اجازه نمیدم کارشو درست انجام بده وراحتتر به سلامتی برسه .ی جا خوندم که ناخودآگاه ما مثل بچه ۳/۴ است یعنی همینقدر زودباور و سطحی و البته لجباز که اصلا فهموندن مسائل بهش سخت نیست فقط تکرار میخواد و جالبه که الان بعد از شنیدن این فایل برای دومین بار خواستم این حسمو دراین دیدگاه بنویسم .برای من واقعا خیلی لذت بخشه که هرروز در این مسیر ی چیز جدید کشف میکنم و دقیقا از دیروزم بهتر و ی قدم جلوترم .تازه میفهمم که حتی غذا خوردن هم باید لذت بخش باشه در صورتی که من ۳۰سال از دیدن و خوردن و نخوردن غذا زجر کشیدن ولی در نهایت خوردم و بعدشم خودمم خوردم اینقدر که مشکلات معده و روده پیدا کردم که هیچ عاملی جز اعصاب دکترا براش پیدا نکردن و به نوعی به ربطش دادن به بیماریهای روان تنی که مشکل از روان بوده ولی بازم هیچ کس نمیدونست کجای روان تا دوروز پیش که خودم فهمیدم من هر لقمه ایی که فرومیبرم عوض اینه باعث سلامتی و لذت بشه من با ترس و افکار پوچ انگاری اسید میریختم روی زخمهای کهنه و سربازم.ولی دقیقا از دو روز پیش شروع کردم به دقت بالاتری در فایلها و در رفتارهام و افکارم و خداروشکر نتیجه خیلی بهتره و واقعا چقدر لاغری راحت و بدون گرسنگی و عذاب امکان پذیره وقابل دسترس🌺خدایا شکرت که منو به این راه وصل کردی 🌺🌺استاد ممنونتم تا آخر عمر🌹🌹
بسیار عالی بود
سلام ..ممنون از مطالب خوب این فایل
من هم با این موضوع موافق هستم که روی ذهن ما همیشه این موضوع کار میشده ثروت بدهست و اصلا نقطه مقابل علم بوده و همیشه پرسیده شده که علم بهتر هست یا ثروت ،در صورتیکه میتونست این مطلب القا بشه که علم و ثروت درکنار هم هستند و در صورتی که باهم باشند عالی ترین هستند
اما استاد من نتونستم متوجه این قسمت از صحبت شما بشم که گفتید «وقتی ثروتمندی به دیگران کمک میکنه در نظر همه خوب هست و میگن حالا آدم خوبی شده و این درست نیست»
من هم برداشتم این هست که ثروتمند بودن هیچ مغایرتی با اسلام واقعی نداره و حتی انسان های ثروتمند در صورتیکه در مسیر درست الهی حرکت کنند،میتونند بهترین جایگاه ها رو در نظر خداوند داشته باشند و حتی از طریق علم به معرفت بیشتر هم برسند ،
من حالا که با قدرت انرژی ها و قرار داشتن در فرکانس های مختلف به علت افکار مختلف آشنا شدم ،معنای علت حرام بودن بعضی اعمال مقل غیبت تهمت و حسد و…..رو میفمم چون میدونم که این رفتارها چون ورودی ذهن ما رو منفی میکنه و روی انرژی افکار و ذهن ما اثر میذاره و ما رو در فرکانس های خاصی قرارمیده که نتیجه آنها ناراحتی و اتفاقات دوست نداشتنی برای ماهست،
از این رو فکر میکنم که کمک به فقرا و قرار دادن سهمی از مال برای دیگران هم که خدا در قرآن گفته قطعا درست هست و که البته من الان حکمتش رو نمیدونم اما انشاالله در آینده متوجه بشم
سلام وقت بخیر
با شما موافقم که ما از دوران کودکی برنامه ریزی شدیم حالا از طرق مختلف ویکی از اونا آموزش وپرورش بوده که بشدت در مورد دین وخدا وباورهای ثروت ساز باعث تخریب افکار بچه ها شده وهمینطور ما ،،تازه اون زمان فشارهای اوایل انقلاب بود ومسائل جنگ و اون نسل آسیب بیشتری دید ،من یادمه به چیزی جز مسائل اون زمان نمیشد فکر کرد و درگیری های ذهنی زیادی داشتیم،جو سنگینی بود وجایی برای پرورش باورهای ثروت ساز نبود ،پس مشخصه ذهن ما دنبال همون فاکتورها رفته
مادر من زن نماز خونی بود ولی پدرم نه
چیزی که من از خدا و ثروتمندان وفقرا یادمه ،اینه که فکر میکردم هر کی با خداست فقیره وثروتمندا اصلا خدارو قبول ندارن وبعدها که بزرگتر شدم ومیدیدم ثروتمندا هم حرف خدارو میزنن تعجب میکردم ،با خودم فکر میکردم که اگر خدا خیلی قویه پس چرا دار ودسته ش فقرا هستن؟ چرا طرفدارای خدا همش مشکل دارن وچرا خدا کمکشون نمیکنه ؟ میگفتن خدا همش تو امتحان فقراست،میخواد اونا هی صداش کنن وثروتمندا اسم خدارو نیارن چونکه تن خدا میلرزه🙄چه چیزایی شنیدیم 😒معلومه الان ذهنمون پر از برنامه ریزی های ضد ثروته ،حالا از طریق دروس مدرسه نرم نرم بهمون تزریق شد ،از طریق خانواده ،از طریق صدا وسیما،از طریق جامعه،از شنیده ها ودیده ها
در انتها ما هدایت میشیم به مسیری که ذهنمون برنامه ریزی شده چه غلط چه درست
در کل بیس جامعه ما رو به داشتن احساس قربانی بودن ومظلوم نمایی ومظلوم کشی سوق داره ،از اولش از مظلوم بودن امام ها گفتن ، قربانی شدن امام ها گفتن ،بی پولی امام ها گفتن ،،پس بی پولی وقربانی شدنو تو ذهن ما خوب جلوه دادن
ذهن ما عادت کرده مظلوم نمایی کنه،مرتب احساس قربانی شدن کنه و ماعادت هایی در این مسیرها داریم ،وقتی احساس قربانی بودن به جهان میفرستیم ،جهان مثل آینه عمل میکنه و اتفاقاتیو در راستای قربانی شدن در مسیر ما قرار میده ،مثلا مرتب پولمونو میبرن ،بهمون ظلم میشه واتفاقاتی از این مدل ،،
با اون دیدگاه ،این نتایج کاملا طبیعیه
تو ذهن ما ثروت ومعنویات در کنار هم نمیتونن باشن ،اگر ثروتمندی دیگه با خدا نیستی واگر با خدا باشی ثروتمند نخواهی بود ،آخه این خدا چه خدایه که مخالف شادی وثروته ،وقتی فقیری مسائلی داری که نمیتونی شاد باشی ،نمیتونی از نعمت های بیشتری استفاده کنی ،همیشه درگیر بدهی واجاره خونه هستی ،تجربه های بهتری نمیتونی داشته باشی ،وقتی ثروتمندی میتونی خونه وماشین خوب بخری ،مسافرت های دور دنیا بری،لباسای خوب بپوشی ،آسوده تری ،حتی خداشناسیتم قویتر میشه
برای داشتن زندگی با کیفیت بالاتر باید مراقب ورودی ها وخروجی های ذهنمون باشیم ،تا اینجا که ذهن بد برنامه ریزی شده ،از این به بعد بیشتر مراقبش باشیم وآموزش ببینیم در مسیر ثروتمند شدن که وقتی باورهای ثروت سازو در ذهنمون بکاریم وازش مراقبت کنیم میتونیم در مسیر زندگی مرفه تری باشیم
سلام استاد ،من کاملا قبول دارم حرفهای شما رو َو خیلی درسته این حرفها👌👌👌
پسر منم کلاس هفتمه و مسلم اینه که یه سری نوشته ها توی کتاب دینی شون نوشته شده که همونایی هست که ما هم بارها و بارها حفظشون کردیم و نمره عالی ازشون گرفتیم غافل از اینکه داریم چه برنامه ای به ذهنمون میدیم و خودمون رو از خدا ،خوشبختی،پول و ثروت و… دور میکنیم ،جالب اینجاست که ماهم توی خونه امون بحث قانون جذب و خدا و رحمتش وبهشت و جهنم و فلسفه عبادت و…. با همسرم صحبت میکنیم و خوب بالاخره پسرم هم اینو میشنوه و با اینکه من خودم اگاهانه از بچگی بارها و بارها خدا رو براش خیلی مهربون و بخشنده و… معرفی کردم تا مثل ما ترس از خدا نداشته باشه به این دلیل که داخل کتابها بحثهای متفاوت با حرفهای ما نوشته شده یک روز اومد نشست با من و پدرش بحث کرد که مامانم چی میگه کتاب ما یه چیز دیگه میگه مگه میشه مطالب توی کتاب غلط باشه مثلا مامان میگه بهشت و جهنم از افکار ماست و جایی به این عنوان اصلا وجود نداره ولی توی کتابها نوشته نیکوکاران به بهشت میرن و…. خلاصه قریب به یک ساعت ونیم درباره این موضوعات صحبت کردیم تا بالاخره کمی قانع شد،بعد از بحث همسرم گفت اگه این سه سال کار کردن روی ذهن هیچی برای ما نداشت همینکه تو از دید درست مطالب رو به فرزندت میفهمونی یک دنیا ارزش داره و بسیار خوشحالم که فرزندان ما مثل ما نیستن که هر چیزی رو که از طرف پدر،مادر،کتابها ومعلمین و…. گفته بشه به راحتی و ساده لوحانه بپذیرن و این خیلی عالیه😊👌
تمام شرایطی که ما از هر نظر داریم تجربه میکنیم نتیجه همون ورودیهایی هست که از بچگی وارد ذهنمون کردیم که اکثرش هم ناخوداگاه بوده و جالا داریم میوه اون رو برداشت میکنیم و خبر خوب اینه که درسته که ۳۴،۵ سال با اون افکار و ورودیهای اشتباه و نادرست زندگیمون رو ساختیم،قرار نیست بازهم این همه سال صبر کنیم وافکار درست را جایگزین افکار اشتباه کنیم ،همین که چند سال کار کنیم و کفه افکار درست یه کوچولو هم پایین تر از افکار نادرست بشه زندگی خیلی عالی میشه از همه جهات چون جریان کائنات و خدا فقط به سمت خیر هست،کافیه کمی شک کنیم که چرا ادمهای مذهبی زندگی بدبختانه تر و سخت تر و رنج اورتری دارن از همینجا استارت تغییر شروع میشه،سپاسگزارم استاد از شما بابت فایلهای فوق العاده و بسیار خوشحالم که در این مسیر کسب اگاهی با شما آشنا شدم😍😍🙏🙏